eitaa logo
بذل الخاطر
967 دنبال‌کننده
1هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و جستارهایی شخصی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۱) «تأمّلاتی پیرامون مسأله اقتصاد ایران» «MADE IN IRAN» «چالشی به نام تازیانه های رقابت بر پیکر خردسال تولید ملّی» 🔴ایرانیان قرنها به برکت فرهنگ غنی و شرایط جغرافیایی مناسب با همه مشکلاتشان زندگی اقتصادی بالنسبه مناسبی نسبت به دیگر ممالک داشته اند. به سبب خودکفایی شان قرنهای قرن توانسته بودند استوار روی پای خود ایستاده و ضمن تأکید بر استقلال خود از کرامت انسانی که نیاز واقعی انسان غیور و هوشمند ایرانی است دفاع کنند. ✋با ظهور انسان مدرن در غرب و پدید آمدن غولهای صنعتی و اقتصادی برخاسته از قرنها چپاول و مسخ شدگی فطرت انسانی و تلاشی غیر عادی در تاریخ بشری، اقتصاد ایران در برابر اقتصاد جدید دچار یک چالش جدّی شد. 👈از طرفی با ارائه ی کالای خارجی برای او احداث نیاز کرده و در موارد زیادی او را معتاد نموده اند و از طرف دیگر به سبب وارداتی بودن این احساس نیاز و درون زا نبودن عوامل رفع آن، ایرانیان از فرهنگ، علم، تکنولوژی و فناوری مناسب برخوردار نبوده اند تا توان تولید و رقابت با آن غولهای وحشی اقتصادی را داشته باشند! 🔹اینجا بود که خودکفایی و بالطبع استقلال از ایرانیان گرفته شده و کرامت کهن ایرانی لکه دار شد! آنهایی که زمانی پادشاهان عالم باج گذاران آنها بودند حالا به معتادانی وابسته و حقیر تبدیل شده بودند! 👈کار به جایی رسید که بسیاری از سطحی فکران روشنفکر نما مشکل را در دین ایرانیان و سپس حتی نژاد ایرانی دانستند! اوج این حقارت در برابر غرب را ایرانیان در دوره پهلوی تجربه کردند.
👈در آن دوره هر چند تلاشهایی برای احیاء اقتصاد ایرانی شد ولی آنچه مشکل را دو چندان کرد دسیسه های تاریک استکباری بر تعریف پارادایم اقتصاد نفتی برای ایران نوین منقطع از تاریخش بود. 👈اقتصادی که به این شکست بزرگ اقتصادی از غرب و ربوده شدن استقلال برخاسته از خودکفایی رسمیت میبخشید و ایرانیان را عملا به معتادانی همیشگی برای اقتصاد غرب و رعیتی مظلوم برای طواغیت تبدیل میکرد! 🔵با انقلاب شکوهمند اسلامی ایرانیان گامی بلند برای جبران شکست تاریخی اقتصاد ایرانی از غرب آغاز شد. زیرساختهای مادی و معنوی استقلال اقتصادی مد نظر قرار گرفت. اموری مانند خود باوری و ضرورت خود کفایی و امکان ایستادگی و تلاشهایی برای توسعه علمی و تکنولوژی و فناوری مورد توجه واقع شد. 👈ولی به دلیل زیاد بودن فاصله و رشد فزاینده ی غولهای صنعتی و سرطان اقتصاد نفتی هنوز مشکل وابستگی اقتصادی باقی است. 👈یکی دیگر از عوامل کندی نسبی در رفع مشکلات اقتصادی نیز آن بود که درد انقلاب ما درد اقتصاد نبود. اصل شعار انقلاب اسلامی بر محور اقتصاد نبود لذا گفتمان تحوّلی در این عرصه مخصوصا با مواجهه با مشکلات بزرگی مانند جنگ تحمیلی و تحریم و فقدان سرمایه و مانند آن به خوبی شکل نگرفت. 👈هر چه این انقلاب عظیم که بر محور استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی جلوتر رفت فهمید یکی از ارکان اساسی تأمین و تعمیق شعار اصلی اش و بقا بخشی به آن استقلال اقتصادی است. 👈این مطلب مخصوصا با شروع جنگ اقتصادی علیه ایران در دهه ۹۰ برای همگان روشن بود. ✅انقلاب ما در مسیر تحقّق اهدافش تا کنون با چهار جنگ مواجه شده است؛ جنگ نظامی، جنگ فرهنگی، جنگ اقتصادی و اخیرا جنگ شناختی ادراکی در دنیای سایبر. 👈همچنین بر اثر نبودن یک سند بالادستی قوی در امر اقتصادی متأسّفانه اقتصاد ما دچار آفت بود. به جای آنکه فرآیند محور باشد بر اثر سیاست زدگی و یا حتّی خیانت ثمره محور شد. 👈همین باعث شد ریل گذاری مناسبی برای آن نشود. زمانی واردات را کاملا باز میکردند و زمانی کاملا میبستند و زمانی ... . 🔹حتّی دشمن با سلاح اقتصاد پوزیتیویستی غربی مدّتها سر ما را گیج کرده و با دادن اطلاعات جهت دار میخواست ما را دچار فلج تحلیلی یا تصمیم گیری اشتباه کند! 👈رسما علمی که باید ما را به خودکفایی و بی نیازی برساند خودکفایی و بی نیازی را مسخره میکرد! میگفت عصرش گذشته! میگفتیم پس بگویید استقلالمان را از دست بدهیم و دوباره آویزان غرب باشیم! 👈میگفتند نه! باید خودمان را در اقتصاد جهانی ذوب کنیم و برخی خدمات به آنها بدهیم تا نتوانند ما را دیگر حذف کنند! همین نتوانستن باعث نیاز آنها به ما شده و همین نیاز طرفینی باعث استقلال طرفینی میشود! 👈میگفتیم ای جماعت ساده لوح یا بعضا فریبکار آخر چطور آنها را نیازمند خود کنیم و اساسا آخر چطور آنها میگذارند ما طوری در اقتصاد جهانی ذوب شویم که حذفمان برایشان هزینه ی غیر قابل تصوّر داشته باشد! 🙏تا اینکه سیاستهای کلّی اقتصاد مقاومتی ابلاغ شد و وضعیت تا کنونی از آن بلا تکلیفی خارج شد. ⚪بحمد الله تعالی با فرهنگ خود باوری و خود کفایی و ضرورت استقلال که میراث عظیم انقلاب اسلامی بود صنایع پایه و سپس زیرساختهای صنعتی و بنیانهای علمی و تکنولوژی و فناوری با سرعتی خیره کننده جلو رفت. 👈مخصوصا با ظهور ابر اقتصاد نوینی به نام چین خوشبختانه موفّق شد بدون آنکه استقلالش گرو گرفته شود بسیاری از نیازهای اوّلیه و حتّی ثانویّه را از این پنجشنبه بازار بزرگ جهانی تأمین کند! 👈این امر هر چند در مواردی باعث مشکلاتی برای نه تنها اقتصاد ایران بلکه اقتصاد جهانی شد ولی در کلّ اگر این نبود کشورهای مستکبر غربی به سادگی حاضر به تأمین امور مورد نیاز برای رشد فناوری و اقتصادی به ما نبودند. 👈چین اقتصاد دنیا را دچار چالشی که آن را چالش قیمت مینامم نمود! اخیرا هم با ارتقاء سطح کیفی محصولات خود حتّی اقتصاد دنیا را با چالش کیفی نیز مواجه کرده است. 🔸«چرایی ضرورت حمایت از تولید ملّی»🔸 کشور ما امروزه به جایی رسیده که در بسیاری از امور توان تولید پیدا کرده! از صنایع سنگین و دقیق و حیرت انگیز نظامی بگیرید تا لوازم مصرفی و مانند آن. ولی چالش امروز اقتصاد ما چالش کیفیّت و قیمت است. ✅اگر زمانی مسأله این بود که ما صرفا باید وارد کنیم و خودمان توان ساخت آفتابه را هم نداریم الآن دیگر مسأله اینها نیست! ✅مسأله این است که ما توان ساخت خودرو و یخچال و دارو و... و حتّی هواپیمای نظامی را داریم ولی جنس خارجی مرغوبتر و بالنسبه ارزانتر است! ✅برخی حواسشان نیست که این خودش چه افتخار و پیشرفتی برای ماست! دیگر از آن دوره نبود تولید گذشته ایم و به دوره ی صرفه تولید و رقابت تولید رسیده ایم!
✅چالش ما چالش کیفیت و قیمت است. در کیفیت عمدتا با کالای غربی دست و پنجه نرم میکند و در قیمت با کالای شرقی چینی! ما به مرحله ی تولید دست یافته ایم. ✅در فشارهای اقتصادی دهه ۹۰ میخواستند این نعمت بزرگ را از ایران با ممانعتهای خارجی و امور روانی بگیرند! اگر میگرفتند استقلال ما را و سپس نظام ما را ساقط میکردند. 👈خوشبختانه به فضل الهی و با درایت مقام معظّم رهبری و همّت دلسوزان با تأکید بر تولید و حمایت از آن این عنصر کلیدی زنده ماند. 👈ولی آن چالش پیش روی تولید ایرانی هنوز پا برجاست؛ با توجّه به آنچه گذشت چرایی ضرورت حمایت از تولید ملّی روشن شد. 🔻تولید ملّی یعنی خودکفایی اقتصادی و خود کفایی اقتصادی یعنی استقلال شخصیتی و سیاسی و استقلال یعنی امکان تعیین سرنوشت و امکان تعیین سرنوشت یعنی امکان دفاع از عقاید و پافشاری بر مواضع حق و جلب رضایت خداوند متعال و ایستادگی در برابر طواغیت🔺 🔸«چالشهای بزرگ فرا روی تولید ملّی»🔸 آری اقتصاد ایرانی در زمان ما به جایی رسیده که از چهار چالش مهم در امر تولید رنج زیادی میبرد! چالشهایی که اگر فکری نکنیم یا به تعطیلی تولید و یا به بی کیفیتی و نارضایتی و به صرفه نبودن می انجامد. ✔چالش نخست، چالش «اخلاق تولید» است. گویا ضمیر ناخودآگاه انسان ایرانی که انسانی با فرهنگ، هوشمند، شریف و مؤمن است یک تعارضهای جدّی بین تولید اینچنینی و برخی مسائل فلسفی و اخلاقی و انسانی احساس کرده است. گویا تناسب قطعی با فلسفه های ذهنی انسان ایرانی نداشته و این نوع تولید و زندگی برآمده از الزامات آن را چندان در تناسب با سنخ تفکّر فلسفی اش نمیبیند. فعلا قصدم نیست این را باز کرده و از راه حلّش بگویم. در حدّ اشاره عبور میکنم. ✔چالش دوّم، چالش «تولید حمایتی دولتی» است؛ رسیدن به مرحله ی تولید در عصر نوین در کشور ما عمدتا مولود یک رشد مردمی درون زا نبوده و عمدتا با تکیه بر حمایتهای دولتی و اقتصاد نفتی و کارخانه های حکومتی است. این امر هر چند به نوعی با توجّه به فاصله ی بسیار زیاد جامعه ی ایرانی تا رسیدن به مرحله ی تولید امری موجّه مینمود ولی در ادامه آسیبهای جدّی خود را نیز گریبانگیر پدیده ی تولید ملّی نموده است. کیفیت را پایین و قیمت را بالا برده است. جز در زمان ضرورت میل پیشرفت ندارد. اصلا رقابت پذیر نیست. حمایتی است. به صرفه نیست. ✔چالش سوّم چالش «ضرورت رقابت با غولهای اقتصاد جهانی» است. دیگر با توجّه به سهولت ارتباطات نمیتوان با آنها رقابت نکرده و مردم را ملزم به مصرف کالای داخلی نمود. از اینجاست که از طرفی برای ارتقاء کیفی نیازمند رقابت با کالای غربی است و از طرف دیگر برای ارزیدن قیمتی نیازمند رقابت با کالای چینی است. یک طرف او را به سمت کیفیت سوق میدهد که مستلزم رقابت با کالای غربی و همینطور بالا رفتن هزینه ی تولید با بالا رفتن سطح مرغوبیت مواد اوّلیه و ترکیب آن است و یک طرف او را به ارزیدن سوق میدهد که مستلزم رقابت با کالای شرقی و همینطور پایین آوردن هزینه ی تولید با کاستن از کیفیت و مرغوبیت مواد اوّلیه است. ✔چالش چهارم هم چالش «عقب بودن سطح فناوری و عوامل مؤثّر تولید» است. اساسا این رقابت با کالای غربی و کالای چینی امری ظالمانه است. زیرا تولید خودش مصرف کننده ی فناوری هایی است که در سطح جهانی و ملّی با مصرف منابع عمومی حاصل شده است. وقتی شما یک لبتاب یا موبایل یا خودرو غربی را میبینید اصلا نباید فکر کنید تنها ساخت شرکت ایسوس یا اپل یا بنز است! اینها از فناوری هایی استفاده میکنند که به تدریج و با صرف هزینه های هنگفت ملّی از جیب مالیات دهندگان غربی به وجود آمده اند. اموری مانند توسعه در باطری ها و صفحات لمسی و امور ماهواره ای و مانند آن. این فناوری ها با پروژه های ملّی در صنایع دفاعی و انرژی بزرگ به دست آمده و سپس در دست این شرکتهای تولید کننده ی بزرگ قرار داده شده است. لذاست که مثل سگ از دزدیده شدن این فناوری ها میترسند! چون میدانند عنصر اصلی که باعث ارتقاء کیفی و رقیب نداشتن محصولاتشان شده همین فناوری های مخفی است که تولید کنندگان دیگر از دسترسی به آنها و پیشرفتهای این عرصه همیشه عقبتر و محروم هستند. 🔸«پاسخهایی به چالش قیمت پایین و کیفیت بالا در تولید»🔸 حال که این چالشهای بزرگ را دانستیم باید بدانیم مسأله ای مهم در اینجا رخ میدهد! چطور میتوان در تولید هم قیمت را پایین آورد و هم کیفیت را بالا برد؟! چطور میشود تولید را در برابر این غولهای اقتصادی ادامه داد؟! دو پاسخ اوّلیه در بادی امر به نظر میرسد:
🔶۱-یکی اینکه حال که توان تولید داخلی داریم برای حمایت از آن اساسا جلوی واردات و قاچاق را بگیریم. دیگر نه چالش قیمت و رقابت با کالای چینی خواهیم داشت و نه چالش کیفیت و رقابت با کالای غربی که اعمّ از غرب و ژاپن و کره است! خودکفا هستیم دیگر! حالا با مقداری قیمت بالاتر و کیفیت پایینتر هم شده با همین پراید و کولر ارج و مانند آن کارمان راه می افتد! 🔸نقد این دیدگاه در این است که امروزه به دلیل سهولت دسترسی به اطلاعات و همچنین ارتباطات، مردم طبیعتا بر اساس قاعده ی انتخاب اسهل و اخفّ در ادراکات اعتباری به دنبال تولید برتر و ارزانتر هستند. چه داخلی باشد یا خارجی! از اینجاست که حکومتها را ملزم به تأمین خواسته ی خود میکنند. در این فضا اگر تولید داخلی توان رقابت نداشته باشد گویا اصلا خودکفایی و تولیدی رخ نداده و نارضایتی عمومی شکل میگیرد. همچنین به سبب نبودن رقابت دچار معضل مضاعفی به نام بالارفتن نامعقول قیمت و همچنین پایین آمدن نامعقول کیفیت میشویم. 🔶۲-دوّم اینکه واردات را کاملا آزاد کنیم! در یک بازاری آزاد و در یک تجارت جهانی بگذاریم تولیدمان خودش را پیدا کرده و با رقابت با رقبای دیگر مشکلاتش را خودش با توان و درایت خودش حل کند! بگذاریم خودش روی پای خودش بایستد والا به خاطر عافیت طلبی و تنبلی ذاتی هیچ گاه به فکر رشد کیفی و پایین آوردن قیمتش نمی افتد! بدتر هم میشود! 🔸نقد این دیدگاه عجیب هم که روشن است. درست است که معمولا کیفیت رقابت میخواهد و در آن فعلا نمیتوان با فرهنگ موجود با تکیه بر سجایای اخلاقی انسانها چندان حساب باز کرد ولی از آن طرف باید دانست رقابت هم امکان دسترسی یکسان به عوامل تولید مانند مواد اوّلیه و سرمایه انسانی و فناوری میخواهد که تولید ایرانی فاقد آن است. چنین رقابتی در واقع حماقت است. کشنده است نه توسعه دهنده! همان حرف دل رقیب است! همان زهر مار است! همان خیانت بزرگ است! مانند آن است که فرزند خرد سالمان را زیر دست و پای غولهای وحشی بیاندازیم تا خودش زندگی انسانی را بیاموزد! ✋✋یک نکته ای را لازم دیدم اینجا عرض کنم. این مطالبی که الآن نوشتم را اصلا در ذهن نداشتم. یعنی بلدش نبودم! بعد از نماز صبح به ذهنم مسأله ای در باب معضل رقابت پذیری تولیدات داخلی خطور کرد. قلم را گرفتم که بنویسم این مطلبی که مطالعه فرمودید از آب در آمد! خودم هم اینهایی که گفتم را یاد گرفتم! نه در کتابی خوانده ام و نه در جایی شنیده ام و نه قبلا در موردش فکری کرده بودم. شاید جای دیگر بهتر گفته باشند. نمیدانم. ✅فقط خواستم این را بگویم که عزیزان خود را از فرصت نگارش محروم نکنند. برای بنده ی حقیر نوشتن ظرفی برای یادگیری است. ✅برای بنده ی حقیر نوشتن خودش هم معلّم است و هم هم مباحث! مدام علم را در مدرسه ها و کتابها و حواشی و یا حتّی در فکر کردن دنبال نکنید! بسیاری از علوم در مقام نوشتن حاصل میشود. ✅در ظرف نوشتن به شدّت انسان حواسش جمع شده و نفی خطورات میشود. همه معلومات قبلی اش انگار چهره ای دیگر به خود میگیرد. باید مدّتی دست به قلم شد و نوشت و نوشت تا ملکه شود. نوشتن برای ما مانند موم در کف دست شود. 👈در نوشته های بعدی به بیان پاسخهای به مسأله چالش تولید ایرانی و راهکارهایی برای برون رفت از معضل تولید اشاره خواهم کرد. این بحث ادامه دارد ...
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۲) «ما چون سواد نداریم فکر میکنیم!» «توصیه ای به طلّاب» «یا بنیّ اصبر علی الحقّ و إن کان مرّا» 📖«یک وقت یک خارجی آمده بود کرج با یک دهاتی رو به رو شد. این دهاتی خیلی جوابهای نغز و پخته ای به او میداد! هر سؤالی که میکرد خیلی عالی جواب میداد. بعد او گفت که تو اینها را از کجا میدانی؟ گفت: ما چون سواد نداریم فکر میکنیم»! ⚪یک جلسه ی روضه خانگی شرکت کرده بودم. حضّار همه روحانی بودند. سخنران تشریف نیاوردند و صاحب مجلس به دلیل همسایگی و راحت بودن با بنده اصرار کرد که بنده صحبت کنم. گفتم من اهل سخنرانی نیستم ولی چون درخواست میکنی باشد. 👈صحبت کردم و گویا خوششان آمد! بعد از جلسه برخی با لحنی خاص پرسیدند رشته ی تخصّصی شما چیست؟! در دانشگاه تحصیل میکنید؟! 👈گفتم نه طلبه ام! پس لابد فقه و اصول نمیخوانید و مشغول کلام و فلسفه هستید یا در این زمینه تحقیق ویژه ای کرده اید؟! 🔹حالا بنده هم یک پاسخی دادم ولی پیش فرض آنها جالب بود. گویا این صحبتها که چندان چیز خاصی هم نداشت برای اینها خیلی جالب بود! همچنین گویا هر چیزی انسان بلد است را باید از کتابی دیده باشد یا دانشگاه رفته و از استادی شنیده باشد! از طرفی انتظار نداشتند اگر فقه و اصول میخوانم این چیزها را بلد باشم. 👈و اگر بلد هستم لزوما به معنای فضلی است که به لطمه خوردن به فقه و اصول و مانند آن برایم تمام شده است! 👈میدانید بخشی از پاسخ حقیر به آنها چه بود؟! چیزی شبیه پاسخ آن دهاتی کرجی! چون مثل شما سواد ندارم فکر میکنم!
✅چون مثل شما استاد ندارم فکر میکنم. چون مثل شما مطالعه نمیکنم فکر میکنم. چون مثل شما فرصتی ندارم فکر میکنم. ⚪اما اگر بخواهم مقداری دقیقتر پاسخ بدهم باید مانند آن شهید عزیزمان اینگونه بگویم: 📖«میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در خود فرصتها نیست. اما شرط آن این است که: نترسید و نترسیم و نترسانیم»! 👈یعنی چه؟! یعنی اینکه: ✅فرصتهای علمی که در دل تهدیدهای وقتی و شرایطی هست در دل فرصتهای وقتی و درسی نیست! 🔴ای طلبه ی عزیز. اگر جویای صادق دانشی از موانع باکی نیست. اینها عیار صدق است. وقتی دیدی به خاطر مشکل جسمی، مشکل اقتصادی، مشکل خانوادگی، مشکل ... دیگر نمیتوانی مانند قبل مطالعه کنی، به درس بروی، هم بحثی داشته باشی و یا باید بنا بر وظیفه یا هر مشکلی دیگر به شهرستان برگردی نباید نا امید شوی! اگر هنوز در مسیر طاعتی فال نیک بزن! 📖«إِذَا رَأَيْتَ الْفَقْرَ مُقْبِلًا فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِين» 👈فقط صحنه ی طلب عوض شده و شاید قرار است عطایایت جزیل شود! چرا غمگین نشسته ای که دیگر از قافله و کاروان علم و ایمان جدا شدی؟! هی شیطان تخیّل باطل و فقری برایت تولید میکند که دوستانت به کجا رسیدند و من! 👈نخیر! اگر صدق در طلب داری برخیز و کاری نو بکن! در آتش بحرانی که در آن به زعم خودت قرار گرفته ای گلستان فرصتها را ببین! منشین چنین زار و حزین چون روی زردان شعری بخوان، سازی بزن، جامی بگردان 👈نکند داری تظاهر میکنی! خودت هم خوشت می آید بهانه ای یافته ای تا بساط تنبلی و عافیت طلبی راه بیاندازی! نکند آن وظیفه ی بزرگ و آن حیات ابدی را فراموش کرده ای؟! اگر اینچنین نیست پس برخیز! 🔹گاهی برخی طلّاب عزیز را میبینم که به دلیل مشکلاتی به شهرستان مهاجرت کرده اند یا مشغول شغلهایی شده اند که در ظاهر باعث نوعی افسردگی علمی در آنها شده است. مثلا در اسنپ آنها را میبینم. یا در پشت دخل مغازه! 👈به آنها گاهی گفته ام که در همین فرصت هم میدانی که میتوانی کارهایی بکنی؟! اصلا به آن فکر کرده ای؟! معمولا شروع میکنند به ناله کردن! 👈میگویم لااقل یک صوتی بگذار از سخنرانی خوب و آن نکات جالبش را در موبایلت به شکل نوشتاری یا صوتی یاد داشت برداری کن! بعدا روی همینها فکر کن! کتاب صوتی گوش بده. 👈اگر چنین کنی اصلا بابی دیگر به رویت گشوده میشود. الآن که دیگر با رشد تکنولوژی های اینچنینی لااقل حجّت بر طالبین صادق دانش و فرزانگی تمام شده است. 🔶بگذارید کمی توضیح بدهم شاید به درد کسی بخورد. بنده سالهاست دیگر به دلایلی وقت آن اوایل طلبگی را ندارم. آن زمانی که از صبح تا شب کارم مطالعه بود. هم به دلیل اشتغالات منزل و فرزندان و هم به دلیل برخی امور کاری که مستلزم صرف وقت در رشته ی خسته کننده ی خاصی بود دیگر درس، بحث، تدریس، تدرّس را تعطیل کردم. حتّی مطالعه ام نسبت به قبل بسیار کمتر شد. چاره ای نبود. 👈ولی چون تشنه ی دانستن بودم در پیرامون خود نگاه کردم ببینم چطور میتوانم این مشکل را استدراک کنم! یکبار کلامی از مرحوم آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه دیدم که برایم خیلی جالب بود. 👈ایشان فرموده بودند باید در شبانه روز ببینیم چه فرصتهایی که در آن میتوانیم کار نیکی بکنیم از دستمان در میرود! به فکر همانها باشیم! 👈حالا به همین قیاس عرض میکنم فکر کنیم که در هر شرایطی ولو پشت دخل مغازه یا در فلان روستا و شهر دور چه فرصتهای علمی میتوانیم داشته باشیم؟ 👈حال که دیگر نمیتوانم انبوه خوانی کنم! نمیتوانم بحث بروم! نمیتوانم از استاد استفاده کنم پس چه کنم؟! غمناک هم نیستم. چون میدانم خود اینها گاهی آسیبزا هستند. شرحش بماند. 🔵عمده چیزی که به آن رسیدم را خدمتتان هدیه میکنم: 🔸توصیه اول🔸 ✔یکی استفاده از ظرفیّتهای نوین تکنولوژی و گوش کردن صوتهای متنوّع از کتابهای صوتی و سخنرانی های خوب در اوقاتی بود که مشغول کارهای بدنی و رفت و آمد و ... بودم. صوت آنهایی که خوش فکرند و فکری مبتکر و خلّاق دارند. از فقه و فلسفه و تاریخ و اخلاق بگیرید تا سخنرانی ها متنوّع فضلا در سمینارها و ... . البته سعی میکردم نکات حساس را ابتدا در موبایل و سپس در وان نت فیش برداری کنم. فیش برداری را هرگز از یاد نبرید! هیچ تردیدی در آن روا ندارید! نگویید دیر شده! گاهی هم که وقتتان بیشتر است کتابی از قبل تهیه کنید برای اوقاتی که فکر میکنید هدر میرود و یا فایل پی دی اف برخی کتابها را داشته باشید. البته مراقب باشید آسیبی به جسمتان نرسد.
🔸توصیه دوم🔸 ✔دیگر استفاده از ظرفیّت خطورات و جلوگیری از هدر رفتن آنها بود. آب خیز داری خطورات! نکته ای خوب که در اثر دیدن منظره ای یا شنیدن یا خواندن مطلبی یا از هر طریقی به ذهنت آمد رهایش نکن! سریع آن را یادداشت کن! بعدا آن را در فرصت مناسب فیش برداری کرده و در موضع مناسبی در وان نت وارد کن! مقداری هم آن را تبدیل به ارزش افزوده کرده و به آن شاخ و برگ بده و بگذار در گوشه ی ذهنت دم بکشد. زمانی میبینی حسابی پخته شده! رشد کرده! بنده تعجّب میکنم از این حجم زیاد نکات مهمی که ما هر روزه میبینیم و میشنویم و آسان از کنارش عبور میکنیم! در یک جلسه ای گاهی شرکت میکنم که نوعا سنشان از بنده کمتر است و چندین نفر آنها چند سال پیش مثلا استادشان بوده ام! ولی تقریبا شاید از آن جمع کثیر فقط بنده مطالب آن استاد بزرگوار را مینویسم! انسان وقتی اهل صید خطورات و فیش برداری نباشد دیگر نکته سنج هم نمیشود! 📖«وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ‏ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُون‏» 🔸توصیه سوم🔸 ✔دیگر استفاده از ظرفیّت نگارش بود. قبلا هم گفته ام. عزیزان خود را از فرصت نگارش محروم نکنند. برای بنده ی حقیر نوشتن ظرفی برای یادگیری است. نوشتن خودش هم معلّم است و هم هم مباحث! مدام علم را در مدرسه ها و کتابها و حواشی و یا حتّی در فکر کردن دنبال نکنید! بسیاری از علوم در مقام نوشتن حاصل میشود. در ظرف نوشتن به شدّت انسان حواسش جمع شده و نفی خطورات میشود. همه معلومات قبلی اش انگار چهره ای دیگر به خود میگیرد. باید مدّتی دست به قلم شد و نوشت و نوشت تا ملکه شود. نوشتن برای ما مانند موم در کف دست شود. به بسیاری از عزیزان عرض کرده ام که مطالب خوبی که به نظرشان میرسد را در کانالی مانند بذل خاطر خودشان بنویسند! بدانند که این یبوست قلمی که به آن مبتلا هستند خیلی باعث محرومیت برایشان شده است. 🔹سختتان است بنویسید؟! چاره ای ندارید جز اینکه جسورانه شروع کنید! حالا اشکالی ندارد گاهی با ادبیات و رمانهای خوب هم انس بگیرید تا الگوهای اوّلیه ای را بیاموزید. ولی تا شروع به نوشتن نکنید این هم چندان فایده ندارد. وقتی شروع به نوشتن کردید خود را نیازمند گرته برداری از دیگر نویسندگان بزرگ میبینید و این شروع یادگیری است. 🔸توصیه چهارم🔸 ✔و دیگر استفاده از ظرفیّت تعمّق و ژرف نگری و همچنین کلان نگری است. رفقا ژرف نگری، ژرف نگری، ژرف نگری! ژرف نگاری یک نبوغ نیست! یک عادت است. نوعی تفکّر ویژه است که باید یادش بگیریم. انسان ژرف نگر میان انسانهای سطحی بین انبوه خوان مانند انسان ذاکر در بین جماعت غافلین است! اگر وارد مملکت ژرف نگری و عالم پیش فرضها شویم از ریشه از سطح تفکّر توده ی اهل دانش فاصله میگیریم. غصّه ی کمّیتها را نخور! به فکر کیفیّت و عمق باش! اگر به این فکر افتادی آن کمّیتهای قبلی هم یک دفعه مانند براده های آهنی که مغناطیس کیفی جدیدی آنها را فرابخواند به کمکت می آیند. کلان نگری هم به همین قیاس اهمیت شایانی دارد. ⚪در انتها هم خودم و سائر عزیزان را توصیه میکنم که هیچ گاه نا امید نشویم! الشیطان یعدکم الفقر و الله یعدکم مغفرة منه و فضلا! علم هیچ گاه مطلوبیّتش ذاتی نبوده! علم را با ایمان اشتباه نگیرید! اگر علم چنین مطلوبیتی داشت ابلیس اشرف مخلوقات بود: لو کان للعلم من غیر التقی شرفا لکان أشرف من فی الوجود ابلیسا 👈علم راهی برای رسیدن به آن نور ازل و ابد است. و چه خوب راهی است! ولی تنها راه نیست! عمده تحصیل رضایت آن کانون نور و آن معشوق اوّل و آخر است. عمده تلاش برای آن حیات ابدی انسان است. 👈نکند به خاطر داشتن علم یا نداشتنش حبّ و بغضمان را شکل بدهیم! به خاطر همین افسردگی بگیریم و بگوییم چرا فلانی تیزهوشتر است یا امکاناتش برای تحصیل بیشتر است و... . حبّ و بغض باید دائر مدار حقّ باشد! 👈حق طلبی راهی بسیار والاتر از علم طلبی است و اساسا علم طلبی مقدمه ی حق طلبی است. آن حقایقی که میدانیم را باید دنبال کنیم. 👈مرحوم کلینی در روضه کافی نقل میکند وقتی عثمان، ابوذر را به ربذه تبعید کرد عدّه ای مانند امیر المؤمنین علی علیه السلام و عقیل و عمّار و حسنین علیهما السلام برای مشایعتش آمدند! آخرین ملاقات آن صحابی دیرین و آن صادق اهل یقین با مولایش علی است!
👈امیر المؤمنین در هنگام وداع آخرین دستور العمل سلوکی را به آن یار قدیمی بیان کردند! بلاغت حکم میکند که خیلی مهم است: 📖«يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّكَ إِنَّمَا غَضِبْتَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوكَ عَلَى دُنْيَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِينِكَ فَأَرْحَلُوكَ عَنِ الْفِنَاءِ وَ امْتَحَنُوكَ بِالْبَلَاءِ وَ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَ‏ اتَّقَى‏ اللَّهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ لَهُ مِنْهَا مَخْرَجاً فَلَا يُؤْنِسْكَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا يُوحِشْكَ إِلَّا الْبَاطِلُ» 👈الآن فرصت آن را ندارم که توضیح بدهم ولی بدانیم یکی از راههای قوی و بین المللی رسیدن به خدا حق جویی و حق طلبی عمیق است. 👈مرحوم کلینی در روایت دیگر از ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل میکند که وقتی هنگام رحلت امام سجاد علیه السلام رسید من را به سینه چسبانید و فرمود فرزندم تو را به آنچه پدرم حسین هنگامی که زمان رحلتش فرا رسیده بوده به من وصیت کرد وصیت میکنم! همانکه پدرش امیر المؤمنین به او وصیّت کرده بود: 📖«يَا بُنَيَّ اصْبِرْ عَلَى الْحَقِ‏ وَ إِنْ‏ كَانَ‏ مُرّاً»
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۳) «تأمّلاتی پیرامون شاهکار سینمای هالیوود به نام نمایش ترومن: The Truman Show» «مثالی عالی برای تصویر کنه ماهیّت سلطه گر رسانه و عمق قدرت آن در کنترل انسانها» 🔹مبتلا به سرما خوردگی شدم. حال مطالعه نداشتم. از قبل به این موضوع فکر کرده بودم که برای چنین اوقاتی برنامه هایی قرار بدهم که وقتم هدر نرود. بهترین گزینه دیدن فیلم سینمایی با خانواده بود. آن هم نه هر فیلمی! 📖مَا لِلطلّاب الحقیقةِ وَ لِنَعِيمٍ يَفْنَى وَ لَذَّةٍ لَا تَبْقَى‏! 👈فیلمی که ارزش دیدن داشته باشد و بتوان از آن برای یادگیری یا تبلیغ در دنیای کنونی توشه ای چید. 👈همّت ما معتکف کوی آن واحد یگانه باید باشد. و چه زیبا گفت آن زینت بندگان خدا: 📖«وَ عَلَيْكَ يَا وَاحِدِي عَكَفَتْ‏ هِمَّتِي‏ وَ فِيمَا عِنْدَكَ انْبَسَطَتْ رَغْبَتِي وَ لَكَ خَالِصُ رَجَائِي وَ خَوْفِي وَ بِكَ أَنِسَتْ مَحَبَّتِي وَ إِلَيْكَ أَلْقَيْتُ بِيَدِي وَ بِحَبْلِ طَاعَتِكَ مَدَدْتُ رَغْبَتِي‏» 👈از قبل چند فیلم را لیست کرده ام که در چنین زمانهایی ببینم. فیلم ترومن شو به کارگردانی پیتر ویل و نویسندگی اندرو نیکول و تولید سال ۱۳۷۷ شمسی با بازیگری مثال زدنی جیم کری بازیگر معروف هالیوودی. 👈به گمانم ایشان خیلی ظرفیّت بالایی داشته و سینمای جهانی میتوانست بیش از اینها از او استفاده کند. فیلمی به شدّت دیدنی است. 👈آنقدر همه چیزش خوب است که انسان گمان میکند عادی نیست! گویا خداوند متعال خواسته با تمام ابزار و خلّاقیت و امکانات بازیگری خود طواغیت رسوایشان کند!
🔹به نظرم همین فیلم از جهتی میتواند حجّت را بر بسیاری که فریب رسانه را میخورند تمام کند! حالا بنده مقداری بازتر از مقاصد سازندگانش آن را معنا میکنم. ✅میگوید همواره شک کن نکند خود تو ترومن باشی! به بازی گرفته باشندت! گاهی در آنچه واقعی دانسته ای شک کن و ببین نکند دروغی منسجم و برنامه ریزی شده توسّط مستکبرین و طواغیت باشد؟! ✅این فیلم آمده تا معقول بودن معنای یک شک بزرگ را با زبان تصویر اثبات کند! نمیخواهد شکاکیتی جدید در نسبت ذهن و خارج را دامن بزند! 👈نمیخواهد مانند معرفت شناسان و نوعی مواجهه دکارتی با جهان خارج به دنبال بحث از نسبت ذهن فاعل شناسا و خارج برود! در این زمینه هم فیلمهای زیادی ساخته اند! 👈نه اینها را کناری گذاشته و یک شک دیگری را میخواهد بیاورد! شکی سیاسی و معقول و مبارک که نکند طواغیت عالم ما را به بازی گرفته اند! 👈نکند سامری گوساله ای بزرگ را برای غوایت بشر تزیین کرده باشد! نکند به جای نفخ صور فریفته ی خوار گوساله ی سامری شده ای؟! این که بر آن گوش خود بستید، نفخ صور بود آنچه دریایش لقب دادید چشم شور کیست؟! 💡وقتی آن را میدیدم ناخودآگاه به یاد فیلم سینمایی پرستیژ اثر کریستوفر نولان افتادم! آن هم فیلم معمایی و جالبی بود که در همان دقایق اوّلیه توانستم معمّایش را تقریبا حل کنم! 👈اینکه دو برادر دوقلو هستند! نوعی زندگی موازی متداخل را ایجاد کرده بودند که سبب پیچیدگی فیلم شده بود! ✋با خود گفتم ببین این همه فیلم و هنر مندی را خرج چه معانی مسخره ای کرده اند! اگر دسیسه ای بزرگ نیست کفران نعمتی بزرگ است! 👈اگر تا کنون معانی مهم سیاسی، اخلاقی، دینی، توحیدی، و... را با این نیروی هنری تبدیل به فیلم میکردند چقدر میتوانستند منشأ هدایت باشند! 👈حالا یکی مانند نمایش ترومن از دستشان در رفته است! چقدر از این فیلمها میتوانستند بسازند و چقدر از آن فیلمهای گمراه کننده ی بیشتر که ساخته اند میتوانستند نسازند! 🔸«خلاصه داستان فیلم»🔸 یک کارگزار خدمات بیمه به تدریج نسبت به صحنه های زندگی اش شک میکند. احساس تکرار و سؤال برایش پیدا میشود. حتّی در نزدیکترین افراد به او یعنی مادر و همسر و دوست دوران کودکی اش و حتّی در احساساتش! 🎬ستاره این فیلم جیم کری -که برخلاف اسمش در فیلم که ترومن است او را به اسم واقعیش میخوانم- نقش مردی را بازی می‌کند که بدون آن که بداند، از همان زمان تولد در یک نمایش تلویزیونی شبیه‌سازی شده در یک جزیره ی بسیار بزرگ هالیوودی که توسط شرکتی ساخته شده، زندگی می‌کند. 🎬جزیره ای که با پنج هزار دوربین فیلم برداری در حال نشان دادن ابعاد زندگی وی است. همه ی ساختمانها و انسانها همه در حال بازیگری هستند! همه چیز در حال کارگردانی شدن است! 🎬کارگردان فیلم نیز در آنچه در جزیره به شکل ماه دیده میشود ساکن است؛ شخصی به نام کریستوفر. وی مدام سعی میکند با تغییر بازیگرها و جریانها رفتارهای وی را کنترل کند تا فیلم به شکل دلخواه سرمایه گذاران بزرگ جلو برود! 🎬تا سن ۳۰ سالگی جیم همه چیز عالی فیلم برداری میشود. اما یک دفعه همه چیز با تردیدهای مکرّر جیم شروع میشود. هر چه او بیشتر تردید میکند بیشتر همه چیز مشکوک میشود! 🎬همه معاشرتها، لبخندها، عشقها، دوستی ها و... همه تقلّبی آزار دهنده و بزرگ بوده است! 🎬جیم تصمیم به فرار از این جزیره را میگیرد و عوامل شرکت بزرگ فیلم سازی هر چه تلاش میکنند به شکلی صحنه را طوری بچینند که او موفّق نشود نمیتوانند تا آنکه جیم سوار بر غایق بعد از تحمّل طوفانها و خطرات سهمگینی که برایش به شکل مصنوعی درست میکنند به دیوار این شهرک بزرگ نمایشی رسیده و تازه میفهمد همه ی داستان زندگی اش یک فیلمی بیش نبوده است! 🎬در انتها در صحنه ای تکان دهنده و به یاد ماندنی در تاریخ سینمای جهان از پله های این شهرک ساختگی بالا رفته و ضمن گرفتن نوعی حالت رهایی و آزادی با تعظیمی همچون بازیگران تئاتر قبل از خروج از روی صحنه از این توهّم بزرگ و دنیای ساختگی بیرون میرود!
🔸«برخی نکات فیلم»🔸 نکات این فیلم خیلی زیاد است. آنقدر زیاد که از جهات مختلف واقعا میتوان به آن پرداخت. همان اسم زیبای این فیلم گویای ماجراست! یکی از رؤوس ثمانیه به تعبیر قدما سمه و نامگذاری است. خودش مطلبی است. اینکه با چه زاویه ای و از چه نقطه عزیمت و افقی قرار است به این فیلم نگریسته شود! نامش را «نمایش انسان حقیقی» گذاشته است! 👈یعنی انسانی که واقعا حقیقی است و خودش هم احساس میکند خودش است ولی از بیرون دارد طوری با او رفتار میشود که در حال بازیگری برای یک فیلم بزرگ است! یک توهّم آزادی بیش نیست! 👈این فیلم نشان میدهد که رسانه صرفا ابزار اطلاعات و انتقال پیام نیست بلکه ابزار قدرت و کنترل و تحمیل اراده است. ابزار سلطه است. قدرتی عظیم و منافقانه دارد که دیده نمیشود. 👈خشونت و اجبار و سیاهچال مخوف خود را در پشت نقاب دروغین حقیقت و آزادی پنهان کرده است. رسانه خیلی رنگارنگ و ناز و دوست داشتنی و زیباست ولی همه ی اینها خطوط و رنگهایی است که بر روی یک چماق بزرگ کشیده شده است! ✅چماقی است رنگارنگ! نکند چماق رنگی و بر ناپیدای رسانه را فراموش کنید! به یاد بذل خاطر ۱۸۷ و شیطان خطّاف و حدیث کلاه رنگارنگ یا همان بُرنُس ذُو الوان افتادم! 👈همان که ابلیس در مورد آن به حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام گفت: «بِهِ أَخْتَطِفُ قُلُوبَ بَنِي آدَمَ» یادتان هست از آن صحبت کردم؟! همان! 👈ابزار است ولی ابزاری بنیادین برای شکل دادن به چیزها و مسلم کردن دلالتها و برساختها! فریبی بزرگ بر اساس واقعیتی بزرگ! 🔹اما چرا کارگردان نتوانست جیم را کنترل کند؟! چون انسان را موجودی مکانیکی پنداشته و بر طبق منطق رفتارگرایی نمیتوانست در ذهن و روان جیم دوربین کار بگذارد! این شاید یعنی انسان با قدرت انتخابش میتواند جبرهای پیرامونی اش را کنار بزند. 👈و یا اینکه چه چیزی این انگیزه ی بزرگ خروج از دروغ بزرگ را به جیم داد؟! آنچه این فیلم نشان میدهد نیروی عشق است! 👈آنجا که جیم در صحنه ای خاص بر خلاف فیلم نامه به جای آنکه عاشق زنی شود که قرار است با او ازدواج کند عاشق زنی دیگر میشود که از دور میبیند و هیچ گاه خیال او از ذهنش پاک نشده و در پی او این همه سختی را بر خود هموار میکند! 👈یکی دیگر از نکات این فیلم بی رحمی و توحّش صحنه گردانان و کارگردانان بزرگ جهانی است! اگر احساس کنند قرار است ضرر کنند یا لو برود حتّی حاضرند آنکه او را با تمام وجودشان ساخته اند و این همه برایش سرمایه گذاری کرده اند را از بین ببرند! 👈البته اگر میشود به شکل منافقانه! وقتی جیم سوار بر غایق در حال فرار است کارگردان دستور میدهد که طوفان درست کنند تا کشتی غرق شود! سرمایه گذار پروژه صدا میزند: 🎬«نمیتونیم اجازه بدیم در پخش زنده بمیره!» 🎬«We Can’t Let Him Die In Front Of A Live Audience» 👈اینها آنقدر وحشی هستند که با عمیقترین احساسات شخص هم بازی میکنند! برای اینکه حسّ کنجکاوی جیم را بکشند تا به فکر عبور از دریاچه ی جزیره شان نیافتد در همان کودکی او در صحنه ای این را درست کردند که چطور پدرش به دلیل اصرار او بر غایق سواری بیشتر در دریا دچار طوفان شده و در دریا غرق شد و مرد! 👈عمری با این اندوه و شکنجه ی روانی از دست دادن پدرش طی میکرد تا اهداف فیلم تأمین شود!
👈در جای دیگر به خوبی نشان میدهد اگر احساس نیاز کنند حتّی حاضرند بزرگترین دروغها را هم بگویند تا نمایش به هم نخورد! 👈کارگردان وقتی دید جیم در شب گم شده و در دوربینها پیدا نیست دستپاچه شده و به ناچار دستور میدهد خورشید استثناء طلوع کند! به عامل صحنه دستور میدهد: 🎬«خورشید را راهنمایی کن: cue the sun». ✋این عبارات انگلیسی را جداگانه می آورم که به عنوان یک سند گاهی مورد استفاده قرا بگیرد. جملاتی کلیدی است. ولی بنده دوبله شده را نگاه کردم. البته متاسفانه دیدم صحنه های اندکی بدی هم داشت که چشمانم را میبستم. من از اینها و کفرشان دوست دارم بیزار باشم. لکم دینکم و لی دین! 👈همچنین به خوبی این فیلم نشان میدهد که انسان صادق نباید تسلیم این توهّم بزرگ شده و باید بداند اگر خود را از آن نجات دهد یک زندگی و یک انسانهای دیگری به انتظار او نشسته اند و مشتاق اویند! 👈همچنین به خوبی نشان میدهد که توهّم آزادی هر چند شیرین است ولی اگر انسان بفهمد آزادی اش در باطن اسارتی در یک فیلم کارگردانی شده اش از هر شکنجه ای بدتر است! 👈اینکه انسان باید به دنبال آزادی واقعی باشد! آزادی از هر عاملی که آزادی او را مخدوش کند! حتّی از شهوت و غضب! 👈این فیلم میگوید اگر انسان واقعا دنبال حقیقت باشد خاصیت حقیقت آن است که همواره دروغ را رسوا میکند. اگر صادقانه بنگرد نشانه های حقیقت آشکار بوده و هست و خواهد بود! 👈همان ابتدای فیلم یک پروژکتور بزرگ سینمایی از آسمان سقوط میکند! بعد در اخبار میگویند از هواپیما بوده! از همان ابتدا میتوانست با مقداری تفکّر بفهمد که حتّی اخبار هم دروغ میگوید! 👈همچنین میتوانیم از این فیلم برداشت کنیم که بسیاری از این ترومنهای خوش ذات هستند که اسیر چنگال این رسانه ی بی رحمی هستند که زیر چتر کمپانی های ثروت و قدرت احساسات و عقاید و رفتارهایشان به بازی گرفته شده است! 👈نباید به اینها لزوما بد بین بود! با خود اینها میتوان به جنگ این دروغ بزرگ رفت! همینطور نشان میدهد مادامی که در آن هستی حتی نزیکترین دوستان و عزیزان هم به انسان خیانت میکنند! اخبار غلط میدهند! 🔹اما برای شکست این قفس بزرگ باید چه کرد؟! برای گذر از این توهّم بزرگ نباید به سراغ این پدیده و آن پدیده رفت! باید در همه ی پدیده ها شکی کلّی و به عبارتی شک سیستماتیک نمود! باید تفکّری انتقادی داشته و همواره سؤالات رهایی بخش بزرگ را از یاد نبرد! باید بر مرکب عشق نشسته و طوفان حوادث را تحمّل نمود! 👈اگر مانند ترومن دنبال حقیقت باشی امارات حقیقت در همین نمایش دقیق ساختگی فراوان است! منتها فقط باید بخواهی که آنها را ببینی! نگران تنهایی موهومت هم نباش اگر بیرون آیی دنیایی بزرگتر هست که مشتاقانه انتظارت را میکشد! 🔸«توصیه های این فیلم برای زمان ما»🔸 اما این فیلم برای زمان ما چه میگوید؟! همه اش توصیه است😊 این فیلم را اگر هایدگر میدید از آن به سیطره تکنولوژی استدلال میکرد. خود این فیلم آن را در فضای سیطره ی سینمای هالیوودی ساخته است. ولی آنقدر معنایش قوی و الهام بخش است که در ادامه میتوان آن را در قالب سیطره ی اینترنت و سپس شبکه های اجتماعی هم باز معنا کرد! اخیرا هم که از رسانه گذشته و به دنبال ساخت عصب رسانه ها هستند که معنایی آشکارتر پیدا میکند! 👈کریستوفر که کارگردان دنیای جیم است در پاسخ به پرسشی هنگام مصاحبه که چطور ترومن هرگز واقعیت زندگی‌اش را زیر سؤال نبرده است اینگونه میگوید: 🎬«ما واقعیت جهانی که بهمون نشون داده شده رو می‌پذیریم» 🎬«We Accept The Reality Of The World With Which We’re Presented. It’s As Simple As That» 👈این یعنی چه؟! یعنی به همین قیاس در دنیای شبکه ای و فضای مجازی همین مطلب صادق است. در زمان ما شبکه اجتماعی همان شهرک سینمایی را میخواهد در مقیاس جهانی ایجاد کند؛ 👈زیباییش هم در این است که عناصرش در ظاهر واقعی هستند! اگر در نمایش ترومن تنها یک نفر ترومن وجود داشت در شبکه اجتماعی قابلیت این وجود دارد که به شکلی بازیگران هم هر کدام ترومنهایی دیگر باشند! ✅بهترین ابزار سلطه ی طواغیت تسلّط بر مغزها بوده است! اگر تا کنون دنبالش چندان نبوده اند چون ابزارش را نداشته اند ولی امروزه ابزار این امر را پیدا کرده اند. ✅با سلطه بر مغزها کشورها و مردم زیر سلطه دو دستی منافع طواغیت را بدون اینکه ناراحتی ابراز کنند تأمین میکنند! از این بهتر هم میشود؟! ✅در رسانه مردم سرکوب نمیشوند سرگرم میشوند. فرهنگ نشانه میرود. اگر نمرودها و فرعونها و یزیدها هم در زمان ما بودند شک نکنید که راهشان رسانه بود! ✅رسانه معنای سیاسی بسیار بسیار عمیقی در زمان ما پیدا کرده است! برخی این را نمیفهمند یا نمیخواهند بفهمند. 🔻رسانه ابزار شکوهمند سلطه ای است که استعمار شدگانش مشتاقانه سراغ شیاطین استعمارگرش میروند🔺
🔹رفقا کار هنر تصویر سازی از معانی است. مجسّم کردن معنا! این فیلم به خوبی این معنا را مجسّم کرده که چطور انسان میتواند به شکل معقولی در اصالت دنیایی که توسّط دیگران برایش ساخته شده شک کند. این خودش میتواند یک شک مبارکی باشد. 👈انگشت اتّهام را هم به سمت رسانه و دنیای ادراکات میبرد! نکند تمام دنیا و امیال ما توسط کارگردانی به نام کریستوفر در حال کنترل است! معنای قدرت رسانه و خوی سلطه گر و کنترل کننده ی آن را به خوبی به تصویر کشیده است. 👈یک مثال خوبی برای تقریر ادّعای دسیسه ی مستکبرین عالم در جامعه ی شبکه ای جهانی است. آیا این یک سؤال نا معقول است که بپرسیم: چه می‌شود اگر تمام زندگی، یک دروغ ایجاد شده به وسیله رسانه باشد؟! یک سؤالی است که اتّفاقا جهانی هم هست و همه مردم آن را درک میکنند. ⚪البته الهام بخش بودن این فیلم تنها محدود به آنچه در مورد عالم رسانه بیان شد نیست. خیلی متن بازی دارد! حتّی مثلا میتوان فیلم ترومن را به عنوان مثالی برای پارادایمهای تمدّنی و علمی در نظر گرفت! 👈مثلا آن را در مورد الگوریتم اجتهاد به کار برد! گاهی مجتهدهایی که در چنبره ی تعیّنهای کلان عقلهای فقاهتی نقش ترومن ها را بازی میکنند! کارمندان یک فیلم از پیش نوشته شده هستند! 👈یا مثلا میتوان از این فیلم مثالی خوب در فضاهای دینی و عرفانی ساخت! بر اساس قرآن کریم زندگی دنیایی انسانها که اینقدر آن را جدّی گرفته اند چیزی جز لهو و لعب نیست! 👈ابلیس و شیاطین آنها را با اوهام به بازی گرفته اند! قرآنی که میخواهد دست چنین ترومنی که گمان میکند انسانی راستین است ولی در نمایشی دروغین به بازی گرفته شده را گرفته و با انبیاء و پاکانش از ظلمات به نور هدایت کند! با یاد مرگ و آخرت چرتش را پاره کند! 👈رفقا جز متقین همه مشغول بازیند! به بازی گرفته شده اند؛ چه خوششان بیاید یا نیاید وِل معطّلند! اعمال موهومشان كَسَرابٍ بِقيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۴) «مشکل اصلی ما با غرب در خوی استکباریشان است نه صرفا تزاحم منافع!» «ضرورت استکبار ستیزی» «بی شرف واقعی کیست؟!» 🔵امروز خبری را میخواندم که در آن یکی از سیاستمداران گفته بود مشکل ما با غرب در آن است که منافع آنها را به خطر انداخته ایم! مطلب درستی است. ولی آیا همه ی مشکل ما این است؟! 👈آیا فرضا منافع آنها را تهدید نمیکردیم با آنها دیگر مشکلی نداشتیم؟! آیا نمیشود بنشینیم و با آنها به یک مصالحه ای برسیم و اینقدر آنها و خودمان را به زحمت نیاندازیم؟! 👈یک سری امتیازاتی به آنها بدهیم و یک خط قرمزهایی را تعریف کنیم و تمام! واقعا پرسش مهمی است. بسیاری از اختلاف نظرها ریشه در این دارد. ⚪وقتی در تحلیلهای سیاسی بسیاری از به اصطلاح سیاستمداران و برخی حتّی دوستان فاضل غافلمان دقت میکنیم میبنیم دقیقا همین تصوّر را از مسأله دارند! میگویند چرا کارهایی میکنید که اینهمه برایمان هزینه می آورد! گویا انگار ما مشکلی با غرب نداریم اگر خودمان مشکلی درست نکنیم! 👈رهبر معظّم انقلاب در دیدار با بسیجیان در پنجم آذرماه امسال یعنی سال ۱۴۰۱ همین پرسش را مطرح کردند و در پاسخی عمیق فرمودند نه این خبرها نیست! 👈مشکل ما را با آمریکا مذاکره و توافق حل نمیکند! مسأله اینها نیست! مشکل را تنها یک چیز حل میکند و آنهم این است که به آنها باج بدهیم! آنهم نه یک باج! باج پشت سر باج! همان چیزی که هیچ ایرانی غیرت مندی قبول نخواهد کرد!
✋رفقا میدانید رهبر عزیزمان چه میگویند؟! میفرماید مسأله این چیزها نیست! یک مساله ی انسان شناسی در میان است! آیا فکر میکنید مسأله فقط نفت و منابع است؟! آیا فکر میکنید مسأله عدم تفاهم با آنهاست؟! ✅نه مسأله خوی استکباری است! همان امری که به دقّت امام راحلمان و رهبر عزیزمان مدام آن را تذکّر داده اند! ما با مستکبرین عالم مواجهیم! او میخواهد غلبه کند! کبریایی کند! یک بیماری نفسانی دارد! از غلبه و تکبّر لذّت میبرد! باج میخواهد! ✅اینکه باید همه نوکرش باشند! او را بستایند و مستعمره اش باشند! ورای اینکه اینها منافع او هم باشد یا نباشد برایش لذّت بخش است. نه تنها لذّت بخش است بلکه اگر کسی پیدا شود که حتّی ضرری هم به حال او ندارد ولی تکبّر او را به چالش بکشد دچار درد روحی میشود! عذاب میکشد! به شکل غیر عادی از او متنفر میشود! 🔹آیا درک این امور دشوار است؟! اگر مقداری در احوالات درونی خودمان و یا در آنچه از دیگران میبینیم دقّت کنیم میبینیم همین است! حکما نیز بارها ما را در مباحث علم النفس به آن توجّه داده بودند! 👈گفته بودند بشری که ادراکش از سطح ادراک حسی و خیالی و سپس وهمی و درک معانی جزئی بالاتر نیامده اسیر شیطان وهم خواهد شد. بشری که به عقلش فرصت راهنمایی نمیدهد. 👈به قول مرحوم خواجه نصیر در شرح اشارات «كمال الوهم التكيف بهيئة ما يرجوه أو ما يذكره» کمال قوّه ی واهمه در به شکل آن چیزی درآمدنی است که مورد امید و آرزویش است! 👈امید چنین انسان وهم زده ای از سطح استیلاء و استکبار بالاتر نرفته است. اگر چنین امری به مخاطره بیافتد به شدّت غضبناک میشود! ✅اینها از استقلال واقعی کشورها به شدت بدشان می آید! چون به تکبرشان برمیخورد! 👈کمال قوّه ی غضبیه نیز به تعبیر مرحوم صدر المتألّهین در اسفار در غلبه و انتقام است! «كمال القوة الغضبية هو الغلبة و الانتقام». 👈حالا اینها در مورد یک انسان واحد است. آن را در سطح یک ملّت و یک تمدّن میتوان بالا برد! تمدّنی که نخواسته سطحش از توهّم بالاتر رود! 👈تصمیم گرفته عقلش را انکار کند! چنین عقل جزئی بین وهم آلودی خود را بزرگ عالم میداند! از همینجاست که میخواهد بزرگی کند! مستکبر میشود. ✅منطقش زور است. چون زور دارد باید به همه ستم کند! قدرت و ثروت مبنای مشروعیت رفتارهایش است! ایران چرا باید به اراده ی ما تمکین نکند؟! ⚪آحاد مردمشان را لزوما نمیگویم. گرچه آنها هم نوعا نسبت به دیگر ملل همینطور هستند! در فیلمهایشان مگر نمیبینید! چطور بقیه فرهنگها و ملّتها را با دید تحقیر نگاه میکنند! در علومشان مگر نمیبینید! در طرز رفتار و گفتار و همه چیزشان این تکبّر هویداست. 🔻آن روح غالب بر تمدّنشان طوری است که خوی استکباری دارد. یعنی چه؟! یعنی لذّت روحی اش در تحقیر ماهاست! هویّت وهمی اش در زورگویی و باج گیری از ماست! اگر باج نگیرد بی هویّت میشود! هویّتش در تحقیر دیگر ملّتهاست. حتّی اگر برایش سودی نداشته باشد. اگر چنین لذّتی نبرد پایه های سلطنت وهمش دچار چالش روحی و بحران هویتی میشود. یک ذلّت و خسّت باطنی دارد که جز در سایه ی چنین تکبّری رفع نمیشود!🔺 📖قال الصادق علیه السلام: «مَا مِنْ رَجُلٍ تَکَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِی نَفْسِهِ» ⚪ادبیات مستکبرین و مرگ بر استکبار که نماد آن در زمان ما آمریکا و اسرائیل است ادبیاتی بسیار عمیق است. خدا رحمت کند آن پیر روشن ضمیرمان را! چه خوب ماهیت شیطانی اینها را شناخت! چقدر به ما گفت که بابا مساله مساله ی استکبار است! 👈قرآن کریم نیز روی این مفهوم تاکید کرده است است. فرعونها دنبال علو و برتری جویی در عالم هستند! مستکبرند! 📖إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ 📖فَأَمَّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الاْءَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً 👈آن سوی مفهوم مستکبرین در قرآن کریم مفهوم مستضعفین است! همانها که ضعیف شمرده شدگانند! همانها که خداوند عالمیان فرمان داده برای رهاییشان از دست مستکبرین عالم قیام کنیم: 📖«وَ ما لَکُمْ لاتُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّه ِ والمُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ والنِّساءِ والوِلدنِ الَّذینَ یَقولونَ رَبَّنا أَخرِجنا مِن هذِهِ القَریَةِ الظّالِمِ أَهلُها واجعَل لَنا مِن لَدُنکَ وَلِیًّا واجعَل لَنا مِن لَدُنکَ نَصِیرا»
👈اساسا در منطق قرآنی یک موحد راستین و یک بنده ی واقعی خدا در نظام توحیدی حاکم بر عالم نمیتواند استکبار ستیز نباشد! اگر نبود در توحیدش شک کنید! این یک وظیفه ی دینی و عرفانی است و الا (کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه) 👈قرآن کریم با لحنی عجیب دستور بزرگ مبارزه ی تاریخی با جبهه ی استکبار و طاغوت را صادر کرده است: 📖 اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیطان 👈اصلا چطور میشود انسان قرآن بخواند و از آن ضرورت استکبار ستیزی و عدم رکون به ظالمین و طواغیت را برداشت نکند؟! قرآن کریم جای هیچ آشتی و مصالحه و مداهنه ای با این طواغیت نگذاشته و امتثال این دستور بزرگ را از مهمترین ابتلائات جوامع در عالم دنیا میداند. 👈همانطور که استکبار جزء ذات نظام سلطه ی غربی است استکبار ستیزی نیز جزء ذات انقلاب اسلامی است. مفهوم جهانی، جذاب و عدالت خواهانه و مهم استکبار ستیزی به راستی به انقلاب ما ظرفیتی جهانی بخشیده و عطر دل انگیزش را به مشام همه ی بشریت رسانده است. ماها عمقش را درک نمیکنیم. 🔴در ادبیات سیاسی دنیا مارکسیسم که به نبرد این قلدرهای عالم رفت به آنها با مفهوم امپریالیسم اشاره میکرد! مفهومی که در آن نوعی نظام امپراتوری طلب و تجاوز گر و سلطه گر اشراب شده بود! 👈ولی مفهوم مستکبر خیلی عمیقتر است. گاهی نیز مفهوم بورژوازی یا تقریبا همان مترفین قرآنی را برجسته میکردند. ولی ادبیات سیاسی لزوم مبارزه با مستکبرین عالم را باید از مکتب سیاسی امام خمینی آموخت. 👈البته فرضا اگر زیر بار تکبر اینها هم برویم گمان نکنید تمام است! فقط تحقیرتان میکنند و بر شما سروری میکنند! اینها چون عقل نداشته و اسیر اوهام دنیایی اند شهوت دنیاییشان هم بی پایان است. اگر منافعی داشته باشید رهایتان نمیکنند! مدام نقشه میکشند تا شما را بدوشند! برای استقلال واقعی وپافشاری بر اصول خود فضلا از دفاع از مظلومین عالم با اینها هیچ راهی جز مبارزه و مقاومت باقی نمیماند. 👈بی شرف ما نیستیم! شیاطین چه بازی زشتی با واژه ها به راه انداخته اند! بی شرف آن است که به این خوی استکباری چنین ذلیلانه تن دهد! آلام روحی بسی رنج آورتر از دیگر دردها است. نه تنها بی شرف است بلکه بی عقل هم هست. چون برای ما که اصولی داریم و منابع سرشار چنین ذلتی عین غارت شدن فرهنگی و مادی است. 👈رفقا فکر میکنید مشکل دیپلماسی است؟! مشکل آن است که فقط منافعشان به خطر افتاده؟! نخیر! مشکلشان آن است که نمیخواهیم زیر باج آنها برویم! مشکل در ما نیست مشکل در آنهاست! 👈چه انسان یا ملّت با شرف و غیور و عزّتمندی حاضر است خود را حقیر این ستمکاران عالم کند! همانها که چون اسلحه و زور و دانش داشتند قرنها عصاره ی جان ملّتها را مکیدند و تبدیل به این غولهای وحشی بزک کرده ی کنونی شده اند. 👈و چه زیبا فرمود امام راحلمان که: 📖«آیا برای مسلمانان جهان ننگ نیست که با این همه سرمایه‏ های انسانی و مادی و معنوی، با داشتن چنین مکتب مترقی و پشتوانه الهی تن به سلطه قدرتمندان مستکبر و دزدان دریایی و زمینی قرن بدهند؟» 👈رهبر عزیزمان هم باطن مبارزه برای آرمان فلسطین را مبارزه با استکبار جهانی و سجده ی توحیدی دانستند. 🔹با اینها باید چه کرد؟! باید تحقیرشان کرد! بینی شان را به خاک مالید! جلوی همگان بزرگی پوشالیشان را به تمسخر گرفت! منطق مقاومت در برابر زورگویی جبهه ی استکبار ریشه در همین دارد. آری فاستقم کما أمرت و من تاب معک. عن رسول الله صلی الله علیه و آله: 📖«وَ إِذَا رَأَيْتُمُ‏ الْمُتَكَبِّرِينَ‏ فَتَكَبَّرُوا عَلَيْهِمْ فَإِنَّ ذَلِكَ لَهُمْ مَذَلَّةٌ وَ صَغَار» 📖و عن امیر المؤمنین علی علیه السلام: «التكبر على المتكبرين هو التواضع‏ بعينه‏» 👈 شاید جهانیان هم به خودشان بیایند. ای تحلیل گران سیاسی و ای فضلای غافل! ما با مستکبرین طرفیم! منطقشان منطق استکبار است! 👈از کدام گفت و گو حرف میزنید؟! از کدام هنر سیاسی سخن میگویید؟! هر چه توانستند مذبوحانه آوردند تا مقاومت این ملّت سرافراز ایران اسلامی را بشکنند! او را تسلیم کنند! ذلیل کنند! 👈ولی این ملّت شریف و غیور با تأسّی به آن مولای مظلوم سرافرازش بنیان استکبارشان را لرزاند. وقتی این فشارهای اقتصادی، فرهنگی، رسانه ای و... را میبینیم که میگویند یا ذلیل شوید یا بمیرید یاد این کلام مولایمان می افتم که: 📖«أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ‏ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَام‏»
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۵) «تأمّلاتی پیرامون مجازستان» (۲) ✅تا قبل از ظهور شبکه های اجتماعی وقایع جوامع بشری عمدتا در پیوندی عمیق با واقعیات خارجی و دنیای پیرامون در بستری از تاریخ و فرهنگ و تحولات خارجی رقم میخورد. حکمرانی بر انسانها عمدتا مبتنی بر ثروت، قدرت، خشونت و احیانا تزویر، نفاق و بستری اجمالی از عقاید و فرهنگها بود. ✅ولی با رشد ابزارهای رسانه ای و سپس شبکه های اجتماعی و احتمالا در آینده نه چندان دور عصب رسانه ها منطق حکمرانی بر انسانها چرخشی عمیق و پیچی تند یافته و در پیوند با دنیای خیال جوامع رقم میخورد. 🔹دیگر طواغیت به دنبال حکمرانی بر جسمها نیستند بلکه ابزار آن را یافته اند تا بر روان و خیال جوامع حکمرانی کنند. بسیار برایشان به صرفه تر است. 👈از اینجاست که بعید نیست ادّعا کنیم رنسانس جدیدی در تاریخ بشر به وجود آمده است. صرفا نه به سبب تغییر گفتمان حکمرانی! بلکه به سبب تولّد انسان جدیدی در بستر فضای مجازی که زمینه های نوین ادراکی و کنشی را تجربه میکند. 👈فرصتها و آسیبهای خرد و کلان بسیار را برای بشر به دنبال داشته و خواهد داشت. گویا عالم جدیدی در حال رقم خوردن است. 👈موضوع شناسی در این زمینه ضرورتی غیر قابل انکار است. اینکه بفهمیم در فضای مجازی قرار است چه بر سر ما و نسل ما بیاید! با چه انسانی مواجه میشویم. نسبت چنین انسانی با حقیقت چیست؟! 👈راستش هنوز فرصت نشده مطالعات و تأمّلات درخوری در این زمینه داشته باشم. ولی آنقدر مهم است که مخصوصا با درخواست برخی دوستان نتوانستم برای ارائه ی اوّلیه بحث از ذکر برخی کلّیات اوّلیه چشم پوشی کنم.
✔نمیدانم! ولی گمان میکنم خود سازندگان این فضا علوم زیادی در مورد آن تولید کرده و آن را خیلی بهتر از ما از جهاتی میشناسند! علومی که آن را هنوز به بشر نگفته اند! آخر علوم هم جنبه ی امنیتی و سیاسی دارد. معمولا دانشی که امروزه در بین بشر موجود است با تأخیر قابل کنترلی از کشفش به جوامع عرضه میشود. همیشه دست برتر را باید طواغیت داشته باشند. لذا اصلا بعید نمیدانم که تحقیقات مهمشان در مورد ابعاد فضای مجازی را اصلا به بشر نگفته باشند. 🔸«نکته اوّل»🔸 در ابتدا بین سه مفهوم تفکیک میکنم؛ مجازستان، خیالستان و حقیقتستان! به سبب تأثیرات شگرف فضای مجازی بر انسان و جوامع انسانی و تولّد بشری نوین در رحم آن از طرفی و حکمرانی نسبتا واحد جهانی از سوی برخی طواغیت بر آن از طرف دیگر به جای تعبیر فضای مجازی از تعبیر مهم مجازستان استفاده میکنم. 👈بسیاری از ما امروز بیش از آنکه ایرانی باشیم مجازستانی شده ایم! یک حالت شناور و تشکیکی هم دارد. ✅دنیای خیال جوامع انسانی که کشور طاغوتی مجازستان در آن تأسیس شده گنجایش ظهور کشور یا کشورهای دیگری هم دارد ولی فعلا این حکومت مجازستان است که بر آن غلبه یافته است. 👈گاهی مقصود از مجازستان ظرفیتها و آسیبهای آن دنیایی است که حکومت مجازستان در آن تشکیل شده است. 🔻در هر حال باید بین «حکومت مجازستان» با «دنیای خیالستان» تفاوت قائل شد. خیالستان همان دنیایی است که بشر را با شبکه های مجازی جهانی به هم پیوند داده است و مجازستان همان حکومت قاهر واحد طاغوتی است که امروزه بر این دنیا غلبه یافته است. خیالستان در برابر حقیقتستان است. حقیقتستان مشتمل بر ملّتها و حکومتها و تمدّنهای مختلف است. همانکه با آن آشنا هستیم🔺 ✅تا کنون دروازه های خیالستان به روی بشر بسته بود! یعنی هر چند این دنیا اجمالا وجود داشت و باعث ارتباط اجمالی ارتکازی انسانهای یک جامعه و فرهنگ و تمدّن به هم میشد ولی ابزاری نبود که بشر را بتوان به شکل شبکه ای مجازی در دنیای خیال به یکدیگر متّصل کرده و در آنها با وسایل ارتباط جمعی و شبکه های اجتماعی نفوذ کرده و تأثیر گذاشت. 👈این ابزار امروزه با اینترنت، موبایل، شبکه های اجتماعی، ماهواره ها و مانند آن به وجود آمده است! ✅این ابزار و باز شدن دروازه ی خیالستان سبب شده که تغییرات و تحوّلات بسیار کند تاریخی، تمدّنی و فرهنگی بسیار در خیالستان به سرعت به وقوع بپیوندد. تغییراتی جهانی و با سرعتی بسیار بالا. ✅البته فعلا به دلیل تأسیس حکومت مجازستان در دنیای خیالستان این تغییرات و تحوّلات معمولا به شکل منفی و در تضادّ با دین و در راستای اهداف طواغیت است. ولی ممکن است بتوان از این سرعت و عمق و ظرفیّت جهانی در راستای امور خیر نیز زمانی استفاده شایانی شد. 👈اگر در حقیقتستان به تدریج در طول تاریخ تمدّنها و ملّتها و کشورها و حکمرانی های مختلفی به وجود آمده ولی در خیالستان چنین نیست. 👈از همان ابتدا دروازه های آن را مجازستانی ها باز کرده و خودشان حکومتی در آن تأسیس کرده اند که فعلا قدرتی بلامنازع است. 👈هنوز کشور و حکومتی به نام ایران در خیالستان ایجاد نشده است! انسانها که وارد خیالستان شده اند یا از رعیت مجازستان و تابع حکمرانی آنها میشوند و یا به روستاها و کوهستان های خیالستان پناه برده و نوعی انزوا را تجربه میکنند. 👈در شرایط کنونی به سبب آنکه مجازستان هنوز نتوانسته اقتدار حکومتها و فرهنگهای واقع در حقیقتستان را از بین ببرید حقیقتستانیهای رها شده در خیالستان تاب آوری بیشتری را از خود در بادیه های خیالستان نشان میدهند که البته نباید به آن مغرور شوند. 🔸«نکته دوّم»🔸 نکته دیگر توجّه عمیق به این است که ما صرفا با خبر رسان یا پیام رسان و ابزار سرگرمی مواجه نیستیم! آری طواغیت مدّتها به ما دروغ میگفتند! نباید گمان کرد کار اینها صرفا محاکات و بازنمایی واقعیّت است! خیر این حرفها نیست. اینها دروازه های دنیای خیالستان است. دنیایی که احکام دیگری دارد! ✅کار اینها دستکاری ادراک و عواطف انسان است. بدون آنکه در عالم خارج تغییری بدهند خیال انسان را تغییر میدهند! یک ادراک را میسازند! یک ادراک را تخریب میکنند! یک حبّی ایجاد میکنند! یک بغضی را از بین میبرند و... ! ✅اینها خوب فهمیده اند که اینطور نیست که ما یک انسان داشته باشیم و یک واقعیّت خارجی! نه! ما یک انسان داریم و یک ذهن و یک واقعیت خارجی! بین انسان و واقعیّت، ذهن او همیشه فاصله می اندازد! به تعبیر دیگر انسان ✅قبل از آنکه در حقیقتستان زیست کند در خیالستانش زندگی میکند. انسان با خیالش خوش است و با خیالش ناخوش! از ماری که خیال میکند ریسمان است نمیترسد و از ریسمانی که خیال میکند مار است میترسد!
🔻تا قبل از این در نسبت انسان و واقعیّت تصرّف میکردند. ولی الآن ریشه را میزنند. ابزار آن را یافته اند که در نسبت انسان و خیالش تصرّف کنند🔺 👈در خیال مظلوم را ظالم میکنند و ظالم را مظلوم! حق را باطل میکنند و باطل را حق! 🔸«نکته سوّم»🔸 نکته ی دیگر آنکه گمان نکنیم خیالستان یک فضای آزاد است. بدانیم و یقین بدانیم که در آن حکومت مجازستان به پا شده است! از همینجاست که حاضر شدند در بزرگترین تحریم اقتصادی تاریخ بشر حتّی دارو را بر کشور ایران تحریم کنند ولی اینترنت را با سخاوتی عجیب آزاد گذاشته و بلکه به شدّت بر علیه بستن آن موضع بگیرند! همانهایی که برای تماشای شبکه های تلویزیونی از شهروندان خود حقّ عضویّت میگیرند ولی برای ما اینگونه سخاوتمندانه مدام شبکه مجانی تأسیس میکنند! ✋اینها یعنی حکومت بزرگی را در خیالستان به راه انداخته اند که میخواهند بشر را هر چه زودتر به آن وارد کنند! برایش برنامه دارند. هر کس زیر بارش نرود پدرش را در می آورند! یک موضع بسیار جدّی جهانی است. 👈آری نوعا انسانها در خیالستان رعیت یک امپراتوری بزرگ شبکه ای اند! به هیچ روی تجربه ی ناب آزادی نیست. نوعی بستر تحمیل منافقانه است. 👈به شکل مرموز و منافقانه ای با الگوریتهای دقیق مهندسی ادراک و عواطف در آن رخ داده است. افراد و تمایلات و عقایدی نامرئی بر ما و اهالی آن حکومت میکنند! 👈کلیدهای این دنیا در دست آنهاست. همان چیزی که فیلم هالیوودی نمایش ترومن آن را به تصویر کشیده است. انسانها را به نوعی بازی گرفته اند! 👈برایشان فیلم نامه ای نوشته و صحنه ای طرّاحی کرده و مجبورشان میکنند نقشهایشان را بازی کنند! 🔹کشورهایی که میخواهند استقلال خود را در برابر این حکومت مجازستان یا همان حکمرانی شبکه ای جهانی طاغوتی حفظ کنند بسیار دچار زحمت خواهند بود! 👈اگر میبینید صدایش در نیامده از آن روست که نوعا به جنگ آن نرفته و آن را پذیرفته اند! آنهایی که نپذیرند تازه صدایش قدرتش را میشنوند! 👈یا باید مانند کره ی شمالی کلّ اینترنت بین المللی را قطع کنند و یا طرحی برای آن داشته باشند. ✅مسأله ی این جنگ خونین آن است که در آن بین کشور ملّی حقیقتستانی با کشور خیالی مجازستان جنگ رخ داده است! ✅نوعا کشورهای ملّی موجود امتداد ذهنی نیافته و حاکمیتی را در خیالستان ایجاد نکرده اند ولی کشور مجازستان دقیقا در همان عالم خیال جوامع به نبرد حاکمیّت ملّی رفته که در آن جبهه اصلا اقتداری هنوز ندارد! 👈آری جنگی بزرگ در گرفته و اینها تازه طلیعه های این نبرد بزرگ است. کرونا و کوچ اجباری جوامع انسانی به عالم مجازستان این نبرد بزرگ را جلو انداخت. 👈تعارضی عمیق بین نظام ارزشی جامعه ملی ایرانی با نظام ارزشی کشور مجازستان یا همان جامعه ی شبکه ی جهانی وجود دارد. 🔸«نکته چهارم»🔸 نکته ی دیگر آن است که مجازستان خودش نوعی مدرسه، سواد و روش یادگیری است. مجازستان خودش نوعی حرف زدن، راهکار انتقال معنا و انتظار است. زبان خاص مجازستان نه فارسی است و نه انگلیسی بلکه یک زبان دیگر است! زبانی که نوع تفکّر را به شدّت متأثّر میکند. نوعی دلالتهای طبعی و نمادی و اشاری آن را اشباع کرده است. ✅زبان مجازستان زبان تصویر و موسیقی و خطابه ی صحنه ها و بسامدها و آبشارهای اطلاعاتی و مانند آن است. فکر مجازستان نیز از نوع فکر انتزاعی و تحلیلی و یا فکر تجربی نیست! نوعی فکر تصویری جزئی وهم آلود است. 👈مجازستان دیاری است که گویا انسانها باید از نو بیاموزند و برایشان اثبات شود! ولی آموختن و اثباتی با زبان و فکر مناسب خودش! از نوع تصاویر و صداها و امور جزئی. 👈از اینجاست که ساکنین مجازستان کنونی شبیه انسانهایی غارنشین هستند که مدّتها باید دوباره از نو بیاموزند تا به سطح مطلوب ارتقا پیدا کنند! تا اینکه زبان و فکرشان به سطح مطلوب برسد! 👈ولی برای رسیدن به واقعیّت اگر قرار باشد حکومت این دنیا به دست طواغیت باشد راهی دشوارتر از حقیقتستان دارند.
🔹این را باید مقداری بیشتر توضیح بدهم. دیده اید در فضای آموزشی رسمی معمولا افراد دلیلی برای صحّت مطالب آموزشی ندارد جز اینکه خب کتاب نوشته! دانشگاه که میروند مقداری رشد کرده و میگویند فلان دانشمند میگوید! باز مقداری رشد کنند میگویند تجربه میگوید یا فلان دلیل! 👈ولی معمولا آنهایی که در فرهنگ حوزوی رشد کرده اند نوع سوادشان طوری است که استدلال به اینکه کتاب گفته یا فلان دانشمند گفته اصلا برایشان قابل قبول نیست. برایشان فقط دلیل اهمیت دارد. اینها همه به خاطر نوع تفکّر حاکم بر این سطوح است. 👈حال به همین قیاس وقتی به خیالستان میرویم دلیل صحّت مطالب چیست؟! آیا استدلال است؟! آیا فلان کتاب است؟! آیا فلان دانشمند است؟! نه! اینها نیست. 👈بلکه دلیل این است که صحنه اش را دیده است! فیلمش را دیده است! همه میگویند! این خودش نوعی زبان و نوعی فکر است. زبان تصویر و فکر برخاسته از اقتضائات خیالستان! 👈اگر با خود داشته های قوی از حقیقتستان نداشته باشند مطالب عادتا باید در قالب چنین زبان و چنین اموری برایشان اثبات شود! 👈شاید این همان چیزی است که بر اساس آن گفته میشود رسانه ها واقعیت را گزارش نمیکنند بلکه می آفرینند! در خیالستان واقعیت یک عینیتی ندارد که بتوان آن را دید و صدق و کذب اخبار را مبتنی بر آن تشخیص داد بلکه واقعیت همان چیزی است که روایت میشود. ✋نه به این معنا که رسانه توان دروغ، تحریف و جعل دارند که دیدگاهی مبتنی بر زاویه نگاه حقیقتستانی هاست بلکه به این معنا که توان آفرینش واقعیّت خیالی دارد. 👈به عبارتی تصاویر خیالستان ورای صدقش بر حقیقتستان خودش بهره ای از وجود دارد. پس خودش برای خودش واقعیّت و اثری دارد. لازم نیست با نفس الامرش تطابق داشته باشد بلکه خودش خودش است. 👈در ادامه این ویژگی خیالی، فطرت پاک انسانی را که مفطور بر صدق است به بازی گرفته و گمان صادق بودن برایش به بار می آورد. 👈در فیلم سینمایی نمایش ترومن کریستوفر که کارگردان دنیای خیالی ترومن است در پاسخ به پرسشی هنگام مصاحبه که چطور ترومن هرگز واقعیت داشتن زندگی‌ خیالیش را زیر سؤال نمیبرد اینگونه میگوید: 🎬«ما واقعیت جهانی که بهمون نشون داده شده رو می‌پذیریم» 🎬«We Accept The Reality Of The World With Which We’re Presented. It’s As Simple As That» 👈از اینجاست که انسان برای مصون بودن از خطرات و کاستی های این فضا به شدّت نیازمند سواد رسانه است. ✅بی سوادی در خیالستان به مراتب خطرناک تر از بی سوادی در حقیقتستان است. زیرا انسان بی سواد در حقیقتستان در هر حال با دیدن حقائق راه های دیگر برای شناخت واقعیّات داشته و اینقدر در معرض شبه واقعیّات و دروغها قرار نمیگیرد. ولی در خیالستان که حقیقت معمولا در دسترس نبود و دروغ اینقدر شایع است بی سوادی ضرر بیشتری دارد. 👈یکی از نکات برآمده از این نکته ی چهارم آن است که باید جهاد تبیینی در خور در آن ایجاد شود. جهادی بزرگ که منجر به اهتزاز در آمدن حکومت حق در آن شود. 👈به زبان و منطق این فضا باید مسلّط شد. خیلی اینجا باید حرف زد. مثلا سعی کرد حقایق را با زبان فیلم و نمایش و تصویر و مانند آن در خیالستان اثبات و مستند کرد. 👈با زبان تصویر و عقل مناسب این فضا حقیقت را دوباره اثبات کرد. به مرور سعی نمود سطح فکر و سواد را در این فضا فاخر و فاخرتر نمود. 👈مثلا با ساخته شدن فیلمی مانند نمایش ترومن یک سواد بزرگی در خیالستان ایجاد شده است. با ساخته شدن سگ را بجنبان یک سواد دیگری ایجاد شده و همینطور ... . 👈اینها را باید گسترش داده و به آنها مسلّح شده و با زبان آنها سعی در تبیین واقعیّات و پیوند دادن خیالستان و حقیقتستان نمود. این نکات ادامه دارد ...
باسمه تبارک و تعالی (۲۶۶) «تأمّلاتی پیرامون مجازستان» (۳) «توصیفی از خصال مجازستانی ها!» 🔵انسان در مجازستان زبان و ادبیات و همینطور روش دریافت و تفکّرش تفاوتی با حقیقتستان دارد. در عالم حقیقی انسانها بر اساس تجربه، تفکّر، مطالعه، یادگیری و تعلّم، فرهنگ و... اموری را می آموزند. با حقیقت مواجه میشوند. ولی طرّاحی مجازستان طوری است که زبان گفتوگو و یادگیری تصاویر و موسیقی و نمادها و عبارات کوتاه است. 👈گاهی گفته میشود که هر تصویر معادل هزار کلمه عمل میکند. عکسی که مخاطب از طریق این شبکه مشاهده می کند، حتی اگر بداند غیرواقعی است چون در هر حال خودش نوعی وجود خیالی دارد نوعی تأثیر بر روی او خواهد گذاشت. 👈مجازستانیها نه تنها همه چیز را از پشت لنز دوربین میبیند بلکه او را طوری بار آورده اند که دوست دارد همه چیز را از پشت این لنز ببیند و باور کند! 👈عقل مجازستانی تعیّنی خاصی از عقل فرو رفته در دل جزئیّات متغیّر است. البته این امر جزء ذات خیالستان نیست ولی مجازستان آن را به این سمت به شکل معناداری سوق داده است. 👈لذا مخاطب خود را متن خوان بار نمی آورد. با تصویر و فیلم خو میدهد. همین متن خوان نبودن و عقل تصویری میتواند باعث سطحی و احساسی شدن انسان ها بشود. ⚪سیل بی امان تصاویر و ورودی ها و احساس لذّت بخش آزادی انسان در این فضا باعث نوعی سونامی خطورات مختلف و متنوّع و معمولا متضاد به ذهن انسان میشود.
👈خود این امر آثاری را به دنبال دارد. یکی آنکه این صور متغیّر انسان را خیال زده میکند! قدرت تمرکز و توحّد را از او میگیرد! چنین انسان خیال زده ای از درک فضای تعقّلی و فلسفی دور و دورتر میشود. 👈به شکل طبیعی توان درک معانی مرسَل و کلّی و آینده نگری و کلان نگری های برخاسته از آن را نخواهد داشت. ذهن انسان را به پریشانی و انتقالی دائمی خو میدهد. 👈او را از فرصت خلوتهای عمیق و توجّه های وجودی واقعی محروم میکند. فرصت تفکّر را از او سلب میکند. نه اینکه انسان فرصتی برای خلوت ندارد بلکه از خلوت گریزان میشود! گویا آن را نمیشناسد و از آن فراری است. 👈آری این خیال گردی و ولگردی در دنیای عجایب خیالستان باعث سلب امتیاز درنگ و دشوار شدن آن در مجازستان است. 👈همان درنگی که چشمه سار خیرات بوده و انسان را وادار به دیدن حقیقت میکند. همینکه فرصت درنگ را از انسان سلب کرد فهم انسان را از او سلب میکند. لذا انسان را احساسی بار می آورد. احساساتی که مدیریّتش به دست حکمرانی مجازستان است. ⚪مجازستان همه را به نوعی معتاد کرده است. ولی اعتیادش نوعی اعتیاد منافق و خاموش است. چون همیشه و همه جا در دسترس بوده و انسان به شکل تدریجی به آن معتاد میشود عمق عجیب وابسته شدنش به این فضا را به زودی و به خوبی درک نمیکند. 👈گاهی واقعا برای برخی که به نوعی هویّتی مطلوب در حقیقتستان برای خود نیافریده اند تمام هویّتشان را تشکیل میدهد. جدا شدن از آن به معنای مرگشان است! لذا خوف و رجای غیر عادی پیدا میکنند. 👈آنقدر در این فضا که سنخ وجودی آن حالت غوطه وری و خلسه ی خاصی را برای انسان مهیّا میکند انسان غرق میشود که به مرور زمینه برای تحقّق نیازی اساسی و جدید برای انسانها ایجاد میشود! 👈نیازی نه به خوراک، پوشاک یا مسکن! بلکه نیازی واقعی که گاهی مجازستان را بسته و ترک گفته و به حقیقتستان سری زده و به زندگی واقعی و واقعیّات پیرامون آن بپردازد! ⚪امّا وضعیّت جوّی مجازستان چگونه است؟! طوفانی و سونامی خیز است! انسان در آن مدام دچار طوفانها و سیلها و شبیخونهای ادراکی میشود. بارانی عجیب از خطورات را همیشه بر سر او میباراند! 👈از اینجاست که آب خیز داری خطورات در این فضا برای جلوگیری از سیلابی شدن آنها و صدمه زدن به او ضرورت دارد. 👈سیلابی شدن خطورات آثار زیادی دارد. از طرفی با القاء دائمی خطورات متنوّع و متضادّ توفیق یقینهای راسخ را از انسان گرفته و در ادامه او را از عزمها و اراده های قوی نیز با تضعیف وضوح و قوّت تصوّر و تصدیق و اشتیاق برآمده از آن محروم میکند. 👈به انسانی ضعیف و منفعل تبدیل میکند. انسانی در دست قدرت حکمرانی مجازستانی! 👈سیل بی امان خطورات مختلف در یک موضوع یا موضوعات مختلف خود عاملی برای پدیده ی شایع فلج تحلیلی مبتنی بر انباشت داده و شلوغ بودن میز کار میشود. همان چیزی که باز یکی از ابزارهای حکمرانی مجازستان است. 👈از طرفی به دلیل سیلابی شدن خطورات و انتقال دائمی از تصویری به تصویر دیگر و از کانالی به دیگری و از فیلمی به دیگری مبتلا به بیماری انس با لغویات و هرز رفتاری شده و همین بیماری او را از درک وجودی ریشه دار غایتمندی و علل غایی در حجاب برده و از واقعیّت اصیل و شتاب گرفتن به سمت عالم تجرّد و توحّد دور و دورتر میکند. 👈یکی از ضروریّات برای انسانهای طالب تجرّد و توحّد و آرامش پرهیز از لغویّات و کارهای غیر حکیمانه عبث است. همانها که انسان را از درک عالم محکم دور میکند. 👈همچنین چون انتخاب نسبی در این سیل خطورات معمولا به شکل انتخابی عقلانی نبوده و مبتنی بر شهوت و لذّت است انسان را مبتلا به بیماری انس با شهوات نموده و همین امر باعث ضعف اراده ی عقلی و عقلانیت در او میشود. 👈از همین روست که اصحاب تجرید و فلسفه از انس با صور جزئی و خیالی و همچنین انس با لغویّات و اراده های شهوانی غیر عقلانی همواره پرهیز نموده اند.
⚪نوع طرّاحی شبکه های اجتماعی نیز معمولا به سوی الگوی پاداش و مدح و ذمّ سوق داده شده است. به شدّت مستعدّ آن است که شخص را از خود بی خود کرده و ضمن سلب اعتماد به نفس، هویّتش را در چشم دیگران تعریف کند! 👈اگر پست او مورد مدح قرار گیرد در ذهنش احساس لذّت و انگیزه ی تکرار پیدا میکند و اگر مذمّت شود که ... . تا جایی که هویّتی مبتنی بر تقاضا پیدا کرده و عرضه ای واقعی ندارد. 👈همین باعث میشود که حکمرانان مجازستانی بتوانند محتوای مدّ نظر خود را از زبان آنها در مجازستان به گفتمان غالب تبدیل کنند. 👈در چنین حکومتی آدم‌ها دیگر انتخاب‌هایشان را بر اساس خواست و تصمیم شخصی انجام نمی‌دهند. 👈آن‌ها در گرفتن جزئی‌ترین تصمیماتی چون انتخاب رنگ لباس، انتخاب عینک گرفته تا حتّی انتخاب نوع نگاه و احساس و عقیده و... متأثر از به اصطلاح اینفلوئنسرهایی هستند که زندگیشان را با ظاهری زیبا به نمایش می‌گذارند و حقایق منفی در مورد زندگی خود را پنهان می‌کنند. ⚪در مجازستان ارتباطها معمولا به شکل گذرا و نا مطمئن و بر اساس منطق لذّت و یا حدّ اکثر منفعت شکل میگیرد. طبیعتا ارتباط انسی انسانی از سنخ محبّت در آن یافت نمیشود. 👈همین به مرور باعث احساس انزوا شده و عقده های برآورده نشده از ارتباطهای طبیعی انسانی را در انسان بیشتر میکند. 👈او را از فرصت ارتباطهای وجودی با خانواده و فامیل و دوستان نیز دور و دورتر میکند. وقتی به شکلی تنها و رهای نسبی در آمد شهروند مطیع و خوبی برای حکمرانی مجازستانی میشود. انسانها مانند گوسفندانی جدا شده از گلّه میشوند. ⚪شخص در مجازستان میبیند بدون نیاز به دیگران و بدون رابطه حقیقی با آنها و بی آنکه نسبتی واقعی با آنها داشته باشد زندگی خود را در مجازستان میتواند بگذارند! فردگرایی و خود بنیادی در آن به اوج خود میل پیدا میکند. 👈فردگرایی در حقیقتستان معمولا به واسطه حقیقت به چالش کشیده میشود ولی در فضای مجازی مدام تأیید شده و تشدید میشود! 👈مخصوصا آسیبهای این فضا برای کودکان و نوجوانان بیشتر است. زیرا زمان اصلی شکل گیری هویّت همین دوران است. 👈از طرفی مجازستان طوری است که انسان میتواند در نقشهای گوناگون خیالی بدون داشتن تعهّد و مسئولیت قرار بگیرد. نمیتواند هویّتی مناسب و دائمی برای خودش بسازد. 👈اگر بیشتر زمان نوجوانان در درگیری با مجازستان سپری شود مشکلات بسیار جدّی در شکل گیری هویتشان در حقیقتستان پیدا میکنند. دچار نوعی مسخ شدگی میشوند! به شدّت آفت خورده میشوند. ⚪همانطور که قبلا بیان کردم باز شدن دورازه های دنیای خیالستان به سوی طواغیت با ابزارهای امروزی سبب شده که تغییرات و تحوّلات تاریخی، تمدّنی و فرهنگی که در حقیقتستان به شکل طبیعی بسیار کند و تدریجی رخ میداد بتواند با سرعت و عمق بسیار زیادی در مجازستان رخ دهد. 👈زیرا اساس تمام فرهنگها و تمدّنها و تاریخها در ذهن جمعی انسانها انباشت شده است. وقتی دروازه های آن باز شد دیگر تغییر در آن بسیار آسانتر و سریعتر است. 👈مشکل مجازستان در زمان ما آن است که شهروندانش مدّتها در حقیقتستان بار آمده اند. لذا چندان شهروندان مطلوبی برای او نخواهند شد. 👈ولی نسل دهه ی هشتادی های ما که معمولا تجربه‌ای از فضای حقیقتستان ندارند عمق این پدیده را بهتر نشان میدهند. 👈افرادی که وقتی زیست آنها آغاز شده و خواسته اند در دوره نوجوانی هویت‌یابی کنند اصلا هیچ تصویر و ادراکی از ماقبل خود اجازه نیافته اند تا از حقیقتستان دریافت کنند. کاملا هویّتی مطلوب برای او ساخته میشود. 👈اینها هر چند مثلا در شناسنامه ایرانی یا در فرهنگ گاهی مسلمان شیعه هستند ولی در واقع مجازستانی هایی با عقیده های خاص شده اند! گویا مانند قارچ یک دفعه در پهنه ی تاریخ و منقطع از فرهنگ گذشته سر بر آورده اند! ⚪از اینجاست که مجازستانی های اصیل بسیار اکنون زده اند! یعنی چه؟! یعنی فرهنگ حقیقتستانی به آنها منتقل نشده و از گذشته بریده و بی تکیه گاه به سمت آینده ای موهوم روانند! گویا از مدار خارج شده اند! 👈اکنون حقیقتستانی ها اکنونی بسیار کهن و پر معنا و تکیه زده بر گذشته ای طولانی است ولی اکنون مجازستانی ها تکیه گاهی ندارد. 👈همین امر باعث نوعی توقّع زیاد مجازستانی ها نسبت به حقیقتستانشان میشود! گویا همه اش آن را متّهم کرده و آن را نسبت به تحقّق آمال واقعی شان مقصّر می بینند! 👈زیرا از گذشته بریده و در اکنونی مجازستانی مطالبه گر با جامعه و حقیقتش ارتباط گرفته است. ⚪مجازستانی ها چون خیالاتی هستند بسیار آرمانگرا میشوند! آرمانها در عالم خیال همواره به سادگی قابل دیدن و تحقّق و مطالبه هستند.
👈از همینجاست که مجازستان عالم طلب بهترین مطلق است. برخلاف حقیقتستان که عالم طلب بهترین ممکن است. روشن است که کشف و مطالبه ی بهترین مطلق که کار سختی نیست! همین وضوحش و عدم تحققش در حقیقتستان باعث کینه مجازستانی ها از حقیقتستانیها میشود. 👈مهم آن است که چطور در عالم حقیقت که بسیاری از امورش در دست خود انسان نیست بتوان به بهترین ممکن رسید. 👈از همینجاست که مجازستانی ها اصلا به آنچه حقیقتستان به آنها میدهد قانع نیستند! مدام نق میزنند و ناراضی اند! ⚪نکته ی مهم آن است که در حقیقتستان انسانها اجمالا با اقتضائات عالم تکوین که بر اساس نظام علّیت و حقیقت استوار است بار می آیند. خواه ناخواه نوعی تفلسف و رشد وجودی پیدا میکنند. تسانخ ها و ربطها و انسجامها و پیامدها را بهتر میفهمند. همین باعث بروز درجه ای از حکمت در حقیقتستان میشود. 👈همان امری که در مجازستان به این شکل یافت نمیشود! خیال است با انتقالات بی ضابطه و آزادی افراطی و بدون تعهّد و مسئولیت در برابر واقعیّات! 👈انسان در مجازستان تبعات حرفها، کارها، و امور خود را نمیبیند! همین باعث میشود خوب حقیقت جریان علّیت را در عالم درک نکند! مطالبه گری بی مسئولیت میشود! ⚪از نکات مهم در مجازستان نفی سلسله مراتبها و اقتدارها است! مجازستانی ها زمینه ی اقتدارگریزی پیدا میکنند. چرا؟! چون در مجازستان به سبب همین نبودن فضای علّیت حقیقتستان و محدودیتهای آن کنش انسان بر اساس محدودیتها و مقدورات تنظیم نمیشود! 👈میتواند خیلی راحت به همه چیز دسترسی پیدا کند و طلب نماید! عالم طیّ الارض و طیّ الزمان و طیّ الآمال است! لذا انسان را از واقعگرایی و توجّه به اقتضائات عالم حقیقت دور میکند. 👈از همینجا نکته ای مهم در روحیه ی مجازستانی ها رخ میدهد! آری مجازستانی ها ظرفیّت بسیار بالایی در افراطی یا به اصطلاح امروزی ها رادیکال شدن در خواسته ها و طلبهایشان دارند! 👈زیرا به‌ نوعی تشخیص مرز واقعیت و غیرواقعیت برای کسانی که طولانی‌مدت و زمان زیادی در آنجا حضور دارند، مشکل می‌شود. مجازستان به‌نوعی تشخیص امر واقع را از امر غیرواقع به شکل ساختاری دشوار می‌کند. 👈این بحث ادامه دارد ...