eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۹۹۱) «شجاعتر از شجاع» «از ملامتها نمی هراسم» 🔹پیام ناشایست یکی از نامزدهای انتخابات را در تحقیر و استهزاء نماینده ی انصرافی دیگر دیدم که نوشته بود: «😉نموندی دیگه! پوششی دوّم انصراف داد» و کلام آن نماینده عزیز هم برایم ستودنی بود که: «از ملامتها نمی هراسم»! 🔸یکی از گردنه ها برای آنهایی که به دنبال آن نور ازل و ابدند عقبه ی کؤودی به نام «ملامت ملامتگران» است. چه بسیاری که در اینجای راه به درّه ی هلاکت سقوط کردند و از راه حقیقت جدا شدند! برای عبور از این گردنه باید عیار دیگری از شجاعت و پاکی را نشان داد که: «لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم‏» 🔹باید در برابر ترس از ملامتها شجاعت ورزید! از شجاعت برای مدح و ذم دیگران به مقام والای شجاعت توحیدی نائل شد. شجاعتر از شجاع شد. آزاد آزاد از تعلّقات غیر خدایی گردید که: «وَ اعْلَمْ بِأَنَّکَ لَا تَکُونُ لَنَا وَلِیّاً حَتَّى لَوِ اجْتَمَعَ عَلَیْکَ أَهْلُ‏ مِصْرِکَ‏ وَ قَالُوا إِنَّکَ رَجُلُ‏ سَوْءٍ لَمْ یَحْزُنْکَ‏ ذَلِکَ» 🔸اینها دیگر منطق توحیدی است. همان منطقی که حسن و حسین را امام میکند سواء قاما أو قعدا. فضیلتها در این وادی رنگ و بوی دیگری می یابد. همان منطقی که در آن به فرموده ی مولایمان «أَفْضَلُ‏ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْد» میشود. در آن علم قرین حلم و سکوت میشود. در آن شجاعت فروشی و فضل فروشی و تقوا فروشی و تواضع فروشی و دیگر فروشندگیهای مشرکانه جای خود را به بندگی خالصانه آن نور ازل و ابد میدهد که: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي‏ نَفْسَهُ‏ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد»
باسمه تبارک و تعالی (۹۹۲) «تجربه ی امر متعالی» «حسّ شور و رهایی در ذکر شریف لا اله الّا الله» 🔹برای حضور در مراسم عروسی به تهران آمدم. کنارم یکی از از اقوام که سابقا مسئولیّتی در برخی کشتیها و ناوهای ایرانی در اقیانوس داشت نشست. گاهی ماه ها در دریا بودند. با توجّه به روحیّات و دنیای ذهنی ایشان صحبت از زندگی در کشورهای خارجی و ادیان مختلف و... به میان آمد. 👈فهمیده بود که خیلی از این آداب و رسوم و ساختارها ریشه ی راسخی ندارد. بتهایی است که ما برای خودمان ساخته ایم. میگفت در دل دریاها با مطالعه ی تاریخ و سپس جغرافی بتهای ذهنی اش شکسته شده. فهمیده آدمی خیلی گزینه های بیشتری از آنچه فکر میکند در پیش رو دارد. نباید نسبت به جغرافیا یا تاریخ خاصی تعصّب داشت. 👈عرض کردم به این دو نجوم را هم اضافی کنی جالبتر میشود. گاهی در آسمانها هم نگاه کن! مخصوصا در دل شب! مخصوصا در آرامش کویر! اصلا میدانستی یکی از عوامل رنسانس همین فرو ریختن بتهای تصوّری ناشی از اکتشافات عظیم جغرافیایی و تحوّل هیئت بطلمیوسی به کپرنیکی بود؟! البته فضای بعد از فرو ریختن آن تصوّرات قدیم و این تحوّلات بزرگ هر چند دلیل متقنی نداشت ولی به نفع مادّی گرایی تمام شد. 🔹در ادامه ضمن تحسین ایشان بحث را به اینجا کشیدم که دیده ای بعد از شکستن هر بت احساس رهایی داری؟! احساس نوعی رنسانس و تولّدی دوباره! ولی میدانی بزرگترین بتها و بت شکنی چیست؟! تا کسی به مقام بندگی محض نرسد و همه ی بتها را نشکند آن رهایی محض را درک نخواهد کرد. و آن رهایی محض با احساس کوچکی در برابر حقیقتی بزرگ گره میخورد! 👈آن تحوّل بزرگ وقتی رخ میدهد که ابراهیم وار تبر را بر دوش برداشته و تیشه به ریشه ی بتهای بزرگ انانیّت و شرک و پندارهای آفل بزنیم و آن وقت است که تازه میفهمیم انبیاء و اولیاء الهی ما را به چه حقیقت بزرگ و آزادی عمیقی دعوت میکردند! 👈راستی که ما نفهمیدیم که دین چیست! ما بیچارگان در درون بت خانه ای بس عظیم داریم. هر زمان در حال طواف دور آنهاییم. هیچ وقت خودمان نیستیم. آن خودی که عاشق طواف بر محور حقیقت و سرچشمه ی واقعی خودش است: «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ‏ مُخْلِصِينَ‏ لَهُ الدِّين‏» 👈دیدم چشمش برق افتاد. گفت من چند بار در دل دریا وقتی خودم بودم و آسمان و اقیانوس و لحظات وخیم غرق شدن که مسئولیّتش با من بود تجربه اش کردم. آنجایی که عظمت حقیقتی عظیم به من احساس نقطه بودن میداد و لذّتی بزرگ به ارمغان می آورد. آری: «وَ إِذا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ» 🔹این همان لحظه ی نابی است که امروزه در قالب مفهوم تجربه ی بی کرانگی امری متعالی به تواتر گزارش شده است. تجربه ای در مواجهه با آسمان بی کران یا اقیانوس عظیم یا تصوّر ازل و ابد و یا غرق شدن در عظمت زیبایی گلبرگهای یک گل زیبا یا پرهای رنگارنگ یک پروانه یا لطافت شبنم بر برگها نشسته یا در سجده های خاضعانه در دل خلوتهای سحری یا هنگام حرکت عظیم حجّاج به سمت صحرای عرفات و مناسک حجّ و ... . 👈تجربه ای که در مقیاس ادراک و محاسبه در نیامده و توأم با احساسی از شگفتی بزرگ است. تجربه ای از حضور در محضر واقعیّت عظیم که باطن انسان را با نوعی از احساس کوچکی و ناچیزی به سجده انداخته و احساسات نوینی از خضوع و خشوع در وجود آدمی بر می انگیزاند. احساسی از کوچکی که در دل خود متضمّن احساسی از بزرگی و رهایی در برابر هر چیز دیگری در برابر این محضر با شکوه با خود دارد. 👈تجربه ای که یکباره لایه های متراکم أنانیّت و پرده ی پندارها را دریده و انسان را در برابر توده ی عظیم و بسیطی از واقعیّت قرار میدهد. تجربه ای که برای مؤمنین با خود لمحه ای از حس وجودی «لا اله الّا الله» را دارد. احساسی که پر از رهایی و شور انگیزی است. نوعی حماسه است. 👈بعد از پیدا کردن این تجربه هاست که گفتن این ذکر شریف به انسان میچسبد. با چنین تجربه هایی است که وجود انسان برای گفتن این ذکرهای شریف خیز بر میدارد و حلاوت دیگری در آنها می یابد. برای غیر مؤمنین هم که توانایی تفسیر مطلوب و افتادن در پی لوازم آن را ندارند نیز دلالتها و اعجابها دارد. 👈خدا روزیمان کند. تجربه ای است که تا انتهای عمر انسان را رها نمیکند. انسان را و همه ی دغدغه های خرد و کلانش را به چالش میکشد و او را به پیدا کردن دغدغه های بزرگ و تفکّر عمیقتر در راز هستی دعوت میکند. 💭بنده خدایی این تجربه را در جای دیگر پیدا کرده بود. هنگام کوه نوردی پایش لغزیده و یک لحظه احساس کرده بود که در حال سقوط است و در همین لحظه این تجربه ی ناب را پیدا کرده بود. و چقدر این تجربه ها عمیق است که سالها سر سفره ی آن نشسته و از آن تغذیه ی عاطفی و انگیزشی میکرد.
باسمه تبارک و تعالی دلایل مشارکت پایین در انتخابات 1⃣عدم اجماع بین جبهه ی انقلاب در حالیکه این اجماع خود انگیزه ای قوی برای تبلیغ اصل مشارکت و شور آفرینی بود 2⃣دعواهای بین طرفداران جلیلی-قالیباف و تخریب شخصیتی محسوس چهره های انقلابی که از نظر جماعت مترددین خود دلیلی روانی بر بطلان و شرکت نکردن بود 3⃣ترجیح بلا مرجح بودن انتخاب بین جلیلی و قالیباف در میان کثیری از جماعت مترددین در شرکت که خود ترجیحی برای عدم شرکت و رهایی از الم انتخاب بود 4⃣مردد و متحیر ماندن بسیاری از کنشگران سیاسی بین جلیلی و قالیباف و انتظار برای کنار کشیدن یکی که باعث دشواری تبلیغ شخص خاص از سوی آنان به اطرافیان و جامعه و در ادامه تبلیغ به مشارکت در ضمن تبلیغ به شخص خاص بود. 5⃣مناظرات تلویزیونی کم رمق و غیر حرفه ای و گرم نشدن تنور انتخابات 6⃣بیماری تزریقی به جامعه ی ایرانی به نام نا امیدی و پمپاژ دائمی و تشدید شونده ی آن توسط دشمنان و بد خواهان و جاهلان 7⃣نیامدن معنادار سلبریتی ها به بازار انتخابات به عنوان مراجع تقلید بسیاری از انسانهای عصر رسانه و فضای دیجیتال 8⃣خستگی جامعه از فضای انتخابات و انتخابگری و دعواهای انتخاباتی با توجه به نزدیکی پیش بینی نشده زمانی به انتخابات سابق 9⃣توأم نشدن انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات شوراهای شهر و روستا که عاملی برای رونق بیشتر انتخابات در شهرستانها و روستاهاست 🔟تکانه های چالش نوظهور جهانی روند نسبی کاهش مشارکت انتخاباتی با ظهور خود بسندگی و بی مسئولیتی ناشی از دنیای سایبر و همچنین ظهور انسان پست مدرنی که بدبینی و نگاه شکاکانه ی غلیظی نسبت به پدیده ی سیاست دارد. پیامدهای نوعی فردگرایی تشدید شده که متضمن نوعی کلبی گرایی سیاسی و بی رغبتی به حوزه ی مسائل عمومی است. ⚪از زاویه ی دیگر جماعت رأی نداده ها چند طیف اند: 1⃣شاید حدود ۳۰ درصد از جماعت کم تفاوتها و همچنین منتقدان باشند که نظرشان برای مشارکت به دلیل مشکلات اقتصادی و فرهنگی و تبلیغات سوء و عدم اجماع سیاسی اصولگراها و عدم تبلیغ سلبریتی ها و توأم نشدن با شور انتخابات شوراها در مناطق محرومتر جلب نشد 2⃣حدود ۱۰ درصد از جماعت بیخیال ها و بی تفاوتهای مطلق 3⃣حدود ۱۰ درصد که نسبت به پدیده ی قدرت به شکل غلیظتری بد بینی و شکاکیت پیدا کرده اند (جماعت همه یکی پنداران و فرقی ندارندگان😀 که هر چند روحیه ای نوین است که به شکل تشکیکی در جامعه پخش است ولی در اینها خلوص و غنای بیشتری یافته) 4⃣حدود ۵ درصد جماعتی ضد انقلاب و ضد نظام حاکم به شکل جدی 5⃣حدود ۵ درصد و... 😕
باسمه تبارک و تعالی (۹۹۳) «مراقبه و تقوا» 🔹یکی از بزرگترین موهبتهای الهی به بندگان خاصّش مراقبه است. از هزاران هزار شاید یکی لایق این هدیه ی آسمانی شود. اینکه انسان فعالیتهایش را در حالتی از خودآگاهی نسبت به رعایت محضر خداوند متعال انجام دهد. معنایی به این مهمّی چیزی نیست که در مفاهیم قرآنی و دینی مورد توجّه قرار نگرفته باشد. 🔸«تقوا» با توجّه به موارد استعمال آن طوری است که معنای این مراقبه را هم دارد. استقامت بر صراط مستقیم جز در فضای خودآگاهی و مراقبت دائمی قابل تحقّق نیست. از اینجاست که در مفهوم تقوا نوعی مراقبت هم نهفته شده و تقوای بیشتر ملازمتی قطعی با مراقبه ی بیشتر دارد. 🔹برای آنهایی که تجربه ی این حالت را دارند یکی از لذّت بخش ترین مقاطع زندگی همین زمانهای مراقبه و فرو رفتن در لباس تقواست. احساس نوعی حفاظت شدگی و تمسّک به ریسمان محکم و نشستن در کشتی نجات را دارد. نوعی نشاط و سرزندگی و حیات برتر. ورود به حصنی حصین و مقامی امین! 🔸همینکه انسان از آن بیرون می آید احساس نوعی در به دری و پرت شدگی به درّه حوادث و تمام شدن بیمه را دارد. پر از دلهره و اضطراب سانحه! وقتی انسان به لایه های عمیقتر لطافت و آرامش سرک میکشد تازه بهتر میفهمد چطور این دلهره های رایج اصلا طبیعی نیست و چقدر برای روح لطیف آزار دهنده است. 📖«إِنَّ اللَّهَ أَيَّدَ الْمُؤْمِنَ‏ بِرُوحٍ‏ مِنْهُ‏ تَحْضُرُهُ‏ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُحْسِنُ فِيهِ وَ يَتَّقِي وَ تَغِيبُ عَنْهُ فِي كُلِّ وَقْتٍ يُذْنِبُ فِيهِ وَ يَعْتَدِي فَهِيَ مَعَهُ تَهْتَزُّ سُرُوراً عِنْدَ إِحْسَانِهِ وَ تَسِيخُ فِي الثَّرَى عِنْدَ إِسَاءَتِهِ»
باسمه تبارک و تعالی (۹۹۴) «یا اربعین یا بستنی؟!» 🔹شبها برای نماز که بیرون میروم بچه ها میگویند بابا بستنی بخر! هوا هم دیگر گرم شده و اینها هم در سن رشدند. انتخاب بدی نیست. معمولا به بهانه ی آنها برای خودم هم میخرم😉 واقعا در این گرما میچسبد! بستنی من را هم به اتاقم آوردند. باز کردم که بخورم یک دفعه یادم آمد که اربعینی بیشتر تا اربعین نمانده!😢 بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی 🔸با این کم تحرّکی اضافه وزن پیدا کردی! سال گذشته که پیاده روی اربعین مشرّف شدی یادت هست چطور کمر درد امانت را برید؟! اگر شوق زیارت و جذبه ی مولا نبود هرگز آن مسیر را به انتها نمیرساندی! پس دیگر زیاده روی نکن! میدانم ناز پرورده تنعّمی! خیلی میچسبد در این گرما بستنی بخوری! ✋ولی اگر توفیق اربعین را میخواهی باید رویه ات را تغییر دهی! لااقل اربعینی از این مرکب مراقبت کن و آماده اش کن! وزنت را کم کن! ورزش کن! نکند به خاطر این لذّتهای فانی آن توفیق عظیم ابدی را از دست بدهی! طول سال را به شوق گام زدن در مسیر مولا مگر نبودی؟! 🙏خدایا این توفیق بزرگ را از ما نگیر! مفت از دستمان نرود! همین معانی در دلم عبور میکرد که بستنی را بستم و گفتم فقط اربعین! 🔹رفقا راستی انسان تا دلش با محبّتی گرم نشود توان قیام علیه این بستنی ها و خواهشهای نفسانی و این فریبها را ندارد؛ اگر در پی ترک گناهان و طیّ درجاتیم از خدا محبّت خودش و اولیائش را بخواهیم: 📖«إِلَهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلَّا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي‏ لِمَحَبَّتِك‏»
باسمه تبارک و تعالی (۹۹۵) «ارتداد صحابه» «یا سعد أنتَ المرجَّی ...» 🔹یکی از عوامل استبعاد ارتداد صحابه آن است که وضعیّت آنها را به خودمان قیاس میکنیم که زندگیمان نسل به نسل در فضای اسلامی رقم خورده. برای ماها زمانهای فتنه عادتا گزینه ای به نام ارتداد از اسلام وجود ندارد. گذشته مان از حیث دینی مثل آینده مان اسلامی است. در تار و پود همه پیوندهایمان روح اسلامی دمیده است. 🔸ولی در صدر اسلام هرگز اینگونه نبود. چند سالی بود که از فضای جاهلیّت و شرک بریده بودند و با فضای اسلامی آشنا شده بودند. به راحتی در یک فتنه ی بزرگ مانند رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گزینه ی ارتداد در مورد آنها معنا داشت. این همان حقیقتی است که وقتی در جمعه روز عرفه حجه الوداع دستور تبلیغ ولایت آمد حضرت به آن اشاره کرد که: «أُمَّتِي حَدِيثُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّة» 🔹عدم درک همین حقیقت و مبالغه در جایگاه صحابه باعث میشود مفهوم ارتداد که به وضوح ریشه ی قرآنی داشته و در احادیث صحیح عامه و خاصّه وارد شده برای بسیاری قابل هضم نباشد. اینکه عدول از امیر المؤمنین واقعا در ظرفی از ارتداد رخ داد که متأسفانه جامعه از ترس آن با عجله خلافت را پذیرفت: 📖«قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ إِنَّ النَّاسَ يَفْزَعُونَ إِذَا قُلْنَا إِنَّ النَّاسَ ارْتَدُّوا فَقَالَ يَا عَبْدَ الرَّحِيمِ إِنَّ النَّاسَ عَادُوا بَعْدَ مَا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ أَهْلَ جَاهِلِيَّةٍ ... جَعَلُوا يُبَايِعُونَ سَعْداً وَ هُمْ يَرْتَجِزُونَ ارْتِجَازَ الْجَاهِلِيَّةِ يَا سَعْدُ أَنْتَ الْمُرَجَّى وَ شَعْرُكَ الْمُرَجَّلُ وَ فَحْلُكَ‏ الْمُرَجَّمُ‏»
باسمه تبارک و تعالی (۹۹۶) «موسیقی و تدلیس ماشطه» «چگونه سیزیف را خوشحال تصور کنیم!» «الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُون‏» 🔹بین نماز برای دانشجویان صحبت میکردم. گفتم به نظرتان چرا دین با موسیقی و عشقهای حیوانی و هنرهای آنچنانی و تفریحات کذایی میانه ای ندارد؟! پاسخش را به شکلی میتوان از کتاب یکی بزرگان تاریخ فقاهت و اندیشه به نام شیخ انصاری در کتاب مکاسب محرَّمه الهام گرفت. آنجایی که میگوید تدلیس ماشطه حرام است. 💅زنی یا کنیزی که قرار است انسان با او ازدواج کند و عمری تبعات این انتخابش را بپذیرد حرام است توسّط آرایشگر طوری فریبکارانه زینت شود که باعث غشّ و فریب شود. مثلا ابروهایش را پر رنگ کنند و یا بر دست و پایش خالکوبی کنند و یا موی دیگری به موی او بیاویزند و... . ✔مسأله آن است که شیطان ماشطه ای قهار است. کارش تدلیس و تزیین و ایجاد خطای ادراکی است. ظلمات وحشتناک بی خدایی و غفلت از خدا را میخواهد با موسیقی و ماجراهای عشقی و ادبیات و هنرهای کذایی و تفریحات کذایی و انواع لغو و لهو تزیین کند! تا چشم انسان از دیدن واقعیّت زشتش کور شود! ✔آنقدر در پیش زمینه و چیدن این اشیاء مبالغه میکند که انسان را از پس زمینه ی آن غافل نگه دارد. تا نوبتش در این دنیا که بزرگترین فرصت برای رشد انسان است از او گرفته شود. با اینها میخواهد انسان را از احساس بی معنایی متراکم و آزار دهنده ی پس زمینه با پناه بردن به این حواشی دور کند! اینها عجیب مخدّری برای عقل عاقبت بین و فطری انسان است. ✔وقتی خدا را از انسان گرفت دیگر دلخوشی برای انسان نمی ماند! چالش بزرگش چگونگی لذّت بخش کردن یک زندگی بی معنا است. دیده اید چطور در لذّتها مبالغه میکند؟! آنچنان در جذابیت روابط عاشقانه و لذّت مسابقات فوتبال و تعطیلات و تفریحات افراط میکند که گویا قرار است لذّت اوّلین و آخرین را به انسان بدهد! اینقدر فریبکار است! اینقدر این پیرزن زشت روی و زشت خوی دنیای فانی را زیبا جلوه میدهد! تدلیس ماشطه این است. و چه زیبا گفت شهریار: ای پنبه ی گوش عبرت ای موسیقی لالایی خواب غفلت ای موسیقی ای با تو جهنمِ جهانِ ابلیس جا خورده به جای جنت ای موسیقی 🔹همین است که اینقدر دین با لهو و لغو مبارزه میکند! با آن چیزهایی که مخدّر عقل فطری است. مخدّر عاقبت بینی و پس زمینه بینی است. آن چیزهایی که انسان را از امر مهمتر غافل میکند. همین است که دین مدام انسان را دعوت به یاد مرگ و معاد میکند! دین نمیخواهد این ماشطه شیطانی با تدلیس بزرگش این عروس زشت و کنیز بد ذات را به انسان بیاندازد! نمیخواهد با لهو، چشم پس زمینه بین و عقل اولی الالبابی انسان را کور کند! 📖«أَحْيِ قَلْبَكَ بِالْمَوْعِظَةِ وَ أَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَ قَوِّهِ بِالْيَقِينِ وَ نَوِّرْهُ بِالْحِكْمَةِ وَ ذَلِّلْهُ بِذِكْرِ الْمَوْتِ وَ قَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَ بَصِّرْهُ‏ فَجَائِعَ الدُّنْيَا وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّيَالِي وَ الْأَيَّامِ وَ اعْرِضْ عَلَيْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِينَ وَ ذَكِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ سِرْ فِي دِيَارِهِمْ وَ آثَارِهِمْ فَانْظُرْ فِيمَا فَعَلُوا وَ عَمَّا انْتَقَلُوا وَ أَيْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا» 🔸باید سیزیف را خوشحال تصوّر کنیم🔸 برایشان از اسطوره ی سیزیف آلبر کامو گفتم! سیزیف همان شخصی بود که راز خدایان یونان باستان را بر ملا کرد و خدایان برای مجازات ابدی اش تصمیم گرفتند تخته سنگی را مدام بر دوشش به بالای بلندی بیاورد و همینکه به بالا رسید آن را انداخته و دوباره از پایین مجبور شود به بالا ببرد! عذابی ابدی! آلبر کامو به خوبی توانسته پس زمینه ی دنیا را ببیند. اینکه چیزی از سنخ عذاب سیزیف است! 👈ماهیت زندگی بی خدا را شبیه همین عذابی که سیزیف به آن محکوم شده میداند! زندگی که خدا و معادی نداشته باشد همین است! باید پذیرفت همین است! ولی آیا باید خودکشی کرد؟! چاره ای که بیان میکند در یک جمله ی تاریخی و معروف اینگونه است که: «باید سیزیف را خوشحال تصوّر کنیم» 👈با باز فریفتگی برای معنادار کردن و تاب آوری زندگی با موسیقی و لذات جنسی و تعطیلات و تفریحات و ورزشها و... ! پس زمینه ی پوچ زندگی را اینگونه تزیین کنیم تا تحمل کردنی شود! چاره را در این میداند که باید سیزیفی خوشحال بود! 👈اینهایی که به دنبال تفریحات کذایی و ورزشهای کذایی و موسیقی ها و هنرهای کذایی و عشقهای کذایی میروند نوعا سیزیفهایی هستند که میخواهند با اینها خودشان را خوشحال تصوّر کنند! «زَيَّنَ‏ لَهُمُ‏ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيل‏» 🔻آری دین با لذت بردن مخالف نیست با فریب خوردن مخالف است! با غفلت از لذت آفرین و سرچشمه ی عشق و بهجت مخالف است. لهو ماشطه ای تدلیسگر است. غفلت آور است و محبت دنیا میاورد! فانی را زینت بقا میزند و زشت را زیبا جلوه میدهد🔺
باسمه تبارک و تعالی (۹۹۷) «گناه نابخشودنی غرب ترسی و غرب شیفتگی در سیاستمداران اصلاح طلب» «إِنَّ كُلَّ مُحِبٍّ لِشَيْ‏ءٍ يَحُوطُ مَا أَحَبَّ» 🔹چند وقت پیش بعد از ساعتها رانندگی از قم دیگر به خیابانهای مشهد رسیده بودیم. واقعا خسته شده بودیم. گوشه ی چادر خانواده را گویا چیزی کثیف کرده بود. از من پرسید چطور است؟! نیاز به شستن دارد؟! نگاهی کردم و گفتم ای بابا! چیز خاصی نیست! 💡یک دفعه حقیقت عجیبی را در خودم واضحتر دیدم! در آن جلسه ی مشورتی درونم که به شکل دموکراسی بین امیال مختلف برگزار میشود دیدم چطور یکی از اعضاء تأثیر گذار، تنبلی است! ⛔آیا واقعا مشورتی که دادی ناصحانه و ناب بود؟! یا در ناخودآگاهت چون حال نداشتی وارد چالش شست‌وشوی چادر شوی اینطور گفتی؟! 😞دیدم چطور ظلمت عافیت طلبی عمری در وجودم لانه کرده و بر همه‌ی انتخابها و نصیحتها و مشورتها و علم ورزی ها و... سایه انداخته! واقعا از همه ی انتخابهایم و فهم هایم و استدلالهایم ترسیدم! متوجّه شدم تا انسان خلقش را تهذیب نکند از گزند تأثیر سوء این امیال در امان نیست. 🔹دقیقا همین اشکال به احزاب و جریانات اجتماعی و سیاسی هم وارد است. اگر در گروهی دیدید که مثلا روح غرب شیفتگی و غرب ترسی حاکم است دیگر در همه مشورتهایش و کارشناسی هایش شک کنید! حتّی اگر از همه با سوادتر و دلسوزتر باشد! برادران اصلاح طلب تا چاه ویل ترس و شیفتگی را نسبت به غرب نبندند باید هم خودشان و هم دیگران نسبت به همه دلسوزی ها و توصیه ها و کارشناسی هایشان بدبین باشند. هر وقت اثبات کردند که دیگر شیفته ی غرب نیستند و از آنها نمیترسند بیایند ببینیم چه میگویند!
باسمه تبارک و تعالی با یک نگاه درجه دوم به نوع و روند مناظره بین آقای جلیلی و آقای پزشکیان نکاتی برای آقای جلیلی و طرفداران دارم: 1⃣میخواهند جلیلی عزیز را در نگاهها تأویل ببرند. گوشه ی رینگی و منفعل و پاسخگویش کنند. در نقش نماینده و مدافع وضع موجود تعریف کنند. با نوع حرف زدن مستقیم و غیر مستقیمش این تصور را در مورد خودش نه تنها به رسمیت نشناسد بلکه خودش را به موضع منتقد بزرگ وضع موجود ارتقا داده و رقیب را نسبت به وضع موجود متهم جلوه دهد. برنامه های ایشان ظرفیت این رهایی را برایشان ایجاد کرده اگر خوب از آن استفاده کنند. تبیین کنند که صدایی جدید و تجربه ای نوین هستند. 2⃣جلیلی عزیز سعی کند پاسخ کوتاه و عوام فهمی برای مهمترین اتهامهایی که به ایشان میزنند بدهند. این اتهامها را رها نکنند همینطور بی پاسخ بماند! اتهامهایی نظیر طالبانی بودن و خشک مغزی و عدم انعطاف و کم تجربگی و تناقض در رویکرد به برجام و... مخاطب را نسبت به این دغدغه ها تا اندازه ای اقناع کنند و از تردید و دلچرکین شدن برهانند. جدال احسن کند. بگوید او نه تنها طالبانی نیست بلکه با اشرف غنی ها و زلنسکی ها هم نسبتی ندارد و...! 3⃣و اما نکته ی سوم و ما ادراک ما سوم!!! دارند نقطه ی قوتش را تبدیل به نقطه ی ضعفش میکنند. حواسش هست؟! سعی کند مبارزه و نبرد خود را به لایه ی بالاتر شعارهای کلان ارتقا دهد. دیگر مدام پیروزمندانه و شادمان از برنامه داشتن و مثالهای جزئی برای برنامه های اقتصاد و مسکن و درمان و امور جاری نگوید. برای همه روشن شده در این مرحله پیروز شده و رقیبش حرفی برای گفتن ندارد. ولی حریفش دارد به ایشان رکب میزند! مبارزه را به سطح دیگری کشانده و ایشان چندان ظاهرا متوجه نیست. آن هم سطح شعارهای کلان است. شعارهای بنیادین و شورآفرین و ائتلاف سازی مثل آزادی و عدالت و صلح طلبی و احترام به مردم و صداقت و مشارکت دادن به اقوام و طوائف و... . حریف دارد خودش را نماینده ی این شعارهای زیبا و مطلوب معرفی میکند و آقای جلیلی دارد این حوزه ی مهم را به طرف مقابل میبازد. 👈چه بسیاری غرق در مشکلات معیشتی و اجتماعی که باز هم فریب این شعارها و جذابیتهای آن را میخورند. ایشان باید خودش هم شعارهای کلانش را دیگر مدام تکرار کند و سپس نشان دهد که رقیب و همفکرانش شعار تو خالی داده و میدهند و نماینده ی راستین این شعارها نیستند و جلیلی ما نماینده ی این شعارهاست. بیم این است که فریفته و مغرور به لایه ی واقعیتهای جزئی و برنامه هایمان و دست خالی حریف در این زمینه شویم و نبرد را در سطح شعارهای کلان به رقیب ببازیم. برای پیروزی در این نبرد نمیتوان به تکرار برنامه ها بسنده کرد. اصلا سطح مبارزه متفاوت میشود. حریف در حال تبدیل شدن به قهرمان عرصه ی شعارهاست و عرصه را فعلا در این زمینه یکه تازانه باز دیده و پیروزمندانه و شادمان در حال تطهیر و زینت دادن و معطر کردن خودش با این شعارهای کلان است. ما هم دل خوش به اینکه برنامه داریم و او ندارد!!!
باسمه تبارک و تعالی خلاصه کلام پزشکیان در مناظرات انتخابات ریاست جمهوری اینگونه بود: 1⃣مشکل کشور ما عمل نکردن به سیاستهای کلّی ابلاغی رهبری و برنامه های توسعه است. 2⃣ریشه ی این مشکل در سه امر است: ۱-اجماع داخلی نداشته ایم. (راهکار: باید اجماع داشته باشیم) ۲-مشکل تحریمهای خارجی داشته ایم. (راهکار: باید با فعال کردن آلترناتیوها دوباره مذاکره کنیم) ۳-دولتها به جای برنامه های ابلاغی دنبال برنامه ی خودشان را گرفته اند. (باید خودمان برنامه نداشته باشیم و به دنبال نظر کارشناسان باشیم) ⛔خطر اینجاست که ایشان در این شرایط حساسی که جمهوری اسلامی دارد راهکاری جز «باید» و برنامه ای جز «برنامه نداشتن» ندارند! میگوید به خاطر اینکه دوره ی مدیریت را مثلا در تایلند دیده میتواند وضعیت را مدیریت کند! وابسته به هیچ حزبی هم نیست!😦 به گمانم شورای محترم نگهبان باید یکی از مؤلّفه های احراز صلاحیّت را داشتن فکر و برنامه در کنار تجربه و صلاح فردی و رجل سیاسی بودن بدانند.