eitaa logo
بذل الخاطر
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی شخصی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Yahosssseyn :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۲) «چگونه پولدار شویم؟!» (۳) «چقدر با شغل سرمایه گری آشنا هستید؟» 🔴در مورد این پرسش شایع مقداری صحبت کردیم که «چگونه پولدار شویم؟!» در قسمت نخست به بیان برخی اصول کلّی در زمینه کسب ایمانی پرداختیم. تا اندازه ای در مورد مفاهیم اساسی این حوزه که مفهوم رزق حلال، رزق کفاف و رزق واسع بود بحث کردیم. مقداری از تفاوت این ارزاق و تناسب آنها با جغرافیای سلوک ایمانی سخن گفتیم. 👈در ادامه بحثی اجمالی در دسته بندی انواع شغلها از جنبه ی ظرفیّت آنها در تولید ثروت و رزق بحث نمودیم. حال در این قسمت به پرسش اصلی میپردازیم که اگر شخصی با قطع نظر از جهات دیگر به دنبال رزق واسع و یا پولدار شدن است سریعترین و مهمترین عرصه کجاست؟! 👈بحث از این امر خودش به درک معادلات اقتصادی رائج در جامعه از جهتی و به بالا رفتن عقل معیشت از جهت دیگر کمک میکند. 🔹به صورت خلاصه برخی شغلها اساسا ورای توانمندی، هوش و تلاش شاغلین آن عرصه ظرفیّت بالایی در رزق و ثروت دارند. 👈به عنوان نمونه بیان کردیم که برخی شاخه های شغلهای تولیدی که با تیراژ بالا کالا را به بازار روانه میکنند چنین ظرفیّت بالایی دارند. یا تبار کارهای تجاری و معامله گری کسب سودهای بالاست. 👈به عنوان نمونه دیگر در حیطه مشاغل خدماتی که اخیرا ظرفیّت بسیار بالایی را از خود در زمینه کسب ثروت نشان داده اند میتوان به استارت آپها یا همان شرکتهای نوپا و شتاب دهنده ها و کارآفرینها اشاره نمود. شغلهایی که مولود دنیای نوین بوده و سابقه تاریخی ندارند.
✅مؤمنین باید با موضوع شناسی خوب ماهیّت این شغلها را نیز سریع و عمیق دریافته و این گلوگاههای ثروت را از مفسدین و مترفین بگیرند. 🔵اینها همه درست است. ولی به نظر میرسد آنچه کلید اصلی پاسخ به پرسش سریعترین و مهمترین راه کسب ثروت در شغل سرمایه گری است. تعریف اجمالی از آن بیان نمودیم. ✔سرمایه گری شغلی مانند برزگری و آهنگری و کارگری و... است. شغلی که موضوع کارش نه جنس است و نه فروش مهارت و خدمت و نه تولید و نه معامله بلکه خود دارایی و سرمایه است. مستقیما روی سرمایه اش تصرّف میکند و مانند معدنی از آن سرمایه های جدید استخراج میکند! 👈تنها رقیب نزدیک سرمایه گری در زمان ما که البته از دسترس نوع افراد نیز به دلیل تخصّصی بودنش خارج است کارآفرینی است. کارآفرینی هنر تولید ثروت به وسیله افراد، تجهیزات، سیستمها و خلق نرم افزارهای ابتکاری جدید است. ولی در سرمایه گری با هنر تولید ثروت از ثروت مواجه هستیم. فعلا بحث از کارآفرینی مدّ نظرمان نیست. ✅همچنین سرمایه گری غیر از سرمایه داری و سرمایه گذاری است. سرمایه دار کسی است که سرمایه و دارایی زیادی دارد. ولی مراد ما صرف سرمایه داشتن نیست. بلکه هنر کسب سرمایه از سرمایه است. بسیاری چنین هنری ندارند. فوقش سرمایه شان را به بانک بدهند و کسب سود کنند. ✅مراد ما سرمایه گذاری هم نیست. سرمایه گذار کسی است که به شکل ولو اتّفاقی و جزئی سرمایه اش به جریان افتاده و کسب سود کرده است. ✔مرادم از سرمایه گر کسی است که خوب با عرصه های مختلف بازار سرمایه آشنایی داشته و به خوبی میداند چگونه با سرمایه اش مانند شطرنج بازان حرفه ای بازی کرده و کسب ثروت کند. اصلا شغلش همین است. 🔷معمولا افراد شغلهای دیگری دارند و یا به شکل جزئی سرمایه گذاری کرده اند و کسب سود نموده اند و یا سرمایه گری را شغل دوّم خودشان قرار دهند. ولی تقریبا همه آشنایان با این عرصه بر این نکته اجماع دارند که سرمایه گری اگر هم شغل دوّم باشد سود اوّل است. عرصه ای که معمولا ثروتهای تصاعدی با زحمت بسیار کمتر را به دنبال دارد. ✅سرمایه گری نوعی بازی ثروت با استفاده از روشهای تولید سرمایه از سرمایه است. اصلا میتوان سرمایه گری را شاخه ای از کارهای تولیدی دانست ولی کاری که در آن تولید سرمایه میشود! شاید شبیهترین کارها به یافتن گنج و ثروتهای ناگهانی در دنیای کنونی همین کارهای سرمایه گری باشد. خودش علم خودش را میخواهد که معمولا غالب ما با مفاهیم اساسی آن آشنا نیستیم. 🔴به صورت کلّی بازارهای اصلی سرمایه را در زمان ما: مسکن، طلا، بورس، دلار، ارز دیجیتال و برخی بازارهای مقطعی و فرعی دیگر مانند بانک، خودرو، سنگهای قیمتی و... تشکیل میدهد. عرصه هایی که در آن ثروتهای زیاد به شکل منجمد در صورتهای متراکم و مختلف انباشته شده اند. 👈شبیه بانک مرکزی ثروت انسانهاست. اگر کسی بتواند مستقیما به سراغ این حوزه برود و با مؤلفه های حاکم بر این حوزه آشنا شده و با کار کردن روی آنها به کسب ثروت بپردازد او را سرمایه گر مینامیم. 👈کسی که دغدغه ذهنیش آن است که به شکل علمی و واقعی چکار کند تا سرمایه اش چند برابر شود! 🔹رفقا اصلا ما تا به حال به این موضوع فکر کرده ایم؟! ولی برخی روز و شب فکرشان همین است! خب راهش را هم پیدا میکنند! جوینده یابندست! 🔸«تفاوت درآمد و دارایی»🔸 همینجا یک نکته خیلی مهمّ را تذکّر میدهم. اکثر ما راه پولدار شدن را در آن میدانیم که به کارهای مشغول شویم که درآمد بالایی دارد. مثلا استاد دانشگاه شویم! قاضی شویم! حسابدار فلان کارخانه بزرگ شویم! کارمند بانک شویم! ولی این یک اشتباه بزرگ در مسیر پولدار شدن است. 🔻 فرمولهای کسب درآمد غیر از فرمولهای کسب دارایی است! آنچه باعث کسب ثروت کلان و پولدار شدن است بالا رفتن دارایی ها و سرمایه اوست نه درامدهای او!🔺 👈به عبارتی اگر فرضا در همین شرایط فعلی شما حقوق ۱۰۰ میلیونی هم داشته باشید باز اصلا به معنای پولدار شدن شما نیست. شاید تا آخر هم نتوانید یک منزل مناسب با این حقوق تهیه کنید. 👈اندازه درآمدتان نیز رفته رفته برای خود خرج تراشی کرده و چاله میکنید و شاید تهش چیزی هم باقی نماند! سرمایه گری اصلا به دنبال بالا بردن درآمد نیست. به دنبال بالا بردن دارایی است. ✔نکته اش هم در این است که سود حاصل از کار برای بالا بردن درآمد در حالت خوش بینانه چیزی جز رفع زیان حاصل از تورّم و شاید ۲۰٪ یا بالاتر سود تلاش شماست. شما بگویید فوقش ۵۰٪ در یک سال به شما عائدی بدهد. ✔ولی در سرمایه گری ما با سه نوع سود مواجه هستیم؛ یکی سود حاصل رفع زیان تورّم و دوّم سود حاصل از سرمایه گذاری و سوّم سود حاصل از سود سرمایه گذاری! لذاست که سرمایه گذاری صحیح امکان رشد تصاعدی ثروت را بالا میبرد. 🔵نکته جالب توجّه آن است که گاهی افراد سرمایه گر یا سرمایه دار به دلایلی درآمد خوبی هم ندارند. همین از جهتی یک عیب برای این نوع شغلها هست.
👈مخصوصا به دلیل دامن زده شدن به حرص انسانی در شغلهای سرمایه گری انسان گاهی به سادگی حاضر نیست سرمایه اش را به درآمد تبدیل کرده و از آن ارتزاق کند! 👈از همینجاست که معمولا به خاطر همین و همینطور به خاطر نوعی بی هویّتی پنهان در شغل سرمایه گری بهتر است چنین شغلی به عنوان شغل دوّم انتخاب شود هر چند در نهایت خواهید دید سود اوّل را به شما خواهد داد! 👈به عبارتی کسب درآمد خود را با شغلی دیگر و آبرومند تجربه کنید و در کنارش با رشد عقل معیشت خود از سرمایه گری غافل نباشید! ⚪اساسا مفهوم رزق کفاف که از آن برای زندگی صحیح ایمانی در حیات دنیایی بحث کردیم مبتنی بر کسب درآمدی که با آن بتوان به تدبیر حیات دنیایی خود و عیال خود پرداخت دلالت دارد. بیش از آن میتواند برای او وبال باشد. 👈برای چنین رزقی چندان نیازی به ورود به بازار سرمایه نیست. اگر بی جهت ذائقه ی انسان تحریک نشود میتواند با بسیاری از شغلها با تلاشی متوسّط و توکّل به خوبی به رزق کفاف خود برسد. 🔹هفته گذشته شب عید فطر برای زیارت امام زاده صالح در تهران به تجریش رفتم. در همین کوچه های تجریش که در هر حال از مناطق مرفّه تهران است با ماشین عبور میکردم که مطلبی نظرم را جلب کرد. 👈ماشینهای سطح پایین زیادی که در پایین شهر قم هم فراوان است جلوی این خانه های مسکونی پارک بود. اینجا بود که متوجّه شدم اینها نوعا انسانهایی هستند که خود را به زندگی در این منطق شرطی کرده و هر چند درآمد خوبی هم ندارند حاضر نیستند از این دارایی زیادشان که همین ملک در این نقطه خوب تهران است بگذرند و آن را تبدیل به پول و استفاده کنند! 👈دارایی شان را راکد رها کرده اند! در واقع شاید بخشی از اینها حقیقتا انسانهای فقیری هم باشند! نمیتوانند آجر خانه شان را بکنند و بخورند که! مقصودم این است که فرق بین درآمد و دارایی را خوب باید درک کنیم. ✋از همینجاست که آنهایی که مشغول شغل سرمایه گری هستند گاهی حتّی حاضر نیستند سرمایه شان در حدّ یک مسکن شخصی راکد بماند! ✋میخواهند همه را به جریان انداخته و با آن کسب سرمایه بیشتر کنند! پولدارترین شخص فعلی جهان که یک آمریکایی است که نمیخواهم اسمش را ببرم دیدم گفته بود در یک خانه اجاری زندگی میکند! احتمالا نکته اش همین است! 👈ساده اش کنم! سرمایه گر حرفه ای کسی است که حتی حاضر نباشد سرمایه اش در حد مسکن شخصی راکد بماند و میخواهد همواره از آن استخراج سرمایه مضاعف کند! 🔵بگذریم! داشتم از این صحبت میکردم که کلید رسیدن به ثروتهای کلان عمدتا در شغل سرمایه گری است. رفقا یک نکته ی دیگر را هم بگویم. وقتی انسان وارد عالم سرمایه گری میشود کم کم فضای ذهنی و پارادایم اقتصادیش تغییر میکند. 👈ذهنش با مفاهیم جدیدی در حوزه اقتصاد آشنا شده و نسبت به برخی مقوله ها حساس و نسبت به برخی دیگر بی توجّه میشود. از همه مهمتر آنکه به مرور در مدار و جریان افراد و دوستان و همکارانی قرار میگیرد که با او همسو بوده و او را به شکل نسبتا دفعی به عرصه های نوین این دنیای اقتصادی پنهان وارد میکنند. ✅برخی معتقدند که گزافه نیست اگر بگوییم دارایی هر کسی به اندازه میانگین دارایی ۶ فرد موفقی است که با آنها ارتباط فکری داشته و در مدار آنها خود را قرار داده است. 👈در ابتدا اینها وجود ندارد ولی وقتی شخص خود را به تدریج وارد فضای این شغل میکند کم کم اینها رو میشوند! سابقا در بذل خاطر شماره ۱۰۶ در مورد پنچر گیری کجاست از این صحبت کردم! 👈اینها همیشه بودند ولی ما از آنها غافل بودیم. خودمان را در مدار آنها قرار نمیدادیم! 🔷این را باید برای خود حل کنیم که برای ورود به بازار سرمایه نیازمند آموزش و گذراندن کلاس و مرتبط شدن با انسانهای با تجربه و خرج کردن در این زمینه هستیم 👈پول خرج کردن برای آموزش دیدن در این عرصه برای افرادی که واقعا در پی یادگیری و عمل به این عرصه هستند امری لازم است. اگر هم اهلش نیستیم لااقل میتوانیم از صندوقهای سرمایه گذاری معتبر استفاده کنیم 👈ما معمولا عادت نداریم چنین هزینه هایی بکنیم و خود را عقل کلّ میدانیم. ولی باید این را پذیرفت! مثلا برای ورود در بورس باید اموری مانند تحلیل بنیادی، تکنیکال، تابلو خوانی، روان شناسی معاملات و تکنیکهای مدیریت سرمایه و مانند آن را به خوبی دانست! 👈در کلّ در بازار سرمایه باید ریسک پذیر بوده و با زیاد نمودن اطّلاعات به مدیریّت این ریسک پرداخت و با کسب مهارت در این رشته با توسعه دادن به سبد سرمایه به گونه ای با سرمایه خود در عرصه های مختلف بازی کرد که همواره برآیند آن متضمّن سود باشد. 👈این هم مبتنی بر تسلّط بر مفاهیمی مانند افق سرمایه گذاری و سطح ریسک پذیری هر قسمت از بازار سرمایه است. اساسا متنوّع سازی عرصه های سرمایه به معنای کاهش ریسک است. از همینجا بین این دسته مشهور است که: «همه تخم مرغ های خود را در یک سبد نگذارید»! خرده ریز در این امور زیاد هست.
⚪یک مثال ذکر میکنم. سرمایه گذاری روی دلار در واقع سرمایه گذاری روی تورّم پول ایران و ثبات نسبی پول آمریکا و سقوط ارزش پول ایران در برابر آن است. 👈تورّم در آمریکا سالانه بین ۱ تا ۳ درصد است. یعنی آن چیزی که اصلا در آمریکا سرمایه گذاری روی آن معنا نداشته و ضرر است یعنی دلار در کشور ما به دلیل تورّم بالا میتواند موضوع سرمایه گذاری لحاظ شود. 👈ولی شخصی که مهارت بیشتری دارد گاهی بسته به شرایط به جای سرمایه گذاری روی دلار به خرید سهام شرکتهایی میپردازد که واجد حجم صادرات بالایی هستند. در این صورت هم از تورّم ایران و هم از تورّم خود آمریکا عبور میکند. اینها هوش سرمایه میخواهد. ⚪در کشور ما بازار خودرو هم به دلیل نوسانات زیاد موضوع سرمایه است. بنده الآن این ماشینی که دارم تقریبا به شکل مجّانی برایم تمام شد. البته نمیخواهم بگویم لزوما با سرمایه گذاری ولی ولو ناخواسته و اتّفاقی به دلیل تصادف برخی ابعاد این رشته با آن به سود بنده تمام شد. 👈در اواخر دهه نود ماشینی ثبت نام کردم و با بالا رفتن قیمتها به دنبال افزایش قیمت بنزین این فرصت یک ساله تحویل سود سرشاری نموده و تنها با همان مقدار سودش یک ماشین صفر و پایینتر خریده و ما بقی را خرج تهیه مسکن شخصی نمودم. 👈این و مانند این برای ما که با این بازارها آشنا نیستیم به تعبیر خودمان اتّفاقی و شانسی میشود ولی در واقع فرمولهای خودش را برای اهلش دارد. 🔴هر کدام از عرصه های بازار سرمایه هم ویژگی های خودش را دارد. از دیر نقد شوندگی بازار ملک بگیرید تا نقد بودن بازار دلار و طلا! از نیاز به سرمایه زیاد داشتن در بازار ملک بگیرید تا امکان سرمایه گذاری با پول کم و سرمایه گذاری غیر حضوری در بورس. از نیازمندی به اطّلاعات و تحلیل زیاد در بازار ارز خارجی بگیرید تا ساده بودن نسبی آن در بازار ملک. از فریب دهندگی ظاهری سپرده گذاری بانکی بگیرید تا قطعی بودن و وفادار و ساده بودن سود ناشی از سرمایه گذاری در بخش ملک و مسکن. 👈به جای خیلی از مطالعات و درسهایی که خواندیم خوب بود مقداری در این زمینه کار علمی و کارگاهی میکردیم. باید یاد بگیریم چطور میتوان در بازار سرمایه ۲ میلیون را ۵ میلیون کرد! رقمهای بالاتر هم فرمولش همین است. 👈بحثم چندان در این قسمت ناظر به کیفیّت رزق و میزان حلال بودن و دوری از شبهه و... هم نبود. یکبار استخاره کردم برای ورود شخصی در این عرصه که این آیه شریفه آمد: (یا قوم لا اسئلکم علیه مالا ان أجری الا علی الله) آری؛ روزی طلبگی سنخی دیگر است! 👈عمده این بود که اصلش را بتوانم برجسته کرده و لمّیت ثروت زا بودن این عرصه و ضرورت آشنایی با آن را بیان کنم. 🔵فقط به صورت کلّی عرض میکنم رفقا بر اساس تأکیدات دینی و تجربه قطعی بشری لا اقل از بخش مسکن و ملک غافل نشوید! بحثش زیاد است. ولی یک امر مسلّم بوده و نیازمند دانش خیلی تخصّصی نبوده و از طرفی توأمان هم سود بسیار بالا داشته و هم ریسک پایین! 👈چیزی است که به دلیل نیاز دائمی بازار به آن و شناخت و قدمت آن میتوان رویش به خوبی حساب باز کرد. 🔸همینطور در بخش مسکن از ابعاد مختلفش میتوان کسب سود کرد. در بخش مسکن هم با سود تبدیل مواجهیم و هم با سود ناشی از هوشمندی در انتخاب مکان و موقعیت و هم با سود ناشی از زمان و صبوری و هم با سود ناشی از نحوه خرید مانند چک دادن و خرید اقساطی و فیشی و وامی و مانند آن و هم با سود مذاکره و چانه زنی مناسب! 🔸آنهایی که حرفه ای تر هستند سود نقدتر و اصلیشان از راه سود مذاکره است. یعنی چون هوش سرمایه دارند چندان به دنبال سود زمانی نبوده و انگار موقعیت مناسب را استشمام کرده و با قهّاریت به سود سرشار ناشی از مذاکره میرسند! ✅برخی معتقدند که بین ۵ تا ۵۰٪ سود سرمایه گذاری در بخش ملک در مذاکره نهفته است! رفقا مراقب باشید ساده لوح بازی در نیاورید! باید دیپلمات عرصه ملک و مستغلّات باشید تا بتوانید عادتا موفق شوید! 👈اصلا همین بی سوادها را در این عرصه دست کم نگیرید! شاید باورتان نشود ولی برخی بسیار حرفه ای رفتار میکنند. 👈سودهای دیگری نیز در بازار ملک وجود دارد. یکی سود روانی ناشی از امنیّت دارایی! دیگر امکان سود با ساخت و ساز، بازسازی، خرید و فروش، تغییر کاربری و... . 👈تکنیکهای خرید و خرده ریزهای کسب سود در این زمینه بسیار است. مثلا در همین زمان کرونا طبیعی بود بافت روستایی قیمتش بالنسبه بیشتر از بافت شهری بالا رود... 🔹نموداری از سایت gallup.com دیدم که بر اساسا آن به بررسی دیدگاه مردم آمریکا در خصوص بهترین روش سرمایه گذاری طی سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ پرداخته بود. ✅در سال ۲۰۲۰ نظر مردم آمریکا این بود که بهترین عرصه سرمایه گذاری بازار املاک و مستغلات با ۳۵٪ و سپس بورس با ۲۱٪ و بعد از آن سپرده های بانکی با ۱۷٪ و در نهایت طلا با ۱۶٪ است. 👈در نوشته ی دیگری ان شاء الله بحثی روایی آن را خواهم آورد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۳) «چگونه پولدار شویم؟!» (۴) «بحث روایی در زمینه کسب ثروت» 🔵در این قسمت به شکل گذرا و بدون فحص و استقراء کامل به بررسی روایی مسأله میپردازم. همه ی آنچه خواهد آمد را از روایات کتاب شریف کافی مرحوم کلینی خواهم آورد. روایاتی که در هر حال از میزان قابل بالایی از صحّت و اتقان برخوردار بوده و جامعترین جمع آوری را در این زمینه آورده است. 👈البته روایات وسائل الشیعة مرحوم شیخ حرّ عاملی، بحار الانوار علامه مجلسی، الوافی مرحوم فیض کاشانی، مستدرک الوسائل مرحوم محدّث نوری و جامع احادیث الشیعه مرحوم آیت الله بروجردی را هم با نگاهی گذرا دیدم تا نکته قابل توجّهی ان شاء الله از قلم نیافتد! 👈وقتی آن کتابها دیده میشود تازه به عظمت کتاب کافی پی خواهیم برد! حقیقتا ید بیضاء حدیث شیعه است. 🔸در ادامه خواهیم دید اهل بیت علیهم السلام با برجسته کردن و دست گذاشتن روی مؤلفه های خاصی از اقتصاد و ترغیب مؤمنین به آن عملا آنها را به مقوله ثروت و بالا بردن عقل معیشت و هوش اقتصادی و در ادامه نحوه خرج و بهره مندی صحیح از آن ترغیب نموده اند. 👈تنها به بیانات کلّی نیز بسنده نشده و به بیان مصداقی روشهای کسب سرمایه و پولدار شدن و ظرفیّت شناسی شغلها در کسب ثروت نیز پرداخته شده است. 👈البته امری که کاملا شاخصه ها و شاکله های روشنی داشته و با دیگر ابعاد سلوک دینی منافات ندارد. در نوشته ی دیگری در مورد آن سخن خواهم گفت.
🔴در ابتدا روایات زیادی در مدح کار و مذمّت بیکاری وارد شده است. نیازی به ذکر آن نیست. کار و شغل عزّت انسان مؤمن دانسته شده است. اگر شخصی تنها به عبادت خدا مشغول شده و شخص دیگر متکفّل رزق او شود بر اساس روایات شخص دوّم عبادتش بیش از شخص اوّل است! «وَ اللَّهِ لَلَّذِي يَقُوتُهُ أَشَدُّ عِبَادَةً مِنْهُ». 👈در زمینه کار نیز سفارش شده آنچنان امر را دو دستی و جدّی بگیرد که حتّی اگر دید دو صف برای جنگ آماده شده اند تا قبل از شروع جنگ در آن روز طلب رزق حلال را ترک نکند! امام صادق علیه السلام به هشام صیدلانی فرمود: 📖«يَا هِشَامُ إِنْ رَأَيْتَ الصَّفَّيْنِ قَدِ الْتَقَيَا فَلَا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزْقِ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ» 👈همچنین در بین کارها نیز به مؤمنین سفارش شده که از پرداختن به امور حقیر اجتناب کرده و همینطور سعی کنند حتّی الامکان خود را اجیر و مزد بگیر کسی قرار ندهند! 👈در روایت امام صادق علیه السلام به عمّار ساباطی در کافی آمده است که: 📖«لَا يُؤَاجِرْ نَفْسَهُ وَ لَكِنْ يَسْتَرْزِقُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ يَتَّجِرُ فَإِنَّهُ إِذَا آجَرَ نَفْسَهُ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ الرِّزْق‏» 🔹مؤمن سفارش شده که سعی کند استقلال اقتصادی داشته باشد. روشن است که چنین دستوری نیز در راستای کسب ثروت و شرافت بیشتر میتواند باشد. 👈همچنین با تشویق تلاش و کوشش برای رسیدن به رزق بیشتر و توسعه بر عیال و اداء حقوق و صدقات باز نوعی دعوت به کسب ثروت نموده اند. 🔸ترغیب مؤمنین به تجارت🔸 ✅مهمترین عرصه کسب ثروتهای کلان متناسب با دنیای قدیم را در تجارت تشخیص داده و روایات بسیاری در دعوت مؤمنین به شغل تجارت و کراهت ترک آن وارد شده است. واقعا این بحث از نقاط بسیار قابل توجّه در بین روایات ما در زمینه اقتصاد ایمانی است. 🔹تجارت در آن روز عمدتا در تجارت مصطلح یعنی همان بازرگانی و همینطور مشاغل معامله گری معنی میشده و گاهی نیز در مشاغل بازاری اطلاق گردیده است ولی عمدتا منصرف به معاملات بزرگ و سنگین دارد. به عبارتی تجارت به معنای بازرگانی غیر از بیع و شراء به معنای داد و ستد است. ✅آنچه در این زمینه مورد تأکید است کسب سود فراوان با معامله گری و بازرگانی و استفاده از هوش اقتصادی است. از همینجاست که مترادف گرفتن کتاب المکاسب، کتاب المتاجر و کتاب البیع خالی از مسامحه در تعبیر نیست. 👈در فقه گاهی این الفاظ به شکل مترادف به کار رفته است. در هر حال این خودش موضوع بحث مستقلّی میتواند باشد. 🔹بر اساس روایات بهترین راه برای رسیدن به غنای از مردم و استقلال از آنها و رسیدگی به عیال و صله رحم شغل تجارت بوده و بیشترین ظرفیّت را در آن زمان برای تولید ثروت داشته است. 👈حتّی امروز نیز این امر صادق بوده و مشاغل تجاری و معامله گری از مهمترین عرصه های کسب ثروت میباشند؛ به تعبیر امام صادق علیه السلام نه دهم رزق در تجارت است! 📖«مَنْ طَلَبَ التِّجَارَةَ اسْتَغْنَى عَنِ النَّاسِ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ مُعِيلًا قَالَ وَ إِنْ كَانَ مُعِيلًا إِنَّ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الرِّزْقِ فِي التِّجَارَةِ» 👈این یعنی توجه دقیق به ظرفیت شناسی مشاغل در زمینه تولید ثروت! این مضمون مشهور که در چند روایت آمده را عامّه نیز از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که «تسعة اعشار الرزق فی التجارة» 👈مناوی از شرّاح حدیث اهل سنّت در کتاب فیض القدیر ذیل این مضمون تذکّر میدهد که این روایت تنها توان اثبات آن را دارد که تجارت در برابر صناعت و زراعت روزی بیشتری دارد نه اینکه لزوما شغلی افضل برای همگان است! برداشتش قابل بحث است! 📖«إنما يدل على أن الرزق في التجارة أكثر ولا تعارض بين الأكثرية والأفضلية» ⚪البته امروزه که بازارهای سرمایه متنوع و جدید شده میتوان با تنقیح مناط به شکلی تأیید روایی برای این عرصه ها نیز پیدا نمود. 👈در ادامه خواهیم دید به طور خاصّ در بخش ملک و مستغلّات تأکیدات مهمّی وارد شده است. 👈در روایت دیگر تجارت شغلی بیان شده که خداوند متعال در آن برکت قرار داده است و در روایتی دیگر تجارت نوعی تعرّض برای فضل الهی مطرح شده است. 🔸تجارت پیشگی حضرات علیهم السلام🔸 خود حضرات نیز در امور تجاری در سیره ی خود ورود داشته اند. اساسا ایشان نسل اندر نسل تاجر پیشه بوده اند. مکّه در زمان جاهلیت شهری ثروتمند و تجاری بوده و مدینه شهری زراعی! 👈قریش عمدتا تاجر بودند و از این جهت ثروت و آقایی خاصی را در کنار سکّان بیت الله بودن داشته اند! این تجارت بزرگ هم عمدتا از زمان هاشم جدّ حضرات علیهم السلام آغاز شد. 👈خود پیامبر صلی الله علیه و آله و خاندانشان به این شغل مبادرت مینمودند. پدر ایشان عبدالله نیز در سفری تجاری از دنیا رفت! 👈همین تاجر مسلک بودن باعث دنیا دیدگی و بزرگ منشی برای قریش شده بود. ابو سفیان، ابو جهل، ابو لهب، عبّاس، ابو طالب و... همگی تجارت میکردند.
🔷پیامبر صلی الله علیه و آله ظاهرا سه سفر تجاری مهم برای خدیجه انجام داد. عامّه با طریق خود از ابن عبّاس از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل میکنند که حضرت به قریش هشدار داد که نکند موالی از آنها در مقوله تجارت پیشی گرفته و سیادت را از آنها بربایند! 📖«يا معشر قريش لا يغلبنّكم هذه الموالي على التجارة وإنّ البركة في التجارة وصاحبها لا يفتقر إلاّ تاجر حلّاف مهين» 👈از همینجاست که بسیاری از اصحاب حضرات علیهم السلام تاجر پیشه بودند. 🔹طوری از تجارت مدح شده که هم سود آن و هم اخلاق و فرهنگ نهفته در آن گویا مورد تأکید قرار گرفته است! تجارت باعث زیاد شدن عقل انسان معرّفی شده و ترک آن را باعث نقصان عقل معرفی نموده اند. 🔻آری عقل تجاری برای انسان کیاست اقتصادی و معیشتی می آورد! ثروت می آورد! انسان شناسی می آورد! او را وارد مدار تاثیرگذاران در عرصه ثروت و قدرت و ارتباطات اجتماعی میکند! او را بلند نظر و کلان نگر میکند! او را بازوی اقتصادی و قدرت دین میکند! او را وارد مدار انسانهای با نفوذ و پنهان میکند! خلاصه او را کسی میکند که میشود رویش حساب کرد و به خیرش امید داشت!🔺 👈حتّی اگر انسان به ثروت رسید باز تأکید شده که تجارت را ترک نکند و الا عقل انسان کم میشود! امام صادق علیه السلام به معاذ بن مسلم که بیان کرد با ثروتش قصد کرده بازار را رها کند و از سرمایه اش ارتزاق کند فرمودند: 📖اذاً یسقطُ رأیُکَ و لا یُستَعانُ بک علی شیء. 👈در روایت دیگر ضرورت عدم ترک تجارت در این دانسته شده که اموال انسان از بین نرود! گویا حفظ و ازدیاد سرمایه برای مؤمنین مستحسن دانسته شده است. 👈البته به این نکته تأکید شده که تجارت باعث خساست و حرص نشده و از رهگذر آن وسعت بر عیال و صدقات داده شود! 👈همینطور در روایت دیگر ترک تجارت باعث فقر و خواری شمرده شده و به آن تشویق شده تا شخص بتواند با تمکّن مالی موفّق به عباداتی مانند حج شود. 📖«لَا تَدَعُوا التِّجَارَةَ فَتَهُونُوا اتَّجِرُوا بَارَكَ اللَّهُ لَكُم‏» 👈خود حضرات نیز تنها به بیان این روایات اکتفا نکرده و خود نیز به تجارت و دادن پول برای تجارت به دیگران و گرفتن سود و زیاد شدن رأس المال مبادرت مینمودند. 📖«أَعْطَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَبِي أَلْفاً وَ سَبْعَمِائَةِ دِينَارٍ فَقَالَ لَهُ اتَّجِرْ بِهَا ثُمَّ قَالَ أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ لِي رَغْبَةٌ فِي رِبْحِهَا وَ إِنْ كَانَ الرِّبْحُ مَرْغُوباً فِيهِ وَ لَكِنِّي أَحْبَبْتُ أَنْ يَرَانِيَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ مُتَعَرِّضاً لِفَوَائِدِهِ قَالَ فَرَبِحْتُ لَهُ فِيهَا مِائَةَ دِينَارٍ ثُمَّ لَقِيتُهُ فَقُلْتُ لَهُ قَدْ رَبِحْتُ لَكَ فِيهَا مِائَةَ دِينَارٍ قَالَ فَفَرِحَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِذَلِكَ فَرَحاً شَدِيداً فَقَالَ لِي أَثْبِتْهَا فِي رَأْسِ مَالِي» 👈در روایت دیگر مؤمنین به نظام اسباب در امور اقتصادی توجّه داده شده و اینکه از فرمولهای اقتصاد حلال و تعرّض برای رزق الهی غافل نشوند: 📖«أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا دَخَلَ بَيْتَهُ وَ أَغْلَقَ بَابَهُ أَ كَانَ يَسْقُطُ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ مِنَ السَّمَاءِ» 👈در بیان تحریضی دیگر که به نوعی غافلان را تذکّر دهد امام صادق علیه السلام کسی که به دنبال رزق و ازدیاد آن نیست را از یک مورچه عاجزتر میداند: 📖«أَ يَعْجِزُ أَحَدُكُمْ أَنْ يَكُونَ مِثْلَ النَّمْلَةِ فَإِنَّ النَّمْلَةَ تَجُرُّ إِلَى جُحْرِهَا» 🔹همچنین در مورد دیگر مؤمنین تشویق به جرأت ریسک پذیری عاقلانه شده و به آنها تذکّر داده شده که در تجارت و معامله از گرانی نترسیده و بدانند رزق خداوند در این مواقع نازل میشود: 📖«اشْتَرُوا وَ إِنْ كَانَ غَالِياً فَإِنَّ الرِّزْقَ يَنْزِلُ مَعَ الشِّرَاءِ» 👈همچنین برای برداشتن موانع روانی دیگر در این زمینه مؤمنین تشویق شده اند که به خود نا امیدی راه نداده و اگر هم در ظاهر امیدی از اسباب ظاهری نداشتند لا اقل فتح باب و بسط بساط کنند که خداوند روزیشان را با اسباب غیبی خود میرساند: 📖«إِذَا فَتَحْتَ بَابَكَ وَ بَسَطْتَ بِسَاطَكَ فَقَدْ قَضَيْتَ مَا عَلَيْكَ» 👈همینطور در روایات الاجمال فی طلب الرزق مؤمنین از حرص بی جا خوردن پرهیز داده شده و اطمینان داده شده اند که بعد از تعرّض به رزق خدا و تیزهوشی و مشورت و استفاده از عقل معیشت دیگر اگر سود کلانی به آنها نرسید یا ضرر اجمالی کردند دیگر خیالشان راحت بوده و بدانند روزی آنها نبوده است! 👈هرگز به دل ناخوشی و نارضایتی راه ندهند! از همین رو گاهی خداوند متعال بر اساس روایات روزی برخی انسانهای ضعیف را بیشتر قرار میدهد تا مؤمنین کمتر حرص خورده و بدانند روزی اصلی از عوالم غیبی نازل میشود:
📖«إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَسَّعَ فِي أَرْزَاقِ الْحَمْقَى لِيَعْتَبِرَ الْعُقَلَاءُ وَ يَعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْيَا لَيْسَ يُنَالُ مَا فِيهَا بِعَمَلٍ وَ لَا حِيلَةٍ» 🔴همینطور به مؤمنین تذکّر داده شده در وادی رزق قبض و بسطهایی در زندگی رخ میدهد که انسان مؤمن خود را وابسته به عالم غیب بداند: 📖«أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَ أَرْزَاقَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُون‏» 🔹ولی باید یقین داشته باشد که روزی حلالش برایش مقدّر شده و خواهد آمد و هرگز بر اساس توهّماتش و اینکه زمانی طول کشیده تا رزقش بیاید خود را به معصیت آلوده نکند: 📖«أَلَا وَ إِنَّ رُوحَ الْقُدُسِ نَفَثَ فِي رُوعِي وَ أَخْبَرَنِي أَنْ لَا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ اسْتِبْطَاءُ شَيْ‏ءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ تَطْلُبُوهُ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏» 🔸«تشویق به سرمایه گذاری در حوزه زمین و مسکن»🔸 یکی از حوزه های حسّاس که در روایات سرمایه گذاری در آن مورد تأکید أکید قرار گرفته حوزه ملک، مسکن و مستغلات است. مرحوم کلینی بابی را به عنوان «بَابُ شِرَاءِ الْعَقَارَاتِ وَ بَيْعِهَا» در این زمینه گشوده است. 👈در روایتی امام صادق علیه السلام به زراره تذکر میدهند که مؤمن باید مراقب باشد سرمایه اش را به شکل وجه نقد نگاه ندارد! 👈این کار باعث تشویش خاطر و خوف ضرر است و بهترین کار در این زمان که نمیداند با پولش چه کند آن است که با پولش به خرید زمین و باغ بپردازد: 📖«مَا يُخَلِّفُ الرَّجُلُ شَيْئاً أَشَدَّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَالِ الصَّامِتِ كَيْفَ يَصْنَعُ بِهِ قَالَ يَجْعَلُهُ فِي الْحَائِطِ يَعْنِي فِي الْبُسْتَانِ أَوِ الدَّار» 👈در روایت دیگری پول حاصل از فروش زمین نا مبارک دانسته شده مگر آنکه با آن به خرید زمین دیگری مبادرت شود: 📖«ثَمَنُ الْعَقَارِ مَمْحُوقٌ إِلَّا أَنْ يُجْعَلَ فِي عَقَارٍ مِثْلِهِ» 👈و در روایت دیگر خرید زمین باعث زیاد شدن روزی معرّفی شده است. جالب اینکه به مؤمنین سفارش شده برای فرزندان خود زمین و ملک به ارث بگذارند! 👈چنین امری باعث میشود انسان دیگر از آینده معیشت آنها مطمئن شده و راحتتر به خداوند متعال توجّه کرده و بدون ترس به سفر آخرت برود! 📖«اتَّخِذْ عُقْدَةً أَوْ ضَيْعَةً فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا نَزَلَتْ بِهِ النَّازِلَةُ أَوِ الْمُصِيبَةُ فَذَكَرَ أَنَّ وَرَاءَ ظَهْرِهِ مَا يُقِيمُ عِيَالَهُ كَانَ أَسْخَى لِنَفْسِه‏» 🔸«تشویق به داشتن سبد سرمایه»🔸 در روایت دیگر به نوعی به مؤمنین توصیه به داشتن سبد سرمایه و دارایی شده تا به اصطلاح امروزی همه تخم مرغها در یک جا قرار داده نشود! 📖«سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع يَقُولُ‏ إِنَّ رَجُلًا أَتَى جَعْفَراً ص شَبِيهاً بِالْمُسْتَنْصِحِ لَهُ فَقَالَ لَهُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ كَيْفَ صِرْتَ اتَّخَذْتَ الْأَمْوَالَ قِطَعاً مُتَفَرِّقَةً وَ لَوْ كَانَتْ فِي مَوْضِعٍ وَاحِدٍ كَانَتْ أَيْسَرَ لِمَئُونَتِهَا وَ أَعْظَمَ لِمَنْفَعَتِهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اتَّخَذْتُهَا مُتَفَرِّقَةً فَإِنْ أَصَابَ هَذَا الْمَالَ شَيْ‏ءٌ سَلِمَ هَذَا الْمَالُ وَ الصُّرَّةُ تُجْمَعُ بِهَذَا كُلِّهِ» 👈در تراث فرهنگی ایرانی نیز مضامین جالب توجهی در این زمینه یافت میشود. کیکاووس در باب بیست و یکم قابوسنامه میگوید: «آن دو دانگ دیگر که باقی ماند به تجمل خویش صرف کن و تجمل آن کن که نمیرد و کهن نشود چون جواهر و زرینه و سیمینه و روئینه و برنجینه و مسینه و مانند این و اگر بیشتر باشد به خاک ده که هر چه به خاک دهی باز یابی و مایه دائم بر جای بود» 👈ان شاء الله تعالی در نوشته ی دیگر به ذکر برخی شبهات در زمینه ثروت از منظر اولیاء الهی و آسیب شناسی ارتکاز متشرّعه در مورد آن خواهم پرداخت.
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۴) «چگونه پولدار شویم؟!» (۵) «آسیب شناسی ارتکاز مؤمنین پیرامون پدیده ثروت» «لزوم جراحی بزرگ در فهم مؤمنین نسبت به پدیده ثروت» 🔴آیا دین اسلام مؤمنین را به کسب ثروت یا همان رزق واسع دعوت کرده است؟ اگر دعوت کرده آیا زمینه هایی را نیز پیشنهاد و سفارش کرده است؟ با توجّه به آنچه گذشت روشن شد که پاسخ این پرسش مهم مثبت است. 🗓سابقا در بذل خاطر شماره ۱۲ در زمینه ضرورت نهادینه سازی ارزش جهاد اقتصادی در فرهنگ دینی بیان کردیم که یک تلقّی اشتباه در این زمینه شایع شده که آثار نامبارک بسیاری داشته است. گویا تلقّی بسیاری آن است که دین دعوت به نوعی ثروت ستیزی و دعوت به فقر یا لا اقل ثروت گریزی نموده است! 👈امری که به شدّت مورد استقبال طواغیت و مفسدین نیز واقع شده و با آن ابزاری برای یکّه تازی خود در این عرصه مهم از حیات دنیایی یافته اند. 👈گفتیم چنین چیزی هرگز قابل اثبات نبوده بلکه مخالف سیره قطعی و سفارشات مؤکّد دینی است. ✋رفقا موفّق هم شده اند! مؤمنین را ضعیف بار آورده اند! اصلا تقدّس را در فقر معرّفی کرده و عقل معیشت و بلند همّتی و جهاد اقتصادی را از یاد ما برده اند! ✅برای آشنایان با عرصه های تولید قدرت روشن است که یکی از مهمترین عوامل قدرت اجتماعی در دست گرفتن گلوگاههای ثروت است. ثروت امتداد سیاسی و فرهنگی بسیار قوی دارد.
🔷البته همانطور که قبلا گفتیم فقر و غنا در اسلام به خودی خود ارزش نبوده و هر چیزی که زمینه اتّصال به عوالم غیبی و عبادت را مهیّاتر کند مناسبتر است. 👈ولی در هر حال اقتصاد نیز یکی از عرصه های خداپرستی بوده و نباید گلوگاههای ثروت که به قدرت ختم میشود به دست مترفین و مفسدین و طواغیت بیافتد! 👈گاهی ثروت زمینه بهتری برای بندگی ایجاد میکند. در مورد جوامع نیز همینطور است. امروزه فقر جامعه ی اسلامی باعث انفعال و ضعف آن در برابر دیگر جوامع شده و باید با جهادی اقتصادی به جبران این نقیصه بزرگ پرداخت! 🔸گذشته از آنکه همواره بخش بسیار بزرگی از مردم را با تألیف قلوب به وسیله ی انگیزشهای همسوی اقتصادی با گرایشات ایمانی میتوان در جامعه ی ایمانی محافظت نمود. 🔹توجّه به نیازهای محسوس اقتصادی در رأس توجّهات انسان در عوامل انگیزشی او در حیات دنیایی بوده و اگر نتوان در سطح عمومی و نه نخبگانی به یک رضایتمندی نسبی اقتصادی دست یافت قوه واهمه اجتماع مخالفتهای جدّی خود را با مؤلفه های ایمان به غیب ظاهر میکند. 👈مرحوم کلینی در کافی روایتی از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ‏» آورده که بر اساس آن بیش از دو سوّم مردم چنین حالتی دارند! «هُمْ أَكْثَرُ مِنْ‏ ثُلُثَيِ‏ النَّاسِ‏» 🔻در هر حال اگر بلوغ دینی ما توانست اخیرا خود را به این مستوا برساند که سیاست ما عین دیانت ماست گویا هنوز موفق نشده ایم جامعه ی ایمانی را به این بلوغ برسانیم که اقتصاد ما نیز عین دیانت ماست!🔺 👈هنوز باور نکرده ایم انسان میتواند با همین فعالیتهای اقتصادی و کسب ثروت نوعی سلوک عرفانی داشته و آن را وظیفه دینی خود تلقّی کند. به راستی آیا کسی انتظار دارد که مؤمنی با تقواتر و مقدستر است که هم در سیاست و هم در عقل معیشت و اقتصاد زیرکتر و بلند نظرتر و بلند همت تر باشد؟! 👈انصافا مؤمنین به خودی خود از حیث عضویّتشان در جامعه ی ایمانی عقلانیّت اقتصادی مناسبی را تجربه نمیکنند! این حقیقت به خوبی در دین یهود جا افتاده و عرصه اقتصاد را در متن دیانت خود معنا نموده اند. اقتصاد و ثروت نوری را نباید با پلشتی های ناپاکان در این عرصه اشتباه گرفت. 👈یکی از عوامل مهم ضعف جبهه حق و مشکلات آن در تبلیغ، مساله اقتصاد ضعیفی است که همواره به آن مبتلا بوده اند. متاسفانه بخشی از آن هم بر اساس تبلیغات شوم و برخی جهالتها و سوء برداشتها محرومیتی خود خواسته بوده است. روشن است که بی مایه فطیر بوده و همین وهابیت با وجود سستی عجیب پایه های اندیشه ای توانسته با استفاده از اهرم اقتصاد خود را تدلیس نماید. 👈به راستی مگر میشود نقش ثروت حضرت خدیجه یا نقش صدقات مخیریق یهودی در مدینه و مانند آن را در ترویج جبهه حق نادیده گرفت؟! اصلا داستان فدک مگر سر چه بود؟! اقتصادی بزرگ که به معنای حکومت بود! 🔹ثروت ستیزی در ارتکاز مؤمنین🔹 با یکی از مؤمنین پاک و از متولّیان امور دینی که منصب نسبتا مهم سیاسی نیز دارد هم صحبت بودم. ایشان در زمینه رزق و روزی با یک حالت خاصّی گفتند یافتن رزق حلال به این آسانی ها نیست! 👈در یک سیاق و بافتی این مطلب بیان شد که مستلزم نوعی تنقیص و سوء ظنّ نسبت به ثروت افراد متموّل داشت! گویا در آن این معنی ولو به شکل رقیق اشراب شده بود که اینها نمیتوانند از راههای مشروع به این سرمایه ها رسیده باشند! پس حتما مشکلی در کار است! 👈این تلقّی در ذهن بسیاری از مؤمنین وجود دارد. طوریکه گاهی نوعی مذمّت پنهان از پدیده ی ثروت در فضاهای ایمانی دیده شده که در صور افراطی تر آن به نوعی ثروتمند ستیزی و نفرت انجامیده است. ✋سابقا مغالطه موجود در بخش مهمی از این شبهه را بیان کردم. ورای این واقعیّت که روشهای نامشروع کسب ثروت نیز شایع است اینها در واقع نیافته اند که اساسا تبار شغلها در کسب ثروت متفاوت است. 👈یک مؤمن واقعا میتواند با استفاده از فرمولهای صحیح این عرصه به ثروتهای کلان برسد! آری یک روحانی، یا یک معلّم یا یک بازاری ساده هیچ وقت نباید دیگر مشاغل را با خود قیاس کند! در روایات مسلّم آمده که: «تسعة أعشار الرزق فی التجارة»! 👈این یعنی توجّه دادن مؤمنین به این نسبتها؛ امروزه نیز ظرفیّت بالای بیزینس و دلّالی و بازار مسکن و سرمایه در تولید ثروت که در روایات ما نیز بر آنها تأکید شده مورد تجربه نخبگان عرصه اقتصاد و اذعان فعالان این عرصه در تولید ثروت است. 🔵چنین ارتکازی نسبت به مسأله ثروت و مذمّت آن در زمان معصومین علیهم السلام نیز وجود داشته است. این ارتکاز به شکل طبیعی در بین طبقه ی محروم در همه ادوار تاریخی میتوانسته به وجود بیاید! 👈ائمه علیهم السلام با روشهای مختلفی این ذهنیّت را تخطئه نموده اند. ورای اینکه خود حضرات علیهم السلام معمولا از انسانهای ثروتمند در زمان خود محسوب میشده اند. تحقیقش بماند!
👈مرحوم صدوق در علل الشرائع با سند خود از ابو بصیر نقل میکند که نزد امام باقر علیه السلام بودیم که در مورد ثروتمندان شیعه شروع به مذمّت کردیم. 👈امام باقر علیه السلام از این صحبتها بدش آمده و فرمودند اگر مؤمنی ثروتمند با دل رحمی با ثروتش به صله رحم و کمک به شیعه بپردازد خداوند به مراتب ثواب بیشتری به او خواهد داد. 👈اگر در قرآن کریم از اموال مذمّت شده یعنی آن اموالی که در غیر از فضای ایمان و عمل صالح رقم بخورد والا اگر در این فضا رقم بخورد بسیار مستحسن است: 📖«ذَكَرْنَا عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع مِنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنَ الشِّيعَةِ فَكَأَنَّهُ‏ كَرِهَ‏ مَا سَمِعَ مِنَّا فِيهِمْ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِذَا كَانَ الْمُؤْمِنُ غَنِيّاً رَحِيماً وَصُولًا لَهُ مَعْرُوفٌ إِلَى أَصْحَابِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ أَجْرَ مَا يُنْفِقُ فِي الْبِرِّ أَجْرَهُ مَرَّتَيْنِ ضِعْفَيْنِ 📖لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ فِي كِتَابِهِ‏ وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى‏ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُون‏» 👈همین مضمون در روایت دیگری در تفسیر قمّی آمده است. بر اساس این روایت شخصی نزد امام صادق علیه السلام یادی از ثروتمندان نموده و شروع به مذمّت آنها نمود! 👈حضرت با حالت خاصّی فرمودند: ساکت شو! در ثروت که بدی ای به خودی خود نیست! اگر از آن درست استفاده شود اتّفاقا به ثوابی مضاعف خواهد رسید! 📖«وَ ذَكَرَ رَجُلٌ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْأَغْنِيَاءَ وَ وَقَعَ فِيهِمْ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اسْكُتْ فَإِنَّ الْغَنِيَّ إِذَا كَانَ وَصُولًا لِرَحِمِهِ وَ بَارّاً بِإِخْوَانِهِ أَضْعَفَ اللَّهُ لَهُ الْأَجْرَ ضِعْفَيْنِ 📖لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ‏ وَ ما أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنا زُلْفى‏ إِلَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ لَهُمْ جَزاءُ الضِّعْفِ بِما عَمِلُوا وَ هُمْ فِي الْغُرُفاتِ آمِنُون‏» 🔸اگر از ثروت مذمّتی شده ناظر به آسیبهای آن مانند طغیان، اسراف، ادا نکردن حقوق، فخر فروشی و... است. بین ثروت اندوزی یا همان کنز کردن با خود ثروتی که به جریان افتاده و در مسیر خیر و تعالی جامعه حرکت کند مانند ثروت حضرت خدیجه که بستر رشد اسلام شد خیلی تفاوت است! 👈در روایات متعدّدی خود مفهوم غنا مدح شده است. مؤمنین سفارش به رسیدن به حالت غنا شده اند. رفقا مسائل بدیهی مانند این را خیلی برایمان نظری کرده اند! خیلی روشنتر از آن است که بخواهیم زیاد برایش دلیل بیاوریم. ✔متأسّفانه هندسه حاکم بر مفاهیم دینی مانند فقر، غنا، زهد و... در ذهن متشرّعه هندسه دقیقی نیست. خودش باید استنباط شده و به شکل دقیقی به این مفاهیم و معنای دقیق آنها و نسبت آنها جهت مناسب میدادیم! به نظر میرسد قالبهای خود ساخته ای را بر مواد روایی با برجسته سازی و ضریب دادن به برخی و حذف برخی مرتکب شده ایم. ✅جالب اینکه سمت و سوی بخشی از روایات ما نیز در جهت دادن این هندسه صحیح و مهندسی حاکم بر این مفاهیم است که متأسّفانه درست به آن توجّه نمیشود. فقه ما که اصلا به این بحث نپرداخته است. سراغ مکاسب محرّمه و همان زاویه نگاه معروف خودش رفته است. ✅ابواب روایی ما نیز نه تنها به خوبی این نسبتها و وزن دهی ها و مهندسی را به خوبی استخراج نکرده اند بلکه گاهی خلاف آن را تداعی میکنند! 👈سابقا در بذل خاطری به نواقص تبویبهای سنّتی در روایات اهل بیت علیهم السلام و نقش آن در ارتکاز سازی صحبتهایی کردیم. باز با همه مشکلات تبویب کافی به روح روایات در این زمینه نزدیکتر است. ⚫به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام در روایتی هشدار میدهد که زهد در دنیا را با تلف مال و تحریم حلال کسی اشتباه نگیرد! مراد از زهد خنگ بازی در عرصه اقتصاد یا خالی کردن عرصه برای مفسدین نیست! بلکه حقیقت زهد به امری قلبی برگشته و مطلوبیت آن در فضای توحیدی باید معنا شود: 📖«لَيْسَ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا بِإِضَاعَةِ الْمَالِ وَ لَا تَحْرِيمِ الْحَلَالِ‏ بَلِ الزُّهْدُ فِي الدُّنْيَا أَنْ لَا تَكُونَ بِمَا فِي يَدِكَ أَوْثَقَ مِنْكَ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» 👈در روایت جالب دیگری امام صادق علیه السلام شخصی که از تفکّر اقتصادی و جمع و برنامه ریزی برای ثروت خوشش نمی آید نکوهش شده است: 📖«لَا خَيْرَ فِي مَنْ لَا يُحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَالٍ يَكُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَقْضِي بِهِ دَيْنَهُ وَ يَصِلُ بِهِ رَحِمَهُ». 👈بلکه فقر همسایه کفر دانسته شده و ثروت نعم العون برای تقوای الهی شمرده شده است: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى تَقْوَى اللَّهِ الْغِنَى» و «إنّه عون لک علی دینک».
👈در روایت دیگر به توسعه در رزق تشویق شده تا باعث زیاد شدن شرافت انسان مؤمن در زندگی دنیایی در بین مردم شود: «عَلَيْكَ بِإِصْلَاحِ الْمَالِ فَإِنَّ فِيهِ مَنْبَهَةً لِلْكَرِيمِ‏». 👈در باب احراز القوت نیز مؤمنین به نکاتی انسان شناسانه تذکّر داده شده و برای نفی خواطر و سوء ظنّها به مؤمنین سفارش شده در زمینه اقتصادی کاهلی نکنند: «إِنَّ النَّفْسَ إِذَا أَحْرَزَتْ قُوتَهَا اسْتَقَرَّتْ»؛ 👈«ربّنا آتنا فی الدنیا حسنة» نیز در روایت امام صادق علیه السلام به راحتی معاش و اخلاق نیک در دنیا دانسته شده است. در روایت دیگر امام صادق علیه السلام سفارش میکند از خدا در دنیا ثروت و عافیت خواسته و در آخرت مغفرت و بهشت. 🔹البته مراد از غنا آن ثروتی که طغیان آور است نیست. جهت چنین ثروتی چیزی است که به درد آخرت بخورد لذا اساسا چنین امری طلب دنیا نبوده و طلب آخرت است: «لَيْسَ هَذَا طَلَبَ الدُّنْيَا هَذَا طَلَبُ الْآخِرَةِ» و «الْعِبَادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أَفْضَلُهَا طَلَبُ الْحَلَال‏» ⚪در هر حال بخش زیادی از طاعات و ثوابها در ثروت خوابیده است: «إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ مَالِهِ وَ كَدِّ يَدِه‏»؛ آری مرمّت معاش و تقدیر معیشت و لزوم طلب و تعرّض برای رزق و آن هم رزق واسع از مفاهیم مسلّم دینی است. ✔همینجا یک لحظه توقّف کنیم. مدینه شهری زراعی بود. وقتی امام علی علیه السلام به مدینه آمدند دیگر نمیتوانستند مانند شغل فامیلی خود تجارت کنند. ولی در همان فضا به کاشت نخلستان و حفر چاه و آبادی زمین پرداختند! آن هم به شکل مزرعه داری بسیار بزرگ که با آن سرمایه لازم برای کارهای بزرگ اجتماعی را فراهم آوردند! ✔آخر این اگر دعوت به تلاش جدّی و کار و کسب ثروت و استفاده از آن در مسیر صحیح نیست پس چیست؟! مگر حضرت چقدر برای مصرف خود و عیالشان نیاز به خرما و پول داشتند؟! روشن است که ثروتی که با تلاش خود کسب نمودند به مراتب بیشتر از نیاز شخصی و خانوادگی شان بوده است. 👈البته بسیاری از اصحاب حضرت مبتلا به فقر بوده اند. این حقیقتی است. فقر نیز به خودی خود بد نیست! بلکه گاهی زمینه کم تعلّقی بیشتری داشته و برای مؤمنین خاصّ زمینه بهتری برای سلوک راه آخرت را ایجاد میکند. 👈در همین فضا برای تسلّی آنها مضامین روایی وارد شده است. ولی آیا این به معنای تحسین فقر و دعوت مؤمنین به فقر و مذمّت غنا است؟! 🔴مرحوم کلینی در کتاب الایمان و الکفر اصول کافی بابی به عنوان: «باب فضل فقراء المسلمین» گشوده و ۲۳ روایت آورده است. تدبّر در روایات این باب نشانگر آن است که این مضامین در فضای ابتلاء مؤمن و دلداری و ثواب صبر آمده است! 👈هرگز نمیتوان از این مضامین مدح فقر و مذمّت غنا و یا عدم دعوت مؤمنین به کسب ثروت را برداشت نمود. آخر آن همه روایات که در باب تشویق مؤمنین به کار و آن هم کارهای مولّد ثروت بود را چه میکنیم؟! سیره ی قطعی و ثروت خود حضرات را چه میکنیم؟! 👈همین مطلب را گویا مرحوم کلینی از روایات استنباط نموده و این باب را بعد از باب «شدة ابتلاء المؤمن» که در آن ۳۰ روایت آورده ذکر نموده است. این یعنی فقر خودش آزمایش است. نه اینکه خودش خوب باشد! 👈انسان باید از خداوند متعال عافیت و رزق واسع بخواهد. در ادعیه هم چنین درخواستی مکرّرا وارد شده است. در کلام مشهور امیر المؤمنین علی علیه السلام آمده است: 📖«إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْب‏» 👈این یعنی فقر واقعا بلا است. البته بلاهای بزرگتری مانند بیماری بدن و بزرگتر از آن بیماری قلب هم هست ولی خود نداری و فقر بلا و مصیبت است. 👈ولی اگر مؤمنی به هر حال مبتلا به آن شد نشان دهنده ی نقصی ذاتی یا نشانه ی اشتباه در حرکتش نیست. بلکه گاهی وظایفش کمتر و راهش از جهت دیگری در سلوک مسیر آخرت هموارتر است. 👈جهات امر روشن است. تعارضی در کار نیست. بحث از فقر و نگاه روایی و دینی به آن مجال دیگری میطلبد. 🔸با توجّه به آنچه گذشت ثروت نه تنها در منظر دینی نکوهش نشده بلکه مؤمنین به عرصه های تولید ثروت در اجتماع دعوت شده و سفارشات کلیدی و راهبردی در این زمینه به آنها داده شده است. این مسأله بُعدی از اسلام است که هنوز بلوغ جامعه ی ایمانی به هضم ابعاد آن موفّق نشده است. 👈اگر دوستان بخواهند این بحث را میتوان ادامه داد. یکی از نکات مفیدی است که در تبلیغ دینی مؤثر است. بنده گاهی برای برخی افراد خاص که مخصوصا زمینه های مهیاتری دارند سفارش و تشویق میکنم سعی کنند همتشان این باشد که با بالا بردن هوش اقتصادی ثروتمندترین مرد ایران شوند ولی نماز اول وقت و انفاق و یاد خدا را فراموش نکنند! خیلی بازخوردهای خوبی گرفته ام!
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۵) آسیب شناسی تعبیر «دیگران را قضاوت نکنیم»! 🔵نزد یکی از اساتید اخلاق بودم. چند بار دیدم برای بیان مطلبی از این نکته استفاده کرد که: «دیگران را قضاوت نکنیم»! خیلی به چشم می آمد! راستش را بخواهید یه جوری شدم! 👈جالب بود که این شخص به دلیل پاکی که داشت شاید ذهن خوانی کرد و بعد با لبخندی گفت: البته این تعبیر از خودم نیست اخیرا آن را یاد گرفته ام و هی تکرار میکنم! ✋با خود گفتم ببین کار تا کجاها کشیده است! این تعبیر که مدّتی در محافل غربزدگی و تلویزیون شایع شده و اخیرا مخصوصا در برنامه زندگی پس از زندگی خیلی برجسته شد کارش به اینجا هم کشیده شده است! 💡به ذهنم خطور کرد بد نیست مقداری آسیب شناسی شود! ببینیم کَس و کارش چی است؟! تا حالا کجا بود و چرا نبوده؟! از کجا آمده؟! به کجا خواهد رفت؟! 👈آنچه سابقا بین ما رایج بود این بود که غیبت و ملامت دیگران را نکنیم! خود را بالاتر از دیگران ندانیم! نسبت به دیگران نصح داشته باشیم! تعابیری از این دست بود! 👈ولی اینکه قضاوت نکنیم هر چند معنای ظاهریش خوب است ولی واکاوی سیر انتشار آن نشان میدهد که ابتدا در جوامع غربی و سپس غرب زده شایع و سپس خود را به فضای متدینین سرایت داده است 🔹ممکن است بگویید «خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا» یا اینکه: «انظر الی ما قال» یا «الحکمة ضالّة المؤمن»! ✅در پاسخ میتوان گفت گاهی یک تعبیر از یک فرهنگ دیگر و یک بستر دیگر بوده و با خود لوازم و ملزومات و مقارنات و تداعی گری های خاصّی را به دنبال دارد. باید مراقب آنها هم بود. در چه بافت هستی شناسانه و انسان شناسانه ای تولید شده و مصرف میشود؟!
✅مانند کلام خوارج نشود که «لا حکم الا لله»! از باب «کلمة حقّ یراد بها الباطل» نشود! در این گرته برداری ها باید هوشمندانه رفتار کرد! نکند سوء تفاهمی شود و یا از آن سوء استفاده کنند! باید در این موارد برخورد فقیهانه تری داشت. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: 📖أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ‏ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ‏ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ 👈این هم نکند مانند آن گل زیبایی باشد که در مزبله رشد کرده؟! نکند از قبیل مآکلُ الأعداء و ملابسُ الأعداء باشد؟! 🔸زمینه شناسی تعبیر: دیگران را قضاوت نکنید!🔸 بررسی زمینه های ایجاد و رواج این تعبیر و همینطور استقراء در موارد استعمال آن نشانگر تولید این تعبیر در فضای غیر توحیدی مبتنی بر دنیاگرایی، انسان گرایی، آزادی غربی و... است. 👈بر نوعی شریعت گریزی و ول انگاری و تفسیر خاصی از آزادی انسان مبتنی است. این تعبیر معمولا در بافتهایی استفاده میشود و یا تداعی اموری میکند و یا بر اموری تکیه دارد که قابل تأمّل است؛ 👈معمولا در بافتی به کار میرود که با دستور نورانی امر به معروف و نهی از منکر و دغدغه های شریعت مدار در تنافی است! 👈به عنوان سپری دفاعی برای افرادی هنجار گریز در برابر انتقادات اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد! 👈نوعی فرار رو به جلو برای نکوهش قضاوت نیز در آن اشراب شده به این عنوان که شما چون قاضی نیستید حقّ قضاوت ندارید! بر نوعی پلورالیسم و همه بر حق پنداری مبتنی است و... . 👈میتوان اینها را با تأمّل بیشتر به شکل مبسوطی استنباط نمود. خلاصه این تعبیر در ظاهر زیبا در فضایی ایجاد و ترویج شده که لزوما مبتنی بر کمالات واقعی نیست؛ 👈گاهی پیام نوعی حسّ بی تفاوتی نسبت به دیگران برای رسیدن به آزادی از نگاه آنان و رسیدن به یک جماعتی رها دارد که در آن بتوان همزیستی مسالمت آمیز داشت! 👈البته ابعاد نیکویی هم ولو به شکل ناخواسته برایشان در پی داشته که به لزوم نداشتن سوء ظن بلکه لزوم داشتن حسن ظن به دیگران برمیگردد. ولی آنچه معمولا اینها تجربه میکنند بی تفاوتی است نه این خصال نیک! ✋قطعا بر یک مفهوم بلند توحیدی تکیه نکرده و از همین رو در آن نمیتوان آن نور پاک آسمان و زمین را دید! همان نوری که صلاح اوّلین و آخرین در رؤیت آن و وصول به آن است. 🔹آسیبی شایع در جامعه سنّتی🔹 ولی این را نمیتوان کتمان کرد که به صورت کلّی یکی از آسیبهای جوامع سنّتی سنگینی نگاه افراد و همان چیزی است که اینها قضاوت کردن مینامند! لزوما ربطی هم به نهی از منکر ندارد! 👈ریشه در نوع پارادایم سنّتی و آداب و رسوم دارد. همین باعث میشود افراد در جوامعی مانند جامعه ما احساس نوعی سنگینی از نگاه و ذهن دیگران نسبت به خود داشته باشند. 👈امری که در غرب گویا به این شکل نیست. همین باعث احساس خوش آیند نوعی آزادی و رهایی و سبکی در آن فضا است. خیلی ها فریفته ی چنین احساسی هستند که آن را در غرب درک میکنند. 👈مرادم این نیست که لزوما سبکی برای فسق و فجور! بلکه حتّی برای رفتن به مسجد و امور معنوی هم سبکتر رفتار میکند! این را سربسته گفتم! شرحش جای دیگر! ولی این ربطی به دین ندارد. ✋اگر هم برخی نیمه متدیّنان یا خر مقدّسان اینگونه اند باز هم ربطی به دین ندارد! انصافا چیزی غریبتر از اسلام بین حتّی مسلمانان نیست. ای غریب! ای مظلوم! «إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاء». 🔴بارها عرض کرده ام که نباید دنیای سنّت و تمدّن قدیم را دقیقا دنیای دین یا تمدّن اسلامی راستین نامید! اسلام هم در قدیم و هم در جدید غریب بوده است! اسلام همان چیزی است که اگر محقّق شود آثارش را قرآن کریم بیان کرده است: 📖«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض‏» 👈آنچه در دنیای قدیم رخ داد همان زندگی قدیمی انسانها بود که به خود برخی ابعاد نورانی دین را وصله کرد و در همان حدّ هم درخشش خود را در برخی ابعاد نشان داد! 👈ولی بسیاری نواقص هم داشت و به خاطر همان بود که نتوانست حریف تمدّن غربی شده و از بین رفت! در حالیکه اگر اسلام بود از بین نمیرفت! الاسلام یعلو و لا یعلی علیه است! 👈حقیقتا اینطور است. انسانی که اندک و اندکی از آن را چشیده باشد دیگر چیزی از این بشر دنیایی و تمدّن غربی برایش جلوه ای ندارد! 👈اسلامی که از جمله دستوراتش آن است که هیچ کس حقّ ندارد خود را برتر از دیگران بداند! اصلا انسان مؤمن کسی است که: «یستکثر قلیل الخیر من غیره و یستقلّ کثیر الخیر من نفسه»! 👈نه تنها نسبت به دیگران هیچ گاه خود را برتر نمیداند بلکه همواره احتمال میدهد که همه از او بهتر باشند! این ویژگی روانی یک مؤمن سالم از منظر اسلام است؛ قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
📖«لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ رَجُلٌ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا لَقِيَ الَّذِي شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ لَعَلَّ خَيْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ خَيْرِي ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِي وَ إِذَا رَأَى الَّذِي هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِه‏» 👈همواره فعل دیگران را توجیه به امر خیر میکند! 📖«ضَعْ‏ أَمْرَ أَخِيكَ‏ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ‏ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا» 👈اگر بدی دید برای رعایت مصلحت جامعه ایثار گرایانه و مسئولیت پذیرانه نهی از منکر میکند! اگر امر نامکروهی دید با نصح و دلسوزی تذکّر میدهد! 👈واقعا خیر خواه است! اصلا اجازه نمیدهد که نسبت به بی راهه رفتن دیگران و غم و درد آنها بی تفاوت باشیم. از طرفی به هیچ عنوان اجازه ملامت دیگران را نمیدهد! حتّی کسی که برای رجم برده میشود نباید مسخره و ملامت شود! قال الصادق علیه السلام: 📖«لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ‏ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَدا» 🔹این مضمون هم از جنبه عرفانی و هم روان شناسی خیلی قابل توجّه است. امروزه در علوم روان شناسی از جنبه روان شناسانه به این مضمون توجّه شده و نکات جالبی در این زمینه کشف شده است. ✔مانند اینکه عادت به قضاوت و داوری پیرامون دیگران مبتنی بر اموری مختلفی است؛ نشانه ی ناتوانی انسان، نا آگاهی از ریشه های رقم خوردن رفتارهای خودمان، گاهی حتّی حسادت و یا ناتوانی در درک دیگران و قرار دادن خود به جای دیگران، یا تقلیل نظر به ظاهر رفتار دیگران، یا قضاوت بر اساس معیارهای کلیشه ای و یا عجله در داوری و یا تربیت خانوادگی و یا اعتماد به نفس پایین و یا بزرگ کردن خود به واسطه تحقیر دیگران و یا فراموش کردن کاستی های خود در زمان توجّه به نواقص دیگران و... . همه اش هم ریشه در أنانیّت و جهالت دارد. ⚪بگذریم! انسان مؤمن هیچ گاه به کسی تهمت نمیزند! حتّی انسان در غیابش هم اطمینان دارد که از ناحیه ی انسان مؤمن در سلامت و ایمنی بوده و جز خیر در مورد او اندیشیده و بیان نمیشود! توطئه ای علیه او در کار نیست: 📖«الْمُسْلِمُ‏ مَنْ‏ سَلِمَ‏ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِه‏» 👈در بذل خاطر شماره ۸۱ در بحث تکبّر گفتیم که اصلا ملازمه ای بین نهی از منکر و امر به معروف با خود برتر بینی وجود ندارد. تکرارش نمیکنم. 👈فعلا در این نوشته در صدد بیان نکات و تحلیلهای واقعی اینکه چرا انسان مؤمن خود به خود در فضای توحیدی اینگونه میشود نیستم. فقط فعلا سربسته بدانیم اینطور میشود. 👈مسأله این نیست که به او دستور بدهیم اینطور باش! بلکه اینها توصیف آن است که اینطور هست! خود به خود اینگونه میشود! اینها محک خوبی برای خود انسان هم هست! 👈دین اسلام سرتاسر انسان مؤمن را به تواضع و از میان بردن انانیّت و غرور و خود بینی و خود پرستی میکشاند! اینها هم ریشه ی همه رذیله ها را میخشکاند! 🔹رفقا اینها که گفتم همه حقیقت است! خدا شاهد است که ذرّه ای در آن مبالغه و بازار گرمی نیست! 🔴آیا اگر اینهایی که به ما میگویند قضاوت نکنید قضاوت نکنید این حالات نوری مبتنی بر هستی شناسی و انسان شناسی قویم الهی را بفهمند شیفته ی آن نمیشوند! از این همه پاکی و زلالی و خیرخواهی به وجد نمی آیند! فطرتشان به رقص نمی آید؟! دیگر بهتر از این چه میشود گفت؟! این متاع را غیر از درب خانه ی اولیای الهی کجای عالم میتوان یافت؟! ✅اگر بخواهیم این تعبیر زیبای (دیگران را قضاوت نکنید!) را در ساختار توحیدی هضم کنیم باید چگونه آن را بومی کنیم؟! کلیدش در پیوند خوردن آن با مفهوم (محاسبه نفس) است! 👈اینکه چطور انسان مؤمن معیارها و مصادیق قضاوت و داوری را از بیرون به درون منتقل کرده و در یک فرآیند نوری در مراتب محاسبه و سپس مراقبه جلو رفته و سیر باطنی خود را به مبدأ نور دنبال کند! 🔻آری! (طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس) همان اشتغال زیبایی که سرانجام سر از معرفه الله و (مشغوله عن الدنیا بحمدک و ثنائک) در می آورد. همان نفس اماره ای که با محاسبه به نفس لوّامه و سپس ملهَمه و در انتها مطمئنه میرسد!🔺 👈اگر بر این تأکید کردیم که دیگران را قضاوت نکنید باید فورا در یک چرخش نوری این را تذکّر دهیم که به جای قضاوت دیگران به قضاوت خودت مشغول باش و حتما هم مدام به سختی خود را به حساب بکش! خودت را متّهم کن! 👈برخلاف نوع مواجهه با دیگران در اینجا همه اش بنا را بر سوء ظنّ بگذار! نه اینکه دیگران را قضاوت نکن و بگذار خودت و دیگران همه همانطور که هستی و هستند باشی و باشند! هیچ دغدغه ای جز چریدن نداشته باش و نداشته باشند!
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۶) «فتح اورست!» «فتح قله های عوالم وجود!» «روش معرفة النّفس» 🔵به صورت اتّفاقی مصاحبه یکی از بانوان ایرانی را با یکی از خبرگزاری ها خواندم. بانویی ۴۶ ساله که بعد از ۲۰ سال کوهنوردی موفّق شده قلّه اورست را فتح کند! بخشی از مصاحبه ی ایشان را نقل میکنم: 📖«در این مدت قلل زیادی را فتح کردم. رشته تحصیلی من نیز پزشکی و اکنون نیز پزشک کوهستان هستم. ادغام رشته ورزشی و تحصیلی به من کمک کرد تا بتوانم بام جهان را راحت فتح کنم. 📖در ذهنم همیشه تصور فتح اورست را داشتم و مطمئن بودم که یک روز به آن خواهم رسید. برای یک صعود کامل به بیش از یک ماه زمان نیاز است. باید چند مرتبه تا ارتفاعات مختلف صعود کنیم تا بدن با شرایط سازگار شود. 📖هیچ صعودی به اورست یکباره نیست بلکه نیاز به «هم‌هوایی» دارد. در این بخش کوهنورد چندبار تا ارتفاعات میانی رفته و برمی‌گردد و منتظر زمان لازم برای صعود نهایی خواهد ماند. 📖من بعد از چند صعود تا مسیرهای میانی، صعود نهایی را در ۶ روز انجام دادم و این صعود از کمپ یک شروع شد و تا ارتفاع و بازگشت نیز ادامه داشت. رسیدن به بام جهان و سازگاری بدن راحت نبود اما به عشق فتح اورست آن را تحمل کردم. 📖برای یک صعود تاریخی تنها آمادگی جسمانی لازم نیست بلکه باید آمادگی ذهنی نیز وجود داشته باشد. مسیر سخت و پرخطر و صبر و استقامت بدنی لازم است. باید انرژی لازم ذخیره شود. من پیش از فتح اورست قله ماناسلو را برای صعود انتخاب کردم. این قله در جمع ۱۴ قله بالای هشت هزار متر دنیا قرار دارد 📖بعد از فتح این قله بود که توانستم آمادگی لازم را برای فتح اورست کسب کنم
📖البته پیش از سفر برای فتح اورست در حدود یک هفته دماوند بودم تا با آمادگی کامل بتوانم به سمت و سوی هدف نهایی گام بردارم. در ایران و جهان هدف نهایی اکثریت کوهنوردان حرفه‌ای فتح اورست است. در زمان فتح اورست احساس رهایی و سبکی داشتم و بسیار برایم لذت‌بخش بود. این یک افتخار بزرگی است ...» 🔴وقتی این مطلب را خواندم واقعا از خودم خجالت کشیدم! چه همّتهایی! چه انگیزه هایی! حالا او بزرگترین هدف را فتح اورست که بام زمین است دانسته! در راه رسیدن به آن همه زندگیش را گذاشته! تو برای بزرگترین هدف زندگی ات چه کرده ای؟! کلُّ من فی الوجودِ یطلُبُ صیداً إنّما الاختلافُ فی الشَّبَکاتِ ⚪امّا به خود و به این بانوی محترم و به همه عزیزان میگویم اینکه فتح بام زمین یا همان قلّه اورست است! فتح کردن یا نکردنش ربطی به ابدیّت و سعادت ما ندارد. در مورد فتح بام وجود و قلّه های عوالم هستی چه کرده ایم؟! 👈همان مسیری که به ناچار همه ما باید آن را دیر یا زود طیّ کنیم! «إنّا للّه و إنّا الیه راجعون»! اصلا از آنها خبری داریم؟! 👈کره زمین با همه عجایب و عظمتش تنها بخش بسیار کوچکی از عالم مادّه است. عالمی که از کهکشانها و ستارگان و وسعت باور نکردنی برخوردار است. 👈اوّلین قلّه ای که باید آن را برای رسیدن به سعادت حقیقیمان فتح کنیم این قلّه است. آری آدمی موجودی عجیب است! خیلی بزرگتر از آن است که خیالش را کرده! از همه این کهکشانها بزرگتر است! أتزعمُ أنّک جرم صغیر و فیک انطبع العالم الأکبر 👈باید بر بام عالم مادّه ایستاده و وارد عالم مثال شویم! عالمی مجرّد از مادّه و حرکت و دارای صورت و احکام ویژه خود! چیزی شبیه آنچه در خیال متّصل و خوابهایمان اندکی تجربه کرده ایم. 👈عالمی بس پهناورتر از آنچه در زمین و عالم مادّه با آن مواجه بوده ایم! امّا این عالم هم قلّه ای دارد که باید فتح شود! کافر و موحّد همه توانایی رسیدن به قلّه عالم مادّه و وصول به عالم مثال را دارند ولی قلّه عالم مثال دیگر چنین نیست! ✔انسان بعد از تجربه تجرد از بدن و خلع بدن یکبار باز توجه به همین عالم ماده دارد و دنیا گردی میکند و یکبار با آن به عالم مثال میرود و یکبار معلّق بالملأ الاعلی میشود که این آخری محل بحث ما و مسیر صعود به بام عالم مثال است. 👈در این فتح بزرگ سیر تجرّد و صعود از گردنه ها و پرتگاههای صور و مقادیر و نگاههای مشرکانه تکمیل شده و انسان تازه وارد عالم عقل و ملکوت میشود! 👈ویژگی آن ساحت برخلاف ساحت حس و خیال آن است که کفر و شرک برداشته شده می یابد ک سراسر تعلق به حق است! عالمی که در آن امواج خروشان حیات و علم با لذّتی وصف ناپذیر موج میزند! 👈عالمی بدون رنگ و بو و مقدار و صورت که بسی برتر از اینها بوده و همه ی اینها از آن وجود برتر است که در عالم مثال و عالم مادّه میدرخشد و جلوه میکند. 👈ویژگی این عالم آن است که در آن انسان روح روح خود را به آن حقیقت نوری وجودی واقعیش می یابد! همان حقیقتی که عین وابستگی، تعلّق و فقر به معدن عظمت و نور الانوار بوده و تازه در آنجا خود و خدا و عبودیّت و دیگر امور عالی توحیدی را به وضوح و عمق درک میکند. 👈همان عالمی که دیگر همه ی دغدغه ها و احساس فقدانها فروکش کرده و لذّتی بی نهایت به انسان روی خواهد آورد! همان عالمی که دیگر انسان در آن همنشین ملکوتیان است. 👈این همان قله ای است که انبیاء و اولیاء الهی انسانها را به صعودش دعوت نموده اند! همان چیزی که بی خبران و مرتاضان و مشرکان و نفس پرستان از آن نشانی نیافته اند! 🔹بالاتر از آن نیز رسیدن به فنای ذاتی و وصول به لب عقول یا همان عالم اسماء و صقع ربوبی و تجلی ثانی است! عالم سرّ السر و محض از هر معنا و بحت از هر بهاء! همان عالم دعای زیبای سحر! دیگر نه حوری است و نه قصوری! علم بَحت، قدرت بَحت، حیات بَحت! ✔لذت عالم ماده منوط به محل و ماده است.لذت عالم مثال لطیفتر است و آفات ندارد! لذت در عالم عقل باز هم لطیفتر است.عالم عقل عالم توحّد و تجمع و صرافت است! لذت غذا خوردن در عالم مثال غیر از لذت شنیدن است.آفات ماده را هم ندارد! در عالم عقل این لذتها جمع است! محل خاصی برای لذت خوردن و شنیدن و دیدن در کار نیست! ✔همه لذتها را به شکل جمعی دارد! همین خود را باز کند هزاران تقدر صوری و مادی می آفریند! با گوشش هم میشنود و هم میبیند و هم میخورد. چیزی شبیه وحدت جرقه عقلیه که در خیال این همه تفصیلش میدهیم. ولی لذت عالم مثال از طرفی چون محدود به ماده نیست شدید است و از طرف دیگر چون محدود به صورت است آن تجمّع و توحّد و نهایت شدّت لذت عقلی را ندارد. 🔷شاید برترین گروه کوهنوردی دینی در عوالم هستی تا وصول به عالم ملکوت در عصر معاصر قافله ای است که اخیرا در عالم تشیّع به سردمداری افرادی نظیر مرحوم ملّا حسینقلی همدانی، مرحوم آیت الله سیّد علی آقای قاضی و دیگر افراد شاخص این جریان به راه افتاده است.
👈چه بسیاری را با خود همراه نموده و به جای آن راههای دشوار و کوره راه های بسیار طولانی و وحشتناک دنیا و برزخ و قیامت و مواقف و حساب و کتابهای آن از صراطی مستقیم و سبیلی مطمئن به فتح قلّه های هستی و درجات تقرّب رهنمون شده اند! 🔸روش معرفت النّفس🔸 دامنه ای که این گروه برای صعود به قله هستی ممکن انتخاب کرده اند همان است که آن را روش معرفة النّفس نامیده اند. صعودی مبتنی بر سیر در مراتب طولی نفس انسان! مراتب طهارت و زلال و زلالتر شدن انسان! 👈غروب از نفس در مرتبه مادّی و بدنی و طلوع در مرتبه مثالی! و باز غروب از نفس در مرتبه مثالی با مبارزه با انانیّت و خود بینی و طلوع در مرتبه عقلی! ✅عمده این راه در آن است که انسان مؤمن به مرور بتواند خودش را نه در حدّ حقیقت بدن ببیند و نه حقیقت خیال بلکه خودش را در حدّ حقیقت خودش ببیند! به آن حقیقت نوری وجودی و آن حقیقة الحقائق خود توجّه کند! ✅اگر بتواند خوب خود واقعی خود را شکار کرده و به آن بنگرد در آنجا نه تنها حسّی در کار نیست بلکه حتّی خیال و صورتها هم محو میشود! اینها همه شئون بعدی این حقیقت والا هستند. حقیقتی بی ماده، بی صورت، بی خیال، بی رنگ، بی اندازه، بی تقدّر! 👈ولی موجود است و زنده است به چه وجودی و چه حیاتی! ما همواره آثار حیات را دیده ایم ولی آنجا خود حیات را خواهیم دید! 👈هر چه لذّت و بهجت است در آنجاست! یک شأن و عالم بالاتر از حسّ و خیال! این اوّل معرفت نفس است. نشانه اش هم آن است که چنین معرفتی همانا و معرفت به حقّ تعالی همان! نور معرفت نفس عین ارتباط با حقّ است. همان است که: 📖«إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ‏ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خَائِفاً مُرَاقِبا» 👈ملکوت دار جوار اللّه و عالم مقرّبین است. صدر المتألّهین اساسا آن را از زمره عوالم و ما سوی الله نشمرده و آن را از صقع ربوبی دانسته است. 👈روش نفی خطورات اینها هم عمدتا مبتنی بر همین معرفت نفس و نفی خیال و فکر در عدم است. یعنی ببیند که حقیقتش مجازی است. در جایی بدون سر و صدا چشمها را بسته و به صورت خودش توجه کند مانند کسی که در آینه نگاه میکند و از صور خیالی اعراض کند. ✔️خلاصه روش این قافله نورانی در فتح قلّه های هستی در سه دستور خلاصه میشود؛ یکی تبعیّت بی چون و چرا از شریعت اسلام و گناه نکردن؛ گناه تعلّق آورده و مناسبتها را با با عوالم زلال برتر از میان میبرد. دوم نفی خواطر با معرفت نفس و سوم مراقبه و دوام آن! 🔹از نگاه ایشان تمام مقصود از اعمال و عبادات برای آن است که انسان با سبک شدن و زدودن تعلّقاتش به حقیقت نوری وجودی خود رسیده و از سنخ ملکوتیان شود! 👈غرض از همه ی این اعمال آن است که انسان ملکوتی شود یعنی هویت عقلی و فوق عقلی پیدا کند! ما ذاتمان از سنخ ملکوت است. چشم ملکوتیمان باید باز شود. 👈اعمال این کار را باید بکند که اولش شرح صدر و سپس نور و سپس الانابه الی دار الخلود بیاورد. رزقنا الله و ایّاکم بحق محمد و آله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین. ✋دانستن، تکرار و تذکّرش هم مهمّ است. همّت آدم را بالا میبرد! عطش انسان را زیاد میکند! 🔻رفقا وقتی از این دنیا رفتیم یا باز هم دلمان اینجاست و دنیایی هستیم یا دیگر دل بریده و برزخی شده یا از آن هم دل بریده و از ملکوتیانیم! اگر دنیایی و از اصحاب شمال باشیم مثل معتادانی که مواد بهشان نرسد بیچاره و معذبیم! اگر برزخی باشیم از اصحاب یمینیم و در جنات تجری تحتها الانهار با حور و قصوریم! اگر ملکوتی باشیم در همان بهشتها بهشتی دیگر داشته و از مقربینیم! اینها نیز هر کدام درجاتی دارد. همه اش هم در این دنیا رقم میخورد! در همین دنیا برخی دنیایی زندگی میکنند و برخی برزخی و برخی ملکوتی! کما تعیشون تموتون! باطن و سرائر دنیایمان و گرایشاتمان آشکار میشود. زندگی دنیایی ما خیلی باطن دارد! فعلا ماده و محدودیتش نمیگذارد عمقها ظاهر شود🔺 🔹ای بی چاره آنکه همتش و قله صعودش رسیدن به کلید فلان خانه و سوییچ فلان ماشین است! ای بد بخت آنکه هنوز در بند فلان پست و مقام دنیایی یا تجربه فلان لذت جنسی موهوم است! انگار در عوالم هستی هیچ خبری جز این بازیها نیست! ⚪راستی چه زیبا گفت صاحب آن مثنوی معنوی: ای رخ چون زهره‌ات شمس الضحی ای گدای رنگ تو گلگونه‌ها باده کاندر خنب می‌جوشد نهان ز اشتیاق روی تو جوشد چنان جوهرست انسان و چرخ او را عرض جمله فرع و پایه‌اند و او غرض بحر علمی در نمی پنهان شده در سه گز تن عالمی پنهان شده می چه باشد یا سماع و یا جماع تا بجویی زو نشاط و انتفاع آفتاب از ذره‌ای شد وام خواه زهره‌ای از خمره‌ای شد جام‌خواه 🔹رفقا همه باختیم! همه! هر چه لذّت و شادی است را این اولیاء الهی بردند! ولی باز هم نا امید نیستیم! اصلا مگر نا امیدی دردی را درمان میکند؟! باید به راه افتاد! با کریمان کارها دشوار نیست!
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۷) «مسأله گرانی!» «رازقیّت خدا» «درد تعلّقات انسان» 🔴این روزها همه با گرانی مواجهیم! چیزی است که صغیر و کبیرمان دیگر آن را لمس میکنیم! اخیرا شاهد هراس و دلهره برخی در زمینه آینده معیشتشان بودم! با یک اضطرابی به دنبال خرید روغن، موادّ شوینده و... بودند! 💡با دیدن این صحنه مطالبی به ذهنم خطور کرد که آن را خدمتتان بذل میکنم. 👈فعلا زاویه نگاهم همین خود ماها است! کاری به نق زدن و پیدا کردن مقصّر و انتقاد از دولت و نظام و مانند آن نیستم. آن بحثی دیگر است. ✋اتّفاقا عمدتا مردم از آن صحبت میکنند تا چیزی که بیشتر به دست خود آنها و مرتبط با احوالات شخصی خودشان است! 🔹شخصی رهبر عزیزمان را در رؤیا دیده بود که این آیات را برایش تلاوت میکرد: 📖«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ * الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» ✔رفقا گاهی ما چون از عظمت راهی که میرویم غافلیم نق میزنیم! ملّت ایران گام در راهی و صعود به قلّه ای نهاده که -ورای همه کاستی های اجتناب پذیر که شرح پر غصه ای دارد که آن هم به خود ما برمیگردد- پر از گردنه ها و مشکلات اجتناب نا پذیر است. رفقا چه خیال کرده ایم؟!
📖«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» 👈آیا فکر کرده ایم میتوانیم یک نمازی بخوانیم، روزه ای بگیریم، روضه ای برویم، گریه ای کنیم و تمام؟! خیر این خبرها نیست! 📖«إِنَّ مِنْ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الْحَقَّ وَ إِنْ‏ ضَرَّكَ‏ عَلَى الْبَاطِلِ وَ إِنْ نَفَعَك‏» 🔹همینکه اوّلین گام را در جهت مبارزه با طاغوت و تحقّق حکومت الهی که از مهمترین دستورات دینی برای سعادت فردی و اجتماعی است برداریم همه چیز به هم میریزد! ابتلائات شروع میشود: 📖«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا» 📖«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِ‏ نَبِيٍ‏ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيرا» 👈دیدم جاحظ در کتاب العثمانیة نکته ی جالبی را در مورد خلافت امیر المؤمنین علی علیه السلام بیان میکند؛ میگوید همینکه جامعه فهمید علی علیه السلام به حکومت رسیده گویا زلزله ای بزرگ رخ داد و از همه نواحی مشکلاتی که سابقه نداشت شروع شد! 📖«الدنيا انكفت بأهلها عليه وماجت بساكنيها من ولايته ، وتداعت من أقطارها ، تريد محاربته» 👈ولی برای انسان مؤمنی که دنیا را گذرگاه و محلّ ابتلاء یافته و مبتلا به روزمرگی دنیا نشده و به دنبال انجام وظایف الهی در دار دنیا و دغدغه های سلوک اجتماعی است هضم این مشکلات آسان میشود! 👈مؤمنی که توفیق آن را یافته که به مسیر تحقّق اهداف بلند رهبران پاک این نهضت نورانی اسلامی متّصل شود! بهره سلوکی و معنوی خود را از آن برده و با این تلخ کامی ها به آن نور آسمان و زمین و به آن کانون هستی تقرّب میجوید. 👈با این دید خودش لذّتی دارد! آری هر پیشامدی که در مسیر تقرّب رخ دهد شیرین است. «هر چه پیش آید خودش آید» در اینجاست که صادق است. ⚪امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمود: 📖«أَمَا إِنَّ لَكَ بِكُلِّ مَا تَرَاهُ فَلَا تَقْدِرُ عَلَى‏ شِرَائِهِ‏ حَسَنَةً» 📖«إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مُعْسِراً فَيَعْمَلُ بِقَدْرِ مَا يَقُوتُ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَهْلَهُ وَ لَا يَطْلُبُ حَرَاماً فَهُوَ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» 🔹آری چه زیباست محرومیّتی که در مسیر پافشاری برای تقرّب به معشوق و معبود باشد! بگذار دنیا زدگان و شبهه زدگان بنالند و مسخره کنند! بگذار نفهمند و نگذارند خودشان را که بفهمند! 📖«فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا * ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى‏ * وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى» 🔻رفقا اینها بیشتر چوب اندیشه ها و تشخیصهای باطل خود را خورده و درد نگاههای غیر ایمانی خود را میچشند! هر چند فکر میکنند دردشان از این تحریمها و گرانی هاست!🔺 👈تازه بماند اینکه عزّت و سعادت دنیایشان هم در همین استقامت در برابر طواغیت زمان است. نمیفهمند! 👈روشن است که گرانی خوب نیست! بد هم هست! ولی کدام گرانی؟! گرانی که در مسیر تقرّب باشد خود امتحان و مایه رشد است. مگر گرسنگی در شعب ابو طالب خوب بود؟! آنچه خوب بود استقامت الهی در آن گرسنگی بود! اگر نبود همه اش بد بود: 📖«غَلَاءُ السِّعْرِ يُسِي‏ءُ الْخُلُقَ وَ يُذْهِبُ الْأَمَانَةَ وَ يُضْجِرُ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ» 🔸خدا در زمان گرانی هم رازق است🔸 امّا مقصودم بیان اینها نبود! الکلام یجرّ الکلام! میخواستم بگویم ورای این جهت از عوامل بروز گرانی جهت دیگر آن در این است که ما در چنین زمانهایی میتوانیم خود واقعی خود را بهتر بشناسیم! آخر این دلهره ها برای چیست؟! آیا خدا فقط در زمانی ارزانی خداست؟! آیا خدا در زمان گرانی دیگر از رازقیّت افتاده است؟! 👈این همه ادّعا داریم و هنوز ذرّه ای شعور این حقیقت بزرگ هستی را نیافته ایم که بابا عالم صاحب دارد! همه چیز از غیب عالم رقم میخورد! قادر است! رازق است! عالم است! حیّ است! قیّوم است! ✋رفقا این احادیث نورانی را برای اینکه کاغذهای کتب حدیثی پر شوند بیان نکرده اند! بیان کرده اند که رجوع کنیم و سپس بفهمیم و سپس باور کنیم؛
⚪مرحوم کلینی در کافی از ابو حمزه ثمالی نقل میکند که نزد امام سجّاد علیه السلام برخی از گرانی گله کردند! 🔻حضرت میتوانستند مانند خیلی از ما این را بهانه کنند و به حکومت بنی أمیّة بتازند! ولی کار دیگری کردند! فرمودند گویا شما هنوز باورتان نشده خدا رازق است! به من چه؟! روزی من وظیفه اوست! چه گران باشد و چه ارزان!🔺 📖«ذُكِرَ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَيَّ مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَيْهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَيْه‏» 👈بابا دیگر چطوری به ما بگویند تا حالیمان شود! شما فقط بروید دنبال کار و طلب و بقیه اش را توکّل کنید! در آسمان خیلی خبرهاست! کار از دست در نرفته است! 👈ای مشرک از گرانی میترسی؟! هنوز نفهمیده ای که فقط باید پروای او را داشته باشی؟! (و له ما فی السماوات و الارض و له الدین واصبا أفغیر الله تتّقون)؟! 👈باور کنیم کسی بین ما از گرسنگی و تشنگی نمرده! از بی مسکنی در خیابان چادر نزده! از بی لباسی یخ نزده و آبرویش نرفته! (الشیطان یعدکم الفقر) ⚪پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود روح الامین از جانب خدا این پیام را آورد که به مؤمنین بگو نکند غصّه روزی خود را بخورند! نکند این دیر و زود شدنها باعث آلوده شدنشان به معصیت شود! به آنها بگو هیچ انسانی نیست که قبل از آنکه آنچه رزقش هست به او برسد از این دنیا برود! 📖«إِنّ الرُّوحَ الْأَمِينَ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا فَأَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ اسْتِبْطَاءُ شَيْ‏ءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ تَطْلُبُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ بِمَعَاصِيهِ فَإِنَّهُ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ» 🔸درد دوری از تعلّقات🔸 اما این گرانی های یک چیز را خیلی رو کرد! تعلّقاتمان را! شرطی شدنهایمان را! مقدار زیادیش صدای شرطهایمان در آمد! مقدار زیادیش درد تعلّقاتمان بود! سابقا در بذل خاطری از پدیده ای به نام زندان شرطها صحبت کردم. 👈راستی چقدر خوب است انسان از همان ابتدا از نفس خود و خانواده خود مراقبت کند تا وابسته نشود! خودش هوشمندی و درایت میخواهد! 👈اینکه انسان غذای خاصّی بخورد و لباس خاصّی بپوشد ولی همواره آمادگی داشته باشد آن را نخورد و یا نپوشد! اگر بود بهترش را بخورد و بپوشد و اگر نبود به راحتی با کمترش هم راحت باشد! آدمی شرافتش خیلی بالاتر از این حرفاست! عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم! ✋خودش را به اینها وابسته نکند! اگر مرغ بود مرغ اگر نبود تخم مرغ اگر نبود نان و خیار و گوجه ...! اگر گندم بود گندم و اگر نبود جو! واقعا چه حالت خوبی است! چه کیفی دارد! (لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا) رفقا خیلی خودمان را درگیر این جزئیات کرده ایم! خیلی! 🔹ولی کسی که از همان ابتدا خود و یا خانواده اش را به یک سبک زندگی خاصّ یا امر خاصّی بسته و عادت داده اینجور وقتها تعلّقش نمایان میشود! بابا مراقب باش! اینها را باید روزی رها کنی! 🔻طوری زندگی کن که همواره از آن رها باشی! معنای زهد این است!🔺 👈لزوما هم معنایش این نیست که کم بخوری و کم بپوشی! ⚪اینها کار میخواهد! روی ادراکاتمان! روی هستی شناسیمان! روی انسان شناسیمان! روی معاد شناسیمان! وقتی کار نکرده ایم این وقتها خودش را نشان میدهد! 👈این همه وقت که با زن و فرزند حرفهای الکی زدیم باید مقداری هم این حقایق را در حرف و عمل برای خودمان و آنها جا می انداختیم! 👈باور کنیم اگر اینطور شویم میبینیم در این قبض و بسطها هم اندازه خودمان داریم و هم به ما فشار نمی آید! 🔹مرحوم کلینی از برخی از اصحاب در کافی از امام صادق علیه السلام نقل میکند که نزد امام صادق علیه السلام بودیم که گاهی غذاهای خوب به ما میداد و روزهایی هم غذاهای معمولی و ساده! 👈به ایشان عرض شد چرا با تدبیر عمل نمیکنید که همواره نوعی غذای معتدل را استفاده کنید؟! ایشان فرمودند ما خود را تسلیم تدبیر خدا نموده ایم! هر وقت وسعتی به ما داد ما هم توسعه میدهیم و هر وقتی تنگی رخ داد ما هم متناسب با همان میشویم! ای به فدای این اولیاء الهی! ای به فدای این منطق نورانی! 📖«كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع رُبَّمَا أَطْعَمَنَا الْفَرَانِيَّ وَ الْأَخْبِصَةَ ثُمَّ يُطْعِمُ الْخُبْزَ وَ الزَّيْتَ فَقِيلَ لَهُ لَوْ دَبَّرْتَ أَمْرَكَ حَتَّى تَعْتَدِلَ فَقَالَ إِنَّمَا نَتَدَبَّرُ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا وَسَّعَ‏ عَلَيْنَا وَسَّعْنَا وَ إِذَا قَتَّرَ عَلَيْنَا قَتَّرْنَا»
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۸) «جَمیل بُثَینَة» «دستور العمل عرفانی عشق نفسانی!» 🔴ابن هشام انصاری در کتاب مغنی اللبیب در بحث «أن» از قول بعضی از نحویّون نقل میکند که برخی از عرب با آن به فعل مضارع جزم میدهند! شاهد مثالش هم این است: ألا طال کتمانی بثینة حاجة من الحاج ما تدری بثینة ما هیا أحاذر أن تعلم بها فتردّها فتترکها ثقلا علیّ کما هیا 👈یعنی دیرزمانی است که از معشوق خود بُثَینة مطلبی را پنهان میکنم که او از آن خبری ندارد! از آن بیم دارم که بُثَینة روزی آن را بفهمد ولی آن را اجابة نکند ... 🔹شعر از یکی از عشّاق و شاعران معروف عرب به نام جَمیل بن مَعمَر م۸۲ است که عاشق زنی به نام بُثَینة العُذرِیَّة بوده و داستان عشق آنها در قرن اوّل هجری زبان زد محافل بوده است. وصف حال او خواندنی است. 🔹به شکل اتّفاقی با گوشه ای از احوالات او در کتاب شرح شواهد مغنی اثر جلال الدین سیوطی برخورد کردم! 👈اواخر شب بود! واقعا دلم گرفت! این چه احساساتی است که اینها تجربه کرده اند! ای کاش ذرّه ای ذرّه ای از آن در این دلهای ما نسبت به آن نور آسمان و زمین پیدا میشد! باور کنید همه مشکلات حلّ میشد! همه! بخدا دیگر از خودمان خسته شده ایم! ⚪نقل شده که روزی جَمیل به مصر آمده و نزد والی مصر عبد العزیز بن مروان آمد! شخصی رو به جَمیل کرد و گفت من نیز بُثینة را دیده ام و به خدا سوگند چیز خاصّی در او ندیدم که اینطوری عاشقش شده ای! جَمیل چه جوابی به او داد؟! واقعا جوابی عجیب است! به او رو کرد و گفت: 📖«فقال له جميل: إنك لم ترها بعيني، و لو نظرت إليها بعيني لأحببت أن تلقى اللّه و أنت زان!!!»
👈مشکل تو آن است که به جمیل با چشمان من نگاه نکردی! با چشمان خودت نگاه کردی! اگر از چشمان من به او مینگریستی حالتی به تو از شور و عشق دست میداد که دوست داشتی در حالیکه زناکاری به ملاقات خدا بروی! ⚪جالب آنکه عشق او و بُثَینة عشقی عفیف و بدون تمایلات جنسی بوده! نقل شده شخصی در زمان مرگ جَمیل نزد او حاضر شد! جَمیل با بیان عباراتی امید خود را به عفو و فضل الهی ابراز کرد! 👈آن شخص گفت! سبحان الله! تو سی سال است به دنبال بُثَینة افتادی! با این گناه بزرگ امید بخشش داری! و باز چه جواب عجیبی داد: 📖«فقال: يا عباس، إني لفي آخر يوم من‏ أيام الدنيا و أول يوم من أيام الآخرة، لا نالتني شفاعة محمد صلّى اللّه عليه و سلّم إن كنت وضعت يدي عليها لريبة قط» 👈ای فلانی! الآن وقتی است که من در آخرین روز از ایّام دنیا و اوّلین روز از ایّام آخرت هستم! خدا شفاعت رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله را نصیب من نکند اگر حتّی یکبار من به خاطر شهوت دستم را به او زده باشم! ⚪ابن کلبی نقل میکند که بثینة با مرد دیگری ازدواج کرد! عرصه بر جَمیل خیلی تنگ شد! خیلی جزع و فزع کرد! ولی دیگر کاری نمیشد کرد؛ کلّا بُثینة را ترک کرد! 👈مدّتی گذشت ولی دید تحمّل جدایی ندارد! روزی به کنار درختی رفت و نشست تا بُثَینة متوجّه شود او به آن ناحیه آمده است! بُثینة نیز تا متوجّه شد پیش او آمد و گفت: 📖«فقالت: أين كنت بعدنا، فقد طال شوقنا إليك؟ فقال: رأيت التباعد مع ما حدث أجمل. فتحدّثا بقية يومهما و ليلتهما حتى أصبحا» 👈آن روز تا شب و شب تا صبح فقط با هم حرف میزدند! آن ابیاتی که در ابتدا آوردم را جَمیل در همینجا سروده است! «ألا طال کتمانی بثینة حاجة»... . ⚪وقتی خبر رحلت جَمیل به بثینة رسید صیحه و جزع کرد و از هوش رفت و اشعاری در سوگ او گفت؛ همه را به گریه انداخت! نقل شده که روزی عبد الملک بن مروان بعد از مرگ جمیل معشوق او بُثینة را دید! 👈شروع به برانداز او کرد و پرسید واقعا جمیل در تو چه دید که عاشقت شد؟! بُثینة هم پاسخی هوشمندانه داد! گفت: واقعا مردم در تو چه دیدند که تو را خلیفه خود کردند؟! 📖«دخلت بثينة على عبد الملك ابن مروان فأحدّ النظر إليها ثم قال: يا بثينة، ما رأى فيك جميل حين قال فيك ما قال. قالت: ما رأى الناس فيك حين ولوك الخلافة؟ فضحك‏ و قضى حاجتها» 🔴خدایا میشود ذرّه ای از این عشق به خودت را در قلب ما بیچارگان بیاندازی! همان شور و وجد به تو رسیدن! همان شوق و هیجان فانی شدن! اصلا همه چیز تمام میشود! 👈مشکل ما آن است که نه تنها عاشق نیستیم محبّ هم نیستیم! اگر عشق بیاید کار تمام است! واقعا خوشا به حال آنکه عاشق است! قال رسول الله صلی الله علیه و آله: 📖«أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ‏ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ» 👈بگذارید فعلا دلمان را به این ابیات از آن پیر سفر کرده خوش کنیم و زمزمه کنیم: رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته شراب عشق را بنگر که هر خلوت نشینی را کند رسوای هر محفل ولی آهسته آهسته بلطف پیر میخانه حسن بگرفت پیمانه بامیدش شده نائل ولی آهسته آهسته 🔻رفقا عاشق که شدیم دیگر خستگی و سختی و کم همّتی و... معنا ندارد! عاشق که شدیم دیگر تشتت احوال و معضل نفی خطورات معنا ندارد! عاشق که شدیم دیگر ریا و اخلاص نداشتن و غشّ در نیّت معنا ندارد! عاشق که شدیم دیگر قلع و قمع تعلّقات برایمان آسان میشود! عاشق که شدیم دیگر فانی شدن برایمان دشوار نخواهد بود! آری عاشقی عالمی دیگر است! رفقا به نظرتان چه کنیم عاشق شویم؟! 🔺 🔹به نظرم در زمان ما در طرق سلوک کمتر از روش عشق بحث میشود. روشهای مانند عبادت و ریاضت و معرفت نفس و مانند آن همه خوب! ولی عشق کیمیا است! ای کاش میشد از آن هم بحث کرد! قواعدش را استنباط کرد! 🔸«ملّاصدرا و مسأله عشق مجازی»🔸 مرحوم ملّاصدرا در جلد هفتم اسفار بحثی دارد در زمینه «في ذكر عشق الظرفاء و الفتيان للأوجه الحسان» یک عشق شناسی دارد. عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم میکند و مجازی را به نفسانی و حیوانی! 👈عشق حقیقی تنها عشق به خداوند متعال و صفات و افعال اوست؛ برخی غافلان فکر میکنند اینجا عشق معنا ندارد! اتّفاقا اصل عشق اینجاست و همه عشقهای دیگر سایه هایی از عشق به آن معشوق فطری است! به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
👈عشق حیوانی هم همان است که معمولا عشق بدنی و شهوانی است ولی عشق نفسانی عشقی دیگر است! عشق جَمیل به بُثینَة عشق نفسانی است! خودش به نوعی فضیلت است. این نفس غیر از آن نفس ملکی است. یعنی عشق انسان در مرتبه کمالات نفسانی اش! 👈عشق نفسانی همان عشق عفیفی است که بسیاری از عرفا گاهی برخی مریدان خود را به نوعی به داشتن چنین عشقی فرا میخواندند تا وصول به درجه عشق حقیقی برایشان آسان شود! 👈بهترین راه برای نفی خواطر و یکی شدن همّت انسان و بریدن از دنیا میدانستند که بعد از آن سالک هیچ کاری جز تغییر این عشق نفسانی عفیف به عشق حقیقی ندارد! این چنین عشقی به تعبیر صدرا: 📖«معدود من جملة الفضائل و هو يرقق القلب و يذكي الذهن و ينبه النفس على إدراك الأمور الشريفة و لأجل ذلك أمر المشايخ مريديهم في الابتداء بالعشق و قيل العشق العفيف أوفي سبب في تلطيف النفس و تنوير القلب و في الأخبار: إن الله جميل يحب الجمال و قيل من عشق و عف و كتم و مات مات شهيدا» ✅آری این عشق آثاری دارد! رقّت قلب می آورد! نفس انسان را به انجام امور شریف وا میدارد! باعث تلطیف نفس و تنویر قلب میشود. وجد و حزن و بکاء می آورد. برخی غافلان گمان میکنند نگاه به چهره زیبا همان و شهوت جنسی همان! آیا برای همه نفوس در همه حالات چنین است؟! آیا پدری که به فرزند زیبایش مینگرد و از آن لذّت میبرد لذّت جنسی میبرد؟! از اینجاست که چنین عشقی که به گناه و اسارت عقل ختم نشود بلکه عقل را آزاد کند از جمله فضائل است. ✔️ولی چرا چنین عشقی را مذمّت کرده اند؟! از دید صدرا دو سبب دارد؛ یکی اینکه معمولا بین عشق حیوانی بهیمی و چنین عشق نفسانی عفیف که باعث لطافت نفس است امر مشتبه میشود! نفس خیلی خبیث است! دیگر اینکه چنین عشقی فضیلت میانی است و آنچه اصالت دارد عشق حقیقی یا همان عشق به خدا و صفات و افعالش است که بعد از آن عشق نفسانی دیگر بی معنا و مضرّ است. ⚪️فعلا بنده قضاوتی در زمینه دستور العمل برخی عرفا برای عشق مجازی نفسانی برای رسیدن به عشق حقیقی و سلوک ندارم. خیلی در عرفان ادبی ما پر رنگ است! یک روشی بوده است! خیلی هم گویا جواب میداده است! 👈روشی در عرض روشهای دیگر سلوک مانند روش معرفة النفس! گاهی امروزه با شیوع روابط نا مشروع نمونه هایی از آن را بین جوانان انسان میبیند! اصلا گویا دیوانه شده اند! یک رقّت خاصّی پیدا کرده اند! باید در مورد آن اندیشید! 👈لااقل در قرآن و روایات چیزی در تأییدش فعلا به خاطر ندارم! ولی آیا ردّ شده است؟! آیا لزوما به فتح باب عشقهای حیوانی می انجامد تا از باب سدّ ذرایع جلویش را بگیریم؟! بله در متون دینی آنچه برجسته است نگریستن به زیبایی ها و عظمتها و عجایب عالم با دید آیه بینی و هو الظاهری است! این قدرش مسلم است. 🔸«اهل بیت علیهم السلام و عشق»🔸 آنچه تدبّر در مناجات و ادعیه اهل بیت علیهم السلام بر آن دلالت دارد آن است که واقعا عشق در آن به شکل عفیفی موج میزند! برخلاف عرفان ادبی ما که در آن عشق خیلی پرده دری کرده است! 👈در مناجاتهای اهل بیت علیهم السلام آنچه ظاهر است ادبیّات بندگی و فقر و نیاز است! همان نحوه وجود واقعی مخلوق! ولی در دل این رابطه عشق عفیفی موج میزند! نه اینکه مثلا بگوییم گاهی از تعابیر عشقی دم زده اند! «لَئِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ لَأُخْبِرَنَ‏ أَهْلَ‏ النَّارِ بِحُبِّي لَك‏» 👈نه مسأله آمار گیری نیست! مسأله آن است که اینجا آن عشق خود را بیرون زده والا در پس این مناجاتها عشق موج میزند! میتوان آن را نشان داد! یک عشق عفیفی است! 👈اگر در عشق نفسانی نسبت به شهوت جنسی عفّت هست در عشق حقیقی اولیاء الهی نیز نسبت به ابراز این عشق عفّت هست! اصلا خودشان را در آن حدّ نشان نمیدهند! آخر بنده کجا و عشق مولا کجا! ولی این عشق هست! این میل به فنا و یکی شدن هست! «و عَلیکَ یا واحِدی عَکَفَت هِمَّتی»؛ 👈آنقدر عفیف است که وقتی مقداری پرده از رویش کنار میرود هم باز حاضر نیست خود را عشق بنامد و خود را تنها محبّت مینامد! رزقنا الله و ایّاکم. در انتها این فراز از مناجات شعبانیه خواندنی است: اِلهي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۹) «حسرت نماز جماعت» «تفاوت دانستن و فهمیدن» «القائات و تفنگ آتاری» 🔵از منزل برای رسیدن به نماز جماعت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به راه افتادم. همینکه رسیدم دیدم نماز در حال اتمام و سجده آخر است. ⚪نمیدانم چرا یک دفعه حسرتی بر دلم نشست! موارد زیادی چنین وضعیتی رخ داده بود ولی این حالتی جدید بود. انگار دیگر وقتش رسیده بود یک پیامی را بگیرم! 👈دیده اید کلّی تلاش میکنید و با دلهره دوندگی میکنید تا به اتوبوس یا هواپیما یا بلیط چیزی برسید! ولی دقیقا در آن لحظه آخر همه امیدتان نا امید میشود! یک حالتی بر دل انسان مینشیند که همان حسرت است! 💡خلاصه به دلم این مطلب القاء شد که فلانی این نماز دیگر رفت که رفت که رفت ...! تا ابد از دستت رفت! از قافله جا ماندی! دیگر به آن نمیرسی! 💡در ادامه احساس کردم یک مطلبی برایم جا افتاد! شاید بیان کنم بگویید این که چیزی نیست! واقعا هم مطلب جدیدی نیست ولی وقتی میگویم جا افتاد یعنی جا افتاد! 👈گویا کسی به ضمیر انسان مطلبی را القاء میکند؛ گوش باطن انسان را میچرخاند و میگوید دیگر حواست جمع باشد! آن مطلب این بود که: 🔻فلانی این نمازها را خیلی مراقبت کن! سعی کن این نمازها را پاک و پاکیزه به آسمان بفرستی! برای این تلاش کن! برایش برنامه بریز! هر کسی دغدغه ای دارد! تو دغدغه ات را در زندگی همین بگذار! این نمازها را پاک و پاکیزه و با مراقبت کامل به سرمنزلشان برسان! تا به انتها و به مقصد نرساندی دلهره داشته باش و احتیاط به خرج بده! اینها سرمایه های ابدیّت توست!🔺