eitaa logo
شهدای بسیج دانش آموزی شهید کاوه آبدانان
217 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
925 ویدیو
20 فایل
تشکیلاتی مثل «بسیج» یا اداره‌کنندگان یک هیئت و اساساً هر نوع تشکّل مؤمنین در کنار همدیگر، همگی بنا بوده ما را در جهت «اجتماع من القلوب» رشد بدهد. گیر کار ما اینجاست! این‌را باید درست کنیم. ارتباط با ما @alisadrasadraee(ادمین)
مشاهده در ایتا
دانلود
به اطلاع کلیه دانش آموزان عزیزی که در سفر معنوی راهیان نور شرکت کردند می‌رساند که تمامی آثار خود از قبیل به شماره همراه که در پوستر درج شده ارسال نمایید در ضمن میبایستی که پیام‌رسان ایتا رانصب کنید که آثار را در ایتا ارسال نمایید @BDabdanan
رفتید رفتنی بی برگشت رفتید همچون آهوان از دشت رفتید اما نامتان بر لب ها جاریست و یادتان در دلها ابدی..🌹 ارسالی از:یکتا محمدی @BDabdanan
چطور رفتنی شدند؟ چطور خسته نمیشدند؟ آنها فریب خورده‌‌ی قشنگی دنیا نمیشدند، آنها در این دنیا خاکی خاک نخوردند بلکه با اعتبار خاک شدند، با اشک های مادرانشان یاد شدند برای پیروزی سرزمینشان شاد شدند آنها در آسمان شب چراغ شدند آنها شهید شدند شهید راه خدا شدند معصومه السادات شفیعی شهرستان آبدانان دبیرستان الزهرا(س) @BDabdanan
بسم رب شهدا و صدیقین.. دیده ام را که گشودم، کالبد آغشته به گناهم را در قطعه ای از بهشت روی زمین یافتم.. چقدر آیه ی پر نور (إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً) در جغرافیای فتح المبین زیبا نقش بسته بود... اندکی که با دقت نگریستم، دیدم همه جا یک واژه را ندا می دهند.. واژه ای آشنا.. پرندگان اوج گرفته در کرانه ی آسمان آبی، سنگر های خاکی، چشمان پر اشک دوستانم، خاک های نرم زمین، تابش بغض الود پرتو های خورشید و وزش غریب باد،، و همه ی زیبایی های فتح المبین که به خون اغشته بودند.. نجوای عشق سر میدادند.. نجوای عشقی سر میدادند که روزی عاشقانی همینجا سر داده بودند. حس جامانده ای را داشتم که حالا به مقصد رسیده ، حال بال های شکسته ام شوق پرواز میخواستند.. گویی در اینجا راه و رسم پرواز را یاد میدادند، و بال های شکسته را مرهم و التیام و روح های الوده به گناه را پاکی و جسم های وابسته به این عادات سخیف را نیز رهایی... من قلب و روحم را پشت خاکریز های فتح المبین جا گذاشتم:))💔 .. @BDabdanan
وقتی به آن روزی فکر میکنم که در گرمای ۱۸۰ درجه جنوب در معبر های تنگ و گرم فتح‌المبین با تفنگی بر دوش و لباس سبز خاکی پاسدار امام بر تن و پوتین بر پا در گرمای طاقت فرسا شهدا میدویدند و کانال ها را طی می‌کردند تا از خاک میهن حفاظت کنند وقتی که خمپاره و آرپیجی و موشک بر سرشان فرود می آمد و فقط تنها یک تکه پارچه یا پوتین خونی و خاکیشان می‌ماند وقتی که از یک گردان ۵۰۰ الی ۶۰۰ نفره فقط ده نفر بماند..‌.! دل می‌سوزد و می‌سوزد و می‌سوزد از این همه لطف و ایثار شهدا برای ما و بی لطفی ما برای آنها....:(!!! ارسالی از:معصومه طهماسبی @BDabdanan