eitaa logo
رسانه عرفانے «بــزمِ عــارفان»
196 دنبال‌کننده
939 عکس
142 ویدیو
7 فایل
مرکز تخصصیِ شرح حال عارفان و عالمان شیعی و بیانات آنان ©️کلیّه حقوق محفوظ؛ از انتشار مطالب کانال، بدون لینک و بدون ذکر منبع، راضی نيستم. ارتباط با ادمین: @abde110ali
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ مغز متفکر جهان اسلام ، فقیه، اصولی، مجتهد، فیلسوف، اندیشمند، مرجع تقلید ، مبتکر و نظریه‌پرداز شیعه و سیاستمدار عراقی ، علامه شهید آیت‌الله سید محمد باقر صدر رحمةالله تعالی علیه میفرمودند: . ما معتقدیم که ما از هارون الرشید برتریم، از هارون الرشید ورع و تقوایمان بیشتر است. . عجب! مگر دنیای هارون الرشید به ما عرضه شد و ما نپذیرفتیم که می‌‌گوییم ورع ما از او بیشتر است؟ . فرزندانم! برادرانم! عزیزانم! ای فرزندان علی علیه‌السلام آیا دنیای هارون الرشید به ما عرضه شد؟ . نه، به ما یک دنیای کوچک و ناچیز و محدود عرضه شده است؛ دنیایی که خیلی زود پراکنده می‌شود و از دست می‌رود، دنیایی که وسعت دنیای هارون الرشید را ندارد. هارون الرشید به ابرها رو می‌کرد و می‌گفت: هر جا ببارید خراجتان را برای من می‌آورند. در راه چنین دنیایی موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام را زندانی کرد. . آیا ما خودمان را امتحان کرده‌ایم؟ آیا این دنیا دست ما آمده است و موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام را زندانی نکرده‌ایم؟ آیا خودمان را آزموده‌‌ایم؟ از خودمان پرسیده‌‌ایم؟ آیا تا به حال چنین سؤالی را برای خودمان طرح کرده‌‌ایم؟ . هر یک از ما این سؤال را از خودش بپرسد: بینه و بین الله این دنیا، دنیای هارون الرشید که او را مجبور کرد به خاطر آن موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام را به زندان بیندازد، پیش روی ما گذاشته شده است که خیال کنیم ما از هارون الرشید باتقواتریم؟ . . . . @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
استاد محمدعلی مجاهدی نویسنده کتاب در محضر لاهوتیان در شرح احوالات عارف دلسوخته شیخ جعفر مجتهدی تبریزی اعلی الله مقامه الشریف نقل کرده اند : . آقای محمد آزادگان از شعرای با اخلاص زمانه است و محضر بسیاری از بزرگان را نیز درك كرده است . . ایشان می گفتند: به هر كاری كه دست می‌زنم و به هر شغلی كه روی می‌آورم، ادامه پیدا نمی‌كند و زندگی‌ام سامان نمی‌گیرد. شنیده‌ام كه به زودی عازم مشهدالرضا هستید، التماس دعای مخصوص دارم. ضمناً در این سفر آقای مجتهدی را هم اگر دیدید از ایشان بپرسید: . گیر كار من كجاست؟! و چه كنم كه از این وضع نابسامان رهایی پیدا كنم؟ . در آن سفر، توفیق دو ماه اقامت در مشهد نصیبم شد و با عنایت حضرت ثامن الائمه روزی نبود كه به محضر آقای مجتهدی شرفیاب نشوم و از زیارت ایشان حظ معنوی نبرم. روز آخر به هنگام خداحافظی، آقای مجتهدی فرمودند: فراموش كردید كه پیام دوست شاعرتان را به من بگویید! . عرض كردم: در محضر شما اغلب اوقات، خودم را هم فراموش می‌كنم! و بعد پیام آقای آزادگان را با ایشان در میان گذاشتم. فرمودند: . آقاجان! ایشان آدم با صفایی هستند و در هر كتابی كه ذكری پیدا می‌كنند به آن مشغول می‌شوند، مدتی است هم به گفتن ذكر «لا اله إله الله» سرگرم ‌شده‌اند! این ذكر خاص كمَّلین است واثرش این است كه همه تعلق‌ها و دلبستگی‌ها را از انسان می‌گیرد! چند صباحی است كه شغل او را هدف قرار داده‌اند و اگر به این ذكر ادامه دهند تمام چیزهایی را كه تعلق خاطر دارند از ایشان خواهند گرفت. از قول من به ایشان بگویید: فوراً ذكر «لا اله إله الله» را قطع كند و به ذكر صلوات بپردازد. در ذكر صلوات بركت‌های مادی و معنوی زیادی است. هم كار دنیای آدمی را سامان می دهد هم سیر اخروی او را [سامان می دهد] . هنگامی كه به قم بازگشتم، آقای آزادگان به دیدارم آمد. آن چه را كه از آقای مجتهدی شنیده بودم برای او نقل کردم، گفت: . درست فرموده‌اند، مدتی است كه به گفتن «لا اله إله الله» مشغولم! و نمی‌دانستم كه این ذكر چنین آثاری هم دارد. از این پس به ذكر صلوات می‌پردازم تا ببینم چه می‌شود؟! . پس از گذشت چند روزی، آقای آزادگان به عنوان حسابدار یكی از فروشگاه‌های عمده نساجی در قم مشغول به كار شد و سالها در همان سمت انجام وظیفه كرد تا باز نشسته شد. . . . . . @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
طی الارض ... حضرت آیت الله بهجت میفرمودند: کسی در حرم حضرت رضا علیه السلام برای برآورده شدن حوائجش ختمی گرفت و گویا یکی از حاجاتش درخواست «طی الارض» بوده! . توفیق زیارت امام رضا علیه السلام را در عالم رؤیا و یا مکاشفه ، پیدا می‌کند. به او می‌فرمایند: «هر چه هست، در است». . . 🔹روزی به اتفاق یکی از عباد صالح خدا، رفتیم خدمت حضرت آیت الله . یکی از دوستان از این بنده صالح خدا سؤال کرد: شما «طی الارض» دارید؟ در جوابش فرمود: بالاتر از «طی الارض» دارم! پرسید: چیست؟! فرمود: «محبت خدا» را دارم که بالاتر از طی الارض است. . . 🔸خاطرات حاج اقای از ایت الله بهجت. . . عزیزان ... به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن گفت: اگر در زمینی که پُر از خار و خاشاک بود مجـبور به گذر شوید چه میکنید؟ گفتند: پیوسته مواظب‌ هستیم و با احتـیاط راه می رویم تا خود را حفـظ ڪنیم... . گفت در دنیا نیز چنین کنید تقوا همین است از گـناهان کوچک و بزرگ پرهیز ڪنید و هــــیچ گناهی را ڪوچڪ مشمارید کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای ڪوچڪ درست شـده اند. . @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
مسلمانی یعنی این ... . . در زمان پهلوی می‌خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس، شوراى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب می‌شد. . به اطلاع صاحبان خانه‌ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار می‌خریم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود. . هيچ‏كس به‌جز مرحوم خطیب شهیر آیت الله حسینعلی راشد تربتی (فرزند عارف بالله ملا عباس تربتی ) اعتراض نكرد. . اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد و گفتند: فقط یک آخوند، اعتراض كرده! . بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند تا به بهانه این اعتراض او را تحقیرش نمايند. . نزد ایشان آمدند، بعد از سلام و احوال‏پرسى پرسيدند اعتراض شما چيست؟ . گفت: حقيقتش اين است اين خانه را من سال‌ها قبل و به قيمت خيلى كم خریده‌ام و در اين مدت‌ زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد کرده‌اید، زياد است! من راضى نيستم از بیت‌المال مردم قيمت بيشترى براى خانه‌ام بگيرم. . بهت و تعجّب همه را فراگرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقلیت‌های دينى بود، از جا برخاست و مرحوم راشد را بوسيد و گفت: اگر اسلام اين است، من آماده‌ام براى مسلمان شدن و مسلمان شد. . . @bazme_arefan
‍ حکایتی جالب و قابل تأمل ... . . استاد نيا حفظه الله تعالی نقل میکردند که: . مرحوم علامه از پدر آیت الله ، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند : . در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و... سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. . نزد فرد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. . داشی (لوتی ای) در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان. . به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. . جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم. . گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز. راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا نباشم. . . @bazme_arefan @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
‍ ادعاهایی عجیب ... . . روزى شخصی خدمت مرحوم حاج رحیم ارباب که از علمای بزرگ اصفهان بود، رفت و گفت: . میخواهم از منزلى كه فعلاً در آن ساكن هستم بروم، علّتش آن است كه در آن خانه برادرانم و همسرانشان ساكن هستند و ممكن است چشمم به نامحرم بيفتد ولی مادرم اجازه نمى‏ دهد و ناراحت می شود، نمیدانم خودم را از نگاه به نامحرم در أمان دارم یا به حرف مادرم عمل کنم؟ . ايشان فرمود: من چهل سال اين وضع برايم بود و چشمم به نامحرم نيفتاد و آن را کنترل کردم، شما هم مراقب باشید چشمتان به نامحرم نيفتد و سعی کنید مادرتان را ناراحت نكنيد. . وقتى از اين عالم عابد پرسيدند پس از اين همه عمر آيا ادعايى هم داريد يا نه؟ ايشان فرمود: در مسايل علمى هيچ ادعايى ندارم، اما در مسايل شخصى خود دو ادعا دارم: « يكى آنكه به عمرم هیچ گاه غيبت نگفتم و غيبت نشنيدم!! دوم آنكه در طول عمرم هرگز چشمم به نامحرم نيفتاد، در حالی که برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند، در اين چهل سال يك بار همسر برادرم را نديدم و اگر او را در خیابان ببینم نمی شناسم.» . بسازم خنجری نیشش زفولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد . . عزیزان ... وقتی که عمل جراحی چشم مرحوم آیت الله حاج آقارحیم ارباب، با ناکامی روبرو شد و چشمان ایشان نابینا گردید در حالی که دوستان و شاگردان و مریدان ایشان شدیدأ ناراحت و نگران بودند. . آن عارف و الهی باتبسم خدا را شکر می کردند و این آیه شریفه رامی خواندند: (ان الانسان علی نفسه بصیره) . و در پایان پس از سپاس الهی فرمودند: « الحمدلله که این امانت الهی رابدون لغزش و آلودگی به گناه ، به رب الارباب برگرداندم واز این پس با این چشم نمی توانم گناه کنم. . @bazme_arefan @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
‍ باورتان می شود!! . . خان یک ایل باشی ، صاحب قدرت و مکنت و پول و زمین و خدم و حشم ، چهل سال هم از عمرت گذشته باشد ، اما به یکباره همه را رها کنی و بشوی یک طلبه ساده حوزه علمیه . . . اما این انتخاب بزرگ را کرد. از آن روز که در اصفهان به طور اتفاقی حاج آقا همای شیرازی را دید انگار گمشده اش را بعد از 40 سال یافته بود . آری استاد شیرازی که سخن گفت گویا نسیم فیض الهی بود که وزیدن گرفت و خفته را از خواب شیرین برانگیخت. . . میرزا جهانگیر خان قشقایی یکی از بزرگان ایل قشقایی بود که برای تکمیل فن موسیقی به اصفهان آمد. روزی برای تنظیم تار خود روانه بازار می شود . پیرمردی (همای شیرازی) وی را می خواند و از حالش جویا می شود. . خیره خیره به او می نگرد و می گوید: « گیرم که در این فن، فارابی شدی، باز مطربی بیش نخواهی بود. » . و اشاره کرد به حوزه علمیه صدر که در آن نزدیکی بود و گفت: « حجره ای بگیر و مشغول تحصیل شو.» . جهانگیرخان از آن روز ترک دیار کرد و یکسره همت بر تحصیل علم و تهذیب اخلاق کرد و شد آنچه لایقش بود . زود استاد شد و خوب. . آیت الله ، آیت الله آبادی ، مرحوم اصفهانی ، حاج آقا ارباب شاگردهای درس فلسفه او بودند. او تا آخر عمر لباس ساده ایلیاتیش را عوض نکرد . . خانه اش همان مدرسه صدر بود و با این مدرسه انسی داشت . می گفت: «آیا خدا جایی بهتر از مدرسه صدر هم آفریده است ؟ » . وقتی هم که رحلت کرد دوست و رفیق دیرینه اش آخوند کاشی در گوشه ای از حیاط مدرسه صدر نشسته بود و آه می کشید و ناله می کرد و می گفت : « کمرم شکست.» . @bazme_arefan @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
اذن ورود ... . . آیت الله علم الهدی نقل میکردند که: . آیت الله العظمی رابطه ولایی شدیدی با معصومان(ع) داشته و با وجود همه شاگردان و منبرها و فعالیت های مختلف، به هیچ یک متکی نبوده و می‌فرمودند: . « تمام اعتمادم در زندگی، به رابطه قلبی است که با اهل بیت(ع) دارم!» .  یک بار هنگام تشرف به حرم مطهر امام (ع) ایشان تنها دو سه جمله اولِ اذنِ دخول را خواندند و وارد شدند. . پس از زیارت از ایشان بابت ناتمام گذاردن اذن دخول سوال شد. پاسخ دادند: وقتی اجازه فرمودند چرا تمام کنم؟! . . @bazme_arefan @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan
‍ زنده نگه داشتن . حجة السلام والمسلمین ، یکی از شاگردان آیت الله می گوید: . « آقا همیشه سفارش می کردند برای احیای شریعت نگذارید فراموش شود وعرفیات یا بدعتها جای آن را بگیرد.» . روزی فرمودند: مرحوم حاج شیخ مرتضی طالقانی (ازاستادان اخلاق و علمای بزرگ نجف، که استاد اخلاق آقا نیز بوده است) همراه با عده ای از علما از جمله آیت الله خوئی به افطار دعوت بودند، وقتی غذا آماده می شود و همگی سر سفره می نشینند حاج شیخ مرتضی طالقانی می فرماید: . نمک در سفره نیست و اقدام به تناول غذا نمی کنند. با اینکه بین مجلس افطاریه تا آشپزخانه بسیار فاصله بوده (و ظاهراً از خانه ای دیگر غذا می آورده اند) . به هر حال مرحوم طالقانی دست به غذا دراز نمی کند و دیگران حتی آیت الله خوئی نیز به احترام ایشان غذا شروع نمی کنند و طول می کشد تا نمک را بیآورند. . بعد از ختم جلسه و هنگام رفتن، آیت الله خطاب به ایشان می فرماید: حضرت آقا، اگر شما به این اندازه به ظاهر سنت مقید هستید که اگر کمی تناول نکنید غذا نمی خورید، پس در این گونه مجالس کمی نمک با خود همراه داشته باشید تا مردم را منتظر نگذارید. . آقای فوراً دست به جیب برده و کیسه کوچکی را درآورده و می فرماید: . « با خودم نمک داشتم ولی می خواستم سنت اسلامی پیاده شود و متروک نباشد.» . . @bazme_arefan @bazme_arefan در پیام رسان ایتا http://eitaa.com/bazme_arefan