eitaa logo
بذل الخاطر
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی شخصی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Yahosssseyn :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۷) «عقل قرآنی» (۱) «گونه ای نقاب دار از سکولاریسم در اندیشه ی متدیّنین» «سکولاریسم روایی» یا «فقه ابتلائی؟!» «سکورالیسم روایی سرّ عمده شبهه ی کارآمدی نظام اسلامی» ✅عمق سکولاریسم این است که اگر خدایی هست و اگر آن خدا پیامبری دارد و اگر آن پیامبر شریعتی دارد آنگاه آن شریعت اگر هم قبول شود و هنوز هم معنایش همان باشد که قبلا نازل شده پس منحصر در برخی نواحی زندگی است که عقلمان نمیکشد که معمولا زندگی شخصی فردی مخصوصا لایه ی مناسک عبادی است ✅حال یا با این انگاره که خدا در دیگر حوزه ها دخالت نمیکند و یا نباید دخالت بکند زیرا عقل ما کافی است و یا لااقل با یک اندیشه مقداری ملایمتر که میتوانست دخالت کند ولی نکرده است! دیگر نباید در مورد سیاست و کشورداری و یا اقتصاد و هر چیزی که عقل خودمان میرسد حرفی بزند! ✅این یعنی کنار گذاشتن فقه در این عرصه ها و منحصر کردن علوم انسانی و دلخواه بشر در این جوانب زندگی. 🔹چنین اندیشه ای هر چند عمری بسیار کهن دارد ولی صورت نظریه وار، برجسته و قابل اشاره ی آن مولود انسان گرایی و عقل گرایی مدرن است. اصل نزاع علم فقه دینی با علوم انسانی یا همان فقه انسانی در همین سکولاریسم است. ✋مسأله در واقع این نیست که بسیاری از امور جزئی به عقل بشری سپرده شده و اساسا منزلت عقل بشری در هندسه ی معرفت دینی کجاست که بحثی صحیح و مهم است بلکه مسأله این است که شریعت اگر هم بتواند و بخواهد اصلا نباید در این حوزه ها دخالت کند! 👈به گونه ای که زبان باطنش این است که اگر هم دخالت کرده اشتباه بوده! از اینجاست که باطن سکولاریسم نوعی کفر و الحاد نقاب دار است.
👈الحادی پنهان و به خاطر همین بسیاری از مؤمنین هم نادانسته مبتلا به این نوع کفر میشوند. ✅اگر دقّت نکنیم شیطان از راه همین منزلت عقل جاده صاف کن نوعی سکولاریسم پنهان بریده از آسمان میشود. سکولاریسم دشمن توحید است. 👈سکولاریسم عملا اینگونه است که خدا اگر دستوراتی دارد و باید از آن تبعیت نمود و تقوا و مراقبه ای داشت فقط در همان نماز و روزه و ... است که به طواغیت و ظالمین و حتّی دیگرانی که به دنبال هواهای نفسانی خودشان هستند ربطی نداشته باشد! 👈اینجا دیگر اصلا خدایی نیست! نفس فرمانروایی میکند! همان بت اعظم! عبودیتی دیگر در کار نیست! خدا و پیغمبر و معادی دیگر نیست! خدا از ما خواسته ای ندارد! خدا برای برخی افراد و برخی جاهاست برای این از ما بهتران نیست! 👈اشکالی ندارد قرآن بخوانید ولی برخی آیاتش را باید فیلتر کنید! اینکه بگوید اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت! نه آن فقره ی دوّمش را فاکتور بگیرید! اینکه میگوید لا ترکنوا الی الّذین ظلموا فتمسّکم النّار! نه اگر نیاز بود اشکالی ندارد! سیاست جای منافع است نه این حرفها! و... 🔴آیا میدانید دقیقا همین اشکال را به امیر المؤمنین علی علیه السلام کردند! یکبار مغیرة بن شعبة به حضرت گفت فعلا به معاویه گیر نده! بگذار ارکان حکومتت قوی شود بعد عزلش کن! الآن با او خوب باش و به او وعده بده! خب یک مطلبی کاملا موافق کیاست دنیایی! 👈واقعا اگر حضرت این کار را میکرد هم موافق عقل ما بود و هم در کلّ کارها یک جور دیگر رقم میخورد! ولی حضرت دقیقا دست گذاشت روی اینکه سکولاریسمی در کار نیست. 👈حتّی اگر منجر به شکست ما شود این از آن مواردی است که در فقه دینی گفته شده نباید از آن کوتاه آمد! 📖«إِنَّ الْمُغِيرَةَ بْنَ شُعْبَةَ قَدْ كَانَ أَشَارَ عَلَيَّ أَنْ أَسْتَعْمِلَ مُعَاوِيَةَ عَلَى الشَّامِ وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ فَأَبَيْتُ ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ‏ لِيَرَانِي‏ أَتَّخِذُ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» 👈ببینید دارد چه میفرماید! میگوید نمیخواهم خدا چنین لحظه ای را ببیند! اصلا بحث چیز دیگر است! این است که خدا راضی نیست! نوعی دیگر از روابط هستی را در اتّخاذ مواضع مینگرد! 👈اقتصاد و امنیت و سیاست و.. همه به هم میریزد؟! خب دیگر چاره ای نیست بریزد! صحنه که فقط این نیست اینها را درست کنم بلکه صحنه این است که اینها را در زیر سایه ی رضایت الهی درست کنم! 👈اگر او راضی نباشد اینها هیچ ارزشی ندارد! اگر ارزش داشت خداوند متعال آن تمدّنهای بزرگ عاد و ثمود و فرعونها را به خاطر راضی نبودنش نابود نمیکرد! ⚪️رفقا دقّت میکنید داستان دارد چگونه روایت میشود؟! کلید داستان اینجاست! این را در ادامه بیشتر باز میکنم. در جای دیگری مالک اشتر به کنایه گفت شما هم اگر سر کیسه را مانند معاویه مقداری شل کنی مشکلاتمان حل میشود که باز حضرت اصلا زیر بار نرفتند که مشکلات کشور و حکومتشان اینگونه حل شود! 👈و یا در جای دیگر خودشان صراحتا فرمودند میدانم که اگر برخورد سخت امنیتی و با شمشیر با شما کوفیان بکنم رام میشوید ولی حاضر نیستم برای شما خودم را نزد خدا خراب کنم! ✋آقا حضرت دارد چه میگوید؟! صحنه را در قالب چه ژانر و روایتی میبیند؟! چطوری می اندیشد و فکر میکند و پروای چه چیزی را دارد؟! همان عمق مبارزه ی فقه دینی و علم سکولار را میگوید! یعنی چه؟! یعنی اینکه خدا در همه ی صحنه ها خداست و در همه جا در حال امتحان ماست. ✅ما اوّلا باید به دنبال موفقیت در آزمون زندگی دنیا در محضر خداوند متعال باشیم و ثانیا و در طول آن باید به فکر کیفیت دست و پنجه نرم کردن با مشکلات باشیم. این مقتضای داستان توحید است. 👈در جای دیگری امیر المؤمنین علی علیه السلام در نامه ای به معاویه اصل داستان را این میداند که خدا میخواهد ما دو تا را با هم آزمایش کند! 📖أمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَي بِهَا وَ قَدِ ابْتَلَانِي اللَّهُ بِكَ وَ ابْتَلَاكَ بِي فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الْآخَر 🔻رفقا یک مسأله ی بسیار مهم و یک گونه ی کمتر شناخته شده ولی بسیار پر قدرت از سکولاریسم آن است که روایت کلان ما از علّت زندگی دنیایی مان روایت سکولار باشد. زندگی دنیایی را در ژانر سکولاریسم ببینیم🔺 👈دقّت کنید چه میگویم! خود روایت از زندگی سکولار باشد. یعنی چه؟! یعنی اینکه به زندگی دنیایی در برابر زندگی آخرت اصالت بدهیم! گویا اصل دنیا است. 👈این دقیقا همان زهری است که بسیاری از مؤمنین بلکه فضلایمان را دچار شبهات تاریک در زمینه ی نظام اسلامیان کرده است. اینکه مبتلا به بیماری «سکولاریسم روایی» شده اند.
✔داستان زندگی انسان در عالم دنیا را در ژانری میبینند که در آن حیات دنیایی ولو به شکلی ناخودآگاه اصیل پنداشته شده و چنین ژانری است که به شکل مخفی نوعی از عقلانیّت بریده از وحی را به آنها دیکته میکند که در آن مدام میتوان به منطق حکمرانی اولیاء الهی و نظام اسلامی اشکال گرفت! 🔵خب اگر باید از سکولاریسم روایی پرهیز کرد باید به چه چیزی پناه برد؟! به همان چیزی که قرآن کریم بارها و بارها به آن تأکید نموده است. به اینکه داستان حیات دنیایی انسان را در ژانر توحید و بازگشت یا همان معاد و سپس در پی آن در ژانر ابتلاء و فتنه و امتحان روایتگری کند! ✂داستان زندگی دنیا را قیچی شده نبینید! اصلا داستان این نیست که آمده اید اینجا تلسکوپ هوایی بفرستید بفرستید و کاوشهای علمی کنید و یک زندگی مرفّه و بی دردی داشته باشید که آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه! 👈داستان این است که شما اصلا اهل دنیا نیستید! به اینجا هبوط کرده اید تا آزمایش شوید و به وطن اصلی خودتان بازگردید. 👈قرار است اجتماعی تشکیل داده و در این دنیای محدود با یکدیگر در برابر هواهای نفسانی و شیاطین برای رضای خدا ایستادگی کرده و پس از آنکه امتحان خود را پس دادید دوباره برای حیات ابدیتان به آن عالم بازگردید. 👈زندگی دنیایی را در ژانر ابتلاء و فتنه روایت کنید! عقلانیت شما در تحلیل حوادث دنیایی و مناسبات شما با آنها از نوع فقه ابتلائی باشد نه از سنخ سکولاریسم روایی! 🔹اساس این روایتگری و فقه ابتلائی «لنبلوکم أیّکم أحسن عملا»ـیی را قرآن کریم در آیات ۳۴ تا ۳۹ سوره ی مبارکه ی بقره بیان نموده است: 📖«وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ * فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ* فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ* قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ‏ مِنِّي‏ هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ* وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُون‏» ✅یکی از اسرار تأکید بر تلاوت دائمی قرآن کریم در شبانه روز آن است که روایت دیگری را بر ذهنمان قالب نکنند! عالم دنیا را در ذیل مفاهیم خدا و آخرت و دنیا و شیطان و نفس و انسان و ابتلاء و انبیاء الهی و... ببینیم و اینگونه تحلیل کنیم. 🔹خب برگردیم به اغتشاشات و شبهات پیرامون نظام اسلامی ما در زمان کنونی! معمولا به برخی مشکلات اقتصادی، اداری، سیاست خارجی و فرهنگی و... استدلال میشود. ورای اینکه بسیاری از این مشکلات از سنخ مشکلات جهانی است ولی عمق منطق نهفته در دل اینها در متهم کردن سیاستهای نظام اسلامی ی اصل آن طوری است که مبتنی بر نوعی سکولاریسم روایی است. 👈گویا گمان میکنند نباید به دستور قرآن در استکبار ستیزی عمل کرد! یا اگر میتوان، میشود در برابر طواغیت عالم ایستادگی کرد و گربه ای هم شاخشان نزند! دردشان نگیرد! با خوف و جوع و نقص اموال و انفس و ثمرات آزمایش نشوند! 👈آدم پای صحبتهایشان مینشیند آنهایی که اهل دین هم هستند میبیند عمقش به نوعی سکولاریسم روایی تکیه دارد! یادش رفته قصّه دنیا و حیات دنیایی چه بود؟! 👈اشکالاتی میکند که واقعا به امیر المؤمنین علی علیه السلام هم میتوان آن اشکالات یا بیشتر یا برخی اش را گرفت. چرا با معاویه کنار نیامدی؟! چرا مقداری سر کیسه را شل نکردی؟! چرا فلان جا سخت گرفتی؟! چرا و چرا ... . 👈اصل حرفشان این میشود که نباید با آمریکا و اسرائیل در می افتاید یا اگر خیلی ارفاق دهند الآن وقتش نیست در بیافتید! باید حکومت کدخدا را بپذیرید! واقعیتی است! اندازه ی خودتان وزنه بزنید و... . 👈مدام هم تعابیر فریبنده ای بیان میکنند که همه در ژانر سکولاریسم روایی تعریف میشود. به محض اینکه یک انسان مؤمن از این شرک مخفی خود را نجات داده و به حوزه ی فقه ابتلائی در همه ی عرصه های زندگی برسد از ریشه این شبهات میخشکد! ✋اگر هم قرار است بعد از آن سخنی از عقل و مصلحت زده شود اساسش با آن عقلی که قبلی از این مرحله در فضای سکولار رقم میخورد فرق دارد! اشتباهشان نگیرید! ⚪اینها گویا همه ی حرفشان این است که قرار بود ما و جامعه ی ما به رفاه حدّاکثری بالفعل برسیم و چون فعلا الآن نرسیدیم پس همه ی سیاستها غلط بوده است! میگویند به حجاب گیر ندهید! 👈در پاسخ باید گفت اصل روایتتان صحیح نیست. فضلا از اینکه در آنچه هم میگویید قابل نقدید! اینها به معنای دفاع از سوء عملکردها نیست بلکه در مقام دفاع از اصل نظام اسلامی است. شنونده عاقل است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۸) «جشن تولّد» «نَفَسُ‏ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه‏» 🎉🎈تولّد یکی از عزیزانم بود. این جشنها بهانه ی خوبی برای ارتباط و محبّت بین انسانها و صله رحم و دیگر امور پسندیده است. چون آن محبوب ازل و ابد این چیزها را دوست دارد پس ما هم دوست داریم. محبتمان به عزیزانمان هم ریشه در محبت به او دارد: نَقِّل فُؤادَک حیثُ شئتَ مِنَ الهَوی مَا الحُبُّ الّا للحَبیبِ الاوّلِ 🎉چند شاخه گل خریدم. رفتم شیرینی فروشی جایتان خالی شیرینی تر خریدم. دیدم کیک تولّد هم هست. ولی گفتم اینها دیگر چیست؟! همان شیرینی کافی است. 🎂بعدا متوجّه شدم کیک تولّد نخریدنم به خاطر همان اختاپوس تحجّر است. آخر چه اشکالی داشت؟! همه خوشحالی میکردند. جای خوشحالی هم داشت. 🌸یکی از عزیزان که در محفلمان حاضر بود گفتند نمیدانم چرا انسان سنّش از پنجاه میگذرد احساس میکند خیلی هم عمر نکرده! یک احساس دیگری دارد! گذشت! 💡به ذهنم مطلبی خطور کرد. اینکه واقعا تاریخ تولّد ما در این دنیا مهمتر است یا تاریخ مرگ ما؟! 👈راستی چگونه میشود به این پرسش پاسخ داد؟! راستی اگر ما به این دنیا هبوط کرده ایم تا مدّتی امتحان پس داده و دوباره به دیار اصلی خود بازگردیم پس تاریخ رفتنمان و مدّتی که هنوز برایمان برای توشه جمع کردن باقی است مهمتر است. 👈باید نگاهمان همواره به ساعت و تقویم باشد که چقدر دیگر وقت مانده نه اینکه نگاهمان به گذشته باشد که چقدر تا حالا وقت تلف کرده ایم؟! برای وقتی که تلف کرده ایم و عمری که تباه کرده ایم جشن بگیریم؟! 😔یک لحظه متحیّر شدم که آیا تاریخ تولّد باید غمگین شد یا شادمان؟!
💡اینجا به ذهنم مطلبی آمد. ما معمولا وقتی همدیگر را میبینیم از سن هم میپرسیم. جشن تولّد هم در همین فضاهاست که رونق میگیرد. برایمان مهم است که چند سالمان است! ✋گویا در نگرشمان نوعی توهّم نامیرایی یا اصالت دادن به دنیا نهادینه شده! رسوب کرده! 🔻به نظرم رسید اگر هر کدام از ما تاریخ مرگ خودمان را میدانستیم بدون شکّ وقتی به همدیگر میرسیدیم دیگر از سنمان نمیپرسیدیم! این دیگر چه سؤالی است؟! دیگر به خودی خود شادی نداشت! به جای پرسش از اینکه چند سالت هست و چقدر از عمرت گذشته میپرسیدیم چقدر از عمرت باقی مانده است! این سؤال خیلی مهمتر میشد! واقعا جشن تولّدها رنگ میباخت!🔺 👈ای جانها به فدای تو یا امیر المؤمنین! حضرت در حکمتی در نهج البلاغة میفرماید نفسهای انسان همان گامهای او به سمت لحظه ی مرگ اوست! 📖«نَفَسُ‏ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه‏» 👈و چه پر حکمت است مخفی ماندن این راز سر به مهر! و چه بزرگ رازی است این راز! اساسا یکی از ابتلائات انسان همین مخفی ماندن مدّت باقی مانده ی عمر اوست. اگر معلوم بود دنیا اینگونه که الآن هست نبود! واقعا نبود! روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟! از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟ به کجا میروم آخر ننمایی وطنم مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا؟ یا چه بوده است مرادِ وی از این ساختنم؟ مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم می وصلم بچشان تا درِ زندان ابد به یکی عربده مستانه به هم درشکنم من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم ⚪حال که ما نمیدانیم تاریخ مرگمان کی است و کی نوبتمان به سر می رسد ولی یک چیز را که میدانیم! آن هم یاد مرگ است! زیرک آن است که بیش از همه یاد مرگ باشد. زیرک آن است که آن زمان را از یاد نبرد! حتّی در جشن تولّدش هم اگر زیرک است به یاد آن باشد. 👈ای به فدای شما ای زینت بندگان خدا! ای جانها به فدای شما ای آقای سجده کنندگان! در صحیفه مبارکه سجادیه آمده که وقتی مولایمان به یاد مرگ می افتاد یا به ایشان خبر مرگ کسی را میدادند این دعا را میخواندند! ✋دمی خود را از این اشتغالات دور کنیم و زانوی صدق و خضوع بر زمین نهاده و با تمام وجود همنوا با آن لبهای مطهر زمزمه کنیم: 📖«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنَا طُولَ الْأَمَلِ، وَ قَصِّرْهُ عَنَّا بِصِدْقِ الْعَمَلِ حَتَّى لَا نُؤَمِّلَ اسْتِتْمَامَ سَاعَةٍ بَعْدَ سَاعَةٍ، وَ لَا اسْتِيفَاءَ يَوْمٍ بَعْدَ يَوْمٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمٍ بِقَدَمٍ 📖* وَ سَلِّمْنَا مِنْ غُرُورِهِ، وَ آمِنَّا مِنْ شُرُورِهِ، وَ انْصِبِ الْمَوْتَ بَيْنَ أَيْدِينَا نَصْباً، وَ لَا تَجْعَلْ ذِكْرَنَا لَهُ غِبّاً 📖* وَ اجْعَلْ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ عَمَلًا نَسْتَبْطِئُ مَعَهُ الْمَصِيرَ إِلَيْكَ، وَ نَحْرِصُ لَهُ عَلَى وَشْكِ اللَّحَاقِ بِكَ حَتَّى يَكُونَ الْمَوْتُ مَأْنَسَنَا الَّذِي نَأْنَسُ بِهِ، وَ مَأْلَفَنَا الَّذِي نَشْتَاقُ إِلَيْهِ، وَ حَامَّتَنَا الَّتِي نُحِبُّ الدُّنُوَّ مِنْهَا 📖* فَإِذَا أَوْرَدْتَهُ عَلَيْنَا وَ أَنْزَلْتَهُ بِنَا فَأَسْعِدْنَا بِهِ زَائِراً، وَ آنِسْنَا بِهِ قَادِماً، وَ لَا تُشْقِنَا بِضِيَافَتِهِ، وَ لَا تُخْزِنَا بِزِيَارَتِهِ، وَ اجْعَلْهُ بَاباً مِنْ أَبْوَابِ مَغْفِرَتِكَ، وَ مِفْتَاحاً مِنْ مَفَاتِيحِ رَحْمَتِكَ 📖* أَمِتْنَا مُهْتَدِينَ غَيْرَ ضَالِّينَ، طَائِعِينَ غَيْرَ مُسْتَكْرِهِينَ، تَائِبِينَ غَيْرَ عَاصِينَ وَ لَا مُصِرِّينَ، يَا ضَامِنَ جَزَاءِ الْمُحْسِنِينَ، وَ مُسْتَصْلِحَ عَمَلِ الْمُفْسِدِينَ»
باسمه تبارک و تعالی (۲۵۹) «پدر پدر بزرگش از جهت مادری چینی بوده!» «پیشنهادی برای توسعه علم رجال» 🔴ناهار جمعه مهمان بعضی از عزیزان بودیم. بازی تیم ملّی ایران و ولز را پخش میکرد. ما هم نشستیم و با جمع دیدیم. فوتبال انصافا جذابیتهای زیادی دارد. برای خودم شخصا وقتی به سبزی چمنها و شادابی و نشاط انسانها نگاه میکنم لذّت میبرم. یکی از چیزهایی که بر اساس روایت باعث جلاء دیده است «النظرُ الی الخُضرَة» است. 👈ولی نقش دیگر امور را نیز در این جذابیت نمیتوان کتمان کرد. در آن مفاهیم فطرت پسندی مانند عدالت داوری، رقابت سالم، نظم و شفافیت، عاقبت و سرانجام و تلاشی ابتر نبودن و مانند آن موج میزند. مفاهیمی جهانی که به این بازی ظرفیت جهانی شدن میدهد. 👈بخشی از آن هم ریشه در حبّ نفس و توسعه مَنِ فردی به من اعتباری بزرگتر مانند تیم شهر من و تیم مورد علاقه ی من و تیم کشور من و... دارد. بگذریم ... . ⚪گزارشگر بازی داشت صحبت میکرد! گفت: «فلان بازیکن ولز پدر پدر بزرگش از جهت مادری چینی بوده»!!! گوشم زنگ خورد! آخه بازیکن خیلی مهمی هم نبود که اینطور از او اطلاعات میداد! به رگ غیرتم برخورد! یاد فرمایش امیر المؤمنین علی علیه السلام افتادم که فرمودند: 📖«لَا أَرَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ إِلَّا ظَاهِرِينَ عَلَيْكُمْ بِتَفَرُّقِكُمْ عَنِ حَقِّكُمْ، وَ اجْتِمَاعِهِمْ‏ عَلَى‏ بَاطِلِهِم‏» 👈اینها چه در موهوماتشان مصمّم اند! چه جدّی گرفته اند! چه تحقیقاتی میکنند! چه علم رجالی برای فوتبالشان تأسیس کرده اند!
👈پدر پدر بزرگ مادریش چینی بوده! آخر چه اثری در دنیا یا آخرتمان بر آن مترتّب میشود؟! ولی باز اینقدر برایشان مهم است. بعد ماها در شناخت رجال دین کاهلی میکنیم! 🔹به غیرتمان برنمیخورد؟! اصلا نه علمایمان را به خوبی میشناسیم و میشناسانیم و نه راویان و رواتمان را که واسطه های بین ما و چشمه ی زلال نور و معرفت هستند! در یادگیری علم رجال و تاریخ برای استناد و فهم بهتر در علوم دینی کاهلی میکنیم. امری که بسیار هم اثر دارد. دین است! مگر شوخی است! 📖«فَانْظُرُوا عِلْمَكُمْ هَذَا عَمَّنْ‏ تَأْخُذُونَه‏» ⚪اگر خود ما طلبه ها در ذهنمان در فضای راویان احادیث اهل بیت علیهم السلام یک مسابقه ی فوتبال برقرار کنیم قطعا برخی بسیار گران قیمت و ارزشمندند و برخی ساده تر و همینطور ... . 👈اگر بسیاری از آنها را نمیشناسیم لااقل بلا تشبیه آن رونالدوها و مسی ها و مانند آنها را در بین راویانمان چقدر به شکل تخصصی و دقیق میشناسیم؟! از احوالاتشان خبر داریم؟! 👈چقدر محمد بن مسلم ها و ابن ابی عمیر ها و یونس ها و... را میشناسیم؟! چقدر حریز سجستانی ها و حمّادها و ابن سنان ها را میشناسیم؟! 👈چقدر تبار اینها و زندگی و کتب و احوالات پیرامونشان را میشناسیم. آن شناختنی که تأثیر زیادی در فهم ابعاد مهمی از تاریخ تشیّع و روایات ائمه علیهم السلام دارد. ⚪با کمال تأسّف باید بگویم خیلی در این زمینه ضعف داریم. علم رجال ما خیلی جای پیشرفت دارد. پیشرفتی که به درک روایات اهل بیت علیهم السلام و تاریخ ائمه علیهم السلام و روایات کمک شایانی میکند. 👈سرّش هم در این است که باید بین حدّ علممان با حدّ واقع تفکیک نماییم. علم رجال بازنمایی از حدّ علممان نسبت به تاریخ رجال است. 👈ما باید مدام در بالا بردن حدّ علممان و نزدیکتر شدنش به حدّ واقع بکوشیم. بسیاری از رجالمان را نمیشناسیم. اجمالا میدانیم در بسیاری از موارد مشکل از ناشناس بودن آنها هم نیست بلکه مشکل در علممان است. از اینجاست که این علم جای پیشرفت بسیار دارد. 🔹جز آن تلاشهای محدود اوّلیه در بازشناسی رجال شیعه که در قالب کتبی مانند رجال کشّی و فهرست نجاشی و شیخ طوسی باقی مانده تا قرنها چندان کار جدّی انجام نشد. 👈در ادامه در زمان گسترش تفکّر اخباری و روشن شدن نواقص جدّی طرح حدیث شناسی جدید موروث از زمان علامه حلّی تلاشهایی برای ترمیم این دانش از سوی بزرگان شیعه انجام شد. 👈طرح های مختلفی برای ترمیم و تکمیل این دانش انجام شد. بخشی از این تلاشها معطوف به یافتن کلّیاتی در راستای توثیق برخی رجال شیعه بود. 👈عناوینی که میشد با آن بخشی را توثیق نمود. مانند توثیق رجال کامل الزیارات و تفسیر علی بن ابراهیم و توثیق مشایخ اجازه و مکثرین در نقل و مانند آن. ⚪ولی آنچه مهمتر از این است تلاشی گسترده ی پژوهشی و تاریخی پیرامون این افراد و تجمیع قرائن پیرامون آنها از دل کتب تاریخی و روایات و رجال عامّه و جریان شناسی و مانند آن است. 👈یک تحقیق واقعی تاریخی و گشودن پرونده ای باز برای شناسنامه دار کردن میزان اطلاعاتمان در مورد اینها و بالا بردن این اطلاعات. این کاری است که چندان در آن موفّق نبوده ایم. 👈معمولا هم به دلیل در دسترس نبودن کتب و عوامل جانبی این چنین بوده است. در قرن اخیر خوش بختانه تلاشهای بسیار جدّی در این زمینه انجام شد. 👈در رأس این تلاشهای پژوهشی که امروزه به شکل کتاب در دسترس قرار گرفته دو کتاب قاموس مرحوم شوشتری و تهذیب المقال مرحوم موحّد ابطحی است. 👈اوّلی تعلیقه بر تنقیح المقال مرحوم مامقانی است و دوّمی تعلیقه بر فهرست نجاشی است. این دو کتاب به نوعی در نو آوری و گشودن ابحاث نوین و بالا بردن حدّ علم ما به شکل تاریخی به یکدیگر پهلو میزنند. 👈اخیر هم برخی از بزرگان مانند آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله سیّد احمد مددی و آیت الله سیستانی تحقیقات مهمی در این زمینه داشته اند که متأسّفانه به شکل کتاب در نیامده! 🔹اما در زمان ما با روی کار آمدن ابزارهای رایانه ای به جدّ میتوان تحوّلی بسیار جدّی در این زمینه رقم زد. مخصوصا با روی کار آمدن نرم افزارهایی مانند نرم افزارهای حدیثی و رجالی نور خیلی دست ما برای رشد این علم باز شده است. 👈انقلابی در این عرصه رخ داده که هنوز امتدادهای آن در فضای علمی خود را نشان نداده است. دیگر همّت ما را میطلبد. اگر همّت خیره کننده ی آن پیشینیان بود خدا میداند با این ابزارها چه غوغایی میکردند. ✔بنده یکبار در درس یکی از این رجالیّون بزرگ معاصر پیشنهاد کردم که ایشان پیش قدم شود و یک برنامه ای مانند ویکی رجال ایجاد کند که همه بتوانند اطلاعات نوین و قرائن جدید را پیرامون رجال در آن بار گزاری کنند. مدام رشدش بدهند. جای این دست تلاشها امروزه خالی است. 👈ان شاء الله با همّت فضلای بسیجی و خوش فکر و اهل جهاد علمی و پژوهشگرمان که متحجّر نیستند از این فضاها استفاده ی بهینه شود.
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۰) «تأملاتی پیرامون مجازستان» (۱) «تقسیم معنادار تاریخ بشر به پیشا شبکه های اجتماعی و پسا شبکه های اجتماعی» «رنسانسی در عالم خیال جامعه ی بشری» «دجّال، پادشاه کشور مجازستان» 🔵با یکی از دوستان صبح جمعه به حرم حضرت عبد العظیم حسنی رحمه الله مشرّف شدیم. دلمان برای زیارت ابا عبد الله الحسین علیه السلام تنگ شده بود. مرحوم ابن قولویه در کامل الزیارات و همچنین مرحوم شیخ صدوق در ثواب الاعمال از محمّد بن یحیی العطّار قمّی که یکی از محدّثین بزرگ و مراجع شیعه در عصر غیبت صغری است که یکی از مشایخ مرحوم کلینی بوده از بعضی از اهل شهر ری نقل میکنند که سامرّا خدمت امام هادی علیه السلام مشرّف شدم. 👈حضرت که گویا میدانست ایشان از شهر ری است به او گفت کجا رفته بودی؟ گفت کربلا به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بودم؛ حضرت نیز فرمودند: 📖«أَمَا إِنَّكَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِيمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ‏ زَارَ الْحُسَيْنَ‏» 👈البته این شخص راوی را نمیشناسیم ولی طوری بوده که محمد بن یحیی العطّار به نقل او اعتماد کرده و خیلی بعید است بگوییم در اینجا صرفا به نقل کلام او پرداخته و نقلش اعمّ از اعتماد است! 👈شأن او در این موارد بیش از اخباریّونی بوده که صرفا به نقل خبرها بسنده کنند. همان اشکالی که ظاهرا بر اساس آن علمیت برقی در جامعه ی علمی آن زمان زیر سوال رفته و با اتهام اخباری بودن از قم رانده شد! ظاهرا قرینه ای بر صدق داشته است. 🔹بگذریم. بعد از آن یک سری هم به مادرم در تهران زدم. دیدم نگران است. میگفت در فضای مجازی فلان دیده است و بهمان شنیده و... .
👈تأکید میکرد اگر فلان جا رفتی از ماشین پیاده نشو! ممکن است کسی جسارت و سوء قصدی داشته باشد! به خود گفتم ای دل غافل! 😳ببین این فضای مجازی چه بر سر روح و روان این مادر ما آورده است! مادری که سوادش در حدّ خواندن و نوشتن ابتدایی است. 👈در این یک سال اخیر عصر کرونا که ارتباط دشوارتر بود یک موبایل با شبکه های اجتماعی برایش تهیّه کردیم. الان خودش یکی از کنشگران جدّی فضای مجازی شده است!😄 🔹واقعا نمیدانم این کرونا یک ویروس دست ساز بود یا طبیعی! ولی هر چه بود آنچه عملا رخ داد نهایت استفاده از آن برای هُل دادن سریع همه بشریّت به دنیای مجازی و وابسته کردن آنها به این فضا و تعلّقات آن را نمودند. با آن فراگیری آن پروژه ی بسیار مهم جهانی را خیلی جلو انداختند. 👈حتّی این مادر ما و حتّی انسانهای بی سواد و حتّی برخی پیرمردهای روحانی و همه و همه را به این فضا کشاندند! واقعا جریان ساده ای نیست! 👈از بچه ی دبستانی بگیرید تا پیرمند لب گور و تا بی سوادها و عارف و عامّی! اصلا امر طبیعی و عادی نیست. الآن دست همه یکی هست. حتّی آنهایی که تا همین چند سال پیش باورمان هم نمیشد. 🔴با این مقدّمه چه میخواستم بگویم؟! میخواستم بگویم تا کنون بشر پیشرفتهای تکنولوژیکی بسیاری داشته! از قطار و هواپیما تا موبایل و کامپیوتر و تلفن همراه! زمانی متفکّرین بزرگ در مورد پیامدهای اسارت انسان در دستان تکنولوژی بحث میکردند. ولی: 🔻به نظرم اصلا همه ی پیشرفتهای بشری و تأثیر آن در زندگی انسان را یک طرف بگذارید و ظهور شبکه های اجتماعی مجازی را هم طرف دیگر! گویا همه ی آن قبلی ها به گونه ای درختی بوده که این میوه را بدهد! امری که حقیقتا زندگی انسان را وارد مرحله ی دیگری میکند. باید تاریخ را از نظرگاهی نوین به عصر قبل از ظهور شبکه های اجتماعی و بعد از ظهور این شبکه ها در موبایلها تقسیم نمود. عصر پیشا شبکه ای و پسا شبکه ای! هیچ تکنولوژی به این شکل تاریخ را دو نیم نمیکرد!🔺 👈عصر قبل از هواپیما و بعد از آن گزافه گویی! عصر قبل از موبایل و بعد از موبایل مهمل بافی است! حتّی عصر قبل از تلویویون و رسانه و بعد از آن هم چندان عمق مطلب را نمیفهماند. ✅اگر سابقا از رُنِسانس میگفتند به نظر میرسد میتوان از منظر دیگر ظهور شبکه های مجازی را رنسانسی دیگر در تاریخ انسان دانست. زایشی جدید رخ داده است! 🔷تا کنون در موارد مختلفی به زوایای این بحث به گونه ای پرداخته ام. مثل بذل خاطر ۱۵۷ در زمینه «قدرت آواها یا قدرت پژواکها؟!» که از آبشارهای اطلاعاتی و رفتارها گلّه ای در فضای مجازی صحبت کردم. در بذل خاطر ۱۸۹ از این صحبت کردم که چطور جنگ شناختی بزرگتر از جنگ اقتصادی است. 👈در بذل خاطر ۱۹۴ در بحث کوتاه ولی بسیار مهمی از سحر و ساحری رسانه و ظهور گوساله ی سامری در قامت آن و از پدیده ی مهندسی خیال در فضای مجازی صحبت کردم. 👈از این صحبت کردم که انسان بر اساس واقعیت تصمیم نمیگیرد بلکه بر اساس آنچه خیال میکند واقعیت است تصمیم میگیرد! جنگ در عالم خیال رخ میدهد نه در عالم واقع! 👈در بذل خاطر ۲۰۲ از ظهور پدیده ای تارزانیسم و انقطاعشان از فرهنگ جامعه سخن گفتم. در بذل خاطر ۲۰۷ از تأثیرات فضای سایبر در سازماندهی کردن شعبان بی مخها و نوابت جامعه و تبدیل اراذل و اوباش و جوانان هیجانی از معضلی انتظامی به معضلی امنیتی با استفاده از فضای سایبر و رمز ارز صحبت کردم. 👈در بذل خاطر ۲۰۸ از ظهور یک بیماری مسری و غدّه ی بد خیم خطرناک در فضای سایبر و رسانه به نام بیماری بد بینی بحث کردم. در بذل خاطر ۲۳۰ از ظهور برخی بمبهای کثیف ادراکی مانند «همه چی کار خودشونه» در فضای سایبر یاد کردم. 👈در بذل خاطر ۲۳۴ از بعدی به پرسش از عوامل فریبنده بودن فضای مجازی بحث کردم. از همه مهمتر در بذل خاطر ۲۳۹ از مغالطه خلط مقولات دنیای دیجیتال و دنیای سنّتی صحبت کردم. 👈از جنگ رسانه ای به جنگ ادراکی و از جنگ ادراکی به جنگ در دنیای جدیدی به نام دنیای سایبر رسیدیم. در آن صراحتا از ظهور نوعی هستی نوین برای انسان که آثار وجودی خاص خود را دارد سخن گفتم. 👈از تولّد انسانی دیگر سخن گفتم. گفتم دنیایی است که رها شده نیست و یک حکمرانی و رؤسایی دارد. میخواهند یک حکمرانی واحد جهانی را بر اساس دنیای سایبر رقم بزنند. 👈ابتدا انسانها را در آن متولّد کنند و سپس شهروندان این دنیای نوین با نظام ارزشی خاص آن قرار دهند. آنجا عرض کردم ردّوا الحجر من حیث جاء و اگر موضوع شناسی ما از فتنه ی اخیر این است چنین فتنه ای با تظاهرات حل نمیشود.
👈باید در فضای خودش پاسخش را بدهیم. از ویژگی های جنگ ادراکی و تفاوتهای آن با جنگ واقعی صحبت کردم. گفتم واقعا جنگی در گرفته است. گفتم دیگر باید آیه ی نفر را اینگونه معنا کرد که بازگشت برای انذار قوم باید به سمت دنیای مجازی و مسلمان کردن آن باشد. 👈در بذل خاطر ۲۴۰ بحثی اجمالی در زمینه سیره ی اولیاء الهی در زمینه رسانه، سانسور و فیلتر آوردم. اینکه خیلی مهم است. 👈در بذل خاطر ۲۵۰ پیشنهادی برای فعال کردن ظرفیتهای دینی مانند منبر نماز جمعه در دنیای مجازی بیان کردم. تا کنون هر چه در مورد فضای مجازی گفته شد به نوعی اشاره به جهاد تبیین بود. 👈اساس جهاد تبیین یک حکم آتش به اختیار فرهنگی توسّط فرمانده بزرگمان در نبردی است که عمدتا در دنیای سایبر آغاز شده است. ⚪️تا موضوع شناسی خوبی از وضعیت و نقشه ی نبرد نداشته باشیم نمیتوانیم نسبت خود را با آن به خوبی تعیین کنیم. اما موضوع چیست؟! 👈موضوع همان است که در بذل خاطر ۲۳۹ مقداری از آن صحبت کردم. ظهور نوع هستی نوین ارتباطی برای انسانها و تولّد انسانی دیگر با ظهور شبکه های اجتماعی است. 👈تاریخ بشر را از این منظر میتوان به دو قسمت تقسیم نمود. پیشا شبکه ای و پسا شبکه ای! گویا یک بمب اتم در کتاب تاریخ بشر خورده است. ✅با ظهور رسانه و سپس شبکه های اجتماعی یک حکومتی در عالم خیال انسانها تأسیس شده که حکمرانان آن طواغیتی هستند که بسیار هوشمندانه و منافقانه با الگوریتمهای خاص در حال عضو گیری برای آن برای تحقّق حکمرانی واحد جهانی هستند! ✅نظام ارزشی خاص خود را دارد. افراد نوعی توهّم آزادی دارند ولی همه نقشهایی را در نهایت بازی میکنند که برایشان در این دنیا نوشته اند! ✅اگر زمانی جنگها در ثغور و مرزها رخ میداد و شاهد جنگهای ملّی بودیم از این رو بود که جنگها نوعا در عالم سنّتی در واقعیات جریان داشت. ✅ولی با ظهور دنیای سایبری طواغیت امپراطوری جهانی خود را در عالم خیال انسانها بنا کرده اند! جامعه ی شبکه ای جهانی تأسیس کرده اند. دیگر مرزها و رنگها و نژادها و گذرنامه ها و... همه ابطال میشود. 🔹ایرانی بودن به چیست؟! به تولّد در مکانی خاص؟! یا همچنین به پذیرفتن یک فرهنگ و تاریخ خاص؟! اگر چنین است باید گفت با ظهور شبکه های اجتماعی و تولّد انسانها در آن در حال شکل گیری شهروندان جهان سایبر و شبکه ی اجتماع جهانی هستیم. ✅جهانی که نظام ارزشی خاص، مقولات فرهنگی خاص و حکمرانی خاص دارد! من اسمش را میگذارم مجازستان! بسیاری اهل کشور مجازستان شده اند! کشوری که در تصرّف مطلق حکمرانی طواغیتی خاص است. نوعی تعرّب بعد الهجرة رخ داده است. ✅آری اشتباه نکنید این شخص ایرانی نیست! اهل کشور مجازستان شده است! به حکومت جهانی مجازستانی ها که حاکمش دجال است تن داده! 🔻مسأله این است که کشور مجازستان تنها حکومتی است که در سرزمین عالم خیال جامعه ی جهانی شکل گرفته است. هیچ حریفی ندارد. بقیه به شکل قبائل و شهرها و روستاهای کوچک در سرزمین خیال زندگی میکنند. مثلا ما مؤمنین در روستای ایتا جمع شده ایم! ولی روستای ایتا یک منطقه ی بسیار کوچک از دنیای خیال است که حکومت اصلی آن به دست کشور مجازستان است. حکمران بلا منازعش مجازستانی ها هستند!🔺 👈بعید نمیدانم اگر کسی این حکومت مجازستان را همان ظهور حکومت دجّال بداند! وسیله ی اصلی حکمرانی دجّالی در مجازستان نیز به جای زر و زور بر منطق تزویر است! 👈مانند شیطانی که به درونها نفوذ میکند از راه القاء معانی باطل و اقناع و گفتمان به نبرد حقیقت آمده است. ✋حال مسأله این است که اساس حکمرانی و منطق حاکم بر دنیای خیال و نوع نبردهای این دنیا چگونه است؟ چه بشری در حال تولّد در این دنیاست؟ با این بشر چگونه میشود حرف زد؟ ✋برای دفاع از حقیقت و تبلیغ دین در این دنیا باید چه کرد؟! دستور کلی جهاد تبیین به شکل جزئی چگونه در این عرصه عملیاتی میشود؟ 👈ان شاء الله تعالی در نوشته ی دیگری در این زمینه مطالبی عرض خواهم کرد ...
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۱) «تأمّلاتی پیرامون مسأله اقتصاد ایران» «MADE IN IRAN» «چالشی به نام تازیانه های رقابت بر پیکر خردسال تولید ملّی» 🔴ایرانیان قرنها به برکت فرهنگ غنی و شرایط جغرافیایی مناسب با همه مشکلاتشان زندگی اقتصادی بالنسبه مناسبی نسبت به دیگر ممالک داشته اند. به سبب خودکفایی شان قرنهای قرن توانسته بودند استوار روی پای خود ایستاده و ضمن تأکید بر استقلال خود از کرامت انسانی که نیاز واقعی انسان غیور و هوشمند ایرانی است دفاع کنند. ✋با ظهور انسان مدرن در غرب و پدید آمدن غولهای صنعتی و اقتصادی برخاسته از قرنها چپاول و مسخ شدگی فطرت انسانی و تلاشی غیر عادی در تاریخ بشری، اقتصاد ایران در برابر اقتصاد جدید دچار یک چالش جدّی شد. 👈از طرفی با ارائه ی کالای خارجی برای او احداث نیاز کرده و در موارد زیادی او را معتاد نموده اند و از طرف دیگر به سبب وارداتی بودن این احساس نیاز و درون زا نبودن عوامل رفع آن، ایرانیان از فرهنگ، علم، تکنولوژی و فناوری مناسب برخوردار نبوده اند تا توان تولید و رقابت با آن غولهای وحشی اقتصادی را داشته باشند! 🔹اینجا بود که خودکفایی و بالطبع استقلال از ایرانیان گرفته شده و کرامت کهن ایرانی لکه دار شد! آنهایی که زمانی پادشاهان عالم باج گذاران آنها بودند حالا به معتادانی وابسته و حقیر تبدیل شده بودند! 👈کار به جایی رسید که بسیاری از سطحی فکران روشنفکر نما مشکل را در دین ایرانیان و سپس حتی نژاد ایرانی دانستند! اوج این حقارت در برابر غرب را ایرانیان در دوره پهلوی تجربه کردند.
👈در آن دوره هر چند تلاشهایی برای احیاء اقتصاد ایرانی شد ولی آنچه مشکل را دو چندان کرد دسیسه های تاریک استکباری بر تعریف پارادایم اقتصاد نفتی برای ایران نوین منقطع از تاریخش بود. 👈اقتصادی که به این شکست بزرگ اقتصادی از غرب و ربوده شدن استقلال برخاسته از خودکفایی رسمیت میبخشید و ایرانیان را عملا به معتادانی همیشگی برای اقتصاد غرب و رعیتی مظلوم برای طواغیت تبدیل میکرد! 🔵با انقلاب شکوهمند اسلامی ایرانیان گامی بلند برای جبران شکست تاریخی اقتصاد ایرانی از غرب آغاز شد. زیرساختهای مادی و معنوی استقلال اقتصادی مد نظر قرار گرفت. اموری مانند خود باوری و ضرورت خود کفایی و امکان ایستادگی و تلاشهایی برای توسعه علمی و تکنولوژی و فناوری مورد توجه واقع شد. 👈ولی به دلیل زیاد بودن فاصله و رشد فزاینده ی غولهای صنعتی و سرطان اقتصاد نفتی هنوز مشکل وابستگی اقتصادی باقی است. 👈یکی دیگر از عوامل کندی نسبی در رفع مشکلات اقتصادی نیز آن بود که درد انقلاب ما درد اقتصاد نبود. اصل شعار انقلاب اسلامی بر محور اقتصاد نبود لذا گفتمان تحوّلی در این عرصه مخصوصا با مواجهه با مشکلات بزرگی مانند جنگ تحمیلی و تحریم و فقدان سرمایه و مانند آن به خوبی شکل نگرفت. 👈هر چه این انقلاب عظیم که بر محور استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی جلوتر رفت فهمید یکی از ارکان اساسی تأمین و تعمیق شعار اصلی اش و بقا بخشی به آن استقلال اقتصادی است. 👈این مطلب مخصوصا با شروع جنگ اقتصادی علیه ایران در دهه ۹۰ برای همگان روشن بود. ✅انقلاب ما در مسیر تحقّق اهدافش تا کنون با چهار جنگ مواجه شده است؛ جنگ نظامی، جنگ فرهنگی، جنگ اقتصادی و اخیرا جنگ شناختی ادراکی در دنیای سایبر. 👈همچنین بر اثر نبودن یک سند بالادستی قوی در امر اقتصادی متأسّفانه اقتصاد ما دچار آفت بود. به جای آنکه فرآیند محور باشد بر اثر سیاست زدگی و یا حتّی خیانت ثمره محور شد. 👈همین باعث شد ریل گذاری مناسبی برای آن نشود. زمانی واردات را کاملا باز میکردند و زمانی کاملا میبستند و زمانی ... . 🔹حتّی دشمن با سلاح اقتصاد پوزیتیویستی غربی مدّتها سر ما را گیج کرده و با دادن اطلاعات جهت دار میخواست ما را دچار فلج تحلیلی یا تصمیم گیری اشتباه کند! 👈رسما علمی که باید ما را به خودکفایی و بی نیازی برساند خودکفایی و بی نیازی را مسخره میکرد! میگفت عصرش گذشته! میگفتیم پس بگویید استقلالمان را از دست بدهیم و دوباره آویزان غرب باشیم! 👈میگفتند نه! باید خودمان را در اقتصاد جهانی ذوب کنیم و برخی خدمات به آنها بدهیم تا نتوانند ما را دیگر حذف کنند! همین نتوانستن باعث نیاز آنها به ما شده و همین نیاز طرفینی باعث استقلال طرفینی میشود! 👈میگفتیم ای جماعت ساده لوح یا بعضا فریبکار آخر چطور آنها را نیازمند خود کنیم و اساسا آخر چطور آنها میگذارند ما طوری در اقتصاد جهانی ذوب شویم که حذفمان برایشان هزینه ی غیر قابل تصوّر داشته باشد! 🙏تا اینکه سیاستهای کلّی اقتصاد مقاومتی ابلاغ شد و وضعیت تا کنونی از آن بلا تکلیفی خارج شد. ⚪بحمد الله تعالی با فرهنگ خود باوری و خود کفایی و ضرورت استقلال که میراث عظیم انقلاب اسلامی بود صنایع پایه و سپس زیرساختهای صنعتی و بنیانهای علمی و تکنولوژی و فناوری با سرعتی خیره کننده جلو رفت. 👈مخصوصا با ظهور ابر اقتصاد نوینی به نام چین خوشبختانه موفّق شد بدون آنکه استقلالش گرو گرفته شود بسیاری از نیازهای اوّلیه و حتّی ثانویّه را از این پنجشنبه بازار بزرگ جهانی تأمین کند! 👈این امر هر چند در مواردی باعث مشکلاتی برای نه تنها اقتصاد ایران بلکه اقتصاد جهانی شد ولی در کلّ اگر این نبود کشورهای مستکبر غربی به سادگی حاضر به تأمین امور مورد نیاز برای رشد فناوری و اقتصادی به ما نبودند. 👈چین اقتصاد دنیا را دچار چالشی که آن را چالش قیمت مینامم نمود! اخیرا هم با ارتقاء سطح کیفی محصولات خود حتّی اقتصاد دنیا را با چالش کیفی نیز مواجه کرده است. 🔸«چرایی ضرورت حمایت از تولید ملّی»🔸 کشور ما امروزه به جایی رسیده که در بسیاری از امور توان تولید پیدا کرده! از صنایع سنگین و دقیق و حیرت انگیز نظامی بگیرید تا لوازم مصرفی و مانند آن. ولی چالش امروز اقتصاد ما چالش کیفیّت و قیمت است. ✅اگر زمانی مسأله این بود که ما صرفا باید وارد کنیم و خودمان توان ساخت آفتابه را هم نداریم الآن دیگر مسأله اینها نیست! ✅مسأله این است که ما توان ساخت خودرو و یخچال و دارو و... و حتّی هواپیمای نظامی را داریم ولی جنس خارجی مرغوبتر و بالنسبه ارزانتر است! ✅برخی حواسشان نیست که این خودش چه افتخار و پیشرفتی برای ماست! دیگر از آن دوره نبود تولید گذشته ایم و به دوره ی صرفه تولید و رقابت تولید رسیده ایم!
✅چالش ما چالش کیفیت و قیمت است. در کیفیت عمدتا با کالای غربی دست و پنجه نرم میکند و در قیمت با کالای شرقی چینی! ما به مرحله ی تولید دست یافته ایم. ✅در فشارهای اقتصادی دهه ۹۰ میخواستند این نعمت بزرگ را از ایران با ممانعتهای خارجی و امور روانی بگیرند! اگر میگرفتند استقلال ما را و سپس نظام ما را ساقط میکردند. 👈خوشبختانه به فضل الهی و با درایت مقام معظّم رهبری و همّت دلسوزان با تأکید بر تولید و حمایت از آن این عنصر کلیدی زنده ماند. 👈ولی آن چالش پیش روی تولید ایرانی هنوز پا برجاست؛ با توجّه به آنچه گذشت چرایی ضرورت حمایت از تولید ملّی روشن شد. 🔻تولید ملّی یعنی خودکفایی اقتصادی و خود کفایی اقتصادی یعنی استقلال شخصیتی و سیاسی و استقلال یعنی امکان تعیین سرنوشت و امکان تعیین سرنوشت یعنی امکان دفاع از عقاید و پافشاری بر مواضع حق و جلب رضایت خداوند متعال و ایستادگی در برابر طواغیت🔺 🔸«چالشهای بزرگ فرا روی تولید ملّی»🔸 آری اقتصاد ایرانی در زمان ما به جایی رسیده که از چهار چالش مهم در امر تولید رنج زیادی میبرد! چالشهایی که اگر فکری نکنیم یا به تعطیلی تولید و یا به بی کیفیتی و نارضایتی و به صرفه نبودن می انجامد. ✔چالش نخست، چالش «اخلاق تولید» است. گویا ضمیر ناخودآگاه انسان ایرانی که انسانی با فرهنگ، هوشمند، شریف و مؤمن است یک تعارضهای جدّی بین تولید اینچنینی و برخی مسائل فلسفی و اخلاقی و انسانی احساس کرده است. گویا تناسب قطعی با فلسفه های ذهنی انسان ایرانی نداشته و این نوع تولید و زندگی برآمده از الزامات آن را چندان در تناسب با سنخ تفکّر فلسفی اش نمیبیند. فعلا قصدم نیست این را باز کرده و از راه حلّش بگویم. در حدّ اشاره عبور میکنم. ✔چالش دوّم، چالش «تولید حمایتی دولتی» است؛ رسیدن به مرحله ی تولید در عصر نوین در کشور ما عمدتا مولود یک رشد مردمی درون زا نبوده و عمدتا با تکیه بر حمایتهای دولتی و اقتصاد نفتی و کارخانه های حکومتی است. این امر هر چند به نوعی با توجّه به فاصله ی بسیار زیاد جامعه ی ایرانی تا رسیدن به مرحله ی تولید امری موجّه مینمود ولی در ادامه آسیبهای جدّی خود را نیز گریبانگیر پدیده ی تولید ملّی نموده است. کیفیت را پایین و قیمت را بالا برده است. جز در زمان ضرورت میل پیشرفت ندارد. اصلا رقابت پذیر نیست. حمایتی است. به صرفه نیست. ✔چالش سوّم چالش «ضرورت رقابت با غولهای اقتصاد جهانی» است. دیگر با توجّه به سهولت ارتباطات نمیتوان با آنها رقابت نکرده و مردم را ملزم به مصرف کالای داخلی نمود. از اینجاست که از طرفی برای ارتقاء کیفی نیازمند رقابت با کالای غربی است و از طرف دیگر برای ارزیدن قیمتی نیازمند رقابت با کالای چینی است. یک طرف او را به سمت کیفیت سوق میدهد که مستلزم رقابت با کالای غربی و همینطور بالا رفتن هزینه ی تولید با بالا رفتن سطح مرغوبیت مواد اوّلیه و ترکیب آن است و یک طرف او را به ارزیدن سوق میدهد که مستلزم رقابت با کالای شرقی و همینطور پایین آوردن هزینه ی تولید با کاستن از کیفیت و مرغوبیت مواد اوّلیه است. ✔چالش چهارم هم چالش «عقب بودن سطح فناوری و عوامل مؤثّر تولید» است. اساسا این رقابت با کالای غربی و کالای چینی امری ظالمانه است. زیرا تولید خودش مصرف کننده ی فناوری هایی است که در سطح جهانی و ملّی با مصرف منابع عمومی حاصل شده است. وقتی شما یک لبتاب یا موبایل یا خودرو غربی را میبینید اصلا نباید فکر کنید تنها ساخت شرکت ایسوس یا اپل یا بنز است! اینها از فناوری هایی استفاده میکنند که به تدریج و با صرف هزینه های هنگفت ملّی از جیب مالیات دهندگان غربی به وجود آمده اند. اموری مانند توسعه در باطری ها و صفحات لمسی و امور ماهواره ای و مانند آن. این فناوری ها با پروژه های ملّی در صنایع دفاعی و انرژی بزرگ به دست آمده و سپس در دست این شرکتهای تولید کننده ی بزرگ قرار داده شده است. لذاست که مثل سگ از دزدیده شدن این فناوری ها میترسند! چون میدانند عنصر اصلی که باعث ارتقاء کیفی و رقیب نداشتن محصولاتشان شده همین فناوری های مخفی است که تولید کنندگان دیگر از دسترسی به آنها و پیشرفتهای این عرصه همیشه عقبتر و محروم هستند. 🔸«پاسخهایی به چالش قیمت پایین و کیفیت بالا در تولید»🔸 حال که این چالشهای بزرگ را دانستیم باید بدانیم مسأله ای مهم در اینجا رخ میدهد! چطور میتوان در تولید هم قیمت را پایین آورد و هم کیفیت را بالا برد؟! چطور میشود تولید را در برابر این غولهای اقتصادی ادامه داد؟! دو پاسخ اوّلیه در بادی امر به نظر میرسد:
🔶۱-یکی اینکه حال که توان تولید داخلی داریم برای حمایت از آن اساسا جلوی واردات و قاچاق را بگیریم. دیگر نه چالش قیمت و رقابت با کالای چینی خواهیم داشت و نه چالش کیفیت و رقابت با کالای غربی که اعمّ از غرب و ژاپن و کره است! خودکفا هستیم دیگر! حالا با مقداری قیمت بالاتر و کیفیت پایینتر هم شده با همین پراید و کولر ارج و مانند آن کارمان راه می افتد! 🔸نقد این دیدگاه در این است که امروزه به دلیل سهولت دسترسی به اطلاعات و همچنین ارتباطات، مردم طبیعتا بر اساس قاعده ی انتخاب اسهل و اخفّ در ادراکات اعتباری به دنبال تولید برتر و ارزانتر هستند. چه داخلی باشد یا خارجی! از اینجاست که حکومتها را ملزم به تأمین خواسته ی خود میکنند. در این فضا اگر تولید داخلی توان رقابت نداشته باشد گویا اصلا خودکفایی و تولیدی رخ نداده و نارضایتی عمومی شکل میگیرد. همچنین به سبب نبودن رقابت دچار معضل مضاعفی به نام بالارفتن نامعقول قیمت و همچنین پایین آمدن نامعقول کیفیت میشویم. 🔶۲-دوّم اینکه واردات را کاملا آزاد کنیم! در یک بازاری آزاد و در یک تجارت جهانی بگذاریم تولیدمان خودش را پیدا کرده و با رقابت با رقبای دیگر مشکلاتش را خودش با توان و درایت خودش حل کند! بگذاریم خودش روی پای خودش بایستد والا به خاطر عافیت طلبی و تنبلی ذاتی هیچ گاه به فکر رشد کیفی و پایین آوردن قیمتش نمی افتد! بدتر هم میشود! 🔸نقد این دیدگاه عجیب هم که روشن است. درست است که معمولا کیفیت رقابت میخواهد و در آن فعلا نمیتوان با فرهنگ موجود با تکیه بر سجایای اخلاقی انسانها چندان حساب باز کرد ولی از آن طرف باید دانست رقابت هم امکان دسترسی یکسان به عوامل تولید مانند مواد اوّلیه و سرمایه انسانی و فناوری میخواهد که تولید ایرانی فاقد آن است. چنین رقابتی در واقع حماقت است. کشنده است نه توسعه دهنده! همان حرف دل رقیب است! همان زهر مار است! همان خیانت بزرگ است! مانند آن است که فرزند خرد سالمان را زیر دست و پای غولهای وحشی بیاندازیم تا خودش زندگی انسانی را بیاموزد! ✋✋یک نکته ای را لازم دیدم اینجا عرض کنم. این مطالبی که الآن نوشتم را اصلا در ذهن نداشتم. یعنی بلدش نبودم! بعد از نماز صبح به ذهنم مسأله ای در باب معضل رقابت پذیری تولیدات داخلی خطور کرد. قلم را گرفتم که بنویسم این مطلبی که مطالعه فرمودید از آب در آمد! خودم هم اینهایی که گفتم را یاد گرفتم! نه در کتابی خوانده ام و نه در جایی شنیده ام و نه قبلا در موردش فکری کرده بودم. شاید جای دیگر بهتر گفته باشند. نمیدانم. ✅فقط خواستم این را بگویم که عزیزان خود را از فرصت نگارش محروم نکنند. برای بنده ی حقیر نوشتن ظرفی برای یادگیری است. ✅برای بنده ی حقیر نوشتن خودش هم معلّم است و هم هم مباحث! مدام علم را در مدرسه ها و کتابها و حواشی و یا حتّی در فکر کردن دنبال نکنید! بسیاری از علوم در مقام نوشتن حاصل میشود. ✅در ظرف نوشتن به شدّت انسان حواسش جمع شده و نفی خطورات میشود. همه معلومات قبلی اش انگار چهره ای دیگر به خود میگیرد. باید مدّتی دست به قلم شد و نوشت و نوشت تا ملکه شود. نوشتن برای ما مانند موم در کف دست شود. 👈در نوشته های بعدی به بیان پاسخهای به مسأله چالش تولید ایرانی و راهکارهایی برای برون رفت از معضل تولید اشاره خواهم کرد. این بحث ادامه دارد ...
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۲) «ما چون سواد نداریم فکر میکنیم!» «توصیه ای به طلّاب» «یا بنیّ اصبر علی الحقّ و إن کان مرّا» 📖«یک وقت یک خارجی آمده بود کرج با یک دهاتی رو به رو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پخته ای به او میداد! هر سؤالی که میکرد خیلی عالی جواب میداد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا میدانی؟ گفت: ما چون سواد نداریم فکر میکنیم»! ⚪یک جلسه ی روضه خانگی شرکت کرده بودم. حضّار همه روحانی بودند. سخنران تشریف نیاوردند و صاحب مجلس به دلیل همسایگی و راحت بودن با بنده اصرار کرد که بنده صحبت کنم. گفتم من اهل سخنرانی نیستم ولی چون درخواست میکنی باشد. 👈صحبت کردم و گویا خوششان آمد! بعد از جلسه برخی با لحنی خاص پرسیدند رشته ی تخصّصی شما چیست؟! در دانشگاه تحصیل میکنید؟! 👈گفتم نه طلبه ام! پس لابد فقه و اصول نمیخوانید و مشغول کلام و فلسفه هستید یا در این زمینه تحقیق ویژه ای کرده اید؟! 🔹حالا بنده هم یک پاسخی دادم ولی پیش فرض آنها جالب بود. گویا این صحبتها که چندان چیز خاصی هم نداشت برای اینها خیلی جالب بود! همچنین گویا هر چیزی انسان بلد است را باید از کتابی دیده باشد یا دانشگاه رفته و از استادی شنیده باشد! از طرفی انتظار نداشتند اگر فقه و اصول میخوانم این چیزها را بلد باشم. 👈و اگر بلد هستم لزوما به معنای فضلی است که به لطمه خوردن به فقه و اصول و مانند آن برایم تمام شده است! 👈میدانید بخشی از پاسخ حقیر به آنها چه بود؟! چیزی شبیه پاسخ آن دهاتی کرجی! چون مثل شما سواد ندارم فکر میکنم!
✅چون مثل شما استاد ندارم فکر میکنم. چون مثل شما مطالعه نمیکنم فکر میکنم. چون مثل شما فرصتی ندارم فکر میکنم. ⚪اما اگر بخواهم مقداری دقیقتر پاسخ بدهم باید مانند آن شهید عزیزمان اینگونه بگویم: 📖«میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در خود فرصتها نیست. اما شرط آن این است که: نترسید و نترسیم و نترسانیم»! 👈یعنی چه؟! یعنی اینکه: ✅فرصتهای علمی که در دل تهدیدهای وقتی و شرایطی هست در دل فرصتهای وقتی و درسی نیست! 🔴ای طلبه ی عزیز. اگر جویای صادق دانشی از موانع باکی نیست. اینها عیار صدق است. وقتی دیدی به خاطر مشکل جسمی، مشکل اقتصادی، مشکل خانوادگی، مشکل ... دیگر نمیتوانی مانند قبل مطالعه کنی، به درس بروی، هم بحثی داشته باشی و یا باید بنا بر وظیفه یا هر مشکلی دیگر به شهرستان برگردی نباید نا امید شوی! اگر هنوز در مسیر طاعتی فال نیک بزن! 📖«إِذَا رَأَيْتَ الْفَقْرَ مُقْبِلًا فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِين» 👈فقط صحنه ی طلب عوض شده و شاید قرار است عطایایت جزیل شود! چرا غمگین نشسته ای که دیگر از قافله و کاروان علم و ایمان جدا شدی؟! هی شیطان تخیّل باطل و فقری برایت تولید میکند که دوستانت به کجا رسیدند و من! 👈نخیر! اگر صدق در طلب داری برخیز و کاری نو بکن! در آتش بحرانی که در آن به زعم خودت قرار گرفته ای گلستان فرصتها را ببین! منشین چنین زار و حزین چون روی زردان شعری بخوان، سازی بزن، جامی بگردان 👈نکند داری تظاهر میکنی! خودت هم خوشت می آید بهانه ای یافته ای تا بساط تنبلی و عافیت طلبی راه بیاندازی! نکند آن وظیفه ی بزرگ و آن حیات ابدی را فراموش کرده ای؟! اگر اینچنین نیست پس برخیز! 🔹گاهی برخی طلّاب عزیز را میبینم که به دلیل مشکلاتی به شهرستان مهاجرت کرده اند یا مشغول شغلهایی شده اند که در ظاهر باعث نوعی افسردگی علمی در آنها شده است. مثلا در اسنپ آنها را میبینم. یا در پشت دخل مغازه! 👈به آنها گاهی گفته ام که در همین فرصت هم میدانی که میتوانی کارهایی بکنی؟! اصلا به آن فکر کرده ای؟! معمولا شروع میکنند به ناله کردن! 👈میگویم لااقل یک صوتی بگذار از سخنرانی خوب و آن نکات جالبش را در موبایلت به شکل نوشتاری یا صوتی یاد داشت برداری کن! بعدا روی همینها فکر کن! کتاب صوتی گوش بده. 👈اگر چنین کنی اصلا بابی دیگر به رویت گشوده میشود. الآن که دیگر با رشد تکنولوژی های اینچنینی لااقل حجّت بر طالبین صادق دانش و فرزانگی تمام شده است. 🔶بگذارید کمی توضیح بدهم شاید به درد کسی بخورد. بنده سالهاست دیگر به دلایلی وقت آن اوایل طلبگی را ندارم. آن زمانی که از صبح تا شب کارم مطالعه بود. هم به دلیل اشتغالات منزل و فرزندان و هم به دلیل برخی امور کاری که مستلزم صرف وقت در رشته ی خسته کننده ی خاصی بود دیگر درس، بحث، تدریس، تدرّس را تعطیل کردم. حتّی مطالعه ام نسبت به قبل بسیار کمتر شد. چاره ای نبود. 👈ولی چون تشنه ی دانستن بودم در پیرامون خود نگاه کردم ببینم چطور میتوانم این مشکل را استدراک کنم! یکبار کلامی از مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه دیدم که برایم خیلی جالب بود. 👈ایشان فرموده بودند باید در شبانه روز ببینیم چه فرصتهایی که در آن میتوانیم کار نیکی بکنیم از دستمان در میرود! به فکر همانها باشیم! 👈حالا به همین قیاس عرض میکنم فکر کنیم که در هر شرایطی ولو پشت دخل مغازه یا در فلان روستا و شهر دور چه فرصتهای علمی میتوانیم داشته باشیم؟ 👈حال که دیگر نمیتوانم انبوه خوانی کنم! نمیتوانم بحث بروم! نمیتوانم از استاد استفاده کنم پس چه کنم؟! غمناک هم نیستم. چون میدانم خود اینها گاهی آسیبزا هستند. شرحش بماند. 🔵عمده چیزی که به آن رسیدم را خدمتتان هدیه میکنم: 🔸توصیه اول🔸 ✔یکی استفاده از ظرفیّتهای نوین تکنولوژی و گوش کردن صوتهای متنوّع از کتابهای صوتی و سخنرانی های خوب در اوقاتی بود که مشغول کارهای بدنی و رفت و آمد و ... بودم. صوت آنهایی که خوش فکرند و فکری مبتکر و خلّاق دارند. از فقه و فلسفه و تاریخ و اخلاق بگیرید تا سخنرانی ها متنوّع فضلا در سمینارها و ... . البته سعی میکردم نکات حساس را ابتدا در موبایل و سپس در وان نت فیش برداری کنم. فیش برداری را هرگز از یاد نبرید! هیچ تردیدی در آن روا ندارید! نگویید دیر شده! گاهی هم که وقتتان بیشتر است کتابی از قبل تهیه کنید برای اوقاتی که فکر میکنید هدر میرود و یا فایل پی دی اف برخی کتابها را داشته باشید. البته مراقب باشید آسیبی به جسمتان نرسد.
🔸توصیه دوم🔸 ✔دیگر استفاده از ظرفیّت خطورات و جلوگیری از هدر رفتن آنها بود. آب خیز داری خطورات! نکته ای خوب که در اثر دیدن منظره ای یا شنیدن یا خواندن مطلبی یا از هر طریقی به ذهنت آمد رهایش نکن! سریع آن را یادداشت کن! بعدا آن را در فرصت مناسب فیش برداری کرده و در موضع مناسبی در وان نت وارد کن! مقداری هم آن را تبدیل به ارزش افزوده کرده و به آن شاخ و برگ بده و بگذار در گوشه ی ذهنت دم بکشد. زمانی میبینی حسابی پخته شده! رشد کرده! بنده تعجّب میکنم از این حجم زیاد نکات مهمی که ما هر روزه میبینیم و میشنویم و آسان از کنارش عبور میکنیم! در یک جلسه ای گاهی شرکت میکنم که نوعا سنشان از بنده کمتر است و چندین نفر آنها چند سال پیش مثلا استادشان بوده ام! ولی تقریبا شاید از آن جمع کثیر فقط بنده مطالب آن استاد بزرگوار را مینویسم! انسان وقتی اهل صید خطورات و فیش برداری نباشد دیگر نکته سنج هم نمیشود! 📖«وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ‏ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون‏» 🔸توصیه سوم🔸 ✔دیگر استفاده از ظرفیّت نگارش بود. قبلا هم گفته ام. عزیزان خود را از فرصت نگارش محروم نکنند. برای بنده ی حقیر نوشتن ظرفی برای یادگیری است. نوشتن خودش هم معلّم است و هم هم مباحث! مدام علم را در مدرسه ها و کتابها و حواشی و یا حتّی در فکر کردن دنبال نکنید! بسیاری از علوم در مقام نوشتن حاصل میشود. در ظرف نوشتن به شدّت انسان حواسش جمع شده و نفی خطورات میشود. همه معلومات قبلی اش انگار چهره ای دیگر به خود میگیرد. باید مدّتی دست به قلم شد و نوشت و نوشت تا ملکه شود. نوشتن برای ما مانند موم در کف دست شود. به بسیاری از عزیزان عرض کرده ام که مطالب خوبی که به نظرشان میرسد را در کانالی مانند بذل خاطر خودشان بنویسند! بدانند که این یبوست قلمی که به آن مبتلا هستند خیلی باعث محرومیت برایشان شده است. 🔹سختتان است بنویسید؟! چاره ای ندارید جز اینکه جسورانه شروع کنید! حالا اشکالی ندارد گاهی با ادبیات و رمانهای خوب هم انس بگیرید تا الگوهای اوّلیه ای را بیاموزید. ولی تا شروع به نوشتن نکنید این هم چندان فایده ندارد. وقتی شروع به نوشتن کردید خود را نیازمند گرته برداری از دیگر نویسندگان بزرگ میبینید و این شروع یادگیری است. 🔸توصیه چهارم🔸 ✔و دیگر استفاده از ظرفیّت تعمّق و ژرف نگری و همچنین کلان نگری است. رفقا ژرف نگری، ژرف نگری، ژرف نگری! ژرف نگاری یک نبوغ نیست! یک عادت است. نوعی تفکّر ویژه است که باید یادش بگیریم. انسان ژرف نگر میان انسانهای سطحی بین انبوه خوان مانند انسان ذاکر در بین جماعت غافلین است! اگر وارد مملکت ژرف نگری و عالم پیش فرضها شویم از ریشه از سطح تفکّر توده ی اهل دانش فاصله میگیریم. غصّه ی کمّیتها را نخور! به فکر کیفیّت و عمق باش! اگر به این فکر افتادی آن کمّیتهای قبلی هم یک دفعه مانند براده های آهنی که مغناطیس کیفی جدیدی آنها را فرابخواند به کمکت می آیند. کلان نگری هم به همین قیاس اهمیت شایانی دارد. ⚪در انتها هم خودم و سائر عزیزان را توصیه میکنم که هیچ گاه نا امید نشویم! الشیطان یعدکم الفقر و الله یعدکم مغفرة منه و فضلا! علم هیچ گاه مطلوبیّتش ذاتی نبوده! علم را با ایمان اشتباه نگیرید! اگر علم چنین مطلوبیتی داشت ابلیس اشرف مخلوقات بود: لو کان للعلم من غیر التقی شرفا لکان أشرف من فی الوجود ابلیسا 👈علم راهی برای رسیدن به آن نور ازل و ابد است. و چه خوب راهی است! ولی تنها راه نیست! عمده تحصیل رضایت آن کانون نور و آن معشوق اوّل و آخر است. عمده تلاش برای آن حیات ابدی انسان است. 👈نکند به خاطر داشتن علم یا نداشتنش حبّ و بغضمان را شکل بدهیم! به خاطر همین افسردگی بگیریم و بگوییم چرا فلانی تیزهوشتر است یا امکاناتش برای تحصیل بیشتر است و... . حبّ و بغض باید دائر مدار حقّ باشد! 👈حق طلبی راهی بسیار والاتر از علم طلبی است و اساسا علم طلبی مقدمه ی حق طلبی است. آن حقایقی که میدانیم را باید دنبال کنیم. 👈مرحوم کلینی در روضه کافی نقل میکند وقتی عثمان، ابوذر را به ربذه تبعید کرد عدّه ای مانند امیر المؤمنین علی علیه السلام و عقیل و عمّار و حسنین علیهما السلام برای مشایعتش آمدند! آخرین ملاقات آن صحابی دیرین و آن صادق اهل یقین با مولایش علی است!
👈امیر المؤمنین در هنگام وداع آخرین دستور العمل سلوکی را به آن یار قدیمی بیان کردند! بلاغت حکم میکند که خیلی مهم است: 📖«يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ إِنَّمَا غَضِبْتَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ فَأَرْحَلُوكَ عَنِ الْفِنَاءِ وَ امْتَحَنُوكَ بِالْبَلَاءِ وَ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَ‏ اتَّقَى‏ اللَّهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً فَلَا يُؤْنِسْكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشْكَ إِلَّا الْبَاطِلُ» 👈الآن فرصت آن را ندارم که توضیح بدهم ولی بدانیم یکی از راههای قوی و بین المللی رسیدن به خدا حق جویی و حق طلبی عمیق است. 👈مرحوم کلینی در روایت دیگر از ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل میکند که وقتی هنگام رحلت امام سجاد علیه السلام رسید من را به سینه چسبانید و فرمود فرزندم تو را به آنچه پدرم حسین هنگامی که زمان رحلتش فرا رسیده بوده به من وصیت کرد وصیت میکنم! همانکه پدرش امیر المؤمنین به او وصیّت کرده بود: 📖«يَا بُنَيَّ اصْبِرْ عَلَى الْحَقِ‏ وَ إِنْ‏ كَانَ‏ مُرّاً»
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۳) «تأمّلاتی پیرامون شاهکار سینمای هالیوود به نام نمایش ترومن: The Truman Show» «مثالی عالی برای تصویر کنه ماهیّت سلطه گر رسانه و عمق قدرت آن در کنترل انسانها» 🔹مبتلا به سرما خوردگی شدم. حال مطالعه نداشتم. از قبل به این موضوع فکر کرده بودم که برای چنین اوقاتی برنامه هایی قرار بدهم که وقتم هدر نرود. بهترین گزینه دیدن فیلم سینمایی با خانواده بود. آن هم نه هر فیلمی! 📖مَا لِلطلّاب الحقیقةِ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى‏! 👈فیلمی که ارزش دیدن داشته باشد و بتوان از آن برای یادگیری یا تبلیغ در دنیای کنونی توشه ای چید. 👈همّت ما معتکف کوی آن واحد یگانه باید باشد. و چه زیبا گفت آن زینت بندگان خدا: 📖«وَ عَلَيْكَ يَا وَاحِدِي عَكَفَتْ‏ هِمَّتِي‏ وَ فِيمَا عِنْدَكَ انْبَسَطَتْ رَغْبَتِي وَ لَكَ خَالِصُ رَجَائِي وَ خَوْفِي وَ بِكَ أَنِسَتْ مَحَبَّتِي وَ إِلَيْكَ أَلْقَيْتُ بِيَدِي وَ بِحَبْلِ طَاعَتِكَ مَدَدْتُ رَغْبَتِي‏» 👈از قبل چند فیلم را لیست کرده ام که در چنین زمانهایی ببینم. فیلم ترومن شو به کارگردانی پیتر ویل و نویسندگی اندرو نیکول و تولید سال ۱۳۷۷ شمسی با بازیگری مثال زدنی جیم کری بازیگر معروف هالیوودی. 👈به گمانم ایشان خیلی ظرفیّت بالایی داشته و سینمای جهانی میتوانست بیش از اینها از او استفاده کند. فیلمی به شدّت دیدنی است. 👈آنقدر همه چیزش خوب است که انسان گمان میکند عادی نیست! گویا خداوند متعال خواسته با تمام ابزار و خلّاقیت و امکانات بازیگری خود طواغیت رسوایشان کند!
🔹به نظرم همین فیلم از جهتی میتواند حجّت را بر بسیاری که فریب رسانه را میخورند تمام کند! حالا بنده مقداری بازتر از مقاصد سازندگانش آن را معنا میکنم. ✅میگوید همواره شک کن نکند خود تو ترومن باشی! به بازی گرفته باشندت! گاهی در آنچه واقعی دانسته ای شک کن و ببین نکند دروغی منسجم و برنامه ریزی شده توسّط مستکبرین و طواغیت باشد؟! ✅این فیلم آمده تا معقول بودن معنای یک شک بزرگ را با زبان تصویر اثبات کند! نمیخواهد شکاکیتی جدید در نسبت ذهن و خارج را دامن بزند! 👈نمیخواهد مانند معرفت شناسان و نوعی مواجهه دکارتی با جهان خارج به دنبال بحث از نسبت ذهن فاعل شناسا و خارج برود! در این زمینه هم فیلمهای زیادی ساخته اند! 👈نه اینها را کناری گذاشته و یک شک دیگری را میخواهد بیاورد! شکی سیاسی و معقول و مبارک که نکند طواغیت عالم ما را به بازی گرفته اند! 👈نکند سامری گوساله ای بزرگ را برای غوایت بشر تزیین کرده باشد! نکند به جای نفخ صور فریفته ی خوار گوساله ی سامری شده ای؟! این که بر آن گوش خود بستید، نفخ صور بود آنچه دریایش لقب دادید چشم شور کیست؟! 💡وقتی آن را میدیدم ناخودآگاه به یاد فیلم سینمایی پرستیژ اثر کریستوفر نولان افتادم! آن هم فیلم معمایی و جالبی بود که در همان دقایق اوّلیه توانستم معمّایش را تقریبا حل کنم! 👈اینکه دو برادر دوقلو هستند! نوعی زندگی موازی متداخل را ایجاد کرده بودند که سبب پیچیدگی فیلم شده بود! ✋با خود گفتم ببین این همه فیلم و هنر مندی را خرج چه معانی مسخره ای کرده اند! اگر دسیسه ای بزرگ نیست کفران نعمتی بزرگ است! 👈اگر تا کنون معانی مهم سیاسی، اخلاقی، دینی، توحیدی، و... را با این نیروی هنری تبدیل به فیلم میکردند چقدر میتوانستند منشأ هدایت باشند! 👈حالا یکی مانند نمایش ترومن از دستشان در رفته است! چقدر از این فیلمها میتوانستند بسازند و چقدر از آن فیلمهای گمراه کننده ی بیشتر که ساخته اند میتوانستند نسازند! 🔸«خلاصه داستان فیلم»🔸 یک کارگزار خدمات بیمه به تدریج نسبت به صحنه های زندگی اش شک میکند. احساس تکرار و سؤال برایش پیدا میشود. حتّی در نزدیکترین افراد به او یعنی مادر و همسر و دوست دوران کودکی اش و حتّی در احساساتش! 🎬ستاره این فیلم جیم کری -که برخلاف اسمش در فیلم که ترومن است او را به اسم واقعیش میخوانم- نقش مردی را بازی می‌کند که بدون آن که بداند، از همان زمان تولد در یک نمایش تلویزیونی شبیه‌سازی شده در یک جزیره ی بسیار بزرگ هالیوودی که توسط شرکتی ساخته شده، زندگی می‌کند. 🎬جزیره ای که با پنج هزار دوربین فیلم برداری در حال نشان دادن ابعاد زندگی وی است. همه ی ساختمانها و انسانها همه در حال بازیگری هستند! همه چیز در حال کارگردانی شدن است! 🎬کارگردان فیلم نیز در آنچه در جزیره به شکل ماه دیده میشود ساکن است؛ شخصی به نام کریستوفر. وی مدام سعی میکند با تغییر بازیگرها و جریانها رفتارهای وی را کنترل کند تا فیلم به شکل دلخواه سرمایه گذاران بزرگ جلو برود! 🎬تا سن ۳۰ سالگی جیم همه چیز عالی فیلم برداری میشود. اما یک دفعه همه چیز با تردیدهای مکرّر جیم شروع میشود. هر چه او بیشتر تردید میکند بیشتر همه چیز مشکوک میشود! 🎬همه معاشرتها، لبخندها، عشقها، دوستی ها و... همه تقلّبی آزار دهنده و بزرگ بوده است! 🎬جیم تصمیم به فرار از این جزیره را میگیرد و عوامل شرکت بزرگ فیلم سازی هر چه تلاش میکنند به شکلی صحنه را طوری بچینند که او موفّق نشود نمیتوانند تا آنکه جیم سوار بر غایق بعد از تحمّل طوفانها و خطرات سهمگینی که برایش به شکل مصنوعی درست میکنند به دیوار این شهرک بزرگ نمایشی رسیده و تازه میفهمد همه ی داستان زندگی اش یک فیلمی بیش نبوده است! 🎬در انتها در صحنه ای تکان دهنده و به یاد ماندنی در تاریخ سینمای جهان از پله های این شهرک ساختگی بالا رفته و ضمن گرفتن نوعی حالت رهایی و آزادی با تعظیمی همچون بازیگران تئاتر قبل از خروج از روی صحنه از این توهّم بزرگ و دنیای ساختگی بیرون میرود!
🔸«برخی نکات فیلم»🔸 نکات این فیلم خیلی زیاد است. آنقدر زیاد که از جهات مختلف واقعا میتوان به آن پرداخت. همان اسم زیبای این فیلم گویای ماجراست! یکی از رؤوس ثمانیه به تعبیر قدما سمه و نامگذاری است. خودش مطلبی است. اینکه با چه زاویه ای و از چه نقطه عزیمت و افقی قرار است به این فیلم نگریسته شود! نامش را «نمایش انسان حقیقی» گذاشته است! 👈یعنی انسانی که واقعا حقیقی است و خودش هم احساس میکند خودش است ولی از بیرون دارد طوری با او رفتار میشود که در حال بازیگری برای یک فیلم بزرگ است! یک توهّم آزادی بیش نیست! 👈این فیلم نشان میدهد که رسانه صرفا ابزار اطلاعات و انتقال پیام نیست بلکه ابزار قدرت و کنترل و تحمیل اراده است. ابزار سلطه است. قدرتی عظیم و منافقانه دارد که دیده نمیشود. 👈خشونت و اجبار و سیاهچال مخوف خود را در پشت نقاب دروغین حقیقت و آزادی پنهان کرده است. رسانه خیلی رنگارنگ و ناز و دوست داشتنی و زیباست ولی همه ی اینها خطوط و رنگهایی است که بر روی یک چماق بزرگ کشیده شده است! ✅چماقی است رنگارنگ! نکند چماق رنگی و بر ناپیدای رسانه را فراموش کنید! به یاد بذل خاطر ۱۸۷ و شیطان خطّاف و حدیث کلاه رنگارنگ یا همان بُرنُس ذُو الوان افتادم! 👈همان که ابلیس در مورد آن به حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام گفت: «بِهِ أَخْتَطِفُ قُلُوبَ بَنِي آدَمَ» یادتان هست از آن صحبت کردم؟! همان! 👈ابزار است ولی ابزاری بنیادین برای شکل دادن به چیزها و مسلم کردن دلالتها و برساختها! فریبی بزرگ بر اساس واقعیتی بزرگ! 🔹اما چرا کارگردان نتوانست جیم را کنترل کند؟! چون انسان را موجودی مکانیکی پنداشته و بر طبق منطق رفتارگرایی نمیتوانست در ذهن و روان جیم دوربین کار بگذارد! این شاید یعنی انسان با قدرت انتخابش میتواند جبرهای پیرامونی اش را کنار بزند. 👈و یا اینکه چه چیزی این انگیزه ی بزرگ خروج از دروغ بزرگ را به جیم داد؟! آنچه این فیلم نشان میدهد نیروی عشق است! 👈آنجا که جیم در صحنه ای خاص بر خلاف فیلم نامه به جای آنکه عاشق زنی شود که قرار است با او ازدواج کند عاشق زنی دیگر میشود که از دور میبیند و هیچ گاه خیال او از ذهنش پاک نشده و در پی او این همه سختی را بر خود هموار میکند! 👈یکی دیگر از نکات این فیلم بی رحمی و توحّش صحنه گردانان و کارگردانان بزرگ جهانی است! اگر احساس کنند قرار است ضرر کنند یا لو برود حتّی حاضرند آنکه او را با تمام وجودشان ساخته اند و این همه برایش سرمایه گذاری کرده اند را از بین ببرند! 👈البته اگر میشود به شکل منافقانه! وقتی جیم سوار بر غایق در حال فرار است کارگردان دستور میدهد که طوفان درست کنند تا کشتی غرق شود! سرمایه گذار پروژه صدا میزند: 🎬«نمیتونیم اجازه بدیم در پخش زنده بمیره!» 🎬«We Can’t Let Him Die In Front Of A Live Audience» 👈اینها آنقدر وحشی هستند که با عمیقترین احساسات شخص هم بازی میکنند! برای اینکه حسّ کنجکاوی جیم را بکشند تا به فکر عبور از دریاچه ی جزیره شان نیافتد در همان کودکی او در صحنه ای این را درست کردند که چطور پدرش به دلیل اصرار او بر غایق سواری بیشتر در دریا دچار طوفان شده و در دریا غرق شد و مرد! 👈عمری با این اندوه و شکنجه ی روانی از دست دادن پدرش طی میکرد تا اهداف فیلم تأمین شود!
👈در جای دیگر به خوبی نشان میدهد اگر احساس نیاز کنند حتّی حاضرند بزرگترین دروغها را هم بگویند تا نمایش به هم نخورد! 👈کارگردان وقتی دید جیم در شب گم شده و در دوربینها پیدا نیست دستپاچه شده و به ناچار دستور میدهد خورشید استثناء طلوع کند! به عامل صحنه دستور میدهد: 🎬«خورشید را راهنمایی کن: cue the sun». ✋این عبارات انگلیسی را جداگانه می آورم که به عنوان یک سند گاهی مورد استفاده قرا بگیرد. جملاتی کلیدی است. ولی بنده دوبله شده را نگاه کردم. البته متاسفانه دیدم صحنه های اندکی بدی هم داشت که چشمانم را میبستم. من از اینها و کفرشان دوست دارم بیزار باشم. لکم دینکم و لی دین! 👈همچنین به خوبی این فیلم نشان میدهد که انسان صادق نباید تسلیم این توهّم بزرگ شده و باید بداند اگر خود را از آن نجات دهد یک زندگی و یک انسانهای دیگری به انتظار او نشسته اند و مشتاق اویند! 👈همچنین به خوبی نشان میدهد که توهّم آزادی هر چند شیرین است ولی اگر انسان بفهمد آزادی اش در باطن اسارتی در یک فیلم کارگردانی شده اش از هر شکنجه ای بدتر است! 👈اینکه انسان باید به دنبال آزادی واقعی باشد! آزادی از هر عاملی که آزادی او را مخدوش کند! حتّی از شهوت و غضب! 👈این فیلم میگوید اگر انسان واقعا دنبال حقیقت باشد خاصیت حقیقت آن است که همواره دروغ را رسوا میکند. اگر صادقانه بنگرد نشانه های حقیقت آشکار بوده و هست و خواهد بود! 👈همان ابتدای فیلم یک پروژکتور بزرگ سینمایی از آسمان سقوط میکند! بعد در اخبار میگویند از هواپیما بوده! از همان ابتدا میتوانست با مقداری تفکّر بفهمد که حتّی اخبار هم دروغ میگوید! 👈همچنین میتوانیم از این فیلم برداشت کنیم که بسیاری از این ترومنهای خوش ذات هستند که اسیر چنگال این رسانه ی بی رحمی هستند که زیر چتر کمپانی های ثروت و قدرت احساسات و عقاید و رفتارهایشان به بازی گرفته شده است! 👈نباید به اینها لزوما بد بین بود! با خود اینها میتوان به جنگ این دروغ بزرگ رفت! همینطور نشان میدهد مادامی که در آن هستی حتی نزیکترین دوستان و عزیزان هم به انسان خیانت میکنند! اخبار غلط میدهند! 🔹اما برای شکست این قفس بزرگ باید چه کرد؟! برای گذر از این توهّم بزرگ نباید به سراغ این پدیده و آن پدیده رفت! باید در همه ی پدیده ها شکی کلّی و به عبارتی شک سیستماتیک نمود! باید تفکّری انتقادی داشته و همواره سؤالات رهایی بخش بزرگ را از یاد نبرد! باید بر مرکب عشق نشسته و طوفان حوادث را تحمّل نمود! 👈اگر مانند ترومن دنبال حقیقت باشی امارات حقیقت در همین نمایش دقیق ساختگی فراوان است! منتها فقط باید بخواهی که آنها را ببینی! نگران تنهایی موهومت هم نباش اگر بیرون آیی دنیایی بزرگتر هست که مشتاقانه انتظارت را میکشد! 🔸«توصیه های این فیلم برای زمان ما»🔸 اما این فیلم برای زمان ما چه میگوید؟! همه اش توصیه است😊 این فیلم را اگر هایدگر میدید از آن به سیطره تکنولوژی استدلال میکرد. خود این فیلم آن را در فضای سیطره ی سینمای هالیوودی ساخته است. ولی آنقدر معنایش قوی و الهام بخش است که در ادامه میتوان آن را در قالب سیطره ی اینترنت و سپس شبکه های اجتماعی هم باز معنا کرد! اخیرا هم که از رسانه گذشته و به دنبال ساخت عصب رسانه ها هستند که معنایی آشکارتر پیدا میکند! 👈کریستوفر که کارگردان دنیای جیم است در پاسخ به پرسشی هنگام مصاحبه که چطور ترومن هرگز واقعیت زندگی‌اش را زیر سؤال نبرده است اینگونه میگوید: 🎬«ما واقعیت جهانی که بهمون نشون داده شده رو می‌پذیریم» 🎬«We Accept The Reality Of The World With Which We’re Presented. It’s As Simple As That» 👈این یعنی چه؟! یعنی به همین قیاس در دنیای شبکه ای و فضای مجازی همین مطلب صادق است. در زمان ما شبکه اجتماعی همان شهرک سینمایی را میخواهد در مقیاس جهانی ایجاد کند؛ 👈زیباییش هم در این است که عناصرش در ظاهر واقعی هستند! اگر در نمایش ترومن تنها یک نفر ترومن وجود داشت در شبکه اجتماعی قابلیت این وجود دارد که به شکلی بازیگران هم هر کدام ترومنهایی دیگر باشند! ✅بهترین ابزار سلطه ی طواغیت تسلّط بر مغزها بوده است! اگر تا کنون دنبالش چندان نبوده اند چون ابزارش را نداشته اند ولی امروزه ابزار این امر را پیدا کرده اند. ✅با سلطه بر مغزها کشورها و مردم زیر سلطه دو دستی منافع طواغیت را بدون اینکه ناراحتی ابراز کنند تأمین میکنند! از این بهتر هم میشود؟! ✅در رسانه مردم سرکوب نمیشوند سرگرم میشوند. فرهنگ نشانه میرود. اگر نمرودها و فرعونها و یزیدها هم در زمان ما بودند شک نکنید که راهشان رسانه بود! ✅رسانه معنای سیاسی بسیار بسیار عمیقی در زمان ما پیدا کرده است! برخی این را نمیفهمند یا نمیخواهند بفهمند. 🔻رسانه ابزار شکوهمند سلطه ای است که استعمار شدگانش مشتاقانه سراغ شیاطین استعمارگرش میروند🔺
🔹رفقا کار هنر تصویر سازی از معانی است. مجسّم کردن معنا! این فیلم به خوبی این معنا را مجسّم کرده که چطور انسان میتواند به شکل معقولی در اصالت دنیایی که توسّط دیگران برایش ساخته شده شک کند. این خودش میتواند یک شک مبارکی باشد. 👈انگشت اتّهام را هم به سمت رسانه و دنیای ادراکات میبرد! نکند تمام دنیا و امیال ما توسط کارگردانی به نام کریستوفر در حال کنترل است! معنای قدرت رسانه و خوی سلطه گر و کنترل کننده ی آن را به خوبی به تصویر کشیده است. 👈یک مثال خوبی برای تقریر ادّعای دسیسه ی مستکبرین عالم در جامعه ی شبکه ای جهانی است. آیا این یک سؤال نا معقول است که بپرسیم: چه می‌شود اگر تمام زندگی، یک دروغ ایجاد شده به وسیله رسانه باشد؟! یک سؤالی است که اتّفاقا جهانی هم هست و همه مردم آن را درک میکنند. ⚪البته الهام بخش بودن این فیلم تنها محدود به آنچه در مورد عالم رسانه بیان شد نیست. خیلی متن بازی دارد! حتّی مثلا میتوان فیلم ترومن را به عنوان مثالی برای پارادایمهای تمدّنی و علمی در نظر گرفت! 👈مثلا آن را در مورد الگوریتم اجتهاد به کار برد! گاهی مجتهدهایی که در چنبره ی تعیّنهای کلان عقلهای فقاهتی نقش ترومن ها را بازی میکنند! کارمندان یک فیلم از پیش نوشته شده هستند! 👈یا مثلا میتوان از این فیلم مثالی خوب در فضاهای دینی و عرفانی ساخت! بر اساس قرآن کریم زندگی دنیایی انسانها که اینقدر آن را جدّی گرفته اند چیزی جز لهو و لعب نیست! 👈ابلیس و شیاطین آنها را با اوهام به بازی گرفته اند! قرآنی که میخواهد دست چنین ترومنی که گمان میکند انسانی راستین است ولی در نمایشی دروغین به بازی گرفته شده را گرفته و با انبیاء و پاکانش از ظلمات به نور هدایت کند! با یاد مرگ و آخرت چرتش را پاره کند! 👈رفقا جز متقین همه مشغول بازیند! به بازی گرفته شده اند؛ چه خوششان بیاید یا نیاید وِل معطّلند! اعمال موهومشان كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۴) «مشکل اصلی ما با غرب در خوی استکباریشان است نه صرفا تزاحم منافع!» «ضرورت استکبار ستیزی» «بی شرف واقعی کیست؟!» 🔵امروز خبری را میخواندم که در آن یکی از سیاستمداران گفته بود مشکل ما با غرب در آن است که منافع آنها را به خطر انداخته ایم! مطلب درستی است. ولی آیا همه ی مشکل ما این است؟! 👈آیا فرضا منافع آنها را تهدید نمیکردیم با آنها دیگر مشکلی نداشتیم؟! آیا نمیشود بنشینیم و با آنها به یک مصالحه ای برسیم و اینقدر آنها و خودمان را به زحمت نیاندازیم؟! 👈یک سری امتیازاتی به آنها بدهیم و یک خط قرمزهایی را تعریف کنیم و تمام! واقعا پرسش مهمی است. بسیاری از اختلاف نظرها ریشه در این دارد. ⚪وقتی در تحلیلهای سیاسی بسیاری از به اصطلاح سیاستمداران و برخی حتّی دوستان فاضل غافلمان دقت میکنیم میبنیم دقیقا همین تصوّر را از مسأله دارند! میگویند چرا کارهایی میکنید که اینهمه برایمان هزینه می آورد! گویا انگار ما مشکلی با غرب نداریم اگر خودمان مشکلی درست نکنیم! 👈رهبر معظّم انقلاب در دیدار با بسیجیان در پنجم آذرماه امسال یعنی سال ۱۴۰۱ همین پرسش را مطرح کردند و در پاسخی عمیق فرمودند نه این خبرها نیست! 👈مشکل ما را با آمریکا مذاکره و توافق حل نمیکند! مسأله اینها نیست! مشکل را تنها یک چیز حل میکند و آنهم این است که به آنها باج بدهیم! آنهم نه یک باج! باج پشت سر باج! همان چیزی که هیچ ایرانی غیرت مندی قبول نخواهد کرد!
✋رفقا میدانید رهبر عزیزمان چه میگویند؟! میفرماید مسأله این چیزها نیست! یک مساله ی انسان شناسی در میان است! آیا فکر میکنید مسأله فقط نفت و منابع است؟! آیا فکر میکنید مسأله عدم تفاهم با آنهاست؟! ✅نه مسأله خوی استکباری است! همان امری که به دقّت امام راحلمان و رهبر عزیزمان مدام آن را تذکّر داده اند! ما با مستکبرین عالم مواجهیم! او میخواهد غلبه کند! کبریایی کند! یک بیماری نفسانی دارد! از غلبه و تکبّر لذّت میبرد! باج میخواهد! ✅اینکه باید همه نوکرش باشند! او را بستایند و مستعمره اش باشند! ورای اینکه اینها منافع او هم باشد یا نباشد برایش لذّت بخش است. نه تنها لذّت بخش است بلکه اگر کسی پیدا شود که حتّی ضرری هم به حال او ندارد ولی تکبّر او را به چالش بکشد دچار درد روحی میشود! عذاب میکشد! به شکل غیر عادی از او متنفر میشود! 🔹آیا درک این امور دشوار است؟! اگر مقداری در احوالات درونی خودمان و یا در آنچه از دیگران میبینیم دقّت کنیم میبینیم همین است! حکما نیز بارها ما را در مباحث علم النفس به آن توجّه داده بودند! 👈گفته بودند بشری که ادراکش از سطح ادراک حسی و خیالی و سپس وهمی و درک معانی جزئی بالاتر نیامده اسیر شیطان وهم خواهد شد. بشری که به عقلش فرصت راهنمایی نمیدهد. 👈به قول مرحوم خواجه نصیر در شرح اشارات «كمال الوهم التكيف بهيئة ما يرجوه أو ما يذكره» کمال قوّه ی واهمه در به شکل آن چیزی درآمدنی است که مورد امید و آرزویش است! 👈امید چنین انسان وهم زده ای از سطح استیلاء و استکبار بالاتر نرفته است. اگر چنین امری به مخاطره بیافتد به شدّت غضبناک میشود! ✅اینها از استقلال واقعی کشورها به شدت بدشان می آید! چون به تکبرشان برمیخورد! 👈کمال قوّه ی غضبیه نیز به تعبیر مرحوم صدر المتألّهین در اسفار در غلبه و انتقام است! «كمال القوة الغضبية هو الغلبة و الانتقام». 👈حالا اینها در مورد یک انسان واحد است. آن را در سطح یک ملّت و یک تمدّن میتوان بالا برد! تمدّنی که نخواسته سطحش از توهّم بالاتر رود! 👈تصمیم گرفته عقلش را انکار کند! چنین عقل جزئی بین وهم آلودی خود را بزرگ عالم میداند! از همینجاست که میخواهد بزرگی کند! مستکبر میشود. ✅منطقش زور است. چون زور دارد باید به همه ستم کند! قدرت و ثروت مبنای مشروعیت رفتارهایش است! ایران چرا باید به اراده ی ما تمکین نکند؟! ⚪آحاد مردمشان را لزوما نمیگویم. گرچه آنها هم نوعا نسبت به دیگر ملل همینطور هستند! در فیلمهایشان مگر نمیبینید! چطور بقیه فرهنگها و ملّتها را با دید تحقیر نگاه میکنند! در علومشان مگر نمیبینید! در طرز رفتار و گفتار و همه چیزشان این تکبّر هویداست. 🔻آن روح غالب بر تمدّنشان طوری است که خوی استکباری دارد. یعنی چه؟! یعنی لذّت روحی اش در تحقیر ماهاست! هویّت وهمی اش در زورگویی و باج گیری از ماست! اگر باج نگیرد بی هویّت میشود! هویّتش در تحقیر دیگر ملّتهاست. حتّی اگر برایش سودی نداشته باشد. اگر چنین لذّتی نبرد پایه های سلطنت وهمش دچار چالش روحی و بحران هویتی میشود. یک ذلّت و خسّت باطنی دارد که جز در سایه ی چنین تکبّری رفع نمیشود!🔺 📖قال الصادق علیه السلام: «مَا مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِی نَفْسِهِ» ⚪ادبیات مستکبرین و مرگ بر استکبار که نماد آن در زمان ما آمریکا و اسرائیل است ادبیاتی بسیار عمیق است. خدا رحمت کند آن پیر روشن ضمیرمان را! چه خوب ماهیت شیطانی اینها را شناخت! چقدر به ما گفت که بابا مساله مساله ی استکبار است! 👈قرآن کریم نیز روی این مفهوم تاکید کرده است است. فرعونها دنبال علو و برتری جویی در عالم هستند! مستکبرند! 📖إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ 📖فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الاْءَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً 👈آن سوی مفهوم مستکبرین در قرآن کریم مفهوم مستضعفین است! همانها که ضعیف شمرده شدگانند! همانها که خداوند عالمیان فرمان داده برای رهاییشان از دست مستکبرین عالم قیام کنیم: 📖«وَ ما لَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّه ِ والمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ والوِلدنِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هذِهِ القَریَةِ الظّالِمِ أَهلُها واجعَل لَنا مِن لَدُنکَ وَلِیًّا واجعَل لَنا مِن لَدُنکَ نَصِیرا»