👈این صحابه ای که همه اش فداکاری و دلاوری و نورانیّت داشتند چنین کاری کنند! حقّا که شما عجیبید! بلکه شما دروغگو هستید! نفوذیانی از یهودید که میخواهید عقائد مسلمین و اتّحاد آنها را از میان بردارید!
👈اصلا از بحث با شما رافضیان حالمان به هم میخورد! احساس میکنیم شبهه در برابر بدیهیات میکنید! کارتان شبهه و تشکیک در اعتقادات جمهور مسلمین و شق عصای جماعت است! این چیزهایی که میگویید را اصلا نشنیده ایم! پس این همه فضایل صحابه چه! همه بزرگان اسلام خلاف شما فکر میکردند. ای شرذمه قلیلون از جان اسلام چه میخواهید؟!
⚪خوب دقّت کنید چه میگویم. در فضایی که همه جایش را صحابه و نورانیت و رشادتهای آنها پر کرده است مگر میشود گفت ارتدادی رخ داده است! به قول عطّار نیشابوری:
کی روا داری که اصحاب رسول
مرد ناحق را کنند از جان قبول!
✔میدانید چرا برای شیعه از آن طرف این امر به راحتی قابل قبول بلکه کاملا مورد انتظار است؟ چون صحابه فضای ذهنیمان را پر نکرده اند. در ذهن ما یک پیامبر است و یک اهل بیت و یک صحابه راستین و دیگر مسلمین ضعیفی که خاکستری بوده و بازیچه ی منافقین قرار گرفتند. در چنین فضایی به راحتی میتوان سخن از ارتداد گفت. هیچ استبعادی هم ندارد.
🔵اما چه باید کرد؟! روشن است که این حرفها ربطی به شکاکیت نداشت. تبیین حقیقتی از عجایب عالم انسانی بود. تأکید بر این بود که اگر تصدیقات در ذهن انسان آثار دارد نظام تصدیقات و مؤلفه های کلان حاکم بر توجّهات هم همینطور است. اینها را هم باید دید و برایش فکری کرد. مؤلّفه های اساسی اش را دید و سعی نمود اگر منطبق بر واقع نیست با تکیه بر مسلّمات و محکمات تاریخی آنها را متزلزل کرد! نظام ذهنی اش را در هم کوبید! به ریشه زد!
👈نمیگویم از سندها و دلالتها بحث نکنیم. ولی چندان امیدی به جلو رفتن بحث نداشته باشیم! جدل با آنها فایده ندارد!
👈ببینید چقدر مطلب ریشه دار است که حتّی روایت ائمه اثنی عشر را که هم صحیح بخاری و هم صحیح مسلم نقل کرده اند اصلا حتّی حاضر نیستند یک درصد احتمال بدهند دلالت بر کلام شیعه امامی میکند! دیگر از این واضحتر و محسوستر چه میشد گفت؟!
👈با اینها باید بحث را روی خود صحابه برد! حتّی روی خلفا هم نبرد! روی بحثهای عقلی و عقیدتی هم چندان نبرد! هر چند شاید به شکل خاص برای برخی جواب دهد ولی اصلا کلّیت ندارد.
👈روی صحابه و سپس روی جریان شناسی صحابه و طبقه بندی کردن آنها و ذکر مشکلات حضرت با آنها و سپس در زمینه اهل بیت علیهم السلام سخن گفت. ریشه آنجاست. باید کم کم نشانشان داد امام علی و سپس اهل بیت قطعا این تاریخ را قبول نداشتند. حدیث ثقلین را برایشان زنده کرد.
⚪باید سعی کرد به مرور روایت ذهنیشان از تاریخ اسلام را تغییر داد. یک سری امور را در ذهنشان ایجاد کرد و برجسته سازی نمود و برخی امور را حذف کرد و یا وزنش را کم کرد.
👈نباید انتظار داشت زود آنها قانع شوند. باید آنها را درک کرد که چقدر سخت است از نظام فکریشان خارج شوند. چیزی مانند تولّدی دوباره است. دنیایشان باید تغییر کند.
👈باید تحمّل نمود. گمان نکنیم که لزوما آدمهای بی انصاف و بد ذاتی هستند! حرص و جوش الکی نخوریم. به مبارزه با مقدّسات و نوامیس ذهنیشان نرویم. از خلفا بد نگوییم. بلکه سعی کنیم به تدریج تصوّرشان را تغییر دهیم.
👈معلومات جدیدی به آنها بدهیم. مخصوصا از روی مهمترین آثارشان که صحیحین است. آنها را درست چینش کنیم. محترمانه به آنها اجازه ی فکر دهیم. خیلی باید روانشناسانه رفتار کرد. باید دستشان را پدرانه گرفت تا از این فتنه های تاریخ که شبیه پاره های شب ظلمانی است بیرون بیایند!
👈شاید سختترین جایش عبور از این حجم جعلیات لفظی و معنوی در مدح صحابه به شکل عام و خاص باشد! از این عشره مبشره ها!
⚪این ارتداد و بازگشت را باید بتوانیم طوری حضوری و وجدانی تصویر کنیم که تعجّبها زائل شود. طوری که گویا امری طبیعی رخ داده است. ما هم در آن شرایط پر فتنه بودیم معلوم نبود بهتر رفتار کنیم.
👈بنده در جایی به شکل تفصیلی سعی در زدودن استبعاد ارتداد صحابه با انواع و اقسام بیانات نموده ام. اینکه تعجّب زائل شود.
👈ما وقتی تاریخ لاغر یا غیر واقعی یا رمانتیکی در ذهنمان روایت کنیم این جاها کار دستمان میدهد.
✔البته این بحث عمدتا ناظر به جمهور اهل ملل بود. تبین علت استضعافشان بود. ولو در ظاهر عالم هم باشند. ناظر به رؤوس فتنه و آنهایی که عالمانه و متکبرانه و عامدانه در برابر حق از روی حسد و عناد استکبار ورزیدند نبود. ناظر به تبیین علل انحراف امت هم نبود. آن بحث دیگری است.
✋حالا بحث از اینکه دقیقا برای فرو ریختن نظام ذهنی یک شخص باید چه کرد و از کجا شروع کرد و چگونه بحث را جلو برد و... باید بحث مستقلّی گفت. فعلا مقصودم بیان ضرورت آن بود. اینکه چرا امری روشن مانند واقعه غدیر مورد قبول عامه قرار نمیگیرد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۲)
«تفاوت عصر قدیم و جدید»
🔵مهمانی رفته بودم. سرها همه در موبایلها بود! ولی آنهایی که قدیمیتر بودند گویا طوری دیگر بودند.
✅دیدم جدیدی ها خیلی مشتاق شنیدن اطلاعات جدید و تبادل آنها و فهم تغییرات و امور جزئی بودند. ولی قدیمی ها دیدم مشتاق شنیدن پندها و حکمتها و بینشهای کلّی هستند.
💡به ذهنم خطور کرد که این خودش یکی از تفاوتهای مهم دنیای قدیم و جدید است.
🔻زمان قدیم عصر سکونها و آرامشها و پندها و حکمتها و ارتباطات محدود بود و زمان جدید عصر تغییر و اضطراب و اطّلاعات و ارتباطات گسترده است🔺
👈سابقا در بذل خاطر شماره ۲۹ یکی دیگر از تفاوتهای انسان قدیم و جدید را گفته بودم.
🔸«تفاوت عصر حکمتها با عصر اطلاعات»🔸
در زمینه تفاوت دنیای قدیم و جدید خیلی حرفها میشود زد. فعلا همان که گفتم را برجسته میکنم. حرف این است که:
🔻عصر قدیم عصر حکمتهای کلّی بود و عصر جدید عصر اطلاعات جزئی است!🔺
✔به نظرم این ها هم ریشه در آن دارد که در عصر قدیم انسان خود را مقهور اراده ای قاهر در نحوه ی وجود و تعاملش با عالم میدید که این اراده قاهر یا خداوند بود و یا طبیعت. در هر حال اندیشه ی متافیزیکی قوی ای داشت. در قدیم انسان باید در هر حال معمولا رضا به داده میداد. اینجا بود که مهیای گوش فرا دادن و فراگرفتن حکمتها میشد.
✔ولی در عصر نوین انسان گویا ولو به شکل ناخودآگاه به این باور رسیده که قاهر بر عالم است و میتواند عالم را منطبق بر رضایت خود تغییر دهد. از همین جهت مشتاق بحث از جزئیّات شده است. اگر الآن نمیتواند در آینده خواهد توانست. لذا آینده برای انسان جدید زیباست.
🔻انسان قدیم نوعی تواضع نسبت به عالم داشته و به دنبال آن نوعی آرامش برخاسته از انطباق و پذیرش را تجربه میکرد. ولی بشر جدید نوعی تکبر و غرور نسبت به عالم داشته و به دنبال آن نوعی اضطراب برخاسته از تلاش برای تغییر عالم و عدم تطبیق آن با رضایتش را تجربه میکند🔺
👈از همینجاست که متوجّه میشویم چرا وقتی در دنیای قدیم میرویم انسانها ورای آن جزئیات مشترک و مقولات واحد بین انسان در همه ی اعصار عمدتا توجّه به حکمتها داشته اند.
👈یعنی توجّه به امور کلّی و عمیقی که نسبت آنها را با خودشان و پیامد رفتارشان و آخرتشان و خدایشان روشن میکرد.
👈عمق بینی و عاقبت بینی خاصی داشتند. پختگی خاصی داشتند. عاقل بودند. به دلیل پنجره ی فلسفی خاصی که از آن به هستی مینگریستند خود را آماده ی تغییر و انطباق نموده و با کمال میل به دنبال فهم آغاز و پایان و خالق خود بودند.
👈اینها شرایط لازم برای ظهور عصر حکمتها است. عصری که مردم با آن رشد میکنند و هر چه بزرگتر میشوند آب دیده تر و مفیدتر و پختته تر میشوند.
👈افرادی میشوند که در کهن سالی نیز میتوانند مرجعی برای مشورت باشند. بازنشستگی وجودی ندارند. به همین مناسبت بحران هویّت پیدا نمیکردند.
🔹ولی در دنیای جدید انسانها عمدتا متوجّه اطلاعات جزئی هستند. یعنی توجّه به امور مختلف عالم و نسبت ما با زوایای عالم طبیعت و تغییرات رخ داده در آن! از همین رو از بسیاری از مقولات مربوط به خود غافل شده و به اصطلاح حکمت و عاقبت بینی ندارند.
👈هر چند ممکن است پر اطلاع باشند ولی عاقل نیستند! آدمی وقتی با آنها مینشیند احساس میکند پخته نیستند! رشد وجودی ندارند. سطحی هستند. بچه هستند! عاقبت بین نیستند.
👈آدم احساس میکند با گذشت سالهای سال از زندگیشان چندان از زندگی درس نگرفته اند. هنوز مانند جوانان خام بوده و چندان نمیتوان از آنان برای مشورت استفاده نمود.
⚪اینها ریشه در آن دارد که در پنجره ی فلسفی که با آن به عالم مینگرند طوری هستند که چندان آماده تغییر و انطباق نیستند. خود محورند. میخواهند عالم را بر اساس امیال خود منطبق کنند.
👈وقتی چنین است بازار پند و عاقبت بینی و حکمت کساد میشود. بازاری که با نگاه به گذشته و تجارب گذشته و عظمت آن رونق دارد برخلاف دنیای جدید که مدام نظرگاهش به آینده و عظمت آن است.
🔹آری عصر نوین عصر اطلاعات است و نه معرفتها! معرفتها یا همان باورهای صادق موجّه اساسا در فضای فرهیختگانی و دانشمندان بوده است. به دلیل صعوبت و تخصّص نهفته در آن نه در قدیم و نه در جدید در سطح عمومی طبیعتا مطرح نمیشده است.
👈یک نکته مهم این است که گردش اطلاعات و عصر اطّلاعات را در عصر نوین به معنای عصر معرفت نگیریم! خیر!
👈اتّفاقا مشکل عمده فضای مجازی در همین است که گفتمان معرفتی ندارد. طبیعی هم هست. لذا شما با انبوهی اطلاعات حلّاجی نشده و غیر نظام مند مواجه هستید.
👈همین کثرت اطّلاعات بدون قدرت تحلیل و سواد رسانه فضلا از توان تحلیل معرفتی باعث آسیبهای زیادی در زمان ما و توهّم معرفت شده است.
👈مایکل پاتریک لینچ کتابی نگاشته به نام (اینترنت ما: اطلاعات زیاد و فهم کم در عصر کلان داده ها) و در جایی از آن میگوید:
📖تکنولوژی اطلاعات با همه کاربری های هیجان انگیزشان این حقیقت ساده اما مهم را پنهان میکنند که دانشِ بیشتر لزوما به فهمِ بیشتر منجر نمیشود.
🔸«تفاوت عصر ارتباطات محدود با عصر ارتباطات گسترده» 🔸
نکته ی دیگر در تفاوت دنیای قدیم و جدید در آن است که عصر قدیم عصر ارتباطات محدود بود و عصر جدید عصر ارتباطات وسیع! این خودش خیلی مهم است.
🔹در قدیم ویژگی اجتماعی بودن انسان معمولا در دایره ی محدودی رقم میخورد. همین باعث میشد دایره تجربیات و داد و ستدهای فرهنگی بسیار محدود باشد.
👈ولی در عصر نوین با رشد تکنولوژی و ارتباطات و اخیرا فضای مجازی ارتباطات به شکل غریبی تغییر کرده است. همین امر به خودی خود نوید دنیای دیگری میدهد.
👈دیگر تنها به دو همسایه در یک روستا که با هم ارتباط دارند مواجه نیستیم. با یک نفر که با کلّ جهان میتواند ارتباط داشته باشد مواجهیم.
🔻این نوع وجود و هستی انسان که خصلت «هستن با دیگران» بوده با توجّه به تغییرات گسترده در این «دیگران» انسانها را با هستیهای نوینی مواجه میکند🔺
👈این خودش زمینه را برای ظهور ابر فرهنگها و ابر تمدّنها مهیّا میکند. بحث از زوایای عصر ارتباطات خودش میتواند موضوع مستقلّ و بسیار مهم و دارای ابعاد مختلفی باشد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۳)
«خاطرات مهم تاج الملوک در مورد ملاقات استالین با محمد رضا پهلوی»
🔵دیروز شاهد ملاقات اردوغان رئیس جمهور ترکیه یا به تعبیر قدیمیها سلطان عثمانی و پوتین رئیس جمهور روسیه یا به تعبیر قدیمیها تزار روسها و رئیس جمهور شوروی با آقا بودیم.
👈در همان اتاق ساده ولی پر معنا که مزیّن به عکس آن پیر عارفمان و آن امام مجاهدمان بود.
👈رفقا متن صحبتهای آقا با این دو را دقیق مطالعه کنید. چه مقتدر و عزّتمندانه! چه حکیمانه! چه با بصیرت!
👈چقدر مهمانان با احترام و با اهمیت حرفهای ایشان را دنبال میکنند. چه رهنمودهای مهمی به پوتین در مورد مبارزه با استکبار و صهیونیسم و دلگرمی در جنگ اوکراین و مبارزه با ناتو نمودند.
🔹باور کنید مبالغه نمیکنم و از باب حزب الله بازی نیست. میدانم که امثال پوتین روی این دلگرمی ها و این نظر آقا حساب باز میکنند.
👈آنها که در عالم سیاست و آن هم در آن قلّه هستند آدم شناس هستند. جنس آدمها را خوب میدانند. میفهمند اینها از تبار دیگری هستند.
👈اهل مکر و دغل و گزافه گویی و تملّق نیستند. بصیرتی دیگر دارند. زلال و پاکند. برای پلشتیهای وادی قدرت خود را آلوده نمیکنند.
🔸اصلا اینها که در این زمان اینگونه در برابر غرب موضع میگیرند بعید نیست با الگوبرداری از ایران باشد. ایران ابهت نظام استکبار را شکسته است. به ملّتها انگیزه ی استقلال و مبارزه داده است. جرأت داده است.
🔴چند سال پیش خاطرات تاج الملوک همسر رضا خان و مادر محمد رضا پهلوی را میخواندم. یکی از مصادر مستند و دست اوّل در زمینه جریان کنفرانس تهران همین خاطرات است.
👈اواخر جنگ جهانی دوّم در سال ۱۹۴۳ و در آذر ۱۳۲۲ زمانی که ورق جنگ به زیان آلمانها برگشته بود ناگهان و بدون قرار قبلی روزولت، چرچیل و استالین، رهبران آمریکا و بریتانیا و شوروی بدون این که دولت ایران خبر داشته باشد، برای برگزاری کنفرانس تهران به ایران سفر کرده و در سفارت روسیه نشست برقرار کردند!
👈اصلا ایران مطّلع نبود! عجب! چندی قبل از آن هم با آن فلاکت رضا شاه را برکنار کرده و جوان خامی را به جای او نشانده بوده و عملا شمال و جنوب ایران در اشغال متّفقین قرار گرفته بود. هنوز رضاخان زنده و در تبعید بود! سال بعدش مرد!
👈هدف این کنفرانس نیز ترسیم صحنه نبرد نهایی با آلمانها و برنامه ریزی اوّلیه برای چهره ی جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود!
🔹از عجایب روزگارمان در عصر پهلوی آنکه هیچکدام از این سه تن حاضر نشدند بعد از آن توهین اوّلیه به دیدار محمّد رضا شاه بروند! فقط استالین حاضر شد آن هم بعد از دریافت ظاهرا هدیه گزاف و وساطت برخی به کاخ مرمر محمد رضا برود و آن هم با تشریفات ویژه!
👈در همین دیدار محدود مادر شاه خاطراتی از حرفهایی که استالین به محمد رضا شاه زده را بیان کرده که به نظرم خیلی قابل توجّه است. هم در توصیه های دقیق استالین و هم در خامی و خواری پادشاه ایران!
👈وی در جایی از این خاطرات میگوید:
📖«ما از این حرفهای استالین خیلی رنجیده خاطر شدیم اما در آن وضعیت نمیتوانستیم اعتراضی بکنیم. البته رؤسای ممالک آمریکا و انگلستان به ملاقات محمد رضا نیامدند و توهین آنها بزرگتر از حرفهای سرد استالین بود. محمد رضا گفت:
📖او را آدم صادق و راستگویی یافتم. روزولت و چرچیل درست برعکس این آدم هستند و فقط مرا نگاه میکردند و لبخند میزدند. از سکوت آن دو نفر بیشتر از حرفهای استالین ناراحت شدم».
👈در هر حال بخشی از گزارش آمدن استالین به کاخ مرمر و صرف عصرانه با محمد رضا شاه و توصیه هایی که به او داشت را تاج الملوک به یادگار گذاشته است؛
👈مثلا در قسمتی استالین میگوید اصالتا ایرانی است و در گرجستان بوده است و نام واقعی اش یوسف یوسف زاده است.
👈استالین از محمد رضا شاه میپرسد آیا روسی بلدی حرف بزنی؟ محمد رضا شاه نیز میگوید نه ولی انگلیسی، فرانسه و آلمانی بلدم!!! استالین خندید و گفت:
📖«شما ممکن است که زبان امپریالیست را یاد بگیرید ولی هرگز نمیتوانید نقشه های آنان را بفهمید»
👈در ادامه استالین به محمد رضا شاه میگوید این جنگ جهانی دوّم اساسا جنگ بین امپریالیسم است؛ ربطی به شماها ندارد!
👈منظور او از امپریالیسم آمریکا و انگلیس و آلمان و اروپاییها بود و میگفت که جنگ جهانی دوم یک جنگ میان امپریالیسم ها بر سر تقسیم غنائم و مناطق نفوذ است که پای اتحاد شوروی را ناخواسته به این جنگ کشیده اند.
👈محمد رضا شاه در اینجا از استالین نظرش را در مورد ایران میپرسد که آیا روسیه ایران را که در هر حال رابطه خوبی با آن امپریالیستی که استالین مینامد دارد را دشمن خود میداند؟!
👈اینجا استالین در سخنان مهمی میگوید:
📖«دولت شوروی به واسطه ی مسلک خود حامی ملتهای تحت استعار و سلطه ی امپریالیسم ها است و به طور کلی با حکومتهای فردی مخالف است اما در امور داخلی دخالت نمیکند و امیدوار است خود مردم این کشورها حقوق از دست رفته خود را استیفا نمایند.
📖امپریالیسم ها تا روزی که یک قطره نفت در ایران و خاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند کرد و اتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیستها وارد جنگ شود. بنابراین با حکومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد کرد»
👈در ادامه استالین به نقل تاج الملوک یک سلسله نصایحی به محمد رضا شاه میکند که در اینجا اشاره میکنم:
📖«فئودالیسم یک سیستم قرون وسطایی است و شاه جوان ایران اگر میخواهد موفق شود باید کشاورزان را از دست استثمارگران نجات دهد و زمینها را به آنها بدهد»
👈و همینطور میگوید:
📖«نباید به حمایت امپریالیسم مطمئن باشد زیرا آنها همانطور که رضا شاه را از مملکت بیرون انداختند اگر منافعشان به خطر بیفتد او را هم از کشور بیرون خواهند انداخت»
👈و همینطور:
📖«شاه جوان بهتر است در اولین فرصت مناسب حکومت را به مردم واگذار کند و بساط سلطنت را که یک سیستم قرون وسطایی است جمع آوری نماید»
👈و همینطور:
📖«به هر حال مردم بساط سلطنت را جمع آوری خواهند کرد و اگر او خود در برچیدن سلطنت پیش قدم شود نام نیکی از خود در تاریخ به یادگار خواهد گذاشت»
👈و همینطور در قسمت دیگر بعد از دیدن تابلوی کمال الملک به شاه اعتراض کرد که چرا از روی خودخواهی اینها را در این کاخ محبوس کرده ای و مردم را از دیدن اینها محروم نموده ای.
⚪رفقا اینها گوشه هایی از مکالمات استالین با محمد رضا شاه در حدود ۸۰ سال پیش است. حالا اینها را مقایسه کنید با نامه امام خمینی به گورباچف و همینطور سخنان مقام معظم رهبری با پوتین!
👈تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل! آیا اینها را نباید دید! آیا نباید از این همه عزّت لذّت برد! نباید اینها را شکر گفت و حمد خدا را بر زبانها جاری نمود؟!
🔹یکی از مشکلات انقلاب ما این بود که در شعارهای اساسی خود جامع نبود. شاید هم توجیهاتی داشتند. ولی در هر حال دورخیز کلان این انقلاب استقلال و عزّت سیاسی و مبارزه با طاغوت و استکبار و سیاستهای ضدّ ملّی و ضدّ اسلامی بود. در اینها هم موفق ظاهر شد.
👈درد این انقلاب چندان درد اقتصاد و فساد اداری و... نبود. لذا این عرصه ها بعد از انقلاب نیز دچار تحوّل اساسی نشد.
👈ولی انصافا انقلاب ما در بحث استقلال و سیاست خارجی و بعد بین المللی و عزّت و نظام حاکم یک الگوی بزرگ جهانی است. الگوی بزرگ، جذّاب و نورانی برای آزادگان عالم.
👈همین است که اینقدر دشمن پیدا کرده است. ورای طمعهای مادی استعمار، حسادت و رقابت غرب را برانگیخته و حکام مرتجع منطقه را از بیم تکثیر عطر دل انگیزش به دشمنان ظاهری و باطنی این انقلاب نورانی تبدیل کرده است:
حسدوا الفتی اذ لم ینالوا سعیه
فالقوم اعداء له و خصوم
👈مشکل ما با غالب این حکام منطقه نیز حل نمیشود. زیرا نظام سیاسی ایران اساسا ماهیتش ماهیت نظامهای سیاسی دیگر را در دیدگان مردمشان با خطر مواجه میکند. برای این هم درمانی نیست.
👈پیام انقلاب ایرانیان چه بخواهند یا نخواهند مشروعیت دیگر حکومتها را زیر سوال میبرد. لذا از هر تلاشی برای به شکست کشاندن این الگو دریغ نخواهند کرد.
🔻نظام ایران مانند آینه ای است که زشتیشان را نشان میدهد. لذا از آن دل خوشی ندارند🔺
👈اگر در عرصه های اقتصادی و اداری و... مشکلاتمان زیاد است و آنگونه که انتظار میرود موفّق نبوده ایم ولی در عرصه ی سیاست و مبارزه و کسب استقلال واقعا موفّق بوده ایم.
👈این کم چیزی نیست. دستاورد بسیار بسیار مهمی است. مخصوصا برای روحیه ی عزّتمند ایرانی با آن تاریخ شکوهمندش یک نیاز حیاتی است.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۴)
«آیا حجاب شاخص میزان دینداری جامعه است؟»
«زوال معنای کرامت از حجاب با تبلیغات مدرن»
🔵مدتهاست که خیلی کمتر از منزل بیرون می آیم. اگر هم بیایم داخل ماشین میایم و برمیگردم. دیروز برای خرید پارچه لباس به بازار آمدم! انصافا وضع حجاب تنزل کرده است. تامّل برانگیز است. به سادگی شیطان میتواند بسیاری را به یأس بکشاند!
👈آری یکی از مهمترین شبهات روز در زمینه جامعه ی دینی گسترش نگران کننده ی بد حجابی در جامعه است. وضعیت به جایی رسیده که اخیرا زمزمه هایی برای آزادی حجاب هم شنیده میشود.
✔آیا اینها به معنای ضعف دینداری ایرانیان نیست؟ آیا این به معنای زوال تدریجی حکومت دینی حاکم بر ایران نیست؟! حکومتی که مشروعیت خود را از مبانی دینی میگیرد.
⚪پاسخ به این مسأله از آن جهت اهمیت دارد که همواره حجاب به عنوان دستوری صرفا دینی در اذهان خود را نشان داده است. از همین روست که مخصوصا با توجّه به محسوس بودن آن به مهمترین شاخص میزان دینداری برای بسیاری در عصر کنونی تبدیل شده است.
👈به عقیده ی بسیاری همین نگریستن به وضعیت جامعه از حیث حجاب و تحوّلات سنگین آن در دهه های اخیر نشانگر ضعف دینداری در جامعه ی ماست.
🔻بر اساس چنین تلقّی ای بسیاری از مؤمنین به تدریج در روان خود احساس شکست نموده و صحنه ی میدان نبرد بین حقّ و باطل را لزوما به نفع جریان باطل و شکست جریان حق تحلیل میکنند؛ بر اساس چنین تلقّی همچنین بسیاری از بد حجابان نیز در روان خود احساس رانده شدن از دین میکنند!🔺
🔹بحث از شاخص قرار دادن حجاب به عنوان شاخص دینداری بحث بسیار مهم و تأثیر گذاری است.
👈شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید چرا بین این همه شرایع دینی عمدتا حجاب اینقدر جدّی باقی مانده است.
👈حتّی نماز، روزه، حجّ، زکات و ولایتمداری نیز رواجش شاید به درجه ی شیوع مقبولیت حجاب و شدت التزام به آن در تاریخ نرسیده باشد!
👈اموری مانند دروغ، غیبت، ظلم و حتّی شرب خمر و بد دینی و... همواره وجود داشته ولی مشکل بد حجابی و بی حجابی گویا هیچ گاه به صورت کنونی مطرح نبوده است.
✅اگر عامل شیوع حجاب صرفا اغراض دینی است چطور در این مورد به شکل خاصّ اینقدر جدّیت به خرج داده اند؟!
✅اینجاست که مقداری نسبت به عوامل شیوع پدیده ی حجاب مشکوک میشویم. نکند پای عوامل دیگری در شیوع حجاب بین مسلمین و مخصوصا جامعه ی ما مطرح بوده است.
✅عواملی که لزوما به دین هم تکیه نکرده و از همین رو شاخص بودن حجاب را برای تعیین درجه ی دینداری جامعه از میان میبرد.
✅نکند آن عوامل دیگر خود به عواملی از میان رفته و این مشکلات بد حجابی ناشی از نابودی تدریجی آن عوامل است نه کم شدن انگیزه های دینی! خوب به این جای بحث دقّت بفرمایید.
🔸«پیترو دلاواله و تحلیل حجاب ایرانیان»🔸
پارسال سفرنامه پیترو دلاواله جهانگرد معروف ایتالیایی م۱۶۵۲ را خواندم. بسیار خواندنی است. یک دوره تاریخ زنده ی عثمانی و ایران را در دوران شاه عبّاس روایت کرده است.
👈مطالعه سفرنامه ها همواره برایم جذّاب بوده است. تاریخ را از منظری و برشی روایت میکنند که بسیار زنده است. واقعی است. اوّل شخص است. سفرنامه ی ابن بطوطه را هم حتما بخوانید.
👈دلاواله در بغداد با زنی مسیحی ازدواج میکند و با یکدیگر به ایران آمده و مدّتی در خدمت شاه عبّاس بود و در بازگشت همسرش به دلیل بیماری از دنیا میرود.
👈دلاواله یک شخص فرهیخته و اهل تأمّل است و از این جهت نکات و تحلیلهای جالبی در سفرنامه ی او یافت میشود.
🔴در قسمتی از این سفرنامه وقتی در سال ۱۶۱۷ وقتی میخواهد از اصفهان به سمت شاه عباس كه به گرجستان لشکر كشيده ملحق شود تحلیل جالبی در زمینه حجاب مشرق زمین بیان میکند. از دید خودش یک کشفی کرده که به تازگی آن را دریافته است.
👈دلاواله روزی وقتی ایران بود به همسرش به نام معانی گفت چرا از مردان در اینجا رو میگیری؟! تو که مانند من مسیحی هستی و این حکم برای مسلمین است.
👈دلاواله میگوید دیدم همسرم که اهل بغداد بود از حرف من عصبانی شد! به دلاواله گفت چرا میگویی اینجا رو میگیرم؟! مگر جای دیگری دیدی که رو نگیرم که میگویی چرا اینجا روی میگیری؟!
👈و بعد که متوجه تعجب شوهرش میشود میگوید وقتی به ایتالیا رفتیم به خواست تو رفتار میکنم ولی اینجا من آداب را بهتر میدانم و او نیز متقاعد میشود.
🔹اما کشف بزرگ دلاواله چه بود؟! این بود که اساسا فهمید دستور حجاب در اینجا چندان به خاطر دین نیست! این فرضیه به ذهن دلاواله خطور میکند که اساسا:
🔻شیوع حجاب در اینجا به دلیل آن است که حجاب میان زنان در اینجا نشانه ی کرامت و عزّت و بزرگی است! معنایی دیگر دارد! امری که در غرب به این شکل وجود ندارد🔺
👈بعد شروع میکند برای این فرضیه استدلالهایی بیان میکند. میگوید در متون تاریخی که از یونانیان و رومیان هم برجای مانده اگر مطالعه کنید همواره زنان ایرانی را محجّبه معرفی کرده اند.
👈حتّی وقتی پادشاه اشکانی در آن واقعه ی مشهور با همسرش به روم آمد بر اساس گزارش مورّخین زنش حجاب داشت. در کتیبه ها نیز زنان ایرانی محجبه ترسیم شده اند.
👈از اینجا نتیجه میگیرد که قدمت حجاب در اینجا بیش از قدمت اسلام است!
👈در ادامه دلاواله استدلال میکند به کاری که زنان ایرانی و شرقی که دیده در مهمانی ها انجام میدهند!
👈به گزارش او زنها در بین عامه مطلقا حجاب دارند و حتّی روبند دارند ولی در مهمانی ها در جلوی شخصی که خیلی گرامی باشد و از بزرگ زادگان باشد رو بند خود را باز میکنند.
👈آن هم به این نشانه و معنا که برای او احترام خیلی زیادی قائلند ولی نه از این باب که محرم او شده اند بلکه از این جهت که این شخص لیاقت دیدن چهره ی این زن را دارد!
🔻یعنی اساسا حجاب و رو بند و پوشیدگی نشانه ی کرامت زن بوده است. اینکه هر کسی لیاقت دیدن زیبایی او را ندارد. او بزرگتر از آن است که دیگران به سادگی زیبایی او را ببینند!🔺
👈دلاواله در ادامه استدلال میکند که این امر لزوما به دلیل عفّت زنان ایرانی نیست.
👈همینطور لزوما به دلیل شدّت التزام دینی آنها نیست. چطور چنین باشد در حالیکه مثلا در همدان میبیند مردم به شکل علنی و به سادگی در همه جا شرب خمر میکنند!
👈همینطور به دلیل حسادت شوهرانشان هم نیست.
👈همینطور به دلیل شدّت حیای آنها هم نیست.
👈بلکه به تعبیر دلاواله دلیل عمده ی حجاب در اینجا «تکبّر» زنان است! حجاب را نشانه ی شخصیت خود میدانند.
👈حجاب اینجا چنین معنایی را پیدا کرده است. ننگ بزرگی است که دیگران زیبایی آنها را به راحتی ببینند! گویا کرامتشان و بزرگیشان لکّه دار شده است؛
🔻شاید در راستای تایید همین معنا بود که در شریعت اسلامی حجاب بر کنیزان واجب نشده است. گویا با این تشریع معنادار میخ این معنای نشانه ای که بی حجابی نشانه ی پستی اجتماعی است کوبیده شده است🔺
✅دلاواله از این امر به عنوان غرور و تکبّر یاد میکند. شاید کرامت بهتر باشد. یک لذت برتر از لذت خودنمایی! در خودش نوعی دیگر از خودنمایی مخفی دارد.
✔️دلاواله در بین نظریاتی که در باب حجاب مطرح است عمدتا نظریه تکبّر و حجاب را قبول میکند. نه عفاف و حجاب و نه حیا و حجاب و نه ایمان و حجاب و نه حسادت و حجاب و نه ... .
👈یک نشانه شناسی دقیقی از خود بروز داده است. تحلیل بسیار جدّی و بسیار مهمی را ارائه کرده است. البته قطعا دستور دینی در چنین بستر مهیایی میتواند اثر مهمی گذاشته و بر شکل و عمق این فرهنگ موجود اثر بگذارد.
🔹نتیجه ی این تحلیل میدانید چیست؟! این است که اساسا حجاب را نباید شاخص خوبی برای دینداری در نظر گرفت. آنچه در زمینه بد حجابی و بی حجابی رخ داده است چندان کاشف از ضعیف شدن دینداری نیست! بلکه کاشف از زوال معانی مستور در رعایت حجاب است که از میان رفته است.
⚪️به مرور معنای نشانه ای حجاب را از آن گرفته اند. دیگر حجاب نشان دهنده ی کرامت زن و تکبّر او و ارزش مند بودن او و مانند آن نیست.
👈این هم به دلیل گسترش فرهنگ غربی و تبلیغات شوم در این زمینه است. آن معنای قوی نشانه ای را از آن گرفته اند.
👈به جای آن معنای ارائه زیبایی برای کسب کرامت در جامعه را جایگزین کرده اند!. تکبّری ناشی از نشان دادن زیبایی های خود به دیگران به منظور نشان دادن عظمتشان!
✋به شدت روی این کار کرده اند که مردان با دیدن زیبایی زنان نه تنها نسبت به آنها احساس کالا بودن ندارند بلکه برایشان تحسین بر انگیزتر و احترام آور تر هستند!!!
👈چیزی که قبلا دقیقا معنای دیگری داشت. قبلا این حسّ قوی میل به زیبایی و تبرّج زنان تحت لذت قویتر کرامت و بزرگی معنایی ذیل حجاب یافته بود.
👈او بزرگتر از آن است که هر کسی لایق دیدار زیبایی های او شود! ولی حالا معنایش را عوض کرده اند. او آنقدر زیباست که همه باید بفهمند و به عظمت او واقف شوند!
👈این یعنی حجاب در قدیم لزوما مبتنی بر فرهنگ دینی نبوده و مبتنی بر فرهنگ عفاف هم لزوما نبوده بلکه مبتنی بر فرهنگ کرامت بوده است؛
👈ولی امروزه کرامت و معنای آن را عوض کردند که در بی حجابی است و بی حجابی و خودنمایی شخصیت میدهد و زن چیزی جز همین زینتها برای چشم همگان نیست. انصافا خیلی دسیسه ی شومی است. فریب بزرگ!
🔻اگر قدیم از زنی میخواستیم زینت خود را در جامعه آشکار کند در روان نیمه خودآگاه فرهنگی اش میگفت مگر من بی هویت و بی شخصیتم که هر کسی لیاقت دیدنم را داشته باشد؟! مگر من مانند کنیزانم؟! دیگران در مورد من چه فکر خواهند کرد؟! من باید مانند درّی در میان صدف مستور باشم. ولی امروزه اگر از زنی بخواهیم حجاب داشته باشد میگوید مگر من أمّل و زشتم که زیباییهایم را پنهان کنم؟! دیگران در مورد من چه فکر خواهند کرد؟! مشکل عمده ی حجاب در زمان ما دقیقا در تحول این معنا است. چندان ربطی به دین ندارد🔺
✋رفقا برای این باید فکری کرد. باید این فرهنگ شوم را تغییر داد. باید میل به زیبایی زنان را جهت مناسب داد.
🔻باید به آنها فهماند بی حجابی به ضرر آنهاست. باید به آنها فهماند بر خلاف گمانشان مردها معمولا نمیتوانند بین زیبایی و جذابیت جنسی زن تفکیک کنند. مساله بی حجابی در واقع مساله ی فریبی بزرگ و سازمان یافته علیه زنان است🔺
✅از همینجاست که ممکن است با یافتن شاخصهای واقعی دینداری ادّعای افزایش سطح باورهای دینی را با وجود گسترش بد حجابی و بی حجابی لزوما گزافه گویی ندانست.
✅از همینجاست که تعجّبمان از ظهور پدیده های دینی بزرگ در جامعه ی کنونی با وجود گسترش بد حجابی مانند اربعین و اجتماع غدیر و مانند آن زائل میشود.
✅از همینجاست که باید مراقب بود شیوع بد حجابی باعث رانده شدن روانی اینها از جامعه ی دینی نشود. همانطور که شیوع دیگر گناهها در روان آنها به معنای دور شدن از دین معنا معنا نمیشد.
👈نباید طوری به جامعه القاء نمود که بد حجابی مساوی بیرون رفتن از دین است. باید بلوغ دیگری به بحث داد. باید صحنه ی مبارزه را دقیقتر مشخّص کرد.
👈در شماره ی دیگری مقداری در زمینه حجاب سخن خواهم گفت ...
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۵)
«این صداهای مزاحم را قطع کنید!»
«معنای تقرّب و غفلت»
🔵خسته بودم و دراز کشیدم. بچه ها کارتن نگاه میکردند. صدایش زیاد بود. تا میخواستم بخوابم صدای این کارتن نمیگذاشت. مدام ذهنم را دعوت به توجّه کردن به مضامینش مینمود. ورای دلالتهایش خودش هم باعث سر درد میشد. بالش را به گوشم فشار میدادم ولی فایده ای نداشت. حالتم این بود که:
😔ای صداهای مزاحم و ای دلالتهای چون خروس نا بجا اندکی خاموش شوید تا آرامش پیدا کرده و بخوابم!
💡ولی فایده ای نداشت. اینجا به ذهنم مطلبی خطور کرد! این دیدنی ها و شنیدنی ها و بوییدنی ها و حتّی این تخیّلات و توهّمات ذهنی و دل مشغولی ها نیز کارشان چیزی شبیه صدای این تلویزیون است. نمیگذارند آرام شویم.
🔹منتها خبر نداریم! گمان میکنیم خیلی هوشیاریم! ولی گویا یک حسّ باطنی تر داریم که مدام میخواهد اینها را کنار بزند تا بتواند اندکی آرام شود و به چیز دیگری توجّه کند!
👈ولی حریف این حریفان چغر بد بدن نمیشود! حواس آدم را پرت میکند. آرامش آدم را سلب میکند. نمیگذارد آدم دمی با خودش خلوت کند.
✋رفقا بسیاری آرامش و حقیقت را در این شلوغی ها دنبال میکنند. برای اینکه به آرامش برسند مدام به این مزاحمها میدان میدهند! به آنها پناه میبرند!
👈در بهترین شکلش به بوستان و صحرا و طبیعت میروند تا آرام شوند! موسیقی گوش میدهند یا فیلم میبینند! یا حتّی اینکه خیلی مطالعه میکنند یا فکر میکنند.
👈همه ی اینها میتواند خوب باشد ولی مسأله اینها نیست. آرامش عمیقتر در عبور از اینها است. آنجا که آدم مهیّای خوابی شود که بیدارتر از همه ی بیداری های ماست.
✔رفقا حقیقت غفلت همین توجّه مستقل به این مزاحمهاست. توجّهی که از آن به سوی سرچشمه عبور نمیکنیم. اینهاست که آرامشمان را گرفته است. مانع عروجمان شده! غل و زنجیرهایی بر پای کبوتر دلمان گشته! هر چقدر این توجّه ها زیادتر مشکلاتمان بیشتر! هر چقدر با نور توحید این کثرتها به آن وحدت نزدیکتر شود آرامش بیشتر!
👈مسأله همین است. زدودن این تعیّنها و قیدها! هر چقدر اینها با تبر ابراهیمی زده شود انسان بی قیدتر و بی خیالتر میشود! تا جایی که به فنای از همه ی قیود رسیده و باقی به بقاء حق میشود.
⚪فنا را بد معنا میکنند! فنا به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی در رساله الولایة فنای از قیود و تعیّنهاست. دست یابی به وجود برتر است. اینکه خود حقّ در نهایت باقی بماند.
👈تقرّب را هم برایمان بد معنا نکنند! حقیقت تقرّب به خداوند متعال هم همین است. تقرّب در همین زدودن قیود و توجّهات و تعیّنهاست.
👈همین خاموش کردن تلویزیونها و خواباندن بچه ها و زدودن دل مشغولی ها و تخیّلها تا مهیّای خواب عمیق حقیقت شویم. همان چیزی که در حدیث قرب نوافل بارها خوانده ایم.
👈به تعبیر علامه طباطبایی در رساله الولایة:
📖«الحقّ سبحانه هو الحقیقة الأخیرة لکلّ کمال حیث إنّ له صرف کلّ کمال و جمال و إنّ قرب کلّ موجود منه علی قدر قیوده العدمیة و حدوده
📖و یظهر من ذلک أنّ وصول کلّ موجود الی کماله الحقیقی مستلزم لفنائه حیث إنّه مستلزم لفناء قیوده و حدوده فی ذاته أو فی عوارضه فقط
📖و بالعکس فناء کلّ موجود مستلزم لبقاء حقیقته فی مورده فقط قال تعالی: «کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذو الجلال و الاکرام فالکمال الحقیقی لکلّ موجود ممکن هو الّذی یفنی عنده...»
🔹آدمی تا به این فنا نرسد مشکلش حل نمیشود. لذّت بی پایان آنجاست. همانجا که همه شبهات حلّ میشود. همه جهالتها کنار میرود.
🔴رفقا خوب برایمان جا نیانداخته اند! مدام ما را به کثرتها و تعیّنها دعوت میکنند. از روز تا شب کارمان همین شده است. به خودمان رحم کنیم! اگر نکردیم در آن دنیا کار سختتر است. مسأله عبور از اینهاست. مسأله دید آیه بین است.
👈مسأله شهود هو الظاهر و الباطن است. مسأله معرفت نفس و عروج به ملکوت است. اینها آرامش میخواهد. آرامشش به این است که غوغای اینها را خواباند.
👈آنها را کم کم با دید آیه بین رام کرد! ما در هر حال در دل این کثرات مسافر کوی آن واحد یگانه شده ایم!
👈چاره ای جز عبور از این جهنّم کثرات نیست. ولی کاری که میشود کرد آن است که این آتش نمرودی را گلستان کرد!
👈با چه؟! با اینکه در دل این کثرات آن واحد یگانه را دید. خدا را دید! اگر این شد عبور از تعیّنها میشود. خود این تعیّنها مؤکّد وحدت میشود. آدم دیگر آرام میشود.
⚪این اشتباه است که فکر کنیم میتوانیم مطلوب خودمان را در این کثرتها و دل مشغولی ها پیدا کنیم! گشتم نبود نگرد نیست!
👈هی مدام مطالعه توحید میکند و حتّی عبادت میکند! ولی باز خودمان میفهمیم که نشد! گویا مطلب چیز دیگری است. مطلب صیرورت وجودی و زدودن واقعی قیود است.
👈گاهی انسان طوری مطالعه میکند و یا حتّی عبادت میکند که بر طبل کثرت و تعیّنها میکوبد!
👈مسأله مبارزه با بتهای شرک و کفر است. مبارزه بزرگ با اله نفس است. عمده اش در درون است.
🔹رفقا یک لحظه چشممان را ببندیم! ببینیم چه چیزهایی به ذهنمان می آید! مدام این خیال و آن خیال! توجه به هر چیزی و هر کسی میکنیم جز خدا! پیوندهای عاطفی با آنها نیز گاهی برقرار میکنیم. همه اش این خیالها اثر دارد. همه ی جذبها و دفعهای ما مشرکانه است. به دنبال خیالها روان میشویم!
👈این همان مشکل ماست. این همان سرطان وجود ماست! همان سرابی است که سالهاست آبش پنداشته ایم! تنها چیزی که یافت نمیشود خود خداست! حقیقت حجاب و حقیقت غفلت همین است.
👈کار ما آن است که به تدریج بفهمیم همه و همه و همه خداست. همه ی اینها به خداست و به سوی خداست.
👈هر چقدر به این امر نزدیکتر شدیم کارمان رو به اصلاح است. قلبمان رو به آرامش است. روحمان رو به زلالتر شدن است.
👈اینکه بفهمیم واقعا خدا رازق است. خدا حیّ است. خدا قادر است. خدا غافر است.
👈گویا زمین و زمان دست به دست هم داده اند تا این حقیقت بزرگ را از ما مخفی کنند! شیطان میخواهد این را نفهمیم. عمیقا باورمان نشود.
⚪معیار همین است. برایمان پیچیده نکنند؛ مرحوم کلینی در کافی از عمر بن یزید نقل میکند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم من از خدا هر چه خواستم به من داده است.
👈خواستم اموالی بدهد داد! خواستم فرزند بدهد داد! خواستم خانه بدهد داد! اکنون ترسم آن است که اینها از روی کرامت نبوده و استدراجی در کار باشد؟! نکند در راه نیستم! حضرت فرمود نگاه کن ببین اگر در روحیه خود حالت حمد و شکر میبینی هیچ بیمی به خود راه نده:
📖«أَمَا وَ اللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلَا»
🔵میدانید یعنی چه؟ یعنی همه ی صلاح ها و آرامشها در سایه ربط و اتّصال به آن نور پاک است. فقط نگران این رابطه باشید. معیار همین است. شاخص همین است. سرّ الاسرار همین است:
📖«الطَّاعِمُ الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ وَ الْمُعَافَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمُبْتَلَى الصَّابِرِ وَ الْمُعْطَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ»
👈این را آن ذو الایدی و الابصار میفهمند:
📖«قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ»
👈اگر هر کاری کردید عبادتی یا تفکّری یا ذکری یا ... ولی غروری آمد یا احساس حضور آن نور پاک نیامد بدانید مشکلی هست! قبول نیست! معطل نشوید.
👈إنّما یتقبّل الله من المتّقین! تنها از آنهایی قبول است که خدا را در نظر میگیرند. اصیل نهایی را او میدانند.
⚪رفقا ما به این عالم آمده ایم تا یک گمشده را پیدا کنیم. آن هم خداست. همان کانون نور! همه انبیاء و اولیاء آمده اند انسان را هل دهند به سوی خدا! هیچ کس اجازه ی توقّف ندارد. حتّی وقتی نزد خود اولیاء الهی برسیم و موفّق شویم باز ما را هُل میدهند که پاشو پاشو حرکت کن به سوی خدا! مطلب اوست.
👈اما کدام خدا؟! همان خدایی که اوّل و آخر و ظاهر و باطن است. همان خدایی که «أینما تولّوا فثمّ وجه الله»؛
👈همان خدایی که «هو معکم أینما کنتم»؛ همان خدایی که «بکلّ شیء محیط».
✋رفقا اینها بازی با الفاظ و مفاهیم نیست! شعر نیست! گمشده ی همه خداست. گمشده ی تو و من و پدر و مادرمان و پسر عمو و فرزند و اجداد و نوه هایمان! همه و همه:
📖«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون»
👈دمی هم به جای غرق شدن در این قیود و تعیّنها و صداها و دیدنی ها ... به درون خودمان نگاه کنیم و این غبارها را بخوابانیم شاید آن درونها و آن باطنهای هستی نیز خبرها باشد.
👈شاید اصلا همه ی خبرها آنجا باشد. بگذارید در یک کلمه کلید سعادت را بگویم:
📖«الاعراض عن غیر الله و التوجّه الی الله سبحانه»
🔸شاید یکی از عمیقترین و زیباترین اشعاری که بشر از خود به یادگار گذاشته این غزل عارف نامدار ایرانی عطار نیشابوری باشد:
ای در درون جانم و جان از تو بی خبر
وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر
چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر
ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو
پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر
نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر
از تو خبر به نام و نشان است خلق را
وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر
جویندگان جوهر دریای کنه تو
در وادی یقین و گمان از تو بی خبر
چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل
از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر
شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر
عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو میزند
هستند جمله نعرهزنان از تو بی خبر