eitaa logo
بذل الخاطر
951 دنبال‌کننده
1هزار عکس
3 ویدیو
12 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و جستارهایی شخصی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۲۸۱) «السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَة» «فاطمه خورشید حقیقت در تاریخ اسلام است» 🔹صبح شهادت حضرت صدّیقه طاهرة سلام الله علیها به یاد قبر بی نشانش به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مشرف شدم. خطیب محترم شروع کرد به خواندن خطبه ی فدکیه. رسید آنجا که حوراء إنسیّة در مسجد ناله ای زد که همه را منقلب کرد. همه را به ناله انداخت 👈سکوت کرد! ساکت شدند! شروع کرد به خطبه باز صدای ناله ی مردم بلند شد! باز هم صدّیقه شهیده ی ما سکوت کرد! وقتی باز ساکت شدند شروع کرد آن خطبه ی تاریخی فدکیه را خواندن: 📖الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَنْعَمَ وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلَى مَا أَلْهَمَ وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ أَوْلَاهَا جَمَّ عَنِ الْإِحْصَاءِ عَدَدُهَا وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا 👈از توحید گفت! از شریعت گفت! از فلسفه ی احکام گفت! از ... ! با خود گفتم آخر مناسبت این خطبه با آن شرایط چه بود؟! 💡اینها را که خطیب محترم اشاره میکرد یکباره به دلم مطلبی افتاد! میدانی چرا فاضله زکیّه اینها را گفت؟! میدانی چرا از توحید و حتّی از فلسفه احکام گفت؟! با این تفصیل گفت؟! با این بلاغت گفت؟! 💡میخواست به آنها به اشاره بفهماند که قرار است چه کسی را از دست دهند! میخواست بگوید چه گوهر تابناکی از دستشان رفت!😔 👈آخر اینها دیگر این فضائل رضیّه مرضیة را نمیشناختند. آری آن مظلومه ی مغصوبه و آن مضطهده ی مقهوره ی ما میخواست به اینها بگوید قبر چه کسی قرار است تا ابد از آنها مخفی بماند!😔
⚪️بعدها با خود نگویند –که مع الأسف گفتند!- حالا فاطمه یک زنی بود مانند دیگر زنان عاطفی! چون فدک را از او گرفتند مانند اخلاق دیگر زنها عصبانی شد و از طرفی به خاطر اینکه حکومت به شوهرش نرسید غضب کرد! در شرایط روحی مناسبی هم قرار نداشت و آن حرفها را زد و آن کارها را کرد! 👈نه اینها نبود! فدکیه و سخن از توحید و فلسفه احکام و ... برای آن بود که خطّ بطلانی بر اینها بکشد! آخر این نادانها نمیدانند از کدام زن حرف میزنند؟! از آن که از نور عظمت پروردگار آفریده شده است! از آنکه با نور او آسمانها و زمین روشن شد! شعَّت فـلا الشمـس تحکیها ولا القمرُ زهـراءُ من نورها الأکوانُ تزدهـرُ بنـتُ الخلـود لها الأجیـال خاشعـةٌ اُمّ الزمـان إلیهـا تنتـمی العُصُـرُ روحُ الحیـاة ، فلو لا لطفُ عنصرها لم تأتلف بینـنا الأرواحُ والصــورُ سمت عـن الاُفق ، لا روح ولا ملَکٌ وفاقت الأرض ، لا جـنٌّ ولا بشـرُ مجبـولـةٌ مـن جـلال الله طیـنتُها یرفُّ لُطفاً علیهـا الصـونُ والخَفـرُ ما عابَ مفخَـرها التأنـیث أنَّ بهـا على الرجال نسـاءُ الأرض تفتـخرُ خِصالها الغـرُّ جلّت ان تلـوکَ بهـا منّا المقـاولُ أو تدنـو لهـا الفکـرُ معنى النبـوة ، سرُّ الوحی ، قد نزلتْ فی بیـتِ عصمتها الآیـاتُ والسورُ حـوت خِلال رسـول الله أجمــعَها لولا الرسالـةُ ساوى أصلـه الثمرُ تدرّجت فی مراقـی الحـقَّ عارجـةً لمشرق النـور حیث السـرُّ مستـترُ 🔸‏اینجا بود که با خود گفتم آری! همین است! «السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَة»! کسی چون تو را از ما گرفتند! به حوراء لطیفه ای چون تو ظلم و جور کردند! عزیزی مثل تو را ذلیل کردند! 😢رفقا این فراز زیارت صدّیقه طاهره به دل آدم شرر میزند! «السَّلَامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ»! ⚪️خلاصه اش کنم! میدانید ماجرای خاندان عصمت و طهارت با این قوم به کجا کشید؟! ادهیاء و شیاطینشان از مدّتها قبل نقشه ای کشیدند! در آن لحظه ی حسّاس قبل از اینکه جامعه به خودش بیاید و برای بیعت با امیر المؤمنین بشتابد ناگهان بیعت فلته ای کردند! 👈پازلی شیطانی چیدند! برای خودشان بیعت گرفتند! با ردّ امامتی که قرار بود به فرموده ی صدّیقه ی طاهره نظام ملّت و لمّ فرقت و باعث اتّحاد شود بدعتی عجیب و اختلافی عمیق را پایه گذاری کردند! 👈زخمی کاری به پیکر اسلام زدند که هنوز هم از موضعش خونهای تازه ی دردناک میجوشد. ⛔️به زعم خودشان توپ را انداختند در زمین امیر المؤمنین علی علیه السلام! گفتند یا علی! حالا یک اشتباهی بود! یک کاری بود رخ داد دیگر! تو کنار بیا! اگر کوتاه نیایی مشکل درست میشود ها! 👈مگر نمیبینی منافقین و تازه مسلمانان و دشمنان اسلام در کمین اند! حالا این هم قول میدهد به قرآن و سنّت عمل کند! باعث اختلاف و شقّ عصای جماعت نشو! اسلام در خطر است! ✋فقط خدا میداند چه فتنه ی تاریکی را طرح ریزی کرده بودند. به نظرتان چه کاری از حضرت ساخته بود؟! 👈در آن شرایط دیگر هیچ کاری نه از ایشان و نه از پیروانشان ساخته نبود! ولی آیا میشد سکوت کرد؟! تاریخ چه میگفت؟! آیندگانی که از حقیقت ماجرا خبر نداشتند چه میگفتند؟! ⚪️تنها کسی که جامعه پذیرش قیام و انتقاد را از او داشت دختر پیغمبر خدا، فاطمه زهرا بود! آخر فاطمه فاطمه بود! کسی نبود که کسی او را نشناسد! دردانه ی اسلام بود! نازش هم خریدار داشت چه رسد به تظلّم و دادخواهی اش! 👈اینجا بود که فاطمه از همه ی آبرویش گذشت! از همه ی جوانی و فرزند و همسر و همه و همه! یک تنه قیام کرد! 👈رفقا بانوی هجده ساله ی ما در آن شرایط یک تنه علیه آن تاریکی عظیم که میخواست کلّ تاریخ را بپوشاند قیام کرد! خودش را فدای حقیقت و ولایت کرد! اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم نسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیم
🔹آنقدر صحنه تاریک شده بود که گویا جز با ناله های مظلومانه ی صدّیقه ی طاهره فطرت تاریخ توان بیدار شدن نداشت. رفقا بنده ای که سالها در تاریخ غور کرده ام این را خدمتتان عرض میکنم که اگر فاطمه نبود قصّه خیلی تاریکتر از آن بود که فکرش را میکنیم! 👈بانوی مهربانمان با پهلوی شکسته و قبر مخفی اش معمّای تاریک شیطانی را برایمان آسان کرد و رفت! ✋چه جنگ نابرابر بزرگی به راه انداخته بودند! چه نبرد ادراکی عظیمی! چه تحریف و تأویل و سانسور بزرگی! 👈فاطمه یک تنه به مبارزه با همه ی تاریکی ها و ظلمتها و شبکه ی تبلیغی عظیم تاریخی رفت! با نورانیّت خود صحنه ی تاریک تاریخ را روشن کرد! ✅فاطمه خورشید حقیقت در تاریخ اسلام است! ⚪آخرین تیر فاطمه بر پیکر تاریکی و آن فتنه های چون قطعه های شب ظلمانی نیز وصیّت به تدفین شبانه و نماز نخواندن خلیفه و مردم بر او و مخفی ماندن قبرش بود! دیگر جای هیچ تحریفی باقی نگذاشت! آیا پیکر بانوی ما بقیع است؟! روضه ی مسجد النبی است؟! در همان منزل است؟! 👈اصلا گیریم در همان منزلشان خاک سپاری رخ داد. چرا؟! چه پاسخی برای آن هست؟! آیا فرهنگ و عرف مردم اینطور بود؟! هیهات! 🔴در این انتها بگذارید با فرازی که خودم بارها با آن اشک ریخته ام مقداری برایتان روضه بخوانم! مرحوم طبری در المسترشد با سند خود از زراره نقل میکند که امام صادق علیه السلام به او فرمود وقتی بانوی ما فاطمه فهمید امیر المؤمنین را از منزل بردند از شدّت نگرانی مانند آنهایی که عقلشان نستجیر بالله زائل شده باشد از خانه بیرون زد. 👈طوری بود که اگر کسی فاطمه را میدید میگفت دیوانه شده!😭 خودش را به آنها رساند! فریاد زد پسر عمویم را رها کنید! 📖«لَمَّا خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ ع مِنْ مَنْزِلِهِ، خَرَجَتْ فَاطِمَةُ وَالِهَةً! ... فَقَالَتْ: خَلُّوا عَنِ‏ ابْنِ‏ عَمِّي» 👈به آن خدایی که محمد را بالحقّ مبعوث کرد اگر رهایش نکنید موهایم را پریشان میکنم و آن لباسی که پدرم در آن جان داد را بر سرم میگذارم و خودم هم جان داده و نزد پروردگارم میروم! ... 👈تهدیدشان کرد اگر امیرالمومنین را رها نکنند نفرینشان میکند تا عذاب قوم ثمود بر آنها نازل شود! حضرت امیرالمومنین را به صالح و خودشان را به ناقه و معجزه ی او تشبیه کردند و فرمودند نه علی کمتر از صالح است و نه من از آن ناقه! 👈شاید میخواست بگوید ای نامردها ناقه را که کشتید و دارد از میانتان میرود اگر بخواهید آسیبی به آن صالح المؤمنین برسانید کاری میکنم که عذاب ثمودیان و اصحاب الحجر بر شما قوم ظالم نازل شود😢 👈سلمان که دیده ی باطن بین داشت و شاهد ماجرا بود نقل میکند که به خدا سوگند دیدم دیوارهای مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله داشت از ریشه کنده میشد که صدا زدم یا سیدتی و مولاتی! خداوند متعال پدر شما را رحمتی برای اینها فرستاد از عذاب اینها درگذر ...!
باسمه تبارک و تعالی (۲۸۲) «هیچ کس را ملامت نکنید!» «ضع أمر أخیک علی أحسنه» 🔹صبح زود در منزل مطالعه میکردم. از اتاق بیرون آمده و بلند شدم چایی بریزم و وارد هال شدم. ناگهان دیدم یک موجود که چیزی بر سرش انداخته تا من را دید یک دفعه سریع وارد اتاق بچه ها شد! واقعا جا خوردم! 👈با خودم فکر کردم این چه بود؟! جن بود؟! خیلی صحنه ی هولناکی بود. اندکی گذشت و گفتم بروم اتاق بچه ها ببینم چه خبر است! 👈رفتم دیدم همگی گویا مدّتهاست در خواب عمیق هستند! ولی دلم آرام نگرفت! به ذهنم افتاد نکند کار یکی از همینها باشد! 👈گفتم بابا اینها خیلی کوچکند! مدرسه هم نمیروند! ولی احساس کردم کار یکی از آنهاست! رفتم بالای سر یکی که به نظرم مشکوک بود دیدم خواب است. 👈به خاطر اهمیت موضوع تکانش دادم گفتم میدانم بیداری! ولی چشمانش بسته بود و جُم نمیخورد! شک کردم نکند خواب است و اذیت شود! 👈نوع پرسش را با تبحّری که در این زمینه دارم تغییر دادم!😊 گفتم خوابیدی؟! دیدم سرش را به نشانه ی تأیید تکان داد که یعنی آره الآن خوابم! من هم چیزی نگفتم و بیرون آمدم! 💡با خود گفتم عجب! خدایا این دیگر چه کاری بود که این فرزند عزیزم کرد؟! مطلبی به ذهنم خطور کرد که برایم مقداری تکان دهنده بود. 👈این فرزندم برخی اخلاقهایش به یک شخص خاصی رفته است. هم اخلاقهای بسیار خوب و هم اخلاقهایی که هر چند ذاتا بد نیستند -و اگر در جای مناسبش خرج شود خیلی خوب است- ولی زمینه ی بد بودن یا بد تفسیر کردنشان هست. 👈همین استعداد پنهان کاری زمینه ی بد بودن دارد ولی اگر با عقل مهار شده و در جای مناسبش خرج شود خیلی هم میتواند خوب باشد.
🔹این را از مدّتها قبل کاملا متوجّه شده بودم و از نقش عجیب و غریب عامل وراثت در انسانها واقعا به شگفت آمده بودم. 🔻وراثت و محیطی که به واسطه ی تفطّن به عمق آن فهمیده بودم که نه میبایست به خوبی ها و استعدادهایم مغرور شوم و نه به خاطر بدی ها و اخلاقهای ناپسندم مأیوس شوم! اعصابی راحت در این زمینه باید داشته باشم🔺 👈زیرا شاید بخش زیادی از آن به خاطر زمینه های وراثتی و خارج از اراده ی من باشد و خداوند متعال با عدل و حکمت خودش حواسش به این چیزها هست. 👈من اگر مهربان و خوش اخلاقم هنری نکرده ام چون اینطوری آفریده شده ام برخلاف کسی که جنسش غضب و زودرنجی و مانند آن است که اگر مهربان و خوش اخلاق شود فضیلتی واقعی و کاشف از اراده ی خیر و حق در اوست. 👈اگر میخواهم هنری داشته باشم باید ببینم در مواجهه با کفر و آنجا که عقل میگوید حاضرم خشن و بد خو و بی رحم باشم؟! ✅ملاک هنر و فضیلت واقعی جامعیّت است چون کاشف از انفعال عقلانی و تقوای درونی است والاّ نباید حتّی به خوبی های ظاهری مغرور شد. آری واقعا که ملاک همان تقوا است و بس! آیا خوش اخلاقی من مصداق تقوا است یا ژنتیک؟! ✅از اینجاست که باید فقط و فقط به میزان سعی و تلاشم با سرمایه ی وجودی اوّلیه ای که خداوند متعال به من داده است توجّه کنم: «لیس للانسان الّا ما سعی»! فقط و فقط تقوا ملاک است. ⚪البته معمولا این وراثت در اخلاقهای طبیعی و چیزی از قبیل ژنهاست و ظاهرا برخلاف نظریه تکاملی لامارک زیست شناس معروف در صفات اکتسابی جریان ندارد. ✋همان چیزی که بسیاری هنگام خواستگاری و ازدواج با فرزند بزرگان از آن غفلت میکنند و بد جوری در ذوقشان میخورد!😅 بیشتر چوب انتظار غیر متناسبشان را میخورند تا چوب واقعیت را! 🔹حالا برگردیم به این حرکت عجیبی که این فرزندم زد! واقعا پدیده ای نبود که از کنارش بگذرم. دیدم دقیقا چیزی شبیه این رفتار ناراحت کننده را بارها از آن شخصی که میدانستم این فرزندم بخشی از اخلاقش به او رفته تجربه کرده بودم. 👈وقتی دیدم این فرزند کوچکم دقیقا همان رفتار را در موطن دیگری به شکل کودکانه تکرار میکند حقیقتا یک احساس شفقت و ترحّم عمیقی نسبت به آن شخصی که این فرزندم این اخلاق و برخی دیگر از اخلاقهایش به او رفته پیدا کردم. از خودم هم به خاطر تفسیرها و ذهنیتهای سطحی و اشتباه ناراحت شدم. ✋ای دل غافل! چرا ما اینقدر بد بین بودیم! چرا خیلی طبیعی تر رفتارهای به ظاهر زننده و ناراحت کننده ی اینچنینی را توجیه نمیکردیم؟! چرا همه اش گمان میکنیم امری اکتسابی است و نقش اراده را در اینها آنقدر پر رنگ میبینیم که در ادامه قیاس به نفس کرده و حمل بر خباثت کنیم؟! نکند دقیقا در جایی که دیگران را متهم میکنیم خودش علامت خباثت خود ما باشد؟! نقش رخ توست هر آنچه در من بینی با شمع در آ که خانه روشن بینی 👈و باز به تعبیر متنبّی شاعر بزرگ عرب: اذا ساء فعل المرء سائت ظنونه و صدّق ما یعتاده من توهّم ⚪آری نکند این بد بینی ما به خاطر بد ذاتی ماست؟! چرا دوست داریم هر بدی ظاهری را، بدی واقعی بدانیم و تحلیل کنیم؟! چرا در همان حدّ ظاهرش متوقّف نمیشویم؟! ✋نمیگویم تقبیح و نهی از منکر نکنیم! نه ولی تقبیح و نهی از منکر به خاطر وقوع امر ظاهری بکنیم نه به خاطر آنچه باطن این رفتار است. اگر چنان کاری کنیم دیگر ملامت است. سرزنش است. ماهیّت دیگری دارد! 👈همان چیزی که بارها و بارها پاکان درگاه الهی و دین مبین اسلام آن را نهی کرده اند! به ما اجازه ی چنین قضاوتی را نداده اند! 👈اینکه امروزه شایع شده که دیگران را قضاوت نکنید تنها در همین حدّ قضاوت واقعی و ملامت گری درست است. نه قضاوت ظاهری و ترتّب احکام مناسب آن که مبنای زندگی دنیایی بر آن نهاده شده است. 👈ولی ما بسیاری از وقتها مطلب را به لایه ی باطن میکشانیم و همین باعث بد بینی و بد دلی و رنجیده خاطری عمیق و... میشود. دلها را از هم دور میکند. 👈اینجا بود که به یاد فرموده ی امیرالمؤمنین علی علیه السلام که در کافی نقل شده افتادم که: 📖«ضَعْ‏ أَمْرَ أَخِيكَ‏ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا»
👈شاید یک جنبه از این حسن ظنّ مربوط به همین باطن نگری و توجّه به ابعاد اسرار آمیز خلقت باشد. قضاوتی در این مرحله نداشته باشید! بلکه حسن ظنّ داشته باشید! ✋من چرا اینقدر راحت از کنار این رفتار فرزند کوچکم گذشتم؟! چون گفتم بچه است دیگر! این هم یک اخلاقی است. ولی چرا دقیقا همین رویکرد را نسبت به او وقتی بزرگ شود نداشته باشم؟! 👈چرا لزوما آن را حمل بر خباثتی در او بکنم؟! چرا اگر چنین چیزی از او دیدم لزوما از او بدم بیاید؟! اصلا چرا چنین لوازمی را مترتّب کنم؟! 👈بله بزرگ که شد در ظاهر انتظار بیشتری هست. یعنی چه؟! یعنی چون عقلش کاملتر شده باید به این اخلاقش جهت داده و آن را در جهت خوبی استفاده کرده و در جهاتی که مناسب نیست هر چند به شکل قسری جلوی آن را بگیرد! ✋جبری در کار نیست! هر چند برایش دشوار است ولی زمینه ی تقوا و آزمایش و امتحان او همینجاهاست دیگر! اجر او در این زمینه اجری جزیل است. 👈ولی باز هم باید دانست پنهان کاری چنین شخصی حتّی در موارد قبیحش غیر از پنهان کاری شخص دیگری است که اصلا چنین اخلاقی ندارد و با کلّی برنامه و معنا امری را میخواهد پنهان کند! اینها را همه میفهمیم. ⚪حال که چنین است زود قضاوتشان نکنیم! بگوییم این همان شخصی است که طفلک از بچگی چنین حالتی به شکل وراثتی به او منتقل شده است. 👈خودمان در زمینه ی دیگری همینطوریم! با دل رحمی و خوش دلی و گذشت از کنار رفتارهایشان عبور کنیم. به جای اینها به خوبیهایشان توجّه کنیم. خوبی هایی که ما نداریم ولی آنها دارند. 🔹حالا میخواهم تیر آخر را در این زمینه بزنم! روایتی بسیار تکان دهنده که سالهاست برایم برجسته مانده است. روایتی که مرحوم کلینی در اصول کافی با طریق خود از امام صادق علیه السلام نقل میکند که حضرت فرمودند اگر مردم میدانستند که خداوند متعال چگونه خلائق را آفریده هیچ کس به خود اجازه نمیداد دیگری را ملامت کند! 📖‏«لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَداً» 👈البته با توجّه به مسلّم بودن ردّ جبر در منطق روایات ما دیگر باید در بافتی این بیانات را معنا کرد که به جبر باطل نیانجامد. 👈در ادامه حضرت این را باز کردند. فرمودند همه ی خلائق را از ۴۹ عنصر و مادّه اوّلیه آفریده است. هر عنصری نیز ۱۰ جزء دارد. سپس با این عناصر و اجزاء آن دست به خلقت جسم و روح و همه ی ابعاد وجودی خلائق زد! 👈در برخی انسانها تنها یک جزء از یک عنصر را قرار داد! در برخی ۲ جزء و همینطور تا اینکه به جایی رسید که در برخی همه ی این ۴۹ عنصر را استفاده نمود! 👈در ادامه حضرت فرمود کسی که تنها یک جزء از یک عنصر را دارد که نمیتواند مانند آن شخصی باشد که دو جزء دارد و آن کسی که همه ی اجزاء یک عنصرش کامل است که نمیتواند مانند کسی باشد که واجد دو عنصر است! 👈از همینجاست که اگر کسی سرّ خلقت را بفهمد هیچ گاه دست به قضاوت و ملامت گری نخواهد زد! از همینجاست که عرفا به این نکته توجّه داده اند که تا انسان واقف به سرّ القدر و اعیان ثابته نشده و به شکل تفصیلی علم الهی را در خلقت درک نکند به آرامش نهایی نخواهد رسید. ✋ولی آرامش نسبی چه؟! آرامش نسبی برای امثال ما در همین است که بدانیم نباید بواطن را قضاوت کنیم. ملامت نکنیم! این کارها بیرون از حدّ علم ماست. باید در همان سطح ظاهر قضاوت داشته باشیم مگر آنکه خود قرآن و معصومین قضاوتی باطنی را به ما تعلیم دهند. 👈از همینجاست که در روایتی دیگر در کافی از امام صادق علیه السلام نشانه ی صحّت یقین انسان همین پرهیز از ملامتگری عنوان شده است: 📖«من صحة يقين المرء المسلم أن لا يرضي الناس بسخط اللَّه و لا يلومهم على ما لم يؤته اللَّه» 🔹مرحوم مولی صالح مازندرانی در شرح کافی میفرماید اگر شخص به قبح چیزی علم داشته باشد و قدرت بر ترکش را هم داشته باشد دیگر مورد این روایت نبوده و باید ملامتش کرد! «فانه يلام قطعا»؛ همچنین مرحوم علامه مجلسی در مرآة العقول نیز همین اندیشه را دارد: 📖«كيف يستقيم عدم الملامة علي ترك الفرائض و الواجبات و فعل الكبائر و المحرمات و قد مر أن الله تعالى لا يكلف الناس إلا بقدر وسعهم و ليسوا بمجبورين في فعل المعاصي و لا في ترك الواجبات»
👈ولی گویا زبان این روایت بالاتر از این مقدار هم هست! این استثناء خلاف ظهور آن است. مفهوم استضعاف را باید خیلی عمیقتر در دست گرفت. باید بدانیم با یک مساله ی بسیار عمیقی مواجهیم. 👈در چنین حالتی آنچه جریان دارد تقبیح ظاهری و نهی از منکر و ترتّب احکام مناسبی است که در فقه بیان شده است. 👈ولی ابراز قضاوت قطعی چگونه میسّر است؟! با کدام علممان؟! از همینجاست که تا این دنیاییم هیچ گاه نمیتوانیم خودمان را برتر از این گناهکاران هم بدانیم! هیچ خبر نداریم! مسأله عمیقتر از این حرفهاست! 📖«ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ مَرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فِيهِ‏ تَخْتَلِفُونَ‏» 👈آیا این به معنای شکاکیت در حقیقت است؟! هرگز! آیا این یعنی شاید یک مؤمن بدتر از یک کافر باشد؟! نه! یعنی اگر این واقعا مؤمن باشد و آن واقعا کافر باشد و هیچ نکته ای در این بین نباشد همانطور است! 👈ولی آیا هیچ نکته ای در بین نیست؟! هیچ سرّی در بین نیست؟! ما کجا چنین علمی داریم؟! بله اگر صاحب عقل قدسی چیزی گفت و مثلا در قرآن کریم یا روایات قطعی چیزی بیان شد حرف دیگری است. ⚪رفقا نسبت به مخلوقات الهی خوش بین باشیم و با آنها با لطف رفتار کنیم. الخلق عیالی فأحبّهم الیّ ألطفهم بهم. وقتی ما خودمان در بند اخلاقهای طبیعیمان هستیم و خودمان خوب میدانیم با آن درگیریم چرا دیگران را درک نکنیم؟! 👈یکی خوش ذهن است و دیگری آن صفاء اندیشه را ندارد! یکی با هوش است و دیگری کند هوش! یکی زرنگ است و دیگری ساده! آیا درک اینها دشوار است؟! 👈حال به همین قیاس یکی در ظاهر شجاع است و دیگری ترسو! یکی در ظاهر سخاوتمند است و دیگری بخیل! یکی در ظاهر شهوت ران است و دیگری عفیف! قابلیت مبارزه و اکتساب هم حرف درستی است. 👈اینها همه درست ولی حکم امور را در باطن برای اهلش بگذاریم! در باطنمان از این بوم نقّاشی الهی که در همه اش حکمت و قدرت و دیگر اسماء و صفات الهی موج میزند لذّت ببریم. با خلق الهی خوش دل باشیم. 🔹آری فرزند عزیزم که زهر ترکمان کردی! برو راحت بخواب از دستت ناراحت نیستم! فقط وقتی بزرگ شدی به تو میگویم که از این اخلاقت در راه درستی استفاده کن و در برابر زمینه های بدش مقاومت کن که ارزش تو در همین مقاومت و جنبه ی حقّانی و عقلانی دادن به این گرایشات است. 👈اگر اینها را ملامت کنیم هم برای خودمان بد است و تحلیلش بماند و هم حق الناس بزرگی بوده و برای او بد است و یک جمع بندی و برداشت غلط و خطرناکی را از او به او القاء میکنیم! گاهی به این سادگی ها قابل جبران نیست. 👈او در هر حال دچار چنان اخلاقی است و بر اساس حکمت الهی و عواملی بیرون از اراده ی فعلی اش با آن سرمایه ی وجودی به این عالم آمده است! با ملامت، او را از اصلاح نا امید میکنیم! از جهت مطلوب دادن به توانایی اش بازش میداریم! 👈به جای این به او بگوییم این کار تو احتمالا به خاطر آن ویژگی مثبت توست که باید بتوانی به آن جهت بدهی! در هر حال از خودش نا امیدش نکنیم! 👈دچار عقده و عذاب وجدان عمیق میشود! واقعا فکر میکند خیلی آدم بدی است! وقتی فکر کرد بد است یا واقعا بد میشود و یا دچار افسردگی روحی میشود. در حالیکه واقعا آدم بدی نیست! اگر واقعا خودش را پیدا کند و سعی کند نقش خودش را خوب بازی کند میتواند از اولیاء الله شود.
باسمه تبارک و تعالی (۲۸۳) «عقل قرآنی» (۲) «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى‏ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصيدٌ» «آیا قوم نوح، هود، صالح، شعیب و... به خاطر کسادی دنیایشان سزاوار عذاب الهی شد؟!» «اگر رفاه دنیا در برابر خوشنودی پروردگار اصالتی داشت تمدّنهای بزرگ نابود نمیشدند!» ✋حرف آخر را بگذارید اوّل بگویم؛ هیچ تقیه ای هم در کار نیست! خواست خوشتان بیاید یا بدتان! نظام اسلامی ما به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از قامت ناساز بی اندام ما یا همان نا مسلمانی ماست! 🔹وقتی به حرفهای بسیاری در نقد نظام اسلامیمان با دقّت گوش دهیم متوجّه میشویم اینها پیش فرضهای مهمی در نقدشان دارند. خودشان هم معمولا نمیدانند. 👈برخی سرچشمه ی نقدهایشان به این برمیگردد که یک تصوّر بسیار رؤیایی از زندگی دیگر ممالک مخصوصا ممالک غربی دارند! مرغ همسایه برایشان بسی ارزشمندتر از غاز است! همین باعث دلزدگیشان از زندگیشان شده است. ✅آدمی با خیالاتش خوش و ناخوش است نه با واقعیّات! 👈برخی دیگر سرچشمه شان به این برمیگردد که آنقدر اسیر سیاه نمایی در جنگ رسانه ای شده اند که واقعا دچار کفران نعمت و بیماری بد بینی هستند. اصلا هیچ امر نیک و پیشرفتی را نمیبینند. از دیدن عیبها لذّت میبرند! 👈برخی دیگر ریشه حرفهایشان به این برمیگردد که هیچ بخشی از مشکلات را اصلا در قالب جنگ اقتصادی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی و رسانه ای نمیبینند. گویا همه چیز عادی است و وضع ما مدام بدتر میشود! به خاطر همین آینده در نگاهشان تیره و تار است. امور دیگری هم هست.
⚪️ولی همه ی اینها معمولا سرچشمه ی حرفهایشان خودش به یک سفره ی آب زیر زمینی مشترک برمیگردد و آن هم نوعی اصالت دادن به زندگی دنیا و فراموش کردن آخرت است. ملاک ارزش گذاری و قضاوت را فقط میزان بالفعل رفاه دنیایی میدانند. ✋گویا در نگرش کلانشان هر چند در ظاهر به آن معتقد نباشند دنیا را صحنه ای برای آزمایش انسانها و معبری به سمت عالم دیگر نمی بینند! گویا آمده اند که همیشه بمانند و بمانند و بمانند! به خاطر همین اینقدر غصّه دنیا و عقب ماندنشان را میخورند! 👈دیده اید گاهی طوری با آه میگویند از ما که گذشت ولی فرزندانمان دیگر چه میکنند؟! کجا از شما گذشت؟! کجای کاری! تو دیگر هستی که هستی که هستی! حیات ابدی در پیش داری! 👈این همان امری است که سابقا در بذل خاطر ۲۵۷ از آن به عنوان بیماری مرموزی به نام سکولاریسم روایی یاد کردم. سکولاریسمی پنهان که تفسیر و روایتی منقطع از آسمان از زندگی دنیایی ارائه میدهد. 👈به قول امروزی ها اصلا زندگی را در ژانر ابتلاء نمیبینند! انصافا بسیاری حتّی متدیّنین و بلکه حتّی مشتغلین علوم دینی را مبتلا کرده است. 🔹حالا اینها هست ولی آنچه زشتتر است آن است که افرادی که از آنها توقّع نمیرود دچار شبهات و سیاه نمایی در مورد نظام اسلامی مان میشوند! شما دیگر چرا؟! معاشرَ الشیعة کونوا لنا زیناً و لا تکونوا علینا شیناً! 👈طرف سالها مشغول تحصیل علوم دینی است بلکه عمّامه به سر است بلکه درس سطوح عالی و خارج میگوید و باز همین حرفها را تکرار میکند. 👈نمیگویم اعتراض نکند! مگر خود ما از بی عرضگی ها کم اعتراض داریم! میگویم چرا طوری حرف میزند که گویا عملا پنجه بر چهره ی نورانی نظام اسلامی میکشد؟! 👈چرا مبتلا به چنین کفران نعمت عظیمی شده است. چقدر بی تقوا حرف میزند! طوری حرف میزند که گویا تا کنون قرآن نخوانده! روایت نخوانده! نهج البلاغة نخوانده! صحیفه نخوانده! 👈انسان موجود عجیبی است. هم باید فکری برای دنیایش کرد و هم آخرتش و هم توحیدش! اگر دنیا هم لازم است برای آن است که آخرتش را بسازد و با آن به وادی توحید راهی بگشاید. ✋رفقا مگر ما دنیا را برای چه میخواهیم؟! دنیا برای آخرت است و آخرت برای توحید! دنیا برای دنیا خواستن که همّت حیوانات است. ما به چنین دنیایی کافریم. 👈حتّی اگر به بهترین رفاه هم فرضا برسیم و سرآمد شویم باز در مقیاس حقیقت هیچ ارزشی ندارد. عن قریب جیفه هایی بیش نیستیم. درک این مسأله سخت است؟! 👈دنیایی خوب است که برای آخرت باشد. اگر شیاطین عالم جمع شده اند که برای پافشاری ما در مسیر خدا و آخرت و توحید برای دنیای ما مشکل تراشی کنند چه باکی داریم؟! 👈آیا جامعه ای که ادّعای بزرگ توحیدی کرده برای آخرت و توحیدش نباید هزینه بدهد؟! مگر منطق انقلاب ما چیزی جز این بود؟! 👈ورای اینکه بحمد الله دنیایمان هم آنقدرها که اینها میگویند بد نیست. بیشتر خیال بد بودنش اینها را اذیت میکند تا واقعیّت! 👈آخر یک مسلمان باید خیلی دچار غفلت شود که بدیهیّات منطق دین بر او به امور نظری و شبهه تبدیل شده باشد. 🔴دلم گرفته بود؛ صحیفه ی مبارکه سجّادیه را باز کردم و دعای هشتم آمد: «وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الِاسْتِعَاذَةِ مِنَ الْمَكَارِهِ وَ سَيِّئِ الْأَخْلَاقِ وَ مَذَامِّ الْأَفْعَال‏» به این فراز رسیدم که: 📖«اللّهم إنّا نعوذُ بکَ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفا» 👈با خود گفتم اگر کسی فقط همین یک فراز را در عرصه ی سیاست بخواهد بگیرد چه میشود؟! آیا جامعه ی اسلامی و ایمانی را ملزَم به جهاد در راه خدا و دفاع از مظلوم و عدم همکاری با ظالم نمیکند؟! 👈آیا التزام به این دستور باعث تحریم اقتصادی و مشکلات بسیار نمیشود؟! آیا این فراز به این امر تخصیص خورده که فقط وقتی قوی تر هستید و مشکلی برایتان پیش نمی آید این کار را بکنید؟! پس باشید تا موضوعش محقّق شود! زهی خیال باطل! ✅از اینها فقط یک سؤال بپرسید! بگویید اگر دنیا و رفاه انسانهایی که اندکی بعد جیفگانی بیش نیستند اینقدر اصالت داشت چرا قرآن کریم قوم نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و فرعونیان و مانند آنها را نابود کرد؟! ✅چرا آن تمدّنهای بزرگ که برخی همه چیز داشتند را به نابودی کشید؟! آیا مشکلشان این بود که در زندگی دنیایی عرضه حکومت داری و تأمین امنیّت و کشور داری نداشتند؟! مشکل اقتصادی داشتند؟! مرکب و مسکنشان بد بود؟! یا مشکلشان در امر دیگری بود؟! ✅این چه امری است که آنقدر اهمیت داشت که نبودنش تمدّنهای مرفّه و بزرگ انسانی را سزاوار نابودی میکرد؟! دچار بأساء و ضرّاء میکرد تا تضرّع کنند؟! این چه امری بود که قرآن کریم به واسطه ی آن اینچنین اجتماعات انسانی و تمدّنها را تهدید میکند که:
📖«أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا بَياتاً وَ هُمْ نائِمُونَ * أوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى‏ أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنا ضُحًى وَ هُمْ يَلْعَبُونَ» 👈قرآن کریم در مورد سرنوشت فرعونیان چه میگوید؟! چگونه سزاوار هلاکت شدند؟! 📖«وَ جاءَ فِرْعَوْنُ وَ مَنْ قَبْلَهُ وَ الْمُؤْتَفِكاتُ بِالْخاطِئَةِ* فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رابِيَةً» 👈مگر نمیدانیم اینها چه بساط عظیمی در دنیای زمان خودشان ساخته بودند؟! همان فرعونیانی که: 📖«كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ* وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَريمٍ* وَ نَعْمَةٍ كانُوا فيها فاكِهينَ* كَذلِكَ وَ أَوْرَثْناها قَوْماً آخَرينَ* فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرينَ» 👈قران کریم صراحتا آن تمدّنی را سزاوار بقا میداند که اهل ایمان و تقوا باشند. اگر چنین بودند برکات آسمان و زمین بر آنها جاری میشوند و اگر نبودند «أَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» میشوند. ⚪️ای اهل ایمان! ای آنهایی که مدام از این نظام مقدّس گله میکنید! نظامی که به حقّ در بسیاری از امور پایداری ستودنی از حق را از خود نشان داده است. هر انسان منصف و آزاده و اهل فهمی از آن به خود میبالد! در این چند صد سال اخیر کی این کشور چنین مقتدر و پرهیزکار بود؟! آیا کور شده ایم؟! راستی چرا قوم نوح در آب غرق شدند؟! 📖«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذيرٌ مُبينٌ * أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ أَليم‏» 👈آیا قوم عاد را فراموش کرده اید؟! «ألَم ترَ کیفَ فعلَ ربُّک بعاد»؟! چرا آن مظاهر دنیایی را که لم یُخلَق مثلُها فی البلاد بود را نابود کرد؟! چرا هم در این دنیا نابود شدند و هم در دنیای دیگر ملعون اند؟! به خاطر آن بود که دنیایشان کساد بود؟! 📖«وَ إِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ ... وَ تِلْكَ عادٌ جَحَدُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنيدٍ * وَ أُتْبِعُوا في‏ هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَلا إِنَّ عاداً كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ» 🔹ببینید منطق قضاوت چیست؟! از دید قرآن کریم کجا را باید دید و ارزش گذاری کرد! چرا مدین نابود شد؟! آیا جز برای این بود که کفر ورزیدند و شعیب را تکذیب کردند؟! 📖«فَأَصْبَحُوا في‏ دِيارِهِمْ جاثِمينَ * كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها أَلا بُعْداً لِمَدْيَنَ كَما بَعِدَتْ ثَمُودُ» 👈مگر ثمود به چه سبب نابود شده بودند؟! به خاطر نوع ربطشان با عالم غیب! به خاطر کفرانشان! 📖«وَ أَخَذَ الَّذينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا في‏ دِيارِهِمْ جاثِمينَ * كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ». 👈آری: «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْقُرى‏ نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْها قائِمٌ وَ حَصيدٌ»؛ بقایای برخی از اینها هنوز هم برای عبرت باقی مانده است. بقای قوم لوط را مگر ندیده ایم؟! «وَ لَقَدْ تَرَكْنا مِنْها آيَةً بَيِّنَةً لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» همانها که «وَ إِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِمْ مُصْبِحِينَ وَ بِاللَّيْلِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» ✋دیگر چطور قرآن کریم برای ما حقیقت را بیان کند تا بفهمیم باید با جان و دل از این نظام مقدّس که اساسش بر تقوا و توحید نهاده شده پاسداری کنیم! به آن افتخار کنیم! 👈حال که به برکت آن رسول رحمت دیگر بساط اینگونه عذابهای بزرگ برداشته شده آیا حقیقتش نیز از بین رفته است؟! حالا فرض کن بهترین مرکب و مسکن را هم داشتی؟! ثم ماذا؟! 👈آیا برای اینها آفریده شده بودی یا برای هدف دیگری در این عالم هبوط کرده بودی؟! همان هدفی که تو را ملزم به مبارزه ی بزرگ با طاغوت و ظالم و نصرت مظلوم میکند. همان هدفی که نمیگذارد با دشمنان خدا هیچ گونه صلحی داشته باشی! ⛔️به راستی آیا میشود واقعا قرآن خواند و با جان و دل از این نظام مقدّس اسلامی دفاع نکرد؟! حسرت قوم عاد و ثمود و مدین و... را می خوری؟! کدام نظام انسانی را سراغ داری -هر چند با همه کاستی ها- پرچمدار راه بسیار پر عظمت و پر رمز و راز توحید باشد؟! اصلا میفهمی مسأله چیست؟! 📖«الْحَاقَّةُ * مَا الْحَاقَّةُ * وَ ما أَدْراكَ مَا الْحَاقَّةُ * كَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عادٌ بِالْقارِعَةِ * فَأَمَّا ثَمُودُ فَأُهْلِكُوا بِالطَّاغِيَةِ * وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِكُوا بِريحٍ صَرْصَرٍ عاتِيَةٍ * سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ حُسُوماً فَتَرَى الْقَوْمَ فيها صَرْعى‏ كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِيَةٍ * فَهَلْ تَرى‏ لَهُمْ مِنْ باقِيَةٍ»
باسمه تبارک و تعالی (۲۸۴) «استبعاد زدایی از علوم غریبه» «مکانیک ارواح» 🔹در محفلی بحث از امور غیر طبیعی مانند چشم زخم و سحر و تاثیر اجنّه به میان آمده بود. دیدم یکی از جوانان امروزی حسابی تعجب کرد. البته تعجّب اینها به دلیل انس با احکام طبیعت و غرور به علوم مادّی نوین به معنای انکار است. 👈عجیب آن است که این انکار بدون دلیل را نشانه ی فضل و روشنفکری میدانند! ⛔همان بیماری بسیار شایع امروزی که شیخ الرئیس ابن سینا در نمط دهم اشارات خود که اساسا برای بحث از این احکام غیر طبیعی گشوده، سعی در اثبات امکان این امور و رفع استبعاد از آنها به بهانه های واهی نموده است. 👈در آنجا بیان میکند که همانطور که قبول قولی بدون دلیل باطل است، انکار قولی نیز بدون دلیل باطل است! این دانشمند نمایان دچار یک بیماری به نام أنانیّت علمی شده اند و انکار این قبیل امور را بدون اینکه دلیلی بر آن داشته باشند نشانه ی فضل میدانند! 👈دیده اید با چه پزی از اینکه منکر این امور خرافی هستند به خود میبالند؟! بدون اینکه هیچ استدلالی داشته باشند انکار غیر محسوس را نشانه ی فضیلت میدانند! 📖«إياك أن یكون تكيسك و تبرئك عن العامة هو أن تنبري منكرا لكل شي‏ء فذلك طيش و عجز و ليس الخُرق في تكذيبك ما لم يستبن لك بعدُ جليتُه دون الخرق في تصديقك ما لم تقم بين يديك بينة بل عليك الاعتصام بحبل التوقف و إن أزعجك استنكار ما يوعاه سمعك ما لم تتبرهن استحالته لك فالصواب أن تسرح أمثال ذلك إلى بقعة الإمكان ما لم يذدك عنه قائم البرهان و اعلم أن في الطبيعة عجائب و للقوى العالية الفعالة و القوى السافلة المنفعلة اجتماعات على غرائب»
🔸بگذارید دقیق ترجمه اش کنم. متن مهمّی است. یعنی بپرهیز از اینکه مایه هوشمندی و برتری جویی ات از مردم عادی صرفا این باشد که خود را در قالب منکر امور اینچنینی قرار دهی! 👈اگر چنین بودی بدان همین امر نشانه ی سبک مغزی و ناتوانی توست! اینکه بدون هیچ دلیلی به تکذیب کردن افتخار کنی زشتی اش کمتر از آن نیست که بدون هیچ دلیلی به تصدیق کردن همه چیز مبادرت بورزی. 👈راه میانه و صحیح احتیاط و توقّف در جایی است که دلیلی در دست نداری هر چند روانت و نه برهانت به شدّت بخواهد آنچه به گوشت از امور غریب میرسد را تکذیب کند! 👈روش نیکو آن است که در چنین شرایطی مادامی که برهانی نداری این امور را در بقعة الامکان رها کنی و همچنین برای از بین بردن آن حالت انکار روانی این مطلب را به خود گوشزد کنی که در عالم طبیعت کم عجایب و غرائب وجود ندارد ... . ✋اصلا یکی از خطوط بطلان بر غرور و جزم اندیشی دانشمندان امروزی همین است که به وضوح امور غریبه را معمولا انکار میکنند. اجنه و چشم زخم و مانند آن را معمولا به اموری واهی و خیالی و مربوط به دوران پیشا علمی ربط میدهند! 👈بر آشنایان با این امور عمق این غرور مضحک و انکار امور متواترات محسوسه و واضحات عند اهله خودش بزرگترین دلیل بر انحراف است. 👈همین یک دلیل اگر خوب فهمیده شود برای فهمیدن عمق دور شدن بشر نوین از حقیقت و اسرار هستی کافی است. ✅بشر مدرن به دنبال اخبار و ظواهر هستی رفته نه اسرار و بواطن آن! ⚪در هر حال بنده برای آنکه با زبان امروزی ها انکار این جوان را نسبت به این امور بشکنم -البته نه از آن جهتی که غیرتی روی مسائل تجربی و علوم غریبه داشته باشم بلکه از آن جهت که بخشی از اینها مانند اجنّه و تأثیر چشم زخم و سحر و... از مسلّمات قرآنی و روایی ماست- سعی کردم با زبان امروزی برایش مقداری مطلب را تقریر کنم. 💡به ذهنم خطور کرد آن را به همه تقدیم کنم. 🔴ما یک امور غریبه داریم و یک علوم غریبه. امور غریبه در اینجا یعنی آن اموری که به سبب قلّت وقوع و غیر منتظره بودن و جهل ما نسبت به سبب رخ دادنش باعث تعجّب ما میشود. ✋البته از جهتی همه ی امور غریب است. منتهی به دلیل کثرت وقوع و رؤیت نوعی ترتّب گمان میکنیم سبب امور را شناخته ایم! همین باعث میشود که اینها را از غرائب ندانیم. 👈تنها به این دلیل که آنها را بارها در قالب نوعی ترتّب دیده ایم! طلوع خورشید از مشرق غریب نیست چون همیشه دیده ایم آن را ولی اگر از مغرب یکبار طلوع کند برایمان غریب میشود! 👈در حالیکه هر دو در واقع و در نزد صاحبان خرد و متفکّران بصیر غریب و از آیات عجیب عالم است ⚪به بحث خودمان برگردیم. اگر این امور غریبه مربوط به تأثیر عوامل غیر محسوس و غیبی در امور و روابط ماوراء الطبیعی باشد مورد بحث ماست. به آن علوم بشری که برای شناخت و تصرّف در این امور غریبه در تاریخ بشر به یادگار مانده است علوم غریبه گفته میشود 👈حالا بنده که دنبالش نبودم ولی میدانم خودش علمی است و البته برخی با عنایت اولیاء الهی به آن میرسند و از سنخ علوم کتابی نیست 👈این هم خودش یک تخصّصی است هر چند امروزه بازارش کساد شده باشد. بنده یقین دارم اینها هستند هر چند من آنها را نشناسم ✅رفقا اگر فیزیکدان داریم متافیزیک دان به این معنا هم داریم. حالا برخی در حدّ بازاری و عوامانه آن مانند دعا نویسان و رمّالان و برخی در حدّ بالاتر و بالاتر! هیچ برایم استبعادی ندارد! مگر دیوانه ام انکار کنم؟! 🔹ولی دنبال فراگیری آن هم نبوده ام. چرا؟! چون به دلم افتاد اینها شغلشان مکانیکی است! منتها مکانیکی و آپاراتی روابط غیبی و بدن دارند. مگر وقتی ماشینم را میبرم مکانیکی دیگر مرید او میشوم؟! نخیر یک مشکلی پیدا میکنم میروم و برمیگردم سراغ کارم! 👈اینجا هم اگر واقعا ثابت شد یک چشم زخمی یا سحری یا ... خب اینها میتوانند کمک کنند. یک وقت فکر نکنی اینها لزوما خیلی برتری دارند! اگر فیزیکدان برتری مهمّی بر تو دارد متافیزیک دان به این معنا هم دارد! ✋نخیر اینها تخصّصهایی بیش نیست. ملاک برتری تقوا و طهارت است. تباری دیگر است. من با رأس العلم که همان توحید است چه کردم که حالا فراغتی برای غرائبش پیدا کرده باشم! 👈خدا رحمت کند شهید ثانی را که در منیة المرید این روایت را نقل کرد: 📖«جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِي مِنْ غَرَائِبِ‏ الْعِلْمِ قَالَ مَا صَنَعْتَ فِي رَأْسِ الْعِلْمِ حَتَّى تَسْأَلَ‏ عَنْ‏ غَرَائِبِهِ‏ قَالَ الرَّجُلُ مَا رَأْسُ الْعِلْمِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ قَالَ الْأَعْرَابِيُّ وَ مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ قَالَ تَعْرِفُهُ بِلَا مِثْلٍ وَ لَا شِبْهٍ وَ لَا نِدٍّ وَ أَنَّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ ظَاهِرٌ بَاطِنٌ أَوَّلٌ آخِرٌ لَا كُفْوَ لَهُ وَ لَا نَظِيرَ فَذَلِكَ حَقُّ مَعْرِفَتِهِ»
⚪بگذریم! به این جوان گفتم مگر تو فیزیک نخواندی؟! در آن مگر از نظریه ی نیوتون و کوانتوم و مانند آن بحث نکردند؟! اینها همه بحث از فیزیک این عالم است. سعی در کشف روابط فیزیکی بین پدیده هاست. تازه در همین هم خودشان فهمیده اند چقدر نفهمیده اند! خودش برایشان هر چند از جهاتی آشکار شده ولی از جهات دیگر از غرائب امور شده است. 👈اصلا در فلسفه علم، علوم طبیعی برایشان شده علوم غریبه و به جای نظریه مطابقت اخیرا معیار علم را به سطح پستی مانند ابطال پذیر بودن پوپری و بلکه برداشتن تمایز میان علم و غیر علم فایرابندی و... تنزّل داده اند. 👈ولی وقتی ما از تأثیر عوامل غیبی مانند دعا و سحر و چشم زخم و اجنّه و... بحث میکنیم که دیگر نباید با فرمولهای فیزیک آنها را رد کنی! اینها موطنش متافیزیک است. احکام و روابط دیگری دارد. ✋چون برای تو محسوس نیست که دلیل نمیشود که نیست! یک عالمی دیگر از تأثیر و تأثّرات است که تو بهتر است بگویی از آن هیچ نمیدانی! به عجز و جهل خود اعتراف کنی نه اینکه مفتخرانه و مضحک به تمسخر ما بپردازی! 🔹دیدم هنوز خوب مطلب حل نمیشود. گفتم تا حالا شده سنگینی نگاه کسی را احساس کنی؟! گفت بله! گفتم این سنگینی از کجا آمده؟! گاهی حتّی تو حواست نیست کسی به تو نگاه میکند ولی همینکه کسی به تو زل زده گویا یک حالت خاصی پیدا میکنی! شاید گاهی تجربه کرده باشید! 👈این چیست؟! این را بگیر و از درب آن وارد عالم پر اسرار امور اینچنینی شو! وقتی این را دیدی دیگر حدس بزن خیلی خبرهای اینچنینی هست. 👈حالا از این دروازه ها فراوان وجود دارد. مثلا فلوطین در اثولوجیا از طریق جاذبه ی بین پدر و فرزند میخواهند به این عالم نقب بزند! میگوید آیا ندیدی که چه حالت غریبی بین پدر و فرزندش وجود دارد که باعث شده اینقدر بر تربیت فرزندش نسبت به دیگر انسانها حرص داشته باشد؟! 👈از اینجا به این نکته پی ببر که بین اشیاء یک جاذبه ی مرموزی وجود داشته و یک سلسله روابطی در عالم نهاده شده است: 📖«و الدليل على أن بعض الأشياء يجذب بعضا الآباء و حرصهم على تربية الأبناء و القيام عليهم بالنّصب و التّعب، و حرص الناس على التزويج و اجتهادهم فيه و فى كل أمر يستلذّونه، و كيف يسعون ليلهم و نهارهم حتى ينالوا ما أرادوا من ذلك هذا و ما أشبهه دالّ على تلك القوة الجاذبة فى الأشياء» ⚪بعدا باز دیدم نیاز است چیزی بگویم! گویا هنوز آن حالت انکار روانی هست! آخر بر اساس کدام عدالت و حکمت و امر وجدان پسندی ممکن است گاهی انسان چوب چنین روابط مخفی را بخورد یا از آنها منتفع شود؟! گویا اینجا دیگر با فطرتش طرفیم! همان فطرت عدالت پسندی که غافل از حقیقت دنیا و عظمت معاد است. 👈گفتم وقتی رانندگی میکنی دیده ای گاهی به اندک غفلتی از طرف خودت یا دیگری یک تصادف رخ میدهد! هم آسیب مالی میزند و هم اعصابی و هم ممکن است جسمی و جانی بزند؟! 👈آیا اشکال میکنی که آخر یک لحظه غفلت چرا باید این همه آثار داشته باشد؟! آیا از کسی گله میکنی؟! یا میگویی این هم یکی از احکام عالم است و طبیعی است؟! 👈به همین قیاس بدان که در عالم ارواح و روابط متافیزیکی و مانند آن نیز چنین تصادفات و تلائماتی رخ میدهد! گاهی چشمی به تو می افتد و بد جور صدمه معنوی میبینی! 👈گاهی عنایتی به تو می افتد و خیلی رشد میکنی! گاهی سنگینی خاصی از جایی به روح تو می افتد! ✋حالا عامل نهانی و اسرارش هر چیزی باشد کاری به آن نداریم! فقط میدانیم اصلش که طبیعی است! مگر آنجا میگفتی آخر سرّ آن چیست که یک لحظه من غفلت کردم و تصادف کردم؟! دیگر سرّش هر چه بود غفلت کردی و تصادف رخ داد! 👈در اینجا هم سرّش هر چه بود مثلا نگاه شومی به تو افتاد! آثار این تصادف معنوی و خسارات آن را نیز تجربه میکنی! 🔹اینها همه زمینه های ابتلاء انسان در این عالم پر اسرار است. آنچه هست انسان مختار آفریده شده است. از آدمی جز تقوا و عمل به آن چیزی که در حدّ وسعش هست نخواسته اند. این دنیا هم ممرّی بیش نبوده و بقائی ندارد! در عالم دیگری عدل واقعی حاکم خواهد شد. 👈در اینجا فقط سعی کن قواعد راهنمایی رانندگی معنوی را که شریعت آورده رعایت کنی. اینجا بود که دیدم گویا تا اندازه ای قانع کننده بود. ✔چرا طولانی اش کردم! چون اگر امروزه این مسأله حلّ نشود بسیاری مشکل جدّی با دین پیدا میکنند! دین اساسا چهره ی متافیزیکی اش بسیار قوی است. مشکل بسیاری در مورد دینداری همین است که متافیزیک را از ریشه به نوعی انکار کرده اند! به محض اینکه دروازه های عالم غیب ولو اندکی به شکل حصولی برایشان باز شود خیلی سریع شبهات دیگرشان کنار رفته و امکان دینداری پیدا میکنند.
باسمه تبارک و تعالی (۲۸۵) «تفکّری در سطح مقوله ی نظم نوین جهانی» «نقش بی بدیل مسلح کردن مخاطبین به تفکّر راهبردی در جهاد تبیین» 🔹رهبر عزیزمان در سخنرانی دو ماه قبل در دیدار با دانش آموزان در یازدهم آبان ماه ۱۴۰۱ از مخاطبین خود خواستند که به جای پرسشهای ساختگی و انحرافی که به ما تحمیل میشود در مورد یک پرسش مهم تأمّل کنیم! فرمودند: 📖«علائم زیادی وجود دارد که نظم کنونی جهان دارد تغییر پیدا میکند و نظم جدیدی بر جهان حاکم خواهد شد. نقش ما ایرانی‌ها، جایگاه ما ایرانی‌ها در این نظم جدید چیست؟ این یک سؤال مهم است. 📖حالا این نظم جدیدی که بنده عرض میکنم که نظم کنونی به نظم جدید تغییر پیدا خواهد کرد، چیست؟ نمیشود دقیق گفت، نمیشود بدقّت گفت که نظمِ این‌ چنینی است امّا میشود یک خطوطی را ترسیم کرد». 💡به همین مناسبت به ذهنم خطور کرد مطالبی در مورد تفسیر کلام ایشان و برجسته شدن مطلبی که اندیشیدن پیرامون آن را از ما خواسته اند بنگارم. ✅پرسش بزرگ، انسان را بزرگ میکند. آدمی را بصیر میکند. صبور میکند. همواره طواغیت ما را به پرسشهای فرعی یا ساختگی یا حقیر مشغول کرده و ما را از اندیشیدن به مسائل اساسی و پرسشهای کلان منع میکنند! 🔸در مجتمع مسکونی ما بسیاری از ساکنان از بد بودن نقشه کشی مینالند! میگویند این دیگر چه سلیقه ای است؟! چرا اینقدر قناس در آورده اند؟! گویا همگی میدانند که هر چند در ظاهر با یک نظم موجود مواجهند و نسبت به پذیرفتن آن منفعل هستند ولی در باطن واقعا میشد جور دیگر باشد! 👈در حقّ آنها ظلمی شده است. یک اشتباه انسانی است نه یک امر جبری و طبیعی که نتوان از آن انتقاد کرد!
👈منتها دیگر خراب کردن آن پر هزینه است. آیا میشود اینطور توجیه کرد که خدا خواسته اینطور باشد و همیشه اینطور بوده است و...؟! خیر! چرا؟! 👈چون همه میدانند اینجا جبری در کار نیست و اینها دیگر برخاسته از اعتبارات بشری است. اینها که از قبیل نظمها تکوینی و اتّصال در تدبیر عالم نیست که دلالت بر خداوند متعال کند! 👈بله وقتی به کره ی زمین از بالا بنگریم مجموعه از خشکی و دریاها میبینیم. همه چیز گویا سر جای خودش قرار دارد. نه مرزی وجود دارد و نه کشوری و حکومتی و... . یک کره ای است با خشکی هایش و حیوانات و انسانها! 👈ولی این نقشه کشی های بشری بر این عالم و اعمال تغییرات در آن از قبیل نظمهای اعتباری است که دلالت بر ناظم انسانی داشته و مبتنی بر مصالح و منافع اوست. ✅این یک مثال ساده ای است ولی همینقدرش هم برای تیزهوشان اهل حدث کافی است تا عمق ماهیّت بشری نقشه ها و مناطات جعل و اعتبار آنها و امکان تغییر در آن را درک کنند! 👈سخنرانی یکی از فضلا را در مسافرت نصف روزه ای که تنها به تهران داشتم را در این زمینه گوش کرده و واقعا استفاده کردم. دیدم نمیشود از کنار این موضوع راحت گذشت. 🔵بنده چند سالی هست که یک نقشه ی بزرگ ایران و یک نقشه ی بزرگ جهان را در اتاق مطالعه ام نصب کرده ام. دوست دارم جزئی بین نباشم و فکرم در موضوعات مرتبط به پهنای این نقشه بزرگ باشد. گاهی که خسته میشوم به این نظمی که بشر خاکی بر آن حاکم کرده است نگاه میکنم. ✋ببین بر روی این کره ی خاکی چه نقاشی ای و طراحی کرده اند! مانند یک کیکی که بین خودشان تقسیم کرده اند! هر گروهی جایی را کشور خود و منطقه ی نفوذ خود تعریف کرده است. ✔ولی اگر مقداری چشم برزخی😊 نقشه خوانی مان باز شود میبینیم این نقشه ها خیلی دقیق و هوشمندانه طرّاحی شده است. ولو در ظاهر هر کشوری استقلال خودش را دارد ولی در باطن مبتنی بر عوامل تأثیر گذاری کشورها بزرگ و کوچک شده و به شکلی طرّاحی شده اند که منافع بازرگانی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی قدرتهای حاکم تأمین شود. ✅از آنجا که در چند صد سال گذشته اساس تجارت جهانی بر کشتی رانی بوده هر جا تنگه ی مهمّ و راه آبرو کلیدی و مانند آن وجود دارد طراحی نقشه دقیقتر شده است. یک طوری تنظیم شده که منافع قدرتهای حاکم تأمین شود. توضیح این امر طولانی است. ⚪رهبری در سخنان صریحی بارها بیان نموده اند که جهان در حال تغییر نظم کلان و پیچ تاریخی قرار گرفته است. در همین قضیّه فتنه ی مرگ آن دختر جوان در گشت ارشاد صریحا فرمودند مراقب باشید برایتان مسأله سازی اشتباه نکنند! مسأله چیز دیگری است. اینها از قبل برنامه داشتند جلوی پیشرفت ایران را بگیرند و در این زمان میخواستند شروع کنند و این را بهانه کردند! 👈به مسئولان فرمودند ذهنتان را پریشان نکند و شما کار خودتان را بکنید! اینها مربوط به شما نیست! اینها به یک سری برنامه های جهانی و نزاع های کلان در راستای تغییر نظم جهانی برمیگردد. 👈فرمودند اگر دنبال مسأله هستید از این بحث کنید که سهم ایران در نظم آینده ی جهان چیست؟! برای این فکر کنید و برنامه ریزی کنید! 👏احسنت به این کلان نگری و تفکّر راهبردی. بنده ی سراپا تقصیر با گوشت و استخوانم این معنا را درک کرده ام که باید در این مقیاس فکر کرد تا از ریشه مسائل را حل و یا منحل نمود. مخصوصا در زمان ما که عصر ارتباطات است و به هیچ رو نمیتوان بدون داشتن تفکّر جهانی و در فکر اصلاح جهان بودن حتّی خانواده ی خود را هم به سادگی حفظ نمود. 🔹رفقا به نظرتان این نظم کشورها و مناطق نفوذ و حیطه ی امکان پیشرفت و ... طبیعی است؟! هیهات! اینها چیزی است که به خورد ما داده اند! واقعا فکر میکنید کشوری به نام قطر، سنگاپور، تایوان و... ریشه در تاریخ کهن دارند؟! 👈اینها را این قدرتهای حاکم بر دنیا در یک نقاط حسّاسی از تاریخ انقلابهای قدرت جهانی در جلساتی یا حمایتهایی مصنوعی طرّاحی کرده اند. ✅همان لحظات ناب لیله القدری که معمولا کمتر رخ میدهد تا اعتبارات کلان حاکم بر نظم جهانی تغییر کند. به خاطر همین دیرتر ما متوجّه عمق بشری و جعلی بودن و امکان انتقاد جدّی و تغییرش میشویم. فکر میکنیم بدیهی است! بلکه بر آن تعصّب هم به خرج میدهیم. آخر چرا فکر میکنیم این نظمها و این نقشه ها وحی منزل است؟! 🐑اینها میخواهند ما را در قالب نقشه های شیطانی مانند گوسفندان گلّه برای چوپانان جهانی مدیریت کنند. ✅اگر بخواهم تشبیه کنم شبیه آن لحظه های اوّلیه بعد از یک انقلاب و ظهور قدرت جدیدی است که جامعه پذیرش تأسیس نهادهای جدید و تغییرات گسترده را به راحتی دارد. راحت سپاه پاسداران و بسیج و کمیته و ... ایجاد میشود. آن ماه های اوّلیه ی تغییر مدیریت و آمدن مدیر جدید و تعریف ریل گذاری های نوین مهم است و همینطور ... .
✔اموری که الآن مگر میشود آنها را ایجاد یا منحل کرد؟! اینها برای آن زمان بود. آن زمانی که نظم پذیر بود. از همینجاست که معمولا گفته میشود آن سال اوّل ازدواج مهم است. اگر بعدها به فکر اصلاح افتادیم معمولا باید به یاد این ضرب المثل عربی بیافتم که (فی الصَّیفِ ضیّعتِ اللَّبَنَ). به گونه ای یعنی جیک جیک مستونت بود فکر زمستون بود؟! زمان فعلی ما برای نظم نوین جهانی حکم همین زمان تأثیر گذار است که اگر کاری کردیم کردیم و الا ... 🔴رفقا این نظم موجودی که در دل آن ما به دنیا آمده ایم امری حادث و عمدتا مولود جنگهای جهانی اوّل و دوّم است. البته ریشه های آن به سده های قبل برمیگردد. آخر این غصه را به کجا ببریم که کفّار بعد از جنگ جهانی اوّل و از بین بردن حکومت عثمانی خودشان به دست برخی کارمندانشان با خط کش و سلایق شیطانی این نظم موجود کشورهای عربی و مسلمان منطقه را کشیدند؟! امت اسلامی را ذلیل و متفرق کردند. برای ما نام گذاری کردند و به نوعی بین خودشان تقسیم نمودند. 👈شاید سرّ تأکید مکرّر رهبر معظم انقلاب برای عدم استفاده از واژه ی ساختگی الشرق الاوسط یا همان خاور میانه همین باشد. 👈مرزها را روی گسلهای نژادی و مذهبی و عوامل تفرقه ایجاد کردند. آنها را به شکل ملوک الطوائفی در آوردند تا همیشه با هم اختلاف داشته و همگی همیشه به آنها وابسته بوده و هیچ گاه سر بر نیاورند! ⛔آیا میدانید نوع نگاه آنها به کشورهایی مانند قطر و امارات و اردن و لیبی و عراق و لبنان و سوریه و مانند آن چیست؟! اینها را بردگان خودشان میدانند! اصلا میگویند ما خودمان با خط کش شما را نقاشی کرده ایم! اینها اینگونه به کشورهای مسلمان منطقه و دیگر نقاط جهان مینگرند! 👈در یک فرآیند جنگ جهانی قدرت که ما هیچ گاه در چند صد سال اخیر در آن شرکت نداشته ایم این مناطق را مانند کیکی بین قدرتهای برتر جهانی تقسیم کرده اند. 👈بعدا هم با گسیل کردن باستان شناسان و احیاء معالم جاهلیّت و ملّی گرایی سعی در آبیاری نظم نوین شیطانی شان برای از میان بردن قدرت امّت اسلامی نمودند. 🔹رفقا به نظرتان سرّ جنگ جهانی ها در چه بود؟! در این بود که آلمان و برخی دیگر به این نظم جهانی خواستند اعتراض کنند که سهم ما را هم بدهید و چرا میخواهید دنیا را خودتان تنهایی بدوشید؟! چرا هندوستان و مانند آن باید به دست ما باشد؟! ما هم سهم میخواهیم! 👈جنگهای جهانی بر سر این بود که ما هم مثل شما گرگ و کفتار و لاشخوریم! مقداری از سر این لاشه ی جهانی کنار بروید ما هم از آن بخوریم! فکر کردید فقط شما بچه زرنگ اروپا هستید! 👈ببینید چه جنگهای وحشیانه ی محیّر العقولی بین خودشان حاضر شدند به پا کنند تا به این نظم موجود لطمه ای وارد شود یا نشود! جهان بر اساس منافع آنها باشد! آخر هم زورشان نرسید و جنگ البته به نفع آمریکاییها تمام شد! ✅این مطلب را استالین صراحتا به محمد رضا شاه در ایران همانطور که در خاطرات تاج الملوک آمده بیان کرد! اینکه اساسا این جنگها ربطی به شما ندارد و مربوط به امپریالیسم است و حتی روسیه را هم ناخواسته به آن کشاندند و الا حتی ربطی هم به روسیه نداشت و متفقین از او سوء استفاده کردند. آخر روسیه استعماری نداشت! جنگ سر هندوستانها و استعمار بود! 👈این منافع کلان نقاط قرمز قطعی طواغیت جهانی است. این را انسان دیر میفهمد که چقدر این نظمها برای آنها مهم است. اگر ترامپ گفت آمریکا برای نظم جدید خاورمیانه ۷ تریلیون دلار خرج کرده اصلا نباید آن را خیلی عجب دانست! 🔹رفقا اصلا میدانید چرا سران متّفقین یکباره به ایران آمده و کنفرانس تهران را بین انگلیس و آمریکا و روسیه تشکیل دادند؟! میخواستند اجمالا نقشه ی جهان بعد از جنگ جهانی دوّم را ترسیم کنند. جهانی که در آن نظم کنونی از سازمان ملل و شورای امنیت و حق وتو و خیلی چیزهای دیگر طرّاحی شد. 👈البته پیروز واقعی جنگ جهانی دوّم آمریکا بود. بعدا هم به تدریج زیر قول و قرارهای خود با انگلستان و روسیه زد و همین شروع نزاعهای منافقانه ی بعدی و جنگ سرد و مانند آن شد! ✋به نظرتان ملّی شدن صنعت نفت ایران و ملّی شدن کانال سوئز برای مصر و... سر چه بود؟! گویا یک کودتای مخفی آمریکایی با نفاق جدید برای برهم زدن توافقاتش با انگلستان بود. از پشت به انگلیس خنجر زد! 👈بحرین را چرا از این ایران جدا کردند؟! آیا به قول پهلوی ها حاصل یک انتخابات آزاد و احترام به مردم بحرین برای استقلال بود؟! زهی خیال باطل! آمریکا میخواست ناوگان پنجمش را در این منطقه برای تسلّط بر تنگه ی هرمز به عنوان شاهراه انرژی جهان مستحکم کند. 👈فکر میکنید چرا میخواهند شرق و غرب و شمال ایران را نا امن کنند؟! چرا سوریه اینقدر برایشان مهم است؟! چرا آذربایجان را برای تغییر مرزها با ارمنستان تحریک میکنند؟! چون از طرفی میخواهند مسیرهای خشکی در حال تأسیس در زمینه راه ابریشم را که نظم موجود جهانی را تغییر میدهد مختل کنند.
👈منفعت اینها در عدم پیشرفت کشورهایی مانند ماست. این را برخی نمیفهمند. همانطور که منفعت آنها در پیشرفت برخی کشورهای دیگر مانند ژاپن و کره و مانند آن در برابر نفوذ کمونیسم و روسیه و چین بوده است. 👈به نظرتان چه شد که یک دفع در زمان رضا خان آن راه آهن بزرگ ملّی را برای ایران درست کردند؟! چون منفعتشان برای انتقال نیرو در جنگ جهانی و کالا و برخی برنامه های دیگرشان در آن زمان اقتضاء آن را داشت. 🔴اینها بازی های سیاسی مخفی کلانی دارد. منتها در دنیای کنونی با رشد آگاهی بشری در قالب نفاق پیش میرود. قبلش هم همین بود. فکر میکنید این گلستانها و ترکمانچای ها سر چه بود؟! این بود که روسیه ی تزاری میخواست به نبرد نظم حاکم جهانی آن زمان که در دست انگلستان بود رفته و خود را به طرف دریای جنوب و هندوستان بکشد! این بود که انگلستان به هیچ وجه اجازه نمیداد ایران در سلطه ی روسیه قرار گیرد و روسها نیز این را به خوبی میدانستند. 👈در مطالعه تاریخ همواره برایم جالب بود که چرا انگلیس به دنبال اشغال نظامی صریح ایران مانند هندوستان نبود؟! آیا واقعا قدرتش را نداشت؟! بخشی از پاسخم را وقتی گرفتم که تاریخ کامل ایران سر جان ملکم انگلیسی را میخواندم. 👈در آنجا تصریح میکند که تسخیر این کشور به دلیل غرور و توانمندی ایرانیان سیاست صحیحی نیست زیرا بسیار پر هزینه است. خلاصه به صرفه نیست. شاید هم رقابت بین روسیه و انگلیس هم مانعی برای این امر بود و از طرفی ایران مستقل را انگلیس سپری برای خود در برابر روسیه و عثمانی در بین هندوستان میدانست! لذا سیاستشان در ایران همان نفوذ بود. ✅حالا این بحث سر درازی دارد. چیز دیگری میخواهم بگویم. میخواهم بگویم اگر در روایت داریم که: «رحم الله امرأً علم من أین و فی أین و الی أین» و اگر داریم که: «ألا إنّ لله فی أیّام دهرکم نفحات ألا فتعرّضوا لها» اگر بخواهیم در مقیاس کلان جوامع آن را معنا کنیم این است که بدانیم این نظمها مولود چه اموری است و چه آینده ای دارد! ✅همینطور بدانیم که یک زمانهای حسّاسی که بسان پیچ تاریخ جوامع و زمانهای توّلد نظمهای نوین جهانی است وجود دارد که اگر متعرّض آنها نباشیم برده ی انتخاب و نقشه کشی معماران جهانی قدرت خواهیم شد. ✅زمان ما همانطور که رهبری فرمودند با قرائن بسیار میتوان نشان داد زمان این نفحه ها رسیده و این نظم کنونی جهانی در حال برهم خوردن است. دنیای جدیدی با آرایش قدرت نوینی در حال تولد و رقم خوردن است. ✅جنگ بزرگ جدید که چند دهه شعله های آن خاموش شده بود برای طرّاحی نظم نوین جهانی کلید خورده است. جنگ بزرگی آغاز شده و تازه آغاز راه آنیم. برخی مانند آمریکا و فعلا اروپا در پی حفظ نظم موجود هستند و برخی مانند چین، روسیه، هند و برزیل دنبال سهم خواهی از این سبد قدرت جهانی اند! 🔻امروزه با تغییرات گسترده در نظام حمل و نقل که شاه رگ اقتصاد جهانی است بیش از کشتیرانی در دنیای قدیم راه های زمینی در حال گسترش است. ابر پروژه ی بسیار حساس جاده ی ابریشم نوعی تلاش بسیار جدّی برای تغییر نظم جهانی است. کشورها در این راستا به تکاپو افتاده اند🔺 👈فکر میکنید جنگ ناتو با روسیه در اوکراین بر سر چیست؟! فکر میکنید جنگ سرد بزرگ آمریکا و پیروانش با چین بر سر چیست؟! فکر میکنید جنگ اقتصادی و ترکیبی عظیم غرب با ایران بر سر چیست؟! ✅رفقا هیچ تلاشی با برکت تر و هیچ تبلیغی برای تشیّع و حقیقت مهمتر از تلاش عظیم سیاسی و تشکیل حکومت و داشتن تفکّر راهبردی و سهم خواهی از کیک قدرت جهانی نیست. آدرس غلط به ما ندهند! باید و باید و باید خودمان را مشغول فکر در این سطح و برنامه ریزی در این سطح بکنیم. ✅چند صد سال است که ما را از این بازی قدرت جهانی بیرون رانده و به ما به چشم کشوری درجه سوّم نگاه میکنند! اصلا به چشمشان هم نمی آییم. خودمان را در برابر جهانی که آنها معماری کرده اند منفعل میبینیم. ✅اینها به ما میگویند شما را چه به این بازیهای جهانی؟! اینها برای ما آدم بزرگهاست! برای انگلیس و روسیه و آمریکا و مانند آن! امثال آلمان و ژاپن را هم از آن ذلیلانه بیرون راندند. شماها بروید دنبال بازیهای بچگانه ی خودتان! ✅بروید با گروهبان محلّتان گلاویز شوید! بروید برای مسئول شهربانیتان فکر کنید! شما را چه به فکر در مقیاس جهانی! اگر هم عرضه داشتید پیشرفت کنید ولی پیشرفتی با صلاحدید ما و ذیل سلطه ما! فکر میکنید چرا به آلمان و ژاپن اجازه ی پیشرفت دادند؟! به نفعشان بود! 🔻رفقا فکر نکنید جهان را میتوانید با تبلیغ فرهنگی و... بدون درگیری با نظام جهانی قدرت ارشاد و هدایت کنید! این قدرت است که نفوذ و مشروعیت می آورد. به قول یکی از اذکیاء قدرت از مطهّرات است! از همینجاست که همواره رسولان الهی با نمرودها و فرعونها و طواغیت درگیر میشدند. قاتلوا ائمة الکفر بودند! به نبرد این قدرتهای ساحری اهریمنی که بشریّت را به اسارت گرفته بود میرفتند🔺
🔴مایه افتخار و سربلندی است که بگویم ایران اسلامی به برکت انقلاب شکوهمند اسلامی و بصیرت آن خمینی کبیر و خون پاک شهدای راه حق و حاج قاسم عزیزمان و تدبیر مقام معظّم رهبری امروز در جایی قرار گرفته که یکی از بازیگران تأثیر گذار در نبرد قدرت بزرگ در راه ترسیم نظم آینده ی جهان است. این را به خوبی بازیگران قدرت جهانی درک کرده اند. خودشان بارها و بارها اذعان کرده اند که مسائل منطقه ای جز با دخالت ایران قابلیت حل شدن ندارد. 👈مزایای بی بدیلی دارد که ایران را به یک خطر بزرگ برای همه ی رقبا تبدیل کرده است. هم نسبتا استقلال فرهنگی، غذایی، انرژی و نظامی و جمعیتی و صنعتی و مانند آن دارد. وابستگی و ذلّتی برای خود به شکل گسترده ایجاد نکرده تا گاو شیرده باشد. 👈و هم نفوذ بزرگ منطقه ای برای خود ایجاد نموده است. و هم موقعیت آن در جغرافیای سیاسی اقتصادی جهان بسیار بسیار حساس است. 🔹زمانی ایران به دلیل آنکه سفرها زمینی بود به گونه ای مانند پل شرق و غرب بود. به مرور با رشد تجارت دریایی از این مرکزیت خارج شد و افول نمود. ولی باز به دلیل اهمیت انرژی خلیج فارس مقداری اهمیت داشت. 👈ولی باز با رشد ایران و تغییر پارادایم حمل و نقل و تجارت جهانی به مسیرهای زمینی و احیاء راه ابریشم به محطّ انظار تبدیل میشود. 👈از همین روست که به تدبیر رهبری با سرعت در حال تکمیل راه های مواصلاتی ریلی و جاده ای و بنادر بزرگی مانند چابهار و ... است. به نوعی به چهار راه اقتصادی میتواند تبدیل شود. 👈به دنبال آرام کردن مرزها است و صراحتا رهبری اعلام کرد که اجازه ی تغییر مرزهای تاریخی را به آذربایجان و قطع ارتباط ایران با ارمنستان نخواهد داد. 👈حتی رهبر عزیزمان در دیدار با رئیس جمهور روسیه صراحتا از پیش دستی و گرفتن ابتکار عمل توسّط آنها در جنگ با اوکراین حمایت کرد. گویا جنگی قطعی بود که قرار بود رخ دهد. 👈ایران هم به نوعی هوشمندانه و محدود روسیه را در این جنگ بزرگ با رؤسای این نظم موجود تنها نگذاشت. 🔹بنده بیانیه رئیس جمهور چین در دیدار اخیرش با اعراب را که در روزنامه های سعودی چاپ شده بود دقیق خواندم و کاملا روشن بود که در حال باز تعریف کلانی از ایجاد نظمی نوین بین چین با کشورهای عربی است. حتّی برای آنکه مقداری یخ این رابطه را باز کند حاضر شده بود نام خلیج عربی استفاده کند و یا در آن نشست مشترک از ادعاهای آنها در مورد جزایر سه گانه حمایت کند! اینها یعنی نظمی نوین در راه است. یارگیری و اردوکشی شروع شده است. 👈آن جزایر سه گانه نیز اهمیتش آن است که نقطه تسلّط بر تنگه ی هرمز است. ایران به جای آنکه با کلّی هزینه و غاصبانه و... ناوی درست کنند یا پایگاهی جعلی تأسیس کند به شکل طبیعی بزرگترین ناو و بی هزینه ترین موقعیت بسیار حساس برای ایران وجود دارد. 👈ایران اسلامی ما واقعا در همه ی عرصه ها پنجه در پنجه ی آمریکا انداخته و به طرز هوشمندانه ای در حال اخراج آمریکا از منطقه است. 👈آمریکا میلیادرها میلیارد دلار برای طرح خاور میانه ی بزرگ هزینه کرد تا کشورهای منطقه را بر اساس منافع استعماری خود باز طرّاحی کرده و نظم جهانی دل بخواه خود را تحکیم کند. 👈ولی ایران این طرح بزرگ را در عراق و سوریه در هم شکست. کیست که این مطلب را نفهمد؟! از افغانستان هم با ناکامی فرار کردند. در یمن هم که آنطور! در لبنان و فلسطین هم که آنطور! 👈نیل تا فرات آن غده ی سرطانی شان را تبدیل کرد به این ور جوب تا آن ور جوب! دور خودشان حقیرانه دیوار بتونی کشیدند! زندگی را برای آنها نا امن کرده است. 👈اینها که سهل است. ایران در آن سر دنیا در ونزوئلا که قطب انرژی دیگر جهان است با اقتدار فعالیت کرده و جلوی برنامه های آمریکا ایستاد! اینها کم چیزی است؟! 👈چرا صدا و سیمای ما اینها را برای مردم شرح نمیدهد! این رسانه های ضعیف ما چرا گویا قصد ندارند مقداری غیرت کنند و حقیقت قدرت تولید شده در عصر انقلاب اسلامی را ببینند. مثل خورشید میدرخشد. 🔹ایران اسلامی سالهاست که برای این نبرد بزرگ و تغییر نظم جهانی زیر ساخت سازی و دورخیز کرده است. برای خود انواع متنوّع قدرت تولید کرده است. استقلال آفریده است. به یک بازیگر کاملا مهم تبدیل شده است. ✅خلاصه اش کنم! چرا این را نوشتم؟! چون یکی از عناصر مهم جهاد تبیین و از نقاط حساس در دفاع از نظام اسلامی تقویت نگاه های راهبردی در بین ایرانیان است. سیاسی بار آوردن و اهل نگاه های کلان راهبردی بار آوردن یکی از واکسنهای مهم ادراکی در زمان ماست. 👈حال باز به پرسش ابتدایی رهبر عزیزمان برگردیم که به راستی جایگاه کشور ما در نظم جهانی نوین چه خواهد بود؟! برای این فکری کنیم و وقایع را در این راستا تحلیل کنیم ...
باسمه تبارک و تعالی (۲۸۶) «خطوراتی پیرامون زندگی در هامبورگ آلمان!» 🔹همسایه ما پارسال با خانواده و فرزندانش به هامبورگ آلمان رفت. شهری که یکی از بالاترین معیارهای سطح زندگی در غرب را دارد. آدم فاضلی است ولی گرایشات سیاسی و بینشی خودش را دارد و مثلا در انتخابات ریاست جمهوری به آن رئیس جمهور غیر انقلابی رأی داده بود. 👈چند روزی برای برخی کارها به ایران آمده و دوباره میخواهد برگردد. کلید منزلش را به من داده و ماشینش را هم در پارکینگ قرار داده و رفته! 👈دیشب آخر شب برای سلام و احوال پرسی درب منزل ما را زد و گفت اگر مشکلی نداری بیا با هم بنشینیم و یک گعده ای بگیریم. رفتم و تا پاسی از شب با هم صحبت کردیم. 👈بنده پرسشهایم را از تجربه ی زندگی در یکی از نقاط مهم فرهنگ غربی میپرسیدم و ایشان هم حرفهایی میزد و همینطور مطالبی به ذهنم خطور میکرد. 👈کاری به صحّت و سقم آن ندارم ولی گفتم همینطوری بدون بررسی هم شاید مناسب باشد آنها را با دوستان در میان بگذارم. ⚪ایشان گفت در آنجا اصلا سوپری نیست بلکه فروشگاه های بزرگ است! به ذهنم خطور کرد این از تبعات نظام سرمایه داری است که به دنبال تمرکز ثروت و کارمند و زیردست بار آوردن مردم است. این هم معنای سیاسی مهمّی دارد. ثروت وقتی متمرکز شد قدرت هم متمرکز میشود و بین مردم با سلایق مختلف پخش نمیشود. ⚪ایشان گفت آنجا اصلا خیلی رسمی جا افتاده است که ولایت و تربیت بچه با دولت است نه برای والدین! لذا قوانین زیادی با این انگاره در آنجا وجود دارد!
👈مثلا یکی از مشکلات ایشان در آنجا این است که فرزند دخترشان مجبور است تا دو سال دیگر اگر راهی پیدا نکند در استخر اجباری مختلط حاضر شود! چون برنامه ی دولت است و همینطور... . 💡به ذهنم خطور کرد این همان کلام میشل فوکو در مورد علوم انسانی غربی است که در واقع به دنبال کشف حقایق انسانی نیست بلکه به دنبال ساختن انسانها بسان یک کالا و در راستای اهداف خاص است! 💡اینها واقعا انسانها را آنطور که میخواهند میسازند. به ذهنم خطور کرد اینها انسان را رشد نمیدهند بلکه میسازند! 💡باز به ذهنم خطور کرد شاید سرّ مهاجر ستیزی اینها هم همین باشد زیرا اینها افرادی نیستند که خودشان آنها را ساخته باشند تا برایشان قابل کنترل و پیش بینی باشند. ⚪ایشان گفت اینها یک خوبی که دارند بیمه در کشورشان بسیار قوی است. مثلا اگر کسی بیمار شود در آلمان اصلا دغدغه ای ندارد. 💡به ذهنم خطور کرد که اساسا بیمه ی قوی یکی از راهکارهای کنترل خیال و تزریق آرامش و یک ابزار سیاسی برای مهار تکاپوی انسانها میتواند باشد. اینکه با خیال راحت به کارشان برسند! 👈در ادامه گفت از نکات بسیار مثبت آنجا این است که پزشکان خیلی کم دارو تجویز میکنند. مثلا برای سرما خوردگی اصلا آمپول و آنتی بیوتیک و... نمیدهند! میگویند برو استراحت کن و آب زیاد بخور و... خوب میشوی! 💡به ایشان گفتم به نظرت نمی آید این مطلب به این نکته برمیگردد که بیمه ی اینها قوی است و چون قرار است پول اینها را بیمه بدهد یک نیّت اقتصادی هم دارند! ایشان هم با مقداری تأمّل تأیید کرد. ⚪باز ایشان گفت یکی از خوبی های آنجا این است که مستأجرین اصلا دغدغه ای ندارند. اگر یکبار جایی قرارداد بستند دیگر به هیچ وجه اجازه ی اخراج مستأجر را ندارند اگر آن پول را با درصدی مشخّص هر ساله بدهد مگر خود مستأجر بخواهد برود! 👈بعد مقداری که مطلب را باز کردیم دیدیم این هم از آن فضایل نیست بلکه به اینجا برمیگردد که اساسا در آنجا مالک کم است. نوعا شرکتهای بزرگ منزل میسازند و اجاره میدهند. اگر مالک خصوصی بود چنین قانونی جواب نمیداد! 👈چنین قانونی در فضایی جواب میدهد که به شکل دولتی و شرکتی خانه تولید شده باشد. فلسفه اش هم این است که خیال مردم کنترل شده و به آسودگی به کارشان در کارخانه ها بپردازند. به شدّت در اداره ی مردم قوی هستند. ⚪ایشان گفتند یکی از خوبی های اینها این است که اصلا به بچه ها در آموزش سخت نمیگیرند! گویا اصلا عجله ای ندارند! خیلی آرام آرام ... . به ایشان عرض کردم به نظرت به خاطر این نیست که آنقدرها تیزهوش نیستند! استعداد بالایی ندارند! ایشان هم تأیید کرد! 💡به ذهنم خطور کرد اگر اینطور است پس امر پیشرفت در این کشورها اصولا باید بر دوش نخبگان آنها و همچنین نخبگان ما که به کشورهای آنها مهاجرت میکند باشد! به دیگران سخت نمیگیرند! به ایشان گفتم و باز هم تأیید کرد. 👈گفتم اگر این باشد شاید نکته ی اینکه رهبر معظّم انقلاب هم مکرّر تأکید دارند که پیشرفت با کار جهادی و تکیه به نخبگان است همین باشد! اگر آنها پیشرفتی دارند لزوما مولود نظام آموزشی قوی آنها نیست که بگوییم برای ما هم باید الگوی آنها لزوما اجرا شود! دیدم خودش قابل تأمّل و بررسی است. ⚪ایشان گفتند یکی از خوبی های مردم در آنجا این است که خیلی صداقت دارند. گویا اصلا نمیتوانند دروغ بگویند! اگر مطلبی هم باشد خیلی صریح و رک به تو میگویند! همچنین از زندگیشان و حقایق آن راحت حرف میزنند! مخفی کاری نمیکنند. خب صداقت واقعا نعمت خوبی است. نعمت بزرگی است. 👈ولی از باب ایّاکم و خضراء الدمن گفتم مقداری ببینم شاید این گل زیبا در یک مزبله ای رشد کرده باشد! عرض کردم به نظرت این مطلب چقدر به تیزهوش نبودن آنها برمیگردد! آخر نفاق و دروغ در سطح کلان خودش نوعی هوشمندی میخواهد. 👈اگر اینها اینطورند که تو میگویی پس خیلی سیاستمدار نیستند و زود میشود آنها را فریب داد تا اندازه ای قبول کرد. گفت وقتی به اداره های اینها بروی به سادگی میتوانی آنها را فریب دهی! 👈در کشور مامگر میشود سر این اداره جات را کلاه گذاشت؟! اگر بخواهند طوری ما را میپیچانند که ... . ولی ایشان گفت در ادارات آنجا به سادگی یک ایرانی میتواند آنها را بپیچاند! سرشان کلاه بگذارد. برخی تجربیاتش را بیان کرد. 👈عرض کردم این صداقت از طرفی میتواند ابزار خوبی برای سیاستمداران برای کنترل انسانها باشد! در هر حال این هم قابل بررسی است. 👈باز عرض کردم شاید اساسا یکی از جنبه های این نظم اینها نیز به همین صداقت و کم هوشی آنها برگردد. البته قطعا عواملی دیگر هم ممکن است باشد. برای بررسی فرضیه ای است. میتوان سهم آن را اندازه گیری کرد.
🔹البته از کلام ایشان متوجّه شدم که اساسا وقتی از غرب هم صحبت میکنیم باید مقداری دقیقتر احکام کلّی صادر کنیم. در مورد لااقل این ظواهر زندگی تفاوتهای زیادی با هم دارند. مثلا این نظم و صداقت و امنیّت و نظافت و آراستگی ظاهری شهرها و مانند آن که ایشان از هامبورگ یا آلمان نقل میکرد لزوما در کشوری مانند ایتالیا یا اسپانیا نیست! 👈خود ایشان میگفت همینکه از آلمان وارد هلند میشوی تغییر محسوس را میبینی در نوع جاده و همه چیز که سطح پایینتر میشود! مثل اینکه از ایران به عراق میروی! 👈اینها را نیز باید در نظر گرفت. اخلاقیّات اینها هم متفاوت است. آمریکایی ها لزوما مانند آلمانی ها نیستند و آلمانی ها مانند انگلیسی ها و فرانسوی ها نیستند و... . این خودش بحث مفصّلی است. ⚪یک نکته ی خیلی جالبی ایشان گفت. اخیرا نژادپرستان و افراطی های نازی بین آلمانی های خیلی برجسته تر شده اند. به آنها رایشها میگویند! میگفت با برخی از اینها که صحبت کرد که از چه انتقاد میکنید گفت ما اساسا حکومت نداریم! آنچه داریم این است که ما را اداره میکنند. یک اداره است! حکمرانی نیست! 👈دیدم خیلی نکته ی جالبی است. واقعا هم اینها مخصوصا در آلمان بعد از جنگ جهانی آنها را به یکی از ایالات نظم نوین جهانی شان تبدیل کرده اند! اجازه ی تأسیس یک حکومت واقعی را به آنها نداده اند ولی اجازه ی پیشرفت و اداره کردن به آنها داده اند. 👈این همان امری است که برای بخشی از آلمانی ها درد آور است. احساس میکنند پشتشان خالی است و یک بزرگتر ندارند! گویا شخصیت جهانی ندارند! ⚪بنده از ایشان پرسیدم آیا میشود آنجا پولدار شد؟! گفت اصلا مانند ایران نیست! آنجا خیلی سخت است پولدار شدن! آنطور دقیق نظام طبقاتی را چیده اند که حیرت آور است. آنقدر مالیات سنگین میگیرند که کسی رغبت هم به بسیاری از کارها نکند! بازار سرمایه هم مانند کشور ما نیست. 👈آنجا واقعا فقیر نیست و اگر کسی گدایی میکند خودش به عنوان نوعی سبک زندگی آن را انتخاب کرده است. نه اینکه نتواند کار کند! ولی پولدار هم نمیشوند! مانند کارمندان یک شرکتها و اداره های بزرگ هستند. 👈باید حتما و حتما کار کنند ولی اگر کار کنند یک زندگی اوّلیه ی معقول بدون دغدغه و فشار خیال برایشان مهیا است. 🔹ایشان میگفت اساسا مهاجرها به انگیزه های مختلف آنجا می آیند. برخی عقده ی نظم و عدالت و آراستگی خیابانها و... را دارند. برخی عقده ی شهوت دارند. برخی عقده ی ثروت دارند و... . ولی معمولا بسیاری از آنها خودشان میدانند که آنجا نمیشود به ثروت رسید! 👈بسیاری واقعا دوست دارند برای زندگی به ایران برگردند ولی همه ی پلهای پشت سرشان را خراب شده میبینند. واقعا رویشان نمیشود که برگردند! با نگاه تحقیر به آنها نگریسته میشود و مشاغلشان هم پست است. میگفت این را مکرّر در صحبت با ایرانی های شنیده است. ⚪بنده عرض کردم آیا به نظرت اینطور نیست که آنجا انسان یک تجربه ی آزادی و سبکی خاصی را تجربه میکند و همین جذابیت دارد؟! اینکه احساس نمیکند سنگینی نگاه و یا قضاوت دیگران بر دوشش است. 👈همین باعث میشود اگر دنبال مسجد میرود خودش باشد و لذّت ببرد و اگر دنبال شهوت هم باشد انتخاب خودش باشد و آزاد! همان تجربه ی آزادی! اجمالا تأیید کرد. 👈البته در ادامه گفتم به نظرم این به خاطر فضیلتی بین آنها نیست زیرا ظاهرا مبتنی بر نوعی بی توجّهی نسبت به دیگری است! در هر حال این هم قابل بحث است. ⚪از ایشان پرسیدم به نظرت اگر دولت مظاهر شهوت را ممنوع کند میتواند مردم را اداره کند؟! گفت هرگز! اصلا برای اینها طوری جا افتاده که فلسفه ی زندگی شان اینها شده است. اینکه یک هفته کار کنند و آخر هفته با این سرگرمی ها خودشان را مشغول کنند. 👈اینها ابزار سیاسی بسیار بزرگ برای کنترل اجتماعی است. اینجاست که نورانیت و حقّانیّت حکومت دینی را متوجّه میشویم. این بحث سر درازی دارد. ⚪پرسیدم آیا به راحتی میشود بی عفّتی کرد؟! گفت نه! یا باید در پارتی های شبانه با یکی دوست شد و توافقی داشت و یا در خانه های شهوت با دادن پول دست به ارضاء غریزه زد. اینطورها هم نیست. 👈پرسیدم آیا زن و مردها به هم تعهّد کافی دارند! گفت متعهّدند! حالا اینها را باید بررسی کرد. فعلا فقط کلامایشان را گزارش میکنم و برخی خطورات اولیه ذهن خودم را در همان زمان صحبت با ایشان.
✅یک نکته ی خیلی جالبی که ایشان میگفت این بود که واقعا اینها بی خیال بار آمده اند! اینها عامل برای ناراحتی خیلی دارند ولی طوری آنها را اداره میکنند که خیالشان راحت باشد! تا دچار ناآرامی و بی قراری نشوند! ✅ایشان میگفت اگر یک دهم فشار رسانه ای و اندکی فشار اقتصادی که مردم ما در ایران تجربه میکنند بر سر اینها باشد بدون شکّ اصلا مردم نمیتوانند تحمّل کنند! یا خودکشی میکنند یا ... ! ✋شنیدن این سخن از زبان ایشان تکان دهنده بود! اصلا مردم اینها مورد هجوم بی بی سی و اینترنشنال و منو تو ... نیستند! اصلا اگر این هجوم بود به معنای اعلان جنگ بود! ✅بنده گفتم آری واقعا انسان با خیال خوش است و با خیال نا خوش است! ربطی به واقعیّت ندارد! آنچه هست عواملی که خیال اینها را ناخوش کند را مدیریت کرده اند! 👈به تعبیر ایشان مردم ایران واقعا در برابر این هجوم بسیار عجیب و سنگین پوست کلفت شده اند! آنجا اصلا اصلا اینطور نیستند! تاب این امور را ندارند. ⚪در ادامه پرسشهایی در مورد دینداری و معنویّت و خلأهای روحی آنها کردم. متوجّه شدم به شدّت در این زمینه مشکل دارند. بهترین زمینه برای ارتباط با آنها معنویت و عرفان است. واقعا گم شده ی قطعی آنان است. اگر با آنها از این در صحبت کنی زود میتوانی آنها را تسخیر کنی! 👈گفتم خودشان هم به این خودآگاهی رسیده اند که خلأ معنوی دارند؟ پاسخی نداد. گفتم یعنی واقعا مسیحیت با تراث عرفانی و معنوی خود نمیتواند خلأ اینها را پر کند؟! امثال مایستر اکهارت عارف مشهور آلمانی و مانند او چه جایگاهی نزد مردم دارند؟! آیا با کشیشهایشان ارتباط نداری؟ باز پاسخ روشنی نداد. 💡به ذهنم خطور کرد اصلا اینها از مسیحیت یک گذر روان شناختی کرده اند و برای مردمشان جا افتاده است که یک دین تاریخی است و قابل توجّه نیست. به یک خلأ معنوی و بدویت دینی رسیده اند مانند دوره ی بعد از حمله ی مغول در ایران که زمینه برای تشیع ایرانیان و عبور از دنیای تسنن را مهیا کرد. این بحث سر درازی دارد. 💡به ذهنم رسید واقعا اینها انسانهای مظلومی اند! یک ظلم سازمان یافته ی بزرگ! بعد با خود گفتم آیا آن فراز لیملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت ظلما و جورا این را هم میگیرد؟! از این خطور ذهنی هم عبور کردم. 👈یک سلسله صحبتهای دیگری هم شد ولی دیگر همین قدرش فعلا یادم ماند. رشته ی خوبی برای تأمّل است. به ایشان عرض کردم خوب است خاطرات خودت را بنویسی و نوع نگاه درجه دوّم و فلسفی داشته باشی. 👈چون با این کار هم خود و خانواده ات را تا حدودی واکسینه میکنی و هم اطلاعات سودمندی به ما میدهی! در هر حال لیس الخبر کالمعاینة و شما در عمق آنجا زندگی میکنی! 👈دیگران نمیتوان به گزارشاتشان اعتماد کرد! زیرا یا در قالب تور تفریحی یا درمانی یا غرب زدگی و مانند آن از زندگی در آنجا روایت میکنند یا صداقت کافی را ندارند. ✔یک صحبت ایشان خیلی تکان دهنده بود! این بود که واقعا با عمق وجود درک کرده که یک گرد مردگی روی این مظاهر تمدن پاشیده شده است. واقعا روح ندارد. واقعا پژمرده است. اصلا اینها زندگی نمیکنند! به هیچ رو کیفیت و شادی زندگی ما را ندارند. اصلا زندگی نمیکنند! اینها تعابیر ایشان است که واقعا تعصّب خاصی روی ایرانی بودن یا مذهبی بودن به شکل ویژه و انقلابی بودن از او ندیدم. برایم جالب بود.
باسمه تبارک و تعالی (۲۸۷) نقدی بر روایت «أکثر الخیر فی النّساء»! نقدی بر روایت «أکثر النّساء فی النّار»! 🔹امروز در ۱۴ دیماه ۱۴۰۱ رهبر معظّم انقلاب دیداری اختصاصی با زنان داشتند. مانند همیشه حرفهای حساب شده و دقیق و مهمّی بیان نمودند. ولی یک نکته ای نظرم را جلب کرد که دیدم تذکّرش مفید است. واقعا آسیب بسیار شایعی است. 👈دیدم یک روایت را خیلی بزرگ بالای سر ایشان نصب کرده اند که: «أکثرُ الخیرِ فی النِّساء»! ⚪این روایت را مرحوم صدوق در کتاب النکاح من لا یحضره الفقیه با سندی از یونس بن یعقوب نقل میکند که شخصی از امام صادق علیه السلام شنیده که فرموده است: «أکثرُ الخیر فی النّساء». روشن است که روایت از نظر سندی نه چندان بد است که نتوان به آن توجّه کرد و نه چندان خوب است که به راحتی بتوان به آن تکیه کرد. 👈جای دیگر هم این مضمون را ندیده ام. حالا چندان بحث سندی ندارم. عمده ی اشکال در بحث دلالی و نقد یک عادت شایع در برجسته کردن روایاتی است که دلالت آنها ثابت نشده است. ✅اساسا یکی از مواردی که مصداق تقوای نقل قول است پرهیز از تقطیعی است که مخلّ به مراد گوینده باشد. حال یا پرهیز از تقطیعی که با نوعی شیطنت، خلاف مقصود گوینده را که امری اشتباه است متبادر کند. ✅یا بدون شیطنت ولی باعث آن شود که آن معنای اصلی که مدّ نظر گوینده است از آن کلام فهمیده نشده و معنای دیگری فهمیده شود که هر چند معنای واضح البطلانی هم نیست ولی گوینده آن را نگفته و یا معلوم نیست آن را اراده کرده باشد.
✔امروزه با رشد مباحث مربوط به الفاظ و منطق فهم، نقش بی بدیل سیاق و بافت و قرائن حالیة در دلالت واژه ها و تراکیب بر معانی مراد به اثبات رسیده است. عمق مغالطه آمیز بودن تقطیع دیگر بر همگان آشکار شده است. خود تقطیع نیز صور و اقسام لطیف و مشکّک زیادی دارد که باید جداگانه از آن بحث کرد! 👈در هر حال وقتی احتمال عقلائی دخالت قرائنی در استظهار میرود که به دلیل تقطیع به ما نرسیده دیگر اجازه ی استظهار و تکیه به معنای متبادر را نخواهیم داشت. دیگر ما مقصود بالافهام در مواجهه با آن کلام نیستیم. 🔻طبع انسان در فهم الفاظ بر اساس نوعی منطق انسجام گرایی سرشته شده که مایل به تصدیق و نسبت دادن اوّلین معنایی به متکلّم است که از کلام او متبادر شده و برایش قابل تصدیق است. وقتی با یک کلام تقطیع شده مواجه میشود در یک اشتباه ادراکی گمان میکند که خود او مخاطب این کلام بوده و متکلّم گویا همین الآن این کلام را خطاب به او گفته و آن را دقیقا در آن بافتی که ذهنش به شکل عادی با این عبارت ارتباط برقرار میکند دریافت کرده ودر همان سیاق معنا میکند و به متکلّم نسبت میدهد. در حالیکه اصلا معلوم نیست که این کلام در چه مقامی بیان شده است. در چنین مواردی اصلا نباید به این زودی ها به ظهورات یا تفسیرها اعتماد کرد! اصالت ظهور در اینجا جاری نیست.🔺 👈حالا نمیخواهم این مطلب را در قالب مطالب و اصطلاحات علم اصول فقه بیان کنم. ولی به شدّت مغالطه ی رایجی است. سابقا در بذل خاطر ۱۹۶ در تفسیر «کن فی الفتنة کابن اللبون» نیز مقداری توضیح دادم. 👈اگر چنین است نباید به این سادگی عبارتی تقطیع شده مانند: «اکثر الخیر فی النّساء» را بدون تفسیر آن، اینگونه بزرگ در جلوی دیدگان برجسته نمود! واقعا اشکال علمی واضح دارد. میتواند اغراء به جهل باشد. ✋متأسفانه برخی محدّثین و علمای ما به آسیبهای تقطیع خوب توجه نکرده اند! خود این نوع عبارات را با توجّه به فضای بلاغت شایع در آن زمان به دلیل زیبایی و ایجاز و مانند آن بیان نموده اند. شبیه یک سری متون بازی که خودش در نگاهشان زیبا مینموده است. حالا این بحث را باید جای دیگری در تاریخ مباحث بلاغت توضیح دهم. 🔵بگذارید مثالی بزنم! به نظرتان اگر بالای سر رهبری این جمله: «أکثر النساء حطب جهنّم» یا «أکثر النّساء فی النّار» را نصب میکردند چطور بود؟! اصلا گفتنی نبود! این در حالیست که این دو تعبیر دقیقا در دو روایت در اصول کافی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است. این در حالیست که از نظر سندی خیلی بهتر از آن روایت قبلی بوده و یکی به اصطلاح علم درایه موثّقه و دیگری صحیحه هستند. ولی چون تقطیع نشده و سیاقش را داریم میدانیم چنین تقطیعی چقدر میتواند گزنده و غیر صحیح باشد! 👈اما داستانش چیست؟! ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل میکند که روزی مانند امروز که رهبر عزیزمان با بانوان جلسه ی اختصاصی داشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز یک خطبه ی اختصاصی با زنان داشت. 👈در یک جلسه ی خصوصی شروع به یک آسیب شناسی از جامعه ی زنان آن زمان نموده و فرمودند ای زنان سعی کنید هر جور شده زیاد صدقه بدهید! حتّی اگر زر و زیورتان را فروختید یا حتّی در حدّ یک خرما یا بخشی از آن! 👈چون بیشتر شما هیزمهای جهنّم هستید! شمایید که باعث اختلاف بین خانواده ها و عشائر شده و باعث زیاد شدن لعن و دوری میشوید. 👈یکی از زنان که از این عبارات تکان دهنده ناراحت شده بود سخنانی گفت که ما همان مادرانی هستیم که آن سختی ها را در وضع حمل و شیر دادن میکشیم! ما همان دختران وفادار و خواهران مهربان هستیم ... 👈حضرت هم مقداری که دید فضا عاطفی شده موضع بحث را تغییر داده و حرفهای او را تأیید کرد و گفت این کارهای شما آنقدر ارزش دارد که اگر حق همسرانتان را ضایع نمیکردید هیچ زنی که نماز بخواند اهل آتش نبود! ✋خوب دقّت کنید که حضرت در چه بافتی فرمود: «أکثرکنّ حطب جهنّم»! آیا میشود از این فضا آن را تقطیع کرد؟! 🔹در روایت دیگر جابر به یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل میکند که روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سوار بر شتری در مدینه عبور میکرد که به گروهی از زنان رسید! همانجا ایستاد و شروع به موعظه ی آنها نمود! فرمود ای زنان! زیاد صدقه بدهید و مراقب حقوق همسرانتان و اطاعت از آنها باشید چون بیشتر شما جهنّمی هستید! همینکه این کلام حضرت را شنیدند زدند زیر گریه! 👈زنی از آن میان بلند شد و گفت یا رسول الله مگر ما کافریم که در آتش با کفّار جمع شویم؟! حضرت فرمود آری اگر در حق همسرانتان کوتاهی کنید کافرید! نوعی کفر است! کفر هم انواع و انحاء زیادی دارد! حالا سیاق روایت روشن است. کسی بیاید و این را تقطیع کند و بگوید حضرت فرمود: «أکثرکنّ فی النّار»؟!
⚪حالا به همین قیاس ما اصلا نمیدانیم این روایت «أکثر الخیر فی النّساء» در چه فضایی گفته شده است. در هر بافتی میتواند معنای خاصی از آن اراده شود! قطعا هم میدانیم یک بافتی داشته و تقطیعی رخ داده است. ✋متأسّفانه برخی از فضلای ما از دیرباز با نوعی خطای حدیثی شایع در آن زمان در تقطیع این دست روایات که متضمّن معنای باطلی در ظاهر نباشد زیاد احتیاط به خرج نداده اند. 👈مثلا در همین روایت اگر مخاطب این جمله مردان باشد و در مقام تشویق آنها به ازدواج و تشکیل خانواده و... باشد میتواند معنایش این باشد که ازدواج باعث توسعه در رزق و روزی شما میشود! یا هر معنای دیگری که مناسب سیاقی است که به ما نرسیده ست. 👈یا مثلا اگر ناظر به آیه ی شریفه (عسی أن تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا) هم باشد اصلا معنای دیگری میدهد و به معنای آن نیست که خود زن به خودی خودش مشتمل بر اکثر الخیر است. 👈مرحوم ملا محمد تقی مجلسی پدر علامه مجلسی در روضة المتّقین که شرح عربی بر فقیه شیخ صدوق است در تفسیر این روایت میگوید: 📖«كفى بذلك حفظ النوع بالولادة و ضبط أمور الدار بهن و كذا أمور المعاش و غير ذلك مما هو مشاهد فضلا عما لا نعلم مفصلا فإن العبد ينبغي أن يعلم مجملا أن الحكيم لا يبالغ هذه المبالغات عبثا، و يمكن أن يكون المراد بالخير، المال كما تقدم الأخبار في أن النكاح سبب للتوسعة» 🔹ممکن است اینگونه توجیه کنید که ما صرفا برای تبرّک به لفظ امام معصوم علیه السلام این روایات را برجسته کرده و بین مردم ترویج میکنیم! پاسخش روشن است! مگر حضرات برای تبرّک حرف زده اند! برای دلالتش بر معنا حرف زده اند! 👈از طرفی مردم هم در حدّ تبرّک این جملات را یاد نمیگیرند بلکه آن را در بافت اوّلیه ی ذهنشان معنا میکنند و به متکلّم نسبت میدهند. آیا از این جمله میتوان استفاده کرد که زنان معدن خیرات هستند و بیشتر امور خیر و فضائل در زنان جمع شده است؟! هدفمان از آوردن این جمله القاء چه معنایی در ذهن مخاطب است؟! 👈مطلب به نظرم روشن است. ملاک همان است که قرآن کریم فرمود که إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم! چه زن باشد یا مرد! در هر حال بهتر است در انتخاب این احادیث و برجسته کردن آن به این نکات هم توجّه شود مگر اینکه نکاتی در میان باشد که بنده از آن اطّلاعی ندارم.