eitaa logo
بذل الخاطر
936 دنبال‌کننده
933 عکس
2 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی عبرتها، خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴این سخن ایشان نشان میدهد یک انسان شناسی خوبی داشته است. البته ظاهرا این تعبیر مؤدّبانه از کلام ایشان است. اصل کلامشان را اشاره فهمان احتمالا بگیرند که چه بوده است! 🔹میدانید یعنی چه؟! یعنی اینها مبتلا به نوعی نفاق اند! البته نمیخواهم بگویم لزوما به معنای نفوذی و نفاق صریح! بعید میدانم در قریب به اتفاق موارد قابل اثبات باشد. 🔸نفاق مراتبی دارد. برخی نفاق از نوع نفوذی بودن دارند. برخی نفاق از نوع قدرت طلبی؛ برخی نفاق از نوع کینه توزی؛ برخی ... . همه اش هم مبتنی بر یکسان نبودن ظاهر و باطن است. ⚪ولی به نظرم اینجا یک نفاق مهمتر و دیگری در کار است. آن هم نفاق عملی! همان نفاقی که در منافق بودنش هم منافق است. خودش را هم از خودش پنهان میکند. 👈همه ی ما کما بیش به مراتبی از این نفاق مبتلا هستیم. هر کدام در همان زمینه ای که هستیم. 👈اینکه در ظاهر همه به خدا و قرآن و اولیاء الهی ایمان داریم. در ظاهر به اسماء و صفات الهی ایمان داریم. در ظاهر میدانیم کار همه اش در دست خداست و باید به دنبال رضایت او و امتثال اوامر او باشیم نه رضایت مخلوق! ✋ولی در رفتار که همان باطن ماست و پرده از نگرشهای وجودی ما برمیدارد مشرکانه و کافرانه برخورد میکنیم. همه ترسمان از مخلوق است. از خدا نمیترسد ولی از کدخدا میترسد! تقوا در سیاست ندارد و تنها به فکر بازی قدرت است! ✔رفقا واقعیّتش آن است که کسی که اهل خداترسی واقعی و از روی بصیرت باشد در سیاست اساسا نمیتواند مانند این جریان معروفی که شهید فخری زاده به آن اشاره کرد باشد. اینها همه از آثار نفاق عملی است. همه از آثار شرک سیاسی است. قل هل تربّصون بنا الّا احدی الحسنیین! ✅دعوا عمدتا دعوای موحّدین و مشرکین در عرصه سیاست است. اینها عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم نیستند! 🔹آری در روایات نفاق پنهان عملی نیز مطرح شده است: (ثلاث من کنّ فیه کان منافقا و ان صام و صلّی و زعم أنه مسلم: من اذا ائتمن خان و اذا حدث کذب و اذا وعد أخلف) ⚪کلام شهید عزیزمان یک دقّت بیشتری هم دارد. آن هم این است که اینها وقتی مبتلا به این شرک سیاسی و نفاق عملی هستند گاهی طوری میشوند که برای اثبات مواضع ذلیلانه خودشان و شرک سیاسیشان در برابر مؤمنین و نشان دادن خودشان و جلوه گری نفسشان یک علاقه ی خاصی به فشار و تجاوز دشمن دارند! 🔻این فشارها برهان بینش مشرکانه شان است. اینها برهان آن است که کارها فقط در دست خدا نیست!🔺 👈لذا مبتلا به یک بیماری میشوند که شبیه بیماری افرادی است که از درد تجاوز لذّت میبرند! اصلا خوششان می آید دشمن تجاوز کند! به تعبیر شهید عزیزمان اگر کم فشار بیاورد ناراحت میشوند! 👈درخت نفاقشان و شجره خبیثه شرک سیاسیشان با فشار کدخدا و طواغیت آبیاری میشود! ⚪رفقا اینها یک علاقه ی عجیبی به این دارند که طواغیت برایمان با عظمت جلوه کنند! آری در وادی شرک خدایشان باید قوی باشد! 👈طوری هستند که اگر مقداری حسن ظنّ نداشته باشیم و انسان شناسی شناختیمان قوی نباشد کاملا میتوانیم متقاعد شویم اینها نفوذی هایی هستند که مأموریت دارند دشمن را قوی نشان داده و مؤمنین را از آنها بترسانند! مانند شیطان القاء یأس و نا امیدی کنند! 👈گاهی آدم احساس میکند شاید بدشان هم نمی آید ما رشد نکنیم! قله های علمی را فتح نکنیم! نکند معبودشان زیر سوال برود! نکند برهانشان رسوا شود! اینقدر راحت چوب حراج به صنعت هسته ای زدند و دانشمندانمان مانند شهید فخری زاده را به نوعی زندانی کردند ✋این نوع نفاق مرموز و خطرناک با نماز شب و گریه و تقوای ظاهری فردی و خوش اخلاقی و کمک به مردم و دلسوزی برای آنها و... قابل جمع است. ببینید چقدر خطرناک است! چقدر نفاقش زیاد است 🔹رفقا باور کنید خطر اینها برای ما از بمب اتم بیشتر بوده است! اینها از ارتش طواغیت خطرناکترند! این بعضا ترسوهای بزدل! بیچاره مان کرده اند! داء عضالند! ✔میدانید چرا؟ چون در ظاهر دشمن نیستند! چون منافقند! نفاقشان طوری است که حتّی خودشان هم نمیدانند منافقند! نمیدانند که دشمن ملّت و دین اند! دشمن راه خدایند! مقابله با اینها خیلی سخت است. حتّی سختتر از مقابله با نفوذی ها! ⚪البته برخی از اینها هم طوری شده اند که شیفته و واله زندگی غربی شده اند. این هم پرده از یک نفاق دیگرشان برمیدارد. آن هم نفاق در مورد معاد! انگار باور ندارند اینها همه جلوه گری دنیاست. ما عند الله باق! إنّ الدار الآخرة لهی الحیوان! 👈طوری با عظمت به ظواهر زندگی آنها نگاه میکنند که انگار میخواهند آن را بپرستند! یک محبّت خاصی به آنها دارند. انگار با آنها فامیلند و با مؤمنین غریبه! رحماء مع الکفّار و أشدّاء علی المؤمنین میشوند! 🔹چه میشود کرد! این هم از لوازم سنّت ابتلاء است. اگر نبود خلقت ناقص بود. اگر نبود نورانیّت این رهبر نورانیمان ظاهر نمیشد. قلّه ها در کنار درّه ها پیدا میشوند.
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۸) فیلم سینمایی زندگی پای «اعدی عدوّک نفسُک الّتی بین جنبیک» 🔴فصل تابستان رسید و گاهی فرصت کارهایی دست میدهد که ایّام دیگر دشوارتر است. یکی از این فعالیتها دیدن فیلم سینمایی با خانواده است. چاره ای نیست. سینما منبر عصر مدرن است. باید به آن توجّه کرد. 👈رفقا ما فرصتی برای اتلاف وقت نداریم. باید این عرصه ها را در خدمت اغراض خود بگیریم. 👈به آنها معنا بدهیم. از ارجاع به آنها برای تبلیغ مفاهیم دینی استفاده کنیم. سطح مخاطبین را در برقراری ارتباط نقادانه با لایه های درونی امور بالا ببریم. 🔹یکی از فیلمهایی که پیشنهاد میکنم در این تابستان ببینید فیلم زندگی پای است. اگر توانستید با عینک سه بعدی آن را نگاه کنید. برخی امور را خواسته در چنین فضایی القاء کند. 🔸زندگی پای (Life of Pi) برگرفته از رمانی به همین نام است. این فیلم نامزد و برنده برخی از برترین جوائز جهانی در حوزه سینما شده است. خلاصه اینکه فیلم مطرحی در تاریخ سینمای جهان است. 🎬داستان فیلم داستان نوجوان ۱۶ ساله ی هندی به نام پای پاتل است که به همراه پدرش در باغ وحش خودشان هندوستان فعالیت می کند. 🎬پس از اتفاقاتی، پدر مجبور به فروش باغ وحش می شود و سپس کل خانواده پاتل تصمیم میگیرند به همراه حیوانات باغ وحش با یک کشتی عازم کانادا شوند. 🎬اما در میانه راه به دلیل طوفان سختی که شکل می گیرد، خانواده پای مفقود شده و تمامی حیوانات نیز به سرنوشت مشابه ای دچار می شوند و تنها این پای هست که به زحمت موفق به فرار از مهلکه می شود و خود را در یک قایق، زنده می یابد.
🎬وی حالا در میان اقیانوس بی کران تنها مانده و نمی داند که باید چطور با این تجربه سخت زندگی کنار آید ، اما وقتی که متوجه می شود به جز او در این آب های بی کران، موجود دیگری هم حضور دارد ، وحشت سراسر وجودش را در بر می گیرد 🎬چرا که این مهمان ناخوانده یک ببر بنگال به شدت گرسنه است که امکان دارد هر لحظه پای را ببلعد و... . 🔸تفسیری نمادین از فیلم دنیای پای🔸 در این فیلم با زیبایی هر چه تمامتر صحنه ی آبی پهنه اقیانوس بیکران و آسمان بی پایان در حالیکه به هم متّصل شده اند به نمایش در آمده است. هر دو هم آبی هستند و گویا از یک جنس است. زمین و آسمان به هم چسبیده است. هیچ فاصله ای میان زمین و آسمان نیست و گویا عالم غیب و شهادت به هم متّصل اند. 👈در وسط این دو عالم گویا هیچ موجود دیگری جز انسان و این ببر گرسنه نیست. 👈تنها قصه ای که هست قصه ی یک انسان شناور در اقیانوسی بی پایان است که باید سوار بر یک قایق که شاید استعاره ای از بدن انسان در دنیا باشد به همراه ببری گرسنه و خشمگین که استعاره از نفس انسان است اقیانوس را طی کند. 👈قصّه در ظاهر کسل کننده و یک خطّی و بدون ماجرا ولی در باطن که کارگردان خواسته آن را با جلوه های ویژه و سه بعدی بودن فیلم تصویر کند پر از ماجرا و هیجان و داستان! بگذرد این مکررات و ببین همه اطوار نو ظهور آنجا! 👈راستی که انسانی که خودش را شناخته و متوجّه این ببر گرسنه درونش شده داستانش همینطور میشود. اصلا گویا همه ی داستانهای عالم در درونش در حال رقم خوردن است. کاری به دیگران ندارد. فقط خودش و بازی کردن صحیح نقشش در مواجهه با این ببر بنگال! 👈هر لحظه باید در کمال توجّه مراقب آن ببر باشد که در یک غفلت او را از بین نبرد! در طوفانها و سختی ها و راحتی ها همه اش نیازمند مراقبه است. 👈تا در این دریا هست و تا لحظه ی آخری که به ساحل نجات میرسد باید مراقب باشد. 🙏در لحظات سخت نگاهش به آسمان می افتد که مگر امدادی از غیب دستش را بگیرد! 🙏گویا شعوری مرموز از نیرویی قاهر که حاضر و ناظر است گاهی هنگام سختی ها شکوفا میشود. 🙏همان احساس عجیبی که در روایات ما نیز آمده که انسان طوفان زده در دریا آن را درک میکند. آن کسی که دستش از همه چیز کوتاه شده و اسباب از دیدگانش محو شده ولی هنوز امیدی به یک سبب قاهر دارد. ⚪ببر هم انتخاب خوبی است. نماد درندگی و بی رحمی است. مانند شیر نیست که اثری از صفات کمالی مانند شجاعت و عظمت در آن باشد. ببر آن هم ببر گرسنه بنگال و آن هم در محیط کوچک یک قایق و آن هم بدون هیچ وسیله ی دفاعی جز هوشیاری و مراقبت. 👈این ببر لزوما استعاره از قوه غضبیه ی انسان هم نیست. بلکه استعاره از همان تمایل دنیایی انسان اعمّ از شهوت و غضب و موهومات است که با درندگی خود مانع سعادت انسان است. 👈ماهیّت این مانع از آن جهت که مانعی سخت و خشن در برابر سعادت انسان است مانند ببری گرسنه و خطرناک است. هر چند در واقع همراه شهوت باشد و یا همراه فریب و مانند آن! ⚪کاری ندارم که نویسنده و کارگردان دنبال چه بوده اند. ولی برداشت بنده همین است. واقعا هم فیلم با آن همخوانی دارد. خیلی تکان دهنده است. 👈رفقا داستان برای ما همین است. خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا! اگر چیز دیگری میخواهند بگویند برای خودشان. اگر میخواهد نفسی مادّی اثبات کند و یا خدایی دیگر غیر از آنچه انبیاء الهی معرّفی کرده اند باز هم برای خودشان! 👈آدم عاقل که دینش را از فیلم و داستان و رمان نمیگیرد! مگر معجزه ای نشان داده اند! بله گاهی به دلیل هنری که به خرج میدهند برخی غافلان ساده دل برخی اباطیل این فیلمها را نیز قبول میکنند! ✔آری اگر فیلمنامه اثر بزرگترین متفکّرین عالم و یا اثری دینی و وحیانی بود ارزش غور و دقّت در استنباط داشت. ولی اینها اگر در نهایت هم رمز گشایی شده و مراد واقعی نویسنده رمزگشایی شود باز هم به خودی خودش ارزش ندارد. لذا بهتر است سعی کنیم آن را مبتنی بر حقایقی که خودمان حقّانیّتش را میدانیم استنباط کنیم. مراد از متن باز همین است. در بذل خاطر شماره ۱۰۱ در مورد متن باز و ضرورت خروج از برخورد منفعلانه در مواجهه با لغویّات نکاتی گفتم.
🔵این استعاره ها و تمثیلها خیلی میتواند سودمند باشد. ما را متوجّه ماجرا کند. هر چند المثال یقرّب من جهة و یبعّد من جهات! ولی مخاطب باید سخن فهم باشد. 👈اصلا همینکه در روایات ما در مورد این ببر گرسنه ی نفس تعبیر دشمن بلکه دشمن ترین دشمن شده است خودش نوعی استعاره است: «اعدی عدوّک نفسُک الّتی بین جنبیک»! 👈این یعنی این مناسبات عمیق را در قالب این تمثیلات رصد کنید تا عمق ماجرا را بگیرید! 👈تشبیه نفس به دشمن ترین دشمن خودش چیزی از قبیل تشبیه آن به خطرناک ترین خطر میتواند باشد. در اینجا خود را در صورت ببر بنگالی گرسنه نشان داده است. 👈همینطور در روایات دنیا به دریایی تشبیه شده که اکثر مردم در آن غرق میشوند! به ساحل نجات نمیرسند. یعنی نمیدانند اصلا جای غرق شدن است! چیزی است که باید با مراقبت از آن عبور کنند. نیازمند کشتی نجات و قطب نما و باد موافق و... هستند. ✅این تعابیر و استعارات و تمثیلات خوب است. سودمند است. گاهی انسان عمق مطلب را نمیگیرد! گویا میداند و نمیداند! سابقا در بذل خاطر شماره ۱۲۹ در مورد تفاوت دانستن و فهمیدن نکاتی عرض کردم. اینها به فهمیدن انسان گاهی کمک شایانی میکند. حقیقت را محسوس و ملموس میکند. وهم را قانع میکند. ⚪رفقا اگر ما این را خوب درک کنیم که داستان ما در عالم دنیا اینطوری است خیلی طرز نگاهمان تغییر میکند! سابقا در بذل خاطر شماره ۱۴۶ گفتم که ما تنها مأموریم نقشمان را در دنیا خوب بازی کنیم. 👈باید مراقب باشیم بین نقشها مقایسه نکنیم و به خود نقشها اصالت ندهیم بلکه به کیفیت بازی کردنمان اصالت بدهیم. گفتیم فقط متّقین نقششان را خراب نمیکنند. بقیه خرابش کردند. 🔸ضرورت مراقبه و کشتی گرفتن با نفس🔸 حالا میخواهم صحنه ای دیگر را بگویم. رفقا باید این را درک کنیم. حقیقتی است. گویا ما در این دنیا فقط با خودمان طرفیم. در اقیانوسی رها شده ایم تا با طوفانها و غفلتها و شرایط گوناگون ببینیم با ببر درونمان چه میکنیم! ✅رفقا این نفس طبیعی ما از ببر بنگال خطرناکتر است. دشمن ابدیت ماست. هیچ رحمی در آن نیست. ذره ای خیر خواهی ندارد. خداوند درنده تر از آن را نیافریده است. اگر دستش برسد از هیچ شرّی نمیگذرد! 👈آیا ما دشمنمان را میشناسیم؟! دشمنترین دشمنمان را چه؟! یا هر لحظه به او اجازه میدهیم تا آن خود واقعیمان را زخمی کند. لطمه بزند؟! 👈رفقا مبادا آنی و کمتر از آنی خودمان را از ناحیه نفس طبیعی و ملکیمان در امنیت ببینیم! به قدری خطرناک است که از اژدهای هفت سر مخوفتر است! ✋رفقا در هر شرایطی ممکن است انسان را به کفر بکشاند! اینقدر خبیث است. هیچ رحمی ندارد! هیچ! حتّی وقتی تضادّ منافعی میانش با عزیزترین کسانش رخ میدهد رحم نمیکند! اصلا اینطوری آفریده شده است. 👈رفقا نکند این اله نفسمان را دست کم بگیریم! برای آنها که عمق بینند روشن شده که این دشمن از همه ی دشمنان خطرناکتر است. ✋نکند رهایش کنیم! نکند بگذاریم چاق و چلّه شود! دیگر حریفش نمیشویم ها! 🔹باید برنامه ای برای مبارزه و ریاضت داشته باشیم. باید کم کم با آن شروع به کشتی گرفتن کنیم! باید رفته رفته با آن دست و پنجه نرم کنیم. بارها و بارها ممکن است ما را زمینه بزند ولی کم کم قوی میشویم. راه همین است. شک نکنید. نباید رهایش کرد. این خبیث را باید سر جایش نشاند! باید سوارش شد! باید رامش کرد. ⚪رفقا جهاد اکبر را باید شروع کرد! باید به سراغ بت اعظم رفت! باید ریشه ی شرّ را زد! قاتلوا ائمة الکفر! ریشه ی فتنه را باید خشکاند! 👈شیخ مفید در کتاب الجمل نقل کرده وقتی جنگ شدّت گرفت و هر کس مشغول مبارزه با شخص دیگر بود خون ریزی عظیمی رخ داد! 👈اینجا بود که امیر المؤمنین به اصحابش فرمود آنها را رها کنید و شتر را بزنید! «عرقبوا الجمل!» 🔻رفقا این نفس هزار چهره است! ولی همه اش جلوات یک چیز است. همه اش در یک چیز جمع میشود. آن هم غفلت از خدا! اعراض از یاد خدا! از آن نور آسمان و زمین! اعراض از سرچشمه و کانون نور! گاهی با شهوت است و گاهی غضب و گاهی تنبلی و گاهی عافیت طلبی و هوا پرستی و ترس و بخل و... . ولی همه ریشه در عالم کفر و شرک و دوری از وادی توحید و التوجّه الی اللّه دارد. تجلّی این حالت که مانع از رسیدن ما به همه ی لذّت و همه سعادت ماست در همین ببر بنگال و در همین دشمن ترین دشمنان است🔺 ⚪رفقا بزرگان ما اگر به جایی رسیده اند در اثر مجاهدت و مراقبت و کشتی گرفتن به این دشمن خطرناک بزرگ شده اند. 👈یکی از آنها در زمان ما شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی بود. سابقا در بذل خاطر شماره ۷۱ در مورد ایشان صحبت کردم.
👈اینکه ایشان نیز از آن مردان میدان بود. از آنها که تبر ابراهیمی را برداشته و به سراغ بت اعظم رفته بود. به مبارزه با این ببر گرسنه رفته بود. رفقا یادتان هست چه دلنشین این ابیات مثنوی را میخواند: رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون رهند از دست خود دستی زنند چون جهند از نقص خود رقصی کنند ⚪رفقا اولیاء الهی نیز از شرّش در امان نبوده و از آن بیمناک بوده اند. گمان کرده ایم مسأله ی ساده ای است؟! زهی خیال باطل! 🔹مرحوم کلینی در کافی از عبد الله بن ابی یعفور نقل میکند که نزد امام صادق علیه السلام بودم که ایشان رستشان را به آسمان بلند کردند و در حالیکه همینطور اشک از چشمان مبارکشان به محاسن شریفشان جاری بود میگفتند خدایا یک چشم بر هم زدن یا کمتر و بیشتر از آن مرا به خودم واگذار نکن! 📖سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ وَ هُوَ رَافِعٌ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ رَبِّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ‏ أَبَداً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِكَ وَ لَا أَكْثَرَ قَالَ فَمَا كَانَ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ تَحَدَّرَ الدُّمُوعُ مِنْ جَوَانِبِ لِحْيَتِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيَّ فَقَالَ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ إِنَّ يُونُسَ بْنَ مَتَّى وَكَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَفْسِهِ أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَيْنٍ فَأَحْدَثَ ذَلِكَ الذَّنْبَ قُلْتُ فَبَلَغَ بِهِ كُفْراً أَصْلَحَكَ اللَّهُ قَالَ لَا وَ لَكِنَّ الْمَوْتَ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ هَلَاكٌ. 👈ما اینها را دیگر درک نمیکنیم. این خطرناک بودن نفس در مراتب عالی را دیگر نمیفهمیم. 👈به فرموده امام صادق علیه السلام مشکل یونس پیامبر آن بود که کمتر از یک چشم بر هم زدن در برابر این ببر گرسنه رها شد. به خودش واگذار شد! در همین فرصت اندکی این ببر بی رحم کار خود را کرد!
باسمه تبارک و تعالی (۱۴۹) «تلسکوپ فضایی جیمز وب» «رصد خانه های عقلی، عرفانی و قرآنی» 🔵این روزها با انتشار اوّلین تصاویر ارسالی از تلسکوپ فضایی جیمز وب که شاید بتوان آن را از جهتی مهمترین ابزار ساخته شده توسّط بشر دانست پرده ای حیرت انگیز از عظمت آفرینش به نمایش در آمده است. ✔رفقا حتما با دقّت این تصاویر را مرور کنیم. باور کنید یک نگاه عمیق و معنا دار به این صحنه ها برای حلّ بسیاری از مشکلات روحی و روانی و بینشیمان کافی است. روحمان را جلا میدهد. مشکل خیلی از ما در نداشتن چنین نظرگاهها و نگاههایی به عالم است. این نگاهها امتدادهای اخلاقی، معرفتی، عرفانی و... دارد. 🔹دیدم جریان این تلسکوپ واقعا چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنارش عبور کرد. اینها خودش میتواند ذکر الله باشد. میتوان آنها را از ایّام الله دانست. مؤمن از کنار چنین آیاتی به سادگی عبور نمیکند: 📖«إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ * الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» 👈سابقا در بذل خاطر شماره ۹ مطلب شگفت آوری در زمینه حکمت وجود ستارگان و اجرام آسمانی از منظر علم شیمی بیان نمودم. ⚪آری از دیرباز یکی از اسرار آمیز ترین صحنه های خلقت برای بشر نگریستن به پهنه ی آسمان بوده است. در همین راستا گاهی دست به ساختن رصد خانه ها و تصویر خیالی صور فلکی برای ترسیم جغرافیایی آسمان زده بودند.
🔹جسم را به فلکی و عنصری تقسیم نموده و جسم فلکی را به کوکب و فلک تقسیم میکردند. کوکب را نیز به سیاره و ستاره یا همان ثابته تقسیم میکردند. تا همین اواخر نیز حدود ۱۰۲۲ ستاره رصد کرده بودند که آنها را در حدود ۴۸ صورت فلکی جای داده بودند. فلک از دید آنها خودش جسم بود ولی تاریک. چه میتوانستند بکنند! ابزاری برای اکتشاف بیشتر نداشتند. 🔴در عصر نوین با رشد علوم جدید و ابزارها تلسکوپهای نوینی اختراع شد و تصوّرات سابق را از آسمان تغییر داد. مخصوصا با انقلاب کوپرنیکی بنیان کیهان شناسی علمی قدیم فرو ریخت. رصد خانه های مدرن به مرور اجرام آسمانی نوینی را جلوی دیدگان هویدا کرده و سپس با ساخته شدن تلسکوپهای فضایی محدودیتها و موانع دید ناشی از امواج جوّ زمین و امثال آن از میان برداشته شد. تلسکوپهای فضایی نظیر تلسکوپ کپلر و اسپیتزر و تلسکوپ معروف هابل. 👈البته تلسکوپ‌های بزرگ تری در سطح زمین وجود دارند مانند تلسکوپ ال بی تی در آریزونای آمریکا ولی تلسکوپ در خارج از جو زمین از آن رو مهم است که دیدی بدون مانع از جهان هستی را میتواند فراهم کند. 👈تا چندی پیش از این مهمترین تلسکوپ فضایی تلسکوپ هابل بود که در سال ۱۹۹۰ به فضا پرتاب شده بود. تلسکوپی که قابلیت تعمیر داشت و در چند نوبت تعمیر و به روز رسانی شده بود. داده های این تلسکوپ مدّتها در خط مقدم اکتشافات اختر شناسی قرار گرفته بود. ⚪️اما با پرتاب تلسکوپ فضایی جیمز وب در سال ۲۰۲۱ اکتشافات آسمانی تقریبا به عصر نوینی وارد شد. این تلسکوپ برخلاف هابل که در فاصل ۵۷۰ کیلومتری زمین قرار گرفته بود در فاصله ی یک و نیم میلیون کیلومتری از زمین قرار گرفته و تحوّلی نوین در رصد فضا را رقم خواهد زد. 👈این تلسکوپ که هزینه ای نزدیک به ۱۰ میلیارد دلار را در بر داشته نسبت به تلسکوپ هابل بسیار دقیقتر و عمیق‌تر به اعماق کیهان نگاه می‌کند و در نتیجه رویدادهای مربوط به زمان‌های دورتر را شناسایی خواهد کرد. 👈انتظار می‌رود این تلسکوپ بینش جدیدی از هر مرحله از تاریخ جهان، از شکل‌گیری نخستین ابرهای غبار گرفته تا تشکیل منظومه شمسی در اختیار ما قرار دهد. 👈به عقیده دانشمندان تلسکوپ فضایی هابل با به کار بردن نهایت توان خود می‌توانست کهکشان‌ها را در زمان نوجوانی آنها رصد کند؛ اما با استفاده از تلسکوپ جیمز وب، مشاهده این کهکشان‌ها در زمان نوزادی آنها امکان پذیر می‌شود. 👈همچنین تلسکوپ جیمز وب ابزاری دارد که به کمک آن می‌توان اتمسفر سیارات را به منظور امکان حفظ حیات بررسی کرد. بسیاری از دانشمندان باور دارند که سیاره‌ای درست مانند زمین، در جهان هستی وجود دارد و در جستجوی آن هستند. 🔹رفقا اولین تصاویر جیمز وب را دیدید؟! فوق العاده بود! سبحانک ما خلقت هذا باطلا! با چنین خدایی طرفیم! ما جاهلان غصه ی روزیمان را میخوریم! غرق در توهمات خودمانیم! 👈در اولین عکسش نقاط روشن زیادی دیده می‌شوند؛ گمان نکنید ستاره هستند ها! کهکشان‌هایی هستند که از میلیاردها ستاره تشکیل شده‌اند. سبحان الله! 👈در یورو نیوز خواندم که دوربین مادون قرمز جیمز وب توانایی دیدن کهکشان‌های دور را دارد. انتخاب این دوربین برای آن است که بتواند از میان لایه های گاز و غبار غلیظ عبور کند و نوری را که از کهکشان‌ها و ستاره‌های پشت سر اجرام آسمانی ساطع می‌شود، در هوا بگیرد. 👈مشکل عکسبرداری با نور مرئی این است که این طیف نور نمی‌تواند از موانع جلوی خود عبور کند و جذب کهکشان‌ها یا ستاره‌های سر راه می شود و در نتیجه به ما نمی‌رسد. اما طیف مادون قرمز می‌تواند از درون این موانع عبور کند و ما می‌توانیم اجرام آسمانی زیادی را با این روش ببینیم. 👈ظاهرا از آن جا که نور شماری از این کهکشان‌ها ۱۳ میلیارد سال طول کشیده تا به چشم ما برسد، احتمالا بسیاری از آن‌ها دیگر وجود ندارند و در فعل و انفعالات کیهانی از میان رفته‌اند. 🔸«تلسکوپهای دیگر کیهان شناسی»🔸 🗽رفقا باید مراقب بود که شیاطین این آیات بزرگ الهی را به نفع تفکّرات باطل الحادی خود مصادره نکنند! اینها سعی میکنند تفسیر الحادی خود را سریع بر اذهان قالب کرده و این آیه نورانی را به حجاب ببرند. 💡به ذهنم خطور کرد نکاتی در زمینه رصد خانه های دیگری که با آن میتوان از منظرهای دیگری به آسمان نگریست بیان کنم. رفقا رصد خانه های و تلسکوپهای فضایی دیگری نیز غیر از این تلسکوپ فضایی جیمز وب وجود دارد.
👈جیمز وب در زمان ما نهایت رصد خانه ی به اصطلاح علمی امروزی است. چشمانش محدود به عالم مادّه و آن هم به میزان پیشرفتهای کنونی علمی است. خود این چشم بسیار محدود است. هر چقدر هم قوی شود باز محدود است. 👈تلسکوپهایی که چشمان بسیار عمیقتر و بدون مانعتری داشته و ما را با اعماق نه تنها کیهان بلکه عالم هستی آشنا میکند. 👈یکی رصد خانه فلسفی است؛ دیگری رصد خانه ی عرفانی است. آخری نیز رصد خانه ی دینی است. 🔴رفقا جهان هستی چهره های دیگری نیز دارد که با رصد خانه های علمی و تلسکوپ هابل و جیمز وب و مانند آن دیده نخواهد شد. اصلا گیرنده های دیگری میخواهد. گیرنده ی عقل و گیرنده ی قلب و گیرنده ی وحی! هر کدام چشم اندازهای دیگری به عالم دارد. اگر اینها را با هم نبینیم چیزی شبیه داستان فیل در تاریکی مولانا میشود. در کیهان شناسی باید همه ی این رصدخانه ها را با هم فعال کرد. ✔این رصدخانه ها تفاوتهای مهم دارند. تفاوت در کانون نگاه؛ تفاوت در ابزار نگاه؛ تفاوت در منبع معرفت؛ تفاوت در روش و تفاوت در هدف. 🔻در یکی عالم ماده را باید شوراند و عمری را و هزینه های سنگینی را متحمّل شد و تلسکوپی در مدار فضایی قرار داد. در دیگری باید عقلی را اثاره کرد و به اعماق هستی فرستاد! در دیگری باید دلی را بیدار کرد و با ریاضت آینه ی آن را به سمت آسمانها گرفت! در آخری نیز باید خود آسمان نظری کرده و خودش با زبانی که خودش میخواهد اسرارش را برای برترین انسان و برگزیده ی برگزیدگان آسمان آن یتیم درس نخوانده و آن پاک پاکان بازگو کند🔺 ✅یکی تنها طبیعت میبیند و ستاره و کهکشان ✅و دیگری هستی و در پی آن ما بعد الطبیعة میبیند و عالم ماده را ذیل عالم مثال و ملکوت و عالم جبروت رصد میکند. ✅دیگری اصلا عالمی ندیده و همه را جلوه هایی از آن نور یگانه میبیند و سخن از غیب الغیوب و وجود منبسط و حضرات خمس میگوید. ✅ولی دین از چیزهای دیگری پرده بر میدارد: 📖وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‏ ٭ ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏ ٭ وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ ٭ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ ٭ عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى‏ ٭ ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‏ ٭ وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‏ ٭ ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى ٭ فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ ٭ فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏ ٭ ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏ ٭ أَ فَتُمارُونَهُ عَلى‏ ما يَرى‏ ٭ وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرى‏ ٭ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهی‏ ٭ عِنْدَها جَنَّةُ الْمَأْوى‏ ٭ إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‏ ٭ ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‏ ٭ لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‏ ✔زمانی از رتق و فتق دنیا و مدّت آفرینش زمین و آسمان و چرخش کره خاکی و خورشید و ستارگان میگوید و زمانی همه را بر اساس حقّ دانسته و آیه میبیند و زمانی عالمی ندیده و همه را جلوه گاه جمال و جلال میداند و زمانی حجب و سرادقات و عرش و کرسی و لوح و قلم و هفت آسمان و ملائکه و اجنه و شیاطین را نشان میدهد و زمانی ... . ✅رصد خانه ی دین آدمی را از مطلق پنداری منظر علم و فلسفه و عرفان بر حذر میدارد. ⚪گاهی از اموری میگوید که انسان انگشت به دهان می ماند. میگوید همین آسمانی که میبیند تنها آسمان دنیا است و این کواکبی که چون زینت آنند کارکردی دیگر هم دارند! به شکل مرموزی با آن از ورود شیاطین به عوالم بالاتر جلوگیری میشود! 📖«إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزينَةٍ الْكَواكِبِ * وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ * لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ» 🔹رفقا چشم انداز تلسکوپ فضایی جیمز وب چیزی است که این تن مادّی ما و این چشم عنصری ما که قرار است زمانی روحش جدا شده و در قبرها دفن شود میبیند. 🔸ولی عقل ما و دل ما و وحی چه میبیند؟! نکند غافلمان کنند. نکند آنچه همه اش تذکّر و تنبّه است را با القاء ذهنیّات شیطانی تاریک کنند. سابقا در بذل خاطر شماه ۱۲۶ از برخی دیگر از قله های هستی صحبتهایی شد. همانهایی که باید دیدشان تا راه را گم نکرد! ⚪رفقا از منظر برخی از مشهورترین و معتبرترین رصدخانه های عقلی و فلسفی از ازل تا ابد این خلقت ادامه داشته و خواهد داشت. فیض الهی منقطع نخواهد شد! ماجرای هستی و خلق الهی در یک بیگ بنگ و یک نابودی مجدد تمام نمیشود. 👈مثلا فیلسوف بزرگمان ملا صدرا میگوید که این عالم ما حادث است و قبل از آن عوالمی بوده است و بعد از آن هم عوالمی هست و الآن بی نهایت بهشت و جهنم برپاست. ✋اینطور نیست که بعد از قیامت ما تنها خدا به تدبیر ما بسنده کند بلکه دوباره در عالم عناصر خلقت آغاز میشود. در رصد اینها الآن بی نهایت بهشت و جهنم برای قبلی ها در عالم هست.
⚪رفقا از منظر عرفان و یا حتّی همین تجربه های نزدیک به مرگ چه حقایقی که گفته نشده است. مثلا تجربه ی ملن توماس بندیکت را مرور کنید. تجربه ای که در آن مرورش به کهکشانها خورد و ادعا کرده که حیاتهای بسیاری را دیده است. بلکه متوجه شدن جهان مهبانگهای متعددی را تجربه کرده است. اینها هم هست. ⚪رفقا از منظر برخی از روایات تکان دهنده ی دینی تا کنون خداوند عوالم بی پایانی آفریده و بالاتر از آن تا کنون نسل های بی پایانی از انسانها آفریده شده است. رفقا روایات جلد ۵۴ بحار الانوار در کتاب السماء و العالم را بخوانید. چه روایاتی است. قابل تدبّر است. 🔹یکی از معروفترین این روایات روایت جابر جعفی از امام باقر علیه السلام که شیخ صدوق در کتاب توحید نقل کرده است: 📖سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» 📖قَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ سَكَنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ 📖وَ جَدَّدَ خَلْقاً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ 📖لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ‏ أَلْفِ‏ عَالَمٍ‏ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّينَ. ⚪رفقا چه فکر کرده ایم؟! قتل الانسان ما أکفره! روایت جابر ناظر به عوالم طولی بود ولی عوالم عرضی چه؟! در روایت دیگری مرحوم صفّار در بصائر الدرجات از ابان بن تغلب از امام صادق علیه السلام نقل کرده حضرت در بیان عظمت خود در برابر علم مدّعین دانش میگویند امام شما همان کسی است که در یک لحظه مانند نور مسافرت میکند و هزاران عالمی که مانند عالم شماست را رصد میکند که هیچ کدام از خلقت آدم و ابلیس آگاهی ندارند ولی امام شما را میشناسند و او را به امامت قبول دارند! 📖«كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْيَمَنِ فَقَالَ يَا أَخَا أَهْلِ الْيَمَنِ عِنْدَكُمْ عُلَمَاءُ قَالَ نَعَمْ 📖قَالَ فَمَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ‏ عَالِمِكُمْ‏ قَالَ يَسِيرُ فِي لَيْلَةٍ مَسِيرَةَ شَهْرَيْنِ يَزْجُرُ الطَّيْرَ وَ يَقْفُو الْأَثَرَ 📖فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَالِمُ الْمَدِينَةِ أَعْلَمُ مِنْ عَالِمِكُمْ قَالَ فَمَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ عَالِمِ الْمَدِينَةِ قَالَ يَسِيرُ فِي سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ مَسِيرَةَ الشَّمْسِ سَنَةً حَتَّى يَقْطَعَ اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ مِثْلَ عَالَمِكُمْ هَذَا مَا يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ وَ لَا إِبْلِيسَ 📖قَالَ فَيَعْرِفُونَكُمْ قَالَ نَعَمْ مَا افْتَرَضَ عَلَيْهِمْ إِلَّا وَلَايَتَنَا وَ الْبَرَاءَةَ مِنْ عَدُوِّنَا» 👈خلاصه آنکه به قول شیخ اشراق وقتی رصد برخی ستاره شناسان و یا تصاویر این تلسکوپها در امور فلکی برایتان اینقدر اهمیت دارد چرا به رصد روحانی اساطین حکمت و نبوت و تصاویر عقلانی و وحیانی آنها اینقدر بی اعتنایی میکنید؟! 📖اذا اعتبر رصد شخص أو شخصین فی امور فلکیه فکیف لا یعتبر قول أساطین الحکمه و النبوه علی شیء شاهدوه فی ارصادهم الروحانیه؟!
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۰) «غدیر خم» «تفاوت دنیای عامه و دنیای خاصّه» 💡به مناسبت عید غدیر به ذهنم خطور کرد مطلبی در این زمینه بنویسم. 👈به نظر شما آیا اختلاف شیعه و سنّی در زمینه واقعه غدیر یک اختلاف طبیعی است؟! 👈چرا عامه زیر بار دلالت این حدیث نمی روند؟ 👈آیا همه ی آنها دچار قلّت انصاف و تبعیّت از هوای نفس و انکار حقیقت و... شده اند؟! ریشه ی فتنه چیست؟ 🔹چطور میشود که حدیث غدیر برای مانند قاضی نور الله در صوارم فوق قطع آور باشد ولی برای فخر رازی در اربعین ظنّ هم ایجاد نمیکند؟! 🔹چرا حتّی منصفین شیعه و سنّی هم معمولا حرف هم را نمیفهمند و همدیگر را متّهم میکنند؟! ✅نکند اختلافات از جای دیگری آب میخورد! اگر این چنین است آن جا کجاست؟! ⚪بحث خیلی نافعی است. امیدوارم در بیان عمق آن موفّق بوده و مخاطبین هم به خوبی آن را درک کرده و آن را نشر دهند. 👈مطلبی اساسی است که ندیدم آنطور که درخور توجّه است مورد توجّه قرار گیرد. 👈اگر این مطلب حلّ شود فتح الفتوحی در درک عمیق ماهیت اختلاف شیعه و سنّی و کیفیت مباحثه مفید و دعوت به تقریب بین آنها رخ میدهد. 👈فایده ی درک عمیق این نکته تنها محدود به این موضوع نمی ماند. ✅ما را در درک سرّ اختلافات طوائف فکری و اختلاف اقوام و اختلافات دینی و یا حتّی مثلا در زمان ما اختلاف بین اصلاح طلب و اصول گرا و حتّی اختلاف بین زن و مرد و اختلاف بین دو نفر خاص هم کمک میکند.
🔻سرچشمه اختلاف کجاست؟ این است که زیست بوم تصوّری و تصدیقی حاکم بر ذهن یک فرد یا نحله و جامعه تأثیر عمیقی در نحوه ادراک و تفسیر و قضاوت و حبّ و بغضهای آنها خواهد داشت. همان چیزی که سبب انتظارات و گشتالت درونی خاصی برای انسان میشود🔺 👈اگر خوب درک نشود سوء تفاهمهای زیادی رخ خواهد داد. 👈در اکتشافات بسیار مهم علم هرمنوتیک اخیرا بر تأثیر شگرف انتظارات در استنطاقات و تأویلات به صورت جالبی تأکید شده است. 🔸«انسان شناسی شناختی»🔸 یکی از علوم مهمی که در زمان ما رشد خیره کننده ای داشته است علوم شناختی است. علومی که به جای بررسی پدیده های مختلف به بررسی خود ذهن انسان و امور مربوط به آن میپردازند. به ریشه زده اند! 👈علومی که به نحوی با ذهن سر و کار دارند. مانند روان شناسی شناختی، هوش مصنوعی، زبان شناسی شناختی، علوم اعصاب، فلسفه ذهن. 🔵یکی از شاخه های علوم شناختی انسان شناسی شناختی است. علمی که در آن به بررسی اندیشه انسان پرداخته میشود تا روشن شود که اندیشه چگونه در زمینه ها و فرهنگهای مختلف کار میکند؟! به تفاوتهای محتمل در شیوه ی اندیشیدن در زمینه های مختلف میپردازد. 🔻علوم شناختی با توجّه به رویکرد پسینی که معمولا داشته اند به طور بسیار خیره کننده ای به این نکته واقف شده اند که واقعا بین نوع فعالیتهای ذهنی در محیطها و زمینه های مختلف تفاوت وجود دارد🔺 ✔مطلب را وقتی خوب درک میکنیم که به شکل واقعی به زندگی و کنش واقعی در زمینه های مختلف فرو رویم تا بتوانیم سامانه های شناختی آنها را شکار کنیم. ✋البته ممکن است بسیاری با توجّه به مبانی خاصی که انتخاب کرده اند قائل به نوعی جبر شوند. قائل به نوعی پلورالیسم در اعتقادات و یا نوعی شکاکیت در آن شوند. 👈امری که به ادله بسیار قابل قبول نیست ولی ردّ جبر باعث نمیشود که حالت زمینه ای قوی نهفته در این بسترها را رد کنیم. 👈اموری که اگر انسان قدم صدقی نداشته و با تکیه بر خودآگاهی نخواهد در آن مناقشه کند اثری مانند اثر جبر را میتواند بر روان شخص و جامعه ایجاد نماید. 🔹رفقا میدانید مشکل شیعه و سنّی چیست؟ کلید درک عمیق ماهیت اختلافات این چنینی در تمرکز بر علوم شناختی و انسان شناسی شناختی و تفاوتهای موجود در نظام شناختی دو نفر یا دو گروه یا دو مذهب و دو تمدّن است. 🔻ریشه این است. مشکل اساسی تفاوت قاره ای این دو است. یکی در سیاره مرّیخ است و دیگری در ونوس! زیست بوم فکریشان متفاوت است. حالت مهیمنه حاکم بر نظام تصوّرات و تصدیقاتشان متفاوت است. کلان ساختارهای ولایتدار اذهانشان تفاوت دارد. طور و طرز نگاهشان تفاوت دارد. پارادایمشان فرق میکند. در دو دنیای کیفی ذهنی زیست میکنند. تمدّن ذهنیشان متفاوت است. بازی زبانی ذهنشان فرق دارد🔺 👈وقتی اینطوری هستند حرف هم را خوب درک نمیکنند. یکدیگر را متّهم به کذب و بی انصافی میکنند. دشمن هم میشوند. خیلی همدیگر را بی منطق میدانند. 👈اصلا از یک گفتگوی سازنده نا امید هستند. سابقا در بذل خاطر شماره ۲۷ بحث مهمی در این زمینه پیرامون عوامل متّهم شدن شیعه امامی به بیت الکذب بودن از سوی عامه مطرح کردم. 👈همچنین در بذل خاطر شماره ۴۲ نکاتی در زمینه وحدت شیعه و سنّی آوردم. ⚪برای تصویر بحث همینطور میتوانیم از مفهوم نقطه عطف در علم حساب دیفرانسیل و انتگرال هم استفاده کنیم. 👈در محورها یک خمیدگی گاهی ایجاد میشود که در یک نقطه جهت محور عوض میشود. به آن نقطه، نقطه ی عطف گفته میشود. 👈در مورد انسانها و گروهها و نحله های انسانی نیز میتوان نقاط عطف خاصی را در محورهای شناختی آنها تشخیص داد. یک نقاط خاصی که هر گونه تغییر در آنها انقلابهای ادراکی و علمی ایجاد میکند.
👈یک دفعه فیزیک یونانی به فیزیک نیوتونی و سپس فیزیک لاوازیه و اینشتاین تبدیل میشود. یا حکمت مشّائی به اشراقی و یا حکمت متعالیه تبدیل میشود. 👈آیا در تفاوت شیعه و سنّی نیز میتوان چنین نقاطی را نشان داد که سبب شده نظام شناختی آنها تفاوتهای اساسی پیدا کنند؟! به دل خودم نچسبید ولی شاید این تقریر نیز تا اندازه ای مطلب را نزدیک کند. بگذارید یک تقریر دیگر هم بیاورم: 🔸«نظریه هوش چندگانه گاردنر»🔸 رفقا هر وقت خیلی از حرفهای یک گروه و نحله تعجّب کردیم و آن را عجیب و خنده دار درک کردیم بدانیم خوب نتوانسته ایم حرف آنها را درک کنیم! ✔البته منظورم این نیست که حرف آنها لزوما صحیح است؛ منظورم آن است که به احتمال زیاد خوب نتوانسته ایم آن حرف را در بافت واقعی اش درک کنیم زیرا انسان و یا یک گروه انسانی نمیتواند اینقدرها هم احمق باشد! باید دید چه فضایی این اندیشه را باور پذیر و منطقی کرده است؟! وقتی اینگونه شدیم تعجّبمان زائل میشود هر چند اشکال هنوز هم باقی بماند. 👈نشانه ی دیگرش این است که تحمّلمان بالا رفته و دل سوزی خاصی پیدا میکنیم. بهتر حرفهای آنها را گوشم میکنیم و با آنها بحث میکنیم. 👈طوری که ممکن است برخی غافلان ما را متّهم به محافظه کاری و نفوذی بودن و بی غیرتی عقیدتی و... کنند! 🔹این کار مقداری نیازمند داشتن هوش درون فردی و برون فردی است. برخی به شکل طبیعی چنین هوشی دارند که میتوانند از نظام ادراکی و احساسی خود خارج شده و دیگری را در همان بافت وجودی اش دیده و تجربه کنند ولی بسیاری فاقد چنین هوشی بوده و باید آن را با کارهایی بر خود تحمیل نمایند. ⚪نظریه ی هوش چندگانه هاوارد گاردنر به همین میپردازد که برخی ذاتا چنین ویژگی ای دارند. در این نظریه که در کتاب قابهای ذهنی در سال ۱۹۸۳ ارائه شد گاردنر به این نکته میپردازد که اینکه میگوییم فلانی باهوش است میتواند توسعه پیدا کند زیرا انسان ابعاد متنوعی دارد. ایشان در این نظریه ی مشهور ۸ تقسیم بندی برای هوش ارائه نموده است که عبارتند از: ✅«هوش تصویری فضایی و هوش کلامی زبانی و هوش منطقی ریاضی و هوش اندامی جنبشی و هوش موسیقیایی هوش میان فردی و هوش درون فردی و هوش طبیعتگرا» ⚪هوش درون فردی توانایی انسان در شناخت و درک عمیق از حالات و احساسات و افکار خودش است. بسیاری هستند که خودشان معترفند که شناخت کافی از خودشان ندارند وگاهی از برخی از کارهایشان تعجب میکنند. خودشناس نیستند. این هم لوازمی دارد که فعلا در صدد بیان آن نیستم. 🔴یک هوش دیگر که گاردنر مطرح میکند و به درد بحث ما میخورد هوش میان فردی است که در آن شخص قادر بر ایجاد ارتباط و درک دیگران است طوری که شخص مهارت خاصی در سنجش هیجانات و انگیزه ها و تمایلات و منظور مخاطبین دارند. 👈اینها قادرند به یک موقعیت از زوایای مختلف نگاه کنند و با دیگران روابط مثبت داشته باشند و با همه توان زندگی مسالمت آمیز را دارند و برای تشکیل گروه و استدامه و ایجاد آرامش در آن خیلی نافع هستند. 👈آری برای اتّحاد بین طوائف مهم است که چنین افرادی رهبری طوائف را در دست بگیرند. اینها قدرت طبیعی این نکته را دارند که چیزی را از نقطه نظر شخص دیگر ببینند لذا میتوانند آنها را بفهمند و احساس کنند لذا توانایی قوی در درک احساسات و انگیزه ها دارنند. 👈اینها خوب میتوانند گوش کنند و همدلی نمایند لذا میتوانند رابطه ی مثبتی با دیگران برقرار نمایند و به درد مشاوره میخورند. اینها برای قضاوت و رهبری و مانند آن خیلی مناسبند. ✔یکی از لطائف نهضت اسلامی ما این بود که رهبر فقیدمان و رهبر بزرگ فعلیمان واقعا هوش میان فردی بالایی داشته و دارند. همین باعث شده بتوانند جامعه داری کنند. اتحاد و الفت ایجاد کنند. قضاوت یک جانبه نداشته باشند. انصافا یکی از شرایط رهبر واجد بودن طبیعی یا لااقل کسبی چنین هوشی است. چیزی بیش از تقوا و فقاهت و مانند اینهاست. 👈در قضاوت و فهم تفاوتهای شیعه و سنّی نیز به نوعی از هوش میان فردی نیز نیاز است. 🔹ان شاء الله این بحث را در شماره ی بعدی ادامه داده و مقداری ملموس تر تفاوت دنیای ذهنی شیعه و سنّی که باعث تفاوت در نحوه درک و برجسته سازی و تأویل و استظهار آنها از تاریخ اسلام شده را بیان میکنم. 👈امری که تا نسبت به آن خودآگاه نشده و برای آن فکری نکرده و علاجی نیاندیشیم چندان نمیتوان امیدوار بود تا تقریب واقعی و یک مباحثه سازنده رخ دهد. این بحث ادامه دارد ...
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۱) «تفاوت دنیای عامه و خاصّه» (۲) 🔴در نوشته قبل بیان کردم مسأله اساسی در زمینه شیعه و سنّی تفاوت کانون های توجّه و محورهای تفکر تاریخی آنان است. تا برای آن فکری نکنیم نمیتوانیم گفت و گوی سازنده ای داشته باشیم. ✔مسأله این نیست که این روایت سند دارد یا متواتر است و یا دلالتش ظاهر یا نصّ است یا نه! شما اگر یک روایت متواتر که به عقیده ی شما نصّ هم باشد برای نظام ادراکی او عرضه کنید آن را قبول نخواهد کرد. یا در سندش به گونه ای تشکیک میکند و یا در دلالتش. گویا با شبهه در قبال امر بدیهی مواجه شده است. چرا؟ چون این امر با نظام ادراکی اش همخوانی ندارد. 🔻مسأله این نیست که این واقعه یا روایت صحیح است یا نه! مسأله این است که این واقعه یا روایت آیا میتواند و اجازه دارد که صحیح باشد یا نه! مسأله در این امکان است!🔺 👈لذا میبینیم آنها که اینقدر در حدیث غدیر سخت گیری میکنند در جای دیگر اصلا چنین رویکرد عجیبی ندارند. 👈به نظرم این همان فتنه ی تاریکی است که پیامبر صلی الله علیه و آله اندکی قبل از رحلت فرمودند کقطع اللیل المظلم به سمت مسلمین روی می آورد! تاریکی از این بالاتر! اذا أخرج یدَه لم یَکَد یراها! ✋درست است که حقیقت ولایت علوی زمانی برای همگان روشن شده بود ولی به خاطر برخی اقدامات و غفلتها نورانیّتش از آنها گرفته شده و حقیقتا دیگر نسبت به آن با سوء اختیار خودشان به حجاب رفتند! خوب بگیرید چه میگویم! سأصرف عن آیاتی الّذین یتکبرون فی الارض بغیر الحق!
🔹ممکن است بگویید این امر تبعیت از هوای نفس است دیگر! در هر حال لفظ دلالتی دارد و سند هم ضوابطی! در پاسخ باید گفت او از آن جهت که معمولا این مطلب را حق و بدیهی میداند چنین میکند. به شکل پیشینی اینها را پس میزند. ⚪ما نیز در فضای خود مگر اینطور نیستیم! از همینجاست که حدیث غدیر برای ما متواتر میشود و برای آنها خبر مستفیض یا واحد و یا حتّی مانند ابن خلدون آن را انکار میکنند! 👈از همینجاست که حدیث غدیر برای ما هر چند با قرینه برای دلالتی که به حق ان را میدانیم نصّ میشود و برای آنها ظنّ هم نمی آورد! ✔این یعنی نظام فکری در فهم دلالت خیلی تأثیر میگذارد لذا باید به مطالعه و بررسی مهندسی حاکم بر آن هم همّت گماشت. همان نظام و گرایش کلّی که ما آن را ولو ناخودآگاه و به تبع عضویت در یک جامعه پذیرفته ایم. هر چقدر نسبت به آن یا مؤلّفه های اساسی تر آن خودآگاهتر شویم زمینه برای باز شدن قفلهای ادراکی باز میشود. 👈به نظرم یکی از موفقیتهای کتاب المراجعات مرحوم سید شرف الدّین همین بوده است. 👈ایشان با تبحّر و بلاغت و هوشمندی که دارد بیش از آنکه اصرار بر قبول یک امر خاصی توسّط مخاطب داشته باشند سعی در تغییر تدریجی فضای ذهنی مخاطب دارند. 👈مؤلّفه های جدیدی را به ذهن او میدهند و یا برجسته میکنند و سپس در قالب چنین فضای جدیدی به راحتی میتوانند از بسیاری از نکات تاریخی استفاده کنند. 👈بیشتر سعی میکند فضا را درست کنند تا اینکه بر سند یا دلالت یک امر خاصی تأکید کنند. وقتی فضا درست شد کار راحت میشود. 🔸«واکاوی دنیای ذهنی عامه»🔸 حالا بگذارید مقداری به روان کاوی ذهنی یک سنّی و یک شیعه نمونه بپردازیم تا ببینیم آن درونها چه خبر است! در فضای ذهنی یک سنّی این مؤلّفه ها به این شکل برجسته و با این نظم تقریبی وجود دارد: 🎬عربی بود و عصر جاهلیّتی! ظلمت همه جا را گرفته بود. پیامبری بزرگ ظهور کرد. به تدریج صحابه ای پیدا کرد. یکی یکی فداکارانه به او ملحق میشدند و در آن سختی های جان فرسا مردانه فداکاری میکردند. 🎬از قوم و قبیله و زن و فرد و جان و آبروی خود میگذشتند و دعوت وحی را لبّیک میگفتند! ابوبکر، عثمان، ابو عبیده، ابن مسعود، بلال، علی، حمزه و... . صحابه ای که روزگاران نظیر آنها را به خود ندیده است! 🎬برخی از آنان مجبور شدند به حبشه مهاجرت کنند! چه صحنه های نورانی ای را خلق کردند! ابوبکر سرمایه و آبروی خود را در آن شرایط سخت برای حمایت از مسلمانان خرج کرد! 🎬کار اسلام وقتی رونق گرفت که عمر به دعای حضرت مسلمان شد. همو که با اسلام آوردن او کفّار دیگر فهمیدند کارشان سخت شد! چه سختی ها و عذابهایی که تحمّل نکردند! 🎬داستان مظلومیت اسلام در مکّه صفحات متنوّعی دارد. تا اینکه پیامبر با اهل یثرب آشنا شد. پیمان عقبه بسته شده و مقدمات هجرت مهیّا گردید. هجرتی بزرگ که باز در جای جای آن رشادت صحابه را میتوان دید! 🎬ابوبکر یکّه و تنها با پیامبر صلی الله علیه و آله راهی غار حرا شد و با رها کردن خانه و زندگی در راه خدا راهی یثرب گردید! چه مصاحبتی! همانکه قرآن کریم از آن یاد کرده است! 🎬اما جریان مدینه را که دیگر همه میدانیم. چه صحنه های نورانی از رشادت این صحابه اعمّ از مهاجر و انصار که روزگاران به خود ندیده است. چه جنگها و چه شهامتهایی! چه بزرگانی؛ معاذ و انس و بشیر و سعد و زید و ابن رواحه و... . 🎬تا اینکه ناگهان پیامبر اسلام در کوران حوادث رحلت کرده و در حالیکه بسیاری از قبائل اسلام را نشناخته و آماده ی ارتداد بودند و اسلام از ناحیه روم و ایران با تهدید مواجه شد صحابه مأمور به دوش کشیدن این امانت بزرگ الهی شدند! 🎬همانها که بلا فاصله با تعیین ابوبکر صدّیق فتنه ها را خوابانده و به مبارزه مرتدّین رفته و چه حماسه ها آفریدند! نه تنها اسلام با رحلت پیامبر پس رفت نکرد بلکه با همّت صحابه و درایت خلفای به حقّ او رشدی جهانی یافت! 🎬روم را فتح کردند! ایران را فتح کردند! همینطور تا چین و فرانسه رسیدند. بروید تاریخ این فتوحات را تا اواخر قرن اوّل هجری بخوانید! واقعا اینها دیگر چه همّتها و چه نورهایی بودند! چه علمایی! چه پاکانی! الله اکبر!
🎬به برکت آنها دنیای آن روز مسلمان شد! اسلام همه جا را گرفت! جبابره را به خاک مذلّت کشاند! همانها که خلیفه شان در مدینه مانند خودشان زندگی میکرد. مشورت میکرد. 🎬همان خلفایی که این همه روایت در مدح و فضیلت آنها از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است. حدیث عشره مبشّره را مگر نشنیده اید؟! به راستی که اصحابی کالنجوم! رضوان خدا بر صحابه! 🎬تابعین هم دست کمی از صحابه ندارند! حسن بصری ها و ابراهیم نخعی ها و ابن سیرین ها و زهری ها و... . 🔴ببینید آن درون چه خبر است! ما شالله ما شالله! عجب روایتی دارد! چه رمانی نوشته اند! 🔻تاریخ اسلام در نگاه یک عامّی به حقیقت معنای کلمه تاریخ رشادتها و نورانیتهای صحابه است! محورش صحابه است. مؤلفه ی اصلی این تاریخ صحابه است. اسلام بر دوش صحابه به ما رسیده است. این دقیقا همان چیزی است که در نظام ادراکی یک شیعی مذهب نیست! در شیعه تاریخ بر محور اهل بیت علیهم السلام روایت میشود. بر محور رشادت خود پیامبر صلی الله علیه و آله و بنی هاشم و اهل بیت ایشان و سپس مظلومیت ایشان!🔺 🎬در ذهن یک شیعه عرب بی تمدّنی بود و سپس نور اسلام آمد! در همان ابتدا علی و خدیجه علیهما السلام اسلام آوردند! بنی هاشم به دفاع از حضرت پرداختند! همان علی که مولود کعبه بود! همان علی که سخن وحی را میشنید! همان علی که ... 🎬چه مشکلاتی را پیامبر در هدایت این قوم نادان تحمّل نکرد! تا برخی کم کم اسلام می آوردند! تا اینکه جریان شعب پیش آمد و ابو طالب آن بزرگ مرد و پدر امیر المؤمنین به دفاع جانانه از حضرت پرداخت. 🎬قبل از آن هم خدیجه بزرگ حامی این جریان نورانی بود. تا اینکه کار به مهاجرت رسید و امیر المؤمنین با رشادت خود در بستر حضرت خوابید. 🎬در مدینه نیز حضرت به تنظیم تازه مسلمانان و تبلیغ حقائق اسلام بین آنها پرداخت! همانها که به دلیل رسوب تاریکی های زمان شرک نیاز به تصفیه داشتند 🎬بارها و بارها در جنگها تمحیص شدند و تنها برخی از صحابه ی راستین امتحان خود را تا نهایت پس دادند. همانها که در بدر به طمع در حکم قتل اسیران کافر مقاومت کردن! همانها که احد حضرت را رها کردند! تنگه را به طمع رها کردند! در حنین آنطور کردند! 🎬چه مشکلات عظیمی که مخصوصا به خاطر منافقین در دنیای اسلام رخ نداد! میخواستند شتر حضرت را از دره پایین بیاندازند! گاهی سر تقسیم غنایم با پیامبر اختلاف میکردند! 🎬هر چند در میان صحابه افرادی نیز بودند که به معنای واقعی به حقیقت اسلام پی برده و همواره مورد تأیید و عنایت حضرت بودند! سلمان، ابوذر، مقداد! 🎬تا جریان غدیر پیش آمد و امام علی علیه السلام به خلافت بعد از حضرت منصوب شد! همه با ایشان بیعت کردند. 🎬اما هر چه به زمان رحلت حضرت نزدیکتر میشدیم فتنه ها سنگینتر میشد! جریان تبوک و ترور حضرت! جریان جیش اسامة! جریان قلم و دوات! بغض علی علیه السلام! 🎬رها کردن پیکر حضرت و اختلاف بر سر خلافت! بازگشت حمیتهای جاهلیت! هوا و هوسها و کینه ها و دسیسه ها اثر کرد! خلافت را غصب کردند! حمله به بیت فاطمه و شهید نمودن حضرت! 🎬بیعت اجباری از امیرالمؤمنین و خانه نشین کردن ایشان! مظلومیت صحابه راستین و شهادت ابوذر! گناه های بزرگ و خطاهای خلفا! بریدن سر مالک بن نویره! حدّ جاری نکردن بر فرزند عمر! مفاسد عجیب اقتصادی عثمان! و... 🎬تا اینکه صحابه به خود آمده و دوباره به امیرالمؤمنین بازگشتند! ولی باز هم این تاریکیها آغاز شد! اصلا ای کاش نمی آمدند! قاسطین و ناکثین و مارقین! 🎬عثمانی گری و بنی امیه گری! شهادت حضرت و صلح امام حسن و شهادت فاجعه بار امام حسین علیه السلام! شهادت امام حسین آبروی اسلام خلفا را در میانه ی قرن اوّل برد! در ادامه نیز مظلومیت و مهجوریت اهل بیت علیهم السلام. ⚪رفقا ببینید! دقیقا آن قرنی که در ذهن یک عامّی نورانی ترین عصر تاریخ است در ذهن یک شیعه از جهاتی ظلمانی ترین اعصار تاریخ است. 👈خب حالا ببینید نحوه مباحثه این دو چگونه خواهد بود! وقتی به یک عامّی میگوییم غدیری بود که صحابه آن را قبول نکردند و خلاف کلام حضرت با شخص دیگری بیعت کردند به نظرتان چطوری فکر کند! 👈شبهه در برابر بدیهی است! مگر ممکن است! مگر میشود خورشید تاریک باشد! اصلا اسلام را همینها به ما رسانده اند مگر میشود چنین امر عجیبی رخ داده باشد! اصلا حرفش را هم نزن! اصلا امکان ندارد! 👈حتما ماجرا چیز دیگری بوده! ای بابا چقدر گیر میدهید! کار و زندگی ندارید؟! با شما مگسان تاریخ چه کنیم؟! لا مصب شیطان چقدر هم کارش را خوب بلد است! اه! ببینید مجبورمان میکنید از چه چیزهایی بحث کنیم ها! باشد چیزهایی بوده! گاهی اجتهاد کردند و خطا کردند! دیگر گم شوید و بیشتر با ظلمتتان به جنگ نور نروید! اصلا دیگر ذره ای به حرفهایتان گوش نمیدهیم!
👈این صحابه ای که همه اش فداکاری و دلاوری و نورانیّت داشتند چنین کاری کنند! حقّا که شما عجیبید! بلکه شما دروغگو هستید! نفوذیانی از یهودید که میخواهید عقائد مسلمین و اتّحاد آنها را از میان بردارید! 👈اصلا از بحث با شما رافضیان حالمان به هم میخورد! احساس میکنیم شبهه در برابر بدیهیات میکنید! کارتان شبهه و تشکیک در اعتقادات جمهور مسلمین و شق عصای جماعت است! این چیزهایی که میگویید را اصلا نشنیده ایم! پس این همه فضایل صحابه چه! همه بزرگان اسلام خلاف شما فکر میکردند. ای شرذمه قلیلون از جان اسلام چه میخواهید؟! ⚪خوب دقّت کنید چه میگویم. در فضایی که همه جایش را صحابه و نورانیت و رشادتهای آنها پر کرده است مگر میشود گفت ارتدادی رخ داده است! به قول عطّار نیشابوری: کی روا داری که اصحاب رسول مرد ناحق را کنند از جان قبول! ✔میدانید چرا برای شیعه از آن طرف این امر به راحتی قابل قبول بلکه کاملا مورد انتظار است؟ چون صحابه فضای ذهنیمان را پر نکرده اند. در ذهن ما یک پیامبر است و یک اهل بیت و یک صحابه راستین و دیگر مسلمین ضعیفی که خاکستری بوده و بازیچه ی منافقین قرار گرفتند. در چنین فضایی به راحتی میتوان سخن از ارتداد گفت. هیچ استبعادی هم ندارد. 🔵اما چه باید کرد؟! روشن است که این حرفها ربطی به شکاکیت نداشت. تبیین حقیقتی از عجایب عالم انسانی بود. تأکید بر این بود که اگر تصدیقات در ذهن انسان آثار دارد نظام تصدیقات و مؤلفه های کلان حاکم بر توجّهات هم همینطور است. اینها را هم باید دید و برایش فکری کرد. مؤلّفه های اساسی اش را دید و سعی نمود اگر منطبق بر واقع نیست با تکیه بر مسلّمات و محکمات تاریخی آنها را متزلزل کرد! نظام ذهنی اش را در هم کوبید! به ریشه زد! 👈نمیگویم از سندها و دلالتها بحث نکنیم. ولی چندان امیدی به جلو رفتن بحث نداشته باشیم! جدل با آنها فایده ندارد! 👈ببینید چقدر مطلب ریشه دار است که حتّی روایت ائمه اثنی عشر را که هم صحیح بخاری و هم صحیح مسلم نقل کرده اند اصلا حتّی حاضر نیستند یک درصد احتمال بدهند دلالت بر کلام شیعه امامی میکند! دیگر از این واضحتر و محسوستر چه میشد گفت؟! 👈با اینها باید بحث را روی خود صحابه برد! حتّی روی خلفا هم نبرد! روی بحثهای عقلی و عقیدتی هم چندان نبرد! هر چند شاید به شکل خاص برای برخی جواب دهد ولی اصلا کلّیت ندارد. 👈روی صحابه و سپس روی جریان شناسی صحابه و طبقه بندی کردن آنها و ذکر مشکلات حضرت با آنها و سپس در زمینه اهل بیت علیهم السلام سخن گفت. ریشه آنجاست. باید کم کم نشانشان داد امام علی و سپس اهل بیت قطعا این تاریخ را قبول نداشتند. حدیث ثقلین را برایشان زنده کرد. ⚪باید سعی کرد به مرور روایت ذهنیشان از تاریخ اسلام را تغییر داد. یک سری امور را در ذهنشان ایجاد کرد و برجسته سازی نمود و برخی امور را حذف کرد و یا وزنش را کم کرد. 👈نباید انتظار داشت زود آنها قانع شوند. باید آنها را درک کرد که چقدر سخت است از نظام فکریشان خارج شوند. چیزی مانند تولّدی دوباره است. دنیایشان باید تغییر کند. 👈باید تحمّل نمود. گمان نکنیم که لزوما آدمهای بی انصاف و بد ذاتی هستند! حرص و جوش الکی نخوریم. به مبارزه با مقدّسات و نوامیس ذهنیشان نرویم. از خلفا بد نگوییم. بلکه سعی کنیم به تدریج تصوّرشان را تغییر دهیم. 👈معلومات جدیدی به آنها بدهیم. مخصوصا از روی مهمترین آثارشان که صحیحین است. آنها را درست چینش کنیم. محترمانه به آنها اجازه ی فکر دهیم. خیلی باید روانشناسانه رفتار کرد. باید دستشان را پدرانه گرفت تا از این فتنه های تاریخ که شبیه پاره های شب ظلمانی است بیرون بیایند! 👈شاید سختترین جایش عبور از این حجم جعلیات لفظی و معنوی در مدح صحابه به شکل عام و خاص باشد! از این عشره مبشره ها! ⚪این ارتداد و بازگشت را باید بتوانیم طوری حضوری و وجدانی تصویر کنیم که تعجّبها زائل شود. طوری که گویا امری طبیعی رخ داده است. ما هم در آن شرایط پر فتنه بودیم معلوم نبود بهتر رفتار کنیم. 👈بنده در جایی به شکل تفصیلی سعی در زدودن استبعاد ارتداد صحابه با انواع و اقسام بیانات نموده ام. اینکه تعجّب زائل شود. 👈ما وقتی تاریخ لاغر یا غیر واقعی یا رمانتیکی در ذهنمان روایت کنیم این جاها کار دستمان میدهد. ✔البته این بحث عمدتا ناظر به جمهور اهل ملل بود. تبین علت استضعافشان بود. ولو در ظاهر عالم هم باشند. ناظر به رؤوس فتنه و آنهایی که عالمانه و متکبرانه و عامدانه در برابر حق از روی حسد و عناد استکبار ورزیدند نبود. ناظر به تبیین علل انحراف امت هم نبود. آن بحث دیگری است. ✋حالا بحث از اینکه دقیقا برای فرو ریختن نظام ذهنی یک شخص باید چه کرد و از کجا شروع کرد و چگونه بحث را جلو برد و... باید بحث مستقلّی گفت. فعلا مقصودم بیان ضرورت آن بود. اینکه چرا امری روشن مانند واقعه غدیر مورد قبول عامه قرار نمیگیرد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۲) «تفاوت عصر قدیم و جدید» 🔵مهمانی رفته بودم. سرها همه در موبایلها بود! ولی آنهایی که قدیمیتر بودند گویا طوری دیگر بودند. ✅دیدم جدیدی ها خیلی مشتاق شنیدن اطلاعات جدید و تبادل آنها و فهم تغییرات و امور جزئی بودند. ولی قدیمی ها دیدم مشتاق شنیدن پندها و حکمتها و بینشهای کلّی هستند. 💡به ذهنم خطور کرد که این خودش یکی از تفاوتهای مهم دنیای قدیم و جدید است. 🔻زمان قدیم عصر سکونها و آرامشها و پندها و حکمتها و ارتباطات محدود بود و زمان جدید عصر تغییر و اضطراب و اطّلاعات و ارتباطات گسترده است🔺 👈سابقا در بذل خاطر شماره ۲۹ یکی دیگر از تفاوتهای انسان قدیم و جدید را گفته بودم. 🔸«تفاوت عصر حکمتها با عصر اطلاعات»🔸 در زمینه تفاوت دنیای قدیم و جدید خیلی حرفها میشود زد. فعلا همان که گفتم را برجسته میکنم. حرف این است که: 🔻عصر قدیم عصر حکمتهای کلّی بود و عصر جدید عصر اطلاعات جزئی است!🔺 ✔به نظرم این ها هم ریشه در آن دارد که در عصر قدیم انسان خود را مقهور اراده ای قاهر در نحوه ی وجود و تعاملش با عالم میدید که این اراده قاهر یا خداوند بود و یا طبیعت. در هر حال اندیشه ی متافیزیکی قوی ای داشت. در قدیم انسان باید در هر حال معمولا رضا به داده میداد. اینجا بود که مهیای گوش فرا دادن و فراگرفتن حکمتها میشد. ✔ولی در عصر نوین انسان گویا ولو به شکل ناخودآگاه به این باور رسیده که قاهر بر عالم است و میتواند عالم را منطبق بر رضایت خود تغییر دهد. از همین جهت مشتاق بحث از جزئیّات شده است. اگر الآن نمیتواند در آینده خواهد توانست. لذا آینده برای انسان جدید زیباست.
🔻انسان قدیم نوعی تواضع نسبت به عالم داشته و به دنبال آن نوعی آرامش برخاسته از انطباق و پذیرش را تجربه میکرد. ولی بشر جدید نوعی تکبر و غرور نسبت به عالم داشته و به دنبال آن نوعی اضطراب برخاسته از تلاش برای تغییر عالم و عدم تطبیق آن با رضایتش را تجربه میکند🔺 👈از همینجاست که متوجّه میشویم چرا وقتی در دنیای قدیم میرویم انسانها ورای آن جزئیات مشترک و مقولات واحد بین انسان در همه ی اعصار عمدتا توجّه به حکمتها داشته اند. 👈یعنی توجّه به امور کلّی و عمیقی که نسبت آنها را با خودشان و پیامد رفتارشان و آخرتشان و خدایشان روشن میکرد. 👈عمق بینی و عاقبت بینی خاصی داشتند. پختگی خاصی داشتند. عاقل بودند. به دلیل پنجره ی فلسفی خاصی که از آن به هستی مینگریستند خود را آماده ی تغییر و انطباق نموده و با کمال میل به دنبال فهم آغاز و پایان و خالق خود بودند. 👈اینها شرایط لازم برای ظهور عصر حکمتها است. عصری که مردم با آن رشد میکنند و هر چه بزرگتر میشوند آب دیده تر و مفیدتر و پختته تر میشوند. 👈افرادی میشوند که در کهن سالی نیز میتوانند مرجعی برای مشورت باشند. بازنشستگی وجودی ندارند. به همین مناسبت بحران هویّت پیدا نمیکردند. 🔹ولی در دنیای جدید انسانها عمدتا متوجّه اطلاعات جزئی هستند. یعنی توجّه به امور مختلف عالم و نسبت ما با زوایای عالم طبیعت و تغییرات رخ داده در آن! از همین رو از بسیاری از مقولات مربوط به خود غافل شده و به اصطلاح حکمت و عاقبت بینی ندارند. 👈هر چند ممکن است پر اطلاع باشند ولی عاقل نیستند! آدمی وقتی با آنها مینشیند احساس میکند پخته نیستند! رشد وجودی ندارند. سطحی هستند. بچه هستند! عاقبت بین نیستند. 👈آدم احساس میکند با گذشت سالهای سال از زندگیشان چندان از زندگی درس نگرفته اند. هنوز مانند جوانان خام بوده و چندان نمیتوان از آنان برای مشورت استفاده نمود. ⚪اینها ریشه در آن دارد که در پنجره ی فلسفی که با آن به عالم مینگرند طوری هستند که چندان آماده تغییر و انطباق نیستند. خود محورند. میخواهند عالم را بر اساس امیال خود منطبق کنند. 👈وقتی چنین است بازار پند و عاقبت بینی و حکمت کساد میشود. بازاری که با نگاه به گذشته و تجارب گذشته و عظمت آن رونق دارد برخلاف دنیای جدید که مدام نظرگاهش به آینده و عظمت آن است. 🔹آری عصر نوین عصر اطلاعات است و نه معرفتها! معرفتها یا همان باورهای صادق موجّه اساسا در فضای فرهیختگانی و دانشمندان بوده است. به دلیل صعوبت و تخصّص نهفته در آن نه در قدیم و نه در جدید در سطح عمومی طبیعتا مطرح نمیشده است. 👈یک نکته مهم این است که گردش اطلاعات و عصر اطّلاعات را در عصر نوین به معنای عصر معرفت نگیریم! خیر! 👈اتّفاقا مشکل عمده فضای مجازی در همین است که گفتمان معرفتی ندارد. طبیعی هم هست. لذا شما با انبوهی اطلاعات حلّاجی نشده و غیر نظام مند مواجه هستید. 👈همین کثرت اطّلاعات بدون قدرت تحلیل و سواد رسانه فضلا از توان تحلیل معرفتی باعث آسیبهای زیادی در زمان ما و توهّم معرفت شده است. 👈مایکل پاتریک لینچ کتابی نگاشته به نام (اینترنت ما: اطلاعات زیاد و فهم کم در عصر کلان داده ها) و در جایی از آن میگوید: 📖تکنولوژی اطلاعات با همه کاربری های هیجان انگیزشان این حقیقت ساده اما مهم را پنهان میکنند که دانشِ بیشتر لزوما به فهمِ بیشتر منجر نمیشود. 🔸«تفاوت عصر ارتباطات محدود با عصر ارتباطات گسترده» 🔸 نکته ی دیگر در تفاوت دنیای قدیم و جدید در آن است که عصر قدیم عصر ارتباطات محدود بود و عصر جدید عصر ارتباطات وسیع! این خودش خیلی مهم است. 🔹در قدیم ویژگی اجتماعی بودن انسان معمولا در دایره ی محدودی رقم میخورد. همین باعث میشد دایره تجربیات و داد و ستدهای فرهنگی بسیار محدود باشد. 👈ولی در عصر نوین با رشد تکنولوژی و ارتباطات و اخیرا فضای مجازی ارتباطات به شکل غریبی تغییر کرده است. همین امر به خودی خود نوید دنیای دیگری میدهد. 👈دیگر تنها به دو همسایه در یک روستا که با هم ارتباط دارند مواجه نیستیم. با یک نفر که با کلّ جهان میتواند ارتباط داشته باشد مواجهیم. 🔻این نوع وجود و هستی انسان که خصلت «هستن با دیگران» بوده با توجّه به تغییرات گسترده در این «دیگران» انسانها را با هستیهای نوینی مواجه میکند🔺 👈این خودش زمینه را برای ظهور ابر فرهنگها و ابر تمدّنها مهیّا میکند. بحث از زوایای عصر ارتباطات خودش میتواند موضوع مستقلّ و بسیار مهم و دارای ابعاد مختلفی باشد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۳) «خاطرات مهم تاج الملوک در مورد ملاقات استالین با محمد رضا پهلوی» 🔵دیروز شاهد ملاقات اردوغان رئیس جمهور ترکیه یا به تعبیر قدیمیها سلطان عثمانی و پوتین رئیس جمهور روسیه یا به تعبیر قدیمیها تزار روسها و رئیس جمهور شوروی با آقا بودیم. 👈در همان اتاق ساده ولی پر معنا که مزیّن به عکس آن پیر عارفمان و آن امام مجاهدمان بود. 👈رفقا متن صحبتهای آقا با این دو را دقیق مطالعه کنید. چه مقتدر و عزّتمندانه! چه حکیمانه! چه با بصیرت! 👈چقدر مهمانان با احترام و با اهمیت حرفهای ایشان را دنبال میکنند. چه رهنمودهای مهمی به پوتین در مورد مبارزه با استکبار و صهیونیسم و دلگرمی در جنگ اوکراین و مبارزه با ناتو نمودند. 🔹باور کنید مبالغه نمیکنم و از باب حزب الله بازی نیست. میدانم که امثال پوتین روی این دلگرمی ها و این نظر آقا حساب باز میکنند. 👈آنها که در عالم سیاست و آن هم در آن قلّه هستند آدم شناس هستند. جنس آدمها را خوب میدانند. میفهمند اینها از تبار دیگری هستند. 👈اهل مکر و دغل و گزافه گویی و تملّق نیستند. بصیرتی دیگر دارند. زلال و پاکند. برای پلشتیهای وادی قدرت خود را آلوده نمیکنند. 🔸اصلا اینها که در این زمان اینگونه در برابر غرب موضع میگیرند بعید نیست با الگوبرداری از ایران باشد. ایران ابهت نظام استکبار را شکسته است. به ملّتها انگیزه ی استقلال و مبارزه داده است. جرأت داده است.
🔴چند سال پیش خاطرات تاج الملوک همسر رضا خان و مادر محمد رضا پهلوی را میخواندم. یکی از مصادر مستند و دست اوّل در زمینه جریان کنفرانس تهران همین خاطرات است. 👈اواخر جنگ جهانی دوّم در سال ۱۹۴۳ و در آذر ۱۳۲۲ زمانی که ورق جنگ به زیان آلمانها برگشته بود ناگهان و بدون قرار قبلی روزولت، چرچیل و استالین، رهبران آمریکا و بریتانیا و شوروی بدون این که دولت ایران خبر داشته باشد، برای برگزاری کنفرانس تهران به ایران سفر کرده و در سفارت روسیه نشست برقرار کردند! 👈اصلا ایران مطّلع نبود! عجب! چندی قبل از آن هم با آن فلاکت رضا شاه را برکنار کرده و جوان خامی را به جای او نشانده بوده و عملا شمال و جنوب ایران در اشغال متّفقین قرار گرفته بود. هنوز رضاخان زنده و در تبعید بود! سال بعدش مرد! 👈هدف این کنفرانس نیز ترسیم صحنه نبرد نهایی با آلمانها و برنامه ریزی اوّلیه برای چهره ی جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود! 🔹از عجایب روزگارمان در عصر پهلوی آنکه هیچکدام از این سه تن حاضر نشدند بعد از آن توهین اوّلیه به دیدار محمّد رضا شاه بروند! فقط استالین حاضر شد آن هم بعد از دریافت ظاهرا هدیه گزاف و وساطت برخی به کاخ مرمر محمد رضا برود و آن هم با تشریفات ویژه! 👈در همین دیدار محدود مادر شاه خاطراتی از حرفهایی که استالین به محمد رضا شاه زده را بیان کرده که به نظرم خیلی قابل توجّه است. هم در توصیه های دقیق استالین و هم در خامی و خواری پادشاه ایران! 👈وی در جایی از این خاطرات میگوید: 📖«ما از این حرفهای استالین خیلی رنجیده خاطر شدیم اما در آن وضعیت نمیتوانستیم اعتراضی بکنیم. البته رؤسای ممالک آمریکا و انگلستان به ملاقات محمد رضا نیامدند و توهین آنها بزرگتر از حرفهای سرد استالین بود. محمد رضا گفت: 📖او را آدم صادق و راستگویی یافتم. روزولت و چرچیل درست برعکس این آدم هستند و فقط مرا نگاه میکردند و لبخند میزدند. از سکوت آن دو نفر بیشتر از حرفهای استالین ناراحت شدم». 👈در هر حال بخشی از گزارش آمدن استالین به کاخ مرمر و صرف عصرانه با محمد رضا شاه و توصیه هایی که به او داشت را تاج الملوک به یادگار گذاشته است؛ 👈مثلا در قسمتی استالین میگوید اصالتا ایرانی است و در گرجستان بوده است و نام واقعی اش یوسف یوسف زاده است. 👈استالین از محمد رضا شاه میپرسد آیا روسی بلدی حرف بزنی؟ محمد رضا شاه نیز میگوید نه ولی انگلیسی، فرانسه و آلمانی بلدم!!! استالین خندید و گفت: 📖«شما ممکن است که زبان امپریالیست را یاد بگیرید ولی هرگز نمیتوانید نقشه های آنان را بفهمید» 👈در ادامه استالین به محمد رضا شاه میگوید این جنگ جهانی دوّم اساسا جنگ بین امپریالیسم است؛ ربطی به شماها ندارد! 👈منظور او از امپریالیسم آمریکا و انگلیس و آلمان و اروپاییها بود و میگفت که جنگ جهانی دوم یک جنگ میان امپریالیسم ها بر سر تقسیم غنائم و مناطق نفوذ است که پای اتحاد شوروی را ناخواسته به این جنگ کشیده اند. 👈محمد رضا شاه در اینجا از استالین نظرش را در مورد ایران میپرسد که آیا روسیه ایران را که در هر حال رابطه خوبی با آن امپریالیستی که استالین مینامد دارد را دشمن خود میداند؟! 👈اینجا استالین در سخنان مهمی میگوید: 📖«دولت شوروی به واسطه ی مسلک خود حامی ملتهای تحت استعار و سلطه ی امپریالیسم ها است و به طور کلی با حکومتهای فردی مخالف است اما در امور داخلی دخالت نمیکند و امیدوار است خود مردم این کشورها حقوق از دست رفته خود را استیفا نمایند. 📖امپریالیسم ها تا روزی که یک قطره نفت در ایران و خاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند کرد و اتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیستها وارد جنگ شود. بنابراین با حکومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد کرد» 👈در ادامه استالین به نقل تاج الملوک یک سلسله نصایحی به محمد رضا شاه میکند که در اینجا اشاره میکنم: 📖«فئودالیسم یک سیستم قرون وسطایی است و شاه جوان ایران اگر میخواهد موفق شود باید کشاورزان را از دست استثمارگران نجات دهد و زمینها را به آنها بدهد» 👈و همینطور میگوید: 📖«نباید به حمایت امپریالیسم مطمئن باشد زیرا آنها همانطور که رضا شاه را از مملکت بیرون انداختند اگر منافعشان به خطر بیفتد او را هم از کشور بیرون خواهند انداخت» 👈و همینطور: 📖«شاه جوان بهتر است در اولین فرصت مناسب حکومت را به مردم واگذار کند و بساط سلطنت را که یک سیستم قرون وسطایی است جمع آوری نماید» 👈و همینطور: 📖«به هر حال مردم بساط سلطنت را جمع آوری خواهند کرد و اگر او خود در برچیدن سلطنت پیش قدم شود نام نیکی از خود در تاریخ به یادگار خواهد گذاشت» 👈و همینطور در قسمت دیگر بعد از دیدن تابلوی کمال الملک به شاه اعتراض کرد که چرا از روی خودخواهی اینها را در این کاخ محبوس کرده ای و مردم را از دیدن اینها محروم نموده ای.
⚪رفقا اینها گوشه هایی از مکالمات استالین با محمد رضا شاه در حدود ۸۰ سال پیش است. حالا اینها را مقایسه کنید با نامه امام خمینی به گورباچف و همینطور سخنان مقام معظم رهبری با پوتین! 👈تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل! آیا اینها را نباید دید! آیا نباید از این همه عزّت لذّت برد! نباید اینها را شکر گفت و حمد خدا را بر زبانها جاری نمود؟! 🔹یکی از مشکلات انقلاب ما این بود که در شعارهای اساسی خود جامع نبود. شاید هم توجیهاتی داشتند. ولی در هر حال دورخیز کلان این انقلاب استقلال و عزّت سیاسی و مبارزه با طاغوت و استکبار و سیاستهای ضدّ ملّی و ضدّ اسلامی بود. در اینها هم موفق ظاهر شد. 👈درد این انقلاب چندان درد اقتصاد و فساد اداری و... نبود. لذا این عرصه ها بعد از انقلاب نیز دچار تحوّل اساسی نشد. 👈ولی انصافا انقلاب ما در بحث استقلال و سیاست خارجی و بعد بین المللی و عزّت و نظام حاکم یک الگوی بزرگ جهانی است. الگوی بزرگ، جذّاب و نورانی برای آزادگان عالم. 👈همین است که اینقدر دشمن پیدا کرده است. ورای طمعهای مادی استعمار، حسادت و رقابت غرب را برانگیخته و حکام مرتجع منطقه را از بیم تکثیر عطر دل انگیزش به دشمنان ظاهری و باطنی این انقلاب نورانی تبدیل کرده است: حسدوا الفتی اذ لم ینالوا سعیه فالقوم اعداء له و خصوم 👈مشکل ما با غالب این حکام منطقه نیز حل نمیشود. زیرا نظام سیاسی ایران اساسا ماهیتش ماهیت نظامهای سیاسی دیگر را در دیدگان مردمشان با خطر مواجه میکند. برای این هم درمانی نیست. 👈پیام انقلاب ایرانیان چه بخواهند یا نخواهند مشروعیت دیگر حکومتها را زیر سوال میبرد. لذا از هر تلاشی برای به شکست کشاندن این الگو دریغ نخواهند کرد. 🔻نظام ایران مانند آینه ای است که زشتیشان را نشان میدهد. لذا از آن دل خوشی ندارند🔺 👈اگر در عرصه های اقتصادی و اداری و... مشکلاتمان زیاد است و آنگونه که انتظار میرود موفّق نبوده ایم ولی در عرصه ی سیاست و مبارزه و کسب استقلال واقعا موفّق بوده ایم. 👈این کم چیزی نیست. دستاورد بسیار بسیار مهمی است. مخصوصا برای روحیه ی عزّتمند ایرانی با آن تاریخ شکوهمندش یک نیاز حیاتی است.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۴) «آیا حجاب شاخص میزان دینداری جامعه است؟» «زوال معنای کرامت از حجاب با تبلیغات مدرن» 🔵مدتهاست که خیلی کمتر از منزل بیرون می آیم. اگر هم بیایم داخل ماشین میایم و برمیگردم. دیروز برای خرید پارچه لباس به بازار آمدم! انصافا وضع حجاب تنزل کرده است. تامّل برانگیز است. به سادگی شیطان میتواند بسیاری را به یأس بکشاند! 👈آری یکی از مهمترین شبهات روز در زمینه جامعه ی دینی گسترش نگران کننده ی بد حجابی در جامعه است. وضعیت به جایی رسیده که اخیرا زمزمه هایی برای آزادی حجاب هم شنیده میشود. ✔آیا اینها به معنای ضعف دینداری ایرانیان نیست؟ آیا این به معنای زوال تدریجی حکومت دینی حاکم بر ایران نیست؟! حکومتی که مشروعیت خود را از مبانی دینی میگیرد. ⚪پاسخ به این مسأله از آن جهت اهمیت دارد که همواره حجاب به عنوان دستوری صرفا دینی در اذهان خود را نشان داده است. از همین روست که مخصوصا با توجّه به محسوس بودن آن به مهمترین شاخص میزان دینداری برای بسیاری در عصر کنونی تبدیل شده است. 👈به عقیده ی بسیاری همین نگریستن به وضعیت جامعه از حیث حجاب و تحوّلات سنگین آن در دهه های اخیر نشانگر ضعف دینداری در جامعه ی ماست. 🔻بر اساس چنین تلقّی ای بسیاری از مؤمنین به تدریج در روان خود احساس شکست نموده و صحنه ی میدان نبرد بین حقّ و باطل را لزوما به نفع جریان باطل و شکست جریان حق تحلیل میکنند؛ بر اساس چنین تلقّی همچنین بسیاری از بد حجابان نیز در روان خود احساس رانده شدن از دین میکنند!🔺 🔹بحث از شاخص قرار دادن حجاب به عنوان شاخص دینداری بحث بسیار مهم و تأثیر گذاری است.
👈شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید چرا بین این همه شرایع دینی عمدتا حجاب اینقدر جدّی باقی مانده است. 👈حتّی نماز، روزه، حجّ، زکات و ولایتمداری نیز رواجش شاید به درجه ی شیوع مقبولیت حجاب و شدت التزام به آن در تاریخ نرسیده باشد! 👈اموری مانند دروغ، غیبت، ظلم و حتّی شرب خمر و بد دینی و... همواره وجود داشته ولی مشکل بد حجابی و بی حجابی گویا هیچ گاه به صورت کنونی مطرح نبوده است. ✅اگر عامل شیوع حجاب صرفا اغراض دینی است چطور در این مورد به شکل خاصّ اینقدر جدّیت به خرج داده اند؟! ✅اینجاست که مقداری نسبت به عوامل شیوع پدیده ی حجاب مشکوک میشویم. نکند پای عوامل دیگری در شیوع حجاب بین مسلمین و مخصوصا جامعه ی ما مطرح بوده است. ✅عواملی که لزوما به دین هم تکیه نکرده و از همین رو شاخص بودن حجاب را برای تعیین درجه ی دینداری جامعه از میان میبرد. ✅نکند آن عوامل دیگر خود به عواملی از میان رفته و این مشکلات بد حجابی ناشی از نابودی تدریجی آن عوامل است نه کم شدن انگیزه های دینی! خوب به این جای بحث دقّت بفرمایید. 🔸«پیترو دلاواله و تحلیل حجاب ایرانیان»🔸 پارسال سفرنامه پیترو دلاواله جهانگرد معروف ایتالیایی م۱۶۵۲ را خواندم. بسیار خواندنی است. یک دوره تاریخ زنده ی عثمانی و ایران را در دوران شاه عبّاس روایت کرده است. 👈مطالعه سفرنامه ها همواره برایم جذّاب بوده است. تاریخ را از منظری و برشی روایت میکنند که بسیار زنده است. واقعی است. اوّل شخص است. سفرنامه ی ابن بطوطه را هم حتما بخوانید. 👈دلاواله در بغداد با زنی مسیحی ازدواج میکند و با یکدیگر به ایران آمده و مدّتی در خدمت شاه عبّاس بود و در بازگشت همسرش به دلیل بیماری از دنیا میرود. 👈دلاواله یک شخص فرهیخته و اهل تأمّل است و از این جهت نکات و تحلیلهای جالبی در سفرنامه ی او یافت میشود. 🔴در قسمتی از این سفرنامه وقتی در سال ۱۶۱۷ وقتی میخواهد از اصفهان به سمت شاه عباس كه به گرجستان لشکر كشيده ملحق شود تحلیل جالبی در زمینه حجاب مشرق زمین بیان میکند. از دید خودش یک کشفی کرده که به تازگی آن را دریافته است. 👈دلاواله روزی وقتی ایران بود به همسرش به نام معانی گفت چرا از مردان در اینجا رو میگیری؟! تو که مانند من مسیحی هستی و این حکم برای مسلمین است. 👈دلاواله میگوید دیدم همسرم که اهل بغداد بود از حرف من عصبانی شد! به دلاواله گفت چرا میگویی اینجا رو میگیرم؟! مگر جای دیگری دیدی که رو نگیرم که میگویی چرا اینجا روی میگیری؟! 👈و بعد که متوجه تعجب شوهرش میشود میگوید وقتی به ایتالیا رفتیم به خواست تو رفتار میکنم ولی اینجا من آداب را بهتر میدانم و او نیز متقاعد میشود. 🔹اما کشف بزرگ دلاواله چه بود؟! این بود که اساسا فهمید دستور حجاب در اینجا چندان به خاطر دین نیست! این فرضیه به ذهن دلاواله خطور میکند که اساسا: 🔻شیوع حجاب در اینجا به دلیل آن است که حجاب میان زنان در اینجا نشانه ی کرامت و عزّت و بزرگی است! معنایی دیگر دارد! امری که در غرب به این شکل وجود ندارد🔺 👈بعد شروع میکند برای این فرضیه استدلالهایی بیان میکند. میگوید در متون تاریخی که از یونانیان و رومیان هم برجای مانده اگر مطالعه کنید همواره زنان ایرانی را محجّبه معرفی کرده اند. 👈حتّی وقتی پادشاه اشکانی در آن واقعه ی مشهور با همسرش به روم آمد بر اساس گزارش مورّخین زنش حجاب داشت. در کتیبه ها نیز زنان ایرانی محجبه ترسیم شده اند. 👈از اینجا نتیجه میگیرد که قدمت حجاب در اینجا بیش از قدمت اسلام است! 👈در ادامه دلاواله استدلال میکند به کاری که زنان ایرانی و شرقی که دیده در مهمانی ها انجام میدهند! 👈به گزارش او زنها در بین عامه مطلقا حجاب دارند و حتّی روبند دارند ولی در مهمانی ها در جلوی شخصی که خیلی گرامی باشد و از بزرگ زادگان باشد رو بند خود را باز میکنند. 👈آن هم به این نشانه و معنا که برای او احترام خیلی زیادی قائلند ولی نه از این باب که محرم او شده اند بلکه از این جهت که این شخص لیاقت دیدن چهره ی این زن را دارد! 🔻یعنی اساسا حجاب و رو بند و پوشیدگی نشانه ی کرامت زن بوده است. اینکه هر کسی لیاقت دیدن زیبایی او را ندارد. او بزرگتر از آن است که دیگران به سادگی زیبایی او را ببینند!🔺 👈دلاواله در ادامه استدلال میکند که این امر لزوما به دلیل عفّت زنان ایرانی نیست. 👈همینطور لزوما به دلیل شدّت التزام دینی آنها نیست. چطور چنین باشد در حالیکه مثلا در همدان میبیند مردم به شکل علنی و به سادگی در همه جا شرب خمر میکنند! 👈همینطور به دلیل حسادت شوهرانشان هم نیست. 👈همینطور به دلیل شدّت حیای آنها هم نیست. 👈بلکه به تعبیر دلاواله دلیل عمده ی حجاب در اینجا «تکبّر» زنان است! حجاب را نشانه ی شخصیت خود میدانند.
👈حجاب اینجا چنین معنایی را پیدا کرده است. ننگ بزرگی است که دیگران زیبایی آنها را به راحتی ببینند! گویا کرامتشان و بزرگیشان لکّه دار شده است؛ 🔻شاید در راستای تایید همین معنا بود که در شریعت اسلامی حجاب بر کنیزان واجب نشده است. گویا با این تشریع معنادار میخ این معنای نشانه ای که بی حجابی نشانه ی پستی اجتماعی است کوبیده شده است🔺 ✅دلاواله از این امر به عنوان غرور و تکبّر یاد میکند. شاید کرامت بهتر باشد. یک لذت برتر از لذت خودنمایی! در خودش نوعی دیگر از خودنمایی مخفی دارد. ✔️دلاواله در بین نظریاتی که در باب حجاب مطرح است عمدتا نظریه تکبّر و حجاب را قبول میکند. نه عفاف و حجاب و نه حیا و حجاب و نه ایمان و حجاب و نه حسادت و حجاب و نه ... . 👈یک نشانه شناسی دقیقی از خود بروز داده است. تحلیل بسیار جدّی و بسیار مهمی را ارائه کرده است. البته قطعا دستور دینی در چنین بستر مهیایی میتواند اثر مهمی گذاشته و بر شکل و عمق این فرهنگ موجود اثر بگذارد. 🔹نتیجه ی این تحلیل میدانید چیست؟! این است که اساسا حجاب را نباید شاخص خوبی برای دینداری در نظر گرفت. آنچه در زمینه بد حجابی و بی حجابی رخ داده است چندان کاشف از ضعیف شدن دینداری نیست! بلکه کاشف از زوال معانی مستور در رعایت حجاب است که از میان رفته است. ⚪️به مرور معنای نشانه ای حجاب را از آن گرفته اند. دیگر حجاب نشان دهنده ی کرامت زن و تکبّر او و ارزش مند بودن او و مانند آن نیست. 👈این هم به دلیل گسترش فرهنگ غربی و تبلیغات شوم در این زمینه است. آن معنای قوی نشانه ای را از آن گرفته اند. 👈به جای آن معنای ارائه زیبایی برای کسب کرامت در جامعه را جایگزین کرده اند!. تکبّری ناشی از نشان دادن زیبایی های خود به دیگران به منظور نشان دادن عظمتشان! ✋به شدت روی این کار کرده اند که مردان با دیدن زیبایی زنان نه تنها نسبت به آنها احساس کالا بودن ندارند بلکه برایشان تحسین بر انگیزتر و احترام آور تر هستند!!! 👈چیزی که قبلا دقیقا معنای دیگری داشت. قبلا این حسّ قوی میل به زیبایی و تبرّج زنان تحت لذت قویتر کرامت و بزرگی معنایی ذیل حجاب یافته بود. 👈او بزرگتر از آن است که هر کسی لایق دیدار زیبایی های او شود! ولی حالا معنایش را عوض کرده اند. او آنقدر زیباست که همه باید بفهمند و به عظمت او واقف شوند! 👈این یعنی حجاب در قدیم لزوما مبتنی بر فرهنگ دینی نبوده و مبتنی بر فرهنگ عفاف هم لزوما نبوده بلکه مبتنی بر فرهنگ کرامت بوده است؛ 👈ولی امروزه کرامت و معنای آن را عوض کردند که در بی حجابی است و بی حجابی و خودنمایی شخصیت میدهد و زن چیزی جز همین زینتها برای چشم همگان نیست. انصافا خیلی دسیسه ی شومی است. فریب بزرگ! 🔻اگر قدیم از زنی میخواستیم زینت خود را در جامعه آشکار کند در روان نیمه خودآگاه فرهنگی اش میگفت مگر من بی هویت و بی شخصیتم که هر کسی لیاقت دیدنم را داشته باشد؟! مگر من مانند کنیزانم؟! دیگران در مورد من چه فکر خواهند کرد؟! من باید مانند درّی در میان صدف مستور باشم. ولی امروزه اگر از زنی بخواهیم حجاب داشته باشد میگوید مگر من أمّل و زشتم که زیباییهایم را پنهان کنم؟! دیگران در مورد من چه فکر خواهند کرد؟! مشکل عمده ی حجاب در زمان ما دقیقا در تحول این معنا است. چندان ربطی به دین ندارد🔺 ✋رفقا برای این باید فکری کرد. باید این فرهنگ شوم را تغییر داد. باید میل به زیبایی زنان را جهت مناسب داد. 🔻باید به آنها فهماند بی حجابی به ضرر آنهاست. باید به آنها فهماند بر خلاف گمانشان مردها معمولا نمیتوانند بین زیبایی و جذابیت جنسی زن تفکیک کنند. مساله بی حجابی در واقع مساله ی فریبی بزرگ و سازمان یافته علیه زنان است🔺 ✅از همینجاست که ممکن است با یافتن شاخصهای واقعی دینداری ادّعای افزایش سطح باورهای دینی را با وجود گسترش بد حجابی و بی حجابی لزوما گزافه گویی ندانست. ✅از همینجاست که تعجّبمان از ظهور پدیده های دینی بزرگ در جامعه ی کنونی با وجود گسترش بد حجابی مانند اربعین و اجتماع غدیر و مانند آن زائل میشود. ✅از همینجاست که باید مراقب بود شیوع بد حجابی باعث رانده شدن روانی اینها از جامعه ی دینی نشود. همانطور که شیوع دیگر گناهها در روان آنها به معنای دور شدن از دین معنا معنا نمیشد. 👈نباید طوری به جامعه القاء نمود که بد حجابی مساوی بیرون رفتن از دین است. باید بلوغ دیگری به بحث داد. باید صحنه ی مبارزه را دقیقتر مشخّص کرد. 👈در شماره ی دیگری مقداری در زمینه حجاب سخن خواهم گفت ...
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۵) «این صداهای مزاحم را قطع کنید!» «معنای تقرّب و غفلت» 🔵خسته بودم و دراز کشیدم. بچه ها کارتن نگاه میکردند. صدایش زیاد بود. تا میخواستم بخوابم صدای این کارتن نمیگذاشت. مدام ذهنم را دعوت به توجّه کردن به مضامینش مینمود. ورای دلالتهایش خودش هم باعث سر درد میشد. بالش را به گوشم فشار میدادم ولی فایده ای نداشت. حالتم این بود که: 😔ای صداهای مزاحم و ای دلالتهای چون خروس نا بجا اندکی خاموش شوید تا آرامش پیدا کرده و بخوابم! 💡ولی فایده ای نداشت. اینجا به ذهنم مطلبی خطور کرد! این دیدنی ها و شنیدنی ها و بوییدنی ها و حتّی این تخیّلات و توهّمات ذهنی و دل مشغولی ها نیز کارشان چیزی شبیه صدای این تلویزیون است. نمیگذارند آرام شویم. 🔹منتها خبر نداریم! گمان میکنیم خیلی هوشیاریم! ولی گویا یک حسّ باطنی تر داریم که مدام میخواهد اینها را کنار بزند تا بتواند اندکی آرام شود و به چیز دیگری توجّه کند! 👈ولی حریف این حریفان چغر بد بدن نمیشود! حواس آدم را پرت میکند. آرامش آدم را سلب میکند. نمیگذارد آدم دمی با خودش خلوت کند. ✋رفقا بسیاری آرامش و حقیقت را در این شلوغی ها دنبال میکنند. برای اینکه به آرامش برسند مدام به این مزاحمها میدان میدهند! به آنها پناه میبرند! 👈در بهترین شکلش به بوستان و صحرا و طبیعت میروند تا آرام شوند! موسیقی گوش میدهند یا فیلم میبینند! یا حتّی اینکه خیلی مطالعه میکنند یا فکر میکنند. 👈همه ی اینها میتواند خوب باشد ولی مسأله اینها نیست. آرامش عمیقتر در عبور از اینها است. آنجا که آدم مهیّای خوابی شود که بیدارتر از همه ی بیداری های ماست.