🔸«روایت ابو معشر بلخی از تاریخ علم در ایران قبل از اسلام»🔸
نقل دیگر در این زمینه کلام ابو معشر بلخی است. ابومعشر بلخی رئیس اختر شناسان بغداد و عضو دار الحکمة در قرن سوّم و دربار عبّاسی بود. شاخصه های ایران پرستی را میتوان در متن او به وضوح مشاهده نمود. هر چند وی در زمان خود و بعد از آن مشهور بود ولی معمولا وثاقت او زیر سؤال رفته و برخی مانند ابو ریحان نیز به تنقیص او پرداخته اند. در هر حال وی در کتاب اختلاف الزیجات متنی در باب تاریخ علم دارد که به گونه ای در آن خواسته همه ی علوم بشری را به نوعی به نفع ایرانیان مصادره کند.
👈خلاصه ی روایت او از تاریخ دانش آن است که پادشاهان ایران علاقه ی بسیار زیادی به دانش داشتند! برای اینکه علومشان در طول زمان باقی بماند و دچار آفات ارضی و سماوی نباشد تصمیم گرفتند علم را بر پوست درخت خدنگ که مقاومترین بود بنویسند.
👈چینیها و هندی و دیگر امم نیز از آنها این سنّت را یاد گرفتند. چالش بعدی آنها این بود که این متون علمی را در کجا نگهداری کنند که دچار آفات نشود! بعد از بررسی بسیار جی در اصفهان را به عنوان خزینه ی علمشان انتخاب کردند!
👈اینجا بود که بنای عظیم سارویه که چیزی شبیه اهرام مصر باستان بود را ساختند و کتب علمی را در آن ذخیره کردند که با زبان فارسی قدیم نوشته شده بود. وی اصل این بناء را به طهمورث نسبت میدهد.
👈این کتب در اصناف مختلف علوم بود که از همه مهمتر علوم نجومی بود که هندیان و کلدانیان ساکن بابل نیز نجومشان را از این کتب داشتند! شهرزوری در نزهة الارواح این متن را وقتی از ابو معشر نقل میکند میگوید از همین جهت است که گفته میشود منطق و فلسفه را ارسطو از ایرانیان گرفته است.
👈اسکندر کتب این خزینه ها را به نزد استادش ارسطو برد و او با آن دست به تألیف کتابهای معروفش زد! اینجاست که شهرزوری ضمن تأیید اجمالی نقل ابومعشر به تجلیل از حکمت عظیم فارس و شرف آن نزد پادشاهانی نظیر کیومرث و طهمورث و فریدون و اردشیر و کیخسرو و دیگران میپردازد و میگوید این سنّت الهی است که پادشهای و علم را از امّتی به امّت دیگر میسپارد.
✋نگارنده بعید نمیداند که احتمالا شیخ اشراق نیز متن ابومعشر بلخی یا چیزی شبیه به آن را دیده است که آنقدر در زمینه علوم ایرانیان در دنیای باستان مبالغه نموده است.
👈در هر حال این گزارش ابومعشر امری است که هم خلاف تواریخ قطعی از سیر تاریخ اندیشه است و هم اموری بی دلیل است که دیگران نیز از آن تبعیّت نکرده اند.
🔸«روایت علی بن یحیی الندیم از تاریخ علم در ایران قبل از اسلام»🔸
متن مهم دیگر عبارات ابو الحسن علی بن یحیی الندیم در کتاب تاریخ است که آن را سجستانی در صوان الحکمة نقل کرده است. این شخص را نباید با ابن الندیم صاحب فهرست یا شخص دیگری اشتباه گرفت. وی از ایرانیان منجّم و از اطبّاء قرن دوّم و ندیم دربار عبّاسیان بوده است. وی کتابی در تاریخ داشته که در آن یک دوره سیر علوم بشری را گزارش نموده که از این جهت نقل مهمی است. وی معاصر ابومعشر بوده و روایتی رسمی تر و قابل قبول تر را نقل میکند.
👈ندیم در این نقل اساسا نقشی برای ایرانیان در تاریخ اندیشه قائل نبوده و صرفا به مقارنه ی زمانی بین حکمای بزرگ و پادشهان ایرانی میپردازد. مثلا میگوید فیثاغورث در زمان داریوش دوّم ظهور کرد.
👈در نقل او که به تواریخ رسمی بسیار نزدیکتر است بیان میشود که ایرانیان سرزمینهای یونان و روم را فتح کردند و کتب علمی را از جزیره و شام و مصر و غیر آنها به ایران آوردند. همچنین در زمان دیگری نیز پادشاه روم کتب علمی زمان را به شاپور ذو الاکتاف هدیه کرد و اساسا ایرانیان از خود دانشی مستقل از این امور نداشتند.
👈ندیم تنها چیزی که به شکل جالب و دقیق برای مشارکت ایرانیان در فنون قدیم بیان میکند این است که در علم موسیقی عود را برای اوّلین بار ایرانیان ساختند و بعد شروع به اثبات این مدّعا میکند که بطلیموس و نیکوماخوس عود را نمیشناختند.
👈ندیم علم نجوم و آلات موسیقی را میراث تمدّن بابل و کلدانی ها میداند. علم هندسه را نیز عمدتا میراث مصری ها دانسته و علم حساب را به فنیقیهای اهل حمص که اهل تجارت بودند نسبت میدهد. علم طبائع را نیز میراث شامیان و علم لحون را میراث یونانیان میداند.
👈در این بین تنها اختراع عود را به ایرانیان نسبت میدهد! این نقل دقیق و تفصیلی ندیم کجا و آن کلام افسانه ای ابو معشر بلخی کجا! جالب است که هر دو هم معاصر و اخترشناس دربار عبّاسی بودند.
🔸در هر حال این سه متن مهمترین متونی بود که دانشمندان بزرگ ایرانی در قرون اوّلیه در زمینه تاریخ علم در ایران باستان از خود ابراز نموده اند که بر هر منصفی پوشیده نیست که هیچ کدام از آن شبهات مهمی که در زمینه انحطاط علمی ایران در دوران پیش از اسلام است را پاسخ نمیدهد. بلکه طور بیان همین سه متن نشانگر شیوع نوعی خرافات در بین آنهاست!
این بحث ادامه دارد ...
باسمه تبارک و تعالی (۵۰۷)
«فریب مستمعین را نخورید!»
🔹مبلّغین دینی اگر به دنبال سخنرانی میروند از آن روست که پیام دین را به مردم ابلاغ کنند. به آنها معلومات نوین و فهم دینی عمیقتر و توجّهات ژرفتر داده و مواعظ تأثیر گذاری برایشان داشته باشند.
✋نه آنکه یک وسیله ی سرگرمی و یا مایه تعجّب و لذّت بردن و مصرف مخاطبشان قرار بگیرند.
🔻برخی سخنرانی ها قوامشان بر تبلیغ نیست بلکه بر لذّت بردن مخاطب است🔺
👈صحبتهای برخی خطبای نسبتا معروف را که گوش میکنیم اصلا نه معلومات مهم یا جدیدی به انسان میدهند و نه توجّهات عمیقتری و نه مواعظ تأثیر گذاری!
👈مثلا میگوید صبر خیلی مهم است! اقسامش را میگوید و یک داستان! خب مگر همه اینها را به نوعی بلد نیستند! ولی چرا چنین صحبتهای تکراری و ساده ای باز استقبال میشود؟!
👈بسیاری وقتی چنین صحبتهایی را میشنوند حالت نفسانی خاصی از تعجّب را تجربه میکنند که چگونه یکی مثل خودشان با هیئت و لحن مناسب و با اعتماد به نفس و هنرمندی خاصی مطالبی را میگوید که خودشان هم به نوعی بلدند یا میپسندند! همین برایشان کیف آور و لذّت بخش است.
✋در این سخنرانی ها گاهی بیش از آنکه دغدغه ی تبلیغ و بالا بردن فقه دینی مردم باشد که منجر به رشد دینی انسانها شود فریب نفس انسانی و کش و قوسهای درونش را خورده ایم. به بازی گرفته شده ایم.
👈همین است که این سخنرانی ها معمولا رشد وجودی برای افراد به بار نیاورده. تکرارش ملالت آور نبوده. چون اعجابشان از معلوم و توجّهات جدید و یا مواعظ بلیغ نیست بلکه از امور پیرامونی است. باید مهندسی خطابه ی دینی را تغییر داد و مزاج و انتظار مردم را اصلاح نمود.
باسمه تبارک و تعالی (۵۰۸)
«زهد یعنی ترمز دستی را بکش!»
🚗ماشین را جایی که شیب بسیار ملایمی داشت پارک کردم. با تلفن همراه کاری داشتم که دیدم ماشین بسیار آرام شروع به حرکت کرد! اندک اندک حرکتش محسوستر میشد و مدام به صورت تصاعدی بیشتر میشد.
🚗ولی من که ماشین را کاملا متوقّف کرده بودم و به ماشین گاز هم نمیدادم! اصلا گویا اراده ای در این حرکت ماشین ندارم.
💡به ذهنم خطور کرد گاهی مسأله فقط متوقّف شدن و گاز ندادن و اراده ی حرکت نداشتن نیست!
🔻گاهی باید در همان حالت سکون ترمز دستی را هم کشید! ما فکر میکنیم تنها در حال حرکت باید ترمز را گرفت! ولی نمیدانیم در حالت سکون هم احتیاطا باید ترمز دستی را کشید!🔺
✅تدبّر در احوالات انسانها نشان میدهد که سرّ سقوط بسیاری به درّه ی هلاکت نکشیدن ترمز دستی بود!صرفا همینکه حرکت ارادیشان به سمت درّه را متوقّف کردند و به سمت آن به صورت ارادی گاز ندادند گمان کردند کار تمام است!
✋نمیدانستند ماهیّت زندگی دنیا یک مسیر شیب دار به سمت درّه ی هلاکت است. به سمت تعلّقات پست دنیایی است. یک ترمز مضاعف نیاز دارد.
💡به ذهنم خطور کرد این ترمز مضاعف یا ترمز دستی همان حقیقت زهد است.
✔زهد یعنی فریب سکون ظاهری را نخور! مراقب این حرکتهای بسیار خفیف باش! دنیا مسیرش شیبدار و به سمت درّه و ماهیّتش شتابدار است! انسان را غافلگیر میکند! به خود که می آید میبیند چقدر بدون آنکه بخواهد حرکت کرده و به چه نقاط خطرناکی رسیده! ورع و احتیاط هم از همین قبیل است.
باسمه تبارک و تعالی (۵۰۹)
«نقدی بر کتاب النحو الوافی»
🔹مهمترین کتابی که در دوران معاصر در دستور زبان عربی نگاشته شده کتاب النحو الوافی عباس حسن مصری است.
🔸بنده در سال دوّم طلبگی تمام این کتاب را با دقّت مطالعه کرده بودم و در حواشی کتاب سیوطی فیش برداری کرده بودم. علی رغم دقّت و عظمت این کتاب با آن در مسیر شناخت واقعی این دانش قرار نمیگیرم.
🔹این کتاب عمدتا سعی در استخراج اطلاعات ریز و درشت ادبی نموده تا آنکه آن عقل پنهان پشت صحنه و قدرت پردازش و استنباطی که این قواعد از آن برآمده را بازتاب دهد. ظرفیتها و محدودیتهای آن را بگوید!
✋صاحب این کتاب عمق این دانش و آن تعیّن عقلی نهفته ورای این قواعد که در این ابواب و فصول و مسائل تجلّی نموده را درک نکرده است
🌴کتاب ایشان بسان یک میوه فروشی بسیار بزرگ و تمیز است که میوه های بوستان نحو را چیده و برای فروش عرضه کرده است. آن درختها و آن شرایطی که این ثمرات را به بار آورده را با خود ندارد.
🍗🍔شخص را به آشپز خانه ی اصلی پخت و پز این علم و بستر گسترش چتر مفهومی آن بر ابعاد زبان عربی وارد نمیکند
🍝به خاطر همین بیشتر انسان را به مصرف اطلاعات و فربه شدن محفوظات و تقلید بیشتر سوق میدهد تا قدرت پردازش و استنباط و نقّادی دانش و پیدا کردن بصیرتهای علمی.
✋علوم ادبیات عربی از آن علومی است که اگر شخص به درجاتی از قدرت پردازش و اجتهاد در آن نرسد میتواند آسیبها و تحجّرهایی را به بار بیاورد.
📙اساتید و طلّاب فاضل اگر به دنبال باغ و بوستان این دانش هستند حداقل باید با دو کتاب مهم این رشته یعنی شرح کافیه محقق رضی و شرح تسهیل ابو حیّان مأنوس باشند.
باسمه تبارک و تعالی (۵۱۰)
🔸ضرورت آشنایی با دو مفهوم کلیدی (مُصَارَعَة الشَّكِ) و (مُجَاهَدَة إِبْلِيسَ)🔸
✅بسیاری از شبهات دینی به این انتظار بیجا برمیگردد که باید حقیقت برایشان آشکار آشکار باشد! اینها دچار یک اشتباه اساسی شده اند. نمیدانند اساسا یکی از ابتلائات بشر در دنیا همین مبتلا شدن به دار کفر و ظلمت است.
✅خاصیت ظلمت آن است که در آن حقایق هستند ولی دیده نمیشوند. شک و تردید و وجود بسترهای غفلت یکی از مهمترین ابتلائات انسان در سرای دنیایی است. آزمایش بزرگ انسان در این دنیا آزمایش ایمان است.
✅اینها نمیدانند که اساسا یقین و از میان رفتن همه ی شک و تردیدها یکی از درجات بلند ایمانی است که به این سادگی ها در دسترس نیست. دیر آمده اند و زود هم می خواهند بروند!
✅اساسا این دنیا طوری طرّاحی شده که انسان مبتلا به تردید قلبی شود. هدف همین بود که انسان در دل این تردیدها با انتخاب خودش پی نور را بگیرد و راه بیافتد! طوری طرّاحی شده که شیطانی باشد تا با او گلاویز شود.
⛔️اصلا قرار نبود مطلب آشکار آشکار باشد. اگر اینطور بود که دیگر قدرت انتخاب معنایی نداشت. رشد واقعی ارادی رخ نمیداد.
🔻به تعبیر امیر المؤمنین علی علیه السلام در خطبه قاصعه باید برای خودمان این دو مفهوم را حل کنیم؛ یکی ضرورت کشتی گرفتن با تردیدها در سینه و دیگر مبارزه با شیطان در قلب!🔺
📖... لَخَفَّفَ ذَلِكَ مُصَارَعَةَ الشَّكِ فِي الصُّدُورِ وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِيسَ عَنِ الْقُلُوبِ وَ لَنَفَى مُعْتَلَجَ الرَّيْبِ مِنَ النَّاسِ وَلَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَخْتَبِرُ عَبِيدَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ ...
باسمه تبارک و تعالی (۵۱۱)
«عقب مانده ذهنی و شبهه ی سیاسی»
«رسانه قدرت است»
🔹یکی از اقوام ویلایی در دل کوه های شمال اجاره کرده بود. ما هم رفتیم. صاحب خانه طبقه ی پایین بود و ما بالا! برای احترام گفتم بعد از نماز عشاء چند دقیقه مزاحمتان میشوم
🔸نیّتم این بود که یک رابطه ی انسانی از روی محبّت و بدون غرض ورای روابط منفعت طلبانه یا لذّت گرایانه برقرار کنم. از احوالشان بپرسم و آشنایی پیدا کنیم
🔹صاحبخانه یک پسری داشت که عقب مانده ذهنی یا همان منگول بود. اخبار پخش میشد و وقتی تصویر رئیس جمهور محترم آقای رئیسی آمد این نوجوان منگول صاحبخانه با زبانی گنگ آلود به من گفت این دخترها را کشته! گفتم کی گفته؟! گفت تلویزیون! (ماهواره)
💡به ذهنم خطور کرد این همان قدرت رسانه است. ذهن منگولی را در دل این کوه ها و جنگلها هم اینگونه تسخیر کرده اند!
📡واقعا دنیا تغییر کرده و این واقعیّت را باید عمیقا بفهمیم و صف کشی جهاد در راه خدا را متناسب با آن تنظیم کنیم
📡فقط سلاح و تیر و کمان و اسب جنگی ابزار قدرت نیست. ثروت هم قدرت است. علم هم قدرت است. و امروزه رسانه هم قدرت است. گاهی تأثیرش بیشتر از سلاح اتمی و شیمیایی و بمبهای خوشه ای است.
📡امروزه با ظهور رسانه های نوین اسلحه های ادراکی به میدان مبارزه آمده اند! اگر هواپیمای جنگی و تانک و موشک هایپرسونیک مهم است سلاح های ادراکی رسانه ای امروزه مهمتر است.
📡امروزه مصداق مهم قوّت در آیه ی شریفه تجهیز به اسلحه های ادراکی رسانه است.
📖«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ»
باسمه تبارک و تعالی (۵۱۲)
«اگر انقلابی ها پدرت را میکشتند الآن چگونه بودی؟»
«تفاوت میان طبیعی بودن و صحیح بودن»
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا فَعَلَ خَالِد»
🔹با یکی از اساتید محترم که پدر مرحومشان یکی از علمای معروف بود صحبت میکردم. ایشان انتقادهایی معمولا به سیاستهای نظام دارد. متوجّه شدم در ابتدای انقلاب اسلامی به دلیل امضاء نکردن خلع آقای شریعتمداری از مرجعیّت حواشی زیادی برایشان درست شده بود.
👈مثلا چند روز بدون دلیل یک دفعه ایشان را زندانی کرده بودند. یا برخی جاهلان بمبی در حیات منزلشان انداخته بودند که عمل نکرده بود. و یا توهینهایی که کرده بودند.
👈خلاصه دیدم ایشان اگر انتقادهایی میکند هر چند صحیح نباشد ولی کاملا طبیعی است. از همان ابتدا شاید مظلوم واقع شده اند و بد بین شده اند!
✋بد بین که بشوی دیگر خوبی را به راحتی ندیده و بدی را خیلی واضح میبینی. همین برای منفور شدن تدریجی نظام حاکم کافی است.
💡به ذهنم خطور کرد بسیاری که اینگونه افراد را برنمیتابند بیش از آنکه از ناصحیح بودن مواضع این طیف ناراحت باشند از عدم درک اسباب این اختلاف نظر دردشان می آید!
👈گمان میکنند اینها حتما خیلی مغرض و بیمارند که مثل آنها فکر نمیکنند! ولی اگر بتوانند تبیین عمیقی از سرّ اختلاف داشته باشند متوجّه میشوند خیلی اوقات تعجّبی در کار نیست و اختلافی طبیعی است. هر چند موضعشان صحیح نباشد.
👈همین درک طبیعی بودن و زائل شدن تعجّب تحمّل و سعه صدر انسان را بالا میبرد.
🔹به ایشان عرض کردم آیا احتمال نمیدهید که شما از همان زمان نسبت به نظام حاکم بد بین شده باشید؟! پس شاید بهتر باشد مقداری با احتیاط بیشتر نسبت به نقدهایتان برخورد کنید. دیدم به فکر رفتند. برای اینکه عمق کلامم بهتر منتقل شود ادامه دادم.
👈به ایشان گفتم اگر پدرتان همان زمان مظلومانه کشته میشد الآن نسبت به این نظام چگونه بودید؟! فکر نمیکنید یک ضد انقلاب تمام عیار میشدید؟! ایشان هم انسان فهمیده و منصفی است. گفت نمیدانم شاید! درکش خیلی سخت بود.
⚪️به ایشان عرض کردم کاری ندارم نسبت به انتقادهایی که دارید. ممکن است برخی وارد باشد. بلکه ممکن است به خاطر بد بینی نسبی که نسبت به این نظام پیدا کرده اید برخی عیبها که ما آن را خوب نمیبینیم را شما راحتتر ببینید و به ما تذکّر بدهید.
👈ولی میخواهم این نکته را عرض کنم که اینکه شما اینگونه تحلیل میکنید کاملا طبیعی است. تعجّبی ندارد. قابل درک است. ولی لزوما منطقی و صحیح نیست. خودتان وقتی خودتان را روانکاوی کنید متوجّه میشوید که باید امیالتان را مجدّدا به تنظیمات کارخانه برگردانید تا بتوانید قضاوتهای منصفانه تری داشته باشید.
👈در انقلابها که نقل و نبات خیرات نمیکنند. یک انتقال قدرت بزرگی رخ میدهد. قطعا زمینه برای ظلمها و ناهنجاری هایی هم رخ میدهد. ولی نسبتا انقلاب اسلامی ایران کمترین هزینه را نسبت به انقلابهای بزرگ دیگر داشته است. شاید کمترین ظلم را به مخالفینش نموده است.
👈یک انقلاب عمیق مردمی بوده است. هر چند عدّه ای نادان و جو گیر هم گاهی کارهای ناصواب کرده باشند. ولی اینها را به هیچ رو نباید به پای این نظام نوشت. نباید آنها را مبنای قضاوت قرار داد. باید مقداری با جنبه بود.
🔸«اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا فَعَلَ خَالِد»🔸
گفتم مگر در زمان انقلاب اسلامی در عصر نبوی صلی الله علیه و آله از این موارد نبوده است؟! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همانگونه که در روایات عامّه و خاصّه آمده خالد بن ولید را برای دعوت بنی جذیمة یا بنی مصطلق به اسلام فرستاد. به او دستور جنگیدن ندادند.
👈خالد از همان زمان جاهلیّت کینه ای از این قبیله داشت که عمویش را کشته بودند. وقتی به آنها رسید به آنها گفت مردم اسلام آورده اند شما هم سلاح هایتان را کنار بگذارید.
👈آنها هم قبول کردند ولی خالد برخلاف انتظارشان همگی را دستگیر کرده و بسیاری را کشته و بقیه را اسیر کرد! به تعبیر صحیح بخاری: «قتل منهم مقتلة عظیمة»
👈وقتی خبر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید ایشان دستانشان را به سمت آسمان بلند کردند ودو بار فرمودند خدایا من از آنچه خالد کرد به سوی تو پناه میبرم.
📖«اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا فَعَلَ خَالِد»
👈امیر المؤمنین علی علیه السلام را فرستادند تا این جنایت بزرگ که به نوعی معلول انقلاب اسلامی آن زمان بود را جبران کنند. حضرت هم اموالشان را به آنها برگردانده و دیه ی خون مردانشان را دادند.
👈در نقل آمده امیر المومنین حتی پول کاسه ای که سگهایشان در آن غذا میخورد را هم حساب کرد و مقداری هم بیشتر دادند که شاید چیزی را فراموش کرده باشند! «هَذَا لِمِيلَغَةِ كِلَابِكُمْ وَ مَا أُنْسِيتُمْ مِنْ مَتَاعِكُم»
👈البته جمهوری اسلامی شاید باید بیشتر به فکر جبران این خطاهای احتمالی و احقاق حق میبود.
باسمه تبارک و تعالی (۵۱۳)
«چرا به فکر علاج بیماریهای فکریمان نیستیم؟!»
«ألا إنّ اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»
🔹یکی از همسایگان را در مسجد دیدم که خیلی در فکر خودش غرق بود. بعد از نماز گفتم مقداری اخمش را باز کنم. شروع به صحبت کردیم که دیدم شروع کرد به نالیدن از شرایطش! از ناکامی های اقتصادی و بیماری ها و ناملایمات!
👈در ادامه دیدم خیلی صمیمانه و صریح گفت: میدونی چیه؟! مشکلم اینه که خیلی حریصم! خیلی پول دوستم! همه چی دارم ولی همین حرص و طمع اذیتم میکنه!
🙏گفتم بارک الله! همینکه خودت فهمیدی یک مریضی روحی و روانی داری خودش یک رشد است. اینکه به آن اقرار هم میکنی یک رشد دیگر است. فهمیدی ناله های دیگر چندان عمقی ندارد.
⚪راستش با برخی که صحبت میکنم میبینم به نوعی از فقرش مینالد! با برخی دیگر صحبت میکنم به نوعی از از بیماری اش مینالد! جالب آنکه در همان حالت که در حاله ناله و شکایت است حرفهایی میزند که نشان میدهد که دردهای عمیقتری هم دارد که اصلا به آنها خودآگاه نیست!
👈بابا اینها را رها کن! روحت مریض است! فکرت مریض است! اگر میخواهی روضه بخوانی و بنالی برای آنها بنال! اصل ناله اینجاست ...
✔ماها معمولا ابتلائات مادّی و همینطور بدنی را مریضی میدانیم. اوّلی را فقر و دوّمی را بیماری نامیده ایم و از آن فراری هستیم. به کسی که به فقر یا بیماری مبتلا شده دلسوزی میکنیم. ولی به دلیل حسگرایی که داریم یک مریضی مهمتر را هنوز به عنوان مریضی چندان نشناخته ایم. آن هم عقاید و افکار باطل و مبتلا شدن به اوهام و خیالات است؛ لذاست که به فکر سلامتی روانی و عقیدتی خودمان نیستیم. لذاست که دلمان به حال خودمان و به حال دیگرانی که مبتلا به عقاید باطل و افکار غلط هستند نمیسوزد!
🔹امروزه در علم روان شناسی بشر به این بلوغ رسیده که بفهمد بسیاری مبتلا به امراض روانی هستند؛ خودشان خبر ندارند! این اضطرابها و استرسها و بد اخلاقی ها و... همه نشانه های این بیماری هاست. به خاطر همین گاهی قرص آرامش بخش میدهند تا شخص بتواند از این هیجانات فاصله گرفته و فرصت فکر و توجّه پیدا کند.
👈با شخص صحبت میکنند تا او را به ذهنیتهایی خودآگاه کنند که باعث بروز مشکلاتی برای او شده است. میخواهند به او فرصت این را بدهند که خودش بفهمد که بیمار است. باورش شود که بسیاری از مشکلاتش به خاطر روان خودش است.
🔹البته در علم اخلاق نیز بین قدماء این مطلب بود. ابو علی مسکویه رساله ای در علاج الحزن دارد و در آن سعی دارد که نشان دهد که چطور این غم و اندوه های ما عمدتا به نوعی بیماری های فکری برمیگردد. اینها طبیعی نیست و اسبابش ضروری نیست! یک بیماری است.
👈به عقیده ی وی غالب این غم و اندوه ها به این نکته برمیگردد که ما عالم کائن فاسد را عالم مجرّد باقی پنداشته ایم! اگر کسی جرّاحی فکریمان کند و برایمان حقیقت این عالم را جا بیاندازد از ریشه بسیاری از غم و اندوه های ما درمان میشود:
📖«من طمع من الكائن الفاسد أن يكون و لا يفسد فقد طمع في المحال و من طمع في المحال لم يزل خائبا و الخائب أبدا محزون و المحزون شقي و من استشعر بالعادة الجميلة و رضي بكل ما يجده لشيء يفقده لم يزل مسرورا سعيدا»
👈در ادامه با بیانات دقیقی اثبات میکند همه ی بنی آدم جز اولیاء الله مریضی روحی و فکری دارند. خودشان خبر ندارند: «ألا ان أولياء اللّه لا خوف عليهم و لا هم يحزنون»
⚪همین حقیقت در وصیت امیر المؤمنین علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام آمده که فرزندم هر کسی در دل تقوا ندارد مبتلا به بیماری قلبی شده است. همان بیماری که از فقر و مریضی بدن بسی رنج آورتر است و انسان از آن خبر ندارد:
📖«يَا بُنَيَّ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنْ ذَلِكَ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ ذَلِكَ مَرَضُ الْقَلْبِ وَ إِنَّ مِنَ النِّعَمِ سَعَةَ الْمَالِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ صِحَّةُ الْبَدَنِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ تَقْوَى الْقُلُوب»
🔸راستی در این تقوا چه رمزی است که اینقدر گرانبهاست. حالا کاری به تحلیل آن ندارم. ولی تجربه که میشود کرد! مدّتی حقیقتا مراقبه داشته باشیم بعد ببینیم آیا احساس نمیکنیم تازه عمرمان شروع شده؟! تازه وارد حیات و زندگی شده ایم؟!
✋اصلا مدّتی هم نمیخواهد. اگر استغفار واقعی باشد و توجّه و مراقبه شروع شود در همان لحظه ی نخست انسان متوجّه میشود که عالم درونش تغییر کرده است. معنای سریع الرضا بودن خداوند متعال همین است.
👈تجربه اش اشکالی ندارد. اینکه واقعا تصمیم بگیریم دیگر گناه نکنیم و با همین نیّت شروع به مراقبه کنیم. روی گفتار و رفتارمان خودآگاه شویم. آن وقت است که میفهمیم تا کنون بیمار و مریض بوده ایم!
👈آن وقت است که میفهمیم همه ی ناله ها باید برای آن باشد. آن وقت است که میفهمیم فقر و بیماری آنقدرها هم ناله نداشت!
باسمه تبارک و تعالی (۵۱۴)
«نیسان دیوونس تو عاقل باش»!
🚗در حال رانندگی در جادّه بودم! نیسانی را دیدم که پشتش نوشته بود: «نیسان دیوونس تو عاقل باش»!
🔹الحکمة ضالة المؤمن حتّی اگر در دست کافر باشد یا در چین یا پشت نیسان! اگر پوست نیسان را بکنیم و به اصطلاح تجرید و تقشیر کنیم و مقداری تنقیح مناط کنیم با همین جمله به سلسله ای از مسلّمات دینی متّصل میشویم
🔸مثلا اینکه: «صِل من قطعک و اعفُ عمَّن ظلمَک» که از قطعیّات مضامین روایی ماست. او نیسان است و نمیداند حساب و کتابی در پیش است و راحت با تو تصادف میکند ولی تو که میدانی عاقل باش! به فکر معاد باش!
🔹رفقا اکثر مشکلات خانوادگی را وقتی تحلیل میکنیم همین است! برای داشتن زندگی مقبول چاره ای جز این نیست که آنکه بیشتر عقل و فهمش میکشد جور طرف دیگر را هم بکشد! همین! عقلش را مشروط به عقل طرف مقابل نکند! برای اهلش حکمتی عمیق است
🔸برای بسیاری خیلی دیر جا می افتد که حسن و قبح امری ذاتی است. آنهایی که انسانهای خوبی هم هستند معمولا تا وقتی خوبند که با ناملایمات و ظلم و ... مواجه نشوند! گویا فکر میکنند بعد از این دیگر احکام حسن و قبح تغییر میکند!
🔹چون به آنها بی احترامی یا جفا شده پس اجازه دارند هر کاری بکنند! پاسخ قطع را با قطع و پاسخ ظلم را با انتقام یا حتّی ظلم بدهند! کارهایی از آنها در این زمانها سر میزند که با خوبی سابق آنها جمع نمیشود
🔸ریشه اش را که میبینیم متوجّه میشویم گویا هنوز باور نکرده اند که خوبی همیشه خوب است! ربطی به برخورد و رفتار دیگران ندارد. اگر او اهلش نیست تو که اهلش هستی! اگر نیسان دیوانست دلیل آن نمیشود تو عاقل نباشی!
باسمه تبارک و تعالی (۵۱۵)
«یانگوم خوب بود یا خوب شد؟!»
«انتخاب حر شدن یا عمر سعد شدن!»
🎬با بچه ها سریال جواهری در قصر را میدیدم. جایی این بانو به نام یانگوم که به شکلی نماد یک انسان اخلاقی است با خودش خیلی کلنجار میرفت که انتقام بگیرد یا ببخشد! با دشواری زیاد تصمیم گرفت که ببخشد! از این صحنه ها زیاد داشت.
💡به ذهنم خطور کرد درست است که یانگوم از همان ابتدا جوهر خوبی داشت. بد جنس نبود. ولی از آن ابتدای داستان تا آن انتها اینطور نبود که یک خوبی ثابتی در کار باشد.
👈یانگوم در واقع مدام با انتخابهایش مخصوصا انتخابهای بزرگش خوبتر میشد. خوبی هایی را فتح میکرد که قبلا آنها را نداشت.
✅این همان سرّ ابتلائات دنیاست. انسان در کوره ی ابتلاء دنیایی و دو راهی ها گاهی انتخابهایی میکند که واقعا او را رشد یا سقوط میدهد.
✋درست است که انسانها در همان سرشت اوّلیشان به شکل تشکیکی درجاتی از خوش جنسی و بد جنسی را دارند ولی در ادامه با انتخابهایشان واقعا صیرورت پیدا میکنند.
👈اینطور نیست که از اوّل تا آخر خوب باشند یا بد باشند! آدمی در دنیا با انتخابهایش خودش را میسازد نه اینکه صرفا در انتخابهایش خود قبلی اش را ظاهر کند.
👈انتخابهای انسانها هر چند متأثّر از خود قبلی اوست ولی موضوعیّت هم دارد و میتواند اراده ای داشته باشد که واقعا متفاوت باشد.
👈بنده خودم در زندگی این را تجربه کرده ام. گاهی انتخابهایی کرده ام که دیگر بعد از آن شاید به شکل لحظه ای احساس کرده ام که وارد مرحله ی وجودی دیگری شده ام! گویا من آن آدم قبلی دیگر نیستم.
👈بنده خدایی به مبلغی پول نیاز داشت. پول نسبتا زیادی به دستش رسید. با خودش کلنجار میرفت که این را خودش مصرف کند یا به برادر دینی اش که احساس میکرد او هم نیاز دارد ایثار کند.
👈در یک لحظه عزمش را جزم کرد که با خدا معامله کرده و ایثار کند؛ در عابر بانک کنار پل آهنچی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها کارش را کرد! این بنده خدا میگفت همینکه از پل آهنچی عبور میکردم کاملا به شکل محسوس فهمیدم که دیگر من آن آدم قبلی نیستم. وجودم عوض شده!
🔹گاهی انسان در یک صحنه ی خاصی یک خوش دلی و صفایی از خودش نشان میدهد که واقعا بعد از آن دیگر گویا آدمی دیگر میشود. یا گاهی نستجیر بالله کاری میکند که خودش هم میفهمد که سقوط کرد! از این صیرورتها نباید غافل شد!
🔻گاهی در یک انتخاب انسان میتواند تعیین کند که حرّ شود یا عمر سعد! واقعا صیرورت وجودی پیدا کند🔺
⚪از این لحظات برای انسان رخ خواهد داد. لحظاتی که یک دفعه انسان را پرواز میدهد و یا ساقط میکند! ولی چه کنیم؟! آیا میشود از قبل خودمان را برای این لحظات سر نوشت ساز آماده کنیم؟! دو چیز را عرض میکنم.
✅یکی اینکه در خلوتهایمان با تضرّع و ناله خودمان را برای آن لحظات سقوط بیمه کنیم! اینکه خدا با نفسمان رهایمان نکند! انسان میتواند کاری کند که تضمینش کنند هر چند خودش نفهمد! در آن زمانها دستش را بگیرند! اگر اینطور نبود تا بحال بارها سقوط کرده بودیم.
✅دیگر اینکه در همین انتخابهای ساده مان حق طلبی را تمرین کنیم! به یاد کلام مولایمان در آن لحظه ی آخر به امام سجاد علیه السلام بیافتیم که «یا بنیّ اصبر علی الحقّ و إن کان مرّا» این حالت خیلی نورانی است. در آن لحظات حساس انسان نورش را خواهد دید. انسان را پرواز میدهد.
باسمه تبارک و تعالی
«اولویت تبلیغی زمان ما»
🔹یکی از دوستان بیان کردند که با توجّه به بیانات رهبری عظیم الشأن الآن اولویّت تبلیغی چیست؟ مطالب گوناگونی میتواند بسته به شرایط عنوان شود. ولی یکی را عرض میکنم. وقتی از منظر کلانی به صف آرایی جبهه های نبرد بین حق و باطل در زمان خودمان مینگریم متوجّه میشویم دشمن و جنود شیطان آرایش جنگی معناداری گرفته اند. یک آرایش جنگی خاص در سطح جهانی است.
🔸جهان ما همانطور که کشورها و حاکمیتهای به ظاهر مختلف دارد از جهت دیگر به نوعی تحت سیطره و حکمرانی یک دولت مخفی با اعضاء خاص است که برای بشریّت تصمیم میگیرند. خبر چندانی از اتاقهای مخفی این مستکبرین و طواغیت مخفی که پشت صحنه ی بیشتر حوادث و امور جهان هستند نداریم. ولی از روی آثار آنچه در عالم رخ میدهد میشود تصمیمات آنها را متوّجّه شد.
🔹توجّه عمیق به ترویج بی سابقه اموری مانند لواط و گناهان کبیره جنسی تحت مفهوم آزادی با تبلیغات و سیاست گذاری های عجیب و استفاده از ابزار رسانه و سینما نشانگر آن است که مدّتی است نهاد خانواده را نشانه گرفته اند! تصمیم گرفته اند خانواده در بین بشر تضعیف یا منسوخ شود.
🔸حالا هدفشان چیست؟ یکی کم کردن جمعیّت انسانها؛ دیگر از میان بردن هسته های اوّلیه اقتدار و استقلال بشر در برابر تحمیل اراده های این طواغیت. دیگر از میان بردن حلقه ی انتقال فرهنگی و گسستن او از تاریخ و خالی کردن صفحه ی وجود بشر برای نوشتن آن چیزی است که آنها میخواهند بنویسند!
🔹میخواهند بشر را آنطور که خودشان میخواهند و میل دارند بسازند! باید انسانها را از این نیّات و اراده های شوم با خبر کرد! باید به آنها فهماند مسأله امروز حجاب و آزادی نیست! مسأله تصمیمی شوم برای از بین بردن خانواده است!
🔸مسأله دیگر یک گناه نیست که بخواهیم نهی از منکر کنیم! مربوط به یک دین خاص نیست! هر کس که دلش برای بشریّت و آینده ی آن میسوزد هر چند دین ندارد باید بداند که آرایش جنگی جنود جهل امروزه برای از میان بردن خانواده است. ولی در این زمینه چه بگوییم؟
🔹سابقا در بذل خاطر 75 تا 79 سلسله مباحثی در این زمینه بیان کردم. شاید برای تبلیغ این ایّام بتواند دستمایه ی نکاتی باشد که نیاز زمان ماست. الآن وقتی است که بحث حجاب و مباحث پیرامون آن را صرفا نباید از منظر دینی مطرح کرد! یک موضع فعالانه تری در این زمینه باید گرفت.
🔸هم بحث آزادی و هم بحث حجاب در زمان ما خط مقدّم های جامعه ی ما در برابر سیاست حذف خانواده از جامعه ی بشری است. در جوامع مختلف دشمن خیلی پیش روی کرده و به جاهای اسفباری رسیده است. باید مردم را از این سیاست شوم مطّلع نمود.
🔹اگر بتوان خوب ابعاد این نبرد پنهان و تصمیم شوم را برای افراد باز کرد به گمانم تبلیغ مهم زمان ماست. زمان ما زمان دفاع از کیان خانواده در برابر این تصمیم شوم است. خانواده اگر از دست برود انسانها به اسارت نیّات شوم کشیده خواهند شد. دیانت ضربه ی جدّی خواهد خورد.
باسمه تبارک و تعالی (۵۱۶)
«مراسمات شادی دینی را جدّیتر بگیریم!»
🔹دینداری و باور به عالم غیب ریشه های عمیق فطری دارد. از همین روست که کسی آن را انکار کند در ادبیات قرآنی کافر نامیده شده است. یعنی چیزی را که در وجودش هست میپوشاند! کتمان یا انکار میکند!
🔸در عمق وجودش تمایل دینی دارد ولی چون کافر است برایش تبدیل به یک عقده و مرض میشود. از همینجاست که به شکل غیر عادی نسبت به متدیّنین اینها حساس میشوند. از آنها یک کینه ای به دل دارند زیرا آن عقده های ناخودآگاه آنها را به رخشان میکشند!
🔹اصلا مؤمنین هیچ کاری هم نکنند همین بودنشان کفر اینها را در می آورند! کافرند دیگر! مؤمنین را میبینند کفری تر میشوند! حسودی میکنند حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ. این حسادت را گاهی با استهزاء نشان میدهند! گاهی با بد اخلاقی! گاهی با تهمت زدن! گاهی با ...
🔸تا ما ایمان داشته باشیم این کافر کیشان یا کافر کرداران آرام نمیشوند! باید این عقده و مرض قلبی شان را بفهمیم تا بدانیم دردشان چیست! نکته ای که هست آن است که مراسمات عزا و گریه بهانه ی خوبی برای اینها برای زبان درازی است
🔹چون عمقش را نمیفهمند و آن را مانند غم و غصه ی خودشان میدانند راحت آن را بهانه نقد دینداری میکنند. هر چند نسبت به آن هم حسادت دارند. ولی آنچه بیشتر اینها را میسوزاند و کفری میکند مراسمات شادی دینی است. این را دیگر نمیتوانند کاری کنند!
🔸مراسمی مانند عید غدیر اگر با عظمت برگزار شود اینها آتش میگیرند. چون دیگر میمانند چه چیزی را بهانه کنند! باید مراسمات شادی را هم جدّی بگیریم. تبلیغ بزرگی برای دین است. اینها را به نوعی خلع سلاح میکند