eitaa logo
بذل الخاطر
956 دنبال‌کننده
1هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و جستارهایی شخصی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
👈ولی کلام قهرمان این فیلم در فضایی الحادی و ناشی از شکّ و تردید و دنیا گرایی بیان شده که به دنیای مدرن و غفلت از عالم آخرت یا انکار آن ختم میشود. منظور قهرمان فیلم قلمرو بهشت آن است که اورشلیم هیچ ارزشی ندارد ولی منظور عبد المطلّب آن است که مکّه ارزشی بس والا دارد! 🔴فیلم قلمرو بهشت به وضوح فیلمی در راستای مبارزه با عالم دین و مفاهیم دینی و در ادامه تحسین و تبلیغ تفکّر سکولار و اخلاق سکولار و دنیای مدرن است. اینکه چگونه برای یافتن آرامش و خدمت به انسان و زندگی باید به فکر حاکمیت وجدان و خدازدایی و تقدس زدایی از امور بود! اینکه به مخاطب خود ضرورت جدایی دین از سیاست را نشان دهد! اینکه از ولایت فقیه دینی باید ترسید! در این فیلم به شکل صریحی به این مطلب دلالت شده است! ✋✋آنهایی که فکر میکنند که این فیلم بی طرفانه در مقام بیان حقیقت بوده و از این رو چهره ای زشت از مسلمین نشان نداده کاملا در اشتباه هستند! اتّفاقا این فیلم کاملا جانب دارانه در پی صید نه ماهی بلکه نهنگ از آب گلالود است! 👈البته در برخی موارد شاید به شکل منافقانه و مصلحت گرایانه ضمن تفکیک مسیح از پاپ سعی میکند به جای متّهم کردن مسیحیت و خدا مشکل را در گردن سنّت مسیحی گری و پاپها بیاندازد. 👈ولی در فرازهای دیگر انگشت اتهام به سوی خود مسیح بلکه خدای مسیح برده میشود. بلکه گناه پادشاهان و فرامانروایان را به مراتب کمتر از گناه دین و پاپها تصویر میکند. 👈هرچند به واسطه تفکّرات انسان گرایانه گاهی به نقّادی پدیده ی شوالیه و پادشاهی و لزوم از میان بردن این عناوین نیز پرداخته و مخصوصا در انتهای فیلم رها کردن این عناوین ساختگی را باعث خوشبختی انسان مطرح میکند. 👈اینکه چطور ملکه ی اورشلیم آن دنیای ذهنی ساختگی اش را رها کرده و موهای خود را کوتاه نموده و مانند دیگر انسانهای عادی برای زندگی به اروپا برمیگردد! و اینکه چطور همه مردم باید شوالیه و قهرمان زندگی خودشان باشند. 🔹این فیلم تفکّر سکولار و الحادی را قهرمان و پیروز جنگهای صلیبی معرفی میکند. با پیش داوری های بسیار غلیظ و اثبات ناشده ای اهل مذهب و دین را انسانهایی فاقد قدرت تفکّر و منطق میداند که به جای بررسی امور با عوامل واقعی شان مایلند همه چیز را با موجود موهومی به نام خدا تبیین کنند! 👈به وضوح در دیالوگی نشان میدهد که اگر صلاح الدّین هم در نبرد پیروز شد به خاطر آن بود که برخلاف تفکّر مسلمین انسانی عرفی بود که صرفا با قدرت خدایان بدون داشتن امکانات و تدارکات و برنامه نمیتوان پیروز شد! 👈صلاح الدّین نیز نمونه ای مسلمان از عمق اندیشه ی سکولار و انسان مدار بود! به آن خدای موهوم عالم ادیان باوری نداشت! 👈خدایی که به راستی افیون ملّتهاست. مایه نزاعها و جنگهاست! جنگ خدایان راه می اندازند! به شدّت مایل است که نشان دهد مذهب عامل جنگ است. گریزی هم از آن نیست. جنگ برای خدایی مقابل خدای دیگر! اربابی علیه ارباب دیگر با هدفی که یادمان نمی ماند که آن هدف چه بود؟! ⚪اهل مذهب را مخصوصا در دنیای مسیحیت انسانهایی منافق، دروغگو، قدرت طلب و فرصت طلب معرفی میکند. یک نفرت پراکنی عجیبی علیه آنان در فیلم ایجاد میکند. به شکلی که وقتی قهرمان داستان با شمشیرش برادر طلبه ی مسیحیش را کشته و به آتش می اندازد انسان احساس انزجار نکرده و کاملا آن را کاری خوب دانسته و مجازاتی عادلانه قلمداد میکند! 👈به جای مفاهیم و اخلاق دینی سعی میکند اخلاق سکولار را به رخ بکشد! مفاهیمی چون راستی و شجاعت و حق طلبی و مانند آن! 👈عمده ی شعارش هم همزیستی مسالمت آمیز و دفاع از انسانها و تلاش برای خود انسان به جای تلاش برای چیزهای دیگر مانند خدا و پاپ و پادشاه است؛ 👈در یک دیالوگ مهم دیگر که مانند دیالوگ مختار در آن نبرد نهایی قبل از باز کردن درهای قصر کوفه به روی لشگر مصعب بن زبیر بود قهرمان فیلم قلمرو بهشت روی به سوی مردم محبوس در دیوارهای شهر اورشلیم میگوید: 📖«مکان های مقدس شما روی مکان های مقدس یهودیان ساخته شده که توسط رومیان خراب شده و مساجد مسلمانان نیز روی مکان های مقدس شما ساخته شده. کدام یک مقدس تر است؟ دیوارها؟ مساجد؟ گورستان؟ ما می جنگیم نه برای دیوارها که برای مردمی که در دیوارها زندگی می کنند»
👈در دیالوگی دیگر نیز اینگونه مطرح میشود که: «تقدس در کردار نیک است و نیکی چیزی است که خواسته ی خداست!» 🔹همچنین با استفاده از روشهای عاطفی و شاعرانه سعی در زیر سؤال بردن برخی مقولات دینی میکند! مثلا در باب زیر سؤال بردن مجازات أخروی همسرش که خودکشی کرده میگوید: «چطور میشه در جهنم باشی وقتی که در قلب منی ...!» از این فرازها هم زیاد دارد. ⚪آری قلمرو بهشت صریحا تفکّر سکولار و انسان گرایی مدرن را قهرمان داستان معرفی میکند. به همین روی صریحا قهرمان داستان را شخصی زنا زاده قرار میدهد! منجی شخصی فرانسوی و زنا زاده است که همه او را طرد میکنند! فرانسوی بودنش هم ظاهرا با نکته انتخاب شده است! 👈وقتی پدر قهرمان داستان در حال مرگ بود در پاسخ به اعترافاتی که روحانی مسیحی میگرفت گفت از همه گناهانم جز یکی توبه میکنم! منظورش تولّد همین فرزند نامشروعش بود که قهرمان این فیلم بوده و مایه نجات انسانها شد! ✋معمولا منتقدین این فیلم دیدم به آن نیم ساعت تاریک اوّلیه فیلم انتقاد کرده اند! اینکه لزومی در جریان فیلم نداشته و عمده ی داستان وقتی است که او وارد اورشلیم میشود. ولی به نظر میرسد که بخشی از داستان فیلم دقیقا در همان ابتدای فیلم است. 👈اینکه چگونه آن ابر قهرمان فیلم قبل از اینکه خود را از شرّ نیروی اهریمنی دین و تاریکی های عذاب وجدان و احساس گناه و جهنّم رها نکند چه انسان حقیر، بی نیرو، افسرده و پژمرده ای بود! 👈ولی هر چه خود را از شرّ تعلّقات دینی آزاد و آزادتر میکند شکوفا و شکوفاتر میشود! ⚪اینها اموری بود که به نظرم در سطح دلالت باطنی این فیلم جریان داشت. ولی پرسشها و نقدهای بسیاری را میتوان مطرح کرد! اینکه به چه دلیل ما مجازیم چنین روایتی را از ماجرا داشته باشیم! بله آن شخصی که فیلم نامه را نوشته توانسته هنرمندانه حرف خود را به تصویر بکشد. 👈از این منظر قابل تحسین است. ولی صرف اعجاب و تحسین که باعث قبول اندیشه و حقانیت آن نمیشود. امری که متأسّفانه معمولا در سینما مورد غفلت واقع میشود. 👈این هجم سنگین پیش داوری را از کجا آورده؟! این همه بنیانهای فلسفی و اعتقادی را که مفروض گرفته را چگونه میتواند اثبات کند! ورای اینکه برای القاء هدفش به خلق تاریخ هم پرداخته و به تاریخ هم وفادار نمانده است. 👈مثال نقضش را چه میکنند؟! اگر این دین بود که مایه جنگها بود دیگر بشر این را بالعیان دید که چطور این تفکّر سکولار دنیایی چند قرن دنیا را به استعمار و بردگی و چپاول کشیده و در انتها میوه های شجره خبیثه اش را در جنگ جهانی اوّل و دوّم نشان داد! 👈جنگهایی که روی چنگیزخانها و جنگهای صلیبی را سفید کرد! همه اش هم بر پایه پیامدهای همان انسانی است که در قلمرو بهشت متولّد شده است. 🔹خوب است هنرمندی دست به کار بشود و بتواند با قدرت نشان دهد که در دنیای امروزی ما اتّفاقا همانگونه که رهبران انقلاب اسلامی به خوبی مطرح کردند مشکلات اساسی بشر امروزی ریشه در همین مسأله اورشلیم و فلسطین امروزی دارد. 👈البته نمیتوان منکر تأثیر جنگهای صلیبی در زمینه سازی به سمت دنیای مدرن شد ولی آنچه در این فیلم به تصویر کشیده شده بسی بیشتر از این مقدار است. میخواهد آن را یک قهرمان و منجی نشان داده و کاملا با سرکوب به قول خودشان پارادایم یا عالم تعالی گرا به تحسین پارادایم مادی گرا بپردازد! 🔹نقدها بسیار و فرصت کم و حوصله شما هم اندک است! همینقدرش کافی است! بحمد الله که این صحنه گردانی ها کوچکترین فریبندگی برایم ندارد. بیشتر دلم برای انسانهایی میسوزد که اسیر این سینماهای تاریک میشوند! ⚪وقتی این فیلم تمام شد نزدیک سحر جمعه بود. دلم برای این انسان تازه متولد شده متوهم در این قلمرو بهشت میسوخت! ای انسان چرا اینقدر غافلی! چرا اینطور صحنه را میبینی؟! بر غفلت این قوم تأسّف خوردم! بیچاره به یک جیفه ای بد بو چسبیده و به آن افتخار هم میکند! ما را هم میخواهد فریب دهد! 👈حالت شکرگزاریم از نعمت هدایت و دین جوشش کرد و نوافلم را باحالتر از قبل خواندم. سر به سجده گذاشتم و به یاد ناله های شبانه ی امام باقر علیه السلام در مسجد مدینه افتادم. ⚪مرحوم کلینی با سندی صحیح از امام صادق علیه السلام نقل میکند که شبها بستر پدرم را برای خواب مهیا میکردم! شبی پدرم دیدم نیامد و نگران در طلب ایشان به مسجد رسیدم دیدم تنها در مسجد به سجده افتاده و با ناله ای سوزان میگوید: 📖سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّي حَقّاً حَقّاً سَجَدْتُ لَكَ يَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِي ضَعِيفٌ فَضَاعِفْهُ لِي اللَّهُمَّ قِنِي عَذَابَكَ يَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَكَ وَ تُبْ عَلَيَّ إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۲) «ضرورت تألیف کتابی به عنوان: براهین اسدّ و اخصر در جهاد تبیین» 🔵خوب است عادت کنیم اهل اندیشه و أنس با انسانهای متفکّر شویم. بعد از آن عادت کنیم متفکرینی را انتخاب و دنبال کرده و مأنوس شویم که طرز نگاه و طرز فکر خوشی دارند. کم یابند ولی گرانبها! ببینیم در شرایط و موضوعات گوناگون چگونه نگاه میکنند و می اندیشند! همانطور که فکر و نگاه مسأله ای است خوش فکری هم مسأله ای است. اگر اهل تقوا و دیدهای توحیدی هم باشد و همه چیز را در این فضا ببیند که دیگر عالی است. 👈سخنرانی یکی از فضلای خوشفکر را میشنیدم. یک استدلالی برای دفاع از نظام اسلامی و کارآمدی آورد که دیدم ورای اختصارش استدلال خوبی است. در عین اختصار استحکام خوبی داشته و میشود با آن قانع شده و به فکر فرو رفت. خیلی ها را هم قانع کرد. این بود که: ✅شکّی نیست که آمریکای امروزی ضعیفتر از آمریکای ۴۰ سال پیش است. ✅و باز شکّی نیست که ایران امروزی قوی تر از ایران ۴۰ سال پیش است. ✅و باز شکّی نیست که همه عوامل غیر طبیعی ظاهری برای سرکوب ایران در این ۴۰ سال به کار گرفته شده ولی عاملی غیر طبیعی که باعث عدم رشد آمریکا باشد در میان نبوده است. ✅از این خودتان چه نتیجه ای میگیرید؟! اینکه ما با کارآمدی قوی و قویتر شده ایم و آنها همواره ضعیف و ضعیفتر! 🔹خب برای مقدّمات این استدلال میتوان اندکی توضیح و شواهد آورد که هر انسان منصفی را قانع کند. در ابتدای بذل خاطر شماره ۲۰۸ یک استدلال اسدّ و اخصر دیگر در این زمینه بیان کردم. اینها زیاد است.
💡به ذهنم خطور کرد که چه خوب میشد ما مجموعه ای از این استدلالهای اسدّ و اخصر را در زمینه های مختلف دفاع از نظام اسلامی و دفع شبهات پیرامون آن جمع آوری کنیم. 👈استدلالهایی که به شکل نسبی هم سدیدترین است و هم مختصرترین! مقدمّات زیاد یا بحث برانگیز چندانی ندارد. 👈استدلالهایی که از زاویه های مختلف و متناسب با سطوح مختلف عقلانی و فرهنگی بتوان با آن مدّعا را اثبات کرده و به دفع شبهات پرداخت. 👈مثلا از ۳ طریق اسدّ و اخصر با ۶ تقریر روان و زیبا اصل نظام اسلامی را اثبات کنیم. و به همین روش از کارآمدی و پیشرفت و دیگر ابعاد آن صحبت کنیم. 👈برای هر کدام هم یک اسم یا یک عدد تعریف کنیم که قابل ارجاع و حفظ باشد. یا مثلا مجموعه شبهات مهمّ و اشکالات موجود و مقدر را احصاء و پاسخهای اسد و اخصر را بر آن پیش بینی کنیم. 👈مثلا اگر مخاطب از راه مشاهده ی فساد در فلان اداره یا فساد اخلاقی فلان جوان به دنبال تعمیمهای کلان و غلط از آن بود چه جوابهایی بدهیم! 👈اگر از راه ضعف صنعت و کارخانه جات خودرو سازی و استدلال پرایدی وارد شدند چه بگوییم؟! اگر گفتند ما کجا و کشورهای اروپایی کجا چه بگوییم؟! 👈اگر گفتند کشورهای حاشیه ی خلیج و ترکیه و مانند آن پیشرفت کردند و ما همانیم چه بگوییم؟! اگر بحث به جایی رسید که بگویند همه چیز کار خودشان است چه بگوییم؟! 👈اگر پیشرفتهای واضح فرهنگی، نظامی، سیاسی، امنیتی و... را انکار کردند چه مواجهه هایی میتوانیم داشته باشیم؟! 👈اگر گفتند وضعیت دینی جامعه پس رفت کرده چه بگوییم؟! اگر وضعیت حجاب را شاخصی قطعی برای قضاوت در زمینه میزان نا مطلوب اسلام خواهی و نظام گرایی دانستند چه بگوییم؟! 👈اگر از سیاستهای منطقه ای نظام اسلامی انتقاد کردند چه بگوییم؟! چه انتقاداتی را وارد بدانیم و از نتیجه گیری غلط از آن جلوگیری کنیم... 💡به ذهنم آمد مجموعه ی آنچه شاید در بیش از ۹۰٪ مباحثات نیاز است را بتوان در یک جزوه ۵۰ صفحه ای یا کمتر با همین روش اسدّ و اخصری گردآوری نمود. آنها را شناسنامه دار کرده و سعی در ارتقاء آن نمود 👈اگر هم نیاز داشت حاشیه یا شرحی بر آن نگاشته و سعی در تبیین بهتر و استفاده از آمار و ارقام نمود. 👈سپس از آنها بسان سلاح های نبرد ادراکی و جنگ رسانه ای استفاده کرد. به دیگران آموخت. ✅برخی از این استدلالها و بیانها و تقریرها مانند موشکهای دور برد هستند. برخی مانند تیر و فشنگ! برخی مانند توپخانه! برخی مانند موشک نقطه زن! هر کدام کارکرد خود را میتواند داشته باشد. 👈باید به آنها مجهّز شده و از آنها برای دفاع از دین، نظام دینی و حفظ دستاوردها و تبلیغ و جهاد تبیین استفاده نمود. 👈برخی به درد مردم عامی کوچه و بازار میخورد. برخی اش به درد دانشگاهیان و اهل دانش! برخی به درد اساتید دانشگاه و متخصصین! برخی به درد ضدّ انقلابهای منصف! برخی به درد اسکات معاندین مغرض و برخی به درد خشکه مقدّس های بی بصیرت و... . 👈مانند یک داروخانه ی جنگی سیّار و مفید! به دور از حواشی و زوائد! چابک و زیبا و قوی! ✔️رفقا گاهی انسان همه ی اینها را میداند ولی چون اینگونه با یک نگاه درجه دوّم سعی در تقریر آن به شکل اسدّ و اخصر و همینطور احصاء آن و دسته بندی آن نکرده در آن لحظه ی مورد نیاز به ذهنش حاضر نمیشود. یا خوب نمیتواند تقریر کند! یا از قبل در جهت رفع نواقص آن و دفع دخلهای مقدّر آن نمیکوشد تا محصولی با کیفیت باشد. به همین دلیل به خاطر برخی کاستی ها در این نبرد و جهاد تبیین موفق نشده یا گاهی شکست میخورد. 💡به ذهنم خطور کرد اگر یک انسان فاضل، اهل منطق و تفکّر و خوش سلیقه این کار را بکند خدمت بزرگی کرده و واقعا یکی از باقیات الصالحاتها است. توفیق میخواهد. بنده گویا توفیقش را ندارم. ولی برادرانه به آنهایی که چنین توانی دارند توصیه میکنم این فضل بزرگ را از دست ندهند! اگر مقداری اخلاص هم ضمیمه ی آن شود اجری بسیار عظیم میتواند داشته باشد. بسیار هم مورد نیاز فوری ماست. 🔻اگر امروزه جنگ رسانه ای و ادراکی بزرگترین صحنه نبرد جبهه ی حق و باطل و حتّی مهمتر از جنگ اقتصادی است و اگر وظیفه ی فوری ما توسّط ولیّ امرمان جهاد تبیین و شکستن سکوت مشخّص شده یکی از مهمترین کارهایمان انجام چنین تلاشها و تبلیغ و استفاده از آن است. کتابهایی در زمینه کیفیت جهاد تبیین!🔺 👈فاضل محترم و جوان خوش فکرمان حجت الاسلام آقای راجی دامت توفیقاته با نگارش کتاب خوب صعود چهل ساله گام بلندی را در یکی از ابعاد نیاز ما در این زمینه برداشته است. 👈زبان ما را در مباحثات باز کرده است! واقعا یکی از دلاوران برجسته جهاد تبیین است. 👈در راستای نگارش این کتاب به نظرم نگارش یک کتابی به نام «براهین اسدّ و اخصر در جهاد تبیین» یک نیاز فوری و ضروری ماست. 👈کتابهای مختلفی میتواند در این زمینه نوشته شده و مدام ارتقاء یابد. بحمد الله مواد اوّلیه آن نیز به وفور در دست است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۳) «رفیقان میروند نوبت به نوبت ...» «غبطه نامه ی جاماندگان قافله ی شهادت» 🔵میخواستم بخوابم ولی خوابم نمیبرد! چهره ی زیبا و خندان یکی از شهدای عزیزمان که اخیرا به شهادت رسید در ذهنم مجسّم میشد. میخواهی بخوابی؟! بخواب! ای بیچاره ی غفلت زده! مثل همیشه بخواب و محروم بمان! «فَعِنْدَ الصَّبَاحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ‏ السُّرَى‏»؛ تو راحت بخواب زیرا عزیزانمان جلوی این کفتارها، گرگها و لاشخورها را گرفته اند تا تو بتوانی راحت بخوابی! 👈خونهایشان جاری شد و فرزندانشان یتیم شد تا تو و خانواده ات آسوده بخوابید! عزیزانی که جرمشان آن است که به دفاع از ما، نوامیس ما و راه حقّ ایستادگی کرده اند؛ 👈و ای شهدای راه حق و ای سالکان حقیقی راه آن نور ازل و ابد! ای بزرگ حل کنندگان معمّای عظیم هستی! ای واصلان دیار پاکی و سلامت! خوشا به حالتان! لقد استرحتم من همّ الدنیا و غمّها! 👈زیرک شما بودید! زرنگ شما بودید! برنده شما بودید! بیچاره ما بودیم! وامانده ما بودیم! غفلت زده ما بودیم! 👈ای خوشا به حالتان که با روی سفید به آن دیار ابدی کوچ کردید! ای خوشا به حال شما نیکبختان که با پیکر خون آلود خود در راه آن کانون نور و اصل الاصول در آن عالم غیب طلوع کردید. 👈والله شما بردید! تجارت عظیم را شما بردید! قرعه ی سعادت ابدی به نام شما خورد و بزرگ برندگان همه روزگاران شدید! 👈شما بودید که با وقت شناسی و زیرکی با بهایی اندک قطره ی وجودتان را به آن اقیانوس سعادت ابدی متّصل کردید: «مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
👈حال ما مانده ایم و این ظلمتها و فتنه ها! ما ماندیم و این گردنه ها و سختیها! ما ماندیم و این نفس خبیث و شیاطین جنّ و انس! ما ماندیم و آهی بر دل نشسته از جا ماندگی قافله ی سعادت! 👈راستی چه زیبا میگفت شهید عزیزمان سلیمانی عزیز که: 📖«یاران همه رفتند افسوس که جا مانده منم ، حسرتا این گل خارا همه جا رانده منم» ⚪رفقا بعضیها واقعا چه سعادتی دارند! حسودی که نه ولی آدم غبطه میخورد! ماها خیلی غافلیم! فعلا حالیمان نیست! بگذارید پرده ها کنار برود تا بفهمیم اینها چه سودی کردند؟! کجاها رسیدند و ما کجاییم؟! 👈رفقا ما اگر واقعا راه سعادت را شناخته و در پی آن روان شده باشیم بسان مورچگانی هستیم که عازم حج شده ایم! سفری که گریزی هم از آن نداریم! همه ی سعادت و بهجت ما در طیّ کردن آن است! 👈ولی کی میرسیم؟! آیا میرسیم؟! آیا میتوانیم برسیم؟! این شهدای زیرک آنانی اند که بر یک چشم بر هم زدن بر پشت همای سعادت نشسته و عازم دیار پاکی و دار السلام شدند! 👈غبطه ندارد؟! والله دل انسان از غبطه به سعادت اینها به درد می آید! «وَ فِي ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُون‏» طوبی لکم! مبارکتان باشد! سعادت بی نهایت ابدی گوارای وجودتان! دیگر راحت شدید! 📖«قيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمي‏ يَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لي‏ رَبِّي وَ جَعَلَني‏ مِنَ الْمُكْرَمينَ» 👈ولی ما چه! ما بیچارگان جا مانده از قافله سعادت چه؟! دعا کنید از آن منهم من ینتظرها و از آن ما بدّلوا تبدیلها شویم! برایمان دعا کنید! مدد دهید! 👈ما هم از فضل خدا نا امید نیستیم! با نیّاتی استوارتر و با امیدی راسختر راه شما را ادامه خواهیم داد؛ 🔹ای مؤمنین! ای پیروان راه حسین بن علی! ای مشتاقان سعادت ابدی! آن منادی صادق ایمان را، آن خامنه ای عزیز را در این عصر ظلمت اجابت کنید! پیرامونش حلقه زده و صفوفی چون بنیان مرصوص را برای جهادی بزرگ تشکیل دهید! 👈خشم خود را زنده نگاه داشته و دندانهای خود را به هم بفشارید و آماده ی فرمان آن ولیّ امرتان باشید! گوش به فرمان او باشید! 📖«وَ لَمَّا رَأَ الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزابَ قالُوا هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» 👈شوق شهادت و آرزو و تمنّای آن را در دلتان زنده کنید و زنده بدارید! به عشق شهادت مجاهدت کنید تا لایقش شوید! آنقدر بنالید و گریه کنید و تلاش کنید تا ما را هم سوار این قافله کنند! قافله ی سعداء! ✋نمیگویم قافله ی دیگری برای سعادت نیست! ولی سخت است! آفاتش زیاد است! راهش طولانی تر است! 🔸آیا صدایی دلنشینتر و منطقی پاکتر از آنچه از این پیر ملکوتی در این عالم طنین انداز شده گوش جان و فطرت شنیده است؟! 👈بار الاها! ما در این عصر ظلمت از این پیر نورانی شنیدیم که ندای دعوت به ایمان سر داده است و به خاطر رضای تو به او پیوستیم! خودت دستمان را بگیر و رحلتمان را با ابرار قرار بده: 📖«رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادي لِلْإيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ * رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْميعادَ * فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا في‏ سَبيلي‏ وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ» 🔹در این ایّام پر تلاطم که سیل فتنه ها شتاب غریبی یافته وقتی چهره ی نورانی و قامت استوار این رهبر پاک را دیدم که چه با صلابت گام برمیداشت و خاری بر چشم کفّار و معاندین بود حالم منقلب شد! 👈خدایا تو را سپاس که ما را در زمان زعامت این اولیاءت به این دنیای فانی آوردی! در زمان سلاطین جور و حکومتهای کفر و طغیان نفس نکشیدیم! 👈راستی چگونه میتوان شکر این نعمت بزرگ را به جای آورد؟! خدایا در ما چه دیدی که لایق آن دیدی در این عصر و زمان که تحقّقش آرزوی همه اولیاء و پاکان بود آزمون ابتلاء خود را در این سرا انجام دهیم؟! نکند انتظارهای بزرگی از ما هست که از آن غافلیم؟! 📖وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِي قَتْلًا فِي سَبِيلِكَ تَحْتَ‏ رَايَةِ نَبِيِّكَ‏ مَعَ‏ أَوْلِيَائِكَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تَقْتُلَ بِي أَعْدَاءَكَ وَ أَعْدَاءَ رَسُولِكَ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُكْرِمَنِي بِهَوَانِ مَنْ شِئْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَا تُهِنِّي‏ بِكَرَامَةِ أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي‏ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۴) «درسی سیاسی از عمل لای نفی جنس!» «عاقبت جریان تجدّد و افراط و تحجّر و تفریط جبهه گیری مشترک مقابل حق است!» 🔴در مباحث ادبیات عربی به لای نفی جنس رسیدیم. تبیین پدیده های زبانی این باب از منظر نظریّات نحوی همواره یکی از معضلات نحو متعارف است. بر اساس نظریّات نحویون اصل در عمل افعال هستند و اگر حروف بخواهند عمل کنند باید بر اساس نظریه اختصاص شباهتی به فعل یافته و از این رهگذر عاملیت بالعرض برای آنها ثابت کرد. 👈ولی در اینجا «لا» هم بر سر اسماء و هم افعال آمده و اختصاصی ندارد. راهی که از دیرباز پیموده اند آن است که لا از باب تشبیه به حرف إنّ شبیه فعل کسب عمل نموده است. 👈در بیان این شباهت معمولا گفته اند که از باب قیاس حمل النقیض علی النقیض است! ولی مگر دو نقیض هم با هم مشابهت دارند؟! اینها که همه اش مباینت هستند! 👈برخی مانند مرحوم نجم الائمة رضی در شرح کافیة در تقریر این نوع مشابهت میگویند شباهت در واقع «التوغّل فی الطرفیة» است. 👈مشابهت در واقع از آن حیث که نقیضین هستند نیست بلکه از آن حیث است که هر کدام دو طرف یک طیف است! شباهت در طرفیّت دارند! ✋عجب! پس افراط و تفریط هم در کمال مباینت کمال مشابهت را میتوانند داشته باشند؟! آری مشابهتی از سنخ توغّل در طرفیّت! 🔹از همین نوع مناسبت در علم تعبیر خواب هم استفاده میشود. گاهی شما خوابی میبینید و دقیقا معبّر آن را برعکس تعبیر میکند! قوّه ی متخیّله ی انسان به ادنی مناسبتی از معانی به صور مناسب منتقل میشود. یکی از وجوه مناسبت هم تضادّ است. همان طرفیّت! 👈مثلا در خواب میبیند که فرزندش مرد و تعبیر میکند که عمرش طولانی میشود. ⚪️اینجا که رسیدیم برای توضیح کلام نحویون یک مثال سیاسی زدم! گفتم مگر ندیدید در این اغتشاشات اخیر برای فوت این خانمی که باعث کلید خوردن فتنه شد هم متحجّرین پیام تند دادند و هم متجدّدین؟! علیه نیروی انتظامی موضع گرفتند! 👈آخر شما واقعا چه نسبتی با هم دارید؟! شما که همه اش تباین بودید! نخیر! این ظاهر ماجرا است. اتّفاقا شماها خیلی هم شبیه هم هستید! از نوع شباهت توغّل در طرفیّت! 👈نسبت به مرکز به یک اندازه دورید! همین بالمآل باعث اتّحاد شما خواهد شد! الکی ما را معطّل نکنید! همه تان مانند هم عمل میکنید! در آن زمان حسّاس به یک اندازه برای حقیقت خطرناکید! 👈مگر همین رئیس جمهور سابق بهاریمان نبود که دشمن جریان دیگر بود ولی آخر کارشان با سکولاریسم در یک جبهه قرار گرفتند. ✋گول این تفاوتها را نخورید! گاهی یک آخوند متحجّر ماهیّتش به همان اندازه ی یک کرواتی متجدّد مفسد میتواند مضرّ باشد. اینها در عین مباینت ظرفیّت بالایی دارند که روزی در آغوش همدیگر دیده شوند! هر دو دشمنان مشترک حقیقت و صراط مستقیم اند! 👈نقطه وسط هیچگاه توان ائتلاف با یکی از طرفین را بر علیه دیگری نمیتواند داشته باشد زیرا شباهتی در کار نیست ولی طرفین چنین ظرفیتی را در اتّحاد علیه حقیقت همواره دارند. از اینجاست که وسط بودن زمینه ی مظلومیتش بیشتر است.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۵) 🔵برخی از دوستان در مورد معنای آیه ی «لا اکراه فی الدّین» پرسیدند. این روزها این آیه زیاد شنیده میشود! بسیاری متأسّفانه مبتلا به گناه بزرگ تفسیر به رأی شده و آن را به این معنا میگیرند که یعنی باید در فروع دین قائل به آزادی بود. در حجاب نباید الزامی باشد! 💡به ذهنم خطور کرد که مطلبی در این زمینه بنویسم. در این زمینه ۲۰ قول یا احتمال در تاریخ تفسیر در بیان معنا و مراد این آیه ی شریفه بیان کردم. البته میتوان اقوال بیشتری هم یافت ولی همین مقدار را کافی دیدم. 👈ورای اختلاف در این زمینه تا کنون احدی نگفته بود که این آیه به معنای آزادی در فروع دینی است و این یکی از تفسیرهایی است که از تبعات امواج انسان گرایی و اباحی گری نوین است. 👈در این نوشته نظر مختار خود را نیز در این زمینه بیان کردم که –هرچند تا کنون کسی آن را بیان نکرده- به نظرم برترین تفسیر در این زمینه بوده و میتوان آن را تفسیر حقیقی این آیه شریفه دانست. 👈تفسیر را در یک تقسیم کلّی میتوان به تفسیر به رأی، تفسیر روایی، تفسیر شأن نزولی، تفسیر قدمائی، تفسیر کلامی و تفسیر حقیقی تقسیم نمود. 🔹به نظر بنده آنچه با توجّه به سیاق آیه از آیة الکرسی و سپس ادامه ی این فراز برداشت میشود معنای دیگری است که ندیدم کسی آن را بیان کند؛ آن هم اینکه: ✔مراد آن است که دین الهی که معرف ایمان به خدایی است که آیه الکرسی آن را معرفی کرد در باطن امر والاتر و برتر از آن است که کسی را برای آن مجبور کنند! از خدایشان هم باشد که بتوانند به آن نزدیک شده و مؤمن بالله شوند! انسان یا مؤمن بالله است یا مؤمن بالطاغوت است. آخر مگر کسی پاکی، رشد و کمال را بر پلیدی، انحطاط و پستی ترجیح داد هنری کرده است؟! بلکه این دین حقّ و آیین پاک است که بر چنین شخصی منّت دارد. کسی که خود را به واسطه ی دین حقّ از منجلاب تعفّن نجات داده مانند کسی است که با تمام توان به طناب محکم نجات چنگ زده است! مانند کسی است که به برکت دین حق نه از ظلمت بلکه از ظلمتهای متراکم و متنوّع به عالم نور راه یافته و از عذاب ابدی آتش جهنّم رهیده است! 👈بر اساس آنچه بیان شد اساسا آیه شریفه در مقام بیان آن نیست که آیا میتوان کسی را مجبور به اسلام کرد یا نه! در مقام مباحث جهاد و قتال و احکام اجتماعی دین نیست تا بگوییم نفی اکراه با جهاد ابتدائی در تعارض است. آن مطلبی دیگر است. 👈در این مقام هم نیست که دین امری قلبی است و قابل اکراه نیست و تنها نمود بیرونی آن قابل اکراه است! بلکه میخواهد بگوید طوری از دین اجباری دم نزنید که شائبه ای از توهین برای حقیقت والای دین پاک به مشام برسد! نخیر! آن هوی حیّ قیّوم که آیه الکرسی که قله قرآن است معرفیش کرده برتر از آن است که برای ایمان به آن اجبار و کراهتی در کار باشد یا بخواهید منتی گذاشته و یمنّون علیک أن أسلموا شوید! 👈به عبارت ساده تر مخاطب آیه در واقع روان و ذات انسانهاست! آنجا که در آن تنهای تنهایند و خود را با دعوت قرآنی مواجه میبینند! در این عالم ناب و در آن تنهایی محض قرآن کریم میگوید هیچ اکراهی در کار نیست! خواستی بپذیر و نخواستی هم نپذیر مجبورت هم نمیکنم! اگر هم پذیرفتی به سود خودت کار کردی و منتی نداری و اگر هم نپذیرفتی نشان دهنده ی غوایت خود توست و نشانه ی هیچ منقصتی بر ما نیست! 👈آیه از مقولاتی مانند تبین رشد از غی و ورود به عالم نور و تمسک به عروه وثقی و ... حرف میزند که تنها در عالم باطن قابل درک و تصدیق. 👈البته این امر منافاتی با این ندارد که در مرحله ی دیگر مبتنی بر مصالح اجتماعی دین دستوراتی ظاهری در این زمینه بیان شود ولی چیزی از واقعیت و باطن امر تغییر نمیکند. در باطن تنها آن واصلان نهایی و فانیان فی الله هستند که عمق پیام این آیه را فهمیده و با عبور از گردنه رضا و وصول به درجه فنا دیگر به قله صعود کرده و حقیقت لا اکراه فی الدین را ذوق خواهند کرد.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۶) «آیا هنرمندان و چهره ها میتوانند صدای ملّت و پرچمدار مبارزات اجتماعی باشند؟!» 🔵در فتنه ی اخیر بسیاری از هنرمندان و چهره ها دیدم در فضای مجازی ادّعای دلسوزی برای مردم را نمودند. خود را به نوعی صدای ملّت و همدرد آنها معرّفی میکنند. مدام این را تکرار میکنند که: «کنار مردمم هستم و درد مردمم را دارم!» 👈البته به خودی خود اشکالی ندارد که این قشر صدای مردم باشند. بتوانند دادخواهی کنند! برای صلاح جامعه اقدام کنند! 👈نه تنها برای ایشان اشکالی ندارد بلکه هر کس دیگری نیز که واقعا با نیت خیر و تشخیص درست چنین کاری کند خوب است. ✋ولی مطلب دیگری میخواهم بگویم. اینکه آیا این قشری که معمولا درک و بصیرت لازم را نداشته و با پیچ و خمهای عالم سیاست و عدالت خواهی آشنایی ندارند میتوانند ولو صادق و دلسوز باشند در منصب صدای ملّت قرار بگیرند؟! آیا میتوانند مجاری امور باشند؟! 👈در فتنه ی اخیر نیز که تجربه کردیم دیدم اینها ولو گاهی دلسوزانه مواضعی گرفتند ولی واقعا حرف دل اکثریت جامعه را نزدند. 👈نوعا ولو خودشان هم ندانند و نفهمند حرفی را به عموم مردم نسبت دادند که اینگونه نبود. نمیخواهم آمار بدهیم ولی تقریبا اکثرشان طرفدار آزادی حجاب هستند! مسأله چیست؟! 🔹این چهره ها مخصوصا در دنیای مجازی و همینطور در دنیای مدرنی که از شاخصه هایش سطحی شدن انسانها و احساس گرایی آنهاست بسیار چهره تر شده اند. 👈دنیایی که تأسیسش و زمام امورش به دست استعمارگران و طواغیت زمان است. آیا اینها بدون حساب و کتاب و بدون بررسی تبعات کارهایشان مخصوصا تبعات سیاسی آنها اجازه میدهند اینها چهره شوند؟!
👈خیر! اگر کسی چنین توهّمی کند هنوز وارد دنیای سیاست نشده است! 💡به ذهنم خطور کرد مسأله چیز دیگری است. مسأله این است که شیاطین عالم یک نظم نوینی بر انسانها تحمیل کرده اند که در آن اساسا مردم نتوانند مطالبات و خواسته های واقعی خود را در آن زمینه هایی که مخالف خواست طواغیت عالم است به سادگی دنبال کنند! ✅از طرفی دین را سرکوب کرده و با ترویج اندیشه ی سکولاریسم دست مردم را از دست رهبران دینی در عالم بیرون آورده اند! ✅از سوی دیگر به مبارزه ی خانواده رفته و امکان بلند کردن صدایشان را در قالب عشیره و فامیل و قبیله و قدرتهای اینچنینی از میان برده اند. با ترویج فساد نیروی جوانها را نیز مهار کرده اند. ✅از سوی دیگر نیز با ترویج افراطی تخصص گرایی در علوم انسانها را بسیار کاریکاتوری و تک بعدی پرورش داده و مانع رشد، ازدهار و ظهور انسانهای جامع که توان رهبری توده ها را دارند، شده اند! 🔹تا قبل از ظهور دنیای مجازی راهی که برای مردم برای بلند کردن صدایشان باقی مانده بود همین احزاب و ساختارهای سیاسی و پناه بردن به سیاستمداران معروف بود. البته اینها نیز به گونه ای مدیریت میشدند که عملا از جوانب مختلف دچار تعلّقات و وابستگی هایی باشند که نتوانند با حرّیّت و قوّت و بی طرفی با تمام توان به دنبال حقیقت و احقاق حقوق واقعی مردم باشند. کار بزرگی از آنها ساخته نبود! 👈انسانهای سیاستمدار نیز عملا در این ساختارهای حزبی و سیاسی رام شده و قواعد بازی را برای آنها تعریف میکردند. ⚪اما با ظهور دنیای مجازی در ظاهر گویا راه دیگری برای حلقوم ملّت و پیگیری حقوق و مطالبات آنها باز شد و آنهم مرجعهای فرهنگی این فضا که همان چهره های مجازی بودند است. ولی استعمارگران پیر که خود از باب «أفلا یعلم من خلق!» به خوبی میدانستند که چه ساخته اند خوب دانسته بودند که خطر جدّی از ناحیه ی این چهره ها نمیتواند متوجّه سیاستهای کلّی عالم و نظم نوینی که آنها به بشر تحمیل کرده اند باشد. اما چرا؟! ✔چون اینها اساسا نه انسانهای متخصصی هستند تا نتوان فریبشان داد و نه انسانهای بی طرفی هستند که خودشان ذی نفع نباشند و جانبدارانه رفتار نکنند و نه انسانهای با تقوا و مرتاضی هستند که بتوانند بر علیه خواسته های خود قیام کرده و حقیقتا در راه اهداف عالی مجاهدت کنند! 👈از همینجاست که آنچه آنها را به عنوان چهره یا همان سلبریتی میشناسیم طبیعتا نمیتوانند حلقومی معتبر برای عدالت خواهی و اهداف عالی مردم باشند. 👈حکایت اینها با جامعه حکایت مجنون با ناقه ای است که میخواست با آن به منزل لیلی برود! اینها خودشان امیالشان طوری است که طبیعتا با خواست همه ی مردم همسو نیست! دنیای خودشان را دارند. در سه روزه ره بدین احوالها ماند مجنون در تردّد سالها 👈خود اینها ولو ندانند ذی نفع و بسیار دنیاگرا هستند. بسیار بیش از آنکه فکر کنند اسیر مدح و ذمها و تعلّقات فراوان هستند. 👈مگر ساده ایم ما! قیام راستین برای مصالح واقعی انسانی بر علیه طواغیت و نظم جهانی تنها با نیرویی عظیم مانند نیروی توحیدی و تقوای الهی و علم عمیق ممکن است. 👈از اینجاست که به تعبیر امام حسین علیه السلام در خطبه ی منا خداوند متعال علما را مجاری امور أمّت قرار داد. 🔹مسأله وقتی بغرنج تر میشود که وقتی تبار شهرت و نوع شغل اینها را بررسی کنیم میبنیم اساسا اعتباراتی برخاسته از بسترهای خاص نظام سرمایه داری و اقتضائات آن است. هر چند خودشان هم ندانند در باطن گویا اینها از نظام سلطه پست گرفته اند و منصبهایشان جعل و اعتبار طاغوتی دارد. به نوعی خود از اعوان ظلمه هستند! 👈برای تبلیغ ارزشهای سکولاریسم و انسان گرایی رشد کرده و تعیّن خاص یافته اند. آیا از اینها انتظار آن میرود که علیه آنچه مولود آن هستند قیام کنند؟! به مادرشان خیانت کنند؟! اینها از پستان چنین مادری شیر خورده و میراث دار چنین نظمی هستند! 👈خودشان بخشی از مشکل مردمند! خودشان بازوان نظم نوین و شریک جرم وضعیت فعلی نا مطلوب برای فطرت انسانها هستند! خودشان معمولا مهره های استعمار نوین اند!
🔴اینها همانگونه که گفتم اساسا قشر و طبقه اجتماعی خاصی هستند! در یک دنیا و عالم خاصی رشد یافته و به مرور در یک فضای نوینی نسبت به جامعه ایزوله شده و به حجاب رفته اند! مشتریان شغل آنها نیز در ظاهر همین مردم هستند. لذاست که مدام دم از مردم میزنند! 👈از همینجاست که مردم را به شکل غیر طبیعی و با تعابیر پر احساس و پر بسامد دوست دارند! ولی این مردمدوستی اینها بیشتر شائبه خود دوستی دارد زیرا مردمی که از آن دم میزنند مشتریانشان هستند! 👈کدام مردم؟! همان مردمی که معمولا در تئاترها و مانند آن حاضر شده و برایشان کف و سوت زده و مدحشان میکنند! لذاست که معمولا صدای آنها را میشنوند و آنها را در حقیقت مردم میدانند! 👈از اینجاست که معمولا درک واضحی از خواست واقعی انسانها نمیتوانند داشته باشند. از مردمشان غریبه میشوند! 🔹اینها در مواجهه با مسائل مفهوم گیری و صورت بندی خودشان را مبتنی بر دنیایشان دارند. مسائل را در دنیای خودشان بازخوانی کرده و مبتنی بر آن موضع گیری میکنند! از این روست که نوعا علیه دستور الزام حجاب موضع گرفتند! ترجمه ی خودشان را از مسائل و رویکرد خودشان را در پاسخ دارند! 👈آری سلبریتی ها توان رهبری جوامع را ندارند زیرا نه حقیقتا دنبال حوائج واقعی دنیای مردمند و نه آخرتشان! نه صدای محرومین و طبقات جامعه را میشنوند یا اگر شنیدند درک میکنند و یا اگر درک کردند میتوانند ابلاغ کنند و نه میفهمد یا میخواهند و یا میتوانند رهبران دینی و معنوی جامعه باشند. 👈اینها نمیتوانند به سادگی دردهای جامعه را درک کرده و در ادامه نمیتوانند صدای جامعه باشند. بلکه گاهی طوری هستند که مطلوبات خود را به جامعه نسبت داده و خودشان مشکلی دیگر برای جوامع ایجاد میکنند. ✋البته برخی از اینها انسانهای مؤمن و محترمی هستند. ولی حق طلبی و رهبر جامعه منصب بالایی است. آری این علماء بالله اند که مجاری امورند! 📖«ذَلِكَ بِأَنَّ مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ‏ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامه» ⚪این رسانه ی ما برای راحتی کار خودش و جذب مخاطب راحتترین کار را متأسفانه در این دید که به این چهره ها میدان داده و بزرگشان کند! فضای مجازی هم که دو دستی تقدیم اینها شد! اخیرا دیدم برخی شان کلمات قصار میدهند! باید مراقب بود! اینها صلاحیت علمداری و سرداری جریانات اجتماعی را ندارند.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۷) «من اجلال الله عزّوجل اجلال ذی الشیبة المسلم» «ذکر عملی توحید» 🔵هفته های اخیر شاید ده ها نفر را دیده ام که وقتی به من میرسند با یک تعجّب و بعضا شگفتی میگویند چقدر محاسنت سفید شده است؟! نمیدانم گویا این ماه ها یا هفته های اخیر خیلی سرعت محسوسی داشته است. 👈معمولا هم تعجّب خودشان را با پرسش ابراز میکنند که فلانی چرا اینقدر محاسنت سفید شده است؟! در پاسخشان به نظرتان چه میتوانم بگویم؟! 👈پاسخ خاصی ندارم و میگویم شاید حرص دنیاست یا اینکه شاید وراثتی در میان باشد. خودشان که میگویند فشار کاری است! 🔹گاهی در درونم فرازی از دعای تذلل سید ساجدان علیه السلام را میخوانم که: 📖«الهی ارحم شیبتی و نفادَ أیّامی و اقترابَ أجلی و ضعفی و مسکنتی و قلّة حیلتی»! 👈در عربی به شَعر بیاض یا همان موی سپید: «شَیبة» میگویند. آری موی سپید پیکی از عالم آخرت است! نشانی از ضعف و مسکنت است! پیامی از بیچارگی انسان است! ألا ارعواء لمن ولّت شبیبته و آذنت بمشیب بعده هرم؟! 🔸به یاد روایتی در روضه کافی افتادم که مرحوم کلینی با سندی از امام باقر علیه السلام نقل میکند که صبح روزی آن بزرگ موحّد روزگاران حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام در محاسن شریفش موی سپیدی دید! 👈ای به فدای آن محاسن نورانی که عمری را در توحید و طاعت خداوند متعال گذراند. همینکه موی سپید را دید جمله ای را گفت که آه سردی از حسرت عمیق بر دل انسان مینشاند! 😢یا حسرتا علی ما فرّطت فی جنب الله! تازه میفهمیم ما کجا و این پاکان کجا! هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست! فرمود:
📖«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ الَّذِي‏ بَلَّغَنِي‏ هَذَا الْمَبْلَغَ لَمْ أَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَيْنٍ» 👈حمد و سپاس مخصوص آن ربّ العالمینی است که مرا به اینجا در هر حالی رساند که طرفة العینی معصیتش را نکردم! آری اگر هم چنینم از من نیست! از توست! تو بودی که ابراهیم را اینگونه پاک خواستی! 🔹با خود گفتم خدایا! بار الاها! به ابراهیم از روی عدل و حکمت و لطف پاداش اعمال نیکش را دادی! به ما هم از روی فضل و کرم و بزرگواریت سزای بزرگی خودت را بده! 📖«الهی إن کنتُ غیر مستأهل لرحمتک فأنت أهل أن تجود علیّ بفضل سعتک» 💡حقّا که با چون تو خدایی نا امیدی دیوانگی است! بی مروّتی است! بزرگترین گناه است! 👈در خزائن مرحوم نراقی دیدم شعری لطیف از شخصی به نام امیر حیدر کاشی نقل کرده که به دلم نشست: زاهد نکند گنه که قهّاری تو ما غرق گناهیم که غفاری تو او قهارت خواند و ما غفارت آیا به کدام نام خوشداری تو ✋بگذریم! اینجا حرف و ناله زیاد است! فقط عاجزانه میخواهم برای این برادری که دیگر گرد پیری و پیک اجل در چهره اش نشسته دعا کنید عاقبت به خیر شود! 🔴با حالتی غمگین اصول کافی را به دست گرفتم و به شکل استخاره باز کردم. باب وجوب اجلال ذی الشیبة المسلم آمد! اینکه آنانی که محاسنشان در وادی اسلام و ایمان سپید شده را به شکل ویژه احترام کنید! حسابشان را جدا کنید! اینها حقّ بیشتری دارند! اگر چنین کردید گویا خدا را بزرگ داشته اید! روایت تکان دهنده ای است: 📖«مِنْ إِجْلَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِجْلَالُ ذِي الشَّيْبَةِ الْمُسْلِمِ» 👈مرحوم کلینی ۶ روایت در این زمینه نقل کرده است. این مضمون همچنین با طرق معتبر در روایات عامه هم نقل شده و مسلم بین الفریقین است. 🔹واقعا نکته ی این روایات چیست؟! در برخی مؤمن ذکر شده و در برخی «ذو الشیبة فی الاسلام» آمده که این ریش در وادی اسلام سپید شده است. ولی نکته ی این احترام چیست؟! 👈دیدم مرحوم ملا صالح مازندرانی در شرح کافی این اجلال ذو الشیبة را در تعظیم، توقیر، تواضع، احترام و رعایت ادب و چشم پوشی از بد اخلاقی و بد رفتاری او و عدم جدال با او در این موضوعات دانسته و نکته اش را در زیاد بودن سن و ضعف قوّت و نزدیکی مرگ و زود رنجی اینها دانسته است و در انتهای میگوید: 📖«و كل هذا يقتضي اجلاله خصوصا اذا كان اكثر تجربة و أفضل علما و أكيس حزما و أقدم ايمانا و أحسن عبادة و أنور قلبا» 👈در موضع دیگر نیز همین را تکرار کرده و در بیان مصادیق این اجلال میگوید مثلا در همه احوال به تعظیم او پرداخته و همیشه زودتر به او سلام کرده و به او احترام خاص داشته و در معاشرت و معامله و کمک کردن و دوستی و نصرت و مداران و محبت و ترک امور ناراحت کننده و مناقشات و... که منافی عظمت اوست توجّه ویژه شود! زیرا که: 📖«كل ذلك لكونه أكبر سنا و أضعف بدنا و أعظم تجربة و أكيس‏ حزما و أقدم اسلاما و أكثر عبادة و أقرب خروجا من الدنيا و رجوعا الى المولى» 👈همین مطلب را مرحوم علامه مجلسی در مرآة العقول از ملاصالح مازندرانی استفاده کرده و چیزی بر آن نیافزوده است. 💡به ذهنم رسید که شاید نکته اش آنچه این بزرگواران فرموده اند نباشد. به دو دلیل؛ یکی تعبیر: «من اجلال الله» که گویا (من) تبعیض بوده و در بیان مصداق است و یک روح کلّی مدّ نظر است که در اینجا تطبیق کرده است و میتوان آن را فهمید. 👈و دیگر سیاق این روایت که هر چند گاهی تقطیع شده ولی در طرق دیگر در عرض دو یا سه مورد دیگری ذکر شده که آنها هم «من اجلال الله» دانسته شده اند. 👈یکی اکرام حاملین و اهل قرآن و دیگر اکرام سلطان یا امام عادل و دیگر اکرام علم و علماء. جامع اینها چیست که اجلال اینها به نوعی اجلال خداست؟! و باز نکته اش چیست که اینها همه مصداق است و گویا یک پرونده ی بازی است که میتوان موارد دیگر را نیز به آن افزود. 💡به ذهنم خطور کرد که این روایت میخواهد بگوید هر چه نشانی خاص از خدا دارد را اجلال کنید؛ اکرام کنید! مخصوصا آنها که نشانی آشکارتر و نزدیکتر به آن نور پاک دارد!
⚪وقتی ریشی را میبینید که در اسلام سفید شده به یاد آن نور آسمان و زمین بیافتید! وقتی عالمی را میبینید به یاد آن نور آسمان و زمین بیافتید و اجلالش کنید! وقتی کسی را میبینید که از قرآن میگوید و حافظ قرآن است به یاد آن نور پاک بیافتید و احترامش کنید! وقتی سلطان و امامی میبینید که عدل خدایی دارد به یاد آن نور اوّل و آخر بیافتید و اکرامش کنید! 👈اینها همه امتدادهای اجلال الله جل جلاله است. به همین قیاس میتوان مناطی برای اجلال و توقیر و همچنین اجمالا درجه ی آن در موارد دیگر مانند والدین، دوستان، مخلوقات الهی و ایام الله و ... به دست آورد. 🔹در روایتی داریم که «الخلق عیالی فأحبّهم الیّ ألطفُهم بهم و أسعاهم فی حوائجهم»؛ یعنی چه؟! یعنی اینکه نسبت مخلوقات و مخصوصا انسانها را با من ببینید! اینها مخلوقات منند! در آنها نور من را ببین! حال که چنین است به آنها لطف داشته باش و سعی در رفع حوائجشان داشته باش! چنین دیدی داشته باش! ✋البته چنین نسبتی که نسبت مخلوقیّت است دیگر مانند نسبت ذو الشیبة فی الاسلام و حامل قرآن نیست که حکمش اجلال و توقیر خاص باشد. چنان جلوه ای ندارد. 👈جلوه اش طوری است که در نگاه توحیدی اقتضاء لطف و سعی در رفع حوائج دارد. ولی همه چیز در ربط به آن نور اوّل و آخر ارزش یافته و حکم مناسبش را پیدا میکند. 🔸«ذکر عملی توحیدی»🔸 رفقا میدانید دارند با ما چه میکنند؟! اینها یعنی دید آیه بین داشته باشید! لااقل آیات آشکارتر را ببینید! اینها تمرین توحید و آیه بین شدن است. اگر هم ندانستی و عمل کردی کم کم که به خود می آیی میبینی خدا پرستی و خدا خواهی ات چقدر رشد کرده است! خودت هم تعجّب میکنی! راستی که چه سبک تربیتی زیبایی ست. 👈البته همه آیات خداوند متعال است. ولی برخی ویژگی خاصی در این زمینه دارد! روشن است که انسان وقتی یک طفل رضیعی را میبیند و یا یک عالم پارسا که محاسنش در راه طاعت خدا سپید شده فرق دارد. 👈هر دو آیه است ولی این کجا و آن کجا! یعنی هر کدام حکم مناسب خودش را دارد. 🔻همه ارزشها از آن نور پاک نشئت میگیرد و همه چیز متناسب با قرب و بعد از او ارزش گذاری میشود. یعنی اینها در واقع امر هم چنین است پس در ظاهر هم چنین باشید و چنین معامله کنید!🔺 👈اگر زمانی واقعیات عالم را ببینید اصلا همینگونه میشوید! راستی چه زیباست که انسان عالمی پارسا که محاسنش در اسلام سپید شده را دیده و به خاطر اجلال خداوند متعال او را احترام کند! راستی چه زیباست که انسان علم و عالم را به خاطر قربش به آن کانون نور محترم ببیند و توقیر و اجلال کند! 👈تا آنجا که برخی انسانهای لطیف دیدم اینطور برداشت کرده اند که حتی پاهای خود را هم جلوی یک کتابی که نشانی از دین و خدا دارد دراز نکرده و یا روی زمین نمیگذارند! ⚪اینها تمرین توحید است. اینها ذکر تربیتی و تلقین پاک عملی اولیاء الهی به ماست. مثلا وقتی گفته میشود که: 📖«ان قدرتُم ألّا تعرفوا فافعلوا و ما علیک ان لم یثن علیک النّاس و ما علیک أن تکون مذموما عند النّاس اذا کنت محمودا عند الله» 👈یعنی مانند یک پیر مرشد در حال تلقین یک ذکر توحیدی به ما هستند! وقتی هر چند با تکلّف اصل را بر این بگذاری که شناخته نشوی یعنی داری به خود تلقین عملی توحید میکنی! اینگونه اذکار عملی بسیار اثر عمیقتری از اوراد یا برخی اذکار لسانی دارند.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۸) «معضلی شایع در دهه هشتادیها»! «اهمیت مسأله تأدیب» 🔵یکی از مسائلی که در این ایّام و اغتشاشات مرتبط با مسأله حجاب مطرح شد آن بود که بخش عمده ای از معترضین از نوجوانانی معمولا با میانگین سنّ ۱۵ سال بودند. یعنی اوان دوره ی بلوغ! آخر چرا باید نوجوانانی در این سن رکن این اغتشاشات باشند؟! خودش یکی از مسائل امروز شده است. 🔸در این زمینه چند نظریه این روزها در تبیین این پدیده به شکل تصریحی یا ضمنی به گوشم خورده است: 👈۱-به خاطر نوجوانی و ضعف عقل افراد در این زمان است. 👈۲-به خاطر نوجوانی و هیجانات طبیعی این زمان و تحریک هیجانات آنان توسّط بیگانگان است. 👈۳-به خاطر نوجوانی و تأثیر بازیهای جنگی مجازی و تخلیه هیجانات ناشی از آن است. 👈۴-به خاطر دهه هشتادی بودن و شروع تأثیر عمیق دنیای سایبر بر آنان است. 👈۵-به خاطر دوره ی کرونا و تنبلی و دوری از فضای درسی و تربیتی بر نوجوانان دهه هشتاد است! 👈۶-به خاطر تیز هوشی و بازیگوشی خاص دهه ی هشتادی هاست که اتّفاقا نشانه ی خوبی بوده و اینها یعنی میشود روی آنها حساب کرده و در مسیر خوب از توانایی آنها و جسارتشان استفاده کرد! 👈۷-به خاطر تیزخوشی خاص دهه ی هشتادی هاست که ما نتوانسته ایم به خوبی آنها را اقناع عقلی کنیم و... 🔹این عوامل و مانند آن قابل تأمّل اند. شاید بخشی از حقیقت هم همین باشد. ولی به نظرم نوعا قابل نقد است. نباید در تأثیر آنها مبالغه کرد. همچنین نباید تعمیم باطل داد. 👈بسیاری از دهه ی هشتادیها نیز دیده ام و دیده اید که وضعیت خیلی مطلوبی دارند. ولی برعکسش هم خیلی دیده ایم.
🔹ولی باز هم سؤال باقی است که چرا دهه ی هشتادیها؟! چرا قبلا چنین پدیده ای را در چنین سنّی در امور اجتماعی مشاهده نمیکردیم؟! 💡به ذهنم خطور کرد که از یک امر مهم غفلت کرده ایم. به نظرم شاید عامل برجسته و یا اصلی در این زمینه چیز دیگری باشد. آن هم اینکه: 🔻دهه ی هشتاد همان نسل از دانش آموزان و همچنین فرزندهای این مرز و بوم هستند که متأسفانه بیشترین آسیب را از تغییرات عمیق سبک تربیت و از میان رفتن تدریجی تأدیب اثر گذار دیده اند!🔺 👈مشکل اساسی در فضای مجازی و دهه ی هشتادی بودن و کرونا و... نیست. ✅بیشتر این اغتشاشگران نوجوان را در این فیلمها و گزارشها انسان دقّت میکند میبند معضل بی تربیتی و بی ادبی دارند! 😳همان بود که شاهد آن فحشهای رکیک در دانشگاه شریف بودیم! فحشهایی که حتّی معاندترین گروه های سیاسی هم از آن خوششان نمی آمد! اینها همه از تبعات بی تربیتی و بی ادب بار آمدن است. ✋یکی از غافلان معاند ترسو میگفت من از این دهه هشتادیها درس مقاومت یاد گرفته ام! درس ایستادگی! اینها معلمان من هستند! نخیر اشتباه گرفتی! اگر میخواهی چیزی بیاموزی از باب ادب از بی ادبان آموختن چیزی بیاموز! 👈میدانی چرا اینها ایستادگی و رشادتی نوعا ندارند؟! چون وقتی بازداشت میشوند بسیاری گریه میکنند و میگویند جو گیر شده ایم و برخی خودشان را خیس میکنند! این یعنی یک مقاومت طبیعی ناشی از عقل و فرهیختگی و فرهنگ نیست! ⚪آری مشکل اساسی در ادب نشدن برخی از دهه هشتادی هاست! ادب افسار انسان است! انسان را از قبائح نگه میدارد. قالب نیکوی رفتار و گفتار است. ادب ظرفی برای جلوه ی عقل است. ادب متمدّن کردن یک فرد وحشی به اموری است که لازمه ی زندگی اجتماعی است. ادب آموختن یعنی فرهنگ آموختن. یعنی یاد دادن قالبهای نیکوی زندگی! رفتارهای پسندیده! اموری که واقعا نیازمند یاد دادن است. 🔴مدّتهاست به نوعی از این بدعت غلط در تربیت فرزندانمان غافل شدیم. تربیت جایگاهش را در کنار تعلیم از دست داد. هم در مدارس و هم معمولا در منازل! رویکردهای پرورشی کم کم ضعیف و ضعیفتر شده است. مدّتهاست که از معلّمین محترم میشنوم که به شدّت از این امر گلایه دارند! البته بیشتر ناظر به مدارس تهران میگویم. چون اینها را بیشتر دیده ام. 👈میگویند طوری شده که احترام چندانی برایشان باقی نمانده! یکی از اقوام از سالها پیش به بنده میگفت من در زنگ تفریح اصلا نمیتوانم بیرون بروم! از بس اینها به همدیگر فحشهای ناموسی رکیک میدهند! آدم خجالت میکشد! 👈یا اصلا نمیشود یک مقدار به آنها گیر داد! چون ممکن است آبرویی برای آدم نگذارند! اخیرا هم به دلیل فشار این امور کلا از آموزش و پرورش بیرون آمد! 👈یکی دیگر میگفت والدین یکی از آنها مدرسه آمده بود میگفت ببخشید فرزندم اذیت میکند! بیش فعال است! گفتم نه خانم! بی تربیت است!😂 بعضا که متأسّفانه والدین بدتر از فرزندان! ⚪آنقدر چشم بر این امور بستیم که حالا داریم پیامدهای سیاسی اش را هم در این اغتشاشات میبینیم! اینکه چطور ۱۵ ساله ها و نوجوانان دارند میانداری اغتشاشات را میکنند! 👈چشممان روشن! اینها میوه های نظام پرورشی ماست! نظام تربیتی ماست! فقط گیر دادیم به کنکور و تست زدن! به ادب و تربیت آنها توجّه نکردیم. 💡به ذهنم خطور کرد که اصلا این امر طبیعی هم نبود. شاید یک دسیسه ای هم در کار بوده باشد. بی تربیت بار آوردن نوجوانان ما خودش ابعاد سیاسی و پیامدهای مهمی دارد. معنای سیاسی دارد. 👈الآن دشمن چقدر دارد از این گسل استفاده کرده و آن را بازویی برای اجرای اهداف خود قرار داده است.
🔵طوری شده که معلم و والدین آن جلالت قدر را ندارند! نوجوان از آنها یک هاله ای از ترس به سبب ظهور کارهای شنیع و بی ادبی چندان احساس نمیکند. همان ترسی که عامل رشد و سلامت اوست! اگر ما عقل داشتیم میفهمیدیم که نباید پایه های این ترس مبارک را متزلزل کنیم! به تعبیر امام سجاد علیه السلام در دعای والدین: «اللهم اجعلنی أهابهما هیبة السلطان العسوف»! 👈در عربی وقتی از چیزی ترسی آغشته به عظمت و توقیر داشته باشیم یعنی آن چیز برایمان هیبت دارد. عسوف هم در عربی به معنای شخصی بسیار ستمگر است. جائر ظلوم! 👈یعنی خدایا چنان کن که من هیبتی از پدر و مادرم داشته باشم که عادتا آن هیبت را از یک سلطان بسیار ستمگر دیگران دارند! ببینید چقدر برجسته این مفهوم را به چشم آورده است! 👈آخر مگر میشود انسان واقعا ادب شود و تربیت گردد در حالیکه جلوی والدینش هر کاری خواست بکند و معلّمش هم نتواند چیزی بگوید؟! نتواند با جنود ترس و سیطره ی روانی او را تأدیب نماید؟! ✋طوری شده که گاهی والدین اصلا مخالف تادیب فرزندشان هستند! می آیند میگویند چرا به بچه ی ما اخم کردید! والدینی که برای اصلاح فرزندشان هر چند اشتباهی هم رخ داده باشد باید اگر عقل داشته باشند همیشه جانب مؤدّب و معلّم را نگاه دارند! از خدایشان هم باشد اگر تأدیبی رخ دهد! اگر واقعا در جهت صلاح باشد. 🔹در باب بیست و هفتم قابوسنامه که بسان گنجینه ای از تجارب تاریخی انسانی ایرانی است میگوید: 🔻«اگر معلمان فرزند تو را از بهر تعلیم بزنند بران شفقت مبر و بگذار تا بزنند که کودک علم و هنر و ادب را به چوب آموزد نه به طبع اما اگر از کودک بی ادبی آید و تو از وی به خشم شوی به دست خویش وی را مزن و به معلمان او را بترسان و ادب ایشانرا فرمای تا بکنند تا کینه ی تو اندر دل او نماند اما تو بر وی همیشه به هیبت باش تا تو را خوار نبیند و دایم از تو ترسان باشد»🔺 👈پدران ما عمیقا به این مطلب رسیده بودند که بچه را باید تأدیب کرد! تأدیب هم مستلزم نوعی اجبار و ترس است. چون امری طبعی نبوده و در ابتدا با تکلّف همراه است. به تعبیر کیکاووس: کودک علم و هنر و ادب را به چوب آموزد نه به طبع! 👈فرزندان یک خانواده دیدم به شکل شاخصی بهتر از فرزندان اطرافیانشان هستند! اتفاقا برعکس پدر بد اخلاق و عصبی دارند. نگاه که کردم همین ترس اجمالی که از پدرشان دارند چقدر باعث شده از خیلی از آسیبها محفوظ بمانند! ⚪️بلکه از دید دینی و نگاه آسمانی نه تنها تأدیب کودکان نکوهیده نیست بلکه حق کودکان است! بر اساس روایت مشهور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یکی از حقوق فرزندان را «تحسن أدبه» فرمودند! یعنی اگر والدین در تأدیب آنها کوشش نکنند واقعا آن دنیا مسئول هستند! فرزند میتواند شکایت آنها را به خداوند متعال بکند! عذری دارد! روایت نخست باب حقّ الاولاد کافی در همین زمینه آمده است. 🔹مرحوم کلینی در باب تأدیب الولد نیز ۸ روایت آورده است. از مسلّمات این باب آن است که نباید به کودک تا سن حدود ۷ سالگی سخت گرفت. باید به او آزادی داد تا مشغول بازی باشد: الغلام یلعب سبع سنین. نه اینکه رهایش کن! یعنی اینکه خود بازی خودش کار است. ادبش میکند. بازی تمرین زندگی است. 👈این بازی هم یعنی با برادران و خواهران و همسایه و... نه اینکه فقط تنهایی با عروسکش بازی کند. ✅اصلا یکی از دلایل بی تربیتی برخی از این دهه هشتادیها همین شیوع کم فرزندی در بین دهه هشتادیهاست! در خانواده کم جمعیت خوب بازی نکرده اند! 👈ولی در هفت سال دوّم یعنی تا قبل از ۱۵ سالگی و شروع دوران بلوغ و تکلیف او دیگر نه! زمان زمان تأدیب است. باید به شکل جهت مند او را وارد لایه ی دوّم زندگی کرد! لایه ی اوّل بازی بود. لایه ی دوّم ادب است. 👈ادبی که قرار است با آن زندگی کند. اصلا نباید در این زمینه تسامحی کرد! ألزمه نفسَک سبعا! ضمّه الیک سبعَ سنین فأدّبه بأدبک و... . 👈این مسأله عین رحمت و مهربانی به کودک است. بلکه بالاتر حقّ اوست. به او با نزدن منطقی اش برای تربیت یا با تنبیه نکردنش و ادب نکردنش ظلم نکنید! 👈حتّی اگر دیدید فرزندی یتیم است نکند حس مهربانی و رحمتتان طوری گُل کند که لوس بارش بیاورید! نه اگر واقعا دلتان برایش میسوزد او را هم بزنید! مانند فرزندتان ادبش کنید! در روایت هشتم این باب امام صادق علیه السلام از امیر المؤمنین علی علیه السلام نقل میکند که: 📖«أَدِّبِ الْيَتِيمَ بِمَا تُؤَدِّبُ مِنْهُ‏ وَلَدَكَ وَ اضْرِبْهُ مِمَّا تَضْرِبُ مِنْهُ وَلَدَكَ» 👈اگر بعد از ۷ سال دوره ی تربیتی و تأدیبی دیدی برخی هنوز آدم نشده اند و به شکل یک انسان مؤدّب وارد دوران بلوغ و ۱۵ سالگی نشده اند دیگر بدان اینها جوهرشان مشکل دارد! 📖«فَإِنْ أَفْلَحَ وَ إِلَّا فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا خَيْرَ فِيهِ» و « فَإِنْ قَبِلَ وَ صَلَحَ وَ إِلَّا فَخَلِّ عَنْهُ»
👈این را دیگر باید روزگار ادب کند! سرش به سنگ بخورد! جامعه و حکومت ادبش کند! باید این سیر تربیتی طوری شود که دیگر در سن ۱۸ سالگی بر اساس روایت مخاطب آیه ی شریفه: «أ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ» شود که در فقیه آمده: «تَوْبِيخٌ لِابْنِ‏ ثَمَانِيَ‏ عَشْرَةَ سَنَة» 🔹مصیبت آن بود که ما را از این حقائق دور کردند! اصلا میگوید فرزندان را با معلمینشان بترسانید! اینقدر مؤلّفه ی مهمی در تربیت است. البته منظورم ظلم و آن مصداقهای باطلش که نیست. شنونده عاقل است. آن هم باید آسیب شناسی شود. ✋ولی مگر سابق بر این همه را فلک میکردند؟! الکی میزدند؟! حالا شاید یک معلم نا صالحی بد رفتاری میکرده است. ولی از آن که نمیتوان نتایج واضح البطلان گرفت. گاهی یکی را میزدند تا آخر سال کافی بود! 👈اخیرا از یکی از معلّمان شنیدم که والدین یکی از دانش آموزان آمده بودند با مدیر مدرسه دعوا که چرا با فرزندمان بد رفتاری کردی؟! تازه آنهم جریان خاصی داشت که واقعا به خاطر بی ادبی آن دانش آموز بود! 👈این مدیر بی دفاع هم مانده بود چه کند! راهکارش در قانون میدانید چیست؟! اینکه مدیر یا معلّم در دادگاه از آن دانش آموز شکایت کند! جلّ الخالق! و علی التأدیب السلام اذ قد بلیت التربیة براع مثل هذه الضوابط العجیبة! 👈مدام از یک معلّم فیلم گرفتند که دارد کسی را میزند! بعد موجی درست میکردند در محکومیت تنبیه و سپس آزادتر کردن بچه ها! بی ادب بار آمدنشان! 👈از یکی از مسئولان آموزش و پرورش شنیدم این فیلمها که میگذارند شاید بیشترش را داریم که دانش آموزان معلّم را زده اند! ولی رویمان نمیشود منتشر کنیم! همه را سانسور میکنیم. آبروی معلّم بودن نرود! چه میشود گفت؟! 🔹سابقا یادم هست در هر شرایطی صبح گاه مدارس تعطیل نمیشد! حالا ما برای دهه شصت هستیم! از یکی از عزیزان شنیدم که میگفت فرزندانش اصلا صبحگاه ندارند! یک راست میروند سر کلاس! 👈ناخنهایمان را اول هفته یکی یکی میدیدند! و ناظم مدرسه با یک شلنگ بالای سرمان راه میرفت! افرادی که ناخنشان را نگرفته بودند از ترس تا وقتی به مدرسه میرسیدند تمام ناخنهایشان را با دندان میگرفتند! یبارش خودم اینگونه شدم 😊 ناظم با شلنگ زنگ تفریح در حیاط میچرخید! شلنگی که باید آن را بوسید! نمره ی انضباط خودش آبروی دانش آموزان بود. ✔همین شده که متأسّفانه بسیاری تقریبا بی ادب بار آمده اند! ادب نشده اند! باغبانی نبوده تا علفهای هرز میان مزرعه ی وجود آنها را از بین ببرد! آفت خورده اند! اخلاق و آداب بد آنها رام نشده است! مفهوم احترام بزرگتر، احترام استاد، احترام جامعه، نظم، انضباط، عفّت کلام، ضبط نفس از رفتارهای حیوانی و... به آنها به خوبی منتقل نشد! 🔹همین شد که به شکل نظری و همچنین عملی بنیانهای تأدیب در مورد این نسل متزلزل شد! تعارف که نداریم! دشمن با ترفندهای مختلف تربیت و تأدیب فرندانمان را مخدوش کرد! امری که ضرورت آن یکی از بدیهی ترین امور برای بشر بود اینقدر مورد غفلت واقع شده و به عناوین مختلف تبدیل به یک امر نظری یا حتّی باطل، منسوخ و قدیمی شده و مصداق اموری مانند ظلم، گناه، سلب آزادی، فشار روانی، مانع شدن از رشد انسانها و... دانسته شد! 👈حتّی برای پیشبرد اهداف خود فتاوای فقهی هم گرفت که نباید با دانش آموز برخورد شود! مشکل شرعی دارد! کلمة حقّ یراد بها الباطل! نباید به آنها از گل کمتر گفته شود؟! 👈تنبیه باید کنار گذاشته شود! با اساتید متخلّف برخورد جدّی شود! اورژانس اجتماعی درست شود که نکند والدین برخورد بدی با فرزندان داشته باشند! یکباره بگویید بچه هایتان را تربیت نکنید دیگر! به لفظ نمیگویید ولی به معنا تقریبا یعنی همین! 🔹ای والدین فرزندان خودتان را تربیت کنید! ای معلّمان دانش آموزان را تربیت کنید! فقط دغدغه ی دانش نداشته باشید! ای والدین و معلّمان خودتان با تربیت رفتار کنید! ای بانوان محترم دخترانتان را تربیت کنند! چرا آداب زندگی و خانه داری را یادشان نمیدهید؟! 👈ای پدران پسرانتان را تربیت کنید چرا آداب زندگی و مسئولیت پذیری را یادشان نمی دهید؟! میگویید چرا ازدواج نمیکنند؟! خیلی ها عرضه ازدواج ندارند! کوتوله هایی بزرگسال بارشان آورده اید! 👈باز هم تأکید میکنم بسیاری از این دهه هشتادیها ان شاء الله از فرهیختگان و عزیزان و نور چشم ما خواهند شد! بخشی را گفتم که متأسّفانه اثر سوء لطمه خوردن به فرهنگ تأدیب باعث شده بی تربیت بار بیایند! 👈منظور از ادب کردن هم لزوما کتک زدن و اینها نیست گرچه اینها هم در مراحلی هست! آن شرورها را اگر اینطوری تادیب نکنند تربیت دیگران دچار اختلال میشود و خودشان هم آسیب میبینند. فعلا بحثمان در ضرورت تادیب است نه کیفیت آن.
باسمه تبارک و تعالی (۲۱۹) «گم شدن فرزند» «آزاد کردن نیروهای عظیم متراکم موجود در نعمتها» 🔴در اتاق نشسته بودم. ناگهان مادر بچه ها به خانه آمد. با استرس و ترس عمیقی فریاد زد دخترمان نیست! گم شده! بدون اینکه بایستد و توضیحی بدهد از خانه رفت! من هم مانده بودم یک دفعه چه شده! انصافا مدیریت بحران هم خوب چیزی است! دیگران را سکته ندهید😊 👈چیزی شبیه تجربه ی سقوط آزاد در شهر بازی ها بود! در آن آرامش یک دفعه همه چیز طوفانی شد! یعنی چه گم شده؟! 👈گویا ته دلم خیلی نگران نبودم ولی در هر حال من هم بیرون رفتم. دیدم این فرزند دلبند به جای آنکه به کلاسشان برود رفته مغازه ی مجتمع دارد ویترین را نگاه میکند! 👈القصّة! مادرشان منقلب و پریشان مانده بود چه بگوید! میگفت گمان میکردم دیگر فرزندم را نمیبینم! آن لبخندها را! آن محبّتها را! آن عزیز دلم را! 👈برگشتیم خانه! گویا اصلا اتّفاقی نیافتاده بود! انگار این ما نبودیم که تا یک دقیقه قبل در طوفانی عجیب بودیم و حال که به ساحل رسیده بودیم همه چیز یادمان رفته بود! حالا برگردیم دوباره به همان زندگی قبلمان! 🔹به یاد قرآن افتادم! آن حقیقت عظیم! آن استوانه ی نور که چه بی صدا در خانه هایمان بنشسته در گوشه ای! از حضورش غافلیم. ای به فدای تو ای قرآن عزیز! ای همدم و مونس ابدی پاکان! ای شافع مشفّع! ای ظاهر انیق و باطن عمیق! 👈در این لحظه معنای دو آیه ی قرآن کریم گویا برایم مقداری حلّ شد! آنجا که از انسانها گله میکند! آیه ی ۸۳ سوره ی مبارکه اسرا: 📖«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً»
👈و آیه ۵۱ سوره ی مبارکه فصّلت: 📖«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَريضٍ». 👈ای انسانهای نمک نشناس! ای بی چشم و روها! ای فراموش کارها! 🔵حالا منظورم توضیح این فرازها نبود. چیز دیگری به ذهنم خطور کرد. در آن حال همه همّ و غمّ این بود که این فرزند پیدا شود! حتّی حاضر بودیم همه ی اموالمان را در این راه بدهیم! حاضر بودیم حتّی سلامتی خودمان را بدهیم! زندگیمان را بدهیم! چه دعاهایی میکردیم! گویا همه مشکلات عالم پیش این مشکل مسخره شده بود! رنگ باخته بود! ✋ای آقای محترم ناراحتی ات این است که سهامت در بورس افت قیمت پیدا کرده! حقّا که غافلی! این هم شد ناراحتی؟! ✋ای بانوی محترم ناراحتی ات این است که شوهرت بد اخلاق است و خانه نداری؟! حقّا که غافلی! این هم شد ناراحتی؟! ناراحتی ات این است که مشکلات خانوادگی دارید و همدیگر را درک نمیکنید؟! حقّا که غافلید! ✋ای آقای محترم ناراحتی ات این است که مقامت را از تو نگیرند؟! حقّا که غافلی! ناراحتی ات این است که ماشینت را دزدیدند؟! این است که در امتحان تجدید شدی؟! ✋این است که آنقدر که میتوانستی پیشرفت نکردی؟! این است که ... . همه ی شما ناراحتی هایتان مسخره است! رهایش کنید و خوشحال زندگی کنید! ناراحتی شما پیش ناراحتی ما که فرزندمان را دیگر نمیبینیم هیچ است! 👈دلتان خوش است! اصلا اینها که ناراحتی نیست! اصلا اهمیتی ندارد. نه مال، نه مقام، نه سلامتی و... مهم نیست. فقط فرزندمان را دوباره ببینیم! آن لبخندش را! آن شیرینی اش را! ✔ای دل غافل! ببین حضور این فرزند دلبند در کنارمان در خود چقدر معدن شادی و خوشحالی بود و از آن غافل بودیم! با وجود او دیگر مشکلات برایمان چه اهمیتی داشت؟! عجب نیروی عظیم مثبتی در او نهفته بود که آن را آزاد نمیکردیم! همیشه بود! این صحنه به ما فهماند که چنین ظرفیتی دارد! میتوانی وقتی او را کنار خودت داری دیگر هیچ چیزی تو را ناراحت نکند! 💡به ذهنم خطور کرد حقیقت شکر نعمت همین است. شکر گذاری نعمتها یعنی دیدن آنها و آزاد کردن نیروهای عظیم متراکم موجود در آنها. 👈همه ی ما آنقدر از این نعمتها داریم که با وجود آنها جای هیچ ناراحتی دنیایی مهمی برایمان نماند. نعمت سلامت، امنیت، فامیل، خانواده، فرزند، ثروت، موقعیت و... و در رأس آنها نعمت ایمان و هدایت! 👈چرا از اینها غفلت میکنیم؟! چرا از داشتن اینها انرژی مثبت نمیگیریم! چرا تازه وقتی یک دفعه از ما گرفته شدند میفهمیم چه ظرفیّتی داشته و از آن غافل بودیم! حقّا که ما به کفران نعمت خو کرده ایم! 👈ای به فدای آن سیّد ساجدان که خدا را به خاطر این نعمت که امروز هم خورشید طلوع کرد شکر میکند! از این هم نیرو میگیرد! 🔹با یکی از دوستان بر سر مشکلات خانوادگی که داشت صحبت میکردیم. به ذهنم خطور کرد اگر این زوج محترم فقط و فقط انرژی مثبت موجود در اینکه امروز هم خورشید طلوع کرد را با شکر گذاری و توجّه عمیق آزاد میکردند الآن مشکلی نداشتند! ناراحتی شان میرفت! 👈حالا این پیش کش ماها! ولی مگر شما دو تا نمیبینید این فرزند دلبندتان سالم و شاداب و خندان دارد بین شما دو تا بازی میکند! 👈این اقیانوسی از لذّت و خوشی را در خود نهفته که میتوانید با توجّه عمیق و شکر گذاری آن را در زندگیتان جاری کنید! 👈یک شکر عمیق وجودی بگویید و اصلا با آن سیر توحیدی کنید! به عالم بالا متّصل شوید. وقتی کفران نعمت میکنید و نعمت را نمیبیند مجازات میشوید! هل نجازی الّا الکفور! اصلا فقط این کفورها را خدا نمیتواند تحمّل کند! 👈مجازاتش چیست؟! اینکه در همان ظلمت خدا ندیدنتان بمانید! در آن خوف و حزنهایتان بمانید! خودتان نمیخواهید بیرون بیایید! 👈همین الآن چقدر هستند که پشت درب بیمارستان و اورژانس نگران جان عزیزانشان هستند! وقتی آدم آنها را به یاد بیاورد مشکلش از یادش میرود.
⚪رفقا ما باید شکر گذاری را یاد بگیریم. باید بدانیم این همه نعمت ضروری و طبیعی نیست. میشد که نباشد. همین نعمت وجود داشتن! همین نعمت سلامتی! همین نعمت عقل داشتن و دیوانه نبودن! همینکه الآن دندانم تیر نمیکشد! 👈آنقدر هست که اصلا حسابی ندارد: «و إن تعدّوا نعمة الله لا تحصوها»! اینها را باید بفهمیم! وقتی فهمیدیم توجّه به منعم پیدا میکنیم. وقتی توجّه کردیم خودش یک راه خوب توحیدی را برایمان باز میکند. 🔻باید یاد بگیریم که چطور به جای این تمرکزها و مراقبه های عجیب و غریب و یوگاها و... چطوری توجّه عمیق و تمرکز روی نعمتهای پیرامونمان را برای آزاد کردن انرژی مثبت متراکم در آنها یاد بگیریم🔺 👈اگر در این حال دست خدا را هم در آن ببینیم به حقیقت شکر نائل شده ایم. 🔹قرآن کریم در بین انبیاء الهی حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام را عبد شکور معرّفی کرده است. گویا این خصلت توحیدی نیک جلوه ای خاص در این بنده ی پاک خدا داشته است. 👈مرحوم کلینی در روایت ۳۸ «باب القول عند الاصباح و الامساء» از ابو حمزه ثمالی از امام باقر علیه السلام نقل میکند که از حضرت پرسید این عبد شکور بودن حضرت نوح به چه چیزی بوده است؟! 👈حضرت میفرماید این پیامبر بزرگ یک ذکری داشته که خیلی در گفتنش جدّیت و التزام شدید داشت! صبحها سه بار و عصرها هم سه بار این ذکر را با تمام وجودش میگفت که: «أَصْبَحْتُ [أمسیت] أُشْهِدُكَ مَا أَصْبَحَتْ [أمسیت] بِي مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ عَافِيَةٍ فِي دِينٍ أَوْ دُنْيَا فَإِنَّهَا مِنْكَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكَ الشُّكْرُ كَثِيراً»
باسمه تبارک و تعالی (۲۲۰) «ترشی آلبالو» «تنها آن حال و کمالی در نهایت مفید است که خراج سلطنت فقر باشد!» 🍒درب یخچال را باز کردم! جایتان خالی! دیدم آن آلبالوهای باغ یکی از بستگان که ترشی کرده بودیم آن گوشه است! خیلی تشنه ام بود! گفتم چند تایی از اینها بخورم! 🍒چندتایی خوردم که دیدم سرکه در گلویم شکست! نفسم قطع شد! طوری بود که حتّی خر خر هم نمیتوانستم بکنم! کسی هم متوجّه نمیشد!😵 👈انگار انسان در یک لحظه از همه چیز بریده شده و با خودش تنها میشود! چند لحظه ای گذشت و نفسم برگشت! ✋با خود گفتم ای انسان ضعیف! ما غرّک بربّک الکریم! چه شد آن همه همه هیاهو و قیل و قال و کرّ و فرّ؟! با یک قطره سرکه نزدیک بود از بین بروی! ✋این ضعفت را ببین! اینقدر أنا أنا نگو! وقتی چنین ضعیفی دیگر علوّی در کار نیست که مبتنی بر آن استعلائی داشته باشد! با این توهّم استعلاء مبارزه کن و حقیقت خود را بهتر ببین! 💡به ذهنم خطور کرد مطلبی در همین زمینه بنویسم. خیلی کلیدی است. آدمی تا به این ضعف و نیازش پی نبرده و به شکل آگاهانه آن را نپذیرد به شکل واقعی آماده ی خدا شناسی و خدا پرستی نمیشود! ✅مگر خدا کیست؟ همانکه به شکل وجودی رافع این نیازهاست. وقتی ما واقعا نیازی در خود قائل نباشیم به همان مقدار خدایمان را هم نشناخته ایم! 👈ما در عالم واقع فقر محضیم و خداوند متعال غنیّ مطلق! آنچه مشکل ایجاد کرده آن است که در عالم ادراکمان برعکس شده است! 👈ما غنیّ مطلقیم و خدایی در ذهنمان ساخته ایم که اگر دقّت کنیم خدایی است که عین فقر و نیاز بوده و ساخته ی خود ماست! همه ی مشکل در همین است.
👈در واقع چه بدانیم یا ندانیم توحید حاکم است ولی در ظاهر و در ظرف ادراک اولیه ما شرک حاکم است. ✔از همینجا به یک قاعده ی طلایی در سعادت انسان دسترسی پیدا میکنیم. آدمی هر چقدر به ضعف و نیاز و فقر وجودی خود آگاهی پیدا کند آمادگی آن را پیدا میکند که توجّه وجودی به غنیّ مطلق و خداوند متعال پیدا کند! هر چه این درک فقر بیشتر شود درک وابستگی به خداوند متعال و نیاز به او بیشتر میشود. ✔هر چه از علوّش کاسته شده و نفسش شکسته و شکسته تر میشود خداوند متعال بیشتر در وجود او جلوه گر میشود. این امر تا آنجا ادامه می یابد که انسان از خود فانی شده و به حق باقی شود. همان حقیقت اضافه اشراقیه را شهود کند. همان حقیقتی که همواره بوده ولی از آن غافل بوده ایم. سیر حقیقی سعادت انسان در پیمودن و سلوک چنین راهی است ✅راهی که همه ی بهجتها و لذّتها و کمالات در دل آن نهفته است. آری همه ی سعادتها و کمالات حقیقی از درک فقر و تعلّق وجودی به خداوند متعال نشئت میگیرد. ✅لذا آن قدرتها، لذّتها و علوّهایی اصالت دارد که از توجّه انسان به فقرش به خداوند متعال نشئت بگیرد! اگر چنین نباشد خطری بس عظیم است! ✅آن دارایی اصالت دارد که خراج سلطان فقر است! به تعبیر حافظ شیرازی: اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل کمترین مُلک تو از ماه بود تا ماهی 👈از همینجاست که در سرای آخرت که سرای حقیقت است تنها آنانی به سعادت خود میرسند که منطقشان فقر و تقوا بوده است: 📖«تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذينَ لا يُريدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ» 🔹رفقا قلّه ی بحث همینجاست. کلامی از یکی از اولیاء الهی شنیدم که باید آن را با آب طلا نوشت: 🔻«انسان باید اول بیچارگی خودش را درک کند، اگر انسان فقر خودش را درک نکرد، هر چه به او بدهند به ضررش است، انسان اگر اول فقر را درک کرد، همه چی به او می‌دهند»🔺 👈این همان است که امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق در موردش میفرماید: 📖«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ لَا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلَّا حَطَطْتَنِي‏ عِنْدَ نَفْسِي‏ مِثْلَهَا، وَ لَا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلَّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا» ⚪آدمی از آنجا که در ابتدا با نیازهای طبیعی عمیقی پای به دنیا میگذارد توجّه ویژه ای به من طبیعی و مُلکی خود دارد. گویا خودش را جزئی از این عالم طبیعت دیده و بر اساس حبّ نفس فطری و تفسیر این نفس به نفس طبیعی مدام به دنبال سعادتی از جنس سعادتی است که برای من طبیعی خود توهّم میکند. 👈از ویژگی های من طبیعی آن است که هر چه امکانات بیشتری را به استخدام بگیرد بیشتر میتواند به تمایلات خود دسترسی پیدا کند. 👈وقتی قوی و قوی تر میشود که مدام احساس کند علوّ پیدا کند! قوّت نفس پیدا میکند! توانمندیهای جسمی و روحی و امکاناتی پیدا میکند! اصلا دارایی را در همینها میبیند و میداند! ✋مشکل کار همین است که دیر متوجّه میشود که اینها همه دارایی های موهوم سلطنت نفس است. همه اش از جنس همان است که با یک قطره سرکه ترشی آلبالو از بین میرود! هیچ اصالتی ندارد. باقی نیست. 👈نه تنها در نهایت به نفع انسان نیست بلکه به ضرر اوست! چرا؟ چون طبیعت را بر فطرت غلبه میدهد! مانع توجّه به فقر وجودی انسان میشود! توهّم علو و استعلاء می آورد! 👈آری قبل از آنکه انسان فقر خود را بیابد و یا در مسیر مبارزه با انانیت و درک فقر وجودی به خداوند متعال قرار بگیرد اگر کمالات ظاهری روحی، مکاشفات، ثروت، مقام و هر چیز دیگری به او بدهند میتواند بسیار خطرناک باشد! به ضررش است. راهش را دورتر میکند! بیماریش را تشدید میکند. ✅آن حال خوب و آن کمالی واقعا ریشه دار و اصیل است که از درک فقر نشأت گرفته باشد! 👈سر تاکید عجیب بر مهلک بودن صفاتی مانند غرور و تکبر در روایات و اهمیت تواضع و خشوع و مانند آن همین است. 🔹از همینجاست که علمای اخلاق نحله ی معرفت نفس حالات خوبی که در ظرف مراقبه نفس حادث نشود را چندان مفید به حال شخص نمیدانستند!
باسمه تبارک و تعالی (۲۲۱) «حقیقت وجود» (۱) «بزرگترین کشف تاریخ علم» 🔵کتاب تاریخ علم اثر معروف ویلیام دامپی یر را نگاه میکردم. از عصر یخ بندان و دوره های پارینه سنگی، نوسنگی، عصر مفرغ و آهن و سپس رودنشینی و صحرا نشینی بشر شروع کرده و به جهان باستان و پیدایش تمدّنهای انسانی مانند بابل، مصر، هند و یونان رسیده است. 👈در ادامه بحث را به فلسفه یونانی و پزشکی یونانی و هندسه و مکانیک و دیگر علوم یونانی میکشاند. در سده های میانی به قرون وسطی تا به قول خودش عصر انحطاط فلسفه مدرسی بحث را ادامه داده و سپس وارد عصر نوزایی میشود. 👈از داوینچی، کپلر، گالیله، دکارت و از همه مهمتر نیوتن میگوید. از لاک تا کانت گفته و وارد اکتشافات بزرگ بشری مانند نظریه اتم و نظریه ی موجی نور و ترمودینامیک و نظریات شیمی میشود. از تحوّلات مختلف در علم سخن گفته و بحث را تا نظریه کوانتوم و اخترشناسی نوین میکشاند! مطالعه ی آن بد نیست. ✋در این کتاب بیش از ۷۰۰ صفحه ای حدود ۹ صفحه از تاریخ علم در اسلام بحث کرده است! دیدم خیلی جفاکاری است. 🔹حالا کاری به آن ندارم که اینها قائل به علم دینی نبوده و طبیعتا علوم مبتنی بر عقول قدسی را در تاریخ علم حساب نمیکنند. آن را چیزی از سنخ حرفهای رمّالها و جادوگران و کهنه میدانند! چه میشود گفت؟! با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی در گوشه سلامت مستور چون توان بود تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی