✅مانند کلام خوارج نشود که «لا حکم الا لله»! از باب «کلمة حقّ یراد بها الباطل» نشود! در این گرته برداری ها باید هوشمندانه رفتار کرد! نکند سوء تفاهمی شود و یا از آن سوء استفاده کنند! باید در این موارد برخورد فقیهانه تری داشت. قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
📖أَيُّهَا النَّاسُ إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ
👈این هم نکند مانند آن گل زیبایی باشد که در مزبله رشد کرده؟! نکند از قبیل مآکلُ الأعداء و ملابسُ الأعداء باشد؟!
🔸زمینه شناسی تعبیر: دیگران را قضاوت نکنید!🔸
بررسی زمینه های ایجاد و رواج این تعبیر و همینطور استقراء در موارد استعمال آن نشانگر تولید این تعبیر در فضای غیر توحیدی مبتنی بر دنیاگرایی، انسان گرایی، آزادی غربی و... است.
👈بر نوعی شریعت گریزی و ول انگاری و تفسیر خاصی از آزادی انسان مبتنی است. این تعبیر معمولا در بافتهایی استفاده میشود و یا تداعی اموری میکند و یا بر اموری تکیه دارد که قابل تأمّل است؛
👈معمولا در بافتی به کار میرود که با دستور نورانی امر به معروف و نهی از منکر و دغدغه های شریعت مدار در تنافی است!
👈به عنوان سپری دفاعی برای افرادی هنجار گریز در برابر انتقادات اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد!
👈نوعی فرار رو به جلو برای نکوهش قضاوت نیز در آن اشراب شده به این عنوان که شما چون قاضی نیستید حقّ قضاوت ندارید! بر نوعی پلورالیسم و همه بر حق پنداری مبتنی است و... .
👈میتوان اینها را با تأمّل بیشتر به شکل مبسوطی استنباط نمود. خلاصه این تعبیر در ظاهر زیبا در فضایی ایجاد و ترویج شده که لزوما مبتنی بر کمالات واقعی نیست؛
👈گاهی پیام نوعی حسّ بی تفاوتی نسبت به دیگران برای رسیدن به آزادی از نگاه آنان و رسیدن به یک جماعتی رها دارد که در آن بتوان همزیستی مسالمت آمیز داشت!
👈البته ابعاد نیکویی هم ولو به شکل ناخواسته برایشان در پی داشته که به لزوم نداشتن سوء ظن بلکه لزوم داشتن حسن ظن به دیگران برمیگردد. ولی آنچه معمولا اینها تجربه میکنند بی تفاوتی است نه این خصال نیک!
✋قطعا بر یک مفهوم بلند توحیدی تکیه نکرده و از همین رو در آن نمیتوان آن نور پاک آسمان و زمین را دید! همان نوری که صلاح اوّلین و آخرین در رؤیت آن و وصول به آن است.
🔹آسیبی شایع در جامعه سنّتی🔹
ولی این را نمیتوان کتمان کرد که به صورت کلّی یکی از آسیبهای جوامع سنّتی سنگینی نگاه افراد و همان چیزی است که اینها قضاوت کردن مینامند! لزوما ربطی هم به نهی از منکر ندارد!
👈ریشه در نوع پارادایم سنّتی و آداب و رسوم دارد. همین باعث میشود افراد در جوامعی مانند جامعه ما احساس نوعی سنگینی از نگاه و ذهن دیگران نسبت به خود داشته باشند.
👈امری که در غرب گویا به این شکل نیست. همین باعث احساس خوش آیند نوعی آزادی و رهایی و سبکی در آن فضا است. خیلی ها فریفته ی چنین احساسی هستند که آن را در غرب درک میکنند.
👈مرادم این نیست که لزوما سبکی برای فسق و فجور! بلکه حتّی برای رفتن به مسجد و امور معنوی هم سبکتر رفتار میکند! این را سربسته گفتم! شرحش جای دیگر! ولی این ربطی به دین ندارد.
✋اگر هم برخی نیمه متدیّنان یا خر مقدّسان اینگونه اند باز هم ربطی به دین ندارد! انصافا چیزی غریبتر از اسلام بین حتّی مسلمانان نیست. ای غریب! ای مظلوم! «إِنَّ الْإِسْلَامَ بَدَأَ غَرِيباً وَ سَيَعُودُ غَرِيباً كَمَا بَدَأَ فَطُوبَى لِلْغُرَبَاء».
🔴بارها عرض کرده ام که نباید دنیای سنّت و تمدّن قدیم را دقیقا دنیای دین یا تمدّن اسلامی راستین نامید! اسلام هم در قدیم و هم در جدید غریب بوده است! اسلام همان چیزی است که اگر محقّق شود آثارش را قرآن کریم بیان کرده است:
📖«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض»
👈آنچه در دنیای قدیم رخ داد همان زندگی قدیمی انسانها بود که به خود برخی ابعاد نورانی دین را وصله کرد و در همان حدّ هم درخشش خود را در برخی ابعاد نشان داد!
👈ولی بسیاری نواقص هم داشت و به خاطر همان بود که نتوانست حریف تمدّن غربی شده و از بین رفت! در حالیکه اگر اسلام بود از بین نمیرفت! الاسلام یعلو و لا یعلی علیه است!
👈حقیقتا اینطور است. انسانی که اندک و اندکی از آن را چشیده باشد دیگر چیزی از این بشر دنیایی و تمدّن غربی برایش جلوه ای ندارد!
👈اسلامی که از جمله دستوراتش آن است که هیچ کس حقّ ندارد خود را برتر از دیگران بداند! اصلا انسان مؤمن کسی است که: «یستکثر قلیل الخیر من غیره و یستقلّ کثیر الخیر من نفسه»!
👈نه تنها نسبت به دیگران هیچ گاه خود را برتر نمیداند بلکه همواره احتمال میدهد که همه از او بهتر باشند! این ویژگی روانی یک مؤمن سالم از منظر اسلام است؛ قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
📖«لَا يَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ رَجُلٌ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ رَجُلٌ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا لَقِيَ الَّذِي شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ لَعَلَّ خَيْرَ هَذَا بَاطِنٌ وَ هُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ خَيْرِي ظَاهِرٌ وَ هُوَ شَرٌّ لِي وَ إِذَا رَأَى الَّذِي هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِيَلْحَقَ بِه»
👈همواره فعل دیگران را توجیه به امر خیر میکند!
📖«ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا»
👈اگر بدی دید برای رعایت مصلحت جامعه ایثار گرایانه و مسئولیت پذیرانه نهی از منکر میکند! اگر امر نامکروهی دید با نصح و دلسوزی تذکّر میدهد!
👈واقعا خیر خواه است! اصلا اجازه نمیدهد که نسبت به بی راهه رفتن دیگران و غم و درد آنها بی تفاوت باشیم. از طرفی به هیچ عنوان اجازه ملامت دیگران را نمیدهد! حتّی کسی که برای رجم برده میشود نباید مسخره و ملامت شود! قال الصادق علیه السلام:
📖«لَوْ عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى هَذَا الْخَلْقَ لَمْ يَلُمْ أَحَدٌ أَحَدا»
🔹این مضمون هم از جنبه عرفانی و هم روان شناسی خیلی قابل توجّه است. امروزه در علوم روان شناسی از جنبه روان شناسانه به این مضمون توجّه شده و نکات جالبی در این زمینه کشف شده است.
✔مانند اینکه عادت به قضاوت و داوری پیرامون دیگران مبتنی بر اموری مختلفی است؛ نشانه ی ناتوانی انسان، نا آگاهی از ریشه های رقم خوردن رفتارهای خودمان، گاهی حتّی حسادت و یا ناتوانی در درک دیگران و قرار دادن خود به جای دیگران، یا تقلیل نظر به ظاهر رفتار دیگران، یا قضاوت بر اساس معیارهای کلیشه ای و یا عجله در داوری و یا تربیت خانوادگی و یا اعتماد به نفس پایین و یا بزرگ کردن خود به واسطه تحقیر دیگران و یا فراموش کردن کاستی های خود در زمان توجّه به نواقص دیگران و... . همه اش هم ریشه در أنانیّت و جهالت دارد.
⚪بگذریم! انسان مؤمن هیچ گاه به کسی تهمت نمیزند! حتّی انسان در غیابش هم اطمینان دارد که از ناحیه ی انسان مؤمن در سلامت و ایمنی بوده و جز خیر در مورد او اندیشیده و بیان نمیشود! توطئه ای علیه او در کار نیست:
📖«الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِه»
👈در بذل خاطر شماره ۸۱ در بحث تکبّر گفتیم که اصلا ملازمه ای بین نهی از منکر و امر به معروف با خود برتر بینی وجود ندارد. تکرارش نمیکنم.
👈فعلا در این نوشته در صدد بیان نکات و تحلیلهای واقعی اینکه چرا انسان مؤمن خود به خود در فضای توحیدی اینگونه میشود نیستم. فقط فعلا سربسته بدانیم اینطور میشود.
👈مسأله این نیست که به او دستور بدهیم اینطور باش! بلکه اینها توصیف آن است که اینطور هست! خود به خود اینگونه میشود! اینها محک خوبی برای خود انسان هم هست!
👈دین اسلام سرتاسر انسان مؤمن را به تواضع و از میان بردن انانیّت و غرور و خود بینی و خود پرستی میکشاند! اینها هم ریشه ی همه رذیله ها را میخشکاند!
🔹رفقا اینها که گفتم همه حقیقت است! خدا شاهد است که ذرّه ای در آن مبالغه و بازار گرمی نیست!
🔴آیا اگر اینهایی که به ما میگویند قضاوت نکنید قضاوت نکنید این حالات نوری مبتنی بر هستی شناسی و انسان شناسی قویم الهی را بفهمند شیفته ی آن نمیشوند! از این همه پاکی و زلالی و خیرخواهی به وجد نمی آیند! فطرتشان به رقص نمی آید؟! دیگر بهتر از این چه میشود گفت؟! این متاع را غیر از درب خانه ی اولیای الهی کجای عالم میتوان یافت؟!
✅اگر بخواهیم این تعبیر زیبای (دیگران را قضاوت نکنید!) را در ساختار توحیدی هضم کنیم باید چگونه آن را بومی کنیم؟! کلیدش در پیوند خوردن آن با مفهوم (محاسبه نفس) است!
👈اینکه چطور انسان مؤمن معیارها و مصادیق قضاوت و داوری را از بیرون به درون منتقل کرده و در یک فرآیند نوری در مراتب محاسبه و سپس مراقبه جلو رفته و سیر باطنی خود را به مبدأ نور دنبال کند!
🔻آری! (طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس) همان اشتغال زیبایی که سرانجام سر از معرفه الله و (مشغوله عن الدنیا بحمدک و ثنائک) در می آورد. همان نفس اماره ای که با محاسبه به نفس لوّامه و سپس ملهَمه و در انتها مطمئنه میرسد!🔺
👈اگر بر این تأکید کردیم که دیگران را قضاوت نکنید باید فورا در یک چرخش نوری این را تذکّر دهیم که به جای قضاوت دیگران به قضاوت خودت مشغول باش و حتما هم مدام به سختی خود را به حساب بکش! خودت را متّهم کن!
👈برخلاف نوع مواجهه با دیگران در اینجا همه اش بنا را بر سوء ظنّ بگذار! نه اینکه دیگران را قضاوت نکن و بگذار خودت و دیگران همه همانطور که هستی و هستند باشی و باشند! هیچ دغدغه ای جز چریدن نداشته باش و نداشته باشند!
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۶)
«فتح اورست!»
«فتح قله های عوالم وجود!»
«روش معرفة النّفس»
🔵به صورت اتّفاقی مصاحبه یکی از بانوان ایرانی را با یکی از خبرگزاری ها خواندم. بانویی ۴۶ ساله که بعد از ۲۰ سال کوهنوردی موفّق شده قلّه اورست را فتح کند! بخشی از مصاحبه ی ایشان را نقل میکنم:
📖«در این مدت قلل زیادی را فتح کردم. رشته تحصیلی من نیز پزشکی و اکنون نیز پزشک کوهستان هستم. ادغام رشته ورزشی و تحصیلی به من کمک کرد تا بتوانم بام جهان را راحت فتح کنم.
📖در ذهنم همیشه تصور فتح اورست را داشتم و مطمئن بودم که یک روز به آن خواهم رسید. برای یک صعود کامل به بیش از یک ماه زمان نیاز است. باید چند مرتبه تا ارتفاعات مختلف صعود کنیم تا بدن با شرایط سازگار شود.
📖هیچ صعودی به اورست یکباره نیست بلکه نیاز به «همهوایی» دارد. در این بخش کوهنورد چندبار تا ارتفاعات میانی رفته و برمیگردد و منتظر زمان لازم برای صعود نهایی خواهد ماند.
📖من بعد از چند صعود تا مسیرهای میانی، صعود نهایی را در ۶ روز انجام دادم و این صعود از کمپ یک شروع شد و تا ارتفاع و بازگشت نیز ادامه داشت. رسیدن به بام جهان و سازگاری بدن راحت نبود اما به عشق فتح اورست آن را تحمل کردم.
📖برای یک صعود تاریخی تنها آمادگی جسمانی لازم نیست بلکه باید آمادگی ذهنی نیز وجود داشته باشد. مسیر سخت و پرخطر و صبر و استقامت بدنی لازم است. باید انرژی لازم ذخیره شود. من پیش از فتح اورست قله ماناسلو را برای صعود انتخاب کردم. این قله در جمع ۱۴ قله بالای هشت هزار متر دنیا قرار دارد
📖بعد از فتح این قله بود که توانستم آمادگی لازم را برای فتح اورست کسب کنم
📖البته پیش از سفر برای فتح اورست در حدود یک هفته دماوند بودم تا با آمادگی کامل بتوانم به سمت و سوی هدف نهایی گام بردارم. در ایران و جهان هدف نهایی اکثریت کوهنوردان حرفهای فتح اورست است. در زمان فتح اورست احساس رهایی و سبکی داشتم و بسیار برایم لذتبخش بود. این یک افتخار بزرگی است ...»
🔴وقتی این مطلب را خواندم واقعا از خودم خجالت کشیدم! چه همّتهایی! چه انگیزه هایی! حالا او بزرگترین هدف را فتح اورست که بام زمین است دانسته! در راه رسیدن به آن همه زندگیش را گذاشته! تو برای بزرگترین هدف زندگی ات چه کرده ای؟!
کلُّ من فی الوجودِ یطلُبُ صیداً
إنّما الاختلافُ فی الشَّبَکاتِ
⚪امّا به خود و به این بانوی محترم و به همه عزیزان میگویم اینکه فتح بام زمین یا همان قلّه اورست است! فتح کردن یا نکردنش ربطی به ابدیّت و سعادت ما ندارد. در مورد فتح بام وجود و قلّه های عوالم هستی چه کرده ایم؟!
👈همان مسیری که به ناچار همه ما باید آن را دیر یا زود طیّ کنیم! «إنّا للّه و إنّا الیه راجعون»! اصلا از آنها خبری داریم؟!
👈کره زمین با همه عجایب و عظمتش تنها بخش بسیار کوچکی از عالم مادّه است. عالمی که از کهکشانها و ستارگان و وسعت باور نکردنی برخوردار است.
👈اوّلین قلّه ای که باید آن را برای رسیدن به سعادت حقیقیمان فتح کنیم این قلّه است. آری آدمی موجودی عجیب است! خیلی بزرگتر از آن است که خیالش را کرده! از همه این کهکشانها بزرگتر است!
أتزعمُ أنّک جرم صغیر
و فیک انطبع العالم الأکبر
👈باید بر بام عالم مادّه ایستاده و وارد عالم مثال شویم! عالمی مجرّد از مادّه و حرکت و دارای صورت و احکام ویژه خود! چیزی شبیه آنچه در خیال متّصل و خوابهایمان اندکی تجربه کرده ایم.
👈عالمی بس پهناورتر از آنچه در زمین و عالم مادّه با آن مواجه بوده ایم! امّا این عالم هم قلّه ای دارد که باید فتح شود! کافر و موحّد همه توانایی رسیدن به قلّه عالم مادّه و وصول به عالم مثال را دارند ولی قلّه عالم مثال دیگر چنین نیست!
✔انسان بعد از تجربه تجرد از بدن و خلع بدن یکبار باز توجه به همین عالم ماده دارد و دنیا گردی میکند و یکبار با آن به عالم مثال میرود و یکبار معلّق بالملأ الاعلی میشود که این آخری محل بحث ما و مسیر صعود به بام عالم مثال است.
👈در این فتح بزرگ سیر تجرّد و صعود از گردنه ها و پرتگاههای صور و مقادیر و نگاههای مشرکانه تکمیل شده و انسان تازه وارد عالم عقل و ملکوت میشود!
👈ویژگی آن ساحت برخلاف ساحت حس و خیال آن است که کفر و شرک برداشته شده می یابد ک سراسر تعلق به حق است! عالمی که در آن امواج خروشان حیات و علم با لذّتی وصف ناپذیر موج میزند!
👈عالمی بدون رنگ و بو و مقدار و صورت که بسی برتر از اینها بوده و همه ی اینها از آن وجود برتر است که در عالم مثال و عالم مادّه میدرخشد و جلوه میکند.
👈ویژگی این عالم آن است که در آن انسان روح روح خود را به آن حقیقت نوری وجودی واقعیش می یابد! همان حقیقتی که عین وابستگی، تعلّق و فقر به معدن عظمت و نور الانوار بوده و تازه در آنجا خود و خدا و عبودیّت و دیگر امور عالی توحیدی را به وضوح و عمق درک میکند.
👈همان عالمی که دیگر همه ی دغدغه ها و احساس فقدانها فروکش کرده و لذّتی بی نهایت به انسان روی خواهد آورد! همان عالمی که دیگر انسان در آن همنشین ملکوتیان است.
👈این همان قله ای است که انبیاء و اولیاء الهی انسانها را به صعودش دعوت نموده اند! همان چیزی که بی خبران و مرتاضان و مشرکان و نفس پرستان از آن نشانی نیافته اند!
🔹بالاتر از آن نیز رسیدن به فنای ذاتی و وصول به لب عقول یا همان عالم اسماء و صقع ربوبی و تجلی ثانی است! عالم سرّ السر و محض از هر معنا و بحت از هر بهاء! همان عالم دعای زیبای سحر! دیگر نه حوری است و نه قصوری! علم بَحت، قدرت بَحت، حیات بَحت!
✔لذت عالم ماده منوط به محل و ماده است.لذت عالم مثال لطیفتر است و آفات ندارد! لذت در عالم عقل باز هم لطیفتر است.عالم عقل عالم توحّد و تجمع و صرافت است! لذت غذا خوردن در عالم مثال غیر از لذت شنیدن است.آفات ماده را هم ندارد! در عالم عقل این لذتها جمع است! محل خاصی برای لذت خوردن و شنیدن و دیدن در کار نیست!
✔همه لذتها را به شکل جمعی دارد! همین خود را باز کند هزاران تقدر صوری و مادی می آفریند! با گوشش هم میشنود و هم میبیند و هم میخورد. چیزی شبیه وحدت جرقه عقلیه که در خیال این همه تفصیلش میدهیم. ولی لذت عالم مثال از طرفی چون محدود به ماده نیست شدید است و از طرف دیگر چون محدود به صورت است آن تجمّع و توحّد و نهایت شدّت لذت عقلی را ندارد.
🔷شاید برترین گروه کوهنوردی دینی در عوالم هستی تا وصول به عالم ملکوت در عصر معاصر قافله ای است که اخیرا در عالم تشیّع به سردمداری افرادی نظیر مرحوم ملّا حسینقلی همدانی، مرحوم آیت الله سیّد علی آقای قاضی و دیگر افراد شاخص این جریان به راه افتاده است.
👈چه بسیاری را با خود همراه نموده و به جای آن راههای دشوار و کوره راه های بسیار طولانی و وحشتناک دنیا و برزخ و قیامت و مواقف و حساب و کتابهای آن از صراطی مستقیم و سبیلی مطمئن به فتح قلّه های هستی و درجات تقرّب رهنمون شده اند!
🔸روش معرفت النّفس🔸
دامنه ای که این گروه برای صعود به قله هستی ممکن انتخاب کرده اند همان است که آن را روش معرفة النّفس نامیده اند. صعودی مبتنی بر سیر در مراتب طولی نفس انسان! مراتب طهارت و زلال و زلالتر شدن انسان!
👈غروب از نفس در مرتبه مادّی و بدنی و طلوع در مرتبه مثالی! و باز غروب از نفس در مرتبه مثالی با مبارزه با انانیّت و خود بینی و طلوع در مرتبه عقلی!
✅عمده این راه در آن است که انسان مؤمن به مرور بتواند خودش را نه در حدّ حقیقت بدن ببیند و نه حقیقت خیال بلکه خودش را در حدّ حقیقت خودش ببیند! به آن حقیقت نوری وجودی و آن حقیقة الحقائق خود توجّه کند!
✅اگر بتواند خوب خود واقعی خود را شکار کرده و به آن بنگرد در آنجا نه تنها حسّی در کار نیست بلکه حتّی خیال و صورتها هم محو میشود! اینها همه شئون بعدی این حقیقت والا هستند. حقیقتی بی ماده، بی صورت، بی خیال، بی رنگ، بی اندازه، بی تقدّر!
👈ولی موجود است و زنده است به چه وجودی و چه حیاتی! ما همواره آثار حیات را دیده ایم ولی آنجا خود حیات را خواهیم دید!
👈هر چه لذّت و بهجت است در آنجاست! یک شأن و عالم بالاتر از حسّ و خیال! این اوّل معرفت نفس است. نشانه اش هم آن است که چنین معرفتی همانا و معرفت به حقّ تعالی همان! نور معرفت نفس عین ارتباط با حقّ است. همان است که:
📖«إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْكَ خَائِفاً مُرَاقِبا»
👈ملکوت دار جوار اللّه و عالم مقرّبین است. صدر المتألّهین اساسا آن را از زمره عوالم و ما سوی الله نشمرده و آن را از صقع ربوبی دانسته است.
👈روش نفی خطورات اینها هم عمدتا مبتنی بر همین معرفت نفس و نفی خیال و فکر در عدم است. یعنی ببیند که حقیقتش مجازی است. در جایی بدون سر و صدا چشمها را بسته و به صورت خودش توجه کند مانند کسی که در آینه نگاه میکند و از صور خیالی اعراض کند.
✔️خلاصه روش این قافله نورانی در فتح قلّه های هستی در سه دستور خلاصه میشود؛ یکی تبعیّت بی چون و چرا از شریعت اسلام و گناه نکردن؛ گناه تعلّق آورده و مناسبتها را با با عوالم زلال برتر از میان میبرد. دوم نفی خواطر با معرفت نفس و سوم مراقبه و دوام آن!
🔹از نگاه ایشان تمام مقصود از اعمال و عبادات برای آن است که انسان با سبک شدن و زدودن تعلّقاتش به حقیقت نوری وجودی خود رسیده و از سنخ ملکوتیان شود!
👈غرض از همه ی این اعمال آن است که انسان ملکوتی شود یعنی هویت عقلی و فوق عقلی پیدا کند! ما ذاتمان از سنخ ملکوت است. چشم ملکوتیمان باید باز شود.
👈اعمال این کار را باید بکند که اولش شرح صدر و سپس نور و سپس الانابه الی دار الخلود بیاورد. رزقنا الله و ایّاکم بحق محمد و آله الطاهرین صلوات الله علیهم اجمعین.
✋دانستن، تکرار و تذکّرش هم مهمّ است. همّت آدم را بالا میبرد! عطش انسان را زیاد میکند!
🔻رفقا وقتی از این دنیا رفتیم یا باز هم دلمان اینجاست و دنیایی هستیم یا دیگر دل بریده و برزخی شده یا از آن هم دل بریده و از ملکوتیانیم! اگر دنیایی و از اصحاب شمال باشیم مثل معتادانی که مواد بهشان نرسد بیچاره و معذبیم! اگر برزخی باشیم از اصحاب یمینیم و در جنات تجری تحتها الانهار با حور و قصوریم! اگر ملکوتی باشیم در همان بهشتها بهشتی دیگر داشته و از مقربینیم! اینها نیز هر کدام درجاتی دارد. همه اش هم در این دنیا رقم میخورد! در همین دنیا برخی دنیایی زندگی میکنند و برخی برزخی و برخی ملکوتی! کما تعیشون تموتون! باطن و سرائر دنیایمان و گرایشاتمان آشکار میشود. زندگی دنیایی ما خیلی باطن دارد! فعلا ماده و محدودیتش نمیگذارد عمقها ظاهر شود🔺
🔹ای بی چاره آنکه همتش و قله صعودش رسیدن به کلید فلان خانه و سوییچ فلان ماشین است! ای بد بخت آنکه هنوز در بند فلان پست و مقام دنیایی یا تجربه فلان لذت جنسی موهوم است! انگار در عوالم هستی هیچ خبری جز این بازیها نیست!
⚪راستی چه زیبا گفت صاحب آن مثنوی معنوی:
ای رخ چون زهرهات شمس الضحی
ای گدای رنگ تو گلگونهها
باده کاندر خنب میجوشد نهان
ز اشتیاق روی تو جوشد چنان
جوهرست انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و پایهاند و او غرض
بحر علمی در نمی پنهان شده
در سه گز تن عالمی پنهان شده
می چه باشد یا سماع و یا جماع
تا بجویی زو نشاط و انتفاع
آفتاب از ذرهای شد وام خواه
زهرهای از خمرهای شد جامخواه
🔹رفقا همه باختیم! همه! هر چه لذّت و شادی است را این اولیاء الهی بردند! ولی باز هم نا امید نیستیم! اصلا مگر نا امیدی دردی را درمان میکند؟! باید به راه افتاد! با کریمان کارها دشوار نیست!
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۷)
«مسأله گرانی!»
«رازقیّت خدا»
«درد تعلّقات انسان»
🔴این روزها همه با گرانی مواجهیم! چیزی است که صغیر و کبیرمان دیگر آن را لمس میکنیم! اخیرا شاهد هراس و دلهره برخی در زمینه آینده معیشتشان بودم! با یک اضطرابی به دنبال خرید روغن، موادّ شوینده و... بودند!
💡با دیدن این صحنه مطالبی به ذهنم خطور کرد که آن را خدمتتان بذل میکنم.
👈فعلا زاویه نگاهم همین خود ماها است! کاری به نق زدن و پیدا کردن مقصّر و انتقاد از دولت و نظام و مانند آن نیستم. آن بحثی دیگر است.
✋اتّفاقا عمدتا مردم از آن صحبت میکنند تا چیزی که بیشتر به دست خود آنها و مرتبط با احوالات شخصی خودشان است!
🔹شخصی رهبر عزیزمان را در رؤیا دیده بود که این آیات را برایش تلاوت میکرد:
📖«وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ * الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ * أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»
✔رفقا گاهی ما چون از عظمت راهی که میرویم غافلیم نق میزنیم! ملّت ایران گام در راهی و صعود به قلّه ای نهاده که -ورای همه کاستی های اجتناب پذیر که شرح پر غصه ای دارد که آن هم به خود ما برمیگردد- پر از گردنه ها و مشکلات اجتناب نا پذیر است. رفقا چه خیال کرده ایم؟!
📖«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ لَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنينَ وَليجَةً وَ اللَّهُ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ»
👈آیا فکر کرده ایم میتوانیم یک نمازی بخوانیم، روزه ای بگیریم، روضه ای برویم، گریه ای کنیم و تمام؟! خیر این خبرها نیست!
📖«إِنَّ مِنْ حَقِيقَةِ الْإِيمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الْحَقَّ وَ إِنْ ضَرَّكَ عَلَى الْبَاطِلِ وَ إِنْ نَفَعَك»
🔹همینکه اوّلین گام را در جهت مبارزه با طاغوت و تحقّق حکومت الهی که از مهمترین دستورات دینی برای سعادت فردی و اجتماعی است برداریم همه چیز به هم میریزد! ابتلائات شروع میشود:
📖«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورا»
📖«وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِ نَبِيٍ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَ كَفى بِرَبِّكَ هادِياً وَ نَصِيرا»
👈دیدم جاحظ در کتاب العثمانیة نکته ی جالبی را در مورد خلافت امیر المؤمنین علی علیه السلام بیان میکند؛ میگوید همینکه جامعه فهمید علی علیه السلام به حکومت رسیده گویا زلزله ای بزرگ رخ داد و از همه نواحی مشکلاتی که سابقه نداشت شروع شد!
📖«الدنيا انكفت بأهلها عليه وماجت بساكنيها من ولايته ، وتداعت من أقطارها ، تريد محاربته»
👈ولی برای انسان مؤمنی که دنیا را گذرگاه و محلّ ابتلاء یافته و مبتلا به روزمرگی دنیا نشده و به دنبال انجام وظایف الهی در دار دنیا و دغدغه های سلوک اجتماعی است هضم این مشکلات آسان میشود!
👈مؤمنی که توفیق آن را یافته که به مسیر تحقّق اهداف بلند رهبران پاک این نهضت نورانی اسلامی متّصل شود! بهره سلوکی و معنوی خود را از آن برده و با این تلخ کامی ها به آن نور آسمان و زمین و به آن کانون هستی تقرّب میجوید.
👈با این دید خودش لذّتی دارد! آری هر پیشامدی که در مسیر تقرّب رخ دهد شیرین است. «هر چه پیش آید خودش آید» در اینجاست که صادق است.
⚪امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود فرمود:
📖«أَمَا إِنَّ لَكَ بِكُلِّ مَا تَرَاهُ فَلَا تَقْدِرُ عَلَى شِرَائِهِ حَسَنَةً»
📖«إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مُعْسِراً فَيَعْمَلُ بِقَدْرِ مَا يَقُوتُ بِهِ نَفْسَهُ وَ أَهْلَهُ وَ لَا يَطْلُبُ حَرَاماً فَهُوَ كَالْمُجَاهِدِ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
🔹آری چه زیباست محرومیّتی که در مسیر پافشاری برای تقرّب به معشوق و معبود باشد! بگذار دنیا زدگان و شبهه زدگان بنالند و مسخره کنند! بگذار نفهمند و نگذارند خودشان را که بفهمند!
📖«فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا * ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى * وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى»
🔻رفقا اینها بیشتر چوب اندیشه ها و تشخیصهای باطل خود را خورده و درد نگاههای غیر ایمانی خود را میچشند! هر چند فکر میکنند دردشان از این تحریمها و گرانی هاست!🔺
👈تازه بماند اینکه عزّت و سعادت دنیایشان هم در همین استقامت در برابر طواغیت زمان است. نمیفهمند!
👈روشن است که گرانی خوب نیست! بد هم هست! ولی کدام گرانی؟! گرانی که در مسیر تقرّب باشد خود امتحان و مایه رشد است. مگر گرسنگی در شعب ابو طالب خوب بود؟! آنچه خوب بود استقامت الهی در آن گرسنگی بود! اگر نبود همه اش بد بود:
📖«غَلَاءُ السِّعْرِ يُسِيءُ الْخُلُقَ وَ يُذْهِبُ الْأَمَانَةَ وَ يُضْجِرُ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ»
🔸خدا در زمان گرانی هم رازق است🔸
امّا مقصودم بیان اینها نبود! الکلام یجرّ الکلام! میخواستم بگویم ورای این جهت از عوامل بروز گرانی جهت دیگر آن در این است که ما در چنین زمانهایی میتوانیم خود واقعی خود را بهتر بشناسیم! آخر این دلهره ها برای چیست؟! آیا خدا فقط در زمانی ارزانی خداست؟! آیا خدا در زمان گرانی دیگر از رازقیّت افتاده است؟!
👈این همه ادّعا داریم و هنوز ذرّه ای شعور این حقیقت بزرگ هستی را نیافته ایم که بابا عالم صاحب دارد! همه چیز از غیب عالم رقم میخورد! قادر است! رازق است! عالم است! حیّ است! قیّوم است!
✋رفقا این احادیث نورانی را برای اینکه کاغذهای کتب حدیثی پر شوند بیان نکرده اند! بیان کرده اند که رجوع کنیم و سپس بفهمیم و سپس باور کنیم؛
⚪مرحوم کلینی در کافی از ابو حمزه ثمالی نقل میکند که نزد امام سجّاد علیه السلام برخی از گرانی گله کردند!
🔻حضرت میتوانستند مانند خیلی از ما این را بهانه کنند و به حکومت بنی أمیّة بتازند! ولی کار دیگری کردند! فرمودند گویا شما هنوز باورتان نشده خدا رازق است! به من چه؟! روزی من وظیفه اوست! چه گران باشد و چه ارزان!🔺
📖«ذُكِرَ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع غَلَاءُ السِّعْرِ فَقَالَ وَ مَا عَلَيَّ مِنْ غَلَائِهِ إِنْ غَلَا فَهُوَ عَلَيْهِ وَ إِنْ رَخُصَ فَهُوَ عَلَيْه»
👈بابا دیگر چطوری به ما بگویند تا حالیمان شود! شما فقط بروید دنبال کار و طلب و بقیه اش را توکّل کنید! در آسمان خیلی خبرهاست! کار از دست در نرفته است!
👈ای مشرک از گرانی میترسی؟! هنوز نفهمیده ای که فقط باید پروای او را داشته باشی؟! (و له ما فی السماوات و الارض و له الدین واصبا أفغیر الله تتّقون)؟!
👈باور کنیم کسی بین ما از گرسنگی و تشنگی نمرده! از بی مسکنی در خیابان چادر نزده! از بی لباسی یخ نزده و آبرویش نرفته! (الشیطان یعدکم الفقر)
⚪پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود روح الامین از جانب خدا این پیام را آورد که به مؤمنین بگو نکند غصّه روزی خود را بخورند! نکند این دیر و زود شدنها باعث آلوده شدنشان به معصیت شود! به آنها بگو هیچ انسانی نیست که قبل از آنکه آنچه رزقش هست به او برسد از این دنیا برود!
📖«إِنّ الرُّوحَ الْأَمِينَ نَفَثَ فِي رُوعِي أَنَّهُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَكْمِلَ رِزْقَهَا فَأَجْمِلُوا فِي الطَّلَبِ وَ لَا يَحْمِلَنَّكُمُ اسْتِبْطَاءُ شَيْءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ تَطْلُبُوا مَا عِنْدَ اللَّهِ بِمَعَاصِيهِ فَإِنَّهُ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ»
🔸درد دوری از تعلّقات🔸
اما این گرانی های یک چیز را خیلی رو کرد! تعلّقاتمان را! شرطی شدنهایمان را! مقدار زیادیش صدای شرطهایمان در آمد! مقدار زیادیش درد تعلّقاتمان بود! سابقا در بذل خاطری از پدیده ای به نام زندان شرطها صحبت کردم.
👈راستی چقدر خوب است انسان از همان ابتدا از نفس خود و خانواده خود مراقبت کند تا وابسته نشود! خودش هوشمندی و درایت میخواهد!
👈اینکه انسان غذای خاصّی بخورد و لباس خاصّی بپوشد ولی همواره آمادگی داشته باشد آن را نخورد و یا نپوشد! اگر بود بهترش را بخورد و بپوشد و اگر نبود به راحتی با کمترش هم راحت باشد! آدمی شرافتش خیلی بالاتر از این حرفاست! عظم الخالق فی أنفسهم فصغر ما دونه فی أعینهم!
✋خودش را به اینها وابسته نکند! اگر مرغ بود مرغ اگر نبود تخم مرغ اگر نبود نان و خیار و گوجه ...! اگر گندم بود گندم و اگر نبود جو! واقعا چه حالت خوبی است! چه کیفی دارد! (لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا) رفقا خیلی خودمان را درگیر این جزئیات کرده ایم! خیلی!
🔹ولی کسی که از همان ابتدا خود و یا خانواده اش را به یک سبک زندگی خاصّ یا امر خاصّی بسته و عادت داده اینجور وقتها تعلّقش نمایان میشود! بابا مراقب باش! اینها را باید روزی رها کنی!
🔻طوری زندگی کن که همواره از آن رها باشی! معنای زهد این است!🔺
👈لزوما هم معنایش این نیست که کم بخوری و کم بپوشی!
⚪اینها کار میخواهد! روی ادراکاتمان! روی هستی شناسیمان! روی انسان شناسیمان! روی معاد شناسیمان! وقتی کار نکرده ایم این وقتها خودش را نشان میدهد!
👈این همه وقت که با زن و فرزند حرفهای الکی زدیم باید مقداری هم این حقایق را در حرف و عمل برای خودمان و آنها جا می انداختیم!
👈باور کنیم اگر اینطور شویم میبینیم در این قبض و بسطها هم اندازه خودمان داریم و هم به ما فشار نمی آید!
🔹مرحوم کلینی از برخی از اصحاب در کافی از امام صادق علیه السلام نقل میکند که نزد امام صادق علیه السلام بودیم که گاهی غذاهای خوب به ما میداد و روزهایی هم غذاهای معمولی و ساده!
👈به ایشان عرض شد چرا با تدبیر عمل نمیکنید که همواره نوعی غذای معتدل را استفاده کنید؟! ایشان فرمودند ما خود را تسلیم تدبیر خدا نموده ایم! هر وقت وسعتی به ما داد ما هم توسعه میدهیم و هر وقتی تنگی رخ داد ما هم متناسب با همان میشویم! ای به فدای این اولیاء الهی! ای به فدای این منطق نورانی!
📖«كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع رُبَّمَا أَطْعَمَنَا الْفَرَانِيَّ وَ الْأَخْبِصَةَ ثُمَّ يُطْعِمُ الْخُبْزَ وَ الزَّيْتَ فَقِيلَ لَهُ لَوْ دَبَّرْتَ أَمْرَكَ حَتَّى تَعْتَدِلَ فَقَالَ إِنَّمَا نَتَدَبَّرُ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا وَسَّعَ عَلَيْنَا وَسَّعْنَا وَ إِذَا قَتَّرَ عَلَيْنَا قَتَّرْنَا»
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۸)
«جَمیل بُثَینَة»
«دستور العمل عرفانی عشق نفسانی!»
🔴ابن هشام انصاری در کتاب مغنی اللبیب در بحث «أن» از قول بعضی از نحویّون نقل میکند که برخی از عرب با آن به فعل مضارع جزم میدهند! شاهد مثالش هم این است:
ألا طال کتمانی بثینة حاجة
من الحاج ما تدری بثینة ما هیا
أحاذر أن تعلم بها فتردّها
فتترکها ثقلا علیّ کما هیا
👈یعنی دیرزمانی است که از معشوق خود بُثَینة مطلبی را پنهان میکنم که او از آن خبری ندارد! از آن بیم دارم که بُثَینة روزی آن را بفهمد ولی آن را اجابة نکند ...
🔹شعر از یکی از عشّاق و شاعران معروف عرب به نام جَمیل بن مَعمَر م۸۲ است که عاشق زنی به نام بُثَینة العُذرِیَّة بوده و داستان عشق آنها در قرن اوّل هجری زبان زد محافل بوده است. وصف حال او خواندنی است.
🔹به شکل اتّفاقی با گوشه ای از احوالات او در کتاب شرح شواهد مغنی اثر جلال الدین سیوطی برخورد کردم!
👈اواخر شب بود! واقعا دلم گرفت! این چه احساساتی است که اینها تجربه کرده اند! ای کاش ذرّه ای ذرّه ای از آن در این دلهای ما نسبت به آن نور آسمان و زمین پیدا میشد! باور کنید همه مشکلات حلّ میشد! همه! بخدا دیگر از خودمان خسته شده ایم!
⚪نقل شده که روزی جَمیل به مصر آمده و نزد والی مصر عبد العزیز بن مروان آمد! شخصی رو به جَمیل کرد و گفت من نیز بُثینة را دیده ام و به خدا سوگند چیز خاصّی در او ندیدم که اینطوری عاشقش شده ای! جَمیل چه جوابی به او داد؟! واقعا جوابی عجیب است! به او رو کرد و گفت:
📖«فقال له جميل: إنك لم ترها بعيني، و لو نظرت إليها بعيني لأحببت أن تلقى اللّه و أنت زان!!!»
👈مشکل تو آن است که به جمیل با چشمان من نگاه نکردی! با چشمان خودت نگاه کردی! اگر از چشمان من به او مینگریستی حالتی به تو از شور و عشق دست میداد که دوست داشتی در حالیکه زناکاری به ملاقات خدا بروی!
⚪جالب آنکه عشق او و بُثَینة عشقی عفیف و بدون تمایلات جنسی بوده! نقل شده شخصی در زمان مرگ جَمیل نزد او حاضر شد! جَمیل با بیان عباراتی امید خود را به عفو و فضل الهی ابراز کرد!
👈آن شخص گفت! سبحان الله! تو سی سال است به دنبال بُثَینة افتادی! با این گناه بزرگ امید بخشش داری! و باز چه جواب عجیبی داد:
📖«فقال: يا عباس، إني لفي آخر يوم من أيام الدنيا و أول يوم من أيام الآخرة، لا نالتني شفاعة محمد صلّى اللّه عليه و سلّم إن كنت وضعت يدي عليها لريبة قط»
👈ای فلانی! الآن وقتی است که من در آخرین روز از ایّام دنیا و اوّلین روز از ایّام آخرت هستم! خدا شفاعت رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله را نصیب من نکند اگر حتّی یکبار من به خاطر شهوت دستم را به او زده باشم!
⚪ابن کلبی نقل میکند که بثینة با مرد دیگری ازدواج کرد! عرصه بر جَمیل خیلی تنگ شد! خیلی جزع و فزع کرد! ولی دیگر کاری نمیشد کرد؛ کلّا بُثینة را ترک کرد!
👈مدّتی گذشت ولی دید تحمّل جدایی ندارد! روزی به کنار درختی رفت و نشست تا بُثَینة متوجّه شود او به آن ناحیه آمده است! بُثینة نیز تا متوجّه شد پیش او آمد و گفت:
📖«فقالت: أين كنت بعدنا، فقد طال شوقنا إليك؟ فقال: رأيت التباعد مع ما حدث أجمل. فتحدّثا بقية يومهما و ليلتهما حتى أصبحا»
👈آن روز تا شب و شب تا صبح فقط با هم حرف میزدند! آن ابیاتی که در ابتدا آوردم را جَمیل در همینجا سروده است! «ألا طال کتمانی بثینة حاجة»... .
⚪وقتی خبر رحلت جَمیل به بثینة رسید صیحه و جزع کرد و از هوش رفت و اشعاری در سوگ او گفت؛ همه را به گریه انداخت! نقل شده که روزی عبد الملک بن مروان بعد از مرگ جمیل معشوق او بُثینة را دید!
👈شروع به برانداز او کرد و پرسید واقعا جمیل در تو چه دید که عاشقت شد؟! بُثینة هم پاسخی هوشمندانه داد! گفت: واقعا مردم در تو چه دیدند که تو را خلیفه خود کردند؟!
📖«دخلت بثينة على عبد الملك ابن مروان فأحدّ النظر إليها ثم قال: يا بثينة، ما رأى فيك جميل حين قال فيك ما قال. قالت: ما رأى الناس فيك حين ولوك الخلافة؟ فضحك و قضى حاجتها»
🔴خدایا میشود ذرّه ای از این عشق به خودت را در قلب ما بیچارگان بیاندازی! همان شور و وجد به تو رسیدن! همان شوق و هیجان فانی شدن! اصلا همه چیز تمام میشود!
👈مشکل ما آن است که نه تنها عاشق نیستیم محبّ هم نیستیم! اگر عشق بیاید کار تمام است! واقعا خوشا به حال آنکه عاشق است! قال رسول الله صلی الله علیه و آله:
📖«أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ»
👈بگذارید فعلا دلمان را به این ابیات از آن پیر سفر کرده خوش کنیم و زمزمه کنیم:
رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته
مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته
سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم
که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته
شراب عشق را بنگر که هر خلوت نشینی را کند رسوای هر محفل ولی آهسته آهسته
بلطف پیر میخانه حسن بگرفت پیمانه
بامیدش شده نائل ولی آهسته آهسته
🔻رفقا عاشق که شدیم دیگر خستگی و سختی و کم همّتی و... معنا ندارد! عاشق که شدیم دیگر تشتت احوال و معضل نفی خطورات معنا ندارد! عاشق که شدیم دیگر ریا و اخلاص نداشتن و غشّ در نیّت معنا ندارد! عاشق که شدیم دیگر قلع و قمع تعلّقات برایمان آسان میشود! عاشق که شدیم دیگر فانی شدن برایمان دشوار نخواهد بود! آری عاشقی عالمی دیگر است! رفقا به نظرتان چه کنیم عاشق شویم؟! 🔺
🔹به نظرم در زمان ما در طرق سلوک کمتر از روش عشق بحث میشود. روشهای مانند عبادت و ریاضت و معرفت نفس و مانند آن همه خوب! ولی عشق کیمیا است! ای کاش میشد از آن هم بحث کرد! قواعدش را استنباط کرد!
🔸«ملّاصدرا و مسأله عشق مجازی»🔸
مرحوم ملّاصدرا در جلد هفتم اسفار بحثی دارد در زمینه «في ذكر عشق الظرفاء و الفتيان للأوجه الحسان» یک عشق شناسی دارد. عشق را به حقیقی و مجازی تقسیم میکند و مجازی را به نفسانی و حیوانی!
👈عشق حقیقی تنها عشق به خداوند متعال و صفات و افعال اوست؛ برخی غافلان فکر میکنند اینجا عشق معنا ندارد! اتّفاقا اصل عشق اینجاست و همه عشقهای دیگر سایه هایی از عشق به آن معشوق فطری است!
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم
مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به در برند به دوشم
👈عشق حیوانی هم همان است که معمولا عشق بدنی و شهوانی است ولی عشق نفسانی عشقی دیگر است! عشق جَمیل به بُثینَة عشق نفسانی است! خودش به نوعی فضیلت است. این نفس غیر از آن نفس ملکی است. یعنی عشق انسان در مرتبه کمالات نفسانی اش!
👈عشق نفسانی همان عشق عفیفی است که بسیاری از عرفا گاهی برخی مریدان خود را به نوعی به داشتن چنین عشقی فرا میخواندند تا وصول به درجه عشق حقیقی برایشان آسان شود!
👈بهترین راه برای نفی خواطر و یکی شدن همّت انسان و بریدن از دنیا میدانستند که بعد از آن سالک هیچ کاری جز تغییر این عشق نفسانی عفیف به عشق حقیقی ندارد! این چنین عشقی به تعبیر صدرا:
📖«معدود من جملة الفضائل و هو يرقق القلب و يذكي الذهن و ينبه النفس على إدراك الأمور الشريفة و لأجل ذلك أمر المشايخ مريديهم في الابتداء بالعشق و قيل العشق العفيف أوفي سبب في تلطيف النفس و تنوير القلب و في الأخبار: إن الله جميل يحب الجمال و قيل من عشق و عف و كتم و مات مات شهيدا»
✅آری این عشق آثاری دارد! رقّت قلب می آورد! نفس انسان را به انجام امور شریف وا میدارد! باعث تلطیف نفس و تنویر قلب میشود. وجد و حزن و بکاء می آورد. برخی غافلان گمان میکنند نگاه به چهره زیبا همان و شهوت جنسی همان! آیا برای همه نفوس در همه حالات چنین است؟! آیا پدری که به فرزند زیبایش مینگرد و از آن لذّت میبرد لذّت جنسی میبرد؟! از اینجاست که چنین عشقی که به گناه و اسارت عقل ختم نشود بلکه عقل را آزاد کند از جمله فضائل است.
✔️ولی چرا چنین عشقی را مذمّت کرده اند؟! از دید صدرا دو سبب دارد؛ یکی اینکه معمولا بین عشق حیوانی بهیمی و چنین عشق نفسانی عفیف که باعث لطافت نفس است امر مشتبه میشود! نفس خیلی خبیث است! دیگر اینکه چنین عشقی فضیلت میانی است و آنچه اصالت دارد عشق حقیقی یا همان عشق به خدا و صفات و افعالش است که بعد از آن عشق نفسانی دیگر بی معنا و مضرّ است.
⚪️فعلا بنده قضاوتی در زمینه دستور العمل برخی عرفا برای عشق مجازی نفسانی برای رسیدن به عشق حقیقی و سلوک ندارم. خیلی در عرفان ادبی ما پر رنگ است! یک روشی بوده است! خیلی هم گویا جواب میداده است!
👈روشی در عرض روشهای دیگر سلوک مانند روش معرفة النفس! گاهی امروزه با شیوع روابط نا مشروع نمونه هایی از آن را بین جوانان انسان میبیند! اصلا گویا دیوانه شده اند! یک رقّت خاصّی پیدا کرده اند! باید در مورد آن اندیشید!
👈لااقل در قرآن و روایات چیزی در تأییدش فعلا به خاطر ندارم! ولی آیا ردّ شده است؟! آیا لزوما به فتح باب عشقهای حیوانی می انجامد تا از باب سدّ ذرایع جلویش را بگیریم؟! بله در متون دینی آنچه برجسته است نگریستن به زیبایی ها و عظمتها و عجایب عالم با دید آیه بینی و هو الظاهری است! این قدرش مسلم است.
🔸«اهل بیت علیهم السلام و عشق»🔸
آنچه تدبّر در مناجات و ادعیه اهل بیت علیهم السلام بر آن دلالت دارد آن است که واقعا عشق در آن به شکل عفیفی موج میزند! برخلاف عرفان ادبی ما که در آن عشق خیلی پرده دری کرده است!
👈در مناجاتهای اهل بیت علیهم السلام آنچه ظاهر است ادبیّات بندگی و فقر و نیاز است! همان نحوه وجود واقعی مخلوق! ولی در دل این رابطه عشق عفیفی موج میزند! نه اینکه مثلا بگوییم گاهی از تعابیر عشقی دم زده اند! «لَئِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ لَأُخْبِرَنَ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّي لَك»
👈نه مسأله آمار گیری نیست! مسأله آن است که اینجا آن عشق خود را بیرون زده والا در پس این مناجاتها عشق موج میزند! میتوان آن را نشان داد! یک عشق عفیفی است!
👈اگر در عشق نفسانی نسبت به شهوت جنسی عفّت هست در عشق حقیقی اولیاء الهی نیز نسبت به ابراز این عشق عفّت هست! اصلا خودشان را در آن حدّ نشان نمیدهند! آخر بنده کجا و عشق مولا کجا! ولی این عشق هست! این میل به فنا و یکی شدن هست! «و عَلیکَ یا واحِدی عَکَفَت هِمَّتی»؛
👈آنقدر عفیف است که وقتی مقداری پرده از رویش کنار میرود هم باز حاضر نیست خود را عشق بنامد و خود را تنها محبّت مینامد! رزقنا الله و ایّاکم. در انتها این فراز از مناجات شعبانیه خواندنی است:
اِلهي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ اِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ
باسمه تبارک و تعالی (۱۲۹)
«حسرت نماز جماعت»
«تفاوت دانستن و فهمیدن»
«القائات و تفنگ آتاری»
🔵از منزل برای رسیدن به نماز جماعت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به راه افتادم. همینکه رسیدم دیدم نماز در حال اتمام و سجده آخر است.
⚪نمیدانم چرا یک دفعه حسرتی بر دلم نشست! موارد زیادی چنین وضعیتی رخ داده بود ولی این حالتی جدید بود. انگار دیگر وقتش رسیده بود یک پیامی را بگیرم!
👈دیده اید کلّی تلاش میکنید و با دلهره دوندگی میکنید تا به اتوبوس یا هواپیما یا بلیط چیزی برسید! ولی دقیقا در آن لحظه آخر همه امیدتان نا امید میشود! یک حالتی بر دل انسان مینشیند که همان حسرت است!
💡خلاصه به دلم این مطلب القاء شد که فلانی این نماز دیگر رفت که رفت که رفت ...! تا ابد از دستت رفت! از قافله جا ماندی! دیگر به آن نمیرسی!
💡در ادامه احساس کردم یک مطلبی برایم جا افتاد! شاید بیان کنم بگویید این که چیزی نیست! واقعا هم مطلب جدیدی نیست ولی وقتی میگویم جا افتاد یعنی جا افتاد!
👈گویا کسی به ضمیر انسان مطلبی را القاء میکند؛ گوش باطن انسان را میچرخاند و میگوید دیگر حواست جمع باشد! آن مطلب این بود که:
🔻فلانی این نمازها را خیلی مراقبت کن! سعی کن این نمازها را پاک و پاکیزه به آسمان بفرستی! برای این تلاش کن! برایش برنامه بریز! هر کسی دغدغه ای دارد! تو دغدغه ات را در زندگی همین بگذار! این نمازها را پاک و پاکیزه و با مراقبت کامل به سرمنزلشان برسان! تا به انتها و به مقصد نرساندی دلهره داشته باش و احتیاط به خرج بده! اینها سرمایه های ابدیّت توست!🔺
🔸«تفاوت دانستن و فهمیدن»🔸
رفقا انسان موجود عجیبی است. دیده اید گاهی مطلبی را هفت، هشت بار میشوند ولی انگار نمیگیرد! ولی بار نهم یک دفعه میگیرد! یکی از اسرار تکرار همین است. شاید باید زمینه ای مهیّا شود! باید اهلیّتی ایجاد شود. یک دفعه احساس میکنیم انگار تازه فهمیدیم!
🔹همین چند روز پیش بود! با ماشین عازم جمکران بودم. صوتی را گوش میکردم که یک دفعه این آیه شریفه را تلاوت کرد:
📖«وَلَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَهُ الدِّينُ وَاصِبًا أَفَغَيْرَ اللَّهِ تَتَّقُونَ»
👈انگار بار اوّلم بود این را شنیده بودم! کأنّی لم أسمع بهذه الآیة قطّ! یک دفعه مرا گرفت! خیلی تکان داد!
✔این گرفتن خودش موضوع مهمّی برای انسان مؤمن است. انسان مؤمن باید خودش را در بسترها و روندهایی قرار دهد و خود را آماده قرار دهد تا مطالبی را بگیرد!
🔻خیلی چیزها را میدانیم ولی هنوز ما را نگرفته است!🔺
✔باید بدانیم خیلی وقتها باید مترصّد آن باشیم که خیلی چیزها که آنها را میدانیم و خیلی مستدلّ هم میدانیم تازه دوباره آنها را بدانیم و ما را بگیرد! وقتی ما را گرفت به خود میگوییم تازه الآن فهمیدم! انگار تا حالا نمیفهمیدم در حالیکه میدانستم! فعلا جا افتادن را فهمیدم مینامم! یک فرقی بین فهمیدن و دانستن هست!
🔴بگذارید یک خاطره ای را برایتان بگویم. یک طلبه ای بود که اوایل طلبگی با هم دوست بودیم. خیلی با تقوا و دارای فضیلت بود. ولی به شدّت کند ذهن بود! حقیقتا انگار نمیفهمید! گویا میخواهید روی سنگ چیزی بنویسید!
👈یکبار به ذهنم رسید کاری کنم ایشان اصلا از فضای حوزه برود! اینطور نمیشود! ولی به مرور فهمیدم ورای اینکه در هر حال وجود چنین انسانهای با تقوایی نیز در کنار عالم مورد نیاز است یک فرق مهمّی بین دانستن و فهمیدن وجود دارد.
✋این دوستمان دیر چیزی را میداند ولی وقتی دانست انگار میفهمد و میگیرید! ولی بسیاری از ما میدانیم ولی نمیفهمیم و منشأ رفتار و عمل و بینش نمیشود! انگار فقط در ذهن است.
👈خلاصه برخی کند ذهن هستند ولی فهمشان خوب است. اصلا فهمیده هستند! دیده اید بین مردم میگویند فلانی فهمیده است! بیش از دانایی است. از سنخ نوعی رشد وجودی و گره خوردن دانش با وجود و بینش است.
⚪بگذریم! اینکه آدم مطلبی را بگیرد خودش مطلبی است! یک تجربه ای را خدمتتان در مباحث علمی عرض کنم. چندی سالی است مشغول نگارش یک کتاب علمی هستم. بارها و بارها این را تجربه کرده ام.
👈برای هر فصلی که مینویسم دهها کتاب را در آن زمینه مطالعه میکنم. معمولا مطالبشان تکراری است. ولی این مطلب برایم جا افتاده که به خودم فشار نمی آورم.
👈فقط بارها و بارها در کتابهای مختلف مطالب را تکرار میکنم تا نکات و دقایق در جایی و لحظه ای و بیانی مرا بگیرد! همان نکاتی که بارها از جلوی چشمانم عبور کرده و متوجّهش نشده بودم.
📖«وَ كَأَيِّنْ مِنْ آيَةٍ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيْها وَ هُمْ عَنْها مُعْرِضُونَ»
👈ولی باید خود را در معرض این تکرار قرار داد. یکی از فوائد تتبّع همین است. تتبّعی که باعث دقّت میشود.
⚪مثال دیگری عرض کنم. سابقا که توفیق مباحثه با طلاب عزیز را داشتم گاهی یک مطلب را با چند بیان و تقریر میگفتم و منتظر چشمان آنها بودم که بعد از کدام تقریر و بیان چشمشان یک دفعه برق میزند! این برق زدن همان لحظه بلوغ و گرفتن است.
🔻معلم باید دغدغه اش فهمیدن شاگرد باشد نه دانستنش! باید مبلّغ مطلب باشد نه مدرّس آن!🔺
🔶رفقا آدمی باید مانند شکارچی حرفه ای در این تکرارها و حالات منتظر شکارش باشد! مانند صیّادی تور خود را انداخته و منتظر تکان خوردنش باشد. همیشه در حالت آماده باش باشد! هر لحظه و هر جایی و به هر شکلی ممکن است پیامی برسد! باید آنها را شکار کرد!
🔹یاد تفنگ آتاری افتادم! بچه بودیم یادش بخیر! یک بازی بود اردکها بالا می آمدند و باید با تفنگ آتاری آنها را شکار میکردیم. در اینجا تفنگ آتاری همان توجّه و آماده باش وجودی ما در برابر القائات است.
🔹به اینها باید گوش کرد! گاهی هم دقّت کرد که صدای چه کسی است؟! در بسیار از اوقات صرف همین توجّه باعث میشود انسان از اموری بر حذر باشد و به اموری اشتیاق پیدا کند؛ گاهی صدای نحسی را در گوشش شنیده یا متوجه صدایی پاک و زلال شود:
📖«مَا مِنْ قَلْبٍ إِلَّا وَ لَهُ أُذُنَانِ عَلَى إِحْدَاهُمَا مَلَكٌ مُرْشِدٌ وَ عَلَى الْأُخْرَى شَيْطَانٌ مُفْتِن»
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۰)
«درسهایی از فیلم عنکبوت مقدّس»
«مگس صفتان و نجاست خواران فرهنگی»
🔴پیامهای فیلم سینمایی عنکبوت مقدّس آنقدر آشکار است که نیازی به تماشای تفصیلی آن برای داشتن قضاوت از منظر مورد نظر ندارد!
👈از همان تصویر اصلی اش که حرم مطهّر امام رئوف را به سان لانه عنکبوتی تصویر کرده که تارهای خود را بر پیکر شهر مشهد انداخته و الهام بخش چنین جنایاتی است ماجرا را میتوانید حدس بزنید! اسم فیلم را هم عنکبوت مقدّس نهاده!
👈کارگردان این فیلم در سخنانی که از او نقل شده گفته است:
📖«قصد من ساخت فیلمی درباره یک قاتل زنجیره ای نبود بلکه میخواستم فیلمی درباره جامعه ی یک قاتل زنجیره ای بسازم»😳
👈فیلم در مورد جریان قاتلی است که به دلایل شخصی در ظاهر دینی دست به جنایاتی در مشهد مقدّس زده و ضمن قتل ۱۶ نفر و تعرّض جنسی به ۱۳ نفر حدود بیست سال پیش به دار مجازات آویخته شد!
🔹در هر حال یک مسأله ای بود که در همان زمان هم عمق دیوانه وار بودن مسأله برای همگان روشن بود که نه سابقه داشته و نه لاحقه و نه مبتنی بر یک جریانی و یا حاوی پیامی آشکار برای پرداختن! جنون و دیوانگی که قاعده ندارد!
👈هم از سوی جامعه دینی محکوم شد و هم حکومت دینی او را به دار مجازات آویخت!
🔹نجاست فرهنگی این پدیده و عمق تبرّی جامعه دینی از آن آشکارتر از آن بود که بر هر انسان منصف بلکه غیر منصفی آشکار نباشد!
👈آن مذهب پاکی که به فرموده مولایش وقتی منافق صفتان دنیای اسلام خلخال از پای زنی یهودی بیرون آوردند فرمود اگر متدیّنین از سوگ این واقعه که در حوزه حکومت آنها واقع شد از غصّه بمیرند جا دارد!
⚪همان مذهب پاکی که خود سردمدار مبارزه با جمود و جهالت دینی بوده و چشم فتنه خوارجی را پیش گامانه و جان بر کفانه از جای در آورد که کسی جرأت برخورد با آنها را نداشت:
📖«أيُّهَا النَّاسُ أَنَا الَّذِي فَقَأْتُ عَيْنَ الْفِتْنَةِ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَجْتَرِئَ عَلَيْهَا غَيْرِي وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَمْ أَكُنْ فِيكُمْ لَمَا قُوتِلَ أَهْلُ الْجَمَلِ وَ لَا أَهْلُ صِفِّينَ وَ لَا أَهْلُ النَّهْرَوَان»
👈همین چندی پیش بود که بازیگر نقش زلیخا در برنامه تلویزیونی وقتی در مورد کارگردان مذهبی این اثر مرحوم سلحشور از او پرسیده شد اینگونه از او یاد کرد که:
📖«وی در مدّت سه سال فیلمبرداری یوسف پیامبر محیط امن و محترمانه ای برای او ایجاد کرده بود».
👈همین شخصی که در جای دیگر از تعرّضهایی که دیگران به او کرده بودند پرده برداری کرده بود. این را واقعا نمیبینند؟! اینها طرفدار تجاوز و تحجّرند؟!
🔻حالا بعد از گذشت سالهایی از جریان این قاتل پلید، ناجوانمردان و مگس صفتان فرهنگی مانند کفتارها و لاشخورهایی که طعمه ای خوب را به زعم خود یافته باشند دور آن حلقه زده و نجاست خواری همیشگیشان را آغاز کرده اند. ماجرایی شاذّ را قاعده ای مطّرد در فرهنگ دینی ما جلوه داده و به بهانه ی آن دین و نظام و مقدّسات و همه را متّهم نموده اند!🔺
👈حالا جالب اینکه اگر به خود اینها بود میگفتند چنین شخصی را اعدام نکنید! همینها بودند که آنطور از عبدالمالک ریگی ها و منافقین کوردل حمایت کردند! همانهایی که آثار بمبهای شیمیایی شان بر پیکر غمدیده هموطنانمان آشکار است
👈چه بگوییم! سابقا که مستندی در مورد آن ساخته بودند و در همین دو سال اخیر نیز دو فیلم سینمایی را بر اساس آن ساخته اند که این دوّمی اخیرا موفّق به کسب جایزه معتبرترین جشنواره سینمایی جهان شد!
✅این فیلم آشکارا قبل از هر چیزی به حقیقت جفا کرده است! به معنویّت جفا کرده است! به فرهنگ ایرانی و اسلام و تشیّع تهمت زده است.
✅اگر برخی با ساختن فیلم سینمایی سیصد که آن هم فیلمی مغرضانه و زشت بود برای تاریخ ایران جیغ بنفش سردادند باید برای این فیلم بیش از آن موضع گیری کنند. چون نسبت به یک پدیده ی زنده و یک فرهنگ موجود و مقدّس ایرانی اتّهام زشت زده و اینقدر بی غیرتانه فرهنگ ایرانی را منحطّ در نظر جهانیان جلوه میدهد.
✅اگر تنها میهن پرست بوده و غیرت ملّی داشته باشند باید اعلام تبرّی کنند! بلکه اگر بی غیرت هم هستند آزاده باشند و حقیقت را کتمان نکنند!
👈بدبخت آنان که حتّی از چنین موضوعی نیز میخواهند بهره برداری سیاسی و جناحی کنند!
👈نمیدانم هنوز کسی رویش میشود که سخن از سیاسی نبودن این جوایز بگوید؟! مخصوصا جنگ اخیر بین روسیه و اوکراین که عمق سیاسی بودن ورزش را بر همگان آشکار کرد دیگر نفاق این مراسمات بیش از پیش بر همگان آشکار شده است.
✋هنوز نفهمیده اند که این سازمان امنیتها و بانک جهانی ها و جشنواره ها و... همه بازوهای منافقانه استعمار نوین هستند. ابزارهایی که از آنها در زمان مورد نیاز کمال بهره برداری را میکنند؟!
👈بعضیها یا واقعا خیلی ساده هستند یا خیلی مغرض! امرشان دوران بین محذورین دارد!
🔹نمیدانم اگر ایشان فیلمی در مورد امواج معنویّتی که از این حرم پاک ساطع شده را به تصویر میکشید باز او را به این جشنواره راه میدادند؟!
👈نمیدانم اگر در مورد جنایت اخیر آن نوجوان آمریکایی که ۲۱ نفر را در دبستان کودکانه کشت را به تصویر میکشید باز هم چند دقیقه ایستاده بر پا برایشان کف و سوت میکشیدند؟!
👈نمیدانم اگر پشت پرده ی تشکیل داعش توسّط سرویسهای اطّلاعاتی غرب و فجایع سیاه آن را به تصویر میکشید چه میکردند؟!
👈نمیدانم اگر فیلمی تاریخی در مورد جنایات فرانسه در الجزایر و موزه ی سرهای بریده مسلمانان میساخت چه میکردند؟!
👈از هولوکاست یا نقد داروینیسم حرف میزدند هم برایشان سوت و کف میزدند؟! اگر از مصائب میلیونها ایرانی که کمتر از یک قرن پیش با قحطی انگلیسی از پای درآمدند فیلم میساخت چه میکردند؟!
🔹به نظرم باید مسئولین ما برخورد فعّالانه تری داشته باشند! به جای بیانیه دادنهای منفعلانه مثلا سفیر آلمان را که حامی مالی ساخت این فیلم زشت است احضار کنند! بیشتر از وزیر فرهنگ وزیر امور خارجه داد بزند! حقوقدانان آزاده به دلیل معرّفی چهره غیر واقعی از آن به نهادهای بین المللی شکایت کنند!
👈پشت صحنه ها را بیشتر رسوا کنند تا این بازیگران و فیلم نامه نویسان و کارگردانان بازیچه را!
🔸درسهای از فیلم عنکبوت مقدّس🔸
⚪۱-یک درس بزرگ این اثر فرصت طلبی استکبار و استعمار پیر در پیدا کردن موضوعاتی است که آن را بهانه ای برای تاختن به فرهنگهای رقیب کنند! این فیلم با حمایت مالی غرب به ویژه نهادهای کشور آلمان ساخته شده است. اینها هم به این مفتی ها هزینه ی یک کار را متقبّل نمیشوند! قبلش فیلم نامه را میبینند که چقدر ارزش هزینه کردن دارد؟! دشمنان ما بیدارند! وطن فروشان بی دین نیز با در اختیار قرار دادن این موضوعات نادر به شغل بی غیرتی ملّی و دیاثت فرهنگیشان مشغولند! ما چقدر بیداریم؟! چقدر به احیای امر اهل بیت علیهم السلام و معرّفی آنان به جهانیان موفّق بوده ایم!
⚪۲-درس دیگر فهمیدن سرّ آن بود که چطور حادثه عظیم دنیای معاصر ما که راهپیمایی بزرگ اربعین است اصلا مورد توجّه سینما و هنر قرار نمیگیرد! تازه عمق سیاسی کاری در این زمینه را میفهمیم! حالا نورانیّت دفاع مقدّسمان که در هر حال جنگ بوده پیش کش! آن نور عظیم و آن همه صحنه های بهت آور انسانی را در اربعین رها کرده و به حادثه ای کوچک، زشت، بی ریشه و پلید دامن میزنند! این هم از عجایب زمان ما و نفاق مدّعیان هنر و فرهنگ است!
⚪۳-درس دیگر این فیلم آن است که مسأله ایران چقدر برای غرب مهم است. واقعا اگر از ناحیه ایران و نظام مردم سالارانه ی دینی آن احساس خطر نمیکردند اصلا برای اینگونه موضوعات و فیلمها ارزشی قائل نبودند. این نشان میدهد ایران در نگاه آنها چقدر مسأله مهمّی است. باید رویش هزینه کنند و چهره اش را در غرب خراب کنند! زمانی با خود میگفتم اگر جریان ولایت عهدی امام رضا علیه السلام در تاریخ رخ نمیداد شاید امروز برخی جاهلان به سادگی پیدا میشدند و میگفتند اصلا اهل بیت علیهم السلام جایگاه خاصّی در آن زمان نداشتند و شما آنها را در کتابها بزرگ کرده اید! اصلا مسأله مهمّی در جامعه پهناور اسلامی آن زمان نبودند! ولی ولایت عهدی ایشان نشان داد چقدر مسأله مهمّ و جدّی ای بوده است
⚪۴-درس دیگر این فیلم آن بود که نشان داد چقدر بعضیها سطحی نگر یا فریب خورده اند! اوج ساده لوحی و فریب خوردگی عدّه ای را نمایان کرد که عقلشان در چشمشان است! اگر همین بد سلیقگی آنها که در این فیلم تصویر حرم رضوی علیه السلام را به سان عنکبوت مقدّس تصویر کرده و از نفاق خود پرده دری نموده بودند در این فیلم نمی بود باور کنید بسیاری هنوز از مدافعان سرسخت این فیلم و جایزه این زن فرهنگ فروش ایرانی بودند! همانگونه که هنوز هم تمجید آن کارگردان قبلی را میگویند که با فیلم سیاسی و سیاه نمایی دیگری جایزه را برده بود! به راستی اگر این تصویر زشت نبود چگونه میتوانستیم آنها را نسبت به اغراض شوم این فیلم آگاه کنیم؟! دیگر مجبور هستند نفاق را کنار گذاشته و به وضوح ببینند باطن زشت برخی افکارشان آنها را به تقابل آشکار با اولیاء الهی کشانده است. نفاق شگردش همین است که به چنین تقابلهای واضحی تن ندهد زیرا میداند در چنین آشکاری ای رسواتر از آن است که خریداری داشته باشد! به فرموده ی مولای متّقیان علی علیه السلام:
📖«إِنَّ الْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَكُنْ فِيهِ اخْتِلَافٌ وَ إِنَّ الْبَاطِلَ لَوْ خَلَصَ لَمْ يَخْفَ عَلَى ذِي حِجًى وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ فَيُحْسَبَانِ مَعاً فَهُنَالِكَ اسْتَوْلَى الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ وَ نَجَا الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنى»
⚪۵-درس دیگر این فیلم آن است که دشمن را بهتر بشناسیم. دشمن نمی آید مستقیم به دین و مقدّسات ما فحش بدهد! کاری که میکند آن است که لوازم آن را مورد تشنیع قرار میدهد! مثلا وقتی میبیند نمیتواند جامعه ی بالغ ایرانی را به سمت بردگی استکبار و قبول طاغوت آمریکایی بکشاند به جای آن سخن از لزوم توسعه با مفهوم خاصّ و پیوستن به نهادهای جهانی و جهانی شدن و... به شکلی میزند که عملا معنایش تن دادن به سیطره استکبار است. در اینجا نیز به جای تقابل مستقیم با دین، مذهب پاک تشیّع، امام رضا علیه السلام، ولیّ فقیه زمان به سراغ یک فرد در شهر مقدّس رفته و با هجمه به چنین شخصی و یا امثال علم الهدی ها میخواهند به هدف شوم خود نائل شوند!
⚪۶-درس دیگر آن عمق تاریک نمایی فرهنگ ایرانی در غرب است. بعید نیست اگر آنها نگاهی نسبتا واقع بینانه نسبت به فرهنگ ایرانی داشتند به خود اجازه نمیدادند فیلمی اینقدر رسوا را دیده و برای آن کف زده و آن را مستحقّ جایزه بدانند! آخر حماقت هم اندازه ای دارد! گویا آنقدر بدی فرهنگ ایرانی را گفته و شنیده اند خودشان هم باورشان شده چنین انسانهای عجیبی در ایران زندگی میکنند! اندکی هم انسان شناسی داشته باشند میفهمند نمیتواند مسأله اینطور باشد. شاید آنقدر هم احساس دشمنی نسبت به ایران دارند که دوست دارند در یک روند خود فریبی چنین چیزهایی را راحت باور کنند! این نشان میدهد که باید برای چهره ی فرهنگیمان نیز فکری کنیم
⚪۷-درس دیگر این اثر آن بود که گول این ظاهر سازی های اینها را نخوریم! همینهایی که به ما درس اخلاق میدهند که دیگران را قضاوت نکنید! نظر همه محترم است! تا جرمی اثبات نشده اعلان نکنید و... . انصافا چنین فیلمی که بدون بررسی منصفانه متضمّن چنین ابر قضاوت سخیفی نسبت به فرهنگ یک ملّت است میتواند آن هم از سوی دشمنان فرهنگی اش که خود در قضاوتهای عادیشان هم متّهم هستند به عنوان برجسته ترین فیلم جهان شناخته شود؟! به آن جایزه بدهند و آن را به چشم جهانیان بیاورند؟! این واقعا قابل دفاع است؟! این واقعا منصفانه است؟! اصلا پروای آن را دارند که چقدر آنچه جایزه میدهند بر واقعیّت منطبق است؟!
⚪۸-یک درسی هم اینهایی که آب از لب و لوچه شان راه افتاد که وای این خانم به چه قله ی رفیعی رسید به ما دادند! این بود اوج اهداف زندگیتان! چند لحظه کف و سوت و یک لوح و چند تا عکس و ژست گرفتن و خوشی از آنکه دشمنان دین خدا و... ازتان خوششان آمد؟! این بود شناختتان از انسان و جایگاهش در نظام آفرینش؟! اینقدر حقیر مدح و ثنای این و آنید؟! اینقدر ذلیل دیده شدنید؟! آری انسانی که خدایش را فراموش کند خودش را فراموش میکند و اینطور به وادی تیه لذات وهمی می افتد! اینطور حقیر میشود. انسان را باید ملکوتیان بپسندند! پاکان بپسندند! آن نور آسمان و زمین بپسندد! آری إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم.
⚪۹- درسی دیگر نیز این خانم نقش اصلی که جایزه برترین بازیگر زن را گرفت به ما داد! حالا به خاطر جهالت، شهوت و یا هر چیز دیگری آلوده به گناه شدی و از روی خجالت و یا هر چیز دیگر به خارج رفتی! خدا همه ما را ببخشد! ولی دیگر این لجاجت و توجیه کردن چیست؟! حالا نکند کینه ی دین و مذهب را هم به دل گرفته که چنین نقشی را بازی کرده ای؟! مگر تقصیر آنان بود؟! به قول مولوی معنوی:
تو درون چاه رفتستی ز کاخ
چه گنه دارد جهانهای فراخ
به ایشان باید کلام آن ولیّ الهی به عبد فرّار در نجف اشرف -که با افتخار خود را عبد فرّار مینامید- را گفت: أ فررت من الله أم من رسوله؟! در یک خلوتی بنشین و محاسبه کن! ببین با آخرتت چه کردی؟! اگر همین فردا مرگت فرا رسد آیا در آن محضر پاک و عدل میتوانی سرت را بالا بگیری؟! آیا امید شفاعت داری؟! یا میخواهی مانند آن گردن کلفتان مستکبر بگویی مگر چه کردم؟! خودت در آن خلوت خودت وقتی صاف و زلال با فطرتت بنشینی میفهمی چه کردی! آن دشمنان هم خوب رصد کرده و ایشان را برای این نقش انتخاب کردند! گویا طلبکار هم هست! انسان موجود عجیبی است! حاضر است برای توجیه خود و انانیّتش تا آن انتهای انتها هم حق کشی کند!
⚪۱۰-درس دیگر را نیز آن قاتل اعدامی به ما داد! اینکه چطور یک جهالت، شهوت و غضب ما میتواند حتّی بعد از مرگمان اینقدر آثار تاریک از خود به جای بگذارد! حال گیرم راننده تاکسی ای به همسر آن قاتل مشهدی تعرّض کرد چرا باید او دست به این سلسله جنایات و تعرّضهای جنسی میزد! نکند حسادت و شهوت با نقاب تعصب دینی و تسویل شیطانی خود را بر او غالب کرده!!! حالا هم که مرده باز آثار عملش شاید بدتر از خود آن اعمال دارد در پرونده اش نوشته میشود؛ همینطور آن راننده تاکسی آیا فکرش را میکرد کار زشتش چنین سونامی عظیمی از تاریکی را در پی داشته باشد؟! رفقا آیا ما هم نباید از پیامد رفتارهایمان به خدا پناه ببریم؟!
📖«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ»
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۱)
🔸«هویت طلبگی در عصر جدید»🔸
با یکی از دوستان طلبه در مسیر تهران قم همراه بودیم. ایشان بیان کردند که بسیاری از طلّاب جوان در زمینه هویت طلبگی و آینده شغلی خود دارای سؤالات جدّی هستند! همین باعث نوعی سردی و ناراحتی حتّی برای مستعدّین آنها گردیده است.
👈سخن از تحلیل ریشه های این امر شد. گویا مفروغ عنه دانسته شده که این امر پدیده ای نوظهور است و سابقا طلّاب چنین وضعیتی نداشتند. با قبول چنین پیش فرضی تحلیلهایی به میان می آید.
🔸«طلبگی و دنیای مدرن»🔸
شاید در نگاهی خاصّ ریشه ی تحلیلهای مربوط به علّت بحران طلبگی در عصر جدید به این بازگشت کند که مشکل از طلبگی و یا حتّی محتوای دروس طلبگی و تناسب آن با نیازهای زمان و مانند آن نیست. مشکل از تمدّن مادّی مدرنی است که اصلا مشروعیّتی برای چنین نهادی در آن تعریف نشده است.
⚪طلبه بر دوش خود یک نگاه سنگینی احساس میکند که گویا جامعه نیازی به او ندارد! جایگاهی برای او وجود نداشته و وزنی برای او قائل نیستند! همین امر باعث نوعی بی هویّتی اجتماعی برای او میشود.
⚪مخصوصا اینکه چنین احساسی با سلب مزایای مادّی نیز گره خورده و همین امر واهمه افراد را بیشتر تحریک میکند.
📎با یکی از اساتید فاضل در مورد تجربه تدریس ایشان در محیطهای مختلف صحبت میکردیم. نکته ی جالبی را بیان فرمودند. گفتند من تجربه کردم در آن مؤسساتی که معیشت بهتری برای مخاطبین مهیّا شده بود به شکل قابل توجّهی چنین شبهاتی کمتر است!
🔴در هر حال تأمل در روح تمدّن مادّی نشانگر آن است که اساسا با روح شغل طلبگی در تنافی ذاتی است. اگر تمدّنی در لایه های عمیق فلسفی اش به سمت مادّی گرایی حرکت کند خب طبیعتا چنین اموری رخ خواهد داد.
👈در سطح فرهنگ نیز خود را اینگونه نشان میدهد که زمینه های فعالیت طلبگی که مورد نیاز جامعه است به دست مشاغل تخصصی دیگر سپرده میشود.
👈مثلا به دست روانشناسان، مشاوران، حقوقدانان، قضات، مورّخین، دانشمندان و... سپرده شده است.
✋تقریبا در فضای مدرن این شغل به مرجعیت در فتوای رساله ای برای افراد سنّتی که متمایل به چنین فضای باستانی هستند تقلیل داده شده است. گویا نوعی میراث فرهنگی و موزه ای برای بازدید افرادی خاص گشته است!
✔بلکه بالاتر از آن تمدن مادی نوعی نفرت از طلبه دارد. این نفرت هم از سنخ نفرت یک دشمن از دشمن دیگر است. چیزی نیست که به خاطر آن قهر کنیم و دچار بحران هویتی شویم! آدم از دشمنش که قهر نمیکند! مگر توقعی دیگر میرود.
🔸«هویت طلبگی هویت معرفتی رفتاری است»🔸
اینها همه درست ولی بنده به این دوستمان عرض کردم ولو اینها را گفتم ولی آن را ریشه اصلی نمیدانم. ریشه اصلی به آن برمیگردد که طلبگی در ذات خودش به ایمان و عمل صالح تکیه دارد.
✅طلبگی از جهتی شغل انبیاست. شغل آن بلند همّتان و بلند نظران بصیری که دعوت کننده انسانها به سمت عوالم غیب هستی و آن کانون نور هستند.
👈روشن است که فاقد الشیء لا یعطی الشیء. باید مراتبی از ایمان، تقوا و بصیرت را داشته باشند تا بتوانند چنین شغلی داشته باشند.
👈باید با استقامت در مسیر لذّت برتری از راه پاک و هدف عالی خود در عقل یا وجودش احساس کند تا به خوبی به هویّت اصلی فعالیتهایش پی ببرد! به آن افتخار کند و در مسیرش از هیچ مجاهدتی باکی نداشته باشد.
🔵مرحوم کلینی مضامین مرتبط با این امر را در «بَابُ الرِّضَا بِمَوْهِبَةِ الْإِيمَانِ وَ الصَّبْرِ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ بَعْدَهُ» اصول کافی آورده است. در روایتی امام باقر علیه السلام میفرماید اگر کسی توفیق فهم این راه نورانی را یافت دیگر چه زیان و باکی از ناحیه حرف و نگاه مردم خواهد داشت؟! حتّی اگر به او مجنون بگویند! بلکه به درجه ای از هویّت و ارزش وجودی می رسد که حتّی اگر بر قله کوهی تنها مشغول عبادت خداوند باشد تا رحلت فرا رسد باز هم باکی ندارد.
📖«مَا يَضُرُّ رَجُلًا إِذَا كَانَ عَلَى ذَا الرَّأْيِ مَا قَالَ النَّاسُ لَهُ وَ لَوْ قَالُوا مَجْنُونٌ وَ مَا يَضُرُّهُ وَ لَوْ كَانَ عَلَى رَأْسِ جَبَلٍ يَعْبُدُ اللَّهَ حَتَّى يَجِيئَهُ الْمَوْتُ»
👈بارزترین مصداق مؤمن در روایات که سعی میکند با ایمانش زندگی کرده و داعی الی الله باشد همین شغل طلبگی است.
👈در روایت دیگری امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد هویّت و شخصیت بالای انسان مؤمن اینگونه نقل میکند که در وجود خود به واسطه شرافت ایمانش انس و لذّتی را می یابد که با وجود آن دیگر از نگاه و مدح و ذمّ دیگران رهیده و با بصیرتی تمام به راه نورانی خود ادامه میدهد:
📖«قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَوْ لَمْ يَكُنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَاحِدٌ لَاسْتَغْنَيْتُ بِهِ عَنْ جَمِيعِ خَلْقِي وَ لَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِيمَانِهِ أُنْساً لَا يَحْتَاجُ إِلَى أَحَدٍ»
👈این هویّت و شخصیت ایمانی که اساس شغل شریف طلبگی است همان چیزی است که از آن به عنوان عزّت دینی در روایت دیگری یاد شده است. آری «الْمُؤْمِنُ عَزِيزٌ فِي دِينِهِ»
🔴رفقا آنچه امروزه رخ داده آن است که این ایمان مزاحمهای قوی تری نسبت به گذشته پیدا کرده است. از اینجاست که طلبگی در دنیای نوین ایمان ریشه دارتری میطلبد! مسأله همین است! ریشه همین است! استقامت در این مسیر دشوارتر شده است. البته به همین نسبت اجر و پاداشش هم عظیمتر شده است.
✔امروزه طلبگی به خودی خود یک جهاد با نفس و مجاهدت بزرگ است. این مسائل ناظر به هویّت طلبگی در واقع از تیر و ترکشهای این جهاد بزرگ بین کفر و توحید در دنیای امروزی است.
👈صورت نوینی از همان تحقیر و استهزائی است که گاهی انبیاء الهی با آن مواجه بودند. ولی الآن تنها از سوی یک قشر خاصّ نیست بلکه شاکله های تمدّنی به اندازه ای چنین حالتی را به خود گرفته ولی اینها دیگر عوارض همان جهاد مقدّس است. از آن باکی نیست!
👈انسان مؤمن از استهزاء و سنگینی نگاه دیگران که نباید منفعل شود! مگر اینکه در ایمانش مشکلی باشد! آری همین است! رفقا همین است!
✋البته شگرد مادی گرایان بزرگ نمایی و ارعاب است. چندان هم کار از دست نرفته و هنوز ورای فطرت خداجوی انسانها، مؤمنین بسیاری خود را نیازمند تعالیم ناب اسلام دیده و با دیدگاه احترام و اکرام به این شغل شریف مینگرند.
✅آری طلبه در دنیای کنونی برای ثبات قدم در این شغل آسمانی نیازمند ایمان ریشه دارتر و بصیرت نافذتری است. سابقا طلبگی چنین دشمن تمدّنی کلان در این سطح نداشت. در تمدّن تعالی گرای سنّتی شغل طلبگی قابل هضمتر بود تا عالم مادّی نوین.
👈همچنین روحیّات انسان مدرن در انسانگرایی و رفاه گرایی و مانند آن نیز که کما بیش همگان با آن درگیر شده ایم در این امر بی تأثیر نبوده است.
🔷مزاحم دیگر مرتبه ایمان لازم برای شغل طلبگی هم آن است که اقتصاد طلبگی نیز نسبت به دیگر اجزاء جامعه گویا نسبت به گذشته دچار مشکلاتی هر چند ناظر به بالا رفتن سطح انتظار در کیفیت زندگی و رفاه شده است.
👈در گذشته به دلیل نبود فرهنگ مصرف گرایی و رفاه گرایی و تجمل گرایی و مانند آن اجزاء جامعه شباهت بیشتری به یکدیگر داشته و اختلاف سطوح چندانی بین طبقات مختلف در نوع زندگی و لوازم آن نبود.
👈ولی امروزه با ظهور نوعی مسابقه اشرافیت در فرهنگ مادی شغل طلبگی دشواتر و نیازمند ایمان محکمتری شده است. به عبارتی وهم انسان وقتی مضرّات مادی را در طی کردن این راه میبیند به شکل طبیعی مایل به شبهه افکنی و دشوار نمایی طیّ مسیر طلبگی میشود.
✔رفقا همه ی سخنم در این قسمت در همین امر خلاصه میشود که ریشه را بدانیم چیست! مشکل ما بحران هویّتی و یافتن پاسخی در این زمینه نیست. مسأله این است که در عصر نوین دینداری دشوارتر و به همین نسبت طلبگی دشوارتر شده است. حالا به هر بهانه ای خود را نشان میدهد. یک بهانه اش بحرانهای هویتی است! واژه اش قشنگ است و این دلهره های مشرکانه را به شکل مشروع و حق طلبانه ای به ما جلوه میدهد ولی باطنش ترس از نگاه دیگران، استهزاء و استغناء آنان است! این ترس هم ریشه در آن دارد که هنوز آن عزّت دینی و آن «لجعلت له من ایمانه أنسا لا یحتاج الی احد» را خوب تجربه نکردیم! اگر برای چیزی ناراحتیم و میخواهیم مشکلش را رفع کنیم برای این بُعد ناراحت باشیم.
✔باهویّت تر از طلبه و با عظمتتر از مسیر و شغل شریفش در همه عوالم هستی یافت نمیشود! اگر غصه ی چیزی را میخواهیم بخوریم غصه ی این را بخوریم که چرا مراتب ایمان، تقوا و یقین را طی نمیکنیم! غصّه آن قله های رفیع عوالم وجودی را بخوریم که همه سعادت و بهجت ما در فتح آنهاست! غصّه انسان شدنمان را بخوریم! دردمان درد سلوک راه خدا و غصّه مان دوری و آلودگی و این بازیگریهای نفسانیمان باشد!
✔مگر در عصر جدید خدا از خداییش افتاده تا طلبگی از طلبگیش افتاده و دچار بحران هویت شود؟! خیر جهاد سنگینتر شده و جوائز جزیلتر گشته!
🔸طلبه، طلبه است!🔸
حالا جنبه ی دیگر مسأله را بیان میکنم. یکی دیگر از مغالطات در مسأله بحران هویّت طلبگی آن است که گویا انتظار داریم طلبه شغل دیگری هم داشته باشد و چون نمیدانیم شغلش چیست ناراحت شویم!
👈خیر! طلبه باید طلبگی کند! باید دین را بفهمد و به مراتب ایمان و عمل صالحش افزوده و دین به دیگران برساند. بشیر و نذیر باشد.
👈طلبه نیامده فیلسوف، متکلّم، فقیه مصطلح، اصولی مصطلح، دانشمند و... باشد. طلبه آمده دین شناس شده و با تلاشی مضاعف در مسیر ایمان و عمل صالح سعی در ابلاغ پیام دین داشته باشد. آمده عالم ربّانی شود. کارش خیلی روشن است.
👈چه در یک روستا باشد یا شهر یا تنها یا در جهاد و یا در دانشگاه و یا در حوزه! هویّتش و شغلش معلوم است!
✋بعضیها طوری پرسش از آینده را برای طلبه ترسیم میکنند که گویا شغل بودن خود طلبگی را قبول ندارند! گویا طلبگی یک جنس مبهم است که باید حتما یک فصل دیگری بخورد تا متعیّن شود!
✋میگویند این که نمیشود باید یک کار دیگری هم داشت! خیر کارش همین است! بله میتواند مبتنی بر وظیفه یا علاقه و نیاز به عرصه های خاصّی وارد شده و وظایف طلبگی اش را در آن عرصه ایفا کند ولی در هر حال ماهیتش تغییر نمیکند.
✅ما باید از عظمت و شرافت شغل طلبگی غافل نشویم! این غفلت خودش از بزرگترین جنود شیطان است. طلبگی همین سلوک فقیهانه و مؤمنانه و در مسیر ابلاغ پیام دین است.
✔اساس طلبگی انسان شدن خود بوده و در ادامه طلبگی همین کیفیت برخورد صحیح ایمانی با والدین، فامیل، خانواده، دوستان، همسایگان، مردم و جامعه و اصناف مختلف است. چیزی ورای این که نیست! رفقا ما چون طلبگی نمیکنیم دچار بحران هویت میشویم.
👈همین کیفیت خاصی که با فرزند یا والدین برخورد میکنی در حال انجام وظیفه طلبگی خود هستی! امروز از صبح تا کنون چگونه با خود و دیگران رفتار کردی و چه دغدغه هایی داشتی؟!
🔻رفقا ما طلبه ایم ولی طلبه گری نمیکنیم. انصافا شغلی به دشواری و عظمت طلبه گری نیست! طلبگی شغل انبیا و اولیاست! با این فرق که آنها به مکتب نمیروند ما باید برویم. باید ابتدا شکوفا شده و انسان شود و سپس انسان درست کند! کارخانه انسان سازی بزند! یذکرکم الله رؤیته و یزیدکم فی العلم منطقه و یرغبکم فی الآخره عمله باشد!🔺
👈همین فقیهانه و پارسایانه رفتار کردن در این عرصه ها و دغدغه ی انتقال پیام دین شغل تو بود! بعضیها فکر میکنند تنها وقتی بالای منبر میروند مبلّغ هستند!
🔻رسالت طلبه چیست؟ آن است که یاد بگیرد و با رفتار و گفتارش یاد بدهد که ای انسان آسمانی باش و در زمین زندگی کن! ای انسان برزخی هست! قیامتی هست! ملکوتی هست! اسما و صفات الهی در کار است! عالم صاحبی دارد!🔺
🔵رفقا دیر یا زود عمق این مطلب باید برایمان جا بیافتد که هویّت طلبگی یک هویّت معرفتی عملی است. در معرفت با شناخت هستی و انسان و دین الهی و اولیاء الهی باید در مراتب ایمان و یقین بالا برود و در عمل نیز با رعایت تقوا و پرهیزکاری در عبادت و عمل صالح کوشا باشد.
🔻رفقا این را به یادگار داشته باشید! طلبه اگر درس نخواند احساس پوچی میکند و اگر تقوا را رعایت نکند احساس تناقض میکند. آری هویّت طلبگی هویّتی معرفتی رفتاری است🔺
🔹طولانی اش نکنم. اگر دین مهم است پس شغل طلبگی هم مهم است. از طرف دیگر طلبه ارتش دین است. اینها ضامن امنیت دینی جامعه هستند.
👈آیا تا به حال دیده اید کسی به ارتش ما اشکال کند که شما در این ۳۰ سال اخیر چه کاری برای ما انجام داده اید که این همه هزینه برای شما کرده ایم!
👈تازه قیاس هم مع الفارق است و طلبگی فوائد بیشماری برای جامعه دارد. ضامن امنیت دینی و فرهنگی همین طلّاب و وجودشان در بین جامعه است که هر چند محسوس با بسیاری سر و کار نداشته باشند دیانت را در بین جامعه حفظ کرده و دشمن را بیرون رانده و جلوی طمع آنان می ایستند.
🔹مردم هم اهمیت و ارزش شغلها را از روی آثارش تشخیص میدهند. ببینید چه شغل شریفی است که در آن افرادی نظیر امام خمینی ها را پرورش میدهد. آیا کم عظمت دارد؟!
🔹اگر میبینیم در نگاه بسیاری طلبگی معنای روشنی ندارد ما باید در مراتب ایمان و عمل صالح خودمان شک کنیم! اینها آنقدر نورانیت و جذابیت دارد که وقتی مردم آن را ببینید شیفته این راه و روش میشوند.
⚪آری به فرموده امیر المؤمنین علی علیه السلام وقتی عالم به علمش عمل نکند آن علم نزد جاهلان بی ارزش شده و دیگر هویّت و عظمتی برای آن رشته قائل نخواهند بود!
📖«إِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّم»
⚪ما وقتی وارد طلبگی شدیم نوعا به واسطه معنویّت و نورانیت این شغل شریف بود که جذب آن شدیم. نادر افرادی شاید یافت شوند که به دلیل طمع مادّی یا مقامی وارد چنین شغل دشواری بشوند!
👈مشکل آن است که وقتی وارد آن میشویم تلاشهای ایمانی و سلوکیمان به وزان تلاشهای علمی در راه ادبیات و اصول و فقه رسمی که میخوانیم ادامه پیدا نمیکند!
✋حوزه ی درسهای معارفی و ایمانی که اتّفاقا جاذبه اصلی ما برای ورود به حوزه ها بود چندان گرم نیست. برای ما کتابهایی مانند رساله الولایة علامه طباطبایی و اسرار الصلاة امام خمینی برجسته نیست. خب چوبش را هم خواهیم خورد!
✔طلبه هستیم ولی طلبه گری نکرده و با هویت نوری آن زندگیمان را تعریف نکرده و روابطمان را سامان نمیدهیم تا وضع الشیء فی موضعه تحقق یابد. مثل طبیبی میشویم که خودمان نمیدانیم طبیبیم و اگر میدانیم مطب نمیزنیم و اگر میزنیم خیلی مقطعی به آن سر میزنیم! طبیب دوّار بطبّه نیستیم. آخر شغل ما که قرار بود با آن هویتمان تعریف شود همین بود.
👈بحث در زمینه طلبگی و مسائل پیرامون آن بسیار است. ان شاء الله در موضع مناسبش باید پیگیری شود:
📖«اللهم اجعلنا ممن تنتصر به لدینک و تعز به نصر ولیک و لاتستبدل بنا غیرنا»
باسمه تبارک و تعالی (۱۳۲)
«انقلاب اسلامی ایران»
🔵امشب در سالگرد رحلت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه تصویر دلنشینی از بزرگ مرد تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشر خمینی کبیر را دیدم.
👈رفقا اگر امامی که دیدیم این است واقعا ائمه ما و امیر المؤمنین علی علیه السلام دیگر چگونه بودند! دیگر امام زمان ما روحی فداه چگونه است؟!
👈خدا چه منّتی بر ما نهاد و چه عزّتی به مُؤمنین داد که در زمان حکمرانی چنین اولیائی تنفّس میکنیم! چه نعمت بزرگی! سجده شکر و گریه شوق ندارد؟!
💡به دلم افتاد به مرور مطالبی در زمینه انقلاب اسلامی بیان کرده تا روشن شود کجای تاریخ ایران و بشر ایستاده و چه آینده ای در پیش خواهیم داشت!
👈آیا به راستی انقلاب ما زمینه ساز ظهور خواهد بود؟! این را ان شاء الله تعالی به مرور در نوشته هایی تقدیم خواهم کرد.
⚫رفقا امروزه رفته رفته صف بندی ها آشکارتر میشود! انگار وارد مراحل تازه و مهمی از تمحیص و ابتلاء شده ایم!
📖«ما كانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّب»
✊گویا در زمان ما بوی نبرد واپسین بین جنود عقل و جهل به مشام رسیده و بر همه رفته رفته واجب است ضمن خودآگاه شدن به موقعیت و رسالت خود در این نقطه از تاریخ انسان سهم خود را در این جهاد مقدّس ایفا کنند.
🔸«لزوم نگریستن به انقلاب اسلامی از افق مفاهیم بلند قرآنی»🔸
اما در مورد انقلاب اسلامی ما که به راستی انفجار نور و روحی در دنیای بدون روح بود چه میتوان گفت؟!
✔زبان علمی رایج در فرهنگ مدرن که در مدارس نوین با آن خو گرفته ایم زبانی نیست که بتوان به درستی با آن از جایگاه و اندیشه های رفیع انقلاب اسلامی ایران صحبت درخوری نمود.
✔انقلابی که دیدگان خفاش گونه انسان مادّی بین و غرب زده از مشاهده جمال ملکوتی اش عاجز است. نباید انقلاب اسلامی ایران را صرفا با تعریفی که غرب از آن ارائه میکند دیده و ارزش گذاری نمود. گرچه با آن تعاریف نیز شاهکار انقلابهای عالم است.
⚪رفقا دو نصیحت را برادرانه به خود و شما میکنم!
🔻یکی اینکه اگر میخواهیم عظمت انقلاب و راهی که در پیش گرفته ایم را بدانیم باید ذهن خود را از این مفاهیم مشرکانه به اصطلاح علمی شسته و تلاش کنیم از افق بلند مفاهیم قرآن و روایات سعی در نگریستن به این نهضت بزرگ نماییم! عظمت و نورانیت این نهضت آسمانی بسی والاتر از آن است که به سادگی به شکار مفاهیم محدود و آلوده بشر دنیا زده در آید! وقتی از دریچه قرآن کریم و روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام به این انقلاب مینگریم تازه با عظمت آن آشنا میشویم! تازه میفهمیم چه شجره طیبه ای است! چه هدف بلندی را آغاز کرده است!🔺
🔻نصیحت دیگر اینکه امروزه معرفت به جایگاه انقلاب اسلامی ایران برای عموم ایرانیان و همچنین متدیّنین از جمله امور ضروری است. معرفتی که به راستی باید به آن مانند معرفت به خداوند، معاد، نبوت و امامت در عصر کنونی اهتمام ورزید تا رسالت توحیدی سنگینی که شیعیان ایرانی در این زمان برای انجام آن مبعوث شده اند را به درستی درک نمود🔺
🔹بلکه حتّی اگر ایرانیان بخواهند ایرانی بمانند میبایست خود را در جبهه انقلاب اسلامی قرار داده و فرهنگ اصیل خود را از گزند شبیخون فرهنگی غرب در امان بدارند.
🔻اگر مسلمان واقعی میخواهید باشید انقلابی باشید و اگر ایرانی اصیل هم میخواهید باشید انقلابی باشید!🔺
👈جمهوری اسلامی ایران خودیت گمشده ملّی ایرانیان را در دنیای جدید بازیابی نمود تا بتواند بدون تحیّر و سرگشتگی در امتداد تاریخ کهن و فرهنگ غنی خود راه پیشرفت را دنبال نموده و مقتدرانه پنجه در پنجه مستکبرین عالم بیاندازد.
✋تجربه و تحلیل نشان داده که ایران پرستی، غرب پرستی و غرب گرایی خود راههایی برای از دست دادن فرهنگ اصیل ایرانی و گرفتاری در دام استکبار و استعمار و از بین رفتن استقلال و آزادی ایرانیان بوده است. افرادی اینچنین از تاریخ خود بریده شده زبان مردم خود را دیگر نخواهند فهمید؛
🔸«انقلاب ما انفجار نور بود»🔸
رفقا خدا بهتر میداند! راستی اگر انقلاب اسلامی رخ نمیداد نه فقط وضع کنونی ایران بلکه وضع کنونی جهان چگونه بود؟! با آن سرعتی که در حال دین زدایی بودند الآن به چه نقطه ای رسیده بودیم؟!
👈رفقا واقعا مگر به حرف است! صد سال پیش به اجبار حجاب زنان و عمامه روحانیان را برداشتند! چه کارها که نکردند! ما هنوز درک عمیقی از این سخن امام راحل نداریم که میفرمود برای اسلام احساس خطر کرده ام!
👈واقعا خیلی چیزها را امام تغییر داد! خیلی روندها را! طوری که حالا طلبکار هم هستیم! میگوییم بد حجابی زیاد است و این نالایقی این حکومت است! جلّ الخالق!
✋آری اصل اسلام در خطر بود! امام همان کسی بود که تهدید بزرگ را تبدیل به فرصت بزرگ کرد!
🔷پیش از انقلاب مجله اشپیگل در مصاحبه ای با مارتین هایدگر متفکّر معروف آلمانی در مورد آینده غرب و اینکه به انتها رسیده سخنی از او نقل نموده که تکان دهنده است.
👈هایدگر در پاسخ به سرنوشت انسان سخنی میگوید و شرط میکند که تنها بعد از مرگ او آن را منتشر کنند! هایدگر گفت: آری تنها یک راه نجات برای انسان باقی مانده! آن هم خدایی است که قادر است بشر را نجات دهد!
شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی
مردی از غیب برون آید و کاری بکند
کو کریمی که ز بزم طربش غمزده ای
جرعه ای درکشد و دفع خماری بکند
👈از برخی متفکّرین آمریکایی سخن قابل توجّهی را دیدم. گفته بود وضعیت بشر طوری شده که گویا بشر دستش را از دست بزرگان و مربّیانش بیرون آورده و در عالم گم شده است!
👈به دوستان پیشنهاد میکنم حتما صحبتهای متفّکر شهیر غربی میشل فوکو در زمینه انقلاب اسلامی روحی در جهان بدون روح را با دقّت بارها مطالعه کنند.
🔸«برای حفظ اسلام دیگر چاره ای جز اجرای حکم فراموش شده ولایت فقیه نبود»🔸
رفقا بگذارید در اینجا داستان شیرین یک توفیق اجباری را برایتان بگویم! امام خمینی به درستی به این نتیجه رسید که اساسا اگر بخواهد اسلام به معنای صحیحش باقی بماند چاره ای جز ورود در عرصه حکومت باقی نمانده است.
✔اینجا بود که ضمن استنباط روشنتر نظریه ولایت فقیه که نظریه ای بومی شیعی بود که تا این زمان کمتر کسی احتمال اقامه آن و فایده بحث از آن را داده بود سعی أکید در اقامه حکومت شیعی بر مبنای ولایت نوّاب امام زمان یا همان فقیه در عصر غیبت نمود.
👈ابزار تحقّق این امر نیز در بالا رفتن بلوغ سیاسی مردم و زدودن اندیشه های سکولار متراکم از دیرباز بود که بر اساس آن سلاطین جور دیانت را از سیاست جدا نموده بودند.
👈امام خمینی ایرانیان مؤمن را با وادی سیاست مقدّس آشنا نموده و سیاست را عین دیانت معرفی نمود. بعد از او بود که دیگر انسان مؤمن در فرهنگ دینی میتواند با کارهای سیاسی احساسات دینی خود را ارضاء نموده و با مجاهداتی از این دست به خداوند متعال تقرب بجوید.
✋مستبدّین عالم همواره بر جهل و عدم بلوغ سیاسی مردم تکیه کرده بودند. امام خمینی ضمن دعوت ایرانیان به پرهیز از تنبلی و سپردند امور به طواغیت، جهل جبر اندیشانه آنها را -از اینکه سرنوشت سیاسی آنها در دست خودشان نیست- از بین برده و با تعریف مقدّس و دینی از مقوله حکومت و سیاست مردم را به مبارزات سیاسی و قیام عمومی دعوت نمودند.
👈امام خمینی با دعوت ایرانیان مسلمان به رعایت اتّحاد کلمه که شاید مهمترین حکم عملی اجتماعی اسلام بود، افق ذهنی مؤمنین را از انجام ثوابهای فردی و اجتماعی به اهمیت ثوابهای سیاسی و نصرت در اقامه ولایت الهی ارتقاء داد.
👈این صدایی دلنشین بود که ریشه در اعماق روح ایرانی ایمانی مردم این سرزمین داشت و ندای ملکوتی ایشان نیز از جانب ملّت مؤمن، وطن دوست و بصیر ایران با گوش جان شنیده و امتثال شد.
🔴انقلاب بزرگی که آخرین بقایای کسرایان و حکومتهای استبدادی قدیم را چهارده قرن بعد از سقوط آنان توسّط مسلمین از میان برد. تا قبل از این انقلاب هنوز قاعده حکومت به روش جاهلیّت و بر اساس حکومت طواغیتی بود که چه کافر در قبل از سقوط ساسانیان و چه مسلمان سنّی و چه مسلمان شیعه بر اساس حکم اسلامی حکومتی مشروع نداشتند.
👈ایرانیان با انقلاب بزرگ دینی خود برای اوّلین بار در تاریخ از حالت نوکر و رعیت مستبدّین در آمده و خود سرنوشت سیاسی خود را در قالب نظام مشروع ولایی به دست گرفتند.
👈البتّه تا قبل از انقلاب اسلامی نیز همواره مهمترین سدّ در برابر استبداد محض پادشاهان مفاهیم دینی بوده است.
👈در قرونی که ایرانیان پیرو مذهب عامه بودند به صورت نظریه وار تن به استبداد دادند و در دوره تشیّع ایرانیان نیز هر چند پادشاهان را به نوعی طاغوت دانستند ولی نظریه ای گویا در نجات سیاسی ایرانیان ارائه نمیکردند.
👈این امام خمینی ره بود که نظریه ولایت فقیه را از دل متون اصیل دینی برجسته و استنباط تامّ نمود و سعی در اصلاح بزرگ دینی در روش نفی استبداد سیاسی در فضای دینی نمود.
🔸«انقلاب اسلامی و توبه ی بزرگ ایرانیان»🔸
آری در انقلاب اسلامی یکی از مشکلات فقهی بزرگ حکومت که گناه بزرگ نابخشودنی جامعه دینی نیز بود و آن سپردن امر حکومت به دست طواغیت رفع شده و این انقلاب به واسطه امتثال دستور بزرگ الهی مورد نصرت و تأییدات آسمانی قرار گرفت.
👈چه برخی تنگ نظران دنیا زده خوششان بیاید یا نیاید باید اذعان کرد ملّت ایران ملّتی مقدّس شده و با امتثال دستور بزرگ دینی که همان تشکیل نظام اسلامی است خود را لایق تأییدات آسمانی و جنود غیبی نموده است.
👈همچنین با توجّه به رشد عقلانیت انسانی در عصر مدرن مبنای مقبولیت این حکمرانی در قالبی معقول بر انتخاب و اراده و رأی آزاد ایرانیان در نظام جمهوری استوار گردید.
👈اساسا حدوث و بقاء انقلاب اسلامی جز بر پایه رشد عقلانیت سیاسی و رأی آزاد ایرانیان ممکن نبوده و نیست.
🔴جمهوری اسلامی ایران تلاشی کهکشانی بود که ایرانیان در این عصر با مجاهدت و خون شهدای پاک خود رقم زدند؛ سخن گفتن از برخی از ابعاد آن هنوز هم دشوار است.
👈طرح کلانی که در آن در درجه نخست به ضرورت حفظ دین و گوهر ایمان بر محوریّت اسلام شیعی تأکید شده است که نباید به هیچ بهانه ای سبک زندگی اسلامی فدای دیگر مصالح زودگذر دنیایی شود.
👈در ادامه ضمن نفی نظام استبدادی حکومت دموکراسی تشکیل شد و سپس با توجّه به باور شیعی ایرانیان و برخاسته از انتخاب دینی آنها در رأس این حکومت ولایت فقیه از جانب مردم پذیرفته شد که جامعه ایرانی را به صورت واقعی در مسیر ربوبیت تشریعی الهی در نظام حکومتی قرار میداد.
👈ولایتی برخاسته از ولایت امام عصر و ولایت انبیاء و ولایت خداوند متعال بر انسانها.
✔در واقع در این زمان ایرانیان برای اوّلین بار ضمن امتثال بزرگترین واجب الهی که همان برقرار نمودن حکومت بر اساس نظام ولایت دینی آنطور که خداوند متعال به انسانها دستور داده است ضمن تکیه بر وعده های الهی و ایمان به سنن الهی ولیّ فقیهی چون امام خمینی را به رهبری خود برگزیده و از این جهت مورد رضایت خداوند متعال و نصرت خاصّ او بر اساس وعده های الهی قرار گرفتند.
🔸«انقلاب اسلامی و شروع تلاش در رفع عقب ماندگیها»🔸
در ادامه راه حلّ جدّی جمهوری اسلامی برای کم نمودن فاصله با توسعه و رشد غرب در ظواهر تمدّن آن بود که ضمن تأکید أکید بر حفظ اصالتهای فرهنگی ایرانی و حراست از آن بر حسّ اعتماد به نفس ملّی افزوده و با امیدآفرینی نسبت به آینده، جوانان مؤمن ایرانی را به تلاش و جهاد مقدّس علمی دعوت نماید.
👈جهادی پرشتاب که امروزه در صعودی چهل ساله نتایج شگفت انگیزی داشته و فاصله های موجود را بسیار کمتر نموده است.
👈سرّ رشد اروپا در تلاشی گسترده در جهت دستیابی به علوم و فناوری های نوین بود که میبایست بنیانهای نظری این انگیزش را به صورت صحیح و بومی در نظام دینی باز تعریف نموده و ایرانیان را به لزوم رسیدن به مرزهای تولید علم و ساخت فناوریهای جدید سوق داد.
🔹همین امور محسوس و گلوگاههای فناورانه که غرب آنها را مدتها تصاحب کرده و آن را برهان حقّانیت فرهنگ و فلسفه های باطل خود و تحقیر دیگر فرهنگها قرار داده بود.
✅جمهوری اسلامی نشان داد که اسلام میتواند به خوبی دموکراسی و آزادی را در خود هضم نماید و ولایت با دموکراسی تنافی ذاتی ندارند. به عبارتی جمهوریت میتواند قید توضیحی اسلامیت باشد بلکه اساسا از منظر دیگر ولایت ضامن دموکراسی بوده و اعمال این ولایت بدون خواست اکثریت واقعی و مؤثر جامعه جائز نیست.
👈تجربه و تحلیل نیز نشان داده است که این ولایت فقیه بوده که در این مدّت ضامن اجرای دقیق دموکراسی و جلوگیری از عوام فریبی بوده است.
✅جمهوری اسلامی نشان داد، دموکراسی استلزامی با سکولاریسم و لیبرالیسم نداشته در عقلانیتی کاملا دینی قابل تحقق است.
⚪رفقا انتخابات در جمهوری اسلامی در واقع کابوسی برای غرب است زیرا پیام آن این است که میتوان بدون سکولاریسم و لیبرالیسم دموکراسی قوی داشت. اینطور نیست که هر کسی بخواهد از نظام استبدادی خلاص شود لزوما باید مانند غربی ها سکولار شود.
🗽🗽دموکراسی همان مفهوم مقدّس غرب است که همواره طوری تلقین داده شده بود که فرزند لیبرال و سکولار بودن است و با اسلام به هیچ وجه سازگاری ندارد.
این نوشته ادامه دارد ...