eitaa logo
بذل الخاطر
937 دنبال‌کننده
930 عکس
2 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی عبرتها، خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۸۰) «آیا خانواده در حال نابود شدن است؟» «فریبی به نام تفکیک جذابیت جسمی و جنسی زنان برای مردان» «فریبی به نام عشق رمانتیک» جمع بندی آنچه گذشت: 🔵خانواده یک نهادی است که معنای سیاسی دارد. یک پدیده ی خنثی نیست. جامعه ای که بر اساس خانواده قدرتش را چیده است به سادگی قابل نفوذ نبوده و هر سیاستی را نمیتوان بر آن تحمیل کرد! 👈جوانی که زیر سایه پدر و مادر و سر سفره خانواده اصیل تربیت شده میراث دار تجربه تاریخ انسان بوده و نمیتوان آن را به استثمار کور کشید! خانواده مدرسه ای است که فرهنگ بشری را به نسل جدید منتتقل میکند. 👈این خانواده است که میتواند به نبرد سیاستهای شوم شیاطین برود! خانواده سنگر بزرگی در برابر اراده های تاریک مستکبرین بزرگ عالم است. 👈رهبری فرمودند دشمن بشریت تصمیم گرفته این نهاد را از میان بشر بردارد! به انسانهای متفرّق بریده از تاریخ خود به راحتی میتوان حکومت کرد! میتوان آنها را شکل و قالب دلخواه داد! 🗽برداشتن این نهاد به چه وسیله ای است؟ در رأس همه امور باید به اشاعه فرهنگ فردگرایی و خود خواهی نهادینه و فلسفه های نوین مادی اشاره نمود. در این نوشته ها فعلا به این مقوله نپرداختیم. 🗽امری که یا مانعی بر سر راه ازدواج واشاعه دهنده صور دیگری از روابط زن و مرد است و یا تقلیل دهنده ازدواج به ابعاد جنسی و مبدّل تدریجی منزل به اقامتگاه مشترک است! بحث از تأثیر نرم این تغییر نگرشهای فلسفی را به جای دیگر موکول کنیم.
🔴در مرحله بعد ترویج بی عفّتی و از میان بردن مهندسی حاکم بر اخلاق جنسی بشر که خانواده محور است. در ادامه تسهیل بسترهای این روند با ترویج نظریّات علمی، قرص ضد بارداری، کاندوم، ترویج سقط جنین، برداشتن قوانین ممنوع کننده بی عفّتی، از میان برداشتن مقوله حجاب و گسترش فرهنگ عریانی و... . 🔻انسان وقتی با دقّت و تدبّر به نوع تبلیغات و آرایش صحنه مورد تأیید رسانه و تبلیغات جهانی مینگرد به این نتیجه میرسد که خب به جای این همه پیچاندن مطلب یکراست بگویید خانواده را کنار بگذارید دیگر!🔺 👈این بی حجابی و بی عفّتی و ترویج معنا دار فضای مجازی با سبکی خاص و... همه یعنی حریمی برای خانواده قائل نیستند دیگر! مسأله واضحتر از آن است که لازم باشد در مورد آن بحث کرد! مسأله نبودن خانواده است! 🔷زمینه ی مهمّی که ابزاری نیرومند در دست اجرای سیاست شوم جهانی در نابودی خانواده است ترویج و برجسته سازی تمدّنی است که در آن برخی کارکردهای مهم خانواده از میان برود! 👈نیازهای اولیه انسانها به خانواده را سعی میکنند با بدیلهایی از میان ببرند. دست گذاشتن روی مسأله تغییر نیازها و نگاه های بشری به مسأله نسبت زن و مرد به یکدیگر! 👈دیگر ازدواج تنها پیوند مشروع بین زن و مرد نیست. رقبایی برای آن به مرور به میدان می آید! آنهایی نیز که به دنبال ازدواج میروند نیز معنای جدیدی از آن را در آن قالب میجویند! دیگر باید از سنخ نوینی از گرایش زن و مرد به یکدیگر بحث نمود. 👈امروزه افراد به ازدواج بیش از یک نیاز اقتصادی و یا حفظ مالکیت و یا تولید مثل برای کمک کار داشتن در کار مزرعه و دامداری و... مینگرند! به آن بسان یک فرصت برای ارضاء جنسی و یافتن پدیده ی جذاب عشق رمانتیک هستند که بسیار مفهوم برجسته ای شده است. در چنین بستری مناسبات زن و مرد تغییر میکند. ✅سابقا این گرایش فطری به وسیله مفهوم خانواده مهار میشد. ولی امروزه دیگر این گرایش در این قالب چندان نمیگنجد و صور جدیدی را رقم زده است. دیگر مفهوم خانواده قدرت سابق را ندارد. ✅ممکن است بپرسیم مگر مفهوم خانواده مبتنی بر چه چیزهایی بود که دیگر آن قدرت سابق را ندارد؟ خب بخش مهم آن نیازهای بشری بود. بهترین مدلی بود که عقل بشر سنّتی شاید با تعلیم اولیاء الهی برای زندگانی یافته بود. در سایه آن نیازهایش به بهترین شکل تأمین میشد. با عادات و رسوم و ادیان نیز به شدّت تحکیم شده بود. 🔻البته روشن است که نهاد خانواده چیزی نیست که بتوان آن را به کلی از میان بشر برد! مراد از زوال خانواده زوال غلبه مطلق فرهنگی آن در مهار مناسبات جنسی و ایجاد آثار خاص برای اجتماع است. چیزی که امروزه دستهای شومی در حال اشاعه ی آن هستند🔺 👈در هر حال آنچه امروزه در مورد مقوله خانواده و مسأله ازدواج مورد توجّه است آن است که نوع نیاز و همچنین نوع نگاه به این امر به تدریج تغییر نموده است. این تغییر تدریجی زمینه برای بالا رفتن سنّ ازدواج، رواج قالبهای جنسی بیرون از خانواده مانند دوستی با جنس مخالف، کم فرزندی، تجرّد قطعی، رواج طلاق، رواج خیانت، کم شدن فنون خانه داری میان زنان و... را ایجاد نموده است. 👈در چنین فضایی که اصل ازدواج مورد بحث قرار میگیرد اموری مانند تعدّد زوجات که دیگر بی معنا میشود. تمتّع از خانه به خیابان کشیده میشود. مانور تبرّج رخ میدهد. 🔷اگر بخواهیم در قالب اصطلاحات حکمت عملی به این امر توجّه کنیم میتوانیم بگوییم اجتماع زن و مرد در قالب خانه یک نوع اجتماع اتّفاقی نیست. 🔹در حکمت عملی اجتماع غیر اتّفاقی انسانها به سه قسم: اجتماع منفعت، اجتماع لذّت و اجتماع محبّت تقسیم میشود. هر کدام احکام و آثار خود را دارد. 🔹در گذشته مقوله ازدواج نوعا از سنخ اجتماع منفعت بوده است. ولی امروزه ازدواج نوعا به اجتماع لذّت نقل پیدا کرده است. همین امر باعث تحوّلات سنگینی در این زمینه شده است. 🔸«دو فریب بزرگ»🔸 در انتها به دو مورد از تبلیغهای شوم که نقش مؤثّری در تحمیق توده ها در تن دادن به این نقشه های جهانی در مبارزه با نهاد خانوده داشت اشاره میکنم:
🔸«تفکیک جذابیت جسمی زنان از جذابیت جنسی آنان»🔸 یکی القاء این تصوّر باطل بود که زن زیباست و باید زیبایی او دیده شود! این شعار که در هر حال معنایش برای مردان کاملا آشکار است زنان را بسیار دچار شبهه کرده است! آنها را از میل فطریشان به عفّت و صدف گونگی یا همان حجاب دور نموده است. میل طبیعی شان به خودنمایی و تبرّج را در آنها را به شدّت تحریک نموده است. 🔻غافل از آنکه اساسا در این میان بین مرد و زن تفاوت اساسی وجود دارد. مردان به شکل طبیعی در برخورد با جنس مخالف زیبایی جسمی را از جذابیت جنسی تفکیک نکرده و از طرف دیگر نیز شرط لازم را در تصوّر و اعمال رابطه جنسی با جنس مخالف منوط به وجود محبّت و عشق نمیدانند🔺 👈آری شاید زنان باورشان نشود ولی همین است! زنان بیچاره و غافل که گمان میکنند مردان تنها مدهوش زیبایی آنهایند و به تحسین آنها میپردازند! 👈اکثریت زنان بی حجاب و بد حجاب نمیدانند چه نگاه های آلوده ای به آنها میشود و اگر بدانند آن را نادر و ناشی از ضعف شخصیتی و بیماری برخی مردان میدانند! اصلا باورشان نمیشود که این امری طبیعی بین مردان بوده و مردان میتوانند به سادگی بدون وجود محبّت و عشق نیز تن به روابط جنسی بدهند. 👈تفکیک بین جذابیت جسمی و جنسی زنان برای مردان از بزرگترین فریبهای تاریخ است. سیاست شوم نیز در پنهان نمودن این سوء تفاهم بزرگ است. زنان گمان میکنند اگر مردی در اثر دیدن زیبایی های جسمی آنها میل جنسی پیدا کند مریض است! مشکل آن مرد خاص است! نمیدانند بر عکس اگر میل جنسی پیدا نکند مریض است! این همان فریب بزرگ است. کلاه برداری قرن! 🔸«فریبی به نام عشق رمانتیک»🔸 یکی دیگر از دستاویزهای عصر ما در تغییر اخلاق جنسی سنّتی که بر محور خانواده و اجتماع منفعت بوده برجسته کردن مفهومی افسانه ای به نام عشق و قرار دادن آن در سبد مصرف همگان است! 🔻میگویند ازدواج هم اشکالی ندارد ولی مهمتر آن است که باید عاشق شد و بعد ازدواج کرد! همین هم یعنی باید فاتحه خانواده را خواند!🔺 👈تفسیری غیر واقعی از محبّت طبیعی متداول که منافقانه با آن به مبارزه با خانواده و شیوع روابط عرضی و سرد کردن روابط خانوادگی پرداخته اند. ✅این مفهوم هم از آن مفاهیم مدرنی است که آنقدر تکرار شده که افراد جرأت نمیکنند در مورد آن ابراز تردید کنند. مانند مفاهیمی مانند دموکراسی، داروینیسم و... از سلسله مفاهیمی شده که ایدئولوژی تمدّن مادّی نوین را ایجاد نموده است. ✅تا در نقد این امور لب بگشاییم ما را متّهم به بی عاطفه بودن، بی احساس بودن، تجربه نکردن و... میکنند! اخیرا در یکی از برنامه های تلوزیونی یکی از سؤالات کلیشه ای این بود که: «آیا تا حالا عاشق شده ای؟» 👈البته اصل میل به محبّت و اتّحاد بین محبّ و محبوب اگر در راستای فطرت و حقیقت و عقل باشد امری کاملا ممدوح است. ✋ولی آنچه از عشق امروزه عملا ترویج و تجربه میشود صور افراطی از محبّت است که بدون منطق و معمولا سریع ایجاد شده و تداعی گر نوعی خروج از اعتدال و ضوابط عقلانی و عرفی بوده و معمولا به سرعت سرد شده و به نفرت می انجامد! نوعا هم در اوائل بلوغ و دوران جوانی تجربه شده و رکن رکین آن را نیروهای جنسی تشکیل میدهد. ✔به راستی عشق زن و مرد به همان معنای معهودش که تداعی گر چیزی ورای محبّت و تعهّد و تنظیم عقلانی رابطه جنسی در خانه و... است چقدر برای همگان ممکن است؟ اگر هم ممکن است چقدر مستحسن است؟ آیا خداوند متعال آسمانها و زمین را آفرید تا دختر و پسری با همان صور تعجب برانگیز معهودش عاشق هم شوند و از همه حقائق هستی غافل گردند و اندکی بعد با افسردگی از هم جدا شوند؟! آیا این شعبه ای از جنون و بیماری نیست؟! 🔴با همین تصور باطل از عشق انتظارات نامعقول از روابط ایجاد نموده و یک فساد جنسی و در ادامه افسردگی و بد بینی به بار آورده اند! یکی از عوامل شیوع همجنس گرایی در عصر حاضر در جوامع غربی به نظر حقیر تجربه ناموفق عشق است. امری که در اکثر مواردش چیزی جز طغیان قوای شهوت و تعطیلی عقل معنایی ندارد. 👈عجیب آنکه با این مفهوم که بالمآل به تنهایی بیشتر انسانها انجامیده پیوندهای خانوادگی سنّتی را نیز تحقیر نموده اند! به آنها انگ طلاق عاطفی زده اند! 👈همین الآن اگر در صفحات یا به قول خودشان پیجهای مجازی نگاهی انداخته شود همه اش صحبت از عشق و شکست عشقی و خیانت و افسردگی و... است. 👈یکی از گیراترین مباحث در بین جوانان امروزی صحبت از شکستها و تجربه هایی تلخ حبّی و عشقی است. عشق به راستی در زمان ما اسم رمز یک آفت فراگیر شده که با آن جوانان ساده را فریب داده اند. 🔷آنتونی گیدنز در جامعه شناسی معروف خود در مورد پدیده ی عشق میگوید:
📖«عاشق شدن تجربه ای نیست که اکثر انسانها داشته باشند و به ندرت با ازدواج مربوط است. 📖مفهوم عشق رمانتیک تقریبا تا پیش از دوران اخیر در غرب رواج نیافته بود و در اکثر فرهنگهای دیگر هرگز وجود نداشته است. 📖تنها در دوران نوین است که عشق، ازدواج و تمایلات جنسی در پیوند نزدیک با یکدیگر در نظر گرفته میشوند... 📖[در گذشته] گاهی ممکن بود زن و شوهر پس از ازدواج یاران نزدیک یکدیگر شوند اما این امر بیشتر بعد از ازدواج رخ میداد نه پیش از آن! 📖عشق در بهترین حالت یک ضعف اجتناب ناپذیر و در بدترین حالت نوعی بیماری تلقی میگردید. 📖عشق رمانتیک نخستین بار به عنوان یکی از ویژگی های ماجراجوییهای جنسی فرا زناشویی که اعضای طبقه اشراف خود را با آن سرگرم میکردند در محافل درباری ظاهر گردید و تا حدود دو قرن پیش کلام به اینگونه محافل محدود میگردید و به طور مشخص جدا از ازدواج نگاه داشته میشد.... 📖[در گذشته] سازگاری جنسی امری اتفاقی بود و به ازدواج ارتباط داده نمیشد... 📖بنا بر این نه عشق رمانتیک و نه ارتباط آن با ازدواج نمیتوانند به عنوان ویژگی های مسلّم زندگی انسانی شناخته شوند بلکه از تأثیرات اجتماعی کلّی شکل میگیرند» 🔶مرحوم شیخ صدوق در کتاب امالی و علل الشرائع با سند خود از مفضّل بن عمر از امام صادق علیه السلام نقل میکند که در پاسخ از عشق حضرت اینگونه فرمود: 📖«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعِشْقِ قَالَ قُلُوبٌ‏ خَلَتْ‏ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَيْرِهِ»
باسمه تبارک و تعالی (۸۱) «کبر و تکبّر» 🔶توفیق شد به این روایت شریف برخورد کردم: 📖عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ إِذَا هَبَطْتُمْ وَادِيَ مَكَّةَ فَالْبَسُوا خُلْقَانَ ثِيَابِكُمْ أَوْ سَمَلَ ثِيَابِكُمْ أَوْ خَشِنَ ثِيَابِكُمْ 📖فَإِنَّهُ لَنْ يَهْبِطَ وَادِيَ مَكَّةَ أَحَدٌ لَيْسَ فِي قَلْبِهِ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْكِبْرِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ قَالَ فَقَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ مَا حَدُّ الْكِبْرِ 📖قَالَ الرَّجُلُ يَنْظُرُ إِلَى نَفْسِهِ إِذَا لَبِسَ الثَّوْبَ الْحَسَنَ يَشْتَهِي‏ أَنْ‏ يُرَى‏ عَلَيْهِ ثُمَّ قَالَ‏ بَلِ الْإِنْسانُ عَلى‏ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ. 🔷حضرت یک علامت خیلی لطیف برای کبر بیان میکند. آن هم ظاهرا در جمعی که از بزرگان و دانشمندان اصحاب بودند. افرادی نظیر هشام بن سالم جوالیقی و عبد الله بن ابی یعفور. 👈وقتی به حوالی مکه میرسید و به سمت آن سرا زیر میشوید لباسهای فاخر نپوشید و لباسهای ساده تر و کهنه تر را به تن کنید! روشن است که توصیه ای است در فضای اصحاب خاصّ و در فضای اخلاق و توحید. 👈اما چرا؟ چون اگر کسی به آن دیار در حالی که قلبش عاری از کبر است وارد شود مغفرت مطلق خداوند شامل حال او میشود. ✋آری رمز ورود به وادی توحید دوری از انانیت است. 👈ابن ابی یعفور میپرسد این کبر چیست؟ حضرت در بیان کبر به یکی از مصادیق خفی آن اشاره میکند که عمق مسأله واضح شود. کبر آن است که وقتی انسان لباس زیبا پوشید دوست داشته باشد که با آن لباس دیده شود!
👈برای خود برتری دیده و به خود نسبت به دیگران افتخار نماید! کسی هم این مطلب را استبعاد نکند! اینها نیازمند درون بینی منصفانه است که بل الانسان علی نفسه بصیرة! یک درس اخلاق دقیق حضرت بیان نمودند. 🔸خاندان طبرسی🔸 این روایت را مرحوم طبرسی در مکارم الاخلاق نقل نموده است. خاندان طبرسی واقعا از با برکت ترین خاندانهای شیعی هستند. جدّ آنها فضل بن حسن صاحب مجمع البیان است و فرزند نیز مرحوم حسن صاحب مکارم الاخلاق بوده و نوه نیز علی بن حسن بن فضل بن حسن طبرسی صاحب مشکاة الانوار است. 👈ظاهرا اهل تفرش در اطراف قم بوده اند. این بزرگواران بر اساس قرائن قائل به عدم حجیت خبر واحد و از اتباع بزرگانی چون سید مرتضی در این اندیشه بوده اند. 👈همین امر باعث شده که حجمی از تراث روایی ما را که امروزه جز در کتب ایشان یافت نمیشود بدون دغدغه بررسی سندی و وسواسهای پیرامون آن برای ما به یادگار بگذارند. 👈بنده یکبار منفردات کتاب مشکاة الانوار را تقریبا از اول تا آخر استخراج کردم که حجم واقعا بالایی بود که فقط و فقط در کتاب مشکاة الانوار از تراث اهل بیت علیهم السلام نقل شده است. 👈حال این روایت شریف نیز از منفردات کتاب مکارم الاخلاق است که در مصدر دیگری یافت نشد. البته مراد از منفرد در اینجا تنقیص نبوده و نوعی مدح است به این معنی که این روایت را از کتب روایی اولیه شیعه به یادگار گذاشته است. 🔸بحثی پیرامون عجب، کبر و تکبّر🔸 💡به همین مناسبت به ذهن خطور کرد مطلبی پیرامون این رذیله بیان کنم. ✔عجب نوعی خود بزرگ بینی برای انسان است که در اثر قائل شدن به نوعی کمال پنداری و در ادامه رکون به آن و مالک حقیقی دانستن خود نسبت به آن برای انسان به شکل طبیعی ایجاد میشود. کبر حالتی نفسانی است که امتداد عجب در مقام مقایسه نسبت خود با دیگران و بالاتر دیدن خود نسبت به آنها در قلب انسان ایجاد میشود. اگر در ظاهر آثار سوء این کبر در رفتار با دیگران ظاهر شود برخی مانند غزالی در احیاء العلوم آن را تکبّر نامیده و از حالت کبر که تنها به خصلت درونی اشاره دارد جدا نموده اند. 🔴تکبّر آثار زیادی دارد مانند آنکه انسان نمیتواند نسبت به ناملایماتی که از سوی دیگران گمان میکند کظم غیظ کند و یا انتقاد پذیری ندارد. 👈رفقا در این دعواها و پرخاشگری ها و... مسأله ضعف اعصاب و تند مزاجی و مانند آن نیست! آنها زمینه است. مسأله اصلی تکبر است! اظهار حقد و حسد بلکه حتّی غیبت نیز ریشه در تکبر دارد. ✅تکبر هم ریشه در کبر (أی: العزة الباطنة الموجبة لرؤیة النفس فوق الغیر) دارد. ✅کبر هم ریشه در عجب دارد. ✅عجب نیز ریشه در حبّ نفس و أنانیت و تبعیت از اله نفس دارد. ✅انانیت هم ریشه در شرک دارد. ✅شرک نیز ریشه در جهل معرفتی و بینشی به توحید و دعوای «أنا خیرٌ منه خلقتنی من نار و خلقته من طین» دارد. ✅عدم روشن بودن این ریشه ها و ترتّبها نیز برای انسان، ریشه در تاریکیهای کفر و نفاق موجود در دلها دارد. این تاریکی ها باعث ضلالت شده و انسان در وادی حقائق توحیدی سر از ناکجا آباد عجب و تکبّر در می آورد! 😳راستی که «قتل الانسان ما أکفره!» خیلی هنر میخواهد در چنین نظامی انسان متکبّر شود! واقعا «قتل الانسان...». چه هنرمندانه حقیقت را پوشانده است. آن نور آسمان و زمین را نمیبیند! 📖«اعلم أنّه لا یتمّ الشفاء من الکبر الّا باستئصال اصله من سنخه و قلع شجرته من مغرسه فی القلب و ذلک بأن یعرف ربّه و أنّه لا تلیق العظمة و الکبریاء الّا به و أن یعرف نفسه حقّ المعرفة لیعلم أنّه بذاته أذلّ من کلّ ذلیل و أقلّ من کلّ قلیل و لا یلیق به الّا التواضع و الذلّ و المهانة» 👈این کلام فیض در الحقائق بود. میتوان بالاتر از آن را هم مانند مرحوم قزوینی در کشف الغطاء اینگونه بیان نمود: 📖«لو بلغ الی مرتبة الیقین نظر الی کلّ الموجودات بعین واحدة و هی الانتساب الی تعالی بکونها رشحة من رشحات وجوده و قطرة من قطرات بحار فضله و ججوده و آثارا لذاته و مظاهر لصفاته فلا ینظر الی أحد بعین الحقارة». 👈بالاتر از آن هم آن است که به حقیقت ملکیت خداوند متعال نسبت به امور نائل شده و به نوعی وحدت وجود برسد که تخصّصا این رذائل در آن منتفی شود و بداند که هو الظاهر. 👈جایی یادم هست ابن عربی در فتوحات شطحیات برخی عرفا را نکوهش میکرد که اینها از آثار نفسانیت آنهاست و الا در هستی غیری نیست تا شطح معنایی داشته باشد. 👈مرحوم امام راحل نیز در چهل حدیث در مذمّت تکبّر عرفان نمایان میگوید: 📖«اگر شمّ معرفة الله کرده بود به مظاهر جمال و جلال حقّ تکبر نمیکرد»
🔸ردّ و جواب🔸 ولی آیا ما نمیتوانیم نسبت به کفّار و فسّاق تکبّر داشته باشیم؟ آیا باید نسبت به آنها نیز تواضع و محبّت داشته باشیم؟ معمولا همانگونه که غزالی در احیاء العلوم میگوید در جواب گفته میشود که مسأله خاتمه و حسن خاتمه اگر مدّ نظر قرار گیرد پاسخ داده میشود. آری حسن خاتمه شرط متأخّر صحّت و حسن جمیع اعمال انسان است. 👈ولی میتوان گفت هیچ تناقضی نیست و حکم تواضع و محبّت به دلیل عمومیت دلیلش عام است. بغض کافر و فاسق به دلیل کفر و فسق مستلزم میل نفس به تکبر نیست همانگونه که دوست داشتن کافر و فاسق از آن جهت که از مظاهر و آثار الهی هستند منافاتی با ناراحتی از عقائد و رفتارهایشان ندارد. 🔷فرض کنید مولایی تربیت فرزندش را به بنده اش میسپارد. این عبد از آن جهت که این فرزند، فرزند مولایش است او را دوست دارد و برایش اهمیت دارد و هیچ تکبّری نسبت به او ندارد ولی این امر منافاتی با آن ندارد که برای تادیب فرزند و امتثال دستور مولا گاهی به آن فرزند پرخاش کند و یا او را بزند! آیا تکبّری در میان است؟ آیا منافاتی با محبّت دارد؟ 🔸ردّ و جواب🔸 ولی آیا وقتی کار خوبی کردیم و یا اخلاق خوبی داشتیم و یا در هر حال برتری داشتیم آن را انکار کنیم؟ این خود فریبی و حماقت نیست؟ روان شناسان امروزی اجماع دارند که چنین کاری جلوی رشد را میگیرد. انسان باید بتواند به داشته های خود واقف شده و به آنها توجّه کند و از آنها نیرو بگیرد. 🔷در پاسخ باید گفت دوری از عجب و در ادامه کبر نداشتن به معنای خود تحقیری و صغر نفس نیست. مسأله آن است که انسان دچار توهّم خود بزرگ بینی اشتباه نشود. 🔻همه ی این مباحث روی محور حقیقت و واقعیت میچرخد. اخلاق بر خلاف تصوّر برخی ساده لوحان بر محور حماقت نیست بلکه بر محور واقعیت است🔺 🔶مسأله سه چیز است: ✅اوّلا گمان نکند به مقصد رسیده و دیگر پیشرفتی در کار نیست ✅و ثانیا گمان نکند این کمال صفت ذاتی اوست و قابل زوال نیست ✅و ثالثا گمان نکند که تنها خودش به آن رسیده بلکه آن را از جانب خدا ببیند؛ ✔مسأله این نیست که آن کمال را نبیند و از آن خوشحال نشود و از خدا بیشتر شدنش را نخواهد! گاهی در منبرهای اخلاقی این مطلب درست تبیین نمیشود و یک برداشت ناقصی از مسأله برای مخاطبین ایجاد میشود. مسأله این است که بداند عطای خداوند است و قابل اشتداد و یا زوال است. به فضل خدای متعال شادمان شود «قل بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا». ولی طوری شنگول نشود و فریب نخورد که مال خود اوست و دیگر خبری نیست! این است که عجب است. دست خدا را در آن ببیند و همه چیز را در نظام توحیدی فهم کند. این دیدن نعمت و در ادامه انبساط نفس و حالت شکر که همه اموری مستحسن و بایسته است. 🔸وعظ خطابیّ🔸 رفقا عجب حقیقتا خطرناک است. لامصّب یک تنه راه توحید را مسدود کرده است! راه سعادت را گرفته! انسان را از لذت بی نهایت محروم کرده! 👈طوری شده که انسان گناه کند و عجب نداشته باشد بهتر از آن است که عبادت کند و عجب داشته باشد! عجب چیزی است! 👈بلکه در روایات بالاتر از آن آمده است که گاهی مؤمنین توفیق گناه پیدا میکنند! تا دچار خذلان عجب نشوند!!! اگر هم عجب داشت بداند که در معرض زوال است. 🔴رفقا چقدر این فراز مصباح الشریعة قابل تأمّل است: 📖«اوّل ما یفعل بالمعجب نزع ما أعجب به! لیعلم أنّه عاجز فقیر و یشهد علی نفسه بالعجز لتکون الحجّة علیه أوکد کما فعل بإبلیس» 👈از اینجاست که در کافی شریف نقل شده است که زیاد بگو: «اللهم لا تجعلنی من المعارین و لا تخرجنی من حدّ التقصیر»: 📖أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ عِيسَى بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ قَالَ: أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُول: اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ‏ الْمُعَارِينَ‏ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ 📖قَالَ قُلْتُ أَمَّا الْمُعَارُونَ فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ يُعَارُ الدِّينَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ فَمَا مَعْنَى لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ 📖فَقَالَ كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُ بِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكُنْ فِيهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِكَ فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ مُقَصِّرُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
🔵از همینجاست که تکبّر صفت مضادّ تقرّب است. راستی که هر کس در سر سودای تقرّب به کانون هستی و آن نور آسمان و زمین را دارد باید بداند راهی را طی میکند که مدام قرار است از کبر و أنانیتش کم شود تا آنجا که: 📖«لا یدخل الجنة من کان فی قلبه مثقال حبة من خردل من الکبر». 🔻یکی از بهترین نشانه های برای اینکه انسان بداند چقدر در مسیر درست گام بر می دارد آن است که ببیند آیا انانیت و باد نخوتش در حال خالی شدن است یا پر شدن! آیا انکسار قلب یافته یا قساوت قلب پیدا کرده است🔺 👈اگر خدایی هست و او کمال مطلق است و اگر انسان کمالی دارد و آن کمال لذّت و مطلوب فطری ماست و اگر کمال انسانی در تقرّب به خداوند متعال است باید دانست که گام به گام این مسیر گام گذاشتن روی نفس و مبارزه ابراهیمی با بت اعظم و دور شدن از کفر و شرک است. 👈اگر توحیدی در کار است آن روی سکه اش بندگی است و بندگی با تکبّر نمیسازد و از انسان متکبّر اخلاص عمل بر نمی آید: 📖«و أشهد ان لا إله إلّا اللّه وحده لا شريك له، كلمة جعل‏ الاخلاص تأويلها» 👈از اینجاست که: «من تواضع لله رفعه الله الی السماء السابعة». مسأله اینجاست که اگر تکبّر داشت انتظار نداشته بلکه نفرت دارد که تفوّق حقیقت را بر جهل خود درک کند و لذا در ظلمات رها میشود: «سأصرف عن آیاتی الّذی یتکبرون فی الارض بغیر الحقّ». ✔البته روشن است که هر انسانی در مواجهه با حقائق هستی به ضعف و فقر خود به نوعی آگاهی می یابد. در این مرحله یا آن را پذیرفته و نشانه ای از فقر خود به مبدأ هستی تلقّی میکند و یا به سبب انانیت و نفسانیتی که دارد در یک فرار به جلو آن را انکار کرده و در یک انقلاب ادراکی چاره را در توهّم و سکر حاصل از خود بزرگتر بینی جسته و صورت مسأله را پاک میکند: 📖«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَا مِنْ رَجُلٍ تَكَبَّرَ أَوْ تَجَبَّرَ إِلَّا لِذِلَّةٍ وَجَدَهَا فِي نَفْسِه‏». 👈اگر انسان در خود دقّت کند کبر آثار جسمانی هم دارد. شاید بهترین تعبیر در این زمینه آن است که بگوییم یک باد نخوتی در درون آدم است. بادی که حقیقت ندارد و وقتی سوزنک بخورد تازه معلوم میشود حجم کاذب بوده است! 👈غزالی در کیمیای سعادت به خوبی این معنا را یافته و از آن با تعبیر گیرای «باد نشاط» یاد میکند و میگوید: 📖«اخلاق صفت دلست و لیکن صفت آن بظاهر پیدا آید و حقیقت کبر آن است که خویشتن را از دیگران فرا پیش دارد و بهتر داند و از این اندر وی باد نشاطی پدید آید و آن باد را که اندر وی پیدا شود کبر گویند و رسول علیه السلام گفت: و أعوذ بک من نفخة الکبر»! 👈همین مضمون را در احیاء العلوم اینطور آورده است: 📖«هذه الرؤیة و هذه العقیدة تنفخ فیه فیحصل فی قلبه اعتداد و هزة و فرح و رکون الی ما اعتقده و عزّ فی نفسه بسبب ذلک فتلک العزة و الهزة و الرکون الی العقیدة هو خلق الکبر و لذلک قال النبی: أعوذ بک من نفخة الکبریاء» 🔴کبر علاماتی دارد. مانند آنکه ببیند چقدر تابع حقّ و حقیقت است هر چند بر ضدّ منافعش تمام شود! مثلا اگر در یک مناظره جلوی چشم دیگران و شاگردانش آخر الأمر کلام رقیبش اثبات شد و کلام او ابطال و بعد در خود این حالت را دید که نه تنها حقیقت را پذیرفت بلکه بدون دشواری پذیرفته و بلکه حقیقتا خوشنود هم شد که چیزی یاد گرفته و از جهلی بیرون آمده به خود امیدوار شود. 👈این یعنی دارد از وادی تکبّر بیرون میرود و درهای بهشت به روی او در حال گشوده شدن است. اگر هم دید در تنهایی اینچنین است ولی در جمع بدش می آید و این امر را ضایع شدن احساس میکند بداند دچار ریاء است. 🔶روشن است که دوری از کبر و متواضع بودن هیچ استلزامی به نزدیکی به ذلّت در برابر دیگران و پاچه خواری و چاپلوسی ندارد. 👈منظور از تکبّر صرفا این ظواهر خارجی نیست. گاهی ممکن است بین عزّت نفس و صلابت و هیبت با تکبّر اشتباه شود. 👈تکبّر وقتی تکبّر است که در آن عجب موج بزند. ولی عزّت نفس و هیبت و مانند آن با انکسار نفس هم قابل جمع است. 👈مهم آن معنای درونی و باطن رفتار است. از همینجاست که منظور از تواضع این ادا در آوردنهای تقلّبی یا عادتی هم نیست! 🔻همانگونه که تکبّر بر عجب تکیه میکند، تواضع نیز بر انکسار نفس تکیه میکند. تواضع خودش به عقیده حقیر دو شعبه دارد. یکی تواضع نوری و دیگر تواضع دنیایی. تواضع دنیایی همان است که صرفا بر انکسار نفس تکیه میکند. ولی تواضع نوری بر انکسار نفس حاصل از درک توحیدی انسان و عظمت خداوند متعال تکیه میزند. از همینجاست که مستلزم تقرّب بوده و تقرّب نیز مستلزم نورانیت است. تواضع نوری همان تواضع للّه است🔺
باسمه تبارک و تعالی (۸۲) «سلوک فردی یا سلوک اجتماعی؟» «شیّبتنی سورة هود» «منازل السائرین بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام» 🔶انبیاء بزرگ الهی در ابتدا معمولا دوره ای خمول و عزلت و ریاضت را تجربه مینموده اند. با فضل و عنایت خداوند متعال سلوک خود را به حد مطلوب میرساندند. سپس گویا از این سفر طولانی به نوعی دیگر برمیگشتند تا جامعه خود را سلوک دهند. 🔻یعنی دیگر مسأله ی آنها مسأله نفس خودشان نیست بلکه مسأله نفس اجتماع آنها است. جامعه بسان نفس امّاره آنها در می آید. دیگر مسأله شان آن است که چطور اجتماع را به سمت خداوند متعال سلوک دهند🔺 👈راستی که با نهضت بزرگ خود یک سلوک اجتماعی راه انداخته اند که همگان را به نوعی درگیر مسأله سلوک راه توحید نموده اند. 👈شاید حکمت اینکه معمولا شغل چوپانی را تجربه کرده اند همین است. قرار است مانند چوپانی افراد جامعه را به سمت الله تبارک و تعالی سلوک دهند. 👈خود این هم یک مرحله بزرگ از بندگی آنان است. بندگی بسیار عمیقی است که ما عمق آن را درک نمیکنیم. یک جهاد بزرگ است. جهاد با نفس اجتماع. ✅انبیاء الهی با سه مرتبه از نفسانیت به جهاد بزرگ پرداخته اند. ابتدا از نفس خودشان گذشتند که «علیکم أنفسکم لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم» ✅در ادامه از نفس دیگران و ملامتگران گذشته و تابع هوای نفس دیگران نیز نشده و از آن رستند که:
📖«فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصيرُ» ✅و در نهایت به جهاد بزرگ برای مبارزه با نفس دیگران و تهذیب دادن آنها در مقیاس کلّ جامعه مشغول شدند. در این مرحله به شکل صادقانه و حقیقی سعی در رام کردن هوای نفس جامعه نموده و سلوک اجتماعی ایجاد کردند. 👈در این جبهه رأس مبارزه را جهاد علیه طاغوت زمان تشکیل میداد که یک مبارزه سیاسی بزرگ علیه حاکمیت غیر خداوند متعال و بنیادهای فلسفی شکل گیری جوامع بود. اینها دیگر مراتب والای صدق و راستی و همّت و مجاهدت است. 🔵در رأس این پیامبران حضرت ختمی مرتبت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله است که خاتم پیامبران و کسی است که به مبارزه نهایی با نفس جامعه در مقیاس جهانی پرداخت و عهده دار سلوک دادن کلّ جامعه بشری به سمت والاترین مراحل توحید شد. ان هو الا ذکد للعالمین. ✅از اینجاست که بر اساس حدیث مشهور فرمودند: «شیّبتنی سورة هود» و آن هم به دلیل این آیه که خداوند متعال در آن ایشان را مأمور تهذیب و سلوک عمومی میکند: 📖«فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ» 🔴بسیاری از ما خیلی دیر متوجّه میشویم که دین الهی واقعا خصلت اجتماعی دارد. نوعا افراد آن را به شکل غلیظی فردی فهم میکنند. راستی که باید از افق تهذیب اجتماع به دین نگریست. البته در این میان به هیچ رو مصالح مختصّ افراد نیز فدا نشده است. از قرآن کریم هم تفسیر فردی و هم تفسیر اجتماعی میتوان ارائه داد. باید به عینک آن خوب مسلّح شد. 🔹راستی این چه نفس نورانی است که این چنین از فیوضاتش فرهنگ و تمدّن توحیدی جوشش کرده و به عالم بشری رنگ و بوی توحیدی داده است. هزاران هزار شهید راه حقیقت و عالم و زاهد و عارف پرورش داده است. دم به دم در حال انقلاب و قیام و خروش و جوشش است. 👈برخی به دلیل حسگرایی و ضعف در بینش و قدرت تحلیل خیلی صفر و صدی به امور نگاه میکنند. وادی توحید وادی بی نهایت است و همه را میتوان به نوعی در جایی و نسبتی از آن دید. 👈الآن حتّی در نفس شرورترین انسانهای جامعه خودمان وقتی نگاه میکنیم میبنیم اثر یا آثاری از آن جهاد بزرگ نبوی علیه نفس جامعه در آن دیده میشود. برای او نیز رحمتی در پی داشته است. چه رحمت فردی و چه رحمت اجتماعی. 🔸منازل السائرین🔸 سابقا بیان نحله های مختلف فکری را در زمینه منازل سائرین الی الله یا به عبارت دیگر همان مراتب ایمان مطالعه کرده بودم. هر کدام با توجّه به زاویه ی دیدی که نسبت به بحث داشتند مراحل و مقاطعی را به چشم آورده بودند. 👈ازدیاد ایمان آثار خاصّی دارد که میتوان از حیثیتهای مختلف به آن نگریست. آثار معرفتی، افعالی، کرامتی و احساسات توحیدی. شرحش مفصّل است. استاد یزدانپناه حفظه الله در بحث ایمان و عمل صالح از سلسله مباحث عرفان در وادی عمل مباحث خوبی در این زمینه بیان نموده اند. میتوانید رجوع نمایید. ✅مانند بیان ابن سینا در نمط نهم اشارات که در بیان مقصد از دیدگاه عارفان از شروع سلوک با ایمان و برهان سخن گفته و سپس مراحل را در ریاضت و بعد در وقت و سپس در سکینه و انتها فنا خلاصه میکند. نکات جالبی دارد. ✅خواجه عبدالله انصاری مراحل را اجمالا در اسلام، ایمان و احسان خلاصه کرده و سپس صد منزل از آنها استخراج میکند. ✅خواجه نصیر الدین طوسی نیز در اوصاف الاشراف ایمان را به ایمان لفظی، ایمان تقلیدی، ایمان برهانی و ایمان شهودی تقسیم میکند. ✅صدرا نیز مراتب ایمان را در ایمان تخییلی، علم الیقین، عین الیقین و در انتها حقّ الیقین میداند. ✅علامه طباطبایی نیز در جلد اوّل تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه: «إذ قال له ربّه أسلم قال أسلمت لربّ العالمین» مراحل را اجمالا در چهار منزل اسلام لفظی، اسلام قلبی، اسلام سریره ای و سپس اسلام فنایی خلاصه میکند. البته این الفاظ را بنده برای کلام ایشان انتخاب کردم که برگرفته از محتوای فرمایش ایشان است.
🔷همه ی اینها نکات جالبی را در بردارد که به بصیرت انسان در شناخت راه عبودیت کمک شایانی میکند. واقعا باید اینها را فراگرفت و به مراتب بصیرت خود افزود. خودش شور آفرین، همّت بخش و جهت دهنده است. انسان را از افتادن در سطحی نگری و توهّمات حفظ میکند. 🔴ولی منازل السائرین در روایات اهل بیت علیهم السلام طور دیگری بیان شده است. چند بیان میتوان از مجموع روایات استخراج نمود ولی شاید چشمگیرترین آن همان بیانی است که مرحوم کلینی آن را در باب « بَابُ فَضْلِ الْإِيمَانِ عَلَى الْإِسْلَامِ وَ الْيَقِينِ عَلَى الْإِيمَان‏» گردآوری نموده است. 👈در این باب 6 روایت با اسانید معتبر نقل میکند که مضمون آن است که مراتب سعادت بشر در چهار منزل خلاصه شده میشود: اسلام، ایمان، تقوا و یقین. همینطور بیان شده در بین نعمتهای خود چیزی کمتر از یقین بین بندگان پخش نشده است. 📖عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ الْإِيمَانُ فَوْقَ الْإِسْلَامِ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِيمَانِ‏ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَةٍ وَ مَا قُسِمَ فِي النَّاسِ شَيْ‏ءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ. 📖عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ الْوَاسِطِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْإِسْلَامُ دَرَجَةٌ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ الْإِيمَانُ عَلَى الْإِسْلَامِ دَرَجَةٌ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ التَّقْوَى عَلَى الْإِيمَانِ دَرَجَةٌ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ الْيَقِينُ عَلَى التَّقْوَى دَرَجَةٌ قَالَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَمَا أُوتِيَ النَّاسُ أَقَلَّ مِنَ الْيَقِينِ وَ إِنَّمَا تَمَسَّكْتُمْ بِأَدْنَى الْإِسْلَامِ فَإِيَّاكُمْ أَنْ يَنْفَلِتَ‏ مِنْ أَيْدِيكُمْ. 📖عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الْإِيمَانِ وَ الْإِسْلَامِ فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّمَا هُوَ الْإِسْلَامُ وَ الْإِيمَانُ فَوْقَهُ بِدَرَجَةٍ وَ التَّقْوَى فَوْقَ الْإِيمَانِ بِدَرَجَةٍ وَ الْيَقِينُ فَوْقَ التَّقْوَى بِدَرَجَةٍ وَ لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ النَّاسِ شَيْ‏ءٌ أَقَلُّ مِنَ الْيَقِينِ قَالَ قُلْتُ فَأَيُّ شَيْ‏ءٍ الْيَقِينُ قَالَ التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِلَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ قُلْتُ فَمَا تَفْسِيرُ ذَلِكَ قَالَ هَكَذَا قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع. 💡راستش چند وقتی گاهی به این بیان فکر میکردم که مراد چیست؛ در حال رانندگی بودم که احساس کردم مطلب برایم حل شد. 💡متوجّه شدم این ترتیب در واقع همان بیان منازل السائرین از منظر نگاه اجتماعی به سلوک و همینطور با منطقی همگانی و همه فهم است. مراحلی را به چشم آورده و مورد تأکید قرار داده که واقعا اهمیت دارد. ✅آری اسلام که مرحله نخست سعادت است همان شهادتین در لفظ و التزام اجمالی به احکام ظاهری است که شخص را بتوان عرفا مسلمان نامید. مانند اکثر آنهایی که مسلمان شناسنامه ای بوده و البته رنگ و بوی خاصی نیز از اسلام به آنها گرفته شده است. اگر نگاه فردی به سعادت داشته باشیم اصلا این را مرحله نباید حساب کنیم؛ فقط چون در تعابیر دینی خیلی به چشم آمده به شکل رودربایستی یا برای طرح بحث مجبور میشویم از آن یادی کنیم. مثلا مرحوم خواجه نصیر در اوصاف الاشراف میگوید: 📖«و بايد دانست كه ايمان را مراتب است، از همه كمتر ايمان به زبان است كه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلى‏ رَسُولِهِ» عبارت از آن است، و امر «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ» اشاره به همان است ... آنچه در سلوك كمتر از آن نشايد ايمان به تقليد است و ايمان به غيب، چه ايمان به زبان تنها به حقيقت ايمان نباشد» 👈خواجه درست هم میگوید. با ایمان لفظی یا همان اسلام ظاهری نمیتوان سلوک را آغاز کرد ولی باید گفت که این به دلیل نگاه فردی به دین است. در نگاه اجتماعی به مسأله سلوک اسلام زبانی خودش خیلی مهمّ است. اینکه در ظاهر دیگر اندیشه ها کنار رود و انسانها وارد حوزه اسلام شده و احکام اسلامی بر آنها جاری شود.
👈هم از این جهت مهم است که تنور وادی ایمان را گرم نگه داشته و باعث جذب انسانهای مستعدّ و لایه ی حفاظتی برای اعماق مخفی تر ایمان است و به تعبیر زیبای امام رضا علیه السلام: 📖«يُقَاتِلُ عَنْ بَيْضَةِ الْإِسْلَامِ لَا عَنْ هَؤُلَاءِ لِأَنَّ فِي انْدِرَاسِ الْإِسْلَامِ انْدِرَاسَ‏ ذِكْرِ مُحَمَّدٍ» 👈سابقا بیانی از مرحوم نراقی در معراج السعاده دیده بودم که مضمونش آن بود که میتوان تفسیری فردی نیز از ارزش اسلام ظاهری ارائه کرد. 👈به تعبیر ایشان کسی که اسلام ظاهری بیاورد به تدریج با توجّه به فطری بودن دین و پاکی ائمه این دین آسمانی با اندکی تنفّس و زندگی در فضای دینی زمینه های گرایش قلبی در او فراهم میشود. نکته ی خوبی است. ✅اما مرتبه ی دوّم که ایمان است در این روایات ناظر به عقد قلبی و سکون درونی نسبت به حقائق غیبی است. اینکه خدایی هست که کمال بی پایان است و اینکه کمال انسان در وصول به اوست و این وصول امکان دارد و اینکه معادی در کار است و راهنمایانی وجود دارد و... . در بین مسلمین اعمّ از شیعه یا سنّتی برخی به این درجه میرسند که چنین ایمانی داشته باشند. این ایمان است که میتوان با آن سلوک را آغاز کرد. این همان مرتبه ای است که ابن سینا در نمط نهم اشارات از آن اینگونه یاد نموده است: 📖«أول درجات حركات العارفين ما يسمونه هم الإرادة. و هو ما يعتري المستبصر باليقين البرهاني، أو الساكن النفس إلى العقد الإيماني من الرغبة في اعتلاق العروة الوثقى فيتحرك سره إلى القدس لينال من روح الاتصال. فما دامت درجته هذه فهو مريد» 👈خواجه نیز در اوصاف الاشراف میگوید: 📖«و هرگاه اعتقاد جزمى حاصل باشد به آنكه كاملى مطلق يعنى آفريدگارى هست، با سكون نفس سلوك ممكن باشد» ✅مرتبه سوّم هم تقوا است. مراد از تقوا در این روایات همان دست به کار شدن جدّی و عمل صالح است. اموری که گرد و غبار را از روی چهره ی فطرت شسته و فطرت خدا جوی انسان را بیدار و بیدارتر کرد و تناسب بیشتری با عوالم قدسی حاصل می آورد. تقوا در اینجا در واقع همان دستور سلوک و ریاضت متناسب با آن است. ریاضت توحیدی مبتنی بر قدم حق و عاری از قدم نفس. ✅مرتبه چهارم هم یقین است. یقین به آن بُعد معرفتی مراحل سلوک انسانی اشاره دارد. حاصل اسلام، ایمان و تقوا آن است که مدام و مدام به مراتب معرفت توحیدی انسان افزوده شده و خدایی تر و خدایی تر شده و پای به مراحل بلندی از معرفتهای توحیدی اعمّ از معرفتهای فطری، حصولی، شهودی و فنایی میگذارد. 👈معمولا برای اینکه مثالی برای این مرحله بیان شود در روایات از اموری مانند: « التَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِلَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ» یاد میشود. ولی باید دانست اینها مثالهایی برای معرفتهای حاصل از یقین است. 👈این یقین در تقسیم دیگر به علم الیقین و عین الیقین و حقّ الیقین قابل تقسیم است. نهایتش هم یقین فنایی است. یعنی آن عمق عمیق عبودیتی که در ندیدن یا نیافتن خود در مقام بندگی برای انسان جلوه میکند. آنجایی که انسان اعمالش از روی فقر محض و عدم استقلال واقعی سر میزند. 🔶انصافا تقسیم منازل السائرین به: اسلام، ایمان، تقوا و یقین خیلی روان، گویا، همه فهم و عمیق است. مقاطعی هم به چشم آمده که بسیار مهمّ است. ابتدا از سلوک اجتماعی در آن غفلت نشده و با برجسته کردن مرحله اسلام مورد تأکید قرار گرفته است. سپس به نقش اساسی قلب و باطن در سلوک با برجسته کردن مرحله ایمانی تأکیده شده است. در هر حال راه وصول به خداوند متعال از طریق سلوک نفسی و آحادی طیّ میشود. 🔸در لفظ ایمان همینطور به ایمان برهانی و علمی طوری تأکید نمیشود که خود رهزن گردد. اصالت با خود ایمان است. چه از راه اعتماد فطری تقلیدی حاصل آید یا یقین برهانی. 🔸در ادامه ملاک ریاضت را به تقوا یعنی قدم صدق در عبودیت و اخلاص در بندگی و نه قدم نفسانی برای وصول به کمالات بیان نموده است. ریاضت بوی انانیت داده و مناسب راهی که در فضای توحیدی رقم میخورد نیست. 🔸در انتها هم مقصد را در اموری مانند کرامات و حتّی کمالات نفسانی که بوی خودیّت میدهد نداده و آن را در مراتب یقین توحیدی عنوان نموده است.
🔴البته باید دقّت کرد که این مراتب را میبایست به شکل تشکیکی معنی نمود. برای سهولت فهم و بیان مراتب است که به شکل مقاطع دفعی از آنها یاد میشود. 👈همچنین ایمان و همینطور تقوا تا انتها باقی مانده و قوی و قوی تر میشود و اینطور نیست که در مراتب یقین و فنا از میان برود. آنچه رخ میدهد عمق یافتن و عمیق و عمیقتر شدن ایمان و مراتب پرهیز است. 🔻وقتی سخن از فنا میکنیم چه فنای در رؤیت و چه حقیقت فنا مرادمان آن عمق بندگی نهفته در این مرتبه عالی است. حال هر اسمی میخواهید روی آن بگذارید! آن عمقی که در آن انسان معنای مالکیت حقیقی خداوند متعال به امور را درک کرده و و متوجّه عمق فقر همه هستی نسبت به آن وجود یگانه میشود. عبادتش دیگر عبادتی دیگر است🔺 👈شاید برای ایجاد نشدن چنین سوء تفاهماتی است که در متون دینی از به کار بردن چنین مفاهیمی پرهیز شده است. 👈متن دینی ناظر به سلوک اجتماعی و منطبق بر فهم عموم است. ولی در متون علمی که در هر حال با تفصیل و تقسیم و تفکیک حیثیات سر و کار دارد انتظار میرود چنین اصطلاحاتی دیده شود. در هر حال الامر سهل.
باسمه تبارک و تعالی (۸۳) «پیر پالان دوز» «عظمت نهضت صدرایی و قیام امام خمینی» «مؤمن انقلابی ایمانش قویتر از مؤمن غیر انقلابی است!» 🔵امروز صبح ۲۲ بهمن از حرم مطهر امام رضا علیه السلام برمیگشتم و از کنار مقبره ی شیخ محمد عارف مشهور به پیر پالاندوز عبور کردم. وی را بیست و هفتمین قطب سلسله ذهبیه میدانند. گفته میشود که اهل علم رسمی هم نبوده است. صاحب یک خانقاه معروف در آن روزگار بوده است. 💡از خود پرسیدم راستی چرا طرفداران و شاید سلاطین صفوی چنین مقبره ی با شکوه و مفصلی را برای این شخص که در هر حال اهل فقاهت و یا دانش نبوده احداث کرده اند؟! 👈گویا آن زمان ارادت ویژه ای به صوفیه و اهل باطن داشته اند. گویا از بعد معنویت عرفانی اسلام خیلی شور و انرژی میگرفتند. 👈صفویه خودشان هم اساسا از صوفیه شیعه بودند و قیامشان نیز قیام صوفیان شیعی بود نه قیام فقهاء شیعه و متشرعین. 💡همانجا به ذهنم خطور کرد که این ریشه در قبول وجود یک تفاوت بین بعد باطنی و بعد ظاهری اسلام در آن زمان دارد. آن وقتها گویا تلقی آن بوده و شاید واقعیتهای میدانی آن را تایید میکرده که از دل فقه و فقاهت و متشرع بودن معنویت و کرامت و معرفت نمیجوشد. 👈طریقت را راهی دیگر است! علم عشق در دفتر نباشد! معرفت و معنویت و کرامت را باید در میان صوفیان جست و فقاهت و قوانین دینی را از فقها. عقلانیت و بحث و نظر را هم از فلاسفه و متکلمین. 👈گویا در آن زمان واقعا طوری بود که عادتا معنویت و عرفان در فضای فقه و فقاهت و تفکر رقم نمیخورد!
👈خود افراد و جامعه هم چنین انتظاری از فقه و فلسفه نداشته و راه معنویت را جدای از فقه و دانش میدانستند! بلکه اینها را موانعی برای معنویت میپنداشت! 🔸«صدر المتألهین و حلّ تعارضهایی بزرگ»🔸 💡سپس به دلم افتاد که این به برکت نهضت بزرگ صدرایی و مروّجین بزرگوار و مخلص آن بود که میان فقاهت و فلسفه و معرفت جمع نمود. 👈این به برکت این بزرگ مرد بود که عرفان در فضای ولایت و تشیّع و تشرّع و تعقّل رقم خورد. از بازاری بودن و سطحی نگری و خرافه گرایی جدا شد. خودش در کتاب شریف کسر اصنام الجاهلیة گوشه ای از مجاهدت علمی خودش را در این زمینه بیان نموده است. 🔻بر اساس حکمت صدرایی و روحی که او در فرهنگ شیعی دمید دیگر شخصی مثل پیر پالاندوز اگر بخواهد چنین جایگاهی بین شیعه پیدا کند انتظار آن است که باید به نوعی فقیه و فیلسوف هم باشد. اینها قابل تفکیک نیست. معنویتش باید امتدادی از فقه و تفلسف و تشرّعش باشد. معنویت منهای فقاهت و نظر نقص است. دیگر سطح جامعه شیعه و حوزه های علمیه شیعی طوری ارتقا یافته که اینها را الگوی کار خود به شکل عادی نمیگیرد. خود اینگونه افراد نیز دیگر به خود اجازه نمیدهند که الگوی همگان قرار گیرند و متوجه نواقص خود گشته و در صدد استفاده از علمای راستین خواهند بود. جامعه نیز ورای احترام و ارزشی که برای ایشان قائل است متوجه نقص آنها و ارزش علم و دانایی و فقاهت میشود🔺 🔹در زمان خودمان آیا شخصی مانند مرحوم رجبعلی خیّاط ادّعایی داشت! کسی آیا برای او بارگاه با شکوهی ساخت؟! 🔷صدرالمتألهین این بزرگ مرد دوران و افتخار شیعه، واقعا به فقه و فقیه ارزش داد. به معنویت ضابطه و میزان داد. به فلسفه معنویت و خداپرستی صادقانه داد. تعارضهای بزرگی را حل کرد. انصافا حق عظیمی بر ما دارد. چه بخواهیم یا نخواهیم! چه بدانیم یا ندانیم! 🔸«امام خمینی و حلّ تعارضی بزرگ»🔸 راستی در چه نیک دورانی زندگی میکنیم که چنین تعارضهای بزرگی به برکت مجاهدت این بزرگ مردان الهی از جلوی پای ما برداشته شده و حقیقت بهتر نمایان گشته است. در زمان ما یک تعارض دیگر نیز حل شد که صدرا هم موفق به آن نگشته بود. تعارض فقاهت، عرفان و فلسفه با سیاست و قیام علیه طاغوتهای زمان! 👈کسی از فقیه، فیلسوف، عارف دیگر انتظار نداشت که سیاستمدار و قیام کننده علیه طاغوتهای زمان باشد. اساسا وادی سیاست گویا ربطی به معنویت و فقاهت و عقلانیت الهی نداشت. 👈تسلیم این امر شده بودند که تا بوده و تا هست باید به دست طواغیت باشد مگر در زمان ظهور! ما نیز وظیفه ای در این راستا نداریم و اگر داریم شدنی نیست! 👈این بزرگ مرد تاریخ اسلام امام روح الله موسوی خمینی رضوان الله تعالی علیه بود که این تعارض عظیم را برایمان حل کرد! 👈عرفان و فقه را از گوشه ی محرابها و زیارتگاهها به سنگرها و جبهه ها کشاند! چه شهدایی که تقدیم راه حقیقت نکرد! چه حماسه هایی که نیافرید! ✅واقعا جنبه ای دیگر از بندگی خداوند متعال را به ما یاد داد! مایی که فراموشش کرده بودیم و با توجیه و تاویل خو گرفته بودیم! ✅ما که جهاد را بلد نبودیم و افق و گستره اش را نمیفهمیدیم! مایی که دشمن اصلی بشریّت و خطر بزرگش را تشخیص نمیدادیم! 👈همین شعار بزرگ مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل که امام خمینی به ما هدیه داد مگر کم چیزی است؟ ما را از ابتلاء به بزرگترین منکر اجتماعی و بزرگترین گناه کبیره که همگان را به نوعی آلوده کرده بود و آن هم قبول ولایت طواغیت بود نجات داد. 👈سالکان ما در بهترین حالت خود را از شرّ نفس خودشان و شرّ نفوس دیگران و تبعیت از هواهای نفسانیشان در حدّ محدود نجات داده بودند ولی در هر حال گرفتار تبعیت از قواعدی بودند که در فضای طاغوتی رقم میخورد. بندگی خدا در سطح جامعه حتی توسط آنان عمل نمیشد. 🔸«شب الله اکبر در حرم مطهّر رضوی علیه السلام»🔸 بگذارید مقداری ملموس تر بگویم! دیشب شب جمعه بود! در حرم مطهّر امام رضا علیه السلام و در حیاط مقصوره مسجد گوهرشاد نشسته بودم. اذکاری گفتم. دیگران هم انجام میدادند. از بچه ها هم مراقبت میکردم. اشعاری زیبا هم پخش شد. دعای کمیل با صدای شیوای یکی از مدّاحین بزرگ کشور برگزار شد. 👈واقعا چه فضای خوبی و چه دعای بزرگی و چه ماه شریفی و چه مکانی! روضه هم خوانده شد! همه نوع غذای معنوی موجود بود! جایتان خالی! هر کدام حلاوتی داشت.
✋ولی در ادامه چیزی رخ داد که واقعا حلاوتش سنخ دیگری داشت. طعم دیگری داشت. مزه صدق و بیرون آمدن از انزوا و امتداد دادن به معنویت در واقعیات زندگی را داشت. آری شب الله اکبر بود. 👊ساعت ۹ شد! هنگام بانگ الله اکبر به یاد ۲۲ بهمن ۵۷. و ذکّرهم بایّام الله! به یاد آن یوم الله بزرگ. ما هم یکباره با دیگران از لاک عبادات و معنویت فردی خود خارج شده و در یک حرکت جمعی سرها را بالا آورده و با فریادمان طعم شیرین عبادت سیاسی و امتداد دادن به اندیشه توحید در صحنه اجتماع و مبارزه با طاغوت را مقداری چشیدیم. 🙏انصافا طعم دیگری داشت! انصافا این هم کمی از آن لذّت دعای کمیل و آن گریه ها نداشت! بلکه صادقانه تر بود. خودش نوعی مبارزه با نفسانیت بود! آدم احساس میکرد دنیایی دیگر از فعالیتهای عبادی و تقرّب است. چیزی از سنخ لذّت ناشی از خشم مقدّس داشت. گاهی هنگام نهی از منکر و امر به معروفها شاید تجربه اش کرده باشیم. 🔹در صحن ایستاده بودم و همین نوای الله اکبر را که میشنیدم به یاد آن پیر فرزانه آن مجاهد فی سبیل الله امام خمینی افتادم. قبلا هم در بذل الخاطرها گفته بودم و باز هم میگویم: سعدت بغرة وجهک الایّام و تزیّنت بلقائک الاعوام 🔸«انسان انقلابی ایمانش کاملتر است»🔸 با خود به فکر فرو رفتم. اینهایی که میگویم واقعیت است و برای ربط بین مباحث نیست. واقعا به فکر فرو رفتم و گفتم خدایا واقعا این چه عمق و لذّتی از عبادت و بندگی است که مجاهدین درگاهت مخصوصا علما و سردمداران آنها نظیر رهبر معظّم انقلاب تجربه کرده و میکنند. چه ایمان مستحکمی را تجربه میکنند! شاید ما هنوز نچشیده ایم! 👈به یاد مرحوم شهید عزیز نوّاب صفوی هم افتادم. آری به راستی کسی که در حیات دنیایی عبادت سیاسی و مبارزه با طاغوت ندارد ایمانش ناقص است! چه بخواهد یا نخواهد! بداند یا نداند! 🔴میدانید سرّش چیست؟ زیر سرّ یک قاعده ی طلایی در امور معنوی است. «لا تنفکّ الحقیقة عن آثارها». دار وجود و حقائق انسجام و به هم پیوستگی دارد. نمیشود چیزی باشد ولی لوازم و ملزوماتش محقق نباشد. لذاست که در تشخیص دعاوی باید به علامتها و آثارش توجّه داشت. 👈این همان مطلبی است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در جریان حارثه تذکّر داد. «إِنَّ لِكُلِّ يَقِينٍ حَقِيقَةً فَمَا حَقِيقَةُ يَقِينِكَ» در روایت دیگری نیز در اصول کافی امام باقر علیه السلام نقل میکند که: 📖«بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص فِي بَعْضِ أَسْفَارِهِ إِذْ لَقِيَهُ رَكْبٌ فَقَالُوا السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ مَا أَنْتُمْ فَقَالُوا نَحْنُ مُؤْمِنُونَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَمَا حَقِيقَةُ إِيمَانِكُمْ قَالُوا الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّفْوِيضُ إِلَى اللَّهِ وَ التَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اللَّهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عُلَمَاءُ حُكَمَاءُ كَادُوا أَنْ يَكُونُوا مِنَ الْحِكْمَةِ أَنْبِيَاءَ فَإِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَا تَسْكُنُونَ وَ لَا تَجْمَعُوا مَا لَا تَأْكُلُونَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» 👈حال بگذارید یکی از آثار ایمان واقعی و ریشه دار را بگویم. ایمان اگر واقعیت دار و ریشه دار باشد نمیشود از غیرت الهی خالی شود. 👈مؤمن واقعی به هیچ رو نمیتواند ببیند حاکمیت خدا و اولیاء الهی توسّط طواغیت غصب شده است. اگر هیچ کاری هم از دستش بر نیاید فقط از باب ضرورت و تقیه با آنها کنار می آید والا در دل و زبان و رفتار دشمن آنان است. از اینجاست که «التقیة دینی و دین آبائی»! 👈یعنی اگر میبینید ما قیام نمیکنیم یکبار توهّم نکنید که با کدخدای زمان کنار آمده ایم! سازش کرده ایم! هیچ سازشی در کار نیست. مؤمنی که در سر هوای بندگی را داشته و معتکف کوی آن واحد یگانه است مگر میتواند با این طاغوتها کنار بیاید! 👈اینهایی که میگویند واقع بین باشید و باید با کدخدا کنار آمد معنایی را از این امر اراده میکنند که نسبتی با اندیشه ی توحیدی تقیه ندارد. 👈کسی که در دعوای محبّت خدا و توحید و ربوبیت تشریعی صادق است نمیتواند با طاغوت کنار بیاید! نه فقط در ذهن و دل بلکه در زبان و عمل و قیام اجتماعی هم همینطور است. 👈عبادت سیاسی و انقلابی بودن مؤمنین امتداد طبیعی عمق ایمان و از لوازم حبّ فی الله و بغض فی الله آنان است.
🔵ایمان حقیقتی است که آثاری دارد. برای تقویت ایمان یکبار میتوان با تلقین محتوای آن به تقویت آن پرداخت و یکبار میتوان با تقویت آثار آن چنین کرد. برای تضعیف ایمان نیز همینطور است. 👈اگر ایمان قوی شد قهرا تبرّی را در بر خواهد داشت. اگر مؤمن اسیر شبهات و یا موانعی شد و تبرّیش ضعیف شد و یا به عرصه های مهم اجتماعی کشیده نشد بداند یا ایمانش قوی نیست و یا یک ایمان سکولار شرطی شده یافته است. آری گویا از این روست که: (فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما) 👈بداند اگر تبرّی را تقویت نکند ایمانش به عمق مطلوب نخواهد رسید. اگر به ولایت طاغوت تن داد و یا به مصاف آنها نرفت بداند همین کارش به نوعی باعث تضعیف ایمانش شده و او را از مراتبی از ایمان محروم نموده هر چند خودش نداند. 🔹رفقا میدانید جدایی دین از سیاست یعنی چه؟ یعنی سیاسیون از ما بهتران هستند! دین و خدا برای توده هاست! سیاست عرصه توجه به خدا نیست! و یا در سیاست خدا دستوری ندارد! در سیاست نمیتوان عبادت نمود! 🔸این همان چیزی است که امام راحل قهرمان وادی اسلام سیاسی آن را برایمان حلّ کرد! آری سیاست ما عین دیانت ماست. 🔹رفقا! انصافا عبادت، معنویّت و معرفت بعد از نهضت صدرایی و نهضت امام خمینی عمق و طعم دیگری دارد!
باسمه تبارک و تعالی (۸۴) «چرا شما مذهبی ها الگو نمیشین؟!» 🔴یکی از بانوان بازیگر کشورمان اخیرا با انتشار یک کلیپ درباره انتقاد به پوشش های زننده بازیگران در جشنواره فیلم فجر نوشته است: 📖«به چه نکته ی خوبی اشاره شد!! بنده شخصا تا به حال به این موضوع دقت نکرده بودم! بعد یه سؤال دیگه فقط؛ 📖چطور یه عده ای با بدترین پوشش، (همون عده ای که رفتار غیر عفیفانه شون بر هیچ کس پوشیده نیست) میشن ستاره و میشن الگو و براشون فرش قرمز میندازن ولی بعد مثلا شما دوتا عزیز نمیشین الگو؟! 📖چرا رفتار و شکل و شمایل عفیفانه تون الگو نمیشه؟! مشکل از کجاست؟! چرا محبوب نیستین؟! چرا طرفدار ندارین؟! چرا به دل مردم نمیشینین پس؟! 📖چرا بعد از گذشت چهل و سه سال همچنان، سبک زندگی که با تمام توان مبلغش هستین جذاب و همه گیر نمیشه؟! چرا؟» 💡دیدم سؤالات مطرح کرده! گرچه مغالطات موجود در آن آشکار است ولی به دلم افتاد شاید پاسخ به آن مناسب باشد. 👈راستش اصلا گمان نمیکنم خود ایشان فهمیده باشد عمق کلامش و لوازم آن چیست؟! میشود حرفشان را خیلی جدی نگرفت! یک فیلسوف که حرف نزده تا لوازم و ملزومات کلامش را هم حساب کرده باشد. نکاتی عرض میکنم:
🔸«مطلب اوّل»🔸 این سبک رفتار و پوششی که ایشان میگوید جذاب نیست را مگر قشر مذهبی جامعه، آخوندها و نظام اسلامی اختراع کرده اند؟! مگر حجاب را ما میگوییم؟! این دستور صریح دین اسلام است: 📖«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ» 📖«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِ... وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏» 🔴منکر آن یا مسلمان نیست و یا غافل است! در خصوص این مورد غفلت صادق است. اگر هم قبول ندارند بیایند صریح بگویند اهل کدام دینند و چه فلسفه ای دارند؟! گرچه خودشان نمیدانند که دارند چه میگویند! 👈سابقا در بذل الخاطر شماره ۵۹ بیان کردم که مدرنیسم و در ادامه لیبرالیسم چطور مخفیانه و منافقانه در حال مبارزه با ایمان انسانها بوده و از پشت به باورهای اعتقادی آنها خنجر میزند. 👈به اینها باید خودآگاهی داد! آیا معتقدند خدایی در کار نیست؟ آیا معتقدند که خدایی هست ولی فرستادگان و شریعتی ندارد؟! آیا معتقدند فرستادگانی دارد ولی پیامبر ما آن فرستاده نیست؟! آیا معتقدند فرستاده ی خدا پیامبر ماست ولی این حکم را اشتباه گفته و یا ما اشتباه به ایشان نسبت میدهیم؟! 👈نوع این افراد ولو نادانسته در زمین خدای منهای شریعت گام میزنند. عمق باور به خدای بدون شریعت نیز به انکار خدا و الحاد برمیگردد که در بذل الخاطر شماره ۲۸ کلام ریچارد داوکینز را در این زمینه آوردم. 👈منتها چون گزینه ی موجّه بی خدایی و الحاد برایشان وجود ندارد نفسانیت خود را در قالب خدای منهای شریعت تخلیه میکنند. هزینه ی حذف اندیشه خدا برایشان خیلی سنگین است و فعلا توان پرداختش را ندارند. 🔸«مطلب دوّم»🔸 منطق پنهان در کلام ایشان نیز چیزی از این قبیل است که: چون مثلا با وجود تاکید تاریخ بشری به عدالت هیچ گاه محقق نشده پس ظلم جذابتر و بهتر است! 👈چون با وجود تبلیغ زیاد و هزینه معتادان ترک نکرده بلکه بیشتر شده اند پس مشکل در عدم اعتیاد است؟! چون با تبلیغ زیاد بین جامعه ایرانی هنوز گناه دروغ شایع است پس صداقت جذابیتی نداشته و دروغ بهتر است! 👈آیا چون فرضا اکثر جامعه سراغ بد حجابی رفت این یعنی حجاب بد است؟! حتی نوع این افراد نیز منکر ارزش حجاب نیستند! 🔹منطق ایشان یک منطق قدیمی در مواجهه با ادیان آسمانی است. قرآن کریم میگوید در زمان حضرت نوح علیه السلام نیز چنین اشکال میکردند! ✅میگفتند چطور به تو ایمان بیاوریم در حالیکه تنها انسانها پست و سطوح ساده اجتماعی تابع تو شده اند! تو اگر بر حقّ بودی جذابیت داشتی و مترفین و سلاطین و اغنیاء و... را به خود جذب میکردی! «قالُوا أَ نُؤْمِنُ لَكَ وَ اتَّبَعَكَ الْأَرْذَلُون‏؟!» ✅آیا ایشان نشنیده است که بر اساس نصّ صریح قرآن کریم هیچ پیامبری نبود جز آنکه نه تنها برای بسیاری از قومش به تعبیر ایشان جذابیت نداشت بلکه کار به تمسخر هم کشیده بود بلکه تمسخر کردنشان هم دائمی و عادت شده بود؟! 📖«يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كانُوا بِهِ‏ يَسْتَهْزِؤُن‏» ✅همین منطق را معاویه در برابر امیر المؤمنین علی علیه السلام به کار میبرد! میگفت تو چطور میگویی من بر حقّم در حالی که قومت یعنی قریش هم تو را قبول ندارند و برایشان جذابیتی نداری! 🔴در مورد ایشان که معتقد است جوانان او را به جای یک بانوی محجبه الگو انتخاب نموده و فرش قرمز برایش پهن میکنند باید گفت مرادشان از الگو چیست؟ مرادشان از آن عده ای که ایشان را الگوی خود انتخاب کرده اند چه قشری هستند؟ 🔹کافی است یک مطلبی را بیان کنم. اگر ایشان نستجیر بالله فرضا بی حجاب و لخت شده و نظام اسلامی هم در مورد او استثنائی قائل شود و کاری به کارش نداشته باشد به نظرتان طرفداران ایشان خیلی بیشتر نمیشوند؟! 👈قطعا فالورهایش بیشتر میشوند! ولی آیا چنین محبوبیتی را ایشان مناسب کرامت انسانی خودشان میدانند؟! آیا چنین محبوبیتی را برای خودشان روا میدانند؟! این یعنی یک سری لذائذ و جذابیتها وجود دارد که ایشان هم رعایت آن را مهمتر از محبوبیت پیدا کردن نزد دیگران و کثرت طرفدار میداند. 👈بد نیست انسان گاهی با خود خلوت کند و مقداری به ترک گناه و محاسبه و مراقبه بپردازد و سپس که گرد و غبار غفلت و انکار کنار رفت ببیند واقعا چه انسانی است! چقدر می ارزد!
🔹انسان هر چند بتواند ماهرانه در باطنش خودش را فریب دهد ولی در باطن باطنش نه! آیا خودش خودش را قبول خواهد کرد؟! آیا از این همه استرس و افسردگی و نا آرامی و ناکامی وحشت نمیکند؟! آیا حاضر است خودش را به عنوان الگو معرفی کند؟! 🔹آیا آسمانها و زمین و کهکشانها و دریاها و کوهها و ... آفریده شده که چنین انسانی ثمره و الگویش شود؟! اگر چنین است راستی که عجب خلقت بی معنایی است! عجب خلقت عبثی است! سبحان الله! 🔸«مطلب سوّم»🔸 اما در مورد مساله جذابیت بی حجابی و عدم جذابیت حجاب هم چند جمله عرض کنم! مگر حقانیت حجاب مبتنی بر جذابیت ابتدایی آن است؟! 👈میدانید چنین منطق سستی سر از کجاها در می آورد! حقانیت این امور مبتنی بر مصالح و مفاسد مترتب بر آن است. 🔻حجاب برای سلب جذابیت زنان نیامده! حجاب آمده تا جذابیت بانوان را مدیریت نموده و آن را به مجرای صحیحش که خانواده است هدایت کند🔺 👈رعایت چنین دستوراتی باعث جذابیتهایی عمیقتر و ماندگارتر مانند تشکیل یک خانواده امن و آرام و زمینه ساز برای لذتهای والاتر دنیایی و روحی میشود که اگر اندکی از آن نصیب هزاران نفر از ما شود به جان خودم سوگند به پوچی دنیا پی خواهیم برد. 👈زندگی ما پیش چنین افراد الهی مردگی است. حتّی نزد انسانهای مؤمن که در اوائل وادی سلوک راه توحید هستند مردگی است. 📖«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم‏»؛ 👈بندگان خدا دچار غرور دنیا و تسویل نفس شده اند. انسان را و ماهیت ابتلائی دنیا را نشناخته اند. ولی افسوس که باید با اختیار و انتخاب خودشان و با مجاهدت و تلاش به این حالات و سوانح و اوقات و بارقه های نوری برسند. 🔷همچنین در مورد جذابیت باید میان جذابیت ظاهری و جذابیت واقعی تفکیک نمود. انسان لایه ها و سطوح امیال مختلفی دارد که برایش ظاهر و باطن می آفریند. 👈از یک چیزی در یک لایه وجودی اش خوشش می آید و در لایه ی دیگر بدش می آید. جذابیت ظاهری مبتنی بر بعد دنیایی و سطحی بشر است. هوای نفس است. 👈مگر کسی منکر آن است که اگر زنی زیبا بی حجاب شود برای مرد به شکل طبیعی جذابیت دارد؟! ولی آیا آشکار کردن چنین جذابیتی به شکل مطلق و بیرون از محیط خانواده رواست؟! 👈اما جذابیت واقعی و فطری چه؟! آیا واقعا آن روح تعالی گرای بشری وقتی بیدار شود اصلا به چنین افرادی به عنوان الگو مینگرد؟! آیا وقتی مقداری بیدار میشود از بودن در کنار چنین افرادی لذّت میبرد یا گریزان از آنها به دنبال انسانهای واقعی است. 👈آیا وقتی در کشتی هنگام غرق شدن است و یا از سرطان پزشکان او را رد رده اند کسی سراغی از این الگوها میگیرد و التماس دعایی از آنها دارد؟! ✅همه ی ما میدانیم در باطن باطنمان عمیقا برای چه کسی احترام قائلیم. چه کسی برایمان جذابیت دارد. اصل این مسأله ریشه در مباحث لذّت و الم دارد و اگر افراد واقعا علاقه مند به عمق این بحث و مراتب سعادت هستند میتوانند نمط هشتم و نهم اشارات ابن سینا را مطالعه کنند. تازه برایشان روشن میشود که مسأله جذابیت و لذّت چه اعماقی دارد! 🔸«مطلب چهارم»🔸 اما در مورد نسبت میان بد حجابی امروزی با عفت باید گفت قطعا حجاب زمینه های عفت شخصی و اجتماعی را بالاتر میبرد. در این شکی نیست. 👈ولی ما هرگز ادعا نمیکنیم که بانوان بد حجاب امروزی لزوما زنانی کم عفت و یا بعضا بی عفت شده اند! خیر! بنده در بذل الخاطر شماره ۸۰ بیان کردم که این زنان دچار یکی از فریبهای بزرگ قرن شده اند!! ✋فریب تفکیک بین جذابیت و زیبایی ظاهری زنان برای مردان و جذابیت جنسی آنها برای مردان! بیچاره ها نمیدانند تبرج زن همانا و جذابیت جنسی آن برای مردان همان!!! ✋گمان میکنند این تلازم یک تلازم اتفاقی و ناشی از بیماری روانی و جنسی موردی در میان برخی مردان است. نمیدانند طبیعت مرد چنین سرشته شده و ریشه در مصالح آفرینش دارد. ✋مرد عادتا میتواند بین عمل جنسی و محبت تفکیک نماید ولی زن عادتا نمیتواند. مرد عادتا نمیتواند بین زیبایی زن و جذابیت جنسی او تفکیک نماید ولی زن عادتا میتواند بین زیبایی و جذابیت جنسی تفکیک قائل شود. 👈آیا حواسشان به این تفاوتها هست و بد حجابی میکنند! به نظرم بسیاری اگر بدانند چنین است هرگز به خود اجازه نمیدهند چنین نگاه های آلوده ای به آنها بشود و یا به تعبیر دیگر نگاههای بسیاری را به خود آلوده کنند.
🔸«مطلب پنجم»🔸 ایشان معتقد است که نظام اسلامی چهل و سه سال است با تمام توان مبلّغ حجاب و سبک خاص پوشش و رفتار بوده ولی کسی را جذب نکرده است! 👈در این زمینه سابقا در بذل خاطر شماره ۷۵ بحث کردم که اساسا پدیده ی بی حجابی یک تصمیم شوم سیاسی و یک پروژه صهیونیستی در تاریخ بشر بوده که کلّ بشریت را درگیر خود کرده است. هدف هم از میان بردن خانواده به دلیل اهداف سیاسی و اقتصادی است. 🔹اتّفاقا تبلیغ واقعی و بسیار وسیعی در جهت بی حجاب کردن افراد شده است. عشری از اعشار این تبلیغ در راستای حجاب به شکل واقعی رخ نداده است. آیا اینطور نیست؟! 🔸در مورد خود ایشان آیا واقعا بیست سال پیش حاضر بود خودش با انتخاب خودش این حجابی را که امروز دارد آن زمان استفاده کند؟! به گمانم حتی به ذهنش همخطور نمیکرد! 👈خود ایشان مگر کم تغییر کرده است! آیا این تغییر یک مسیر طبیعی بوده و یا مسیری است که افراد را به آن هل داده اند. دیکته کرده اند! 👈آیا ایشان نمیداند در یک مقیاس کلان اجتماعی نمیتوان انتظار یک خانواده سالم را با شیوع بد حجابی و بی حجابی داشت؟! ✅اما یک چیز را نمیتواند پنهان نمود. یک کینه ی خاصی از حجاب در کلام بسیاری از غیر متدینین وجود دارد. به شکل غیر منطقی در این زمینه برخورد میکنند. ✅احساس میکنند دارند قضاوت میشوند. احساس میکنند دارد مسیر اشتباهشان که وجدانشان نیز به اشتباه بودنش گواهی میدهد به رخشان کشیده میشود. ✅همین باعث عصبانیت غیر عادی و استفاده از ابزارهایی مانند استهزاء و... در مواجهه با متدینین میشود. در این زمینه فقط به یک بیت از حکیم و شاعر بزرگ خاقانی بسنده میکنم: کز بیم رجم بر نشود دیو بر فلک وز بهر عیب کم طلبد اعور آینه
باسمه تبارک و تعالی (۸۵) «فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ‏ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون‏» 🙏توفیق شد زیارت رجبیه مولایمان امام ابو الحسن الرضا علیه السلام مشرّف شدم. 👈به فرموده آقایمان حضرت جواد الائمة علیه السلام کسی که مخیّر است بین سفر حجّ غیر واجب و سفر مشهد مقدّس افضل آن است که به مشهد مقدّس سفر نموده و افضل آن است که در ماه رجب به زیارت مولایمان امام رضا علیه السلام برود؛ 👈مرحوم کلینی در کافی نقل میکند که: 📖«يَأْتِي خُرَاسَانَ فَيُسَلِّمُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ ع أَفْضَلُ وَ لْيَكُنْ ذَلِكَ‏ فِي‏ رَجَبٍ‏» 🔶این چند روز در یکی از هتلهایی همجوار با حرم مطهّر ساکن بودیم. هتل ولایت! همه چیز میشود گفت خوب بود! فضای تمیز! احترام کارکنان! اتاق خوب! گرمایش مناسب! وعده های غذایی مرتّب! غذاهایی با کیفیت مناسب! 😋اخیرا سفره خانه سنّتی آنجا هم راه افتاده و ما چند شب را جایتان خالی دیزی خوردیم! خلاصه کنم خیلی آرامش داشت. شکر الله مساعیهم. 🔴چیز دیگری میخواهم بگویم! و آن هم وقتی بود که کم کم زمان اقامت ما به پایان می رسید! 😠گویا در و دیوار آهسته آهسته داشت به ما اخم میکرد! گویا مدام داشت حسّ غریبانه ای اشتداد می یافت. گویا میخواستند ما را بیرون کنند! 😡مشکل وقتی جدّی شد که بلیط قطار چند ساعت بعد از ساعت اتمام هتل بود. گویا همه چیز بی رحم شده بود! همه چیز با ما غریبه شده بود! اصلا شما کی هستید اینجا راه میرود؟!
😔انگار هیچ سابقه آشنایی و الفتی در کار نبود! انگار هیچ مروّتی در کار نبود! هیچ مهربانی در کار نبود! گفتند باید تخلیه کنید! امکان تمدید هم ندارید! غذا هم به ما نرسید! 😔حتّی شرایط برای آنکه کودکان را در صورت نیاز به شکل مناسبی رسیدگی کنیم نبود! 💡اینجا بود که آیه 34 سوره مبارکه اعراف به ذهنم خطور کرد! 📖«وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُون‏» 😢آری رفقا زمانی هم میرسد که وقت ما در این دنیا تمام میشود! نوبت ما تمام میشود! همه ی این خانه و زندگی و شغل و زن و فرزند و اموال و آبرو و... با ما غریبه میشود! 👈گویا هیچ حسی به ما ندارد! هیچ ارفاق و رحمی نیست! یک لحظه هم وقت نداری باید بروی! 👈زمین و آسمان و دریا و کوچه و خیابان و همه عالم ملک گویا میخواهد بیرونمان کند! زمانش خواهد رسید! 🔹این هم از آن روست که اساسا وطن ما اینجا نیست! ما حقیقتا در این دنیا غریبیم! ولی مستی غفلت و فرصت استفاده باعث فراموشیمان شده است. 🔸مانند آن حالتی که در روزهای ابتدایی ورود در هتل نوعا تجربه میکنیم. حواسمان نیست که اینجا خانه ی ما نیست. باید رفت! 🔶نمیدانم دیده اید یا نه! ولی بنده در بین نزدیکان دیده ام برخی که با مریضی سرطان به تدریج از این عالم رفتند چنین حسی را در نگاهشان گاهی میدیدم! انگار همه را با خودشان غریبه میدیدند! کسی به کارشان نمی آمد. 👈اینجاست که تازه میفهمیم «اللهم اجعل غنای فی نفسی» یعنی چه! اینجاست که تنها ایمان و عمل صالح است که با ما خواهد ماند! 👈فرد فرد و تنهای تنها از این بیگانه ها به محضر آن نور آسمان و زمین میرویم! «يا حَسْرَتى‏ عَلى‏ ما فَرَّطْتُ في‏ جَنْبِ اللَّه‏». آری: 📖«وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى‏ كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ ما خَوَّلْناكُمْ وَراءَ ظُهُورِكُمْ وَ ما نَرى‏ مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فيكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ» 🔵مثال هتل برای بیان بی وفایی دنیا در فرض مناسب بودن شرایط زندگانی مثال خوبی است. امروزی است. برای همگان به نوعی قابل درک است. یک وقت نکند فریب این زرق و برق و مهیّا بودن شرایط و یا تعلّقات دنیایی را بخوری! 👈در گذشته مثال مناسب در مراحل قافله ها بود! در آن نقاطی که قافله ها وقتی به سفر میرفتند در کاروان سراها و یا در صحرا زمانی برای استراحت می ایستادند! 👈چقدر جمعیت بودند! چه شور و حرارتی! چه خنده ها و بیمها و امیدهایی! ولی همینکه قافله به راه افتاد گویا اصلا هیچ خبری در آنجا نبوده! یک آثار و رسومی بیش از این همه هیاهو بر جای نیست! کسی که در فضای آن قرار گیرد واقعا تکان میخورد! 👈امیر مؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغة در بیان تمثیلی برای تذکّر همین امر از این نکته استفاده فرموده است: 📖«إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ‏ بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا» 👈اهل دنیا مانند کاروانیان هستند؛ همینکه برای استراحت پیاده شده و اندکی انس میگیرند صدای بانگ رحیل نواخته میشود که سوار شوید. موقع رفتن فرا رسید! 🔶شاید سال دوم طلبگی بود که دیوان ابوالعتاهیه را از نمایشگاه کتاب خریدم! انصافا خیلی در فنّ زهد و پرهیز از دنیا اشعار قوی و تأثیر گذار دارد. 👈مرحوم صدوق ره در عیون الاخبار از امام رضا علیه السلام نیز نقل میکند که در جایی برای بیان مذمّت دنیا و مسافرخانه بودن آن اشعاری از ابوالعتاهیه را خواندند: 📖«.. سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَوْماً يُنْشِدُ وَ قَلِيلًا مَا كَانَ يُنْشِدُ شِعْراً كُلُّنَا نَأْمُلُ مَدّاً فِي الْأَجَلِ وَ الْمَنَايَا هُنَّ آفَاتُ الْأَمَلِ‏ لَا تَغُرَّنَّكَ أَبَاطِيلُ الْمُنَى‏ وَ الْزَمِ الْقَصْدَ وَ دَعْ عَنْكَ الْعِلَلَ إِنَّمَا الدُّنْيَا كَظِلٍّ زَائِلٍ‏ حَلَّ فِيهِ رَاكِبٌ ثُمَّ رَحَلَ‏ 📖فقُلْتُ لِمَنْ هَذَا أَعَزَّ اللَّهُ الْأَمِيرَ فَقَالَ لِعِرَاقِيٍّ لَكُمْ قُلْتُ أَنْشَدَنِيهِ أَبُو الْعَتَاهِيَةِ لِنَفْسِهِ فَقَالَ هَاتِ اسْمَهُ وَ دَعْ عَنْكَ هَذَا إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى يَقُولُ‏ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ‏ وَ لَعَلَّ الرَّجُلَ‏ يَكْرَهُ‏ هَذَا» 👈در اینجا ابوالعتاهیه دنیا را به سایه ای تشبیه کرده که ساعتی دیگر قرار است از بین برود! چه تشبیه عمیقی! 👈مسافری به این سایه پناه آورده و دمی از حرارت آفتاب می آساید و سپس برخاسته و به مسافرت خود ادامه میدهد! آری راستی که ما مسافریم! 👈برخی گمان میکنند فقط عرفا سالک هستند! همه سالک هستیم! ولی چه سلوکی! به چه مقصدی!
📖«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ*فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ*فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسيراً*وَ يَنْقَلِبُ إِلى‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً*وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ*فَسَوْفَ يَدْعُوا ثُبُوراً*وَ يَصْلى‏ سَعيراً*إِنَّهُ كانَ في‏ أَهْلِهِ مَسْرُوراً *إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ يَحُورَ*بَلى‏ إِنَّ رَبَّهُ كانَ بِهِ بَصيراً» 🔸رفقا آیا ما دنیا را اینطور شناخته ایم! آیا اینگونه آن را قبول کرده ایم! یا آن را سرای باقی پنداشته ایم! 🔹باور کنیم اگر همین یک درک ساده را برای خود زنده کنیم جور دیگری میشویم! جور دیگری زندگی میکنیم! جور دیگری فکر میکنیم! جور دیگری عمل میکنیم! مبدأ امیالمان تغییر میکند. منطق حبّ و بغضمان عوض میشود. 🔸همین درک ساده را هنوز واقعا کسب نکرده ایم بعد ادّعای علم و دانش میکنیم! عنوان پروفسور و دانشمند و آیت الله و... هم یدک میکشیم! ولی هنوز این را واقعا باور نکرده ایم که: «الآخرة خیر من الأولی»
باسمه تبارک و تعالی (۸۶) «مقالة سوسکیة»! «بحثی در نکات، مثلها، حکایات، روایات و تمثیلهای پیرامون سوسک» 🔴با یکی از دوستان دیشب تلفنی صحبت میکردیم. ایشان به شماره های اخیر بذل الخاطر اشاره ای کرد و بیان داشت گویا برای شما اخیرا تحوّلی روحی رخ داده؛ 😳مانند غزالی علم و دفتر را کنار گذاشته و مشغول عرفان شده اید! 😩واقعا بعضی ها خیلی خوش باطن هستند! بنده و عرفان؟! خدا نصیب کند. از فضل و کرم الهی نا امید نیستم ولی نسبت به بنده تهمتی آشکار است😊طفلک معنویت و عرفان که با امثال بنده آلوده شود! 💡به یاد سوسکی افتادم که مدّتی قبل در مسجد مقدّس جمکران دیده بودم! در بین صفوف نمازگذاران همینطور در حال گردش بود! صحنه ای بود! از این صف به آن صف! 👈هر کس آن را در آنجا میدید هراس پیدا کرده و حال معنویش خراب میشد! سوسک کجا و اینجا کجا! 😔آری این هم حکایت ماست! تازه اگر جناب سوسک از این تشبیه ناراحت نگردد! اگر هم صحبتی از معرفت، سلوک، معنویت و اخلاق در بذل الخاطر میکنم بسان آن سوسکی میمانم که خود را به سرای خوبان رسانده و مطالبی به زعم خودش بیان میکند. ✋ولی در هر حال سوسک سوسک است! چه در جمکران و سرای خوبان باشد و یا در جای دیگر! کسی دچار خطای محاسباتی نشود! انظر الی ما قال! 💡به همین مناسبت برای اینکه حال و هوای این دوستمان مقداری متعادل شود و همینطور خودمان هم مقداری تنظیم باد شویم به ذهن خطور کرد مطالبی در مورد سوسک بنویسم! 🔹سوسک هم مخلوقی از مخلوقات خداوند سبحان است. خودش در نوع خودش بی نقص است. اگر نقصی هست در نوع نگاه و معرفت ما به آفرینش و مراتب و مصالح آن است.