eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۶۸۴) «صدّیقه طاهره و فهمی عمیقتر از عالم صدق و صفا و بهاء» «رگ خداوندی انسان» 🔹یکی از عزیزان پرسید این صدّیقه بودن حضرت زهرا به چه معناست؟! آیا معنایش این است که خیلی راستگو بود و دروغ نمیگفت؟! گفتم از این سطحی تر نمیشد تفسیرش کرد! این صدق در برابر نفاق است و فضایش را همان مفهوم هم نشینش یعنی «طاهره» بیان کرده است. 💡به ذهنم خطور کرد این را توضیح دهم. واقعا یکی از اصول معارف الهی است که معمولا از آن غفلت میشود. یکی از کلیدهای فهم آن هم تأمّلی عمیقتر پیرامون حقیقتی به نام «مهر مادر» است. امری که انسان را وادار به درک عمیقتری نسبت به عالم صدق و طهارت و صفا و بهاء میکند. 🌸زنها مخصوصا وقتی مادر میشوند نمونه ای از لطافت و خلوص و صفا و بی غرضی را جلوه میدهند! دیده اید یک مادر نسبت به فرزند خردسالش چگونه رفتار میکند؟! با یک حالت طهارتی در صداقت و خلوص نسبت به او رفتار میکند! در آن هیچ غرض و عوضی را قصد نمیکند! با یک خوش دلی عجیبی خیرش را میخواهد! یک صفای ویژه ای در آن است. همان است که اینقدر مهر مادر را در این ظلمتکده ی دنیایی برجسته کرده! ✋مهر مادر را نباید با خوش اخلاقی اشتباه گرفت! صرفا این نیست که کار نیکی را شخصی انجام میدهد. همچنین نباید آن را با ترحّم و دلسوزی عادی اشتباه گرفت. گویا در آن نوعی محو شدن در دیگری و ایثار و خود ندیدن است. 👈به خودی خود ربطی به اخلاص عمل هم ندارد. اخلاصی که ناظر به ربط عمل با خدا و توحید است. نه! مهر مادری در ذات خودش نوعی اخلاق نیک دلسوزانه است که از روی صدق و صفای ناب و خوش دلی محض و خود ندیدن بدون چشم داشت سر میزند! ⬇️
👈در آن معامله و خودخواهی نیست. یک عمل خیری است که در آن ایثار و عشق و محبّت و پاکیزگی موج میزند. بسی جذابتر و لطیفتر از خوش اخلاقیهای رایج بین ماست. 💡به ذهنم خطور کرد مقداری در مورد آن بگویم. تا حقایق خیره کننده ای را از آن استنباط کنیم. تا بدانیم بانویمان صدّیقه ی طاهره از چه عالمی بود! ✋البته نمیگویم تنها معنای این حقیقت همین است. ولی یکی از ابعاد عظیم آن را میگویم که کمتر به آن توجّه میشوید. از کلام اساتید استفاده کرده ام. 🔻معمولا ما از ایمان و معرفت و همچنین اخلاص در عمل زیاد شنیده ایم ولی چندان برایمان از صدق و صفای عمل نگفته اند. چیزی که به خودی خود نه معرفت است و نه اخلاص توحیدی هر چند در واقعیّت با آنهاست! صدّیقه ی طاهره مظهر این معناست🔺 🔸«صدق و صفا»🔸 انسانها چه زن و چه مرد فقط یک جسم خاکی پیشرفته ی دنیایی نیستند! یک هوش مصنوعی برتر نیستند! اگر چنین بود شیطان راست میگفت که بر چنین مخلوقی برتر است و نباید بر آن سجده کند! داستان ابن بود که خداوند از آن روح خداوندی و فطرت الهی اش در وجود این کالبد خاکی دمید و او را با آن یادگار آسمانی و تقویم احسنش به این سرای ظلمانی و اسفل سافلین فرستاد. آری این فطرت خداییِ انسان، از سنخ عالم ملکوت است. و اگر کسی این را نفهمد حقیقت انسان را هیچ گاه نخواهد فهمید. 👈رفقا روح و فطرتِ انسانی از جنس عالم ارواح و عقول است. همانجا که موطن پاکیزگی های بی پایان است. همانجا که در آن امواج بی کران و با صفای خوبی ها بدون هیچ کدورتی موج میزند. فضایی در نهایت خلوص و طهارت و پاکی! 👈در آن مهربانی، سخاوت، تواضع، صداقت، لطافت، نصیحت، خضوع در برابر حقیقت و... بدون هیچ حدّ و اندازه ای موج میزند. همانکه در حدیث نورانی جنود عقل و جهل به آن اشاره شده است. این خوبی ها در آن عالم ارواح رنگ و تقیّد و آلودگی ای ندارد. پاکِ پاک است. خالصِ خالص است. نابِ ناب است. شریفِ شریف! 👈ولی همینکه به این سرای ظلمانی آغشته به نفسانیّت و اغوای شیاطین می آید آلوده میشود. معامله ای و آغشته به منفعت و لذّتهای شخصی میشود. خوبی هایش هم دیگر به آن خلوص و ناب بودن سابقش نمی ماند! دیگر از آن چشمه ی زلال خوبی ها خبری نیست. 👈مگر به صورت آبهای آلوده ای که با منّت و اذیّت و توقّع و انتظار و عجله و ریا و حبّ مدح و ثنا و جهل و دیگر جنود جهل تیره و تار شده است. آن حقیقتی که در عالم ملکوت و عالم عقول آنگونه صفا و پاکی و بهاء و نورانیّت داشت و خیری بی رنگ و تقیّد بود حال به این حال و روز افتاده است. آن خیراتی که آنقدر بی غلّ و غش و غرض و مرض بود حال اینگونه بیمار شده است. 👈آری روح آسمانی انسان که از سنخ آن عالم پاکی هاست با خود، فهم و گرایش به آن خوبی ها را به این دنیا آورده است. هر چند اسیر هزاران رنگ و قید و تعلّق شده و به اسارت بدن و نفس و شیاطین و دنیا در آمده ولی باز نشانی از آن عالم پاکی ها در خود می یابد. 👈انسان با این فطرت اسرار آمیزش گرایشی رمز آلود به امور خیر و نفرتی عجیب از آلودگیها دارد. هم میفهمد و هم گرایش دارد. وجودش خوبی ها را بو میکشد و عطر دل انگیزشان را درک میکند. 🔸«رگ خداوندی انسان»🔸 بگذارید طور دیگری توضیح بدهم. حیف است درک این حقیقت بزرگ به خوبی شکارمان نشود. تا کنون دیده اید میگویند فلانی رگ جاه طلبی دارد! رگ حقیقت طلبی دارد! رگ توحش دارد و...؟! به همین قیاس همه ی انسانها یک رگ قوی ای از فطرت الهی دارند که سر از آن عالم نور و خوش دلی و صفا در می آورد. همان رگی که گاهی آنها را میگیرد و بسیاری از اوقات هم گویا خاموش است ولی هست! این رگ اگر تحریک شود چه بسا فطرت انسان را بیدار کند و عطر دل انگیز آن وطنی که از آن دور افتاده است را به مشام جانش برساند. 👈تا کنون دیده اید وقتی کاری را از روی صفا و خوش دلی انجام میدهید حال دیگری پیدا میکنید؟! کاری که در آن کاری به این معادلات دنیایی و معامله گری ها و حساب و کتابهایش ندارید؟! واقعا از روی صدق و صفا نصیحتی میکنید! دستی میگیرید! انفاقی میکنید! هیچ نیّتی هم جز یک حالت نابی از ایثار و خیرخواهی ندارید. 👈دیده اید بعد از آن به شکل عجیبی یک گرایشی به عوالم بالا پیدا میکنید! نمازتان طور دیگر میشود! احساساتتان طور دیگر میشود. گویا میل پرواز پیدا میکنید. این همان تأثیر صدق و صفا در عمل است. شعبه ای از خیرخواهی مادرانه است. 👈وقتی از درب صدق و صفا وارد شویم رگ فطریمان را بیدار میکنیم. رفتاری که از روی چنین خوش دلی عمیق و خیرخواهی محضی انجام میشود گویا از آن عقول و مفارقات و آن عالم طهارت سر زده! یک صرافت فطری ناب! و این عملی که در ظرفی چنین از صدق و صفا سر میزند خدا میداند چه شرافتی پیدا میکند! ✋به نظرتان این همان اخلاق خوب است؟! نخیر! خیلی بالاتر است. انسان میتواند خوش اخلاق باشد ولی از روی صدق و صفا نباشد. عمل احسن چنین عملی است. ⬇⬇
👈چنین عملی وقتی با اخلاص و غرض توحیدی همراه شود که دیگر غوغا میکند! یعنی آن عمل نیکی که از روی صدق و صفا سر زده و با معرفتی توحیدی و اخلاصی عبودی همراه باشد. این همان نیّتی از مؤمن است که بهتر از عمل اوست. 👈شاید امثال حاتم طائی هم که اهل بخشش بودند این عملشان با نوعی صفای فطری همراه بوده که اینگونه ذکرشان در تاریخ با نیکی ماندگار شده است. 🔸«مادر و صفای عمل»🔸 آری خداوند به فضل و حکمت خودش نشانی از آن عالم نور و بهاء و صفا را در وجود مادر به شکل نمایانتری قرار داد. اندکی که بشر صفا و بهاء خیره کننده ی آن را در وجود مادر دیده شیفته شده! اگر میدانست این خیرات در چه عالمی موج میزند و چه اقیانوسهایی بی کرانی دارد چه میکرد؟! عاشق آن عالم و بازگشت به آن نمیشد؟! حتّی این مادر هم با همه ی صفایی که در رفتارش مانده و نشانی از آن عالم پاکی ها دارد باز میبینیم مهرش آلوده میشود. گاهی کاسه صبرش لبریز میشود. 👈گاهی در ذهنش می آید که این فرزند سر پیری به دردش میخورد! گاهی ابراز خستگی میکند! از تعدّد فرزند پرهیز میکند تا با راحتی اش تعارض نداشته باشد. اینها باز آلودگی است و آن صفا را کم میکند. ولی باز هم خیره کننده است. نوع رفتارهای واقعا نیک و صادقانه ما باز مشوب به این آلودگی هاست. دقّت میخواهد. 🔹البته مراد این نیست که این اعمالمان را رها کنیم. باید آنقدر در دل عمل تلاش کنیم تا پاک و پاکتر شود. هیچ عمل خیری را به خاطر آلودگی هایش نباید ترک کرد. باید تلاش کرد پاکترش کرد. ولی باید دانست خیلی فاصله دارد با آن اعمال پاک و صادقانه و خالصانه! با آن حالتی که: «إِنَّما نُطْعِمُكُمْ‏ لِوَجْهِ‏ اللَّهِ‏ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُورا». باید ادبیاتی به نام عمل ضعیف و عمل قوی داشته باشیم. 👈ما هم به خاطر آن فطرت نورانی رفتار میکنیم. ولی تیرگی دارد. کدورت دارد. باید این کدورتها را بزنیم. والّا اقتضای فطرت خدایی ما عمل به خیرها و خوبی هاست. کار خیر شرافت ذاتی دارد. باید تلاش کرد همانگونه که فطرت اقتضا میکند آن را به منفعت خود و گروه خود و دیگر أنانیّتهای آلوده نکرد. 👈اینها از صدق و صفای عمل میکاهد. آن صدق و صفا را خاکی و آلوده میکند. این تیرگی ها خیلی زیاد است. آنکه به چشم می آید را انسان باید به مرور تصفیه کند. شیطان میگوید تو برای ریا عمل میکنی! بگو چشمت کور و بیشتر هم انجامش میدهم. سعی هم میکنم تصفیه اش کنم و کسی هم نبیند. آهسته آهسته باید این تیرگی های گوناگون را وقتی به چشمش می آید حذف کند. 🔸«ائمه و صفایی برخاسته از طینت علّیینی»🔸 آری بانویمان در بین دیگر ذوات نورانی جلوه ای دیگر از عالم صدق و طهارت و صفا داشت لذا بود که او را در عالم حقیقت صدّیقه ی طاهره نامیدند. گویا حالاتش ناب ناب بود. هیچ کدورتی در آن نبود. ولی چرا این ویژگی در ایشان در نسبت با دیگر ائمه ی نور برجستگی خاصی دارد؟ به گمانم به دلیل زن بودن بانویمان بود. در زنها این حقیقت زمینه ی بروز بیشتر و بهتری را دارد. 👈حقیقت این صفای در عمل را فهمیدیم؟! دانستیم ریشه در چه عوالمی از طهارت دارد؟! فهمیدیم در همین دنیا میتوانیم با رفتارهای خوش دلانه فطرتمان را بیدار کنیم؟! فهمیدیم چرا مادر برایمان اینقدر جذابیت دارد؟! 👈حالا حدس نمیتوانیم بزنیم خدا بندگانی میتواند داشته باشد که از همان ابتدا همه ی وجودشان را این صدق و صفا و خوش دلی در رفتارهایشان گرفته است؟! در هر صفتی اینگونه اند؟! اگر به کسی مهربانی میکنند یا جود میکنند یا نصیحت میکنند یا ... همه اش از خوش دلی محض و ناب است؟! 👈آنچنان آن روح الهی در وجودشان غلبه دارد که گویا از همان ابتدا هیچ آلوده نشده اند! طاهر محض هستند. در همان روز ولادتشان با سلام الهی همراه اند! همین است که طینتی دارند که هم قلبشان و هم بدنشان از نور و وادی علّیین است. اولیاء الهی بشرند ولی گویا بشر نیستند! آن جنود عقل را با همان صفا و بدون آلودگی دارند. اشکشان ناب است. خنده شان ناب است. غضبشان ناب است. مهربانی شان ناب است. ⚪رفقا میبینید چقدر فاصله داریم؟! آنقدر تعلّق و تیرگی روحمان را گرفته که مگر به این سادگی ها میتوانیم رفتارهایمان را اینگونه صادقانه و با خوش دلی ناب و بدون آلودگی به اغراض انجام دهیم؟! هزار و یک قید داریم تا عملی از روی صدق و صفای ناب از ما سر بزند. تا جایی که سر از عوالم فنا در بیاورد تا صدق و صفای رفتار به نهایاتش نزدیک شود.
باسمه تبارک و تعالی (۶۸۵) «...که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند» «قدر طلبگی را بدانیم» 🔹مدّتی در جمعهای گوناگون مجبور بودم شرکت کنم. از هر دری با هر کسی سخنی میگفتیم. از کسادی بازار بگیرید تا اینکه چطور پول بیشتری در بیاوریم! خانه چطور باشد؟ ماشین و موبایل و لباس و کفش چطور! غذا و خوراکی ها چگونه؟ بخشی هم مربوط به خاطرات کودکی و ازدواج و بچّه و...! 🔸یکی از آشنایان دور گفتند عضو تیم قرمز پوش پایتخت شده و تبریک میگفتند! آن دیگری در شغلش خیلی موفّق شده و توانسته شعبه ی دوّم فروشگاه خودش را در فلان نقطه دائر کند! خلاصه همه اش ذکر دنیا و اسماء و صفاتش بود. 😔نه از خدا کسی میگفت و نه از رسول خدا و نه از آخرت و راه رسیدن به خدا! 🔹به یکی گفتم حکایت ما شبیه آن گوسفندانی است که قرار است دمی دیگر ذبحشان کنند ولی در کمال آرامش دلخوش به علفزار دنیایند! گویا هیچ خبری نیست! بدون اغراق دوست داشتم به سجده بیافتم و خداوند متعال را به خاطر نعمت بزرگ طلبگی ام شکر بگویم! 🙏خدایا شکرت که از این دلمشغولی ها نجاتم دادی و هر چند لایق نیستم ولی در جمع خوبانت و آنهایی که دغدغه ی تو را دارند راهم دادی! 💭به یاد انصار و تقسیم غنایم جنگ حنین افتادم که حضرت به آنها فرمود: 📖«ألا ترضون يا معشر الأنصار ، أن يذهب الناس بالشاة والبعير ، وترجعوا برسول الله إلى رحالكم؟» 🔸آنهایی که طلبه هستند قدر طلبگی شان را بدانند! خدا میداند چه نعمت بزرگی به آنها داده شد! فقط مدام و با خلوص نیّت بگویند: «ربّ أنعمتَ فزِد»! این ازدیادش دیگر تلاش میخواهد! «لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ الْعِبَادِ شَيْ‏ءٌ أَقَلُ‏ مِنَ‏ الْيَقِين‏».
باسمه تبارک و تعالی (۶۸۶) «شجاعت فاطمی» «أخَذَت بتلابیبِ عمر» 🔹صبح روز شهادت حضرت صدّیقه طاهره چشمم به روایتی افتاد که قبلا به آن توجّه نکرده بودم. مرحوم کلینی در کافی با سندی از امام باقر و امام صادق علیهما السلام صحنه ای دیگر از رشادتهای بانویمان را نقل میکند. همو که اوّلین جانباز و اوّلین شهید راه امیر المؤمنین بود. 🔸همان بضعة الرسولی که برترین انسان تاریخ بود و اگر امیر المؤمنین برای او آفریده نمیشد هیچ کس از آدم ابو البشر تا قیام قیامت کفو او نبود! «‏لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لِفَاطِمَةَ مَا كَانَ لَهَا كُفْوٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَهُ» 💔این صحنه ها را که انسان مرور میکند قلبش به درد می آید! تازه انسان میفهمد حسین و زینب فرزندان چه شیر زنی بودند. تازه میفهمد چه گفت آن شاعر خوش ذوقی که گفت: «حسین برای حفظ دین قهر از تو آموخت»! 🔹آری وقتی مردم با ابوبکر بیعت کردند فاطمه ساکت ننشست! مانند شیری یک تنه به دل ظلمتها زد! آن ریشه ی ریشه ها را نشانه گرفت! خدایا بانویمان چه میکند؟! مانند شیری به سمت ریشه فتنه رفت. یقه ی او را گرفت و او را به سمت خود کشید و قسم خورد: 🔸ای فرزند خطّاب! اگر نبود آنکه دوست نداشتم بلای آسمانی بیگناهان این امّت را نابود کند میدیدی طوری فاطمه خدایش را میخواند که تازه مفهوم سریع الاجابة را میفهمیدی! حیف که رضای الهی به ابتلاء این امّت با گوساله ای چون تو تعلّق گرفته: 📖أَخَذَتْ بِتَلَابِيبِ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ إِلَيْهَا ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ ...
باسمه تبارک و تعالی (۶۸۷) «فاطمه عشقِ علی بود» 💕تاریخ بشر هیچگاه پیوندی مبارکتر و عاشقانه تر از پیوند مولایمان علی و بانویمان فاطمه ندید. ای کاش بشریّت ذرّه ای از این عشق را درک میکرد تا حکایات عشق و عاشقی رنگ میباخت. 💗فرقی که بود آن بود که عشقی الهی بود. عشقی که در توحید محو شده بود. همین بود که هیچ تزاحمی با عشق به خدا نداشت بلکه مؤکّد آن بود. عشق فاطمه، عشق خدا بود. چون فاطمه از نور عظمت خدا بود. 👥ما کرمهای خاکی عشق را آلوده ی نفسانیّتمان کرده ایم! و الّا چه ادبیّاتی برتر از عشق برای بیان مقامات اولیاء الهی بود؟!«قُلُوبٌ خَلَتْ‏ عَنْ‏ ذِكْرِ اللَّهِ‏ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَيْرِهِ‏» 🔹مرحوم کلینی در کافی با سندی از امام حسین روضه خوانی پدر را بر سر مزار مادر بعد از ریختن خاک نقل کرده که فرمود: فاطمه جان! خیلی سریع رفتی! علی دیگر صبر ندارد! «قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي‏» 💔زین پس دیگران مرا میبینند ولی نمیدانند در دل علی چخبر است! حزنش دیگر سرمدی است. در خنده هایش هم دیگر حزن تو را دارد. اندوهی قلبم را گرفت که هرگز تا بمیرم از قلبم بیرون نخواهد رفت! «هَمٌّ لَا يَبْرَحُ مِنْ قَلْبِي أَوْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْت فِيهَا مُقِيم‏» 💔فاطمه جان! اگر مانع نبود همه میدیدند که علی نزد قبرت تا آخر عمر معتکف میشد؛ همه میدیدند علی مانند مادران فرزند مرده تا آخر عمرش ناله میزد! «لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّة» کجایند عاشقان که رسم عاشقی بیاموزند؟!
باسمه تبارک و تعالی (۶۸۸) «فاطمه و خط بطلان مشروعیت خلافت شیخین» 🔹یکی از حجّتهای قاطع بر امّت اسلامی آن است که فاطمه با رحلتش ثابت کرد که یا باید من را انتخاب کنید یا شیخین را! مانعة الجمع است! ولی چگونه؟! ممکن است بگویید هر دو را قبول داریم! 🔸ولی پاسخ آن است که فاطمه با غضب خود بر شیخین و عدم بیعتش و سپس قبر مخفی اش بازی را به هم زد! یا باید قائل به مرگ جاهلی فاطمه شوند یا شیعه ی علی گردند! کمتر از این دلیل گفته شده و یا همه ی مقدّماتش خوب چیده نمیشود. 🔹فضیلت فاطمه سرور زنان عالم از ضروریّات مسلمین است. از طرفی از مسلّمات اسلامی که شیعه و سنّی نقل کرده اند آن است که اگر مسلمانی بدون بیعت با امام وقت و سلطان زمانش بمیرد و اجتماع مسلمین را نقض کند چون کافری به مرگ جاهلی مرده است. 🔸هم در صحیح مسلم و هم در صحیح بخاری با اسانید مختلف آمده است: «من خرج من السلطان شبرا مات ميتة جاهلية»؛ در صحیح مسلم اینگونه هم آمده که: «من مات و لیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة» و در مسند احمد از معاویه نقل میکند که حضرت فرمود: «من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة» 🔹از طرفی همین صحیح بخاری از عائشه نقل میکند که: «وجَدَت فاطمة علی أبی بکر فهجرته فلم تکلّمه حتّی توفّیت ... و دفنها زوجها لیلا و لم یؤذن بها أبابکر ... فلمّا توفّیت التمس مصالحة أبی بکر و مبایعته و لم یکن بایع تلک الأشهر»! 🔸اولا فاطمه بدون بیعت رحلت کرد و ثانیا با حالت غضب از او از این عالم رفت و مشمول این روایت دیگر صحیح بخاری شد که: «یؤذینی ما آذاها» و «إنّ الّذين يؤذون الله ورسوله لعنهم الله في الدنيا والآخرة وأعدّ لهم عذاباً مهيناً»!
باسمه تبارک و تعالی (۶۸۹) «أحفِها السؤالَ و استَخبِرهَا الحالَ» «زیارت نامه ی حضرت زهرا» «مصحف فاطمه» 🔹یکی از مهمترین و زیباترین فرازها از تاریخ حضرت فاطمه مناجاتی است که امیرالمؤمنین بعد از خاکسپاری ایشان روی به سمت قبر مطهّر رسول الله صلی الله علیه و آله در مورد حضرت زهرا دارند. فرازهایی از آن در نهج البلاغة و دیگر کتب معتبر شیعه آمده است. البته گویا نهج البلاغة آن را خلاصه کرده است. 🔸این مناجات از یادگاری های امام حسین علیه السلام است که خود شاهد ماجرا بوده و تک تک فرازهای آن پر از نکات فراوان و قابل استنباط است. مرحوم کلینی در کافی آن را از شخصی به نام علی بن محمد هُرمُزانی از حضرت نقل میکند ولی مرحوم شیخ مفید و شیخ طوسی در امالی و همینطور عماد الدین طبری در بشارة المصطفی معتقدند وی از امام سجاد و ایشان از امام حسین علیه السلام آن را نقل کرده. 🔹سند این روایت چندان سند مشهوری نیست و از طرق معروف شیعه گزارش نشده است. خوشبختانه صاحب کتاب دلائل الامامة که یکی از علمای شیعه تقریبا معاصر شیخ طوسی است سندی دیگر برای آن نقل کرده که از طرق معروف و اجمالا معتبر شیعه است. ایشان آن را با یک واسطه از شیخ صدوق از ابن الولید از صفّار از احمد بن محمد بن عیسی اشعری از علی بن مسکان از محمد بن سنان از مفضّل بن عمر از امام صادق علیه السلام از پدرانشان از امام حسین علیه السلام هم نقل میکند. متن هم تقریبا همان است. 👈در اواخر این مناجات طبق نقل کلینی حضرت بعد از آنکه خاکسپاری تمام میشود به پیامبر عرضه میکند به زودی دخترت به تو خبرهای بزرگی میدهد! ⬇
👈خبر میدهد که چطور امّتت در ظلم و هتک حرمتش همدست شدند! ولی بدان یا رسول الله که او از تو ممکن است مخفی کند! چیزی نگوید! ولی بدان خبرها در سینه دارد! با اصرار از او بپرس و بخواه که برایت ماجراهایش را شرح بدهد! 👈چه بسیار سوز سینه و غیظهای عمیقی در دلش موج میزد و میجوشید ولی هرگز نتوانست آنها را به احدی بروز دهد! شاید به من هم نگفت! ولی تو بخواه تا برایت بگوید! 📖«سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ‏ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ‏ مُعْتَلِجٍ‏ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا وَ سَتَقُولُ» 👈این فرازها آنقدر جانسوز است که عجیب نیست عشّاق این خاندان نور بعد از خواندن آن عنان از دست بدهند! مرحوم محمد تقی مجلسی یکی از این عشّاق است که در روضة المتّقین وقتی این فرازها را نقل میکند میگوید: 📖«فانظر هل يبقى اللعن عليهم محل توقف أو في كفرهم مجال كلام فلعنة الله على من توقف في كفرهم»! 🔸قبر مخفی و زیارت نامه مخفی!🔸 رفقا یکی از امور جانسوز آن است که مظلومیّت حضرت به گونه ای بود که حتّی بعد از شهادت و قبر مخفی شان، هنوز هم باید پیرامون تاریخ مظلومیّتشان تقیه رخ میداد! چرا؟! چون شهادت هر امامی هیچگاه اساس مذهب اهل سنّت را نمیلرزاند! لذا میشد در موردش زیارت نامه گفت و قاتلینش را لعن کرد! ولی حضرت زهراء دیگر اینگونه نبود! ماجرای شهادتش ریشه و اساس مذهب اهل سنّت را هدف قرار میدهد! 👈ماجرای شهادت امیر المؤمنین و امام حسین و امام حسین و دیگران علیهم السلام اینگونه نبود! و این درد را به که بگوییم که به خاطر همین زیارتنامه ای از سوی اهل بیت علیهم السلام برای قبر مخفی بانویمان صادر نشد! همین را به خوبی مرحوم محمد تقی مجلسی در موضعی از روضة المتّقین دریافت کرده و فرموده: 📖«و الظاهر من عدم الخبر في زيارتها أنهم صلوات الله عليهم لو ذكروها لكان اللازم ذكر مظلوميتها و شهادتها و كانوا يتقون من العامة لأن في ذلك رفع مذهبهم بخلاف سائر الأئمة» 👈تنها یک زیارت غیر مألوف و کوتاه نقل شده که امام جواد به یکی از سادات فرمودند و شیخ طوسی در تهذیب از یک طریق غیر معروف نقل کرده اند! یعنی حتّی این را هم به گونه ای نخواستند از طرق معروف شیعی نقل کنند. امام جواد علیه السلام به این سیّد فرمودند وقتی طرف قبر مادرت فاطمه رفتی اینگونه بگو: 📖«يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ» 🔹و چه زیارتنامه ی عجیبی است. هر روز آن را به یاد مظلومیّت بانویمان بعد از نماز صبح بخوانیم. یک زیارتی هم هست که خود عاشقان اهل بیت گویا تألیف کرده اند: «السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّه ...» شیخ طوسی در تهذیب میگوید این زیارت معروف را اصحابمان میگویند ولی زیارت مرویّ همان است که امام جواد به آن سیّد تعلیم کرده است. مرحوم شیخ صدوق هم در من لا یحضره الفقیه نقل میکنند که وقتی به سفر حج رفته بودند و به مدینه آمدند بعد از زیارت حرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی برای زیارت حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتند همین زیارت معروف بین اصحاب را خواندند. 👈مرحوم محمد تقی مجلسی اینگونه استظهار میکنند که مراد شیخ صدوق این است که این زیارت مشهور از انشائات شیخ صدوق است که اصحاب به آن عمل کرده اند: «و الظاهر أن التأليف من المصنف و عمل به الأصحاب رضي الله عنهم‏» ولی احتمال میدهم که پیش از شیخ صدوق هم این زیارت رایج بوده و شیخ از قبلی ها آن را گرفته است. انشاء زیارت از سوی شیخ صدوق امر مألوفی نیست آنهم به این فصاحت. ⬇⬇
🔸مصحف فاطمه🔸 در انتها حیفم آمد ذکری از مقام حضرت زهرا نیاورم! مرحوم کلینی و دیگران در روایتی صحیح از محمد بن یحیی از احمد بن محمّد بن عیسی از حسن بن محبوب از علیّ بن رئاب از ابو عبیدة حذّاء که همگی از بزرگان شیعه هستند نقل میکند که از امام صادق علیه السلام شخصی در مورد مصحف فاطمه پرسید! حضرت فرمودند فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ۷۵ یا ۹۵ روز زنده بودند. حالا اینجا دیگر تصحیف خط کوفی است که کدام درست است. 👈در این مدّت یک حزن شدیدی به خاطر رحلت پیامبر بر قلبشان وارد شده بود و به خاطر همین جبرئیل برای تسلّی حضرت نزد حضرت فاطمه نازل میشد و به ایشان تسلیت میگفت! جبرئیل با صحبتهایش دل حضرت زهرا را آرام میکرد و از پیامبر و جایگاه رفیعش میگفت و از آینده ی دنیا و احوال ذرّیه اش به او اطلاع میداد. این مطالبی که جبرئیل به حضرت زهرا میگفت را امیرالمؤمنین مینوشت؛ حکایت مصحف فاطمه این بود! «كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ‏ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ ع يَأْتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَكْتُبُ ذَلِكَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ» 👈آری مقام حضرت زهرا اینگونه بود که جبرئیل امین برای تسلیش از آسمان نازل شود. ای جانها به فدای آن سینه ی پرسوز و دل غمگینت. ای جانها به فدای آن همسر مظلوم و فرزندان شهیدت.
باسمه تبارک و تعالی (۶۹۰) «استغفار فنّ بدلی در کشتی گرفتن با نفس و شیطان» 🔹یکی از استعاره های مفهومی قوی در توصیف وضعیت انسان مؤمن و مقوله ی سعادت تمثیل به کشتی گرفتن انسان با نفس و شیطان است. هر چند فرقهایی هم دارند. یکی از فنون مهم شیطان فن ترکیبی غرور-یأس است. یعنی اوّلش گناه را کوچک میکند تا انسان را از خدا دور کند ولی بعدش گناه را در چشمش بزرگ میکند تا مانع شود انسان به خدا بازگردد! 🔸دو امتیاز شیطان از انسان در این فن میگیرد. یکی گناه اوّل است و دیگر گناه دوّم یأس! در دل هر دو دور شدن از خدا موج میزند. ندیدن خدا و بزرگ شدن أنانیّت موج میزند. کاری به فنون دفاعی اینها فعلا ندارم. میخواهم یک بدلکاری بزرگی که خداوند متعال آن را به انسانها آموزش داده را بیان کنم. 👈فرق فنون دفاعی با فنون بدلکاری در کشتی آن است که در فنون دفاعی تهدیدها خنثی میشود ولی در فنون بدلکاری تهدیدها تبدیل به فرصت میشود. حالا اگر امتیازی هم از تو گرفت بلافاصله با فنّی خاص طوری از این فرصت استفاده کن تا امتیاز بیشتری از حریفت بگیری! ولی این فن چیست؟! 🔻وقتی شیطان و نفسانیّت، انسان را با گناه زمین زد چگونه به او بدل بزنیم و امتیاز بیشتری بگیریم؟! شکست را به پیروزی تبدیل کنیم؟! راهش سرعت و عمق استغفار است! بلا فاصله تا دیدیم این ملعون چه ضربه ای به ما زده شروع به استغفار کنیم! یعنی چه؟! یعنی به خداوند توجّه کنیم و عذرخواهی کنیم! موضع غفلت و یأس را به موضع ذکر و توجه و تضرع تبدیل کنیم. آتش را گلستان کنیم.🔺 ⬇
⚪️با استغفار اوّلین کاری که میکنیم این است که نگذاریم یأس و تثبیت شکست رخ بدهد! نگذاریم گناهمان نوشته شود! بله گاهی انسان مؤمن گناه میکند ولی هنوز گویا در وجودش تثبیت نشده و در لوح وجودش نوشته نگشته است! «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أُجِّلَ مِنْ غُدْوَةٍ إِلَى اللَّيْلِ‏ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ‏» مانند انسانهایی که اصلا دنبال صعود به قلّه ی سعادت هستند غافل نباشیم! مانند مؤمنین واقعی برایمان مهم باشد. فراموش نکنیم! ✋فراموش کردن گناه و بی تفاوتی به لطمه که به رابطه ی انسان و خدا میزند کار کافران است! آنهایی که دغدغه ی خدا و سرچشمه ی حیات و لذّت را ندارند! ولی مؤمن همینکه مبتلا به گناهی میشود و یا گناهی را حتّی بعد از سالها به یاد می آورد سریع به خدا توجّه میکند! بدل میزند! 📖«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُذَكَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَةً حَتَّى يَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَيَغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِه‏» ⚪️دوّمین کاری که میکنیم آن است که با این توجّه و شرمساری و در دل استغفار و خواندن خدای غفّار شروع به تلقین خداباوری و ذکر اسماء و صفات الهی مانند حیّ بودن و قادر و عالم بودن خدا و دیگر صفاتش میکنیم. یعنی میتوانیم از این حالت شکستگی بعد از گناه راهی برای تقرّب بیش از پیشمان پیدا کنیم. 👈اساسا یکی از دربهایی که به سوی خدا باز میشود دربی است که دقیقا در این زمان خداوند متعال آن را برای زدن فن بدل به شیطان گشوده و نامش را توبه نهاده است: 📖«أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبادِكَ باباً إِلَى عَفْوِكَ، وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ، وَ جَعَلْتَ عَلى‏ ذلِكَ الْبابِ دَلِيلًا مِنْ وَحْيِكَ لِئَلَّا يَضِلُّوا عَنْهُ، فَقُلْتَ «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»، فَما عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذلِكَ الْبابِ يا سَيِّدِي بَعْدَ فَتْحِهِ، وَ إِقامَةِ الدَّلِيلِ عَلَيْهِ» 👈و چه حقیقت عظیم و راه همواری است! مگر شیطان به دنبال چه بود؟! این بود که انسان را از سرچشمه دورتر کند! ولی با استغفار انسان نه تنها میتواند از شکستش دوباره برخیزد بلکه میتواند به خدا نزدیکتر هم بشود! نکند شیطان مانعمان شود از اینکه دست به استغفار بلند کنیم! با عمق وجودمان سه مرتبه بگوییم: 📖«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْه‏» 🔹میدانید خوبی این راهی که خداوند برای گنهکاران گشوده چیست؟! این است که در آن دیگر معمولا غرور و ریا و دکان بازی وجود ندارد! انسان به صدق نزدیکتر است! آفت طاعات غرور است ولی گناه برای کسی که اهل استغفار است چنین آفتی معمولا ندارد. 👈رفقا این استغفار را دست کم نگیریم! اهل استغفار باشیم. خیلی ذکر عمیقی است. ابتدایش برای گناهان است. ولی در ادامه مراتب بالاتر آلودگی را هم میگیرد! مانند غفلتها! استغفار از اتّکاء به خود! استغفار یعنی همواره جهت نقص و ضعفمان را در درگاه الهی توجّه کنیم! همواره خودمان را در جهت ضعف قرار دهیم. 👈زمانی رؤیت این ضعف در ظرف گناه، مشهود درکهای ضعیف ما میشود ولی در مراتب بعدی این ضعف را در صورتهای دیگرش هم میتوان دید و از خود برید و به خدا توجّه نمود. 🔸استغفار و شکر گزاری برادر یکدیگرند! یکی توجّه به خداوند متعال در دل توجّه به ضعف و شرمساری از خود است و دیگری توجّه به خداوند متعال در دل توجّه به دست خدا در نعمتهاست. هر دو روحش همان توجّه به خداست. ولی در دل یکی تسبیح بیشتر مشهود است و در دل دیگری تحمید. انسان مؤمن انسان شاکر مستغفر است. وقتی نعمتها را میبیند شکر میگوید و از این راه وصل میشود و وقتی گناهان و ضعفهای خودش را میبیند استغفار میکند و از این راه دوباره وصل میشود. ✔️استغفار و شکرگزاری وقتی عمیق شود انسان وارد مرحله ی عمیقتری به نام ستایش و مناجات میشود! اینجا دیگر جیغ شیاطین بلند میشود! انسان در مقام ستایش و پرستش و مناجات قرب زیادی به خداوند متعال پیدا میکند. 👈آری وقتی مبتلا به گناهی شدیم یا متوجّه ضعفی گشتیم سریع بدلش را به شیطان بزنیم! شروع کنیم به استغفار! استغفار کردن را یاد بگیریم! ذکر شیرینی است. بگوییم خدایا غلط کردم! فقط تویی و تو! خدایا دیدی اگر من باشم و خودم چقدر پستم؟! پس خودت دستم را بگیر! ای خدایی که حیّ قیّومی! ای خدایی که جز تو معبودی نیست! به سوی تو توبه میکنم! دستم را بگیر!