eitaa logo
بذل الخاطر
937 دنبال‌کننده
896 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و شاید کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
📖«إِنَّا جَعَلْنا في‏ أَعْناقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُونَ * وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ * وَ سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ * إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَ خَشِيَ الرَّحْمنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَ أَجْرٍ كَريمٍ» ⚪رفقا اگر بخواهیم کتابی در زمینه انسانی شناسی از منظر قرآن کریم بنویسم یکی از فصولش همین اراده ی اعراض مستمرّ است. یعنی تعجب نکنید! قیاس به نفس نکنید! دچار شک و تردید نشوید! با یک ابر اراده ی شیطانی طرفید! 🔴حالا چه میشود که انسان اینطور میشود باید جای دیگر صحبت کرد! اینکه چه زمینه هایی رخ میدهد که انسان به این درک اسفل می افتد بحث دیگری است. 👈این هم تکیه بر استکبار دارد. بی خود نیست اولین گناه همین بود. اینقدر عذابش شدید است. چون ظلمتش اینقدر شدید است. لامصّب یک تنه جلوی اصل هدایت را گرفته! 👈البته اعراض مستمرّ اسباب مختلفی میتواند داشته باشد. گاهی معلول کینه های شخصی است. گاهی معلول کینه های نظریه ای است. گاهی برای مستی مقام پرستی است. ولی در یک کلمه ریشه در تعلّقات انسان دارد. آن چیزهایی که محکم آنها را چسبیده و رهایشان نمیکند. ⚪رفقا فکر کرده اید اینها که انبیاء الهی را با آن همه بیّنات انکار میکردند از مرّیخ آمده بودند! نه خیر! همین ها بودند! همینها که اراده ی اعراض مستمرّ کرده بودند! شقّ القمر هم ببینند فائده ای ندارد! مشکل جای دیگر است! این کفّار خبیث کی ها بودند؟! این ابوجهل ها و ابو سفیان ها و ابو لهب ها ... . 👈اینها نمادهای تاریخ هستند. مانند حقایقی در همه ادواری که حق و باطل در برابر هم بوده اند جریان دارند! کاراکترهای نبرد حق و باطل اند! ✋در قرآن کریم اینها افرادی معرفی شده اند که هیچ معالجه ای ندارند! چون خودشان اراده ی بیماری مهلکشان را کرده اند! تا دست از این اراده استکبار در برابر حقیقت دست بر ندارند همینطورند! ابدا درمانی ندارد! 📖«إِنَّا جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ‏ يَفْقَهُوهُ‏ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدى‏ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَدا» 👈مگر میشود دست بردارند؟! از اینجاست که در قرآن کریم به تهدید آنها بسنده کرده است! اینکه زمانی که بواطن امور ظواهر امور شود این اراده ی تاریکتان بیچاره تان میکند! 📖اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ * وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ * وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ * وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فيهِ مُزْدَجَرٌ * حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ * فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‏ شَيْ‏ءٍ نُكُرٍ * خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ * مُهْطِعينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ» 🔹دشواری این بیماری در آن است که خود شخص هم گاهی نمیداند اینقدر وضعش وخیم شده است! گاهی تدریجی اینطور میشود. 🔻ویژگی مبارزه با حقیقت آن است که معمولا شخص را دچار استدراج میکند. حقیقت آنقدر قوی است که کسی مستقیما به نبردش نمیرود! معمولا نبرد با حقیقت در واقع کتمان حقیقت، انکار حقیقت، تحریف حقیقت، فرار از حقیقت و... است. اینطور نیست که شخص بگوید میدانم حقیقت چیز دیگری است ولی من چیز دیگری میخواهم! معمولا با حقیقت به نبرد حقیقت میروند! اینجاست که کار دشوار میشود. به فرموده ی امیر مؤمنان: «الْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي‏ التَّوَاصُفِ‏ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُف‏»🔺 ✔نبرد با حقیقت در روان یک انسان چگونه است؟ اراده ی اعراض مستمر از حقیقت چطور است؟! این خودش بحث مستقلی است. ولی اجمالا گاهی با نشنیدن حقیقت است. گاهی با سوء تفسیر و تأویل حقیقت است. گاهی با برجسته سازی نقاط ضعف و حذف نقاط قوّت است. گاهی با تمایل به نظریّات به ظاهر علمی است که مخالف حقیقت است. گاهی با چینش غلط و پردازش باطل اطلاعات و خود فریبی است. خلاصه این اراده ی اعراض مستمرّ هر مجرا و منفذی پیدا کند همانجا کار خودش را میکند! 👈از همینجاست که قرآن کریم سدّ بزرگ اهریمنی را در برابر هدایت جوامع و آحاد سدّ استکبار و استعلاء بر حقیقت میداند. ابتدا باید این حالت شوم شکسته شود: 📖«وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ في‏ آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلين‏»
باسمه تبارک و تعالی (۱۶۹) «أفلا ینظرون الی الجبال کیف نصبت؟!» «حکمت آفرینش کوه ها» 🔵روستای اجدادیمان جایی میان پنج کوه زیباست. کوههایی که شمال، جنوب، شرق و غربش را با مقداری فاصله گرفته است. گاهی وقتی محو این منظره ی زیبای طبیعت میشدم احساس این را داشتم که گویا یک تابلوی زیبای نقّاشی است. آسمان و زمین به هم وصل شده است. نقّاشی آفرینش. چه رنگ آمیزی زیبایی! 👈آن طرف یک کوه بزرگتری قرار دارد. کوه بیشه میگویند. گاهی به این کوه نگاه میکردم و میگفتم خدایا واقعا این کوه برای چه آفریده شده است؟! 👈چه حکمتی داشت که این کوه به این شکل در اینجا قرار گیرد؟! واقعا چه قدر ما جاهلیم! هیچ از اسرار عالم خبر نداریم! ⚪در منبر وقتی بحث از قیامت بود به مردم روستا میگفتم همه ما از لحظه جان دادن یا شب اوّل قبر و نکیر و منکر میترسیم و یا فوقش از برزخ! ولی اینها آنقدرها ترس ندارد! فزع اکبر اینها نیست! فزع اکبر قیامت است! 👈آن زمانی که حتّی فرشتگان و اموات و این صحراها و دریاها و حیوانات هم از آن ترسان هستند! حتّی این کوه بیشه و این کوههای اطراف روستایمان هم از آن هراسان هستند! 👈همان روزی است که این کوه بیشه با این عظمتش متلاشی خواهد شد! این کوهها متلاشی میشود! دماوند و اورست و... متلاشی میشوند. زمین صاف صاف میشود! عالم قیامت بر پا میشود! 📖«وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً، فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً، لا تَرى‏ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتا»
👈به فرموده ی امیر المؤمنین: 📖«حَتَّى إِذَا بَلَغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ وَ الْأَمْرُ مَقَادِيرَهُ وَ أُلْحِقَ آخِرُ الْخَلْقِ بِأَوَّلِهِ وَ جَاءَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ مَا يُرِيدُهُ مِنْ تَجْدِيدِ خَلْقِهِ أَمَادَ السَّمَاءَ وَ فَطَرَهَا وَ أَرَجَّ الْأَرْضَ وَ أَرْجَفَهَا وَ قَلَعَ جِبَالَهَا وَ نَسَفَهَا وَ دَكَّ بَعْضُهَا بَعْضاً مِنْ هَيْبَةِ جَلَالَتِهِ وَ مَخُوفِ سَطْوَتِهِ وَ أَخْرَجَ مَنْ فِيهَا فَجَدَّدَهُمْ بَعْدَ إِخْلَاقِهِمْ وَ جَمَعَهُمْ بَعْدَ تَفَرُّقِهِمْ ثُمَّ مَيَّزَهُمْ لِمَا يُرِيدُهُ مِنْ مَسْأَلَتِهِمْ عَنْ خَفَايَا الْأَعْمَالِ وَ خَبَايَا الْأَفْعَالِ» 🔹قرآن کریم وقتی میخواهد کفّار را بترساند آنها را از قیامت میترساند! یعنی خیلی بعدترها! «فذرهم یخوضوا و یلعبوا حتّی یلاقوا یومهم الّذی یوعدون* یوم یخرجون من الأجداث سراعا» 👈قیامت خودش عالمی است! عالمی میان دنیا و برزخ از طرفی و آخرت و بهشت و جهنم موعود از طرف دیگر! بخشی از حیات ما در عالم قیامت خواهد گذشت! 👈به تعبیر منقول از امیر المؤمنین علی علیه السلام پنجاه موقف دارد و هر موقفش هزار سال طول میکشد! نفخ صور و نشر صحف و وضع موازین و حساب و صراط دارد. همین صراط مسیر عجیب و بسیار طولانی است که خودش پلهای متعدد دارد! 👈فعلا صحبتم در زمینه قیامت نیست! صحبتم این بود که در آن روز این کوه بیشه و دیگر کوهها نیز متلاشی میشود! 💡به ذهنم خطور کرد مقداری از حکمت آفرینش این کوهها بنویسم! اینها را باید برای مردم گفت. باید دانست! فعل خدا را باید شناخت! اینها آثار عظمت و حکمت و قدرت الهی است. 👈باید نگاه معنا داری به آنها نمود. ایمان انسان را بالا میبرد. باور کنید یک نگاه معنا دار به این کوه ها و این افعال الهی برای حلّ شبهات و مشکلات روحی و... کافی است. سابقا در بذل خاطر شماره ۹ در مورد حکمت خلقت ستارگان و اجرام آسمانی مطلبی نوشتم. برای خودم که خیلی جالب بود. ✋قرآن کریم صراحتا با لحن توبیخی بشر را خطاب قرار داده و به آنها میگوید چرا با چنین نگاهی به پیرامونتان نگاه نمیکنید؟! به این کوه ها! این یعنی مسأله مهمی است. ما چنین نگاه هایی نداریم بعد کارمان مشکل میشود! کارمان طولانی میشود! 👈یکی از این آیات بزرگ الهی همین کوه ها هستند! از دیرباز نیز به دلیل عظمت کوه معمولا جایگاه خدایان لحاظ میشدند. کوه های مقدس زیادی وجود داشته است. در ادیان ابراهیمی نیز خداوند متعال در بالای کوه طور با حضرت موسی علیه السلام سخن گفت. 🔸«کوه ها مایه آرامش زمین»: «وَجَعَلْنَا فِى الْأَرْضِ رَوَاسِىَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ»🔸 قرآن کریم در آیات متعدّدی حکمت از آفرینش این کوهها را برای آرامش زمین میداند! آنها را رواسی میداند! شاید بتوان گفت حکمت اصلی کوهها در قرآن کریم همین امر است «وَجَعَلْنَا فِى الْأَرْضِ رَوَاسِىَ أَن تَمِيدَ بِهِمْ»؛ 👈در نگاه قرآن کریم این زمین اصلا پر از اضطراب و لرزش است! آرام و قرار ندارد. زیر زمین خبرهاست. اگر این کوهها نبودند این زمین مدام در حال لرزش و عدم قرار بود! دیگر قابل سکونت نبود! 👈در علوم زمین شناسی نیز اثبات شده که سطح زمین برخلاف تصوّر اوّلیه یک پارچه نیست. سطوح مختلفی است که روی گازهای آماده انفجار و موادّ مذابی که در درون لایه های زمین است شناور است. 👈این کوهها مانند میخ این سطوح را به همدیگر اتّصال داده است. قرآن کریم تعبیر جالبی دارد. 🔹میگوید اگر میبینید این زمین مانند گهواره باعث آرامش است بدانید این آرامش مرهون گردش منظّم و کوه های استوار است: «ألم نجعل الأرض مهادا و الجبال اوتادا»! 👈خاصیت میخ آن است که تنها سر آن بیرون است و بیشتر آن در درون ریشه کرده است. امروزه نیز ثابت شده که این کوهها ریشه های قوی در زیر زمین دارند. 👈هم تکانهای زیر زمین را مهار میکند و هم تکانهای روزی زمین که ناشی از حرکتهای مختلف زمین است را مهار میکند. کوه ها بسان موجودات عظیم الجثه ای هستند که ثابت روی زمین نشسته اند و به آن قرار و ثبات داده اند! 👈شاید از همینجاست که در احوالات روز قیامت روی این مسأله تأکید شده که این کوه ها متلاشی میشود! یعنی میخ های زمین کنده میشود! 👈این کوه ها نیز مانند دیگر امور عالم نوعی حیات داشته و در حال تسبیح خداوند متعال هستند. در روایتی در کافی جابر بن یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل میکند که حضرت موسی علیه السلام از مصر احرام بست و لبّیک میگفت و کوه ها نیز با او همراهی میکردند! «يُلَبِّي وَ تُجِيبُهُ الْجِبَالُ‏» 👈در روایتی در کافی در زمینه ائمه اثنی عشر ابو الجارود از امام باقر علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل میکند که ما میخها و کوه های زمین هستیم که با ما خداوند متعال زمین را از آنکه متلاشی شود حفظ نموده است!
📖«إِنِّي وَ اثْنَيْ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي وَ أَنْتَ يَا عَلِيُّ زِرُّ الْأَرْضِ يَعْنِي أَوْتَادَهَا وَ جِبَالَهَا بِنَا أَوْتَدَ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَسِيخَ بِأَهْلِهَا فَإِذَا ذَهَبَ الِاثْنَا عَشَرَ مِنْ وُلْدِي سَاخَتِ الْأَرْضُ بِأَهْلِهَا وَ لَمْ يُنْظَرُوا» 👈امام صادق علیه السلام نیز در روایتی در زیارت امام حسین علیه السلام فرمودند: 📖«بِكُمْ تَسِيخُ الْأَرْضُ‏ الَّتِي تَحْمِلُ أَبْدَانَكُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِيهَا» 🔸«کوه ها عامل مطبوع و خنک شدن هوا»: «وَ جَعَلَ لَكُم مِّنَ الْجِبَالِ أَكْنَانًا»🔸 از آیه ی دیگر نیز می توان تأثیرات کوهها را در کیفیت هوا استنباط نمود: 📖«وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالاً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابيلَ تَقيكُمُ الْحَرَّ وَ سَرابيلَ تَقيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُون‏». 👈این سپر بودن بودن زمین معنای عامّی داشته و مخصوصا با توجّه به مقارنات آن در این آیه ی شریفه میتوان آن را به عنوان سپر آب و هوایی نیز در نظر گرفت. 👈سپری در برابر تابش آفتاب که باعث ایجاد سایه و کاهش دما میشود و همچنین سپری به عنوان موانع دفاعی در جنگها و تهاجمها و استفاده از غارها و... ! این کوهها باعث ایجاد مناطق صعب العبور و سپر طبیعی و همچنین عاملی طبیعی برای ترسیم مرزها و ایجاد نشانی های طبیعی هستند. 🔹ولی اگر این آیه را به دست یک دانشمند بدهید انواع دیگری از سپر بودن این کوه ها را نیز میفهمد. مثلا از طرفی همین کوه ها سدّ عظیمی جلوی بادهای اقیانوس منجمد شمالی کشیده اند و اگر نبودند بادهای سخت و سرد شرایط زیستی کره زمین را مختلّ میکرد. 🔴اما یکی از فوائد مهم کوه ها در زمین بر اساس برخی گفته ها آن است که این کوه ها باعث شده اند هوای محصور در بین آنها نیز همراه حرکتهای مختلف زمین با زمین مجاورشان در حرکت باشد. اگر چنین نبود بر اثر برخورد زمین با ملکول‌های هوای ساکن که همه‌ جوانب آن را مانند پوسته‌ پیاز فرا گرفته حرارت شدیدی تولید میشد. 👈این کوه ها و رشته کوه ها باعث میشود هوای چسبیده به این فواصل که از بالا مانند یک زمین شخم زده را پیدا کرده اند داغ نشود! 👈از همینجاست که معمولا در نواحی کوهستانی شاهد خنکی خاصی هستیم و در کویرها معمولا کوه ها اندک هستند. آری این کوه ها نیز با همه عظمتشان با سرعت در حال گردش اند! 📖«وَ تَرَی الجِبالَ تَحسَبُها جامِدَهً وَ هِیَ تَمُرَّ مَرَّ السَّحابِ صُنعُ اللهِ الَّذی أتقَنَ کُلَّ شَیءٍ إنَّهُ خَبیرٌ بِما تَفعَلون» 🔸«کوه ها عامل ذخیره، تصفیه و خنک شدن آبها»🔸 در برخی آیات قرآن خلقت کوه ها در کنار انهار و آب گوارا مطرح شده است. از همینجا میتوان نوعی تأثیر عجیب کوه ها در زمینه جاری شدن آبها و گوارا بودن آن را مشاهده کرد: 📖«وَ جَعَلْنَا فِيهَا رَوَ سِىَ شَـمِخَـتٍ وَ أَسْقَيْنَـكُم مَّاءً فُرَاتًا» و «وأَلْقَى فِى الأرْضِ رَوَاسِىَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَاراً وَسُبُلا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ». 👈کوه ها باعث تراکم ابرها و بارش باران و همچنین تنظیم بارشها و ایجاد اقلیمهای متنوّع آب و هوایی میشوند. 👈به عنوان نمونه میتوان به تأثیرات رشته کوه های البرز در این زمینه اشاره نمود. 🔹يكى از راه هاى تصفيه طبیعی آب، آن است كه آن را از طبقات مختلفى كه بر روى هم انباشته شده است، عبور دهند . آبى كه از اين طبقات عبور مى كند ، فضولات و ميكروب هايش در لايه هاى منافذ مى ماند و در زير آنها آب گوارايى جريان مى يابد. 👈برف هايى كه در زمستان بر فراز كوه ها ذخيره شده ، به تدريج آب مى شود و از لابه لاى طبقات سنگ ها عبور كرده ، به طور طبيعى تصفيه مى شود و از زير كوه ، به صورت چشمه هاى صاف و گوارا جارى مى گردد. 👈همین باعث بستر زیستگاهی بسیار مهیّایی در دامنه ی کوه ها شده که در جای دیگر به این سان یافت نمیشود. 🔸«فوائد دیگر کوه ها»🔸 فوائد کوه ها محصور در آنچه گفته شد نیست. حکمت الهی مگر قابل احاطه است؟! در توحید مفضّل بعد از بیان برخی از این فوائد اینگونه بیان شده که: 📖«فِيهَا خِلَالٌ أُخَرُ لَا يَعْرِفُهَا إِلَّا الْمُقَدِّرُ لَهَا فِي سَابِقِ عِلْمِه‏» 👈به برخی از آنها در خلال فوائد کلّی پیش گفته اشاره شد. شاید بتوان در رأس آنها ایجاد تنوّع های آب و هوایی و زیستی اشاره نمود. 👈مانند تنوّع میان شمال البرز و جنوب آن که باعث به وجود آمدن شرایطهای مختلف زیستی شده که مورد نیاز انسانها است.
👈از جمله فوائد دیگری که در کتاب توحید مفضّل که بیانات منسوب به امام صادق علیه السلام در بیان حکمت آفرینش است نیز میتوان به ظهور معادن و گیاهان دارویی در کنار کوه ها اشاره کرد: 📖«يَنْبُتُ فِيهَا ضُرُوبٌ مِنَ النَّبَاتِ وَ الْعَقَاقِيرِ الَّتِي لَا يَنْبُتُ مِثْلُهَا فِي السَّهْل‏» 👈همچنین به ایجاد یخچالهای طبیعی و استفاده از یخ ها نیز اشاره شده است. تاثیر کوهها در کاستن از شدت جریان باد و ممانعت از طوفانها و سیلها نیز در خور توجه است. 👈 همچنین کوه ها به دلیل همین ذخیره گاه بودن برای آب باعث جاری شدن نهر ها و سرچشمه رودخانه های بزرگ شده اند. 👈همچنین میتوان به نکات زیبایی شناسانه آفرینش کوه ها نیز پرداخت. باعث ایجاد مناظر و منظرهای زیبا شده اند: «و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها». 👈همچنین کوهها باعث ایجاد معنایی گردیده اند که سبب غنای ادبیاتی بین بشر و قدرت بیان با تمثیل به کوه ها شده است و... . 🔵حکیم بزرگ اسلامی مسکویه نیز در مسأله ۱۶۵ از کتاب الهوامل و الشوامل در پاسخ پرسش ابوحیّان توحیدی به بحث از حکمت آفرینش کوه ها پرداخته است. یکی از نکات قابل توجّه در بیان ایشان هم این است که این کوه ها هستند که باعث جریان آب در تمام فصول سال شده اند. اگر نبودند تنها در زمان باران آبها جاری میشدند. 👈ولی این کوه ها با ذخیره ی برفها و منابع آبی باعث سرچشمه گرفتن نهرها و رودها در همه طول سال میشوند. به تعبیر ایشان: 📖«الدلیل علی أنّ العیون و الأنهار و الأودیة کلّها من الجبال أنّک لا ترتقی فی نهر و لا واد الّا أفضی بک الی جبل فأمّا العیون فإنّها لا توجد الّا بالقرب من الجبال البتّة و کذلک ما یستنبط من القُنیّ و ما یجری مجراها فالجبال تجری من الأرض فی اساحة الماء علیها من الامطار مجری اسفنجة أو صوفة تُبَلّ بالماء فتحملُ منه شیئا کثیرا ثم توضیع علی مکان یسیل منه الماء قلیلا قلیلا و یصیر هذا التدبیر سببا لعمارة العالَم و وجود النبات و الحیوان فیه». 👈مسکویه در انتها میگوید ثابت بن قرّه فیلسوف، طبیب و مترجم مشهور کتابی در زمینه منافع کوه ها نگاشته و بحث را به حدّ استقصاء رسانده که البته نگارنده به آن دسترسی پیدا نکردم. 🔹در طبیعیّات شفا نیز مطالبی در زمینه منافع کوه ها بیان شده که عمدتا ناظر به چگونگی مهار آبها و جاری ساختن آن در زمین است. ✔این خود یکی از نکات جالب توجّه است که قرآن کریم بیشتر به جنبه ی مخفی مایه استقرار بودن کوه ها برای زمین استدلال میکند ولی حکمت قدیم که بیشتر ناظر به ظواهر بوده تنها به جنبه ی ظاهری تأثیر کوه ها در تنظیم آبهای جاری روی زمین پرداخته اند. 🔹در رساله الحکمة فی مخلوقات الله تعالی ابوحامد غزّالی نیز دیدم نکته ی جالب دیگری در زمینه کوه ها بیان کرده است. آن هم رشد درختان تنومند و کهنسال که میتوان از چوبهای آنها در ساخت کشتی ها و امور بزرگ استفاده کرد: 📖«و ما يثبت فيها من أنواع الأخشاب العظيمة فيعمل منها السفن و تعمر منها المساكن، و فيها الشعارى التي لا يوجد ما يعظم من الأخشاب إلا فيه». 👈همینطور به جنبه ی نشانه ای و جغرافیایی کوه ها نیز توجّه نموده است: 📖«من فوائدها أن جعلت أعلاما يستدل بها المسافرون على الطرقات في نواحي الأرض» ⚪اما اینکه این کوه ها چگونه تشکیل میشود بحث دیگری است. از نکات جالب توجّهی که در این زمینه دیدم کلام ابن سینا در طبیعیات شفا است که حدس میزند این کوهها نوعا زمانی زیر آبها بوده اند و خاک لزج در چنان محیطی تبدیل به سنگ شده باشد و برای اثبات فرضیه ی خود به فسیلهای دریایی در کوه ها هم استدلال میکند: 📖الغالب أن تكوّنها من طين لزج جف على طول الزمان، تحجر فى مدد لا تضبط، فيشبه أن تكون هذه المعمورة قد كانت فى سالف الأيام غير معمورة؛ بل مغمورة فى البحار، فتحجرت، إما بعد الانكشاف قليلا قليلا فى مدد لا تفى التأريخات بحفظ أطرافها، و إما تحت المياه لشدة الحرارة المحتقنة تحت البحر ... و لهذا ما يوجد فى كثير من الأحجار، إذا كسرت أجزاء الحيوانات المائية كالأصداف و غيرها 👈وقتی بعد از اینها قسمتی از خطبه ی امیر المؤمنین علی علیه السلام در زمینه حکمت آفرینش کوه ها را مرور کنیم تازه متوجّه عظمت وادی بلاغت و دانش میشویم: 📖«فَلَمَّا سَكَنَ هَيْجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَكْنَافِهَا وَ حَمَلَ شَوَاهِقَ الْجِبَالِ‏ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَى أَكْتَافِهَا فَجَّرَ يَنَابِيعَ الْعُيُونِ مِنْ عَرَانِينِ أُنُوفِهَا وَ فَرَّقَهَا فِي سُهُوبِ بِيدِهَا وَ أَخَادِيدِهَا وَ عَدَّلَ حَرَكَاتِهَا بِالرَّاسِيَاتِ مِنْ جَلَامِيدِهَا وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِيبِ الشُّمِّ مِنْ صَيَاخِيدِهَا فَسَكَنَتْ مِنَ الْمَيَدَانِ لِرُسُوبِ الْجِبَالِ‏ فِي قِطَعِ أَدِيمِهَا وَ تَغَلْغُلِهَا مُتَسَرِّبَةً فِي جَوْبَاتِ خَيَاشِيمِهَا وَ رُكُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الْأَرَضِينَ وَ جَرَاثِيمها ..
باسمه تبارک و تعالی (۱۷۰) «چرا کولر گازی را روشن نمیکنید؟!» «نیرویی مرموز به نام فرهنگ» 🔵تابستان هوا در قم گاهی خیلی گرم میشود. در قدیم هم علما در این ایّام به مناطق دیگر میرفتند. در حواشی مرحوم امام بر الفوائد الرضویة مرحوم قاضی سعید قمّی دیدم که آن را در تابستانی که از شدّت گرما از قم به خمین رفته بود در ۲۸ سالگی نوشته است: 📖«هاجرت من قم الشريفة من شدة الحر و تطيل الدروس»! ⚪هنوز شروع نکرده مقداری از موضوع خارج میشوم و برمیگردم! گعده و بذل خطورات است دیگر! در همین حواشی که در زمان رضا خان و در زمان زعامت مرحوم حائری یزدی نوشته شده نیز اوج ظلم ستیزی امام خمینی را میتوان دید. 👈در این کتاب میفرمایند کسب معارف و طلبگی در زمان ما عار عار شده است! فوج فوج دارند از این فضا خارج میشوند! دین و ایمان را ترک میکنند! 👈دین و اهل دین را تحقیر میکنند و بر اهل شریعت و علم تکبّر میورزند! در خفا و آشکار حرمتی برای اسلام و قرآن نگذاشته اند! 👈قوانینی ملعون را بر خلاف صریح اوامر قرآنی وضع میکنند! در قضاوت از طریق بیّنات و ایمان خارج شده اند! 👈وضع آنچنان شده که زمین با همه ی وسعتش بر اهل علم و دین تنگ شده و بلاد ما شبیه بلاد کفر شده و لباس روحانیّت لباس شهرت و ذلّت گشته است! 👈یکی از شواهد استکبار ستیزی و ریشه های اجمالی اندیشه های ولایت فقیه را میتوان در همین انتهای این کتاب دید که در فرازی میفرماید: 📖«... وجلس في مقام النبي صلى الله عليه وآله والوصي كل فاسق وجاهل ، وتولى الحكومة على الناس كل سافل وأراذل ، مع هذه القواعد المجعولة والعقول الناقصة»
👈یعنی از همان زمان جوانی اندیشه مبارزه و نامشروع بودن این حکومتها بسیار جدّی در ذهن شریف ایشان مطرح بوده است. 🔵برگردیم به بحث خودمان. فصل بهار هم گاهی هوا گرم میشد. شاید گرمتر از برخی روزهای تابستان ولی چون عرف نبود از کولر استفاده نمیکردیم. آن هم برایم مسأله بود! گاهی که میگفتم نیاز به کولر است میگفتند هنوز بهار است! در حالیکه گرما همان گرما بود! 👈شاید همین گرما اگر در تابستان بود حتما کولر را روشن میکردند. برایم سؤال بود که این چه نیرویی است که انسانها را در انتخابهایشان اینقدر در بند خود میکند؟! نیروی مرموزی است! غیبی است ولی واقعا وجود دارد. از آثارش میشود دیدش! 🔹باز هم بگذریم! در زمان ما با وجود رشد تکنولوژی و وسایل سرمایشی دیگر مانند قدیم مشکلات تابستان را نداریم. ولی بعضا همین کولر آبی نیز دیگر جواب نمیدهد! گاهی آدم احساس میکند نکند کولر خراب شده! ولی نه اینها نیست! دیگر کاری از دست این وسیله هم بر نمی آید! چون قضا آید طبیب ابله شود وآن دوا در نفع هم گمره شود 👈آدم مانند گل پژمرده میشود! نمیگویم نمیشود تحمّل کرد ولی چه تحمّلی! به چه قیمتی؟! کاری هم از دست آدم بر نمی آید! 👈میتواند بیافتد یک گوشه ای! دیگر حوصله ای هر کاری را ندارد. امّا اینجا یک مسأله ای بود که امسال حل شد! وقتی حلّ شد با ماهیّت شگفت انگیز آن نیروی مرموز نیز بیش از پیش آشنا شدم. 💡امسال با خود گفتم مگر ما کولر گازی نداریم؟! پس چرا حاضریم تحمّل کنیم! فقط در وقت ضرورت استفاده کنیم! 👈آیا پول برق است؟! خب میدهیم! اینقدر خسیس و فقیر شده ایم؟! أنفق و لا تخشَ من ذی العرش اقتارا! 👈آیا سرمایش مضر است یا بدن را خشک میکند و ...؟! بابا بیخیال! از کی تا حالا اینقدر با کلاس و پاستوریزه شده ایم خبر نداریم؟! 👈آیا برای صرفه جویی در برق است؟! خب بروند تولید برق کنند برای چنین مصارف مهمّی! اسرافی که نیست! 👈خودشان وقتی در یک اداره بروید در تمام اتاق ها بدون استثناء دارند! حالا به ما با چند بچه کوچک رسیده صرفه جویی مطرح میشود؟! مگر خود این کولر آبی کم آب مصرف میکند؟! 👈اصلا اینها به کنار! مگر ما اینقدر مثبتیم که به این استدلالها وقتی خلاف راحتیمان باشد به سادگی گوش کنیم؟! ✋پس چرا اینجا اینقدر مطیع شده ایم! نکند پای نیروی دیگری در میان است؟! 🔹وقتی تبلیغ به روستایمان رفته بودم آنجا که دیگر اصلا کولری هم در کار نبود! چه آبی و چه گازی! البته شبها واقعا سرد میشد و معمولا نیاز به پتو پیدا میکردم. ولی خب روزها گاهی گرم میشد! همان گرمایی که واقعا نیاز به کولر داشت. 👈ولی مردم از اینکه کولر خریداری کنند ابا داشتند! اصلا گویا یک نیرویی آنها را به این سمت هل میداد که اینجا نیازی به کولر ندارد! در حالیکه نیاز همان نیاز بود! 👈یک توجیهات عجیبی هم میکردند! میگفتم بابا در این مسجد نیاز به کولر هست! مخصوصا برای بانوان در بالای مسجد که شبها گرم میشود! 👈اصلا انگار نمیفهمیدند! بدیهی میدانستند که به کولر نیازی نیست! 🔹کی مسأله حلّ شد؟ وقتی برخی طلّاب از یکی از حوزه های علمیه شهرهای جنوب استان فارس به قم آمده بودند! آنها از گرمای قم اذیّت میشدند! بابا ایول! شما چرا؟! شما که در اوج گرما بزرگ شده اید! صبرتان کجا رفته! 👈بعد فهمیدم برای آنها این گرما قابل تحمّل نیست چون راحتی استفاده از کولر گازی و اسپیلت را در مناطق خود به شکل عرفی تجربه کرده اند! 👈برایشان تعجّب بود که وقتی میشود آن راحتی را داشت چرا خودمان را اذیّت کنیم؟! 💡رفقا مسأله حلّ شد! دیگر به راحتی کولر گازی را روشن کردم! البته اگر کولر آبی جواب دهد خب از آن هم استفاده میکنم. عقده که نداریم! 🔻مسأله چه بود؟! این بود که استفاده از این وسیله سرمایشی در منازل قم هنوز «فرهنگ» نشده است. همین نیروی مرموز، مخفی و قوی است که باعث میشود در جایی همه بدون تردید از کولر گازی استفاده کنند و در جایی دیگر همه بدون تردید اصلا از کولر آبی هم استفاده نکنند و در جای دیگری نیز در استفاده از کولر گازی با وجود کولر آبی کاملا ابا کنند یا تردید داشته باشند! گرما نیز همان گرماست! سرّ این انتخابها نه اتقان دلیل است و نه میزان گرما بلکه وجود و عدم فرهنگ است🔺 ✔اگر مطلب را خوب گفته باشم با فرهنگ آشنا شده ایم. نیرویی که بر ما به نوعی ولایت داشته و حکمرانی میکند! امور موافق خود را تسهیل نموده و انتخابهای مخالف خود را دشوار میکند ✅فرهنگ دکمه های ماشین رفتار انسان است. فرهنگ نرم افزار و سامانه عمل است. فرهنگ کپسول رفتاری است! فرهنگ مجموعه رفتارهای آموخته شده در مواجهه با موقعیتهای گوناگون است. ✅فرهنگ دلال و میانجیگر بین فکر و رفتار بشر است. فرهنگ الگو، منطق، ادب، سنّت و عرف رفتار و مواجهه و تلقّی است. فرهنگ عقل عملی جامعه است. فرهنگ راهکارهای شایع و موجه یک جامعه برای رفع هرگونه نیاز واقعی یا غیر واقعی است.
✅فرهنگ، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان در یک جامعه است. انسانها را در یک جامعه قالب زده و پیش بینی پذیر میکند. فرهنگ استاندارد جوامع است. فرهنگ قالب مشروع و مقبول رفع نیازهاست. فرهنگ ... . ⚪انسان فاعلی علمی است! از روی استدلال رفتار میکند. ولی مگر میشود برای هر چیزی استدلالی قویم داشته باشد؟! از اینجاست که مایل به اعتماد و تقلید میشود! از همینجاست که فرهنگها قوّت میگیرد! فرهنگها همان مراجع فتوا دهنده برای پر کردن فاصله میان نظر و عمل در آدمی هستند! 👈همان چیزی است که وقتی به شهر دیگر یا کشور دیگر یا تمدّن دیگری میرویم و به خاطرش احساس غربت میکنیم! غربت ناشی از غربت فرهنگی! 👈همان چیزی که راهنمای نحوه رفتار، پوشش لباس، زبان، و حرکت در یک موقعیت خاص و همچنین انتظارات و... در یک گروه اجتماعی است. ✋آیا ما فکری به حال این فرهنگها میکنیم؟! چقدر این نیروی مخفی و بسیار قوی منطبق بر عقل و شرع است؟ چقدر نیازمند مبارزه فرهنگی و مهندسی فرهنگی و... داریم. 👈این همان نیروی عرف است! نیروی عادت! نیروی فهم علی آثارهم یهرعون است! همان نیروی أفحکم الجاهلیة یبغون است! 🔴در اینجا صرفا نقش فرهنگ را در پر کردن فاصله اندیشه و رفتار پر رنگ کردم. ولی فرهنگ گاهی به معانی بیشتری نیز اشاره دارد. گاهی در تعریف آن میگویند فرهنگ هر چیزی است که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرا میگیرد. هر منطقه از هر کشوری می‌تواند فرهنگ متفاوتی با دیگر مناطق آن کشور داشته باشد. 👈گاهی آن را یک مفهوم گسترده ای میگیرند که شامل ارزش‌های اجتماعی و هنجار‌های موجود در جوامع بشری و همچنین دانش، باورها، هنرها، قوانین، آداب و رسوم، توانایی‌ها و عادت‌های افراد گروه یا جامعه است که به وسیله انسان به عنوان عضو جمع کسب میشود. این تعریف خیلی وسیع از فرهنگ تقریبا جزء اوّلین تعریفهایی است که در اواخر قرن ۱۹ توسّط برخی مردم شناسان انگلیسی ابراز شد. در ادامه مداقه های فراوانی بر این تعریف انجام شده است. 👈برخی از محقّقین غربی در تعریف فرهنگ معتقدند که: فرهنگ مجموعه بهم پیوسته ای از شیوه های تفکر و احساس و عمل است که کم و بیش مشخص است و توسط تعداد زیادی افراد فراگرفته می شود و بین آنها مشترک است و به دو شیوه عینی و نمادین بکار گرفته می شود تا این اشخاص را به یک جمع خاص و متمایز مبدل سازد. 👈یکی دیگر از دانشمندان غربی در تعریف فرهنگ میگوید: فرهنگ را می توان به عنوان مجموع ویژگیهای رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص تعریف کرد. 👈گاهی نیز اینگونه بیان میشود - معمولا در بیانات رهبر معظّم انقلاب وجود دارد- که فرهنگ به معنای خاص برای یک ملت، عبارت از ذهنیات، اندیشه ها، ایمان ها، باورها، سنت ها، آداب و ذخیره های فکری و ذهنی است. 👈در این تلقّی درست است که مقوله فرهنگ در موارد زیادی شامل رفتارها هم می شود، اما اساس و ریشه فرهنگ، عبارت است از عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی. 👈بر این اساس حرکت جامعه، بر اساس فرهنگ آن جامعه است. اندیشیدن و تصمیم گیری جامعه، بر اساس فرهنگی است که بر ذهن آن حاکم است. 👈اندیشه و تصمیم در عرصه های مختلف مانند فرهنگ ازدواج، فرهنگ رانندگی، فرهنگ خانواده، فرهنگ اداره، فرهنگ جامعه علمی، فرهنگ خوراک، فرهنگ لباس و... است. 🔹اما نکته اساسی در همه این تعاریف مفهوم اکتساب است فرهنگ با هر تعریف و تعبیری امری غریزی نیست و اکتسابی است و هر گروه یا جامعه ای ولو این که توسط جوامع بزرگتر و گاه مترقی تر ، بی فرهنگ نامیده شوند، دارای فرهنگ خاص خود هستند. 👈فعلا کاری به نقادی معنای فرهنگ و قلمرو آن و عوامل شکل گیری و تحوّل فرهنگی ندارم. برخی تا ۱۶۴ تعریف برای آن استقصاء کرده اند. بحثهای خیلی مهمی است. ⚪فعلا خواستم اصلش را به چشم بیاورم. اهمیتش را بیان کنم. اینکه بدانیم ریشه ی بسیاری از امور به چه نیروی مرموزی برمیگردد. فرهنگ به شدّت مسری است. به محض عضویّت در یک جامعه خود را وارد حوزه ی وجودی شخص میکند. قدرت اقناعی بسیار بالایی دارد. 🔹رفقا معضل حجاب هم در زمان ما ریشه در فرهنگ دارد. فرهنگ بد حجابی و بی حجابی را گسترش داده اند. حمله ی فرهنگی رخ داده است. وقتی بد حجابی فرهنگ شد دیگر بحثش از امر به معروف و نهی از منکر میگذرد! چون دیگر نزد عرف مردم منکر نیست! 👈طوری میشود که وقتی به روستاهای دور افتاده هم بروید میبنید بد حجاب شده اند! اصلا بحث استدلال و بیان نیست! حتّی بحث بد دینی هم نیست! 👈مثل همان جریان روشن کردن یا نکردن کولر است. همان منطق استفاده یا عدم استفاده از کولر گازی! شاید هم توجیه کنند ولی مسأله آن است که فرهنگ را تغییر داده اند. برای درمان اینگونه مشکلات باید از روش دیگری استفاده کرد. 👈ورود به عالم تفکّر فرهنگی خودش یک تحوّل ادراکی، بصیرت و توفیق میخواهد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۷۱) «نماز، سه تار ملکوت»! «لزوم قدردانی از نعمت نماز» 🔵مسافرت آمده ام! با یکی از مؤمنین در مهمانی صحبت میکردم. انسان دغدغه مندی است. میگفت واقعا برنامه دین برای رشد معنوی چیست؟ این همه ما نماز میخوانیم و دیگر اعمال عبادی را انجام میدهیم ولی رشدی نمیبینیم! 👈میگفت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دقیقا چه برنامه ای برای رشد اصحابش داشت؟ ✋گویا تلقّی اش این بود که اینها نیست! مطلب چیز دیگری است. آن را باید کشف کرد! سلمان با این نماز و روزه و... سلمان نشده! ⚪بنده عرض کردم نه سرّ دیگری در کار نیست. مگر میشود امری که بیشترین تأثیر در سعادت انسان دارد را از ما مخفی نموده و امور غیر مهم را تبلیغ کرده باشند؟! مگر میشود که مهمترین امری که باید تبلیغ میشد از اسرار باشد؟! 👈بلاغت و حکمت حکم میکند که لابد مهمترین برنامه سلوک در رأس تبلیغ دینی قرار گرفته باشد. خب اگر مثلا مدیتیشن و اذکار عجیب و غریب و... بود میگفتند! چه دلیل داشت کار را سخت کنند؟! 👈به این مؤمن عرض کردم برای سلوک همین ایمان و عمل صالح مطرح شده است. همین ترک گناه و انجام واجبات همراه با عزمی راسخ و مخلصانه! 📖«وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ‏ مُخْلِصِينَ‏ لَهُ الدِّين‏» 👈مراتب ایمان نیز به تقوا و یقین ختم میشود. در رأس اعمال نیز همین نماز است. چیز دیگری بنده با غور در آیات و روایات استنباط نکردم! به فرموده ی امیر المؤمنین علی علیه السلام: 📖«وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ‏ لِصَلَاتِك‏»!
⚪مرحوم کلینی در کتاب الصلاه کافی حدود ۹۳۳ روایت نقل کرده و حدیث نخست این کتاب را با حسن سلیقه اش به روایتی با سندی بسیار متقن از امام صادق علیه السلام اختصاص داده است. 👈ایشان از استادش محمد بن یحیی از استادش احمد بن محمّد بن عیسی و ایشان نیز از استادش حسن بن محبوب و او نیز از معاویه بن وهب که همگی از اجلّاء و بزرگان امامیه بوده اند نقل میکند: 👈معاویه بن وهب از امام صادق علیه السلام پرسید با فضیلت ترین کاری که بندگان را به خدا نزدیک میکند و محبوبترین آنها نزد خداوند متعال چیست؟! حضرت در بیانی بسیار اساسی فرمودند بعد از معرفت، عملی با فضیلت تر از نماز نمی شناسم! 📖«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَفْضَلِ مَا يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبَادُ إِلَى رَبِّهِمْ وَ أَحَبِّ ذَلِكَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا هُوَ فَقَالَ مَا أَعْلَمُ شَيْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ أَفْضَلَ مِنْ هَذِهِ الصَّلَاةِ» 🔸«نماز سه تار ملکوت»🔸 ولی این مقدار از بیان گویا برای مخاطبین عرفی قانع کننده نیست. آخر چطور این نماز اینقدر مهم است؟! خودمان سالها خواندیم چیزی ندیدیم! دیگران هم ندیدیم که چیز خاصّی دیده باشند! به نظرتان چه پاسخی باید میدادم؟! 💡خیلی چیزها میشد گفت! ولی به ذهنم متناسب با شرایط و مخاطب خطور کرد که مطلب را در قالب یک تمثیل بیان کنم. 👈ورای کاستی هایی که دارد شاید تا اندازه ای برای ذهنهای عرفی قانع کننده باشد. لا اقل تا اندازه ای استبعاد آنها را کم کند. تمثیلی است که برای آشنایان با موسیقی مقداری فضا را آشنا میکند. استعاره های مفهومی خوبی دارد. 🔹یک تکه چوب بردار و مدام با دستت به آن بزن تا صدای زیبا بدهد! فائده ای ندارد! یک آهن بردار! شاید بهتر شود ولی باز نه! مقداری لطیفترش کن و در انگشتت هم چیزی قرار بده تا صدا را بتوانی بهتر درست کنی ولی باز هم چندان خوب نمیشود! 👈حالا یک نفر بیاید یک سه تار به دست شما بدهد! یک وسیله ای که آنقدر لطیف و دقیق و حکیمانه ساخته شده که توان آن را دارد که زیباترین و لطیفترین صداها را از خود ظهور دهد! 👈همین سه تار برای تولید آن صدای لطیف خودش اجزاءی دارد! نمیتوان گفت این سیم دیگر برای چیست؟ چه ربطی با صدا دارد؟! باید همه باشد و درست استفاده شود تا این صدای خوش تولید شود. 👈از سرپنجه و گوشیها بگیرید تا شیطانک و پرده های اصلی و فرعی و دسته و کاسه و صفحه و خرک و سیم گیر و سیمها! ✋سه تار را مثال زدم زیرا سازی ایرانی است که بیشتر در مضامین عرفانی به کار میرود. با کنار ناخن انگشت سبابه دست راست نواخته میشود. به همین دلیل صدای آن ارتباط مستقیمی با روان و معنویت نوازنده پیدا می‌کند و از این رو سه تار را اغلب همدم اوقات تنهایی خوانده‌اند. صدای محزونی دارد. خلاصه در فنّ خودش وسیله ای همه چیز تمام است! 🔹اینجا دیگر اگر مشکلی باشد مشکل از ساز نیست. مشکل از نوازنده است! اگر به من یا شما بدهند شاید خراب کنیم! اصلا نتوانیم ساز معنوی خوبی بزنیم! ولی به دست چه میدانم ابو الحسن صبا بدهید! به دست جلیل شهناز بدهید! به دست محمد رضا لطفی بدهید! به دست جلال ذو الفنون بدهید! به دست حسین علیزاده بدهید! ... میبینید که چه غوغایی میکنند! ✔این نماز هم سه تار ملکوت است! معراج مؤمن است! سازی بسیار دقیق و لطیف است که با آن میتوان در وجودمان موسیقی ملکوت بنوازیم! سازی است که حکیم علی الاطلاق آن را ساخته است! از هیچ چیز دیگری چنین نوای آسمانی بیرون نخواهد آمد! شرّقوا أو غرّبوا! ✔به تعبیر کشاف حقائق امام صادق علیه آلاف التحیه و السلام هیچ عمل دیگری توان تولید چنین نوای ملکوتی تقرّب آوری را ندارد! نماز با این آداب و شرایط و احکامش همان سه تار ملکوت است. فقط از درون چنین سازی است که چنین نوایی تولید میشود. بله سازهای دیگری هم هست. ولی این ساز برتر است. از همه اعمال برتر است. اگر کسی مرد راه است راهش اینجاست. 🔹آری اگر مشکلی هست از نوازندگی ماست. ما چقدر میتوانیم از این وسیله ی عظیم معنوی استفاده کنیم؟! آیا آن را وسیله ای برای عروج میدانیم؟! چقدر به آن ارزش میدهیم! آیا آن را مایه ترقّی میدانیم یا صرفا رفع تکلیف میکنیم! 👈اصلا میفهمیم داریم از چه سخن میگوییم؟! همان نمازی که گاهی ماه ها و سالها آن را برخی میخوانند و دریغ از اینکه حتّی لحظه ای در آن ذکر الله بگویند! توجّه واقعی به کانون نور کنند! توجّه وجودی به مبدأ هستی کنند! 👈واقعا این چه نمازی است که وقتی تیر از پای امیر المؤمنین در آن میکشند متوجّه نمیشود؟! دلمان خوش است نماز میخوانیم بعد توقّع بی جا هم داریم! خیلی پر روایم! راست راست به چشم ما نگاه میکند و میگوید عمری نماز خواندیم و چیزی ندیدیم!
🔹در شرح احوال هنرمند فقید آقای محمد رضا لطفی میخواندم که از کودکی تار میزده! همسرش میگفت مدّتها روزی ۱۵ ساعت تمرین میکرده! حدود ۷۰ سال تلاش کرده و مدام تمرین کرده تا شده آنچه شده! 👈ما چه؟! وقتی این نماز را دست میگیریم چه بلایی سرش می آوریم؟! ضایعش میکنیم! همو که از دست ما گله ها دارد! میگوید: ضیّعک الله کما ضیّعتنی! «والّذین هم فی صلاتهم خاشعون»! 🔸«لزوم قدردانی از نماز» 🔸 رفقا این نماز خوب سازی است! ایمان داشته باشیم! ساخته خداوند است. براق آسمانی است! قالیچه سلیمان است! بی خود نیست الفیه ها و نفلیه ها دارد! قدرش را بدانیم! ابتدا باید خوب کوکش کنیم! چطوری؟ اینکه اوّل وقت آن را تنظیم کنیم! آدابش را رعایت کنیم! این غوغاها و دل مشغولی های مسخره را رها کنیم! به فکرش باشیم! 👈رفقا خوب است گاهی با برخی که نمازهای با حال میخوانند ارتباط بگیریم! در نمازهایشان حاضر شویم! همینکه باورمان شود که این نماز مهم است. از همه چیز مهمتر است.میزان قبول نماز حضور قلب است: «و لا يحسب من صلوته الا ما اقبل‏ بقلبه‏ الى اللّه‏». 👈نماز و مراتب آن متناسب با مراتب عمل قلب است. قلب هم عمل دارد. قبلا در مورد عمل قلب در بذل خاطر شماره ۱۶۶ مطالبی بیان کردم. 👈از همینجاست که نماز منافق یا نمازی که صرفا عادت است چون حضور قلب و عمل قلبی ندارد اثری هم ندارد. 👈نماز عموم مردم چون همراه نوعی قصد ضعیف و اجمالی از بندگی است درجه ای بسیار نازل از آن روح عميق نماز را دارد. 👈همان روحی که انسان را به رابطه ی اصیل فقری اش با ذات اقدس الهی رهنمون میشود. به فنای ذاتی اش رهنمون میشود. 👈آنهایی که با خود میگویند خدایا به خاطر اینکه تو گفتی آمدم! این قصد اجمالی بندگی هم بوی همان حقیقت اصیل را به مشام جان میرساند! از همین رو مایه نجات است. ✋از همینجاست که مردم را نباید از نمازشان نا امید کرد زیرا در هر حال روی به سوی همان حقیقت دارد. 👈در ادامه اگر کسی ملتفت معانی باشد حضور این نسبت شریفه بیشتر میشود. اگر کسی توجّه وجودی کند حضور اين نسبت شريفه بیشتر میشود. 👈اگر کسی تفهّم اجزاء صلاة کند حضورش باز هم بیشتر میشود. و این مراتب تا جایی است که در سجده انسان را بتواند به فنای ذاتی نائل کند. ✔برای حضور قلب در نماز نیز اگر تعلّقات انسان ضعیف باشد با همین تلقین عظمت محضر قبل از ورود در نماز و اندکی مراقبه روزانه انسان وصل میشود. چرا؟! چون فطرتش مایل به اتّصال است. فقط باید موانع کنار رود. مناسبت ذاتی با عوالم بالا دارد. از همینجاست که عمده مشکل ما در رفع موانع است. ولی اگر تعلّق قوی باشد باید سراغ قطع تعلّق و نفسانیّت و حبّ دنیا رفت. همانها که نمیگذارد انسان به آن اضافه اشراقیّه و آن حقیقت فقری خود توجّه کند. باید دفع مادّه فساد کند. همین اشاره اجمالی هم کافی است. ⚪رفقا نماز خیلی سهل ممتنع است. اصلا فریب ظاهر ساده اش را نخورید! هفت اقیانوس باطن دارد! انسان خودش را تازه در نمازش میشناسد. نماز تجارت خانه ملکوت است. فایده ی این کتابهایی که در اسرار الصلاة نوشته اند هم در همین است که انسان را با مراتب انسان و امام آشنا میکند! تازه میفهمیم چقدر مراتب و مراحل زیاد است. 👈اینها برای آن نیست که نا امید شویم! اسرار الصلاة و آداب الصلاة را بخوانیم. با درک درجات نماز درجات انسان و مقامات امام را درک میکنیم. 👈مراتب نماز همان مراتب سیر و سلوک انسان مؤمن است. هر چه اقبال قوی تر قبول بیشتر. باید در نماز آن لطف بندگی را دنبال کرد. نماز راه عمیق اتصال به خداست. 🔹باید برایش وقت گذاشت! برنامه ریخت! تمرین کرد! حس وجودی گرفت! با فکر و ذکر و درس و مطالعه به آن عمق داد. همانگونه که وقتی آن استاد بزرگ سه تار با سازش که قابلیتی تامّ در اظهار این آواهای لطیف را دارد هنرمندانه مشغول نواختن میشود تازه متوجّه بزرگی این وادی میشویم! تازه میفهمیم چه صداهای خوشی میشد از این ساز بیرون آید و نماز ما چه ساز ناکوکی است و ما چه بد نوازندگانی هستیم! میفهمیم اگر خوب بودیم و سازمان را خوب کوک میکردیم تا کجاها میرسیدیم! 🔴یکی از اساتید از مرحوم علامه حسن زاده نقل کردند که شبی که در قم ساکن بودند مرحوم الهی قمشه ای مهمانشان شدند! در اتاقی آن شب به ایشان جای دادند! اتّفاقا همان شب یکی از علمای شهرشان هم به قم آمده و مهمان ایشان شدند. ناچار ایشان را نیز آن شب در همان اتاق جا دادند. صبح که شد آن عالم شهرشان به علامه حسن زاده با اعجاب و حیرت گفت –نقل به مضمون میکنم-:
👈آقا اگر دین و ایمان این است ما همه معطّلیم! ساعتی که از شب گذشت دیدم از خواب بلند شد و مدام مانند آدمهای مست و حیران در این اتاق دور میزد و با خدا حرف میزد و گریه میکرد و نماز میخواند و گریه میکرد و نماز میخواند و... ! عاشقانه بود! اگر مطلب این است حقّا که همه ما باخته ایم! اگر ساز این است که او مینوازد پس ما باید فکر جدی به حال خودمان بکنیم! ⚪رفقا اگر میخواهیم عظمت نماز در معراج مؤمن را درک کنیم خوب است هر از چندی حدیث معراج رسول الله صلی الله علیه و آله و نماز معراج حضرت را مرور کنیم. تازه میفهمیم این نماز چیست؟! تازه میفهمیم در عالم کاری با عظمت تر از نماز نداریم! 👈بهترین برنامه سلوک برای نوع مردم است. مشکل آنجاست که اصلا نمیدانیم با چه پدیده ی با عظمتی طرف هستیم! اصلا حریم نگه نمیداریم. 👈این جهل ما به عظمت آن، و این تقلید و عادت به شدّت ما را به حجاب برده است! ای کاش یک بارقه ای درخشیدن میگرفت و یک آن عمق عظمت لحظات ایستادن به نماز را در پیشگاه ذات اقدس ربوبی برایمان منکشف میشد تا اندکی میفهمیدم که در حال چه غفلت بزرگی هستیم! 👈در روایتی در کافی با سندی متقن امام باقر علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل میکند که: 📖«إِذَا قَامَ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ فِي صَلَاتِهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهِ أَوْ قَالَ أَقْبَلَ اللَّهُ عَلَيْهِ حَتَّى يَنْصَرِفَ وَ أَظَلَّتْهُ الرَّحْمَةُ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ إِلَى أُفُقِ السَّمَاءِ وَ الْمَلَائِكَةُ تَحُفُّهُ مِنْ حَوْلِهِ إِلَى أُفُقِ السَّمَاءِ وَ وَكَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَكاً قَائِماً عَلَى رَأْسِهِ يَقُولُ لَهُ أَيُّهَا الْمُصَلِّي لَوْ تَعْلَمُ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ وَ مَنْ تُنَاجِي مَا الْتَفَتَّ وَ لَا زِلْتَ مِنْ مَوْضِعِكَ أَبَداً» ⚪از یکی از اساتید شنیدم از یکی از اهل دل نقل میکرد هر وقت میخواهم وارد نماز شود به یاد داستان مثنوی می افتم! همان شخص روستایی که شبی بر اساس عادتش برای نوازش و خاریدن کمر گاوش به طویله میرفت؛ از قضا شبی شیری آمده و گاوش خورده و در جایش نشسته بود! 👈در آن تاریکی روستایی آمد و مانند همیشه بدون هیچ ترسی شروع کرد دست کشیدن به بدن این شیر! گویا هیچ چیزی تغییر نکرده است! ✋اینجا مولوی برداشت خود را میکند! میگوید این شیر با خود گفت این گستاخ غافل از آن رو چنین جسورانه دست بر پشتم میکشد و حریم نگاه نمیدارد که نمیداند دست بر پشت چه چیزی میکشد! اگر جرقه ای میزد و یک لحظه عظمت جایگاهش را میدید زهره ترک میشد! گفت شیر ار روشنی افزون شدی زهره‌اش بدریدی و دل خون شدی این چنین گستاخ زان می‌خاردم کو درین شب گاو می‌پنداردم 👈مولوی این داستان را برای پرهیز دادن از حجاب عادت و تقلید آورده: حق همی‌گوید که ای مغرور کور نه ز نامم پاره پاره گشت طور که لو انزلنا کتابا للجبل لانصدع ثم انقطع ثم ارتحل از من ار کوه احد واقف بدی پاره گشتیّ و دلش پرخون شدی گر تو بی‌تقلید ازین واقف شوی بی نشان از لطف چون هاتف شوی بشنو این قصه پی تهدید را تا بدانی آفت تقلید را
باسمه تبارک و تعالی (۱۷۲) «خطایی شایع در تحلیل معضلات جامعه» «شیعه دیگر مجبور است به تأسیس حکومت جهانی بیاندیشد!» 🔵ایّام تبلیغ بعد از نماز عصر در فضای باز روستا با یکی از افرادی که از روستا مهاجرت کرده بود و آن ایّام برای مراسم ها برگشته بود صحبت میکردیم. 👈یک نگاهی به جوانهای آن طرف کرد. یکی هم فرزند خودش بود. فرزندی تحصیل کرده و ظاهرا دکترا داشت. تیپ های عجیب و امروزی که احتمالا در نماز هم شرکت نکردند! ✋با لحنی خاص به بنده گفت باید قبول کنید که شما روحانی ها در جذب جوانان شکست خوردید! موفق نبودید! هیچ جاذبه ای برای قشر جوان ندارید! قدیم اینطور نبود! ⚪بنده عرض کردم فلانی هیچ نگران نباش! همه ی اینها فطرت الهی دارند. آتش زیر خاکسترند! فعلا موانعی عارض شده! فریب ظواهر را نخور! این راهی هم که میروند کوچه بن بست است! کجا میخواهند بروند؟! کجا را دارند بروند؟! الی من یذهب العبد الّا الی مولاه؟! 👈مگر فطرت الهی رهایشان میکند! باز میگردند! هیچ چیزی از دست نرفته! منتها غصّه آن است که دیر حقیقت را نفهمند! 👈فلانی از چه میگویی! چه شکستی؟! مگر خورشید را میتوان انکار کرد! حالا اندکی هوا ابری شده! اندکی صبر سحر نزدیک است! 👈حالا فکر کن همه ی اینها اصلا کافر! از چه غصّه بخوریم! تو به فکر خودت باش! علیکم أنفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم! گر جمله ی کائنات کافر گردد بر دامن کبریاش ننشیند گرد 👈زمانی همه خواهند فهمید!
📖«قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلاَّ عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُون‏» 🔹از چه میترسی؟! خرج همه ی این بی دینی ها و هیاهوها تنها یک صیحه است! «إن کانت الّا صیحة واحدة فإذا هم جمیع لدینا محضرون»! این بشر باید امتحان شود! دار دار ابتلاء است! باید تمحیص رخ دهد! 👈همه سالک راه ابدیتیم! إنّما یعجل من یخاف الفوت! فعلا بگذار مقداری از این مستی بیرون بیایند! نترس بیرون می آیند! 📖عَنْ أمیرِ المؤمنین عَلِيٍّ علیه السَّلام أَنَّهُ قَالَ لِقَيْسِ بْنِ سَعْدٍ وَ قَدْ قَدِمَ عَلَيْهِ مِنْ مِصْرَ يَا قَيْسُ إِنَّ لِلْمِحَنِ‏ غَايَاتٍ‏ لَا بُدَّ أَنْ يَنْتَهِيَ إِلَيْهَا فَيَجِبُ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَنَامَ لَهَا إِلَى إِدْبَارِهَا فَإِنَّ مُكَايَدَتَهَا بِالْحِيلَةِ عِنْدَ إِقْبَالِهَا زِيَادَةٌ فِيهَا 💡حالا اصلا از اینها بگذریم! یک نکته ی مهمتری در نقد این کلام این شخص به ذهنم خطور کرد آن را خواستم بذل کنم. اینکه: 🔻در دنیای کنونی که نامش را دهکده ی جهانی نهاده اند نمیتوان مسائل جامعه ی خودمان را منهای مسائل جهانی بررسی کرد! مسائل جهان ما امروزه کاملا با هم در ارتباط است🔺 👈جامعه ی جهانی همین است. تو میگویی ما در جذب جوانها شکست خوردیم؟! خب شاید در برخی ابعاد کم کاری های شده باشد! ولی این مشکلی که تو میگویی اصلا مسأله ی کشور ما و حکومت ما نیست! ✅این مسأله تغییر امیال جوانها و حجاب و ... یک معضل جهانی است! اگر وضع جهان معاصر را در نظر نگیری نمیتوانی قضاوت درستی داشته باشی. 👈بله هر مکانی مشکلات خاص خودش را هم دارد ولی آن شکستی که تو از آن یاد میکنی اتفاقا از همان بخشی است که مربوط به مسأله بشر در همه جهان شده است. 👈بحث شکست خوردن یا نخوردن ما نیست. فرانسوی های اصیل هم از آن نالان هستند! ژاپنی های اصیل هم از آن نالان هستند! همه فرهنگها را به چالش کشیده! 👈نقش مدرنیته و در ادامه سیاستهای شوم در به فساد کشاندن جوامع و نابودی خانواده ها مگر قابل کتمان است؟! 👈در دنیای کنونی مخصوصا بعد از ظهور دنیای سایبر و شبکه های اجتماعی هیچ حادثه ی مهمی در جهان نیست که اتّفاق افتد و در نقاط دیگر جهان بدون تأثیر باشد! وقتی همه شما روزی چند ساعت گاهی در اینستاگرام و ماهواره و اینترنت و .. هستید پس باید بدانید دیگر مساله کیفیت زیست جهانی است! ⚪حال که چنین است اگر میخواهی پاسخ اشکال خودت را بدانی پس بدان تا جهان را اصلاح نکنیم توان اصلاح ریشه ای جامعه ی خودمان را هم دیگر نخواهیم داشت. دیگر شیعه مجبور است برای حفظ خودش هم شده جهانی فکر کند و به فکر اصلاح جهان باشد! 👈اگر به فکر خود و خانواده و فامیل و شهر خودمان هستیم در دنیای کنونی باید به فکر اصلاح جهان باشیم. مسائل بشر همه به هم پیوسته شده است! 👈تا کنون چنین نبوده! ولی دیگر چنین شده! چه میدانم؟! شاید طلیعه های لیظهره علی الدّین کلّه است. طلیعه ی ظهور است! بوی پیراهن یوسف است! لیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا! 👈مگر کسی فکرش را میکرد یک دفعه سرنوشت کشور مظلوم ایران و منطقه و بلکه تا مقداری جهان با انقلاب اسلامی اینقدر دگرگون شود! اصلا کسی فکرش را هم نمیکرد! حتی رهبران این جریان! ولی شد! شاید با همت عزمهای راسخ و نیتهای بلند و خونهای پاک چنین فتوحاتی هنوز هم در پیش است! 🔹عمق شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل همین است. مسأله این است که دیگر باید سرمان را از لاکمان خارج کرده و به جای اینکه فقط به خانواده و فامیل و شهرمان نگاه کنیم باید به فکر تبلیغ جهانی باشیم! به فکر نبرد جهانی باشیم! به فکر جهاد جهانی باشیم! 🔻اگر شیعه در زمان صفویه تشخیص داد برای حفظ خودش مجبور به تشکیل حکومت است و باز اگر شیعه تشخیص داد برای حفظ دینش نیازمند تشکیل حکومت دینی با انقلاب اسلامی است حال دیگر شیعه باید گام آخر را برداشته و باید بداند برای حفظ خودش مجبور به تأسیس حکومت جهانی است!🔺 👈وقتی سخن از جامعه ی جهانی گفته میشود اینها هم از لوازم آن است. مذهب ما مشتمل بر عناصری است که حقیقتا قابلیت ارائه ی جهانی را دارد. 👈امیر المؤمنین و امام حسین و حضرت مهدی سلام اللّه علیهم. واقعا ظرفیتهای عجیب جهانی در مذهب پاک تشیّع به ودیعه نهاده شده است. 🔹یادم نمیرود در ماشین نشسته بودم. اواخر ماه رجب بود. سخنرانی از مرحوم امام راحل در رادیو پخش میشد. فرازهایی از مناجات شعبانیه را ایشان خواندند و معنویت اصیل اسلامی را مطرح کردند. 👈سپس وارد این مقوله شدند که اگر بخواهیم این حقائق را در جامعه پیاده کنیم اوّل باید عالم را اصلاح کنیم! تا جهان اصلاح نشود نمیتوان این حقائق را حتّی در جامعه ی خودمان پیاده کرد! چه بصیرتی! چه عالم شناسی ای!
باسمه تبارک و تعالی (۱۷۳) «روانه کردن شوق دیدار با کارون صحیفه» «بیانی دیگر از حقیقت سلوک و سفر الی الله، تقرّب، ذکر، حجاب، تعلّق و قیامت» 🔵به یکی از اشعار هنرمند فقید آقای هوشنگ ابتهاج برخورد کردم! چند روزی بیشتر از رحلتشان نمیگذرد غفر الله لنا و له و حشره‏ اللّه‏ مع‏ أحبّته و مواليه. عجیب بر دلم نشست؛ اشکی بر دیدگانم نشاند: 🔻منشین چنین زار و حزین چون روی زردان شعری بخوان ،سازی بزن ، جامی بگردان ره دور و فرصت دیر اما شوق دیدار منزل به منزل می‏رود با رهنوردان🔺 ⚪آه چه خوش گفته! تجهّزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرّحیل! راه طولانی و من اسیری وامانده و دمی بیش نمانده! امّا! نکند نا امیدم کنید! نه! ای رفیقان راه و سالکان سبک بار حقیقت و ای شهدای پاک! دمی آهسته تر! 🔸کشان کشان با پای لنگ خود را بر مسیرتان انداخته ام تا پیامی از من را با خود به آن دیار پاکی ببرید! 🔸خود را به راه کاروانیان انداخته ام؛ پیام شوق دیدار مرا هم در خورجینتان بگذارید و منزل به منزل با خود ببرید! شوق دیدارم را حواله راهتان کردم! به آن نور آسمان و زمین و معبود و معشوق اوّل بگویید شوق دیدارم را به جای خود روانه کرده ام! 🔸اگر خودم را نتوانستم روانه کنم شوقم را با سالکان راه فرستاده ام! به او بگویید: من بر همان عهدم که با زلف تو بستم پیمان شکستن نیست در آیین مردان
🔸به او بگویید دوستش داشتم! خیلی دوستش داشتم! ولی چه کنم که نشد! بر خودم جفا کردم! به او بگویید در این دم آخر شاید ترحّمی کرد و خود بر بالینم آمد! 🔸سرم را بر بالین گذاشت و دستی از لطف و مرحمت بر تن زخم دیده ام کشید! من که دیگر از خود نا امید شدم! دیگر پای راهی برایم نمانده! به او بگویید: 📖«لَا تُرْسِلْنِي مِنْ يَدِكَ إِرْسَالَ‏ مَنْ لَا خَيْرَ فِيهِ، وَ لَا حَاجَةَ بِكَ إِلَيْهِ، وَ لَا إِنَابَةَ لَهُ وَ لَا تَرْمِ بِي رَمْيَ مَنْ سَقَطَ مِنْ عَيْنِ رِعَايَتِكَ، وَ مَنِ اشْتَمَلَ عَلَيْهِ الْخِزْيُ مِنْ عِنْدِكَ، بَلْ خُذْ بِيَدِي مِنْ سَقْطَةِ الْمُتَرَدِّينَ، وَ وَهْلَةِ الْمُتَعَسِّفِينَ، وَ زَلَّةِ الْمَغْرُورِينَ، وَ وَرْطَةِ الْهَالِكِين‏» ✔رفقا صحیفه سجادیه قرآن صاعد است! همان کاروانی است که با زینت عبادت کنندگان و سیّد ساجدان و آقای مقرّبان عازم کوی دوست شده! شوق دیدارمان را با آن منزل به منزل روانه ی آن دیار پاکی کنیم! ✔فقیر سراپا تقصیر و جامانده از قافله سعادت و بهجت گاهی به همین نیّت صحیفه را دست میگیرم. به این نیّت که اینها که به همّت و خلوص آن امام پاک گفته شده. ولی من هم به تبع پیام شوق خودم و پیام خاکساریم را با فرازهای آن عازم دیار پاکی کنم. 🔻رفقا شوق دیدارتان را با مناجاتهای صحیفه نورانی سجّادیه در آن خلوتهای پاک منزل به منزل به دیار پاکی روانه کنید! شاید عنایتی هم به ما واماندگان کنند! خودشان نظری کنند!🔺 🔵نمیدانم آقای ابتهاج این ابیات را برای چه گفته و با چه معرفتی گفته ولی من آن را با آهی عمیق از دلم برای خودم میگویم. هر کسی میتواند با دغدغه اش آن را معنا کند. متن باز است. نفس توحیدی دمیده شده در شعر پارسی باعث آن شده که خود به خود شعر پارسی زمینه معنویت داشته باشد. بهترین محملش هم همان است که در همان فضای توحیدی معنایش کنیم! شاید او هم دارد به همان راز شگفت هستی اشاره میکند؛ ابیاتی از آن را در بالا آوردم؛ در ادامه میگوید: گر رهرو عشقی تو پاس ره نگهدار بالله که بیزار است ره زین هرزه گردان آنکو به دل دردی ندارد آدمی نیست بیزارم از بازار این بی‏هیچ دردان گردن رها کن سایه از بند تعلق تا وارهی از چنبر این چرخ گردان! 👈در اینجا به سلوک و سفر الی الله و ضرورت قطع مراحل این سفر با رها شدن از بند تعلّقات سخن گفته! به ضرورت داشتن درد اشاره کرده! 💡به ذهنم خطور کرد به همین مناسبت چند خطّی در زمینه این مفاهیم در فضای توحید بگویم. 👈واقعا وقتی از سلوک و سفر و تقرّب و حجاب و تعلّق و ذکر و... میگوییم به چه چیزی اشاره میکنیم. برای این هم دمی بر سفره ی رساله ی نورانی الولایة مرحوم علامه طباطبایی مینشینیم. 👈در بذل خاطر ۱۵۵ مقداری در زمینه حقیقت تقرّب و غفلت با استفاده از فرازهای رسالة الولایة بحث کردیم؛ ولی بحث مهم است. تکرارش هم فایده دارد. 🔵رفقا کمال انسان فنا است. آدمی تا به فنا نرسد آرام نمیشود. لذت بی پایان آنجاست! حیات آنجاست! مقصد آنجاست! فنای افعالی و صفاتی و ذاتی است. فنا هم به معنای فانی کردن تعیّنهاست تا آن حقیقت محض که ورای این تعیّنها غروب کرده دوباره واضح و آشکار طلوع کند. 👈مگر نه این است که حقیقت هر چیزی را خدا پر کرده؟! «و بأسمائک الّتی ملأت أرکان کلّ شیء». اگر چنین است پس وصول هر چیزی به حقیقتش در واقع وصولش به کمالش هست که همان وصول به خدا در مرتبه ی خودش است. 👈این هم وقتی است که بتواند تعیّن خود را فانی کند تا بتواند آن حقیقت بزرگ، خود را به شکل فعلی یا صفتی یا ذاتی جلوه دهد. 👈رفقا انسان مگر چیست؟! همین ذات، صفات و افعال است دیگر! اگر چنین است پس هر موجودی برای تقرّب به حضرت حقّ در واقع در راه دست برداشتن از تعیّنهایش برای رسیدن به حقیقت خود است. به میزانی که از تعیّن دست برداشت تقرّب پیدا کرده! ⚪به تعبیر علامه طباطبایی حقیقت اصلی همان حقیقت محض و حضرت حقّ است و هر چیزی در واقع نشئت گرفته از همان حقیقت محض با برخی تعیّنات است. معنای تجلّی و جلوه نیز همین است. از همینجاست که راه وصول به آن حقیقة الحقائق و تقرّب به او در واقع در قطع حدّ و قیود و تعلّقات و تعیّنات است. 👈این همان حقیقت تقرّب است. مسافرت و سلوک و نزدیک شدن و تقرّب باید در چنین فضایی معنا شود. تقرّب نوعی تحوّل وجودی است. بازی با الفاظ و بازی با مفاهیم ذهنی و کش و قوسهای عاطفی نیست. 👈به راستی انسان به ساحتی میرسد که آن ساحت، ساحت ربوبی است! لذاست که از مقرّبین دانسته میشود. آن ساحت هم ساحت توحید افعالی و صفاتی و ذاتی است. 👈هر موجودی هر چقدر از حدّش کم کند به حق نزدیکتر میشود. وقتی به ابتدای دیار توحید رسید دیگر به جرگه ی ملکوتیان و مقرّبین میپیوندند. 🔹گاهی از این نوع ارتباط موجودات با حضرت حقّ با تعبیر حقیقت فقری یاد میشود. مخصوصا در حکمت متعالیه این مفهوم پر رنگ شده است.
👈در تعابیر دینی از آن معمولا با مفهوم بندگی اشاره شده است. همچنین در ادبیات دینی از این حقیقت با تعبیر ملکیّت خداوند متعال نسبت به همه اشیاء نیز یاد شده. 👈خداوند متعال مالک همه اشیاء است. همه ملک خدا هستیم. حقیقت این ملکیّت را اگر خوب باز کنیم سر از همان اضافه ی اشراقیه و نوعی از وحدت شخصی وجود در می آورد. 👈مشکل سلوک و تقرب آن است که ما در ملک خدا تصرّف کرده ایم! حجاب این است که از این حقیقت شگرف که شگفت انگیز ترین حقیقت هستی است غافل شده ایم. خودمان را مالک دانسته ایم. 👈قیامت واقعیمان وقتی است که این حقیقت عمیق برایمان جلوه گر شود. اینکه فقط او مالک است! این همان قیامت انفسی است! 👈حقیقت قیامت چنین حقیقتی است. تمام این اعمال برای آن است که به قیامتمان برسیم. 👈آری مرحله ای از هستی است که دیگر همه با این حقیقت شگرف مواجه میشوند! آن دیگر قیامت آفاقی است. 📖«يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفى‏ عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْ‏ءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» ؛ «ألا يَظُنُّ أُولئِكَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِيَوْمٍ عَظيمٍ * يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمينَ» 👈چرا قیامت میگویند؟! چون یوم یقوم الناس لربّ العالمین است. این حقیقت عظیم نه در دنیا و نه در هنگام مرگ و نه در قبر و نه حتّی در برزخ برای همگان هویدا نمیشود! همان چیزی است که در قیامت آفاقی برای همگان روشن میشود. 👈برای آنان که با برپایی قیامت انفسیشان زودتر خود را به این مرحله از هستی رسانده اند که روشن شده! ✋قیامت مقطعی از زمان نیست بلکه مرتبه ای واقعی از مراتب هستی است. آن جایی که همه ی شکها و شرکها کنار میرود قیامت کبری است؛ آنجا که همه میفهمند ملک تنها برای خداست؛ تا قبل از آن حقیقت هنوز به چنین آشکاری نرسیده است! حتّی در برزخ هم هنوز حقیقت کاملا آشکار نشده! 📖«وَ لا يَزالُ الَّذينَ كَفَرُوا في‏ مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَقيمٍ * الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ في‏ جَنَّاتِ النَّعيمِ» ⚪رفقا این تعیّنات آنقدر غلیظ و جدّی است که به این سادگی ها نمیتوان آنها را رها کرد. از همینجاست که سلوک و سفر سخت و طولانی میشود. اختاپوس انانیّت خیلی سنگین بر وجود ما نشسته و چنبره زده است. 👈مشکل از جهتی عمیقتر و ریشه دارتر از آن است که گمانش را میکنیم. قیود عجیب و متکثری بر وجودمان نشسته! چه خود ساخته و چه طبیعی! 👈سالهای سال است که همه اش داریم میگوییم أنا! مگر میشود به این سادگی این أنا را خراب کرد! 👈ما همه چیز را فعل خود و دیگران میدانیم. در ساحت وجودمان همه اش کفر و شرک حاکم است. هر چند به زبان حوقله بگوییم ولی همه ی حول و همه قوه را حقیقتا برای خودمان و دیگر اسباب میدانیم! مگر نه این است؟! ⚪از همینجا حقیقت ذکر هم معلوم میشود! هی ننشنین الکی ذکر بگو! یک دم هم عمق ذکر گفتن را درک کن! ذکر یعنی اینکه از این تعیّن و قید رها شوی و خدا را ورای آن ببینی! حقیقت ذکر همین است. ورای اینها خدا را ببینی. فقط یک کار زبانی و بازی ذهنی و حس گرفتن نیست. ذکر و تقرّب حقیقتی دارد. 👈برای آنکه حقیقتا ذاکر باشیم زحمت و خلوت میخواهد! باید بفهمد و مدام بگوید و مدام عمل کند تا عروس باور توحیدی آرام آرام بیاید! باید این حقائق را به دل سرایت بدهد. 👈این خودها باید بشکند تا آن نور جلوه کند. کار عزم بزرگ و تفضّل الهی میخواهد. خدا عزم بدهد! باید از اولو العزم شد! مانند آن همّتهای بزرگ صاحب و مالک عزم شد! همّت بلند میخواهد. 👈باید عزمی صادقانه آورد ولی دیگر رفتنش با خداست. اگر هم نشد نا امید نشد و امیدوارانه به فضل خدا دست به کار شد. اگر دست به کار شد کم کم خوی خدایی پیدا میکند. خود خدا کار را جلو میبرد: 📖«بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَةِ وَ ثَبَتَتْ رِجْلَاهُ بِطُمَأْنِينَةِ بَدَنِهِ فِي قَرَارِ الْأَمْنِ وَ الرَّاحَةِ بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ أَرْضَى رَبَّه‏»
باسمه تبارک و تعالی (۱۷۴) «ضرورت کار تشکیلاتی و برجسته سازی مفهوم تقوای اجتماعی» (۲) 💡یکی از برادران دینی پرسشی مطرح کردند. به ذهنم خطور کرد آن را در قالب یک بذل خاطر پاسخ بگویم؛ متن پرسش ایشان اینگونه است: 📖«سلام علیکم ... ما با تعدادی از دوستان مسجدی قرار گذاشتیم هر روز یک صفحه قرآن بخونیم و در گروه مجازی بین خودمون اعلام کنیم و بعد از هر مدتی به اقتضای آمادگی و همراهی اعضا قرار دیگه ای از قرارهای عمومی و معروف رو اضافه می کردیم مثلاً نماز اول وقت یا به مناسبت محرم چله زیارت عاشورا؛ با این کار جمعی به نظر میرسه انگیزه بهتری برای ثبات در برنامه های عبادی ایجاد میشه. اما در عمل با سستی بعضی اعضا که بعضاً هم طلبه خوبی هم هستن کم کم این طرح کمرنگ میشد. بعضی از دوستان هم در ارزیابی میگفتن اصل این روش خیلی روش اساتید اخلاق نیست. اگه ممکنه در خصوص این قرارهای جمعی راهنمایی بفرمایید» انتهی. 🔹در بذل خاطر شماره ۱۴۳ بحثی پیرامون کار گروهی و سرّ ضعف ایرانیان در آن بیان کردم. از مفهوم بسیار مهم تقوای اجتماعی بحث کردیم. مفهومی غریب که استنباط و در ادامه تبلیغ نشده است. ✅از این امر صحبت کردیم که دقیقا به همان معنا که عبادت عین دیانت ماست؛ سیاست نیز عین دیانت ماست؛ اقتصاد نیز عین دیانت ماست و بالأخره کار تعاونی و گروهی و تشکیلاتی نیز عین دیانت ماست. 👈عجیب آن است که نه تنها ما چنین تلقّی از دین نداریم بلکه آن را گاهی در نگرش باطنی خود کاری غیر دینی میدانیم! گمان میکنیم دینداری کاری فردی است. 👈با توجه به اهمیت بحث به ذهن آمد در شماره ی دیگری ادامه ی آن را بیان کنم.
✔رفقا حقیقت آن است که ما در عقل معاشمان هنوز ضرورت کار گروهی را باور نکرده ایم! به آن اعتقادی نداریم! هنوز به این بلوغ عقلی و اجتماعی نرسیده ایم! بین ما فرهنگ نشده است. ✔از این گذشته در عقل دینیمان نیز هنوز ضرورت تعاونی، تواصی، مصابره و مرابطه را استنباط و تبلیغ نکرده ایم. کار گروهی نه به شکل یک فرهنگ برایمان از گذشتگان مجانی به ارث رسیده و نه آن را یک وظیفه ی عقلی میدانیم و نه یک وظیفه ی دینی تلقّی میکنیم! 👈عامی و عارف و فقیه و... هم ندارد. همه در این مشترکیم. یک درد تاریخی رایج بینمان است. اصلا یک مشکلی تاریخی بین ماست. 🔹ما مفاهیم مهمی در زمینه تأکید به ضرورت کار تشکیلاتی و گروهی داریم. مفاهیمی مانند تعاون، مرابطه و... . اینکه مؤمنین صفّا کأنّهم بنیان مرصوص هستند! دعوت انبیاء الهی هم همین بود که: «من أنصاری الی اللّه»! 👈اصلا خیلی به ذهن قریب می آید که نکته ی بیان و سپس تقدیم کلمه ی «مثنی» در آیه ی شریفه: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ‏ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏» همین تأکید بر کار جمعی و تشکیلاتی است. 👈اینکه دعوت به جمعه و جماعات و تبعیت از امام و لزوم وحدت و ثواب زیارت مؤمنین و... شده ایم همه از لوازم همین نگاه عمیق و ریشه دار اجتماعی اسلام است. 👈حتّی در غلیظترین تعابیری که از آنها کارهای فردی برداشت میشود مانند: «علیکم أنفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم» برخی مانند علامه طباطبایی ره احتمال خود جمعی و اجتماعی را داده اند. یعنی مراقب گروه های ایمانیتان باشید. مراقب جامعه ی ایمانی تان باشید. 🔴تدبّر در سیره ی معصومین علیهم السلام خود نشان دهنده ی اوج کارهای تشکیلاتی ایشان است. به گونه ای که برخی ادّعا کرده اند که ائمّه دست به تأسیس نوعی دولت در دولت زده بودند! در سیره ی نبوی صلی الله علیه و آله که فراوان کار تشکیلاتی را میتوان دید! هم در مکّه و هم مدینه. اصلا تأسیس حکومت کردند. 👈در سیره ی امیر المؤمنین نیز یکی از شاخص ترینهایش تأسیس نظام بسیار جالب شرطة الخمیس بود. چیزی شبیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. اینها را میتوان بررسی کرد. 🔻وقتی تاریخ صدر اسلام را مطالعه میکنیم میبنیم آنقدر رسول الله صلی الله علیه و آله بر ضرورت کار جمعی و لزوم حفظ وحدت و جماعت مسلمین تأکید داشت که آنچنان به شکل فرهنگی سنگین بین مسلمین در آمد که قرنها به یکی از کلیدواژه های مهم فرهنگ اسلامی تبدیل شده بود. همان فرهنگی که سلاطین جور با آن بر مردم حکومت کردند! اصلا خود را اهل سنّت و جماعت نامیدند! این جماعت همانگونه که در بذل خاطر شماره ۳ بیان کردم به تعبیر علامه طباطبایی در شیعه در اسلام در سقیفه دزدیده شد! بعد از آن هم وقتی ائمه علیهم السلام میگفتند که این حکم یک عقلانیتی دارد و المؤمن نفسه جماعة و مراد جماعت بر حقّ است دیگر زیر بار نمیرفتند! شده بود از باب لن ینفعکم اذ ظلمتم أنّکم فی العذاب مجتمعون!🔺 ⚪تصویر علمای بزرگ و الگوهای شامخ علم و تقوا و معنویت دینی را در اتاقم قرار داده ام؛ افرادی نظیر مرحوم آیت الله بهجت، بهاء الدینی، علامه طباطبایی، علامه حسن زاده، جوادی آملی، شهید مطهری، نخودکی، کشمیری، حدّاد، شیخ جعفر مجتهدی و... . دیدم همه گویا خلق و خوی کار فردی را داشته اند! 👈وقتی آنها را انسان میبیند به یاد معنویّت و عرفان فردی و علم و دانش فردی می افتد! البته اینکه شاگردانی تربیت کرده اند بحث دیگری است و منافاتی با کار فردی ندارد! در هر حال سمبل تلاش جمعی نیستند! ✋حالا نمیگویم استثناء هایی نبوده اند! اگر بوده اند خیلی استثنائی بوده است. جریانی نبوده؛ افرادی مانند امام خمینی، شهید بهشتی، شهید صدر، علامه مصباح یزدی، مهدوی کنی و رهبری و افرادی که انسان احساس میکند اخیرا به شکل عمیقی معتقد به ضرورت کار تشکیلاتی شده بودند. ✔رفقا آنچیزی که از اسلام مدام برایمان استنباط و تبلیغ کرده اند اصبروا اصبروا اصبروا بوده است! ولی صابروا و رابطوا را دیگر نگفته اند! چیزی شبیه یعبد الله علی حرفٍ شده ایم! 🔻آیا به ما یاد داده اند که برای رضای خدا وظیفه داریم با ایجاد گروه و تشکیلات بین مؤمنین برای ولیّ خدا تولید قدرت کنیم؟! اینکه وظیفه داریم توان مندی های خود را به یکدیگر قرض دهیم و بار کاستی ها و ضعفها و سستی های دیگری را به دوش بکشیم تا کار جمعی به ثمر بنشیند؟! اینکه وظیفه داریم ولو دیده نشویم و کسی نفهمد که بار اصلی به دوش ماست مزیّتها را به جمع نسبت دهیم و نواقص را به خودمان؟! اینکه وظیفه داریم برای رضای خدا همدیگر را تحمّل کنیم؟! به فکر هم افزایی و رشد جمعی باشیم؟! آیا به ما گفته اند اگر اینطور نباشید بی تقوایید؟!نمیشود به شما اقتدا کرد ...🔺
🔵رفقا مکتب اهل بیت علیهم السلام و این حوزه ها تا کنون گلهای فراوانی را در طول تاریخ پرورش داده! انسانهای والایی که چه بسا گمنام آمدند و گمنام هم رفتند! گویا غالبا احساس میکردند جمعی نمیشود و باید کار را فردی کرد! 👈به گمانم در این امر متأثّر از فرهنگ غلیظ فردگرایی موجود در جامعه بودند! شاید هم موانع دیگری در راه خود میدیدند. 👈ولی آنچه عملا میبینیم آن است که حتّی بزرگان مسیر معرفتی و عرفانی نیز نوعا اهل انزوا و گوشه نشینی و اصالت دادن به فعالیت فردی بودند! گویا تلقّیشان این است که جمعی نمیشود! 👈گاهی حالت نظریه را هم پیدا کرده است. تلقّی بسیاری چنین است که در عصر غیبت اساسا باید شیعه روی به چنین انزوایی بیاورد! ⚪بررسی تاریخ شیعه امامیه بیانگر آن است که شاید اوّلین تلاش گسترده و موفّق که توسّط خود مؤمنین با محوریّت مؤلّفه های اصیل ایمانی برای پیش برد اهداف بلند مذهب رخ داده انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی ره بوده است. آن هم با استنباط و تبلیغ این مفهوم بود که سیاست عین دیانت است. مؤمنین را با محوریت رهبری دینی به کار تشکیلاتی و مبارزات جمعی واقعی و هدفمند کشاند. 👈معلوم شد که این اجتماعات و کارهای تشکیلاتی چقدر نیرو داشت و تازه معلوم شد که چرا مؤمنین همواره در ضعف بودند! 👈همین تجربه ی حزب الله لبنان مگر کم چیز است؟! شیعه در لبنان یک اقلیت است و حزب الله در بین شیعیان لبنان نیز باز خودش جمعی اندک است. ولی همین قلیل اندر قلیل توانسته جلوی استکبار جهانی بایستد! همین تشکّل نیرومند ایمانی! 👈میدانید چرا؟! چون خداوند متعال دوستشان دارد و آنها را نصرت میدهد: 📖«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذينَ يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوص‏» 👈آری ظهور نیز تکیه بر کار جمعی مؤمنین و بلوغ مؤمنین در تقوای اجتماعی و تشکیلاتی دارد. مگر حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریفه نفرمود: 📖«وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ‏ مِنَ‏ الْقُلُوبِ‏ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا» 👈این امام بزرگوار بود که به ما یاد داد که برای ظهور باید با کار جمعی و اتّحاد در راه خدا عالم را مهیّا کنیم برای قدوم با برکت ایشان! 👈امام بزرگوارمان آمد و با نفس قدسی خود به این جماعت متفرّق مؤمنین نهیب زده و یک یا علی! گفت؛ ای جامه بر سر کشیدگان به پا خیزید! ای مستضعفین عالم به پا خیزید! کار را با حال مثنی و جمعی شروع کرد! 🔻رفقا شکستی که ما تا به حال خوردیم و داریم میخوریم این است که در بسیاری از زمینه های ریشه ای خدا ترسی جمعی و صفت «أن تقوموا لله» مثنایی نداریم. به دنبال تشکّلات جمعی الهی نبوده ایم! گویا مقدمه ی ظهور، ضرورت پیدا کردن همین صفت است. گویا این انقلاب اسلامی که حاصل کار تشکیلاتی مؤمنین بر محور نائب امام عصر و ولیّ فقیه بود تمرین و مانور ولایت مداری بوده و طلیعه ی ظهور باشد🔺 👈گویا امیر المؤمنین علی علیه السلام به همین مسأله اشاره میکرد وقتی فرمود: 📖«إِنِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ‏ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إِمَامَكُمْ فِي الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي الْبَاطِل‏» 👈همو که در جای دیگر فرمود: 📖«فَيَا عَجَباً عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ‏ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحا» 👈و فرمود: 📖«إِنَّهُ لَا غَنَاءَ فِي كَثْرَةِ عَدَدِكُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِمَاعِ‏ قُلُوبِكُم‏» 👈به تعبیر امیر المؤمنین اتّحاد و اجتماع عزّت می آورد؛ تفرّق ذلّت آفرین است! «عَزِيزُونَ بِالاجْتِمَاع‏» 🔹چرا خود فریبی کنیم؟! تشیّع فردی امتحانش را در مسأله ی امام حسین علیه السلام در کربلا به نوعی پس داد. همان تشیّعی که واقعا تشیّع بود و حاضر شد بعدا به شکل فردی در جنبش توّابین جانش را بدهد ولی به این بلوغ نرسیده بود که باید با کار گروهی امام حسین را در آن برهه ی خاص حمایت کند! آنگونه پیرامون مسلم بن عقیل را خلوت کردند!
🔴رفقا گاهی فکر میکنم گویا یک دسته شیاطینی اصلا داریم که کارشان جلوگیری از ألفت و شکل گیری تشکیلات مؤمنین در راستای اهداف دینی است. یکبار در یادداشتهای شهید مطهّری میدیدم که به نظر ایشان مهمترین حکم عملی اسلام دعوت به اتّحاد است. خیلی استنباط عمیقی است. ✅گویا شیطان فهمیده مهمترین گردنه ای که معمولا مؤمنین در طول تاریخ از آن آسیب دیده اند همین نداشتن تقوای جمعی آنان است. اینکه نتوانند برای رضای خدا با هم اجتماع کنند و هم افزایی کنند و تولید قدرت نمایند و بازوان ولیّ الله قرار گیرند. همیشه آنها را متفرق میکند. 👈آیا نمیدانند باید به خاطر خدا همدیگر را تحمّل کنند؟! آیا نمیدانند هر چیزی که آنها را دوری دعوت کند دعوت شیطان است؟! باید همدیگر را حسابی تحمّل کنیم! 👈گاهی مانند زن و شوهری که به خاطر دلسوزی نسبت به فرزند کوچکشان و نگرانی از آینده اش یا به دلیل ترس از خدا همدیگر را تحمّل میکنند. و ما یلقّاها الّا الذین صبروا و ما یلقّاها الّا ذو حظّ عظیم. ✋در اهمیت کار تشکیلاتی همین بس که اقلیتی یهودی صهیونیست به واسطه فهم دقیق آن توانسته اند حاکم بر سرنوشت اکثریت مطلق جهان امروزی باشند! مثال دیگرش تشکیلات فراماسونری است. اینها تشکیلاتهای تاریک است. ولی به همین قیاس تشکیلات نورانی نیز قابل تاسیس است. حزب الله لبنان نمونه ای از یک کار تشکیلاتی موفق است. 🔻نکته آن است که ما گاهی گمان میکنیم برای موفقیت جبهه حق باید همه ی انبوهه های انسانها مؤمن شوند! خیر این خبرها نیست. نوعا این اقلیتهای قوی و دارای برنامه هستند که زمام امور انبوه های انسانی را در دست میگیرند. مشکل مؤمنین این است که اقلیت تشکیلاتی نشدند تا قدرت تصرف در نفوس جماعات را پیدا کنند. همیشه نیروهای متفرق بوده اند. کاری ازشان بر نمی آمده!🔺 🔸تبصره🔸 گروه واحد اجتماعی در برابر انبوهه است. انبوهه مانند اجتماع انسانها در صف اتوبوس و نانوایی؛ آنتونی گیدنز در جامعه شناسی معروف خود در تعریف گروه میگوید: 📖(تعدادی از افراد که به طور منظم با یکدیگر کنش متقابل دارند. این نظم آشنایی، همبستگی و عادات مشترک را تشویق میکند) ✔گاهی نیز در تعریف اجمالی از کار تشکیلاتی گفته میشود که تشکیلات به معنای اجتماع عده ای از انسانها به شکل خود جوش است که با هدفی مشترک دست به کارها و مسئولیت پذیری نسبت به امور خاصی ذیل رهبری یک فرد برتر میزنند و با ایمان به ضرورت کار تشکیلاتی برای رسیدن به هدف بار یکدیگر را به دوش کشیده و بین هم روابط و احساسات نزدیک دارند. 👈از همینجا میتوان به تفاوت بین کار تشکیلاتی با کار فردی، کار جمعی و کار اداری پی برد. مثلا کار ما در راهپیمایی ها و اربعین جمعی است ولی تشکیلاتی نیست. بله کار موکب داران و یا نیمه شعبان تا اندازه ای تشکیلاتی است. 👈کار تشکیلاتی آثار بسیاری دارد. خوش میتواند موضوع بحث دیگری قرار گیرد. اینکه چطور انسانها در کار تشکیلاتی به شکل طبیعی و واقعی رشد میکنند. 👈برای استقامت از هم انگیزه میگیرند! رانتها کنار میرود. لیاقتها رو می آید! ابر انسانهایی رو میشوند که به شکل طبیعی به مقاطع بالا و رهبری تشکّلها میرسند؛ 👈انسانهای بسیار توانمند! عادی نیستند! زیرا بر اساس لیاقت، بیان، اقناع و مقبولیت بالا آمده اند! این فرماندهان و شهیدان بزرگ دفاع مقدّس اینطور بودند. ✅آری مشکل ما در فرهنگ نشدن تعاون ایمانی و تقوای اجتماعی بر محور محبت امام و اطاعت ولیّ الله است. مشکل ما در بنیان مرصوص نشدن برای تحقّق اهداف بلند دینی است.
باسمه تبارک و تعالی (۱۷۵) «نگاه درمانی» «اعتیاد به نمای نزدیک در دنیای سایبر» «ضرورت تحصیل و محافظت از نگاه توحیدی» 🔵چند وقت پیش به دعوت برخی از فامیل رفته بودیم اطراف دماوند! ویلایی در یک نقطه بسیار جالب با چشم اندازی زیبا و وسیع! اصلا از آن بالا تازه اوج زیبایی این منطقه را میشد دید. در دامنه ی یک کوه مشرف به دشتی زیبا. 👈آن ماشینهایی که دارد در آن جاده ی دور به سمت تهران میروند اصلا خبر دارند از چه جای زیبایی عبور میکنند؟! اصلا از این نقطه به اینجا نگاه کنیم گویا همه چیز عوض میشود. غم و غصه آدم یادش میرود! 👈فقط دوست داشتم آنجا بنشینم و نگاه کنم! خود نگاه و زاویه نگاه و چشم انداز نگاه بهجت آفرین بود. فقط کافی بود زاویه ی دید خودم را تغییر میدادم تا به سمت دیوار و داخل خانه قرار گیرم. 👈دیگر گویا در این چشم انداز محدود و تاریک همه ی آنها از بین میرفت. گویا اصلا در جایی دیگر قرار دارم! 👈اگر نمیدانستم کجا هستم و یک دفعه در آن خانه قرار میگرفتم اصلا آن احساسات ناب را تجربه نمیکردم. اینجا بود که مسأله چشم انداز برایم مهم شد. 💡رفقا آیا ما در وجودمان از چشم انداز مناسب زندگی را تجربه میکنیم؟! نکند خیلی از مشکلاتمان ریشه در همین دارد؟! 💡نکند هنوز هم هر چند از این چشم انداز بسیار وسیع و زیبا به آن منطقه نگاه میکردم میتوانستم در درونم در قالب چشم اندازی بالاتر از این به این منظره بنگرم و چیزهای خیلی بیشتری ببینم؟! امکانش را میتوانم نفی کنم؟!
💡نکند همانطور که در ظاهر چشم اندازها اینقدر تأثیر دارند در باطن هم همینطور است؟! نکند یک انسان عارف اصلا چیزهایی در آن چشم اندازش میبیند که ... ✔بنده بارها در مشاوره ها تجربه کرده ام. روشی که از آن خیلی استفاده میکنم نگاه درمانی و اراده درمانی است. استنباطم از متون دینی این است. شخص را به شکلی متوجه این امر میکنم که مشکل اصلی ات احتمالا از چشم انداز نگاهت باشد. بعد اگر قبول کرد میگویم حالا از این به بعد از این زاویه نگاه کن! اراده کن! ✔اکثر بیماریها ریشه در نگاه نکردن به امور از منظر آخرت است! به شکل جزئی هم همینطور است. مثلا در روایات آمده زن مانند استخوان کج است! یعنی چه؟! یعنی استخوان کج همان است اگر بخواهی صافش کنی خواهد شکست! این یعنی نگاه درمانی! 🔴مطلبی در همین زمینه از یکی از فلاسفه آمریکایی به نام جولیان یانگ در کتابش به نام فلسفه قاره ای و معنای زندگی ص۲۲۹ دیدم. وی ضمن تحلیلی از آسیبهای آنچه امروزه در دنیای سایبر میبینیم از دو مفهوم مهم استفاده میکند؛ 👈یکی مفهوم «اعتیاد به نمای نزدیک» و دیگر مفهوم ضرورت «گسست و فاصله گیری» برای نگریستن به معانی عظیم زندگی و دور شدن از چیزهای بی اهمیت که در نمای نزدیک خود را برایمان مهم جلوه داده اند. 👈وی در یک تطبیق جالب نمازهای پنج گانه ی اسلام را تکنیکی دینی برای فاصله گیری و گسست مطلوب میداند. قسمتی از کلام ایشان را نقل میکنم: 📖«تکنولوژی مدرن الکترونیکی تمایل برای زندگی ای را افزایش داده است که کاملا در نمای نزدیک باشد... استفاده ما از اینترنت و خصوصا تلفن های همراه به شکل انبوهی شمار جزئیات سطحی و مبتذل در زندگی مان و تعداد افزایش میدهد که ظاهرا واکنش سریع را مطالبه میکنند. ما به آسانی به دریافت و واکنش نسبت به این رانه ها معتاد میشویم و با به تعبیری متمایل بدان میشویم که معتاد به نمای نزدیک باشیم. 📖احتمالا درست است که رویکرد محتاطانه و حتّی تهاجمی گروه های اندیشناکی همچون آمیش نسبت به مدرن ترین تکنولوژی ها با سوء ظنّی صحیح شکل گرفته است که بر اساس آن این تکنولوژی ها با بمباران کردن ما با امور ناچیز و مبتذل درک ما را از امور اساسی از میان میبرند. 📖پس چگونه است که کسی شکل اسای زندگی خود را میفهمد و پی میبرد که قهرمانش کیست؟ آنچه آدمی بدان نیاز دارد عبارت است از گسست از کسب و کار وسواس گونه نسبت به زندگی روزانه» انتهی ⚪رفقا نمای نزیک انسان را غرق دنیا میکند. انسان در این نگاه گم میشود. گاهی برای اینکه چیزی را بهتر دید و بهتر قضاوت کرد و بهتر مناسبت خود را با آن تنظیم کرد نیاز است که از آن مقداری فاصله گرفت. در جایی ایستاد که بتوان بهتر آن را دید. گذشته اش! حالش! سیر تحوّلش! مسیرش به آینده اش! ✔گوسفندان نذری را دیده اید؟! برای ذبح آنها را می آورند. سرشان به پایین است و دارند علف و آب میخورند! یک لحظه سرشان را بالا نمی آورند که آن قصّاب و چاقو را ببینند! یک لحظه از ماجرا فاصله نمیگیرند تا ببینند این آب و غذای مفصّل برای نزدیک شدنش به مذبح است. این هم حکایت بیشتر ماست. حکایت نداشتن گسست و فاصله گیری مناسب برای پیدا کردن چشم اندازی که بتوان در آن مختصّات خود را در جغرافیای هستی و مسیر حرکت و آینده متناسب با روندها و انتخابهایمان دانست. 🔹رفقا برای اینکه انسان در دنیا گم نشود نیاز عمیقی به آن دارد که در کشتی وجودش ملوانی دانا حاکم کند. ملوانی که مدام قطب نما را نگاه میکند. هم مراقب حرکت و سلامت کشتی است و هم مهمتر از آن مراقب جهت حرکت است تا کشتی را به ساحل نجات برساند. نگاه به قطب نما همان نگاه از دور است. همان فاصله گرفتن از زندگی روزمره و داشتن چشم انداز مناسب است. 👈ما با این نگاه از دور تصویر کلان و روایت دیگر و تفسیر نوینی از خود و مناسباتمان با دنیا پیدا خواهیم کرد. 👈وقتی عظمت زندگی را دیدیم به ناچار به خودمان و نسبتمان با آن می اندیشیم. به آینده مان متوجّه میشویم. 👈اینجاست که خودمان را بهتر میبینیم! روندها را بهتر میبینیم. وقتی خود را و گذشته ی خود را و روندهایمان را و ارتباط آنها را با آینده ها دیدیم متوجّه امکان و ضرورت انتخاب میشویم. 👈وقتی چنین شد قدرت انتخاب پیدا میکنیم. وقتی قدرت انتخاب یافتیم احساس رهایی از سرنوشتها و انفعالها را پیدا میکنیم. 👈با همین احساس و قدرت هویّت پیدا میکنیم. احساس میکنیم اجمالا خودمان زمام سرنوشتمان را میتوانیم به دست بگیریم. مانند گوسفندانی بی شعور به سمت مذبحمان نمیبرند! 👈مشهور این است که نیچه فیلسوف معروف آلمانی همین قدر را برای معنایابی زندگی در دوران مدرن و رهیدن از نیهیلیسم کامن در آن کافی میدانست. 👈اینکه با گسست مناسب در خود قهرمانی را نظاره کنیم که در حال مبارزه است. اینکه به شاعران زندگی خود مبدّل شویم! اینکه احساس کنیم افسارمان به دست خودمان است. اینکه آزاد آزادیم.
🔴در هر حال هم متفکّرین الحادی و هم متفکّرین الهی متوجّه نوعی نیهیلیسم در زندگی مدرن به دلیل اعتیاد به نمای نزدیک هستند. چیزی نیست که قابل کتمان باشد. آنهایی آن را خوب درک میکنند که عمق زندگی مدرن و غربی را چشیده باشند. تنها آن را در قالب فیلمها و تورهای تفریحی و عقده های جنسی و نظمی و مانند آن ندیده باشند. جایی که آن زندگی با همه ی زرق و برقهایش برای انسان منصف چندان دلیل روشنی نداشته باشد که بر زندگی شخص دیگری در روستاهای دور افتاده ی افغانستان ترجیح داشته باشد. 🔹ولی راهکار چیست؟! راهکاری که در تفکّر الحادی برای معنادادن به این پوچی داده شده عمدتا با فاصله گیری و ایجاد گسستهای عاطفی و هیجانی با ابزار هنر، موسیقی، ورزش و تفریح و مانند آن است. ولی آیا موفّق بوده اند؟! آیا توانسته اند فطرت انسان را سیراب کنند؟! قانعش کنند؟! یا آنکه با نوعی خود فریبی صورت مسأله را پاک کرده و دوباره با خستگی مضاعفی بازگشته یا با سرخوشی عارضی غیر مبتنی بر واقعیتی از آن فرار کرده اند؟! سرخوشی که در معرض زوال بوده و با اندک توجّهی باطن رسوایش آشکار شود. ⚪آنچه در این زمینه میتوان گفت آن است که هر چند فاصله گیری و ایجاد گسستها برای اتّخاذ رویکردها خودش از آن جهت که امکان انتخابهای کلان و در دست گرفتن زمام سرنوشتها را میدهد و از این جهت مطلوب بوده و لذّت بخش است ولی خود این فاصله گیری منطق خاصّ خود را داشته و باید به دنبال فاصله و چشم انداز مناسب بود. باید دانست چنین چشم اندازهای مناسبی وجود دارد. 👈حقیقت آن است که در تفکّر الحادی پوچی قطعی است و در فاصله گیری مجبورند از قوّه تخیّل و شعر استفاده کرده و صرف فاصله گیری را برای سرودن شعر زندگی خود کافی بدانند! 👈دیگر چه دارند که بگوید؟! پناهی ندارند تا به آن پناهنده شوند. مجبورند خود را فریب دهند! آخر کدام عاقلی میگوید صرف اینکه تو بدانی آینده ات را خودت میتوانی انتخاب کنی برای سعادت کافی است؟! 👈صرف انتخاب که خودش سعادت نهایی نیست. شما میتوانید با دلمشغولی با اعتبارات پوچ خودتان را عمری مشغول کنید! ولی آیا فطرت و نظام هستی فریب شما را میخورد؟! «و لو اتّبع‏ الحق‏ أهوائهم‏ لفسدت السّماوات و الارض و من فيهن‏». 🔹فاصله گیری خوب است. مخصوصا در زمان ما! ولی چه فاصله ای باید بگیریم؟! وقتی فاصله گرفتیم از چه منظری به خود و عالم نگاه کنیم؟! حقیقت آن است که این فاصله صحیح نیز نفس الامر و واقعی در عالم است. آن کدام فاصله است که وقتی از چشم انداز آن به امور خود و عالم بنگریم مسأله معنای زندگی حل شده است؟! ✔پاسخ دینهای آسمانی و فلاسفه الهی نگاه توحیدی به عالم است. سرّ تأکید بر ضرورت تلاوت روزانه قرآن کریم و داشتن محاسبه و خلوتهای دینی و زیارتها و توصیه به دیدهای آیه بین و توصیه به مجالست با علمای عامل و مانند آن برای همین فاصله گیریهای ناب توحیدی و گسستهای صحیح است. 👈همانطور که زیست واقعی مؤمنانه و سلوک قلبی توحیدی مهم و سرمایه حقیقی انسانی است داشتن نگاه توحیدی نیز بسیار اهمیت دارد. نباید از آن غافل شد. 🔸«ضرورت نگاه عارفانه و فاصله گیری توحیدی»🔸 رفقا بین نگاه توحیدی با تحقّق توحیدی فرق هست. همه لذّت و سعادت در تحقّق توحیدی است ولی نگاه توحیدی هم مهم است. هم لذّت بخش است و هم رهایی بخش و هم بصیرت آور! نگاهی منطبق بر واقعیّات عمیق عالم! رفقا اگر عارف نشدیم میتوانیم نگاه عارفانه داشته باشیم. خود تحصیل این نگاه موضوعیت دارد. مطلوبیت دارد. همان چیزی است که متون دینی میخواهد آن را به مرور برای ما جای بیاندازد. 👈نگرش توحیدی و امتداد بخشی به آن در صحنه های زندگی خودش موضوعیت دارد. اگر خوب فهمیده شود نوع نگاه انسان را به همه چیز تغییر میدهد.
👈حتّی در زندگی خانوادگی، اقتصادی و سیاسی و... . امتدادهای بسیار سنگین و ثمرات بسیار شیرینی به بار می آورد! لازم نیست عارف بود! نگاه توحیدی و نگاه پاک عارفانه نیز موضوعیت دارد. 👈و ما رمیت اذ رمیت میشود! خرمشهر را خدا آزاد کرد میشود! در این نگاه هاست که آمریکا واقعا صفر میشود! بله دشمن است و باید مراقبش بود! ولی صفر است! إنّ القوّة لله جمیعا! إنّ العزّة لله جمیعا! 👈این نگاه توحیدی بزرگترین و والاترین سرمایه بینشی و فاصله گیری صحیح و چشم انداز زیبای برای انسان است! 👈اگر سلوک توحید خیلی سخت است وصول به نگاه توحیدی را نیز دست کم نگیریم! این بزرگترین اندیشه است. مغز اصلی همه دانشها اینجاست. این حقیقت است که دم به دم خودش را در جلوه های مختلف نشان میدهد. ✋نکند این تفکّر و نگاه توحیدی را پیدا نکنیم! نکند آن را از دست بدهیم! سعی کنیم این طرز نگاه را خوب یاد بگیریم! 👈سعی کنیم امورات خود و عالم را در قالب آن تجزیه و ترکیب کنیم. این طرز نگاه را در خودمان ملکه کنیم. سعی کنیم با آن به امورات معنا بدهیم. همان کاری که به شکل بسیار غلیظی در قرآن و روایات ما را به آن میخواهند عادت دهند. 👈مشکل ما این است که اگر هم عارف نشده ایم نگاه عارفانه هم به امور نداریم. همان نگاهی که میگوید لا تخف إنّ الله معنا! همان نگاهی که میگوید هو معکم أینما کنتم! همان نگاهی که میگوید: لا تخشوهم و اخشونِ! 👈خداوند متعال انسانهای صاحب اندیشه را دعوت به تقوا میکند! میدانید یعنی چه؟! یعنی اگر هم عارف نیستید نگاه عارفانه داشته باشید! خدا بین باشید: «فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْباب‏». ⚪رفقا مدرنیته دشمن نگاه توحیدی است. اگر خواستید همه ی عمرتان را در فضای مجازی هم باشید باشید. ولی سعی کنید نگاه توحیدی را از شما نگیرد. ضعیف نکند! این نگاه را داشته باشید و هر جایی که خواستید باشید باشید! اتّقوا الله و کن حیث شئت! 👈با این نگاه مدّتی زندگی کنیم و بگذاریم خوب وجودمان با آن دم بکشد! مهمترین فقر را فقر در این امر بدانیم. سعی کنیم امورات خودمان و عالم را در نظامی توحیدی تجربه کنیم، بفهمیم و تفسیر کنیم. 👈سعی کنیم این نگاه نورانی را در ذهنمان متولّد کنیم و سپس مانند نوزادی دلبند آن را از گزند حوادث محافظت کنیم. در رشدش بکوشیم و اجازه ندهیم آن را از ما بگیرند یا نسبت به آن کم توجّه کنند! نکند از دستش بدهیم! 👈اگر اینطور شد به مرور انسان گُر میگیرد! انسان را طوری میکند که کاد أن یکون عارفا! یک تلنگر وجودی دیگر فقط نیاز خواهد داشت. 👈شاید مهمترین عبادت ما همین تحصیل و سپس زیست توحیدی ما باشد. اینکه نگاههای توحیدی را در وجودمان حاکم کنیم و رشد دهیم. ✅محاسبه و سپس مراقبه در واقع همین فاصله گیری توحیدی مدام برای داشتن بهترین انتخابهاست. 🔹البته از آنجا که درک ظرافتهای این نگاه دشواری های خود را دارد ادبیات دینی نگاه توحیدی را در لفّافه ی زیبایی از نگاه أخروی و در قالب بهشت و جهنّم بیان کرده است. ولی تدبّر در متون دینی نشان میدهد که غایت همین نگاه توحیدی و حقایق توحیدی است. بهشت و جهنّم نیز مقدمه ی آن است. 👈تا کنون در بذل خاطرهای متعدّدی در این زمینه صحبت کرده ایم. باز هم صحبت میکنیم. از آن چیزهایی است که نباید از آن کوتاه آمد. همه چیز را باید به آن ربط داد. از تکرارش نباید خسته شد! همیشه تازه تازه است: بگذرد این مکررات و ببین همه اطوار نو ظهور آنجا 🔸انتهای نگاه عارف🔸 👈نهایت نگاه عارفانه که خود را به شکل حقیقی در مرتبه توحید ذاتی برای عارف نشان میدهد همان نگاه وجه الله ای به عالم است که أینما تولّوا فثمّ وجهُ الله! برای کسی است که تجلی ذاتی یافته و با صعقه ی وجودی به واحد قهار رسیده اسست! همه جلوه های از یک ذات غیر متناهی است! این ذات است که به شکل صفات و افعال عالم را پر کرده است! 👈به بیان علامه طباطبایی تمام انبیاء و اولیاء پیشین در اوج نگاه عارفانه شان به الله دعوت میکردند. یعنی همان ذات مستجمع جمیع صفات. ولی توحید نهایی در اسلام با قرار گرفتن در افق تعین اول فتح شد که با نفی صفات و اسماء به آن اشاره شده است! 👈نهایت توحیدی که حتی اسماء هم دیده نشده و همه مندمج میشوند! کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه! این همان تجلی ذاتی اسلام است. دیگر بعد از این فتح بزرگ قله ی هست دیگران نیز میتوانند به تبع حضرت صعود کنند! تا قبل از آن چنین صعود عظیمی ممکن نبوده است! در روایات هم هست که برخی شیعیان به همان درجه ی ائمه طاهرین خواهند رسید! 👈البته باید بین ذات و تجلی ذاتی فرق گذاشت! اکتناه ذات حق تعالی برای احدی میسور نیست! آنچه نهایت سیر انسان است تجلی ذاتی است! باز نوعی از محدودیت وجودی در آن مطوی است.