eitaa logo
بذل الخاطر
937 دنبال‌کننده
885 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و شاید کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (23-3) «انتخاب اسم بر اساس حروف ابجد» «ارتباط طالع افراد با نام آنها»! 🔴به مناسبت بحث نامگذاری به ذهن خطور کرد نکته ای در زمینه انتخاب اسم بر اساس طالع بینی بیان کنم. ⛔امروز جایی دیدم بعضا مبالغ زیادی برای مشاوره در این زمینه پرداخت میشود! ✔خوبی بذل این خطورات هم این است که اساسا فرصتی برای پرداختن به این موضوعات متنوّع رخ نمیدهد. نه در منابر و نه درسها و بحثها و دیگر موقعیتهای طلبگی. ✔همین باعث شده که ما در تولید محتوای مختصر و مناسب در این زمینه ها دچار کمبود بوده و عرصه برای انسانهای عجیب و حرفهای عجیب باز شود.
🔴بسیاری از علوم پیشنیان امروزه از میان رفته ولی یکی از چیزهایی که همواره با شدّت و قوّت بین مردم رائج مانده اعتقاد اجمالی به طالع بینی و تأثیر نامها در طالع انسانها و شخصیّت آنها و ازدواج و دیگر امورات زندگی ایشان است. 🔶در دید علمای باستان حروف تنها اصواتی بی معنی نیستند که از ترکیب آنها با وضع خاصّ صرفا یک دلالت معنایی حاصل آید؛ 👈این حروف خود اسراری داشته و بر همین اساس انتخاب اسم خاصّ بر روی افراد میتواند تأثیرات شگرفی مبتنی بر نحوه تعامل امور آسمانی با این اشخاص گذاشته و سرنوشت و آینده خاصّی برای آنها رقم بزند! 👈اسرار دانش حروف بر اساس نظام حروف ابجد که گویا از تراث تمدّن فنیقی باستان است به زبان آرامی و از آن به عبرانی و عربی رسیده است. 👈ابجد کبیر مبتنی بر تقسیم عدد یک تا هزار با نظم خاصّی بر بیست و هشت حرف زبان عربی است. 👈حروف حاکی از اعدادی هستند و این اعداد مبتنی بر یک حقائق تکوینی میباشند. روش کشف عدد اصوات همان نظمی است که در ابجد به یادگار مانده است. 🔻در واقع حروف ابجد تنظیم حروف اصیل بر اساس عدد تکوینی آنها از یک تا هزار میباشد🔺 👈از عدد بدست آمده از حساب حروف ابجد به شکل موسوم به ابجد کبیر برای رمزنگاری، ترتیب بندی، طالع بینی و در علوم غریبه برای طلسمات و... استفاده میشود: 🔶«اَبْجَدْ - هَوَّزْ - حُطّی - کَلَمَنْ - سَعْفَصْ - قَرَشَتْ - ثَخَّذْ – ضَظِغْ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۲۰ ۳۰ ۴۰ ۵۰ ۶۰ ۷۰ ۸۰ ۹۰ ۱۰۰ ۲۰۰ ۳۰۰ ۴۰۰ ۵۰۰ ۶۰۰ ۷۰۰ ۸۰۰ ۹۰۰ ۱۰۰۰»🔶 🔴از اعداد برگرفته از ابجد بر امور بسیاری استدلال میشود. مثلا برای انتخاب همسر مناسب با روشهای مختلفی بر شومی یا مبارکی وصلت استدلال میشود. 👈برای این منظور حروف ابجد زن و مرد به همراه مادرشان محاسبه شده و جمع میشود و بر 5 تقسیم میشود اگر باقی مانده فرد بود وصلتی مبارک است و اگر زوج بود وصلتی پر ماجراست و اگر چیزی باقی نماند خیلی شوم است. 👈 روش دیگر برای طالع بینی ازدواج که مقداری تفصیلی تر است بررسی ستاره بخت مبتنی بر طالع خود افراد است. طالع افراد بر اساس جمع بستن حساب ابجد نام شخص با مادرش و تقسیم آن بر 12 و محاسبه کردن عدد باقی مانده تا کامل شدن 12 آخر به عنوان ماه طالع شخص است. 👈بعد از آن باید دید مناسبات وصلت بین این دو ماه چگونه است. مثلا اگر برج طالع دو نفر یکی باشد وصلت خیلی خوبی است و اگر دقیقا مقابل هم باشند یعنی 6 برج با هم اختلاف داشته باشند چون تضادّ دارند باز خوب است و مکمّل خوبی هستند و همدیگر را پوشش میدهند؛ مثلا یکی حمل باشد و دیگری میزان یا یکی سنبله باشد و دیگری حوت! 🔶هر سال 12 برج دارد و به هر برج طالعی نسبت داده شده است؛ این بروج به ترتیب: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو و حوت میباشد. 👈همچنین گاهی به افراد در مورد وصلت با شخصی که 5 برج با او فاصله دارد مشاوره داده میشود که میتوانند مکمّل خوبی باشند. مثلا حمل میتواند با سنبله یا عقرب وصلت نسبتا خوب و عمیقی برقرار کند و یا قوس با ثور یا سرطان و همینطور... . 👈اگر تنها دو برج بین افراد فاصله باشد وصلت آنها شبیه دوستی میشود نه ازدواج هرچند شادمان هستند 👈و اگر تنها یک برج با شخص فاصله باشد اصلا ازدواج خوبی نیست؛ مثل ازدواج حمل با حوت یا ثور .
🔻نکته مهمّ در این زمینه ارتباط وثیق طالع افراد با نام شخص و نام مادر وی است🔺 👈از اینجاست که یکی از راهکارهایی که گاهی برای رفع برخی مشکلات خاص در علوم غریبه پیشنهاد میشود تغییر نام شخص متناسب با طالع مورد نظر است! 💡یکی از اغلاط رائج در زمان ما آن است که احکامی برای متولّدین ماه های سال بیان میکنند. مثلا میگویند فروردینی ها فلانند و خردادی ها بهمان! این در حالیست که این احکام در ابجد کبیر ربطی به ماه تولّد شخص ندارد بلکه مربوط به برجی است که مناسب طالع افراد است. مثلا ممکن است شخصی متولّد ماه فروردین باشد ولی طالعش برج سنبله یا همان شهریور باشد💡 👈به عنوان نمونه به یک نمونه طالع بینی بر اساس شخصی که طالعش سنبله باشد بر اساس برخی کتب اشاره میکنیم: 📖«زنان: زنی که به طالع سنبله باشد زنی است بلند بالا و سرخ رو. این زن بسیار مومن وخدا ترس است. در اوائل عمر بسیار صدمه دیده، اما در اواسط و اواخر عمر کارش نیکو شود. بهتر است راز دلش را به کسی نگوید و حرف همه کس را باور نکند. در طول زندگی ممکن است دوره‌ای از خانواده و فامیلش دور شود. از پدر و مادر بهره‌مند نگردد. پاکدامنی و عفت خود را حفظ می‌نماید. فردی سیاه چهره و بلند قد با او دشمنی می‌کند که باید از او حذر کند. عاقبت به خیر است. نباید کاهل نماز شود و اول ماه قمری به روی کلام الله و سبزه یا آب‌های نگاه کند. فرزندان او خوش اقبال و خوش فهم و پر روزی هستند. ماه صفر و روز یکشنبه و لباس‌های رنگین سرخ و سفید برایش خوش یمن است. 📖مردان: مردی که طالع آن برج سنبله باشد دارای قدی متوسط با ابرو‌هایی کشیده است. خوش خلق و خوش بیان است و دروغ گفتن و مال حرام خوردن برایش نحس خواهد بود، اما صداقت برایش نفع دارد. شریک شدن با دیگران برایش سودمند نیست و در بدنش خالی دارد که نشانه بخت و اقبال اوست. دشمن و بدگو زیاد دارد پس نباید راز دلش را به کشی بگوید. مسافرت به سمت جنوب و جنوب غرب برایش منفعت و برکت دارد. فرزندان زیادی در طالع دارد. دعای حرز یمانی او را از نحسی حفظ می‌کند. خطر مرگ در پنج سالگی او را تهدید می‌کند و اگر بگذرد به عمر طبیعی خواهد رسید. اول ماه نو قمری بهتر است به روی سبزه نگاه کند. لباس سبز و رنگارنگ و روز یکشنبه برایش شانس می‌آورد. صدقه دادن او را از بلا حفظ می‌کند» 🔶همچنین با استفاده از ابجد کبیر میتوان کوکب شخص از بین کواکب هفتگانه را نیز دانست. 👈هر کدام از کواکب هفتگانه را کوکب مربی میگویند و در طالع بینی و علم اعداد جایگاه ویژه ای دارند: قمر، مریخ، عطارد، مشتری، زهره، زحل، شمس. 👈برای این منظور عدد ابجد کبیر شخص که همان حاصل جمع عدد ابجدی نام وی و مادرش را تقسیم بر هفت نموده و عدد باقیمانده مبیّن کوکب متعلّق به شخص است که خود احکامی دارد. 🔴همچنین طبع افراد نیز مبتنی بر برج طالع آنها بیان میشود؛ بر این اساس طالع حمل و اسد و قوس آتشی است. طالع ثور و سنبله و جدی خاکی و طالع جوزا و میزان و دلو بادی است. طالع سرطان و عقرب و حوت نیز آبی است. 👈طبع آتشی به صورت کلّی زود عصبانی شده و زود خاموش میشود و معمولا کینه ای نبوده و بدنش حرارتی خاص داشته و معمولا تشنگی اش بیشتر از حدّ معمول است. 👈طبع خاکی متواضع و فروتن و ساکت است و با حرمت و احترام زندگی میکند. 👈طبع بادی مغرور و تند خو میباشد و زیرک بوده و زمینه برای نفاق و کینه در وی زیاد است. 👈طبع آبی معمولا شادمان بوده طبایع دیگر در وجود او زود میتواند ظاهر شود. 👈در ازدواج نیز گفته میشود اگر طبع برج طالع افراد با هم یکی باشد ازدواج خوبی میتواند باشد. مثلا هر دو طبع آبی داشته باشند یا خاکی. 🔵بگذریم! صحبت در این مباحث بسیار است. نامگذاری در قدیم میتوانسته حاوی معانی بسیار زیادی باشد که امروزه در فرهنگ سنت ستیز مدرن به انتخاب اسامی بر حسب مدگرایی تقلیل داده شده است. 🔶«اسلام و طالع بینی»🔶 آنچه در این زمینه گذشت به معنای صحّت طالع بینی و یا احکامی که بر اساس ابجد کبیر ادّعا شده نیست. قبل از ظهور اسلام یهودیان استفاده زیادی از اسرار این حروف و اعداد مینموده اند. همچنین نقل شده که اینگونه حساب عددی بر حسب ابجد کبیر حتّی بین چینیان و دیگر امم هم دیده شده است. در بین مسلمین نیز شهرت بسیاری داشته و علما و عرفای بزرگ اسلامی به بحث در این زمینه پرداخته اند.
👈مرحوم علامه طباطبایی در کتاب مهرتابان بر همین اساس میگویند: «أبجد کبیر ظاهرا از مسلّمات است». البته مراد مرحوم علامه از مسلّمات همان اصطلاح مسلّمات در مبادئ اقیسه هست و لزوما به معنای امر قطعی که از اطلاق عرفی این واژه فهمیده میشود، نیست. 🔴میتوان گفت: اگر ابجد کبیر و ترتّب احکامی بر این اعداد از مسلّمات دانسته شود بی اعتنائی اسلام نیز به این امور قطعا از مسلّمات است. اندک آشنایی با قرآن کریم و روایات و فقه اسلامی نشانگر این امر است. 👈البته گاهی به صورت محدود از برخی از این امور مانند ترتّب احکامی در قمر در عقرب سخن گفته شده است یا مثلا مرحوم کلینی در روایت ششم از باب الحرز و العوذة روایتی با سندی صحیح از اسحاق بن عمّار نقل میکند که به امام صادق علیه السلام عرضه کرد از نیش عقارب میترسد؛ حضرت نیز در دستور العملی به او فرمود به ستاره سها یا همان اسلم هر شب خیره شو و سه بار این دعا را بخوان: 📖«اللهم ربَّ أسلم صلّ علی محمّد و آل محمد و عجّل فرجهم و سلّمنا». 👈در دین مبین اسلام امورات مبتنی بر اختلاف طبایع مربوط به سنّت ابتلاء دانسته شده و ضمن تذکّر تقوا و تقویت ارتباط با خداوند متعال و ادعیه از سوق دادن مردم به این امور جلوگیری شده است. 🔶ولی آیا این عدم اعتناء به معنای باطل بودن این امور است؟! این امر به سادگی قابل اثبات نیست. همانطور که صحّت جمیع آنچه به صورت مسلّم در مورد خواصّ ابجد کبیر بیان شده اثبات نشده است. زیرا نه مبتنی بر وحی آسمانی است و نه براهین و تجربیات قابل اتّکاء. 👈البته بسیاری به این امور به شدت معقتدند. در میان آنها نام علمای بزرگ نیز دیده میشود. 👈انکار این امور نیز شأن علما نیست. زیرا همانطور که ادّعا بدون دلیل صحیح نیست انکار بدون دلیل نیز صحیح نیست. تنها باید تاکید کرد که اینها در فرض صحت چیزی جز زمینه نبوده و باعث جبر و به اصطلاح سرنوشت محتوم نمیباشند. همینطور نباید اینها را در فضایی غیر توحیدی با فلسفه های باطل معنی نمود و باید دانست عالم بر اساس عدل و حکمت خالقی یکتا تدبیر میشود. 💡ابن سینا ناظر به علوم غریبه و طلسمات در نمط دهم اشارات که در زمینه اسرار الآیات است نکته جالبی بیان میکند: 📖«ایاک أن یکون تکیّسک و تبرئک عن العامة هو أن تنبری منکرا لکلّ شیء فذلک طیش و عجز و لیس الخرق فی تکذیبک ما لم یستبن لک بعد جلیته دون الخرق فی تصدیقک ما لم تقم بین یدیک بیّنة بل علیکم الاعتصام بحبل التوقف و إن ازعجک استنکار ما یوعاه سمعک ما لم تتبرهن استحالته لک فالصواب أن تسرح أمثال ذلک الی بقعة الامکان ما لم یذدک عنه قائم البرهان و اعلم أنّ فی الطبیعة عجائب و للقوی العالیة الفعالة و القوی السالفة المنفعلة اجتماعات علی غرائب». 🔶مراقب باش! بسیاری برای اینکه ادّعاء فضل و زرنگی و جدا بودن از طبقه عوام کنند روششان انکار همه چیز است! گویا انکار کردن مشهورات بین عوامّ نشانه فضل است! شاید به این دلیل که بیانگر نوعی تفرد و امتیاز از دیگران و اصالت دادن به خود و محور قرار دادن خود در امور است. همین تفرّد موهم عالم بودن و توهّم این صفت کمالی نیز برایشان لذت بخش است! عوام نیز گاهی این امور را نشانه فضل میدانند! شاید چون با دیدن این حالت در برخی و ندانستن منشأ آن تعجّب کرده و از همین تعجّبشان به ضمیمه حسن ظنّ به آنها گاهی لذّت میبرند! خیر اگر با هر مجهولی برخورد انکاری داشته باشی نشانه سبک مغزی و سست اندیشی توست زیرا در برخورد با مجهولات همانطور که تصدیق بلا دلیل قبیح است انکار بلا دلیل هم قبیح است. این لا ادری گفتن از سوی که کسی که میتواند ادعای علم کند خود نشانه عالم بودن است زیرا یعنی علم به جهلش دارد و نشانه سلامت مزاج علمی و تقوای اندیشه هم هست. در واقع چنین شخصی متصف به هیئتی استعلایی است که با آن از گزند این گرایشات دانی اخلاقی مصون است. و عوام نیز باید متوجه باشند به معلومات چنین شخصی بیشتر میتوان اعتماد نمود. اساسا باید طالب علم شجاعت بیان لا ادری را در خود ملکه کند والا خود و دیگران را به مهلکات بسیار میاندازد که من ترک قول لا ادری اصیبت مقاتله! همینطور چندان بد بین هم نباید بود زیرا عجائب عالم خیلی بیش از آن است که تو گمانش را برده ای! 🔶راستی چه خوش گفته شده که: (لا ادری نصف العلم). یکی از فضلاء به طنز نقل میکرد که شخصی عاری از هر فضل میگفته من از علما هستم! من عالم تمامم! پرسیدند چطور عالمی هستی تو با این همه فضلت؟! گفت مگر نمیگویید: لا ادری نصف العلم؟! گفتند: آری. گفت من هم لا ادریم و هم ولد العالم و ولد العالم هم نصف العالم! نصف به اضافه نصف هم میشود عالم تمام!😁 میدانم خیلی خنده نداشت ولی خالی از ادخال سرور هم نبود!
.
باسمه تبارک و تعالی (27) «آیا شیعه امامی بیت الکذب است؟!» 🔵به یکی از دوستان فاضل به منظوری پیشنهاد کردم آثار جاحظ را مطالعه کند. مدّتی بعد دیدم ایشان با قیمتی غیر معقول کتاب «القول فی البغال» جاحظ را خریده بود؛ 🔷ایشان به دلیل پول زیادی که در نمایشگاه داده بود و هم به دلیل سنخ مطالب این کتاب حسابی در ذوقش خورده بود! به من داد و گفت اگر میتوانی یک فائده ای از آن بیرون بیاور تا به تعبیر من تسکینی بر جیب داغدیده ام باشد!😊 🔶من هم گفتم منظورم مجموعه رسائل جاحظ بود که با هم چاپ شده و واقعا برای محقّقین نکات بسیار مهمّ تاریخی و فوائد فراوان دارد؛ با این وصف کتاب را یک دور سریع خواندم. 🔻راستش هنوز خیلی ها نمیدانند مطالعه کردن انواعی دارد! یکی از انواع آن خواندن متجسّسانه است که در آن دنبال نکته جدید و حرف تازه میگردیم. خصوصیت این نوع مطالعه سرعت بسیار زیاد از جهتی و دقّت بسیار زیاد روی برخی نکات از جهت دیگر است. دو امری که در بادی امر لا یجتمعان هستند ولی برای آشنایان با سنخ مطالعات متجسّسانه خیلی هم یجتمعان هستند🔺 🔸فوائدی از این کتاب برای خودم فیش برداری کردم. امروز در میز مطالعه این کتاب را دیدم و یاد این دوستمان افتادم و برای اینکه ناراحتی این دوست عزیزمان هم مقداری کمتر شود به ذهنم خطور کرد یکی از این فوائد را بذل کنم! 🙏همینطور اگر ثوابی داشته باشد آن را به روح اموات این دوست عزیزمان که فعلا در مشهد مقدّس میهمان ایشان شده ام هدیه میکنم.
🔴جاحظ در موضعی از این کتاب این حکایت را نقل میکند که عائشه که فتنه اش وقتی بر روی جمل نشسته بود در کلّ تاریخ ثبت شد یکبار هم خواست همین فتنه را در سواری بر یک قاطر یا همان بغله تجربه کند؛ جاحظ به همین مناسبت این داستان را در این کتاب آورده: 📖قالوا وقع بین حیّین من قریش منازعة فخرجت عائشة أمّ المؤمنین رضی الله عنها علی بغلة فلقیها ابن أبی عتیق فقال: «الی أین جعلت فداک»؟ قالت: «أصلِح بین هذین الحیّین» قال: «واللّه ما غسلنا رؤوسنا من یوم الجمل فکیف إن قیل: یوم البغل» فضحکت و انصرفت! 🔷جاحظ شروع به نقد این نقل کرده و مطالب جالب توجّهی در شیوه نقد و برخی نکات تاریخی بسیار مهمّ در این زمینه می آورد که تنها ابتدای کلام وی را در اینجا ذکر میکنم: 📖هذا حفظک الله حدیث مصنوع و من تولید الروافض فظنّ الّذی ولّد هذا الحدیث أنّه إذا أضافه الی ابن أبی عتیق و جعله نادرة و ملحة أنّه سیشیع ... 🔴مطلبی که میخواهم بگویم برای بسیاری از مطّلعین با نوع مواجهه علمای عامه با شیعیان در طول تاریخ آشناست. بارها با زبانهای مختلف شیعه و مخصوصا رافضه را متّهم به دروغگویی و کذب میکنند. 👈در اینجا نیز جاحظ که خود ادیبی تواناست تعبیر جالب «تولید الروافض» را به کار برده است. این تعبیر را جای دیگر در تعابیر عربی و کتبی که مطالعه کردم و حتّی در جستوجویی که نمودم پیدا نکردم. شاید از ابتکارات خود جاحظ باشد. در درس استاد آیت الله مددی حفظه الله تعالی خیلی از این تعبیر در جاهای مختلف استفاده میکرد. تعبیر خوبی در وادی منقولات میتواند باشد. 🔴بنده زمان مطالعاتم بارها با این اتّهام از سوی عامّه مواجه شدم. آنقدر بسامد این اتّهام زیاد است که انسان را به فکر فرو میبرد. ماجرا چیست؟ مواردی که فعلا با ضیق مجال به یاد دارم اینهاست: 📖جاحظ در عثمانیة میگوید: «و لقد کان الرجل من أصحاب الآثار یظنّ به التشیّع فیترک و یتّهم عند أهل العلم حتّی أنّه کان یطویه و یستره أکثر ممّا یستر السوء یکون بجلده». 📖قرطبی جایی در تفسیرش میگوید: «هذا التأويل عليها من أكاذيب الشيعة المبتدعة وتشنيعاتهم ، سبحانك هذا بهتان عظيم!» 📖و شهرستانی نیز در الملل و النحل جایی میگوید: «أكاذيب الروافض كثيرة» 📖ابن تیمیه در دقائق التفسیر در جایی میگوید: « ويروون أحاديث مكذوبة من جنس أكاذيب الرافضة» و در موضع دیگر میگوید: «لیس في الطوائف المنتسبة إلى القبلة أعظم افتراء للكذب على الله وتكذيبا بالحق من المنتسب إلى التشيع ولهذا لا يوجد الغلو في طائفة أكثر مما يوجد فيهم ومنهم من ادعى إلهية البشر وادعى النبوة في غير النبي صلى الله عليه وسلم وادعى العصمة في الأئمة ونحو ذلك مما هو أعظم مما يوجد في سائر الطوائف واتفق أهل العلم على أن الكذب ليس في طائفة من الطوائف المنتسبين إلى القبلة أكثر منه فيهم» 📖 در رسائل خود در جایی درمذمّت فرقه احمدیة و دروغگویی آنها این فرقه را در این امر شبیه رافضه میداند!: «يا شبه الرافضة يا بيت الكذب - فإن فيهم من الغلو والشرك والمروق عن الشريعة ما شاركوا به الرافضة في بعض صفاتهم وفيهم من الكذب ما قد يقاربون به الرافضة في ذلك أو يساوونهم أو يزيدون عليهم فإنهم من أكذب الطوائف»
📖شاگرد ابن تیمیه، ذهبی نیز در مورد شیعه میگوید: «الکذب شعارهم و التقیة و النفاق دثارهم فیکف یقبل نقل من هذا حاله؟! حاشا و کلّا!» 📖زیلعی نیز در نصب الرایة در موضعی میگوید: «الشيعة ترى الجهر وهم اكذب الطوائف فوضعوا في ذلك أحاديث» 📖در بعضی از کتب دیدم که به احمد بن حنبل نسبت داده شده که گفته: « لو أقسم رجل أن لا يكلم أحمقا ثم كلم رافضياً لقلت إنه حنث . . وقد اتفق أهل العلم بالنقل والرواية والإسناد على أن الرافضة أكذب الطوائف ، والكذب فيهم قديم ، ولهذا كان أئمة الإسلام يعلمون امتيازهم بكثرة الكذب»! 📖آلوسی به همین مناسبت شیعه امامی را ملقّب به بیت الکذب کرده و بارها در تفسیر روح المعانی از آنها با این تعبیر زننده یاد میکند! مثلا در جلد 4 میگوید: «نسب بيت‏ الكذب‏ إلى الصادق‏ ...» و یا در جلد 5: «الظاهر أنها لم تثبت و لم يروها إلا الشيعة و هم بيت‏ الكذب‏» و در جلد 6: « و روى الإمامية و هم بيت‏ الكذب‏ عن أبي جعفر و أبي عبد اللّه‏ ...» و در جلد8 « هي من أبيات الشيعة بيت‏ الكذب‏، و كم لهم مثل هذه المكائد ...» و در جلد9: «روت الإمامية و هم بيت‏ الكذب‏ عن أبي جعفر» و... 🔶این دست عبارات زننده در متّهم کردن شیعه بسیار است. آیا صرفا تکرار یک اتّهام است و یا وسیله ای برای مشوّه کردن چهره شیعه یا میتوان ریشه هایی برای این ادّعاء برشمرد؛ فعلا به عنوان فرضیات اوّلیه برخی ریشه های احتمالی این اتّهام را فهرست میکنم و در ادامه به آنچه مهمترین عامل این اتّهام است اشاره میکنم؛ از جمله مناشئ این اتّهام میتوان به این موارد اشاره نمود: 🔸اول: «عدم انس با رجال شیعه»🔸 در واقع به دلیل تفرقه و عدم مراوده و مجالست علماء عامه و شیعه زمینه برای سوء تفاهم و عدم انس با رجال شیعه از سوی عامه زیاد بوده و در همین فضا به محض کوچکترین نشانه های ضعفی در نگاه عامه به سادگی اتّهام کذب نموده اند. 🔸دوم: «عدم نیاز به رجال شیعه»🔸 عامه به دلیل کثرت روایات و روات هم مذهب خود احساس نیازی نسبت به روایات شیعه از پیامبر و ائمه علیهم السلام نداشته و به خاطر همین نوعی طغیان ادراکی برخاسته از توهّم استغناء نموده و متّهم کردن رجال شیعه به کذب برای ایشان ساده شده است. به همین دلیل است که وقتی به روایات برخی تابعین و اعاظم شیعه نیازمند شده اند مانند آنچه ذهبی ذیل نام ابان بن تغلب آورده سعی در توجیه نقل روایات از برخی روات شیعی نموده اند! 🔸سوم: «تقیه شدید ائمه علیهم السلام»🔸 حقیقتا تقیه ائمه علیهم السلام و هوشمندی این پدیده عجیب در تاریخ شیعه بسیار خیره کننده است. هنوز هم طوائف عامه ضمن تفکیک بین ائمه شیعه علیهم السلام و خود شیعه قائلند که ائمه شیعه علیهم السلام خود از علماء عامه هستند! و این شیعه است که بر آنها دروغ بسته است! در همین فضا تقیه حضرات علیهم السلام و احیانا صدور روایاتی از جانب ایشان در ردّ برخی ادّعاهای شیعه خیلی برای عامه چشمگیر بوده است. همین امر باعث سهولت این اتّهام بر شیعه از جانب عامه شده است. 🔸چهارم: «خود فریبی عامه برای در نیافتادن با ائمه اهل البیت علیهم السلام»🔸 یکی از مهمترین زمینه ها برای شیوع اتّهام دروغگویی شیعه در واقع به نوعی خود فریبی ادراکی و فرار عقیدتی برمیگردد. در واقع دروغگو بودن شیعه یک نظریه کلامی تاریخی برای توجیه امری بسیار مهم است که اساس مذهب عامه را میلرزاند. حبّ اهل البیت علیهم السلام و همینطور عمق اخلاص و علم ایشان بر نوع طوائف اسلامی از مسلّمات است و اساسا چطور میتوان در مذهبی اعقاب رسول آن مذهب را بیگانه برشمرد آن هم با صراحت آیات و روایات در ضرورت محبّت به آنها و رجوع به آنها! از اینجا بود که اساسا عامه تمایل نداشتند ببیند ائمه علیهم السلام خلاف مذهب آنها را معتقدند لذا برای اینکه با ائمه علیهم السلام درگیر نشوند به صورت نیمه خودآگاه با شیعیان درگیر شدند و آنها را متّهم به دروغگویی نمودند. تقیه نیز سببی برای تسهیل این خودفریبی شد والا بر هیچ منصفی پوشیده نیست که نمیتوان بین مذهب امام صادق علیه السلام و شیعیان ایشان و پیروان اصلی ایشان تفکیک اینچنینی قائل شد. به عبارتی اگر شیعه را متّهم به کذب نکنند چه کنند؟! یادم هست استاد مددی یکبار همین نکته را در پدیده تضعیف و تکذیب غیر عادی راویان روایات جابر جعفی در فضای شیعه مطرح نمودند.
🔸پنجم: «غلو و دروغگویی برخی طوائف شیعه»🔸 شاید یکی از عوامل این اتّهام ظهور غلات و برخی طوائف دروغگو مانند خطابیه بین شیعه بوده باشد. افرادی که برای تأیید مذهب خود منقولات دروغگین جعل میکرده اند و متأسّفانه چهره تشیّع را به واسطه انتساب دروغین به آنها مشوّه نمودند. 🔸ششم: «بخشش ناپذیر بودن ضعف و دروغ در بین شیعه»🔸 ضعف در نقل و یا وجود منقولات دروغین همواره بین همه طوائف اسلامی وجود داشته است. به خودی خود مشکل خاصّی ندارد و طبیعی است ولی آنچه در این فضا باعث شده که وجود این امر در بین شیعه ذنبی لا یغفر بنماید آن است که شیعه به دلیل توهّم نوعی شاذ بودن عقیدتی از عامه به نوعی از قبل متّهم و منفور است؛ با این وصف عامه قدرت تحمّل ضعف و روایات اجمالا دروغین در بین شیعه را نداشته و به صورت غیر عادّی اینها را دلیلی بر دروغگو بودن کل شیعه دانسته اند. 🔸هفتم: «دشواری نشان دادن قبح عقیدتی»🔸 یکی از اموری که همواره در نزاعهای عقیدتی به چشم میخورد اتّهامهای عجیبی است که ربطی به اختلاف ذاتی بین عقاید ندارد. در واقع مشکل به اینجا برمیگردد که بحث در موضع دقیق اختلافات معمولا دشوار بوده و پیروان مذاهب چندان درک صحیحی از آن ندارند. از همینجاست که زمینه برای متّهم کردن دیگر به فرق به امور محسوس و نزدیک به محسوسی که از سنخ عقیده نبوده و قبح آن نزد همگان آشکار باشد مهیّا میشود. یکی از این اتّهامات محسوس و نزدیک به محسوس اتّهامات اخلاقی است. جنبه ای از اتّهام دروغگویی در همین فضا میتواند مورد تحلیل قرار گیرد. 🔸هشتم: «ضعف شیعه در استانداردهای علم منقول»🔸 علم حدیث نزد عامه به تعبیر استاد مددی حفظه الله تعالی مانند بنائی بسیار با شکوه و مستحکمی است که بر بنیانی نمکین بنا شده است. در واقع هر چند علم حدیث در قرن نخست که مهمترین برهه این علم است با خلل جدّی در فضای عامه مواجه است ولی در قرن دوم و سوم و قرون بعد با تلاشهای شگفت انگیزی بسیار علمی و دقیق شد. در همین فضا منقولات شیعه که به این شکل نبود و نوعا از سنخ منقولات مورّخین و آنچه در سینه ها بود شایع بود و نمیتوانست خود را با استانداردهای فنّ حدیث در آن زمان تطبیق دهد با اتّهام مواجه شد. ادّعاهای مهمّ شیعه در آن زمان که عمدتا به تاریخ صدر اسلام برمیگشت متاسفانه خود را با استانداردهای متقن حدیثی مسلّح نکرد و شاید بزرگان این علم که خود از بزرگان عامه بودند سعی در جمع طرق متقن آن نیز نکردند. البته این ضعف در ادامه به نوعی در خطّ فقاهتی شیعه با رواج روش فهرستی و همینطور شکلگیری علم رجال تا حدود بسیار جالب توجّهی ترمیم شد. همینطور اینکه برخلاف عامه این قرن دوم است که اساس اعتبار منقولات شیعه را تشکیل میدهد لذا ضعف علم منقول که باعث سست شدن بنیان این علم در بین عامه شد در خاصه لزوما مصداق پیدا نکرد.
🔸نهم: «تکیه به نقلهای ضعیف در فنّ جدل»🔸 شیعه و سنّی عمدتا در مجادلات کلامی و کتبی از این دست با یکدیگر ارتباط علمی برقرار میکردند. این نوع مواجهه نیز بستری برای تکیه به نقلهای ضعیف با ادله کلامی و برخی ملاحظات خاصّ بود که بعضا قابل دفاع هم نبود ولی همین امور میتوانست نطفه این اتّهام را ایجاد کند. 🔶دهم: «تفاوت عالم ذهنی شیعه و عامّه: عدم انس به مذهب تشیع»🔶 همه آنچه از خطورات در این زمینه گفته شد و یا میتوان گفت و خاطر نشد میتواند وجوه مهمّی از این مسأله را تبیین کند. اما آنچه به نظر آمد از همه این موارد مهمتر است و شاید بسیاری از این موارد به آن برگردد این امر است که اساسا شیعه و سنّی گویا دو عالم و دو پارادایم از تفکّرات اسلامی را داشته و منقولات آنها نیز از یکدیگر مستقلّ است. 👈تفاوت این دو را نباید به تفاوتهای اخلاقی و رفتاری تقلیل داد بلکه یک تفاوت عظیم پارادایمی است. 👈این امر خود را در مواطن مختلف به صور گوناگون جلوه میدهد. گاهی علمای ما نیز همین نوع مواجهه را با منقولات عامه داشته اند که شبیه مواجهه عامه با منقولات ماست. 👈مثلا علامه مجلسی در بحار الانوار در بیانی عجیبی روایات عامه را اینطور توصیف میکند: «أخبارهم موضوعة و إنّما یزینونها لیغتر النّاس بها»! 👈خداوند متعال توفیق داد در جمع برخی طلّاب در نسبت سنجی منابع روایی عامه و خاصه مباحث مهمّی را در این زمینه در موضع دیگر بیان نمودم. 👈 ولی باید دانست حقیقتا شیعه گری و امامی بودن قرائتی دیگر از تاریخ اسلام دارد و از ریشه گویا اسلامی دیگر دارد و در رأس آن نصّ بر علی علیه السلام است. این یک حقیقت بسیار مهمّ در فهم اختلافات شیعه و سنّی است. ان شاء الله العزیز در موضع دیگر در مورد آن مطالبی را به اشتراک میگذارم. 👈فعلا خیلی مختصر میگویم شیعه و سنّی هر چند قرابتهای زیادی دارند ولی گویا در دو عالم مختلف دینی زیست میکنند. استقلال نسبی منقولات آنها نیز به این امر کمک نموده است. 👈در رأس این اختلاف که اساس آن هست مسأله ولایت در شیعه و امامت ائمه اثنی عشر علیهم السلام است. در واقع ادّعای شیعه آنقدر عمیق و ریشه ای است و جنبه ی مهمّی از آن تباری نقلی و تاریخی دارد که جز با اتّهام (دروغ بزرگ) توسّط عامه قابل توجیه نیست. 👈شیعه معتقد است که رسول الله صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به عنوان خلیفه مسلمین معرّفی نمود ولی در سقیفه صحابه بزرگ حضرت به نوعی کودتا دست زدند! همین پیچ بزرگ تاریخی در اسلام است که دم به دم آثارش را در طول تاریخ ظهور داده است. 👈شیعه به راهی رفت و عامه به راهی دیگر. زاویه ای گرفتند که هرچند مبدأ آنها قرآن و رسول الله صلی الله علیه و آله است و بین آنها صلات و زکات و حجّ و صوم واحد است ولی هر لحظه از هم فاصله بیشتری گرفته اند. این امر به واسطه عنصر ولایت است که «ما نودی بشیء کما نودی بالولایة». از اینجاست که ولی زمان در نگاه آینده نگرانه و جامعه شناسانه عمیق خود فرمودند: «و سیجد التالون غبّ ما أسّسه الاولون» و از اینجاست که رسول الله صلی الله علیه و آله در زیارت آخر خود از بقیع فرمودند: «أقبل الیکم الفتن کقطع اللیل المظلم». 👈 در همین فضاست که شیعه دم به دم مختصّ به غرائبی میشود که در فضای عامه قابل دفاع نیست. عامه در واقع از نقطه نظر خود به منقولات شیعه نگریسته و آن را در فضای رائج و گشتالت روایی عقیدتی خود رمی به کذب میکنند؛ ✅یکی از شعراء شیعه به خوبی بین این ریشه اصلی و اتّهام دروغگو بودن شیعه جمع نموده است: فی الغدیر اتّضح المرام علی الملا و انقطع الکلام یا من عدوت الحقّ ما تقول فخصمک الإله و الرسول أنحن بیت الکذب یا من کذبا علی النبی و بنیه النجبا؟! ✅ملا علی قاری عالم بزرگ عامه در الاسرار المرفوعة جایی میگوید: «يزعم أكذب الطوائف أنه صلى الله عليه وسلم أخذ بيد علي بمحضر الصحابة كلهم وهم راجعون من حجة الوداع فأقامه بينهم حتى عرفه الجميع ثم قال هذا وصيي وأخي والخليفة من بعدي فاسمعوا له وأطيعوا له ثم اتفق الكل على كتمان ذلك وتغييره ومخالفته فلعنة الله على الكاذبين»!!
🔶البته میتوان تقریر سبکتری را نیز از مطلب قبل ارائه کرد و گفت بعد از آنکه ادعای نص بر خلافت علی علیه السلام از نگاه عامه دروغ بزرگ است حریمها شکسته شده و ذهن ایشان در قبال دیگر منقولات شیعه نیز همواره با سوء ظن دروغ بودن توأم گشته است. همین فضای تلقینی باعث شده در یک روند شیعه در نگاه آنها به بیت الکذب بودن موسوم شود. 🔴بر اساس آنچه گفته شد دروغگو بودن شیعه صرفا به دلیل عدم انس با رجال شیعه یا عدم نیاز به منقولات شیعه و... نیست و همینطور صرفا یک نظریه مهمّ در تصحیح رویکرد خود با ائمه اهل البیت علیهم السلام هم نیست بلکه یک امر طبیعی در اختلافات اینچنین عمیق است که هر کدام دیگری را متناسب با فضای خود سنجیده و به صورت طبیعی متّهم به دروغگویی میکند. 🔶اساسا بر هر انسان آگاهی مخفی نیست که نمیتوان به انسانها و طوائف نگاه صفر و صدی نمود. یک مطلبی را از داستایفسکی در برادران کارامازوف یادم هست که جایی میگفت انسانها خیلی عادی تر از آن هستند که فکر میکنیم. در مورد انسانها نوعا نباید توهّم توطئه ای بود! معمولا خیلی ساده راضی میشوند و خیلی ساده عصبانی و خیلی ساده دروغ میگویند! معمولا افراد یکجور هستند و انسانهای نیک نیک و انسانهای بد بد نادر هستند. 🔶در اینجا نیز اینکه بگوییم شیعه و یا سنّی اساسا اخلاقشان دروغ است یک نگاه غیر واقعی و ناشی از انسان شناسی ضعیف است که در بین هر دو طائفه نسبت به هم به چشم میخورد و باید سرّ این امور را با تحلیل و کنکاش بیشتری دنبال نمود؛ «و لا یجرمنّکم شنآن قوم علی ألّا تعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی».