eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۵) «مختصات اخلاق توحیدی در منظومه اخلاقهای رایج بشری» (۳) «شیطانی به نام اخلاق» 🔷به مناسبت روایت شریف «كَيْفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيْتُمُ الْمَعْرُوفَ‏ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً» در زمینه فلسفه اخلاق و اخلاقهای مختلف رایج بین بشر صحبت کردیم 🔻راستی که فلسفه اخلاق علم مهمی است. میدانید چرا؟!برای اینکه بهتر از هر چیزی زیر آب اخلاق را زده است!همان چیزی که گاهی شیطان راه سعادت انسانهاست!شاید باورش سخت باشد ولی اخلاق خودش میتواند از مهمترین عوامل دین گریزی بشر باشد🔺 👈رفقا شیاطین، اخلاق نیک را که از مناظر زیبا و طبیعی راه تقرّب به خداوند متعال است را دزدیده و آن را برای فلسفه های باطل دیگر و مقاصد و راههای تاریک خود خرج کرده اند ✔هنوز هم یکی از دشوارترین چیزها این است که به دیگران بفهمانیم بابا اینها اخلاق را از وادی ایمان دزدیده اند! از طرفی اصلا مؤمن بد اخلاق بسیار بهتر از کافر خوش اخلاق است! طرف مقایسه نیستند! تقوا و عمل صالح مهم است نه اخلاق! کافر به خودی خودش هیچ ارزشی ندارد. اخلاق و رفتارش پیشکش! 🔹بسیاری در مغالطه ای آشکار گمان میکنند دین برای اخلاق آمده است!از همینجا در بسیاری از قضاوتهای خود دچار اشتباهات فاحش میشوند! 👈فکر میکنند در غرب مسلمان نیست ولی اسلام هست!گاهی در برابر بدیهیات دینی و عقلی استدلال روایی هم میکنند! همین اخلاقی که با آن زندگی دنیایشان میگذرد! 👈سخت است که بپذیرند اخلاق منهای خداوند متعال و تقرّب به سوی او ارزشی ندارد. به خاطر همین دم از دین انسانیّت میزنند!
👈به خاطر همین گمان میکنند دین چیزی جز همین خوب بودن به معنای اخلاق و ادب ظاهری نیست! زهی خیال باطل! 👈متدینین ما نیز عمدتا برای اثبات حقانیت خود سعی در برجسته کردن جنبه هی اخلاقی دین و اولیاء دین میکنند! زهی غفلت! 👈سابقا در بذل خاطر شماره ۱۲۶ در مورد فتح قلّه های عوالم وجود و لذّت انسان سخن گفتیم. چنین انسان با اخلاقی هیچ قله ای را فتح نخواهد کرد. میتواند سرتاپا در ظاهر اخلاق و ادب باشد ولی در ظلمات و تاریکیهای متراکم! هیچ نوری نداشته باشد! 🔹از همینجاست که در قرآن کریم همواره بر ایمان و عمل صالح تأکید شده است. عمل صالح قرآنی که اخلاق نیست. عملی است که در آن ایمان موج زده و مقصد و مقصودش خداوند متعال و مراتب تقرّب است. 👈در عمل صالح دو امر شرط است. یکی اینکه ذات عمل نیک باشد و دیگر اینکه به قصد تقرّب به خداوند متعال باشد. چنین عملی است که نورانیت می آورد. 👈از همینجاست که مراتب انسانها بر اساس روایات اهل بیت علیهم السلام در مراتب اسلام، ایمان، تقوا و یقین برشمرده شده است. 🔴حال چه میخواهم بگویم؟! میخواهم بگویم بهترین چیزی که در زمان ما پرده از ظلمت و حجاب اخلاق در مسیر خداپرستی واقعی برمیدارد همین علم فلسفه اخلاق میتواند باشد. 🔻فلسفه اخلاق با ژرف نگری پیرامون سرچشمه های اخلاقهای مختلف از رسوایی اخلاقهای بشری پرده دری کرده است. نشان داده که همین اخلاقهای به ظاهر دلربایی که فطرتهای الهی انسانها را فریب میدهد چقدر میتواند باطن رسوایی داشته باشد! چقدر غایاتشان بعضا کوتاه یا مهمل است! برخی اساسا بر محور نوعی تناقض و جهالت استوار شده اند! یک وقت نکند گول اینها را بخوری!🔺 🔹بگذارید مثالی بزنم! مثلا شخصی را میبینید که راستگو و مهربان است و به کسی ظلم نکرده و به دیگران کمک میکند. بیایید با هم ببینیم از منظر فلسفه اخلاق چنین شخصی اخلاقش چه ماهیتی میتواند داشته باشد؟ 👈چنین شخصی ممکن است چنین اموری برایش از روی واقعیّت و ایمان و عقیده تعریف نشده و صرفا یک سلیقه و احساس و یا تبعیت از برخی توصیه های شخصی یا قراردادهای اجتماعی باشد. 👈ممکن هم هست واقعا پای عقیده ی خاصی در میان باشد. در اینجا نیز گاهی به خاطر آن دست به این کارها ممکن است بزند که از آن لذّت میبرد! یا عواطفش چنین اقتضائی دارد و اگر اینطور نباشد ناراحت میشود! و یا فکر میکند میکند چنین امری باعث میشود جامعه بهتری داشته باشد و یا حتّی به آرامش خاطر رسیده و یا دیگران او را به فضیلت بشناسند! ⚪ماشالله ماشالله! ببین ورای ظاهر زر ورق اخلاق چه باطنی میتواند داشته باشد! نیّتها را ببین! همّتها را ببین! آیا اینها برای انسان نور می آورد؟! بله اینها انسان را میتواند به همان چیزی برساند که انسان نیّتشان را کرده است: 📖«إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ إِنَّمَا لِامْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ‏ كَانَتْ‏ هِجْرَتُهُ‏ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ فَهِجْرَتُهُ إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَنْ كَانَتْ هِجْرَتُهُ لِامْرَأَةٍ يَتَزَوَّجُهَا أَوْ لِدُنْيَا يُصِيبُهَا فَهِجْرَتُهُ إِلَى مَا هَاجَرَ إِلَيْهِ» 👈افسوس که اینها همه کسراب بقیعة یحسبها الظمآن ماءا است. همه فانی است زیرا ذو المقدّمه اش فانی است. 👈چنین اخلاقهایی خودشان سدّ راه هستند و باعث اشتباه و شبهه برای انسانها! ✅انسانها از آنجا که بر فطرت الله مفطورند وقتی این نقشهای دلفریب اخلاقی را میبینند فکر میکنند از جنس همان کشش باطنی مرموزی هستند که در وجودشان احساس میکنند. از همینجا فریبش را میخورند و متوقف میشوند. 👈یک جوری وقتی برخی نظمها و برخی اخلاقهای اداری و... را مثلا در یک کشور غربی میبیند آب از لب و لوچه اش جاری میشود که واقعا دلش میرود! حاضر است برود تا آخر عمر کنار آنها زندگی کند! پدر و مادر و فامیل و تاریخ و همه را ترک کند و برود! این کم شیطانی است؟! 🔻همه ی این اختلافها هم ریشه در اختلاف در این دارد که آنچه مطلوبیّت غیر وابسته و ارزش ذاتی دارد چیست؟ معدن ارزش کجاست؟ چشمه و کانونش کجاست؟ اختلاف نظر در آنچه ارزش ذاتی دارد موجب اختلاف نظر در ارزش گذاری امور اختیاری و اختلاف در انتخاب روش زندگانی است🔺
🔵البته نمیخواهم بگویم همه ی این اختلافها زیر سر نظر و تفکّر است. برخی اختلاف ها در احکام اخلاقی ناشی از اختلاف در فهم و نظر نیست. بلکه از اختلاف در التزام عملی ناشی میشود. 👈از آنجا که اخلاق ناظر به عمل است پذیرفتن یک نظریه ی اخلاقی پذیرفتن لوازم عملی آن را نیز به دنبال دارد. لوازمی که در بسیاری از موارد با خواسته های حیوانی و هواهای نفسانی که ناظر به مراتب نازله ی انسان است منافات دارند. 👈برای یک فرد تفاوتی نمیکند که بپذیرد آب در ۱۰۰ درجه میجوشد یا در دمایی دیگر؛ اما برای او تفاوت میکند که بپذیرد حجاب و عفاف برای کمال او لازم است یا نه! 👈پذیرفتن اشتباه در نظریه ای فیزیکی البته جز برای فیزیکدانی که از طریق آن نظریه اشتباه به شهرت دست یافته و آبروی خود را در خطر بببیند دشوار نیست. 👈اما پذیرفتن اینکه در منشأ اخلاقی خود اشتباه کرده ایم بسیار دشوار است. این موانع نفسانی موجب میشوند که در مواردی افراد و جوامع در پذیرش همان احکام اخلاقی که درستی آنها را با استدلال و نظر میفهمند اختلاف کنند یا از پذیرفتن آن سر باز زنند و یا شیاطین برایشان نظریه پردازی کنند. 👈آیات شریفه به امکان انکار حق یا اکراه از پذیرش آن در مواردی که لوازم عملی دارد اشاره دارد: جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ... الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون أبناءهم ... بل یرید الانسان لیفجر أمامه... 🔹با همه ی این حرفها آیا واقعا اخلاق به خودی خود و ورای آبشخور و نیّت و فلسفه های پنهان در دلش ارزشی ندارد؟! آیا دروغگویی ارزشش به خودی خود و ورای فلسفه های دیگر برابر راستگویی است؟! 👈پاسخ این است که راستگویی خوب است ولی چون خدایی هست و انسان با این پله ها میتواند با نیت و ایمان درست به سمت او تقرب یابد خوب است. به خودی خودش ارزش نیست. مطلوبیّت ذاتی ندارد. انسان را به سرچشمه نمی رساند. بلکه گاهی دور هم میکند! 👈دقت کنید بحث ما یک بحث حقیقی و معنایی است نه بحث لفظی! لذا دنبال روایاتی نباشید که دعوت به خوش اخلاقی کرده اند و یا مانند آن! لبّ حرف را بگیرید. 👈آن اخلاقی که مورد تشویق است همان اخلاق توحیدی است که با این اخلاقهای دیگر به نوعی مشترک لفظی و مشترک صوری است. محتوایش از زمین تا آسمان فرق دارد. 👈خوش اخلاقی یک انسان مؤمن ابتغاء مرضات الله کجا و خوش اخلاقی یک کافر برای اینکه سلیقه اش اینطور است یا ذاتا اینطور است یا ... کجا! 🔹همینطور باید دانست از آنجا که اخلاق نیک در واقع پیوند ذاتی با راه خدا و تقرّب دارد اگر واقعا انسان به شکل واقعی ملتزم به آنها شود زمینه برای شکوفایی فطرت و درک معارف را برای او مهیّا کرده و میتواند دلش را آشیانه ی نور ایمان کند. 🔸از آن طرف مؤمنی که مبتلا به رذائل است باید ورای مشکلاتی که این رذائل در راه رسیدن به آن نور ایمانش برایش به وجود می آورد از آن بترسد که این رذائل و تراکمش در نهایت نور ایمان را از او سلب کند. 👈ان شاء الله تعالی در نوشته ی دیگر در زمینه «مختصات کلّی اخلاق توحیدی در منظومه اخلاقهای رایج بشری» صحبت مختصری خواهم کرد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۶) «تأثّر برای دختری بد بخت؟!» «تئاتر ابتلاء» «قهرمان زندگی خودت باش» 🔴با یکی از دوستان و اساتید صحبت میکردیم. ایشان گفت دخترشان که اخیرا متأهل شده و سالهای آخر دبیرستان است یک دوستی دارد که درسش هم خوب است. منزل ایشان می آیند. دختری زیبا و با نشاط. مادر این دختر نیز گاهی منزلشان می آید و خانم مذهبی است و با همسر ایشان صحبت میکنند. میگویند پدر خانواده کارگر است ولی کار مناسب پیدا نمیکند. 👈این دوستمان میگفت چند وقت پیش در خیابان گدایی که از وجناتش آثار اعتیاد میبارید جلویش را گرفت و با همان دروغهایی که همه مان بارها دیده ایم ابراز میکرد که در راه مانده و نیاز به کمک دارد! 👈مقداری کمک کرد! روزی بعد این دوستمان گفت دیدم همین معتاد گدای دروغگو جلوی درب منزلمان است و درب را زد! در را باز کردم و دیدم و گفتم ای وای منزلمان را پیدا کرده و حالا میخواهد مدام بیاید و گدایی کند! 👈خیلی سرد با او برخورد کردم! ولی ناگهان دیدم از درون خانه همان دوستِ دخترم که منزلمان بود بیرون آمد و با شادابی گفت بابام آمده! 👈این دوستمان گفت همینکه این را شنیدم مانند یک ساختمان که یک دفعه خراب شود ویران شدم! تا دو روز حال خوبی نداشتم! این پدر این خانواده است؟! اصلا خود اینها میدانند پدرشان کیست و چه کار میکند؟! دختری به این خوبی و زیبایی و درس خوب و نشاط و... ! 👈این دوستمان گفت گویا مادر خانواده اخیرا دوباره باردار شده و آن دختر هم یک برادر دوقلو دارد که آن هم پدرش مانع از درس خواندش شده و کار میکند. الآن صاحب خانه شان تقریبا قیمت رهن و اجاره را دو برابر کرده است.
👈منزلشان هم در چند کوچه بالاتر است. متوجّه شده اند چیزی شبیه یک خرابه واقعی است. فقط یک حمّام دارد. 👈حال پدرشان میخواهد آنها را به یکی از روستاهای دور افتاده ببرد! پیامهای این دختر خانم را که به دختر خودشان دیده بود ابراز نگرانی میکرد که اگر برود به آنجا دیگر باید ترک تحصیل کند و معلوم هم نیست پدرش او را به عقد چه کسی در بیاورد! 👈از اینگونه آدمها بعید هم نیست. اعتیاد بیماری بدی است. گاهی حاضر است فرزندش را هم به یک پیرمرد و یا یک فرد ناشایست و... بدهد. 🔹بر سر این بحث شد که آیا میتوان خیّری پیدا کرد که اگر به آن روستای دور افتاده رفت به شکل غیر حضوری برایش معلّم گرفت؟ و یا آیا ممکن است خیّری پول پیش خانه را از طرف خودش بدهد؟ و... . 🔴رفقا آدم باید در آن صحنه قرار بگیرد تا عمق درد را درک کند. همین تعبیر دوستمان که در بطن ماجرا بود جالب است. مانند ساختمانی یک دفعه فرو ریخت. آدم دلش نمیسوزد؟ شما اگر بودید چه میکردید؟ این شخصی که میبیند فقط به خاطر اینکه در این خانواده به دنیا آمده باید همه زندگیش در حالیکه فرقی با دوستش ندارد تفاوت کند! آینده ی روشنی برای خود نبیند! شما بودید چه میکردید؟ چه میگفتید؟ اگر جای او بودید چه احساسی داشتید؟! 👈اگر عمق ماجرا را خوب درک کنید و نفستان از جای گرم بلند نشود و یک ارتباط وجودی و نه صرفا ذهنی با ماجرا برقرار کنید متوجّه عمق شبهه شرور میشوید. 📎همان شبهه ای که به شکل واقعی از مهمترین شبهات ملحدین در همه اعصار و در عصر ماست. البته تا کنون هیچ دلیلی بر ردّ وجود خدا کسی نتوانسته اقامه کند ولی تنها چیزی که ادّعا شده میتوان با آن بر ردّ وجود خدا استدلال نمود همین شبهه شرور است. اگر خدایی هست که عالم و قادر و رحیم و حکیم است پس کو؟! 🔹رفقا این پرسشها پاسخی به شکل تفصیلی فعلا ندارد. ما واقعا نمیدانیم چرا این دختر آری و ما نه! اینها جزئیّاتی است که جزء اسرار عالم است. مانند بسیاری دیگر از امور عالم که نمیدانیم این را هم نمیدانیم. ✔️ولی یک چیز دیگری را میدانیم که به داد ما و این دختر میرسد. میدانید چیست؟ آن علم کلّی به اسماء و صفات حسنای الهی و ایمان به معاد است. اینجاست که گفته میشود ایمان انسانها را حفظ میکند. هیچ نیرویی جز اینها توان پاسخ گویی ندارد: (إنّ الّذین لا یومنون بالآخره فی العذاب و الضلال البعید). ⚪️وقتی این ماجرا را این دوستمان برایم نقل کرد در دلم بعدا خطاب به این دختر گفتم فصَبر جَمیل! راستش برخلاف گذشته آنقدرها دیگر اعصابم خورد نمیشود! 🔻بیشتر این ناراحتی ها به خاطر خود ماجرا و درد آور بودن آن نیست بلکه بیشتر آن درد باورها و عقاید باطل ماست که در اینجاها صدایش در می آید! از دیدهای ناقصمان رنج میبریم🔺 👈والا اگر ماجرا را درست ببینیم شاید او بتواند خیلی شادمانتر از ما در دنیا و آخرت زندگی کند. 🔸«نقشت را خوب بازی کن!» 🔸 ای کاش میتوانستم این حقیقت را به این دختر و به این مادر و به مانند اینها و به همه مصیب زدگان و غم دیدگاه بفهمانم. ای کاش خودم هم عامل به آن میبودم که ای فلانی! نگران هیچ چیزی نباش! لا تحزن إنّ الله معَنا! کلّا إنّ معی ربّی سیهدین! 🔹همه ما در کره زمین و عالم دنیا در محضر ملکوتیان در یک صحنه ی تئاتر بزرگ قرار گرفته ایم و فیلم نامه ای برایمان نوشته شده -بلکه شاید خودمان نقشهایمان را آزادانه هم انتخاب کرده باشیم- و ما کاراکترهای این فیلمنامه بزرگ هستیم. در آسمانها همه در حال مشاهده ی ما هستند. وقتی بازی تمام شد ما هم پیش آنها خواهیم رفت. همین الآن هم هستیم ولی غافلیم. توجّهمان به آن بُعدمان جلب میشود که همه ی اینها بازی بود. ✅جالب بودن این فیلم نامه شگفت انگیز هم در آن است که همه نقش اوّل را در آن بازی میکنند! به تعدد انسانها نقش اوّل دارد. این را سابقا در بذل خاطر شماره ۳۹ در مورد مفهوم عنایت خدا توضیح دادم. خیلی نکته مهمی بود. یا من لا یشغله شأن عن شأن! 👈وقتی شما نقش اوّل یک فیلم نامه بزرگ را میبینید برایتان همان نقش اوّل بودن و خوب در آوردن آن نقش باید مهم باشد. ✋ای فلانی تو فقط دغدغه ات این باشد که نقشت را خوب بازی کنی! جایزه را به پولدارترین و خوشگلترین و سالمترین و... نمیدهند! جایزه را به آن کسانی میدهند که بهتر از دیگران نقششان را بازی کرده اند. 👈اگر مریضند در همان نقششان چقدر خوب بازی کرده اند. اگر پولدارند یا در خانواده ی نامناسب هستند یا ... .
⚪️ای فلانی بدان تو الآن در تئاتر آفرینش قرار گرفته ای! اینها همه بازی است! نکند یادت برود داری نقش بازی میکنی و اصلا تو مال اینجا نیستی! تو را ز کنگره ی عرش میزنند صفیر! عن قریب است که پرده را کشیده و بساط را جمع کنند! 👈ای فلانی همه چیز در پس پرده غیب است. همانجا که در آنجا ذره ای ظلم و اجحاف نیست. همانجا که غنی و فقیر و سالم و مریض و... نیست. 👈همانجایی که درجه ی هر انسانی متناسب با عملش به او داده میشود. اصلا مناسباتش مانند نقشهای این دنیا نیست. عالم جوائز است. خافضة رافعة است. 👈عمل در آخرت مانند پول و سلامت و زیبایی و... در دنیاست. اگر این چنین است چرا غصه میخوری؟! ✋نکند این عالم فانی را عالم باقی توهّم کرده ای؟! نکند یادت رفته الآن وسط بازی و در کوران ایفای نقشت هستی؟! نکند یادت رفته بیرون صحنه آسمانیان در حال تماشای تو هستند. با چشمانشان دارند میبینند چطوری داری بازی میکنی! 👈اگر یادت نرفته پس غم مخور! اگر غم چیزی را میخواهی بخوری غم این را بخور که نکند نقش را خوب در نیاوری! 👈سعی کن جایزه برتر را تو بگیری! جایزه را به خود نقشها نمیدهند بلکه به کیفیت بازی در نقشها به شکل خداپسند میدهند. 👈مطلبی از فیلسوف آمریکای جولیان یانگ در کتاب فلسفه قاره ای و معنای زندگی ص۲۲۶ دیدم که مناسب همین معناست: (ما برای آنکه خالق معنا در زندگی خود باشیم می بایست به قهرمان زندگی خویش مبدل شویم! ... به معنای آن شخصیتی که قهرمان رمان یا شخصیت اصلی داستان محسوب میشود. برای آنکه به قهرمان زندگی خویش مبدل شویم بیش از پیش میبایست به دیدن قهرمانی که خود ما هستیم توانا گردیم ..) 🔹رفقا به نظرم اگر این را واقعا بتوانیم خودمان بفهمیم و به دیگران بفهمانیم زندگیمان در اوج آنچه دیگران سختی میبینند گلستان میشود. همان چیزی است که آتشهای سوزان را برای مؤمن بَرد و سلام میکند. 🔻مؤمن کیست؟ همانکه خوب فهمیده همه اینها بازی است. عالم صحنه تئاتر است. همه ی اینها نقش بازی کردن است. تنها آنهایی نقششان را خوب بازی میکنند که خدا را فراموش نکرده اند. تنها اهل تقوا دارند خوب نقششان را بازی میکنند. بقیه ول معطلند! غیر اهل تقوا همه خراب کردند. همه در همان نقششان دچار لهو و لعب شده اند🔺 ✔️ماهیّت این نقشها چیست؟ ماهیّتش همان چیزی است که بارها و بارها در قرآن و روایات از آن به عنوان «ابتلاء» یاد شده است. شما با نقشهایتان آزمایش میشوید. مبتلا میشوید. اصلا شما به این دنیا آمده اید تا مبتلا شوید و نقشتان را بازی کنید و برگردید و جوائز و نتایجش را ببینید. 🔸ای جانها به فدای تو یا امیر المؤمنین! رفقا والله این حرفها را باید با طلا نوشت! اینها را باید به عالمیان گفت. امیر المؤمنین در نامه ای به معاویه در نهج البلاغة همین حقیقت را به چه زیبایی بیان کرده است. میگوید ای معاویه و ای اهل شام گویا یادتان رفته است که ما و شما در حال بازی کردن نقشهایمان هستیم! همه ی اینها بازی است. نکند فراموشتان شده جریان چیست؟! 📖«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ الدُّنْيَا لِمَا بَعْدَهَا وَ ابْتَلَى فِيهَا أَهْلَهَا لِيَعْلَمَ‏ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَسْنَا لِلدُّنْيَا خُلِقْنَا وَ لَا بِالسَّعْيِ فِيهَا أُمِرْنَا وَ إِنَّمَا وُضِعْنَا فِيهَا لِنُبْتَلَي بِهَا 📖و قَدِ ابْتَلَانِي اللَّهُ بِكَ وَ ابْتَلَاكَ بِي فَجَعَلَ أَحَدَنَا حُجَّةً عَلَى الْآخَرِ فَعَدَوْتَ عَلَى الدُّنْيَا بِتَأْوِيلِ الْقُرْآنِ فَطَلَبْتَنِي بِمَا لَمْ تَجْنِ يَدِي وَ لَا لِسَانِي وَ عَصَيْتَهُ أَنْتَ وَ أَهْلُ الشَّامِ بِي وَ أَلَّبَ عَالِمُكُمْ جَاهِلَكُمْ وَ قَائِمُكُمْ قَاعِدَكُمْ‏ 📖فاتَّقِ اللَّهَ فِي نَفْسِكَ وَ نَازِعِ الشَّيْطَانَ قِيَادَكَ وَ اصْرِفْ إِلَى الْآخِرَةِ وَجْهَكَ فَهِيَ طَرِيقُنَا وَ طَرِيقُك‏» ⚪️رفقا دیده اید گاهی برخی آنچنان غرق یک فیلم سینمایی میشوند که انگار محو تلویزیون شده اند؟! با خنده ی آنها میخندند و با گریه ی آنها میگریند! غافل از اینکه اینها همه بازی کردن نقشهاست. اصلا اینها واقعیّتی ندارد. 👈رفقا دیده اید گاهی از کنار کلوپها عبور میکنیم این بچه ها آنقدر با این دسته های بازی غرق بازی های کامپیوتری و مجازی هستند که انگار در عالم دیگری هستند! انگار یادشان رفته بابا اینها همه بازی است! 👈گاهی سر این بازی ها ناراحت میشوند و یا بسیار شاد و یا با هم دعوایشان میشود! آیا شما دلتان میسوزد یا میخندید؟! 🔻میدانید چرا برایتان مهم نیست و میخندید؟! چون میدانید چند دقیقه بعد که از مستی این حالت بیرون بیایند و خود را در عالم بزرگ واقعیت ببینید ماجرا تمام میشود. ما در تئاتر بزرگ ابتلاء در صحنه آفرینش همینگونه ایم🔺 👈البته ما نسبت به هم مبتلا میشویم. باید وظایفمان را انجام دهیم. ولی باید بدانیم اینها همه بازی کردن نقشهاست. داستان اینها نیست.
⚪️والله اگر این را خوب درک کنیم و مانند این دختر در آن روستای دورافتاده در خانه ی پیرمردی خرفت و بد اخلاق و بد بو هم برویم میتوانیم شادمانتر از بسیاری دیگر باشیم. هم در این دنیا و هم در آخرت. 👈مانند آسیه زن فرعون که با وجود دشواری ظاهری نقشش چقدر خوب آن را بازی کرد که رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه! از آن طرف زن نوح و لوط را ببین! با وجود راحتی ظاهری نقششان خرابش کردند! ✔️این دردها و تألّمها عمدتا درد بینشهای شرک آلود و دیدهای خفاش گونه ی ماست. بیشتر از این وضعیت غصه بار این دختر باید برای این وضعیت غصه بار غفلت از حقیقت برای این دختر و برای خودمان ناراحت باشیم. به یاد این روایت شریف در عیون الاخبار افتادم که: «رَأَى الصَّادِقُ ع رَجُلًا قَدِ اشْتَدَّ جَزَعُهُ عَلَى وَلَدِهِ فَقَالَ يَا هَذَا جَزِعْتَ لِلْمُصِيبَةِ الصُّغْرَى وَ غَفَلْتَ عَنِ الْمُصِيبَةِ الْكُبْرَى وَ لَوْ كُنْتَ لِمَا صَارَ إِلَيْهِ وَلَدُكَ مُسْتَعِدّاً لَمَا اشْتَدَّ عَلَيْهِ جَزَعُكَ فَمُصَابُكَ بِتَرْكِكَ الِاسْتِعْدَادَ أَعْظَمُ مِنْ مُصَابِكَ بِوَلَدِكَ» 👈این گوهر درخشان را و این کیمیای سعادت را به هر که بدهید دیگر کار تمام است. لاخوف علیهم و لا هم یحزنون میشود. این ایمانها و این بصیرتها و این ژرف نگریها در عالم هستی است که انسان را آرام میکند. 👈اشکالی ندارد بروید به او پول بدهید و یا خانه بدهید ولی ای کاش یک کسی هم پیدا میشد این حقائق و معارف و بینشهای حقیقی و توحیدی را به ما و ایشان میداد. 👈به جای دادن ماهی ماهیگیری را به ما یاد میداد. ماهیگری واقعی همین دانستن ماهیت ابتلائی دنیا است. اینکه نگران نقشت باش. دیگر نگران هیچ چیزی نباش! 🔹مؤمن چگونه است؟ در حدیث عنوان بصری مگر نخواندیم: «جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ‏ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ». مؤمن دل مشغولیش ایفای نقشش است. اینکه به وظیفه اش عمل کند. ✅عمل به وظیفه همان خوب نقش بازی کردن است. همان نگران نگاه و رضایت آن نور آسمان و زمین بودن است. به قول مولایمان حسین علیه السلام در دعای عرفه: 📖«إِلَهِي فَلَا تُحْلِلْ‏ عَلَيَ‏ غَضَبَكَ‏ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ غَضِبْتَ عَلَيَّ فَلَا أُبَالِي سُبْحَانَكَ غَيْرَ أَنَّ عَافِيَتَكَ أَوْسَعُ لِي فَأَسْأَلُكَ يَا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَشْرَقَتْ لَهُ الْأَرْضُ وَ السَّمَاوَاتُ وَ كَشَفْتَ بِهِ الظُّلُمَاتِ وَ صَلَحَ بِهِ أَمْرُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ أَنْ لَا تُمِيتَنِي عَلَى غَضَبِكَ وَ لَا تُنْزِلَ بِي سَخَطَكَ لَكَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى قَبْلَ ذَلِكَ» 🔹رفقا مدام از نقشهایمان در تئاتر ابتلای آفرینش گله نکنیم. اینها نشان جهل ماست. به قول سعدی شیرازی: گر خواجه شفاعت نکند روز قیامت شاید که ز مشاطه نرنجیم که زشتیم باشد که عنایت برسد ورنه مپندار با این عمل دوزخیان کاهل بهشتیم سعدی! مگر از خرمن اقبال بزرگان یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم 👈اگر ذرّه ای آگاهی داریم از نقش بازی کردنمان گله کنیم. اصلا اینها چه ارزشی دارد؟! مگر من دیوانه ام که حسرت فرزند فلان مدیر و فلان پولدار و... را بخورم؟! 👈خدایا حسرتم این است که خوب نقشم را بازی نکردم! خدایا گند زدم! مگر به روی دل آرای یا ما ور نه به هیچ وجه دگر کار بر نمی آید! 👈خدایا خراب کردم! نقشم را خراب کردم!فاسدش کردم! خودت با قدرتت درستش کن! «وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ‏ مَا فَسَدَ مِنِّي‏»
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۷) «شهید فخری زاده» «نفاق عملی و شرک سیاسی» 🔵هفته پیش به دعوت فامیل سفری تفریحی به اطراف دماوند داشتیم. در مسیر وقتی به بلوار آبسرد رسیدیم از کنار محلّ شهادت شهید عزیز فخری زاده عبور کردیم. 👈ما را باش! داریم برای تفریح میرویم و این عزیزمان در همین نقطه در راه خدا به دست طواغیت زمان به شهادت رسید. از همین نقطه عروج کرد. 👈خوشا به سعادتش! این آرامش ما و این عزّت ما مرهون مجاهدت این مجاهدان خاموش بود. 👈افرادی که بودند و هستند و بدون آنکه آنها را بشناسیم منشأ خدمات و برکات هستند. طوبی لمن أجری علی یدیه الخیر! طوبی لهم و حسن مآب. 🔹دشمن کارش دشمنی است. ذاتش تجاوز و تعدّی است. توقّعی دیگر از آنها نیست. ولی شنیدم این شهید عزیزمان این اواخر از طیفی از سیاسیونمان رمیده خاطر بودند. طوری که از دست سیاستهای ذلیلانه شان آرزوی رفتن میکردند. ✋رفقا واقعا ما گرفتار منافقین هستیم. این همه آیات الهی را در مورد نفاق مگر میشود شوخی گرفت! این همه روایات را! اینها همواره در همه اعصار جریان دارد. منافق زمان ما کیست؟! ⚪از یکی از فعالین سیاسی اخیرا کلامی دیدم که میگفت کمی قبل از شهادت آقای فخری زاده سخنی جالب در مورد رئیس دولت و رئیس خارجه و اساسا اتباع آن نوع تفکّر بیان نمود. 👈همانها که اینگونه جلوی فعالیت این دانشمندان عزیزمان و این افتخارهای شیعه را گرفته و ما را بدون دستاوردی گرفتار ظالمین کردند. 🔸شهید فخری زاده گفتند: 🔻«امثال این جماعت کسانی هستند که از فشار و تجاوز دشمن لذت میبرند و اگر فشار کم شود دادشان به هوا بلند میشود!»🔺
🔴این سخن ایشان نشان میدهد یک انسان شناسی خوبی داشته است. البته ظاهرا این تعبیر مؤدّبانه از کلام ایشان است. اصل کلامشان را اشاره فهمان احتمالا بگیرند که چه بوده است! 🔹میدانید یعنی چه؟! یعنی اینها مبتلا به نوعی نفاق اند! البته نمیخواهم بگویم لزوما به معنای نفوذی و نفاق صریح! بعید میدانم در قریب به اتفاق موارد قابل اثبات باشد. 🔸نفاق مراتبی دارد. برخی نفاق از نوع نفوذی بودن دارند. برخی نفاق از نوع قدرت طلبی؛ برخی نفاق از نوع کینه توزی؛ برخی ... . همه اش هم مبتنی بر یکسان نبودن ظاهر و باطن است. ⚪ولی به نظرم اینجا یک نفاق مهمتر و دیگری در کار است. آن هم نفاق عملی! همان نفاقی که در منافق بودنش هم منافق است. خودش را هم از خودش پنهان میکند. 👈همه ی ما کما بیش به مراتبی از این نفاق مبتلا هستیم. هر کدام در همان زمینه ای که هستیم. 👈اینکه در ظاهر همه به خدا و قرآن و اولیاء الهی ایمان داریم. در ظاهر به اسماء و صفات الهی ایمان داریم. در ظاهر میدانیم کار همه اش در دست خداست و باید به دنبال رضایت او و امتثال اوامر او باشیم نه رضایت مخلوق! ✋ولی در رفتار که همان باطن ماست و پرده از نگرشهای وجودی ما برمیدارد مشرکانه و کافرانه برخورد میکنیم. همه ترسمان از مخلوق است. از خدا نمیترسد ولی از کدخدا میترسد! تقوا در سیاست ندارد و تنها به فکر بازی قدرت است! ✔رفقا واقعیّتش آن است که کسی که اهل خداترسی واقعی و از روی بصیرت باشد در سیاست اساسا نمیتواند مانند این جریان معروفی که شهید فخری زاده به آن اشاره کرد باشد. اینها همه از آثار نفاق عملی است. همه از آثار شرک سیاسی است. قل هل تربّصون بنا الّا احدی الحسنیین! ✅دعوا عمدتا دعوای موحّدین و مشرکین در عرصه سیاست است. اینها عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم نیستند! 🔹آری در روایات نفاق پنهان عملی نیز مطرح شده است: (ثلاث من کنّ فیه کان منافقا و ان صام و صلّی و زعم أنه مسلم: من اذا ائتمن خان و اذا حدث کذب و اذا وعد أخلف) ⚪کلام شهید عزیزمان یک دقّت بیشتری هم دارد. آن هم این است که اینها وقتی مبتلا به این شرک سیاسی و نفاق عملی هستند گاهی طوری میشوند که برای اثبات مواضع ذلیلانه خودشان و شرک سیاسیشان در برابر مؤمنین و نشان دادن خودشان و جلوه گری نفسشان یک علاقه ی خاصی به فشار و تجاوز دشمن دارند! 🔻این فشارها برهان بینش مشرکانه شان است. اینها برهان آن است که کارها فقط در دست خدا نیست!🔺 👈لذا مبتلا به یک بیماری میشوند که شبیه بیماری افرادی است که از درد تجاوز لذّت میبرند! اصلا خوششان می آید دشمن تجاوز کند! به تعبیر شهید عزیزمان اگر کم فشار بیاورد ناراحت میشوند! 👈درخت نفاقشان و شجره خبیثه شرک سیاسیشان با فشار کدخدا و طواغیت آبیاری میشود! ⚪رفقا اینها یک علاقه ی عجیبی به این دارند که طواغیت برایمان با عظمت جلوه کنند! آری در وادی شرک خدایشان باید قوی باشد! 👈طوری هستند که اگر مقداری حسن ظنّ نداشته باشیم و انسان شناسی شناختیمان قوی نباشد کاملا میتوانیم متقاعد شویم اینها نفوذی هایی هستند که مأموریت دارند دشمن را قوی نشان داده و مؤمنین را از آنها بترسانند! مانند شیطان القاء یأس و نا امیدی کنند! 👈گاهی آدم احساس میکند شاید بدشان هم نمی آید ما رشد نکنیم! قله های علمی را فتح نکنیم! نکند معبودشان زیر سوال برود! نکند برهانشان رسوا شود! اینقدر راحت چوب حراج به صنعت هسته ای زدند و دانشمندانمان مانند شهید فخری زاده را به نوعی زندانی کردند ✋این نوع نفاق مرموز و خطرناک با نماز شب و گریه و تقوای ظاهری فردی و خوش اخلاقی و کمک به مردم و دلسوزی برای آنها و... قابل جمع است. ببینید چقدر خطرناک است! چقدر نفاقش زیاد است 🔹رفقا باور کنید خطر اینها برای ما از بمب اتم بیشتر بوده است! اینها از ارتش طواغیت خطرناکترند! این بعضا ترسوهای بزدل! بیچاره مان کرده اند! داء عضالند! ✔میدانید چرا؟ چون در ظاهر دشمن نیستند! چون منافقند! نفاقشان طوری است که حتّی خودشان هم نمیدانند منافقند! نمیدانند که دشمن ملّت و دین اند! دشمن راه خدایند! مقابله با اینها خیلی سخت است. حتّی سختتر از مقابله با نفوذی ها! ⚪البته برخی از اینها هم طوری شده اند که شیفته و واله زندگی غربی شده اند. این هم پرده از یک نفاق دیگرشان برمیدارد. آن هم نفاق در مورد معاد! انگار باور ندارند اینها همه جلوه گری دنیاست. ما عند الله باق! إنّ الدار الآخرة لهی الحیوان! 👈طوری با عظمت به ظواهر زندگی آنها نگاه میکنند که انگار میخواهند آن را بپرستند! یک محبّت خاصی به آنها دارند. انگار با آنها فامیلند و با مؤمنین غریبه! رحماء مع الکفّار و أشدّاء علی المؤمنین میشوند! 🔹چه میشود کرد! این هم از لوازم سنّت ابتلاء است. اگر نبود خلقت ناقص بود. اگر نبود نورانیّت این رهبر نورانیمان ظاهر نمیشد. قلّه ها در کنار درّه ها پیدا میشوند.
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۸) فیلم سینمایی زندگی پای «اعدی عدوّک نفسُک الّتی بین جنبیک» 🔴فصل تابستان رسید و گاهی فرصت کارهایی دست میدهد که ایّام دیگر دشوارتر است. یکی از این فعالیتها دیدن فیلم سینمایی با خانواده است. چاره ای نیست. سینما منبر عصر مدرن است. باید به آن توجّه کرد. 👈رفقا ما فرصتی برای اتلاف وقت نداریم. باید این عرصه ها را در خدمت اغراض خود بگیریم. 👈به آنها معنا بدهیم. از ارجاع به آنها برای تبلیغ مفاهیم دینی استفاده کنیم. سطح مخاطبین را در برقراری ارتباط نقادانه با لایه های درونی امور بالا ببریم. 🔹یکی از فیلمهایی که پیشنهاد میکنم در این تابستان ببینید فیلم زندگی پای است. اگر توانستید با عینک سه بعدی آن را نگاه کنید. برخی امور را خواسته در چنین فضایی القاء کند. 🔸زندگی پای (Life of Pi) برگرفته از رمانی به همین نام است. این فیلم نامزد و برنده برخی از برترین جوائز جهانی در حوزه سینما شده است. خلاصه اینکه فیلم مطرحی در تاریخ سینمای جهان است. 🎬داستان فیلم داستان نوجوان ۱۶ ساله ی هندی به نام پای پاتل است که به همراه پدرش در باغ وحش خودشان هندوستان فعالیت می کند. 🎬پس از اتفاقاتی، پدر مجبور به فروش باغ وحش می شود و سپس کل خانواده پاتل تصمیم میگیرند به همراه حیوانات باغ وحش با یک کشتی عازم کانادا شوند. 🎬اما در میانه راه به دلیل طوفان سختی که شکل می گیرد، خانواده پای مفقود شده و تمامی حیوانات نیز به سرنوشت مشابه ای دچار می شوند و تنها این پای هست که به زحمت موفق به فرار از مهلکه می شود و خود را در یک قایق، زنده می یابد.
🎬وی حالا در میان اقیانوس بی کران تنها مانده و نمی داند که باید چطور با این تجربه سخت زندگی کنار آید ، اما وقتی که متوجه می شود به جز او در این آب های بی کران، موجود دیگری هم حضور دارد ، وحشت سراسر وجودش را در بر می گیرد 🎬چرا که این مهمان ناخوانده یک ببر بنگال به شدت گرسنه است که امکان دارد هر لحظه پای را ببلعد و... . 🔸تفسیری نمادین از فیلم دنیای پای🔸 در این فیلم با زیبایی هر چه تمامتر صحنه ی آبی پهنه اقیانوس بیکران و آسمان بی پایان در حالیکه به هم متّصل شده اند به نمایش در آمده است. هر دو هم آبی هستند و گویا از یک جنس است. زمین و آسمان به هم چسبیده است. هیچ فاصله ای میان زمین و آسمان نیست و گویا عالم غیب و شهادت به هم متّصل اند. 👈در وسط این دو عالم گویا هیچ موجود دیگری جز انسان و این ببر گرسنه نیست. 👈تنها قصه ای که هست قصه ی یک انسان شناور در اقیانوسی بی پایان است که باید سوار بر یک قایق که شاید استعاره ای از بدن انسان در دنیا باشد به همراه ببری گرسنه و خشمگین که استعاره از نفس انسان است اقیانوس را طی کند. 👈قصّه در ظاهر کسل کننده و یک خطّی و بدون ماجرا ولی در باطن که کارگردان خواسته آن را با جلوه های ویژه و سه بعدی بودن فیلم تصویر کند پر از ماجرا و هیجان و داستان! بگذرد این مکررات و ببین همه اطوار نو ظهور آنجا! 👈راستی که انسانی که خودش را شناخته و متوجّه این ببر گرسنه درونش شده داستانش همینطور میشود. اصلا گویا همه ی داستانهای عالم در درونش در حال رقم خوردن است. کاری به دیگران ندارد. فقط خودش و بازی کردن صحیح نقشش در مواجهه با این ببر بنگال! 👈هر لحظه باید در کمال توجّه مراقب آن ببر باشد که در یک غفلت او را از بین نبرد! در طوفانها و سختی ها و راحتی ها همه اش نیازمند مراقبه است. 👈تا در این دریا هست و تا لحظه ی آخری که به ساحل نجات میرسد باید مراقب باشد. 🙏در لحظات سخت نگاهش به آسمان می افتد که مگر امدادی از غیب دستش را بگیرد! 🙏گویا شعوری مرموز از نیرویی قاهر که حاضر و ناظر است گاهی هنگام سختی ها شکوفا میشود. 🙏همان احساس عجیبی که در روایات ما نیز آمده که انسان طوفان زده در دریا آن را درک میکند. آن کسی که دستش از همه چیز کوتاه شده و اسباب از دیدگانش محو شده ولی هنوز امیدی به یک سبب قاهر دارد. ⚪ببر هم انتخاب خوبی است. نماد درندگی و بی رحمی است. مانند شیر نیست که اثری از صفات کمالی مانند شجاعت و عظمت در آن باشد. ببر آن هم ببر گرسنه بنگال و آن هم در محیط کوچک یک قایق و آن هم بدون هیچ وسیله ی دفاعی جز هوشیاری و مراقبت. 👈این ببر لزوما استعاره از قوه غضبیه ی انسان هم نیست. بلکه استعاره از همان تمایل دنیایی انسان اعمّ از شهوت و غضب و موهومات است که با درندگی خود مانع سعادت انسان است. 👈ماهیّت این مانع از آن جهت که مانعی سخت و خشن در برابر سعادت انسان است مانند ببری گرسنه و خطرناک است. هر چند در واقع همراه شهوت باشد و یا همراه فریب و مانند آن! ⚪کاری ندارم که نویسنده و کارگردان دنبال چه بوده اند. ولی برداشت بنده همین است. واقعا هم فیلم با آن همخوانی دارد. خیلی تکان دهنده است. 👈رفقا داستان برای ما همین است. خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا! اگر چیز دیگری میخواهند بگویند برای خودشان. اگر میخواهد نفسی مادّی اثبات کند و یا خدایی دیگر غیر از آنچه انبیاء الهی معرّفی کرده اند باز هم برای خودشان! 👈آدم عاقل که دینش را از فیلم و داستان و رمان نمیگیرد! مگر معجزه ای نشان داده اند! بله گاهی به دلیل هنری که به خرج میدهند برخی غافلان ساده دل برخی اباطیل این فیلمها را نیز قبول میکنند! ✔آری اگر فیلمنامه اثر بزرگترین متفکّرین عالم و یا اثری دینی و وحیانی بود ارزش غور و دقّت در استنباط داشت. ولی اینها اگر در نهایت هم رمز گشایی شده و مراد واقعی نویسنده رمزگشایی شود باز هم به خودی خودش ارزش ندارد. لذا بهتر است سعی کنیم آن را مبتنی بر حقایقی که خودمان حقّانیّتش را میدانیم استنباط کنیم. مراد از متن باز همین است. در بذل خاطر شماره ۱۰۱ در مورد متن باز و ضرورت خروج از برخورد منفعلانه در مواجهه با لغویّات نکاتی گفتم.
🔵این استعاره ها و تمثیلها خیلی میتواند سودمند باشد. ما را متوجّه ماجرا کند. هر چند المثال یقرّب من جهة و یبعّد من جهات! ولی مخاطب باید سخن فهم باشد. 👈اصلا همینکه در روایات ما در مورد این ببر گرسنه ی نفس تعبیر دشمن بلکه دشمن ترین دشمن شده است خودش نوعی استعاره است: «اعدی عدوّک نفسُک الّتی بین جنبیک»! 👈این یعنی این مناسبات عمیق را در قالب این تمثیلات رصد کنید تا عمق ماجرا را بگیرید! 👈تشبیه نفس به دشمن ترین دشمن خودش چیزی از قبیل تشبیه آن به خطرناک ترین خطر میتواند باشد. در اینجا خود را در صورت ببر بنگالی گرسنه نشان داده است. 👈همینطور در روایات دنیا به دریایی تشبیه شده که اکثر مردم در آن غرق میشوند! به ساحل نجات نمیرسند. یعنی نمیدانند اصلا جای غرق شدن است! چیزی است که باید با مراقبت از آن عبور کنند. نیازمند کشتی نجات و قطب نما و باد موافق و... هستند. ✅این تعابیر و استعارات و تمثیلات خوب است. سودمند است. گاهی انسان عمق مطلب را نمیگیرد! گویا میداند و نمیداند! سابقا در بذل خاطر شماره ۱۲۹ در مورد تفاوت دانستن و فهمیدن نکاتی عرض کردم. اینها به فهمیدن انسان گاهی کمک شایانی میکند. حقیقت را محسوس و ملموس میکند. وهم را قانع میکند. ⚪رفقا اگر ما این را خوب درک کنیم که داستان ما در عالم دنیا اینطوری است خیلی طرز نگاهمان تغییر میکند! سابقا در بذل خاطر شماره ۱۴۶ گفتم که ما تنها مأموریم نقشمان را در دنیا خوب بازی کنیم. 👈باید مراقب باشیم بین نقشها مقایسه نکنیم و به خود نقشها اصالت ندهیم بلکه به کیفیت بازی کردنمان اصالت بدهیم. گفتیم فقط متّقین نقششان را خراب نمیکنند. بقیه خرابش کردند. 🔸ضرورت مراقبه و کشتی گرفتن با نفس🔸 حالا میخواهم صحنه ای دیگر را بگویم. رفقا باید این را درک کنیم. حقیقتی است. گویا ما در این دنیا فقط با خودمان طرفیم. در اقیانوسی رها شده ایم تا با طوفانها و غفلتها و شرایط گوناگون ببینیم با ببر درونمان چه میکنیم! ✅رفقا این نفس طبیعی ما از ببر بنگال خطرناکتر است. دشمن ابدیت ماست. هیچ رحمی در آن نیست. ذره ای خیر خواهی ندارد. خداوند درنده تر از آن را نیافریده است. اگر دستش برسد از هیچ شرّی نمیگذرد! 👈آیا ما دشمنمان را میشناسیم؟! دشمنترین دشمنمان را چه؟! یا هر لحظه به او اجازه میدهیم تا آن خود واقعیمان را زخمی کند. لطمه بزند؟! 👈رفقا مبادا آنی و کمتر از آنی خودمان را از ناحیه نفس طبیعی و ملکیمان در امنیت ببینیم! به قدری خطرناک است که از اژدهای هفت سر مخوفتر است! ✋رفقا در هر شرایطی ممکن است انسان را به کفر بکشاند! اینقدر خبیث است. هیچ رحمی ندارد! هیچ! حتّی وقتی تضادّ منافعی میانش با عزیزترین کسانش رخ میدهد رحم نمیکند! اصلا اینطوری آفریده شده است. 👈رفقا نکند این اله نفسمان را دست کم بگیریم! برای آنها که عمق بینند روشن شده که این دشمن از همه ی دشمنان خطرناکتر است. ✋نکند رهایش کنیم! نکند بگذاریم چاق و چلّه شود! دیگر حریفش نمیشویم ها! 🔹باید برنامه ای برای مبارزه و ریاضت داشته باشیم. باید کم کم با آن شروع به کشتی گرفتن کنیم! باید رفته رفته با آن دست و پنجه نرم کنیم. بارها و بارها ممکن است ما را زمینه بزند ولی کم کم قوی میشویم. راه همین است. شک نکنید. نباید رهایش کرد. این خبیث را باید سر جایش نشاند! باید سوارش شد! باید رامش کرد. ⚪رفقا جهاد اکبر را باید شروع کرد! باید به سراغ بت اعظم رفت! باید ریشه ی شرّ را زد! قاتلوا ائمة الکفر! ریشه ی فتنه را باید خشکاند! 👈شیخ مفید در کتاب الجمل نقل کرده وقتی جنگ شدّت گرفت و هر کس مشغول مبارزه با شخص دیگر بود خون ریزی عظیمی رخ داد! 👈اینجا بود که امیر المؤمنین به اصحابش فرمود آنها را رها کنید و شتر را بزنید! «عرقبوا الجمل!» 🔻رفقا این نفس هزار چهره است! ولی همه اش جلوات یک چیز است. همه اش در یک چیز جمع میشود. آن هم غفلت از خدا! اعراض از یاد خدا! از آن نور آسمان و زمین! اعراض از سرچشمه و کانون نور! گاهی با شهوت است و گاهی غضب و گاهی تنبلی و گاهی عافیت طلبی و هوا پرستی و ترس و بخل و... . ولی همه ریشه در عالم کفر و شرک و دوری از وادی توحید و التوجّه الی اللّه دارد. تجلّی این حالت که مانع از رسیدن ما به همه ی لذّت و همه سعادت ماست در همین ببر بنگال و در همین دشمن ترین دشمنان است🔺 ⚪رفقا بزرگان ما اگر به جایی رسیده اند در اثر مجاهدت و مراقبت و کشتی گرفتن به این دشمن خطرناک بزرگ شده اند. 👈یکی از آنها در زمان ما شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی بود. سابقا در بذل خاطر شماره ۷۱ در مورد ایشان صحبت کردم.