eitaa logo
بذل الخاطر
952 دنبال‌کننده
997 عکس
3 ویدیو
11 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و جستارهایی شخصی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
👈راستی آیا اینقدر که امروز به زعم خودمان فکر طلاب متوسط و ضعیف هستیم به فکر تربیت علامه ها و فقها و فلاسفه و بزرگان از بین همینها هستیم؟! 🔻سابقا افراد ضعیف تریبونی نداشتند و ضعفشان هم مشروعیتی نداشت لذا در نظام آموزشی حوزه چندان حقّی برای آنها قائل نشده و تنها دامنه ای برای ظهور قله ها قرار میگرفتند. عامل مشروعیت بخش به کارآمدی نظام آموزش نیز ظهور همین قله ها بودند. این قله ها نیز در ادامه همگان را از مشروعیت و تولید علم خود بهره مند میکردند🔺 🔸«تفاوتهای حوزه قدیم و جدید»🔸 ستون فقرات حوزه مبارکه علمیه را در طول تاریخ، مجتهدین بزرگ و مجالس درس آنها تشکیل داده است. فرهیختگان با فضیلتی که همواره واقعی ترین، اصیلترین، پاکترین و روشن ترین ادامه دهندگان راه انبیاء علیهم السلام بوده اند. 👈به تدریج با شکل گیری علوم مقدّماتی اجتهاد و پیچیده شدن شرایط و مقدّمات اجتهاد فقهی دروس مقدّماتی نیز برای شرکت در این جلسات به وجود آمده و یک انضباط طبیعی و اجمالی بر محور قله های علم و تقوا یعنی همان مجتهدان بزرگ زمان شکل گرفته و تعالیم نیز با محوریت بخشیدن به دغدغه اجتهاد القاء گردیده است. 👈مجتهدان بزرگ معمولا دارای منابع مالی فراوان و وجاهت اجتماعی بودند و معمولا به بررسی معیشت و احوال طلّاب و برنامه های جزئی برای رفع برخی نیازمندی های آنان پرداخته و به تشویق طلّاب به رسیدن به درجه اجتهاد فقهی کوشیده اند. 👈معمولا حوزه علمیه در این دوران در قالب مدارس علمی با محوریّت اساتید بزرگ در شهرهای گوناگون رخ نموده و نهاد متمرکز محوری به نام حوزه علمیه که با تمرکز در مدیریت به برنامه ریزی جریانات علمی بپردازد وجود نداشت. دست کم در حدّ اطلاع بنده اگر هم بوده بسیار محدود بوده است. 🔸«امتیازات اجتهاد محوری بودن حوزه های علمیه»🔸 حوزه سنّتی که بر محور تحصیل ملکه اجتهاد به جای اصالت دادن به مدارک اعتباری بود به صورت طبیعی لوازم خاصّی را در برداشت؛ 🔻اموری مانند: احترام زیاد به علم و عالم و استاد محوری، قرار دادن برترین و علمی ترین متون موجود به عنوان متون درسی طلّاب، عدم توجّه جدّی به زمان بندی خاصّ، توجّه به واقعیت ملکه اجتهاد و اصالت دادن به علم و نخبه گرایی و توجّه به قله های دانش به جای توجّه به امور اعتباری صرف و یا اصالت دادن به توده مشتغلین به علم و...🔺 ✅در این فضا عموم طلّاب حتّی افرادی که توانمندیهای لازم را نداشتند پیوسته به قلّه های تقوا و فقاهت نگریسته و همه تلاش خود را برای نزدیکتر شدن و یا رسیدن به این قلّه ها مبذول داشته و در این مسیر مشقّات زیادی را با انگیزه نزدیکتر شدن به این اهداف والا تحمّل مینمودند. 👈در این مسیر معمولا برخی از نخبگان و مستعدّین خود را به این اهداف رسانده و بسیاری از فضلاء نیز در منازلی نزدیک به آن رسیده و بسیاری نیز یا به صورت طبیعی از مسیر باز میماندند و با داشتن معلوماتی دینی به مشاغل دیگر میپرداختند و یا به عنوان روحانی معمولی به برخی از خدمات دینی مشغول میشدند. 👈مجتهدان و فضلاء نیز معمولا به مناطق خود رجوع نموده و یا با دعوت مردم به مناطق مورد نیاز کوچ کرده و به رفع حوائج دینی آن نقاط و انذار و تبشیر و تبلیغ امور دینی مشغول میشدند. ✅در این نظم طبیعی همه چیز بر محور فقه و اجتهاد معنا می یافت و به صورت طبیعی استعدادهای ضعیف و یا افرادی که با تسامح و عدم بذل تلاش کافی مشغول علوم بودند در یک مسیر طبیعی محکوم به خروج از قافله علم میشدند؛ و کاروان علم برای آنها توقّف ننموده و یا از سرعت خود نمیکاست. 👈البته گاهی به شکل محدود برخی گرایشات تخصّصی دیگر که هدف آنها لزوما فقاهت نبوده نیز در فضای علمی سنّتی رایج شده که مهمترین آنها را میتوان جریان فلسفی مخصوصا در اعصار اخیر دانست؛ 👈ولی با کمی دقّت در سیره آنها نیز روشن میشود که بر ضرورت اجتهاد و فقاهت اذعان و تأکید داشته و خود را در حاشیه جریان اصلی علمی حوزه های علمیه تعریف مینموده اند. 🔴به مرور با توجّه به رشد امکانات حمل و نقل و ایجاد امکانات ارتباطی جدید گونه های نوینی از ارتباط مرجعیت حوزه با طلّاب محقّق شده و با توجّه به نیازمندی های نوین مخصوصا در قرن اخیر مقوله تبلیغ و اعزام مبلّغین به صورت نوین و جدیدی در دستور کار حوزه علمیه قرار گرفت. 🔹در این مرحله که به صورت بارزی در زمان مرحوم آیت الله بروجردی ره پس از شکل گیری و اوج حوزه علمیه قم در ایران دیده میشود خودآگاهی بیشتر و حالت اداری قویتر با محوریت ریاست مرجعیت مطلق زمان بر حوزه شکل گرفته و ضرورت ایجاد طبقه ای به عنوان مبلّغ در کنار سطح مجتهدین و فضلاء رخ نمود؛ 👈مبلّغینی که در ایّامی نظیر ماه مبارک رمضان و برخی ایّام مناسبتی دیگر و در رأس آنان ماه محرّم و صفر که مردم آمادگی خاصّی برای شنیدن سخنان حقّ داشته و زمینه برای تبلیغ بسیار مهیّا است به مناطق مختلف اعزام میشدند.
👈در این زمان بود که در حوزه های علمیه به صورت جدّی هدفی غیر از قله های اجتهادی به عنوان منبر و تبلیغ به صورت ویژه ایجاد شد. 🔵در ادامه نیز با توجّه به جدّی شدن مبارزات سیاسی و تحقّق نظام مقدّس اسلامی ضرورت ورود حوزویان به حوزه امور اجرائی مطرح شده و بسیاری از مجتهدین و فضلاء و توده طلّاب به دستگاههای دولتی و مناصب اجتماعی وامور اجرائی پرداختند. 👈در این مرحله نیز هدف دیگری با توجّه به نیازهای جامعه به روحانیت به وجود آمد؛ و آن هم نیاز به روحانی مدیر و متولّی مناصب دینی در بروکراسی های اداری بود؛ امری که لزوما نیازمند اجتهاد فقهی نبود. 👈حوزه علمیه مخصوصا بعد از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران مورد توجّه و مطالبات جدّی حکومت اسلامی و جامعه ایمانی قرار گرفته و در یک تحوّل بسیار سریع نیازمندی عمیقی به پیدا نمودن تشکیلات و سازمان جدّی برای تأمین این حجم زیاد مطالبات در خود احساس نمود. 👈همچنین با توجّه به رشد علوم و تخصصی شدن آنها و ظهور نیازمندی های نوین، حوزه مبارکه علمیّه به تخصّصهای جدید علمی در زمینه کلام، فلسفه، تفسیر، تاریخ، حدیث و... در کنار فقه، احساس نیاز نمود. ✅در همین راستا با تأسیس نظامات اداری نوین و ایجاد نظمهای اقتصادی و خدماتی جدید با یک سیستم و بروکراسی تازه در دهه های اخیر حوزه علمیه وارد مرحله ای جدید از تاریخ خود شده که با توجّه به عمق تفاوتهای آن با حوزه سنّتی میتوان آن را حوزه جدید نام نهاد. 🔻در این مرحله با یک نظام و سیستم اداری مواجه میشویم که به فکر تعلیم و تربیت عموم طلّاب و قیمومت بر آنها و استفاده از ظرفیت آنها در کوتاه ترین مدّت و تأمین نیازمندی های جامعه مانند: مبلّغ، متکلّم، فیلسوف، فقیه، ائمه جمعه و جماعات و مدیران نهادهای دولتی و... میباشد🔺 ✅روشن است که این امر باعث ایجاد نظم نوینی در نظام تعلیم و تربیت حوزه علمیه شده و بر اساس آن مفاهیم جدیدی در تاریخ حوزه مانند زمان بندی، مدرک گرایی، برنامه های تحصیلی، امتحانات و آزمونهای علمی و... ظهور یافته است. ✅در این مرحله دغدغه طلّاب اجمالا به جای اجتهادگرایی به تدریج به سمت مدرک گرایی متحوّل شده و ضمن تقسیم مدارج حوزوی به سطوح چهارگانه سعی در بازنگری در نظامات علمی حوزه علمیه شده است. ✔در این فضای نوین دو نکته مهم به شکل ضمنی مورد تصدیق قرار گرفته است؛ یکی اینکه هدف همه را نباید اجتهاد فقهی قرار داد و دیگر اینکه با توجّه به نیازمندیهای اجتهادی و ضرورت توجّه به عامل زمان لازم است به جای مفهوم «ملکه» اجتهاد به مفهوم «مدرک» توجّه نمود. 🔹در این فضا قله های تعلیم و تعلّم لزوما همان قله های رفیع تقوایی و علمی حوزه یا همان مجتهدان بزرگ نبوده و رسیدن به سطوح اعتباری بالاتر به میزان زیادی مورد توجّه قرار گرفته است. 👈چرا که در نظام جدید حوزه این سطوح اعتباری باعث برخورداری از امتیازات اجتماعی و مزایای اقتصادی میشود. 👈با توجّه به این تحوّل بزرگ در حوزه علمیه که باعث ایجاد نظام اداری-اقتصادی با محوریّت مسئولینی غیر از مراجع علمی و بر اساس مدرک گرایی است امروزه شاهد تزاحماتی نیمه پنهان و تدریجی در نزاع حوزه قدیم و حوزه جدید بوده و دورانی از گذار را به سمت تحقّق کامل اهداف حوزه جدید با برخی مقاومتها از سوی علاقه مندان به سبکهای سنّتی حوزه تجربه میکنیم. 👈از لوازم مهمّ نظام اداری جدید حوزوی به وجود آمدن نهادی به عنوان مرکز مدیریت است که خود را نه تنها از سر دلسوزی یا الگو بودن متولّی امور طلّاب دانسته بلکه اساسا شغل و موجودیّت خود را در این زمینه تعریف نموده و به صورت مستمرّ مشغول رصد عموم طلّاب و برنامه ریزی برای چگونگی استفاده بهتر از این ظرفیت برای وصول به اهداف متعدد است. 👈سیاستهای چنین تمرکزی در مدیریّت نیز با مرکزی به عنوان مرکز خدمات که بازوی بزرگ اقتصادی است تأیید شده و دیگر انحاء مدیریت سنّتی و جدید را از فضای حوزه حذف مینماید؛ ⛔همین امر باعث شده که به جای اصالت یافتن علوم و نخبگان و نخبه گرایی و سوق دادن همگان به اجتهاد، با نگاهی جدید دیگر طبقات طلّاب نیز مورد توجّه واقع شوند و تعالیم به گونه ای تنظیم شود که سطح متوسّط و ضعیف طلّاب نیز بتوانند به مدارج بهتری برسند. 🗽البته نمیتوان کتمان کرد که بخشی از این امر هم به اقتضائات انسان مدرن و فلسفه های آن مانند فردگرایی و اصالت یافتن افراد نیز تکیه دارد. گویا بخشی از این ماجرا که نگاهها بعدا از آنکه در دنیای علمی حوزه قدیم به قله ها دوخته شده بود به تدریج به همه مشتغلین به علم به تدریج برمیگردد حاکی از نوعی لطیف از صورت بندی سنّت و مدرنیته در این فضا باشد.
🔴افرادی که برای آنها اصالتی و مشروعیتی ورای آن قله ها و دامنه بودن برای آنها در فضای سنّتی قائل نبودند. همین امر باعث نگرش تیسیری به علوم حوزوی شده و نگارش متون علمی نوین را در حوزه جدید ضروری نموده است. 👈در ادامه با توجّه به سطح بندی طلّاب در حوزه جدید و تخصیص دادن سطح نخست به عموم طلّاب از سویی و مدرک گرایی و خارج شدن قله های حوزه از انحصار اجتهاد فقهی از سوی دیگر، میزان نیاز سطح نخست و لایه مشترک حوزویان به تعلیمات قبل از ورود به تخصصهای نوین نیازمند بازنگری است. ✅در این فضا لازم است ضمن بازبینی در اهداف حوزه مبارکه علمیه در این زمینه با احتیاط گام برداشته و در این پیچ مهم در تاریخ تعالیم حوزوی از اهداف اصیل حوزه مراقبت نمود. ✅هم از فرصتهای آن به خوبی بهره مند شده و آسیبهای آموزش سنّتی را کاست و هم حتّی المقدور از آسیبهای این تحوّلات نوین در امان ماند. ✔البته یکی از مفروضات بحث پیش گفته اصرار بر یکی نمودن مسیر تعلیمی تمامی جریانات حوزوی میباشد. ممکن است اینگونه ادّعا شود که همانگونه که علوم تجربی، ریاضی و علوم دیگر سابقا در فضای حوزه های علمیه مورد بحث و تعلیم قرار میگرفت و به مرور با رشد فضای دانشگاهی از تعالیم حوزه جدا شد میتوان برخی از دغدغه های اینچنینی که به ضرورت پاسخگو بودن حوزه نسبت به آن تأکید میشود را نیز از مسیرهای جداگانه ای نسبت به رویکرد فقاهتی و اجتهادی سنّتی حوزه از همان ابتدا تعریف نمود. به عنوان نمونه به بازاندیشی طرح هایی مانند سفیران هدایت و حوزه های دانشجویی و دانشگاه امام صادق علیه السلام و دانشگاه مفید و... پرداخت و ضرورتی در هم مسیر کردن آنها با جریان اصلی حوزه فقاهتی نیست. این امر جای بحث و بررسی بیشتری دارد. 🔸«تفاوت علمی حوزه و دانشگاه»🔸 در انتهای این قسمت تذکّر یک نکته ضروری مینماید؛ در مورد دغدغه حوزه جدید در ضرورت آموزشی بودن متون در نظام جدید حوزه باید گفت که این امر منافاتی با اجتهادی بودن و عالمانه بودن متون آموزشی ندارد؛ ✋امری که غفلت از آن باعث محروم شدن از برخی سنّتهای پسندیده علمی در تاریخ حوزه مبارکه علمیه گشته است. 🔻امروزه متأثر از فضاهای رایج در فرهنگ علمی دانشگاهی، فضای تعلیمی دانش را به تبع خصلت علوم تجربی رایج در غرب و فرهنگ غالب در علوم مغرب زمین به فضای آموزشی ترویجی مبدّل نموده اند که در آن متعلّم به فراگیری دانش موجود پرداخته و پژوهش نیز عمدتا مبتنی بر انگاره های مادی گرایانه معنا میباید🔺 👈در همین زمینه فنون آموزش نیز رشد زیادی نموده و البته فوائدی هم برای نوآموزان داشته است. ✅ولی باید دانست که آموزش علوم حوزه از همان ابتدا استنباط محور و بر پایه آموزش اجتهادی استوار بوده است؛ این امر هم مبتنی بر ضرورت تحصیل ملکه اجتهاد در علوم حوزوی بوده که امری متناسب با خصلت علوم انسانی و استنباطی است و به واسطه آن شخص به مشارکت در علم، جسارت، فهم عمیق و تفقّه دعوت میشود. امری که اینگونه در سنّت آموزشی دانشگاهی دیده نمیشود. 🔷از این رو وقتی به شخصیت شناسی یک فاضل حوزوی در مقایسه با یک فاضل دانشگاهی میپردازیم با قطع نظر از تفاوتهای طبیعی ناظر به موضوع علمی که به آن اشتغال دارند میتوان برداشتهای جالبی داشت. ✅از یک طرف به دلیل روش توصیفی و نگاه های درجه دوّم رایج در نظام آموزشی دانشگاهی معمولا فضلای دانشگاهی از اطلاعات و بعضا تصوّرها و کلّی نگری جالبی برخوردار هستند که حوزه های ما به سبب عواملی که فعلا مجال ذکرش نیست در آن ضعف قابل توجّهی دارد ✅ولی از طرف دیگر یکی از ویژگی های بسیار خیره کننده در فضلای حوزوی نوعی درک عمیق و فقیهانه تر نسبت به متون و امور و درجه ای از حرّیت و رشد ذهنی و شخصیت مستقل فکری است که در نمونه های مشابه دانشگاهی یافت نمیشود. 🔻ریشه ی این تفاوت را باید در اجتهاد محور بودن علوم حوزوی دنبال نمود. اجتهادی محوری با خود دو فرهنگ غنی قدرت استنباط و قدرت استدلال را به دنبال داشته است🔺 👈غفلت از این نکته موجب شده است که احیانا با غلبه دادن قالب بر محتوا و فدا نمودن مضمونهای غنی به واسطه ملاحظه ساعات آموزشی و درس بندی و اموری از این قبیل مواجه میشویم. 👈امری که باعث ظهور معیارها و ارزش گذاری هایی غیر متناسب با روح اجتهادی حاکم بر علوم حوزوی شده است. 👈امروزه برخی نادانسته به بهانه آموزشی نبودن متون حوزوی و با برجسته نمودن برخی نواقص موجود در آنها به جان متون غنی و مجتهد پرور حوزوی افتاده و با تقلیل اهداف از مستوای اجتهاد به آموزش صرف ضرباتی به نظام علمی حوزه وارد نموده اند. البته روشن است که این امر به معنای عدم ضرورت بازنگری در متون سنتی و اصلاح آنها مبتنی بر غایات درست نیست.
باسمه تبارک و تعالی (۷۳) «دستور العمل سلوکی ابن عربی» «فقه سلوک» 🔶دیشب در حرم مطهّر حضرت معصومه سلام الله علیها یکی از دوستان را دیدم. مقداری آشفته بود و حالش را که جویا شدم از تشتت احوال و نیازش به استاد اخلاق گفت. 💡همان لحظه به ذهنم مطلبی از باب ۵۳ فتوحات ابن عربی خطور کرد. آن را چند سال پیش خوانده بودم و در مورد دستور العمل برای افرادی بود که استاد مناسبشان را پیدا نکرده اند که تا قبل از یافتن او این کارها را انجام بدهند. 💡به ذهنم آمد همان را بذل کنم شاید به درد کسی بخورد! در هر حال عبارات کسی است که بسیاری او را برترین عارف دوره ی اسلامی میدانند. ⚠البته تنها برای تذکّر آن را می آورم زیرا نکات جالبی دارد نه اینکه لزوما باید به آن عمل نمود! 🔹اینها برای اهلش هست و برای آنانی که معمولا به واسطه ظهور اسم هادی خداوند متعال به درجه یقظه رسیده اند؛ اللهم ارزقنا بحقّ اولیائک. 🔵قبلش یک مقدمه ای در مورد ابن عربی بگویم. ابن عربی به نظر حقیر فقیر از علمای اهل سنّت است و نه تنها دلیلی بر تشیّع او نیست بلکه به وضوح علاقه مندی او به تسنن قابل اثبات است. 👈برخی از فضلا ما کتبی در تشیّع ابن عربی نوشته اند. اخیرا هم یکی از آنها را به نام «محیی الدّین شیعه خالص» یکی از دوستان به بنده داد و مطالعه کردم. 👈نکات خوبی بود ولی حق آن است که هیچکدام از آنچه گفته شده دلالتی بر تشیّع او ندارد. بنده جایی به طور تفصیلی از عبارات فتوحات و فصوص و دیگر کتب او نشان داده ام آن مطالبی که با آن به تشیّع وی استدلال میشود تامّ نیست والله اعلم.
🔴اما ورای اینکه او شیعه است یا سنّی در هر حال یک مسلمان مؤمن است. ایمانی بسیار عمیق و همّتی شگفت انگیز و استعدادی کهکشانی در عرصه عرفان داشته است. هم از آثارش روشن است و هم بزرگان و اکابر شیعه و سنّی مکرّر بر عظمت او اقرار کرده اند «ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم». 👈ملاصدرای خودمان که به کسی باج نداده و اعتزاز خاصی نسبت به اندیشمندان دارد در برابر ابن عربی واقعا مؤدّب و با دید احترام و عظمت مینگرد. 👈در نحله های عرفانی شیعی معاصرمان مانند همین عرفان مرحوم آقای قاضی نیز واصل بودن محیی الدّین مفروغ عنه دانسته شده است. ✋البته قطعا معصوم نبوده و اشتباهات بعضا فاحشی نیز دارد. امام ما نیست ولی در هر حال شخصی است که معارفی از اسلام و وادی ایمان فهمیده که میتوان از باب الحکمة ضالّة المؤمن آن را استفاده نمود. 🔸«ایمان بالمعنی الاعم و الایمان بالمعنی الاخص»🔸 یک نکته ای که گاهی از آن غفلت میشود آن است که در فرهنگ قرآنی اسلام و ایمان با هم فرق دارد. ایمان آن باور قلبی است که طبیعتا لازمه ی آن عمل جدّی و احساسات و شور دینی است. 👈فارق اسلام و ایمان در همین باورمندی قلبی است که در ظاهر خود را در افعال و گرایشات و احساسات دینی نشان میدهد. در فرهنگ قرآنی وقتی گفته میشود: «إنّ الّذین آمنوا و عملوا الصالحات» این معنا اراده شده است. 👈این ایمان همان نوری است که در قلب افتاده و حقیقت معرفتی دارد و لازمه اش افعال و احساسات متناسب با آن است. نوری که قوی و قوی تر میشود. 👈در این اصطلاح شخصی مانند ابن عربی یک مؤمن واقعی بلکه قهرمان وادی ایمان است. زندگی و آثار او سراسر به این مطلب شهادت میدهد. 🔵اما یک اصطلاح دیگری نیز ایمان پیدا کرده که چیز دیگری است. توضیح آنکه معرفت به حجّت زمان با ظلمت سقیفه از مسلمین گرفته شد و جمهور آنها به تدریج در عداد مستضعفین قرار گرفتند؛ تنها قلیلی از مسلمین ماندند که امام زمان خود را تشخیص دادند. ✅برای این دسته شاید از آن رو که معمولا افرادی خالص و امتحان شده بودند که در آن شرایط دشوار شبهاتی و خطرات مالی و جانی بر این عقیده پافشاری نمودند در روایات ما تعبیر مؤمن به کار رفته است. گویا تنها آنها مؤمن هستند و دیگران تنها مسلمان هستند! ✅به مرور با گسترش تشیّع در هر حال حقیقت همان تقسیم سابق اسلام و ایمان در درون حوزه تشیّع هم باقی است ولی تعبیرش دیگر چندان به کار نمیرود. گویا هر کسی شیعه امامی است مؤمن است! این یک اصطلاح دیگری از ایمان است که لزوما آن باور قلبی و آن نور نیست. 🔻تشیع شناسنامه ای مانند اکثر آنهایی که میبینیم و میشناسیم همان اسلام در برابر ایمان در فرهنگ قرآنی است🔺 🔸«دستور العمل سلوکی ابن عربی»🔸 بگذریم؛ بحث در این زمینه بسیار است. اما دستور العمل سلوکی ابن عربی برای افرادی که استاد سلوک ندارند. ترجمه اجمالا آزاد کلام ابن عربی را بیان میکنم. 📖«الباب الثالث و الخمسون فی معرفة ما یلقی المرید علی نفسه من الاعمال قبل وجود الشیخ» 🔹ابن عربی ابتدا میگوید اولین واجبی که بر کسی وارد راه سلوک میشود طلب استاد است. باید آن را پیدا کند. 📖«اعلم أیّدک الله و نورک أنّه اوّل ما یجب علی الداخل فی هذه الطریقة الالهیة المشروعة طلب الاستاذ حتّی یجده» 👈ولی تا قبل از اینکه او را بیابد دست روی دست نگذارد! خودش کارهایی انجام دهد. این کارها نه چیز است! اگر عمل کرد قدم راسخی در توحید پیدا میکند. 🔻چهار تای آن در ظاهر است و پنج تا در باطن. آنچه دستور ظاهری است: جوع یا همان گرسنگی و سهر یا همان بیداری شب و صمت یا همان سکوت و عزلت یا همان تنهایی و دوری از جمع است. اینها همانهاست که ابوطالب مکّی نیز در قوت القلوب ذکر کرده و برخی معتقدند استقامت بر همین چهارتا میتواند انسان را تا مقام ابدال برساند. دستور باطنی هم: صدق و توکّل و صبر و عزیمت و یقین است🔺 👈بحث از دستورات باطنی بماند. آن ظاهری ها را بگویم. از این چهار تا دستور ظاهری گویا دوتایشان حالت فاعلی دارند که همان جوع و عزلت است و دوتایشان حالت انفعالی دارند که سهر و صمت است. جوع مقدمه سهر است و صمت هم مقدمه عزلت. 👈سکوت مهمّ است و میبایست طوری شود که با دیگران اصلا صحبتی نکرده و تنها ذکر قلبی و سخن درونی گفت. از دید ابن عربی آنقدر مهمّ است که تنها به حدّ ضرورت باید سخن گفت و این ضرورت هم همان عبارات نماز و قرآن و تسبیح و اذکار و دعاء مشروع است و بعد از آن ذکر هم خواست بگوید فقط در قلب و در درون خود. 👈عزلت ابتدا در امور حسّی است. مانند اینکه در اوائل از مردم دوری گزیند به این شکل که یا خانه نشین شود و یا مشغول سیاحت. اگر هم در شهری مشغول است طوری باشد که هیچ کس او را نشناسد و اگر در مناطق غیر شهری است به سواحل و کوهها و اماکن دور از مردم برود.
🔶اگر هم رفت ممکن است برخی از حیوانات یا حشرات با او انس بگیرند بلکه برخی به اذن خدا با او حرف بزنند که در این زمان نباید گمان کند اینها چون غیر عادّی و کرامت است منافاتی با عزلت ندارد و شروع به انس و حرف زدن با آنها کند بلکه باید از آنها هم عزلت بجوید و ارتباطش را قطع کرده و صرفا به ذکر خفیّ قلبی بپردازد. 👈اگر هم احدی از جنّ یا از فرشتگان ملأ اعلی نزدش ظاهر شد در اینجا هم آن دستور عزلت و صمت عامّ است و باید چشمش را از آنها ببندد و با آنها اصلا حرف نزند هر چند با او شروع به حرف زدن بکنند. به تعبیر بنده مثلا شروع نکند به چشم چرانی حلال که خب این حوری چه زیبا است و آن سیب چه خوشمزه و آن بو چه مست کننده و... .😊 👈بله اگر کار واجبی بود مانند جواب سلام بدهد ولی بیشتر نه! فقط مشغول خودش باشد. این موجودات نیز وقتی ببینند حال شما اینطور است از شما دور شده و کناری میروند و دیگر مزاحم نمیشوند زیرا میدانند که اگر مزاحم کسی بشوند که مشغول انس با خداست مورد عقوبت شدید الهی واقع میشوند: 📖«فإنّهم قد علموا أنّه من شغل مشغولا باللّه عن شغله به عاقبه الله أشدّ عقوبة» 🔷اینها عزلت حسّی است و در باطن هم باید از هر صفت مذمومی که دارد عزلت بجوید. در قلبش هم سعی کند از تعلق به احدی از خلق الله چه زن و فرزند یا مال یا دوست و هر چیز دیگری حتّی از خواطر آنها عزلت جسته و دوری گزیند. طوری که «لا یکن له همّ الّا واحد و هو تعلّقه باللّه». 👈دستور العمل سکوت در زمان عزلت هم هست و ذکر لسانی حتّی المقدور نگوید و تنها به ذکر خفیّ و اشتغال قلبی بپردازد. 🔻ملاک آن است که از این عالم بریده شده و متوجّه قلب و عالم باطن و غیب شود🔺 👈در صمت و سکوت باید بداند که باید حتّی از حدیث نفس هم ساکت شود! حدیث نفس مانع ذکر قلبی است زیرا قلب گنجایش حرف زدن و ذکر گفتن با هم را ندارد. اگر با حدیث نفسش مبارزه نکند فایده صمت و عزلت میرود! زیرا اینها همه مقدمه ذکر قلبی است تا خداوند تجلّی کند. 🔴در زمینه جوع هم باید غذایش را کم کند طوری که فقط آن مقداری نیرو برایش بیاورد که بتواند با آن به فرائضش برسد! طوری شود که دیگر نیرویی نداشته باشد تا نوافلش را ایستاده بخواند. 👈سرّش آن است که سیری انگیزه طغیان و طغیان هم قاطع طریق است. وقتی انسان سیر باشد میل به نگاه کردن و گوش کردن و حرف زدن و راه رفتند و حرکت و... پیدا میکند که منافات با آن سکون و آرامش مطلوب برای مشغول شدن با قلب و ذکر قلبی و انتظار تجلّی ربوبی را دارد. 👈در مورد سهر و کم خوابی نیز باید دانست شرط کم خوابی همان جوع و کم خوری است. آب نیز حتّی المقدور کمتر بنوشد زیرا اوّلا میل به آب میلی کاذب است و ثانیا به دلیل رطوبتش خواب آور است. 🔵فائده بیداری آن است که انسان راحتتر میتواند اراده کند تا آنگونه که مطلوب است اشتغال مع الله داشته باشد زیرا وقتی میخوابد به حسب آن حالت قبل خوابش به عالم برزخ منتقل میشود و نمیتواند بیشتر از آن ترقّی کند لذا از خیر کثیری که شاید در بیداری و ذکر در همان زمان برایش حاصل میشد محروم میگردد. 👈از طرفی بیداری چشم به مرور به بیداری قلب میکشاند و انسان را ملازم ذکر میکند. 🔷در انتها نکته ای را در این کلام ابن عربی عرض میکنم. این چهار دستور ظاهری یعنی جوع، سهر، سمت و عزلت همه مقدمه ذکر خفیّ قلبی است. برخی به این چهارتا ذکر را هم افزوده اند و به شعر گفته اند: 📖صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری بدوام ناتمامان جهان را کند این پنج تمام 👈گاهی نیز برخی به اینها تفکّر را هم افزوده اند. حرفهای دیگری هم زده اند. ولی باید دانست با توجّه به آنچه گذشت از دید ابن عربی در این مرحله نباید تفکّر کرد. 👈البته تفکّر در ابتدای راه برای بیداری خوب است ولی برای مؤمنی که بیدار شده همه اش مانع است و نوعی حدیث نفس است و نباید سالک به هیچ چیز جز ذکر خفیّ قلبی توجّه داشته باشد. حتّی تفکّر هم ممنوع است. 👈از طرفی خود این ذکر هدف از آن چهار تا میباشد و نمیتوان آن را در عداد آن چهارتا برشمرد. خیلی خوب است که جایی بررسی کنیم که اگر بخواهیم خودمان فقه سلوک را از ادله قرآنی و روایی استنباط کنیم آیا میتوانیم در این مدل ابن عربی دخل و تصرّف و نقدی وارد کنیم؟ 👈کلام ابن عربی انسان را به یاد تفکّرات حنفی در فضای علم فقه می اندازد که مبتنی بر قیاس و تنقیح مناط حرف میزنند. اگر سالک به دنبال حقیقت و توحید است عقل میگوید اینطور کنی زودتر و بهتر و سریعتر میرسی! به نظرم حتی جوع و سهر ابن عربی نیز لزوما صوم و نماز دینی نیست! ✋ولی آیا نکات و دقائق و ظرائفی در اینجا نیست که ما محتاج آن باشیم که در اینجا نیز مانند فقه ظاهری دست به استنباط و استظهار و تعبّد به عبارات عقول قدسی بزنیم؟ 👈البته روشن است که صرفا با قواعد اصول فقه و نوع فقاهت موجود نمیتوان مسائل فقه سلوک را استنباط نمود.
.
باسمه تبارک و تعالی (۷۴) «انتظار لحظه ها» 🔶خیلی از ما در امور معنوی گمان میکنیم تا مقصد خیلی خیلی فاصله هست. همین تلقّی و دیدن بعد مسافت و دیدن اینکه پیشرفتی در باطن نکرده ایم وسیله شیاطین شده و باعث نوعی یأس از رشد معنویمان میشود. 😔البته از جهتی هم درست است! اگر خودمان باشیم و خودمان مطلب همین است. آن کمال بی حدّ کجا و این همه نواقص ما کجا! 👈ولی از جهت دیگر اینطور نیست. آن قرب و معنویّتی که معمولا آن را بسیاری مقصد میدانند چندان هم دور از دسترس نیست. 👈راستی آیا برای خدای مهربان و قادر متعال دشواری دارد که گذشته ما را اصلاح کند! بلکه بالاتر سیئات ما را حسنات ما کند؟! با فضل و کرمش دستمان را بگیرد؟! اگر به این درک برسیم هیچ استبعادی ندارد. هیچ جای نا امیدی نمی ماند: «واستصلح بقدرتک ما فسد منّی» این را فعلا نمیخواهم بگویم. چیز دیگری غرضم است. 💡داشتم رانندگی میکردم به دلم تعبیر «انتظار لحظه ها» افتاد. در خود عزمی دیدم چیزی در این زمینه بنویسم. برای دل خودم مینویسم. 🔷مسأله اینجاست که لزوما اینطور نیست که رسیدن به درجات قابل توجّه قرب در ظاهر به شکل محسوس و تدریجی باشد. 🔻باید منتظر فرج بود🔺 👈همینکه انسان این نکته را عمیقا درک کند مقداری آرامش پیدا کرده و شور و هیجان و امیدواری اش زنده میشود. انانیتش هم کم میشود! قلما تکون الواردات القلبیه الا بغته لئلا یدّعیها العباد بوجود الاستعداد! 🔻آری! اینکه بداند گاهی اگر در مسیر باشد نفحات ربوبی و جذبات نوری نصیبش میشود و او را یک دفعه میبرد! گویا اصلا یک دفعه است! یک دفعه ی یک دفعه!🔺
🔵گاهی یک شهودهای قوی ممکن است در لحظاتی برای انسان رخ دهد که اصلا او را دگرگون کند! سطح امیالش را بسیار بسیار بسیار بالا ببرد! افق نیّتش را بسیار بسیار بسیار ژرف کند! اراده و همّتش را بسیار بسیار بسیار بلند کند! انسان را کنده و مبارزه با خود و عادات را برایش آسان میکند! انسان را بزرگ کند! ✅اینها همان لحظاتی است که اگر صادقانه و مجدّانه و با پایداری در مسیر ایمان و عمل صالح داشته باشیم ممکن است نصیبمان شود! ✅همان لحظه هایی که لیلة القدر ماست! همان لحظه هایی که خیر من ألف شهر است! این زید دیگر آن زید نیست! این عمرو دیگر آن عمرو نیست! اینجاست که احساس میکند گویا یک دفعه همه آن چه که در پی آن بود را در آغوش گرفته است! 🔶رفقا راستی که این لحظه ها هم هست! باید در مسیر بود و انتظارشان را کشید! منتظر لحظه ها بود! نا امید نشد! شاید اگر ما در مسیر باشیم و صدق در طلب داشته باشیم همین امروز و فردا باشد! شاید در آن چیزی و در آن وقتی که اصلا انتظارش را نداریم باشد! شاید در آخر عمرمان قرار است باشد! شاید در وسط عمرمان! 👈اگر در مسیر باشیم دیر یا زود می آید! نا امید نشویم! نا امیدی از شیطان است! الشیطان یعدکم الفقر! مرحوم کلینی در کافی با سندش از امیر المؤمنین علی علیه السلام نقل میکند که: 📖«كُنْ‏ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَى مِنْكَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ع خَرَجَ يَقْتَبِسُ لِأَهْلِهِ نَاراً فَكَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَجَعَ نَبِيّاً مُرْسَلًا وَ خَرَجَتْ مَلِكَةُ سَبَإٍ فَأَسْلَمَتْ مَعَ‏ سُلَيْمَانَ ع وَ خَرَجَتْ سَحَرَةُ فِرْعَوْنَ يَطْلُبُونَ الْعِزَّ لِفِرْعَوْنَ فَرَجَعُوا مُؤْمِنِينَ» 🔹یعنی نسبت به آن چیزی که امید نداری امیدوارتر باش از آنچه به آن امید بسته ای! موسی بن عمران وقتی در آن بیابان تاریک اهل و عیالش را رها کرد تا از آن دور دست آتشی با خود بیاورد از کجا میدانست که قرار است موسی برود و کلیم الله برگردد! ملکه سبأ وقتی از دیار خود خارج شد از کجا گمان میکرد که با سلیمان نبی اهل اسلام و دین الهی بشود! از همه عجیبتر چه کسی فکر میکرد سحره فرعون که به دنبال عزّت و جاه و مقام و مال نزد فرعون بودند و برای غلبه بر موسی بیرون آمدند به صورت مؤمنینی قوی الایمان برگشته و در زمره ی شهداء قرار گیرند! 👈در همان کتاب روح مجرّد یادتان هست آن سالک صادق وقتی آن طور در برابر غضبش برای رضای خدا ایستاد و آن شخص را تحمّل کرد، وقتی دیگر عرصه بر او تنگ شد و از منزل بیرون زد یکی از آن لحظات نصیبش شد! دیگر انسانی دیگر شد! ✋نباید نا امید شد! مشکل ما آن است که یا مأیوس میشویم و یا مغرور! یا میگوییم خیلی فاصله داریم و ما نمیتوانیم! و یا تا اندکی همّت کرده و به مانند نماز شب و عمل صالح موفق میشویم آنگاه انتظار داریم ملائکه برای ملاقاتمان صف بکشند! این انانیت ماست! طلبکار هستیم! خیر! شاید دهها سال طول بکشد: اوحدی شست سال سختی دید تا شبی روی نیک بختی دید 🔹شاید خواجه شیراز نیز چنین لحظه ای نصیبش شد و گفت: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند بعد از این روی من و آینه وصف جمال که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژده این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود که ز بند غم ایام نجاتم دادند ✅البته اینکه میگوییم باید منتظر لحظه ها بود معنایش این نیست که دست روی دست بگذاریم! یعنی باید به دنبال این لحظه ها دوید! کوشش کرد! همت کرد! با آن بت اعظم جنگید! با اله نفس! با غرور دنیا! با شیاطین! آری آهسته آهسته خواهد آمد. من استدام قرع الباب و لجّ ولج. 🔷انسان خودش نیز اندکی دقّت کند بویش را از آن دور دورها میتواند استشمام کند که دارد نزدیک میشود. بوی بهشت از مسیر ۵۰۰ سال مسیر هم بنا بر فرموده امام صادق علیه السلام قابل استشمام است! 📖«فَوَجَدَ رِيحَهَا مَنْ كَانَتْ لَهُ رُوحٌ مِنْ مَسِيرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ» در روایت دیگر هم آمده است که بلکه از مسیر هزار سال قبل از رسیدنش نیز میتوان بوی بهشت را استشمام کرد: 📖ريحَُ الْجَنَّةِ تُوجَدُ مِنْ مَسِيرَةِ أَلْفِ عَام‏ 👈آری باید منتظر بود! نا امید نشد و با صدق و راستی و استقامت در طلبش دوید! رباید دلبر از تو دل ولی آهسته آهسته مراد تو شود حاصل ولی آهسته آهسته سخن دارم ز استادم نخواهد رفت از یادم که گفتا حل شود مشکل ولی آهسته آهسته
🔸با یکی از رفقا صحبت میکردم! میگفت یکبار پشت سر یکی از اولیاء الهی نماز میخواند و در یک سجده یک حالتی برایش رخ داد که گویا فقر و هیچ بودن خود و همه موجودات عالم برایش باز شد! آنقدر آنقدر این لحظه در او تأثیر کرده بود که گویا همه زندگی اش را تغییر داده بود! عجیب نشئه اش کرده بود! خمارش بود! به دنبالش بود! 🔸از یکی از اساتید شنیدم یکی از مردم عادی که برایش مأموریتی پیش آمده بود و به کوه و صحرا رفته بود! تنهای تنها میگوید به این صحنه آفرینش توجّهی کردم و در یک لحظه مانند برقی هیبت آفرینش مرا گرفته و ناگهان گویا خدا دیدم! همین یک برق و یک لحظه زندگی این شخص را تغییر داده بود. دیگر این شخص آن شخص نبود! 🔹به قول مولایمان سرور مؤمنان عالم امیر المؤمنین علی علیه السلام در نهج البلاغة: 📖«بَرَقَ لَهُ لَامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ فَأَبَانَ لَهُ‏ الطَّرِيقَ‏ وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الْأَبْوَابُ إِلَى بَابِ السَّلَامَةِ وَ دَارِ الْإِقَامَة» 👈شیخ الرئیس هم در نمط نهم اشارات در مورد این لحظه ها که آن را وقت مینامند میگوید: 📖ثمّ إنّه اذا بلغت به الاراده و الریاضه حدا ما عنّت له خلسات من اطلاع نور الحق علیه لذیذه کأنها بروق تومض الیه ثم تخمد عنه ... 👈این جذبات گاهی برای افراد قبل از تلاش و سیر رخ میدهد و گاهی نیز بعد از سیر و تلاش. در عرفان این امر کاملا شناخته شده بوده و معتقدند: (جذبه من جذبات الحق توازی عمل الثقلین) 👈نجم رازی در منارات السائرین میگوید: 📖سطوة الجذبة تخرق الحجب و يخترق في لحظة ما لا يندفع و لا يرتفع للسالك في سنين كثيرة بالمجاهدة و المكابدة، ثم تحتجب الجذبة و يتدارك العبد بالسلوك مؤيدا بتأييد الجذبة، فيستأنف السير بالمعاملة و الشوق و المحبة، ثم يتبدل السير بالطير، ثم بهبوب الرياح المرسلة ثم بلمعان البرق الخاطف إلى أن يبلغ أعلى عليين الروحانية و ينقطع الطريق و يتعذر العبور ثم يتدارك السالك بالجذبة و تتخلص الجذبة عن الاحتجاب و تخطفه عنه تفنيه و توصله إلى الحق و تبقيه به‏ 👈همین امر را در مرصاد العباد اینگونه بیان میکند: 🔻مشايخ ما قدس اللّه ارواحهم بر آنند كه اگر مدّت عمر در تزكيه نفس بسر برند نفس تمام مزكّى نگردد، و كس به تحليه روح نپردازد، و ليكن چون اوّل نفس را بقيد شرع محكم كردند و روى به تصفيه دل و تحليه روح آوردند بر قضيّه «من تقرّب الىّ شبرا تقرّبت اليه ذراعا» الطاف خداوندى باستقبال كرم پديد آيد، و تصرّفات جذبات عنايت و فيض فضل الوهيّت‏ متواتر گردد كه «من اتانى يمشى اتيته اهرول»، به يك‏لحظه چندان تزكيه نفس را حاصل شود كه به مجاهده همه عمر حاصل نيامدى، «جذبة من جذبات الحق توازى عمل الثقلين»🔺 👈راستی که همین است! مشکل ما جز با چنین برق و جذبه ای حل نمیشود. چه سالک مجذوب و چه مجذوب سالک همه محتاج این جذبه غیبی اند! 👈تحقیق نسبت سلوک و جذبه بحثی دیگر است. فرغانی ذیل بیت ابن فارض: (مجذوبی الیها و منتهی) در مشارق الدراری و منتهی المدارک نکات خوبی دارد. 👈بی خود مغرور نشویم و نا امید هم نگردیم! اگر هم تلاشی میخواهیم بکنیم تلاش کنیم تا این نفحه ربوبی و جذبه حقانی نصیبمان شود. 👈کاری به درجات قرب و سلوک و منازل آن ندارم! آن را بگذاریم برای جایش و برای اهلش! ولی به همینها که در هر حال حدّ نصاب معنویّت سلوکی است را هم میتوان دست یافت. حیف نیست همّتمان این نباشد! 🔵راستی یک نکته ای هم خدمتتان عرض میکنم. دیده اید گاهی توهّم میکنیم کارهایمان برای رضای خداست! گاهی حتّی به راحتی میگوییم برای شوق بهشت و ترس از دوزخ عبادت نکن برای رضای خدا عبادت کن! 👈رفقا خودمان را فریب ندهیم! اینها تخیّل و توهّم ماست! ما اگر کارهایمان را بتوانیم با نیّت جزای أخروی انجام داده و این نیّت را در خود ملکه کنیم کلاهمان را باید به آسمان بیاندازیم! 👈اصلا ما با سطح معرفت نازلمان نمیتوانیم کارهایمان را خالص برای رضای خدا انجام دهیم! یعنی چه دوزخی باشد یا نباشد و چه بهشتی باشد و یا نباشد من آن را برای خدا بکنم! 👈چنین نیّت بلندی از ما متمشّی نیست. زیرا اصلا درک درستی از آن نداریم. نیّت کردن که به این سادگی نیست! ان شاء الله باید خداوند متعال روزیمان بکند که در لحظه ای و با عنایتی و فضلی و توفیقی حقیقت فقری خود و تجربه وحدت و مانند آن را تجربه کنیم تازه آن وقت است که میفهمیم چه خبر است. 👈آن وقت است که متوجّه میشویم که ای دل غافل! این دیگر چه لذّتی است! این دیگر چیست؟! «و رضوان من الله اکبر»! تازه آن وقت است که به راستی و بدون تخیّل میتوانیم رضای خدا را در کارهایمان نیّت کنیم. 👈اینها را ما با عقل خودمان درک میکنیم و از اهل معرفت هم شنیده ایم. اللهم ارزقنا التجافی عن دار الغرور و الانابه الی دار الخلود و الاستعداد للموت بحق اولیائک الطاهرین صلواتک علیهم اجمعین.
.
باسمه تبارک و تعالی (۷۵) «تصمیمی شوم برای از بین بردن خانواده»! 🔵در فضای مجازی این تصویر را از ساحل نیوجرسی یا فلوریدا آمریکا دیدم. نشانی از بی عفّتی و آن تصوّرات کذایی در آن وجود ندارد! راستی چه شده است! خوب نگاه کنید! انصافا لب ساحل چه حجابی دارند! مرحبا ندارد؟!😄 💡آیا در یک فرآیند تدریجی به آن چیزی که امروز میدانیم رسیده ایم؟! به ذهنم رسید مطلبی در این زمینه بذل کنم. 🔻حقیقتا این حجم از بی عفّتی و مفاسد نوین امری طبیعی نیست. بعید میدانم بشر به خودی خود توانسته باشد اینقدر پست فطرت شود!🔺 👈آفتی است که کلّ بشریت را درگیر خود کرده و تکانه های آن به ما نیز رسیده و روز به روز در حال گسترش است. 👈در تاریخ بشر چنین بی عفتی عمومی و فراگیری تا جایی که میدانم مسبوق به سابقه نبوده است. واقعا چه بر سر بشر آمده است؟ 🔷به صورت کلّی میتوان این پدیده را از چند زاویه مورد بررسی قرار داد. 🔸یکی زاویه ی انقلاب جنسی قرن بیستم در دهه 70 میلادی و اثرات آن بر عالم. 🔸دیگر زاویه ی مباحث جامعه شناسی و تحوّلات مفهوم خانواده با تغییر نیازهای اولیه بشر به وجود این نهاد و به عبارتی تأثیر مدرنیته در این زمینه. 🔸این مسأله بعد سومی هم دارد که در این شماره از آن شروع میکنم. بحث از بعد سیاسی و تأثیر تصمیمات سیاسی در شیوع بی عفّتی در بین بشر و سستی نهاد خانواده! تأثیر تصمیمات شیاطین انسی در شیوع این امر! 👈در شماره های بعدی از انقلاب جنسی و زمینه های جامعه شناسی این مطلب که همه ما به نوعی با آن درگیر هستیم و خوب است مقداری ریشه ای تر در مورد آن بیاندیشم مطالبی تقدیم خواهم کرد.
🔸نظر رهبر معظم انقلاب در زمینه عامل اصلی شیوع بی عفتی مدرن🔸 چند سال پیش در تلویزیون صحبتهای رهبری را میشندم که یک دفعه چیزی مانند شک دفعی از کلام ایشان به بنده وارد شد. الآن دوباره آن را به یاد آوردم. 👈بخش انتهایی صحبتهای ایشان در تاریخ هفتم اسفند ماه سال ۹۷ در دیدار با مداحان بود. ایشان در انتهای کلام با تغییر سیاق بحث یک دفعه فرمودند: 📖«بخصوص من تکیه میکنم در این برهه‌ی از زمان روی مسئله‌ی خانواده تکیه کنید. دشمن -نه دشمن ایران یا دشمن انقلاب؛ دشمن بشریّت تصمیم گرفته که نظام خانواده را در بین بشر از بین ببرد. 📖خانواده سنّت الهی است. دشمن بشریّت یعنی جریان سرمایه‌داری بین‌المللی و صهیونیسم تقریباً از حدود صد سال پیش تصمیم گرفتند که خانواده را در بین بشر از بین ببرند؛ 📖و یک جاهایی موفّق شدند. در آن جاهایی که از خدا دور بودند موفّق شدند، در یک جاهایی هم از جمله در ایران اسلامی ما موفّق نشدند امّا دارند تلاش میکنند. 📖این ازدواجهای سخت، این ازدواجهای دیر، این فرزندآوری کم، این به تعبیر غلط زشتشان «ازدواجهای سفید» -که سیاه‌ترین نوع زندگی مزدوج است- همه‌ی اینها به خاطر این است که خانواده از بین برود. 📖رواج شهوات، از بین رفتن حیا و عفّت، امروز جزو برنامه‌های دشمن است. شما مبارزه‌ی با اینها را جزو برنامه‌های خودتان قرار بدهید. 📖طهارت و پاکیزگیِ دامان جوانهای این کشور را مورد همّت خودتان قرار بدهید، بر آن همّت بگمارید، و این یکی از بهترین کارها و یکی از مؤثّرترین شیوه‌ها برای حفظ انقلاب و برای رشد انقلاب و برای حفظ نظام اسلامی است» 🔴راستش اگر شخص دیگری این مطلب تکان دهنده را گفته بود چندان به آن احتمالا توجه نمیکردم. ولی انصافا نمیشود از کلام ایشان گذشت. 👈ایشان را حقیقتا به عنوان یک انسان آگاه، کلی نگر، خوش فکر، منصف، پارسا، بصیر و دلسوز میشناسم. لازم نیست حتّی مؤمن یا مسلمان باشیم تا به وجود این صفات نیک در ایشان اذعان کنیم. واقعا مطلب چیست؟! 👈کلام ایشان چندان حالت تحلیل هم ندارد و گویا دارند از یک تصمیم سیاسی بین المللی در اتاقهای بسته خبر میدهند. نمیدانم سندش چیست ولی خود ایشان برایم سند است! 👈شاید از پروتکل دانشوران صهیون به انضمام برخی قرائن دیگر برداشت نموده اند. شمّ سیاسی و اطّلاعات ایشان نیز بسیار بیشتر و دقیقتر از ماست. این دشمن را هم معرفی نموده اند: «جریان سرمایه‌داری بین‌المللی و صهیونیسم». 👈از دید ایشان بخش اصلی معضلات بی عفّتی و مشکلات موجود پیرامون نهاد خانواده به یک تصمیم سیاسی شوم برمیگردد. 🔸«آیا توهّم توطئه داریم؟»🔸 برخی ممکن است این را ناشی از کمبود سواد جامعه شناسی و یا نوعی اختلال ادراکی و توهّم توطئه و مانند آن بدانند! 👈به نظرم اینها معمولا یا انسانهای ساده دل و خوش دلی هستند که باورشان نمیشود برخی اینقدر خبیث باشند که دست به چنین تصمیمات شومی بزنند و به اصطلاح قیاس به نفس میکنند. 👈و یا دچار نوعی علم زدگی ناشی از مهندسی حاکم بر علوم انسانی نوین شده اند و یا مغرض میباشند! 🔷در پاسخ اینها باید گفت: عمق چنین مطلبی را کسی درک میکند که واقعا سیاست را شناخته باشد. 🔻ما معمولا از بچگی عادت کرده ایم در موضوعات خرد و در حیطه ی مصالح خودمان یا فوقش خانواده و فامیل تأثیر گذاری داشته باشیم. از همینجاست که چندان تصوّری از این نداریم که حیطه تأثیر برخی خیلی وسیعتر است. مانند بچه ها گمان میکنیم خیلی از اموری که پیرامونمان در جریان است اموری عادی است. همیشه همینطور بوده است! از همینجاست که عادتا بینش سیاسی خوبی نداریم!🔺 🔹راستی دیده اید که پدر و مادر بین خودشان تصمیماتی پنهانی میگیرند و بر فرزندان تحمیل میکنند! ما که زیاد این کار را میکنیم😅 آنها هم فکر میکنند لابد چیزهایی است که باید رعایت شود! 👈نمیدانند که به راحتی میشد اگر در آن جلسه شخص دیگری هم مشارکت میکرد و استدلالی دیگر می آورد و آنها را قانع مینمود جور دیگری شود! 👈به همین قیاس تصمیماتی پنهانی را در محلّ کار برای کارگران و یا برای کارمندان تجربه کرده ایم. به همین قیاس مسئولین شهرها در شورای تأمین در جلسات دور از انظار ما تصمیماتی برای کلّ شهر میگیرند که کاملا میشد طور دیگری باشد و همه ی ما را هم تحت تاثیر خود قرار داده و به راحتی گمان میکنیم بسان امور طبیعی است!
🔹بنده گاهی که در برخی شهرها در چنین جلساتی بین مسئولین آنها شرکت کرده ام تازه عمق تأثیر گذاری این جلسات را فهمیده ام. 👈گفتم ای دل غافل! ما را باش فکر میکردیم خیلی از امورات طبیعی است! نمیدانستیم در قالب چنین بحثهای ضعیفی بر ما تحمیل میشود! استدلالهایی که بعضا ورای نقدهایی که بر آن وارد است نتیجه ای دیگر میدهد😊 👈به همین قیاس این جلسه های مخفی را بالا و بالاتر ببرید تا به استانی و کشوری برسید. 🔻از همینجاست که به راحتی میتوانیم حدس بزنیم که یک اتاقهای بسیار مخفی تری هم هست که به دلیل نفوذ و قدرت شگفت انگیز اقتصادی و سیاسی تصمیماتی میگیرند که حیطه ی اثر گذاری آن کلّ بشریّت است. دیر یا زود خوب است این مطلب را برای خودمان حلّ کنیم که این یک واقعیتی است. بدانیم مشکلات بشریت از کجا رقم میخورد🔺 👈بشر در هرم جمعیتی و طبقاتی که دارد چنین مرحله ای از وجود انسانهای تأثیر گذار را هم دارد که معمولا خود را از دیدگان دیگران مخفی میکنند. ✅عده ای که خود را قیّم بشریّت میدانند! برای خود این حقّ را قائلند که برای آنها در حساسترین امورشان تصمیم بگیرند! آنها را بردگان خود میدانند! گویا خودشان را از نژادی برتر دانسته و اصلا خارج از جرگه بشریت تعریف میکنند. ✅گاهی آنچنان بی رحمانه تصمیم میگیرند که مغولها هم اینطور نبودند. مثلا فرضش را بکنید به هر دلیلی احساس کنند به نفعشان است جمعیت بشر نصف شود و بعد شروع میکنند با اهرمهای گوناگون نظریات علمی، تبلیغی، سیاسی، اجتماعی، قانونی، بهداشتی و... به این هدف برسند. ✅فرض کنید احساس کنند به نفعشان است جمیع بشر دو برابر شود باز همینطور... . در همین فضاست که باید کلام رهبری را درک نمود. این جماعت مخفی به این نتیجه رسیده است که به سودشان است بشر بی عفّت شده و نظام خانواده در بین بشر از میان برود! هلاکت حرث و نسل را اراده کند! 🔴اما چرا؟ خب ما خیلی خبر نداریم که چه در ذهن دارند ولی میشود حدسهای قوی در این زمینه زد. بی عفتی دشمن خانواده است. همه چیز به خانواده برمیگردد. ✔باید بدانیم اساسا خانواده معنای سیاسی دارد. سلولهای اولیه قدرت جوامع را اجتماع مبتنی بر نسب در خانواده و سپس فامیل و قبیله تشکیل میدهد. اینها هسته های قدرت اجتماعی هستند. کسی که بخواهد بر مردم حکومت کرده و حکومتش هم باقی بماند میبایست این هسته های قدرت را از میان ببرد. انسانها وقتی از هم جدا شوند راحت میشود آنها را مدیریت کرد. قدرت یا قدرتهای مهمی باقی نمی ماند که جلوی سیاستهای تحمیلی را بگیرد. 👈سابقا در بذل الخاطر شماره ۴۷ گفتم که یکی از اهداف تخصص گرایی در علوم هم از بعد سیاسی همین بود که دیگر علمایی وجود نداشته باشند که بتوانند ملجأیی برای مردم برای مبارزه با استکبار و ظلم قرار گیرند! واقعا هم در این زمینه موفق بوده اند. 🔹نوعی تفرقه بیانداز و حکومت کن است. سیاستهایی که در قالبهای شیک و نوین منافقانه بر همگان تحمیل میگردد. شبیه همین سیاست را اسکندر بعد از شکست دادن هخامنشیان دنبال نمود. 👈برای آنکه بعد از او قدرت مهمّی باقی نماند تا با حکومت بزرگ یونانی مقابله کند به اشاره ی ارسطو نظام ملوک الطوائفی را ایجاد نمود. برای هر قسمتی شاهی تعیین کرد! دیگر وحدت و قدرت متمرکزی که بتواند با حکومت مرکزی مقابله کند باقی نماند! 👈همین سیاست را بعد از جنگ جهانی اوّل با تجزیه حکومت عثمانی و تشکیل کشورهای متعدد دنبال نمودند. با احیاء تاریخ مناطق مختلف و جریان باستان شناسی و دمیدن در تعصّبات قومی نقشه های نوینی ایجاد نمودند. امّت اسلامی را تکه پاره کردند! 🔻حال در یک نمونه ی جدیدترش میخواهند همین مدل را در کل بشریت پیاده کنند! یعنی آحاد بشر را ملوک الطوائفی کنند. هر کسی پادشاه خودش باشد. وقتی همه پادشاه شدند همه برده خواهند شد! چنین چیزی وقتی میسّر است که نظام خانواده وجود نداشته باشد یا در هر حال تضعیف شود🔺 👈خانواده هسته ی قدرت طبیعی اوّلیه بشر است. برای آنها که شامّه سیاسی دارند کاملا آشکار است که اساسا نظام خانواده یک نظام سیاسی است. معنای مهمّ سیاسی دارد. 🔶در کلام رهبر بصیرمان پدیده های مهمی مانند: «ازدواجهای سخت، ازدواجهای دیر، فرزندآوری کم، ازدواجهای سفید، رواج شهوات، از بین رفتن حیا و عفّت» همه آثار غیر طبیعی است که دامنگیر بشریت شده و حاصل سیاستهای شوم مستکبرین عالم است. 👈این سیاستها محدود به ایران اسلامی هم نیست و تمام بشریت را نشانه گرفته است. یک تهاجم فرهنگی به بشریت است. آمریکا، اروپا و آسیا و همه! حتّی فرانسه و انگلستان و چین و کره و... همه و همه؛ آگاهان این جوامع نیز خود به خوبی عمق ماجرا را دریافته و به شدّت نگران اجتماعات خود شده اند.
🔷یکی از قرائن مهمّی که دلالت بر آن دارد که سهم اصلی این بی عفّتی ریشه در این بعد سیاسی دارد آن است که در مباحث اجتماعی سال شروع بی عفّتی نوین را اعلام کرده اند! 👈جل الخالق! میگویند طیّ یک دهه دنیا تغییر کرد! به نظرتان این کاملا مشکوک نیست؟ البته در ظاهر خود را در قالب نظریات علمی و جنبشهای مردمی و... موجه نمود ولی در باطن به راحتی میتوان آنها را ابزارهایی برای اجرای آن تصمیم پنهان سیاسی دانست. 👈معمولا شروع آنچه به اصطلاح انقلاب جنسی مینامند را سال ۱۹۶۰ میدانند. قبل از آن یعنی حدود ۶۰ سال پیش واقعا وضعیت اینطور نبود. خیلی دفعی هم شد. این دفعی بودن خود میتواند پرده از سیاسی بودن این امر بر دارد. 👈طبق گزارش نقشه جهانی خانواده سازمان ملل در سال ۲۰۱۸ نزدیک ۵۱ درصد فرزندان آمریکایی به صورت نامشروع متولد شده‌اند. در حالی که در سال ۱۹۵۰ یعنی قبل از انقلاب جنسی دوم این آمار کمتر از ۴ درصد بوده است. 👈آمار زنازادگی کشورهای فرانسه، آلمان و انگلیس به ترتیب عبارت است از : بالای ۵۷ درصد، بالای ۳۵ درصد و بالای ۴۸ درصد. 🔹برای درک عمق بعد سیاسی این پدیده نباید فریب نظریه پردازی ها و جنبشها و تبلیغات و... را خورد که در شماره ی دیگر از آنها سخن خواهم گفت. اینها خیلی اش ساختگی و با تحریک و عمل غافلان است؛ 👈شنیدم که امروز دیگر در اروپا برای گرفتن شناسنامه برای فرزند نیازی به ذکر نام پدر نیست. 👈جایی مقاله ای را از رادیو فردا دیدم که به این جملات شروع شده بود: 📖«ايران در تلاطم يک انقلاب جنسی بی سابقه درگير است ولی آيا اين تحول می تواند در نهايت به تضعیف رژيم منجر شود؟!» یعنی کاملا دیدی سیاسی به این موضوع دارند. 👈در کلام رهبری نیز گذشت که تلاش در راستای تحکیم خانواده تلاش در راستای حفظ و رشد انقلاب اسلامی است! 🔸آن روی سکّه این تصمیم سیاسی نیز شاید بعد اقتصادی این تصمیم باشد. بعد اقتصادی این تصمیم را میتوان در این دانست که وقتی خانواده نباشد نیروی کار خیلی زیادتر میشود. 👈زمان بهره بری از انسانها هم بیشتر میشود. وقتی خانواده نباشد افراد از آن خارج میشوند و در شرایطی آزاد قرار میگیرند. دیگر مقداری از شبانه روز را بیکار در منزل خود نمیماند و وقتشان را به خانواده اختصاص میدهند! 👈از انسان بی خانواده بیشتر میشود کار کشید و خرجش هم کمتر است. زنان نیز مشغول به کار میشوند و نیروی کار دو برابر میشود. زنان هم معمولا کار بیشتر و مزد کمتری دارند. 👈همچنین تضعیف خانواده به معنای تضعیف نهادی است که انتقال دهنده تراث و فرهنگ بشری به نسلهای بعدی است و این هم به معنای آن است که میتوان چنین انسان بی ریشه و بریده از تاریخش را در راستای منافع خود کنترل و تربیت نمود. 👈صنعت سکس خود درآمدزایی کلانی را در بعد جاذبه گردشگری به بار آورده و همینطور مشغولیت خاصّی برای جوانان برای غافل کردن آن از مسائل اصلی جامعه می آورد. جوانانی آفت زده که دیگر همّتی برای مبارزه با ظلم و استکبار برایشان باقی نخواهد ماند! 👈یک تبلیغ دلربا نیز نسبت به فرهنگ غرب برای جوامع شرقی و توده های ساده دل آنها نیز میتواند باشد! 👈این برنامه در غرب خیلی موفق اعمال شده است. در ایران نیز به جدّ در حال فعالیت هستند. با هدف قرار دادن خانواده بنیانهای جمهوری اسلامی را سست کنند. 👈هر روز هم منافقانه با مفهومی جدید به دنبال این اهداف شوم خود هستند. تا لو میروند اسمش را عوض میکنند. زمانی فرزند کمتر، زندگی بهتر و زمانی تنظیم خانواده و زمانی سلامت خانواده و فاصله گذاری بین بارداری و... . 🔹خلاصه آنکه آنچه از شیوع بی حجابی، بی عفتی و تغییرات فرهنگ جنسی در جامعه خودمان میبینیم از دید رهبری سهم عمده اش حاصل تصمیم سیاسی صهیونیسم جهانی است. 👈این هم خود بعد دیگری از شعار حکیمانه مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا را نشان میدهد! ان شاء الله العزیز در شماره ی بعدی از انقلاب جنسی دهه ۷۰ میلادی در غرب سخن خواهم گفت.
.
باسمه تبارک و تعالی (۷۶) «انقلاب جنسی دهه ۷۰ میلادی» 🔹این تصویر هم یکی دیگر از تصاویر سواحل آمریکا قبل از وقوع انقلاب جنسی است. ✅برخی گمان میکنند آنچه امروزه از شیوع بد حجابی، بی حجابی، بی عفّتی، بالا رفتن سنّ ازدواج، تجرّد قطعی، کم فرزندی، همجنس گرایی، آوردن سگها در خانه و تربیت آنها به جای فرزند و... میبینیم صرفا معضلاتی نوین است. مسائل مستحدثه است! 🔻با مقداری دقّت بیشتر متوجّه میشویم اینها ورای آنکه فسادهای جنسی هستند در واقع همه سلاح هایی برای یک تصمیم سیاسی برای مبارزه با نهاد خانواده میباشند. تنها بخشی محدودی از آن طبیعی و بخش اعظم آن غیر طبیعی است! انسان کاملا احساس میکند هدف نابودی خانواده است🔺 🔷در نوشته گذشته بیان کردیم که به نظر میرسد اصل این مشکلات ورای زمینه های که در زمان ما برای آن بیش از زمانهای دیگر شاید مهیّا است ریشه در یک تصمیم سیاسی شوم دارد. همان مطلبی که رهبر معظّم انقلاب از آن پرده برداشت. 👈البته چنین تصمیمی به خودی خود نمیتواند عملیاتی شود. باید یک سلسله اموری را سلسله جنبانی کند و منافقانه خود را در پس پرده ی آنها مخفی نماید. 👈در این قسمت دو زمینه اصلی برای استفاده ابزاری از آن برای مبارزه با خانواده در دست آن تصمیم گیران بوده است. یکی استفاده از زمینه های تحوّلات اجتماعی مولود مدرنیسم و دیگر استفاده از ابزارهای جزئی علم، قانون، تبلیغات و... . 👈درباره مورد اوّل در نوشته ی دیگر صحبت میکنم که البته بحث از منظر مورد علاقه ی جامعه شناسان است و در این نوشته به مورد دوّم اشاره میکنم.
🔸«انقلاب جنسی»🔸 همه ی ما با بار معنایی انقلاب آشنایی داریم. این واژه در بیان تحوّلات سیاسی و اجتماعی بزرگ به کار میرود. به عنوان نمونه در همین فضا میتوان به انقلاب فرهنگی رنسانی و انقلاب صنعتی و انقلاب دیجیتال اشاره نمود. 👈به همین قیاس گفته میشود که بشریت در طول قرنها بلکه هزاران سال از یک الگوهای اجمالا ثابتی در اخلاق جنسی خود تبعیت مینموده که در رأس آن میتوان به مفهوم خانواده، فامیل، عفّت، حجاب، نکوهش زنا و حرام زادگی و... اشاره نمود. 👈ناگهان در دهه ی هفتاد از قرن بیستم میلادی یک زلزله هفت ریشتری این ساختار را ویران کرده و بنای نوینی را ایجاد کرد. 👈این تغییر و تحوّل نیز به هیچ چیزی بیش از یک «جنبش اجتماعی» نیاز نداشت! جنبش اجتماعی تلاشی جمعی برای پیش برد اهدافی خاصّ از طریق عملی جمعی خارج از حوزه ی نهادهای رسمی است. ⚠این تحوّلات عمیق خلاف فطرت و خلاف عادات و هنجارها و... تنها به واسطه ی جنبش اجتماعی برخی دانشجویان در هیپی گری و عشق آزاد سانفرانسیسکو و مانند آن منفجر شد!!! عقل هم خوب چیزی است! 😐 👈این سیاستمداران منافق وقتی بخواهند امری را رواج دهند چطور همه را به بازی میگیرند! در هر حال انقلاب جنسی یا آزاد سازی جنسی جنبشی اجتماعی در دهه ۷۰ میلادی بود که نظام سنّتی رفتارهای جنسی و هنجارهای موجود در روابط بین فردی را متحوّل کرد. 👈یعنی ظرف چند سال عالم جنسی نوینی در برخی نقاط حسّاس عالم ایجاد شد! مفاهیمی مانند لیبرالیزه شدن حقوق جنسی و حقّ آزادی جنسی، ترویج و تحسین برهنگی و تبرّج زنان، برهنگی در ملأعام و در حضور دیگران، گسترش روابط جنسی پیش از ازدواج و تبدیل آن به امری معمولی، هنجار شدن هم جنس گرایی و ارضای میل جنسی به شکل‌های دیگر و قانونی شدن سقط جنین و... . 🔴اندکی قبل از این تحوّلات برق آسا ویلهلم رایش برای اوّلین بار مفهوم انقلاب جنسی را مطرح کرده بود. مطلبی که در آن بر این نکته تأکید میشود که چندان گمان نکنیم دنیای جنسی بشر نیز امری محتوم بوده و قابلیت انقلاب نداشته باشد! 👈انقلابی در مفاهیم سنّتی پیرامون امور جنسی و به وجود آمدن دنیایی نوین از انحاء محتمل برقرار روابط جنسی! این در واقع زنگ خطر برای امکان وقوع تحوّلات عمیق در مورد خانواده است. 🔸«درد دل»🔸 البته کسی که وجود انسانی را میشناسد میفهمد که این حرکتی قسری و مبارزه ای با خلقت الهی است و بشر در هر حال مفطور بر روح خداوندی است که کشش آنسویی دارد! اموری مانند عفت و خویشتن داری جنسی از تمایلات باطنی بشر است. 👈نهادی مانند خانواده چیزی نیست که به این سادگی بتوان آن را از صفحه دل بشر پاک نمود! شاید وقتی بازگردد دیگر بازگشتش به سمت امام زمانش باشد! ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس کنون ز حلقه ی زلفت به در نمی آید 😔ولی در هر حال انسان تأسّف میخورد برای جامعه و برای آشنایان و برای همچنین خودمان که در هر حال مشکل داریم. قوز بالا قوز شده است. کم مشکل داشتیم در مسائل سلوک این را هم شیاطین و غرور دنیا و هواهای نفسانی اضافه کردند. 🔸«مروری بر مهمترین ابزارهای انقلاب جنسی»🔸 اما آنچه در دهه ۷۰ این انقلاب را از حالت امکانی خارج نموده و به فعلیت رساند را میتوان در چند امر مهم خلاصه نمود. 🔹یکی پایان جنگ جهانی دوّم و لزوم طرّاحی نوین و مهندسی بشر متناسب با اغراض شیاطین عالم. البته معمولا از این مطلب به این عنوان منافقانه اشاره میشود که بشر از جنگ خسته بود و دنبال لطافت و نرمی بود! 😳در نگاه آنها آزادی جنسی خودش نه به جنگ بود! چه بگویم! آزادی جنسی راهی برای مبارزه با کینه ها و دوری از جنگهای بعدی! 👈همچنین با تحریک مشکوک جنبشهای فمینیستی و برابر طلبی جنسیتی و تمایلات لیبرالی بر تنور این امر دمیده شد. 🔹یکی از این عوامل سرمایه گذاری سنگین لابی یهودی راکفلر و مانند آن در ایجاد نظریّات علمی و زیستی برای ترویج مفاهیم جنسی نوین بود. 👈نظریّات افرادی مانند ویلهلم رایش، هربرت ماکوزه و از همه مهمتر آلفرد کینزی زیست شناس و حشره شناس شهیر آمریکایی که کتب مهمّی در زمینه تحوّلات جنسی نگاشت که نقش بسیار عمیقی در اقناع ذهنی در قالب نظریّات به ظاهر علمی در تن دادن به انقلاب جنسی بود. 👈بنیاد راکفلر یک نهاد خصوصی در زمینهٔ فعالیت‌های بشر دوستانه است که توسط جان دیویس راکفلر، ثروتمندترین مرد تاریخ جهان و مؤسس کمپانی استاندارد اویل، در ۱۴ مه ۱۹۱۳ تأسیس شد. در طول تقریباً یک قرن فعالیت، شعار این بنیاد، فعالیت برای زندگی بهتر بشر در سراسر جهان بوده‌است!
🔸شیطانی به نام قرص ضد بارداری🔸 یکی دیگر از این امور را میتوان به پیشرفت علمی و تولید انبوه کاندوم و مهمتر از آن تولید و در دسترس قرار گرفتن و قانونی شدن قرص ضد بارداری دانست. 👈ترویج بسیار مشکوک قرصهایی که باعث جلوگیری از آبستنی میشد مؤثرترین امور در تغییر مفاهیم جنسی بوده است. قرصهایی که دیگر ترس از تبعات آزادی جنسی را تا حدود زیادی از میان میبرد. 👈همینطور پیشرفت پزشکی در زمینه سقط جنین نیز در این امر تأثیر گذار بود. ✅راستی که قرص ضدّ بارداری گناه نابخشودنی علم دارو سازی بود!!! این قرص در سال ۱۹۶۰ در آمریکا اجازه فروش یافته و زنان را در راه آزادی جنسی واکسینه نمود! به عبارت دیگر لذّت جنسی را به امری مستقل در آورده و آن را از مقوله تولید مثل تفکیک کرد. ✅این قرصها رابطه پیش از بارداری و بدون ازدواج را آسان کرد. مناسبات جدیدی به وجود آورد. تیغ در دستی زنگی مست شد! یک آزادی عمل بدیعی به زنان در مورد مناسبات جنسی داد. 👈کاندوم نیز به شکل عمومی در همین دهه در دارو خانه ها در دسترس قرار گرفته بلکه به مرور کاندوم فروشی های اتوماتیک در توالتهای عمومی مردانه نصب شدند! 🔹یکی دیگر از این امور را میتوان به قانونی شدن بسیاری از این انحرافات در ایالت متحده آمریکا و به تدریج در دیگر نقاط جهان و ترویج و رسمیت یافتن آن در قالب صنعت سینما بود. 👈بهبود ابزارهای حمل و نقل و ایجاد جاذبه های جنسی برای جذب گردشگر نیز از اهداف این امر بود. این تساهل و تسامح دفعی و شدید قانونی در برابر این به اصطلاح جنبش اجتماعی در زمینه انقلاب جنسی خودش از مشکوک ترین امور است. ✋در هر حال برای بنده شکّی نیست که سیاستمداران اصلی عالم همه ی ابزارهای خود را در دسترس پیشرفت پروژه انقلاب جنسی یا همان اشاعه فحشا قرار داده اند. 👈ابزارهایی مانند تسهیل قانونی و تبلیغ رسانه ای و تولید صفحات مهیّج جنسی و تشویق به رسمیت شناخت آنان به عناوین مختلف و... واقعا از هیچ تلاشی در این زمینه فروگذار نکرده اند. 👈همین زمان ما مانند روز روشن است که میخواهند همجنس گرایی را به فرهنگ رسمی و مورد قبول تبدیل کنند! اراده کرده اند! تصمیم گرفته اند! تغییر ذائقه میدهند! تحریک ذائقه میکنند! 🔴مقداری پس از انقلاب جنسی ظهور و شیوع بیماری ایدز این آزاد سازی جنسی که در پشت پرده تصمیمی سیاسی بود را به چالش کشید. 👈در همین زمان این اراده ی قوی در اشاعه ی فحشا که نام آن را انقلاب جنسی نامیدند راهکار از میان برداشتن این رقیب را در مسیر وصول به غایاتش در ترویج آموزش جنسی و استفاده از کاندوم و... دیدند. 👈به عبارتی این تهدید را به فرصتی بزرگ برای خود تبدیل نموده و آموزش جنسی را در مدارس و به شکل گسترده به نوجوانان نیز آموختند! 👈امروزه یکی از رقیبهای بزرگ این سیاست شوم شیوع بسیار زیاد بیماری های مقاربتی در کشورهای غربی است که هزینه های بسیار سرسام آوری را به آنها تحمیل نموده است. 👈همچنین کم شدن تولید مثل و خطر پیری جمعیت و تهدید نسلی است که الآن در مسیر ارائه راهکار برای این مقوله هستند! ✋در هر حال ساده اندیشان گمان میکنند اینها صرفا مولود برخی جنبشهای اتّفاقی اجتماعی و شیوع آن به واسطه برخی شانسهای تاریخی و زمینه های مستعد بوده است! غافل از سیاستهای شوم مترفین و مستکبرین بزرگ عالم که اراده ای جز منفعت طلبی و هلاکت حرث و نسل ندارند. 🔸«کلامی در انتها»🔸 ما نوعا از عمق انقلاب جنسی مشمئز کننده که غرب آن را تجربه کرد و در باتلاق آن گرفتار شده است خبری نداریم. دانستن همین یک مورد برای نفرت از فرهنگ منحط غربی کفایت میکند! 👈بله برخی تکانه های بسیار بسیار محدود آن مانند بد حجابی و بالا رفتن سن ازدواج گریبانگیر ما نیز شده است. ولی به هیچ رو با آنچه از انقلاب جنسی در غرب مواجهیم در ایران اسلامی مواجه نبوده ایم. ⚫برخی معتقدند که زنگ خطر انقلاب جنسی در ایران نیز با بالا رفتن سن ازدواج به صدا در آمده است. اگر سن ازدواج بالا برود مطالبات جنسی نیز افزایش پیدا می کند و دیگر با اخلاق خویشتن داری جنسی نمی توان جامعه را کنترل کرد و احتمال انقلاب جنسی افزایش پیدا می کند. 👈در جامعه سنتی زمان شورمندی جنسی زنان سنین ۱۸ تا ۴۰ سالگی است. اگر در این بازه سنی زن درگیر فرزندآوری باشد، بیشتر انرژی خود را برای تربیت فرزند به کار می گیرد و در بدن او تراکم انرژی پیدا نمی شود. در مورد مردان و تشکیل خانواده و حسّ مسئولیت پذیری نیز همینطور است. 👈فعلا در صدد قضاوتی پیرامون این ادّعا نیستم و به نظرم وقوع چنین انقلاب جنسی مخصوصا با انقلاب دیجیتال در ایران تسهیل شده ولی وقوع زود هنگام آن در جامعه ی ایرانی محتمل به نظر نمیرسد.
🔶بحث را بیش از این طولانی نمیکنم. ان شاء الله در شماره ی بعدی در مورد زمینه های جامعه شناسی تحوّلات خانواده مطلبی مینویسم. 👈فقط در انتها برخی از راهکارها را در مقابله فوری با روند انقلاب جنسی متذکر میشوم. ✅در رأس اینها که همان مبارزه با اسرائیل و تلاش در سقوط آنها از رهبری جامعه ی جهانی و مطّلع نمودن بشریت به عمق شوم سیاستهای آنان است. ✅ولی به شکل فوریتری میتوان با اقداماتی مانند تسهیل ازدواج و تولید مسکن و تسهیل کار و تبلیغ تعدد فرزند و مانند آن دست به کار شد.
باسمه تبارک و تعالی (۷۷) «خروش فاطمی» «فتح علی فرقه الرافضه شرّا عریضا!» 🔶شب میلاد بزرگ بانوی نشأتین، حوراء انسیة و صدّیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. خانم جان ای مظهر محبّت و عطوفت خاندان وحی! آیا میشود گوشه ای از سایه چادرت را هم به این دور افتاده از وادی ولایت و حقیقت بیافکنی!😢 ای بنصاب جمال یافته حدّ کمال نیست مرا آرزو جز نظری بیشتر خرمن حسن تو را موقع احسان بود مفلسم و مفتقر از همه درویش تر 💡مشغول کارهایم بودم. آهنگ یا فاطمه بنت نبی مرحوم شهید ناصر عبد اللهی به گوشم خورد. خدا رحمتش کند! گویا صدایش از بهشت می آید. چه صدایی و چه شعری! 🔵یک لحظه واقعا غبطه خوردم! چه کسی فکر میکرد بنا بر آنچه شنیده میشود ناصر عبد اللهی شهید راه فاطمه زهرا سلام الله علیها شود! یک مسلمان اهل سنّت در مناطق متعصّب و خاندانهای متعصّب و تحت نفوذ وهابیت! 👈یک انسان اهل موسیقی و خوانندگی اینگونه از آن دنیای دور از ولایت به واسطه اخلاص و استقامت از آنجا که کسی فکرش را نمیکرد یعنی همان موسیقی و خوانندگی به وادی تشیّع و ولایت کشیده شده و شهید راه فاطمه زهرا سلام الله علیها گردد! 👈راستی که: «کن لما لا ترجو أرجی منک لما ترجو»! به دلم افتاد حضرت زهرا این شعر و خواندن را و این شخص را پذیرفت! دستش را گرفت و بالا برد! بالا برد و بالا و بالا! چه مظلومانه رفت! رفقا اخلاص میخرند! جان زلال میطلبند! دل بی غلّ و غش!
یا فاطمة بنت نبی ای همدل و جان علی ... یا فاطمه سرّ خدا ای گوهر تاج وفا ... غیرت حسین از شیره ی جان تو نوشید شیر خدا تا پای جان بهر تو کوشید شمع تو از شیران حق پروانه ها ساخت از زینب زهرا نشان افسانه ها ساخت مریم گل آرای مسیح چون ژاله تو باغ نجابت خرم از آلاله تو امّ أبیها! أم نور! ای بی نهایت ای مظهر شور و شرف، شرم و شفاعت! حسن برای عشق دین مهر تو افروخت حسین برای حفظ دین قهر از تو آموخت ... 🔸«حسین برای حفظ دین قهر از تو آموخت»🔸 نمیدانم شعر از کیست! شاید از خودش باشد. خیلی شعر پر معنایی است. به ذهنم رسید نکته ای در مورد این فراز بگویم. حسین برای حفظ دین قهر از تو آموخت! آری همین است! کربلا مظهر قهر و خشم مقدّس فاطمی است! تا فاطمه بود تقیه ای در کار نبود! 👈قصدم نبود چیزی بنویسم! شاید چند روز یکبار حوصله ای شد بنویسم! ولی بی اختیار دلم گرفت و شروع به نوشتن کردم. راستی که فاطمه آتش به بنیان نفاق و انحراف زد! تا پای جان ایستاد و جهاد کرد! 👈اصلا چه درکی داریم از عظمت خروش فاطمی! غوغا کرد! در آن فضایی که کاری از امیر المؤمنین علیه السلام ساخته نبود این فاطمه بود که در هر حال به دلیل وجاهت و مقبولیتی که داشت تمام آنچه داشت را مخلصانه به میدان آورد! فدای حقیقت کرد! روضه بخوانم دمی ناله زند عالمی عرش خدا مقشعر از دم آل عباست 🔷آمدند به طرف خانه ی فاطمه! امیر المؤمنین که مأمور به صبر بود را با وضع بدی کشیدند با خود ببرند! معاویه در نامه ی معروف خود بعدها همین صحنه را یادآوری کرد: «تُقَادُ إِلَى بِيعَتِهِمْ وَ أَنْتَ كَارِهٌ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ‏ الْمَخْشُوش‏» مانند شتری که برای رام کردنش چوبی در بینی اش بگذارند تا رام شود! 😢نمیدانم ریسمان هم آوردند یا نه! نمیدانم اگر آوردند به گردن مولا هم انداختند یا نه! خدا میداند که بر دل زهرا آن لحظات چه گذشت! فقط دیدم طبری آملی در المسترشد با سند خود از زراره از امام صادق علیه السلام نقل میکند که وقتی مولا را با خورد بردند فاطمه مانند انسان واله و حیران از خانه بیرون زد! فریاد زد: «خلّوا عن ابن عمّی»: 📖«لَمَّا خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٌّ ع مِنْ مَنْزِلِهِ، خَرَجَتْ فَاطِمَةُ (ع) وَالِهَةً! فَمَا بَقِيَتْ امْرَأَةٌ هَاشِمِيَّةٌ إِلَّا خَرَجَتْ مَعَهَا حَتَّى انْتَهَتْ مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَتْ: خَلُّوا عَنِ‏ ابْنِ‏ عَمِّي، فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ، لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِي، وَ لَأَضَعَنَّ قَمِيصَ رَسُولِ اللَّهِ الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ حِينَ خَرَجَتْ نَفْسُهُ عَلَى رَأْسِي وَ لَأَخْرُجَنَ‏ إِلَى اللَّهِ، فَمَا صَالِحٌ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنِ ابْنِ عَمِّي، وَ لَا النَّاقَةُ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنِّي، وَ لَا الْفَصِيلُ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وَلَدِي» 👈چه غوقایی بوده خدا میداند! چه خطبه های انشاد کرد! چه فریادهایی کشید! ای جان عالمیان فدای آن نگاه مضطربت! ای جان عالمیان فدای آن دل نگرانت!😭 👈بی خود نبود که فهمیدند تا فاطمه زنده است بنیان انحرافشان به سامان نخواهد رسید! تصمیم گرفتند آتش به خانه ی فاطمه بیاندازند! تصمیم گرفتند دیگر فاطمه نباشد! اما نقشه شان نقش بر آب شد! به مولا فرمود من را شبانه دفن کن! قبرم را بی نشان کن! این امّت دیگر لیاقت کوثر را ندارد! حجّت را بر امّت اسلامی تا قیام قیامت تمام کرد! 🔸«فتح علی الرافضة شرّا عریضا»🔸 هر کسی اندک شعور و انصافی داشته باشد نمیتواند از این خروش فاطمی بر علیه شیخین بگذرد! هیچ کس یارای ایستادن در برابر آنان را نداشت جز فاطمه! آری تنها کار خودش بود! تنها آن پهلوی شکسته یارای ایستادگی در برابر آن طوفان ظلمت و سیل انحراف را داشت! ✔بی خود نیست ابن کثیر آن عالم بزرگ و تیزهوش اهل سنّت منصفانه اقرار میکند که فاطمه بد کاری کرد! با کارش فتنه ی عظیمی را در امّت انداخت و رافضی ها را به جان امّت اسلامی انداخت!!! خوب فهمیده هر چند لایق نبوده درس هدایت بگیرد؛ در جلد پنجم البدایة و النهایة که کتاب تاریخی اوست میگوید: 📖«قال [ابوبکر] : وإني والله لا أدع أمرا كان يصنعه فيه رسول الله صلى الله عليه وسلم إلا صنعته ، قال : هجرته فاطمة فلم تكلمه حتى ماتت . وهذا الهجران والحالة هذه فتح على فرقة الرافضة شرا عريضا ، وجهلا طويلا ، وأدخلوا أنفسهم بسببه فيما لا يعنيهم»
🔴بله همین است. خروش فاطمی واقعا حجّت شیعه یا به تعبیر آنانی که اهل تنابز بالالقاب هستند رافضه شد! اینها را میبینند ولی تصمیم به توجیه میگیرند! قتل الانسان ما أکفره! ✅همین ابن کثیر در موضع دیگری همین مطلب را گفته و میگوید اساسا مشکل علی علیه السلام با ابوبکر هم ظاهری بود! وقتی دیدند فاطمه -مانند اخلاق همه زنها که احساسی هستند لج کرده!- علی علیه السلام تصمیم گرفت مقداری به خاطر رعایت دل ایشان در ظاهر مخالفتهایی با ابوبکر بکند ولی به محض آنکه از دنیا رفت دوباره آمد و بیعت علنی کرد! چه بگویم! وقتی خودش تصمیم گرفته هدایت نشود چه میشود کرد؟! 📖«حصل لها وهي امرأة من البشر ليست بواجبة العصمة عتب وتغضب ولم تكلم الصديق حتى ماتت ، واحتاج علي أن يراعي خاطرها بعض الشئ» 🔹خیلی عبارات مهمّی است. مخصوصا از جانب ابن کثیر که عالم مقبول نزد اهل سنت و مخصوصا وهابیت است. در برخورد با اهل سنت مهمترین استدلال آوردن حدیث از صحیح بخاری و صحیح مسلم است و در برخورد با وهابیت و سلفی ها نیز در استناد به اقوال علمای عامه مهمترین آنان به ترتیب: ابن تیمیه و سپس ابن قیم جوزیه و سپس ابن کثیر و بعد ذهبی و ابن حجر است. 🔸«حدیث صحیحین از عائشه در مورد خروش فاطمی»🔸 در صحیحین مطلبی را با سند صحیح از عروه بن الزبیر از عائشه در مورد جریان خروش فاطمی نقل کرده اند. نقلی بسیار بسیار مهم است که اهل سنت نمیتوانند در آن مناقشه کنند. همینطور روایت عائشه از ماجراست که در هر حال ضدیت او با امیر المؤمنین علیه السلام آشکار است و تأمّل در روایت او از ماجرا -ورای ضعفهای محتمل آن- میتواند راهگشا باشد. 👈بسیاری از احادیث عائشه را فرزند کوچکتر زبیر که همان عروه بود و عائشه نیز خاله و محرم او محسوب میشد گزارش کرده است. طبیعتا میتوانست مطالبی به او بگوید که به دیگران عادتا گفته نمیشد. 👈نکته ی اینکه این روایت مهم گفته شده و سپس باقی مانده و سپس در مهمترین کتاب عامه نقل شده هم در این است که در ظاهر بیان منقبت ابوبکر است ولی در باطن حقایقی را افشا نموده است: 📖«ان فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم أرسلت إلى أبى بكر الصديق تسأله ميراثها من رسول الله صلى الله عليه وسلم مما أفاء الله عليه بالمدينة وفدك وما بقي من خمس خيبر 📖فقال أبو بكر ان رسول الله صلى الله عليه وسلم قال لا نورث ما تركنا صدقة إنما يأكل آل محمد (صلى الله عليه وسلم) في هذا المال 📖وانى والله لا أغير شيئا من صدقة رسول الله صلى الله عليه وسلم عن حالها التي كانت عليها في عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم ولأعملن فيها بما عمل به رسول الله صلى الله عليه وسلم 📖فأبى أبو بكر ان يدفع إلى فاطمة شيئا فوجدت فاطمة على ابن بكر في ذلك قال فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت وعاشت بعد رسول الله صلى الله عليه وسلم ستة اشهر 📖فلما توفيت دفنها زوجها علي بن أبي طالب ليلا ولم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها على وكان لعلى من الناس وجهة حياة فاطمة فلما توفيت استنكر على وجوه الناس فالتمس مصالحة أبى بكر ومبايعته ولم يكن بايع تلك الأشهر 📖فأرسل إلى أبى بكر ان ائتنا ولا يأتنا معك أحد كراهية محضر عمر بن الخطاب فقال عمر لأبي بكر والله لا تدخل عليهم وحدك فقال أبو بكر وما عساهم ان يفعلوا بي انى والله لآتينهم 📖فدخل عليهم أبو بكر فتشهد علي بن أبي طالب ثم قال انا قد عرفنا يا أبا بكر فضيلتك وما أعطاك الله ولم ننفس عليك خيرا ساقه الله إليك ولكنت استبددت علينا بالامر وكنا نحن نرى لنا حقا لقرابتنا من رسول الله صلى الله عليه وسلم 📖فلم يزل يكلم أبا بكر حتى فاضت عينا أبى بكر فلما تكلم أبو بكر قال والذي نفسي بيده لقرابة رسول الله صلى الله عليه وسلم أحب إلى أن أصل من قرابتي واما الذي شجر بيني وبينكم من هذه الأموال فانى لم آل فيها عن الحق ولم اترك امرا رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يصنعه فيها الا صنعته 📖فقال على لأبي بكر موعدكم العشية للبيعة فلما صلى أبو بكر صلاة الظهر رقى على المنبر فتشهد وذكر شأن على وتخلفه عن البيعة وعذره بالذي اعتذر إليه ثم استغفر وتشهد علي بن أبي طالب 📖فعظم حق أبى بكر وانه لم يحمله على الذي صنع نفاسة على أبى بكر ولا انكارا للذي فضله الله به ولكنا كنا نرى لنا في الامر نصيبا فاستبد علينا به فوجدنا في أنفسنا 📖فسر بذلك المسلمون وقالوا أصبت فكان المسلمون إلى علي قريبا حين راجع الامر المعروف»
🔸بحثی پیرامون حدیث عائشه🔸 این متن بسیار مهم سرشار از اشارات تاریخی است: 👈فاطمه سلام الله علیها با حالت قهر و عصبانیت با خلیفه از دنیا رفت: «فهجرته فلم تكلمه حتى توفيت» 👈جایگاه حضرت فاطمه سلام الله علیها نزد مسلمین خیلی رفیع بود طوری که گویا بالاتر از امام علی علیه السلام بود و سدّ مقاوم و چهره ی رسانه ای امام علی علیه السلام بود؛ به تعبیر این روایت برای حضرت وجهی بود که وقتی رحلت کردند مردم دیگر به حضرت آن عنایت را نداشتند: «وكان لعلى من الناس وجهة حياة فاطمة فلما توفيت استنكر على وجوه الناس فالتمس مصالحة أبى بكر ومبايعته» 👈امیر المؤمنین علی علیه السلام فاطمه را شبانه دفن کرد تا خلیفه حاضر نشود! اینقدر مسأله بغض جریان غصب خلافت در خانه ی وحی و نزد اهل بیت زیاد بود. حتّی در مرگش هم از آنان راضی نخواهد شد: «فلما توفيت دفنها زوجها علي بن أبي طالب ليلا ولم يؤذن بها أبا بكر وصلى عليها على». 👈تا فاطمه سلام الله علیها زنده بود در این شش ماه امیر المؤمنین علیه السلام با تکیه بر آن وجود نورانی بیعت نکرد! «فلما توفيت استنكر على وجوه الناس فالتمس مصالحة أبى بكر ومبايعته ولم يكن بايع تلك الأشهر» 👈امیر المؤمنین علی علیه السلام در ابتدا برای بیعت به شکل علنی اقدام نکرد و با برخوردی هوشمندانه گفت خلیفه خودش بیاید منزل ایشان و هیچ کسی هم غیر او نیاید! ✋واقعا چه عجیب است! تصریح میکند که دوست نداشت عمر بن الخطاب در آن خانه حاضر شود! دلیلش را نمیدانم ولی شاید نمیخواست آن خاطرات برای بچه ها زنده شود! آن موجود را در خانه ای که جای خالی مادرشان در آن پیداست ببینند! «فأرسل إلى أبى بكر ان ائتنا ولا يأتنا معك أحد كراهية محضر عمر بن الخطاب» 👈دیگر آنکه اصلا وضعیت عادی نبود؛ واقعا روشن بود که اهل بیت دشمنی خاصی با خلیفه دارند. اصلا او را قبول ندارند. اینجاست که عمر صراحتا ابراز بیم نمود که اگر تنها بروی ممکن است تو را ترور کنند! فقال عمر لأبي بكر والله لا تدخل عليهم وحدك فقال أبو بكر وما عساهم ان يفعلوا بي انى والله لآتينهم. 👈اوج غرض ورزی عائشه در این زمینه آن است که در انتهای روایت طوری کینه ی خود را از علی علیه السلام آشکار میکند که گویا اصلا کاری کرد که همه ی صحابه و مردم فهمیدند کار منکری است و برای نفس و دنیا است لذاست که: «فسر بذلك المسلمون وقالوا أصبت فكان المسلمون إلى علي قريبا حين راجع الامر المعروف» 🔹نکات این نقل خیلی زیاد است. در حوصله این نوشته محدود نمیگنجد! ✔عامه که این روایت را نقل کردند از آن جهت است که حکم شرعی «لا نورث ما ترکنا صدقة» را توضیح دهند. ناگزیر بودند ذیل این روایت به جریان ناراحتی حضرت فاطمه سلام الله علیها اشاره کنند. برآیند نقل در نگاه آنان به اینکه میکشد که برای خلفا بد نمیشود ولی در دل آن طوری است که خدا حجت را برای منصفین تمام میکند. ✅فضای نقل طوری است که درخواست اهل بیت کاملا غیر منطقی و زیاده خواهی بوده است و حدیث در نگاه آنان منقبتی برای ابوبکر است! شرح شدت عمل او در عمل به سنت و حفاظت از حقوق مسلمین است! یا للعجب!! ولی در هر حال همین پوشش به ظاهر منقبت باعث شده است که این روایت برای ما باقی بماند. 🔻در واقع بخشی از مهمترین نکات تاریخی که به درد اهل حقیقت هم میخورد مطالبی است که به خواست خدا در قالب پوششهای اینچنینی به ما رسیده است. آنهم در صحیحترین کتب آنها که آن را بین خودشان و خدا حجت قرار داده و تالی تلو قرآن کریم میدانند!🔺 👈مانند فاطمة بضعة منّی من آذاها آذانی که در سیاق تنقیص امیر المؤمنین در عقد دختر ابوجهل آمده است.
باسمه تبارک و تعالی(۷۸) «آیا خانواده محکوم به زوال است؟» 🔵این هم عکس دیگری از سواحل غربی قبل از وقوع انقلاب جنسی است. امروز مطلبی خواندم که در بسیاری از سواحل فرانسه استفاده از مایو اسلامی یا همان به اصطلاح بورکینی برای زنان مسلمان ممنوع اعلام شده است. جریمه های سنگینی میکنند! 👈گشت امر به معروف و نهی از منکر غربی در سواحل میچرخد و مجبور به لخت شدن و یا جریمه میکند! الله اکبر! چقدر گشت ارشاد ما را مسخره میکردند! برای استهزائش فیلم درست میکردند! 👈امر به معروف و نهی از منکر ما را خشونت و منافی آزادی معرفی میکردند! چیزی که بر اساس فطرت و پاکی و دین خدایی و مصالح اجتماعی بود! اینها دیگر که هستند؟! پلیسشان جریمه ساحلی میکند! 👈آنقدر گندش در آمده که خود مجامع حقوق بشری هم اندکی اعتراض کرده اند که این از حیث تئوری خلاف لیبرالیسم است! در برخی دیگر از کشورها نیز شبیه چنین امری اتّفاق افتاده ولی آنقدر خلاف اصول لیبرال است که خودشان خجالت میکشند اجبار کنند! 👈فوقش زورشان به ممنوعیت حجاب در مدارس رسیده است! آخر نفاق هم حدّی دارد و تا اندازه ای مخفی است! زنان اگر لخت و عریان باشند در ساحل هیچ اشکالی نداشته بلکه زیبا و جاذبه توریستی است ولی اگر پوشیده باشند باید جریمه بدهند و اگر تکرار کنند مجازات! 👊حالا اینجا گاهی اینطور نفاقشان را بروز میدهند که این خلاف شعارهای غربی است! یا گاهی که سوسیال دموکراتهایشان بر مسند مینشینند میگویند باید فرهنگ غالب حاکم شود! اینها دیگر بهانه هاست. 👈باز تصویری دیدم از سواحل قدیم غربی که اگر لباس از مقداری کوتاه تر میشد زنان را جریمه میکردند!