باورتان می شود!!
.
.
خان یک ایل باشی ، صاحب قدرت و مکنت و پول و زمین و خدم و حشم ،
چهل سال هم از عمرت گذشته باشد ،
اما به یکباره همه را رها کنی و بشوی یک طلبه ساده حوزه علمیه .
.
.
اما #جهانگیرخان این انتخاب بزرگ را کرد.
از آن روز که در اصفهان به طور اتفاقی حاج آقا همای شیرازی را دید انگار گمشده اش را بعد از 40 سال یافته بود .
آری استاد شیرازی که سخن گفت گویا نسیم فیض الهی بود که وزیدن گرفت و خفته را از خواب شیرین برانگیخت.
.
.
میرزا جهانگیر خان قشقایی یکی از بزرگان ایل قشقایی بود که برای تکمیل فن موسیقی به اصفهان آمد. روزی برای تنظیم تار خود روانه بازار می شود . پیرمردی (همای شیرازی) وی را می خواند و از حالش جویا می شود.
.
خیره خیره به او می نگرد و می گوید:
« گیرم که در این فن، فارابی شدی، باز مطربی بیش نخواهی بود. »
.
و اشاره کرد به حوزه علمیه صدر که در آن نزدیکی بود و گفت:
« حجره ای بگیر و مشغول تحصیل شو.»
.
جهانگیرخان از آن روز ترک دیار کرد و یکسره همت بر تحصیل علم و تهذیب اخلاق کرد و شد آنچه لایقش بود .
زود استاد شد و خوب.
.
آیت الله #بروجردی ، آیت الله #شاه آبادی ، مرحوم #نخودکی اصفهانی ، حاج آقا #رحیم ارباب شاگردهای درس فلسفه او بودند. او تا آخر عمر لباس ساده ایلیاتیش را عوض نکرد .
.
خانه اش همان مدرسه صدر بود و با این مدرسه انسی داشت .
می گفت:
«آیا خدا جایی بهتر از مدرسه صدر هم آفریده است ؟ »
.
وقتی هم که رحلت کرد دوست و رفیق دیرینه اش آخوند کاشی در گوشه ای از حیاط مدرسه صدر نشسته بود و آه می کشید و ناله می کرد و می گفت : « کمرم شکست.»
#میرزا_جهانگیر_خان_قشقایی
.
@bazme_arefan
@bazme_arefan
در پیام رسان ایتا
http://eitaa.com/bazme_arefan