eitaa logo
بذل الخاطر
949 دنبال‌کننده
984 عکس
3 ویدیو
11 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و جستارهایی شخصی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
✔مسأله مانند آنجاست که یک دشمن مشترک بخواهد بین دو برادر دشمنی بیاندازد. اوّل یا میگردد ببیند آیا زمینه هایی دارد که ظرفیّت دمیدن در آنها طوری باشد که باعث دشمنی شود؟! اگر نیست آیا ترکیبی از چند زمینه را می یابد تا فعال کند؟! اگر نیست آیا میتواند زمینه یا زمینه هایی را ایجاد کند؟! پس اوّل یا اختلاف یابی میکند یا اختلاف سازی! سپس با حیله هایی آن را تبدیل به خشم و معرکه میکند! سپس خودش با کارهای جنبی آتش بیار معرکه میگردد! ✔ولی این جامعه شناسان معمولا در تحلیل این امور مهمترین عامل را آن زمینه های اوّلیه ی این معرکه ی شدید میدانند! کاملا تحلیلهایشان سویه ی زمینه گرایی افراطی دارد. نه اختلاف ساز را میبیند و نه معرکه ساز را و نه آتش بیار معرکه را! 🔹میخواهم چه بگویم؟! میخواهم بگویم آنچه اینها از آن غافلند عمق محدودیت دانششان است!‌ عمق جهلشان است. گاهی انسان حتی به وجود اغراض پنهان در تولید جهت دار این دانشها شک میکند. بعید نمیدانم که اساسا علوم انسانی خودش یکی از ابزارهای مهم نظام سلطه باشد. ✅همه چیز را به ما نگفته باشند! جهت دار گفته اند! وزن دهی مناسب به مباحث نکرده اند! جاهایی که اهمیت ندارد زیاد حرف زده اند و جاهایی که مهم است نه! یک مهندسی و مونتاژ خاصی بر آن حاکم است. 👈حالا اگر بعضیها اینها را توهّم توطئه میدانند خب میگویم پس خیلی علمشان کاستی دارد! کارآیی مناسب را ندارد. بلکه گاهی به عنوان زهر از آن استفاده میشود! برای ترویج باطل و جلوگیری از حق! 🔴توضیح آنکه جامعه یک سلسله احکامی در نفس الامری دارد. عالَمی از معانی واقعی در نفس الامر پدیده ی جامعه به شکل اندماجی موج میزند. معانی اثر گذار در جامعه که هرگونه تحلیل صحیح و جامع جز در سایه ی احاطه به این معانی نفس الامری میسور نیست. بین این معانی ترتّبها و نظامها و ترابطهایی هم حاکم است. 👈مثلا در رأس این معانی سنن الهی است و در لایه ای دیگر تأثیر شیاطین و هواهای نفسانی و در لایه ی دیگر تأثیر عوامل اقتصادی و تکنولوژی و امنیتی و... . 👈آیا اینهایی که برایمان از جامعه شناسی میگویند از این معانی متکثّر و چند لایه خبر دارند؟! آیا مثلا راهی برای شناخت سنّتهای الهی و آن معانی کلان حاکم بر دیگر معانی زیر مجموعه که آن را جز با فقاهت دینی و عقول قدسی نمیشود شکار کرد دارند؟! 👈آیا در همین محدوده ی معانی در دسترسشان همه جانبه به شکار این معانی پرداخته اند؟! آیا میدانند برای شناخت معانی اجتماعی تأثیر گذار بر جامعه باید هر بار از افقها و قلّه های دیگری به مسأله رسید و در هر زاویه بخشی از مفاهیم دیده میشود؟! 👈یکبار میشود از جامعه شناسی اقتصادی گفت و یکبار از جامعه شناسی دینی و یکبار از جامعه شناسی فرهنگی و یکبار از جامعه شناسی سیاسی و همینطور ... . 👈در هر زاویه بُعدی از معانی اجتماعی هویدا میشود که در زاویه ی دیگر دیده نمیشود و در عین حال نیز این ابعاد کاملا با هم ترابط دارند! 🔹برای نمونه یکی را عرض میکنم. بر اساس کلام مشهور اسلامی «النّاس علی دین ملوکهم» یکی از مهمترین ضلعهایی که باید از زاویه ی آن به شکار مهمترین معانی اجتماعی که فهم پدیده های اجتماعی را میسور میکند بررسی جامعه از منظر تاثیر گذاری اراده ی نخبگان حاکم بر آن جامعه است! «النّاس علی دین ملوکهم»! ملوک در اینجا صرفا پادشاه نیست ک این قاعده دیگر منسوخ باشد! 👈در این زاویه خیلی با وضوح بیشتری روشن میشود که اساسا بسیاری از وقایع اجتماعی ریشه در اموری سیاسی و امنیتی دارد! هر چند به شکل منافقانه خود را در نقاب عوامل دیگر نشان دهد. 👈بسیاری از حوادث اجتماعی باید در زاویه ی جنگ قدرت تحلیل شود. مخصوصا در آنجاهایی که چنین انگیزه هایی بسیار جدّی است. ✋✋یکبار جامعه شناسی را در تحلیل وقایع کشوری دور افتاده و به دور از مطامع سیاسی جدّی و منازعات ریشه دار قدرتها مانند مالدیو و نیوزیلند و استرالیا مطرح میکنیم و یکبار در تحلیل وقایع کشوری مانند ایران که در کانون مبارزه ی قدرتهای بزرگ جهانی و اراده ی ملوک متنوّع قرار گرفته است! 👈آیا هیچ عقلی حکم میکند که برای تحلیل وقایع اجتماعی ایران همانگونه که وقایع نیوزیلند تحلیل میشود رفتار کنیم؟! 👈هر انسان درس نخوانده ای میفهمد که مهمترین معانی تأثیر گذار در وقایع مهم اجتماعی احتمالا در کشوری مانند ایران معانی سیاسی و نبرد اراده های کلان پادشاهان عالم است! 👈کشوری که در کانون نبرد حق و باطل است. آیا میشود از نقش صهیونیستم جهانی و آمریکا و سیاستهای طواغیت زمان چشم پوشی کرد و سپس شروع به تحلیل پدیده ای که معنای سیاسی میتواند داشته باشد نمود؟! 👈آیا اساسا یک دوره علم جامعه شناسی بر اساس نگاه سیاسی بسیار قوی نوشته شده است؟! اصلا میدانیم در این زاویه چه معانی عمیق و حاکمی وجود دارد که غفلت از آن اساس انشاءها تحلیلی ما را خراب میکند؟!
👈آیا جامعه شناسان بزرگ موفق بوده اند یا اصلا خواسته اند یک دوره با عینک سیاست و امنیت سعی در شوراندن معانی نفس الامری این چنینی در جامعه برای شکار آنها و تدوین علمی از این منظر داشته باشند؟! 👈اصلا میفهمند از چه حرف میزنیم؟! اگر هم گوشه ای را بیان کرده اند آیا به چنین معانی مهمی وزن دهی واقعی در مباحثشان داده اند؟! 🔹اینجاست که تفاوت سنخ تحلیل رهبر معظم انقلاب را با امثال این افراد بهتر متوجه میشویم! از اینجاست که از ضعف مفرط و فقر علمی اینها بهتر مطّلع میشویم! از اینجاست که میفهمیم تخصص گرایی نباید بهانه ای برای سرسپردگی به این متخصصینی شود که در واقع در اصل تخصص آنها شک جدی وجود دارد! 👈از اینجاست که میفهمیم چطور گاهی انسانهای عادی بهتر وقایع را تحلیل میکنند تا به اصطلاح دانشمندانمان! ⚪رفقا تعجّب نکنید اگر بگویم اینها نوعا عقلشان در چشمشان است! تا یک کودتا را به شکل محسوس نبینند چندان به نقش جنبه ی سیاسی در تحلیل وقایع اجتماعی در علمشان توجّه نمیکنند! تازه آن را هم میخواهد به شکل افراطی به بسترهای اجتماعی تأویل ببرند! تعجّب نکنید! چون چیزی جز این بلد نیست! 👈حالا یکی باید به اینها بگوید کودتا یکبار محسوس است و یکبار نامحسوس! کودتای نامحسوس یعنی نقش عوامل سیاسی پنهان در تحوّلات اجتماعی بدون اینکه به شکل محسوسی بیانجامد! باید بفهمند دیگر وقتی مجبور میشوند کودتای محسوس میکنند! پس حدس بزنند که کودتای نامحسوس خیلی نقش پر رنگی در حوادث اجتماعی باید داشته باشد! شتر تحلیلهایش را خیلی وقتها اینجا بخواباند! 👈بگذارید حاقّ مطلب را خیلی پوس کنده و لُری برایتان بگویم؛ قدرش را بدانید: 🔻«هنر این دانشمندان علوم انسانی معمولا بافتن انشائی بر اساس کلماتی از حقیقت با کلماتی از دانشی است که آن را آموخته است! همواره بعد از آنکه انشائشان را شنیدید از آنها دلیل بخواهید که حالا چه دلیلی داری که همه ی آنچه گفتی و در ظاهر عناصر داستانت هم انسجام خوبی دارد در خارج هم واقع شده و مادّه ی خارجی پذیرای آن باشد! اینجاست که خواهید دید که هیچ پاسخی ندارد جز اینکه یا برای برخی گوشه های کلامش و نه همه ی منظومه ی آن قرائنی بیاورد و یا بگوید چون تو به این خوبی نمیتوانی داستان سرایی کنی پس حرف من صحیح است!»🔺 🔹ممکن است بگویید چطور ممکن است اینهایی که در این رشته متخصص هستند و در جای خودش آن مباحث جالب و عمیق و واقعا قابل دفاع را میگویند اینجا اینقدر خنگ باشند! در پاسخ باید گفت در بذل خاطر شماره ۱۰ بحثی تحت عنوان «تأمّلی پیرامون پدیده هوشمندی منحطّ و امکان سنجی تحول در علوم» آورده که مناسب اینجاست. یک تخصص و هوش کاریکاتوری فریبنده است! همین است که مسأله را بغرنج و پیچیده نموده است. 🔸«توصیه هایی به جامعه شناسان محترم»🔸 همواره باید بین علم جامعه شناسی با واقعیت جامعه تفکیک نمود. علم جامعه شناسی تلاشی نظری برای بازشناسی معانی نفس الامری موجود در خارج است. یک نظریه و پنجره ی پخته شده توسّط غربی ها برای نگریستن به معانی مکنون در جامعه در قالب آنهاست! 👈ولی چقدر موفّق بوده و چشم انداز جامعی دارد؟! اصلا چقدر اراده ی موفّقیت دارد؟! چقدر جاهای حسّاس و نقاط کلیدی را خوب برجسته و استنباط کرده است؟! نکند آنها را یا حذف میکند یا برجسته نکرده و مخفی میکند و یا کما هو حقّه تأثیر آنها را در نظر نمیگیرد؟! ✅اوّلین امری که باید همواره یک جامعه شناس از آن بر حذر باشد ضرورت تقلیل ندادن حقایق اجتماعی به ضیق مفاهیمی است که آنها را شناخته! ضمن استفاده از ظرفیتهای علم حصولی و اصطلاحیش به آن مغرور نشود! دانشمندان معمولا از دریچه ی علم حصولی و اصطلاحات و مفاهیمی که آموخته اند به پدیده های خارجی مینگرند. این خودش یک فرصت بی بدیل برای آنها در راستای درک عمق پدیده ها و تحدیق نظر به آنهاست و همچنین آسیبهای خطرناک تقلیل گرایی و تأویل گرایی و جو زدگی علمی برای آنها به بار می آورد! انسانهای عادی گاهی به دلیل نداشتن آن چارچوبها گاهی تعلّق کمتری به این چارچوبها داشته و با نوعی نگاه وجودی بی پیرایه بهتر واقعیت امر اجتماعی را درک میکنند. راحتتر میفهمد بابا این مهمل بافی ها چیست؟! معلوم است کار آمریکاست! ولی این به اصطلاح جامعه شناسمان این را هم نمیفهمد! ✅دوّمین امر آن است که خیلی هم به دانشی که به او یاد داده اند و شیفته ی آن شده خوش بین نباشد! نمیگویم حتما توهّم توطئه داشته باشد ولی اگر مقداری دانش سیاسی قوی داشته باشد میبیند که باید در کلّیت اهداف آن و نظام حاکم بر آن و نیّات مخفی پشت سر آن نیز حساس باشد.
✅سومین امر این است که تا میتوانند قبل از اینکه به فرضیه پردازی برای موضوع انشائشان بپردازند و ببافند اطلاعات واقعی متفاوت در سطوح مختلف دینی، سیاسی، اقتصادی و... خود را بالا ببرند. وقتی داده ها زیاد شد دیگر نمیتوان بهاین سادگی هر تحلیلی و هر انشائی را بافت! به شکل پیشینی خود ذهن بسیاری از حرفهای خیلی شیک و توجیهات خیلی اتو کشیده را پس زده و در توجیه این مورد خاص مسخره میداند هرچند دیگران ندانند. ✅چهارمین امر هم آن است که سعی کند فرصت ناب تجربه و شهود امر واقعی در نوعی هوای طَلق و بدون دخالت دادن مفاهیم را از خود نگیرد! خودش را به مشهَد حضور معانی اجتماعی ببرد. سعی کند این حقایق را در جایی بیرون از فضای ذهنش و مرسومات این علوم کشف کند. خود را در یک حالت نابی قرار دهد که در آن با تمرکز شدید روی طلبش و تخلیه شدید از ذهنیّات سابق مهیّای افاضه ی معانی نفس الامری در صفحه ی وجودش شود. حالا اگر برخی از شنیدن این حقایق رم میکنند خود را چه میدانم مهیّای بارش مغزی نماید! خودش به تعبیر دیگر تولید علم کند. ولی تولیدی نه صرفا در فضای ذهن و در امتداد دیکته های پارادایم دانش موجود! ✅پنجمین امر هم آن است که از ابراز نظر قطعی و یقینی در این رشته پرهیز کنند! اگر هم میخواهند چیزی را قطعی بگویند همان را بگویند که در قرآن و روایات ما مطرح شده. بیش از آن بیان امر قطعی نشان دهنده ی جهل است. اگر همه ی زمینه های عادی هم مهیّا بود برای امری باز لزوما نگوییم محقّق میشود و اگر همه ی زمینه ها برای تحلیل یک پدیده به شکل خاصی مهیّا بود باز آن را تنها تحلیل ندانیم! مخصوصا آنجایی که در نبرد حق و باطل و با احتمال تأثیر مفاهیم غیبی مانند جنود الهی مواجه میشویم بسیار محتاط باشیم: 📖«وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً فَلَا يُؤْنِسْكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشْكَ إِلَّا الْبَاطِل‏» 👈اینهایی که عرض شد مختص جامعه شناسی هم نبوده و در دیگر علوم انسانی مانند روان شناسی و اقتصاد و سیاست و دیگر عرصه ها هم قابل طرح است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۲) 🔸درس یکی از اساتید بزرگوار شرکت کردم. بارها سوره ی مبارکه زلزله را مطرح نموده و از آیه ی شریفه: «و من یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرّا یره» استفاده های مختلف مینمودند. فرمودند عموم این آیه خیلی قوی است. تخصیص بردار نیست 🔸و بعد به نوعی در فحوای سخنانشان در جمع آن با توبه فرمودند میبیند ولی قضاوت نمیشود! یکبار هم فرمودند همه گناهانشان را میبینند و به نوعی گویا مجازات هم شده و در باتلاق آن فرو میروند و وقتی توبه آمد آن لحظه را نیز میبینند که چطور حلاوتش همه ی آن تلخی ها را برد! بنده بعد از تمام شدن بیاناتشان عرض کردم آیا واقعا یعنی حتّی اگر انسان توبه واقعی کند باز هم اعمال بدش را خواهد دید؟! توبه صرفا مؤاخذه را برمیدارد و یا صرفا نجات میدهد؟! آیا میشود گفت اصلا دیگر گناهی را هم ممکن است نبیند؟ 🔸استخاره کردم و مطلبی در زمینه جمع بین آیه ی «من یعمل مثقال ذرّة شرّا یره» و دلیل توبه نگاشتم که تقدیم میکنم. فقط قبلش یک نکته ای را تأکید میکنم؛ اینها که گفته شد صرفا مقتضای تتبّع اوّلیه و برخی تلاشهای اوّلیه نظری بود. حل مباحث مربوط به معاد از دشوارترین امور است که متأسّفانه مباحث دانشی ما در این حوزه هنوز به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی در دوران صباوت خود طیّ طریق میکند! 🔸هنوز معارف این حوزه را از متون دینی نشورانده و استنباط نکرده ایم! چیزی از سنخ ننشئکم فیما لا تعلمون است! حلّ برخی مباحث آن و یا توجّه بهتر به منقولات در این زمینه خود بعضا نیازمند نوعی ذوق عرفانی است لذا آنچه تقدیم میشود هرگز تمام بحث در این زمینه یا حرف آخر در اینباره نیست
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۳) «گذر از هیجانات کاذب، انانیتهای اعتباری و ملّی گرایی های بی محتوا!» 🔴اوّلین جام جهانی فوتبال که دیگر سنّم طوری شده بود که میفهمیدم چه خبر است جام جهانی ۹۸ فرانسه بود. البته خودش شانزدهمین دوره ی این جام بود. شور و نشاط عجیبی داشتیم! یادش بخیر در شهر دلیجان بودیم. مخصوصا وقتی آمریکا را شکست دادیم. سری بعد جام دیگر ایران موفّق نشد شکت کند ولی هیجان بازیها باز خیلی بالا بود. 👈سال ۲۰۰۲ در ژاپن و کره بود! این سری اوّلش در شهر یاسوج بودم و آخرش در شهر خمین! از مدّتها قبل از شروع شدنش هیجان داشتیم! بهترش آن است که بگویم به ما هیجان داده بودند! 👈سری بعدی هم سال ۲۰۰۶ آلمان بود. یادش بخیر در تهران بودیم و چه لذّتی میبردیم! دور بعدی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی بود که دیگر نه آن هیجان را برایم داشت و نه ایران صعود کرده بود. ✋این دور مصادف شده بود با شروع طلبگی بنده و تهران بودم! اصلا یادم نمی آید جریاناتش را! دور بعدی ۲۰۱۴ برزیل بود که ایران هم صعود کرده بود. اصل بازی ها خیلی هیجانی نبود ولی بازیهای ایران چرا! 👈با چه هیجانی بازی ایران و آرژانتین را تماشا میکردیم! دور بعدی جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه بود. این هم چون ایران بود برایمان مهم بود! یادش بخیر بازی با اسپانیا! با پرتغال! چقدر حمایت میکردیم ✋ولی یک نکته ی مهمی اینجا بود در آن اوایل هیجان بازیها برایم خیلی جدی بود و به خاطر همین حتّی اگر ایران هم نبود مانند ۲۰۰۲ برایم از مدّتها قبلش جذّاب بود! 👈در مرحله ی بعدی چون فقط ایران بود برایم جذّاب بود به خاطر همین جام ۲۰۱۰ را اصلا به یاد ندارم و ۲۰۱۴ را پیگیری کردم.
👈در مرحله ی بعدی نه برای جذابیت بازی و نه برای ایران بلکه عمدتا به خاطر اینکه تیم ایران نماینده نظام اسلامی است برایم قابل احترام بود. این را کاملا در ۲۰۱۸ تجربه میکردم. 👈اگر احساساتی داشتم نه خالص ولی غالبش برای این بود که نماینده ی نظام اسلامی است. نوعی غیرت دینی بود تا یک حسّ ملّی صرف. 🔵اما جام جهانی ۲۰۲۲ قطر رسید! اصلا به آن فکر نمیکردم. هیچ احساسی به آن نداشتم. امروز که اوّلین روز آن و بازی ایران و انگلستان بود و طبیعتا خیلی باید طبق منطق گذشته برایم جذّاب می بود ولی اصلا به فکرم هم نمی آمد! 👈از خانواده پرسیدم و گفتند امروز بازی است. گفتم خب! مقداری مطالعه کردم و دیدم هیجان در منزل حاکم است! گفتم من خوابم می آید! شبش کم خوابیده ام! 👈در کمال ناباوری برای خودم بدون هیچ احساسی رفتم خوابیدم و برای اذان بیدار شدم. نیمه ی دوّمش را هم ندیدم! رفتم در اتاقم و مشغول کارهای خودم شدم. در انتها خانواده صدا زدند بیا پنالتی شده! ولی رغبتی نداشتم بروم و نرفتم! ⚪️با خود گفتم آیا این تویی که آن زمان در ۲۰۰۲ آن هیجان را از هفته ها قبل از شروع جام جهانی ای تجربه میکردی که حتّی ایران هم در آن حضور نداشت؟! تو را چه شده است؟! دیدم به شکل خیلی طبیعی چقدر در من تغییر و تحوّلات رخ داده! 👈از منطق بازی و هیجان به ملّی گرایی رسیدیم و از ملّی گرایی به ملّی گرایی دینی و از ملّی گرایی دینی به دین! حبّ و بغضمان چقدر تغییر کرده! به یاد این فرازهای صحیفه ی مبارکه افتادم: 📖«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَةِ كَمَا نَصَبَ لِأَمْرِكَ نَفْسَهُ وَ عَرَّضَ فِيكَ لِلْمَكْرُوهِ بَدَنَهُ وَ كَاشَفَ فِي الدُّعَاءِ إِلَيْكَ حَامَّتَهُ وَ حَارَبَ فِي رِضَاكَ أُسْرَتَهُ وَ قَطَعَ فِي إِحْيَاءِ دِينِكَ رَحِمَهُ وَ أَقْصَى الْأَدْنَيْنَ عَلَى جُحُودِهِمْ وَ قَرَّبَ الْأَقْصَيْنَ عَلَى اسْتِجَابَتِهِمْ لَكَ وَ وَالَى فِيكَ الْأَبْعَدِينَ وَ عَادَى فِيكَ الْأَقْرَبِين‏» 👈این سری که به دلیل فتنه بزرگ زمانمان اعضاء تیم ملّی عمدتا به نظام اسلامی به شکلی یا توهین کردند یا دفاع نکردند دیگر هیچ میلی به آنها نماند! 👈اگر هم میلی بود از آن رو بود که اینها نماینده ی نظام اسلامی هستند. در آنها شعاعی از آن نور و ربطی به آن کانون نور و آن اوّل و آخر و ظاهر و باطن دیده میشد! طرفداران آن بودیم. 🔹با خودم به فکر رفتم. دیدم حالا درست! ولی اینقدرها هم که ما مقدّس نیستیم. دیدم ریاضت ذهنی که در تفکّر و استدلال و فلسفه و فقاهت دینی هم داشته ام واقعا من را از این اعتباریّات مقداری دور کرده است! 👈از این انانیّتهای اعتباری نژادی و صنفی و قومی و ملّی و ... ! از این من ها و أنا های رنگارنگ و تنفّر برانگیز! من ایرانی ام و تو افغانی هستی! من فارسم و تو عربی! من مردم و تو زنی! من عالمم و تو جاهلی! من روحانی ایم و تو عامی! من قمی هستم و تو تهرانی! من بالای شهری هستم و تو پایین شهری! من بلوک یک مجتمع هستم و تو بلوک شش! 👈خدایا چقدر من!!! واقعا چه حقیقتی پشت سر این همه من موهوم وجود دارد؟! اگر ربطی به آن کانون حقیقت پیدا نکند چه ارزشی دارد؟! همه اش تعلّقاتی شوم است. همه اش غل و زنجیرهای انسان است. ✋راستی بگو خودت که هستی؟! خود واقعی ات چقدر وزن دارد؟! تا میگوییم خودت را معرّفی کن مدام اسمت را نگو! فامیلت را نگو! اهل کجایی را نگو! شغلت چیست را نگو! نه بگو خودت چیستی! خودت! آن خودی که ورای همه ی این اعتباریّات است. همانکه قرار است با همان محشور شوی! ⚪️چند روز پیش آن بی شرفی که به قرآن عزیز توهین کرد را دیدید؟! فرزندش را به کشتن داد و بعد گفت فرزند نه ساله ام از قرآن متنفّر بود! مگر ما عربیم؟! ✅اتّفاقا یکی از جذّابترین حقایق قرآنی که همواره برایم جالب بود همین فرا أنانیّتی بودن قرآن کریم است. اصلا بوی تعفّن أنا و من نمیدهد! أنانیّت صنفی، قومی، نژادی، من خوبم و تو بدی و... همه را ذبح کرده است. 👈همه مفاهیمش را بر محور حقّ چیده است. کرامت را به تقوا داده است. نه تنها اصلا بوی نژادی و عربی نداده و یک تکبّر و اعتزاز از این مفاهیم پلشت را کاملا تداعی میکند بلکه گاهی خیلی عجیب عرب را تهدید هم میکند! 👈گاهی از آنها بد هم میگوید! هم اعراب را اشدّ کفرا و نفاقا نامیده و هم قوم پیامبر صلی الله علیه و آله یا عرب را قومی لجوج دانسته است! 📖«فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا»
👈قوم غافلی که بهانه نیاورند که چرا خدا برایمان نذیری نفرستاده است! حتی به مؤمنین هم باج نداده و میگوید: 📖و إِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ حالا این شخص قرآن عزیز را کتاب عرب میداند! ظلم از این بالاتر؟! 🔴برگردیم به بازی فوتبال! نیمه ی اوّل که تمام شد دیدم حسابی گل باران شده اند! همان ابتدا سرود ملّی نخواندند و همان ابتدا هم دماغشان چه بد شکست! و همان ابتدا دروازه بانشان هم دماغش شکست! عکس برخورد را که دیدم نمیدانم چرا یک دفعه معنای شومی به دلم افتاد! تشاؤم خوب نیست ولی گاهی به دل آدم می افتد! آدم احساس میکرد یک شومی خاصی به کارشان افتاده است! 💡💡همانجا به یاد جریان بیعت طلحه افتادم! مرحوم شیخ مفید در کتاب الجَمَل از زید بن أسلم نقل کرده که وقتی بعد از کشته شدن عثمان امیر المؤمنین بر منبر رسول الله صلی الله علیه و آله نشست اوّلین شخصی که برای بیعت با حضرت از منبر بالا رفت طلحه بود! 👈از قضا دست طلحه به دلیل جراحتی که در جنگ احد خورده بود شل شده بود! در همین زمان یکی از فال گیران قبیله ی بنی اسد که پایین منبر نشسته بود تا صحنه را دید که اوّلین شخصی که دست شلّ خود را برای بیعت به دست مبارک امیر المؤمنین علی علیه السلام کشید گفت: 📖إنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ‏ أَوَّلُ يَدٍ صُفِقَتْ عَلَى يَدِهِ شَلَّاءُ يُوشِكُ أَنْ لَا يَتِمَّ هَذَا الْأَمْرُ» 👈این بیعت پایان خوشی نخواهد داشت! سالی که نکوست از بهارش پیداست! مرحوم شیخ مفید تعبیر جالبی در این نقل دارد. در الفصول المختارة میگویند این نقل از آن نقلهایی است که مورّخین در مورد کلام این فال گیر بنی اسد اجماع دارند! 📖«أَجْمَعَ عَلَيْهِ رُوَاةُ الْآثَارِ مِنْ قَوْلِ الْأَسَدِي‏» ✋حالا نمیخواهم بگویم شکسته شدن این بینی هم منطقا یعنی شومی! اینها خیلی از این منطقها ندارد! نگویید پس چرا فوتبال ساحلی قهرمان شد! دنبال استدلال نروید! ولی چه میدانم! به دلم افتاد! 👈دیده اید برخی چیزها برایتان منطقی ندارد و قابل توضیح نیست ولی گویا متقاعد میشوید همین است! مخصوصا وقتی شنیدم آن بازیکنی که والدینش گلهایش را تقدیم شهدای شاه چراغ کرده بودند دو گل زده و آن بازیکن دیگری که آنطور بد موضع گرفته بود توپش به تیرک خورد! ⚪️چشممان روشن! سرود کشورتان را نمیخوانید؟! غیرت دینی ندارید؟! دشمن شادمان خواستید بکنید؟! نماینده ی کدام عقیده هستید؟! پس به خودتان واگذار شوید! میخواهید نظام اسلامی را نفی کنید؟! میخواهید بگویید این سرود ملّت ما نیست و سرود نظام ماست؟! ایران منهای نظام اسلامی! 👈مگر قرار بود چه چیزی را بخوانید؟! از خدا و میهن و ایمان و امام و شهید و استقلال و آزادی عارتان شد؟! از گفتن جمهوری اسلامی ایران ابا کردید؟! 👈آن طرف انگلیسی ها که نظامی نشسته بر قرنها خونریزی و استعمار و تاریکی دارند آنطور سرود مزخرفشان را داد میزدند! برای پادشاهشان دعا میکردند! میگفتند: 📖«خدا نگهدار پادشاه مهربان باد! زندگی اش دراز باد! خدایا نگهدارش باش و به او پیروزی و افتخار بده! تا به ما بسیار سلطنت کند! خدا نگهدارش باد!» 👈حالا برای آنکه سوء تفاهمی نشود ان شاء الله تعالی در نوشته ی دیگری در زمینه ملّی گرایی نکاتی عرض خواهم کرد.
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۴) «توجیهی برای چرایی عدم موضع گیری قاطع توسط علما در فتنه تاریک گشت ارشاد» «کلماتی طلایی از امام خمینی» 🔴هر چه جلوتر میرود بیشتر آشکار میشود که ماهیت فتنه ای که با موضوع گشت ارشاد و حجاب آغاز شد یک دسیسه ی بزرگ سیاسی و دینی است. یک نقشه بسیار دقیقی بر آن حاکم است و خوابهای آشفته و پریشان عجیبی برای نظام اسلامی ما دیده بودند. 👈اگر اثبات شود واقعا طرحی دقیق و مرحله دار در کار است دیگر در اینگونه موارد نمیتوان به سادگی انتظار موضع گیری عادی و مبتنی بر شرایط معمولی را داشت. 👈نمیتوان گفت که چرا علمای بزرگ و مراجع موضع قطعی در زمینه حجاب و دفاع از دین نمیگیرند؟! 👈زیرا ممکن است دشمن روی هر موضع گیری در پازل طراحی شده به شکلی حساب کرده باشد که هر چند حق باشد ولی کارکردش را طوری پیش بینی کرده باشد که در نهایت به ضرر جبهه ی حق تمام شود. ✅توضیح آنکه ما صرفا نباید خودمان را ملتزم به گفتن قول حق کنیم! از همین رو تقیّه از قطعیّات تشیّع است. آنچه به آن دستور داده شده ایم گفتن قول سدید است! ✅قول سدید قولی است که همه جوانبش حق است. هم محتوایش حق است و هم هدفش حق است و هم کارکردش حق است و هم چهره اش حق است! 👈حق بودن کارکرد یعنی در جایگاهی بیان نشود که مورد سوء استفاده و ظلم به حقایق دیگر شود و حق بودن چهره یعنی از آن رویی حقیقت را بگوییم که روی نیکو و مقبول آن است. طرز بیان آن طوری نشود که به ناحق مخاطبین از باطن نورانی حق گریزان شوند. حق را از آن روی نیکویش بیان کنیم. در بسته بندی زیبا و حق و متناسب شأنش جلوه دهیم
🔹بارها هم خودم گفتم و هم عزیزان دیگر که چرا بزرگان دینی که از آنها انتظار حمایت میرود حمایت قاطع خود را از دین، رهبری و نظام اسلامی ابراز نکردند؟! در اینجا فرضیّاتی مطرح بود که معمولا در جامعه ی مؤمنین در آنها نوعی سوء ظنّ وجود داشته و دارد. 👈انگشت اتّهام به سمت این بزرگان است. نکند بصیرت ندارند؟! نکند اخبار اشتباه و تحلیل اشتباه به آنها میرسد؟! نکند اطرافیانشان بد هستند؟! نکند خودشان بد هستند؟! نکند برخی حسادت رهبری دارند؟! نکند ... . 💡ولی به ذهنم خطور کرد حالا بین این همه احمالات از باب حسن ظنّ و حمل رفتار بزرگان بر وجه نیک یک توجیهی برای سکوت و یا اعلام موضع قاطع نکردنشان بیان کنم. 👈نمیگویم حتما همین است ولی در هر حال توجیهی است. در دل این توجیه هم نکات مهمی بیان میکنم؛ به فرموده ی امیر المؤمنین علی علیه السلام که در کافی نقل شده: 📖«ضَعْ‏ أَمْرَ أَخِيكَ‏ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا» ⚪شاید در اوایل کار کار پسندیده ای بود که همه یک موضع قاطع میگرفتند ولی هر چه جلوتر رفتیم نقشه ی دشمن طوری شد که دیگر به این سادگی نمیتوان انتظار موضع قاطع را داشت. 👈توضیح اینکه دشمن بعد از مدّتها کار فرهنگی سنگین توانست زمینه های فرهنگی جدّی برای تقابل انداختن بین مردم و نظام دینی و سپس مردم و دین پیدا کند. 👈مسأله حجاب در واقع در کشور ما یک مسأله ی سیاسی بود. ظرفیّت آن را داشت که هم با آن مردم را به تقابل با نظام دینی کشاند و هم در ادامه آنها را به تقابل با اصل دین کشاند! اقتصاد چنین بُردی نداشت! 👈اینبار طرّاحی طوری است که دین را نشانه گرفته است! در آن هتک نمادهای دینی مانند حجاب و عمامه و رکیک گویی به اولیاء دینی و قرآن سوزی و... موج میزند! 🔹البته ریشه های دینی مردم ما عمیق است ولی برنامه ی اینها لزوما اظهار بی دینی پنهان بین قشری از مردم نبود بلکه احداث چنین بی دینی بود! یک موضوع مبتلا به فسق دینی را برای مردم برجسته کرده و سپس آنها را به سمت مخالفت با یک حکم اسلامی هُل دادند و حسابی که آنها را داغ کردند و در فضای عصبانیّت و لجاجت دمیدند کم کم در این فضایی که منطق افول کرده و انسان دچار عصبیّت میشود آنها را با خط دهی و جنگ ادراکی به سمت مخالفت حکومت اسلامی هُل دهند و سپس که داغتر شدند و عقلشان کورتر شد آنها را به سمت توهین و هتک نمادهای دین و غلتیدن به وادی کُفر هُل دهند! 👈کفری که دیگر در آن نه حجابی هست و نه حکومت اسلامی و نه اسلامی! حوزه ی ولایت طاغوت است. ✅دور خیز کلان آنها وقتی در جریان گشت ارشاد به شکل بسیار حیرت انگیزی خیز برداشته بود برای آن بود که در ادامه بخش زیادی از مردم را با خود هُل داده و با آن ابتدا از حکم دینی و سپس حکومت دینی و سپس دین پَرش بدهند! 👈خیلی سیاست شومی بود. بیش از آنکه اغتشاش خارجی باشد که آمارها فریبمان بدهد یک اغتشاش ادراکی و ذهنی بسیار گسترده را راه انداختند! 👈اینکه در این فضای سکر آور فتنه سعی کنند عدّه ای به جایی برسند که پلهای مهم دینی را پشت سرشان خراب کنند و همه ی رشته ها را با اظهار برخی حرفها در موضع لجاجت و اظهار برخی شقاوتها پاره کنند! طوری که دیگر امکان بازگشتی برای خودشان احساس نکنند! ✋آدمی تا وقتی برخی حرفها را نزند یا برخی کارها را نکند باز امیدی هست ولی اگر برخی امور از او اظهار شود گویا وارد مرحله ای دیگر میشود! انگار از یک حوزه ای به بیرون پرت میشود! ⚪وقتی به مباحثات خود با برخی اقوام در پیام رسانی که بسته شد فکر میکنم میبینم آن چند نفر فامیل که با آن داغی از کشته شدن آن زن در گشت ارشاد با باتوم میگفتند و زیر بار نمیرفتند اگر آن داغی را در این دو ماهی که دیگر از آنها خبری ندارم داشته باشند در این جنگ ادراکی دیگر الآن بعید نیست نستجیر باللّه به لبه های کفر و سقوط رسیده باشند! ✔بارها و بارها به ذهنم آمده که اساسا وضعیت ما طوری است که اگر بخواهیم دینداری فرزندان و جامعه مان را خوب کنیم باید آنها را نسبت به حکومت دینی خوش بین کنیم! آنهایی که سعی در تضعیف این نظام میکنند ولو ندانند ولی در واقع در راستای متزلزل کردن باورهای دینی مردم کار میکنند. ✔به این سادگی ها نمیتوان بین دین و نظام دینی فعلی تفکیک نمود. از همین رو یکی از ضرورتهای نسل ما آن است که اگر میخواهیم دیندار باشند سیاسی بارشان بیاوریم! آن هم سیاسی به معنای واقعی آن! تحلیلهای عمیق داشته باشند. اگر نباشند دینداریشان در خطر است.
🔵رفقا این اغتشاشات به فضل الهی جمع میشود! تمام میشود! ولی برای بخشی از جامعه نگرانم! ما مسئول دیانت جامعه هستیم! همان سعادت نهایی! هر چند بعد از این فتنه بسیاری از مردممان به درجات بالاتر ایمان گویا قرار است برسند ولی میترسم بخشی از همین عزیزان و نزدیکان خودمان حتّی بعد از این جریانات به درکات کفر سقوط کنند! 👈شکست خوردگان این فتنه افرادی اند که ممکن است دیگر نه دینی برایشان مانده باشد و نه هویت و فرهنگی و نه امیدی! گویا بعید نباشد که دینداری جامعه را در یک تقسیم معناداری به دین داری قبل از وقایع شهریور و دینداری بعد از آن تقسیم کنیم! 👈با خود گفتم عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد! اگر برخی از همین آخوندهای سکولارمان نبودند شاید بسیاری به وادی کفر غلطیده بودند! اگر برخی از همین عمامه به سرهای غافل یا خائن نبودند بسیاری همین پل آخر را هم دیگر نداشتند! 💡ولی حالا از اینها گذشته به ذهنم خطور کرد که شاید اینکه بزرگانی که تقوا و راستی آنها شک نداریم موضعی قاطع نگرفتند به خاطر همین نقش پدریشان برای جامعه ی دینی باشد! 👈شاید احساس میکنند و یا به آنها برخی تحلیلهای امنیتی مشورت داده اند که اینجا اگر موضعی سخت بگیرند بسیاری بی دین میشوند! حتّی گاهی به آنها خیلی محدود حق هم بدهید که باید به اعتراضات رسیدگی شود! 👈برخی از اینها مانند آنهایی هستند که به درّه سقوط کرده و تنها کسی هنوز خود را در لبه ی درّه آویزان نموده و دستشان را گرفته و میخواهد بالا بکشد! ✋رفقا با اینها در مباحثاتتان لج بازی نکنید! بی اخلاقی نکنید! هی سر به سرشان نگذارید! هی مدام گونی گونی نکنید! اینها باعث بد دینی یا بی دینی برخی از اینها ممکن است بشود! 👈اساسا یکی از امارات حقّانیت اخلاق است! یکی دیگر مظلومیت است! طوری نکنید که بگویند چون طرفداران نظام اخلاق ندارند و چون این جوانان معترض دارند مظلوم واقع میشوند چون به شکل بدی مجبورشان میکنند که بگویند فلان خوردیم که اعتراض کردیم پس حق با آنان است! 👈مراقب باشید! سعی کنید دشمن اینها را به سمت پرتگاه کفر و بد دینی کیش نکند! التقاط و سکولار بودن که بهتر از کفر و بی دینی است! 🔴امام خمینی در پیامی که در تیرماه سال ۶۷ به مناسبت اوّلین سالگرد شهدای حج بیان نمودند صریحا هشدار میدهند نکند جوانان را به بهانه ی التقاط طوری برانید که به نوعی به دام کفر بیافتند! رفقا آنقدر این سخنان حکیمانه است که آدم جا دارد سجده ی شکر کند که در زمان زعامت نوری ایشان و خلف صالحش پای به این عالم فانی گذاشت. به خاطر اهمیت بیانات ایشان در این قسمت آن را به شکل طولانی تری نقل میکنم: 📖«من به صراحت مى‌گویم ملى‌گراها اگر بودند به راحتى در مشکلات و سختى‌ها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مى‌کردند. و براى این که خود را از فشارهاى روزمره سیاسى برهانند، همه کاسه‌هاى صبر و مقاومت را یکجا مى‌شکستند و به همه میثاق‌ها و تعهدات ملى و میهنى ادعایى خود پشت پا مى‌زدند. 📖کسى تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمى‌دانیم ولى هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقده‌ها و حسادت‌هاى خود را نمى‌توانند پنهان سازند، آنان را به باد ناسزا گیرند. ولى در هر حال آن چیزى که در سرنوشت روحانیت واقعى نیست، سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است که اگر بندبند استخوان‌هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله‌هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستى مان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند، هرگز امان‌نامه کفر و شرک را امضا نمى‌کنیم.
📖علما و روحانیون انشاءالله به همه ابعاد و جوانب مسؤولیت خود آشنا هستند ولى از باب تذکر و تأکید عرض مى‌کنم امروز که بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامى‌مان احساس مى‌کنند که مى‌توانند اندیشه‌هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرف‌هاى آنان را بشنوند، و اگر بیراهه مى‌روند با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید. 📖و باید به این نکته توجه کنید که نمى‌شود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگ التقاط و انحراف بر نوشته‌هاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز این‌گونه مسائل را عنوان مى‌کنند، مسلماً دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان مى‌طپد و الا داعى ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. 📖اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه‌اى است که خود فکر مى‌کنند، به جاى پرخاش و کنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند مأیوس نشوید، در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرال‌ها و ملى‌گراها و یا چپ و منافقین مى‌افتند و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتى ما مى‌توانیم به آینده کشور و آینده‌سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم و از اشتباهات و خطاهاى کوچک آنان بگذریم و به همه شیوه‌ها و اصولى که منتهى به تعلیم و تربیت صحیح آنان مى‌شود، احاطه داشته باشیم. 📖فرهنگ دانشگاه‌ها و مراکز غیرحوزه‌اى به صورتى است که با تجربه و لمس واقعیت‌ها بیشتر عادت کرده است تا فرهنگ نظرى و فلسفى، باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله‌ها، حوزه و دانشگاه در هم ذوب شوند تا میدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسیع‌تر گردد».
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۵) «در این فشار اقتصادی چقدر به فکر همدیگر هستیم؟!» 🔵مسجد بودم. بین دو نماز شخصی بلند شد و ابراز نیاز کرد! گفت کارگر سر همین چهار راه است و امروز بیکار مانده! شبها خانه اش سرد است! پولی میخواست تا بخاری دسته دوّمی بخرد و به خانه اش ببرد! 👈شخص مسنّی کنارم نشسته بود! روی کرد و به من گفت اینها معمولا دروغ میگویند! به جای پول فهمیده اند که اجناس دست دوم را بهتر از آنها میخرند از این راه وارد میشوند! 🔻نمیدانم چرا این را که شنیدم حالم منقلب شد! روی کردم به سمت چهره ی ایشان و گفتم: خدا کند همانطور که میگویی راست نگوید! دروغ بگوید! و الا وای بر ما! دیدم اشک در چشمان پیرمرد حدقه زد! او هم گفت: وای بر ما! 🔻 🔹در این روزها خداوند متعال برای آزمودن عیار ایمانمان ابتلائات دنیایی را بیشتر کرده! قرار است آن عزمهای نورانی و انتخابهای بزرگی ظهور کند که باطنش جنّات تجری تحتها الانهار است؛ چقدر مراقبیم تا از این آزمون سربلند بیرون بیاییم؟! 👈نکند یادمان برود که همه ی اینها جز صحنه هایی از دار ابتلاء نیست! همه و همه برای آن است که عزمهای نورانی و انتخابهای بزرگ خود را در راه آن نور ازل و ابد نشان دهیم. 👈آیا به فکر آن حقّ معلوم سائل و محروم هستیم؟! آیا به فکر صله ی رحم هستیم؟! آیا به فکر همسایه و دوستان و مؤمنین هستیم؟! آیا اصلا دغدغه اش را داریم که گرهی از مشکلی باز کنیم؟! 👈آیا از اهل معروفیم؟! از آنهایی که «طوبی لمن أجریتُ علی یدَیه الخیر» هستند؟! یا در بند این اعتبارات و در قفس این موهومات اسیریم؟! ✋مثل این بچه ها که میگوید این اسباب بازی من است و این خوراکی من است و این لباس من است؟! نکند این اعتباریاتی که برای نظم دادن به حیات دنیایی سامان یافته را حقیقت بپنداریم؟! 👈اگر این مال برای توست یعنی تو به دلیل انضباط در نظام تصرّفات دنیایی فعلا اولویّت در تصرّفش را داری. نه اینکه دیگر وظیفه ای در قبال دیگران نداشته باشی! نخیر! 👈سائل و محروم و برادران ایمانی و رحم و ... هم در این اموال حقّی دارند. نکند یخچال خانه ات تا خرخره پر باشد و از همسایه مان هیچ خبری نداشته باشیم! اصلا ککِمان هم نگزد! 👈برای فرزندان و خانواده ی خود هر جور خواستیم خرج کنیم و هیچ دغدغه ی برای خانواده های دیگری که در فشارند نداشته باشیم! 👈والله این رسم ایمان نیست! والله این طریق خداجویان نیست! والله این روش منتظران ظهور نیست! عشق بازانی چنین مستحق هجرانند! ✅خدا کند بفهمیم و باورمان شود که همه ی اینها امتحان است! نه این غنا اصالتی دارد و نه آن فقر! همه زمینه های ابتلاء است. ✅اگر کسی صحنه ی زندگی را در قالب صحنه ی ابتلاء نبیند خیلی چیزها را نخواهد فهمید! خیلی چیزها! 👈نکند منتظر بمانیم و خودمان به استقبال گره گشایی از مؤمنین نرویم؟! نکند اگر به ما رو زدند روی تُرش کنیم؟! نکند اگر توانستیم از آبرویمان خرج کنیم دریغ کنیم؟! 👈این امتحان دنیایی امتحان جامعه ی ایمانی ماست. زیرک باشیم! زرنگ باشیم! شاید در یکی از همینها توفیق یافتیم و با نیّتی پاک و والا نظر لطفی را به سوی خود جلب کردیم. 📖«مَنْ‏ فَرَّجَ‏ عَنْ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۶) «من هانت علیه نفسه فلا تأمن شرّه» «ثوابهای مغفول» 🔵با خانواده بیرون رفته بودیم. شام هم نخورده بودیم. دیدم جایی نوشته آش! پیاده شدیم و سفارش دادیم و خوردیم! راستش توقّع نداشتم آشش اینقدر خوش مزه و خوب باشد. صاحب مغازه با چهره ای خسته آن طرف بود. گویا انگار او وظیفه اش این است که به مشتری کالایی عرضه کند و مشتری هم پولش را بدهد! گویا افق نیّت همین سطح نازل حیوانی است که او پولی در بیاورد و این هم شکمی سیر کند! 🔻وقتی انسان اینقدر تحقیر میشود باید از او ترسید! (من هانت علیه نفسه فلا تأمن شرّه) دیگر قابل اعتماد نیست! به یک انسان میتوان اعتماد کرد نه یک حیوان و یا یک شیطان! در چنین فضای غیر انسانی و غیر برادرانه میتوان انتظار هر نوع تقلّبی را داشت. سرّ تربیت در توجّه و اعتماد به فطرت نوری انسانی و تلاش در جهت شکوفایی کرامت ذاتی مقام انسان است🔺 ✅در بسیاری از اموراتمان هیچ رابطه ی برادری و انسانی انگار حاکم نیست. رابطه ای از سنخ محبّت! عطوفت! ایمان! اگر بود ریشه ی کم کاری و تقلبها در این چیزها را میخشکاند! بازارمان مسجدمان میشد. مگر وقتی جایی از روی احترام میهمانی میروید ترس این را دارید که سر سفره فریبتان دهند؟! نه! احتمالش هم دور از فضای اکرام و احترام بین روح ها است! 👈بگذریم! شاید در ذهنش این بود که: کوفت کردی؟! یالّا پولت را بده شرّت را کم کن! من هم رفتم حساب کنم دیدم قیمتش به نظرم بالاست. میتوانست در ذهنم بیاید: بیا اینم پولت! بگیر و حرامت باشد! 🔸بدون اینکه واقعا قصدی داشته باشم بعد از آنکه پول را دادم صادقانه و از روی محبّت گفتم: خیلی آش خوش مزّه ای بود! 👈در یک لحظه دیدم صحنه عوض شد. چهره اش شکوفا شد و چشمانش یک برقی زد و بر لبانش هم یک لبخند زیبا نشست! یک نشاط و شادابی و سر زندگی گویا در او دمیده شد! آن چهره ی پژمرده رفت! عمیقا خوشحال شد. گویا خستگی از بدنش خداحافظی کرد! 👈یک ارتباط انسانی و برادری برقرار شد. چیزی ورای این امور دنیایی حیوانی! نمیدانم ولی احساس کردم یک ثواب زیادی به من داده شد! ✋حالا گیریم به خاطر امور دنیایی و بازی های آن تو در نقش خریدار حاضر شده ای و او در نقش فروشنده! تو پول میدهی و او جنس! ولی اینها که اصالت ندارد! این خریدار و فروشنده را معنای عامی بگیرید! در روابط خانوادگی و اداری و خدماتی و... هم اینطور است! 👈درست است که زن غذا درست میکند و مرد پول می آورد! ولی گاهی بگوییم از تو ممنونم که همیشه برایمان غذا درست میکنی! غذای خوش مزه! تویی که بزرگتر از این مقولات هستی! خیلی بزرگتر! او هم بگوید ممنون که همیشه کار میکنی و برای رفاهمان تلاش میکنی! چقدر زحمت میکشی! واقعا شرمنده تو هستیم که به خاطر ما اینقدر خودت را خسته میکنی و... اینها همان بعد انسانی ماجراست. 👈آیا به فکر روابط انسانی ورای این صورتهای خشکی که روح های بزرگ را مسخ کرده هستیم؟! آیا من او را مانند یک دستگاه بی شعور میدانم که پولم را در آن می اندازم و از او جنسی میگیریم و او نیز من را مانند یک جیبی بی شعور میداند که قرار است مقداری از آن پولی بیرون بیاورد؟! 👈آیا انسان این است؟! اشرف مخلوقات این است؟! آیا همانطور که با هم ارتباط حیوانی بلکه نباتی یا جمادی میگیریم دغدغه ی آن را داریم که اگر شد مقداری ارتباط روحی هم گرفته و از افقی بالاتر و انسانی با هم ربطی پیدا کنیم؟! 👈از او تشکّر کنیم؟! به او بها بدهیم! به او احساس احترام واقعی منتقل کنیم! اینکه کار تو بیش از پولی که به تو دادم ارزش داشت! 💡بماند! ولی آنچه در آن لحظه درک کردم و به ذهنم خطور کرد این بود که چه ثوابهایی است که همینطور از کفمان رفته است! مفهوم «ثوابهای مغفول» در ذهنم نقش بست! 🔹پیرامون خود تأمّلی کنیم شاید از این ثوابهای مغفول کم نباشد! یک وجه منبسط و البِشر لجمیع العالم! یک خسته نباشید گفتن و تفقّد جزئی! یک نصیحت برادرانه! 🔹نمیدانم یک چیزی که این زندانهای عادات که روح انسانها را به اسارت گرفته را شکسته و مقداری به ارتباط روحی اصالت بدهد. با آن ارتباط برقرار کند و بگوید تو بزرگی! تو بزرگتر از روابط عادی هستی! 👈یک وسعتی به آنها بدهیم و بگوییم که ما از دیار دیگری هستیم! آیا حواسمان هست اینهایی که با آنها ارتباط میگیریم روح هایی هستند که ابدیتی در پیش دارند؟! اینقدر عظمت دارند؟! 👈آیا میدانیم از یک امور کوچکی میتوانیم ثوابهای بزرگی را کسب کرده و رضایت خداوند متعال را جلب کنیم؟! قال رسول الله صلی الله علیه و آله: 📖«يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنَّكُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ‏ بِأَمْوَالِكُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلَاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ الْبِشْرِ»
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۷) «عقل قرآنی» (۱) «گونه ای نقاب دار از سکولاریسم در اندیشه ی متدیّنین» «سکولاریسم روایی» یا «فقه ابتلائی؟!» «سکورالیسم روایی سرّ عمده شبهه ی کارآمدی نظام اسلامی» ✅عمق سکولاریسم این است که اگر خدایی هست و اگر آن خدا پیامبری دارد و اگر آن پیامبر شریعتی دارد آنگاه آن شریعت اگر هم قبول شود و هنوز هم معنایش همان باشد که قبلا نازل شده پس منحصر در برخی نواحی زندگی است که عقلمان نمیکشد که معمولا زندگی شخصی فردی مخصوصا لایه ی مناسک عبادی است ✅حال یا با این انگاره که خدا در دیگر حوزه ها دخالت نمیکند و یا نباید دخالت بکند زیرا عقل ما کافی است و یا لااقل با یک اندیشه مقداری ملایمتر که میتوانست دخالت کند ولی نکرده است! دیگر نباید در مورد سیاست و کشورداری و یا اقتصاد و هر چیزی که عقل خودمان میرسد حرفی بزند! ✅این یعنی کنار گذاشتن فقه در این عرصه ها و منحصر کردن علوم انسانی و دلخواه بشر در این جوانب زندگی. 🔹چنین اندیشه ای هر چند عمری بسیار کهن دارد ولی صورت نظریه وار، برجسته و قابل اشاره ی آن مولود انسان گرایی و عقل گرایی مدرن است. اصل نزاع علم فقه دینی با علوم انسانی یا همان فقه انسانی در همین سکولاریسم است. ✋مسأله در واقع این نیست که بسیاری از امور جزئی به عقل بشری سپرده شده و اساسا منزلت عقل بشری در هندسه ی معرفت دینی کجاست که بحثی صحیح و مهم است بلکه مسأله این است که شریعت اگر هم بتواند و بخواهد اصلا نباید در این حوزه ها دخالت کند! 👈به گونه ای که زبان باطنش این است که اگر هم دخالت کرده اشتباه بوده! از اینجاست که باطن سکولاریسم نوعی کفر و الحاد نقاب دار است.
👈الحادی پنهان و به خاطر همین بسیاری از مؤمنین هم نادانسته مبتلا به این نوع کفر میشوند. ✅اگر دقّت نکنیم شیطان از راه همین منزلت عقل جاده صاف کن نوعی سکولاریسم پنهان بریده از آسمان میشود. سکولاریسم دشمن توحید است. 👈سکولاریسم عملا اینگونه است که خدا اگر دستوراتی دارد و باید از آن تبعیت نمود و تقوا و مراقبه ای داشت فقط در همان نماز و روزه و ... است که به طواغیت و ظالمین و حتّی دیگرانی که به دنبال هواهای نفسانی خودشان هستند ربطی نداشته باشد! 👈اینجا دیگر اصلا خدایی نیست! نفس فرمانروایی میکند! همان بت اعظم! عبودیتی دیگر در کار نیست! خدا و پیغمبر و معادی دیگر نیست! خدا از ما خواسته ای ندارد! خدا برای برخی افراد و برخی جاهاست برای این از ما بهتران نیست! 👈اشکالی ندارد قرآن بخوانید ولی برخی آیاتش را باید فیلتر کنید! اینکه بگوید اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت! نه آن فقره ی دوّمش را فاکتور بگیرید! اینکه میگوید لا ترکنوا الی الّذین ظلموا فتمسّکم النّار! نه اگر نیاز بود اشکالی ندارد! سیاست جای منافع است نه این حرفها! و... 🔴آیا میدانید دقیقا همین اشکال را به امیر المؤمنین علی علیه السلام کردند! یکبار مغیرة بن شعبة به حضرت گفت فعلا به معاویه گیر نده! بگذار ارکان حکومتت قوی شود بعد عزلش کن! الآن با او خوب باش و به او وعده بده! خب یک مطلبی کاملا موافق کیاست دنیایی! 👈واقعا اگر حضرت این کار را میکرد هم موافق عقل ما بود و هم در کلّ کارها یک جور دیگر رقم میخورد! ولی حضرت دقیقا دست گذاشت روی اینکه سکولاریسمی در کار نیست. 👈حتّی اگر منجر به شکست ما شود این از آن مواردی است که در فقه دینی گفته شده نباید از آن کوتاه آمد! 📖«إِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ شُعْبَةَ قَدْ كَانَ أَشَارَ عَلَيَّ أَنْ أَسْتَعْمِلَ مُعَاوِيَةَ عَلَى الشَّامِ وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ فَأَبَيْتُ ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ‏ لِيَرَانِي‏ أَتَّخِذُ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» 👈ببینید دارد چه میفرماید! میگوید نمیخواهم خدا چنین لحظه ای را ببیند! اصلا بحث چیز دیگر است! این است که خدا راضی نیست! نوعی دیگر از روابط هستی را در اتّخاذ مواضع مینگرد! 👈اقتصاد و امنیت و سیاست و.. همه به هم میریزد؟! خب دیگر چاره ای نیست بریزد! صحنه که فقط این نیست اینها را درست کنم بلکه صحنه این است که اینها را در زیر سایه ی رضایت الهی درست کنم! 👈اگر او راضی نباشد اینها هیچ ارزشی ندارد! اگر ارزش داشت خداوند متعال آن تمدّنهای بزرگ عاد و ثمود و فرعونها را به خاطر راضی نبودنش نابود نمیکرد! ⚪️رفقا دقّت میکنید داستان دارد چگونه روایت میشود؟! کلید داستان اینجاست! این را در ادامه بیشتر باز میکنم. در جای دیگری مالک اشتر به کنایه گفت شما هم اگر سر کیسه را مانند معاویه مقداری شل کنی مشکلاتمان حل میشود که باز حضرت اصلا زیر بار نرفتند که مشکلات کشور و حکومتشان اینگونه حل شود! 👈و یا در جای دیگر خودشان صراحتا فرمودند میدانم که اگر برخورد سخت امنیتی و با شمشیر با شما کوفیان بکنم رام میشوید ولی حاضر نیستم برای شما خودم را نزد خدا خراب کنم! ✋آقا حضرت دارد چه میگوید؟! صحنه را در قالب چه ژانر و روایتی میبیند؟! چطوری می اندیشد و فکر میکند و پروای چه چیزی را دارد؟! همان عمق مبارزه ی فقه دینی و علم سکولار را میگوید! یعنی چه؟! یعنی اینکه خدا در همه ی صحنه ها خداست و در همه جا در حال امتحان ماست. ✅ما اوّلا باید به دنبال موفقیت در آزمون زندگی دنیا در محضر خداوند متعال باشیم و ثانیا و در طول آن باید به فکر کیفیت دست و پنجه نرم کردن با مشکلات باشیم. این مقتضای داستان توحید است. 👈در جای دیگری امیر المؤمنین علی علیه السلام در نامه ای به معاویه اصل داستان را این میداند که خدا میخواهد ما دو تا را با هم آزمایش کند! 📖أمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَي بِهَا وَ قَدِ ابْتَلَانِي اللَّهُ بِكَ وَ ابْتَلَاكَ بِي فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الْآخَر 🔻رفقا یک مسأله ی بسیار مهم و یک گونه ی کمتر شناخته شده ولی بسیار پر قدرت از سکولاریسم آن است که روایت کلان ما از علّت زندگی دنیایی مان روایت سکولار باشد. زندگی دنیایی را در ژانر سکولاریسم ببینیم🔺 👈دقّت کنید چه میگویم! خود روایت از زندگی سکولار باشد. یعنی چه؟! یعنی اینکه به زندگی دنیایی در برابر زندگی آخرت اصالت بدهیم! گویا اصل دنیا است. 👈این دقیقا همان زهری است که بسیاری از مؤمنین بلکه فضلایمان را دچار شبهات تاریک در زمینه ی نظام اسلامیان کرده است. اینکه مبتلا به بیماری «سکولاریسم روایی» شده اند.
✔داستان زندگی انسان در عالم دنیا را در ژانری میبینند که در آن حیات دنیایی ولو به شکلی ناخودآگاه اصیل پنداشته شده و چنین ژانری است که به شکل مخفی نوعی از عقلانیّت بریده از وحی را به آنها دیکته میکند که در آن مدام میتوان به منطق حکمرانی اولیاء الهی و نظام اسلامی اشکال گرفت! 🔵خب اگر باید از سکولاریسم روایی پرهیز کرد باید به چه چیزی پناه برد؟! به همان چیزی که قرآن کریم بارها و بارها به آن تأکید نموده است. به اینکه داستان حیات دنیایی انسان را در ژانر توحید و بازگشت یا همان معاد و سپس در پی آن در ژانر ابتلاء و فتنه و امتحان روایتگری کند! ✂داستان زندگی دنیا را قیچی شده نبینید! اصلا داستان این نیست که آمده اید اینجا تلسکوپ هوایی بفرستید بفرستید و کاوشهای علمی کنید و یک زندگی مرفّه و بی دردی داشته باشید که آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه! 👈داستان این است که شما اصلا اهل دنیا نیستید! به اینجا هبوط کرده اید تا آزمایش شوید و به وطن اصلی خودتان بازگردید. 👈قرار است اجتماعی تشکیل داده و در این دنیای محدود با یکدیگر در برابر هواهای نفسانی و شیاطین برای رضای خدا ایستادگی کرده و پس از آنکه امتحان خود را پس دادید دوباره برای حیات ابدیتان به آن عالم بازگردید. 👈زندگی دنیایی را در ژانر ابتلاء و فتنه روایت کنید! عقلانیت شما در تحلیل حوادث دنیایی و مناسبات شما با آنها از نوع فقه ابتلائی باشد نه از سنخ سکولاریسم روایی! 🔹اساس این روایتگری و فقه ابتلائی «لنبلوکم أیّکم أحسن عملا»ـیی را قرآن کریم در آیات ۳۴ تا ۳۹ سوره ی مبارکه ی بقره بیان نموده است: 📖«وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ* فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ* قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ‏ مِنِّي‏ هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ* وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون‏» ✅یکی از اسرار تأکید بر تلاوت دائمی قرآن کریم در شبانه روز آن است که روایت دیگری را بر ذهنمان قالب نکنند! عالم دنیا را در ذیل مفاهیم خدا و آخرت و دنیا و شیطان و نفس و انسان و ابتلاء و انبیاء الهی و... ببینیم و اینگونه تحلیل کنیم. 🔹خب برگردیم به اغتشاشات و شبهات پیرامون نظام اسلامی ما در زمان کنونی! معمولا به برخی مشکلات اقتصادی، اداری، سیاست خارجی و فرهنگی و... استدلال میشود. ورای اینکه بسیاری از این مشکلات از سنخ مشکلات جهانی است ولی عمق منطق نهفته در دل اینها در متهم کردن سیاستهای نظام اسلامی ی اصل آن طوری است که مبتنی بر نوعی سکولاریسم روایی است. 👈گویا گمان میکنند نباید به دستور قرآن در استکبار ستیزی عمل کرد! یا اگر میتوان، میشود در برابر طواغیت عالم ایستادگی کرد و گربه ای هم شاخشان نزند! دردشان نگیرد! با خوف و جوع و نقص اموال و انفس و ثمرات آزمایش نشوند! 👈آدم پای صحبتهایشان مینشیند آنهایی که اهل دین هم هستند میبیند عمقش به نوعی سکولاریسم روایی تکیه دارد! یادش رفته قصّه دنیا و حیات دنیایی چه بود؟! 👈اشکالاتی میکند که واقعا به امیر المؤمنین علی علیه السلام هم میتوان آن اشکالات یا بیشتر یا برخی اش را گرفت. چرا با معاویه کنار نیامدی؟! چرا مقداری سر کیسه را شل نکردی؟! چرا فلان جا سخت گرفتی؟! چرا و چرا ... . 👈اصل حرفشان این میشود که نباید با آمریکا و اسرائیل در می افتاید یا اگر خیلی ارفاق دهند الآن وقتش نیست در بیافتید! باید حکومت کدخدا را بپذیرید! واقعیتی است! اندازه ی خودتان وزنه بزنید و... . 👈مدام هم تعابیر فریبنده ای بیان میکنند که همه در ژانر سکولاریسم روایی تعریف میشود. به محض اینکه یک انسان مؤمن از این شرک مخفی خود را نجات داده و به حوزه ی فقه ابتلائی در همه ی عرصه های زندگی برسد از ریشه این شبهات میخشکد! ✋اگر هم قرار است بعد از آن سخنی از عقل و مصلحت زده شود اساسش با آن عقلی که قبلی از این مرحله در فضای سکولار رقم میخورد فرق دارد! اشتباهشان نگیرید! ⚪اینها گویا همه ی حرفشان این است که قرار بود ما و جامعه ی ما به رفاه حدّاکثری بالفعل برسیم و چون فعلا الآن نرسیدیم پس همه ی سیاستها غلط بوده است! میگویند به حجاب گیر ندهید! 👈در پاسخ باید گفت اصل روایتتان صحیح نیست. فضلا از اینکه در آنچه هم میگویید قابل نقدید! اینها به معنای دفاع از سوء عملکردها نیست بلکه در مقام دفاع از اصل نظام اسلامی است. شنونده عاقل است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۸) «جشن تولّد» «نَفَسُ‏ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه‏» 🎉🎈تولّد یکی از عزیزانم بود. این جشنها بهانه ی خوبی برای ارتباط و محبّت بین انسانها و صله رحم و دیگر امور پسندیده است. چون آن محبوب ازل و ابد این چیزها را دوست دارد پس ما هم دوست داریم. محبتمان به عزیزانمان هم ریشه در محبت به او دارد: نَقِّل فُؤادَک حیثُ شئتَ مِنَ الهَوی مَا الحُبُّ الّا للحَبیبِ الاوّلِ 🎉چند شاخه گل خریدم. رفتم شیرینی فروشی جایتان خالی شیرینی تر خریدم. دیدم کیک تولّد هم هست. ولی گفتم اینها دیگر چیست؟! همان شیرینی کافی است. 🎂بعدا متوجّه شدم کیک تولّد نخریدنم به خاطر همان اختاپوس تحجّر است. آخر چه اشکالی داشت؟! همه خوشحالی میکردند. جای خوشحالی هم داشت. 🌸یکی از عزیزان که در محفلمان حاضر بود گفتند نمیدانم چرا انسان سنّش از پنجاه میگذرد احساس میکند خیلی هم عمر نکرده! یک احساس دیگری دارد! گذشت! 💡به ذهنم مطلبی خطور کرد. اینکه واقعا تاریخ تولّد ما در این دنیا مهمتر است یا تاریخ مرگ ما؟! 👈راستی چگونه میشود به این پرسش پاسخ داد؟! راستی اگر ما به این دنیا هبوط کرده ایم تا مدّتی امتحان پس داده و دوباره به دیار اصلی خود بازگردیم پس تاریخ رفتنمان و مدّتی که هنوز برایمان برای توشه جمع کردن باقی است مهمتر است. 👈باید نگاهمان همواره به ساعت و تقویم باشد که چقدر دیگر وقت مانده نه اینکه نگاهمان به گذشته باشد که چقدر تا حالا وقت تلف کرده ایم؟! برای وقتی که تلف کرده ایم و عمری که تباه کرده ایم جشن بگیریم؟! 😔یک لحظه متحیّر شدم که آیا تاریخ تولّد باید غمگین شد یا شادمان؟!
💡اینجا به ذهنم مطلبی آمد. ما معمولا وقتی همدیگر را میبینیم از سن هم میپرسیم. جشن تولّد هم در همین فضاهاست که رونق میگیرد. برایمان مهم است که چند سالمان است! ✋گویا در نگرشمان نوعی توهّم نامیرایی یا اصالت دادن به دنیا نهادینه شده! رسوب کرده! 🔻به نظرم رسید اگر هر کدام از ما تاریخ مرگ خودمان را میدانستیم بدون شکّ وقتی به همدیگر میرسیدیم دیگر از سنمان نمیپرسیدیم! این دیگر چه سؤالی است؟! دیگر به خودی خود شادی نداشت! به جای پرسش از اینکه چند سالت هست و چقدر از عمرت گذشته میپرسیدیم چقدر از عمرت باقی مانده است! این سؤال خیلی مهمتر میشد! واقعا جشن تولّدها رنگ میباخت!🔺 👈ای جانها به فدای تو یا امیر المؤمنین! حضرت در حکمتی در نهج البلاغة میفرماید نفسهای انسان همان گامهای او به سمت لحظه ی مرگ اوست! 📖«نَفَسُ‏ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه‏» 👈و چه پر حکمت است مخفی ماندن این راز سر به مهر! و چه بزرگ رازی است این راز! اساسا یکی از ابتلائات انسان همین مخفی ماندن مدّت باقی مانده ی عمر اوست. اگر معلوم بود دنیا اینگونه که الآن هست نبود! واقعا نبود! روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟! از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا؟ یا چه بوده است مرادِ وی از این ساختنم؟ مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم می وصلم بچشان تا درِ زندان ابد به یکی عربده مستانه به هم درشکنم من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم ⚪حال که ما نمیدانیم تاریخ مرگمان کی است و کی نوبتمان به سر می رسد ولی یک چیز را که میدانیم! آن هم یاد مرگ است! زیرک آن است که بیش از همه یاد مرگ باشد. زیرک آن است که آن زمان را از یاد نبرد! حتّی در جشن تولّدش هم اگر زیرک است به یاد آن باشد. 👈ای به فدای شما ای زینت بندگان خدا! ای جانها به فدای شما ای آقای سجده کنندگان! در صحیفه مبارکه سجادیه آمده که وقتی مولایمان به یاد مرگ می افتاد یا به ایشان خبر مرگ کسی را میدادند این دعا را میخواندند! ✋دمی خود را از این اشتغالات دور کنیم و زانوی صدق و خضوع بر زمین نهاده و با تمام وجود همنوا با آن لبهای مطهر زمزمه کنیم: 📖«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ 📖* وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ، وَ آمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ، وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَيْنَ أَيْدِينَا نَصْباً، وَ لَا تَجْعَلْ ذِكْرَنَا لَهُ غِبّاً 📖* وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلًا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِيرَ إِلَيْكَ، وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِي نَأْنَسُ بِهِ، وَ مَأْلَفَنَا الَّذِي نَشْتَاقُ إِلَيْهِ، وَ حَامَّتَنَا الَّتِي نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا 📖* فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَيْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً، وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً، وَ لَا تُشْقِنَا بِضِيَافَتِهِ، وَ لَا تُخْزِنَا بِزِيَارَتِهِ، وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِكَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِيحِ رَحْمَتِكَ 📖* أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالِّينَ، طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ، تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرِّينَ، يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ»
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۹) «پدر پدر بزرگش از جهت مادری چینی بوده!» «پیشنهادی برای توسعه علم رجال» 🔴ناهار جمعه مهمان بعضی از عزیزان بودیم. بازی تیم ملّی ایران و ولز را پخش میکرد. ما هم نشستیم و با جمع دیدیم. فوتبال انصافا جذابیتهای زیادی دارد. برای خودم شخصا وقتی به سبزی چمنها و شادابی و نشاط انسانها نگاه میکنم لذّت میبرم. یکی از چیزهایی که بر اساس روایت باعث جلاء دیده است «النظرُ الی الخُضرَة» است. 👈ولی نقش دیگر امور را نیز در این جذابیت نمیتوان کتمان کرد. در آن مفاهیم فطرت پسندی مانند عدالت داوری، رقابت سالم، نظم و شفافیت، عاقبت و سرانجام و تلاشی ابتر نبودن و مانند آن موج میزند. مفاهیمی جهانی که به این بازی ظرفیت جهانی شدن میدهد. 👈بخشی از آن هم ریشه در حبّ نفس و توسعه مَنِ فردی به من اعتباری بزرگتر مانند تیم شهر من و تیم مورد علاقه ی من و تیم کشور من و... دارد. بگذریم ... . ⚪گزارشگر بازی داشت صحبت میکرد! گفت: «فلان بازیکن ولز پدر پدر بزرگش از جهت مادری چینی بوده»!!! گوشم زنگ خورد! آخه بازیکن خیلی مهمی هم نبود که اینطور از او اطلاعات میداد! به رگ غیرتم برخورد! یاد فرمایش امیر المؤمنین علی علیه السلام افتادم که فرمودند: 📖«لَا أَرَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ إِلَّا ظَاهِرِينَ عَلَيْكُمْ بِتَفَرُّقِكُمْ عَنِ حَقِّكُمْ، وَ اجْتِمَاعِهِمْ‏ عَلَى‏ بَاطِلِهِم‏» 👈اینها چه در موهوماتشان مصمّم اند! چه جدّی گرفته اند! چه تحقیقاتی میکنند! چه علم رجالی برای فوتبالشان تأسیس کرده اند!
👈پدر پدر بزرگ مادریش چینی بوده! آخر چه اثری در دنیا یا آخرتمان بر آن مترتّب میشود؟! ولی باز اینقدر برایشان مهم است. بعد ماها در شناخت رجال دین کاهلی میکنیم! 🔹به غیرتمان برنمیخورد؟! اصلا نه علمایمان را به خوبی میشناسیم و میشناسانیم و نه راویان و رواتمان را که واسطه های بین ما و چشمه ی زلال نور و معرفت هستند! در یادگیری علم رجال و تاریخ برای استناد و فهم بهتر در علوم دینی کاهلی میکنیم. امری که بسیار هم اثر دارد. دین است! مگر شوخی است! 📖«فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ‏ تَأْخُذُونَه‏» ⚪اگر خود ما طلبه ها در ذهنمان در فضای راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام یک مسابقه ی فوتبال برقرار کنیم قطعا برخی بسیار گران قیمت و ارزشمندند و برخی ساده تر و همینطور ... . 👈اگر بسیاری از آنها را نمیشناسیم لااقل بلا تشبیه آن رونالدوها و مسی ها و مانند آنها را در بین راویانمان چقدر به شکل تخصصی و دقیق میشناسیم؟! از احوالاتشان خبر داریم؟! 👈چقدر محمد بن مسلم ها و ابن ابی عمیر ها و یونس ها و... را میشناسیم؟! چقدر حریز سجستانی ها و حمّادها و ابن سنان ها را میشناسیم؟! 👈چقدر تبار اینها و زندگی و کتب و احوالات پیرامونشان را میشناسیم. آن شناختنی که تأثیر زیادی در فهم ابعاد مهمی از تاریخ تشیّع و روایات ائمه علیهم السلام دارد. ⚪با کمال تأسّف باید بگویم خیلی در این زمینه ضعف داریم. علم رجال ما خیلی جای پیشرفت دارد. پیشرفتی که به درک روایات اهل بیت علیهم السلام و تاریخ ائمه علیهم السلام و روایات کمک شایانی میکند. 👈سرّش هم در این است که باید بین حدّ علممان با حدّ واقع تفکیک نماییم. علم رجال بازنمایی از حدّ علممان نسبت به تاریخ رجال است. 👈ما باید مدام در بالا بردن حدّ علممان و نزدیکتر شدنش به حدّ واقع بکوشیم. بسیاری از رجالمان را نمیشناسیم. اجمالا میدانیم در بسیاری از موارد مشکل از ناشناس بودن آنها هم نیست بلکه مشکل در علممان است. از اینجاست که این علم جای پیشرفت بسیار دارد. 🔹جز آن تلاشهای محدود اوّلیه در بازشناسی رجال شیعه که در قالب کتبی مانند رجال کشّی و فهرست نجاشی و شیخ طوسی باقی مانده تا قرنها چندان کار جدّی انجام نشد. 👈در ادامه در زمان گسترش تفکّر اخباری و روشن شدن نواقص جدّی طرح حدیث شناسی جدید موروث از زمان علامه حلّی تلاشهایی برای ترمیم این دانش از سوی بزرگان شیعه انجام شد. 👈طرح های مختلفی برای ترمیم و تکمیل این دانش انجام شد. بخشی از این تلاشها معطوف به یافتن کلّیاتی در راستای توثیق برخی رجال شیعه بود. 👈عناوینی که میشد با آن بخشی را توثیق نمود. مانند توثیق رجال کامل الزیارات و تفسیر علی بن ابراهیم و توثیق مشایخ اجازه و مکثرین در نقل و مانند آن. ⚪ولی آنچه مهمتر از این است تلاشی گسترده ی پژوهشی و تاریخی پیرامون این افراد و تجمیع قرائن پیرامون آنها از دل کتب تاریخی و روایات و رجال عامّه و جریان شناسی و مانند آن است. 👈یک تحقیق واقعی تاریخی و گشودن پرونده ای باز برای شناسنامه دار کردن میزان اطلاعاتمان در مورد اینها و بالا بردن این اطلاعات. این کاری است که چندان در آن موفّق نبوده ایم. 👈معمولا هم به دلیل در دسترس نبودن کتب و عوامل جانبی این چنین بوده است. در قرن اخیر خوش بختانه تلاشهای بسیار جدّی در این زمینه انجام شد. 👈در رأس این تلاشهای پژوهشی که امروزه به شکل کتاب در دسترس قرار گرفته دو کتاب قاموس مرحوم شوشتری و تهذیب المقال مرحوم موحّد ابطحی است. 👈اوّلی تعلیقه بر تنقیح المقال مرحوم مامقانی است و دوّمی تعلیقه بر فهرست نجاشی است. این دو کتاب به نوعی در نو آوری و گشودن ابحاث نوین و بالا بردن حدّ علم ما به شکل تاریخی به یکدیگر پهلو میزنند. 👈اخیر هم برخی از بزرگان مانند آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله سیّد احمد مددی و آیت الله سیستانی تحقیقات مهمی در این زمینه داشته اند که متأسّفانه به شکل کتاب در نیامده! 🔹اما در زمان ما با روی کار آمدن ابزارهای رایانه ای به جدّ میتوان تحوّلی بسیار جدّی در این زمینه رقم زد. مخصوصا با روی کار آمدن نرم افزارهایی مانند نرم افزارهای حدیثی و رجالی نور خیلی دست ما برای رشد این علم باز شده است. 👈انقلابی در این عرصه رخ داده که هنوز امتدادهای آن در فضای علمی خود را نشان نداده است. دیگر همّت ما را میطلبد. اگر همّت خیره کننده ی آن پیشینیان بود خدا میداند با این ابزارها چه غوغایی میکردند. ✔بنده یکبار در درس یکی از این رجالیّون بزرگ معاصر پیشنهاد کردم که ایشان پیش قدم شود و یک برنامه ای مانند ویکی رجال ایجاد کند که همه بتوانند اطلاعات نوین و قرائن جدید را پیرامون رجال در آن بار گزاری کنند. مدام رشدش بدهند. جای این دست تلاشها امروزه خالی است. 👈ان شاء الله با همّت فضلای بسیجی و خوش فکر و اهل جهاد علمی و پژوهشگرمان که متحجّر نیستند از این فضاها استفاده ی بهینه شود.
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۰) «تأملاتی پیرامون مجازستان» (۱) «تقسیم معنادار تاریخ بشر به پیشا شبکه های اجتماعی و پسا شبکه های اجتماعی» «رنسانسی در عالم خیال جامعه ی بشری» «دجّال، پادشاه کشور مجازستان» 🔵با یکی از دوستان صبح جمعه به حرم حضرت عبد العظیم حسنی رحمه الله مشرّف شدیم. دلمان برای زیارت ابا عبد الله الحسین علیه السلام تنگ شده بود. مرحوم ابن قولویه در کامل الزیارات و همچنین مرحوم شیخ صدوق در ثواب الاعمال از محمّد بن یحیی العطّار قمّی که یکی از محدّثین بزرگ و مراجع شیعه در عصر غیبت صغری است که یکی از مشایخ مرحوم کلینی بوده از بعضی از اهل شهر ری نقل میکنند که سامرّا خدمت امام هادی علیه السلام مشرّف شدم. 👈حضرت که گویا میدانست ایشان از شهر ری است به او گفت کجا رفته بودی؟ گفت کربلا به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بودم؛ حضرت نیز فرمودند: 📖«أَمَا إِنَّكَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ‏ زَارَ الْحُسَيْنَ‏» 👈البته این شخص راوی را نمیشناسیم ولی طوری بوده که محمد بن یحیی العطّار به نقل او اعتماد کرده و خیلی بعید است بگوییم در اینجا صرفا به نقل کلام او پرداخته و نقلش اعمّ از اعتماد است! 👈شأن او در این موارد بیش از اخباریّونی بوده که صرفا به نقل خبرها بسنده کنند. همان اشکالی که ظاهرا بر اساس آن علمیت برقی در جامعه ی علمی آن زمان زیر سوال رفته و با اتهام اخباری بودن از قم رانده شد! ظاهرا قرینه ای بر صدق داشته است. 🔹بگذریم. بعد از آن یک سری هم به مادرم در تهران زدم. دیدم نگران است. میگفت در فضای مجازی فلان دیده است و بهمان شنیده و... .
👈تأکید میکرد اگر فلان جا رفتی از ماشین پیاده نشو! ممکن است کسی جسارت و سوء قصدی داشته باشد! به خود گفتم ای دل غافل! 😳ببین این فضای مجازی چه بر سر روح و روان این مادر ما آورده است! مادری که سوادش در حدّ خواندن و نوشتن ابتدایی است. 👈در این یک سال اخیر عصر کرونا که ارتباط دشوارتر بود یک موبایل با شبکه های اجتماعی برایش تهیّه کردیم. الان خودش یکی از کنشگران جدّی فضای مجازی شده است!😄 🔹واقعا نمیدانم این کرونا یک ویروس دست ساز بود یا طبیعی! ولی هر چه بود آنچه عملا رخ داد نهایت استفاده از آن برای هُل دادن سریع همه بشریّت به دنیای مجازی و وابسته کردن آنها به این فضا و تعلّقات آن را نمودند. با آن فراگیری آن پروژه ی بسیار مهم جهانی را خیلی جلو انداختند. 👈حتّی این مادر ما و حتّی انسانهای بی سواد و حتّی برخی پیرمردهای روحانی و همه و همه را به این فضا کشاندند! واقعا جریان ساده ای نیست! 👈از بچه ی دبستانی بگیرید تا پیرمند لب گور و تا بی سوادها و عارف و عامّی! اصلا امر طبیعی و عادی نیست. الآن دست همه یکی هست. حتّی آنهایی که تا همین چند سال پیش باورمان هم نمیشد. 🔴با این مقدّمه چه میخواستم بگویم؟! میخواستم بگویم تا کنون بشر پیشرفتهای تکنولوژیکی بسیاری داشته! از قطار و هواپیما تا موبایل و کامپیوتر و تلفن همراه! زمانی متفکّرین بزرگ در مورد پیامدهای اسارت انسان در دستان تکنولوژی بحث میکردند. ولی: 🔻به نظرم اصلا همه ی پیشرفتهای بشری و تأثیر آن در زندگی انسان را یک طرف بگذارید و ظهور شبکه های اجتماعی مجازی را هم طرف دیگر! گویا همه ی آن قبلی ها به گونه ای درختی بوده که این میوه را بدهد! امری که حقیقتا زندگی انسان را وارد مرحله ی دیگری میکند. باید تاریخ را از نظرگاهی نوین به عصر قبل از ظهور شبکه های اجتماعی و بعد از ظهور این شبکه ها در موبایلها تقسیم نمود. عصر پیشا شبکه ای و پسا شبکه ای! هیچ تکنولوژی به این شکل تاریخ را دو نیم نمیکرد!🔺 👈عصر قبل از هواپیما و بعد از آن گزافه گویی! عصر قبل از موبایل و بعد از موبایل مهمل بافی است! حتّی عصر قبل از تلویویون و رسانه و بعد از آن هم چندان عمق مطلب را نمیفهماند. ✅اگر سابقا از رُنِسانس میگفتند به نظر میرسد میتوان از منظر دیگر ظهور شبکه های مجازی را رنسانسی دیگر در تاریخ انسان دانست. زایشی جدید رخ داده است! 🔷تا کنون در موارد مختلفی به زوایای این بحث به گونه ای پرداخته ام. مثل بذل خاطر ۱۵۷ در زمینه «قدرت آواها یا قدرت پژواکها؟!» که از آبشارهای اطلاعاتی و رفتارها گلّه ای در فضای مجازی صحبت کردم. در بذل خاطر ۱۸۹ از این صحبت کردم که چطور جنگ شناختی بزرگتر از جنگ اقتصادی است. 👈در بذل خاطر ۱۹۴ در بحث کوتاه ولی بسیار مهمی از سحر و ساحری رسانه و ظهور گوساله ی سامری در قامت آن و از پدیده ی مهندسی خیال در فضای مجازی صحبت کردم. 👈از این صحبت کردم که انسان بر اساس واقعیت تصمیم نمیگیرد بلکه بر اساس آنچه خیال میکند واقعیت است تصمیم میگیرد! جنگ در عالم خیال رخ میدهد نه در عالم واقع! 👈در بذل خاطر ۲۰۲ از ظهور پدیده ای تارزانیسم و انقطاعشان از فرهنگ جامعه سخن گفتم. در بذل خاطر ۲۰۷ از تأثیرات فضای سایبر در سازماندهی کردن شعبان بی مخها و نوابت جامعه و تبدیل اراذل و اوباش و جوانان هیجانی از معضلی انتظامی به معضلی امنیتی با استفاده از فضای سایبر و رمز ارز صحبت کردم. 👈در بذل خاطر ۲۰۸ از ظهور یک بیماری مسری و غدّه ی بد خیم خطرناک در فضای سایبر و رسانه به نام بیماری بد بینی بحث کردم. در بذل خاطر ۲۳۰ از ظهور برخی بمبهای کثیف ادراکی مانند «همه چی کار خودشونه» در فضای سایبر یاد کردم. 👈در بذل خاطر ۲۳۴ از بعدی به پرسش از عوامل فریبنده بودن فضای مجازی بحث کردم. از همه مهمتر در بذل خاطر ۲۳۹ از مغالطه خلط مقولات دنیای دیجیتال و دنیای سنّتی صحبت کردم. 👈از جنگ رسانه ای به جنگ ادراکی و از جنگ ادراکی به جنگ در دنیای جدیدی به نام دنیای سایبر رسیدیم. در آن صراحتا از ظهور نوعی هستی نوین برای انسان که آثار وجودی خاص خود را دارد سخن گفتم. 👈از تولّد انسانی دیگر سخن گفتم. گفتم دنیایی است که رها شده نیست و یک حکمرانی و رؤسایی دارد. میخواهند یک حکمرانی واحد جهانی را بر اساس دنیای سایبر رقم بزنند. 👈ابتدا انسانها را در آن متولّد کنند و سپس شهروندان این دنیای نوین با نظام ارزشی خاص آن قرار دهند. آنجا عرض کردم ردّوا الحجر من حیث جاء و اگر موضوع شناسی ما از فتنه ی اخیر این است چنین فتنه ای با تظاهرات حل نمیشود.
👈باید در فضای خودش پاسخش را بدهیم. از ویژگی های جنگ ادراکی و تفاوتهای آن با جنگ واقعی صحبت کردم. گفتم واقعا جنگی در گرفته است. گفتم دیگر باید آیه ی نفر را اینگونه معنا کرد که بازگشت برای انذار قوم باید به سمت دنیای مجازی و مسلمان کردن آن باشد. 👈در بذل خاطر ۲۴۰ بحثی اجمالی در زمینه سیره ی اولیاء الهی در زمینه رسانه، سانسور و فیلتر آوردم. اینکه خیلی مهم است. 👈در بذل خاطر ۲۵۰ پیشنهادی برای فعال کردن ظرفیتهای دینی مانند منبر نماز جمعه در دنیای مجازی بیان کردم. تا کنون هر چه در مورد فضای مجازی گفته شد به نوعی اشاره به جهاد تبیین بود. 👈اساس جهاد تبیین یک حکم آتش به اختیار فرهنگی توسّط فرمانده بزرگمان در نبردی است که عمدتا در دنیای سایبر آغاز شده است. ⚪️تا موضوع شناسی خوبی از وضعیت و نقشه ی نبرد نداشته باشیم نمیتوانیم نسبت خود را با آن به خوبی تعیین کنیم. اما موضوع چیست؟! 👈موضوع همان است که در بذل خاطر ۲۳۹ مقداری از آن صحبت کردم. ظهور نوع هستی نوین ارتباطی برای انسانها و تولّد انسانی دیگر با ظهور شبکه های اجتماعی است. 👈تاریخ بشر را از این منظر میتوان به دو قسمت تقسیم نمود. پیشا شبکه ای و پسا شبکه ای! گویا یک بمب اتم در کتاب تاریخ بشر خورده است. ✅با ظهور رسانه و سپس شبکه های اجتماعی یک حکومتی در عالم خیال انسانها تأسیس شده که حکمرانان آن طواغیتی هستند که بسیار هوشمندانه و منافقانه با الگوریتمهای خاص در حال عضو گیری برای آن برای تحقّق حکمرانی واحد جهانی هستند! ✅نظام ارزشی خاص خود را دارد. افراد نوعی توهّم آزادی دارند ولی همه نقشهایی را در نهایت بازی میکنند که برایشان در این دنیا نوشته اند! ✅اگر زمانی جنگها در ثغور و مرزها رخ میداد و شاهد جنگهای ملّی بودیم از این رو بود که جنگها نوعا در عالم سنّتی در واقعیات جریان داشت. ✅ولی با ظهور دنیای سایبری طواغیت امپراطوری جهانی خود را در عالم خیال انسانها بنا کرده اند! جامعه ی شبکه ای جهانی تأسیس کرده اند. دیگر مرزها و رنگها و نژادها و گذرنامه ها و... همه ابطال میشود. 🔹ایرانی بودن به چیست؟! به تولّد در مکانی خاص؟! یا همچنین به پذیرفتن یک فرهنگ و تاریخ خاص؟! اگر چنین است باید گفت با ظهور شبکه های اجتماعی و تولّد انسانها در آن در حال شکل گیری شهروندان جهان سایبر و شبکه ی اجتماع جهانی هستیم. ✅جهانی که نظام ارزشی خاص، مقولات فرهنگی خاص و حکمرانی خاص دارد! من اسمش را میگذارم مجازستان! بسیاری اهل کشور مجازستان شده اند! کشوری که در تصرّف مطلق حکمرانی طواغیتی خاص است. نوعی تعرّب بعد الهجرة رخ داده است. ✅آری اشتباه نکنید این شخص ایرانی نیست! اهل کشور مجازستان شده است! به حکومت جهانی مجازستانی ها که حاکمش دجال است تن داده! 🔻مسأله این است که کشور مجازستان تنها حکومتی است که در سرزمین عالم خیال جامعه ی جهانی شکل گرفته است. هیچ حریفی ندارد. بقیه به شکل قبائل و شهرها و روستاهای کوچک در سرزمین خیال زندگی میکنند. مثلا ما مؤمنین در روستای ایتا جمع شده ایم! ولی روستای ایتا یک منطقه ی بسیار کوچک از دنیای خیال است که حکومت اصلی آن به دست کشور مجازستان است. حکمران بلا منازعش مجازستانی ها هستند!🔺 👈بعید نمیدانم اگر کسی این حکومت مجازستان را همان ظهور حکومت دجّال بداند! وسیله ی اصلی حکمرانی دجّالی در مجازستان نیز به جای زر و زور بر منطق تزویر است! 👈مانند شیطانی که به درونها نفوذ میکند از راه القاء معانی باطل و اقناع و گفتمان به نبرد حقیقت آمده است. ✋حال مسأله این است که اساس حکمرانی و منطق حاکم بر دنیای خیال و نوع نبردهای این دنیا چگونه است؟ چه بشری در حال تولّد در این دنیاست؟ با این بشر چگونه میشود حرف زد؟ ✋برای دفاع از حقیقت و تبلیغ دین در این دنیا باید چه کرد؟! دستور کلی جهاد تبیین به شکل جزئی چگونه در این عرصه عملیاتی میشود؟ 👈ان شاء الله تعالی در نوشته ی دیگری در این زمینه مطالبی عرض خواهم کرد ...
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۱) «تأمّلاتی پیرامون مسأله اقتصاد ایران» «MADE IN IRAN» «چالشی به نام تازیانه های رقابت بر پیکر خردسال تولید ملّی» 🔴ایرانیان قرنها به برکت فرهنگ غنی و شرایط جغرافیایی مناسب با همه مشکلاتشان زندگی اقتصادی بالنسبه مناسبی نسبت به دیگر ممالک داشته اند. به سبب خودکفایی شان قرنهای قرن توانسته بودند استوار روی پای خود ایستاده و ضمن تأکید بر استقلال خود از کرامت انسانی که نیاز واقعی انسان غیور و هوشمند ایرانی است دفاع کنند. ✋با ظهور انسان مدرن در غرب و پدید آمدن غولهای صنعتی و اقتصادی برخاسته از قرنها چپاول و مسخ شدگی فطرت انسانی و تلاشی غیر عادی در تاریخ بشری، اقتصاد ایران در برابر اقتصاد جدید دچار یک چالش جدّی شد. 👈از طرفی با ارائه ی کالای خارجی برای او احداث نیاز کرده و در موارد زیادی او را معتاد نموده اند و از طرف دیگر به سبب وارداتی بودن این احساس نیاز و درون زا نبودن عوامل رفع آن، ایرانیان از فرهنگ، علم، تکنولوژی و فناوری مناسب برخوردار نبوده اند تا توان تولید و رقابت با آن غولهای وحشی اقتصادی را داشته باشند! 🔹اینجا بود که خودکفایی و بالطبع استقلال از ایرانیان گرفته شده و کرامت کهن ایرانی لکه دار شد! آنهایی که زمانی پادشاهان عالم باج گذاران آنها بودند حالا به معتادانی وابسته و حقیر تبدیل شده بودند! 👈کار به جایی رسید که بسیاری از سطحی فکران روشنفکر نما مشکل را در دین ایرانیان و سپس حتی نژاد ایرانی دانستند! اوج این حقارت در برابر غرب را ایرانیان در دوره پهلوی تجربه کردند.