eitaa logo
بذل الخاطر
933 دنبال‌کننده
901 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی عبرتها، خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
👈مشکل تو آن است که به جمیل با چشمان من نگاه نکردی! با چشمان خودت نگاه کردی! اگر از چشمان من به او مینگریستی حالتی به تو از شور و عشق دست میداد که دوست داشتی در حالیکه زناکاری به ملاقات خدا بروی! ⚪جالب آنکه عشق او و بُثَینة عشقی عفیف و بدون تمایلات جنسی بوده! نقل شده شخصی در زمان مرگ جَمیل نزد او حاضر شد! جَمیل با بیان عباراتی امید خود را به عفو و فضل الهی ابراز کرد! 👈آن شخص گفت! سبحان الله! تو سی سال است به دنبال بُثَینة افتادی! با این گناه بزرگ امید بخشش داری! و باز چه جواب عجیبی داد: 📖«فقال: يا عباس، إني لفي آخر يوم من‏ أيام الدنيا و أول يوم من أيام الآخرة، لا نالتني شفاعة محمد صلّى اللّه عليه و سلّم إن كنت وضعت يدي عليها لريبة قط» 👈ای فلانی! الآن وقتی است که من در آخرین روز از ایّام دنیا و اوّلین روز از ایّام آخرت هستم! خدا شفاعت رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله را نصیب من نکند اگر حتّی یکبار من به خاطر شهوت دستم را به او زده باشم! ⚪ابن کلبی نقل میکند که بثینة با مرد دیگری ازدواج کرد! عرصه بر جَمیل خیلی تنگ شد! خیلی جزع و فزع کرد! ولی دیگر کاری نمیشد کرد؛ کلّا بُثینة را ترک کرد! 👈مدّتی گذشت ولی دید تحمّل جدایی ندارد! روزی به کنار درختی رفت و نشست تا بُثَینة متوجّه شود او به آن ناحیه آمده است! بُثینة نیز تا متوجّه شد پیش او آمد و گفت: 📖«فقالت: أين كنت بعدنا، فقد طال شوقنا إليك؟ فقال: رأيت التباعد مع ما حدث أجمل. فتحدّثا بقية يومهما و ليلتهما حتى أصبحا» 👈آن روز تا شب و شب تا صبح فقط با هم حرف میزدند! آن ابیاتی که در ابتدا آوردم را جَمیل در همینجا سروده است! «ألا طال کتمانی بثینة حاجة»... . ⚪وقتی خبر رحلت جَمیل به بثینة رسید صیحه و جزع کرد و از هوش رفت و اشعاری در سوگ او گفت؛ همه را به گریه انداخت! نقل شده که روزی عبد الملک بن مروان بعد از مرگ جمیل معشوق او بُثینة را دید! 👈شروع به برانداز او کرد و پرسید واقعا جمیل در تو چه دید که عاشقت شد؟! بُثینة هم پاسخی هوشمندانه داد! گفت: واقعا مردم در تو چه دیدند که تو را خلیفه خود کردند؟! 📖«دخلت بثينة على عبد الملك ابن مروان فأحدّ النظر إليها ثم قال: يا بثينة، ما رأى فيك جميل حين قال فيك ما قال. قالت: ما رأى الناس فيك حين ولوك الخلافة؟ فضحك‏ و قضى حاجتها» 🔴خدایا میشود ذرّه ای از این عشق به خودت را در قلب ما بیچارگان بیاندازی! همان شور و وجد به تو رسیدن! همان شوق و هیجان فانی شدن! اصلا همه چیز تمام میشود! 👈مشکل ما آن است که نه تنها عاشق نیستیم محبّ هم نیستیم! اگر عشق بیاید کار تمام است! واقعا خوشا به حال آنکه عاشق است! قال رسول الله صلی الله علیه و آله: 📖«أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ‏ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ» 👈بگذارید فعلا دلمان را به این ابیات از آن پیر سفر کرده خوش کنیم و زمزمه کنیم: رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته شراب عشق را بنگر که هر خلوت نشینی را کند رسوای هر محفل ولی آهسته آهسته بلطف پیر میخانه حسن بگرفت پیمانه بامیدش شده نائل ولی آهسته آهسته 🔻رفقا عاشق که شدیم دیگر خستگی و سختی و کم همّتی و... معنا ندارد! عاشق که شدیم دیگر تشتت احوال و معضل نفی خطورات معنا ندارد! عاشق که شدیم دیگر ریا و اخلاص نداشتن و غشّ در نیّت معنا ندارد! عاشق که شدیم دیگر قلع و قمع تعلّقات برایمان آسان میشود! عاشق که شدیم دیگر فانی شدن برایمان دشوار نخواهد بود! آری عاشقی عالمی دیگر است! رفقا به نظرتان چه کنیم عاشق شویم؟! 🔺 🔹به نظرم در زمان ما در طرق سلوک کمتر از روش عشق بحث میشود. روشهای مانند عبادت و ریاضت و معرفت نفس و مانند آن همه خوب! ولی عشق کیمیا است! ای کاش میشد از آن هم بحث کرد! قواعدش را استنباط کرد! 🔸«ملّاصدرا و مسأله عشق مجازی»🔸 مرحوم ملّاصدرا در جلد هفتم اسفار بحثی دارد در زمینه «في ذكر عشق الظرفاء و الفتيان للأوجه الحسان» یک عشق شناسی دارد. عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم میکند و مجازی را به نفسانی و حیوانی! 👈عشق حقیقی تنها عشق به خداوند متعال و صفات و افعال اوست؛ برخی غافلان فکر میکنند اینجا عشق معنا ندارد! اتّفاقا اصل عشق اینجاست و همه عشقهای دیگر سایه هایی از عشق به آن معشوق فطری است! به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم من رمیده دل آن به که در سماع نیایم که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
👈عشق حیوانی هم همان است که معمولا عشق بدنی و شهوانی است ولی عشق نفسانی عشقی دیگر است! عشق جَمیل به بُثینَة عشق نفسانی است! خودش به نوعی فضیلت است. این نفس غیر از آن نفس ملکی است. یعنی عشق انسان در مرتبه کمالات نفسانی اش! 👈عشق نفسانی همان عشق عفیفی است که بسیاری از عرفا گاهی برخی مریدان خود را به نوعی به داشتن چنین عشقی فرا میخواندند تا وصول به درجه عشق حقیقی برایشان آسان شود! 👈بهترین راه برای نفی خواطر و یکی شدن همّت انسان و بریدن از دنیا میدانستند که بعد از آن سالک هیچ کاری جز تغییر این عشق نفسانی عفیف به عشق حقیقی ندارد! این چنین عشقی به تعبیر صدرا: 📖«معدود من جملة الفضائل و هو يرقق القلب و يذكي الذهن و ينبه النفس على إدراك الأمور الشريفة و لأجل ذلك أمر المشايخ مريديهم في الابتداء بالعشق و قيل العشق العفيف أوفي سبب في تلطيف النفس و تنوير القلب و في الأخبار: إن الله جميل يحب الجمال و قيل من عشق و عف و كتم و مات مات شهيدا» ✅آری این عشق آثاری دارد! رقّت قلب می آورد! نفس انسان را به انجام امور شریف وا میدارد! باعث تلطیف نفس و تنویر قلب میشود. وجد و حزن و بکاء می آورد. برخی غافلان گمان میکنند نگاه به چهره زیبا همان و شهوت جنسی همان! آیا برای همه نفوس در همه حالات چنین است؟! آیا پدری که به فرزند زیبایش مینگرد و از آن لذّت میبرد لذّت جنسی میبرد؟! از اینجاست که چنین عشقی که به گناه و اسارت عقل ختم نشود بلکه عقل را آزاد کند از جمله فضائل است. ✔️ولی چرا چنین عشقی را مذمّت کرده اند؟! از دید صدرا دو سبب دارد؛ یکی اینکه معمولا بین عشق حیوانی بهیمی و چنین عشق نفسانی عفیف که باعث لطافت نفس است امر مشتبه میشود! نفس خیلی خبیث است! دیگر اینکه چنین عشقی فضیلت میانی است و آنچه اصالت دارد عشق حقیقی یا همان عشق به خدا و صفات و افعالش است که بعد از آن عشق نفسانی دیگر بی معنا و مضرّ است. ⚪️فعلا بنده قضاوتی در زمینه دستور العمل برخی عرفا برای عشق مجازی نفسانی برای رسیدن به عشق حقیقی و سلوک ندارم. خیلی در عرفان ادبی ما پر رنگ است! یک روشی بوده است! خیلی هم گویا جواب میداده است! 👈روشی در عرض روشهای دیگر سلوک مانند روش معرفة النفس! گاهی امروزه با شیوع روابط نا مشروع نمونه هایی از آن را بین جوانان انسان میبیند! اصلا گویا دیوانه شده اند! یک رقّت خاصّی پیدا کرده اند! باید در مورد آن اندیشید! 👈لااقل در قرآن و روایات چیزی در تأییدش فعلا به خاطر ندارم! ولی آیا ردّ شده است؟! آیا لزوما به فتح باب عشقهای حیوانی می انجامد تا از باب سدّ ذرایع جلویش را بگیریم؟! بله در متون دینی آنچه برجسته است نگریستن به زیبایی ها و عظمتها و عجایب عالم با دید آیه بینی و هو الظاهری است! این قدرش مسلم است. 🔸«اهل بیت علیهم السلام و عشق»🔸 آنچه تدبّر در مناجات و ادعیه اهل بیت علیهم السلام بر آن دلالت دارد آن است که واقعا عشق در آن به شکل عفیفی موج میزند! برخلاف عرفان ادبی ما که در آن عشق خیلی پرده دری کرده است! 👈در مناجاتهای اهل بیت علیهم السلام آنچه ظاهر است ادبیّات بندگی و فقر و نیاز است! همان نحوه وجود واقعی مخلوق! ولی در دل این رابطه عشق عفیفی موج میزند! نه اینکه مثلا بگوییم گاهی از تعابیر عشقی دم زده اند! «لَئِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ لَأُخْبِرَنَ‏ أَهْلَ‏ النَّارِ بِحُبِّي لَك‏» 👈نه مسأله آمار گیری نیست! مسأله آن است که اینجا آن عشق خود را بیرون زده والا در پس این مناجاتها عشق موج میزند! میتوان آن را نشان داد! یک عشق عفیفی است! 👈اگر در عشق نفسانی نسبت به شهوت جنسی عفّت هست در عشق حقیقی اولیاء الهی نیز نسبت به ابراز این عشق عفّت هست! اصلا خودشان را در آن حدّ نشان نمیدهند! آخر بنده کجا و عشق مولا کجا! ولی این عشق هست! این میل به فنا و یکی شدن هست! «و عَلیکَ یا واحِدی عَکَفَت هِمَّتی»؛ 👈آنقدر عفیف است که وقتی مقداری پرده از رویش کنار میرود هم باز حاضر نیست خود را عشق بنامد و خود را تنها محبّت مینامد! رزقنا الله و ایّاکم. در انتها این فراز از مناجات شعبانیه خواندنی است: اِلهي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۹) «حسرت نماز جماعت» «تفاوت دانستن و فهمیدن» «القائات و تفنگ آتاری» 🔵از منزل برای رسیدن به نماز جماعت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به راه افتادم. همینکه رسیدم دیدم نماز در حال اتمام و سجده آخر است. ⚪نمیدانم چرا یک دفعه حسرتی بر دلم نشست! موارد زیادی چنین وضعیتی رخ داده بود ولی این حالتی جدید بود. انگار دیگر وقتش رسیده بود یک پیامی را بگیرم! 👈دیده اید کلّی تلاش میکنید و با دلهره دوندگی میکنید تا به اتوبوس یا هواپیما یا بلیط چیزی برسید! ولی دقیقا در آن لحظه آخر همه امیدتان نا امید میشود! یک حالتی بر دل انسان مینشیند که همان حسرت است! 💡خلاصه به دلم این مطلب القاء شد که فلانی این نماز دیگر رفت که رفت که رفت ...! تا ابد از دستت رفت! از قافله جا ماندی! دیگر به آن نمیرسی! 💡در ادامه احساس کردم یک مطلبی برایم جا افتاد! شاید بیان کنم بگویید این که چیزی نیست! واقعا هم مطلب جدیدی نیست ولی وقتی میگویم جا افتاد یعنی جا افتاد! 👈گویا کسی به ضمیر انسان مطلبی را القاء میکند؛ گوش باطن انسان را میچرخاند و میگوید دیگر حواست جمع باشد! آن مطلب این بود که: 🔻فلانی این نمازها را خیلی مراقبت کن! سعی کن این نمازها را پاک و پاکیزه به آسمان بفرستی! برای این تلاش کن! برایش برنامه بریز! هر کسی دغدغه ای دارد! تو دغدغه ات را در زندگی همین بگذار! این نمازها را پاک و پاکیزه و با مراقبت کامل به سرمنزلشان برسان! تا به انتها و به مقصد نرساندی دلهره داشته باش و احتیاط به خرج بده! اینها سرمایه های ابدیّت توست!🔺
🔸«تفاوت دانستن و فهمیدن»🔸 رفقا انسان موجود عجیبی است. دیده اید گاهی مطلبی را هفت، هشت بار میشوند ولی انگار نمیگیرد! ولی بار نهم یک دفعه میگیرد! یکی از اسرار تکرار همین است. شاید باید زمینه ای مهیّا شود! باید اهلیّتی ایجاد شود. یک دفعه احساس میکنیم انگار تازه فهمیدیم! 🔹همین چند روز پیش بود! با ماشین عازم جمکران بودم. صوتی را گوش میکردم که یک دفعه این آیه شریفه را تلاوت کرد: 📖«وَلَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ» 👈انگار بار اوّلم بود این را شنیده بودم! کأنّی لم أسمع بهذه الآیة قطّ! یک دفعه مرا گرفت! خیلی تکان داد! ✔این گرفتن خودش موضوع مهمّی برای انسان مؤمن است. انسان مؤمن باید خودش را در بسترها و روندهایی قرار دهد و خود را آماده قرار دهد تا مطالبی را بگیرد! 🔻خیلی چیزها را میدانیم ولی هنوز ما را نگرفته است!🔺 ✔باید بدانیم خیلی وقتها باید مترصّد آن باشیم که خیلی چیزها که آنها را میدانیم و خیلی مستدلّ هم میدانیم تازه دوباره آنها را بدانیم و ما را بگیرد! وقتی ما را گرفت به خود میگوییم تازه الآن فهمیدم! انگار تا حالا نمیفهمیدم در حالیکه میدانستم! فعلا جا افتادن را فهمیدم مینامم! یک فرقی بین فهمیدن و دانستن هست! 🔴بگذارید یک خاطره ای را برایتان بگویم. یک طلبه ای بود که اوایل طلبگی با هم دوست بودیم. خیلی با تقوا و دارای فضیلت بود. ولی به شدّت کند ذهن بود! حقیقتا انگار نمیفهمید! گویا میخواهید روی سنگ چیزی بنویسید! 👈یکبار به ذهنم رسید کاری کنم ایشان اصلا از فضای حوزه برود! اینطور نمیشود! ولی به مرور فهمیدم ورای اینکه در هر حال وجود چنین انسانهای با تقوایی نیز در کنار عالم مورد نیاز است یک فرق مهمّی بین دانستن و فهمیدن وجود دارد. ✋این دوستمان دیر چیزی را میداند ولی وقتی دانست انگار میفهمد و میگیرید! ولی بسیاری از ما میدانیم ولی نمیفهمیم و منشأ رفتار و عمل و بینش نمیشود! انگار فقط در ذهن است. 👈خلاصه برخی کند ذهن هستند ولی فهمشان خوب است. اصلا فهمیده هستند! دیده اید بین مردم میگویند فلانی فهمیده است! بیش از دانایی است. از سنخ نوعی رشد وجودی و گره خوردن دانش با وجود و بینش است. ⚪بگذریم! اینکه آدم مطلبی را بگیرد خودش مطلبی است! یک تجربه ای را خدمتتان در مباحث علمی عرض کنم. چندی سالی است مشغول نگارش یک کتاب علمی هستم. بارها و بارها این را تجربه کرده ام. 👈برای هر فصلی که مینویسم دهها کتاب را در آن زمینه مطالعه میکنم. معمولا مطالبشان تکراری است. ولی این مطلب برایم جا افتاده که به خودم فشار نمی آورم. 👈فقط بارها و بارها در کتابهای مختلف مطالب را تکرار میکنم تا نکات و دقایق در جایی و لحظه ای و بیانی مرا بگیرد! همان نکاتی که بارها از جلوی چشمانم عبور کرده و متوجّهش نشده بودم. 📖«وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ» 👈ولی باید خود را در معرض این تکرار قرار داد. یکی از فوائد تتبّع همین است. تتبّعی که باعث دقّت میشود. ⚪مثال دیگری عرض کنم. سابقا که توفیق مباحثه با طلاب عزیز را داشتم گاهی یک مطلب را با چند بیان و تقریر میگفتم و منتظر چشمان آنها بودم که بعد از کدام تقریر و بیان چشمشان یک دفعه برق میزند! این برق زدن همان لحظه بلوغ و گرفتن است. 🔻معلم باید دغدغه اش فهمیدن شاگرد باشد نه دانستنش! باید مبلّغ مطلب باشد نه مدرّس آن!🔺 🔶رفقا آدمی باید مانند شکارچی حرفه ای در این تکرارها و حالات منتظر شکارش باشد! مانند صیّادی تور خود را انداخته و منتظر تکان خوردنش باشد. همیشه در حالت آماده باش باشد! هر لحظه و هر جایی و به هر شکلی ممکن است پیامی برسد! باید آنها را شکار کرد! 🔹یاد تفنگ آتاری افتادم! بچه بودیم یادش بخیر! یک بازی بود اردکها بالا می آمدند و باید با تفنگ آتاری آنها را شکار میکردیم. در اینجا تفنگ آتاری همان توجّه و آماده باش وجودی ما در برابر القائات است. 🔹به اینها باید گوش کرد! گاهی هم دقّت کرد که صدای چه کسی است؟! در بسیار از اوقات صرف همین توجّه باعث میشود انسان از اموری بر حذر باشد و به اموری اشتیاق پیدا کند؛ گاهی صدای نحسی را در گوشش شنیده یا متوجه صدایی پاک و زلال شود: 📖«مَا مِنْ قَلْبٍ إِلَّا وَ لَهُ أُذُنَانِ عَلَى إِحْدَاهُمَا مَلَكٌ مُرْشِدٌ وَ عَلَى الْأُخْرَى شَيْطَانٌ‏ مُفْتِن‏»
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۰) «درسهایی از فیلم عنکبوت مقدّس» «مگس صفتان و نجاست خواران فرهنگی» 🔴پیامهای فیلم سینمایی عنکبوت مقدّس آنقدر آشکار است که نیازی به تماشای تفصیلی آن برای داشتن قضاوت از منظر مورد نظر ندارد! 👈از همان تصویر اصلی اش که حرم مطهّر امام رئوف را به سان لانه عنکبوتی تصویر کرده که تارهای خود را بر پیکر شهر مشهد انداخته و الهام بخش چنین جنایاتی است ماجرا را میتوانید حدس بزنید! اسم فیلم را هم عنکبوت مقدّس نهاده! 👈کارگردان این فیلم در سخنانی که از او نقل شده گفته است: 📖«قصد من ساخت فیلمی درباره یک قاتل زنجیره ای نبود بلکه میخواستم فیلمی درباره جامعه ی یک قاتل زنجیره ای بسازم»😳 👈فیلم در مورد جریان قاتلی است که به دلایل شخصی در ظاهر دینی دست به جنایاتی در مشهد مقدّس زده و ضمن قتل ۱۶ نفر و تعرّض جنسی به ۱۳ نفر حدود بیست سال پیش به دار مجازات آویخته شد! 🔹در هر حال یک مسأله ای بود که در همان زمان هم عمق دیوانه وار بودن مسأله برای همگان روشن بود که نه سابقه داشته و نه لاحقه و نه مبتنی بر یک جریانی و یا حاوی پیامی آشکار برای پرداختن! جنون و دیوانگی که قاعده ندارد! 👈هم از سوی جامعه دینی محکوم شد و هم حکومت دینی او را به دار مجازات آویخت! 🔹نجاست فرهنگی این پدیده و عمق تبرّی جامعه دینی از آن آشکارتر از آن بود که بر هر انسان منصف بلکه غیر منصفی آشکار نباشد! 👈آن مذهب پاکی که به فرموده مولایش وقتی منافق صفتان دنیای اسلام خلخال از پای زنی یهودی بیرون آوردند فرمود اگر متدیّنین از سوگ این واقعه که در حوزه حکومت آنها واقع شد از غصّه بمیرند جا دارد!
⚪همان مذهب پاکی که خود سردمدار مبارزه با جمود و جهالت دینی بوده و چشم فتنه خوارجی را پیش گامانه و جان بر کفانه از جای در آورد که کسی جرأت برخورد با آنها را نداشت: 📖«أيُّهَا النَّاسُ أَنَا الَّذِي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ‏ عَلَيْهَا غَيْرِي وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَمْ أَكُنْ فِيكُمْ لَمَا قُوتِلَ أَهْلُ الْجَمَلِ وَ لَا أَهْلُ صِفِّينَ وَ لَا أَهْلُ النَّهْرَوَان‏» 👈همین چندی پیش بود که بازیگر نقش زلیخا در برنامه تلویزیونی وقتی در مورد کارگردان مذهبی این اثر مرحوم سلحشور از او پرسیده شد اینگونه از او یاد کرد که: 📖«وی در مدّت سه سال فیلمبرداری یوسف پیامبر محیط امن و محترمانه ای برای او ایجاد کرده بود». 👈همین شخصی که در جای دیگر از تعرّضهایی که دیگران به او کرده بودند پرده برداری کرده بود. این را واقعا نمیبینند؟! اینها طرفدار تجاوز و تحجّرند؟! 🔻حالا بعد از گذشت سالهایی از جریان این قاتل پلید، ناجوانمردان و مگس صفتان فرهنگی مانند کفتارها و لاشخورهایی که طعمه ای خوب را به زعم خود یافته باشند دور آن حلقه زده و نجاست خواری همیشگیشان را آغاز کرده اند. ماجرایی شاذّ را قاعده ای مطّرد در فرهنگ دینی ما جلوه داده و به بهانه ی آن دین و نظام و مقدّسات و همه را متّهم نموده اند!🔺 👈حالا جالب اینکه اگر به خود اینها بود میگفتند چنین شخصی را اعدام نکنید! همینها بودند که آنطور از عبدالمالک ریگی ها و منافقین کوردل حمایت کردند! همانهایی که آثار بمبهای شیمیایی شان بر پیکر غمدیده هموطنانمان آشکار است 👈چه بگوییم! سابقا که مستندی در مورد آن ساخته بودند و در همین دو سال اخیر نیز دو فیلم سینمایی را بر اساس آن ساخته اند که این دوّمی اخیرا موفّق به کسب جایزه معتبرترین جشنواره سینمایی جهان شد! ✅این فیلم آشکارا قبل از هر چیزی به حقیقت جفا کرده است! به معنویّت جفا کرده است! به فرهنگ ایرانی و اسلام و تشیّع تهمت زده است. ✅اگر برخی با ساختن فیلم سینمایی سیصد که آن هم فیلمی مغرضانه و زشت بود برای تاریخ ایران جیغ بنفش سردادند باید برای این فیلم بیش از آن موضع گیری کنند. چون نسبت به یک پدیده ی زنده و یک فرهنگ موجود و مقدّس ایرانی اتّهام زشت زده و اینقدر بی غیرتانه فرهنگ ایرانی را منحطّ در نظر جهانیان جلوه میدهد. ✅اگر تنها میهن پرست بوده و غیرت ملّی داشته باشند باید اعلام تبرّی کنند! بلکه اگر بی غیرت هم هستند آزاده باشند و حقیقت را کتمان نکنند! 👈بدبخت آنان که حتّی از چنین موضوعی نیز میخواهند بهره برداری سیاسی و جناحی کنند! 👈نمیدانم هنوز کسی رویش میشود که سخن از سیاسی نبودن این جوایز بگوید؟! مخصوصا جنگ اخیر بین روسیه و اوکراین که عمق سیاسی بودن ورزش را بر همگان آشکار کرد دیگر نفاق این مراسمات بیش از پیش بر همگان آشکار شده است. ✋هنوز نفهمیده اند که این سازمان امنیتها و بانک جهانی ها و جشنواره ها و... همه بازوهای منافقانه استعمار نوین هستند. ابزارهایی که از آنها در زمان مورد نیاز کمال بهره برداری را میکنند؟! 👈بعضیها یا واقعا خیلی ساده هستند یا خیلی مغرض! امرشان دوران بین محذورین دارد! 🔹نمیدانم اگر ایشان فیلمی در مورد امواج معنویّتی که از این حرم پاک ساطع شده را به تصویر میکشید باز او را به این جشنواره راه میدادند؟! 👈نمیدانم اگر در مورد جنایت اخیر آن نوجوان آمریکایی که ۲۱ نفر را در دبستان کودکانه کشت را به تصویر میکشید باز هم چند دقیقه ایستاده بر پا برایشان کف و سوت میکشیدند؟! 👈نمیدانم اگر پشت پرده ی تشکیل داعش توسّط سرویسهای اطّلاعاتی غرب و فجایع سیاه آن را به تصویر میکشید چه میکردند؟! 👈نمیدانم اگر فیلمی تاریخی در مورد جنایات فرانسه در الجزایر و موزه ی سرهای بریده مسلمانان میساخت چه میکردند؟! 👈از هولوکاست یا نقد داروینیسم حرف میزدند هم برایشان سوت و کف میزدند؟! اگر از مصائب میلیونها ایرانی که کمتر از یک قرن پیش با قحطی انگلیسی از پای درآمدند فیلم میساخت چه میکردند؟! 🔹به نظرم باید مسئولین ما برخورد فعّالانه تری داشته باشند! به جای بیانیه دادنهای منفعلانه مثلا سفیر آلمان را که حامی مالی ساخت این فیلم زشت است احضار کنند! بیشتر از وزیر فرهنگ وزیر امور خارجه داد بزند! حقوقدانان آزاده به دلیل معرّفی چهره غیر واقعی از آن به نهادهای بین المللی شکایت کنند! 👈پشت صحنه ها را بیشتر رسوا کنند تا این بازیگران و فیلم نامه نویسان و کارگردانان بازیچه را!
🔸درسهای از فیلم عنکبوت مقدّس🔸 ⚪۱-یک درس بزرگ این اثر فرصت طلبی استکبار و استعمار پیر در پیدا کردن موضوعاتی است که آن را بهانه ای برای تاختن به فرهنگهای رقیب کنند! این فیلم با حمایت مالی غرب به ویژه نهادهای کشور آلمان ساخته شده است. اینها هم به این مفتی ها هزینه ی یک کار را متقبّل نمیشوند! قبلش فیلم نامه را میبینند که چقدر ارزش هزینه کردن دارد؟! دشمنان ما بیدارند! وطن فروشان بی دین نیز با در اختیار قرار دادن این موضوعات نادر به شغل بی غیرتی ملّی و دیاثت فرهنگیشان مشغولند! ما چقدر بیداریم؟! چقدر به احیای امر اهل بیت علیهم السلام و معرّفی آنان به جهانیان موفّق بوده ایم! ⚪۲-درس دیگر فهمیدن سرّ آن بود که چطور حادثه عظیم دنیای معاصر ما که راهپیمایی بزرگ اربعین است اصلا مورد توجّه سینما و هنر قرار نمیگیرد! تازه عمق سیاسی کاری در این زمینه را میفهمیم! حالا نورانیّت دفاع مقدّسمان که در هر حال جنگ بوده پیش کش! آن نور عظیم و آن همه صحنه های بهت آور انسانی را در اربعین رها کرده و به حادثه ای کوچک، زشت، بی ریشه و پلید دامن میزنند! این هم از عجایب زمان ما و نفاق مدّعیان هنر و فرهنگ است! ⚪۳-درس دیگر این فیلم آن است که مسأله ایران چقدر برای غرب مهم است. واقعا اگر از ناحیه ایران و نظام مردم سالارانه ی دینی آن احساس خطر نمیکردند اصلا برای اینگونه موضوعات و فیلمها ارزشی قائل نبودند. این نشان میدهد ایران در نگاه آنها چقدر مسأله مهمّی است. باید رویش هزینه کنند و چهره اش را در غرب خراب کنند! زمانی با خود میگفتم اگر جریان ولایت عهدی امام رضا علیه السلام در تاریخ رخ نمیداد شاید امروز برخی جاهلان به سادگی پیدا میشدند و میگفتند اصلا اهل بیت علیهم السلام جایگاه خاصّی در آن زمان نداشتند و شما آنها را در کتابها بزرگ کرده اید! اصلا مسأله مهمّی در جامعه پهناور اسلامی آن زمان نبودند! ولی ولایت عهدی ایشان نشان داد چقدر مسأله مهمّ و جدّی ای بوده است ⚪۴-درس دیگر این فیلم آن بود که نشان داد چقدر بعضیها سطحی نگر یا فریب خورده اند! اوج ساده لوحی و فریب خوردگی عدّه ای را نمایان کرد که عقلشان در چشمشان است! اگر همین بد سلیقگی آنها که در این فیلم تصویر حرم رضوی علیه السلام را به سان عنکبوت مقدّس تصویر کرده و از نفاق خود پرده دری نموده بودند در این فیلم نمی بود باور کنید بسیاری هنوز از مدافعان سرسخت این فیلم و جایزه این زن فرهنگ فروش ایرانی بودند! همانگونه که هنوز هم تمجید آن کارگردان قبلی را میگویند که با فیلم سیاسی و سیاه نمایی دیگری جایزه را برده بود! به راستی اگر این تصویر زشت نبود چگونه میتوانستیم آنها را نسبت به اغراض شوم این فیلم آگاه کنیم؟! دیگر مجبور هستند نفاق را کنار گذاشته و به وضوح ببینند باطن زشت برخی افکارشان آنها را به تقابل آشکار با اولیاء الهی کشانده است. نفاق شگردش همین است که به چنین تقابلهای واضحی تن ندهد زیرا میداند در چنین آشکاری ای رسواتر از آن است که خریداری داشته باشد! به فرموده ی مولای متّقیان علی علیه السلام: 📖«إِنَّ الْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَكُنْ فِيهِ اخْتِلَافٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَخْفَ عَلَى‏ ذِي‏ حِجًى‏ وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَيُحْسَبَانِ‏ مَعاً فَهُنَالِكَ اسْتَوْلَى الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ نَجَا الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى‏» ⚪۵-درس دیگر این فیلم آن است که دشمن را بهتر بشناسیم. دشمن نمی آید مستقیم به دین و مقدّسات ما فحش بدهد! کاری که میکند آن است که لوازم آن را مورد تشنیع قرار میدهد! مثلا وقتی میبیند نمیتواند جامعه ی بالغ ایرانی را به سمت بردگی استکبار و قبول طاغوت آمریکایی بکشاند به جای آن سخن از لزوم توسعه با مفهوم خاصّ و پیوستن به نهادهای جهانی و جهانی شدن و... به شکلی میزند که عملا معنایش تن دادن به سیطره استکبار است. در اینجا نیز به جای تقابل مستقیم با دین، مذهب پاک تشیّع، امام رضا علیه السلام، ولیّ فقیه زمان به سراغ یک فرد در شهر مقدّس رفته و با هجمه به چنین شخصی و یا امثال علم الهدی ها میخواهند به هدف شوم خود نائل شوند! ⚪۶-درس دیگر آن عمق تاریک نمایی فرهنگ ایرانی در غرب است. بعید نیست اگر آنها نگاهی نسبتا واقع بینانه نسبت به فرهنگ ایرانی داشتند به خود اجازه نمیدادند فیلمی اینقدر رسوا را دیده و برای آن کف زده و آن را مستحقّ جایزه بدانند! آخر حماقت هم اندازه ای دارد! گویا آنقدر بدی فرهنگ ایرانی را گفته و شنیده اند خودشان هم باورشان شده چنین انسانهای عجیبی در ایران زندگی میکنند! اندکی هم انسان شناسی داشته باشند میفهمند نمیتواند مسأله اینطور باشد. شاید آنقدر هم احساس دشمنی نسبت به ایران دارند که دوست دارند در یک روند خود فریبی چنین چیزهایی را راحت باور کنند! این نشان میدهد که باید برای چهره ی فرهنگیمان نیز فکری کنیم
⚪۷-درس دیگر این اثر آن بود که گول این ظاهر سازی های اینها را نخوریم! همینهایی که به ما درس اخلاق میدهند که دیگران را قضاوت نکنید! نظر همه محترم است! تا جرمی اثبات نشده اعلان نکنید و... . انصافا چنین فیلمی که بدون بررسی منصفانه متضمّن چنین ابر قضاوت سخیفی نسبت به فرهنگ یک ملّت است میتواند آن هم از سوی دشمنان فرهنگی اش که خود در قضاوتهای عادیشان هم متّهم هستند به عنوان برجسته ترین فیلم جهان شناخته شود؟! به آن جایزه بدهند و آن را به چشم جهانیان بیاورند؟! این واقعا قابل دفاع است؟! این واقعا منصفانه است؟! اصلا پروای آن را دارند که چقدر آنچه جایزه میدهند بر واقعیّت منطبق است؟! ⚪۸-یک درسی هم اینهایی که آب از لب و لوچه شان راه افتاد که وای این خانم به چه قله ی رفیعی رسید به ما دادند! این بود اوج اهداف زندگیتان! چند لحظه کف و سوت و یک لوح و چند تا عکس و ژست گرفتن و خوشی از آنکه دشمنان دین خدا و... ازتان خوششان آمد؟! این بود شناختتان از انسان و جایگاهش در نظام آفرینش؟! اینقدر حقیر مدح و ثنای این و آنید؟! اینقدر ذلیل دیده شدنید؟! آری انسانی که خدایش را فراموش کند خودش را فراموش میکند و اینطور به وادی تیه لذات وهمی می افتد! اینطور حقیر میشود. انسان را باید ملکوتیان بپسندند! پاکان بپسندند! آن نور آسمان و زمین بپسندد! آری إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم. ⚪۹- درسی دیگر نیز این خانم نقش اصلی که جایزه برترین بازیگر زن را گرفت به ما داد! حالا به خاطر جهالت، شهوت و یا هر چیز دیگری آلوده به گناه شدی و از روی خجالت و یا هر چیز دیگر به خارج رفتی! خدا همه ما را ببخشد! ولی دیگر این لجاجت و توجیه کردن چیست؟! حالا نکند کینه ی دین و مذهب را هم به دل گرفته که چنین نقشی را بازی کرده ای؟! مگر تقصیر آنان بود؟! به قول مولوی معنوی: تو درون چاه رفتستی ز کاخ چه گنه دارد جهانهای فراخ به ایشان باید کلام آن ولیّ الهی به عبد فرّار در نجف اشرف -که با افتخار خود را عبد فرّار مینامید- را گفت: أ فررت من الله أم من رسوله؟! در یک خلوتی بنشین و محاسبه کن! ببین با آخرتت چه کردی؟! اگر همین فردا مرگت فرا رسد آیا در آن محضر پاک و عدل میتوانی سرت را بالا بگیری؟! آیا امید شفاعت داری؟! یا میخواهی مانند آن گردن کلفتان مستکبر بگویی مگر چه کردم؟! خودت در آن خلوت خودت وقتی صاف و زلال با فطرتت بنشینی میفهمی چه کردی! آن دشمنان هم خوب رصد کرده و ایشان را برای این نقش انتخاب کردند! گویا طلبکار هم هست! انسان موجود عجیبی است! حاضر است برای توجیه خود و انانیّتش تا آن انتهای انتها هم حق کشی کند! ⚪۱۰-درس دیگر را نیز آن قاتل اعدامی به ما داد! اینکه چطور یک جهالت، شهوت و غضب ما میتواند حتّی بعد از مرگمان اینقدر آثار تاریک از خود به جای بگذارد! حال گیرم راننده تاکسی ای به همسر آن قاتل مشهدی تعرّض کرد چرا باید او دست به این سلسله جنایات و تعرّضهای جنسی میزد! نکند حسادت و شهوت با نقاب تعصب دینی و تسویل شیطانی خود را بر او غالب کرده!!! حالا هم که مرده باز آثار عملش شاید بدتر از خود آن اعمال دارد در پرونده اش نوشته میشود؛ همینطور آن راننده تاکسی آیا فکرش را میکرد کار زشتش چنین سونامی عظیمی از تاریکی را در پی داشته باشد؟! رفقا آیا ما هم نباید از پیامد رفتارهایمان به خدا پناه ببریم؟! 📖«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في‏ إِمامٍ مُبينٍ»
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۱) 🔸«هویت طلبگی در عصر جدید»🔸 با یکی از دوستان طلبه در مسیر تهران قم همراه بودیم. ایشان بیان کردند که بسیاری از طلّاب جوان در زمینه هویت طلبگی و آینده شغلی خود دارای سؤالات جدّی هستند! همین باعث نوعی سردی و ناراحتی حتّی برای مستعدّین آنها گردیده است. 👈سخن از تحلیل ریشه های این امر شد. گویا مفروغ عنه دانسته شده که این امر پدیده ای نوظهور است و سابقا طلّاب چنین وضعیتی نداشتند. با قبول چنین پیش فرضی تحلیلهایی به میان می آید. 🔸«طلبگی و دنیای مدرن»🔸 شاید در نگاهی خاصّ ریشه ی تحلیلهای مربوط به علّت بحران طلبگی در عصر جدید به این بازگشت کند که مشکل از طلبگی و یا حتّی محتوای دروس طلبگی و تناسب آن با نیازهای زمان و مانند آن نیست. مشکل از تمدّن مادّی مدرنی است که اصلا مشروعیّتی برای چنین نهادی در آن تعریف نشده است. ⚪طلبه بر دوش خود یک نگاه سنگینی احساس میکند که گویا جامعه نیازی به او ندارد! جایگاهی برای او وجود نداشته و وزنی برای او قائل نیستند! همین امر باعث نوعی بی هویّتی اجتماعی برای او میشود. ⚪مخصوصا اینکه چنین احساسی با سلب مزایای مادّی نیز گره خورده و همین امر واهمه افراد را بیشتر تحریک میکند. 📎با یکی از اساتید فاضل در مورد تجربه تدریس ایشان در محیطهای مختلف صحبت میکردیم. نکته ی جالبی را بیان فرمودند. گفتند من تجربه کردم در آن مؤسساتی که معیشت بهتری برای مخاطبین مهیّا شده بود به شکل قابل توجّهی چنین شبهاتی کمتر است!
🔴در هر حال تأمل در روح تمدّن مادّی نشانگر آن است که اساسا با روح شغل طلبگی در تنافی ذاتی است. اگر تمدّنی در لایه های عمیق فلسفی اش به سمت مادّی گرایی حرکت کند خب طبیعتا چنین اموری رخ خواهد داد. 👈در سطح فرهنگ نیز خود را اینگونه نشان میدهد که زمینه های فعالیت طلبگی که مورد نیاز جامعه است به دست مشاغل تخصصی دیگر سپرده میشود. 👈مثلا به دست روانشناسان، مشاوران، حقوقدانان، قضات، مورّخین، دانشمندان و... سپرده شده است. ✋تقریبا در فضای مدرن این شغل به مرجعیت در فتوای رساله ای برای افراد سنّتی که متمایل به چنین فضای باستانی هستند تقلیل داده شده است. گویا نوعی میراث فرهنگی و موزه ای برای بازدید افرادی خاص گشته است! ✔بلکه بالاتر از آن تمدن مادی نوعی نفرت از طلبه دارد. این نفرت هم از سنخ نفرت یک دشمن از دشمن دیگر است. چیزی نیست که به خاطر آن قهر کنیم و دچار بحران هویتی شویم! آدم از دشمنش که قهر نمیکند! مگر توقعی دیگر میرود. 🔸«هویت طلبگی هویت معرفتی رفتاری است»🔸 اینها همه درست ولی بنده به این دوستمان عرض کردم ولو اینها را گفتم ولی آن را ریشه اصلی نمیدانم. ریشه اصلی به آن برمیگردد که طلبگی در ذات خودش به ایمان و عمل صالح تکیه دارد. ✅طلبگی از جهتی شغل انبیاست. شغل آن بلند همّتان و بلند نظران بصیری که دعوت کننده انسانها به سمت عوالم غیب هستی و آن کانون نور هستند. 👈روشن است که فاقد الشیء لا یعطی الشیء. باید مراتبی از ایمان، تقوا و بصیرت را داشته باشند تا بتوانند چنین شغلی داشته باشند. 👈باید با استقامت در مسیر لذّت برتری از راه پاک و هدف عالی خود در عقل یا وجودش احساس کند تا به خوبی به هویّت اصلی فعالیتهایش پی ببرد! به آن افتخار کند و در مسیرش از هیچ مجاهدتی باکی نداشته باشد. 🔵مرحوم کلینی مضامین مرتبط با این امر را در «بَابُ الرِّضَا بِمَوْهِبَةِ الْإِيمَانِ وَ الصَّبْرِ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ بَعْدَهُ‏» اصول کافی آورده است. در روایتی امام باقر علیه السلام میفرماید اگر کسی توفیق فهم این راه نورانی را یافت دیگر چه زیان و باکی از ناحیه حرف و نگاه مردم خواهد داشت؟! حتّی اگر به او مجنون بگویند! بلکه به درجه ای از هویّت و ارزش وجودی می رسد که حتّی اگر بر قله کوهی تنها مشغول عبادت خداوند باشد تا رحلت فرا رسد باز هم باکی ندارد. 📖«مَا يَضُرُّ رَجُلًا إِذَا كَانَ عَلَى ذَا الرَّأْيِ‏ مَا قَالَ النَّاسُ لَهُ وَ لَوْ قَالُوا مَجْنُونٌ وَ مَا يَضُرُّهُ وَ لَوْ كَانَ عَلَى رَأْسِ جَبَلٍ يَعْبُدُ اللَّهَ حَتَّى يَجِيئَهُ الْمَوْتُ» 👈بارزترین مصداق مؤمن در روایات که سعی میکند با ایمانش زندگی کرده و داعی الی الله باشد همین شغل طلبگی است. 👈در روایت دیگری امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد هویّت و شخصیت بالای انسان مؤمن اینگونه نقل میکند که در وجود خود به واسطه شرافت ایمانش انس و لذّتی را می یابد که با وجود آن دیگر از نگاه و مدح و ذمّ دیگران رهیده و با بصیرتی تمام به راه نورانی خود ادامه میدهد: 📖«قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ لَمْ يَكُنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَاحِدٌ لَاسْتَغْنَيْتُ بِهِ عَنْ جَمِيعِ خَلْقِي وَ لَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِيمَانِهِ أُنْساً لَا يَحْتَاجُ‏ إِلَى أَحَدٍ» 👈این هویّت و شخصیت ایمانی که اساس شغل شریف طلبگی است همان چیزی است که از آن به عنوان عزّت دینی در روایت دیگری یاد شده است. آری «الْمُؤْمِنُ عَزِيزٌ فِي دِينِهِ» 🔴رفقا آنچه امروزه رخ داده آن است که این ایمان مزاحمهای قوی تری نسبت به گذشته پیدا کرده است. از اینجاست که طلبگی در دنیای نوین ایمان ریشه دارتری میطلبد! مسأله همین است! ریشه همین است! استقامت در این مسیر دشوارتر شده است. البته به همین نسبت اجر و پاداشش هم عظیمتر شده است. ✔امروزه طلبگی به خودی خود یک جهاد با نفس و مجاهدت بزرگ است. این مسائل ناظر به هویّت طلبگی در واقع از تیر و ترکشهای این جهاد بزرگ بین کفر و توحید در دنیای امروزی است. 👈صورت نوینی از همان تحقیر و استهزائی است که گاهی انبیاء الهی با آن مواجه بودند. ولی الآن تنها از سوی یک قشر خاصّ نیست بلکه شاکله های تمدّنی به اندازه ای چنین حالتی را به خود گرفته ولی اینها دیگر عوارض همان جهاد مقدّس است. از آن باکی نیست! 👈انسان مؤمن از استهزاء و سنگینی نگاه دیگران که نباید منفعل شود! مگر اینکه در ایمانش مشکلی باشد! آری همین است! رفقا همین است! ✋البته شگرد مادی گرایان بزرگ نمایی و ارعاب است. چندان هم کار از دست نرفته و هنوز ورای فطرت خداجوی انسانها، مؤمنین بسیاری خود را نیازمند تعالیم ناب اسلام دیده و با دیدگاه احترام و اکرام به این شغل شریف مینگرند.
✅آری طلبه در دنیای کنونی برای ثبات قدم در این شغل آسمانی نیازمند ایمان ریشه دارتر و بصیرت نافذتری است. سابقا طلبگی چنین دشمن تمدّنی کلان در این سطح نداشت. در تمدّن تعالی گرای سنّتی شغل طلبگی قابل هضمتر بود تا عالم مادّی نوین. 👈همچنین روحیّات انسان مدرن در انسانگرایی و رفاه گرایی و مانند آن نیز که کما بیش همگان با آن درگیر شده ایم در این امر بی تأثیر نبوده است. 🔷مزاحم دیگر مرتبه ایمان لازم برای شغل طلبگی هم آن است که اقتصاد طلبگی نیز نسبت به دیگر اجزاء جامعه گویا نسبت به گذشته دچار مشکلاتی هر چند ناظر به بالا رفتن سطح انتظار در کیفیت زندگی و رفاه شده است. 👈در گذشته به دلیل نبود فرهنگ مصرف گرایی و رفاه گرایی و تجمل گرایی و مانند آن اجزاء جامعه شباهت بیشتری به یکدیگر داشته و اختلاف سطوح چندانی بین طبقات مختلف در نوع زندگی و لوازم آن نبود. 👈ولی امروزه با ظهور نوعی مسابقه اشرافیت در فرهنگ مادی شغل طلبگی دشواتر و نیازمند ایمان محکمتری شده است. به عبارتی وهم انسان وقتی مضرّات مادی را در طی کردن این راه میبیند به شکل طبیعی مایل به شبهه افکنی و دشوار نمایی طیّ مسیر طلبگی میشود. ✔رفقا همه ی سخنم در این قسمت در همین امر خلاصه میشود که ریشه را بدانیم چیست! مشکل ما بحران هویّتی و یافتن پاسخی در این زمینه نیست. مسأله این است که در عصر نوین دینداری دشوارتر و به همین نسبت طلبگی دشوارتر شده است. حالا به هر بهانه ای خود را نشان میدهد. یک بهانه اش بحرانهای هویتی است! واژه اش قشنگ است و این دلهره های مشرکانه را به شکل مشروع و حق طلبانه ای به ما جلوه میدهد ولی باطنش ترس از نگاه دیگران، استهزاء و استغناء آنان است! این ترس هم ریشه در آن دارد که هنوز آن عزّت دینی و آن «لجعلت له من ایمانه أنسا لا یحتاج الی احد» را خوب تجربه نکردیم! اگر برای چیزی ناراحتیم و میخواهیم مشکلش را رفع کنیم برای این بُعد ناراحت باشیم. ✔باهویّت تر از طلبه و با عظمتتر از مسیر و شغل شریفش در همه عوالم هستی یافت نمیشود! اگر غصه ی چیزی را میخواهیم بخوریم غصه ی این را بخوریم که چرا مراتب ایمان، تقوا و یقین را طی نمیکنیم! غصّه آن قله های رفیع عوالم وجودی را بخوریم که همه سعادت و بهجت ما در فتح آنهاست! غصّه انسان شدنمان را بخوریم! دردمان درد سلوک راه خدا و غصّه مان دوری و آلودگی و این بازیگریهای نفسانیمان باشد! ✔مگر در عصر جدید خدا از خداییش افتاده تا طلبگی از طلبگیش افتاده و دچار بحران هویت شود؟! خیر جهاد سنگینتر شده و جوائز جزیلتر گشته! 🔸طلبه، طلبه است!🔸 حالا جنبه ی دیگر مسأله را بیان میکنم. یکی دیگر از مغالطات در مسأله بحران هویّت طلبگی آن است که گویا انتظار داریم طلبه شغل دیگری هم داشته باشد و چون نمیدانیم شغلش چیست ناراحت شویم! 👈خیر! طلبه باید طلبگی کند! باید دین را بفهمد و به مراتب ایمان و عمل صالحش افزوده و دین به دیگران برساند. بشیر و نذیر باشد. 👈طلبه نیامده فیلسوف، متکلّم، فقیه مصطلح، اصولی مصطلح، دانشمند و... باشد. طلبه آمده دین شناس شده و با تلاشی مضاعف در مسیر ایمان و عمل صالح سعی در ابلاغ پیام دین داشته باشد. آمده عالم ربّانی شود. کارش خیلی روشن است. 👈چه در یک روستا باشد یا شهر یا تنها یا در جهاد و یا در دانشگاه و یا در حوزه! هویّتش و شغلش معلوم است! ✋بعضیها طوری پرسش از آینده را برای طلبه ترسیم میکنند که گویا شغل بودن خود طلبگی را قبول ندارند! گویا طلبگی یک جنس مبهم است که باید حتما یک فصل دیگری بخورد تا متعیّن شود! ✋میگویند این که نمیشود باید یک کار دیگری هم داشت! خیر کارش همین است! بله میتواند مبتنی بر وظیفه یا علاقه و نیاز به عرصه های خاصّی وارد شده و وظایف طلبگی اش را در آن عرصه ایفا کند ولی در هر حال ماهیتش تغییر نمیکند. ✅ما باید از عظمت و شرافت شغل طلبگی غافل نشویم! این غفلت خودش از بزرگترین جنود شیطان است. طلبگی همین سلوک فقیهانه و مؤمنانه و در مسیر ابلاغ پیام دین است. ✔اساس طلبگی انسان شدن خود بوده و در ادامه طلبگی همین کیفیت برخورد صحیح ایمانی با والدین، فامیل، خانواده، دوستان، همسایگان، مردم و جامعه و اصناف مختلف است. چیزی ورای این که نیست! رفقا ما چون طلبگی نمیکنیم دچار بحران هویت میشویم. 👈همین کیفیت خاصی که با فرزند یا والدین برخورد میکنی در حال انجام وظیفه طلبگی خود هستی! امروز از صبح تا کنون چگونه با خود و دیگران رفتار کردی و چه دغدغه هایی داشتی؟! 🔻رفقا ما طلبه ایم ولی طلبه گری نمیکنیم. انصافا شغلی به دشواری و عظمت طلبه گری نیست! طلبگی شغل انبیا و اولیاست! با این فرق که آنها به مکتب نمیروند ما باید برویم. باید ابتدا شکوفا شده و انسان شود و سپس انسان درست کند! کارخانه انسان سازی بزند! یذکرکم الله رؤیته و یزیدکم فی العلم منطقه و یرغبکم فی الآخره عمله باشد!🔺
👈همین فقیهانه و پارسایانه رفتار کردن در این عرصه ها و دغدغه ی انتقال پیام دین شغل تو بود! بعضیها فکر میکنند تنها وقتی بالای منبر میروند مبلّغ هستند! 🔻رسالت طلبه چیست؟ آن است که یاد بگیرد و با رفتار و گفتارش یاد بدهد که ای انسان آسمانی باش و در زمین زندگی کن! ای انسان برزخی هست! قیامتی هست! ملکوتی هست! اسما و صفات الهی در کار است! عالم صاحبی دارد!🔺 🔵رفقا دیر یا زود عمق این مطلب باید برایمان جا بیافتد که هویّت طلبگی یک هویّت معرفتی عملی است. در معرفت با شناخت هستی و انسان و دین الهی و اولیاء الهی باید در مراتب ایمان و یقین بالا برود و در عمل نیز با رعایت تقوا و پرهیزکاری در عبادت و عمل صالح کوشا باشد. 🔻رفقا این را به یادگار داشته باشید! طلبه اگر درس نخواند احساس پوچی میکند و اگر تقوا را رعایت نکند احساس تناقض میکند. آری هویّت طلبگی هویّتی معرفتی رفتاری است🔺 🔹طولانی اش نکنم. اگر دین مهم است پس شغل طلبگی هم مهم است. از طرف دیگر طلبه ارتش دین است. اینها ضامن امنیت دینی جامعه هستند. 👈آیا تا به حال دیده اید کسی به ارتش ما اشکال کند که شما در این ۳۰ سال اخیر چه کاری برای ما انجام داده اید که این همه هزینه برای شما کرده ایم! 👈تازه قیاس هم مع الفارق است و طلبگی فوائد بیشماری برای جامعه دارد. ضامن امنیت دینی و فرهنگی همین طلّاب و وجودشان در بین جامعه است که هر چند محسوس با بسیاری سر و کار نداشته باشند دیانت را در بین جامعه حفظ کرده و دشمن را بیرون رانده و جلوی طمع آنان می ایستند. 🔹مردم هم اهمیت و ارزش شغلها را از روی آثارش تشخیص میدهند. ببینید چه شغل شریفی است که در آن افرادی نظیر امام خمینی ها را پرورش میدهد. آیا کم عظمت دارد؟! 🔹اگر میبینیم در نگاه بسیاری طلبگی معنای روشنی ندارد ما باید در مراتب ایمان و عمل صالح خودمان شک کنیم! اینها آنقدر نورانیت و جذابیت دارد که وقتی مردم آن را ببینید شیفته این راه و روش میشوند. ⚪آری به فرموده امیر المؤمنین علی علیه السلام وقتی عالم به علمش عمل نکند آن علم نزد جاهلان بی ارزش شده و دیگر هویّت و عظمتی برای آن رشته قائل نخواهند بود! 📖«إِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ‏ الْجَاهِلُ‏ أَنْ يَتَعَلَّم‏» ⚪ما وقتی وارد طلبگی شدیم نوعا به واسطه معنویّت و نورانیت این شغل شریف بود که جذب آن شدیم. نادر افرادی شاید یافت شوند که به دلیل طمع مادّی یا مقامی وارد چنین شغل دشواری بشوند! 👈مشکل آن است که وقتی وارد آن میشویم تلاشهای ایمانی و سلوکیمان به وزان تلاشهای علمی در راه ادبیات و اصول و فقه رسمی که میخوانیم ادامه پیدا نمیکند! ✋حوزه ی درسهای معارفی و ایمانی که اتّفاقا جاذبه اصلی ما برای ورود به حوزه ها بود چندان گرم نیست. برای ما کتابهایی مانند رساله الولایة علامه طباطبایی و اسرار الصلاة امام خمینی برجسته نیست. خب چوبش را هم خواهیم خورد! ✔طلبه هستیم ولی طلبه گری نکرده و با هویت نوری آن زندگیمان را تعریف نکرده و روابطمان را سامان نمیدهیم تا وضع الشیء فی موضعه تحقق یابد. مثل طبیبی میشویم که خودمان نمیدانیم طبیبیم و اگر میدانیم مطب نمیزنیم و اگر میزنیم خیلی مقطعی به آن سر میزنیم! طبیب دوّار بطبّه نیستیم. آخر شغل ما که قرار بود با آن هویتمان تعریف شود همین بود. 👈بحث در زمینه طلبگی و مسائل پیرامون آن بسیار است. ان شاء الله در موضع مناسبش باید پیگیری شود: 📖«اللهم اجعلنا ممن تنتصر به لدینک و تعز به نصر ولیک و لاتستبدل بنا غیرنا»
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲) «انقلاب اسلامی ایران» 🔵امشب در سالگرد رحلت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه تصویر دلنشینی از بزرگ مرد تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشر خمینی کبیر را دیدم. 👈رفقا اگر امامی که دیدیم این است واقعا ائمه ما و امیر المؤمنین علی علیه السلام دیگر چگونه بودند! دیگر امام زمان ما روحی فداه چگونه است؟! 👈خدا چه منّتی بر ما نهاد و چه عزّتی به مُؤمنین داد که در زمان حکمرانی چنین اولیائی تنفّس میکنیم! چه نعمت بزرگی! سجده شکر و گریه شوق ندارد؟! 💡به دلم افتاد به مرور مطالبی در زمینه انقلاب اسلامی بیان کرده تا روشن شود کجای تاریخ ایران و بشر ایستاده و چه آینده ای در پیش خواهیم داشت! 👈آیا به راستی انقلاب ما زمینه ساز ظهور خواهد بود؟! این را ان شاء الله تعالی به مرور در نوشته هایی تقدیم خواهم کرد. ⚫رفقا امروزه رفته رفته صف بندی ها آشکارتر میشود! انگار وارد مراحل تازه و مهمی از تمحیص و ابتلاء شده ایم! 📖«ما كانَ اللَّهُ‏ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى‏ ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّب‏» ✊گویا در زمان ما بوی نبرد واپسین بین جنود عقل و جهل به مشام رسیده و بر همه رفته رفته واجب است ضمن خودآگاه شدن به موقعیت و رسالت خود در این نقطه از تاریخ انسان سهم خود را در این جهاد مقدّس ایفا کنند. 🔸«لزوم نگریستن به انقلاب اسلامی از افق مفاهیم بلند قرآنی»🔸 اما در مورد انقلاب اسلامی ما که به راستی انفجار نور و روحی در دنیای بدون روح بود چه میتوان گفت؟!
✔زبان علمی رایج در فرهنگ مدرن که در مدارس نوین با آن خو گرفته ایم زبانی نیست که بتوان به درستی با آن از جایگاه و اندیشه های رفیع انقلاب اسلامی ایران صحبت درخوری نمود. ✔انقلابی که دیدگان خفاش گونه انسان مادّی بین و غرب زده از مشاهده جمال ملکوتی اش عاجز است. نباید انقلاب اسلامی ایران را صرفا با تعریفی که غرب از آن ارائه میکند دیده و ارزش گذاری نمود. گرچه با آن تعاریف نیز شاهکار انقلابهای عالم است. ⚪رفقا دو نصیحت را برادرانه به خود و شما میکنم! 🔻یکی اینکه اگر میخواهیم عظمت انقلاب و راهی که در پیش گرفته ایم را بدانیم باید ذهن خود را از این مفاهیم مشرکانه به اصطلاح علمی شسته و تلاش کنیم از افق بلند مفاهیم قرآن و روایات سعی در نگریستن به این نهضت بزرگ نماییم! عظمت و نورانیت این نهضت آسمانی بسی والاتر از آن است که به سادگی به شکار مفاهیم محدود و آلوده بشر دنیا زده در آید! وقتی از دریچه قرآن کریم و روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام به این انقلاب مینگریم تازه با عظمت آن آشنا میشویم! تازه میفهمیم چه شجره طیبه ای است! چه هدف بلندی را آغاز کرده است!🔺 🔻نصیحت دیگر اینکه امروزه معرفت به جایگاه انقلاب اسلامی ایران برای عموم ایرانیان و همچنین متدیّنین از جمله امور ضروری است. معرفتی که به راستی باید به آن مانند معرفت به خداوند، معاد، نبوت و امامت در عصر کنونی اهتمام ورزید تا رسالت توحیدی سنگینی که شیعیان ایرانی در این زمان برای انجام آن مبعوث شده اند را به درستی درک نمود🔺 🔹بلکه حتّی اگر ایرانیان بخواهند ایرانی بمانند میبایست خود را در جبهه انقلاب اسلامی قرار داده و فرهنگ اصیل خود را از گزند شبیخون فرهنگی غرب در امان بدارند. 🔻اگر مسلمان واقعی میخواهید باشید انقلابی باشید و اگر ایرانی اصیل هم میخواهید باشید انقلابی باشید!🔺 👈جمهوری اسلامی ایران خودیت گمشده ملّی ایرانیان را در دنیای جدید بازیابی نمود تا بتواند بدون تحیّر و سرگشتگی در امتداد تاریخ کهن و فرهنگ غنی خود راه پیشرفت را دنبال نموده و مقتدرانه پنجه در پنجه مستکبرین عالم بیاندازد. ✋تجربه و تحلیل نشان داده که ایران پرستی، غرب پرستی و غرب گرایی خود راههایی برای از دست دادن فرهنگ اصیل ایرانی و گرفتاری در دام استکبار و استعمار و از بین رفتن استقلال و آزادی ایرانیان بوده است. افرادی اینچنین از تاریخ خود بریده شده زبان مردم خود را دیگر نخواهند فهمید؛ 🔸«انقلاب ما انفجار نور بود»🔸 رفقا خدا بهتر میداند! راستی اگر انقلاب اسلامی رخ نمیداد نه فقط وضع کنونی ایران بلکه وضع کنونی جهان چگونه بود؟! با آن سرعتی که در حال دین زدایی بودند الآن به چه نقطه ای رسیده بودیم؟! 👈رفقا واقعا مگر به حرف است! صد سال پیش به اجبار حجاب زنان و عمامه روحانیان را برداشتند! چه کارها که نکردند! ما هنوز درک عمیقی از این سخن امام راحل نداریم که میفرمود برای اسلام احساس خطر کرده ام! 👈واقعا خیلی چیزها را امام تغییر داد! خیلی روندها را! طوری که حالا طلبکار هم هستیم! میگوییم بد حجابی زیاد است و این نالایقی این حکومت است! جلّ الخالق! ✋آری اصل اسلام در خطر بود! امام همان کسی بود که تهدید بزرگ را تبدیل به فرصت بزرگ کرد!
🔷پیش از انقلاب مجله اشپیگل در مصاحبه ای با مارتین هایدگر متفکّر معروف آلمانی در مورد آینده غرب و اینکه به انتها رسیده سخنی از او نقل نموده که تکان دهنده است. 👈هایدگر در پاسخ به سرنوشت انسان سخنی میگوید و شرط میکند که تنها بعد از مرگ او آن را منتشر کنند! هایدگر گفت: آری تنها یک راه نجات برای انسان باقی مانده! آن هم خدایی است که قادر است بشر را نجات دهد! شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی مردی از غیب برون آید و کاری بکند کو کریمی که ز بزم طربش غمزده ای جرعه ای درکشد و دفع خماری بکند 👈از برخی متفکّرین آمریکایی سخن قابل توجّهی را دیدم. گفته بود وضعیت بشر طوری شده که گویا بشر دستش را از دست بزرگان و مربّیانش بیرون آورده و در عالم گم شده است! 👈به دوستان پیشنهاد میکنم حتما صحبتهای متفّکر شهیر غربی میشل فوکو در زمینه انقلاب اسلامی روحی در جهان بدون روح را با دقّت بارها مطالعه کنند. 🔸«برای حفظ اسلام دیگر چاره ای جز اجرای حکم فراموش شده ولایت فقیه نبود»🔸 رفقا بگذارید در اینجا داستان شیرین یک توفیق اجباری را برایتان بگویم! امام خمینی به درستی به این نتیجه رسید که اساسا اگر بخواهد اسلام به معنای صحیحش باقی بماند چاره ای جز ورود در عرصه حکومت باقی نمانده است. ✔اینجا بود که ضمن استنباط روشنتر نظریه ولایت فقیه که نظریه ای بومی شیعی بود که تا این زمان کمتر کسی احتمال اقامه آن و فایده بحث از آن را داده بود سعی أکید در اقامه حکومت شیعی بر مبنای ولایت نوّاب امام زمان یا همان فقیه در عصر غیبت نمود. 👈ابزار تحقّق این امر نیز در بالا رفتن بلوغ سیاسی مردم و زدودن اندیشه های سکولار متراکم از دیرباز بود که بر اساس آن سلاطین جور دیانت را از سیاست جدا نموده بودند. 👈امام خمینی ایرانیان مؤمن را با وادی سیاست مقدّس آشنا نموده و سیاست را عین دیانت معرفی نمود. بعد از او بود که دیگر انسان مؤمن در فرهنگ دینی میتواند با کارهای سیاسی احساسات دینی خود را ارضاء نموده و با مجاهداتی از این دست به خداوند متعال تقرب بجوید. ✋مستبدّین عالم همواره بر جهل و عدم بلوغ سیاسی مردم تکیه کرده بودند. امام خمینی ضمن دعوت ایرانیان به پرهیز از تنبلی و سپردند امور به طواغیت، جهل جبر اندیشانه آنها را -از اینکه سرنوشت سیاسی آنها در دست خودشان نیست- از بین برده و با تعریف مقدّس و دینی از مقوله حکومت و سیاست مردم را به مبارزات سیاسی و قیام عمومی دعوت نمودند. 👈امام خمینی با دعوت ایرانیان مسلمان به رعایت اتّحاد کلمه که شاید مهمترین حکم عملی اجتماعی اسلام بود، افق ذهنی مؤمنین را از انجام ثوابهای فردی و اجتماعی به اهمیت ثوابهای سیاسی و نصرت در اقامه ولایت الهی ارتقاء داد. 👈این صدایی دلنشین بود که ریشه در اعماق روح ایرانی ایمانی مردم این سرزمین داشت و ندای ملکوتی ایشان نیز از جانب ملّت مؤمن، وطن دوست و بصیر ایران با گوش جان شنیده و امتثال شد. 🔴انقلاب بزرگی که آخرین بقایای کسرایان و حکومتهای استبدادی قدیم را چهارده قرن بعد از سقوط آنان توسّط مسلمین از میان برد. تا قبل از این انقلاب هنوز قاعده حکومت به روش جاهلیّت و بر اساس حکومت طواغیتی بود که چه کافر در قبل از سقوط ساسانیان و چه مسلمان سنّی و چه مسلمان شیعه بر اساس حکم اسلامی حکومتی مشروع نداشتند. 👈ایرانیان با انقلاب بزرگ دینی خود برای اوّلین بار در تاریخ از حالت نوکر و رعیت مستبدّین در آمده و خود سرنوشت سیاسی خود را در قالب نظام مشروع ولایی به دست گرفتند. 👈البتّه تا قبل از انقلاب اسلامی نیز همواره مهمترین سدّ در برابر استبداد محض پادشاهان مفاهیم دینی بوده است. 👈در قرونی که ایرانیان پیرو مذهب عامه بودند به صورت نظریه وار تن به استبداد دادند و در دوره تشیّع ایرانیان نیز هر چند پادشاهان را به نوعی طاغوت دانستند ولی نظریه ای گویا در نجات سیاسی ایرانیان ارائه نمیکردند. 👈این امام خمینی ره بود که نظریه ولایت فقیه را از دل متون اصیل دینی برجسته و استنباط تامّ نمود و سعی در اصلاح بزرگ دینی در روش نفی استبداد سیاسی در فضای دینی نمود. 🔸«انقلاب اسلامی و توبه ی بزرگ ایرانیان»🔸 آری در انقلاب اسلامی یکی از مشکلات فقهی بزرگ حکومت که گناه بزرگ نابخشودنی جامعه دینی نیز بود و آن سپردن امر حکومت به دست طواغیت رفع شده و این انقلاب به واسطه امتثال دستور بزرگ الهی مورد نصرت و تأییدات آسمانی قرار گرفت. 👈چه برخی تنگ نظران دنیا زده خوششان بیاید یا نیاید باید اذعان کرد ملّت ایران ملّتی مقدّس شده و با امتثال دستور بزرگ دینی که همان تشکیل نظام اسلامی است خود را لایق تأییدات آسمانی و جنود غیبی نموده است.
👈همچنین با توجّه به رشد عقلانیت انسانی در عصر مدرن مبنای مقبولیت این حکمرانی در قالبی معقول بر انتخاب و اراده و رأی آزاد ایرانیان در نظام جمهوری استوار گردید. 👈اساسا حدوث و بقاء انقلاب اسلامی جز بر پایه رشد عقلانیت سیاسی و رأی آزاد ایرانیان ممکن نبوده و نیست. 🔴جمهوری اسلامی ایران تلاشی کهکشانی بود که ایرانیان در این عصر با مجاهدت و خون شهدای پاک خود رقم زدند؛ سخن گفتن از برخی از ابعاد آن هنوز هم دشوار است. 👈طرح کلانی که در آن در درجه نخست به ضرورت حفظ دین و گوهر ایمان بر محوریّت اسلام شیعی تأکید شده است که نباید به هیچ بهانه ای سبک زندگی اسلامی فدای دیگر مصالح زودگذر دنیایی شود. 👈در ادامه ضمن نفی نظام استبدادی حکومت دموکراسی تشکیل شد و سپس با توجّه به باور شیعی ایرانیان و برخاسته از انتخاب دینی آنها در رأس این حکومت ولایت فقیه از جانب مردم پذیرفته شد که جامعه ایرانی را به صورت واقعی در مسیر ربوبیت تشریعی الهی در نظام حکومتی قرار میداد. 👈ولایتی برخاسته از ولایت امام عصر و ولایت انبیاء و ولایت خداوند متعال بر انسانها. ✔در واقع در این زمان ایرانیان برای اوّلین بار ضمن امتثال بزرگترین واجب الهی که همان برقرار نمودن حکومت بر اساس نظام ولایت دینی آنطور که خداوند متعال به انسانها دستور داده است ضمن تکیه بر وعده های الهی و ایمان به سنن الهی ولیّ فقیهی چون امام خمینی را به رهبری خود برگزیده و از این جهت مورد رضایت خداوند متعال و نصرت خاصّ او بر اساس وعده های الهی قرار گرفتند. 🔸«انقلاب اسلامی و شروع تلاش در رفع عقب ماندگیها»🔸 در ادامه راه حلّ جدّی جمهوری اسلامی برای کم نمودن فاصله با توسعه و رشد غرب در ظواهر تمدّن آن بود که ضمن تأکید أکید بر حفظ اصالتهای فرهنگی ایرانی و حراست از آن بر حسّ اعتماد به نفس ملّی افزوده و با امیدآفرینی نسبت به آینده، جوانان مؤمن ایرانی را به تلاش و جهاد مقدّس علمی دعوت نماید. 👈جهادی پرشتاب که امروزه در صعودی چهل ساله نتایج شگفت انگیزی داشته و فاصله های موجود را بسیار کمتر نموده است. 👈سرّ رشد اروپا در تلاشی گسترده در جهت دستیابی به علوم و فناوری های نوین بود که میبایست بنیانهای نظری این انگیزش را به صورت صحیح و بومی در نظام دینی باز تعریف نموده و ایرانیان را به لزوم رسیدن به مرزهای تولید علم و ساخت فناوریهای جدید سوق داد. 🔹همین امور محسوس و گلوگاههای فناورانه که غرب آنها را مدتها تصاحب کرده و آن را برهان حقّانیت فرهنگ و فلسفه های باطل خود و تحقیر دیگر فرهنگها قرار داده بود. ✅جمهوری اسلامی نشان داد که اسلام میتواند به خوبی دموکراسی و آزادی را در خود هضم نماید و ولایت با دموکراسی تنافی ذاتی ندارند. به عبارتی جمهوریت میتواند قید توضیحی اسلامیت باشد بلکه اساسا از منظر دیگر ولایت ضامن دموکراسی بوده و اعمال این ولایت بدون خواست اکثریت واقعی و مؤثر جامعه جائز نیست. 👈تجربه و تحلیل نیز نشان داده است که این ولایت فقیه بوده که در این مدّت ضامن اجرای دقیق دموکراسی و جلوگیری از عوام فریبی بوده است. ✅جمهوری اسلامی نشان داد، دموکراسی استلزامی با سکولاریسم و لیبرالیسم نداشته در عقلانیتی کاملا دینی قابل تحقق است. ⚪رفقا انتخابات در جمهوری اسلامی در واقع کابوسی برای غرب است زیرا پیام آن این است که میتوان بدون سکولاریسم و لیبرالیسم دموکراسی قوی داشت. اینطور نیست که هر کسی بخواهد از نظام استبدادی خلاص شود لزوما باید مانند غربی ها سکولار شود. 🗽🗽دموکراسی همان مفهوم مقدّس غرب است که همواره طوری تلقین داده شده بود که فرزند لیبرال و سکولار بودن است و با اسلام به هیچ وجه سازگاری ندارد. این نوشته ادامه دارد ...
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۳) قرآن کریم کتاب توحید 🙏از لذّت بخش ترین لحظات زندگی برایم زمانی است که با توجّه و نیاز مشغول تلاوت قرآن کریم میشوم. واقعا لذّت دارد. ✅آدم هر جایش توقّف میکند و میخواهد تدبّر کند آماده است که افقی برایش باز شود. ✅تنها کتابی است که انسان احساس میکند هیچ تردیدی در آن نیست و حقیقتا ارزش تدبّر و توقّف و تکرار دارد. ✅احساس میکند هر چقدر بخواند و تدبّر کند باز هم جا دارد. احساس میکند هر چه میخواهد در آن هست. ✅احساس میکند گنجی پنهان است که باید آن را استخراج کند. احساس میکند طبیبی تامّ است که باید خود را بر آن عرضه کند. ✅احساس میکند پیری مرشد است که باید دستش را در دست او قرار دهد. احساس میکند رفیقی وفادار است که مونس همیشگی اوست. 🔸ای افسوس که نمیشود همه اش از قرآن بگوییم! ای دریغ که اماممان غائب است و نمیتوانیم سر سفره درس قرآن او بنشینیم! سابقا در بذل خاطر شماره ۴۳ مقداری در این زمینه سخن گفتم. 🔹بگذریم! این بار یکباره نظرم به بُعدی دیگر از قرآن کریم جلب شد! البته بارها گفته اند و گفته ایم و شنیده ایم! ولی گویا بخشی از عمقش مرا گرفت! در بذل خاطر شماره ۱۲۹ از این گرفتن مقداری صحبت کردم. ⚪دیدم قرآن از اوّل تا آخرش همه چیز را میخواهد به خدا و اسما و صفات او ربط دهد. همه چیز را در توحید معنی میکند. دنیا را، انسان را و حتّی آخرت را! همه چیز را در سایه خدا موجود میبیند. چقدر زیبا توحید را پیاده میکند. وجد آور است.
🔵اگر از دنیا میگوید سر از آیه بودن و مخلوق بودن در می آورد! اگر از انسان میگوید سر از مناسباتش با خدا در می آورد! اگر از شیطان و ملک و نفس میگوید همه در نسبتهای روشنی با خدا معنا میشوند. اگر از آخرت میگوید باز هم سر از رضوان من الله اکبر و إنّ عذابی هو العذاب الألیم در می آورد. 👈هرگز در قرآن چیزی را نمیبیند که مستقلّا ظاهر شود. همه سر از خدا و اسما و صفات او در می آورد! 🔻انسانی که در قرآن تدبّر کند لامحاله سر از توحید در می آورد! اصلا تدبّر واقعی در قرآن یعنی رسیدن به توحید!🔺 ⚪از همینجاست که وقتی انسان قرآن کریم را میخواند دچار غفلت نمیشود! نه از آن جهت که قرآن است و کلام خدا! بلکه در محتوایش هم همه اش نفس توحیدی دمیده شده است. 🔴انسان وقتی قرآن کریم را میخواند بلند نظر میشود! دیگر تنها به مرگ و لحظه مرگ نمی اندیشد! حتّی در بعد از مرگ هم متوقّف نمیشود! قرآن باز به چشمان انسان وسعت میدهد! آن دور دورها را ببین! قیامت را ببین! بعد از آن بهشت و جهنّم را ببین! در آنجا هم مراتب قرب و بعد از خدا را ببین! رضوان را ببین! شوق درجات اولیاء و شهداء و صدّیقین را داشته باش! 👈رفقا به این میگویند بلند نظری! به این میگویند عاقبت بینی! ما با نگاههای محدود مورچه وارمان دلمان خوش است! 👈بشر با همه علومش در بهترین حالت –که آن هم نیست- به سعادتی تا قبل از بیماری و مرگ نظرش نمیرسد! اگر هم از مرگ حرف میزند نگران لحظه مرگ است! ولی این کتاب آسمانی ببین تا کجاها را به ما نشان میدهد! 📖«مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا وَ قَدْ عَايَنَ الْجَنَّةَ وَ مَا فِيهَا وَ عَايَنَ النَّارَ وَ مَا فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تُصَدِّقُونَ‏ بِالْكِتَابِ‏» 👈تا خود خدا و اسماء و صفاتش ما را میکشاند! تا جایی که انسان میتواند برسد به ما نشان میدهد! از عالم دنیا تا مثال و عقل و اسماء و صفات. راستی که چه زیباست. 🔷اصطلاحات قرآن کریم هم همه مناط جعلش در فضای مناسبتها با خداست! رفقا دقّت کرده اید اصلا در قرآن کریم از تقسیمات ما در مورد انسانها استفاده نمیشود! در قرآن تاجر، بازاری، صنعتگر، کشاورز، دامدار، دانشمند، سیاستمدار و... مطرح نیست. در قرآن مؤمن، کافر، منافق، ولیّ الله، صالح، صدّیق، نبی، رسول و مانند آن مطرح است. همه اصطلاحاتی در فضای مناسبتها با خدا و راه خدا! 👈در قرآن معیار در دانشها به خداشناسی و پیامبرشناسی و دین شناسی برمیگردد. معیار در باورها به ایمان به خدا برمیگردد. معیار در رفتار به عمل صالح خدایی برمیگردد. معیار در برتری به تقوای خدا برمیگردد. هدف خلقت نیز به عبادت خدا برمیگردد؛ عبادت هم به خود خدا و درک توحیدی برمیگردد: 📖«اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عِلْماً» 🔹رفقا دیده اید در قرآن کریم سخنی از دانشهای حصولی بین ما حتّی دانشهای توحیدی و استدلالها و براهین نیست! اینها اگر هم صحیح باشد به خودی خود گاهی حتّی مانعند! 🔹رفقا دیده اید در قرآن کریم سخنی از اخلاق هم نیست! همان اخلاقی که بسیاری از مکاتب آن را والاترین امور میدانند! زیرا اخلاق هم مادامی که به توحید و نیّت الهی تکیه نکند ارزشی ندارد! رو به فنا دارد! ✔از این رو در قرآن به جای دانش و اخلاق سخن از ایمان و عمل صالح است. ⚪راستی چه زیبا همه مفاهیم قرآنی ذیل توحید متولّد میشود. اگر او نباشد هیچ چیزی نیست! همه مضمحلّ است. 🔹رفقا در همین دستورات شرعی نگاه کرده اید؟! چه زیبا هم حظّ دنیایی و هم حظّ أخروی و هم حظّ توحیدی را در آن اشباع کرده است. 👈اگر دنیای خوب میخواهید دستور زندگی سالم در دنیا این است! اگر آخرت خوب و ملکات پاکیزه و خیال طاهر و نوری میخواهید دستور زندگی سالم در عالم آخرت این است. 👈اگر ملکوت خوب و حظّ توحیدی هم میخواهید باز بدانید اینها واجبات خدا و محرّمات اوست! خدا را اطاعت کن! باز توحید را هم در همین دستورات ببین! فقط و فقط و فقط اوست! 👈در همین گناهان و طاعات باز آن را به خدا نسبت میدهد و در ذیل خدا معنا میکند. سخن صرفا در یک سری امور زشت و زیبا یا همان امور اخلاقی و مانند آن که بریده از خدا باشد نیست. سخن از طاعت خداست. 💡گاهی به ذهنم اینطور آمده که شاید روش برجسته قرآن برای نفی خطورات که داء عضال سلوک الی الله است در همین زنده و زنده تر کردن دید توحیدی و نگاه آیه بین انسان است. 👈اینکه موضوع مشکل را که همان کثرت است کم کم بردارد. همین کثرت نه تنها مانعی نباشد بلکه خودش آیه و مایه اتصال شود.
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۴) «نقد شبهات پیرامون نظریه عناصر اربعه» «تجربه اعجاب انگیز نگریستن به اسرار عالم ماده از پنجره عناصر اربعه» «ریشه نزاع طب قدیم و طب جدید» 🔵کتاب قانونچه در طب چغمینی م۷۴۵ را تورّق میکردم. خلاصه ای از طبّ قدیم را بیان کرده و یکی از مهمترین کتب درسی طبّ سنّتی موروث از یونانیان است. طبّ سنّتی امتدادی از مباحث فلسفه مشّاء است. 👈مسأله طبّ قدیم و جدید اساسا مسأله قدیم و جدید نیست. به قول امروزی ها دو پارادایم دارند. وقتی اینطور است مقایسه دشوار میشود. 👈طبّ قدیم مبتنی بر مؤلفه های کلانی است که طبّ جدید مبتنی بر آن نیست. شاید یکی از مهمترین آن نظریه عناصر اربعه است که امروزه از خرافات علمی گذشتگان محسوب میشود! آب، هوا، خاک و آتش! 🔹امروزه با ابطال نظریه عناصر اربعه مدّعی ابطال طبّ قدیم جالینوسی و سینوی شده اند. همینطور نوعی بد بینی نسبت به حکمت قدیم پیدا میکنند. 👈ولی حقیقت ماجرا چیست؟! این ابن سیناها و خواجه نصیرها و دیگران که ما میشناسیم افرادی نیستند که اینطور اسیر خرافات شوند! از طرفی همین الآن هم میبنیم که طبّ سنتی در خیلی از مواضع به خوبی نتیجه میدهد. 💡به ذهنم خطور کرد مطلبی در این زمینه بنویسم که عمق ناجوانمردانه بودن این استهزاء و تمسخر را نشان دهد. بحث علمی اشکال ندارد ولی تمسخر و تکبر چرا؟! 🔹قبلش یک مقدّمه خیلی موجز و خیلی دقیق عرض میکنم که خلاصه مطالعات بنده در حکمت مشّاء است.
✔داستان حکمت مشّاء و فلسفه ارسطویی از دوگانه جوهر و عرض آغاز میشود. همان چیزی که بعدا در فلسفه اسلامی در یک تحوّل بسیار ریشه ای در زمان فارابی با کشف مصداق داشتن مفهوم وجود جای خود را به دوگانه وجود و ماهیّت داده و سپس با طرح نظریه اصالت وجود بشر به بزرگترین کشفیّات هستی شناسانه خود رسید. ✔همچنین در فلسفه اسلامی ارائه ی یک تقسیم کلیدی و آن هم تقسیم موجود به واجب و ممکن ضمن دمیدن روح الهی به فلسفه مشّائی و خارج کردن جوهر از موجود خود بنیاد، تقسیمات حکمت مشّائی صرفا به موجودات ممکن نسبت داده شده و این موجود ممکن بود که به دو قسم جوهر و عرض تقسیم شد. 🔸خلاصه ای از فلسفه ارسطویی🔸 در فلسفه ارسطوئی به موجود بالذّات جوهر گفته و به موجود بالتبع اگر جوهر در بقایش از آن مستغنی نباشد صورت و اگر باشد عرض میگویند. به جوهر اگر محلّ عرض باشد موضوع و اگر محلّ صورت باشد مادّه گفته میشود. 👈همچنین به جوهر اگر به حسب ذات و فعل از مادّه مجرّد باشد عقل و اگر تنها به حسب ذات مجرّد باشد نفس گفته میشود. ولی اگر به حسب ذات از مادّه مجرّد نباشد و قابلیت ابعاد ثلاثه را داشته باشد به این جوهر جسم طبیعی میگویند. 👈جسم متشکّل از صورت و مادّه است. مادّه جسم جزئی از آن است که اصل و مایه اوّل آن است و صورت نوعیّه آن نیز جزء سوّم جسم است که سبب اختلاف اجسام در آثار شده و جسم را به انواعی مختلف تبدیل میکند. 👈به صورت کلّی در حکمت مشّاء 5 جوهر عقل، نفس، جسم طبیعی، مادّه یا همان هیولی و صورت جسمیه و 9 مورد عرض: کم، کیف، متی، أین، وضع، فعل، انفعال، جده و اضافه شناسایی شده است. به صورت نوعیّه جسم از آن جهت که جسم به انضمام آن حرکت و سکون و دیگر آثار را پیدا میکند طبیعت میگویند. 🔹جسم را نیز به فلکی و عنصری تقسیم نموده اند. جسم عنصری جسمی است که قابلیت آن را دارد که صورت نوعیه اش زائل شده و صورت نوعیه دیگر بپذیرد ولی جسم فلکی به زعم پیشینیان چنین قابلیّتی ندارد. 🔹جسم از منظر دیگر به دو قسم بسیط و مرکّب تقسیم میشود. جسم بسیط جسمی است که هر جزئی در آن فرض شود در صورت نوعیّه با کلّ مشارکت دارد. جسم مرکّب جسمی است که اینطور نیست که هر جزئی در آن فرض شود در صورت نوعیه با کلّ مشارک باشد. 👈جسم فلکی به کوکب که جسم نورانی است و فلک که جسم غیر نورانی است تقسیم شده و کوکب به سیّاره و ثابته و فلک نیز به جزئی و کلّی تقسیم میشد. 👈سیّاره به کوکبی گفته میشد که سیر و حرکتی علی حده داشته و نسبت به دیگر سیّارات در سیر و حرکت مختلف بودند که روی هم رفته هفت تا میشدند: عطارد، زهره، مرّیخ، مشتری، زحل، خورشید و ماه؛ 👈ثابته نیز کوکبی بود که برخلاف سیّارات در اوضاع خود نوعی ثبات در آسمان دارند. اینها همان ستارگان بودند که تا حدود ۱۰۲۲ ستاره را رصد کرده بودند؛ گاهی برای ضبط جغرافیای آسمان اینها را در ۴۸ صورت فلکی توهّم نموده بودند. 🔹جسم عنصری مرکّب نیز به مرکّب غیر تامّ و تامّ تقسیم شده و مرکّب تامّ به سه دسته معدِن، نبات و حیوان که آن را موالید ثلاثه میگویند. این تقسیمات مبتنی بر مزاج است. مزاج نیز مبتنی بر کیفیّات اربعه است که در ادامه توضیح خواهم داد. 👈مزاج کیفیّت متوسّطه متشابه ای از کیفیّات اربعه است که در اجسام مرکب از عناصر اربعه پس از شکسته شدن و استحاله کیفیّات متنافر آنها حاصل میشود. 👈حال اگر این مزاج به حیثیّتی باشد که در کیفیّتی که پیدا کرده مستحقّ فیضان صورتی ویژه از عقل فعّال باشد به آن جسم مرکّب میگویند. اگر نباشد مرکّب غیر تام میگوید. مرکّب غیر تام یا همان ناقص مانند بخار و دخان و.. . است. 🔴فعلا بحث ما در مورد جسم عنصری بسیط و نظریه عناصر اربعه است. آنچه گذشت برای آن بود که مختصّات این بحث را تا اندازه ای در منظومه مفاهیم حکمت قدیم بدانیم. جسم عنصری بسیط به حسب «استقراء، حس و تجربه» آنطور که در شرح اشارات خواجه نصیر آمده و یا حتّی شاید نوعی علم موروث از انبیاء در حکمت مشّاء در چهار گونه شناسایی شده است: آتش، هوا، آب و خاک.
🔸کیفیات اربعه مشترک🔸 برای درک بهتر نظریّه عناصر اربعه باید کیفیّات اربعه مشترک را شناخت. در زاویه نگاه فلسفه مشّاء جهان آفرینش را میتوان از منظر کیفیات آن تقسیم بسیار کلیدی نمود. 👈کیفیات اشیاء گاهی طوری است که در همه ی اجسام وجود دارد و به همین طریق قابلیت مقایسه را در بین اجسام برای ما به وجود می آورد. سبکی و سنگینی اینطور هستند برخلاف رنگ و بو. همه ی اجسام را میتوان با معیار سبکی و سنگینی با یکدیگر مقایسه نمود برخلاف رنگ و بو که کیفیات غیر مشترک میباشند. 👈تقسیم دیگری برای کیفیت، تقسیم به فاعلة و منفعلة است. اگر کیفیت خاصیت تاثیرگذاری داشته باشد که همان حرارت و گرمی یا بروردت و سردی است میشود فاعلة 👈و اگر خاصیت تاثیر پذیری از کیفیات فاعلة را داشته باشد به آن کیفیات منفعلة گویند که همان رطوبت و تری یا یبوست و خشکی است. 👈حرارت که کیفیت فاعلی است مولّد یبوست که کیفیّت انفعالی است و همینطور برودت مولّد رطوبت است. این کیفیات مشترکه را اوائل الملموسات میگویند. 👈از دید حکمت مشّائی جسم سبک مطلق آتش و جسم سبک نسبی هوا و جسم سنگین مطلق خاک و جسم سنگین نسبی آب است. همچنین حار مطلق آتش و مرطوب مطلق هوا و سرد مطلق آب و خشک مطلق خاک است. 👈البته کیفیات مغلوب و غیر مطلق هم وجود دارد. آتش خشکی دارد و هوا گرمی و آب رطوبت و خاک سردی دارد. با توجّه به کیفیات مشترک اربعه میتوان اجسام عنصری بسیط را در چهار مورد آتش، هوا، آب و خاک تقسیم بندی نمود. ✔آتش جوهر جسمانی عنصری بسیط حارّ یابس است. هوا نیز به همین ترتیب حارّ رطب و آب بارد رطب و خاک بار یابس است. به عبارت دیگر آتش موجود بالذات قابل ابعاد ثلاثه ی قابل تبدّل صورت نوعیه ای است که هر جزء مفروضش در صورت نوعیّه مشارک کلّ بوده و کیفیّت حارّ یابس دارد و... . 🔸«تفاوت عناصر اربعه با آب و هوا و آتش و خاک خارجی»🔸 اگر در آنچه گذشت دقّت کنیم متوجّه میشویم اصلا نباید در زمینه نظریه عناصر اربعه دچار سهل اندیشی شویم. در واقع گرمی، سردی، تری و خشکی از طرفی و آتش، هوا، آب و خاک از طرف دیگر اصطلاحات بسیار دقیق و فنّی بوده و کاملا با معنای عرفی که امروزه از آنها فهمیده و بر اساس آن این نظریه را مسخره دانسته اند تفاوت دارد. 👈قدما به جای انتخاب اسمهای مرتجل برای سهولت برخی اسمهای نزدیک را در ادبیّات عرف به اصطلاح خود نقل داده اند. ✔باید دقّت کنیم آتش در اینجا اصلا آن آتشی که میشناسیم نیست! اصلا این عناصر اربعه به شکل خالص در عالم طبیعت یافت نمیشوند! عمدتا یک دریافت عقلی برای دسته بندی هستند. آتش یا آب یا خاک و هوای فلسفی غیر از آتش و آب و خاک و هوای خارجی است. آنچه در خارج میبنیم اساسا جسم مرکّب هستند! ما اصلا آتش یا آب فلسفی تا کنون ندیده ایم. آن را از روی آثارش تشخیص میدهیم. به قول ابن سینا در فصل اوّل از مقاله اولی از طبیعیّات شفا: 📖«هذه العناصر الأربعة تشبه أن تكون غير موجودة على محوضتها و صرافتها فى أكثر الأمر» 👈همانطور که ما تا کنون جوهر را ندیده ایم و حسّ جوهر یاب نداریم و آن را عقلمان از روی اثرش درک میکند. مگر امروزیها چیزی به نام جاذبه و یا حتّی اتم و الکترون و پروتن و نوترون را دیده اند! 👈اینها هم از آثارشان و همچنین برخی نظریّات برایشان اثبات شده است. فقط چون اسمهایشان برای بسیاری جدید است مسخره نمیکنند! ⚪در کیفیات مشترک هم همینطور. گرمی و سردی یا تری و خشکی فلسفی ربطی به گرمی و سردی یا تری و خشکی عرفی ندارد. مراد اثر پذیرفتن و نپذیرفتن و اثر گذاشتن و نگذاشتنی است که در جسم بسیط یا همان عناصر اربعه به نهایت خلوص رسیده است. 👈بحث آنها در زمینه کیفیات مشترک چیزی نیست که به خودی خود قابل تمسخر یا ابطال باشد. عالم مادّه را میتوان به شکل کاملا معقولی برخلاف عالم مثال و عقول با عینک کیفیات مشترک دیده و بررسی نمود. 👈مثلا مراد از رطوبت آن قوه و کیفیّت سیّالیت و تأثیر پذیری است و مراد از حرارت آن قوه و کیفیت اثر گذاری است. 👈قوه در اصطلاح فلسفی مبدا تغیرات است و گاهی صورت است و گاهی کیف که در اینجا عرض و کیف است. اینها چه اشکالی دارد؟! تقسیمی بسیار دقیق و صحیح است. 🔹البته این مطلب صحیح است که باید فائده و امکان بحث از آن اثبات شود. لا اقل این تقسیم در طول تاریخ کارآیی بسیار اعجاب آور خود را نشان داده و نتایج خارق العاده ای را به دنبال داشته است. در ادبیات دینی نیز از همین مفاهیم استفاده شده و اینها چیزی نیست که در علم شیمی یا طب امروز قابل ابطال باشد. اصلا پارادایم دیگری است. قابل مقایسه نیست که بگوییم ابطال شده یا مسخره است یا ... . 👈خلاصه اینکه عناصر اربعه چهار جسم مفروض است که سمبل کیفیات محسوس است و این چهارتا در طبیعت یافت نمیشوند و به شکل مشکک در امور بیرونی وجود دارند و باید درجه بندی شوند.
🔸«تفاوت عناصر اربعه با عناصر شیمیایی»🔸 همچنین باید دقّت کرد که عناصر اربعه در حکمت مشّائی هیچ ربطی با جدول مندلیف ندارد! گاهی میگویند عناصر در قدیم ۴ تا بود و در جدید بر اساس جدول مندلیف ۱۱۰ تا است! 👈عنصر در اینجا مشترک لفظی است. اساسا نوع تقسیم و نگاه فرق دارد. عنصر یا همان اسطقس به معنای اصل و پایه است ولی با چه نگاهی تشخیص اصل و پایه میدهیم! میتواند متفاوت باشد. 👈در علم شیمی و جدول مندلیوف با توجّه به رشد ابزارها و تغییر نگاهها موجودات عالم ماده از منظر اجزاء ملکولی اولیه تشکیل دهنده آنها نگریسته شده و عناصرش احصاء گردیده است. 👈این جدول بر اساس عدد اتمی، آرایش الکترونی و ویژگی شیمیایی است. ملکول از یک یا چند اتم با پیوند کووالانسی خاصی شکل گرفته و مرکبی است معمولا که اثر شیمیایی خاصی را دارد. 👈جدول مندلیف جدول عناصر اتمی است و تا کنون ۱۱۰ اتم دارد که برخی در طبیعت نیز یافت نشده و به شکل مصنوعی درست شده اند. ⚪ولی در نظریه عناصر اربعه اساسا نگاهمان در طبقه بندی عالم مادّه از منظر کیفیات ملموسه مشترکه است. از این دید عناصر بیش از چهارتا نمیشوند. 👈اگر به موجودات عالم از منظر نسبت آنها با کیفیات ملموسه نگریسته شود یک تقسیم چهار شقی پیدا میشود که اشیاء عالم یا گرم و خشک هستند یا گرم و تر و یا سرد و خشک و یا سرد و تر و آن را عناصر اربعه نامیده اند که همان خاک و آب و هوا و آتش است. 🔹از اینجا اگر گفته شود که عالم از این چهار عنصر ساخته شده چه اشکالی را در بر خواهد داشت؟! آیا باطل شده یا قابل ابطال است؟! 🔸گاهی برخی امروزی ها میگویند این چهار عنصر از مرکبات هستند و مثلا خاک خود از عناصر اولیه ای تشکیل میشود. با توجّه به آنچه گذشت متوجّه میشویم اینها بین خاک خارجی و خاک اصطلاحی خلط نموده اند. 🔴در هر حال نظریه عناصر اربعه یک چارچوب نظری بسیار متفاوتی در نگریستن به عالم میدهد که در قدیم رایج بوده و کلا با آمدن تمدّن غربی مانند بسیاری از امور دیگر کنار رفته و تمسخر و استهزاء شده است. ✔این نظریه از قبل از تاریخ بشر بین آنها رواج داشته و ریشه ی وحیانی آن جدی است. در هندوستان و سپس معلمین اولیه یونان مانند امپدوکلس کاملا شناخته شده بوده است. در زمان ارسطو با تاسیس علم فلسفه اولی این نظریه تنها به علم طبیعیات اختصاص یافته و با نظریه جوهر و عرض تکمیل شد. ✔در حکمت اسلامی نظریه عناصر اربعه موروث از طبیعیات ما قبل تاریخ و تقسیم موجود به جوهر و عرض موروث از فلسفه اولای ارسطویی با نظریه تقسیم موجود به واجب و ممکن و تحلیل ممکن به وجود و ماهیّت به بلوغ رسیده و در انتها با طرح نظریه اصالت وجود در حکمت متعالیه به شکل دیگری هضم گردید. 🔻نگاه به عالم از منظر عناصر اربعه یک قاب نظری دیگری برای نگریستن به اسرار عالم ماده و خواصّ اشیاء است که لااقل بسیار کارآمد بوده است. در این پنجره خارق العاده گویا بُعد عمیقی از اسرار آفرینش عالم ماده یکباره جلوی دیدگانمان شورانده شده و عالم ماده در نگاهمان معنای دیگری به خود میگیرد! به عقیده نگارنده مسلّح شدن نظر به این افق اعجاب انگیز به شدّت مورد نیاز بوده و میتوان همگان را به تجربه ی نگاه به عالم از دریچه و عینک نظریه عناصر اربعه دعوت کرد. نباید نسل کنونی بشر را از داشتن چنین نظرگاه فوق العاده ای با دیدهای محدود و متحجرانه مدرن محروم کرد🔺 ✅گویا دیدگان مدرن که متکبرانه چنین عینکهای موروثی را در نگریستن به اسرار آفرینش درآورده از درک و تبیین بسیاری از عجایب خلقت محروم شده و جاهلانه قدرت پیشبینی و درمان قابل توجهی را از دست داده است. ✅اساس علم مدرن به گونه ای بر نفرت و انکار علم قدیم و انکار آنچه با ابزارهایش برایش قابل اثبات نیست نهاده شده که هر دو کاملا قابل نقد است. هر امری که فعلا برایمان قابل اثبات نیست که باطل نیست! هم قبول چیزی بدون دلیل قبیح است و هم رد چیزی بدون دلیل! 💡ابن سینا در نمط دهم اشارات گویا علوم مدرن امروزی را میدیده و اینطور شیوا و عمیق قلم زده که: 📖«ایاک أن یکون تکیّسک و تبرئک عن العامة هو أن تنبری منکرا لکلّ شیء فذلک طیش و عجز و لیس الخرق فی تکذیبک ما لم یستبن لک بعد جلیته دون الخرق فی تصدیقک ما لم تقم بین یدیک بیّنة بل علیکم الاعتصام بحبل التوقف و إن ازعجک استنکار ما یوعاه سمعک ما لم تتبرهن استحالته لک فالصواب أن تسرح أمثال ذلک الی بقعة الامکان ما لم یذدک عنه قائم البرهان و اعلم أنّ فی الطبیعة عجائب!» 👈قبل از آنکه حمل بر خرافات کنی بدان خیلی چیزها را نمیدانی! گاهی باید به اینها گفت رأی الشیخ احبّ الیّ من جلد الغلام! عمق نزاع طب قدیم و طب جدید با همه خدمات و خوبی هایش به همین امر تکیه میکند. انصافا نمیتوان منکر غرور و تکبر قارونی علوم مدرن شد! هر چند تحجر و بی سوادی بسیاری از مدعیان علوم قدیم هم بر اهلش پوشیده نیست.
باسمه تبارک و تعالی(۱۳۵) «تجربیّاتی در مسیر طلبگی» 🔶کتاب شریف رسالة الولایة علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه را مرور میکردم. خیلی تأسّف خوردم چرا اینها را از همان ابتدای طلبگی برای ما جا نیانداختند! ما را با این دغدغه های نورانی تربیت نکردند؟! 👈باید تا حالا در ذهنمان این دست مطالب دم میکشید و الآن تبدیل به یک شجره طیّبه میشد! باید روز و شبمان با این معارف نورانی میگذشت. اگر میشد میتوانستیم به مردم نیز منتقل کنیم! ولی فاقد الشیء لا یعطی الشیء! 🔹رفقا حقیقتا علامه طباطبایی و امام خمینی از حسنات دهر بودند که در زمان ما طلوع کردند. چه نعمتهای بزرگی! 🔹بگذارید یک اقراری الآن خدمتتان بکنم. بنده در عمر ۱۶ ساله طلبگیم تا کنون لا اقل در دو مورد به شکل خاص در مبارزه با جوّ غالب باخته ام! 👈یکی موفق نشدن به انس با رساله الولایة علامه طباطبایی. دیگر موفق نشدن به انس با اسرار الصلاة امام خمینی. ✋ما را از همان ابتدا مدام میترساندند حالا حالاها سراغ این دست کتابها نرویم! میگفتند خیلی سنگین است! خیلی بعدها باید بخوانید! حالا فهمیدم چه کلاهی سرم رفته است! 👈نمیگویم بخوانید و فکر کنید فهمیده اید! ولی بخوانید و انس بگیرید و بگذارید کم کم خیس بخورد و دم بکشد و بفهمید! 💡امشب خیلی ناگهانی به ذهنم خطور کرد مقداری از تجربیات شخصیم بگویم. مطالبی بگویم تا در آینده عزیزان مانند بنده حسرت گذشته را کمتر بخورند! 💡واقعیتش قلمم به این سمت چرخید و احتمال میدهم رزق برخی دوستان باشد. چون بنده علاقه ای برای بیان این دست حرفها ندارم.
🔵بنده حقیر از همان ابتدا سعی داشتم از کتاب و دانش نترسم! خوشم نمی آمد بگویند فلان کتاب خیلی سنگین است و خیلی خیلی بعدها باید بخوانی! دوست داشتم دستم بگیرم و بخوانم! حرف آخر را همین اوّل بشنوم! در غالب موارد هم به فضل الهی موفّق بودم. 👈از همان اوّل طلبگی با کشّاف زمخشری و کتب فلسفی، عرفانی، تاریخی و... مأنوس بودم. یادم می آید اوایل طلبگی که همه سیوطی میخواندند بنده الکافیة الشافیة ابن مالک را دستم گرفته بودم که یکی از اساتید با لحنی خاصّ نکوهشم کرد! گفت اینها دیگر چیست؟! ولی برایم اهمّیتی نداشت. ✊رفقا اینقدر نگذارید شما را بترسانند! از همان ابتدا اگر استعدادی در خود میبینید سعی کنید به قلّه ها هجوم ببرید! کتب دقیق کلامی، فقهی، اصولی، فلسفی و... . 👈فصوص و فتوحات و منازل السائرین را از همین اوائل گاهی دست بگیرید! ببینید چه میگویند! اشارات و شفا و حکمة الاشراق و اسفار را دست بگیرید! 👈کتاب سیبویه و شرح تسهیل ابوحیّان و شرح کافیه رضی و شرح شاطبی را دست بگیرید! تاریخ طبری و تاریخ مسعودی و تاریخ ابن بکار و... را! 👈از شرح ابن ابی الحدید تا مغنی قاضی عبد الجبّار معتزلی تا شرح مقاصد و شرح مواقف و... . از معانی القرآن فرّاء و زجّاج و اخفش تا تفسیر تبیان و مجمع و کشّاف و بیضاوی و قرطبی و آلوسی و همه را! 🔹کنجکاوی خود را نه تنها از دست ندهید بلکه آن را همیشه تقویت کنید. در آن سالها که در تهران طلبه بودم فهمیدم تا پول دارم باید کتاب بخرم! 👈چند سال ابتدای طلبگی که هنوز این لبتابها و نرم افزارها را نمیشناختم وقتی ایّام نمایشگاه کتاب تهران میشد چند روز را از صبح تا غروب تقریبا آنجا بودم. مدام کتاب میخریدم. 👈شاید در سال سوّم طلبگی یک کتابخانه برای خودم دیگر خریده بودم. شاید ۸ قفسه کتاب بود. تفریحم این بود که این کتابها را باز میکردم و مطالعه میکردم. میخواستم نترسم. خدا میداند که چقدر عادت خوبی بود! چه لذّتهایی! 🔵فقط ای کاش زودتر عادت به تایپ کردن و فیش برداری در محیطهای تخصّصی مانند وان نت میکردم. الآن هم چندین سال است دیگر کتاب خاصّی نمیخرم. عمدتا با لبتاب و نرم افزارها و نسخه های الکترونیک مطالعه میکنم. کار خیلی آسانتر شده. دیگر عذری برای ما باقی نمانده است. 👈انس با لبتاب و تایپ مطالب و فیش برداری و نرم افزارها برای طلبه مانند نان شب است. اصلا نباید در این زمینه مسامحه کرد! سعی کرد همه تلاش علمی خود را در این قالب فیش برداری سامان داد. 🔵نصیحت دیگر برای رفقا این است که از همان ابتدا سعی کنیم خود را عادت دهیم تصوّرات خود را تصحیح کنیم. شخصیت شناسی و کتاب شناسی خود را بالا ببریم. اینها سرمایه های کار ماست. 👈مثلا اسم هر شخصی که میشنویم خوب است برویم به مرور در یک نوشته برایش پرونده ای باز کنیم. یادم هست ابتدای کتاب سیوطی و سپس مغنی یک دور کلّ کتاب را نگاه میکردم و اسم هر شخصی که نوشته بود را در کاغذی مینوشتم و علامت میزدم و جداگانه میرفتم احوالات آنها را از کتب استخراج میکردم و مطالعه مینمودم. 👈چقدر لذّت بخش بود. چه نکات دقیق تاریخی را فرا گرفتم که در همه جا به کار می آمد. اموری که به شکل طبیعی هیچ گاه قرار نبود آنها را بدانم! همان ابتدا کتاب بغیة الوعاة سیوطی و روضات الجنّات مرحوم خوانساری و الکنی و الالقاب مرحوم شیخ عبّاس و مانند آن را خریدم و اینها را مطالعه میکردم. 👈در هر رشته ای به گونه ای. خیلی خیلی تأثیر داشت. اصلا درک بنده را نسبت به تاریخ علم و علما تغییر داد.
🔵در زمینه کتابشناسی عمدتا بعدها وقتی نرم افزارها آمد طور دیگری کار میکردم. مثلا نرم افزار فقه را باز کردم و طیّ مدّتی به مرور تمام کتب فقهی تاریخ شیعه را باز میکردم و مقدمه محقّقین کتاب و مقدمه مؤلّف و فهرست و برخی مباحث را مرور میکردم تا یک انس اجمالی با آن ایجاد شود. 👈مثلا فرض کنید کنجکاوی میکردم که مجموعه مصنّفات سید مرتضی یا شهید اوّل چیست؟ آنها را یکی یکی نگاه میکردم. این هم تأثیر فوق العاده ای داشت. اگر کسی در خود استعدادی میبیند خود را معطّل نکند. 👈دست به کار شود. خودش بخواند! رفقا یک نصیحت میکنم؛ هم در امور معنوی و هم علمی! هم برای خودم و هم برای دیگران. روزی ۱۰ بار صبح و ۱۰ بار شب با توجّه این ذکر را بگوییم: 🔻«این راه راه بلند همّتان است؛ این راه راه سرو قامتان است»🔺 ✔در خانه اگر کس است یک حرف بس است! باید زودرنجی و تنبلی و ... را کنار گذاشت! مثل تانک و بلدوزر بود! مثل گرگ به جان کتابها افتاد و قاتل بود! این لوس بازی ها را کنار بگذاریم! این ترسها و واهمه ها را کنار بگذاریم! منتظر کسی نباشیم تا کتابی برایمان معرفی کند! کاری نداشته باشیم جوّ غالب چه میگوید! تشنه دانش و آگاهی باشیم. ذرّه ذرّه به همه آنچه میخواهیم خواهیم رسید. ✔گاهی برخی به من میگویند فلان کتاب را بخوانم! بنده بیشتر به این فکر میکنم این چه میگوید؟! سریع باز کن بخوان دیگر! مگر قرار است چقدر طول بکشد؟! وقتی انسان زیاد مطالعه کند هم سرعتش بالا میرود و هم خود راه بگویدت که چون باید رفت! آنهایی که استعداد دارند و نه همه باید بدانند فقط باید همّتشان را عالی کنند. اصلا به چیزی قانع نباشند. روز و شب مطالعه کنند و مطالعه و تحقیق و کنجکاوی! ✔سعی در وصول به حقیقت آن هم با حذف وسائط! همه اش دنبال مطلب دست اوّل از منابع ناب باشیم! خود را با این فضا که فلانی چه گفت و چه نگفت بار نیاوریم! خودمان برویم ببینیم چه خبر است. در این قسمت توصیه فقط یک کلمه است؛ مطالعات گسترده داشته باش و انبوه خوانی کن! انبوه خوانی! 🔵توصیه دیگر آنکه وقتی میبنیم مطلبی به کتابی ارجاع میشود برویم از منبعش ببینیم. خدا شاهد است که همین یک نصیحت یک دستور راهبردی است. اسم هر شخص و کتاب و اصطلاحی و ارجاع مطلبی که میبنید جایی یادداشت کنید تا بعدا بروید سراغش! نگذارید چیزی از دستتان قِسِر در برود! اینها رمزهای موفّقیت است. 🔵باز توصیه دیگر به عزیزان آن است که از همان ابتدا عادت کنیم بخشی از وقتمان را به مرور به مطالعه تاریخ اختصاص دهیم. این هم باید به مرور به بار بنشیند. از تاریخ اسلام و تاریخ تمدّن و تاریخ ائمه علیهم السلام و تاریخ قبل از اسلام و تاریخ شرق و غرب و تاریخ ادیان و... . از همه چیز. همه به کارمان می آید. 👈مطالعه تاریخ تفریح طلبگی است. خستگی را میبرد. از همان ابتدا یک ذهنیّت خاصی داشتم. آن هم این بود که گاهی تحیّر پیدا میکردم چه کنم؟! خسته بودم یا نمیدانستم الآن باید چه کنم. 👈اصل اوّلی برایم این بود که هر وقت متحیّر شدم تاریخ بخوانم! چون هم وقتم در تحیّر تلف نمیشد و هم میدانستم کاری ضروری است که باید به مرور جلو ببرم و هم اینکه نشاط پیدا میکردم. 👈یک پروژه بلند مدّت است. تاریخ چندان به پختگی ذهنی نیاز ندارد. ولی سعی کنید حتما فیش برداری کنید. والّا فایده اش خیلی کم میشود. 🔴یک اصل دیگری خدمتتان عرض کنم. ما طلبه ها باید به دنبال فهم عمیق دین و تحقّق آن در خود و تبلیغ آن باشیم. برای فهم دین سه کار باید بکنیم. یکی اینکه فاصله زمانی خود را با متن دینی برداریم و دیگر آنکه فاصله دلالی خود را با متن برداریم و دیگر آنکه فاصله فهمی خود را با متن برداریم! ✅ما در مواجهه با دین سه گونه فاصله داریم: زمانی، دلالی و فهمی! 🔹فاصله زمانی یعنی آنکه حتّی المقدور با متون صحیح مواجه شویم. قرآن که تحریفی نشده ولی در متن حدیث هر دانشی اعمّ از رجال و تاریخ و حدیث و... که به ما کمک میکند برایمان باید به مرور دغدغه باشد. 🔹فاصله دلالی یعنی اینکه متن را بتوانیم بخوانیم و بدانیم. ادبیّات و تاریخ و نشانه شناسی و... هر چیزی به کار فهم دلالت میخورد برایمان مهم میشود. 🔹امّا فاصله فهمی چه؟! فاصله فهمی مبتنی بر این امر است که دین امری عمیق است! بطون دارد. هر چقدر ما از قبل عقل خود را به فعلیّت برسانیم و مبدأ قابلی ما توسعه یابد دریافتهای عمیقتری و فهم دقیقتری خواهیم یافت. از اینجاست که در هر زمینه ای مسلّح شدن به علوم انسانی مفید است. از فلسفه و عرفان بگیرید تا جامعه شناسی و روان شناسی و اقتصاد و سیاست و... . 👈اینها لزوما به معنای تفسیر به رأی و... نیست. فعلا این شبهات را کنار بگذاریم و لبّ مطلب را بگیریم.