باسمه تبارک و تعالی (۸۲)
«سلوک فردی یا سلوک اجتماعی؟»
«شیّبتنی سورة هود»
«منازل السائرین بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام»
🔶انبیاء بزرگ الهی در ابتدا معمولا دوره ای خمول و عزلت و ریاضت را تجربه مینموده اند. با فضل و عنایت خداوند متعال سلوک خود را به حد مطلوب میرساندند. سپس گویا از این سفر طولانی به نوعی دیگر برمیگشتند تا جامعه خود را سلوک دهند.
🔻یعنی دیگر مسأله ی آنها مسأله نفس خودشان نیست بلکه مسأله نفس اجتماع آنها است. جامعه بسان نفس امّاره آنها در می آید. دیگر مسأله شان آن است که چطور اجتماع را به سمت خداوند متعال سلوک دهند🔺
👈راستی که با نهضت بزرگ خود یک سلوک اجتماعی راه انداخته اند که همگان را به نوعی درگیر مسأله سلوک راه توحید نموده اند.
👈شاید حکمت اینکه معمولا شغل چوپانی را تجربه کرده اند همین است. قرار است مانند چوپانی افراد جامعه را به سمت الله تبارک و تعالی سلوک دهند.
👈خود این هم یک مرحله بزرگ از بندگی آنان است. بندگی بسیار عمیقی است که ما عمق آن را درک نمیکنیم. یک جهاد بزرگ است. جهاد با نفس اجتماع.
✅انبیاء الهی با سه مرتبه از نفسانیت به جهاد بزرگ پرداخته اند. ابتدا از نفس خودشان گذشتند که «علیکم أنفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم»
✅در ادامه از نفس دیگران و ملامتگران گذشته و تابع هوای نفس دیگران نیز نشده و از آن رستند که:
📖«فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ»
✅و در نهایت به جهاد بزرگ برای مبارزه با نفس دیگران و تهذیب دادن آنها در مقیاس کلّ جامعه مشغول شدند. در این مرحله به شکل صادقانه و حقیقی سعی در رام کردن هوای نفس جامعه نموده و سلوک اجتماعی ایجاد کردند.
👈در این جبهه رأس مبارزه را جهاد علیه طاغوت زمان تشکیل میداد که یک مبارزه سیاسی بزرگ علیه حاکمیت غیر خداوند متعال و بنیادهای فلسفی شکل گیری جوامع بود. اینها دیگر مراتب والای صدق و راستی و همّت و مجاهدت است.
🔵در رأس این پیامبران حضرت ختمی مرتبت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله است که خاتم پیامبران و کسی است که به مبارزه نهایی با نفس جامعه در مقیاس جهانی پرداخت و عهده دار سلوک دادن کلّ جامعه بشری به سمت والاترین مراحل توحید شد. ان هو الا ذکد للعالمین.
✅از اینجاست که بر اساس حدیث مشهور فرمودند: «شیّبتنی سورة هود» و آن هم به دلیل این آیه که خداوند متعال در آن ایشان را مأمور تهذیب و سلوک عمومی میکند:
📖«فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ»
🔴بسیاری از ما خیلی دیر متوجّه میشویم که دین الهی واقعا خصلت اجتماعی دارد. نوعا افراد آن را به شکل غلیظی فردی فهم میکنند. راستی که باید از افق تهذیب اجتماع به دین نگریست. البته در این میان به هیچ رو مصالح مختصّ افراد نیز فدا نشده است. از قرآن کریم هم تفسیر فردی و هم تفسیر اجتماعی میتوان ارائه داد. باید به عینک آن خوب مسلّح شد.
🔹راستی این چه نفس نورانی است که این چنین از فیوضاتش فرهنگ و تمدّن توحیدی جوشش کرده و به عالم بشری رنگ و بوی توحیدی داده است. هزاران هزار شهید راه حقیقت و عالم و زاهد و عارف پرورش داده است. دم به دم در حال انقلاب و قیام و خروش و جوشش است.
👈برخی به دلیل حسگرایی و ضعف در بینش و قدرت تحلیل خیلی صفر و صدی به امور نگاه میکنند. وادی توحید وادی بی نهایت است و همه را میتوان به نوعی در جایی و نسبتی از آن دید.
👈الآن حتّی در نفس شرورترین انسانهای جامعه خودمان وقتی نگاه میکنیم میبنیم اثر یا آثاری از آن جهاد بزرگ نبوی علیه نفس جامعه در آن دیده میشود. برای او نیز رحمتی در پی داشته است. چه رحمت فردی و چه رحمت اجتماعی.
🔸منازل السائرین🔸
سابقا بیان نحله های مختلف فکری را در زمینه منازل سائرین الی الله یا به عبارت دیگر همان مراتب ایمان مطالعه کرده بودم. هر کدام با توجّه به زاویه ی دیدی که نسبت به بحث داشتند مراحل و مقاطعی را به چشم آورده بودند.
👈ازدیاد ایمان آثار خاصّی دارد که میتوان از حیثیتهای مختلف به آن نگریست. آثار معرفتی، افعالی، کرامتی و احساسات توحیدی. شرحش مفصّل است. استاد یزدانپناه حفظه الله در بحث ایمان و عمل صالح از سلسله مباحث عرفان در وادی عمل مباحث خوبی در این زمینه بیان نموده اند. میتوانید رجوع نمایید.
✅مانند بیان ابن سینا در نمط نهم اشارات که در بیان مقصد از دیدگاه عارفان از شروع سلوک با ایمان و برهان سخن گفته و سپس مراحل را در ریاضت و بعد در وقت و سپس در سکینه و انتها فنا خلاصه میکند. نکات جالبی دارد.
✅خواجه عبدالله انصاری مراحل را اجمالا در اسلام، ایمان و احسان خلاصه کرده و سپس صد منزل از آنها استخراج میکند.
✅خواجه نصیر الدین طوسی نیز در اوصاف الاشراف ایمان را به ایمان لفظی، ایمان تقلیدی، ایمان برهانی و ایمان شهودی تقسیم میکند.
✅صدرا نیز مراتب ایمان را در ایمان تخییلی، علم الیقین، عین الیقین و در انتها حقّ الیقین میداند.
✅علامه طباطبایی نیز در جلد اوّل تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه: «إذ قال له ربّه أسلم قال أسلمت لربّ العالمین» مراحل را اجمالا در چهار منزل اسلام لفظی، اسلام قلبی، اسلام سریره ای و سپس اسلام فنایی خلاصه میکند. البته این الفاظ را بنده برای کلام ایشان انتخاب کردم که برگرفته از محتوای فرمایش ایشان است.
🔷همه ی اینها نکات جالبی را در بردارد که به بصیرت انسان در شناخت راه عبودیت کمک شایانی میکند. واقعا باید اینها را فراگرفت و به مراتب بصیرت خود افزود. خودش شور آفرین، همّت بخش و جهت دهنده است. انسان را از افتادن در سطحی نگری و توهّمات حفظ میکند.
🔴ولی منازل السائرین در روایات اهل بیت علیهم السلام طور دیگری بیان شده است. چند بیان میتوان از مجموع روایات استخراج نمود ولی شاید چشمگیرترین آن همان بیانی است که مرحوم کلینی آن را در باب « بَابُ فَضْلِ الْإِيمَانِ عَلَى الْإِسْلَامِ وَ الْيَقِينِ عَلَى الْإِيمَان» گردآوری نموده است.
👈در این باب 6 روایت با اسانید معتبر نقل میکند که مضمون آن است که مراتب سعادت بشر در چهار منزل خلاصه شده میشود: اسلام، ایمان، تقوا و یقین.
همینطور بیان شده در بین نعمتهای خود چیزی کمتر از یقین بین بندگان پخش نشده است.
📖عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَةٍ وَ مَا قُسِمَ فِي النَّاسِ شَيْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ.
📖عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْوَاسِطِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْإِسْلَامُ دَرَجَةٌ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ الْإِيمَانُ عَلَى الْإِسْلَامِ دَرَجَةٌ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ التَّقْوَى عَلَى الْإِيمَانِ دَرَجَةٌ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ الْيَقِينُ عَلَى التَّقْوَى دَرَجَةٌ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَمَا أُوتِيَ النَّاسُ أَقَلَّ مِنَ الْيَقِينِ وَ إِنَّمَا تَمَسَّكْتُمْ بِأَدْنَى الْإِسْلَامِ فَإِيَّاكُمْ أَنْ يَنْفَلِتَ مِنْ أَيْدِيكُمْ.
📖عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الْإِيمَانِ وَ الْإِسْلَامِ فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّمَا هُوَ الْإِسْلَامُ وَ الْإِيمَانُ فَوْقَهُ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَةٍ وَ لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ النَّاسِ شَيْءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ قَالَ قُلْتُ فَأَيُّ شَيْءٍ الْيَقِينُ قَالَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِلَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ ذَلِكَ قَالَ هَكَذَا قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع.
💡راستش چند وقتی گاهی به این بیان فکر میکردم که مراد چیست؛ در حال رانندگی بودم که احساس کردم مطلب برایم حل شد.
💡متوجّه شدم این ترتیب در واقع همان بیان منازل السائرین از منظر نگاه اجتماعی به سلوک و همینطور با منطقی همگانی و همه فهم است. مراحلی را به چشم آورده و مورد تأکید قرار داده که واقعا اهمیت دارد.
✅آری اسلام که مرحله نخست سعادت است همان شهادتین در لفظ و التزام اجمالی به احکام ظاهری است که شخص را بتوان عرفا مسلمان نامید. مانند اکثر آنهایی که مسلمان شناسنامه ای بوده و البته رنگ و بوی خاصی نیز از اسلام به آنها گرفته شده است. اگر نگاه فردی به سعادت داشته باشیم اصلا این را مرحله نباید حساب کنیم؛ فقط چون در تعابیر دینی خیلی به چشم آمده به شکل رودربایستی یا برای طرح بحث مجبور میشویم از آن یادی کنیم. مثلا مرحوم خواجه نصیر در اوصاف الاشراف میگوید:
📖«و بايد دانست كه ايمان را مراتب است، از همه كمتر ايمان به زبان است كه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ» عبارت از آن است، و امر «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» اشاره به همان است ... آنچه در سلوك كمتر از آن نشايد ايمان به تقليد است و ايمان به غيب، چه ايمان به زبان تنها به حقيقت ايمان نباشد»
👈خواجه درست هم میگوید. با ایمان لفظی یا همان اسلام ظاهری نمیتوان سلوک را آغاز کرد ولی باید گفت که این به دلیل نگاه فردی به دین است. در نگاه اجتماعی به مسأله سلوک اسلام زبانی خودش خیلی مهمّ است. اینکه در ظاهر دیگر اندیشه ها کنار رود و انسانها وارد حوزه اسلام شده و احکام اسلامی بر آنها جاری شود.
👈هم از این جهت مهم است که تنور وادی ایمان را گرم نگه داشته و باعث جذب انسانهای مستعدّ و لایه ی حفاظتی برای اعماق مخفی تر ایمان است و به تعبیر زیبای امام رضا علیه السلام:
📖«يُقَاتِلُ عَنْ بَيْضَةِ الْإِسْلَامِ لَا عَنْ هَؤُلَاءِ لِأَنَّ فِي انْدِرَاسِ الْإِسْلَامِ انْدِرَاسَ ذِكْرِ مُحَمَّدٍ»
👈سابقا بیانی از مرحوم نراقی در معراج السعاده دیده بودم که مضمونش آن بود که میتوان تفسیری فردی نیز از ارزش اسلام ظاهری ارائه کرد.
👈به تعبیر ایشان کسی که اسلام ظاهری بیاورد به تدریج با توجّه به فطری بودن دین و پاکی ائمه این دین آسمانی با اندکی تنفّس و زندگی در فضای دینی زمینه های گرایش قلبی در او فراهم میشود. نکته ی خوبی است.
✅اما مرتبه ی دوّم که ایمان است در این روایات ناظر به عقد قلبی و سکون درونی نسبت به حقائق غیبی است. اینکه خدایی هست که کمال بی پایان است و اینکه کمال انسان در وصول به اوست و این وصول امکان دارد و اینکه معادی در کار است و راهنمایانی وجود دارد و... . در بین مسلمین اعمّ از شیعه یا سنّتی برخی به این درجه میرسند که چنین ایمانی داشته باشند. این ایمان است که میتوان با آن سلوک را آغاز کرد. این همان مرتبه ای است که ابن سینا در نمط نهم اشارات از آن اینگونه یاد نموده است:
📖«أول درجات حركات العارفين ما يسمونه هم الإرادة. و هو ما يعتري المستبصر باليقين البرهاني، أو الساكن النفس إلى العقد الإيماني من الرغبة في اعتلاق العروة الوثقى فيتحرك سره إلى القدس لينال من روح الاتصال. فما دامت درجته هذه فهو مريد»
👈خواجه نیز در اوصاف الاشراف میگوید:
📖«و هرگاه اعتقاد جزمى حاصل باشد به آنكه كاملى مطلق يعنى آفريدگارى هست، با سكون نفس سلوك ممكن باشد»
✅مرتبه سوّم هم تقوا است. مراد از تقوا در این روایات همان دست به کار شدن جدّی و عمل صالح است. اموری که گرد و غبار را از روی چهره ی فطرت شسته و فطرت خدا جوی انسان را بیدار و بیدارتر کرد و تناسب بیشتری با عوالم قدسی حاصل می آورد. تقوا در اینجا در واقع همان دستور سلوک و ریاضت متناسب با آن است. ریاضت توحیدی مبتنی بر قدم حق و عاری از قدم نفس.
✅مرتبه چهارم هم یقین است. یقین به آن بُعد معرفتی مراحل سلوک انسانی اشاره دارد. حاصل اسلام، ایمان و تقوا آن است که مدام و مدام به مراتب معرفت توحیدی انسان افزوده شده و خدایی تر و خدایی تر شده و پای به مراحل بلندی از معرفتهای توحیدی اعمّ از معرفتهای فطری، حصولی، شهودی و فنایی میگذارد.
👈معمولا برای اینکه مثالی برای این مرحله بیان شود در روایات از اموری مانند: « التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِلَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ» یاد میشود. ولی باید دانست اینها مثالهایی برای معرفتهای حاصل از یقین است.
👈این یقین در تقسیم دیگر به علم الیقین و عین الیقین و حقّ الیقین قابل تقسیم است. نهایتش هم یقین فنایی است. یعنی آن عمق عمیق عبودیتی که در ندیدن یا نیافتن خود در مقام بندگی برای انسان جلوه میکند. آنجایی که انسان اعمالش از روی فقر محض و عدم استقلال واقعی سر میزند.
🔶انصافا تقسیم منازل السائرین به: اسلام، ایمان، تقوا و یقین خیلی روان، گویا، همه فهم و عمیق است. مقاطعی هم به چشم آمده که بسیار مهمّ است. ابتدا از سلوک اجتماعی در آن غفلت نشده و با برجسته کردن مرحله اسلام مورد تأکید قرار گرفته است. سپس به نقش اساسی قلب و باطن در سلوک با برجسته کردن مرحله ایمانی تأکیده شده است. در هر حال راه وصول به خداوند متعال از طریق سلوک نفسی و آحادی طیّ میشود.
🔸در لفظ ایمان همینطور به ایمان برهانی و علمی طوری تأکید نمیشود که خود رهزن گردد. اصالت با خود ایمان است. چه از راه اعتماد فطری تقلیدی حاصل آید یا یقین برهانی.
🔸در ادامه ملاک ریاضت را به تقوا یعنی قدم صدق در عبودیت و اخلاص در بندگی و نه قدم نفسانی برای وصول به کمالات بیان نموده است. ریاضت بوی انانیت داده و مناسب راهی که در فضای توحیدی رقم میخورد نیست.
🔸در انتها هم مقصد را در اموری مانند کرامات و حتّی کمالات نفسانی که بوی خودیّت میدهد نداده و آن را در مراتب یقین توحیدی عنوان نموده است.
🔴البته باید دقّت کرد که این مراتب را میبایست به شکل تشکیکی معنی نمود. برای سهولت فهم و بیان مراتب است که به شکل مقاطع دفعی از آنها یاد میشود.
👈همچنین ایمان و همینطور تقوا تا انتها باقی مانده و قوی و قوی تر میشود و اینطور نیست که در مراتب یقین و فنا از میان برود. آنچه رخ میدهد عمق یافتن و عمیق و عمیقتر شدن ایمان و مراتب پرهیز است.
🔻وقتی سخن از فنا میکنیم چه فنای در رؤیت و چه حقیقت فنا مرادمان آن عمق بندگی نهفته در این مرتبه عالی است. حال هر اسمی میخواهید روی آن بگذارید! آن عمقی که در آن انسان معنای مالکیت حقیقی خداوند متعال به امور را درک کرده و و متوجّه عمق فقر همه هستی نسبت به آن وجود یگانه میشود. عبادتش دیگر عبادتی دیگر است🔺
👈شاید برای ایجاد نشدن چنین سوء تفاهماتی است که در متون دینی از به کار بردن چنین مفاهیمی پرهیز شده است.
👈متن دینی ناظر به سلوک اجتماعی و منطبق بر فهم عموم است. ولی در متون علمی که در هر حال با تفصیل و تقسیم و تفکیک حیثیات سر و کار دارد انتظار میرود چنین اصطلاحاتی دیده شود. در هر حال الامر سهل.
باسمه تبارک و تعالی (۸۳)
«پیر پالان دوز»
«عظمت نهضت صدرایی و قیام امام خمینی»
«مؤمن انقلابی ایمانش قویتر از مؤمن غیر انقلابی است!»
🔵امروز صبح ۲۲ بهمن از حرم مطهر امام رضا علیه السلام برمیگشتم و از کنار مقبره ی شیخ محمد عارف مشهور به پیر پالاندوز عبور کردم. وی را بیست و هفتمین قطب سلسله ذهبیه میدانند. گفته میشود که اهل علم رسمی هم نبوده است. صاحب یک خانقاه معروف در آن روزگار بوده است.
💡از خود پرسیدم راستی چرا طرفداران و شاید سلاطین صفوی چنین مقبره ی با شکوه و مفصلی را برای این شخص که در هر حال اهل فقاهت و یا دانش نبوده احداث کرده اند؟!
👈گویا آن زمان ارادت ویژه ای به صوفیه و اهل باطن داشته اند. گویا از بعد معنویت عرفانی اسلام خیلی شور و انرژی میگرفتند.
👈صفویه خودشان هم اساسا از صوفیه شیعه بودند و قیامشان نیز قیام صوفیان شیعی بود نه قیام فقهاء شیعه و متشرعین.
💡همانجا به ذهنم خطور کرد که این ریشه در قبول وجود یک تفاوت بین بعد باطنی و بعد ظاهری اسلام در آن زمان دارد. آن وقتها گویا تلقی آن بوده و شاید واقعیتهای میدانی آن را تایید میکرده که از دل فقه و فقاهت و متشرع بودن معنویت و کرامت و معرفت نمیجوشد.
👈طریقت را راهی دیگر است! علم عشق در دفتر نباشد! معرفت و معنویت و کرامت را باید در میان صوفیان جست و فقاهت و قوانین دینی را از فقها. عقلانیت و بحث و نظر را هم از فلاسفه و متکلمین.
👈گویا در آن زمان واقعا طوری بود که عادتا معنویت و عرفان در فضای فقه و فقاهت و تفکر رقم نمیخورد!
👈خود افراد و جامعه هم چنین انتظاری از فقه و فلسفه نداشته و راه معنویت را جدای از فقه و دانش میدانستند! بلکه اینها را موانعی برای معنویت میپنداشت!
🔸«صدر المتألهین و حلّ تعارضهایی بزرگ»🔸
💡سپس به دلم افتاد که این به برکت نهضت بزرگ صدرایی و مروّجین بزرگوار و مخلص آن بود که میان فقاهت و فلسفه و معرفت جمع نمود.
👈این به برکت این بزرگ مرد بود که عرفان در فضای ولایت و تشیّع و تشرّع و تعقّل رقم خورد. از بازاری بودن و سطحی نگری و خرافه گرایی جدا شد. خودش در کتاب شریف کسر اصنام الجاهلیة گوشه ای از مجاهدت علمی خودش را در این زمینه بیان نموده است.
🔻بر اساس حکمت صدرایی و روحی که او در فرهنگ شیعی دمید دیگر شخصی مثل پیر پالاندوز اگر بخواهد چنین جایگاهی بین شیعه پیدا کند انتظار آن است که باید به نوعی فقیه و فیلسوف هم باشد. اینها قابل تفکیک نیست. معنویتش باید امتدادی از فقه و تفلسف و تشرّعش باشد. معنویت منهای فقاهت و نظر نقص است. دیگر سطح جامعه شیعه و حوزه های علمیه شیعی طوری ارتقا یافته که اینها را الگوی کار خود به شکل عادی نمیگیرد. خود اینگونه افراد نیز دیگر به خود اجازه نمیدهند که الگوی همگان قرار گیرند و متوجه نواقص خود گشته و در صدد استفاده از علمای راستین خواهند بود. جامعه نیز ورای احترام و ارزشی که برای ایشان قائل است متوجه نقص آنها و ارزش علم و دانایی و فقاهت میشود🔺
🔹در زمان خودمان آیا شخصی مانند مرحوم رجبعلی خیّاط ادّعایی داشت! کسی آیا برای او بارگاه با شکوهی ساخت؟!
🔷صدرالمتألهین این بزرگ مرد دوران و افتخار شیعه، واقعا به فقه و فقیه ارزش داد. به معنویت ضابطه و میزان داد. به فلسفه معنویت و خداپرستی صادقانه داد. تعارضهای بزرگی را حل کرد. انصافا حق عظیمی بر ما دارد. چه بخواهیم یا نخواهیم! چه بدانیم یا ندانیم!
🔸«امام خمینی و حلّ تعارضی بزرگ»🔸
راستی در چه نیک دورانی زندگی میکنیم که چنین تعارضهای بزرگی به برکت مجاهدت این بزرگ مردان الهی از جلوی پای ما برداشته شده و حقیقت بهتر نمایان گشته است. در زمان ما یک تعارض دیگر نیز حل شد که صدرا هم موفق به آن نگشته بود. تعارض فقاهت، عرفان و فلسفه با سیاست و قیام علیه طاغوتهای زمان!
👈کسی از فقیه، فیلسوف، عارف دیگر انتظار نداشت که سیاستمدار و قیام کننده علیه طاغوتهای زمان باشد. اساسا وادی سیاست گویا ربطی به معنویت و فقاهت و عقلانیت الهی نداشت.
👈تسلیم این امر شده بودند که تا بوده و تا هست باید به دست طواغیت باشد مگر در زمان ظهور! ما نیز وظیفه ای در این راستا نداریم و اگر داریم شدنی نیست!
👈این بزرگ مرد تاریخ اسلام امام روح الله موسوی خمینی رضوان الله تعالی علیه بود که این تعارض عظیم را برایمان حل کرد!
👈عرفان و فقه را از گوشه ی محرابها و زیارتگاهها به سنگرها و جبهه ها کشاند! چه شهدایی که تقدیم راه حقیقت نکرد! چه حماسه هایی که نیافرید!
✅واقعا جنبه ای دیگر از بندگی خداوند متعال را به ما یاد داد! مایی که فراموشش کرده بودیم و با توجیه و تاویل خو گرفته بودیم!
✅ما که جهاد را بلد نبودیم و افق و گستره اش را نمیفهمیدیم! مایی که دشمن اصلی بشریّت و خطر بزرگش را تشخیص نمیدادیم!
👈همین شعار بزرگ مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل که امام خمینی به ما هدیه داد مگر کم چیزی است؟ ما را از ابتلاء به بزرگترین منکر اجتماعی و بزرگترین گناه کبیره که همگان را به نوعی آلوده کرده بود و آن هم قبول ولایت طواغیت بود نجات داد.
👈سالکان ما در بهترین حالت خود را از شرّ نفس خودشان و شرّ نفوس دیگران و تبعیت از هواهای نفسانیشان در حدّ محدود نجات داده بودند ولی در هر حال گرفتار تبعیت از قواعدی بودند که در فضای طاغوتی رقم میخورد. بندگی خدا در سطح جامعه حتی توسط آنان عمل نمیشد.
🔸«شب الله اکبر در حرم مطهّر رضوی علیه السلام»🔸
بگذارید مقداری ملموس تر بگویم! دیشب شب جمعه بود! در حرم مطهّر امام رضا علیه السلام و در حیاط مقصوره مسجد گوهرشاد نشسته بودم. اذکاری گفتم. دیگران هم انجام میدادند. از بچه ها هم مراقبت میکردم. اشعاری زیبا هم پخش شد. دعای کمیل با صدای شیوای یکی از مدّاحین بزرگ کشور برگزار شد.
👈واقعا چه فضای خوبی و چه دعای بزرگی و چه ماه شریفی و چه مکانی! روضه هم خوانده شد! همه نوع غذای معنوی موجود بود! جایتان خالی! هر کدام حلاوتی داشت.
✋ولی در ادامه چیزی رخ داد که واقعا حلاوتش سنخ دیگری داشت. طعم دیگری داشت. مزه صدق و بیرون آمدن از انزوا و امتداد دادن به معنویت در واقعیات زندگی را داشت. آری شب الله اکبر بود.
👊ساعت ۹ شد! هنگام بانگ الله اکبر به یاد ۲۲ بهمن ۵۷. و ذکّرهم بایّام الله! به یاد آن یوم الله بزرگ. ما هم یکباره با دیگران از لاک عبادات و معنویت فردی خود خارج شده و در یک حرکت جمعی سرها را بالا آورده و با فریادمان طعم شیرین عبادت سیاسی و امتداد دادن به اندیشه توحید در صحنه اجتماع و مبارزه با طاغوت را مقداری چشیدیم.
🙏انصافا طعم دیگری داشت! انصافا این هم کمی از آن لذّت دعای کمیل و آن گریه ها نداشت! بلکه صادقانه تر بود. خودش نوعی مبارزه با نفسانیت بود! آدم احساس میکرد دنیایی دیگر از فعالیتهای عبادی و تقرّب است. چیزی از سنخ لذّت ناشی از خشم مقدّس داشت. گاهی هنگام نهی از منکر و امر به معروفها شاید تجربه اش کرده باشیم.
🔹در صحن ایستاده بودم و همین نوای الله اکبر را که میشنیدم به یاد آن پیر فرزانه آن مجاهد فی سبیل الله امام خمینی افتادم. قبلا هم در بذل الخاطرها گفته بودم و باز هم میگویم:
سعدت بغرة وجهک الایّام
و تزیّنت بلقائک الاعوام
🔸«انسان انقلابی ایمانش کاملتر است»🔸
با خود به فکر فرو رفتم. اینهایی که میگویم واقعیت است و برای ربط بین مباحث نیست. واقعا به فکر فرو رفتم و گفتم خدایا واقعا این چه عمق و لذّتی از عبادت و بندگی است که مجاهدین درگاهت مخصوصا علما و سردمداران آنها نظیر رهبر معظّم انقلاب تجربه کرده و میکنند. چه ایمان مستحکمی را تجربه میکنند! شاید ما هنوز نچشیده ایم!
👈به یاد مرحوم شهید عزیز نوّاب صفوی هم افتادم. آری به راستی کسی که در حیات دنیایی عبادت سیاسی و مبارزه با طاغوت ندارد ایمانش ناقص است! چه بخواهد یا نخواهد! بداند یا نداند!
🔴میدانید سرّش چیست؟ زیر سرّ یک قاعده ی طلایی در امور معنوی است. «لا تنفکّ الحقیقة عن آثارها». دار وجود و حقائق انسجام و به هم پیوستگی دارد. نمیشود چیزی باشد ولی لوازم و ملزوماتش محقق نباشد. لذاست که در تشخیص دعاوی باید به علامتها و آثارش توجّه داشت.
👈این همان مطلبی است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در جریان حارثه تذکّر داد. «إِنَّ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةً فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ» در روایت دیگری نیز در اصول کافی امام باقر علیه السلام نقل میکند که:
📖«بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ إِذْ لَقِيَهُ رَكْبٌ فَقَالُوا السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ مَا أَنْتُمْ فَقَالُوا نَحْنُ مُؤْمِنُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَمَا حَقِيقَةُ إِيمَانِكُمْ قَالُوا الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عُلَمَاءُ حُكَمَاءُ كَادُوا أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْحِكْمَةِ أَنْبِيَاءَ فَإِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَا تَسْكُنُونَ وَ لَا تَجْمَعُوا مَا لَا تَأْكُلُونَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»
👈حال بگذارید یکی از آثار ایمان واقعی و ریشه دار را بگویم. ایمان اگر واقعیت دار و ریشه دار باشد نمیشود از غیرت الهی خالی شود.
👈مؤمن واقعی به هیچ رو نمیتواند ببیند حاکمیت خدا و اولیاء الهی توسّط طواغیت غصب شده است. اگر هیچ کاری هم از دستش بر نیاید فقط از باب ضرورت و تقیه با آنها کنار می آید والا در دل و زبان و رفتار دشمن آنان است. از اینجاست که «التقیة دینی و دین آبائی»!
👈یعنی اگر میبینید ما قیام نمیکنیم یکبار توهّم نکنید که با کدخدای زمان کنار آمده ایم! سازش کرده ایم! هیچ سازشی در کار نیست. مؤمنی که در سر هوای بندگی را داشته و معتکف کوی آن واحد یگانه است مگر میتواند با این طاغوتها کنار بیاید!
👈اینهایی که میگویند واقع بین باشید و باید با کدخدا کنار آمد معنایی را از این امر اراده میکنند که نسبتی با اندیشه ی توحیدی تقیه ندارد.
👈کسی که در دعوای محبّت خدا و توحید و ربوبیت تشریعی صادق است نمیتواند با طاغوت کنار بیاید! نه فقط در ذهن و دل بلکه در زبان و عمل و قیام اجتماعی هم همینطور است.
👈عبادت سیاسی و انقلابی بودن مؤمنین امتداد طبیعی عمق ایمان و از لوازم حبّ فی الله و بغض فی الله آنان است.
🔵ایمان حقیقتی است که آثاری دارد. برای تقویت ایمان یکبار میتوان با تلقین محتوای آن به تقویت آن پرداخت و یکبار میتوان با تقویت آثار آن چنین کرد. برای تضعیف ایمان نیز همینطور است.
👈اگر ایمان قوی شد قهرا تبرّی را در بر خواهد داشت. اگر مؤمن اسیر شبهات و یا موانعی شد و تبرّیش ضعیف شد و یا به عرصه های مهم اجتماعی کشیده نشد بداند یا ایمانش قوی نیست و یا یک ایمان سکولار شرطی شده یافته است. آری گویا از این روست که: (فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما)
👈بداند اگر تبرّی را تقویت نکند ایمانش به عمق مطلوب نخواهد رسید. اگر به ولایت طاغوت تن داد و یا به مصاف آنها نرفت بداند همین کارش به نوعی باعث تضعیف ایمانش شده و او را از مراتبی از ایمان محروم نموده هر چند خودش نداند.
🔹رفقا میدانید جدایی دین از سیاست یعنی چه؟ یعنی سیاسیون از ما بهتران هستند! دین و خدا برای توده هاست! سیاست عرصه توجه به خدا نیست! و یا در سیاست خدا دستوری ندارد! در سیاست نمیتوان عبادت نمود!
🔸این همان چیزی است که امام راحل قهرمان وادی اسلام سیاسی آن را برایمان حلّ کرد! آری سیاست ما عین دیانت ماست.
🔹رفقا! انصافا عبادت، معنویّت و معرفت بعد از نهضت صدرایی و نهضت امام خمینی عمق و طعم دیگری دارد!
باسمه تبارک و تعالی (۸۴)
«چرا شما مذهبی ها الگو نمیشین؟!»
🔴یکی از بانوان بازیگر کشورمان اخیرا با انتشار یک کلیپ درباره انتقاد به پوشش های زننده بازیگران در جشنواره فیلم فجر نوشته است:
📖«به چه نکته ی خوبی اشاره شد!! بنده شخصا تا به حال به این موضوع دقت نکرده بودم! بعد یه سؤال دیگه فقط؛
📖چطور یه عده ای با بدترین پوشش، (همون عده ای که رفتار غیر عفیفانه شون بر هیچ کس پوشیده نیست) میشن ستاره و میشن الگو و براشون فرش قرمز میندازن ولی بعد مثلا شما دوتا عزیز نمیشین الگو؟!
📖چرا رفتار و شکل و شمایل عفیفانه تون الگو نمیشه؟! مشکل از کجاست؟! چرا محبوب نیستین؟! چرا طرفدار ندارین؟! چرا به دل مردم نمیشینین پس؟!
📖چرا بعد از گذشت چهل و سه سال همچنان، سبک زندگی که با تمام توان مبلغش هستین جذاب و همه گیر نمیشه؟! چرا؟»
💡دیدم سؤالات مطرح کرده! گرچه مغالطات موجود در آن آشکار است ولی به دلم افتاد شاید پاسخ به آن مناسب باشد.
👈راستش اصلا گمان نمیکنم خود ایشان فهمیده باشد عمق کلامش و لوازم آن چیست؟! میشود حرفشان را خیلی جدی نگرفت! یک فیلسوف که حرف نزده تا لوازم و ملزومات کلامش را هم حساب کرده باشد. نکاتی عرض میکنم:
🔸«مطلب اوّل»🔸
این سبک رفتار و پوششی که ایشان میگوید جذاب نیست را مگر قشر مذهبی جامعه، آخوندها و نظام اسلامی اختراع کرده اند؟! مگر حجاب را ما میگوییم؟! این دستور صریح دین اسلام است:
📖«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ»
📖«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِ... وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»
🔴منکر آن یا مسلمان نیست و یا غافل است! در خصوص این مورد غفلت صادق است. اگر هم قبول ندارند بیایند صریح بگویند اهل کدام دینند و چه فلسفه ای دارند؟! گرچه خودشان نمیدانند که دارند چه میگویند!
👈سابقا در بذل الخاطر شماره ۵۹ بیان کردم که مدرنیسم و در ادامه لیبرالیسم چطور مخفیانه و منافقانه در حال مبارزه با ایمان انسانها بوده و از پشت به باورهای اعتقادی آنها خنجر میزند.
👈به اینها باید خودآگاهی داد! آیا معتقدند خدایی در کار نیست؟ آیا معتقدند که خدایی هست ولی فرستادگان و شریعتی ندارد؟! آیا معتقدند فرستادگانی دارد ولی پیامبر ما آن فرستاده نیست؟! آیا معتقدند فرستاده ی خدا پیامبر ماست ولی این حکم را اشتباه گفته و یا ما اشتباه به ایشان نسبت میدهیم؟!
👈نوع این افراد ولو نادانسته در زمین خدای منهای شریعت گام میزنند. عمق باور به خدای بدون شریعت نیز به انکار خدا و الحاد برمیگردد که در بذل الخاطر شماره ۲۸ کلام ریچارد داوکینز را در این زمینه آوردم.
👈منتها چون گزینه ی موجّه بی خدایی و الحاد برایشان وجود ندارد نفسانیت خود را در قالب خدای منهای شریعت تخلیه میکنند. هزینه ی حذف اندیشه خدا برایشان خیلی سنگین است و فعلا توان پرداختش را ندارند.
🔸«مطلب دوّم»🔸
منطق پنهان در کلام ایشان نیز چیزی از این قبیل است که: چون مثلا با وجود تاکید تاریخ بشری به عدالت هیچ گاه محقق نشده پس ظلم جذابتر و بهتر است!
👈چون با وجود تبلیغ زیاد و هزینه معتادان ترک نکرده بلکه بیشتر شده اند پس مشکل در عدم اعتیاد است؟! چون با تبلیغ زیاد بین جامعه ایرانی هنوز گناه دروغ شایع است پس صداقت جذابیتی نداشته و دروغ بهتر است!
👈آیا چون فرضا اکثر جامعه سراغ بد حجابی رفت این یعنی حجاب بد است؟! حتی نوع این افراد نیز منکر ارزش حجاب نیستند!
🔹منطق ایشان یک منطق قدیمی در مواجهه با ادیان آسمانی است. قرآن کریم میگوید در زمان حضرت نوح علیه السلام نیز چنین اشکال میکردند!
✅میگفتند چطور به تو ایمان بیاوریم در حالیکه تنها انسانها پست و سطوح ساده اجتماعی تابع تو شده اند! تو اگر بر حقّ بودی جذابیت داشتی و مترفین و سلاطین و اغنیاء و... را به خود جذب میکردی! «قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُون؟!»
✅آیا ایشان نشنیده است که بر اساس نصّ صریح قرآن کریم هیچ پیامبری نبود جز آنکه نه تنها برای بسیاری از قومش به تعبیر ایشان جذابیت نداشت بلکه کار به تمسخر هم کشیده بود بلکه تمسخر کردنشان هم دائمی و عادت شده بود؟!
📖«يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُن»
✅همین منطق را معاویه در برابر امیر المؤمنین علی علیه السلام به کار میبرد! میگفت تو چطور میگویی من بر حقّم در حالی که قومت یعنی قریش هم تو را قبول ندارند و برایشان جذابیتی نداری!
🔴در مورد ایشان که معتقد است جوانان او را به جای یک بانوی محجبه الگو انتخاب نموده و فرش قرمز برایش پهن میکنند باید گفت مرادشان از الگو چیست؟ مرادشان از آن عده ای که ایشان را الگوی خود انتخاب کرده اند چه قشری هستند؟
🔹کافی است یک مطلبی را بیان کنم. اگر ایشان نستجیر بالله فرضا بی حجاب و لخت شده و نظام اسلامی هم در مورد او استثنائی قائل شود و کاری به کارش نداشته باشد به نظرتان طرفداران ایشان خیلی بیشتر نمیشوند؟!
👈قطعا فالورهایش بیشتر میشوند! ولی آیا چنین محبوبیتی را ایشان مناسب کرامت انسانی خودشان میدانند؟! آیا چنین محبوبیتی را برای خودشان روا میدانند؟! این یعنی یک سری لذائذ و جذابیتها وجود دارد که ایشان هم رعایت آن را مهمتر از محبوبیت پیدا کردن نزد دیگران و کثرت طرفدار میداند.
👈بد نیست انسان گاهی با خود خلوت کند و مقداری به ترک گناه و محاسبه و مراقبه بپردازد و سپس که گرد و غبار غفلت و انکار کنار رفت ببیند واقعا چه انسانی است! چقدر می ارزد!
🔹انسان هر چند بتواند ماهرانه در باطنش خودش را فریب دهد ولی در باطن باطنش نه! آیا خودش خودش را قبول خواهد کرد؟! آیا از این همه استرس و افسردگی و نا آرامی و ناکامی وحشت نمیکند؟! آیا حاضر است خودش را به عنوان الگو معرفی کند؟!
🔹آیا آسمانها و زمین و کهکشانها و دریاها و کوهها و ... آفریده شده که چنین انسانی ثمره و الگویش شود؟! اگر چنین است راستی که عجب خلقت بی معنایی است! عجب خلقت عبثی است! سبحان الله!
🔸«مطلب سوّم»🔸
اما در مورد مساله جذابیت بی حجابی و عدم جذابیت حجاب هم چند جمله عرض کنم! مگر حقانیت حجاب مبتنی بر جذابیت ابتدایی آن است؟!
👈میدانید چنین منطق سستی سر از کجاها در می آورد! حقانیت این امور مبتنی بر مصالح و مفاسد مترتب بر آن است.
🔻حجاب برای سلب جذابیت زنان نیامده! حجاب آمده تا جذابیت بانوان را مدیریت نموده و آن را به مجرای صحیحش که خانواده است هدایت کند🔺
👈رعایت چنین دستوراتی باعث جذابیتهایی عمیقتر و ماندگارتر مانند تشکیل یک خانواده امن و آرام و زمینه ساز برای لذتهای والاتر دنیایی و روحی میشود که اگر اندکی از آن نصیب هزاران نفر از ما شود به جان خودم سوگند به پوچی دنیا پی خواهیم برد.
👈زندگی ما پیش چنین افراد الهی مردگی است. حتّی نزد انسانهای مؤمن که در اوائل وادی سلوک راه توحید هستند مردگی است.
📖«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم»؛
👈بندگان خدا دچار غرور دنیا و تسویل نفس شده اند. انسان را و ماهیت ابتلائی دنیا را نشناخته اند. ولی افسوس که باید با اختیار و انتخاب خودشان و با مجاهدت و تلاش به این حالات و سوانح و اوقات و بارقه های نوری برسند.
🔷همچنین در مورد جذابیت باید میان جذابیت ظاهری و جذابیت واقعی تفکیک نمود. انسان لایه ها و سطوح امیال مختلفی دارد که برایش ظاهر و باطن می آفریند.
👈از یک چیزی در یک لایه وجودی اش خوشش می آید و در لایه ی دیگر بدش می آید. جذابیت ظاهری مبتنی بر بعد دنیایی و سطحی بشر است. هوای نفس است.
👈مگر کسی منکر آن است که اگر زنی زیبا بی حجاب شود برای مرد به شکل طبیعی جذابیت دارد؟! ولی آیا آشکار کردن چنین جذابیتی به شکل مطلق و بیرون از محیط خانواده رواست؟!
👈اما جذابیت واقعی و فطری چه؟! آیا واقعا آن روح تعالی گرای بشری وقتی بیدار شود اصلا به چنین افرادی به عنوان الگو مینگرد؟! آیا وقتی مقداری بیدار میشود از بودن در کنار چنین افرادی لذّت میبرد یا گریزان از آنها به دنبال انسانهای واقعی است.
👈آیا وقتی در کشتی هنگام غرق شدن است و یا از سرطان پزشکان او را رد رده اند کسی سراغی از این الگوها میگیرد و التماس دعایی از آنها دارد؟!
✅همه ی ما میدانیم در باطن باطنمان عمیقا برای چه کسی احترام قائلیم. چه کسی برایمان جذابیت دارد. اصل این مسأله ریشه در مباحث لذّت و الم دارد و اگر افراد واقعا علاقه مند به عمق این بحث و مراتب سعادت هستند میتوانند نمط هشتم و نهم اشارات ابن سینا را مطالعه کنند. تازه برایشان روشن میشود که مسأله جذابیت و لذّت چه اعماقی دارد!
🔸«مطلب چهارم»🔸
اما در مورد نسبت میان بد حجابی امروزی با عفت باید گفت قطعا حجاب زمینه های عفت شخصی و اجتماعی را بالاتر میبرد. در این شکی نیست.
👈ولی ما هرگز ادعا نمیکنیم که بانوان بد حجاب امروزی لزوما زنانی کم عفت و یا بعضا بی عفت شده اند! خیر! بنده در بذل الخاطر شماره ۸۰ بیان کردم که این زنان دچار یکی از فریبهای بزرگ قرن شده اند!!
✋فریب تفکیک بین جذابیت و زیبایی ظاهری زنان برای مردان و جذابیت جنسی آنها برای مردان! بیچاره ها نمیدانند تبرج زن همانا و جذابیت جنسی آن برای مردان همان!!!
✋گمان میکنند این تلازم یک تلازم اتفاقی و ناشی از بیماری روانی و جنسی موردی در میان برخی مردان است. نمیدانند طبیعت مرد چنین سرشته شده و ریشه در مصالح آفرینش دارد.
✋مرد عادتا میتواند بین عمل جنسی و محبت تفکیک نماید ولی زن عادتا نمیتواند. مرد عادتا نمیتواند بین زیبایی زن و جذابیت جنسی او تفکیک نماید ولی زن عادتا میتواند بین زیبایی و جذابیت جنسی تفکیک قائل شود.
👈آیا حواسشان به این تفاوتها هست و بد حجابی میکنند! به نظرم بسیاری اگر بدانند چنین است هرگز به خود اجازه نمیدهند چنین نگاه های آلوده ای به آنها بشود و یا به تعبیر دیگر نگاههای بسیاری را به خود آلوده کنند.
🔸«مطلب پنجم»🔸
ایشان معتقد است که نظام اسلامی چهل و سه سال است با تمام توان مبلّغ حجاب و سبک خاص پوشش و رفتار بوده ولی کسی را جذب نکرده است!
👈در این زمینه سابقا در بذل خاطر شماره ۷۵ بحث کردم که اساسا پدیده ی بی حجابی یک تصمیم شوم سیاسی و یک پروژه صهیونیستی در تاریخ بشر بوده که کلّ بشریت را درگیر خود کرده است. هدف هم از میان بردن خانواده به دلیل اهداف سیاسی و اقتصادی است.
🔹اتّفاقا تبلیغ واقعی و بسیار وسیعی در جهت بی حجاب کردن افراد شده است. عشری از اعشار این تبلیغ در راستای حجاب به شکل واقعی رخ نداده است. آیا اینطور نیست؟!
🔸در مورد خود ایشان آیا واقعا بیست سال پیش حاضر بود خودش با انتخاب خودش این حجابی را که امروز دارد آن زمان استفاده کند؟! به گمانم حتی به ذهنش همخطور نمیکرد!
👈خود ایشان مگر کم تغییر کرده است! آیا این تغییر یک مسیر طبیعی بوده و یا مسیری است که افراد را به آن هل داده اند. دیکته کرده اند!
👈آیا ایشان نمیداند در یک مقیاس کلان اجتماعی نمیتوان انتظار یک خانواده سالم را با شیوع بد حجابی و بی حجابی داشت؟!
✅اما یک چیز را نمیتواند پنهان نمود. یک کینه ی خاصی از حجاب در کلام بسیاری از غیر متدینین وجود دارد. به شکل غیر منطقی در این زمینه برخورد میکنند.
✅احساس میکنند دارند قضاوت میشوند. احساس میکنند دارد مسیر اشتباهشان که وجدانشان نیز به اشتباه بودنش گواهی میدهد به رخشان کشیده میشود.
✅همین باعث عصبانیت غیر عادی و استفاده از ابزارهایی مانند استهزاء و... در مواجهه با متدینین میشود. در این زمینه فقط به یک بیت از حکیم و شاعر بزرگ خاقانی بسنده میکنم:
کز بیم رجم بر نشود دیو بر فلک
وز بهر عیب کم طلبد اعور آینه
باسمه تبارک و تعالی (۸۵)
«فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون»
🙏توفیق شد زیارت رجبیه مولایمان امام ابو الحسن الرضا علیه السلام مشرّف شدم.
👈به فرموده آقایمان حضرت جواد الائمة علیه السلام کسی که مخیّر است بین سفر حجّ غیر واجب و سفر مشهد مقدّس افضل آن است که به مشهد مقدّس سفر نموده و افضل آن است که در ماه رجب به زیارت مولایمان امام رضا علیه السلام برود؛
👈مرحوم کلینی در کافی نقل میکند که:
📖«يَأْتِي خُرَاسَانَ فَيُسَلِّمُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ ع أَفْضَلُ وَ لْيَكُنْ ذَلِكَ فِي رَجَبٍ»
🔶این چند روز در یکی از هتلهایی همجوار با حرم مطهّر ساکن بودیم. هتل ولایت! همه چیز میشود گفت خوب بود! فضای تمیز! احترام کارکنان! اتاق خوب! گرمایش مناسب! وعده های غذایی مرتّب! غذاهایی با کیفیت مناسب!
😋اخیرا سفره خانه سنّتی آنجا هم راه افتاده و ما چند شب را جایتان خالی دیزی خوردیم! خلاصه کنم خیلی آرامش داشت. شکر الله مساعیهم.
🔴چیز دیگری میخواهم بگویم! و آن هم وقتی بود که کم کم زمان اقامت ما به پایان می رسید!
😠گویا در و دیوار آهسته آهسته داشت به ما اخم میکرد! گویا مدام داشت حسّ غریبانه ای اشتداد می یافت. گویا میخواستند ما را بیرون کنند!
😡مشکل وقتی جدّی شد که بلیط قطار چند ساعت بعد از ساعت اتمام هتل بود. گویا همه چیز بی رحم شده بود! همه چیز با ما غریبه شده بود! اصلا شما کی هستید اینجا راه میرود؟!
😔انگار هیچ سابقه آشنایی و الفتی در کار نبود! انگار هیچ مروّتی در کار نبود! هیچ مهربانی در کار نبود! گفتند باید تخلیه کنید! امکان تمدید هم ندارید! غذا هم به ما نرسید!
😔حتّی شرایط برای آنکه کودکان را در صورت نیاز به شکل مناسبی رسیدگی کنیم نبود!
💡اینجا بود که آیه 34 سوره مبارکه اعراف به ذهنم خطور کرد!
📖«وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون»
😢آری رفقا زمانی هم میرسد که وقت ما در این دنیا تمام میشود! نوبت ما تمام میشود! همه ی این خانه و زندگی و شغل و زن و فرزند و اموال و آبرو و... با ما غریبه میشود!
👈گویا هیچ حسی به ما ندارد! هیچ ارفاق و رحمی نیست! یک لحظه هم وقت نداری باید بروی!
👈زمین و آسمان و دریا و کوچه و خیابان و همه عالم ملک گویا میخواهد بیرونمان کند! زمانش خواهد رسید!
🔹این هم از آن روست که اساسا وطن ما اینجا نیست! ما حقیقتا در این دنیا غریبیم! ولی مستی غفلت و فرصت استفاده باعث فراموشیمان شده است.
🔸مانند آن حالتی که در روزهای ابتدایی ورود در هتل نوعا تجربه میکنیم. حواسمان نیست که اینجا خانه ی ما نیست. باید رفت!
🔶نمیدانم دیده اید یا نه! ولی بنده در بین نزدیکان دیده ام برخی که با مریضی سرطان به تدریج از این عالم رفتند چنین حسی را در نگاهشان گاهی میدیدم! انگار همه را با خودشان غریبه میدیدند! کسی به کارشان نمی آمد.
👈اینجاست که تازه میفهمیم «اللهم اجعل غنای فی نفسی» یعنی چه! اینجاست که تنها ایمان و عمل صالح است که با ما خواهد ماند!
👈فرد فرد و تنهای تنها از این بیگانه ها به محضر آن نور آسمان و زمین میرویم! «يا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ في جَنْبِ اللَّه». آری:
📖«وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ»
🔵مثال هتل برای بیان بی وفایی دنیا در فرض مناسب بودن شرایط زندگانی مثال خوبی است. امروزی است. برای همگان به نوعی قابل درک است. یک وقت نکند فریب این زرق و برق و مهیّا بودن شرایط و یا تعلّقات دنیایی را بخوری!
👈در گذشته مثال مناسب در مراحل قافله ها بود! در آن نقاطی که قافله ها وقتی به سفر میرفتند در کاروان سراها و یا در صحرا زمانی برای استراحت می ایستادند!
👈چقدر جمعیت بودند! چه شور و حرارتی! چه خنده ها و بیمها و امیدهایی! ولی همینکه قافله به راه افتاد گویا اصلا هیچ خبری در آنجا نبوده! یک آثار و رسومی بیش از این همه هیاهو بر جای نیست! کسی که در فضای آن قرار گیرد واقعا تکان میخورد!
👈امیر مؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغة در بیان تمثیلی برای تذکّر همین امر از این نکته استفاده فرموده است:
📖«إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا»
👈اهل دنیا مانند کاروانیان هستند؛ همینکه برای استراحت پیاده شده و اندکی انس میگیرند صدای بانگ رحیل نواخته میشود که سوار شوید. موقع رفتن فرا رسید!
🔶شاید سال دوم طلبگی بود که دیوان ابوالعتاهیه را از نمایشگاه کتاب خریدم! انصافا خیلی در فنّ زهد و پرهیز از دنیا اشعار قوی و تأثیر گذار دارد.
👈مرحوم صدوق ره در عیون الاخبار از امام رضا علیه السلام نیز نقل میکند که در جایی برای بیان مذمّت دنیا و مسافرخانه بودن آن اشعاری از ابوالعتاهیه را خواندند:
📖«.. سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَوْماً يُنْشِدُ وَ قَلِيلًا مَا كَانَ يُنْشِدُ شِعْراً
كُلُّنَا نَأْمُلُ مَدّاً فِي الْأَجَلِ
وَ الْمَنَايَا هُنَّ آفَاتُ الْأَمَلِ
لَا تَغُرَّنَّكَ أَبَاطِيلُ الْمُنَى
وَ الْزَمِ الْقَصْدَ وَ دَعْ عَنْكَ الْعِلَلَ
إِنَّمَا الدُّنْيَا كَظِلٍّ زَائِلٍ
حَلَّ فِيهِ رَاكِبٌ ثُمَّ رَحَلَ
📖فقُلْتُ لِمَنْ هَذَا أَعَزَّ اللَّهُ الْأَمِيرَ فَقَالَ لِعِرَاقِيٍّ لَكُمْ قُلْتُ أَنْشَدَنِيهِ أَبُو الْعَتَاهِيَةِ لِنَفْسِهِ فَقَالَ هَاتِ اسْمَهُ وَ دَعْ عَنْكَ هَذَا إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ وَ لَعَلَّ الرَّجُلَ يَكْرَهُ هَذَا»
👈در اینجا ابوالعتاهیه دنیا را به سایه ای تشبیه کرده که ساعتی دیگر قرار است از بین برود! چه تشبیه عمیقی!
👈مسافری به این سایه پناه آورده و دمی از حرارت آفتاب می آساید و سپس برخاسته و به مسافرت خود ادامه میدهد! آری راستی که ما مسافریم!
👈برخی گمان میکنند فقط عرفا سالک هستند! همه سالک هستیم! ولی چه سلوکی! به چه مقصدی!
📖«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ*فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ*فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيراً*وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً*وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ*فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً*وَ يَصْلى سَعيراً*إِنَّهُ كانَ في أَهْلِهِ مَسْرُوراً *إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ*بَلى إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصيراً»
🔸رفقا آیا ما دنیا را اینطور شناخته ایم! آیا اینگونه آن را قبول کرده ایم! یا آن را سرای باقی پنداشته ایم!
🔹باور کنیم اگر همین یک درک ساده را برای خود زنده کنیم جور دیگری میشویم! جور دیگری زندگی میکنیم! جور دیگری فکر میکنیم! جور دیگری عمل میکنیم! مبدأ امیالمان تغییر میکند. منطق حبّ و بغضمان عوض میشود.
🔸همین درک ساده را هنوز واقعا کسب نکرده ایم بعد ادّعای علم و دانش میکنیم! عنوان پروفسور و دانشمند و آیت الله و... هم یدک میکشیم! ولی هنوز این را واقعا باور نکرده ایم که: «الآخرة خیر من الأولی»
باسمه تبارک و تعالی (۸۶)
«مقالة سوسکیة»!
«بحثی در نکات، مثلها، حکایات، روایات و تمثیلهای پیرامون سوسک»
🔴با یکی از دوستان دیشب تلفنی صحبت میکردیم. ایشان به شماره های اخیر بذل الخاطر اشاره ای کرد و بیان داشت گویا برای شما اخیرا تحوّلی روحی رخ داده؛
😳مانند غزالی علم و دفتر را کنار گذاشته و مشغول عرفان شده اید!
😩واقعا بعضی ها خیلی خوش باطن هستند! بنده و عرفان؟! خدا نصیب کند. از فضل و کرم الهی نا امید نیستم ولی نسبت به بنده تهمتی آشکار است😊طفلک معنویت و عرفان که با امثال بنده آلوده شود!
💡به یاد سوسکی افتادم که مدّتی قبل در مسجد مقدّس جمکران دیده بودم! در بین صفوف نمازگذاران همینطور در حال گردش بود! صحنه ای بود! از این صف به آن صف!
👈هر کس آن را در آنجا میدید هراس پیدا کرده و حال معنویش خراب میشد! سوسک کجا و اینجا کجا!
😔آری این هم حکایت ماست! تازه اگر جناب سوسک از این تشبیه ناراحت نگردد! اگر هم صحبتی از معرفت، سلوک، معنویت و اخلاق در بذل الخاطر میکنم بسان آن سوسکی میمانم که خود را به سرای خوبان رسانده و مطالبی به زعم خودش بیان میکند.
✋ولی در هر حال سوسک سوسک است! چه در جمکران و سرای خوبان باشد و یا در جای دیگر! کسی دچار خطای محاسباتی نشود! انظر الی ما قال!
💡به همین مناسبت برای اینکه حال و هوای این دوستمان مقداری متعادل شود و همینطور خودمان هم مقداری تنظیم باد شویم به ذهن خطور کرد مطالبی در مورد سوسک بنویسم!
🔹سوسک هم مخلوقی از مخلوقات خداوند سبحان است. خودش در نوع خودش بی نقص است. اگر نقصی هست در نوع نگاه و معرفت ما به آفرینش و مراتب و مصالح آن است.
🔸سوسک در دنیای نوین🔸
امروزه بشر مدرن میخواهد همه چیز را به خدمت منافع خود بکشد! روی همه چیز مطالعه میکند که نکند استحصال منافع نشده قِسِر در برود! آیه و نشانه بودنش برای خودش! منافع اقتصادی و رفاهیش برای ما! حتّی سوسک هم در امان نمانده است!
🔹جایی میخواندم پرورش سوسک در چین در مقیاس وسیعی انجام میشود. صدها مزرعه پرورش سوسک در آنجا وجود دارد که تعداد سوسکهایی که پرورش میدهند از انسانهای جهان بیشتر است!
👈سوسکها بیشتر در تولید لوازم آرایشی، دارویی و یا برای خوراک دام و طیور استفاده میشوند. گفته میشود این حشرات سرشار از پروتئین هستند.
😄البته نسوان محترم دقّت داشته باشند که این شرکتهای تجاری روی محصولات آرایشی خود نام سوسک را استفاده نمیکنند بلکه ترجیح میدهند برای آنکه مشتریانشان نپرند از نام علمی عجیب و غریب مواد شیمیایی تشکیل دهنده سوسک استفاده کنند!
👈در سال 2018 یک شرکت دارویی چینی به نام «Gooddoctor» اعلام کرد که به وسیله فروش معجون شفا بخش ساخته شده از سوسک در بیمارستانهای چینی حدود 684 میلیون دلار در آمد کسب کرده است! برای درمان بیمارهای تنفسی، معده و... استفاده میکنند.
👈این شرکت خود در شهر شیچانگ یک مزرعه پرورش سوسک با هوش مصنوعی دارد که سالانه شش میلیارد سوسک تولید میکند!
👈برخلاف پرورش دیگر جانوران هزینه پرورش سوسک به مراتب کمتر است. به سرعت هم تولید مثل میکنند. تنها در یک سال یک سوسک نژاد آلمانی و بچه هایش میتوانند 300 هزار مانند خودش را تولید کند.
👈آفت و بیماری هم تقریبا ندارند و در تغذیه نیز هیچ ادا و اطواری نداشته و پسماند زباله های آشپزخانه چلوکبابشان است!
✔دانشمندان اخیرا کشف کرده اند که سرّ آنکه سوسک میتواند در محیطهای کثیف بدون بیماری روزگار بگذراند به تولید آنتی بیتوتیکهای قوی در بدن سوسک برمیگردد که او را خیلی رویین تر بار می آورد! اخیرا مطالعاتی روی سوسک برای دسترسی به داروهایی برای مقابله با ابرمیکروب ها در حال انجام است.
🔸سوسک در دنیای قدیم🔸
به سوسک در عربی خُنْفَسَاء گفته میشود. خنفُساء هم گاهی میگویند. فیّومی در المصباح المنیر میگوید ضمّ فاء بیشتر از فتح آن است. نمیدانم از کجا برداشت کرده ولی قرنهاست که فتح آن شایعتر است. کمال الدّین دمیری نیز در حیاة الحیوان الکبری به فتح ضبط کرده است.
🔵در عربی ضرب المثلها و نکات جالبی در مورد سوسک وجود دارد. مثلا در العین منسوب به خلیل بن احمد ضرب المثل عربی «هو ألحّ من الخنفساء» آمده است. یعنی فلانی از سوسک سیریش تر است! هر جایی می اندازیش باز می آید طرفت! «لرجوعها إليك كلما رميت بها».
🔹یک ضرب المثل دیگری هم عرب دارد که دمیری در حیاة الحیوان آورده است: «إذا تحرکت الخنفساء فست»! یعنی فلانی هم اجلّکم الله مثل راسو است! تا تکان میخورد بادی از معده اش خارج میشود! «و الفُساء ریح یخرج بغیر صوت یسمع».
🔹گاهی همین مضمون را با این تعبیر میگویند: «أفسی من الخنفساء». گفته شده این ضرب المثل برای توصیه به این نکته به کار میرود که در مواجهه با برخی انسانها سعی کنید اصلا کنکاشی در شخصیت و اموراتشان نکنید که تا اندک توجّهی کنید بوی گندش بلند میشود!
🔹در عیون الاخبار ابن قتیبه هم مثل جالبی در زمینه سوسک دیدم. میگویند سوسک به مادرش گفت: مادر جان! نمیدانم چرا هیچ جا نمیروم مگر آنکه انسانها بر من آب دهان می اندازند! مادر گفت: خوشگلم! میخواهند چشم نخوری! 😁 «قالت الخنفساء لأمّها : يا أمّاه ، ما أمرّ بأحد إلا بزق عليّ ؛ فقالت : يا بنيّة تعوّذين» این هم واقعا حکمت جالبی در درونش نهفته است.
🔹در طبقات المحدثین ابن حبان نیز دیدم از اصمعی معروف نقل میکند که روزی سوسکی به مادرش گفت نمیدانم چرا مردم مرا میبینند به طرفم میدوند! مادر گفت: آخر عزیزکم از بس محاسن و نکات مثبت داری دشمنان و حسودانت زیادند!😂 « قالت الخنفسا لأمها ما بال الناس يزفون علي قالت من حسنك يعودونك يحسدونك»
🔴همچنین گفته میشود یک دوستی بین سوسک و عقرب وجود دارد! از همین رو اهالی مدینه به سوسک جاریة العقرب میگفتند!
🔹دمیری مطلب جالبی از حنین بن اسحاق نقل میکند. چگونه از شرّ سوسک خلاص شویم؟! حنین میگوید راهش آن است که آنجایی که میخواهید سوسک نباشد کرفس بریزید! «طريق طرد الخنافس أن يطرح في أماكنها الكرفس فإنها تهرب من ذلك المكان». بنده تجربه نکرده ام. اگر کسی تجربه کرد میتواند اطلاع بدهد.
👈امروزه با سموم این کار را میکنند. اخیرا هم دستگاه هایی رائج شده که امواج صوتی با طول موج خاصی که گوش ما نمیشنود ولی برای سوسک آزار دهنده است تولید کرده و باعث دور شدن سوسک میشود. جایی رفته بودم دیدم جواب داده بود!
👈در متون طبّی قدیمی آمده که سرمه ای که با محتویات مرطوب درون سوسک درست شود برای چشم مفید است! با تدابیری اگر طبخ شده و با موادی مخلوط شود و در گوش چکانده شود هم منافعی دارد.
👈همچنین اگر خاکسترش روی زخم چرکین پاشیده شود نافع است. برای زخم عقرب هم همینطور. چه میدانم!
👈در علم تعبیر خواب هم در کتب تعبیر نکاتی در خواب سوسک دیدن آمده است.
🔶یک حکایتی دیدم که جالب است. نقل کرده اند شخصی متموّل روزی سوسکی دید و گفت خدایا تو با آفریدن این موجود که نه قیافه ای دارد و نه بوی خوشی چه هدفی داشتی؟! نستجیر بالله این هم شد آفرینش!
👈طولی نکشید که مبتلا به زخم چرکینی شد که هر چه اطبّاء حاذق را می آوردند معالجه نمیشد. روزی از خانه صدای یکی از این طبیبهای ساده کوچه گرد را شنید! از همانجا صدا زد او را بیاورید تا او نیز نسخه ای بپچید!
👈گفتند: « ما تصنع بطريقي و قد عجز عنك حذاق الأطباء». گفت نه حاضرش کنید! وقتی آمد و زخم را دید سوسکهایی را طلبید! همه خندیدند ولی آن شخص بیمار به یاد آن تمسخرش نسبت به آفرینش خدا افتاده و گفت هر چه میخواهد برایش بیاورید! او خوب میداند مشکلم چیست! «فإن الرجل على بصيرة».
👈طبیب سوسکها را سوزاند و خاکسترش را روی زخم پاشید و به اذن الهی زخم خوب شد. بیمار به حاضرین گفت خداوند متعال میخواست به من بفهماند پستترین مخلوقات میتواند عزیزترین داروها باشد.
📖«إن الله تعالى أراد أن يعرفني أن أخس المخلوقات أعز الأدوية»
👈آری باید با چشم عظمت به آفرینش نگریست! هیچ مخلوقی را نباید با دید تحقیر نگریست.
🔶یک حکایت خنده دار هم در مورد سوسک در الفهرست ابن ندیم و همینطور عیون الانباء فی طبقات الاطباء ابن ابی اصیبعة دیده ام.
👈یوحنا بن ماسویه طبیب بزرگ دربار عبّاسی در زمان مأمون تا متوکّل بود. روزی ابن حمدون ندیم در حضور متوکّل عبّاسی خواست با ابن ماسویه شوخی کرده و خلاصه او را دست بیاندازد!
👈ابن ماسویه هم که در هر حال شخصی با سواد و فاضل و در سنین بالایی از عمرش بود به او گفت:
😄فلانی! اگر به جای این حجم حماقت و نادانی که در کله توست عقل و فرزانگی در عالم وجود داشت
😅و سپس این حجم عقل بین صد عدد سوسک تقسیم میشد هر کدام از سوسکها باسوادتر از ارسطو میشدند!😂😂😂
👈عجب هجوی! بیچاره را له کرد!
📖«لو أن مكان ما فيك من الجهل عقل ثم قسم على مائة خنفساء لكانت كل واحدة منهن أعقل من أرسطاطاليس»
👈به یاد آن بیتی افتادم که کسی جاحظ را با آن هجو کرده بود. جاحظ گویا خیلی زشت چهره بوده. میگوید اگر خنزیر که خود در زشتی گویا مسخ شده ی جاندار دیگری است برای بار دوم دوباره به موجودی زشتتر مسخ شود باز هم موجودی پدید می آید که به زشتی جاحظ نمیرسد!😁
لو مُسِخ الخنزیرُ مسخا ثانیا
ما کان الّا دونَ قبحِ الجاحظ
🔸سوسک در روایات🔸
در روایات شیعه نکات چندانی در زمینه سوسک ندیده ام! یک روایتی در تهذیب شیخ با سندش از امام صادق علیه السلام آمده است که راوی میگوید نزد حضرت بودم که سوسکی به طرفمان آمد. حضرت فرمود این سوسک را دور کن زیرا حشره ای از حشرات جهنّم است.
📖«كُنْتُ عِنْدَهُ إِذْ أَقْبَلَتْ خُنْفَسَاءُ فَقَالَ نَحِّهَا فَإِنَّهَا قِشَّةٌ مِنْ قِشَاشِ النَّار».
👈در نهج البلاغة نیز در موضعی ضمن پیشگویی از آمدن حجّاج بن یوسف از او به سوسک که در عربی گاهی کنیه «ایا وَذَحة» دارد یاد شده است: «إِيهٍ أَبَا وَذَحَة».
🔷اما در روایات عامّه نیز نکاتی در این زمینه یافت میشود. ابن عدی در الکامل با سند خودش از ابوهریره از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل میکند که یا این فخرفروشیهای جاهلیت را ترک کنید یا بدانید نزد خدا از این سوسکها مبغوضترید!
📖«ليدعن الناس فخرهم في الجاهلية أو ليكونن أبغض إلى الله من الخنافس».
🔹همچنین کشتن سوسک بدون آنکه آسیبی به انسان بزند مکروه دانسته شده است.
🔶در صحیح مسلم روایتی خیلی مهمّ در این زمینه نقل شده که بسیار قابل توجّه است. شداد بن اوس از رسول الله صلی الله علیه و آله نقل میکند که:
📖«إن الله كتب الاحسان على كل شئ فإذا قتلتم فأحسنوا القتلة وإذا ذبحتم فأحسنوا الذبح»!
👈راستی که همین است. نووی شارح بزرگ عامّه در ذیل این حدیث به درستی میگوید: « هذا الحديث من الأحاديث الجامعة لقواعد الاسلام». آری: (و من أحسن دینا ممن أسلم وجهه لله و هو محسن). اسلام و احسان به هم تنیده هستند.
🔸سوسک در تمثیلات🔸
در لابه لای کتب اسلامی تمثیلات جالبی با سوسک شده که قابل توجّه است.
✅مثلا در رسائل اخوان الصفا دیدم استفاده جالبی از این مطلب کرده بود. به تعبیر این کتاب اگر سوسک را میان گلها بیاندازند بیهوش میشود!
📖«الخنفساء إذا دفنت في الورد غشي عليها حتى لا تتحرك»
👈بدترین عذاب برایش همین است! همین هم حکایت انسانهای سوسک صفت است! در بین بیماران نیز وقتی صفراء غلبه کند گاهی شخص از بوی عطر هم بدش می آید!
👈از همینجاست که اساسا انسان جهنّمی نمیتواند وارد بهشت شود! اصلا سنخیتی ندارد نه اینکه دارد و او را محروم کرده اند!
✅غزالی نیز در احیاء العلوم نکته جالبی از تمثیل به سوسک استفاده میکند. میگوید دیده اید اینهایی که آن جمال زیبای الهی را رها کرده و برای ارضاء نفس بهیمی و شهوانی خودشان دنبال چهره های دیگر هستند؟! اینها مانند سوسکهایی هستند که عاشق دیگر سوسکها شده و از این چهره های زیبا و مهیّج روی گردانند!
📖«فعمى أكثر القلوب عن إبصار جمال الله وجلاله يضاهي عمى الخنفساء عن إدراك جمال النساء فإنها لا تشعر به أصلا ، ولا تلتفت إليه . ولو كان لها عقل وذكرن لها لاستحسنت عقل من يلتفت إليهن ، ولا يزالون مختلفين ، كل حزب بما لديهم فرحون ، ولذلك خلقهم»
✅در فتوحات ابن عربی نیز مطلب عجیبی دیدم. ایشان میگوید اگر فرضا سوسکی رسول الله میشد و مثلا این قرآن را یک سوسکی می آورد و با مردم حرف میزد همگان چه مردم و چه پادشاهان ایمان آورده و نفس همین تکلّم را معجزه ی او میدانستند!
👈ولی به راستی چرا وقتی چنین شخص شریفی رسول خدا شده است روی گردان شدند؟! مگر ایشان از سوسک بالاتر نیست؟! دقیقا همان ادّعاها را میکند و شریفتر هم هست!
👈ایشان این را در طبع حسادت به هم جنس انسان میداند. حجاب مجانست! خودش یکی از ابتلائات انسان است!
📖«علم الإنسان أن البهائم وجميع الحيوانات دونه في المرتبة فلو تكلم حيوان ولو كان خنفساء ونطقت وقالت أنا رسول من الله إليكم احذروا من كذا وافعلوا كذا لتوفرت الدواعي من العامة على اتباعها والتبرك بها وتعظيمها وانقادت لها الملوك ولم يطلبوها بآية على صدقها وجعلوا نطقها نفس الآية على صدقها وإن كان الأمر ليس كذلك وإنما لما نال المرتبة غير الجنس لم يقم بهم حسد لغير الجنس فأول ابتلاء ابتلى الله به خلقه بعث الرسل إليهم منهم لا من غيرهم ومع الدلالات التي نصبها لهم على صدقهم واستيقنوها حملهم سلطان الحسد الغالب عليهم إن يجحدوا ما هم به عالمون موقنون ظلما وعلوا»
✅مرحوم نراقی نیز در جامع السعادات برای بیان حقیقتی از سوسک استفاده کرده است! وی در بیان درجات زهد درجه اعلای آن را در آن میداند که دنیا را طوعا و شوقا رها کرده بدون آنکه التفاتی به این داشته باشد که چیزی را ترک کرده است! چنین رها کردنی است که بوی معاوضه نداشته و از احتمال اقاله هم مصون است. زیرا اصلا قائل نیست چیزی را ترک کرده و معامله ای رخ داده است!
👈ایشان در اینجا مثال جالبی سوسکی میزند! میگویند این ویژگی کمال معرفت است. عارفی که یقینا میداند دنیا در نسبت با خداوند متعال مانند یک سوسک سرخ در برابر یک یاقوت سرخ است آیا اگر سوسک را از او گرفتند و یاقوت دادند احساس میکند معامله ای کرده است؟! چنین زاهدی واکسن التفات مجدد به دنیا زده است!
📖«كما أن تارك الخنفساء بالياقوتة في أمن من طلب الإقالة في البيع».
👈چنین شخصی دچار آلودگی هایی مانند عجب و کبر و مانند آن هم نمیشود. تازه متواضعتر هم میشود! تازه میفهمد چقدر سرش منّت هم گذاشته شده است. نه اینکه او دچار ادلال و عجب شود.
باسمه تبارک و تعالی (۸۷)
«آیا در جامعه ایمانی لزوما فساد اقتصادی مهمتر است از فساد جنسی است»؟
🔴اخیرا اظهار نظری موهن توسّط برخی غافلان در زمینه ازدواج اصطلاحا سفید -و حقّا کثیف- و حلال زاده بودن فرزند متولّد شده از آنچه عشق نامیده در محافل منتشر شده است.
👈رهبری چندی پیش از متدیّنین خواستند که غیرت دینی را از خود اظهار کنند. گویا احساس کرده بودند زمان طوری است که باید اظهار کرد. به روی چشم ای رهبر عزیز!
🔹آری این هم بی جنبه بودن و کم سوادی ماست که وقتی تریبون پیدا میکنیم پرده از عمق جهالت خود برمیداریم. راستی که خدا کمکمان کند و لحظه ای به خودمان وانگذارد!
🔸عمق مسأله وحی و شریعت الهی و یا حتّی عمق مسائل مربوط به علوم اجتماعی را درک نکرده اند.
👈مانند آن است که ایشان را به یک نیروگاه هسته ای ببرند و مدام از جانب عقل ضعیف خود در کارهای مهندسی آنجا اظهار نظر کند. یا وی را وارد اتاق عمل جراحی کرده و او نیز ابراز نظر کند!
👈چرا راه دور برویم؟! آیا در امور اجتماعی دیگر مانند برنامه ریزی های اقتصادی کلان ایشان به خود اجازه ی اظهار نظر برای برنامه ریزی دقیق اقتصاد ملی و جهانی میکند؟
😔در کار هیچ تخصص بشری نمیشود دخالت کرد ولی در کار رسولان الهی و شرایع آسمانی میشود! نکند توهّم کرده شریعت الهی که باید از جانب جبریل امین نازل شود نیازمند مشاوره با عقل ناقص افرادی چون ایشان است؟!
👈اینها هم پرده ای دیگر از آثار شوم مدرنیته و لیبرالیسم در جامعه ماست:
📖«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّم»
🔵چقدر هم شیک و با کلاس رویشان میشود سرشان را بالا بگیرند و اظهار نظر کنند! حقّا مبتلا به جهل مرکّب قبیحی شده اند:
📖«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرينَ اعْمالاً الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِى الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ انَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»
👈اصلا دو تا لازمه ی کلامشان را بعضا نمیتوانند درست تصوّر کنند. راستی این حرفشان چه تبعات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و... دارد؟! هلاکت نسل و انساب میشود. نظام خانواده ویران میشود.
👈لوازم شوم نزدیکش چندان پنهان هم نیست. اینها را هم نمیفهمد چه رسد به جمیع لوازم و ملزومات آن را تا روابط آسمانی و زمینی امور!
📖«وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِيهِن»
👈یعنی اگر حقیقت میخواست به دلخواه اینها چیده شود به آسمان و زمین و همه خلائق گند میخورد!
🔸«کلیشه ای حال به هم زن»!🔸
بگذریم! فعلا غرضم بحث از شناعت این گفتار نیست. بحثم در یک سری حرفهای تکراری و حال به هم زنی است که دیدم عده ای راه انداخته اند! اینها هم تباری دیگری از همان سنخ جهالت است! الجاهل إمّا مفرط أو مفرّط!
🔷وقتی حساسیت متدینین را به این اظهار نظر سخیف دیدند عده ای انتقاد میکنند که ای بابا! چرا این حساسیت را در مبارزه با فساد و بی عدالتی ندارید؟!
😳جالب است چندی پیش مردی در یک مسأله ناموسی سر زنش را بریده و در کوچه ها چرخاند! همه کشور را تکان داد. آن وقت همینها نمیگفتند که ولش کنید و به مباحث مهم ضدّ فساد و بی عدالتی بپردازید! دو دستی چسبیده بودند به دمیدن به این واقعه و انتقاد از غیرت مظلوم دینی و پرده برداری از بی غیرتی ممدوح مزعومشان!
😐چه بگویم! برخی گویا از نوعی مرض مرموز و تناقضی درونی رنج میبرند! «المسرعة الی قیل الباطل» هستند. در هر باطلی گویا باید حاضری بزنند! راست راست راه میروند و از این حجم تناقض خجالت هم نمیکشند! (بل سوّلت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل)
🔸«آیا در تزاحم همواره درجه اهمیت عامل ترجیح است؟»🔸
در واقع اگر بخواهیم حرف اینها را به شکل علمی متناسب با فضای اصول فقه تقریر کنیم آن میشود که شما در تراحم بین مبارزه با بی عدالتی و مبارزه با یک حرف ناظر به امور جنسی دوّمی را ترجیح داده اید! نیرویتان را خرج دوّمی کرده اید!
👈بطلان چنین حرفی واضح است. اصلا تزاحمی در کار نیست. امتثال هر دو ممکن است. ما نیروی خودمان را خرج هر دو میکنیم.
👈فرضا هم اگر تزاحمی بود آیا ترجیح یکی بر دیگری همواره مبتنی بر اهمیت مناط و ملاک آن حکم است یا میتواند متغیّرات دیگری مانند عامل زمان نیز تعیین کننده باشد؟!
👈روشن است که متغیّرات دیگری نیز در کار است. مثلا در تزاحم بین واجب موسّع و واجب مضیّق باید واجب مضیّق را مقدّم کرد هر چند واجب موسّع اهمیت بیشتری داشته باشد. در دوران امر بین ازاله نجاست از مسجد و نماز اوّل وقت گفته میشود که باید ابتدا ازاله نجاست کرد.
👈دمی با خود نمیگویند بابا مبارزه با بی عدالتی و مظاهر فساد همیشگی بوده و هست و عمری به درازای عمر بشریت دارد. بحث همیشگی ماست. همیشه باید حسّاس باشیم. همیشه هم متدینین نسبت به آن اعتراض کرده اند.
👈نمیشود که هر روز در مورد آن قیام و شورش کنند. هر روز که نمیشود در رسانه ها در این زمینه عربده کشی کرد! خودش آرامش را به هم میزند! خودش لوس میشود!
✋✋ولی صحبتهای رکیک این جاهل که حکم به حلال زادگی حرامزادگان نموده، مسأله ای است که تبار و سنخش طور دیگری است. مانند یک شک دفعی است که همه را طبیعتا درگیر خودش میکند. یک دفعه صدای نحسش در جامعه ایمانی در می آید و باید سریع، قاطع و همگانی پاسخ محکم بگیرد!
😐مثل این است که شما دارید از جایی عبور میکنید و کسی یک دفعه ظالمانه می آید و یک سیلی به شما میزند و یا یک فحش رکیک میدهد!
👈آیا کسی میگوید که بابا کلّی قسط و وام داری و کلّی گرفتاری! خودت را درگیر نکن و هیچ عکس العملی لازم نیست به آن نشان دهی! با لبخند ژکوند راه خودت را بگیر و نیروی خودت را خرج اضافه کاری کن تا بیشتر پول در بیاوری!
👈چه بگویم؟! برخی عقلشان در چشمشان است. مدام باید مثال زد تا بفهمند چه منطق سخیفی پشت حرفهایشان مخفی است.
👈اگر فرضا هم در مبارزه با فاصله طبقاتی و بی عدالتی کوتاهی بود پس باید در اینجا هم کوتاهی شود؟! یک لطیفه ای برخی میگویند همینطوری یادم افتاد! میگویند شخصی نه نماز میخواند و نه روزه میگرفت! ولی مقید بود افطار و سحر حاضر باشد! میگفت درست است که اهل نماز و روزه نیستم ولی مسلمان که هستم😂
🔸«آیا در نظام دینی عدالت اقتصادی مهمتر از طهارت جنسی است؟»🔸
حال اگر بپذیریم تزاحمی در میان است و قائل به تقدیم واجب مضیّق بر واجب موسّع نشویم و یا اصلا به دلیل عجول بودنمان در امر تحقّق عدالت، واجب موسّع را در اینجا موسّع هم ندانیم باید از امری دیگر صحبت کنیم!
🔹به راستی آیا حساسیّت در زمینه عدالت اجتماعی بسی مهمتر از حساسیت در مورد عفّت جنسی در جامعه ی ایرانی است؟!
🔹یکی از افرادی که دیدم به نقد موقف متدیّنین در این زمینه پرداخته بود اینطور بیان نموده بود:
📖«کاش یک بیستم این همه اظهار نظر و بیانیه و نگرانی بابت حرف مفت یک بازیگر زن را خرج عقب ماندگی در عدالت و فاصله طبقاتی جامعه میکردید! ...»
🔴در این زمینه باید گفت این بحث نیازمند مباحث اجتهادی است. به این سادگی نمیتوان حکم کرد که مثلا عدالت اقتصادی و مانند آن خیلی مهمتر از عفّت اجتماعی است. نباید از جانب خود فتوا داد! «آلله أذن لکم أم علی الله تفترون»؟!
👈اینها نوعا مبتنی بر تفکّرات قیاسی و ساده افراد است و باید مورد بررسی قرار گیرد.
✅به صورت کلّی باید دانست که هر جامعه ای ناگزیر مبتنی بر پایه های بنیادی فلسفی شکل گرفته است. چه بخواهد یا نخواهد! بداند یا نداند! نگرشی فلسفی در کار است.
👈انسان چیست؟ جهان چیست؟ رابطه انسان و جهان چیست؟ سرانجام انسان چیست؟ مرگ چیست؟ و... .
🔹ما معمولا در برخورد با جوامع به دلیل ضعف عقلانی و حسگرایی که داریم تنها لایه های بیرونی، محسوس و برون دادهای این فلسفه های بنیادین را میبینیم.
👈همین فاصله های طبقاتی، نقشهای اجتماعی، آداب، رسوم، مترو، پارک، تکنولوژی و... .
👈مقداری که ژرف اندیشتر میشویم به علوم انسانی توجّه کرده و به مسائل اقتصاد، تربیت، آموزش، سیاست و... میپردازیم.
🔸ولی اینها همه تکیه بر یک ژرفای عمیقتری دارد که خیلی طول میکشد افراد آن را به خوبی درک کنند! آن هم مغز فرهنگ و آن اتاق فرمان جامعه است که از سنخ تصدیقات فلسفی و بنیادین است.
👈در هر حال نسبت به یک سری پرسشهای عمیقی آن جامعه اتّخاذ موضعی کرده و سر ریز آن خود را در علوم انسانی و سپس نمودهای ظاهری حیات اجتماعی نشان داده است.
👈در اینجا نمیخواهم بحث نسبت مدینه فاضله با دیگر مدن را در حکمت عملی بیان کنم. ساده تر و عمیقترش همان تقسیم قرآنی جامعه ایمانی و جامعه ی کفر است.
👈جامعه ی ایرانی در هر حال جامعه ی ایمانی است. اجمالا مسأله توحید و دعوت انبیاء الهی و ربوبیت تشریعی خداوند متعال را پذیرفته است.
🔸مغز فرهنگ ما را ایمان تشکیل میدهد. مناسبات بعدی و حتّی کیفیت حیات ظاهری ما بعدا کاملا متأثّر از این بنیان است. هنجار پذیری جامعه و کنترل اجتماعی مبتنی بر ایمان است. تمدّن را میخواهد بر اساس امتداد ایمان از آن مغز توحیدی جلوه دهد. ورای اشتراک در مظاهر مغز فرهنگ جامعه ی ایمانی با جامعه ی کفر تفاوت اساسی دارد. مقصد سلوکشان فرق دارد.
✔میگویند در غرب عدالت بیشتر رعایت میشود! کدام عدالت؟! آیا اساسا برای خدا، آخرت، معنویّت، انسان و... حقّی قائل هستند تا بعد سخن از عدالت کنیم؟! از کدام انسان سخن میگویید؟! آیا انسان حیوانی است که تنها نیازمند بیمه سلامتی، عمر و نظم اجتماعی است؟!
👈تنها جامعه ی ایمانی حقّ و قابل اثبات است. دیگر انحاء جامعه مانند جوامع مبتنی بر جغرافیا، زبان، ملّت و... همه باطل هستند هر چند با تکرار و تلقین خود را فعلا سرپا نگاه دارند.
👈مسأله ما روش تشکیل اجتماع دینی است که در آن هسته فرهنگ بر ایمان نهاده شده و با اعمال عبادی اجتماعی نظیر ولایت، نماز، حجّ، زکات، و... تثبیت شده و به اهداف خود نائل میشود.
👈اگر چنین است باید بدانیم که در جامعه ی ایمانی مدام باید به ایمان اجتماعی اهتمام داشت. اصل ایمان است. دیگر امور مانند عدالت، عفّت، عقلانیت، رفاه و... همه فرع است.
👈جامعه چقدر ایمان دارد؟! چگونه ایمانش را حفظ کنیم و چگونه ایمانش را بیشتر کنیم؟! چگونه مظاهر ایمانی در جامعه ترویج شود و مظاهر کفر مخفی گردد.
✋خیلی اشتباه است که گمان کنیم تنها اموری مانند عدالت یا صداقت یا نظم و مانند آن اهمیت دارد. بله این امور در جامعه ی کفر بسیار اساسی میشود زیرا چیزی بیشتر از اینها که ندارند! این هم نباشد که دیگر جذابیتی ندارند.
✅وقتی چنین است باید بدانیم پدیده هایی مانند رواج بد حجابی، بی حجابی و افساد روابط جنسی در جامعه ی ایمانی بسیار خطرناک است. این امور به هیچ رو به این درجه از خطرناکی در جوامع کفر نیست.
✅سرّ آن هم به خصلت نشانه ای قوی اینها برمیگردد. چنین اموری اصل ایمان را که اساس و مغز فرهنگ ما را تشکیل میدهد تهدید میکند! شاید اینقدری که اینها ما را تهدید میکند گاهی کم عدالتی تهدید نکند!
✅بی عفّتی در جامعه کفر آنقدر مشکل ایجاد نمیکند که در جامعه ی ایمانی میکند. چون با اصل ایمان مشکل دارد ولی با اصل کفر مشکل ندارد. وقتی با اصل ایمان مشکل داشت شالوده و بنیان جامعه را میلرزاند!
🔻میدانید این یعنی چه؟! یعنی اینکه ترویج فساد جنسی در جامعه ایمانی همانا و خراب شدن بازار اقتصادی همان! ترویج بد حجابی همانا و خراب شدن اخلاق جامعه همان و... .
✅در جامعه ی ما اگر بسیاری مثلا دزدی نمیکنند به دلیل تزریق فرهنگ و عادت در این زمینه نیست بلکه نوعا مبتنی بر تنافی این امور با ایمان است. اساسا به شکل ارتکازی میگوییم فلانی نماز میخواند و اختلاس میکند! حاجی است و دروغ میگوید و...! یعنی در ارتکازمان میدانیم ایمان و مفاسد اینچنینی قابلیت اجتماع ندارند.
👈از اینجاست که انسان مؤمن بسی بالاتر از انسان مدنی است. کنترل بالاتری دارد. با دوربین آسمانی کنترل میشود نه دوربین برقی! سابقا در بذل الخاطر شماره شماره ۱۱ بحثی در زمینه تجربه آنارشیسم در مونترآل کانادا آوردم. در جامعه ی کفر چنین نیست.
👈از همین روست که هر چه ایمان را نشانه بگیرد جامعه را نشانه گرفته است. هر چه نشانه های ایمان قوی تر شود جامعه به سامان خودش نزدیکتر میشود. حیات دنیایی اش هم بهتر میشود.
👈حکومت دینی باید تلاش در ترویج ایمان و شعائر دینی کند. ما هنوز در انقلاب اسلامی در اوائل مسیر هستیم.
🔻آری حجاب و یا مناسبات مشروع جنسی خصلتهای نشانه ای بسیار قوی در جامعه ی ایمانی دارد. بی خود نیست که غربیها ورای شعار آزادی خود در برابر حجاب اسلامی در ممالک خود خیلی حساسیت دارند. میگویند اینها نماد فرهنگی غیر از مغز فرهنگ ماست. به نظرم خوب مسأله را فهمیده اند. چیزی مثل حجاب مغز فرهنگ و جامعه ی آنها را میتواند زیر سؤال ببرد🔺
👈اگر به سادگی از سوی برخی نادانها حکم به تجویز ازدواج کثیف به اصطلاح سفید و حلال زادگی برخی موالید شود و یا اظهار نظر فردی در این موضوعات حساس باب شود خیلی میتواند بدعت بدی برای جامعه ی ایمانی باشد.
👈از همینجاست که به سادگی نباید گفت باید اینها را رها کنیم و به عدالت حقوقی و فاصله اجتماعی بپردازیم. همه مهمّ است. نمیدانم توانستم مقصودم را برسانم یا نه! بحثی مفصّل است و ان شاء الله باید در مجال واسعی در موردش بحث کنیم.
باسمه تبارک و تعالی (۸۸)
«سر معنویت پرور بودن شعر پارسی»
«آواز سنّتی»
🔵بچه ها پویانمایی میدیدند. جایی یک پیرمرد نشسته بود و مترجمان ماهر این اثر قسمتی از یکی از آوازهای سنّتی و قدیمی ایرانی را برای بیان غم و اندوه او پخش کردند
👈سوز موجود در این آواز به همراه شعر زیبای آن توجّهم را جلب کرد. یک جستوجویی کردم و به صورت اتّفاقی با صفحه ای مجازی مواجه شدم که گلچینی از آوازهای قدیمی ایرانی را گرد آورده بود
🔹اشعاری از سعدی، مولوی، حافظ، خواجوی کرمانی، عراقی، اوحدی، شاه نعمت الله ولی، رهی معیری، ملک الشعرا بهار، وحشی بافقی و برخی دیگر
🔹آوازهایی از خوانندگانی مانند حسین قوامی، محمود محمودی خوانساری، غلامحسین بنان، اسماعیل ادیب خوانساری، امین الله رشیدی، عبدالوهاب شهیدی، نادر گلچین، جلال الدّین تاج اصفهانی و دیگران
🔹بعضا موسیقی های سنّتی نیز با اجرای معاریف این فنّ اجرا شده بود. افرادی نظیر پرویز یاحقی، احمد عبادی، جلیل شهناز، حسن کسایی، امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، همایون خرّم، علی تجویدی، رضا ورزنده، حبیب الله بدیعی و... .
🙏خداوند متعال همه مؤمنینی که در جهت ترویج ایمان و خداپرستی تلاش کردند را رحمت کند. از گناهان همه ما و ایشان هم با رحمت و مغفرت خود درگذرد.
👈شاید به دلیل انسی که با اشعار سنّتی از اوان نوجوانی داشتم به فکر رفته و دو مطلب به ذهنم آمد:
💡یکی معنویّت موجود در شعر پارسی که به این امر برمیگردد که در ادواری زبان پارسی به آشیانه عرفان ادبی مبدّل شد.
💡دیگر سرّ انحطاط هنر آواز سنّتی ایرانی است که یکی از عواملش ظهور قلّه هایی مانند آقای شجریان است.