باسمه تبارک و تعالی (۶۸۸)
«فاطمه و خط بطلان مشروعیت خلافت شیخین»
🔹یکی از حجّتهای قاطع بر امّت اسلامی آن است که فاطمه با رحلتش ثابت کرد که یا باید من را انتخاب کنید یا شیخین را! مانعة الجمع است! ولی چگونه؟! ممکن است بگویید هر دو را قبول داریم!
🔸ولی پاسخ آن است که فاطمه با غضب خود بر شیخین و عدم بیعتش و سپس قبر مخفی اش بازی را به هم زد! یا باید قائل به مرگ جاهلی فاطمه شوند یا شیعه ی علی گردند! کمتر از این دلیل گفته شده و یا همه ی مقدّماتش خوب چیده نمیشود.
🔹فضیلت فاطمه سرور زنان عالم از ضروریّات مسلمین است. از طرفی از مسلّمات اسلامی که شیعه و سنّی نقل کرده اند آن است که اگر مسلمانی بدون بیعت با امام وقت و سلطان زمانش بمیرد و اجتماع مسلمین را نقض کند چون کافری به مرگ جاهلی مرده است.
🔸هم در صحیح مسلم و هم در صحیح بخاری با اسانید مختلف آمده است: «من خرج من السلطان شبرا مات ميتة جاهلية»؛ در صحیح مسلم اینگونه هم آمده که: «من مات و لیس فی عنقه بیعة مات میتة جاهلیة» و در مسند احمد از معاویه نقل میکند که حضرت فرمود: «من مات بغیر امام مات میتة جاهلیة»
🔹از طرفی همین صحیح بخاری از عائشه نقل میکند که: «وجَدَت فاطمة علی أبی بکر فهجرته فلم تکلّمه حتّی توفّیت ... و دفنها زوجها لیلا و لم یؤذن بها أبابکر ... فلمّا توفّیت التمس مصالحة أبی بکر و مبایعته و لم یکن بایع تلک الأشهر»!
🔸اولا فاطمه بدون بیعت رحلت کرد و ثانیا با حالت غضب از او از این عالم رفت و مشمول این روایت دیگر صحیح بخاری شد که: «یؤذینی ما آذاها» و «إنّ الّذين يؤذون الله ورسوله لعنهم الله في الدنيا والآخرة وأعدّ لهم عذاباً مهيناً»!
باسمه تبارک و تعالی (۶۸۹)
«أحفِها السؤالَ و استَخبِرهَا الحالَ»
«زیارت نامه ی حضرت زهرا»
«مصحف فاطمه»
🔹یکی از مهمترین و زیباترین فرازها از تاریخ حضرت فاطمه مناجاتی است که امیرالمؤمنین بعد از خاکسپاری ایشان روی به سمت قبر مطهّر رسول الله صلی الله علیه و آله در مورد حضرت زهرا دارند. فرازهایی از آن در نهج البلاغة و دیگر کتب معتبر شیعه آمده است. البته گویا نهج البلاغة آن را خلاصه کرده است.
🔸این مناجات از یادگاری های امام حسین علیه السلام است که خود شاهد ماجرا بوده و تک تک فرازهای آن پر از نکات فراوان و قابل استنباط است. مرحوم کلینی در کافی آن را از شخصی به نام علی بن محمد هُرمُزانی از حضرت نقل میکند ولی مرحوم شیخ مفید و شیخ طوسی در امالی و همینطور عماد الدین طبری در بشارة المصطفی معتقدند وی از امام سجاد و ایشان از امام حسین علیه السلام آن را نقل کرده.
🔹سند این روایت چندان سند مشهوری نیست و از طرق معروف شیعه گزارش نشده است. خوشبختانه صاحب کتاب دلائل الامامة که یکی از علمای شیعه تقریبا معاصر شیخ طوسی است سندی دیگر برای آن نقل کرده که از طرق معروف و اجمالا معتبر شیعه است. ایشان آن را با یک واسطه از شیخ صدوق از ابن الولید از صفّار از احمد بن محمد بن عیسی اشعری از علی بن مسکان از محمد بن سنان از مفضّل بن عمر از امام صادق علیه السلام از پدرانشان از امام حسین علیه السلام هم نقل میکند. متن هم تقریبا همان است.
👈در اواخر این مناجات طبق نقل کلینی حضرت بعد از آنکه خاکسپاری تمام میشود به پیامبر عرضه میکند به زودی دخترت به تو خبرهای بزرگی میدهد!
⬇
👈خبر میدهد که چطور امّتت در ظلم و هتک حرمتش همدست شدند! ولی بدان یا رسول الله که او از تو ممکن است مخفی کند! چیزی نگوید! ولی بدان خبرها در سینه دارد! با اصرار از او بپرس و بخواه که برایت ماجراهایش را شرح بدهد!
👈چه بسیار سوز سینه و غیظهای عمیقی در دلش موج میزد و میجوشید ولی هرگز نتوانست آنها را به احدی بروز دهد! شاید به من هم نگفت! ولی تو بخواه تا برایت بگوید!
📖«سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلًا وَ سَتَقُولُ»
👈این فرازها آنقدر جانسوز است که عجیب نیست عشّاق این خاندان نور بعد از خواندن آن عنان از دست بدهند! مرحوم محمد تقی مجلسی یکی از این عشّاق است که در روضة المتّقین وقتی این فرازها را نقل میکند میگوید:
📖«فانظر هل يبقى اللعن عليهم محل توقف أو في كفرهم مجال كلام فلعنة الله على من توقف في كفرهم»!
🔸قبر مخفی و زیارت نامه مخفی!🔸
رفقا یکی از امور جانسوز آن است که مظلومیّت حضرت به گونه ای بود که حتّی بعد از شهادت و قبر مخفی شان، هنوز هم باید پیرامون تاریخ مظلومیّتشان تقیه رخ میداد! چرا؟! چون شهادت هر امامی هیچگاه اساس مذهب اهل سنّت را نمیلرزاند! لذا میشد در موردش زیارت نامه گفت و قاتلینش را لعن کرد! ولی حضرت زهراء دیگر اینگونه نبود! ماجرای شهادتش ریشه و اساس مذهب اهل سنّت را هدف قرار میدهد!
👈ماجرای شهادت امیر المؤمنین و امام حسین و امام حسین و دیگران علیهم السلام اینگونه نبود! و این درد را به که بگوییم که به خاطر همین زیارتنامه ای از سوی اهل بیت علیهم السلام برای قبر مخفی بانویمان صادر نشد! همین را به خوبی مرحوم محمد تقی مجلسی در موضعی از روضة المتّقین دریافت کرده و فرموده:
📖«و الظاهر من عدم الخبر في زيارتها أنهم صلوات الله عليهم لو ذكروها لكان اللازم ذكر مظلوميتها و شهادتها و كانوا يتقون من العامة لأن في ذلك رفع مذهبهم بخلاف سائر الأئمة»
👈تنها یک زیارت غیر مألوف و کوتاه نقل شده که امام جواد به یکی از سادات فرمودند و شیخ طوسی در تهذیب از یک طریق غیر معروف نقل کرده اند! یعنی حتّی این را هم به گونه ای نخواستند از طرق معروف شیعی نقل کنند. امام جواد علیه السلام به این سیّد فرمودند وقتی طرف قبر مادرت فاطمه رفتی اینگونه بگو:
📖«يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ أَبُوكِ وَ أَتَانَا بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا بِالْبُشْرَى لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِكِ»
🔹و چه زیارتنامه ی عجیبی است. هر روز آن را به یاد مظلومیّت بانویمان بعد از نماز صبح بخوانیم. یک زیارتی هم هست که خود عاشقان اهل بیت گویا تألیف کرده اند: «السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللّه ...» شیخ طوسی در تهذیب میگوید این زیارت معروف را اصحابمان میگویند ولی زیارت مرویّ همان است که امام جواد به آن سیّد تعلیم کرده است. مرحوم شیخ صدوق هم در من لا یحضره الفقیه نقل میکنند که وقتی به سفر حج رفته بودند و به مدینه آمدند بعد از زیارت حرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وقتی برای زیارت حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتند همین زیارت معروف بین اصحاب را خواندند.
👈مرحوم محمد تقی مجلسی اینگونه استظهار میکنند که مراد شیخ صدوق این است که این زیارت مشهور از انشائات شیخ صدوق است که اصحاب به آن عمل کرده اند: «و الظاهر أن التأليف من المصنف و عمل به الأصحاب رضي الله عنهم» ولی احتمال میدهم که پیش از شیخ صدوق هم این زیارت رایج بوده و شیخ از قبلی ها آن را گرفته است. انشاء زیارت از سوی شیخ صدوق امر مألوفی نیست آنهم به این فصاحت.
⬇⬇
🔸مصحف فاطمه🔸
در انتها حیفم آمد ذکری از مقام حضرت زهرا نیاورم! مرحوم کلینی و دیگران در روایتی صحیح از محمد بن یحیی از احمد بن محمّد بن عیسی از حسن بن محبوب از علیّ بن رئاب از ابو عبیدة حذّاء که همگی از بزرگان شیعه هستند نقل میکند که از امام صادق علیه السلام شخصی در مورد مصحف فاطمه پرسید! حضرت فرمودند فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ۷۵ یا ۹۵ روز زنده بودند. حالا اینجا دیگر تصحیف خط کوفی است که کدام درست است.
👈در این مدّت یک حزن شدیدی به خاطر رحلت پیامبر بر قلبشان وارد شده بود و به خاطر همین جبرئیل برای تسلّی حضرت نزد حضرت فاطمه نازل میشد و به ایشان تسلیت میگفت! جبرئیل با صحبتهایش دل حضرت زهرا را آرام میکرد و از پیامبر و جایگاه رفیعش میگفت و از آینده ی دنیا و احوال ذرّیه اش به او اطلاع میداد. این مطالبی که جبرئیل به حضرت زهرا میگفت را امیرالمؤمنین مینوشت؛ حکایت مصحف فاطمه این بود!
«كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ ع يَأْتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَكْتُبُ ذَلِكَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ»
👈آری مقام حضرت زهرا اینگونه بود که جبرئیل امین برای تسلیش از آسمان نازل شود. ای جانها به فدای آن سینه ی پرسوز و دل غمگینت. ای جانها به فدای آن همسر مظلوم و فرزندان شهیدت.
باسمه تبارک و تعالی (۶۹۰)
«استغفار فنّ بدلی در کشتی گرفتن با نفس و شیطان»
🔹یکی از استعاره های مفهومی قوی در توصیف وضعیت انسان مؤمن و مقوله ی سعادت تمثیل به کشتی گرفتن انسان با نفس و شیطان است. هر چند فرقهایی هم دارند. یکی از فنون مهم شیطان فن ترکیبی غرور-یأس است. یعنی اوّلش گناه را کوچک میکند تا انسان را از خدا دور کند ولی بعدش گناه را در چشمش بزرگ میکند تا مانع شود انسان به خدا بازگردد!
🔸دو امتیاز شیطان از انسان در این فن میگیرد. یکی گناه اوّل است و دیگر گناه دوّم یأس! در دل هر دو دور شدن از خدا موج میزند. ندیدن خدا و بزرگ شدن أنانیّت موج میزند. کاری به فنون دفاعی اینها فعلا ندارم. میخواهم یک بدلکاری بزرگی که خداوند متعال آن را به انسانها آموزش داده را بیان کنم.
👈فرق فنون دفاعی با فنون بدلکاری در کشتی آن است که در فنون دفاعی تهدیدها خنثی میشود ولی در فنون بدلکاری تهدیدها تبدیل به فرصت میشود. حالا اگر امتیازی هم از تو گرفت بلافاصله با فنّی خاص طوری از این فرصت استفاده کن تا امتیاز بیشتری از حریفت بگیری! ولی این فن چیست؟!
🔻وقتی شیطان و نفسانیّت، انسان را با گناه زمین زد چگونه به او بدل بزنیم و امتیاز بیشتری بگیریم؟! شکست را به پیروزی تبدیل کنیم؟! راهش سرعت و عمق استغفار است! بلا فاصله تا دیدیم این ملعون چه ضربه ای به ما زده شروع به استغفار کنیم! یعنی چه؟! یعنی به خداوند توجّه کنیم و عذرخواهی کنیم! موضع غفلت و یأس را به موضع ذکر و توجه و تضرع تبدیل کنیم. آتش را گلستان کنیم.🔺
⬇
⚪️با استغفار اوّلین کاری که میکنیم این است که نگذاریم یأس و تثبیت شکست رخ بدهد! نگذاریم گناهمان نوشته شود! بله گاهی انسان مؤمن گناه میکند ولی هنوز گویا در وجودش تثبیت نشده و در لوح وجودش نوشته نگشته است! «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً أُجِّلَ مِنْ غُدْوَةٍ إِلَى اللَّيْلِ فَإِنِ اسْتَغْفَرَ اللَّهَ لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ» مانند انسانهایی که اصلا دنبال صعود به قلّه ی سعادت هستند غافل نباشیم! مانند مؤمنین واقعی برایمان مهم باشد. فراموش نکنیم!
✋فراموش کردن گناه و بی تفاوتی به لطمه که به رابطه ی انسان و خدا میزند کار کافران است! آنهایی که دغدغه ی خدا و سرچشمه ی حیات و لذّت را ندارند! ولی مؤمن همینکه مبتلا به گناهی میشود و یا گناهی را حتّی بعد از سالها به یاد می آورد سریع به خدا توجّه میکند! بدل میزند!
📖«إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيُذَكَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِينَ سَنَةً حَتَّى يَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَيَغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ الْكَافِرَ لَيَنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِه»
⚪️دوّمین کاری که میکنیم آن است که با این توجّه و شرمساری و در دل استغفار و خواندن خدای غفّار شروع به تلقین خداباوری و ذکر اسماء و صفات الهی مانند حیّ بودن و قادر و عالم بودن خدا و دیگر صفاتش میکنیم. یعنی میتوانیم از این حالت شکستگی بعد از گناه راهی برای تقرّب بیش از پیشمان پیدا کنیم.
👈اساسا یکی از دربهایی که به سوی خدا باز میشود دربی است که دقیقا در این زمان خداوند متعال آن را برای زدن فن بدل به شیطان گشوده و نامش را توبه نهاده است:
📖«أَنْتَ الَّذِي فَتَحْتَ لِعِبادِكَ باباً إِلَى عَفْوِكَ، وَ سَمَّيْتَهُ التَّوْبَةَ، وَ جَعَلْتَ عَلى ذلِكَ الْبابِ دَلِيلًا مِنْ وَحْيِكَ لِئَلَّا يَضِلُّوا عَنْهُ، فَقُلْتَ «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»، فَما عُذْرُ مَنْ أَغْفَلَ دُخُولَ ذلِكَ الْبابِ يا سَيِّدِي بَعْدَ فَتْحِهِ، وَ إِقامَةِ الدَّلِيلِ عَلَيْهِ»
👈و چه حقیقت عظیم و راه همواری است! مگر شیطان به دنبال چه بود؟! این بود که انسان را از سرچشمه دورتر کند! ولی با استغفار انسان نه تنها میتواند از شکستش دوباره برخیزد بلکه میتواند به خدا نزدیکتر هم بشود! نکند شیطان مانعمان شود از اینکه دست به استغفار بلند کنیم! با عمق وجودمان سه مرتبه بگوییم:
📖«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْه»
🔹میدانید خوبی این راهی که خداوند برای گنهکاران گشوده چیست؟! این است که در آن دیگر معمولا غرور و ریا و دکان بازی وجود ندارد! انسان به صدق نزدیکتر است! آفت طاعات غرور است ولی گناه برای کسی که اهل استغفار است چنین آفتی معمولا ندارد.
👈رفقا این استغفار را دست کم نگیریم! اهل استغفار باشیم. خیلی ذکر عمیقی است. ابتدایش برای گناهان است. ولی در ادامه مراتب بالاتر آلودگی را هم میگیرد! مانند غفلتها! استغفار از اتّکاء به خود! استغفار یعنی همواره جهت نقص و ضعفمان را در درگاه الهی توجّه کنیم! همواره خودمان را در جهت ضعف قرار دهیم.
👈زمانی رؤیت این ضعف در ظرف گناه، مشهود درکهای ضعیف ما میشود ولی در مراتب بعدی این ضعف را در صورتهای دیگرش هم میتوان دید و از خود برید و به خدا توجّه نمود.
🔸استغفار و شکر گزاری برادر یکدیگرند! یکی توجّه به خداوند متعال در دل توجّه به ضعف و شرمساری از خود است و دیگری توجّه به خداوند متعال در دل توجّه به دست خدا در نعمتهاست. هر دو روحش همان توجّه به خداست. ولی در دل یکی تسبیح بیشتر مشهود است و در دل دیگری تحمید. انسان مؤمن انسان شاکر مستغفر است. وقتی نعمتها را میبیند شکر میگوید و از این راه وصل میشود و وقتی گناهان و ضعفهای خودش را میبیند استغفار میکند و از این راه دوباره وصل میشود.
✔️استغفار و شکرگزاری وقتی عمیق شود انسان وارد مرحله ی عمیقتری به نام ستایش و مناجات میشود! اینجا دیگر جیغ شیاطین بلند میشود! انسان در مقام ستایش و پرستش و مناجات قرب زیادی به خداوند متعال پیدا میکند.
👈آری وقتی مبتلا به گناهی شدیم یا متوجّه ضعفی گشتیم سریع بدلش را به شیطان بزنیم! شروع کنیم به استغفار! استغفار کردن را یاد بگیریم! ذکر شیرینی است. بگوییم خدایا غلط کردم! فقط تویی و تو! خدایا دیدی اگر من باشم و خودم چقدر پستم؟! پس خودت دستم را بگیر! ای خدایی که حیّ قیّومی! ای خدایی که جز تو معبودی نیست! به سوی تو توبه میکنم! دستم را بگیر!
باسمه تبارک و تعالی (۶۹۱)
گزارش و نقد کتاب «حکایة کسر ضلع الزهراء و اسقاط جنینها فی میزان النقد العلمی»
🔹یکی از عزیزان کتابی از یکی از علمای سنّی در ردّ مصائب فاطمه را برایم فرستاد که تازه نگاشته شده است. تحقیقی ترین کتاب از سوی اهل سنّت در نقد قیام فاطمی است که با تکیه سنگین بر مصادر شیعه سعی در نقّادی آن نموده است. از بنده کمترین خواستند نظرم را بیان کنم.
👈با توجّه به نیاز چنین مسائلی به فحص گسترده و بررسی جامع فعلا آنچه بعد از مطالعه ی این کتاب در روز شهادت صدّیقه طاهره به نظرم آمد را عرض میکنم.
👈در ابتدا تلخیص دقیقی از محتوای کتاب و سیر نقدهای آن بیان میکنم و سپس در دو قسمت نقدهای کلان و نقدهای جزئی نظریّه ی ایشان را در این زمینه نقد میکنم.
👈زمانی مصائب حضرت زهرا را از اختراعات شیعه در عصر صفوی میدانستند. حال که فهمیده اند ریشه دارتر از این حرفهاست تحقیقات جدیدی در این زمینه انجام داده اند.
👈به صورت کلّی مؤلف این کتاب معتقد است که مصائب حضرت زهرا مانند کسر ضلع و سقط جنین و مانند آن از اختراعات ذهنی هشام بن حکم است و پیش از آن سابقه نداشته و بعد از او در بین برخی از شیعیان شایع شده و برای آن اسانیدی ساخته شده و در قرن پنجم به دست سید مرتضی و شیخ طوسی تثبیت شده و وارد فرهنگ عوام شیعه گشته است!
👈با توجّه به اینکه مؤلّف کتاب سعی کرده در ظاهر کتابش را در قالبی علمی عرضه کند اشکالات کلان و خرد طرح ذهنی اش در توجیه مراحل تکوّن و شیوع اندیشه ی مصائب حضرت زهرا در میان شیعه را در این نوشته بیان نموده ام. برای پرهیز از اطاله ی کلام آن را به شکل نوشته ای خلاصه پیوست میکنم.
باسمه تبارک و تعالی (۶۹۲)
«تاریخچه ای در زمینه حضرت محسن بن علی»
«آیا شیخ مفید وجود حضرت محسن را انکار کرده است؟!»
🔹در بسیاری از مصادر تاریخی آمده که حضرت زهرا پسر سوّمی نیز داشته که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را مُحسِن یا مُحَسِّن (ضبط تاج العروس و برخی دیگر) نامیده است. البته برخی مانند ابن قتیبة در المعارف معتقدند که متولّد شد و در کودکی از دنیا رفته (مات صغیرا) و برخی مانند ابن حزم در جمهرة أنساب العرب ذکر کرده اند بلافاصله بعد از تولّد مرد.
👈بسیاری دیگر از ریشه در اصل وجود چنین پسری یا تردید کرده اند یا انکار نموده اند. اینها عمدتا عقیده ی اهل سنّت است که البته شیعیان زیدی هم با آن موافقند ولی از این جهت که برایشان باور پذیر نیست که شیخین و صحابه دست به چنین جنایتی زده باشند!
👈هر چند زیدیه معمولا قائل به مظلوم واقع شدن ایشان شده اند. برخی هم مانند ابو جعفر نقیب که از بزرگان زیدیه در قرن ششم و استاد ابن ابی الحدید است احتمال داده اند با ترساندن حضرت زهرا سبب سقط محسن شده باشند: «إن فاطمة روعت فألقت المحسن»
👈ولی اهل سنّت اساسا منکر هجوم به بیت حضرت فاطمه سلام الله علیها و جسارت به ایشان شده و فوقش برخی از آنها شاید تا اندازه ای در حدّ یک کشمکش لفظی مسأله را تقلیل داده اند که زود تمام شد! در هر حال معمولا اهل سنت زیر باز چنین جسارتی به حضرت زهرا به هیچ عنوان نرفته و اینها را افسانه پردازی شیعیان میدانند. به قول ابن ابی الحدید:
📖كله لا أصل له عند أصحابنا و لا يثبته أحد منهم و لا رواه أهل الحديث و لا يعرفونه و إنما هو شيء تنفرد الشيعة بنقله
⬇️
👈البته این مقدارش را که در صحیح بخاری از عائشه نقل میکنند را دیگر نمیتوانند انکار کنند که حضرت فاطمه بدون بیعت با خلیفه و با حالت غضب بر او از دنیا رفته و برای آنکه خلیفه بر او نماز نخواند شبانه دفن شد ولی برخی معتقدند که حتّی آن اواخر با ابوبکر آشتی کرد.
👈در هر حال این امر حتی بین اهل سنت هم قطعی است که بین خلیفه و حضرت زهرا کشکمش رخ داد. در چند موضع از صحیح بخاری آمده که حضرت زهرا به شدت از خلیفه ناراحت بود و حتی با این ناراحتی طبق نقل عایشه از دنیا رفت. این را دیگر کسی نمیتواند کتمان کند. قبر مخفی ایشان هیچ عذری را برای تاریخ باقی نمیگذارد.
👈معمولا هم معتقدند یا به خاطر این ناراحت شده بود که چرا فدک را از او گرفته اند و یا برای اینکه چرا بدون مشورت با همسرش خلیفه انتخاب کرده اند. در هر حال در این زمینه حق را به خلیفه میدهند. ولی انصافا جریان حضرت زهرا مانند استخوانی در گلوی تاریخ تکوّن اهل سنت است. آنها را با یک بحران مشروعیت مواجه میکند.
👈در این میان برخی مانند ابن کثیر در البدایه و النهایه و سیره نبویه صریحا از حضرت زهرا انتقاد کرده اند که یک زن ضعیف و احساساتی مانند دیگر زنان بود که به خاطر طرفداری از همسرش طوری غضب کرد که حتّی امیر المؤمنین علی علیه السلام هم نتوانست جلویش را بگیرد و مجبور بود با او مدارا کند! لذا بعد از آنکه از دنیا رفت سریع با خلیفه دوباره بیعت کرد.😳
👈از نگاه ابن کثیر که در هر حال حرف دل بسیاری از عامّه را بر زبانش آورده که در مورد جریان حضرت زهرا خود را در یک برزخی میبینند حضرت زهرا اشتباه بزرگی انجام داد و با این کار «فتح للرافضة شرّا عریضا و جهلا طویلا»! ایشان انحراف بزرگی را برای شیعیان پیریزی کرد!
🔹در هر حال آنچه لااقل میتوان قطعا گفت این است که در قرن چهارم و پنجم شیعیان امامی به این امر معتقد بوده و شناخته میشدند که محسن فرزندی بود که در جریان هجوم به خانه ی حضرت زهرا و جسارت به ایشان سقط شد. آن کشمکشها صرفا لفظی نبود و عملی شد و جسارتهای بزرگی به اولیاء الهی رخ داد که یکی از صفحات تاریک تاریخ است که بنابر مصالحی یا تقیّه هایی اهل بیت علیهم السلام آن را باز نکردند. ترجیح دادند مانند قبر مخفی مادرشان مخفی بماند: «فَكَمْ مِنْ غَلِيلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِهَا لَمْ تَجِدْ إِلَى بَثِّهِ سَبِيلا»😭
👈مثلا در قرن چهارم در کلام علمای شیعه مانند حسین بن حمدان خصیبی در هدایه و دیگران آمده و در رأس آنها شیخ صدوق در معانی الاخبار آن را به شکلی مفروغ عنه بین مشایخ شیعه آورده است. توضیح اینکه وقتی شیخ صدوق به این روایت نبوی صلی الله علیه و آله میرسد که: «یا علیّ إنَّ لکَ کنزاً فی الجنّة» میگوید مراد از این کنز بهشتی «مفتاح نعیمها» است و برای آن استدلالی ذکر میکند.
👈سپس میگوید از برخی مشایخ شیعه شنیدم که در بیان معنای اینکه مراد از کنز چیست میگفت مراد همان فرزندشان محسن است!
📖«و قد سمعت بعض المشايخ يذكر أن هذا الكنز هو ولده المحسن ع و هو السقط الذي ألقته فاطمة ع لما ضغطت بين البابين و احتج في ذلك بما روي في السقط من أنه يكون محبنطئا على باب الجنة فيقال له ادخل الجنة فيقول لا حتى يدخل أبواي قبلي»
👈تدبّر در این نقل نشان میدهد که گویا اصل اندیشه ی وجود حضرت محسن و سقط آن بین در و دیوار امری مفروغ عنه بین مشایخ شیعه در قرن چهارم بوده است. مراد از آن روایتی که در مورد سقط می آورد نیز همان روایت عبد الاعلی مولی آل سام از امام صادق علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است که در کافی در باب فضل الابکار آمده است.
👈البته محدّثین بزرگ دیگری مانند ابن قولویه در همین زمان در کتاب کامل الزیارات دو روایت از عبد الله بن عبد الرحمن الاصمّ با سندی که البته قابل مناقشه هست در مورد شهادت حضرت محسن آورده اند که نشانگر شیوع این اندیشه و روایات آن در این زمان و قبل از آن است.
🔹در قرن پنجم نیز در کلام سید مرتضی این مطلب در کتاب الشافی آمده است. مهمترین عبارت از سوی علمای شیعه در این زمینه کلام شیخ طوسی در تلخیص الشافی است. شیخ طوسی در تلخیص الشافی کلامی دارد که لااقل از آن میتوان استفاده کرد در زمان وی بین شیعیان هیچ اختلافی در این نیست که محسن با ضربه ی عمر سقط شده:
📖«المشهور الّذی لا خلاف فیه بین الشیعة أنّ عمر ضرب علی بطنها حتّی أسقطت فسمّی السقط محسنا و الروایة بذلک مشهورة عندهم و ما أرادوا من احراق البیت علیها حین التجأ الیها قوم و امتنعوا من بیعته و لیس لأحد أن ینکر الروایة بذلک لأنّا قد بیّنّا الروایة الواردة من جهة العامة من طریق البلاذری و غیره و روایة الشیعة مستفیضة به لا یختلفون فی ذلک»
👈البته ظاهر کلام ایشان حتّی زمانهای سابق را هم میگیرد ولی میدانیم این عقیده مثلا بین شیعیان زیدی مورد قبول نیست و در مورد شیعیان امامی نیز نیازمند بررسی بیشتر است.
⬇️⬇️
👈در این میان میشود به شکل قطعی گفت در اواخر قرن سوّم یعنی در زمان امام کاظم و امام رضا علیه السلام رافضه به عنوان کسانی که معتقد به جسارتهای بزرگ علیه فاطمه سلام الله علیها هستند که منجر به سقط فرزندی به نام محسن بود شناخته شده اند.
👈هشام بن حکم به عنوان بزرگ متکلّمان امامیه در این زمان صریحا این مطلب را بیان کرده و در مصادر کلامی و کتب ملل و نحل به این مطلب اذعان شده است.
🔹از بین معاصران و مجالسان و مباحثان هشام هم لااقل تا کنون سه نفر در همین زمان قطعا این مطلب را به رافضه نسبت داده اند. یکی نظّام معتزلی است که این مطلب را از او به شکل قطعی در کتب ملل و نحل مانند شهرستانی نقل کرده اند و دیگر عبدالله بن یزید فزاری متکلّم اباضی مذهب این زمان در کتاب الردود است که در بیان اعتقادات شیعة میگوید:
📖«وأنّ أبابکر وعمر رضوان الله عليهما ضربا فاطمة بنت رسول الله صلی الله عليه وسلم حتی ألقت جنیناً»
👈و دیگری نیز ضرار بن عمرو معتزلی است که در کتاب التحریش به شیعه نسبت میدهد که: «و أنّ أبابکر و عمر ظلما و ضربا فاطمة بنت رسول الله حتّی ألقت جنینا»
👈تا اینجا میتوان ردّ پای اعتقاد به سقط حضرت محسن در ماجرای بعد از رحلت را در تاریخ امامیه به وضوح دید. امری که دقیقا معاصر با زمان اهل بیت علیهم السلام و از سوی بزرگان امامیه که زبان و چهره ی مذهب بوده اند بیان شده و ظاهرا مورد ردّ و انکار اهل بیت علیهم السلام نیز واقع نگشته است.
👈البته در اینجا بررسی بیشتری میتوان نمود. مثلا در مورد این اندیشید که چرا شخصی مانند ابو القاسم کوفی م 302 که هم طبقه کلینی است در کتابی مانند الاستغاثة فی بدع الثلاثة که در این زمینه نوشته و تقیّه ای هم در آن ندارد اصلا در مقام بیان ماجراهای رحلت حضرت زهرا و تشنیعات وارد بر شیخین اشاره ای به ضرب و هتک و سقط محسن نمیکند!
👈در نقل دیگری زیدیه از سلمة بن کهیل که بزرگ بتریه است در نیمه ی اوّل قرن دوّم نقل میکنند که از زید در مورد برخورد فیزیکی با حضرت فاطمه که برخی معتقدند رخ داده میپرسد که زید به گونه ای آن را انکار میکند! ابوالحسین بصری این نقل را در شرح الاصول ذکر کرده است.
👈این نقل هم نشانگر آن است که چنین اندیشه ای در زمان امام باقر علیه السلام نیز پیروان قابل توجّهی داشته که ظاهرا همان شیعیان امامی باشند.
✔️البته همواره باید سیر تکوّن و شیوع اعتقاد پیروان یک مذهب به یک عقیده و شناخته شدن آنها به آن عقیده و بین واقعیت داشتن آن عقیده فرق گذاشت. در این شکّی نیست که در انتهای قرن دوّم شیعه ی امامی به عنوان فرقه ای که معتقد به سقط حضرت محسن به سبب جنایات مخفی تاریخ اسلام شناخته شده اند و در قرن پنجم نیز شیخ طوسی این مطلب را صریحا به شیعه نسبت داده و هرگونه اختلافی را در پیرامون آن نفی کرده است. ولی آیا این اندیشه صحّت هم دارد؟! این خودش بررسی بیشتری میطلبد و صرف اعتقاد بدنه ی یک مذهب به چیزی دلیل بر صحّت آن معتقَد نیست مگر اینکه بگوییم مورد تقریر اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته و یا ضمیمه ای به آن افزوده شود. در هر حال فعلا در صدد تحقیقی نهایی در این زمینه نیستم و در حدّ اطلاعات موجود هم در نوشته ی دیگری بیان کردم وقوع چنین امری اصلا بعید نبوده و استبعاد پیرامون آن قابل پاسخ گفتن است هر چند ای کاش این وقایع جانکاه اتّفاق نیافتاده باشد.
🔸«آیا شیخ مفید وجود حضرت محسن را انکار کرده است؟!»🔸
در این میان شاید مهمترین شبهه در مورد تاریخ باور امامیه به وجود حضرت محسن مطلبی باشد که شیخ مفید در کتاب الارشاد بیان نموده است. ایشان در ارشاد در بیان اولاد امیر المؤمنین میگویند ۲۷ تا هستند ولی در بین شیعه عدّه ای هستند که معتقدند حضرت محسنی هم داشت که سقط شد و بنا بر اندیشه ی ایشان فرزندان حضرت ۲۸ تن میشوند!
📖«و في الشيعة من يذكر أن فاطمة ص أسقطت بعد النبي ص ولدا ذكرا كان سماه رسول الله و هو حمل محسنا فعلى قول هذه الطائفة أولاد أمير المؤمنين ثمانية و عشرون و الله أعلم»
👈ظاهر این تعبیر شاید موهم آن باشد که شیخ مفید خودش مایل به قبول شخصی به نام حضرت محسن نیست. از طرفی طرز بیان این مطلب هم گویا نشانگر اختلافی بودن مسأله میان شیعیان است. بلکه به شکلی قول معتقدین به وجود حضرت محسن گویا قولی فرعی قلمداد شده است که تنها عدّه ای محدود به آن قائلند!
✋این کلام شیخ مفید که استاد شیخ طوسی است را چطور میشود با آن کلام شیخ طوسی و دیگر قرائن جمع نمود که فرمود: «المشهور الّذی لا خلاف فیه بین الشیعة أنّ عمر ضرب علی بطنها حتّی أسقطت فسمّی السقط محسنا»؟!
⬇️⬇️⬇️
⚪️در پاسخ باید گفت شیخ مفید نیز معتقد به شهادت حضرت محسن بوده لذا بعد از دانستن این نکته باید تفسیر منسجمی از این عبارت با توجّه به مفروغ عنه گرفتن این مطلب بیان نمود. ولی از کجا میگوییم شیخ مفید هم مانند دیگر امامیه قائل به این مطلب بوده است؟! دو دلیل عمده برای این مدّعا وجود دارد.
✔️یکی مطلبی که معاصر بزرگ ایشان قاضی عبد الجبّار معتزلی در کتاب تثبیت دلائل النبوّة آورده است. ایشان در جایی نام ۱۳ تن از بزرگان شیعه را در دنیای اسلام در شهرهای مختلف می آورد و وقتی به بغداد میرسد نام ابو عبدالله محمد بن النعمان را می آورد که اینها در این نواحی ادّعای تشیّع را داشته «فیبکون علی فاطمة و علی ابنها المحسن الّذی زعموا أنّ عمر قتله ... و یقیمون المنشدین و المناحات فی ذلک».
👈میدانیم ابو عبد الله محمد بن النعمان همان شیخ مفید است که به تصریح قاضی عبد الجبّار معتقد به شهادت حضرت محسن و اقامه ی عزا برای او در آن زمان بوده است. این را ندیدم کسی ملتفت شده باشد ولی نکته ی بسیار مهمی است.
👈قرینه ی دیگر در این زمینه هم آن است که شیخ مفید هم در کتاب المزار و هم در المقنعة زیارتنامه ای برای حضرت زهرا نقل میکند که در آن آمده است: «السلام عليك أيتها البتول الشهيدة الطاهرة» که به قرینه ی تصریح به شهادت حضرت زهرا میتوان به شکلی تأییدی برای سقط حضرت محسن هم آورد زیرا معمولا تعبیر شهادت با سقط جنین و امور مربوط به آن گره خورده است.
👈البته در کتاب الاختصاص منسوب به شیخ مفید هم مطلبی در زمینه ی سقط حضرت محسن آمده ولی به دلیل قطعی نبودن انتساب نمیتوان به آن استدلالی قطعی نمود: «كان سبب وفاتها عليها السّلام أنّ قنفذا مولى عمر لكزها بنعل السيف بأمره، فأسقطت محسنا، و مرضت من ذلك مرضا شديدا»
🔹حال اگر چنین است پس چرا شیخ مفید در ارشاد آنگونه در مورد حضرت محسن تعبیر آورده است؟! شاید نوعی تقیّه در میان بوده و یا نخواسته اند به خاطر مصالحی جزم خودشان را در این زمینه بیان کنند! ولی اگر اینطور است چرا عقیده ی شیعه را در این زمینه اینقدر متزلزل نشان میدهند؟ در پاسخ آن چیزی که به ذهن نگارنده می آید با توجّه به قطعی بودن انگاره ی سقط حضرت محسن در قرن چهارم و پنجم در میان جامعه ی امامیه ظاهرا مراد از شیعه در اینجا مطلق طوایف شیعی اعمّ از زیدی و امامی است.
👈میدانیم شیخ مفید در زمانی میزیست که شیعه در ممالک اسلامی شایع شده بود و زیدیه به واسطه ی روی کار آمدن آل بویه قدرت را در دست گرفته بودند. معمولا عنوان شیعه در فضایی که شیخ مفید قلم میزد شامل عقاید آنها هم گاهی میشد.
👈اگر در لفظ شیخ مفید دقّت کنیم این عدّه ای که قائل به سقط محسن میشوند را شیخ مفید «هذه الطائفة» مینامد که نشان میدهد که جماعتی بزرگ هستند. یک عدّه ی قلیلی از یک مذهب معیّن نیستند. بلکه گویا یک فرقه هستند.
👈با توجّه به آنچه گذشت ظاهرا مراد شیخ مفید از «فی الشیعة» کلّ شیعیان اعمّ از زیدی و امامی است و مراد ایشان از «هذه الطائفة» خصوص امامیه است. میدانیم زیدیه برخلاف امامیه نوعا سقط حضرت محسن و دیگر جسارتهای بزرگ به ساحت حضرت زهرا سلام الله علیها را قبول ندارند! معتقدند که اینها رخ نداده است! این را اصولی معروف قرن پنجم ابو الحسین بصری در کتاب شرح الاصول خود بیان میکند که:
📖«لو کانت هذه صحیحة لما ذهب عنها الزیدیة بأجمعها ... و قد روی عن زید بن علی علیهما السلام أنّه قیل: هل بلغک أنّ فاطمة صلوات الله علیها عوملت بسوء؟ فقالت إنها کانت لأعزّ علی قومها من ذلک إنّها کانت تأوی الی رکن شدید»
👈راستش همه ی این مطالب را نوشتم تا تذکر بدهم کلام شیخ مفید در ارشاد را نباید لزوما به معنای وجود مخالفی آنهم مانند ایشان در مورد انکار جریان حضرت محسن دانست.
⬇⬇⬇⬇