eitaa logo
بذل الخاطر
937 دنبال‌کننده
885 عکس
1 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و شاید کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۲) «ختنه و مبارزه با نفس» «ختنه نماد نزاع روح، فطرت و جنود عقل با بدن، نفس و جنود جهل» 🔹یادش بخیر اوّلین سفر تبلیغیم به روستاهای دور افتاده جنوب استان کرمان بود! جایی بسیار دور افتاده که گویا فقط زبانشان مانند ما بود! نوعا کپر نشین بودند! مهمان شخصی بودم که به او خان میگفتند. دیدم اهالی جمع نمیشوند لذا پیشنهاد دادم هر شب شخصی شام بدهد و شب بعد از نماز به این بهانه اهالی جمع شوند. 👈همین کار را هم کردند. با خود گفتم من که نمیدانم اینها چه احکامی را بلد نیستند! خوب است یک دوره احکام را از اوّل تا آخر رساله مرور کنم تا اگر چیزی برایشان اشتباه جا افتاده بشنوند و یا بیایند بپرسند! 👈یک شب بحثم رسید به ختنه و گفتم شاید برخی ختنه نشده باشند. گفتنش ضرری ندارد! همانجا در محفلی که شب صحبت میکردم یک دفعه به دور از روحیه ام شوخی ام گرفت! زن و مرد و پیر و جوان جمع بودند! 👈گفتم اگر کسی ختنه نشده باشد سنّش هر چقدر هم شده باشد باید ختنه شود! بعد رو کردم به این جناب خان و گفتم مثلا همین خان!😳 اگر تا حالا ختنه نشده باشد باید ختنه شود!😁😂 👈دیدم همینطور سرخ شد و آن عقب جوانها هم میخندیدند! بعدا متوجّه شدم خیلی ناراحت شده😠 از او دلجویی کردم و گفت نه حاج آقا اگر کسی غیر شما میگفت خیلی ناراحت میشدم!😕
⚪خلاصه همیشه در ذهنم بود فلسفه ی این درجه از اهمیت ختنه در بین ادیان ابراهیمی چیست؟! آخر چرا اینقدر روی آن حساسیت به خرج داده اند! عادی نیست! افرادی که با عهدین آشنا باشند متوجّه میشوند چقدر ادیان ابراهیمی روی این مسأله حساسیت به خرج داده اند! مثلا در سفر پیدایش تورات ختنه نشانه ی عهد الهی با ابراهیم علی نبیّنا و آله و علیه السلام بیان شده و شخصی که ختنه نشود مطرود دانسته شده است. 👈البته بعدا در مسیحیت این حکم که از ضروریّات یهودیت بود توسّط پولس با نظریه ی ختنه ی معنوی نقض شده و امروزه مسیحیان که عمدتا از جنتیلهای غیر بنی اسرائیلی هستند آن را برای خودشان واجب نمیدانند. 👈به گمان آنها دلیلی برای وجوب احکام قوم بنی اسرائیل برای دیگر اقوامی که مسیحی میشوند وجود ندارد! 🔹ولی با ظهور اسلام هر چند در قرآن کریم در این زمینه مطلبی نیامده ولی در سنّت قطعی اسلامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را سنّت انبیاء الهی دانسته و از واجبات اسلام شد. خود ایشان حسنین علیهما السلام را در روز هفتم ختنه کرده و عقیقه دادند. البته در یهودیت روز هشتم مطرح شده است. ✋ولی واقعا سرّ این حکم چیست؟! چرا اینقدر روی آن حساسیت به خرج داده اند؟! در روایات جستوجو میکردم. ⚪مرحوم کلینی در باب التطهیر روایات ختنه را گردآوری کرده است. در آن تعابیری مانند: «مِنَ الْحَنِيفِيَّةِ الْخِتَانُ» و یا «خِتانُ الغُلامِ من السنَّة» آمده است. در نقل دیگری ضمن نقل جریانی این ختنه در مورد حضرت اسحاق علیه السلام نقل شده که به واسطه ی خطای مادرش در تمسخر هاجر آمد که: 📖«أَذِقْهُ حَرَّ الْحَدِيدِ قَالَ فَخَتَنَهُ‏ إِبْرَاهِيمُ بِالْحَدِيدِ فَجَرَتِ السُّنَّةُ بِالْخِتَانِ فِي إِسْحَاقَ بَعْدَ ذَلِك‏» 👈ولی این هم نافی وجود حکمتی دیگر نبوده و نشان نمیدهد که قبل از آن هم نبوده! وجه اهمیت بالای آن را هم نشان نمیدهد. بلکه ظاهر روایات آن است که در بین همه ی انبیاء الهی جریان داشته است. 👈از همین رو انسان اغلف به نوعی نماد انسان بیرون از حوزه ی ربوبیت تشریعی خداوند متعال و بیرون از حوزه ی رحمت خاصه ی الهی معرفی شده است. 🔹در هر حال این پرسش همیشه با من بود تا اینکه امشب در باب بیست و یک تا بیست و سه انجیل برنابا به گونه ای حلّ شد! حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام با حواریون به اطراف و اکناف میرفت و شفا میداد. جایی زنی کنعانی ناله کنان خودش را به حضرت رساند که ای عیسی ای پسر داوود! دختر مجنون من را شفا بده! حضرت چون آنها از اقوام نامختون بودند هیچ پاسخی به او نداد! 👈زن ناله میکرد و میگفت به من رحم کن! حواریّون منقلب شدند و گفتند کاری بکن! حضرت گفت من تنها به سوی بنی اسرائیل مبعوث شده ام! بعد در کلامی تکان دهنده این نامختونان را به سگ تشبیه کرد و فرمود: 📖«خوب نیست نان از دست کودکان گرفته و برای سگان انداخته شود»! 👈زن هم که دلی شکسته و بیدار داشت گفت: «سگان هم از خورده هایی که از سفره ی صاحبشان میریزد میخورند!» اینجا بود که حضرت گویا منقلب شد و گفت تو زن با ایمانی هستی! فرزندش را شفا داد و زن و خویشانش به خدای اسرائیل ایمان آوردند و تابع شریعت حضرت موسی علیه السلام شدند. 👈بعد از آن حورایّون پرسیدند چرا به آن زن گفتی شما مثل سگ هستید؟! گویا توقّع نداشتند! حضرت وقتی شنید گفت کسی که ختنه نمیشود در عالم معنا از سگ هم بدتر است! 👈صاحب سگ هر چقدر هم او را کتک بزند و بد رفتاری کند ولی همینکه تکه نانی به او میدهد سگ با خوش رویی و وفاداری همیشه نزد او و در خدمت اوست! ولی این انسانهای نامختون با این همه لطف و کرم خداوند متعال اینچنین از عهد خداوند با بنده اش ابراهیم دوری میکند! ختنه پیمانی ابدی بین خدا و ابراهیم است!
⚪گویا هنوز حواریّون مسأله برایشان حل نشده بود! اینجا بود که حضرت نزدیک کوهی مشرف بر صور نشسته و فلسفه ی ختنه را برایشان باز کرد! رفقا این فصل ۲۳ خیلی قابل توجه است. در آن حقیقت نسبت فطرت و نفس و رابطه ی روح و بدن و مسأله نفخت فیه من روحی به زیبایی هر چه تمامتر باز شده است. 👈حضرت فرمود سرّ این عهد به قبل از حضرت ابراهیم برمیگردد! جریان از حضرت آدم آغاز شد! وقتی از آن غذای ممنوعه خورد در واقع مبارزه ی تن و روح آغاز شد! 👈این بدن او بود که بر علیه روحش عصیان کرد! گویا شیطان از راه بدن حضرت را فریب داد! اینجا بود که حضرت آدم علیه السلام تکه سنگی را شکسته و لبه ی تیز آن را به دست گرفت و قسم خورد حال که دشمنش را شناخته او را خواهد برید! 👈جبرئیل عتاب کرد و حضرت گفت چون به خداوند متعال قسم خورده این کار را خواهد کرد و نمیخواهد از انسانهای دروغگو شمرده شود! ✅اینجا بود که برای آنکه قسم حضرت شکسته نشود فرشته الهی همان زیادی بدن انسان در ناحیه ی ختنه گاه را به او نشان داد و گفت همان را ببُر و با آن قسمت را ادا کن! اینجا بود که سنّت ختنه نسل حضرت آدم آغاز شد! هر انسانی که بدن خود را از حضرت آدم به ارث برده لازم است قسم حضرت آدم را ادا کند! 👈آدم پسرانش را نیز ختنه میکرد و این سنّت بین انسانها بود تا آنکه بت پرستی بین انسانها طوری شایع شد که جز تعداد اندکی که در زمان حضرت ابراهیم بر این سنّت باقی مانده بودند بقیه دیگر اغلف مانده بودند! 👈خداوند متعال دوباره این جریان را به حضرت ابراهیم علیه السلام یاد آوری کرد و گفت اگر کسی به این پیمان باقی نماند تا ابد از آن فردوس برین محروم خواهد ماند! 🔹در اینجا بود که حضرت عیسی علیه السلام تأویل عمیق جریان ختنه را آغاز کردند. این قسمت یکی از فاخرترین متون دینی در زمینه فلسفه مبارزه با نفس و بدن و نزاع فطرت و نفس است. به دلیل اهمیت آن عین عبارات این قسمت را نقل میکنم: 📖«روح بسیار آماده برای خدمت به خداست! اما تن در انجام آن سست است. بر هر که از خدا پروا دارد لازم است نیک بنگرد که تن چیست و اصل آن از کجا بوده و بازگشت آن به کجاست؟! خدا تن را از گِل زمین آفرید! سپس با نفخه ای در آن نفس حیات در او دمید! 📖پس هر وقت تن مانع از خدمت خداوند شود باید همچون گِل پایمال و لگدکوب گردد. زیرا هر کس نفس خود را در این جهان دشمن بدارد آن را در حیات جاودانی خواهد یافت. اما ویژگی تن اکنون از خواستهای او آشکار است و آن اینکه دشمن سرسخت هر گونه خوبی است. چون او فقط به گناه تمایل دارد. 📖پس آیا انسان باید برای خشنودی یکی از دشمنانش خشنودی خداوند آفریدگار خود را ترک کند؟ در این خوب بیاندیشید. همه ی قدّیسین و پیغمبران برای خدمت به خدا دشمنان تن خود بودند. به همین دلیل با آمادگی و رغبت به سوی مرگ خویش رفتند. تا از شریعت خداوند که به بنده اش موسی داده شده بود تخطّی نکرده و خدایان دروغین و دروغگو را خدمت ننموده باشند. 📖الیاس را به یاد آرید که به اماکن بیابانی کوهها گریخت در حالی که فقط گیاه میخورد و پوست بز را ردای خود کرده بود. آه، چه بسیار روزها که چیزی نخورد؛ آه، چه سرماهای شدیدی که تحمل نکرد؛ آه، چه بسیار بارانی که او را تَر نکرد؛ و مدت هفت سال ظلم فراوان ایزابل ناپاک را تحمل نمود. 📖الیشع را به یاد آرید که نان جو می خورد و خشن ترین لباس را می پوشید. 🔻به راستی به شما میگویم که آنها چون از خوار کردن تن نترسیدند پادشاهان و امیران را به وحشتی عظیم ترسانیدند🔺 📖همین برای خوار داشتن تن بس است؛ ای مردم اگر به قبرها نگاه کنید در می یابید که تن چیست؟!» انتهی. در فصل بعدی این فرازهای مهم ادامه پیدا کرده که خودتان رجوع بفرمایید. ✔قرینه ی این برداشت آیه ۱۶ از فصل دهم سفر تثنیه میتواند باشد که صراحتا از لزوم ختنه کردن قلب سخن به میان آمده است. بلکه حتی شاید آیه ی (قلوبنا غلف) در همین فضای قلب مختون و قلب اغلف قابل معنا باشد. همچنین قرینه ی دیگر آنچه در انجیل برنابا آمده نقل عیاشی از امام صادق علیه السلام ذیل آیه ی (فبدت لهما سوآتُهما) است که حضرت میفرماید تا قبل از خوردن از شجره ممنوعه عورتشان آشکار نبود! یک دفعه برایشان آشکار شد! صحبت از این نکته ها میتواند داشته باشد. 💡به همین مناسبت به ذهنم خطور کرد مطلبی در شماره دیگری در زمینه نزاع فطرت و نفس یا روح و بدن بنویسم. این بحث ادامه دارد ...
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۳) «سلسله مراتب عزرائیلی و ساختارهای پوست موزی» 🔹برای برخی همکاری های علمی در جایی حاضر میشوم. چند تا اتاق نزدیک به هم در چند متر فضا بیشتر نیست! امروز نامه ای را مسؤولی آورد که اتاقش آن طرف است و در آن نامه مسؤول نمیدانم چه ذیل کلام مسؤول بهمان چه چیزی نوشته بود و به ما ارجاع داده بود!😳 🔸در چند متر فضا با چند اتاق کنار هم چند واسطه خورده بود! حالا نکاتی به این مسؤول میگفتیم و ایشان هم میرفت به مسؤول دیگر میگفت و همینطور تا رئیس! معمولا هم درست مفاهمه برقرار نمیشود! ✋گاهی وقتی اینها را انسان میبیند احساس پاسکاری و مسؤولیّت گریزی به انسان دست میدهد. 🔻شخصی گفت: برو به علی بگو به نقی بگه به تقی بگه به ولی بگه به کدخدا بگه فلان بکنه! این هم گیج شد و گفت: خدایا به جبرائیل بگو به اسرافیل بگه به میکائیل بگه به عزرائیل بگه شرّ اینو از سر ما کم کنه!😄😂🔺 🔹اخیرا هم گویا بودجه ی بیشتری گرفته و ترفیع رتبه ی اداری پیدا کرده اند! این اتاقهای راهروی اینجا را که میبینم یاد پوست موزی می افتم که شخصی آن را دید و گفت ای وای باز باید زمین بخورم! این فضاها و بودجه ها که می آید خودش شغل و کار و عنوان و پیچیدگی می آفریند! ⛔گویا اینها سوار انسان و انتخاب او میشوند و اموری را بر او تحمیل میکنند نه اینکه انسان آگاهانه متناسب با نیازهایش دست به جعل عناوین و تأسیس مشاغل و کارها و استفاده از اتاقها و مانند آن بزند. گاهی یک اتاق بیشتر و یک بودجه بیشتر در این فضاها یعنی یک پیچیدگی بیشتر! 💡به ذهنم خطور کرد اینها را سلسله مراتب عزرائیلی و ساختارهای پوست موزی بنامم.
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۴) «فقه حضرت عبّاسی و فقه برگ تره ای» 🔹فاضلی گفت بر اساس موازین فقهی تحصیل استطاعت حجّ واجب نیست. لذا اگر زنی بعد از سالها انتظار با مشقّتی تمام به حج مشرّف شد ولی دید ایّام عادت ماهیانه ی اوست لازم نیست زحمت بالا آوردن لیوان آب و خوردن قرص جلوگیری را متحمّل شود! معذور است!😒 🔸به ایشان عرض کردم حضرت عبّاسی این هم شد فقه؟! حالا خودت برو مشکل صناعتی اش را اگر توانستی حل کن ولی مشکل حضرت عبّاسی من به این راحتی حل نمیشود!😄 🔻اسم این را «فقه حضرت عبّاسی» گذاشته ام! فقهی که در برابر فقه صناعتی سعی در بیدار کردن انصاف و عقل سلیم و ذوق دینی و فرضیه گرفتن از آن دارد. آری این فقه حجّت گرای اتو کشیده ی صناعتی اجتهادی را باید در مباحث فلسفه فقه در بوته ی نقدهای عمیق قرار دهیم🔺 🔸برای یک مراسم روضه رفتم سبزی فروشی مقدار زیادی سبزی و برگ تره خریدم. وارد آسانسور شدم دیدم یک برگه تره بزرگ در آسانسور افتاده!😐 تا حالا ندیده بودم چیزی شبیه این در آسانسور بیافتد! حالا من که میدانم این را من اینجا نیانداخته ام! ولی دیگرانی که نمیدانند و بعدا ببینند یا مطلع شوند چه قضاوتی دارند؟! 💡اینجا بود که به ذهنم خطور کرد: «این هم از فقه برگ تره ای؟!» 🔹در مورد فقه واقع گرای قرینه محور پژوهشی نیز نباید مبالغه کرد! آن هم باید آسیب شناسی شود. شاید من بتوانم اینجا با اندیشه ی حجّتگرا خود را در نگاه دیگران تبرئه کنم ولی با اندیشه ی واقعگرا به این سادگی ها نمیتوانم! 🔻امروز بیش از نیاز به فقیه گاهی نیازمند فیلسوف فقه برای ارتقاء روشهای انسانی فهم دین هستیم!🔺
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۵) «برخی شاخصه های انسان خر مقدّس» 🔹خانواده ای به دنبال وصلت با خانواده دیگری بود! با یک حالتی گفت فقط آدمهای مقدّسی هستند! گفتم مقدّس بودن دو معنا دارد! یکی خر مقدّس بودن و دیگر با تقوا بودن! اگر اوّلی است بد است و اگر دوّمی است خوب است. ✋از دیر باز در عرف مردم دو سبک دینداری متفاوت شناخته شده است. یکی خر مقدّسها و دیگر انسانهای با تقوا! ✅خر مقدّسها معمولا انسانهای متعصّبی هستند که غیر از خودشان را تحقیر میکنند. دامنه ی نجات در نگاه آنها تنگ بوده و نسبت به دیگران بد بین اند! ✅خر مقدّسها گاهی عادات، اخلاق، وسواسها و بیماریهای فکری، رفتاری و شخصیتی خود را در قالب تبعیّت از احکام دینی بروز داده و چهره ای دینی به آن میدهند! ✅خر مقدّسها انسانهای عاقلی نبوده و توان درک تزاحمات و جرح و تعدیل بین مصالح و مفاسد را ندارند! از همینجاست که در واقع نوعی حماقت، کم شعوری و دیوانگی دارند! از فهم مقاصد شریعت عاجزند. ✅خر مقدّسها دنبال ظواهر بوده و از آنها لذّت میبرند و معمولا انسانهای معنوی، متفکّر و عمیقی نیستند. به خاطر همین زمینه ی وسواسی شدن در طهارت و نجاست و قرائت و حرام و حلالها را زیاد دارند. ✅خر مقدّسها برای هیچ کسی جاذبیّت نداشته و فطرتها را به سمت خود جذب نمیکنند. انسانهای حتی متدیّن را میتوانند از دین بیزار کنند. ✅خر مقدّسها حتّی میانه ی خوبی با علما و انسانهای با تقوای واقعی ندارند. گویا آنها را رقیب خودشان میدانند تا مرجع خود! همچون خوارجند! ...
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۶) «الْمَعُونَةُ عَلَى قَدْرِ الْمَئُونَةِ» 💰یکی از نزدیکان میگفت بعد از سالها فرمول پولدار شدن را کشف کرده ام! اینکه حسابی وام بگیرم و قرض کنم و بزنم به کار! واقعا شروع به کار که کردم خودش از آنجایی که فکرش را نمیکنم داده میشود! گفتم اینکه از مضامین مشهور دینی است! 🔸مرحوم صدوق در فقیه از امام باقر علیه السلام نقل میکند کمک آسمانی برای انسانها به اندازه ی نیازهایی که برایشان در زندگی ایجاد میشود نازل میشود: «الْمَعُونَةُ تَنْزِلُ‏ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى قَدْرِ الْمَئُونَةِ» نقلهای دیگر هم دارد؛ حقیقتی مجرّب است 🔹حالا عرض میکنم این ازدیاد روزیهای آسمانی فقط در زمینه مادیات نیست در امور علمی و معنوی هم همینطور است. خود را به کاری بزن و حرکتی کن تا برکت و رزقی نازل شود. این هم مجرّب است. هم در امور علمی و هم معنوی! حالا در امور علمی فعلا عرض میکنم. رفقا نگوییم چیزی نمیدانم! دست به قلم بشوید! کار بزرگی را شروع کنید! 📖«إِنَّ اللَّهَ جَوَادٌ يُحِبُّ الْجُودَ وَ مَعَالِيَ‏ الْأُمُورِ وَ يَكْرَهُ سَفْسَافَهَا» ✋همینکه واردش شدید و فقر و نیازتان آشکار شد رزق الهی من حیث لا یحتسب برایتان می آید! گویا کاسه ی وجودتان را به سمت آسمان میگیرید تا چیزی درونش بیاندازند! 🔸این چند روز به اصرار برخی عزیزان بذل الخاطرها را کوتاهتر مینویسم. سعی میکنم در یک صفحه تمام شود! بالعیان دیده ام رزق علمی ام کمتر شده! مطالبی که میدانم خیلی کشش و عمق دارد و خیلی چیزها میتواند به ذهنم خطور کند ولی چون نیازم را به اندازه ی یک صفحه محدود کرده ام دیگر به ذهنم نمی آید!
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۷) «استعاره قرآنی أخوّت» 🔹از قبل برایم جالب بود چه استعاره ی شناختی مطلوبی از رابطه ی اصلاح طلبها و اصولگرایان میتوان ترسیم کرد تا منجر به تفرقه نشده و بتواند معنای اختلاف را به شکل مشروعی ترسیم نماید؟ همانکه امروزه در نظریّه ی استعاره های مفهومی لیکاف-جانسون مورد تأکید قرار گرفته است. 🔸آیا از طرفی با طیفی متعصّب، غرب زده، ضعیف الایمان، بی اعتقاد به اصول انقلاب و... مواجهیم و از طرف دیگر با طیفی از متحجّرین، مقدّس مآبان، تمامیت خواهان، افراطی ها و... ؟! همه اش مفاهیمی است که باعث تفرقه میشود. تفرقه ای که در نگاه قرآنی گناه کبیره جامعه ی دینی است. 🔹پس چطور این دو جریان یک دیگر را نگاه کنند؟! به شکل اتّفاقی از باد اسپنسر معروف به پاگنده در مورد ترنسل هیل هم بازی مشهورش مطلبی دیدم که مسأله را حلّ کرد. به گونه ای فهمی عمیقتر از آیه ی شریفه بود: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ‏ أَخَوَيْكُم‏» 🔻ترنس مثل برادرم است و مانند برادران دیگر ما هم لزوما همیشه با هم موافق نیستیم و او گاهی اوقات می‌تواند موی دماغ باشد! فکر کنم ارتباط ما در فیلم‌هایمان منعکس شده، اما او می‌تواند همیشه روی من حساب کند، همان طور که من این کار را می‌کنم. همیشه از همکاری با هم لذت می‌بردیم. شاید برای همین است که در این همه فیلم با هم کار کردیم🔺 🔸باید به این بلوغ دینی برسیم که برادر یکدیگریم! اختلاف منجر به سوء استفاده دشمن نشود. هیچ چیزی جای برادر را نمیگیرد! برادر با برادرش مهربان است؛ صبرش زیاد است؛ نواقصش را میپوشاند؛ رویش حساب میکند و...
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۸) «استهزاء نمادهای فرهنگی» 🔹سر سفره ناهار پاندای کونگفوکار شروع شد. یکی از بچه ها گفت عمو این را چین ساخته؟! گفتم نه آمریکا ساخته! پرسید چرا آمریکا برای چین ساخته؟!😕 دیدم پرسش دقیقی است. به خودش که نه ولی به پدرش این مضمون را گفتم که میدانی چرا ساخته؟! 🔸میخواهند پدیده «ووشیا» که سمبل تمدّنی فرهنگ شرقی است را تحقیر کنند! میخواهند شخصیت امثال استاد اودوی و شیفو را به استهزاء بکشانند. ✔مهارتهای نمادین مبارزه ای شامل کونگفو، دستیابی به نیروی درون، تونایی حرکت سریع و سبک، استفاده از اشیاء معمولی به عنوان اسلحه نبرد و احاطه به نقاط حساس بدن برای زدن ضربات کاری و هدفمند را مبتذل کنند! 🔻این پویانمایی در باطن اگر دقّت کنی با پیش فرض گرفتن نوعی تفوّق فرهنگ آمریکایی در حال تحقیر فرهنگ چینی و نمادهای آن است!🔺 👈شبیه همان فیلمهای پاگنده ی آمریکایی که یکی جلویش مدام کاراته بازی میکرد و این هم همینطوری نگاهش میکرد و بعد با یک مشت در ملاجش تحقیرش میکرد! 👈اینها همه در باطنش نوعی غرور و تکبّر انسان آمریکایی و ابراز تفوّق فرهنگ آنها را میخواهد جلوه دهد. هیچ نور و حقیقتی هم در آن نیست! همه اش تخیّل و نفسانیّت و غرور است. 🔹اینها حتّی بارزترین نشانه های فرهنگ منحطّ خودشان را هم با تکبّر و غرور برایمان روایت میکنند! پویانمایی وایکینگها را ببینید! اجداد این انگلیسیها انسانهای دور از تمدّن و راهزنانی بیش نبودند. ببینید چطور زندگی منحطّشان را برای ما روایت میکنند! ممکن است بگوییم ای کاش اجداد ما هم اینطور بودند!😐 فریبمان میدهند!
باسمه تبارک و تعالی (۳۴۹) «نشانه های پستی حیات دنیا!» 🔹با یکی از بستگان چغر با سواد مشغول جهاد تبیین بودم!😊 خلاصه از کاستی ها گفت و گفت ... . بعضا درست هم میگفت. اینکه دیگر کی قرار است این همه بی عدالتی درست شود؟! 💡به ذهنم خطور کرد که این مشکلاتی که اینها میگویند یک بخشی از آن قابل حل هم نیست. تبعیض و بی عدالتی کجای عالم حل شده؟! 🔸اصلا عمق اینها از ویژگی های زندگی دنیا و دار ابتلاء است. مگر میشود در این دنیا به عدالت واقعی رسید؟! اصلا این دنیا برای این امر طرّاحی نشده! حالا اگر هم خیلی این بی عدالتی ها را میبینی مگر ضرورت دارد اوقاتت تلخ شود؟! برداشتت را عوض کن! اصلا نورانی هم میشوی😊 🔹بگو اینها همه نشانه ی بی ارزشی حیات پست دنیایی است! اف بر تو ای دنیا! از این دنیا بیزار شو و با تمام وجودت تمنّای آخرت داشته باشد! میدانی چرا اینطور نیستی؟! چون حب الدنیا داری و از مرگ و معاد غافلی! فانی را باقی دانسته ای! 🔸در حدیثی نورانی امام سجاد علیه السلام در کافی بیان نموده اند که به این دنیا بنگر! اینکه چطور انسان نالایق را بزرگ میکند و انسان شریف را کوچک میکند! همین برای آنکه انسان در این دنیا طریق زهد را پیشه کند و به دنبال نعمتهای پایدار آخرتی باشد کافی است! 👈همین برای اینکه از زندگی در این دنیا با این ظالمین و ستمگران بیزار شود کافی است. «إنّها لتَرفَعُ الخَمیلَ و تضَعُ الشَّریفَ ففی هذا معتبرٌ و مختَبَرٌ و زاجرٌ لمُنتَبِهٍ ... زهد فی عاجل بهجة الدنیا و تجافی عن لذّاتها و رغب فی دائم نعیم الآخرة و سعی لها سعیَها و راقَب الموتَ و شَنَأ الحیاةَ معَ القومِ الظّالمینَ»
باسمه تبارک و تعالی (۳۵۰) «قدرت مذاکره» «تقوای چانه زنی» 🔹به یکی از طلاب که به خواستگاری رفته بود و داشت همه چیز را خراب میکرد گفتم با این دست فرمان هم به مطلوبت نمیرسی و هم ناراحتی درست میکنی! میتوانی با دست فرمان دیگری هم به مطلوبت برسی و هم آنها را از خودت خوشنود کنی! همه چیزشان خوب است لطفا گند نزن😂 👈میخواست مثلا بر این مطلب تأکید کند که اولویّت برای زنان ماندن در منزل و رسیدگی به همسر و فرزندان است. سپس در طول آن اگر خواست درسی هم بخواند بخواند! برای وصول به این هدف گفته بود اگر دانشگاهت شهر دیگری افتاد چه کار میکنی؟! اگر امر دائر مدار این شد که بچه داری کنی یا دانشگاه بروی چه میکنی؟! اگر ...! خلاصه هر چه وضعیت بحرانی بود را گفته بود! ✋گفتم بابا اینها چیست میگویی؟! حتّی اگر تا حالا به این چیزها فکر نکرده بودند با این صور فرضی که برایشان درست کرده ای مجبورشان میکنی پاسخی بدهند که با عقل الآنشان لزوما پاسخ مطلوب نیست! با این فرضها حساسشان نکن! 👈بله اگر واقعا فکر میکنی به شکل غیر عادی و غیر عاقلانه اینها برایشان مهم است خب بپرس! ولی اگر اینطور نیست وقتی اینچنین واضح آنها را به عرصه ی این پرسشها میکشانی واقعا برایشان سؤال میشود! قابل تأمل میشود. ✋راستی نکند من قرار بود در آینده پروفسور باشم و این آقا آمده تا بزرگترین مانع پیشرفت من شود؟! آمده بالا و پر دانش و فضیلتهای بیکران من را بچیند؟! آمده من را از قافله ی فضیلت و دانش جدا کند؟!😐 خلاصه طوری حرف نزن متوهم شود. 👈وقتی آنها را با این پرسشها رنجاندی آن وقت وضعیت معیشتی تو هم برایشان حسّاس میشود.