eitaa logo
بذل الخاطر
937 دنبال‌کننده
899 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و شاید کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۳۲۴) «ضرورت توجّه به بلاغت در عالم رسانه» «علم بلاغت یکی از ابزارهای مهم جهاد تبیین» 🔹در اخبار اعلام شد که با فرمان عفو عمومی رهبر معظّم انقلاب به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی «دهها هزار» نفر آزاد شدند! اصل معنا روشن است. ولی از این کلام مخاطب چه برداشتی دارد؟! چه نیازی به تأکید بر واژه ی «دهها هزار» وجود داشت؟! 🔸خیلی بد سلیقگی و عدم تخصّص در علم بلاغت است. شغل اصحاب رسانه اساسا پیوند عمیقی با فنّ بلاغت خورده! اینکه یک مضمون را چطور میتوان در قالبهای مختلف طوری بیان نمود که ورای انتقال اصل معنا در مراتبی از وضوح و خفا القائات معنایی دیگری هم داشته باشد. 🔹مخاطب با شنیدن این تعبیر بیش از آنکه به عظمت عفو رهبری منتقل شود به کثرت عدد زندانی ها و بحرانی بودن این وضعیت منتقل میشود! گویا فلّه ای زندانی شده بودند! چه ضرورتی بود از این زاویه روایت شود؟! مثلا میشد گفت: 🔻«رهبر معظّم انقلاب با تکیه بر رأفت اسلامی به رئیس قوّه قضائیه فرمان داد علی رغم اثبات جرم بسیاری از محکومین اغتشاشات اخیر از مجازات آنها صرف نظر شود! معظّم له همینطور با این فرمان کریمانه همچنین به سران این قوّه دستور دادند از ثبت جرایم کیفری در پرونده ی این محکومین نیز صرف نظر شود. در پی این فرمان مهم و بی سابقه موجی از شادمانی و ابراز ندامت در میان بسیاری از محکومین حوادث اخیر به وقوع پیوست و...»🔺 🔸یکی از شعبه های علم بلاغت که از دیرباز مورد تحقیق علما قرار گرفته علم بیان است. خطیب قزوینی در تلخیص قسمت بلاغت از کتاب مفتاح العلوم سکاکی در تعریف علم بیان میگوید: «علم یعرف به ایراد المعنی الواحد بطرق مختلفة فی وضوح الدلالة علیه» 🔹واقعا خودش مطلبی است. مخصوصا در عصر رسانه که فنّ بیان غوغا کرده است. مثلا برای یک معنای واحد نشستن میتوان گفت: بفرمایید، جلوس کنید، بشینید و بتمرگید! اینها فرق ندارد؟! حالا بحث در زمینه علم بیان و اهمیت و ضرورت آن در فضای رسانه و جنگ رسانه ای فراوان است. این اخبار بی بی سی و شیاطین رسانه ای را که گاهی میبینم واقعا سلاح های قدرتمند بلاغی دارند! باید با ابزار بلاغت به نبرد آنها رفت. 🔸مثالهایی برای آنهایی که چندان با این وادی آشنایی ندارند ذکر میکنم تا اصلش تا اندازه ای به چشم بیاید: ✅در فضای مجازی تصویری دیدم که شخصی روی دیوار به جای آنکه بنوسید: «پارک ممنوع» یا با تهدید بیشتری بنویسد: «پارک مساوی پنچر شدن» نوشته بود: «اگه دو تا زاپاس داری پارک کن!»؛ اصلا تعبیرهای قبل این یک سوء تفاهمی بیش نبود!😂 👈این یعنی استفاده از ظرفیّت علم بلاغت برای انتقال پیام! تهدیدش خیلی بیشتر و اثر گذارتر است. یعنی آنقدر تحقّق تهدید را بدیهی فرض کرده و آن را مفروغ عنه دانسته که صرفا برای اینکه مزاحمتی برای صاحب ماشین پیش نیاید به او پیشنهاد شده با خودش زاپاس بیاورد! به قول امروزی ها آدم میگرخد! 👈چیزی شبیه این آیه ی شریفه است که معمولا مدّاح ها آخر روضه میخوانند که: «سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَ‏ مُنْقَلَبٍ‏ يَنْقَلِبُون‏»؛ بدون اینکه جمله را به خاطر حالت انکاری مخاطب با تاکید و قسم مقرون کند آنقدر تحقّق و قرب وقوع تهدید را مفروغ عنه لحاظ کرده که مخاطب را نازل منزله ی غیر منکر نموده و بدون تأکید جمله بیان شده است. همین امر با لطائف دیگری باعث به وجود آمدن هاله ای از ترس و وحشت پیرامون این جمله شده است. این همان بلاغت است. ✅به یک فروشگاهی رفته بودم! خیلی بزرگ بود؛ شنیدم با چند نفر دارند میگویند و میخندند! یکی به دیگری به شوخی گفت «خدا زنتو زیادتر کنه»! آنها هم خندیدند. بنده هم وارد گفتوگویشان شدم و گفتم: همین را اگر اینطوری میگفتی جالبتر بود؛ بگو: «خدا برادر زناتو زیادتر کنه!»😁 این بلیغتر است! قبول کردند.
باسمه تبارک و تعالی (۳۲۵) «کی استارت ما میخورد؟!» 🔹ما برای رسیدن به مقصد نیازمند سه چیز هستیم! یکی وسیله ی نقلیه! دوّم استارت زدن! سوّم راه و رانندگی در آن! این بدنی که ما در این دنیا داریم وسیله ی نقلیه ماست. مقصد ما هم توحید است. راه ما برای رسیدن به این مقصد بزرگ ولایت است. 🔸ما هنوز زنده ایم و وسیله ی حرکت داریم! هم راهمان روشن است و هم مقصدمان معلوم! ولی پس چرا حرکتی نمیکنیم؟! چون استارت نمیخوریم! بیدار نمیشویم؛ مانند این ماشینهای پارک شده در پارکینگها هستیم. 🔹بهترین استعداد و توانایی را هم داشته باشیم و بهترین مدل ماشین را هم داشته باشیم تا استارت نخورد فائده ای ندارد. بسیاری از آیات قرآن کریم برای استارت خوردن انسان است تا به «عزم ارادة یختارک بها» برسد! 🔸البته بسیاری از اهل ملل و نحل هم هستند که اهل همّت و استارت زدن و ریاضات هستند ولی راه و مقصد صحیح و روشنی ندارند. 🔻همینکه استارت خوردیم و چرتمان پاره شد اصلا گویا همه چیز عوض میشود! یک زلزله ی ادراکی و عاطفی در ما رخ میدهد. میگویند چشیدنی است گفتنی نیست!🔺 🔹خود به خود متوجّه حقیقتی به نام راه میشویم! صراط صحیح رساننده به مقصد! خودمان هم میفهمیم از درونمان میگذرد. ✅رفقا ولایت یک راه است. یک توقّفگاه نیست. صرف ارتباط داشتن با اولیاء خدا کفایت نمیکند. کار کردن سلوکی، مراقبه و مجاهده و به راه افتادن در مسیر ولایت لازم است. ✅محضر امام معصوم هم برسیم پشتمان میزند یالا حرکت کن به سمت آن قلّه! مقصد آن است! ولی امامی است که همه ی مسیر با ما و جلوتر از ماست. راه بلد و رفیق راه و خود راه است.
باسمه تبارک و تعالی (۳۲۶) «آمریکای ما و آمریکای آنها»! «وَ إِذْ يُريكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ في‏ أَعْيُنِكُمْ قَليلاً» 🌍زیاد مسافرت این طرف و آن طرف نرفتم. در کشورهای خارجی هم جز عراق و عربستان برای انجام مناسک دینی نرفته ام. ولی سعی کرده ام سوار بر مرکب خیال و عقلم زیاد مسافرت کنم. خود را در جاهای مختلف این کره ی خاکی تصوّر کنم و ببینم حکایت و روایت انسان از زندگی چگونه میشود. 🌍از ژاپن بگیرید تا قطب شمال و جنوب و آفریقا و اروپا و آمریکا و آمازون و... . یک نقشه ی بزرگ ایران و یک نقشه ی بزرگ جهان هم در اتاقم نصب کرده ام و گاهی همینطور به آنها نگاه میکنم. اخیرا به لطف فضای مجازی گاهی با گوگل ارث و همینطور دیدن تصاویر شهرهای مختلف جهان هر جایی فکرش را بکنید سرک میکشم. 🎡ببینم این طرف و آن طرف این کره ی خاکی چه خبر است! این چند میلیارد انسانی که فعلا نوبت زندگی به آنها رسیده در چه حالی هستند! برای همین که اتّصال حال را به گذشته درک کنم تاریخ هم زیاد خوانده ام! 👈از همینجاست که هر چند جایی نرفته ام ولی شاید گزافه گویی نباشد ادّعا کنم جهانگردی خیالی و ذهنی زیاد کرده ام. زیاد در زمینه ی تجربه ی زندگی انسان در محیطها و فرهنگها و تمدّنهای مختلف اندیشیده ام! 👈در مورد تعیّنهای خاصی که انسان در آن فضاها پیدا میکند تأمّل کرده ام. به گونه ای هم زاد پنداری یا همان: «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد».
📖أيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي فَقَدْ نَظَرْتُ‏ فِي أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِه‏ 👈گاهی آدم اگر دقیق و عمیق وارد شود حتّی بهتر از آنهایی که در جای خاصی زندگی میکند میتواند در ابعادی آنجا را درک کند و بفهمد! انسان موجود عجیبی است! 💡به ذهنم خطور کرد همینطور در آمریکا سرک بکشم! بیش از ۲۰۰ شهر آمریکا را مرور کردم. از شهرهای بزرگ تا کوچکتر! تصاویرش را میدیدم. از محیط جغرافیایی و جمعیت شناسی و... . هر چیزی که به دستم برسد! 🗽شهرهایی مانند: نیویورک، لس آنجلس، شیکاگو، فیلادلفیا، سن آنتونیو، سانفرانسیسکو، میامی، سیاتل، دیترویت، میلواکی، آتلانتا، نیواورلئان، لاس وگاس، هیوستون، فینیکس، سن دیگو، دالاس، ایندیانا پلیس و... 💡در این آمریکا گردی مطلبی به ذهنم خطور کرد که برایم خیلی جالب بود! به یاد این آیه ی شریفه در مورد جنگ بدر افتادم که: 📖«إِذْ يُريكَهُمُ اللَّهُ في‏ مَنامِكَ قَليلاً وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ* وَ إِذْ يُريكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ في‏ أَعْيُنِكُمْ قَليلاً وَ يُقَلِّلُكُمْ في‏ أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولاً وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» ✅به راستی ما ایرانیان با نفس گرم آن پیر عارفمان پنجه در پنجه ی چه کسی انداخته ایم؟! اصلا خبر داریم در دنیای امروزی ما آمریکا چه عظمتی دارد؟! ✅طرف نسبت با جایی نیست! ولی از روی حکمت و فضل الهی اصلا اینقدر در چشمهای مردم ایران و این مجاهدان راه حقّ خوار جلوه کرده! کوچک مینماید! خیلی پدیده ی جالبی است! 🔹اگر آمریکا با همان عظمت دنیایی اش که الآن دارد در چشم ما جلوه میکرد ممکن بود به این سادگی جرأت این انقلاب عظیم اسلامی و اینگونه احساس امکان مبارزه با آن به ما دست نمی داد! این خیلی نکته ها برای اهل حق دارد! 👈دیده اید اینهایی که در غرب درس خوانده اند یا به خارج میروند اصلا عظمت آمریکا آنها را طوری میگیرد که دیگر به سادگی با اهداف و آرمانهای انقلاب نمیتوانند همراهی کنند! 👈گویا هیبتی عظیم از آن بر دلهایشان مینشیند! همان چیزی که بر دل و دیده ی ما اصلا ننشسته و خوار در چشممان جلوه کرده! ✋وقتی از آمریکا صحبت میکنیم اصلا میدانیم از چه چیزی سخن میگوییم؟! اصلا میدانیم مبارزه با آمریکا یعنی چه؟! 🗽رفقا در نگاه ابناء الدنیایی و مادّی بین اگر بخواهم برایتان بگویم اصلا کلّ دنیا یک طرف و آمریکا طرف دیگر! آمریکا به تنهایی وسعتی به اندازه ی قاره اروپا دارد! استانهایی که هر کدام مانند کشورهایی مترقّی اند! 🗽شرایط جغرافیایی بسیار مهمّی دارد. ثروتهای طبیعی بسیاری دارد. مدّتهاست توانسته مخصوصا بعد از جنگ جهانی دوّم و عوامل سرعت بخشی که برای این تفوّق ایجاد شد نخبگان عالم را در خود جمع کرده و به کرسی پادشاهی کره ی زمین تکیه بزند! 🗽نیویورک به نوعی پایتخت کره ی زمین است! با حومه اش بیش از ۲۰ میلیون جمعیت دارد! بزرگترین بورس دنیا! بزرگترین محافل سیاسی دنیا! بزرگترین ...! نمیدانم چطور آن عظمت دنیایی این کشور را در زمانمان به چشم بیاورم! طوری که هیبتش ما را بگیرد! 🗽اصلا خود آمریکا به تنهایی برای خودش یک دنیایی است! برای خود کشورهایی که ما آنها را کشورهای پیشرفته میدانیم مانند اروپا و ژاپن و چین و کره و استرالیا و مانند آنها آمریکا یک عظمت والایی دارد! در چشم آنها خیلی جلوه دارد! گویا رئیس عالم است! 🗼اهالی این کشورها با همه ی پیشرفت ظاهری که در چشم ما دارند وقتی میخواهند وارد آمریکا شوند گویا میخواهد عظمت دیگری را تجربه کنند! احساس عظمت میکنند! 🗽گویا مثلا از ماشین دنا پلاس میخواهید سوار ماشین پورشه شوید! برای ما که پراید سواریم همه ی اینها جهان اوّل هستند! ولی برای آنها که اینها را تجربه کرده اند میدانند فرقها هست! 🗽گویا میخواهند از محیط جاوا وارد محیط اندروید شوند! یا از اندروید وارد ویندوز شوند! یا از شرح لمعه وارد مکاسب شوند! اصلا یک دنیای بزرگتر است! انگار از سینمای ایران یا نمیدانم کره یا بالیوود بخواهی وارد هالیوود شوی!
🔹گاهی که برخی از اقوام یا افرادی را میبینم که برای زندگی به استرالیا، کانادا، اروپا، یا حتّی ترکیه و امارات و اینها فکر میکنند و میروند میگویم حالا من که نمیگویم برو! ولی اگر هم فکر میکنی باید بروی لااقل تا تَهَش برو! جهان شناس باش! آمریکا بت اعظم زندگی دنیایی امروزی است! 👈خود آنها اگر مثل ماها غرب زده شوند سودای زندگی در آمریکا به سرشان میزند! اگر ما غرب زده داریم آنجا روشنفکرانشان آمریکا زده میشوند! از هر چیزی تَهَش را آنجا پیدا میکنی! ⚪️دیده اید ما در ایران روستاها و شهرها و مراکز استان و پایتخت داریم! آنهایی که تجربه ی زندگی در شهر را دارند دیگر چندان مایل زندگی روستایی نیستند و به همین قیاس اگر مرکز استان باشند یا تجربه ی زندگی در تهران را داشته باشند! 👈حالا از همینجا راحت حدس بزنید تجربه های بالاتری هم در کار است و مثلا اگر کسی تجربه ی زندگی آمریکایی داشته باشد در فضای دنیایی برایش دنیایی دیگر است! باید چشید تا فهمید از چه چیزی حرف میزنیم! 👈مشهد یا تبریز شهر بزرگی است ولی از جهتی تجربه ی زندگی در مشهد و تبریز کجا و تجربه ی زندگی در تهران! توکیو و پکن و ملبورن و لندن و برلین و پاریس کجا و تجربه ی زندگی در نیویورک و لس آنجلس و شیکاگو و هیوستن و لاس وگاس و... ! ✋البته گفتم! برای ما وقتی از این تجربه ها زیاد فاصله داشته باشیم دیگر همه یکی میشوند! انگار فرقی ندارند! خیلی تفاوتی بین دنا پلاس و پورشه احساس نمیکنیم! کسی که برنج هندی و پاکستانی میخورد که دیگر فرق برنج هاشمی و طارم و اقسام اینها را نمیفهمد! همه اش برنج مرغوب است! ولی برای آنهایی که در دل این تجربه ها هستند فرقها در کار است! ⛔️دقّت کنید چه میگویم! بسیاری از آنها مانند ماها ممکن است ندانند عالم چه خبر است! مثل ما که مثلا آنچنان در زندگی در شهر قم خو گرفته ایم که چندان اصلا از تجربه ی زندگی در تهران خبری نداریم تا بتوانیم مقایسه ای دقیق داشته باشیم! 👈حالا بنده چون سالها در تهران زندگی کرده ام میدانم عمق تفاوت کجاست! برای کسی که در هامبورگ یا استانبول یا مادرید و مانند آن هم زندگی میکند وضعیت همینطور است! 👈ممکن است بسیاری ندانند عالم چه خبر است! لذا سودایی هم در سرشان ایجاد نشود! فعلا از عمق تجربه ها دارم حرف میزنم! حرفم هم در این نیست که خوب است یا بد! حقّ است یا باطل! کدام بهتر است! دیگر متوجّه لبّ مقصود باشید! 🔹گاهی که روستای پدریمان میروم برایم زندگی آنها جالب است! انگار از دنیا خبری ندارند! وقتی وارد شهرستان خمین میشوند گویا وارد دنیای بزرگتری شده اند! اراک در چشمشان خیلی بزرگتر است! تهران که دیگر نگو! گویا انتهای دنیاست! 👈حالا به همین قیاس عرض میکنم برای اینها اگر بخواهند تا تَهِ این خط جلو بروند در دنیای امروزی به شهرهای آمریکایی ختم میشود! حالا اگر ندانند که راحتند! ولی کسی که تجربه ی زندگی در تهران را داشته باشد دیگر به سادگی نمیتواند در روستای ما زندگی کند! یا حتّی در خمین و اراک! اگر نداند راحت است! 👈اگر چنین است بدون مبالغه برایتان میگویم. بنده که الآن در قم هستم از حیث زندگی دنیایی خودم میدانم که گویا در یکی از روستاهای دنیای کنونی زندگی میکنم! این تجربه کجا و تجربه ی زندگی در پایتخت دنیای کنونی که همان نیویورک باشد کجا! 👈زمانی پایتخت عالم بغداد بود! زمانی لندن! زمانی و... تا امروزه رسیده به برخی شهرهای آمریکا! ما در حومه ی حومه ی دنیای کنونی زندگی میکنیم! ابر قدرت دنیا و آن عظمتهای دنیایی کنونی و آنهایی که مقدّرات بشر را با انتخابهای خودشان در دنیا میخواهند رقم بزنند در جای دیگری نشسته اند! 👈اصلا معلوم نیست نوعا ما چقدر از آن خبری داشته باشیم! اینکه گفتم حومه ی حومه یعنی چه؟! یعنی اگر وارد اروپا یا کانادا و مانند آن شویم گویا وارد حومه ی دنیا شده ایم و اگر وارد آمریکا شویم گویا تازه وارد اصل دنیا شده ایم! البته اینها تشبیه است تا مطلب را به چشم بیاورم؛ در هر حال تجربه ی دنیا گردی و دقّتهای بنده این بوده است! ⚪️حالا بنده میدانم نتوانستم آن درک و احساس درونی را خوب بیان کنم. به چشم بیاورم. ولی امیدوارم مقداری نسبت ما با آمریکا روشن شده باشد! اگر شده باشد دیگر بهتر میتوان درک کرد که آمریکای زمان ما چطور است که به قول امام راحلمان شیطان بزرگ است! طاغوت بزرگ! فرعون بزرگ! کشور ما در واقع به مبارزه با سیاستهای چه ابر قدرت و قطبی رفته است! 👈چرا این غرب زدگان ما که فقط مظاهر عظمت دنیایی را میبینند، ما را مسخره میکنند! تلاش ما را تلاشی مذبوحانه قلمداد میکنند! ولی از آن طرف ما اینقدر شجاع و با دلی قرص و قلبی مطمئن وارد مبارزه با آن میشویم؟! حقّا که چیز عجیبی است!
📖«إذْ يُريكَهُمُ اللَّهُ في‏ مَنامِكَ قَليلاً وَ لَوْ أَراكَهُمْ كَثيراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» 👈خود آمریکایی ها هم در تعجّب فرو رفته ام که دیگر ما که هستیم؟! چطور اینقدر بی باکانه به نبرد آنها آمده ایم! به آنها توهین میکنیم و حریمی برایشان نگاه نمیداریم! 🔹حکایت این انقلاب نورانی را در مخالفت با سیاستهای شیطان بزرگ وقتی به ذهن می آورم به یاد جریان حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام و فرعون می افتم! آنجا که حضرت موسی به خداوند گفت آخر چطور من یکّه و تنها به مبارزه عظمتی مانند فرعون قرار است بروم! تازه عظمت دستور الهی به موسی علیه السلام را متوجّه میشویم که: «اذْهَبا إِلى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى‏» 👈بروید دم این طغیانگر را بگیرید و از صحنه بیرونش بیاندازید! به یاد انقلاب اسلامی می افتم گویا خطاب به امام راحلمان میشنوم که از آسمان ندا آمد: اذهب الی آمریکا إنّه طغی! 😊 👈رفقا این انقلاب ما آغازگر چه مبارزه ی بزرگی است! با مستضعفان و پابرهنگان عالم میخواهد به نبرد چه قدرت اهریمنی برود! همه اش با نیروی ایمان و توکّل و یقین و همّتی والا! 📖«قالَ مُوسى‏ رَبَّنا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زينَةً وَ أَمْوالاً فِي الْحَياةِ الدُّنْيا رَبَّنا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَلا يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَليمَ» 👈و هنوز هم برایم جالب است که چه حکیمانه عظمت این قدرت بزرگ در پیش دیدگان امّت حزب الله کوچک جلوه داده شده است لیقضی الله أمرا کان مفعولا! ⚪️رفقا حالا اینهایی که در مورد عظمت آمریکا گفتم نه اینکه واقعا عظمتی باشد! مرادم همین بزرگی های اهل دنیا و ابناء الدنیا بود! اینکه فتنه ی آنها بر بشر خیلی عظیم است! و الّا برای بنده تجربه ی زندگی در شهری مانند قم بسی والاتر از آن است که لحظه ای بخواهم آن را با امور دیگر مقایسه کنم: 📖«أَ وَ لَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا فَلَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا فَإِنَّهُ مَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالدُّنْيَا فَقَدْ رَضِيَ بِالْخَسِيسِ» 👈اینها عظمت است؟! والله العظیم بزرگی نیست! خدا شاهد است که از روی خامی و اینکه نرفته و ندیده ام نمیگویم! سعی کرده ام عمقش را درک و وجدان کنم و بگویم! آخر مگر ما دیوانه ایم؟! یادمان رفته آن امامان پاکمان چطور موعظه مان کردند؟ 📖«أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الطَّوَاغِيتُ وَ أَتْبَاعُهُمْ مِنْ أَهْلِ الرَّغْبَةِ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا الْمَائِلُونَ إِلَيْهَا الْمُفْتَتِنُونَ بِهَا الْمُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ عَلَى حُطَامِهَا الْهَامِدِ وَ هَشِيمِهَا الْبَائِدِ غَداً وَ احْذَرُوا مَا حَذَّرَكُمُ اللَّهُ مِنْهَا وَ ازْهَدُوا فِيمَا زَهَّدَكُمُ اللَّهُ فِيهِ مِنْهَا وَ لَا تَرْكَنُوا إِلَى مَا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا رُكُونَ مَنِ اتَّخَذَهَا دَارَ قَرَارٍ وَ مَنْزِلَ اسْتِيطَان‏» 👈انسان را نشناخته ایم؟! نفهمیده ایم که مسافری بیش نیستیم؟! داستان داستان مبارزه ی نفس و فطرت است! داستان هبوط و معاد است! مگر این نفس در همینجا چه گلی به سر ما زده که در آنجا به سر آنها زده باشد! 👈نفس همه اش وادی تاریکی و معیشت ضنک است! وادی تعلّق و بردگی است! فهمیدن این سخت است؟! ما طالب آن علم و قدرت و حیات بی نهایتیم! آفلین را دوست نداریم! مشکل پسندیم! مملکت درونی بسی پهناورتر و پر عجایبتر و شگفت انگیزتر از این چیزهاست. بس سرای پر ز جمع و انبُهی پیش چشم عاقبت بینان تُهی 👈اینها با همه ی عظمتشان چه چیزی به بشریّت معرّفی کرده اند! عصاره ی فضائلشان امثال ترامپ و بایدن است! این وجودهای ظلمانی کجا و سید علی خامنه ای ما! امام راحل ما! شهید سلیمانی عزیز ما! 👈اگر جز همین نشانه نبود برای اهل حقیقت کافی بود! آخر اگر اینها در دنیا چنین عظمتی را نداشتند که هیچ وقت فریبنده نبودند! هیچ وقت انسانها آزمایش و ابتلاء پیدا نمیکردند!
باسمه تبارک و تعالی (۳۲۷) توجه به دو مفهوم غریب علمی و عملی در جامعه ی ایمانی: «الاجتهاد فی التواصل» «التعاون علی التعاطف» 🔹از مفاهیم جالب توجّه دینی که تا کنون به آن توجّه نکرده بودم مفهوم «الاجتهاد فی التواصل» و «التعاون علی التعاطف» است. اصول کافی را گشودم و آن را در باب التُراحم و التّعاطُف دیدم. خیلی چشم گیر و قابل توجّه است. به نظرم هنوز به شکلی علمی خوب آن را به چشم نیاورده ایم. لذا نتوانسته ایم آن را به شکل عملی نیز وارد مقولات فرهنگی جامعه ی ایمانی کنیم. 🔸مرحوم کلینی از استادش محمّد بن یحیی از أحمد بن محّمد بن عیسی از محمّد بن سنان از علیّ بن الحکم از ابو المَغراء از امام صادق علیه السلام نقل میکند که: 📖«يَحِقُّ عَلَى الْمُسْلِمِينَ الِاجْتِهَادُ فِي التَّوَاصُلِ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى التَّعَاطُفِ وَ الْمُوَاسَاةُ لِأَهْلِ الْحَاجَةِ وَ تَعَاطُفُ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ حَتَّى تَكُونُوا كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ‏ مُتَرَاحِمِينَ مُغْتَمِّينَ لِمَا غَابَ عَنْكُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ عَلَى مَا مَضَى عَلَيْهِ مَعْشَرُ الْأَنْصَارِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ» 🔹بر مسلمانان سزاوار است كه در پيوند با يكديگر بكوشند و بر مهرورزي به هم ياري نمايند و به هم عاطفه ورزند ... کوشش در پیوند و مهرورزی! به قرینه «یحقُّ علی المسلمین» از مصادیق تقوا هم به گونه ای مطرح شده است. 🔸انسان با تقوا آن شخصی است که اهل تلاش و کوشش برای برقراری ارتباط با همه ی مؤمنین باشد. برای این امر تلاش کند! بر سختی اش تحمّل کند! عطوفت بورزد! دغدغه اش این باشد که با دیگر برادران دینی محلّه و شهر و کشور مرتبط شود. شبکه شود! گروه شود! به دیگران هم در مسیر وصل شدن و مهر ورزی کمک کند! 🔹این مصداق تقوا است! اگر کسی در این زمینه ضعیف بود یا بی توجّه بود و تنها به فکر خود و گوشه نشینی و مانند آن بود بدانید به نوعی تقوایش کامل نشده است! عرفانش نمیتواند کامل باشد! هنوز مشمول نشانه ی «رحماء بینهم» نشده است! استفاده تفسیری موجود در این نقل هم قابل توجّه است. تمثیل به انصار هم جالب توجّه است. ✅آری باید برای تواصل اجتهاد و کوشش کرد! برای تحقّق مهروزی و تعاطف بین مؤمنین باید تعاون کرد! این یعنی ضرورت شبکه و گروه سازی و ارتباط برقرار کردن و تحمّل اختلافات و اغماض از کاستی ها! ضرورت ایجاد اجتماعات حبّی ایمانی برای انجام امور! چیزی برتر از اجتماعات مبتنی بر لذت یا منفعت و اجتماعات اداری مبتنی بر معیشت و مانند آن. ✅مانند افراد یک خانواده که نوعی تواصل و تعاطف طبیعی دارند! ولی اجتماع ایمانی نیازمند نوعی اجتهاد و تعاون برای وصول به تواصل و تعاطف است! اگر محقّق شود همان میشود که مسلمین در اندک زمانی در صدر اسلام کسرایان و قیصرها را زیر پای خود قرار دادند و پرچم توحید را بر عالم برافراشتند. مسلمین و مؤمنین همیشه تاریخ چوب همین تفرقه را خورده اند و میخورند تا زمانی از این گناه اجتماعی خود توبه کرده و به آن عظمت پیشین و برتر از آن دست یابند! 🔸سند حدیث هم سند خوبی است. تنها اشکال در محمّد بن سنان است که نزد قدما ضعف داشته ولی میتوان او را نیز توثیق نمود. علامه حلّی در مختلف و همینطور محقّق کرکی، مجلسی اوّل و ثانی و همینطور صاحب وسائل نیز ایشان را توثیق کرده اند. 🔹از همینجاست که مرحوم علامه ی مجلسی در مرآة العقول این روایت را صحیحه دانسته است. علّت تضعیف ایشان گاهی نقل وجاده ای و گاهی انتساب غلوّ و گاهی انتساب برخی جعلیّات به او بوده که هیچ کدام منافی وثاقت بلکه علوّ مرتبه ی او نیست. 🔸به تعبیر سید بحر العلوم، گناه محمد بن سنان شهرت و موقعیت بزرگ او بوده است که موجب شده است دیگران نکاتی منفی در مورد او بگویند و شخصیت او را خدشه دارد کنند. مضمون این روایت هم مضمون خوبی است و با روایات دیگر این باب کاملا تأیید میشود. لذا میتوان به این نقل به شکل عقلائی اطمینان کرد. 🔹مخصوصا اینکه همین مضمون را با قریب به همین الفاظ مرحوم حسین بن سعید اهوازی در کتاب المؤمن از سماعه از امام صادق علیه السلام نقل کرده است.
باسمه تبارک و تعالی (۳۲۸) «آیا من خوش اخلاقم؟!» «من خیلی خوش‌ اخلاقم به جز وقتایی که ... گشنمه‌، خوابم‌ میاد، پول ندارم،‌ حوصلم‌ سر‌ رفته، کار اداری دارم و غیره.😐😁» ✅ماها معمولا تصوّر غریبی از مسائل در ذهنمان میتراشیم و همین باعث میشود تطبیق مفاهیم بر خودمان را درک نکنیم. و یا به دلیل محبّتی که به خودمان داریم به نوعی این مفاهیم را از خودمان منصرف میدانیم! 👈گویا برای دیگران است! ما تخصّصا بیرونیم! در حالیکه مبتلا به بسیاری از اموری هستیم که معمولا دیگران را با آنها مذمّت میکنیم! بد اخلاقیم! خسیسیم! ترسوییم! دهن بین هستیم! و... . 👈حکایت خیلی از ما همین است. به همین دلیل به فکر درمان خود نیستیم! واقعیّتهای بدیهی پیرامون خودمان را هم نمیبینیم! 🔹یکی از فضلا میگفت سالها قبل یکی از علمای تهران مهمان پدر ما در قم شده بود! صبح که شد گفت اینکه میگویند قم گرم است چندان هم گرم نیست ها! پدر ایشان هم گفته بود: بگو ببینم! دیشب پشت بام خوابیدی؟! گفت بله! باز پرسید با زیر پوش خوابیدی؟! گفت بله! باز پرسید: چیزی رویت نیانداختی؟! گفت: نه! گفت خب ما به این میگوییم گرمای هوا! منظورمان این نیست که مانند کوره مغز پخت بشوی که!😂 حالا من مضمون کلامش را نقل کردم! ⚪️بنده خدایی کارهای عجیبی میکرد. به او گفتم این بد اخلاقی که میگویند و در روایات تقبیح شده همینهاست ها ...! تصوّر شاخ داری از آن نداشته باش! وقتهایی که خوشی که دیگر هنر نکرده ای خوش اخلاق باشی! خوش اخلاق یعنی کسی که در وقت ناخوشی و عصبانیّت و بودن عوامل منفی نیز خوش اخلاق باشد! خلاف عقل رفتار نکند. اینجاهاست که خوش اخلاق گوهر خودش را نشان میدهد! 👈امر بر بسیاری از ما گویا مشتبه شده است! یک مقدار گرسنه، بی پول، مریض، بی اعصاب و... میشویم چه رفتاری داریم؟! به قول مولانا در مثنوی: وقت خشم و وقت شهوت مرد کو در پی مردی چنینم کو به کو 👈و باز به قول خود او در دیوان شمس: دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست ✋گویا ما فکر کردیم انسان بد اخلاق یعنی کسی که مدام داد و فریاد میزند و اصلا نمیشود با او طرف شد! نخیر! کسی که مراقبه نداشته باشد اصلا نمیتواند مطمئن باشد درجه ای از بد اخلاقی را ندارد. 🔹بر اساس روایات معتبر برترین مؤمنین آنهایی هستند که بعد از ایمان اخلاق بهتری داشته باشند. اگر انسان حتی در عبادات چندان قوی نیست خوب است با حسن خلق آن را جبران کند (فان العبد یکون فیه بعض التقصیر من العباده و یکون له حسن خلق فیبلّغه الله بحسن خلقه درجه الصائم القائم). 👈بر اساس روایت دیگر حسن خلق باعث پاک شدن گناهان بوده و اکثر آنانی که از مسلمین بهشتی هستند یا به سبب تقواست و یا حسن خلق! همچنین از برترین اموری که در ترازوی اعمال انسانها در قیامت میگذارند حسن خلق بوده و هیچ عملی بعد از فرائض برتر از حسن خلق نیست! قال الصادق علیه السلام: «مَا يَقْدَمُ الْمُؤْمِنُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَنْ يَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِه‏»
باسمه تبارک و تعالی (۳۲۹) «اخلاق روایی» «صِل من قَطَعَک و اعفُ عمَّن ظَلَمَک» 🔹از یکی از فضلای محترم که اهل حرف بی سند نیست خاطره ای تکان دهنده از مرحوم آیت الله خوئی شنیدم. یکی از اقوام بسیار نزدیک ایشان برای خواستگاری دخترشان به منزل ایشان می آید! آیت الله خوئی به دلیلی این وصلت را صلاح نمیداند! 🔸گویا در ذهن شریفشان شبهه ای فقهی در زمینه مادر رضاعی واحد داشتن این دو بوده که هر دو برهه ای از او شیر خورده بودند! این فامیل خیلی اصرار میکند و ایشان قبول نمیکند. گفته میشود بابا ما خیلی با هم فامیلیم و اگر این وصلت محقّق شود مخارج ما هم خیلی کم میشود. 🔹آیت الله خوئی میگویند شما پسرتان را زن بدهید من قول میدهم خودم مخارجش را تأمین کنم. این فامیل هم قهر میکند و میرود! 🔻امّا داستان از اینجا شروع میشود که از آن زمان به مدّت دو سال آیت الله خوئی شبهای جمعه در نجف به منزل این فامیل نزدیکشان میرفت! آن شخص همینکه درب را باز میکرد و ایشان را میدید بدون اینکه چیزی بگوید درب را میبست و میرفت! ولی آیت الله خوئی از باب صله رحم همیشه شبهای جمعه به درب منزل این شخص میرفت تا اینکه بعد از دو سال دیگر از رو رفت و حاضر به آشتی شد!🔺 👏انصافا نقل تکان دهنده ای است! نورانیّت این مذهب پاک و بزرگانش را نشان میدهد. حقیقتا چه گوهر تابناکی در درون این مذهب پاک برای ما به ودیعه نهاده شده است. 💡مطلب دیگری به ذهنم خطور کرد! اینکه واقعا این چه نیرویی است که ایشان را واداشت تا دو سال این کار را تکرار کند! ✋به نظرم این چیزی بیش از حکم عقل عملی است. اگر از این قبیل بود اینقدر شگفت زده نمیشدیم. چیزی بیش از آداب اجتماعی حسنه رائج بین مردم است. چیزی بیش از خوش اخلاقی و مردم داری است. چیزی بیش از صله رحم و عطوفت فامیلی است. ✋چیزی بیش از اخلاق نیکوماخوسی ارسطویی است. چیزی بیش از اخلاق عرفانی است. حتّی از قبیل اخلاق تأسّی حبّی که در نوشته ۲۰۹ بیان کردم هم چندان نیست. ✅این را اگر خوب بخواهیم درک کنیم جز در سایه ی نوع دیگری از اخلاق که آن را اخلاق لفظی دینی یا «اخلاق روایی» مینامم قابل درک نیست. اخلاقی برخاسته از توجّه به متون روایی و آیات و اطلاقات و عمومات و وعده و وعیدها! ✅اخلاقی دینی از سنخ توجّه به مطلوب عند المولی! تنها چنین نوع اخلاقی است که اینقدر صبر، استقامت، عطوفت، بزرگواری و کرم میتواند ظهور دهد. 👈چنین اخلاقی بر عبارتی مانند «صِل من قَطَعَک و اعفُ عمَّن ظَلَمَک» تکیه میکند. اصلا چه خبری از اخلاق روایی داریم. اصلا خوب ظرفیّتها و ابعاد آن را تحقیق کرده ایم؟! ✅به جای این جملات انگیزشی و ضرب المثلها و ابیات و کلام معاریف که توان ایجاد چنین حماسه های درونی مبتنی بر واقعیّتهای دائمی تردید ناپذیر را ندارد ما بر گنجینه ای بی بدیل از چنین نوع اخلاقی نشسته ایم. 🔹اخلاق روایی و انس و حفظ و اعتبار سنجی این روایات را دست کم نگیریم. چنین اخلاقی خودش تباری دیگر از زندگی اخلاقی را برای انسان رقم میزند. عقل اخلاقی دیگری است. 🔸اخلاقی که در دل خود بسیار به تقویت محبّت و نیّت نیز کمک میکند. انسان را وارد فضای ولایت و توحید میکند. به غایات وصل میکند. انسان را از رفتارهای تصنّعی، سجیّه ای و خشک، کنده و به عالم شگفت انگیز نیّت، ولایت و توحید متّصل میکند. انسان با دیدن آثار حمیده اخلاق و رفتار نیک یقینش افزوده میشود.
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۰) «تعظیم شعائر دینی با حمایت از نظام اسلامی» «تقوای شعائر و غیرت دینی» 🔹در هر چیزی شک کردیم در اسلامی بودن اساس این نظام نورانی نمیتوانیم تردید کنیم. اگر زمانی برای حراست از آن مجبور شدیم از جان و مال خود نیز بگذریم در آن شکّ نمیکنیم! بدانیم رضایت خداوند متعال و ولیّ اعظم او در این راه است. وقتی در این راه قدم میگذاریم یاد آن جوانمردی بیافتیم که یک تنه برای حمایت از اولیاء الهی قیام کرد: 📖«وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى‏ قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِين‏» 🔸رفقا این نظام ما از آنهایی است که دُعِیَ فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ عظیماً! وقتی پرده ها کنار رفت میفهمیم! اساس این نظام بر اصول ناب دینی و مسلّمات اسلامی بنا شده است. عقل کلّی حاکم بر آن از چشمه سار زلال شریعت اسلامی سیراب شده است. اگر نواقصی هست که هست از مسلمانی ماست! 🔹در بین امور دینی مانند نماز، روزه، حجّ، زکات و... یکی از مهمترین آنها نظام دینی است. همانکه ریشه در ولایت دارد. همان ولایتی که به هیچ چیزی در اسلام مانند آن ندا داده نشده است. نظام اسلامی امتدادی از مؤلّفه ی ولایت است که مهمترین جزء اسلام است. 🔸حال که با رشادت پدران و درایت علماء و خون پاک شهدایمان نظام اسلامی تشکیل شده حفظ و اشاعه ی آن ابتلاء و فرصت بزرگ زندگی ماست. نظام اسلامی از این منظر از بزرگترین شعائر دینی است. «مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوب‏» از آن اموری است که باید مانند حرمی مقدّس با تعظیم و تکریم با آن مواجه شد!
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۱) «شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز ...» «دقایقی قدم زدن در قدمگاه آن مردان خدا» 🔸تصاویر راهپیمایی ۲۲ بهمن سالهای قبل شهید سلیمانی عزیز را میدیدم. با خانواده ی خود در این سیل جمعیّت حاضر شده بود. حسرتی بر دلم نشست و به یاد اویی افتادم که خود این اواخر عمر دیگر یکی از شعائر الهی شده بود! 🔹بعد از آن همه مجاهدت و اخلاص در صحنه های نبرد حرمتش بر ما واجب شده بود. نماد اسلام شده بود. دیگر وقتی او را زدند گویا اسلام را زدند! ما را زدند! به حریم ما جسارت شد! ما بودیم که هتک حرمت شدیم! خوشا به حالت! لقد استرحت من همّ الدّنیا و غمّها! ديشب به ياد زلف تو در پرده هاي ساز جان سوز بود شرح سيه روزگاريم شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد چشمي نماند شاهد شب زنده داريم شرمم کشد که بي تو نفس ميکشم هنوز تا زنده ام بس است همين شرمساريم 🔸رفقا وقتی با نیتی والا در این مسیر گام بر میداریم آن را از از قدم زدن در مسیر اربعین حسینی و سعی بین صفا و مروه و جبهه های نبرد کمتر ندانیم!
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۲) «تو به ما جرأت طوفان دادی!» 🔹رحمت و رضوان الهی بر آن روح بزرگی که این مسیر پر افتخار را برای نسل ما گشود! بر آن بزرگ مردی که به ما درس ایستادگی و نبرد با شیطان بزرگ را داد! همانکه با آن نگاه ژرف و فراست آسمانی اش به ما عمق تاریکی ها و رؤوس کفر را نشان داد! 🔸با آن صولت حیدری و دل دریایی اش به ما شجاعت میدان داد. با آن یقین ملکوتی و صفای معنویش تمام دنیای کفر را در دیدگانمان تحقیر کرد! به مستضعفان و پابرهنگان آموخت که از ناوها و آسمان خراشها و این عظمتهای مادّی طواغیت نترسند و فقط پروای آن عظیم آسمان و زمین را داشته باشند! 🔹آری او هم دشمن بزرگ را نشان داد و هم جرأت میدان داد و هم بزرگ پیشگام این نبرد بزرگ با آن ظلمات طاغوتی گشت! همان بزرگ آمر به معروف و ناهی از منکری که این جمع متفرّق حق جویان را چون بنیانی مرصوص به صف کرد! 🔸برای جهادی بزرگ فرا خواند! همو که مدرّس مدرسه ی رشادت و شهادت شد! بزرگ احیاء گر فرهنگ قرآن و بزرگ مجدّد معالم دین گشت. آری همو که به ما جرأت طوفان داد! همه از نفس مسیحایی اوست. با خود میگویم: 🔻او که چنین بود دیگر مولای او چگونه است؟!🔺 📖«اللَّهُمَّ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ‏ مَخْرَجَهُ‏، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ، الذَّابِّينَ عَنْهُ، وَ الْمُجَاهِدِينَ فِي سَبِيلِهِ، وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ»
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۳) «الکی گرایان» 📖«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ‏ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ‏* فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَريم» 💡بعد از تلاوت این آیه به ذهنم خطور کرد که ما خیلی انگار به این مادّی گرایان احترام بی خود میگذاریم! اینها هم رسما خودشان را خیلی شیک تدلیس کرده و مشغول دل ربایی اند! 📢میگویند ماتریالیسم در برابر ایده آلیسم به معنای انحصار هستی و صور موجودات حتّی پدیده ی آگاهی در مادّه و انرژی و برهم کنشهای مادّی است! 📢میگویند فیزیکالیسم یعنی هر چیزی که وجود دارد قابلیت تقلیل به خواص فیزیکی ریزتر است. لذا زبان علم قابل ارجاع به نوعی زبان فیزیکی است. ذهن و فکر را نفی کرده و قائل به هوش و مغز هستند. 📢میگویند ناتورالیسم یعنی فقط قوانین و نیروهای طبیعی در جهان حکومت میکنند. خدای کائنات همین قوانین اند و علم چیزی جز کشف و انتشار سامان یافته ی این قوانین طبیعی نیست. 📢میگویند داروینیسم یعنی برای تبیین پیشینه اشیاء مادّی و نظم موجود نیز لازم نیست ضرورتا به اموری غیر مادّی تن داد! و... 💭ولی وقتی قرآن کریم را تلاوت میکنیم اینها با عناوین دیگری معرّفی شده اند. عناوینی که آن تدلیسها را کنار زده و چهره ی واقعی این ایسمها را در برابر فطرت آشکار میکند! 🔻از نگاه قرآن اینها بی عقلانی هستند که اگر از آنها بپرسی این آسمان و زمین چطوری به وجود آمده میگویند شانسی! اگر بپرسی برای چی به وجود آمده میگویند الکی! اگر بگویی آخرش چیه میگویند هیچی! میمیری و تا ابد عدم میشی! پوچ و بی معناست!🔺
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۴) «کفران نعمت خواب» «هل من مبشّرات؟!» 🔹تصویری از عارف بزرگ زمانمان مرحوم آیت الله بهجت در حال خوابشان دیدم. با خود گفتم ای بیچاره ی اسیر در چنبره ی ظلمات نفسانی چه میشد حتّی یکبار حتّی برای لحظه ای هم شده هستی و زندگی را در افق حتی خواب مردان خدا تجربه میکردی؟! سحر کرشمۀ چشمت به خواب می دیدم زهی مراتبِ خوابی که بِه ز بیداریست 🔹نکند خواب این پاکان را با خودمان قیاس کنیم. ای جانها به فدای آن پاک پاکان که فرمود: «تنام عینی و لا ینام قلبی»! و آن امام پاک که گفت: «إنّ منامَنا و یقظتنا واحدة» 🔸خواب اولیاء میتواند فرصتی برای انقطاع باشد! ای دریغ که خواب ما هم فرصتی برای هضم غذا! ما که در بیداری خوابیم در خوابمان چه ایم؟! ✔خدا میداند انسان چه فتوحاتی را که در بیداری ندارد میتواند در همین عالم خواب داشته باشد. خواب شکارگاه صور و معانی است. ادامه ی بیداری ماست! آنقدر دور افتاده ایم که اصلا نمیدانیم همین خواب خودش مدرسه ای است! ✔انسان مراتبی از یقین و معرفت و رایحه هایی از مبشّرات و بیمها را در همین خواب میتواند تجربه کند! بلکه حتّی بسیاری از مطلوبات علمی و نظری خود را در خواب حل کند! به قول ابن سینا در مباحثات: 📖«إن‏ القوة العقلية تتعطّل في حال النوم» فقول‏ غير مسلّم فكثيرا ما تقسر القوة المتخيلة و تجعلها آلة و نستنبط ما لم نستنبط في اليقظة 🌸ای کاش قدر خوابهایمان را بدانیم. کفران نعمت کرده ایم که از خواب تنها بیهوشی و رافع خستگی بودنش متبادر میشود! با بدنی طاهر و دلی ذاکر به خواب برویم. خودمان را مشتاقانه آماده ی شکار کنیم که: هل من مبشّرات؟! ...
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۵) «مروری بر تبار نقدهای حضرت عیسی علیه السلام بر حوزه ی علمیّه یهود در اورشلیم» 🔹بر اساس تورات داستان شریعت الهی به صورت برجسته با جریان نزول الواح در کوه طور بر حضرت موسی علیه السلام آغاز شد. شریعت الهی در هاله ای از معجزات محیّر العقول در ابتدای امر عظمت خود را بر انسانها نشان داد! اینکه بدانند این احکام از تبار دیگری است. 🔸بعد از آن علمایی حامل کتاب میشوند و فقهائی ظهور میکنند. به مرور در بین علمای بنی اسرائیل دو مکتب فکری تأویلگرای صدوقی و ظاهر گرای فریسی شکل گرفت. صدوقیان اشراف زادگان بودند و طرفدار هلنی نمودن مباحث یهود بوده و روشن فکری هایی مانند انکار قیامت داشتند و از آن طرف فریسی ها سنتگرا بوده و طرفدار سنت شفاهی تلمود و ظاهر گرایی بودند. 👈وقتی حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام در ۳۰ سالگی در کوه زیتون به پیامبری مبعوث شد در اوّلین گام وارد حوزه ی علمیه بزرگ یهود در هیکل اروشلیم شد. آنجایی که معدن مراجع و بزرگان دینی و مفسّرین و فقهاء و متفکّرین یهود بود. 👈این فرازهای انجیل برای من همیشه خیلی جالب بوده است. اینکه حضرت عیسی علیه السلام چگونه با حوزه ی علمیّه بزرگ یهود و جریانات مختلف آن مواجه میشود؟! چگونه آنها را نقد میکند؟! مواجهه آنها با ایشان چطور است! ⚪یک نقلش در باب دوازدهم انجیل برنابا آمده است. آنجا که حضرت با سه طبقه کاهنان، فقهاء و کتّاب اورشلیم مواجه میشود. مردم با دیدن معجزات از روی صفای باطن پیامبری ایشان را میپذیرند ولی حوزه ی علمیّه آنها همگی کینه ی ایشان را به دل میگیرند!
👈حضرت هم در آن خطابه ی آتشینشان به نکوهش سنگین علمای یهود و انحرافشان از تورات میپردازد. البته در اینجا علمای بنی اسرائیل چون طرفداری و قبول نبوّت او را توسّط مردم میبینند جرأت نمیکنند چیزی بگویند ولی در باطن متنفّر بوده و نقشه ی ترور حضرت را در سر میپرورانند. 👈آشنایان با اناجیل میدانند که اینها نوعا به کتاب تاریخی شباهت دارند تا وحی آسمانی! آن انجیلی که در کوه زیتون بر حضرت عیسی علیه السلام وحی شد چیز دیگری بوده است. اینها حاصل دیده و شنیده های حواریّونی مانند برنابا و متّی و دیگران است. 👈در باب ۳۲ و ۳۳ برنابا نیز مواجهه مهم دیگری با فقها و کاتبان نقل شده است. در اینجا نیز نقدهای مهمی بر حوزه علمیه یهود وارد شده است. از جمله اینکه در واقع اینها هم بت پرستند و معنای نهی از بت پرستی و روح قوانین الهی را نادیده میگیرند. سنتهای پدرانشان از شریعت الهی برایشان مهمتر است و... فراجع. ⚪امّا نقل دیگر این جریان که دقیقتر و با تفاصیل بهتر است و از انجیلهای معتبر نزد مسیحیان هم میباشد جریان این خطابه ی آتشین بر علیه حوزه ی علمیّه یهود در انجیل متّی است. خیلی خواندنی و عبرت آموز است! بر اساس انجیل متّی حضرت عیسی هم با صدوقیان و هم فریسیان جداگانه بحث میکند! البته در هیکل اورشلیم عمدتا فریسیان نفوذ داشتند. 👈در ابتدا روشنفکران و عقل گرایان صدوقی برای آزمودن حضرت آمدند! اینها منکر قیامت اند! حضرت ضمن یک استدلال جالب به متن تورات بطلان اندیشه ی آنها را اثبات نمود. حضرت استدلال کردند که در تورات خدا خود را «خدای ابراهیم و موسی و یعقوب» نامیده و روشن است که معنی ندارد که خدای مردگان باشد. 👈اگر اینها معدوم شده اند و تنها یادی از آنها هست آیا خدا دیگر خدای اینها نیست؟! این خلاف ظهور این فراز از تورات است! 🔸در ادامه صدوقیان یک شبهه فقهی مطرح کردند. طبق شریعت تورات اگر مردی مرد و فرزندی ندارد تا نسلش از طریق او باقی بماند بر برادر آن مرد واجب است تا با زن برادرش ازدواج کند تا نسل برادرش باقی بماند. بعد از آن پرسیدند اگر ۷ برادر بودند و یکی یکی مردند و زن با دیگری ازدواج کرد در قیامت این زن برای کدام خواهد بود؟ 👈حضرت در پاسخ فرمود شما اساسا معنای وحی را نفهمیده اید که اینگونه اشکال میکنید! اساسا معاد را نشناخته اید و در سرای دیگر نکاح به این شکلی که گمان میکنید نیست و انسانها مانند فرشتگان میشوند. 🔴ولی عمده ی مواجهه حضرت با فریسیان یا همان سنّتگرایان و فقهای یهود بود. شدیدترین برخورد را با آنها دارد و آنها را مارزاده ها و افعی هایی میداند که امور جزئی مانند پشه را الک میکنند ولی شتر از الک آنها میگذرد😳 احکام اساسی دین که عدالت و رحمت است را اجراء نمیکنند. احکام جزئی برایشان مهمتر از باطن امور است. باطن ریاکاری دارند و دنبال برتری جویی هستتند؛ 👈اینها همانهایی هستند که آبائشان انبیاء الهی را کشتند و هنوز در باطن خود به فعل آنها راضی اند. البته در جایی شاگردان خود را توصیه میکند که به علوم آنها رفتار کنند ولی به عمل آنها ننگرند. 👈مواجهه عیسی علیه السلام با حوزه علمیه یهود خیلی درس آموز و جالب است. وقتی از سالها قبل اینها را خواندم واقعا تکان خوردم. الآن هم همین فراز را در انجیل برنابا خواندم دوباره به فکر فرو رفتم! 💡به ذهنم خطور کرد وقتی حضرت بقیة الله الاعظم ظهور کردند مواجهه ایشان با حوزه های علمیّه ما چگونه است؟! چه نقدهایی وارد میکنند؟! چقدر از ما راضی اند؟! از کدام جریان و کدام طیف از علمایمان راضی اند؟! ✋اصلا حوزه های ما را میتوان با حوزه های یهود در آن زمان مقایسه کرد؟! قطعا نورانیت و حق جویی بسیاری از علمای ما قابل تردیدنیست. خیلی اینجاها میشود حرف زد و فکر کرد! به یاد خطابه ی امام حسین علیه السلام در منا افتادم که علمای اسلامی را مذمت میکند. آن هم خیلی قابل تأمل است. 👈اساس نقد هم آن است که این حوزه ی علمیه خود را بر قرآن کریم و روح روایات عرضه کنیم. چقدر مناسبت و مطابقت دارد؟! واقعا مسأله مهمّی است. گاهی که قرآن کریم را تلاوت میکنم به خود میگویم به راستی مناسبت علوم حوزوی ما با این کتاب عظیم چگونه است؟!
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۶) «اگر تکلیف گرسنگی است همگی گرسنه باشیم» برداشتی دیگر از آیه ی شریفه: «حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ» 🔹نظام ما به دلیل ایستادگی بر مواضع حقی چون استقلال طلبی، باج ندادن، دفاع از مظلوم، زیر سلطه طاغوت نرفتن و سعی در تحقّق اهداف بلند اسلامی تحت شدیدترین تحریمهای و تجاوزهای اقتصادی و ادراکی قرار گرفته است. 🔸حقیقتا ملّت ما مخصوصا قشر ضعیفتر در این جهاد بزرگ متحمّل دشواری ها و محرومیّتهای بسیار شده اند. مستأجرانی که هر سال با دشواری جان فرسایی حتّی توان تمدید وضعیت گذشته خود را معمولا نداشته و پسرفت را در مظاهر حیات مادّی در خود احساس میکنند. سبد مصرفشان محدود و محدودتر شده است. 🔹طبقه کارگر و مستضعف و حتّی عموم کارمندانی که سختی های اصلی این جهاد بزرگ بر دوش آنها افتاده است. سربازان جهاد اقتصادی و ادراکی دیگر عموم مردم مخصوصا طبقه ضعیفتر هستند. انسان گاهی به این چهره های زحمتکش نگاه میکند و به وضعیت نابسامان برخی از آنها مینگرد احساس رقّت پیدا میکند. 🔸ولی چه باید کرد؟! اگر رهبران ما تشخیص داده اند که باید به این راه ادامه داد لااقل دو امر را باید انجام دهند. یکی اینکه واقعا این شرایط جنگی را برای مردم تشریح کنند و به آنها بصیرت، احساس رشادت و مجاهدت بدهند. آنها را قانع کنند که در حال جهادی بزرگ هستند؛ امری که ارزش تحمّل این مشکلات را دارد. خدا از آنها راضی است. وطن از آنها راضی است. ⛔️چرا در این نبرد بزرگ ادراکی و اقتصادی تلاشهای خود را مضاعف نمیکنند؟! چرا با مردم صادقانه و بی پرده سخن نمیگویند؟! اینها محرم نیستند؟! به جای تصمیمات محفلی برای مردم وضعیت را درست تشریح کنند. چرا هنوز در سطح جامعه طبقه محروم احساس نمیکند سرباز جنگی اقتصادی ادراکی است؟! احساس مظلومیت میکند. 🔹دیگر اینکه خودشان نیز طوری زندگی نکنند و از مظاهر حیات مادّی چه در ظاهر و چه در باطن استفاده نکنند که گویا این فشارها فقط بر طبقات پایین قرار است بیاید. کاری کنند هر چند تصنعی که خودشان و خانواده شان هم دردشان بیاید. یخچال خانه ی آنها نیز گاهی از گوشت و برخی امور خالی باشد. 🔸خانواده اش بفهمد که دیگر مثل گذشته هر غذایی، هر وقتی و با هر حجمی نمیتوانند بخورند! هر وسیله ای هر وقتی خواستند نمیتوانند بخرند. خودشان و خانواده شان نیز مانند عموم مردم این فشارها را لمس کنند! آنها نیز به صحنه ی سربازی در این جهاد بزرگ وارد شوند! 🔹این هم باعث تسکین مردم میشود و هم برای خود آنها خوب است. عمق تبعات تصمیماتشان را لمس میکنند. با شکم سیر تصمیم نمیگیرند. عمق تبعات تلاشهایشان در رفع مشکلات را نیز لمس میکنند. صرف اینکه فقط رهبر اصلی جامعه زندگی زاهدانه ای داشته باشد کافی نیست. مسؤولان نظام همه باید اینگونه باشند! 👈باید مخصوصا در شرایط جنگی کنونی به آنها تکلیف شود. یا خودشان از روی وجدان بفهمند باید حتّی المقدور مانند دیگران زندگی کنند! خانواده شان در شرایط فعلی طعم نداری را بچشد! از آن عظیم آسمان و زمین حیا کنند که راحت بخورند و بخوابند و ملّت مستضعفی سختی کشیده اعباء این رسالت عظیم را به تنهایی به دوش بکشند! ✅به این بلوغ برسیم که در شرایط فعلی اسراف و زندگی مرفه و تجملات رهبران و مسئولان این نظام خیانت جنگی است. خیانت! اگر کسی نمیتواند خب خودش کنار بکشد. یا برکنارش کنند. مناصب این نظام مقدس و این راه نورانی را اشغال نکند. برود دنبال دنیای خودش و این چند صباح زندگی دنیایی به چریدن در مراتع این دنیای فانی مشغول شود! 🔻باید طوری شود که خود مسئولان و رهبران نیز مانند عموم مردم بلکه جلوتر از آنها به تنگی بیافتند و از سویدای دل بگویند: «متی نصر اللّه»! این یعنی در مشکلات هم کاملا مانند مردم بلکه گاهی محرومتر از آنها هستند. نه اینکه فقط مومنین به تنگی بیافتند و رهبرانشان چنین اضطراری نداشته باشند. وقتی هم امامان و رهبران و هم مؤمنین یک دل و یک درد و یک صدا شدند نصرت الهی نزدیک خواهد بود🔺 «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ‏ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيب‏»
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۷) «تجزیه و ترکیب زندگی با آیات قرآن کریم» 🔹تلاوتی را شنیدم که با صدایی زیبا از این آیه ی شریفه شروع کرد: «الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ»؛ گویا آهنربایی با یک کشش ملکوتی عجیبی من را به سمت خودش کشید! تجربه ی جدیدی بود. 💡گویا کسی گفت: «قرآن را ندان! قرآن را یاد بگیر!» این آیه را خوانده بودی ولی یاد نگرفته بودی! حالا ببین چه عمق و کششی دارد! قرآن را جریان بده تا وارد مدرسه قرآن شوی. 🔸زندگیت را با استفاده از آیات قرآنی، تجزیه و ترکیب کن تا به عمقی تازه از آن برسی! قرآن را فقط تلاوت نکن! امتداد آیاتش را در زندگیت ببین! قرآن را محقّق کن! 🔹چطور صرف و نحو را اگر صرفا در کتابها بخوانی و در مسائل و جزئیات تمرین نکنی یاد نمیگیری؟! زندگیت را در دل آیات قرآن تجربه کن! 📖وقتی داری حرف میزنی به یاد بیاور که: «إنّ السّمعَ و البصرَ و الفؤادَ کلّ اولئکَ کان عنه مسؤولا» وقتی میخواهی قضاوت کنی بگو: «و اذا حَکَمتُم بین النّاسِ أن تحکُمُوا بالعدل» 📖وقتی پدر و مادرت را میبینی بگو: «و اخفِض لهما جناح الظلِّ من الرحمة»؛ وقتی در خلوت و جلوتی به یاد بیاور: «وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُون‏» 📖وقتی این کرّ و فرّ طواغیت را میبینی یاد بیاور: «لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ * مَتاعٌ قَليلٌ ثُمَّ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهاد» و... 🔻در صحنه های مختلف ببین در مجرای کدام آیه ی قرآنی قرار گرفته ای و اینگونه آیات را تطبیق بده! زندگی با طعم تجزیه و ترکیب قرآنی!🔺
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۸) «ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ» «چرک مردگی قلب» 🔹روزهای بارانی و برفی سعی کنیم لباسهای سفیدمان گلی نشود! اگر شد زود آن را بشوییم. اگر مدّتی ماند و برطرفش نکردیم چرک مرده میشود. دیگر جا خوش میکند! هر کاری کنیم کامل پاک نمیشود! 🔸یکی از روحانیون محترم قبای نویی خریده بود. خودکار در جیبش جوهر پس داده بود. به خشک شویی رفت ولی جواب شنید که دیر آوردی! اگر زودتر می آوردی پاک میشد ولی الآن دیگر نمیشود! دیگر مهمانت است! 💡اینجا بود که مراد از «ثمّ یتوبون من قریب» در آیه ی توبه برایم روشن شد! و باز شاید از همینجاست که خدا توابین را دوست دارد. 🔻رفقا گناه نکنیم! ولی اگر از روی هوای نفس مرتکب شدیم تا چرک مرده نشده زود توبه کنیم!🔺 📖قال الصادق علیه السلام: «مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً أُجِّلَ فِيهَا سَبْعَ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ فَإِنْ قَالَ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي‏ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُ‏ الْقَيُّومُ‏ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ لَمْ تُكْتَبْ عَلَيْهِ» 🔹نگذاریم دلمان به گناه خو بگیرد! نگذاریم طعمش به کام دلمان شیرین بیاید! نگذاریم برای دلمان امری عادی جلوه کند! نگذاریم فراموشمان شود! نگذاریم در دلمان رسوب کند و ته نشین شود! دیگر سخت میشود! ⛔به تدریج طوری میشود که یادمان میرود روزی چه دل صاف و زلالی داشتیم! سر از وادی غفلت- توجیه - انکار و سپس استهزاء در می آوریم! یکی نوشته بود: 📖تو خوابگاه ، یه پتو قهوه ای داریم پنج سال بود نشسته بودیمش!😐 دیروز دادیمش خشک شوییِ خوابگاه امروز که رفتیم گرفتیمش فهمیدیم اصلا قهوه ای نبوده ، سفید بوده 😂
باسمه تبارک و تعالی (۳۳۹) «اغتنام فرصتها» حس درس خوندن بهم دست داد🙂 ولی من بهش دست ندادم ضایع شد بیچاره😁 فک کنم دیگه هیچوقت بهم دست نده ، خیلی ناراحت شد😂 🔹مشکل ما آن است که گمان میکنیم فرصتها دوباره بر میگردند! ولی هیهات! «الفرصة تمرّ مرَّ السَّحاب» این فرصتها مانند ابرهای آسمان فریبنده اند. وقتی نگاه میکنی حرکتی ندارد ولی همینکه به کارت مشغول میشود ناگهان میبینی رفته اند! انسان باید با خودآگاهی کشیک فرصتهایش را بکشد 🔸خیلی از چیزهایی که روزی ماست در اغتنام همین فرصتها نهفته است. مطلب خوبی میشنویم یا به ذهنمان می آید. فریب حافظه مان را نخوریم. یادداشت برداری کنیم. توجّه عمیقتری به موضوعی به ما القاء میشود. همان موقع بایستیم و سعی کنیم آن را هضم کنیم! 🔹گاهی حال معنوی است. همان دَم در آغوشش بگیریم! نگوییم حالا این درسم تمام شود یا فلان شود بعد! نه! در آن غوطه ور شویم! به سجده بیافتیم. چه بسیار نفحه های الاهی است که در ایّام دهر برایمان وزیده ولی بر اثر کفران نعمت از دستشان داده ایم! گرگ لحظات باشیم. امانشان ندهیم! با فرصتها رفیق شویم بیشتر به ما سر میزنند! لأزیدنکم! شانس در خدمت ذهن آماده است! 📖إِذَا ذَكَرَ أَحَدُكُمْ نِعْمَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ شُكْراً لِلَّهِ فَإِنْ كَانَ رَاكِباً فَلْيَنْزِلْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى التُّرَابِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ يَقْدِرُ عَلَى النُّزُولِ لِلشُّهْرَةِ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى قَرَبُوسِهِ وَ إِنْ لَمْ يَقْدِرْ فَلْيَضَعْ خَدَّهُ عَلَى كَفِّهِ‏ ثُمَّ لْيَحْمَدِ اللَّهَ عَلَى مَا أَنْعَمَ عَلَيْه
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۰) «چرا آن حال سابق را ندارم؟!» 🔹چند وقت پیش یکی از دانشجویان عزیز که طلبه شده پرسید چرا آن وقت دریافتهای معنوی خوبی داشته که الآن ندارد؟! چیزی به ذهنم نیامد. امروز بین نماز ظهر و عصر در مسجد یک دفعه بدون فکر قبلی پاسخی برای آن پرسش به ذهنم خطور کرد! 🔸بگو چون آن زمان ادّعائی نداشتی! فقرت را بهتر درک میکردی! گمان میکردی در این کنج پر از ظلمتها و دامهای طریق تنها و دور از شهر خوبانی! احساس اضطرار و مسکنت داشتی! چراغ ففرّوا الی اللّه ات روشنتر بود. همین بود که چیزی در کاسه ی گداییت می انداختند! 🔹حال که وارد حوزه شده ای! ملبّس شده ای! گویا به جایی رسیده ای! نمیتوانی مانند قبل خودت را خیلی دور از کاروان خوبان ببینی تا احساس مسکنت وجودت را بگیرد! با این درسهای طویل دچار نوعی طول امل هم شده ای! گویا به قافله رسیده ای! 🔸از طرفی چون غریب بودی محبوب بودی! تحویلت میگرفتند! دلداریت میدادند! گاهی با خواب یا خاطر خوشی نگهت میداشتند! هوایت را داشتند! الآن که بزرگتر شدی دیگر توقّع از تو بیشتر است. باید بندگی بدون شرط مزد را بیاموزی! 🔹از اینجاست که هر چه یقین انسان بیشتر میشود خوابهایش کمتر میشود! کلاسش بالاتر میرود. میخواهند او را به مرحله ای بالاتر از وادی اخلاص و زلالی وارد کنند و اللّه اعلم! 🔸حالا اگر اذیّتی بگو آن موقع هم چیزی نبودم! توهّم زده ام که بهتر بودم! الآن هم هیچم! آینده هم قرار نیست به جایی برسم! اگر چیزی بوده و هست و خواهد بود همه از فضل اوست. مگر به رویِ دلارایِ یارِ ما ور نی به هیچ وجه دگر کار بر نمی‌آید
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۱) «دولتُنا آخِرُ الدُّوَل» 🔹هلال احمر طالبان افغانستان در کمک به زلزله زدگان ۵۰ هزار دلار را در یک کیسه ی پلاستیکی به ترکیه هدیه داده است! همینقدر که به چنین سطحی از مناسبات بین المللی کشیده شده اند جالب است. از آن تخیّلات آرمانی خود از مقوله ی حکومت بیرون بیایند. 🔸مگر میتوانند این همه مسائل دنیای نوین را حل کنند؟! خداوند متعال نوبت را به اینها هم داد که این سر و صدای سنّی گری و آرمان حکومت صحابه اینها در دنیای کنونی هم بخوابد! ✔شخصی با سر و صدای زیاد و فشار و هُل دادن و بی رحمی کنار ضریح آمده و همه را در آن شلوغی کنار میزد تا به ضریح برسد! یکی از عقلاء که آنجا بود گفت بروید کنار دستش برسد! همه را هلاک کرد! خیال کرده آن جلو چه خبر است! همینکه رسید دستی زد و آرام برگشت!😄 🔹این هم حکایت این طالبانی ها و اخوانیها و لیبرالها و سلطنت طلبها و کمونیستها و... با مقوله ی حکومت است. تا زمانی که نیستند مدام سر و صدایشان بلند است. حالا هم در کشور ما نوبت حکومت آخوندها است! انصافا امتحان بدی پس نداده اند! کتاب صعود چهل ساله را بخوانید! 🔸با همه ی مشکلات نشان داده اند راه عزّت حقیقی و استقلال و آزادی حقیقی این ملّت در همین مسیر است. ان شاء اللّه مقدّمه ی ظهور دولت اهل بیت علیهم السلام باشد. 📖«دَوْلَتُنَا آخِرُ الدُّوَلِ وَ لَنْ‏ يَبْقَ أَهْلُ‏ بَيْتٍ لَهُمْ دَوْلَةٌ إِلَّا مُلِّكُوا قَبْلَنَا لِئَلَّا يَقُولُوا إِذَا رَأَوْا سِيرَتَنَا إِذَا مُلِّكْنَا سِرْنَا مِثْلَ سِيرَةِ هَؤُلَاءِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏»
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۲) «ختنه و مبارزه با نفس» «ختنه نماد نزاع روح، فطرت و جنود عقل با بدن، نفس و جنود جهل» 🔹یادش بخیر اوّلین سفر تبلیغیم به روستاهای دور افتاده جنوب استان کرمان بود! جایی بسیار دور افتاده که گویا فقط زبانشان مانند ما بود! نوعا کپر نشین بودند! مهمان شخصی بودم که به او خان میگفتند. دیدم اهالی جمع نمیشوند لذا پیشنهاد دادم هر شب شخصی شام بدهد و شب بعد از نماز به این بهانه اهالی جمع شوند. 👈همین کار را هم کردند. با خود گفتم من که نمیدانم اینها چه احکامی را بلد نیستند! خوب است یک دوره احکام را از اوّل تا آخر رساله مرور کنم تا اگر چیزی برایشان اشتباه جا افتاده بشنوند و یا بیایند بپرسند! 👈یک شب بحثم رسید به ختنه و گفتم شاید برخی ختنه نشده باشند. گفتنش ضرری ندارد! همانجا در محفلی که شب صحبت میکردم یک دفعه به دور از روحیه ام شوخی ام گرفت! زن و مرد و پیر و جوان جمع بودند! 👈گفتم اگر کسی ختنه نشده باشد سنّش هر چقدر هم شده باشد باید ختنه شود! بعد رو کردم به این جناب خان و گفتم مثلا همین خان!😳 اگر تا حالا ختنه نشده باشد باید ختنه شود!😁😂 👈دیدم همینطور سرخ شد و آن عقب جوانها هم میخندیدند! بعدا متوجّه شدم خیلی ناراحت شده😠 از او دلجویی کردم و گفت نه حاج آقا اگر کسی غیر شما میگفت خیلی ناراحت میشدم!😕
⚪خلاصه همیشه در ذهنم بود فلسفه ی این درجه از اهمیت ختنه در بین ادیان ابراهیمی چیست؟! آخر چرا اینقدر روی آن حساسیت به خرج داده اند! عادی نیست! افرادی که با عهدین آشنا باشند متوجّه میشوند چقدر ادیان ابراهیمی روی این مسأله حساسیت به خرج داده اند! مثلا در سفر پیدایش تورات ختنه نشانه ی عهد الهی با ابراهیم علی نبیّنا و آله و علیه السلام بیان شده و شخصی که ختنه نشود مطرود دانسته شده است. 👈البته بعدا در مسیحیت این حکم که از ضروریّات یهودیت بود توسّط پولس با نظریه ی ختنه ی معنوی نقض شده و امروزه مسیحیان که عمدتا از جنتیلهای غیر بنی اسرائیلی هستند آن را برای خودشان واجب نمیدانند. 👈به گمان آنها دلیلی برای وجوب احکام قوم بنی اسرائیل برای دیگر اقوامی که مسیحی میشوند وجود ندارد! 🔹ولی با ظهور اسلام هر چند در قرآن کریم در این زمینه مطلبی نیامده ولی در سنّت قطعی اسلامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را سنّت انبیاء الهی دانسته و از واجبات اسلام شد. خود ایشان حسنین علیهما السلام را در روز هفتم ختنه کرده و عقیقه دادند. البته در یهودیت روز هشتم مطرح شده است. ✋ولی واقعا سرّ این حکم چیست؟! چرا اینقدر روی آن حساسیت به خرج داده اند؟! در روایات جستوجو میکردم. ⚪مرحوم کلینی در باب التطهیر روایات ختنه را گردآوری کرده است. در آن تعابیری مانند: «مِنَ الْحَنِيفِيَّةِ الْخِتَانُ» و یا «خِتانُ الغُلامِ من السنَّة» آمده است. در نقل دیگری ضمن نقل جریانی این ختنه در مورد حضرت اسحاق علیه السلام نقل شده که به واسطه ی خطای مادرش در تمسخر هاجر آمد که: 📖«أَذِقْهُ حَرَّ الْحَدِيدِ قَالَ فَخَتَنَهُ‏ إِبْرَاهِيمُ بِالْحَدِيدِ فَجَرَتِ السُّنَّةُ بِالْخِتَانِ فِي إِسْحَاقَ بَعْدَ ذَلِك‏» 👈ولی این هم نافی وجود حکمتی دیگر نبوده و نشان نمیدهد که قبل از آن هم نبوده! وجه اهمیت بالای آن را هم نشان نمیدهد. بلکه ظاهر روایات آن است که در بین همه ی انبیاء الهی جریان داشته است. 👈از همین رو انسان اغلف به نوعی نماد انسان بیرون از حوزه ی ربوبیت تشریعی خداوند متعال و بیرون از حوزه ی رحمت خاصه ی الهی معرفی شده است. 🔹در هر حال این پرسش همیشه با من بود تا اینکه امشب در باب بیست و یک تا بیست و سه انجیل برنابا به گونه ای حلّ شد! حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام با حواریون به اطراف و اکناف میرفت و شفا میداد. جایی زنی کنعانی ناله کنان خودش را به حضرت رساند که ای عیسی ای پسر داوود! دختر مجنون من را شفا بده! حضرت چون آنها از اقوام نامختون بودند هیچ پاسخی به او نداد! 👈زن ناله میکرد و میگفت به من رحم کن! حواریّون منقلب شدند و گفتند کاری بکن! حضرت گفت من تنها به سوی بنی اسرائیل مبعوث شده ام! بعد در کلامی تکان دهنده این نامختونان را به سگ تشبیه کرد و فرمود: 📖«خوب نیست نان از دست کودکان گرفته و برای سگان انداخته شود»! 👈زن هم که دلی شکسته و بیدار داشت گفت: «سگان هم از خورده هایی که از سفره ی صاحبشان میریزد میخورند!» اینجا بود که حضرت گویا منقلب شد و گفت تو زن با ایمانی هستی! فرزندش را شفا داد و زن و خویشانش به خدای اسرائیل ایمان آوردند و تابع شریعت حضرت موسی علیه السلام شدند. 👈بعد از آن حورایّون پرسیدند چرا به آن زن گفتی شما مثل سگ هستید؟! گویا توقّع نداشتند! حضرت وقتی شنید گفت کسی که ختنه نمیشود در عالم معنا از سگ هم بدتر است! 👈صاحب سگ هر چقدر هم او را کتک بزند و بد رفتاری کند ولی همینکه تکه نانی به او میدهد سگ با خوش رویی و وفاداری همیشه نزد او و در خدمت اوست! ولی این انسانهای نامختون با این همه لطف و کرم خداوند متعال اینچنین از عهد خداوند با بنده اش ابراهیم دوری میکند! ختنه پیمانی ابدی بین خدا و ابراهیم است!
⚪گویا هنوز حواریّون مسأله برایشان حل نشده بود! اینجا بود که حضرت نزدیک کوهی مشرف بر صور نشسته و فلسفه ی ختنه را برایشان باز کرد! رفقا این فصل ۲۳ خیلی قابل توجه است. در آن حقیقت نسبت فطرت و نفس و رابطه ی روح و بدن و مسأله نفخت فیه من روحی به زیبایی هر چه تمامتر باز شده است. 👈حضرت فرمود سرّ این عهد به قبل از حضرت ابراهیم برمیگردد! جریان از حضرت آدم آغاز شد! وقتی از آن غذای ممنوعه خورد در واقع مبارزه ی تن و روح آغاز شد! 👈این بدن او بود که بر علیه روحش عصیان کرد! گویا شیطان از راه بدن حضرت را فریب داد! اینجا بود که حضرت آدم علیه السلام تکه سنگی را شکسته و لبه ی تیز آن را به دست گرفت و قسم خورد حال که دشمنش را شناخته او را خواهد برید! 👈جبرئیل عتاب کرد و حضرت گفت چون به خداوند متعال قسم خورده این کار را خواهد کرد و نمیخواهد از انسانهای دروغگو شمرده شود! ✅اینجا بود که برای آنکه قسم حضرت شکسته نشود فرشته الهی همان زیادی بدن انسان در ناحیه ی ختنه گاه را به او نشان داد و گفت همان را ببُر و با آن قسمت را ادا کن! اینجا بود که سنّت ختنه نسل حضرت آدم آغاز شد! هر انسانی که بدن خود را از حضرت آدم به ارث برده لازم است قسم حضرت آدم را ادا کند! 👈آدم پسرانش را نیز ختنه میکرد و این سنّت بین انسانها بود تا آنکه بت پرستی بین انسانها طوری شایع شد که جز تعداد اندکی که در زمان حضرت ابراهیم بر این سنّت باقی مانده بودند بقیه دیگر اغلف مانده بودند! 👈خداوند متعال دوباره این جریان را به حضرت ابراهیم علیه السلام یاد آوری کرد و گفت اگر کسی به این پیمان باقی نماند تا ابد از آن فردوس برین محروم خواهد ماند! 🔹در اینجا بود که حضرت عیسی علیه السلام تأویل عمیق جریان ختنه را آغاز کردند. این قسمت یکی از فاخرترین متون دینی در زمینه فلسفه مبارزه با نفس و بدن و نزاع فطرت و نفس است. به دلیل اهمیت آن عین عبارات این قسمت را نقل میکنم: 📖«روح بسیار آماده برای خدمت به خداست! اما تن در انجام آن سست است. بر هر که از خدا پروا دارد لازم است نیک بنگرد که تن چیست و اصل آن از کجا بوده و بازگشت آن به کجاست؟! خدا تن را از گِل زمین آفرید! سپس با نفخه ای در آن نفس حیات در او دمید! 📖پس هر وقت تن مانع از خدمت خداوند شود باید همچون گِل پایمال و لگدکوب گردد. زیرا هر کس نفس خود را در این جهان دشمن بدارد آن را در حیات جاودانی خواهد یافت. اما ویژگی تن اکنون از خواستهای او آشکار است و آن اینکه دشمن سرسخت هر گونه خوبی است. چون او فقط به گناه تمایل دارد. 📖پس آیا انسان باید برای خشنودی یکی از دشمنانش خشنودی خداوند آفریدگار خود را ترک کند؟ در این خوب بیاندیشید. همه ی قدّیسین و پیغمبران برای خدمت به خدا دشمنان تن خود بودند. به همین دلیل با آمادگی و رغبت به سوی مرگ خویش رفتند. تا از شریعت خداوند که به بنده اش موسی داده شده بود تخطّی نکرده و خدایان دروغین و دروغگو را خدمت ننموده باشند. 📖الیاس را به یاد آرید که به اماکن بیابانی کوهها گریخت در حالی که فقط گیاه میخورد و پوست بز را ردای خود کرده بود. آه، چه بسیار روزها که چیزی نخورد؛ آه، چه سرماهای شدیدی که تحمل نکرد؛ آه، چه بسیار بارانی که او را تَر نکرد؛ و مدت هفت سال ظلم فراوان ایزابل ناپاک را تحمل نمود. 📖الیشع را به یاد آرید که نان جو می خورد و خشن ترین لباس را می پوشید. 🔻به راستی به شما میگویم که آنها چون از خوار کردن تن نترسیدند پادشاهان و امیران را به وحشتی عظیم ترسانیدند🔺 📖همین برای خوار داشتن تن بس است؛ ای مردم اگر به قبرها نگاه کنید در می یابید که تن چیست؟!» انتهی. در فصل بعدی این فرازهای مهم ادامه پیدا کرده که خودتان رجوع بفرمایید. ✔قرینه ی این برداشت آیه ۱۶ از فصل دهم سفر تثنیه میتواند باشد که صراحتا از لزوم ختنه کردن قلب سخن به میان آمده است. بلکه حتی شاید آیه ی (قلوبنا غلف) در همین فضای قلب مختون و قلب اغلف قابل معنا باشد. همچنین قرینه ی دیگر آنچه در انجیل برنابا آمده نقل عیاشی از امام صادق علیه السلام ذیل آیه ی (فبدت لهما سوآتُهما) است که حضرت میفرماید تا قبل از خوردن از شجره ممنوعه عورتشان آشکار نبود! یک دفعه برایشان آشکار شد! صحبت از این نکته ها میتواند داشته باشد. 💡به همین مناسبت به ذهنم خطور کرد مطلبی در شماره دیگری در زمینه نزاع فطرت و نفس یا روح و بدن بنویسم. این بحث ادامه دارد ...