eitaa logo
بذل الخاطر
940 دنبال‌کننده
892 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و شاید کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۹۳۷) «لقمه های حرام روحی» 🔹پنجره ی منزل پدری طوری است که مشرف به پشت بام خانه های کوچه ی پشتی است. کوه های زیبای البرز را میدیدم که متوجه شدم تا آنجایی که دیده میشود سقفها پر از دیشهای ماهواره است. 👈اگر استفاده ی بد از آن نکنند عادتا استفاده ی خبری و تحلیلی از شبکه های فارسی زبانی که معلوم است برای چه در حال خدمات دهی مخلصانه و مجانی به ایرانیان هستند که میکنند!! 💡به ذهنم خطور کرد تو سالهاست که با اینها در ظاهر در یک مکان بودی! در ظاهر بدنهایتان نزدیک هم بود. خانه هایتان نزدیک هم بود. ولی در واقع نه! 👈سالهاست خبر نداری اینها در حال دیدن و شنیدن چه چیزهایی هستند؟! جلیس چه اشراری شده اند؟! بی خود نیست که اینگونه بسیاریشان سوء ظنّ به ناصحانشان پیدا کرده اند: «مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْيَار» ⛔مشکل بسیاریشان اقتصاد هم نیست و اینها بهانه است. مساله مهمتر گاهی این لقمه های حرام روحی است. 🔸انسانهای خوب و بی اطلاع هم در بینشان هست ولی وقتی به این سقف خانه ها نگاه میکردم احساس میکردم گویا هر کدام سفره ای معنوی پهن کرده و بالای سقف نشسته و در حال خوردن لقمه های حرام و شبهه ناک روحی اند! 👈نکند شکمهای معنویمان از این حرام خواری روحی پر شده و اینگونه گاهی در برخی واضحات امور فطری و دینی دچار شبهه شویم! صدای امامان در این شلوغی ها به گوشمان نرسد! این لقمه های حرام روحی خطرناکتر از حرام خواری جسمی است. 👈مراقبت از لقمه های حرام روحی همان بود که امام باقر علیه السلام به زید شحّام فرمود: «عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ عَمَّنْ يَأْخُذُهُ»
باسمه تبارک و تعالی (۹۳۸) «دیدار به قیامت» «ثواب ادخال سرور بر قلب مؤمنین» 🔹عصر پنج شنبه بهشت زهرای تهران بر سر مزار پدرم نشسته بودم. تسبیحی برداشته و همینطور از روی محبّت صلوات میفرستادم. صلوات اگر با توجّه و تواضع و ارادت باشد ذکر گرم و شیرینی است. محبّت افزاست. 👈دیدم آقایی با یک ماشین گران قیمت ایستاد. در یک بطری مانندی آب پر کرد و دقیقه ای بعد دیدم با همسرش دارند به طرف من می آیند. پیشم نشست و آب را روی مزار پدرم ریخت و شروع کرد به فاتحه خواندن. نه از آنها بود که بگویی میخواهد تکدّی گری بکند و نه آشنا بود که بگویی از فامیل یا دوستان پدرت بود و نه ... . 🔸همینکه تمام شد بدون مقدّمه گفت حاج آقا خمس و زکات را شما در آورده اید؟! ماندم این جمله را در چه بافت ذهنی ای دارد میگوید و باید با چه رویکردی وارد صحبت بشوم! مقداری سکوت کردم و گفتم نه حکم خداست. 👈در ادامه فهمیدم انسان متموّلی است و به دلش افتاده اموالش را پاک کند. حساب کرده بود و میلیاردی باید پرداخت میکرد. ولی خانواده و فرزندان و عروسها نمیگزارند! برایش تولید شبهه میکردند. میگفتند چرا میخواهی به این آخوندها بدهی؟! اگر هم میدهی به فقرا بده! کار خیر دیگری بکن! 👈دیدم در حال کلنجار رفتن روحی با خودش است و در میان این فرزندانی که اکنون نقش شیاطین انسی را برایش بازی میکنند مظلوم مانده و نیاز به یک انگیزه بخشی ایمانی دارد. 👈شروع کردم از آخرت گفتن. از اینکه گاهی همین اموال و اولاد فتنه انسان میشوند. اینکه زبیر انسان کمی در اسلام نبود و فرزندش عبدالله او را به آن روز کشاند! ⬇
👈اینکه سعی کند پاک و طاهر و زلال از این عالم به آن سرای ابدی پرواز کند. اینکه بداند همه ی اینها برای آزمایش و ابتلاء انسان است و هیچ اصالتی ندارد و عن قریب است که این سفره را بردارند و آن دنیا معلوم میشود چه کسی راستگو بود و کدام کذاب! 👈اینکه گمان نکند اگر پولی میدهد از ثروتش کم میشود بلکه باغبانی میشود و از آن طرف این حدیث امام صادق علیه السلام به هشام بن حکم را برایش خواندم که: «مَنْ مَنَعَ حَقّاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْفَقَ فِي‏ بَاطِلٍ‏ مِثْلَيْه‏» 👈اگر در جایش خرج نکنی بیشترش را خداوند کاری میکند که در راه باطل مجبور شوی خرج کنی! همینطور میگفتم و او گویا میشکفت و نیرو میگرفت و شادمان میشد. از گذشته اش گفت و من هم چون بچه ها منتظرم بودند بلند شدم که بروم. 🌷با یک لبخند رضایت و چشمانی پر از محبّت که متأثّرم میکرد از روی یک ارتباط ناب انسانی و با صدق و صفا گفت حاج آقا در قیامت ان شاء الله همدیگر را میبینیم. از روی اعتقاد میگفت. از روی محبّت میگفت. جمله اش خیلی تکانم داد. 💭یاد مرگ و برزخ و قیامت و عظمت آنچه در پیش رو داریم افتادم! اینکه در بسیاری از برخوردهایی که با دیگران داریم دیگر دیدار بعدیمان در عالم دیگر و شاید در قیامت است. تکان دهنده نیست؟! 👈سعی کنیم در هر برخوردی خاطره خوش و گشایش بخشی از خودمان در بین خلق الله به یادگار بگزاریم. سروری بر قلب شکسته یا غمناکی وارد کنیم. لبخندی بر لبی بنشانیم. از هر کرانه ای تیر محبّتی روان کنیم تا شاید یکی در این میان بر هدف رضایت الهی بنشیند و سعادت دنیا و آخرت را برایمان به ارمغان بیاورد. 🔹حالا بگزارید یک روایت قطعی که یقینا امام صادق علیه السلام آن را بیان کرده را برایتان هدیه دهم و شادمانتان کنم. روایتی با اسانید متعدّد و معتبر با مضامینی یکسان که بزرگانی مانند ابان بن تغلب و سَدیر صیرفی و حکم بن مسکین از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند. 👈اگر در روابطمان با مخلوقات الهی مخصوصا مؤمنین نوعی رابطه مبتنی بر گره گشایی داشته باشیم خداوند از این حالت وجودیمان یک فرشته ای می آفریند. فرشته ای که مسئول گره گشایی و شادمان کردنمان میشود. 👈در همین دنیا هم هست ولی یک جایی هست که دیگر بالعیان او را میبینیم. آن وقتی که روحمان در حال جدا شدن از دنیا است. جایی که بیشترین نیاز به مشکل گشایی و غمگساری داریم. اینجاست که دیگر خیلی واضح او را میبینیم. به ما دلگرمی و بشارت میدهد. 👈میگوید نترسیا! من رفیقتم و پیشت هستم! قرار است تو را با خودم به جای خوبی ببرم. همینطور به او دلگرمی میدهد تا انسان را در قبرش قرار دهند و همینطور باز مونس و رفیق انسان است. همینکه از قبرش بیرون می آید باز هم کنارش است و در هر سختی و دشواری که در مسیر میبیند به او بشارت و دلگرمی میدهد. 👈میگوید نترسیا! آن سختی که آن طرف مسیر میبینی هیچ ربطی به تو ندارد. فقط نگاه کن و عبور کن و درس بگیر و نترس! رفیقی از این بهتر و صافتر و صادقتر و با محبّتتر شاید انسان ندیده باشد. خیلی وفادار است. تا آخر کار کنارمان هست تا آنجا که خداوند در حساب سختگیری نکرده و خیلی آسان میگیرد. 👈با شادمانی به سمت این انسان می آید و میگوید دیگر همیشه شادمان باش که حکم بهشت برین را از خداوند متعال برایت گرفتم. اینجاست که انسان از این همه مهربانی این رفیق شفیق تعجب کرده و تازه میپرسد رفیق تو واقعا کیستی؟! او هم میگوید: 📖«أَنَا السُّرُورُ الَّذِي كُنْتَ تُدْخِلُهُ عَلَى إِخْوَانِكَ فِي الدُّنْيَا خُلِقْتُ مِنْهُ لِأُبَشِّرَكَ وَ أُونِسَ وَحْشَتَك» 🔸دیگر گرم شدیم. حیفم می آید ادامه ندهم. آنچه گذشت خلاصه ای از چند روایت در اصول کافی مرحوم کلینی بود. مرحوم شیخ صدوق در ثواب الاعمال با سندی صحیح بخش دیگری از این کرامت الهی را بیان کرده که مرحوم کلینی آن را ذکر نکرده است. 👈با سند صحیحی از سدیر صیرفی از امام صادق علیه السلام نقل میکند که وقتی خداوند روح مؤمنی را میگیرد دو فرشته ای که با او در دنیا بودند به آسمان رفته و به خداوند عرض میکنند خدایا! بنده ات خوب بنده ای بود! در خوبی ها سرعت داشت و در بدی ها نه! 📖«رَبَّنَا عَبْدُكَ فُلَانٌ وَ نِعْمَ الْعَبْدُ كَانَ لَكَ سَرِيعاً فِي طَاعَتِكَ بَطِيئاً فِي مَعْصِيَتِكَ» 👈روحش را دیگر گرفتی! دستور بعدی به ما چیست؟! خداوند میفرماید ای دو فرشته! به زمین و نزد قبر این بنده ی مؤمنم برگردید و تا روز حشر به جای او مشغول حمد و تسبیح و تهلیل و تکبیر من بشوید: 📖«اهبطا إِلَى الدُّنْيَا وَ كُونَا عِنْدَ قَبْرِ عَبْدِي فَاحْمَدَانِي وَ سَبِّحَانِي وَ هَلِّلَانِي وَ كَبِّرَانِي وَ اكْتُبَا ذَلِكَ لِعَبْدِي حَتَّى أَبْعَثَهُ مِنْ قَبْرِهِ»
باسمه تبارک و تعالی «نقدی بر شگفتانه ای ناگهانی به نام تعطیلی شنبه» 🔸آنچه از خلاصه استدلال افرادی که به دنبال تعطیلی شنبه هستند دستگیرم شد دو نکته بود: 1⃣یکی اینکه با داشتن روز مشترک تعطیل با نظام اقتصادی جهانی نفع اقتصادی میبریم. از طرفی چون معقول نیست یکشنبه را تعطیل کنیم پس تنها گزینه ی معقول مشترک با تعطیلات نظام اقتصاد جهانی شنبه است. 2⃣و دیگر اینکه تعطیلی رسمی دو روز در هفته راندمان کاری را بالا میبرد. حال اگر این روز تعطیل پنجشنبه باشد باعث دورتر شدنمان از روزهای کاری جهانی میشود پس باز تنها گزینه تعطیلی روز شنبه میشود. ✋کاری ندارم که شنبه ای که در سنت اسلامی یوم الانتشار و روز شروع کار و پویایی و برکت و سفر بوده است در رأی و قیاس این آقایان تعطیل بشود یا نشود؛ ولی عجالتا چند نکته: 1⃣این آقایان باید بدانند که برخی امور خیلی مهمتر از آن است که با چند تا قیام و قعود بقیه ساکت شوند و قبولش کنند. انتظار نداشته باشند به این سادگی از آنها پذیرفته شود که هندسه و سبک زندگی تاریخی و دینی ما را تغییر دهند. 2⃣اینها آنقدر که در ظاهر دلشان برای تجارت و اقتصاد میسوزد چقدر دلشان برای دین و مقدّسات و تقویم آن میسوزد؟! هنوز هم گاهی با خود فکر میکنم چطور اینها به خود اجازه دادند تقویم رسمی دینی یعنی هجری قمری که قرنها در ایران رسمیت داشت را به هجری شمسی تبدیل کنند. امری که ضربه ای سنگین به تقویم دینی ایرانیان زده است. اگر فرضا تعطیلی شنبه مصالحی هم داشته باشند آیا اصلا به فکرشان می آید به خاطر اهمیت و حرمت جمعه در این مسأله احتیاط کنند؟! روز جمعه قلّه ی هفته در نظام برنامه ریزی اسلامی است. حریم و احترامی دارد که تعطیلی شنبه به آن خدشه وارد میکند. حالا گیریم فقه ما هنوز به آن بلوغ نرسیده باشد و مسأله ی تعطیلی شنبه را تنها از منظر تشبّه به کفّار بخواهد بررسی کند ولی وجدان و ذوق دینی که داریم. تعطیلی شنبه زمینه ی کم رنگ شدن اهمیت جمعه است. مخصوصا اینکه تعطیلی شنبه در ظاهر به معنای بیرون آوردن پنجشنبه از حالت نیمه تعطیلی است که اگر چنین امری محقّق شود قطعا به اهمیت روز جمعه ضربه میخورد. 3⃣پیش فرض نهانی چنین طرح هایی اصالت دادن به امور دنیایی و اقتصادی و ترجیح مصلحت آن بر مصالح دیگر است. حتّی اگر خود طرّاحان این طرح ندانند ولی روح آن طوری است که آنچنان به مفهومی به نام توسعه اصالت داده که حاضر است در مقام تزاحم هر مصلحت دینی و فرهنگی دیگری را هم کنار بگذارد. اگر پایش بیافتند حاضرند بعد از اینکه چند کشور مسلمان تقویم دولتی را میلادی کردند اینها هم شروع کنند به اینکه ما هم باید برای تنظیم و اقتصاد و مشکلات تقویم شمسی مانند همه جا میلادی شویم! عجیب هم آنجاست که طوری میشود که دقیقا شنبه که روز تعطیل یهود است به روز تعطیل همه ی انسانها تبدیل میشود. آیا اگر مصلحت اقتصادی تعطیلی شنبه اثبات شد در زمینه نبود مضرّات فرهنگی برای آن تحقیقی جامع به عمل آمده است؟! اصلا اینها درکی از مقوله ی فرهنگ دارند؟! 4⃣نمیخواهم بگویم تعطیلی شنبه ضرورتا نوعی تشبّه به کفّار است تا آن مباحث فقهی اختلافی رخ دهد. هر چند به نظرم تشبه هم هست چون در تشبه لزوما قصد کردن شرط نیست. به تعبیر مرحوم آیت الله خویی در مصباح: «لا وجه لاعتبار القصد فی مفهوم التشبه و صدقه، بل المناط فی صدقه وقوع وجه الشبه فی الخارج مع العلم و الالتفات، کاعتبار وقوع المعان علیه فی صدق الإعانه، على أنه قد أطلق التشبه فی الاخبار، على جر الثوب و التخنث و المساحقه مع أنه لا یصدر شی‌ء منها بقصد التشبه، و دعوى أن التشبه من التفعل الذی لا یتحقق إلا بالقصد دعوى جزافیه، لصدقه بدون القصد کثیرا» اگر تعطیلی شنبه تشبه به کفار بلکه بالاتر از آن تبعیت از کفار نباشد تعطیلی شنبه قطعا نوعی تشبّه و تبعیت از نظام فرهنگی غرب و تسهیل کننده ی جهانی سازی معادلات لیبرالیسم بوده و معنای عمیق تمدنی دارد. از طرفی مسأله شاید بیش از آنکه به خاطر اغراض اقتصادی باشد در نهانگاهش جذابیّتهایی ناشی از نوعی تشبّه و هضم شدن در آنانی داشته باشد که برخی در ارتکازشان از آنها درک عظمت کرده و دوست دارند شبیه آنها باشند! چون آنها دو روز تعطیلند ما هم شبیه آنها شویم! والّا یقین داشته باشید که اگر دنیای غرب یک روز تعطیل داشت هرگز به این سادگی ها به خاطر چنین مصلحتی حاضر نمیشدند تعطیلاتمان را دو روز کنند. و یا اگر کشورهای اسلامی دیگر زیر بار این تعطیلی نمیرفتند هرگز این مجلس به فکر تصویب چنین قانونی نمی افتاد. این حجم از خود باختگی است که لااقل برای یک ایرانی مسلمان اصیل آزار دهنده است. میگویند کاهش ساعت کاری ادارات دولتی به ۴۰ ساعت در هفته باعث افزایش راندمان کاری میشود! چرا؟! چون غربی ها اینطورند!! از طرفی آیا میزان تعطیلات رسمی مناسبتی کشور ما را با دیگر کشورها هم در محاسبه این راندمان می آورند؟! آنها هم اینقدر تعطیلات دارند؟!
5️⃣اگر فرضا تعطیلی شنبه مصلحت قطعی اقتصادی داشته باشد آیا وجود چنین مصلحتی دلیلی قانع کننده برای پذیرش معنای فرهنگی غیر اسلامی است؟! خود هویّت بخشی و متمایز بودن یکی از اغراض قطعی دینی است که به شکل واضحی با تفاوت در روز تعطیل نسبت به مسیحیت و یهودیّت آن را ابراز داشته است. چیزی شبیه همان حالت قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَهً تَرْضاها است. خود حالت استعلاء اسلام و اینکه الاسلام یعلو و لا یعلی علیه هم باید حفظ شود. چنین تبعیت مطلقی قطعا با چنین علو و استعلایی منافات دارد. در نقلهای تفسیری و احادیث فاذا قضیت الصلاه فانتشروا فی الارض نیز به روز شنبه تفسیر شده که از طرفی خودش نوعی دهن کجی فرهنگی به یهود هم بوده. روز شنبه یوم الانتشار بوده و در روایات روز مستحب برای مسافرت رفتن. در روایت دیگر از امام صادق علیه السلام در فقیه آمده: «لَا تَخْرُجْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي حَاجَةٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ السَّبْتِ وَ طَلَعَتِ الشَّمْسُ فَاخْرُجْ فِي حَاجَتِك‏» و در حدیث دیگر داریم که: «اللَّهُمَّ بَارِكْ لِأُمَّتِي فِي بُكُورِهَا يَوْمَ سَبْتِهَا وَ خَمِيسِهَا» 6️⃣اگر فرضا تعطیلی شنبه مصلحت قطعی اقتصادی برای برخی فعالان اقتصادی داشته باشد آیا این مصلحت طوری هست که به همه ی آحاد جامعه که در نوعی استقلال نسبی نسبت به چنین معادلاتی زندگی میکنند قابل تسرّی باشد؟! مثلا این امر چه نسبتی با تعطیلی مدارس و مراکز آموزشی و نظامی و کارگاه های اقتصادی و حوزه ها و... دارد؟! چنین تعطیلی ابتدا به شکل اختلاف اجتماعی و خروج از حالت یک دستی جلوه میکند و بعد به تعطیلی تدریجی همه جا کشیده خواهد شد. اگر نمیتوانند تنها آن بخشی که مناسبتی اقتصادی با آن مصلحت دارند را تنظیم کنند چه دلیلی دارد که مصلحت آنها بر مصلحت کل جامعه بچربد؟! 7️⃣ورای برخی خطابیات و اموری که به راحتی قابل تردید و نقض است، کدام بررسی دقیق ارائه شده تا نشان دهد واقعا چنین تعطیلی باعث گشایشهای قابل توجّهی در معیشت و اقتصاد مردم است؟! آیا ربط دادن مشکلات اقتصادی به نبودن چنین تعطیلی نوعی ساده سازی مسأله و عوام فریبی نیست؟! آیا میتوانند این را اثبات کنند یا تضمین کنند که یک تحوّل اقتصادی مهمی برای ما در این زمینه با این تعطیلی به وجود خواهد آمد؟! یا آنکه با چنین امری یک روز بیکاری جدیدی به این مردم قرار است تحمیل شود؟! اگر این تعطیلی چنین تأثیری دارد پس چطور در تجارت جهانی کشوری مانند چین خللی وارد نکرده است؟! میدانیم موقعیت جغرافیایی چین و آمریکا طوری است که آنها ساعت و روز مشترکی اصلا با هم ندارند. یعنی وقتی در یکی شب است در دیگری روز است. اصلا مگر بیشتر حجم تجارت اقتصادی ایران با کشورهای مسلمان مخصوصا همسایه نیست؟! آیا این تعطیلی ضربه ای اقتصادی به این تجارت نمیزند؟! بنا بر آخرین آمارها کل تجارت خارجی ایران حدود ۱۱۵ میلیارد دلار است که ۶۰ میلیاردش مربوط به نفت و پتروشیمی است و حدود ۴۵ میلیارد دلار آن مربوط به آپشنها و ال سی و فیوچرهاست که ربطی به تعطیلات ندارد و تنها حدود ۹ تا ۱۱ میلیارد دلار باقی میماند. 8️⃣در زمان ما که عصر ارتباطات و دنیای مجازی است که دیگر تنظیم کردن خود با اقتصادهای دیگر قابل تحقّق است. در عصر سایبر تعطیلی و غیر تعطیلی دیگر کدام است؟! مگر تجارت و بانکداری اینترنتی میسور نیست؟! مگر باز گزاردن برخی بانکها و برخی اداراتی که مرتبط با چنین تجارتهایی هستند میسور نیست؟! اگر واقعا بخواهند راهش را پیدا میکنند. ⛔️در انتها این حجم از عجله در تصویب این قانون بزرگ و آن هم در آخرین روزهای یک مجلس چه معنایی میتواند داشته باشد؟! آن هم قانونی که اینقدر واضح خلاف قانون اساسی و همینطور فرهنگ دینی است. اگر از باب مصالح قطعی کشور و با نصح کامل بود چرا گذاشتند در چنین زمانی با عجله کامل آن را تصویب کنند؟!
باسمه تبارک و تعالی (۹۳۹) «تقریر آسمانی امام راحل از مسأله ی فلسطین» «معراجگاه رسول ختمی» 🔹پنجشنبه در مدرسه معصومیّه برای نماز ظهر توفیق حضور داشتم. خسته بودم و مشکلی هم بود و تصمیم داشتم زودتر به منزل برگردم. بین نماز شنیدم دو سخنرانی بعد از نماز برگزار میشود که یکی از آن برای یکی از دانش آموختگان کارگردانی در تگزاس آمریکاست. گفتم شاید قرار است چیزی به من آموخته شود. استخاره کردم و دیدم ماندن خوب است. 🔸راستش مدّتی است که نسبت به تربیت و تدبیر آسمانی متواضع تر شده ام. این احساس را دارم که در رزق علمی و معنوی خودم را گاهی به خدا بسپارم. از هر جایی و هر راهی و هر زمانی خودش هرگونه خواست آنچه علم نافع و حال نافع میداند برساند؛ رمزش هم در این دستور العمل موسوی است که: «رَبّ إِنِّي‏ لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِير» 🔹آدم صفحه ی قلبش را گشوده و رو به آسمان گرفته و خودش را متعرض نفحات ربوبی قرار دهد. رزق را از این کتاب و این درس و این استاد ندانیم! شاگرد واقعی باید دل از اینها بکند و گاهی هم شده متوجّه آن استاد ازل و محبوب اوّل و اصل الاصول و حقیقة الحقائق شود. بداند و تلقین کند که این خداست که از طریق اینها در حال تعلیم است. این همه آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود هر کجا تابم ز مشکات دمی حل شد آنجا مشکلات عالمی ✔این خداست که از راه این حوادث و رخدادها و مناظر و حرفها و انسانها با ما میخواهد صحبت کند. میخواهد تربیتمان کند. وقتی اینگونه شدیم آنوقت همه عالم میشود معلّم و استاد و مربّی. انسان به همه چیز با حسن ظنّ و با تواضع مینگرد. شاگرد همه چیز میشود. چون میداند از خودش نیست غرور و تکبرش کنار میرود. اینها همه از تبعات آن نگاه توحیدی است. ⛔وقتی اینگونه نباشیم اسیر این مظاهر میشویم و خیلی حرفها را دیگر نخواهیم شنید. متعصّب و استاد پرست و استاد باز و کند ذهن و اسراف کار میشویم. 🔹همینطور نشستم و دوستان می آمدند و صحبت میکردیم و حرفهای سخنران را هم اصلا متوجّه نمیشدم ولی نمیدانم چرا منتظر چیزی بودم. گاهی باید کنار نخل رزق آسمانی متواضعانه نشست تا شاید خرمایی بر صفحه ی ذهن و دل انسان بیاندازد و کام انسان را یکباره شیرین کند. 🔸همینکه دوستان رفتند و توجّهم به سخنران جلب شد ایشان مطلبی از آن بزرگ مرد دوران خمینی کبیر رضوان الله تعالی علیه نقل کرد که فهمیدم رزقم همین بود. سالها قبل از مقام معظّم رهبری آن جمله ی معروفشان را شنیده بودم که فرمودند: «قضیه‌ی فلسطین کلید رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلامی است»؛ 🔹آری «معراجگاه رسول ختمی» در زمان ما خطّ مقدّم بین جنود عقل و جهل است. شاید اشارتی باشد که قرار است امت ایشان هم از همین نقطه به معراج رفته و با ظهور آن یوسف عوالم وجود، فرج پیدا کند. در زمان ما برای امتثال دستور قرآنی مقاتله با ائمة الکفر هیچ جبهه ای مهمتر از نبرد فلسطین وجود ندارد. 🔸دیدم امام راحلمان یک تقریر آسمانی و آخر الزمانی بسیار دلنشین از مسأله ی فلسطین ارائه کرده بودند و نشنیده بودم. در عین اختصار یک عیار بالاتری داشت. شنیدن چنین سخنی از فقیه و حکیم و عارف و سیاستمدار و حاکم بزرگی مانند آن روح الله کبیر خیلی به انسان میچسبد. امام عزیزمان در پیامی در روز ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۱ بعد از مجاهدت و شهادت برخی فلسطینیان پیامی کوتاه برای ملّت فلسطین و امّت اسلام دادند که با این جملات آغاز میشود: 🔻«مسئله قدس یک مسئله شخصی نیست، و یک مسئله مخصوص به یک کشور و یا یک مسئله مخصوص به مسلمین جهان در عصر حاضر نیست، بلکه حادثه‏ای است برای موحدین جهان و مؤمنان اعصار گذشته و حال و آینده، از روزی که مسجد الاقصی‏ پی‏ریزی شد تا آن گاه که این سیاره در نظام هستی در گردش است»🔺 👈در ادامه میفرمایند: 📖«و چه دردناک است برای مسلمانان جهان در عصر حاضر که با داشتن آن‌همه امکانات مادی و معنوی، در مرئی و منظر آنان به پیشگاه خداوند متعال و رسولان عالیقدرش اینچنین جسارت واقع شود ... با کدام عذر در مقابل خداوند قادر و وجدان بیدار انسانی می‌ توان در این امر اسلامی بی‌ تفاوت بود؟» 🔹تفکّر و تدبّر در فقره فقره ی این فرازها انسان را وارد اعماق دیگری از عالم حقایق میکند. تعجّب میکنم چنین فرازهایی را چرا تا کنون نشنیده بودم؟! چرا این را مدام در رسانه هایمان برایمان تکرار نکردند؟ بر دیوارها و پشت کتابها نمینویسند؟ حالا آن کوردلان و آن ابناء الدنیایی که مانند خفاشان جز حیات دنیایی را نمیبینند بگذار مسخره کنند و این حرفها را خیال بازی و واژه پردازی بدانند. 🔸ولی آنهایی که اهل قرآن و روایت و باطن اند میدانند تبار این حرفها چیز دیگر است. رفقا یک سجده ی شکری از اینکه در زمان زعامت این اولیاء الهی به این عالم آمدیم بکنیم و بعد به محاسبه و تفکّر بنشینیم که حکمت آنکه ما در این زمان آمدیم چه بود؟! نکند قرار است کاری کنیم؟!
ای مرد، در میانه‌ی میدان چه می‌کنی؟! در لابلای جنگل و باران چه می کنی؟! میز ریاست تو چه کم داشت از رفاه در ورزقان و در مه و بوران چه می‌کنی؟! دل کنده از اوامر و دستور و پایتخت در نقطه‌های مرزی ایران چه می‌کنی؟! ای هفت‌روز هفته، به فکر ضعیف‌ها همشانه ی فقیر و ضعیفان چه می‌کنی؟! «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ... فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ ... فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظیم»
باسمه تبارک و تعالی 💔«حکایت دیداری که به قیامت افتاد»💔 «وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ» 🔹نماز صبح را خواندم و دیدم انتظار خبر گویا فایده ندارد. وقتی بیدار شوم دیگر همه چیز معلوم شده. با همان حال بی خبری از سرنوشت این مردان خدا خوابیدم. بیدار شدم و دیدم ساعت از هفت صبح گذشته. گوشی را در دست گرفتم و دیدم همان لحظه پیکر این عزیزان و مکان سانحه پیدا شده. 🔸جای خلوتی رفتم و با گریه به زبانم جاری شد: «من بیچاره کجا وعده ی دیدار کجا؟!» آری! چه کسی باورش میشد وعده ی دیدار ما با این سرداران بزرگ جهاد خدمت دیگر به قیامت افتد! راستی دنیا که اینگونه مسحورمان کرده بود چه فانی و زائل بود. و راستی بهشت برین به آن متقیان جهادگر چه نزدیک بود. 💔و شما ای شهدای راه حق و جهاد و ای سالکان حقیقی راه آن نور ازل و ابد! ای بزرگ حل کنندگان معمّای عظیم هستی! ای واصلان دیار پاکی و سلامت! خوشا به حالتان! لقد استرحتم من همّ الدنیا و غمّها!😭 💔زیرک شما بودید! زرنگ شما بودید! برنده شما بودید! بیچاره ما بودیم! وامانده ما بودیم! غفلت زده ما بودیم! 💔ای خوشا به حالتان که با روی سفید به آن دیار ابدی کوچ کردید! ای خوشا به حال شما نیکبختان که با پیکر جراحت دیده در میانه ی کوه ها و درّه ها و مه و بارانها در آن عالم غیب طلوع کردید. 💔والله شما بردید! تجارت عظیم را شما بردید! قرعه ی سعادت ابدی به نام شما خورد و بزرگ برندگان همه روزگاران شدید! بر یک چشم بر هم زدن بر پشت همای سعادت نشسته و عازم دیار پاکی و دار السلام شدید! 💔شما زیرکان بودید که با بهایی اندک این روغن ریخته ی عمرتان را کیمیا زدید و به آن اقیانوس سعادت ابدی متّصل کردید: «مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» راه میانبر را در این سرای فانی به آن قلّه ی بهجت و سرور ابدی یافتید. 💔حال ما مانده ایم و این ظلمتها و فتنه ها! ما ماندیم و این گردنه ها و سختیها! ما ماندیم و این نفس خبیث و شیاطین جنّ و انس! ما ماندیم و آهی بر دل نشسته از جا ماندگی قافله ی سعادت! ما ماندیم و پای برهنه و سنگلاخها و صحراها و سرابها ... . 💔راستی چه زیبا میگفت سلیمانی عزیزمان: «یاران همه رفتند افسوس که جا مانده منم حسرتا این گل خارا همه جا رانده منم» 🔹رفقا بعضیها واقعا چه سعادتی دارند! حسودی که نه ولی آدم غبطه میخورد! بگذارید پرده ها کنار برود تا بفهمیم اینها چه سودی کردند؟! کجاها رسیدند و ما کجاییم؟! غبطه ندارد؟! 💔والله دل انسان از غبطه به سعادت اینها به درد می آید! «وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون‏» طوبی لکم! هنیئا لکم! مبارکتان باشد! سعادت بی نهایت ابدی گوارای وجودتان! دیگر راحت شدید! 📖«قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي‏ يَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لي‏ رَبِّي وَ جَعَلَني‏ مِنَ الْمُكْرَمينَ» 💔ولی ما چه! ما بیچارگان جا مانده از قافله سعادت چه؟! دعا کنید از آن منهم من ینتظرها و از آن ما بدّلوا تبدیلها شویم! برایمان دعا کنید! مدد دهید! 🔹ای مؤمنین! ای پیروان راه حسین بن علی! ای مشتاقان سعادت ابدی! آن منادی صادق ایمان را، آن خامنه ای عزیز را در این عصر ظلمت اجابت کنید! پیرامونش حلقه زده و صفوفی چون بنیان مرصوص را برای جهادی بزرگ تشکیل دهید! 👈شوق شهادت و آرزو و تمنّای آن را در دلتان زنده کنید و زنده بدارید! به عشق شهادت مجاهدت کنید تا لایقش شوید! آنقدر بنالید و گریه کنید و مجاهدت کنید تا ما را هم سوار این قافله کنند! قافله ی سعداء! 📖و أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِي قَتْلًا فِي سَبِيلِكَ تَحْتَ‏ رَايَةِ نَبِيِّكَ‏ مَعَ‏ أَوْلِيَائِكَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَقْتُلَ بِي أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِكَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُكْرِمَنِي بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَا تُهِنِّي‏ بِكَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي‏ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا
باسمه تبارک و تعالی «جوانمردان، جوانمردی کجا رفت؟!» 💔میخواهم به تشییع شهدا بروم. آنچنان به این عزیزان غبطه میخورم که قلبم به درد می آید. ای زیرکها! ای زرنگها! چه راحت جلوی دیدگان ما درماندگان فرو رفته در باتلاق ظلمات این دنیای فانی سوار همای سعادت شدید و رفتید! «وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ‏ الْمُتَنافِسُون‏» سبکبالان خرامیدند و رفتند! مرا بیچاره نامیدند و رفتند! اسیر و زخمی و بی دست و پا من! رفیقان این چه سودا بود با من! رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟ جوانمردان، جوانمردی کجا رفت؟! تو بالا رفته ای من در زمینم برادر روسیاهم، شرمگینم بر این در وای من قفلی لجوج است بجوش ای اشک، هنگام خروج است 💔یک درد دلی با این عزیزان دارم. گفتم مگر برای شما حدیث آن ختمی مرتبت را نخوانده بودند که: «مَنْ أَكَلَ وَ ذُو عَيْنَيْنِ‏ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ لَمْ يُوَاسِهِ ابْتُلِيَ بِدَاءٍ لَا دَوَاءَ لَه‏» همینطور جلوی دیدگان زل زده ی ما تشنگان و خستگان از آن آب حیات مینوشید و دلتان برای ما بیچارگان نمیسوزد؟! 💔لااقل مخفی سر میکشیدید و شعله ی حسرتش را به دل بیچاره ی ما نمیکشیدید! اگر میخواهید حلالتان کنیم دعایمان کنید. میدانیم جزای صدق و پاکیتان بود: «لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقينَ بِصِدْقِهِم‏» ولی مگر ما بیچارگان دل نداریم؟! خدایا اگر همه اش به لیاقت است پس فضلت کجاست؟! 📖«إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنْ كُنْتَ لَا تَغْفِرُ إِلَّا لِأَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ فَإِلَى مَنْ يَفْزَعُ‏ الْمُذْنِبُونَ‏ وَ إِنْ كُنْتَ لَا تُكْرِمُ إِلَّا أَهْلَ الْوَفَاءِ بِكَ فَبِمَنْ يَسْتَغِيثُ الْمُسِيئُون‏»