eitaa logo
بذل الخاطر
939 دنبال‌کننده
910 عکس
2 ویدیو
11 فایل
کانالی جهت صید و بذل برخی عبرتها، خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین. و کارگاهی برای تمرین طرز نگاه های جدیدتر و عمیقتر دینی با سبکی غیر رسمی. هدف ثبت افکار است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @ghorba :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
👈این صحابه ای که همه اش فداکاری و دلاوری و نورانیّت داشتند چنین کاری کنند! حقّا که شما عجیبید! بلکه شما دروغگو هستید! نفوذیانی از یهودید که میخواهید عقائد مسلمین و اتّحاد آنها را از میان بردارید! 👈اصلا از بحث با شما رافضیان حالمان به هم میخورد! احساس میکنیم شبهه در برابر بدیهیات میکنید! کارتان شبهه و تشکیک در اعتقادات جمهور مسلمین و شق عصای جماعت است! این چیزهایی که میگویید را اصلا نشنیده ایم! پس این همه فضایل صحابه چه! همه بزرگان اسلام خلاف شما فکر میکردند. ای شرذمه قلیلون از جان اسلام چه میخواهید؟! ⚪خوب دقّت کنید چه میگویم. در فضایی که همه جایش را صحابه و نورانیت و رشادتهای آنها پر کرده است مگر میشود گفت ارتدادی رخ داده است! به قول عطّار نیشابوری: کی روا داری که اصحاب رسول مرد ناحق را کنند از جان قبول! ✔میدانید چرا برای شیعه از آن طرف این امر به راحتی قابل قبول بلکه کاملا مورد انتظار است؟ چون صحابه فضای ذهنیمان را پر نکرده اند. در ذهن ما یک پیامبر است و یک اهل بیت و یک صحابه راستین و دیگر مسلمین ضعیفی که خاکستری بوده و بازیچه ی منافقین قرار گرفتند. در چنین فضایی به راحتی میتوان سخن از ارتداد گفت. هیچ استبعادی هم ندارد. 🔵اما چه باید کرد؟! روشن است که این حرفها ربطی به شکاکیت نداشت. تبیین حقیقتی از عجایب عالم انسانی بود. تأکید بر این بود که اگر تصدیقات در ذهن انسان آثار دارد نظام تصدیقات و مؤلفه های کلان حاکم بر توجّهات هم همینطور است. اینها را هم باید دید و برایش فکری کرد. مؤلّفه های اساسی اش را دید و سعی نمود اگر منطبق بر واقع نیست با تکیه بر مسلّمات و محکمات تاریخی آنها را متزلزل کرد! نظام ذهنی اش را در هم کوبید! به ریشه زد! 👈نمیگویم از سندها و دلالتها بحث نکنیم. ولی چندان امیدی به جلو رفتن بحث نداشته باشیم! جدل با آنها فایده ندارد! 👈ببینید چقدر مطلب ریشه دار است که حتّی روایت ائمه اثنی عشر را که هم صحیح بخاری و هم صحیح مسلم نقل کرده اند اصلا حتّی حاضر نیستند یک درصد احتمال بدهند دلالت بر کلام شیعه امامی میکند! دیگر از این واضحتر و محسوستر چه میشد گفت؟! 👈با اینها باید بحث را روی خود صحابه برد! حتّی روی خلفا هم نبرد! روی بحثهای عقلی و عقیدتی هم چندان نبرد! هر چند شاید به شکل خاص برای برخی جواب دهد ولی اصلا کلّیت ندارد. 👈روی صحابه و سپس روی جریان شناسی صحابه و طبقه بندی کردن آنها و ذکر مشکلات حضرت با آنها و سپس در زمینه اهل بیت علیهم السلام سخن گفت. ریشه آنجاست. باید کم کم نشانشان داد امام علی و سپس اهل بیت قطعا این تاریخ را قبول نداشتند. حدیث ثقلین را برایشان زنده کرد. ⚪باید سعی کرد به مرور روایت ذهنیشان از تاریخ اسلام را تغییر داد. یک سری امور را در ذهنشان ایجاد کرد و برجسته سازی نمود و برخی امور را حذف کرد و یا وزنش را کم کرد. 👈نباید انتظار داشت زود آنها قانع شوند. باید آنها را درک کرد که چقدر سخت است از نظام فکریشان خارج شوند. چیزی مانند تولّدی دوباره است. دنیایشان باید تغییر کند. 👈باید تحمّل نمود. گمان نکنیم که لزوما آدمهای بی انصاف و بد ذاتی هستند! حرص و جوش الکی نخوریم. به مبارزه با مقدّسات و نوامیس ذهنیشان نرویم. از خلفا بد نگوییم. بلکه سعی کنیم به تدریج تصوّرشان را تغییر دهیم. 👈معلومات جدیدی به آنها بدهیم. مخصوصا از روی مهمترین آثارشان که صحیحین است. آنها را درست چینش کنیم. محترمانه به آنها اجازه ی فکر دهیم. خیلی باید روانشناسانه رفتار کرد. باید دستشان را پدرانه گرفت تا از این فتنه های تاریخ که شبیه پاره های شب ظلمانی است بیرون بیایند! 👈شاید سختترین جایش عبور از این حجم جعلیات لفظی و معنوی در مدح صحابه به شکل عام و خاص باشد! از این عشره مبشره ها! ⚪این ارتداد و بازگشت را باید بتوانیم طوری حضوری و وجدانی تصویر کنیم که تعجّبها زائل شود. طوری که گویا امری طبیعی رخ داده است. ما هم در آن شرایط پر فتنه بودیم معلوم نبود بهتر رفتار کنیم. 👈بنده در جایی به شکل تفصیلی سعی در زدودن استبعاد ارتداد صحابه با انواع و اقسام بیانات نموده ام. اینکه تعجّب زائل شود. 👈ما وقتی تاریخ لاغر یا غیر واقعی یا رمانتیکی در ذهنمان روایت کنیم این جاها کار دستمان میدهد. ✔البته این بحث عمدتا ناظر به جمهور اهل ملل بود. تبین علت استضعافشان بود. ولو در ظاهر عالم هم باشند. ناظر به رؤوس فتنه و آنهایی که عالمانه و متکبرانه و عامدانه در برابر حق از روی حسد و عناد استکبار ورزیدند نبود. ناظر به تبیین علل انحراف امت هم نبود. آن بحث دیگری است. ✋حالا بحث از اینکه دقیقا برای فرو ریختن نظام ذهنی یک شخص باید چه کرد و از کجا شروع کرد و چگونه بحث را جلو برد و... باید بحث مستقلّی گفت. فعلا مقصودم بیان ضرورت آن بود. اینکه چرا امری روشن مانند واقعه غدیر مورد قبول عامه قرار نمیگیرد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۲) «تفاوت عصر قدیم و جدید» 🔵مهمانی رفته بودم. سرها همه در موبایلها بود! ولی آنهایی که قدیمیتر بودند گویا طوری دیگر بودند. ✅دیدم جدیدی ها خیلی مشتاق شنیدن اطلاعات جدید و تبادل آنها و فهم تغییرات و امور جزئی بودند. ولی قدیمی ها دیدم مشتاق شنیدن پندها و حکمتها و بینشهای کلّی هستند. 💡به ذهنم خطور کرد که این خودش یکی از تفاوتهای مهم دنیای قدیم و جدید است. 🔻زمان قدیم عصر سکونها و آرامشها و پندها و حکمتها و ارتباطات محدود بود و زمان جدید عصر تغییر و اضطراب و اطّلاعات و ارتباطات گسترده است🔺 👈سابقا در بذل خاطر شماره ۲۹ یکی دیگر از تفاوتهای انسان قدیم و جدید را گفته بودم. 🔸«تفاوت عصر حکمتها با عصر اطلاعات»🔸 در زمینه تفاوت دنیای قدیم و جدید خیلی حرفها میشود زد. فعلا همان که گفتم را برجسته میکنم. حرف این است که: 🔻عصر قدیم عصر حکمتهای کلّی بود و عصر جدید عصر اطلاعات جزئی است!🔺 ✔به نظرم این ها هم ریشه در آن دارد که در عصر قدیم انسان خود را مقهور اراده ای قاهر در نحوه ی وجود و تعاملش با عالم میدید که این اراده قاهر یا خداوند بود و یا طبیعت. در هر حال اندیشه ی متافیزیکی قوی ای داشت. در قدیم انسان باید در هر حال معمولا رضا به داده میداد. اینجا بود که مهیای گوش فرا دادن و فراگرفتن حکمتها میشد. ✔ولی در عصر نوین انسان گویا ولو به شکل ناخودآگاه به این باور رسیده که قاهر بر عالم است و میتواند عالم را منطبق بر رضایت خود تغییر دهد. از همین جهت مشتاق بحث از جزئیّات شده است. اگر الآن نمیتواند در آینده خواهد توانست. لذا آینده برای انسان جدید زیباست.
🔻انسان قدیم نوعی تواضع نسبت به عالم داشته و به دنبال آن نوعی آرامش برخاسته از انطباق و پذیرش را تجربه میکرد. ولی بشر جدید نوعی تکبر و غرور نسبت به عالم داشته و به دنبال آن نوعی اضطراب برخاسته از تلاش برای تغییر عالم و عدم تطبیق آن با رضایتش را تجربه میکند🔺 👈از همینجاست که متوجّه میشویم چرا وقتی در دنیای قدیم میرویم انسانها ورای آن جزئیات مشترک و مقولات واحد بین انسان در همه ی اعصار عمدتا توجّه به حکمتها داشته اند. 👈یعنی توجّه به امور کلّی و عمیقی که نسبت آنها را با خودشان و پیامد رفتارشان و آخرتشان و خدایشان روشن میکرد. 👈عمق بینی و عاقبت بینی خاصی داشتند. پختگی خاصی داشتند. عاقل بودند. به دلیل پنجره ی فلسفی خاصی که از آن به هستی مینگریستند خود را آماده ی تغییر و انطباق نموده و با کمال میل به دنبال فهم آغاز و پایان و خالق خود بودند. 👈اینها شرایط لازم برای ظهور عصر حکمتها است. عصری که مردم با آن رشد میکنند و هر چه بزرگتر میشوند آب دیده تر و مفیدتر و پختته تر میشوند. 👈افرادی میشوند که در کهن سالی نیز میتوانند مرجعی برای مشورت باشند. بازنشستگی وجودی ندارند. به همین مناسبت بحران هویّت پیدا نمیکردند. 🔹ولی در دنیای جدید انسانها عمدتا متوجّه اطلاعات جزئی هستند. یعنی توجّه به امور مختلف عالم و نسبت ما با زوایای عالم طبیعت و تغییرات رخ داده در آن! از همین رو از بسیاری از مقولات مربوط به خود غافل شده و به اصطلاح حکمت و عاقبت بینی ندارند. 👈هر چند ممکن است پر اطلاع باشند ولی عاقل نیستند! آدمی وقتی با آنها مینشیند احساس میکند پخته نیستند! رشد وجودی ندارند. سطحی هستند. بچه هستند! عاقبت بین نیستند. 👈آدم احساس میکند با گذشت سالهای سال از زندگیشان چندان از زندگی درس نگرفته اند. هنوز مانند جوانان خام بوده و چندان نمیتوان از آنان برای مشورت استفاده نمود. ⚪اینها ریشه در آن دارد که در پنجره ی فلسفی که با آن به عالم مینگرند طوری هستند که چندان آماده تغییر و انطباق نیستند. خود محورند. میخواهند عالم را بر اساس امیال خود منطبق کنند. 👈وقتی چنین است بازار پند و عاقبت بینی و حکمت کساد میشود. بازاری که با نگاه به گذشته و تجارب گذشته و عظمت آن رونق دارد برخلاف دنیای جدید که مدام نظرگاهش به آینده و عظمت آن است. 🔹آری عصر نوین عصر اطلاعات است و نه معرفتها! معرفتها یا همان باورهای صادق موجّه اساسا در فضای فرهیختگانی و دانشمندان بوده است. به دلیل صعوبت و تخصّص نهفته در آن نه در قدیم و نه در جدید در سطح عمومی طبیعتا مطرح نمیشده است. 👈یک نکته مهم این است که گردش اطلاعات و عصر اطّلاعات را در عصر نوین به معنای عصر معرفت نگیریم! خیر! 👈اتّفاقا مشکل عمده فضای مجازی در همین است که گفتمان معرفتی ندارد. طبیعی هم هست. لذا شما با انبوهی اطلاعات حلّاجی نشده و غیر نظام مند مواجه هستید. 👈همین کثرت اطّلاعات بدون قدرت تحلیل و سواد رسانه فضلا از توان تحلیل معرفتی باعث آسیبهای زیادی در زمان ما و توهّم معرفت شده است. 👈مایکل پاتریک لینچ کتابی نگاشته به نام (اینترنت ما: اطلاعات زیاد و فهم کم در عصر کلان داده ها) و در جایی از آن میگوید: 📖تکنولوژی اطلاعات با همه کاربری های هیجان انگیزشان این حقیقت ساده اما مهم را پنهان میکنند که دانشِ بیشتر لزوما به فهمِ بیشتر منجر نمیشود. 🔸«تفاوت عصر ارتباطات محدود با عصر ارتباطات گسترده» 🔸 نکته ی دیگر در تفاوت دنیای قدیم و جدید در آن است که عصر قدیم عصر ارتباطات محدود بود و عصر جدید عصر ارتباطات وسیع! این خودش خیلی مهم است. 🔹در قدیم ویژگی اجتماعی بودن انسان معمولا در دایره ی محدودی رقم میخورد. همین باعث میشد دایره تجربیات و داد و ستدهای فرهنگی بسیار محدود باشد. 👈ولی در عصر نوین با رشد تکنولوژی و ارتباطات و اخیرا فضای مجازی ارتباطات به شکل غریبی تغییر کرده است. همین امر به خودی خود نوید دنیای دیگری میدهد. 👈دیگر تنها به دو همسایه در یک روستا که با هم ارتباط دارند مواجه نیستیم. با یک نفر که با کلّ جهان میتواند ارتباط داشته باشد مواجهیم. 🔻این نوع وجود و هستی انسان که خصلت «هستن با دیگران» بوده با توجّه به تغییرات گسترده در این «دیگران» انسانها را با هستیهای نوینی مواجه میکند🔺 👈این خودش زمینه را برای ظهور ابر فرهنگها و ابر تمدّنها مهیّا میکند. بحث از زوایای عصر ارتباطات خودش میتواند موضوع مستقلّ و بسیار مهم و دارای ابعاد مختلفی باشد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۳) «خاطرات مهم تاج الملوک در مورد ملاقات استالین با محمد رضا پهلوی» 🔵دیروز شاهد ملاقات اردوغان رئیس جمهور ترکیه یا به تعبیر قدیمیها سلطان عثمانی و پوتین رئیس جمهور روسیه یا به تعبیر قدیمیها تزار روسها و رئیس جمهور شوروی با آقا بودیم. 👈در همان اتاق ساده ولی پر معنا که مزیّن به عکس آن پیر عارفمان و آن امام مجاهدمان بود. 👈رفقا متن صحبتهای آقا با این دو را دقیق مطالعه کنید. چه مقتدر و عزّتمندانه! چه حکیمانه! چه با بصیرت! 👈چقدر مهمانان با احترام و با اهمیت حرفهای ایشان را دنبال میکنند. چه رهنمودهای مهمی به پوتین در مورد مبارزه با استکبار و صهیونیسم و دلگرمی در جنگ اوکراین و مبارزه با ناتو نمودند. 🔹باور کنید مبالغه نمیکنم و از باب حزب الله بازی نیست. میدانم که امثال پوتین روی این دلگرمی ها و این نظر آقا حساب باز میکنند. 👈آنها که در عالم سیاست و آن هم در آن قلّه هستند آدم شناس هستند. جنس آدمها را خوب میدانند. میفهمند اینها از تبار دیگری هستند. 👈اهل مکر و دغل و گزافه گویی و تملّق نیستند. بصیرتی دیگر دارند. زلال و پاکند. برای پلشتیهای وادی قدرت خود را آلوده نمیکنند. 🔸اصلا اینها که در این زمان اینگونه در برابر غرب موضع میگیرند بعید نیست با الگوبرداری از ایران باشد. ایران ابهت نظام استکبار را شکسته است. به ملّتها انگیزه ی استقلال و مبارزه داده است. جرأت داده است.
🔴چند سال پیش خاطرات تاج الملوک همسر رضا خان و مادر محمد رضا پهلوی را میخواندم. یکی از مصادر مستند و دست اوّل در زمینه جریان کنفرانس تهران همین خاطرات است. 👈اواخر جنگ جهانی دوّم در سال ۱۹۴۳ و در آذر ۱۳۲۲ زمانی که ورق جنگ به زیان آلمانها برگشته بود ناگهان و بدون قرار قبلی روزولت، چرچیل و استالین، رهبران آمریکا و بریتانیا و شوروی بدون این که دولت ایران خبر داشته باشد، برای برگزاری کنفرانس تهران به ایران سفر کرده و در سفارت روسیه نشست برقرار کردند! 👈اصلا ایران مطّلع نبود! عجب! چندی قبل از آن هم با آن فلاکت رضا شاه را برکنار کرده و جوان خامی را به جای او نشانده بوده و عملا شمال و جنوب ایران در اشغال متّفقین قرار گرفته بود. هنوز رضاخان زنده و در تبعید بود! سال بعدش مرد! 👈هدف این کنفرانس نیز ترسیم صحنه نبرد نهایی با آلمانها و برنامه ریزی اوّلیه برای چهره ی جهان پس از پایان جنگ جهانی دوم بود! 🔹از عجایب روزگارمان در عصر پهلوی آنکه هیچکدام از این سه تن حاضر نشدند بعد از آن توهین اوّلیه به دیدار محمّد رضا شاه بروند! فقط استالین حاضر شد آن هم بعد از دریافت ظاهرا هدیه گزاف و وساطت برخی به کاخ مرمر محمد رضا برود و آن هم با تشریفات ویژه! 👈در همین دیدار محدود مادر شاه خاطراتی از حرفهایی که استالین به محمد رضا شاه زده را بیان کرده که به نظرم خیلی قابل توجّه است. هم در توصیه های دقیق استالین و هم در خامی و خواری پادشاه ایران! 👈وی در جایی از این خاطرات میگوید: 📖«ما از این حرفهای استالین خیلی رنجیده خاطر شدیم اما در آن وضعیت نمیتوانستیم اعتراضی بکنیم. البته رؤسای ممالک آمریکا و انگلستان به ملاقات محمد رضا نیامدند و توهین آنها بزرگتر از حرفهای سرد استالین بود. محمد رضا گفت: 📖او را آدم صادق و راستگویی یافتم. روزولت و چرچیل درست برعکس این آدم هستند و فقط مرا نگاه میکردند و لبخند میزدند. از سکوت آن دو نفر بیشتر از حرفهای استالین ناراحت شدم». 👈در هر حال بخشی از گزارش آمدن استالین به کاخ مرمر و صرف عصرانه با محمد رضا شاه و توصیه هایی که به او داشت را تاج الملوک به یادگار گذاشته است؛ 👈مثلا در قسمتی استالین میگوید اصالتا ایرانی است و در گرجستان بوده است و نام واقعی اش یوسف یوسف زاده است. 👈استالین از محمد رضا شاه میپرسد آیا روسی بلدی حرف بزنی؟ محمد رضا شاه نیز میگوید نه ولی انگلیسی، فرانسه و آلمانی بلدم!!! استالین خندید و گفت: 📖«شما ممکن است که زبان امپریالیست را یاد بگیرید ولی هرگز نمیتوانید نقشه های آنان را بفهمید» 👈در ادامه استالین به محمد رضا شاه میگوید این جنگ جهانی دوّم اساسا جنگ بین امپریالیسم است؛ ربطی به شماها ندارد! 👈منظور او از امپریالیسم آمریکا و انگلیس و آلمان و اروپاییها بود و میگفت که جنگ جهانی دوم یک جنگ میان امپریالیسم ها بر سر تقسیم غنائم و مناطق نفوذ است که پای اتحاد شوروی را ناخواسته به این جنگ کشیده اند. 👈محمد رضا شاه در اینجا از استالین نظرش را در مورد ایران میپرسد که آیا روسیه ایران را که در هر حال رابطه خوبی با آن امپریالیستی که استالین مینامد دارد را دشمن خود میداند؟! 👈اینجا استالین در سخنان مهمی میگوید: 📖«دولت شوروی به واسطه ی مسلک خود حامی ملتهای تحت استعار و سلطه ی امپریالیسم ها است و به طور کلی با حکومتهای فردی مخالف است اما در امور داخلی دخالت نمیکند و امیدوار است خود مردم این کشورها حقوق از دست رفته خود را استیفا نمایند. 📖امپریالیسم ها تا روزی که یک قطره نفت در ایران و خاورمیانه موجود است این منطقه را رها نخواهند کرد و اتحاد شوروی قصد ندارد با امپریالیستها وارد جنگ شود. بنابراین با حکومت شاه جوان هم مبارزه نخواهد کرد» 👈در ادامه استالین به نقل تاج الملوک یک سلسله نصایحی به محمد رضا شاه میکند که در اینجا اشاره میکنم: 📖«فئودالیسم یک سیستم قرون وسطایی است و شاه جوان ایران اگر میخواهد موفق شود باید کشاورزان را از دست استثمارگران نجات دهد و زمینها را به آنها بدهد» 👈و همینطور میگوید: 📖«نباید به حمایت امپریالیسم مطمئن باشد زیرا آنها همانطور که رضا شاه را از مملکت بیرون انداختند اگر منافعشان به خطر بیفتد او را هم از کشور بیرون خواهند انداخت» 👈و همینطور: 📖«شاه جوان بهتر است در اولین فرصت مناسب حکومت را به مردم واگذار کند و بساط سلطنت را که یک سیستم قرون وسطایی است جمع آوری نماید» 👈و همینطور: 📖«به هر حال مردم بساط سلطنت را جمع آوری خواهند کرد و اگر او خود در برچیدن سلطنت پیش قدم شود نام نیکی از خود در تاریخ به یادگار خواهد گذاشت» 👈و همینطور در قسمت دیگر بعد از دیدن تابلوی کمال الملک به شاه اعتراض کرد که چرا از روی خودخواهی اینها را در این کاخ محبوس کرده ای و مردم را از دیدن اینها محروم نموده ای.
⚪رفقا اینها گوشه هایی از مکالمات استالین با محمد رضا شاه در حدود ۸۰ سال پیش است. حالا اینها را مقایسه کنید با نامه امام خمینی به گورباچف و همینطور سخنان مقام معظم رهبری با پوتین! 👈تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل! آیا اینها را نباید دید! آیا نباید از این همه عزّت لذّت برد! نباید اینها را شکر گفت و حمد خدا را بر زبانها جاری نمود؟! 🔹یکی از مشکلات انقلاب ما این بود که در شعارهای اساسی خود جامع نبود. شاید هم توجیهاتی داشتند. ولی در هر حال دورخیز کلان این انقلاب استقلال و عزّت سیاسی و مبارزه با طاغوت و استکبار و سیاستهای ضدّ ملّی و ضدّ اسلامی بود. در اینها هم موفق ظاهر شد. 👈درد این انقلاب چندان درد اقتصاد و فساد اداری و... نبود. لذا این عرصه ها بعد از انقلاب نیز دچار تحوّل اساسی نشد. 👈ولی انصافا انقلاب ما در بحث استقلال و سیاست خارجی و بعد بین المللی و عزّت و نظام حاکم یک الگوی بزرگ جهانی است. الگوی بزرگ، جذّاب و نورانی برای آزادگان عالم. 👈همین است که اینقدر دشمن پیدا کرده است. ورای طمعهای مادی استعمار، حسادت و رقابت غرب را برانگیخته و حکام مرتجع منطقه را از بیم تکثیر عطر دل انگیزش به دشمنان ظاهری و باطنی این انقلاب نورانی تبدیل کرده است: حسدوا الفتی اذ لم ینالوا سعیه فالقوم اعداء له و خصوم 👈مشکل ما با غالب این حکام منطقه نیز حل نمیشود. زیرا نظام سیاسی ایران اساسا ماهیتش ماهیت نظامهای سیاسی دیگر را در دیدگان مردمشان با خطر مواجه میکند. برای این هم درمانی نیست. 👈پیام انقلاب ایرانیان چه بخواهند یا نخواهند مشروعیت دیگر حکومتها را زیر سوال میبرد. لذا از هر تلاشی برای به شکست کشاندن این الگو دریغ نخواهند کرد. 🔻نظام ایران مانند آینه ای است که زشتیشان را نشان میدهد. لذا از آن دل خوشی ندارند🔺 👈اگر در عرصه های اقتصادی و اداری و... مشکلاتمان زیاد است و آنگونه که انتظار میرود موفّق نبوده ایم ولی در عرصه ی سیاست و مبارزه و کسب استقلال واقعا موفّق بوده ایم. 👈این کم چیزی نیست. دستاورد بسیار بسیار مهمی است. مخصوصا برای روحیه ی عزّتمند ایرانی با آن تاریخ شکوهمندش یک نیاز حیاتی است.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۴) «آیا حجاب شاخص میزان دینداری جامعه است؟» «زوال معنای کرامت از حجاب با تبلیغات مدرن» 🔵مدتهاست که خیلی کمتر از منزل بیرون می آیم. اگر هم بیایم داخل ماشین میایم و برمیگردم. دیروز برای خرید پارچه لباس به بازار آمدم! انصافا وضع حجاب تنزل کرده است. تامّل برانگیز است. به سادگی شیطان میتواند بسیاری را به یأس بکشاند! 👈آری یکی از مهمترین شبهات روز در زمینه جامعه ی دینی گسترش نگران کننده ی بد حجابی در جامعه است. وضعیت به جایی رسیده که اخیرا زمزمه هایی برای آزادی حجاب هم شنیده میشود. ✔آیا اینها به معنای ضعف دینداری ایرانیان نیست؟ آیا این به معنای زوال تدریجی حکومت دینی حاکم بر ایران نیست؟! حکومتی که مشروعیت خود را از مبانی دینی میگیرد. ⚪پاسخ به این مسأله از آن جهت اهمیت دارد که همواره حجاب به عنوان دستوری صرفا دینی در اذهان خود را نشان داده است. از همین روست که مخصوصا با توجّه به محسوس بودن آن به مهمترین شاخص میزان دینداری برای بسیاری در عصر کنونی تبدیل شده است. 👈به عقیده ی بسیاری همین نگریستن به وضعیت جامعه از حیث حجاب و تحوّلات سنگین آن در دهه های اخیر نشانگر ضعف دینداری در جامعه ی ماست. 🔻بر اساس چنین تلقّی ای بسیاری از مؤمنین به تدریج در روان خود احساس شکست نموده و صحنه ی میدان نبرد بین حقّ و باطل را لزوما به نفع جریان باطل و شکست جریان حق تحلیل میکنند؛ بر اساس چنین تلقّی همچنین بسیاری از بد حجابان نیز در روان خود احساس رانده شدن از دین میکنند!🔺 🔹بحث از شاخص قرار دادن حجاب به عنوان شاخص دینداری بحث بسیار مهم و تأثیر گذاری است.
👈شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید چرا بین این همه شرایع دینی عمدتا حجاب اینقدر جدّی باقی مانده است. 👈حتّی نماز، روزه، حجّ، زکات و ولایتمداری نیز رواجش شاید به درجه ی شیوع مقبولیت حجاب و شدت التزام به آن در تاریخ نرسیده باشد! 👈اموری مانند دروغ، غیبت، ظلم و حتّی شرب خمر و بد دینی و... همواره وجود داشته ولی مشکل بد حجابی و بی حجابی گویا هیچ گاه به صورت کنونی مطرح نبوده است. ✅اگر عامل شیوع حجاب صرفا اغراض دینی است چطور در این مورد به شکل خاصّ اینقدر جدّیت به خرج داده اند؟! ✅اینجاست که مقداری نسبت به عوامل شیوع پدیده ی حجاب مشکوک میشویم. نکند پای عوامل دیگری در شیوع حجاب بین مسلمین و مخصوصا جامعه ی ما مطرح بوده است. ✅عواملی که لزوما به دین هم تکیه نکرده و از همین رو شاخص بودن حجاب را برای تعیین درجه ی دینداری جامعه از میان میبرد. ✅نکند آن عوامل دیگر خود به عواملی از میان رفته و این مشکلات بد حجابی ناشی از نابودی تدریجی آن عوامل است نه کم شدن انگیزه های دینی! خوب به این جای بحث دقّت بفرمایید. 🔸«پیترو دلاواله و تحلیل حجاب ایرانیان»🔸 پارسال سفرنامه پیترو دلاواله جهانگرد معروف ایتالیایی م۱۶۵۲ را خواندم. بسیار خواندنی است. یک دوره تاریخ زنده ی عثمانی و ایران را در دوران شاه عبّاس روایت کرده است. 👈مطالعه سفرنامه ها همواره برایم جذّاب بوده است. تاریخ را از منظری و برشی روایت میکنند که بسیار زنده است. واقعی است. اوّل شخص است. سفرنامه ی ابن بطوطه را هم حتما بخوانید. 👈دلاواله در بغداد با زنی مسیحی ازدواج میکند و با یکدیگر به ایران آمده و مدّتی در خدمت شاه عبّاس بود و در بازگشت همسرش به دلیل بیماری از دنیا میرود. 👈دلاواله یک شخص فرهیخته و اهل تأمّل است و از این جهت نکات و تحلیلهای جالبی در سفرنامه ی او یافت میشود. 🔴در قسمتی از این سفرنامه وقتی در سال ۱۶۱۷ وقتی میخواهد از اصفهان به سمت شاه عباس كه به گرجستان لشکر كشيده ملحق شود تحلیل جالبی در زمینه حجاب مشرق زمین بیان میکند. از دید خودش یک کشفی کرده که به تازگی آن را دریافته است. 👈دلاواله روزی وقتی ایران بود به همسرش به نام معانی گفت چرا از مردان در اینجا رو میگیری؟! تو که مانند من مسیحی هستی و این حکم برای مسلمین است. 👈دلاواله میگوید دیدم همسرم که اهل بغداد بود از حرف من عصبانی شد! به دلاواله گفت چرا میگویی اینجا رو میگیرم؟! مگر جای دیگری دیدی که رو نگیرم که میگویی چرا اینجا روی میگیری؟! 👈و بعد که متوجه تعجب شوهرش میشود میگوید وقتی به ایتالیا رفتیم به خواست تو رفتار میکنم ولی اینجا من آداب را بهتر میدانم و او نیز متقاعد میشود. 🔹اما کشف بزرگ دلاواله چه بود؟! این بود که اساسا فهمید دستور حجاب در اینجا چندان به خاطر دین نیست! این فرضیه به ذهن دلاواله خطور میکند که اساسا: 🔻شیوع حجاب در اینجا به دلیل آن است که حجاب میان زنان در اینجا نشانه ی کرامت و عزّت و بزرگی است! معنایی دیگر دارد! امری که در غرب به این شکل وجود ندارد🔺 👈بعد شروع میکند برای این فرضیه استدلالهایی بیان میکند. میگوید در متون تاریخی که از یونانیان و رومیان هم برجای مانده اگر مطالعه کنید همواره زنان ایرانی را محجّبه معرفی کرده اند. 👈حتّی وقتی پادشاه اشکانی در آن واقعه ی مشهور با همسرش به روم آمد بر اساس گزارش مورّخین زنش حجاب داشت. در کتیبه ها نیز زنان ایرانی محجبه ترسیم شده اند. 👈از اینجا نتیجه میگیرد که قدمت حجاب در اینجا بیش از قدمت اسلام است! 👈در ادامه دلاواله استدلال میکند به کاری که زنان ایرانی و شرقی که دیده در مهمانی ها انجام میدهند! 👈به گزارش او زنها در بین عامه مطلقا حجاب دارند و حتّی روبند دارند ولی در مهمانی ها در جلوی شخصی که خیلی گرامی باشد و از بزرگ زادگان باشد رو بند خود را باز میکنند. 👈آن هم به این نشانه و معنا که برای او احترام خیلی زیادی قائلند ولی نه از این باب که محرم او شده اند بلکه از این جهت که این شخص لیاقت دیدن چهره ی این زن را دارد! 🔻یعنی اساسا حجاب و رو بند و پوشیدگی نشانه ی کرامت زن بوده است. اینکه هر کسی لیاقت دیدن زیبایی او را ندارد. او بزرگتر از آن است که دیگران به سادگی زیبایی او را ببینند!🔺 👈دلاواله در ادامه استدلال میکند که این امر لزوما به دلیل عفّت زنان ایرانی نیست. 👈همینطور لزوما به دلیل شدّت التزام دینی آنها نیست. چطور چنین باشد در حالیکه مثلا در همدان میبیند مردم به شکل علنی و به سادگی در همه جا شرب خمر میکنند! 👈همینطور به دلیل حسادت شوهرانشان هم نیست. 👈همینطور به دلیل شدّت حیای آنها هم نیست. 👈بلکه به تعبیر دلاواله دلیل عمده ی حجاب در اینجا «تکبّر» زنان است! حجاب را نشانه ی شخصیت خود میدانند.
👈حجاب اینجا چنین معنایی را پیدا کرده است. ننگ بزرگی است که دیگران زیبایی آنها را به راحتی ببینند! گویا کرامتشان و بزرگیشان لکّه دار شده است؛ 🔻شاید در راستای تایید همین معنا بود که در شریعت اسلامی حجاب بر کنیزان واجب نشده است. گویا با این تشریع معنادار میخ این معنای نشانه ای که بی حجابی نشانه ی پستی اجتماعی است کوبیده شده است🔺 ✅دلاواله از این امر به عنوان غرور و تکبّر یاد میکند. شاید کرامت بهتر باشد. یک لذت برتر از لذت خودنمایی! در خودش نوعی دیگر از خودنمایی مخفی دارد. ✔️دلاواله در بین نظریاتی که در باب حجاب مطرح است عمدتا نظریه تکبّر و حجاب را قبول میکند. نه عفاف و حجاب و نه حیا و حجاب و نه ایمان و حجاب و نه حسادت و حجاب و نه ... . 👈یک نشانه شناسی دقیقی از خود بروز داده است. تحلیل بسیار جدّی و بسیار مهمی را ارائه کرده است. البته قطعا دستور دینی در چنین بستر مهیایی میتواند اثر مهمی گذاشته و بر شکل و عمق این فرهنگ موجود اثر بگذارد. 🔹نتیجه ی این تحلیل میدانید چیست؟! این است که اساسا حجاب را نباید شاخص خوبی برای دینداری در نظر گرفت. آنچه در زمینه بد حجابی و بی حجابی رخ داده است چندان کاشف از ضعیف شدن دینداری نیست! بلکه کاشف از زوال معانی مستور در رعایت حجاب است که از میان رفته است. ⚪️به مرور معنای نشانه ای حجاب را از آن گرفته اند. دیگر حجاب نشان دهنده ی کرامت زن و تکبّر او و ارزش مند بودن او و مانند آن نیست. 👈این هم به دلیل گسترش فرهنگ غربی و تبلیغات شوم در این زمینه است. آن معنای قوی نشانه ای را از آن گرفته اند. 👈به جای آن معنای ارائه زیبایی برای کسب کرامت در جامعه را جایگزین کرده اند!. تکبّری ناشی از نشان دادن زیبایی های خود به دیگران به منظور نشان دادن عظمتشان! ✋به شدت روی این کار کرده اند که مردان با دیدن زیبایی زنان نه تنها نسبت به آنها احساس کالا بودن ندارند بلکه برایشان تحسین بر انگیزتر و احترام آور تر هستند!!! 👈چیزی که قبلا دقیقا معنای دیگری داشت. قبلا این حسّ قوی میل به زیبایی و تبرّج زنان تحت لذت قویتر کرامت و بزرگی معنایی ذیل حجاب یافته بود. 👈او بزرگتر از آن است که هر کسی لایق دیدار زیبایی های او شود! ولی حالا معنایش را عوض کرده اند. او آنقدر زیباست که همه باید بفهمند و به عظمت او واقف شوند! 👈این یعنی حجاب در قدیم لزوما مبتنی بر فرهنگ دینی نبوده و مبتنی بر فرهنگ عفاف هم لزوما نبوده بلکه مبتنی بر فرهنگ کرامت بوده است؛ 👈ولی امروزه کرامت و معنای آن را عوض کردند که در بی حجابی است و بی حجابی و خودنمایی شخصیت میدهد و زن چیزی جز همین زینتها برای چشم همگان نیست. انصافا خیلی دسیسه ی شومی است. فریب بزرگ! 🔻اگر قدیم از زنی میخواستیم زینت خود را در جامعه آشکار کند در روان نیمه خودآگاه فرهنگی اش میگفت مگر من بی هویت و بی شخصیتم که هر کسی لیاقت دیدنم را داشته باشد؟! مگر من مانند کنیزانم؟! دیگران در مورد من چه فکر خواهند کرد؟! من باید مانند درّی در میان صدف مستور باشم. ولی امروزه اگر از زنی بخواهیم حجاب داشته باشد میگوید مگر من أمّل و زشتم که زیباییهایم را پنهان کنم؟! دیگران در مورد من چه فکر خواهند کرد؟! مشکل عمده ی حجاب در زمان ما دقیقا در تحول این معنا است. چندان ربطی به دین ندارد🔺 ✋رفقا برای این باید فکری کرد. باید این فرهنگ شوم را تغییر داد. باید میل به زیبایی زنان را جهت مناسب داد. 🔻باید به آنها فهماند بی حجابی به ضرر آنهاست. باید به آنها فهماند بر خلاف گمانشان مردها معمولا نمیتوانند بین زیبایی و جذابیت جنسی زن تفکیک کنند. مساله بی حجابی در واقع مساله ی فریبی بزرگ و سازمان یافته علیه زنان است🔺 ✅از همینجاست که ممکن است با یافتن شاخصهای واقعی دینداری ادّعای افزایش سطح باورهای دینی را با وجود گسترش بد حجابی و بی حجابی لزوما گزافه گویی ندانست. ✅از همینجاست که تعجّبمان از ظهور پدیده های دینی بزرگ در جامعه ی کنونی با وجود گسترش بد حجابی مانند اربعین و اجتماع غدیر و مانند آن زائل میشود. ✅از همینجاست که باید مراقب بود شیوع بد حجابی باعث رانده شدن روانی اینها از جامعه ی دینی نشود. همانطور که شیوع دیگر گناهها در روان آنها به معنای دور شدن از دین معنا معنا نمیشد. 👈نباید طوری به جامعه القاء نمود که بد حجابی مساوی بیرون رفتن از دین است. باید بلوغ دیگری به بحث داد. باید صحنه ی مبارزه را دقیقتر مشخّص کرد. 👈در شماره ی دیگری مقداری در زمینه حجاب سخن خواهم گفت ...
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۵) «این صداهای مزاحم را قطع کنید!» «معنای تقرّب و غفلت» 🔵خسته بودم و دراز کشیدم. بچه ها کارتن نگاه میکردند. صدایش زیاد بود. تا میخواستم بخوابم صدای این کارتن نمیگذاشت. مدام ذهنم را دعوت به توجّه کردن به مضامینش مینمود. ورای دلالتهایش خودش هم باعث سر درد میشد. بالش را به گوشم فشار میدادم ولی فایده ای نداشت. حالتم این بود که: 😔ای صداهای مزاحم و ای دلالتهای چون خروس نا بجا اندکی خاموش شوید تا آرامش پیدا کرده و بخوابم! 💡ولی فایده ای نداشت. اینجا به ذهنم مطلبی خطور کرد! این دیدنی ها و شنیدنی ها و بوییدنی ها و حتّی این تخیّلات و توهّمات ذهنی و دل مشغولی ها نیز کارشان چیزی شبیه صدای این تلویزیون است. نمیگذارند آرام شویم. 🔹منتها خبر نداریم! گمان میکنیم خیلی هوشیاریم! ولی گویا یک حسّ باطنی تر داریم که مدام میخواهد اینها را کنار بزند تا بتواند اندکی آرام شود و به چیز دیگری توجّه کند! 👈ولی حریف این حریفان چغر بد بدن نمیشود! حواس آدم را پرت میکند. آرامش آدم را سلب میکند. نمیگذارد آدم دمی با خودش خلوت کند. ✋رفقا بسیاری آرامش و حقیقت را در این شلوغی ها دنبال میکنند. برای اینکه به آرامش برسند مدام به این مزاحمها میدان میدهند! به آنها پناه میبرند! 👈در بهترین شکلش به بوستان و صحرا و طبیعت میروند تا آرام شوند! موسیقی گوش میدهند یا فیلم میبینند! یا حتّی اینکه خیلی مطالعه میکنند یا فکر میکنند. 👈همه ی اینها میتواند خوب باشد ولی مسأله اینها نیست. آرامش عمیقتر در عبور از اینها است. آنجا که آدم مهیّای خوابی شود که بیدارتر از همه ی بیداری های ماست.
✔رفقا حقیقت غفلت همین توجّه مستقل به این مزاحمهاست. توجّهی که از آن به سوی سرچشمه عبور نمیکنیم. اینهاست که آرامشمان را گرفته است. مانع عروجمان شده! غل و زنجیرهایی بر پای کبوتر دلمان گشته! هر چقدر این توجّه ها زیادتر مشکلاتمان بیشتر! هر چقدر با نور توحید این کثرتها به آن وحدت نزدیکتر شود آرامش بیشتر! 👈مسأله همین است. زدودن این تعیّنها و قیدها! هر چقدر اینها با تبر ابراهیمی زده شود انسان بی قیدتر و بی خیالتر میشود! تا جایی که به فنای از همه ی قیود رسیده و باقی به بقاء حق میشود. ⚪فنا را بد معنا میکنند! فنا به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی در رساله الولایة فنای از قیود و تعیّنهاست. دست یابی به وجود برتر است. اینکه خود حقّ در نهایت باقی بماند. 👈تقرّب را هم برایمان بد معنا نکنند! حقیقت تقرّب به خداوند متعال هم همین است. تقرّب در همین زدودن قیود و توجّهات و تعیّنهاست. 👈همین خاموش کردن تلویزیونها و خواباندن بچه ها و زدودن دل مشغولی ها و تخیّلها تا مهیّای خواب عمیق حقیقت شویم. همان چیزی که در حدیث قرب نوافل بارها خوانده ایم. 👈به تعبیر علامه طباطبایی در رساله الولایة: 📖«الحقّ سبحانه هو الحقیقة الأخیرة لکلّ کمال حیث إنّ له صرف کلّ کمال و جمال و إنّ قرب کلّ موجود منه علی قدر قیوده العدمیة و حدوده 📖و یظهر من ذلک أنّ وصول کلّ موجود الی کماله الحقیقی مستلزم لفنائه حیث إنّه مستلزم لفناء قیوده و حدوده فی ذاته أو فی عوارضه فقط 📖و بالعکس فناء کلّ موجود مستلزم لبقاء حقیقته فی مورده فقط قال تعالی: «کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذو الجلال و الاکرام فالکمال الحقیقی لکلّ موجود ممکن هو الّذی یفنی عنده...» 🔹آدمی تا به این فنا نرسد مشکلش حل نمیشود. لذّت بی پایان آنجاست. همانجا که همه شبهات حلّ میشود. همه جهالتها کنار میرود. 🔴رفقا خوب برایمان جا نیانداخته اند! مدام ما را به کثرتها و تعیّنها دعوت میکنند. از روز تا شب کارمان همین شده است. به خودمان رحم کنیم! اگر نکردیم در آن دنیا کار سختتر است. مسأله عبور از اینهاست. مسأله دید آیه بین است. 👈مسأله شهود هو الظاهر و الباطن است. مسأله معرفت نفس و عروج به ملکوت است. اینها آرامش میخواهد. آرامشش به این است که غوغای اینها را خواباند. 👈آنها را کم کم با دید آیه بین رام کرد! ما در هر حال در دل این کثرات مسافر کوی آن واحد یگانه شده ایم! 👈چاره ای جز عبور از این جهنّم کثرات نیست. ولی کاری که میشود کرد آن است که این آتش نمرودی را گلستان کرد! 👈با چه؟! با اینکه در دل این کثرات آن واحد یگانه را دید. خدا را دید! اگر این شد عبور از تعیّنها میشود. خود این تعیّنها مؤکّد وحدت میشود. آدم دیگر آرام میشود. ⚪این اشتباه است که فکر کنیم میتوانیم مطلوب خودمان را در این کثرتها و دل مشغولی ها پیدا کنیم! گشتم نبود نگرد نیست! 👈هی مدام مطالعه توحید میکند و حتّی عبادت میکند! ولی باز خودمان میفهمیم که نشد! گویا مطلب چیز دیگری است. مطلب صیرورت وجودی و زدودن واقعی قیود است. 👈گاهی انسان طوری مطالعه میکند و یا حتّی عبادت میکند که بر طبل کثرت و تعیّنها میکوبد! 👈مسأله مبارزه با بتهای شرک و کفر است. مبارزه بزرگ با اله نفس است. عمده اش در درون است. 🔹رفقا یک لحظه چشممان را ببندیم! ببینیم چه چیزهایی به ذهنمان می آید! مدام این خیال و آن خیال! توجه به هر چیزی و هر کسی میکنیم جز خدا! پیوندهای عاطفی با آنها نیز گاهی برقرار میکنیم. همه اش این خیالها اثر دارد. همه ی جذبها و دفعهای ما مشرکانه است. به دنبال خیالها روان میشویم! 👈این همان مشکل ماست. این همان سرطان وجود ماست! همان سرابی است که سالهاست آبش پنداشته ایم! تنها چیزی که یافت نمیشود خود خداست! حقیقت حجاب و حقیقت غفلت همین است. 👈کار ما آن است که به تدریج بفهمیم همه و همه و همه خداست. همه ی اینها به خداست و به سوی خداست. 👈هر چقدر به این امر نزدیکتر شدیم کارمان رو به اصلاح است. قلبمان رو به آرامش است. روحمان رو به زلالتر شدن است. 👈اینکه بفهمیم واقعا خدا رازق است. خدا حیّ است. خدا قادر است. خدا غافر است. 👈گویا زمین و زمان دست به دست هم داده اند تا این حقیقت بزرگ را از ما مخفی کنند! شیطان میخواهد این را نفهمیم. عمیقا باورمان نشود. ⚪معیار همین است. برایمان پیچیده نکنند؛ مرحوم کلینی در کافی از عمر بن یزید نقل میکند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم من از خدا هر چه خواستم به من داده است. 👈خواستم اموالی بدهد داد! خواستم فرزند بدهد داد! خواستم خانه بدهد داد! اکنون ترسم آن است که اینها از روی کرامت نبوده و استدراجی در کار باشد؟! نکند در راه نیستم! حضرت فرمود نگاه کن ببین اگر در روحیه خود حالت حمد و شکر میبینی هیچ بیمی به خود راه نده: 📖«أَمَا وَ اللَّهِ مَعَ الْحَمْدِ فَلَا»
🔵میدانید یعنی چه؟ یعنی همه ی صلاح ها و آرامشها در سایه ربط و اتّصال به آن نور پاک است. فقط نگران این رابطه باشید. معیار همین است. شاخص همین است. سرّ الاسرار همین است: 📖«الطَّاعِمُ‏ الشَّاكِرُ لَهُ‏ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الصَّائِمِ الْمُحْتَسِبِ وَ الْمُعَافَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمُبْتَلَى الصَّابِرِ وَ الْمُعْطَى الشَّاكِرُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ كَأَجْرِ الْمَحْرُومِ الْقَانِعِ» 👈این را آن ذو الایدی و الابصار میفهمند: 📖«قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني‏ أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ» 👈اگر هر کاری کردید عبادتی یا تفکّری یا ذکری یا ... ولی غروری آمد یا احساس حضور آن نور پاک نیامد بدانید مشکلی هست! قبول نیست! معطل نشوید. 👈إنّما یتقبّل الله من المتّقین! تنها از آنهایی قبول است که خدا را در نظر میگیرند. اصیل نهایی را او میدانند. ⚪رفقا ما به این عالم آمده ایم تا یک گمشده را پیدا کنیم. آن هم خداست. همان کانون نور! همه انبیاء و اولیاء آمده اند انسان را هل دهند به سوی خدا! هیچ کس اجازه ی توقّف ندارد. حتّی وقتی نزد خود اولیاء الهی برسیم و موفّق شویم باز ما را هُل میدهند که پاشو پاشو حرکت کن به سوی خدا! مطلب اوست. 👈اما کدام خدا؟! همان خدایی که اوّل و آخر و ظاهر و باطن است. همان خدایی که «أینما تولّوا فثمّ وجه الله»؛ 👈همان خدایی که «هو معکم أینما کنتم»؛ همان خدایی که «بکلّ شیء محیط». ✋رفقا اینها بازی با الفاظ و مفاهیم نیست! شعر نیست! گمشده ی همه خداست. گمشده ی تو و من و پدر و مادرمان و پسر عمو و فرزند و اجداد و نوه هایمان! همه و همه: 📖«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏» 👈دمی هم به جای غرق شدن در این قیود و تعیّنها و صداها و دیدنی ها ... به درون خودمان نگاه کنیم و این غبارها را بخوابانیم شاید آن درونها و آن باطنهای هستی نیز خبرها باشد. 👈شاید اصلا همه ی خبرها آنجا باشد. بگذارید در یک کلمه کلید سعادت را بگویم: 📖«الاعراض عن غیر الله و التوجّه الی الله سبحانه» 🔸شاید یکی از عمیقترین و زیباترین اشعاری که بشر از خود به یادگار گذاشته این غزل عارف نامدار ایرانی عطار نیشابوری باشد: ای در درون جانم و جان از تو بی خبر وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر از تو خبر به نام و نشان است خلق را وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر جویندگان جوهر دریای کنه تو در وادی یقین و گمان از تو بی خبر چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر عطار اگرچه نعرهٔ عشق تو می‌زند هستند جمله نعره‌زنان از تو بی خبر
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۶) «نکاتی در زمینه بی حجابی» «زوال معنای کرامت از حجاب با تبلیغات شوم» (۲) 🔴در نوشته ی قبلی بیان کردم که سرّ شیوع بد حجابی در زمان ما به دسیسه ای شوم در معنازدایی از آن به شکل تدریجی بوده است. اصلا مسأله چندان تبار دینی ندارد تا فقط مذهبی ها و آخوندها در برابرش موضع بگیرند! آزادگان و ملّی گراها و انسان پرستها و... هم باید موضع بگیرند. ⚪بگذارید مثالی بزنم! شخصی داشت در ماه رمضان آب میخورد! به او گفتند چرا آب میخوری مگر نمیدانی حرام است؟! گفت راستش من از آن حیث که حرام است نمیخورم از آن حیث که تشنه ام شده میخورم! به شخص دیگری گفته شد چرا شرب خمر میکنی مگر نمیدانی حرام است؟! گفت من به خاطر حرمتش نمیخورم به خاطر لذّتش میخورم! 👈حالا به همین قیاس میگوییم چرا بی حجاب شده ای مگر نمیدانی حرام است؟! او نیز میگوید من به خاطر حرمتش بی حجاب نیستم به خاطر زیبایی و راحتی اش بی حجابم! ✔در اینجا چیزی که رخ داده است آن است که در قدیم این مطلب هر چند به شکل ناخودآگاه وجود داشت که اگر به کسی میگفتی: چرا حجاب داری مگر تو اینقدر با تقوایی؟! در روان نیمه خودآگاهش میگفت من از آن حیث که خیلی با تقوا هستم حجاب ندارم بلکه از آن حیث که خیلی غرورم و کرامتم مهم است حجاب دارم. مگر من بی فرهنگ و هرزه ام؟! 👈چرا بر این امر تأکید میکنم؟ چون گاهی در تبلیغ برای حجاب امور دیگری را زنده میکنند که هر چند حقّ است چندان کارساز نیست.
🔹مثلا جایی خواندم که نوشته بود: «حجاب یعنی در پرده باش تا برسد زمانِ ظهورت در چشم و دل همسرت ...» و یا جای دیگری نوشته بود: «حجاب یعنی بی نیاز از هر نگاهی جز نگاه خدا» یا «حجاب واجبی دینی است» یا «حجاب یک قانون است!» یا «حجاب نشانگر زیبایی روح و اندیشه توست» یا «حجاب آینه ی بی غبار خوبی هاست» یا «حجاب یادگار مادرمان زهراست» و... 👈به نظرم عمده این است که این را باز زنده کنیم که اگر میخواهی مردان را هرزه نکنی و جلوی چشم مردان هرزه به چشم نیایی حجاب داشته باش! 👈مردان صرفا با دیدن زیبایی تو احساس تبریک و تعظیم نسبت به تو ندارند! جاذبه ی جنسی برایشان داری! تمایل جنسی در آنها ایجاد میکنی. تو میتوانی بین زیبایی و شاید حتی جذابیت جنسی با تمایل واقعی جنسی تفکیک کنی ولی مردان نه! 🔻آیا اینقدر غرور و کرامت نداری که هر کسی در ذهنش خیال تو را داشته باشد؟! آیا چندشت نمیشود؟!🔺 👈به خاطر همین است که خدایت و دین زیبایت میخواهد خود را بپوشانی! تا فریبت ندهند! تا گرامی بمانی! هر کسی لایق دیدن تو نیست. تو بزرگتری! نکند میخواهی هر روز نگران آزار و اذیت جنسی باشی! تو را با هرزه ها اشتباه بگیرند؟! 🔹خب اگر چنین است راه حلّ واقعی معضل حجاب در زمان ما چیست؟ کار فرهنگی گسترده در بازیابی معنایی پیرامون آن و مبارزه با فریبی بزرگ در مورد آن است. 👈آن هم نه لزوما معنا سازی مبتنی بر تأکیدات دینی و حتّی قانونی. گر چه آن هم مهم است هر چند به سادگی حریف این جریان نمیشود. 👈بلکه معنا سازی از سنخ زنده کردن معنای کرامت زن و والاتر بودن او از کالایی شدن در برابر چشمان هرز مردان! این را باید دوباره فرهنگ سازی نمود. مدام بیان کرد و گفت. ✋اینکه مردان اساسا چشمشان هرز است! چشمشان آلوده است. به چه معنا؟! به همان معنایی که قبلا گفتم. یعنی طبیعتا و به شکل معمول توان تفکیک جذابیتهای جسمی و زیبایی زنان را از جذابیتهای جنسی آنان ندارند. ✋به نظرم اگر این را جامعه ی زنان بفهمند جا میخورند! بیچاره ها گمان میکنند یک پدیده ی نادری است که برخی بیماران جنسی در مردان به آن مبتلا هستند! 👈برخی سیاستهای شوم نیز مدام بر این فریب بزرگ دامن میزنند. همان فریبی که اساس معنای زیبا آفرینی به بی حجابی است. همان معنایی که ابزار اهداف سیاسی در نابود کردن خانواده است. 🔵تا کنون در شماره هایی در زمینه حجاب نکاتی بیان کردم. سابقا در شماره های ۷۵، ۷۶، ۷۸ و ۷۹ بحث مهمی در زمینه انقلاب جنسی و سیاسی بودن مبارزه با حجاب در دنیای کنونی برای از میان بردن نهاد خانواده به عنوان یک نهاد سیاسی معنا دار آوردم. 👈تبار این بحث بیش از آنکه حتّی به اقتضائات دنیای مدرن و انسان محوری و الگو بودن جوامع غربی که در هر حال حجاب شرقی را نداشتند برگردد به تبار سیاسی آن برمیگردد؛ 👈لذاست که حتّی در غرب نیز دلسوزانشان کم کم به فکر لزوم نوعی گشت ارشاد افتاده اند! آنها نیز معضل حجاب دارند. 🔹مسأله حجاب ورای اینکه یک حکم واجب دینی است اساسا یک سنگر ملّی در برابر هجوم فرهنگ بیگانه و از طرف دیگر یک سنگر سیاسی بسیار مهم در برابر هجوم استکبار و استعمار نوین است. 👈اگر اسلام را هم قبول ندارید و کورش پرستید باز باید از این حجاب دفاع کنید. بی حجابی و برهنگی یک بحث طبیعی و ناشی از خواست و درک زنان نیست. ⚪️رفقا مسأله اساسا حجاب نیست. فعلا خطّ مقدّمش در جامعه ی ما حجاب است. مسأله از میان بردن نهاد خانواده است. لذا قطعا این جریان به برهنگی و همجنس گرایی و ازدواج سیاه و بلکه احتمالا یک انقلاب جنسی بزرگ خواهد انجامید. 👈به آنجایی که دیگر خانواده معنای خود را از دست بدهد. قبلا معنای سیاسی خانواده را مقداری بیان کرده بودم. 👈روشن است که وقتی جاذبیت جنسی از خانه به خیابان کشیده شود ارکان خانواده خواهد لرزید. 🔻الان پدیده ای که حتی برای غرب نوین است آن است که زنان را به جلوه گری در خیابان تشویق میکنند! هیچ گاه چنین نبوده است. بی حجابی بوده ولی بی حجابی توأم با حداکثری کردن جالبیت و جذابیت در سطح جامعه به شکل ارزش برای همه زنان در خیابان چیز جدیدی است. همین است که دسیسه ی نوین و دشمن خانواده است🔺 ✔مساله دین نیز صرفا پوشاندن موی سَر که نیست! صرف پوشیدگی که نیست! اینها همه مقدمه مهار جذابیتها و جالبیتهای زن در جامعه و محدود کردن آن در نهاد خانواده است. لذا خود چادر تقریبا در دین موضوعیت دارد. یعنی زن در جامعه به هیچ رو جالب نباشد. فضای جامعه ورای خانواده درگیر روابط جنسی زن و مرد نشود. ✔ولی امروزه با تبلیغات گسترده چادر را منافی ارزش زن دانسته و میگویند زیبایی زن باید دیده شود! باید همه بفهمند چقدر زیباست. مبهوت شوند! شهر زیبا شود! این طرفش را مخفی میکنند که دیدن زیبایی زن توسط مرد به معنای جالبیت جنسی آن است که آزادی چنین چیزی به معنای فتوا به زوال خانواده و شروع مفاسد لاینحل بسیار است.
👈پیشنهاد میکنم یکبار دیگر آن شماره ها را به دقّت مرور کنید.همچنین در مباحث مربوط به فلسفه اخلاق و تفسیر روایت «کیف بکم اذا رأیتم المعروف منکرا و المنکر معروفا» جهت دیگری آن را گفتم 🔸«مسأله روسری نیست مسأله برهنگی اجباری است!»🔸 حالا به نظرم رسید یک جهت دیگری را نیز برجسته کنم و آن هم این است که: ✅مسأله دوگانه ی برهنگی و عدم برهنگی است نه دوگانه ی رو سری و عدم روسری! حتی وقتی سر چادر و مانتو بحث بود عمق مساله همین بود. 👈البته الآن خودش را با توجّه به زمینه ی دینی و فرهنگی ما نمیتواند به این حالت صریح نشان دهد. ولی قطع بدانید مسأله روسری نیست. گویا زبان حالشان این است که نعوذ بالله عجب اشتباهی کردند که طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنّة! ببینید شیطان کجا را نشانه گرفته است! 👈روسری شاید مهمترین خاکریز در برابر این هجوم سنگین شیطانی در زمان ماست. زمانی چادر چنین حالتی داشت ولی فعلا برای قشر وسیعی از جامعه روسری چنین حکمی دارد. 👈تدبّر در جریان کیفیت حجاب در صحنه ی جهانی نشانگر آن است که بشریت در حال هُل داده شدن به سمت لختی و برهنگی اجباری است! 👈فکر کرده اید این همه وسائل ارتباط جمعی و اینترنتها و موبایلها و فضاهای مجازی را برای رضای خدا مفت و مجّانی در اختیار ما قرار داده اند؟! 👈حتّی خود غرب نیز تحت تبلیغات شوم چنین فرهنگ سازی و تغییر ذائقه ای است. مبارزه ای سخت با اقتضائات فطرت و حکمت انسان. چیزی که بوی فساد حرث و نسل را میدهد. 👈آدمی اگر بفهمد چنین سیاست شومی در میان است و اصلا نان برخی از حیث سیاسی و یا حتّی اقتصادی و فرهنگی در همین است به فکر فرو میرود. 👈در هر حال اگر در برابر این جریان مسامحه شود به زودی سر از اقسامی از برهنگی در خواهد آورد که با توجّه به انگیزه ها و طمعهای مضاعف سیاسی و برخی امور دیگر در مورد ایران بعید نیست حتّی از کشورهایی مانند ترکیه و آذربایجان و مانند آن نیز بدتر شود! 🔹رفقا اگر وقت کردید نقاشی های وَنسان ونگوگ نقاش معروف هلندی(م۱۸۹۰ در ۳۷سالگی) را ببینید. وی نقاشی های زیادی از فرانسه که مهد تمدن و آزادی آن زمان بود کشیده است. ببینید کاملا محجبه هستند. 👈حالا برخی تنها موی سرشان گاهی پیداست. وی صدها تصویر کشیده است که از معروفترین آنها تصویر سیب زمینی خورها است که در سال ۱۸۸۵ با رنگ و روغن کشیده که بسیار معروف است؛ 👈پیام های اجتماعی زیادی دارد که تصویر ۵ زن فقیر هست که حتی چیزی شبیه روسری هم دارند. یک عکس معروف دیگری هم دارد که تراس کافه در شب است که آنجا هم زنان محجبه هستند. یعنی هم در فقرا و هم در اغنیا. ⚪️متأسّفانه برخی مؤمنین ساده اندیش و توده ی غافل اهل ایمان از این دسیسه های شوم غافلند. برخی سیاستمداران قدرت طلب نیز آن را وسیله ی خوبی برای اهداف خود قرار داده اند. برخورد سیاسی با آن میکنند. جنبه های ملّی و مذهبی آن را فدای قدرت طلبی خودشان میکنند. 👈از طرفی زشتی بی حجابی در بین ما به گونه ای است که مقدار اندک از آن نیز در قبال جامعه ی با حجاب ایرانی خیلی به چشم می آید. 👈همین امر مخصوصا با سر و صداهای رسانه ای بر مغالطه ی حجاب در زمان ما افزوده است. گویا جامعه ی ایرانی به دنبال کشف حجاب است!!! 👈چند تا محجبه ی غافل یا نادان یا مغرض را هم پیدا میکنند تا مشروعیت بیشتری به این جریان بدهند. گاهی حتّی آخوند هم پیدا میکنند. از هیچ کاری ابا ندارند تا نقشه ی خود را پیاده کنند. 🔸«اهمیت حجاب در دین»🔸 از منظر دینی نیز حجاب در عصر کنونی معنای مضاعفی یافته و وجوب مضاعفی یافته است. نماد دین و نماد مبارزه با طاغوت و تفکّر طاغوتی و فرهنگ ضد دینی شده است. خود اینها عناوینی جدید است که امروزه بر آن عارض شده است. 👈بانوان مؤمن نیز باید به ارزش جهاد بزرگ خود با حجابشان در زمان حاضر واقف شوند. حجاب و آن هم حجاب کامل با چادر امروزه در دلالتهای نمادی که پیدا کرده چیزی شبیه لباس روحانیت شده است. 👈مخصوصا امروزه برای بانوان همین التزام به حجاب مخصوصا اگر با معانی توحیدی لبریز شود چه گشایشهای معنوی برایشان به بار خواهد آورد. فقط برای خدا و برای آن نور الانوار! 🔹همچنین در بذل خاطر شماره ۸۷ مطلبی بیان کردم که بر اساس آن به سادگی نمیتوان گفت جلوگیری از فساد اقتصادی یا حتّی برخی مفاسد عقیدتی در تفکّر دینی مهمتر از مفاسد جنسی مانند بی حجابی است. 👈نباید با مغالطه ی اینکه حجاب یک حکم فرعی مانند دیگر گناهان است و مانند آن قبح آن را شکست! آن هم به درد این بحث میخورد. شاید بتوان گفت خیلی مهمتر از بسیاری دیگر از احکام است.
⚪️بحث از حجاب جنبه های دیگری نیز دارد که فعلا به آن کاری ندارم. خود بنده که هیچ نگرانی ندارم. «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ‏ أَجْمَعِين‏» چون میدانم چیزی از دست خدا خارج نشده است؛ به فرموده ی سیّد ساجدان در صحیفه: 📖«وَ قَدْ عَلِمْتُ‏ أَنَّهُ لَيْسَ فِي حُكْمِكَ ظُلْمٌ، وَ لَا فِي نَقِمَتِكَ عَجَلَة وَ إِنَّمَا يَعْجَلُ مَنْ يَخَافُ‏ الْفَوْت‏» 👈این بشر است که باید امتحانات خودش را پس دهد! این ها همه گذراست. حالا اگر این بشر دوپا خدای نکرده خودش را محروم کند زمانی سرش بد جوری به سنگ خواهد خورد! (لا یضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم) 👈چندی دیگر همه ی ما به گورها روان شده و حقیقت را خواهیم فهمید. بصر همه حدید خواهد شد! برزخی در راه است! قیامتی در کار است! ابدیتی در پیش است. من یعمل مثقال ذره شرّا یره! آری! انما یعجل من یخاف الفوت! 👈در همین دنیا نیز زمانی آن امام پاکان و آن ذخیره ی خداوند ظاهر خواهد شد. در همین دنیا نیز عاقبت با متّقین خواهد بود. 👈ولی افسوسم برای خودم و برای این برادران و خواهرانی است که گیر این بحثها شده ایم! به جای جهادی بزرگ برای استفاده ی از این سرمایه عمر در مسیر تقرّب به سمت آن کانون نور و آن نور آسمان و زمین چطور شیطان مشغولمان کرده است! از چه بدیهیاتی بحث میکنیم! خنگ شده ایم! از چه واضحاتی باید بحث کنیم!
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۷) «قدرت آواها یا قدرت پژواکها؟!» «آبشار اطلاعاتی و رفتار گلّه ای در فضای مجازی» 🔴این چند روز در فضای مجازی با کمپین محجّبه های مخالف گشت ارشاد مواجه بودیم. عجب! چطور دشمن تلاش میکند از جهل توده ی مردم که نوعا مانند ایتامی در فضای سایبر گله ای رها شده اند سوء استفاده کند. از آنها قدرتی برای پیش برد اهداف خود بسازد. 👈واقعا اینها نیز چه ساده بازی میخورند! یا دوست دارند بازی بخورند! امروزه همه ی ما درگیر دنیای سایبر شده ایم. در آن زندگی میکنیم. 👈بلکه برای برخی طوری شده که گویا دنیای بیرون برای آنها دنیای مجازی شده و دنیای سایبر دنیای حقیقی! 👈از همینجاست که شناخت این دنیای جدید و ناشناخته بسیار مهم است. خیلی حرفها میشود زد! شاید از بس ابعادش مهم و گسترده است تا کنون ترجیح داده ام درباره اش صحبت نکنم! ولی بد نیست به مرور گاهی ابعادی از آن که به ذهن می آید را در میان بگذارم. 🔹در بذل خاطر شماره ۱۵۲ بیان کردم که فضای مجازی و عصر نوین دنیای اطّلاعات است. برخلاف دنیای قدیم که دنیای حکمتها بود. در فضای مجازی معمولا نه دغدغه ی حکمت است و نه دغدغه ی معرفت! 👈از همینجاست که باید متناسب با این فضای نوین معرفت شناسی مناسبش را دنبال کنیم. «سواد رسانه» پیدا کنیم.
⚪یکی از مقوله هایی که هر روزه در فضای مجازی با آن مواجه هستیم فروارد شدن پیامهایی خاص، لایک کردن، تِرِند امور خاص و ایجاد کمپین است. 👈اموری که به شکل مرموزی میان ما شایع میشود و بسیاری از ما نیز به تبع جریانی که ایجاد میشود بدون تحقیق و بررسی کافی به آن میپیوندیم! ردّش را نمیگیریم که چه کسی و به چه نیّتی آن را تولید کرده است. 📡اینها خود گاهی به عنوان ابزاری برای یک حربه ی رسانه ای در جنگ ادراکی بزرگی که در فضای سایبر وجود دارد قرار میگیرند. آن حربه هم زمینه سازی برای ایجاد آبشارهای اطلاعاتی «information casades» به منظور وصول به اهدافی خاص است. ✔اگر قرار شد از سواد رسانه صحبت کنیم قطعا یکی از درسهای مهمّش بحث از ماهیت همین آبشارهاست. اینکه اساسا فضای سایبر به گونه ای طرّاحی شده و یا مدیریت میشود که استقلال معرفتی و عقلی افراد را محدود کرده و با استفاده از بی شخصیتی ذاتی یا عارضی آنها در این فضا آنان را به دنبال این آبشارها بکشاند: «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ‏ فَأَطاعُوهُ‏ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِين‏» 👈شبکه های اجتماعی به شدّت در معرض پدیده ی آبشارهای اطلاعاتی هستند. همان چیزی که دشمن به شدّت روی آن حساب کرده است. این هم از تبعات عصر ارتباطات و تغییرات گسترده در خصلت (هستن با دیگران) انسان است که در بذل خاطر ۱۵۲ به آن اشاره کردم. ✅آبشار اطلاعاتی زمانی رخ میدهد که کاربران یکی پس از دیگری دیدگاهی را منتشر میکنند و این دیدگاه ابتدایی الگویی ایجاد میکند و همین الگو دیدگاه های بعدی را کنار زده و تغییر میدهد. ✅در حالتی که در زمینه ی خاصی آبشار اطلاعاتی رخ دهد افراد عادی به جای اینکه خود مستقلّا اظهار نظر یا ابراز عقاید و امیال قبلی خود را بکنند ترجیح میدهند از نظر جمع تبعیت کنند. بلکه گاهی از پیوستن به این جریانات لذت میبرند! ✅آبشار اطلاعاتی مانند جریان سیلی است که اطلاعات دیگر را غرق کرده یا با خود همراه میکند. معمولا عموم مردم توان ارزیابی انتقادی و نقد دیدگاه های راه افتاده را ندارند و در چنین مواردی به مرجع خاصی توسل میکنند. ⚪مثلا یک پیام، ویدئو، طنز و... در جاهایی مانند کمپ منافقین یا هر جای بد و خوب دیگر تولید میشود. آنها هم این پیامها را نشر داده و ضریب میدهند تا موج ایجاد کنند. 👈بسیاری نیز عملا به دلیل برخی زمینه ها با فروارد این پیامها ناخواسته پای در نقشه های طرّاحان این بمبها و موشکهای مجازی گذاشته و جزء اعوان و انصار آنها در راستای تحقّق اهدافشان قرار میگیرند. 👈اگر مقداری زمینه ها مهیّا باشد موجهای بزرگی مبتنی بر پدیده ی شناخته شده ی «رفتار گله ای» ایجاد شده و مانند سیلابی کاربران فضای سایبر را درون خود غرق میکند! 👈آراء آنها را میدزدد و آنها را با خود همراه کرده و حتّی بر تصمیم سیاسیون تأثیر گذار میشود! گاهی مانند گردبادهای شدید موانع را هم در هم میکوبد! 👈قدرت امواجش و شدّت شیوعش خودش باعث مشروعیّتش و گمان حقّانیّتش میشود! آری قدرت مشروعیّت آور است! 🔹بسیاری بر پایه ی موضع دیگران تصمیمی را اتّخاذ یا عقیده ای را پیدا یا عاطفه ای را احساس میکنند! در روان شناسی اجتماعی از آن بحث شده است. 🔸در آبشار اطّلاعاتی قدرت این گلّه سازی اذهان به گونه ای است که گویا انسان نادانسته عقلش زائل شده و اعتقادات و عواطف واقعی اش را نادیده میگیرد! گویا سحر شده است! به فرموده ی امیر المؤمنین علی علیه السلام در حدیث مشهور به کمیل: 📖هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ‏ كُلِ‏ نَاعِقٍ‏ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيق‏ ✋همانها که منطقشان این است که: «خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو»! 👈جمله ی دقیقی است. میدانید یعنی چه؟ یعنی اینکه شکست خوردن همراه جماعت برای یک انسان بی شخصیّت گواراتر از پیروزی ناشی از اصرار بر یک حقیقت است. 👈چرا؟ چون انسان مسئولیت گریز است و تبعیّت از جماعت موافق طبع عافیت طلب او بوده و او را از انتقادات و سرزنشها دور میکند. اگر همه یک اشتباه یکسان را مرتکب شوند، برای ارتکاب این اشتباه کس دیگری نیست که سرزنششان کند! البلیة اذا عمّت طابت! 🔴آری رفقا! یکی از قدرتمندترین قدرتهای خفته در جوامع «سونامی توده» است. همان اژدهای خفته و غول چراغ جادویی که گاهی با تحریک عواملی خارجی بیدار شده و به خدمت اغراض خاصی در می آید. ✔سابقا این نیرو معمولا در کنترل دستگاه حاکم در هر شهر و کشوری بود. ولی امروزه با گسترش فضای سایبر زمینه ی بهره برداری از این نیروی نهفته توسّط دشمنان و فرهنگهای رقیب و تفکّرات دیگر مهیا شده است. از همینجاست که جنگ ادراکی امروزه بسیار جدی شده است.
👈امروزه با ایجاد آبشارهای اطلاعاتی به سادگی میتوان حرکتهای اجتماعی مهمی ایجاد نموده و یا دیدگاه های خاصی را بین آحاد یک جامعه ایجاد کرد. سیاست مداران و قانون گذاران را تحت فشار قرار داد. 👈در گذشته در حدّ محدودی این کار توسّط جاسوسان و سخن چینان انجام میشد. ولی امروزه صورتهای جدیدی پیدا کرده است. ✔در کتاب هایدگر و تاریخ هستی، ص ۳۲۷ مطلبی دیدم که جالب بود؛ مخّ مطلب است که به شکل کاملی در دنیای سایبر در حال تحقّق است: 📖«در این دوران فقط به دلیل پژواک ها و نه قدرت آواهاست که رخدادهایی با عظمت خوانده میشوند... » 👈رفقا فقه دنیای سایبر نیز باید به مرور استنباط و تبلیغ شود. رساله های آن نوشته شود. باید به مؤمنین گوشزد نمود که این فروارد کردنها و لایک کردنها و... هم خودش حساب میشود: «إنّ الفروارد کان عنه مسؤولا»! 👈اینکه مراقب باشید از اعوان ظلمه نشوید! سفهایی نباشید که بازوانی برای اهل ضلالت باشید. نکند به خاطر قبول جمع دچار خود فریبی شوید؟! 👈خودتان به تنهایی مسئولیّت دارید. نکند مانند بی شخصیتها دچار رفتار گله ای یا فریفته ی آبشارهای اطلاعاتی و جوّها و گردابهای اجتماعی شوید. 🔹اینها همیشه تاریخ هم بوده است. صورش فرق میکرده است. شیاطین نیز همواره از آن استفاده کرده اند. همان چیزی است که صدّیقه ی طاهره در خطبه ی فدکیه به مهاجر و انصار بیان نمود. 👈شیطان عجب بازی تان داد و شما هم عجب بازی خورتان خوب بود! نکند منتظرش بودید؟! گویا تا بحال تعارف میکردید و میخواستید یکی پیدا شود که فریبتان دهد! 👈خدا میداند چه فتنه ی بزرگ و چه سحر عظیمی راه انداختند که جز سه چهار نفر از صحابه راستین همه انحراف پیدا کردند! 📖«فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ‏ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ‏ وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ‏ وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ‏ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمْ‏ 📖و أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ‏ فَأَلْفَاكُمْ‏ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ‏ غِضَابا»
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۸) «در تبلیغ چه بگوییم؟» 🔴چند روزی است روی میز مطالعه کتابی به نام «مصباح الهدی» در نگرش و روش عرفانی اهل محبّت و ولاء قرار داده ام. متن پیاده ی شده ی درسهای اخلاق مرحوم حاج اسماعیل دولابی است 👈گاهی تورّق میکنم. انصافا معلوم است که حرفها جنس دیگری دارد. از تبار دیگری است. نباید با دیگر حرفها مقایسه اش کرد. ساده است ولی عمق دارد 👈شخصی است که نه روحانی بوده و نه مراتب خاصی در علم طی کرده است. سواد محدودی داشته است. مرحوم رجبعلی خیّاط هم همینطور بوده است 🔹از این گونه افراد همیشه و همه جا بوده اند و هستند. منتها کسی از آنها معمولا خبر دار نمیشود. افرادی بی ادّعا و ساده که اصلا جلب توجّه نمیکنند. اگر در جمعی باشند مورد نظر نیستند. اگر نباشند به دنبالش نمیگردند. انگشتها به آنها اشاره نمیکند. ولی پای منبرها هستند! ✋اهل فهمند و آن هم چه فهمی! این هم درجاتی دارد. لازم نیست همه اهل کرامات و آن درجات بالا باشند. ولی یقین بدانید هستند و اگر به آن حالت تشکیکی حقیقت نیز نظر کنید بعدا خواهید دید کم هم نیستند. مگر این همه شهید از کجاها آمدند؟! 👈آری «لَا تَسْتَخِفُّوا بِفُقَرَاءِ شِيعَةِ عَلِيٍّ وَ عِتْرَتِهِ مِنْ بَعْدِه‏» نکند اینها را نادیده بگیریم!«رُبَ‏ أَشْعَثَ‏ أَغْبَرَ ذِي طِمْرَيْنِ مُدْقِعٍ بِالْأَبْوَابِ لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّه‏» ✋رفقا نکند مخاطبینمان را دست کم بگیریم!اینها همه فطرت خدایی دارند! روح خدا در آنها دمیده شده است. روی فطرت آنها حساب باز کنید!به فطرت آنها اعتماد کنید. خوش بین باشید! فکر نکنید با جاهل محض طرفید!
⚪میدانید چرا از مرحوم حاج اسماعیل دولابی و رجبعلی خیّاط و کربلایی کاظم ساروقی و مانند آنها گفتم؟! مقصودم آن بود که بدانیم: 🔻«نیازمان یک نیاز اساسی تری است و همه ی این سوادها مقدمه آن نیاز اساسی تر است»🔺 👈از همینجاست که برخی بدون آنکه سواد خاصی داشته باشند ولی حاج اسماعیل دولابی و رجبعلی خیّاط میشوند! ✔اینها یعنی مسأله عمیقتر از این حرفهاست! راه بسیار وسیعتر از این ضیقهاست! مطلب بالاتر از خیلی از این شاکله ها و تعارف ها و اعتبارهاست! بر یک حقائق دیگری تکیه میکند! شوخی ندارد! 👈این علمها و بیانها و سوادها و دقّتها و تحلیلها و... همه و همه برای آن است که چشممان بازتر باشد. 👈آمادگی مان برای دریافت بیشتر باشد. راه طی کردن کمال برای ما هموارتر بشود. ولی اگر خود این علم مانع ما شد و حجاب شد و رهزن شد و عُجب آورد آن چیزی که من از آن کمک میخواستم سدّ و مانع و رهزن میشود. 👈واقعا هم مانع سختی میشود. کارمان از این عوام سختتر میشود. فهممان کدرتر میشود! 🔹رفقا ممکن است انسان در درجات عالی علم باشد ولی پیام واضح یک آیه را به خاطر مشکلات خودش دریافت نکند. از آن طرف برخی مردمان عادی که از نظر اجتماعی خیلی معمولی اند و طوری اند که به چشم نمی آیند و روی آنها حساب نمیشود ولی به دلیل صفای نفسشان برداشت شفافی دارند. ✅ما معمولا چون دیگران را قیاس به نفس میکنیم از این حقیقت عجیب غافل میشویم. 👈گاهی پای منبر وقتی حرفی میشنوند خیلی عمیق متوجّه میشود. آدم این را در نوع نگاه آنها گاهی درک میکند. حساب فهم را باید از سواد جدا کرد! سابقا در بذل خاطر شماره ۱۲۹ از آن مقداری صحبت کردم. تفاوت دانستن و فهمیدن. 👈برایشان جا می افتد. طوری میفهمند که خود ما آن مطلب را آن گونه نگرفته ایم! 👈ما که ادبیات خوانده ایم و کلّی درس خوانده ایم و استدلال بلدیم آن فهم را نداریم! مانع داریم! حجاب داریم! ولی برخی از همین مستمعین برداشتها و فهم هایی را از کلام ما دارند که ما نداریم. اثری در آنها میگذارد که در خود ما نمیگذارد. حقیقتی است. ✔غفلت از آن گاهی باعث میشود که در تبلیغ مدام به دلیل آنکه دیگران و نیازهای آنها را با خودمان مقایسه میکنیم گمان کنیم باید سنگینترش کنیم یا دقیقترش کنیم یا تنوّع خاص بدهیم و... ! دنبال مخاطب سطح بالا بگردیم! آخرش هم عبس و تولّی أن جاءه الأعمی میشویم! 👈انگار مشکل آنها این است که سواد ما را ندارند و اگر این دقایق را بفهمند شقّ القمری میشود! نه خیر! آخرش ممکن است یکی مثل ما شوند! مگر ما خیلی از خودمان راضی هستیم. 👈رفقا خیلی باید شرمنده باشیم که با این همه درس خواندن و تلاش علمی گاهی یک عامی پای منبر ما فهم عمیقتر و اثر گذارتری از یک آیه یا روایت دارد. کربلایی کاظم میشود و ما ...! این یعنی حجابش کمتر است. 🔹راستی چه زیبا گفت آن حکیم و شاعر و عارف بزرگ سنایی غزنوی: چو علمت هست خدمت کن چو دانایان که زشت آید گرفته چینیان احرام و مکی خفته در بطحا 👈جایی شنیدم مسلمانان چینی وقتی به حج می آمدند گاهی ۵ سال رفت و برگشتشان گویا طول میکشیده است. 👈نکند ما به گمان خودمان در شهر مکّه خوابمان برده باشد و این به اصطلاح عامیان که گمانمان آن است که سالهای سال از حرم فاصله دارند به راه افتاده باشند و روزی برسند و ما هنوز خفته باشیم! واقعا چه نصیحتی! چو علم آموختی از حرص آن گه ترس کاندر شب چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا عروس حضرت قرآن نقاب آن گه براندازد که دارالملک ایمان را مجرد بیند از غوغا عجب نبود گر از قرآن نصیبت نیست جز نقشی که از خورشید جز گرمی نیابد چشم نابینا ⚪در مورد همین کربلایی کاظم مگر چه شد که شد آنچه شد؟! مبلّغی محترم رفت و گفت اگر کسی زکات ندهد لباسش اشکال دارد! همین پیام ساده را کربلایی کاظم که روحی آماده داشت گرفت! آری: «هَكَذَا تَصْنَعُ‏ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا»؛ 👈به پدرش گفت زکات بده! گفت ندارم بدهم! گفت پس زمین سهم من را جدا کن! از همینجا ها شروع شد. یک تبلیغ مبلّغ محترم منشأ چه هدایت و چه اثر و چه آثاری شد! ✋دنبال اعجاب نفوس و به به و چه چه نباشیم! آنها را گرفتار خودمان نکنیم. مقصد خیلی بالاتر از این بازی هاست! راه هم خیلی روشنتر از آن است که اگر کسی بخواهد بر او پنهان باشد. 🔵رفقا ما در درون دیگران نیستیم تا بدانیم آنها چطوری پیام میگیرند. حرص و زور الکی نزنیم! پیامهای آشکار دین را از آیات و روایات بیشتر سعی کنیم برایشان بیان کنیم. با بیانی شیوا و بلیغ. اگر لازم بود مقداری هم تحلیل کنیم. مصادیق آن را بگوییم. تفسیرش کنیم. متناسب با موقعیت آنها را بیان کنیم. موانع فهمیدنش را برداریم! تبلیغش کنیم.
🔸بگذاریم اینها در روان آنها کار خودش را بکند! فکر نکنیم آنها هم لزوما همان قدری که ما میفهمیم و اثر میگیریم همانطورند! 🔻این آیات و روایات گاهی در دل انسانهای آماده غوغا میکند! با فطرت آنها حرف میزند. مانند آبی واحد که در زمینهای مختلف و در برخورد با بذرهای گوناگون چه میوه های مختلفی را به بار مینشاند! آب یک آب است ولی گویا خیلی فرقها داشت!🔺 👈از همین روست که مؤمنین همه ی مؤمنین دعوت شده اند که خودشان قرآن بخوانند و در آن تدبّر کنند! ✋مبادا آنها را صرفا درگیر محدودیتهای بیانات خودمان کنیم. گمان کنیم خیلی هم تحلیلی حرف میزنیم! ولی سد عن سبیل الله کنیم! 👈خیر راه این نیست! سعی کنیم بیاناتمان را طوری تنظیم کنیم که در نهایت آنها درگیر آیات و روایات شوند. اگر قرار است حرف جدید و دقیق و تحلیلی و هر چه فکر میکنیم بزنیم صعود و فرودش کاملا به آیات و روایات باشد. 👈سعیمان آن باشد که آنها را با خود آیات و روایات مواجه کنیم و سپس دعوت به تدبّر در آن نماییم. 👈لزوما دنبال بالا بردن سواد مخاطبینمان نباشیم! عالم را همین با سوادها به گند کشیده اند! آنها را بند سطح فضل خودمان نکنیم. سعیمان زدودن موانع فهم و بالابردن فقه دینی باشد. 👈اگر خواستیم از خودمان بگوییم باید بدانیم دست بالای دست بسیار است! شاید یک روانشناس یا جامعه شناس یا ... مطالب مفیدتری برای مردم بزند! از قرآن و نهج البلاغه و صحیفه و امام صادق باید بگوییم! منبر منبر این حرفهاست! 🔹اینها اصلا به معنای آن نیست که خواسته باشم شأن علم را پایین بیاورم. در هر مطلبی سعی میکنم یک حیثیت مهم را به چشم بیاورم. شنونده عاقل است. علم دلیل است. علم راهبر است. مگر میشود شأنش را انکار کرد؟! اگر انکار کردیم یعنی به جهل دعوت کنیم؟! مطلبم روشن بود. فعلا درگیر رفع این تعارضها و دفع دخلهای مقدّر نمیشوم ⚪رفقا پیشنهاد میکنم برای مستمع هایمان قرآن و حدیث بگوییم. دغدغه انتقال پیام دین باشد. ولی این خودش علم و ذوق و بلاغت میخواهد. حسن انتخاب میخواهد. حسن تنظیم میخواهد. خودش هنر میخواهد. دین شناسی میخواهد. 👈گاهی نیازمند مسلّح شدن به علوم روز و نظریّات علمی امروزی است. چه میدانم! مخاطبین هر سطحی هم داشته باشند از پروفسور و دانشمند بگیرید تا عارف و بازاری و سیاستمدار همه و همه محتاج این بیانات هستند. 👈خودشان هم اگر روحی آماده داشته باشند میفهمند فقیر و محتاج بیانات آسمانی هستند. مشکلشان با آن علومشان حلّ نمیشود! عروة الوثقی میخواهند! 🔻وقتی ما میتوانیم قرآن و روایت بخوانیم که خودمان اهل قرآن و روایات شده باشیم. مشکل ما در تبلیغ همین است. آیا ما با قرآن و روایات أنس گرفته ایم؟! آیا دردمند شده ایم؟ آیا عاشق شده ایم؟! آیا فهمیده ایم اینها دوای دردهاست؟! آیا شده در آن دل شبهای تار با این آیات نورانی عشق بازی کنیم؟! گریه کنیم و شادمانی کنیم؟! با این روایات و مناجاتها زندگی کنیم؟! مضامین آنها در وجودمان محقّق کنیم؟! ببینیم چطور دارد مشکلاتمان را حل میکند! چه لذتهایی به ما هدیه میکند؟!🔺 ⚪اینهاست که اگر شده بود دستمان در تبلیغ پر بود! فاقد الشیء لا یعطی الشیء! میدانستیم باید چه بگوییم. هیچ احساس کمبود نمیکردیم! میفهمیدیم که درد دیگران هم دوری از همینهاست. مهربان میشدیم. صبور میشدیم 👈مستمعین هم خوب میفهمیدند این همان است! همانکه دارد کلام خدایشان و امامشان را میگوید! حرفش حرف حسابی است! جنس دیگری دارد! 🔴رفقا از چه بگوییم؟! هر چه میخواهید متناسب با جلسه و مخاطب و توان و ذوق و... بگویید. ولی کاری کنیم که گویا همه اش توحید بگوییم! 👈از سرچشمه بگوییم! از آن راز هستی بگوییم! همه اش درس ایمان باشد! همه اش جلوه هایی از آن کانون نور باشد! از آن نور آسمان و زمین باشد. از توحید شروع کنیم و به توحید برگردانیم. 👈اگر تاریخ میگوییم یا سیاست یا اقتصاد و معیشت یا رشادت و شهادت و... همه اش در دل آن راه ابدیت و تقرب و توحید باشد. اگر از کربلا میگوییم بگوییم این خونها و این جانبازی ها همه برای این پیام بود که: قل هو الله أحد! 👈ما آمده ایم اینها را بگوییم. همان کاری که در خطبه های معصومین علیهم السلام میبینیم. در نهج البلاغة میبینیم. 🔸از آن بگوییم که ای انسان یادت نرود که مسافری! یادت نرود که شیطان قسم خورده که نفهمی که مسافری! یادت نرود که قبر و برزخ و قیامت و مواقف و میزان و صراط و جنت و نار و ابدیت در پیش داری! یادت نرود که امام داری! یادت نرود که آمده ای آزمایش شوی! انتخاب کنی و بذر بپاشی و بروی! 👈بنده ان شاء الله امسال به توفیق الهی و دعای دوستان به روستایمان میروم. جمعیت بسیار محدود و سطح پایین است ولی اگر من نروم شخص دیگری آنجا نمیرود! میخواهم یک دوره منازل الآخره مرحوم شیخ عباس قمی را برایشان بگویم. امشب که تورق میکردم چقدر تذکر آور بود. خدا بیدارمان کند. اول برای خودمان منبر برویم!
🔵راستش از شما چه پنهان طمع کردم! راهی است که برای ما گنهکاران باز کرده اند. شاید در این جریان عظیم و این اقیانوس رحمت حسینی به ما نیز ذرّه ای کار بدهند. 👈این جریان خودش خواهد رفت. وابسته به من و شما نیست. قلب تپنده ی سپاه حقیقت است. اگر ما نباشیم افراد دیگری هستند. معطل کسی نمیماند. إنّ للخیر و الشرّ اهلا فمتی ترکتموه کفاکموه أهله! ⚪ولی از مثل منی چه کاری بر می آمد! نمیدانم چه شد به ذهنم خطور کرد شعر بگویم. حقیقتا نه من شاعرم و نه سالها بود دیگر عنایتی به شعر داشتم. فقط به طمع ثواب بود و بس! 👈در ادامه باز به ذهنم خطور کرد قصیده ای ۷۲ بیتی به نیّت ۷۲ شهید کربلا بگویم. مضامینش هم با مرور یک دوره کتاب کامل الزیارات باشد. خیلی حرفهای خودم را نزنم. حکمت باشد بهتر است. خودم و دیگران را معطل ادعاها و احساسات دروغین نکنم. آدم گاهی در شعر توهم برش میدارد! 💡راستش هم خطورش و هم خطور تعداد ابیاتش و هم عزمش همه هدیه ی خدا بود. مخصوصا تعداد ابیاتش که اصلا به مخیّله ام هم حتّی نمیرسید! ولی نمیدانم چه شد که تا خطور کرد گویا توانش هم آمد! 📖«مَا قَالَ فِينَا قَائِلٌ بَيْتاً مِنَ الشِّعْرِ حَتَّى‏ يُؤَيَّدَ بِرُوحِ الْقُدُسِ» ⚪نمیدانم فردا صبح روز عاشورا بود یا اربعین بود! قبلا فکر میکردم عاشورا بود. ولی الآن شک دارم. در رؤیا دیدم با یکی از اولیاء الهی که همه ایشان را میشناسیم به حرم ابی عبدالله علیه السلام رفته بودیم. 👈ایشان از حرم مطهّر بیرون آمد و دیدم در دستانشان چند ورق است. دقّت کردم دیدم همین قصیده ۷۲ بیتی است. 👈به دنبال ایشان رفتم و دیدم در جایی شعرا جمع شده اند. بنده گفتم من که نه شاعرم و نه اهل این جا! ولی دیدم من را نیز اجازه دادند وارد شوم. دیگر چیزی یادم نیست. 🔸قصیدة حسینیة🔸 هر دل بیمار را مرهمی آخر شفاست روضه بخوان روضه خوان مرهم دل کربلاست هر نفست روضه خوان بوی خوش یوسُفست دیده نادیده را پیرُهنش بوریاست قطره ی اشکی ز چشم مرهم جان من است وَه که چه خوش مرهمی این دل بیمار راست روح دهد ذکر او این دل افسرده را زنده کند مرده را بس که غمش جانفزاست تا که به دل ذکر اوست لعل شود سنگ خام تا که غمش همدمت جمله مقدّر بداست ذکر بگو ذکر او فاش که ذکر حسین فتق کند آنچه را، رتق به ارض و سماست خاطر شیب خضیب، خاطر خدّ تریب خاطر یار غریب ذکر خوش اولیاست گریه بر او کیمیا خاک درش طوطیا زِمزِمه ی نام او زَمزَم آب بقاست افضل الاذکار را گر طلبی ای حبیب ذکر حسین و غمش اعظم اذکار ماست افضل الاعمال نیز زائر کویش برد زائر کوی حسین زائر کوی خداست ذکر رخ دلبرم میکِشدم دم به دم وادی توحید حقّ زانکه رخش حق نماست سجده به تربت زن و خرق نما از برت سبع حجب را که او رمز فنا و بقاست نور هدایت ز او گر طلبی رو متاب کشتی توحید را وی به مدد ناخداست 🔸امام حسین علیه السلام الگوی قیام علیه باطل🔸 زلزله در کاخ ظلم خون گلویش زده صاعقه ای بر دل، ظالم اهل جفاست ذکر رخش نیزه ای میدهدت از غضب خشم مقدّس دهد زانکه قتیل خداست وقت محرّم شده سمع خلائق به حقّ جند حقیقت ز او در پی پیکارهاست خون ز گلویش همی درس شرافت گرفت هر که رهش میرود وادی ذلّت نخواست امر به معروف از او یافت به خود رونقی نهی ز منکر از او مانده و اندر بقاست 🔸آثار ذکر و زیارت امام حسین علیه السلام در روایات🔸 ذکر نما زآن لبِ، تشنه به هنگام نوش ذکر لبش صد هزار بخشش و بیشش جزاست گریه بر او مائز مؤمن و کافر شده طینت علّینیان در پی ذکرش نِماست هر که خدایش کند، نیّت خیری در او حبّ حسینش دهد او که خدایش رضاست گر تو بدانی که چه، قره ی عینی دهند بهر زیارت به حقّ، مرگ تشوّق تو راست فرض به هر مؤمن است عزم سرایش کند ناظر روی حسین ناظر روی خداست هر شب جمعه نگر فوج رسول و ملک زائر او نیک دان، ذات جلیل خداست خیل سماواتیان سائل اذن هبوط تربت او حلقه ی، وصل زمین و سماست گر طلبی پاکی از جمله گناهان خود مغفرت و رحمت از، عزم زیارت تو راست مائده ی نور را گر طلبی در سما رو به زیارت که او معدن جود و سخاست سیل مصائب تو را گر بنموده جفا یاد مصیبات او، روح تو را متّکاست وقت زیارت مدان از عدد عمر خود خطوه ی تو ذاهب سیل گناه و خطاست گر طلبی خانه ای نزد نبی و علیّ ترک زیارت مکن وَه که چه خوش مدّعاست اذن شفاعت دهد، عمره مقبول و حجّ مغفرت و رحمتی وعده صادق تو راست
هر که به دل کربتی یا به برش حاجتی شادی و رحمت همه در بر آن پادشاست سالک راهت کند، ثلج فؤادت کند زآنکه دم پاک او مرهم بیمارهاست زائر کوی حسین میرود اندر بهشت قبل خلائق همه، زانکه حسابش جداست قصد زیارت کنی میدهدت رزق و عمر عاجل خوشحالی و کثرت خیراتهاست قبه ی حائر شده ملجأ درماندگان تحت لوای غمش حاجت جانها رواست چار هزاران ملک گرد رخش والهند تا به قیامت چنین وین چه عجب ماجراست 🔸امام حسین علیه السلام امامِ سالکان راه حقیقت🔸 پیر خراباتیان قصد عدو کرده است پرچم توحید را بین که چه خوش رهنماست سجده و سجاده را ذبح رخ یار کرد نیزه و خون و عطش سبحه ی مرد خداست مسجد و فتوا و حجّ ترک همه کرده است گرمی سوزان طفّ خانِقَه یار ماست جمله عزیزان همی برده سوی قتلگه ذبح عظیمش ببین، همّت بی انتهاست نیّت خوبان بسی دیده و سنجیده ایم در همه عالم چنین، قصد تقرّب که راست؟! سیلی دین خدا حسرت مردان راه بر بدن پاک او بین چه عجب زخمهاست! کم نگر اندر کتب اهل جدل واگذار حجّت مذهب همی رأس بریده قفاست عارف خودبین همی لاف محبّت نزن غیرت حقّ بین از او وَه که چه بی ادّعاست صوم وصال و سکوت، گرمی ذکر و سجود نیست نشان صوفیا، خون گلویت کجاست؟ خون گلوی حسین اعظم اوراد دان عافیت سالکان در ره او خارهاست ذکر و سماع غمش رقص دل عاشقان شور دهد هر که را سالک راه فناست مولوی و شمس را ترک بگو زان سماع ساقی عطشان عشق آن سر از تن جداست اهل حقیقت همی گر طلبی شرح حال مقتل سرخ حسین تذکرة الاولیاست نیک ببینید او، از همه عالم رهاست اعظم اقطاب ما هان پسر مرتضاست 🔸ذکر مصیبت حسین علیه السلام🔸 داغی داغ غمش مونس جان من است منزل معشوق ما نیک بدان نینواست یاد لب تشنه اش شعله زند بر دلم جان رود از جانِ من، در غم این غم رواست! روضه بخوانم دمی ناله زند عالمی عرش خدا مقشعر از دم آل عباست ناله ی یاری زد از بهر حریم رسول زان دل پر غم هنوز ولوله اندر سماست از بر او میرود جمله عزیزان همه هر طرفش خنده ی لشگر جور و جفاست سخت بر او تنگ شد، عرصه و دیگر در او شور وصال و همی عزم لقاء خداست غربت او بین حسین، آمده بهر وداع اهل حرم جملگی در بر و بر شانه هاست اهل حرم را همی وعد اسارت بداد گفت که پروردگار رؤیت آن را رضاست کنده دل و زان پسش عازم میدان شود ناله و بر سر زنان زینبش اندر قفاست کای پسر فاطمه بهر خدا مهلتی نیک ندانی مگر در دل زینب چه هاست؟ ای همه ی اولیاء، زبده و ای یادگار زینب تو چون کند بعد تو عالم عزاست مست و شتابان روی لیک به درماندگان گوشه چشمی گرت عزم شهادت تو راست فاطمه را من وصیّ وای من ای کاش کاش زینب تو بوسه بر زیر گلویت نخواست حجم مصائب بر او وارد و چون شیر بود رزم و شجاعت خجل زان دلِ ماتم سراست هر جهتش دشمنی مانده و نیزه زنان هر طرفش سیف و سنگ سوی تنش تیرهاست رشحه موتش جبین کرده و طرف خفی سوی خیامش برد مظهر مهر و وفاست شمر سیه رو کجا سینه ی آن یار ما نیک ببند آن نگه، از تو خدایت رضاست رأس بریده کجا، طشت و نی ادعیاء وای من و وای من این چه عجب ماجراست اشک بریزم همی هر نفس و هر دمی زانکه خیال رخش جان و دلم را صفاست ذوق من و شعر من هیچ ندیدست کس ذکر تو و عشق تو، ذوق مرا کیمیاست خسته دلم یا حسین دست مرا هم بگیر عشق توأم همدمِ، این ره بی انتهاست
باسمه تبارک و تعالی (۱۶۰) «با تشتت حال در ایّام تبلیغ چه کنیم؟» 🔴این روزها ایّام تبلیغ است. ایّامی است که به برکت آن خون پاک و آن رأس بریده سپاه حقیقت رونقی عجیب دارد. جنود جهل عقب نشینی کرده و سمع خلائق آمادگی اعجاز گونه ای برای شنیدن حرف حق دارند! 👈از همینجاست که بهترین زمانها برای تبلیغ دین خداست. به برکت آن نهضت نورانی مردم آمادگی شنیدن حقیقت دارند. وقتهای دیگر اینطور نیست. شیاطین و هواهای نفسانی و جلوات دنیا نمیگذارند. 🔹تبلیغ هم سختی های خودش را دارد. انسان یکباره با مقوله های جدید و لزوم ارتباطات گسترده ای با اصناف گوناگون مردم مواجه میشود؛ خودش ابتلاء سختی است؛ واقعا ممکن است برای انسان تشتّت خاطر بیاورد. آرامش درون انسان را کم کند. 🔻همان آرامش و متانتی که برای تبلیغ نیاز اساسی ماست. همان آرامشی که به ما نیرو میدهد. به ما انگیزه میدهد. به ما بصیرت میدهد. به ما لذّت میدهد. حضور قلب میدهد. برای ما جاذبه ایجاد میکند🔺 👈 ولی آیا کاری میشود کرد؟! مخصوصا اینکه آموزشهای لازم را نیز نوعا ندیده ایم. روحیات نیز مختلف است. برخی ممکن است واقعا اذیّت شوند. 💡به ذهنم خطور کرد یک ذکری را برای خودم و برای دیگران بگویم. ذکری که خوب است مدام مدّ نظر و ورد زبانمان باشد؛ آن هم اینکه: 🔻سرا خالی است از بیگانه می نوش که جز تو نیست ای مرد یگانه🔺 ⚪رفقا این بیت حافظ را مدام با خودمان زمزمه کنیم. البته در برخی نسخ دیوان آمده. إنّ من الشعر لحکمة! نگران شلوغی ها شده ای؟! تشتت بال خسته ات میکند؟! نیاز به خلوت داری؟ حال معنوی ات احساس میکنی تنزّل کرده است؟ خودت را فراموش کرده ای؟!