فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎 اندکی صبر فرج نزدیک است
#سلام_امام_زمانم
•┈••✾༺⃟ 🌿🌺
سلام زندگی سلام عشق من
السلام علیک یا حجة ابن الحسن
✨اللّهمَعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـ♡ــࢪَج✨
#ظهور_بسیار_نزدیک_است
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم👇🏻
💠@be_eshghe_agha
~🕊️
نیفتاد از لبت نامِ حسینت...
اگرچه داغ سقا بر دلت بود💔
السلام علیک یا اُمِّ البنین یا ام العباس رحمت الله و برکاته🥀
#شنبه_های_ام_البنینی
https://eitaa.com/joinchat/45809769C5f803bf4e4
بسم الله الرحمن الرحیم
🔴کنفرانس : تاریخ اسلام
موضوع: بررسی شخصیت حضرت ام البنین سلام الله علیها
در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرتام البنين اطلاعی در دست نيست و تاريخ نگارانْ سال ولادت او را ثبت نكرده اند، ولي ياد آور شده اند كه تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليه السلام، در سال ۲۶ هجری قمری اتفاق افتاده است. برخي از تاريخ نگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت (در حوالي كوفه) تخمين می زنند
ویژگیهای خانوادگی حضرت ام البنین«سلام الله علیها»
در خاندان و تبار پاک ام البنين چند ويژگي مهم وجود دارد كه همگی در وجود عباس عليه السلام به ظهور رسيد👇
۱_شجاعت و دلاوری كه در كربلا زيباترين چهره خويش را نماياند.
۲_ادب و متانت و عزت نفس كه در زندگانی ۳۴ ساله عباس ابن علی به وضوح ديده ميشود
۳_هنر و ادبيات كهام البنين از «دایی» خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس عليه السلام از مادر اديبه خود [البته شاعران ديگری در اين خاندان می زيسته اند. ]
۴_ ايثارگری و احترام به حقوق ديگران كه نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد
۵_وفا و پايبندی به تعهدات......
مراسم خواستگاری ازحضرت ام البنين«سلام الله علیها»👇👇👇
حضرت علي عليه السلام پس از اينكه فاطمه كلابيه را تاييد كرد وپسنديد عقيل برادرش ،،براي خواستگاري به نزد پدر فاطمه آمد و حُزام«پدر ام البنین» كه بسيار ميهمان دوست بود پذيرايي كاملي از او كرده و با احترام فراوان به او خيرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی كرد.
سنت و رسم عرب اين بود كه تا سه روز از ميهمان پذيرایی می كردند و روز سوم حاجت او را می پرسيدند و از علت آمدنش سؤال ميكردند و خانوادهام البنين كه خارج از مدينه زندگي ميكردند نيز چنين رسمي را به جاي آوردند.
روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وی جويا شدند و عقيل گفت: به خواستگاري دخترت فاطمه«نام اصلی ام البنین فاطمه هست» آمده ام، براي پيشواي دين و بزرگ اوصيا و امير مؤمنان علي ابن ابيطالب
. حُزام كه هرگز پيش بينی چنين پيشنهادي را نمي كرد، حيرت زده ماند.
حُزام با كمال صداقت و راستگويي گفت:
بَه بَه چه نسب شريفي و چه خاندان با مجد و عظمتي! اما اي عقيل «شايسته اميرالمؤمنين يك زن باديه نشين با فرهنگ ابتدايي باديه نشينان نيست. او با يك زن كه فرهنگ بالاتري دارد بايد ازدواج كند و اين دو فرهنگ با هم فرق دارند. »
عقيل پس از شنيدن سخنان وي گفت:
اميرالمؤمنين علی «علیه السلام »از آنچه تو ميگويي خبر دارد و با اين اوصاف ميل به ازدواج با او دارد.
پدرام البنين كه نميدانست چه بگويد از عقيل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهيل«مادر ام البنین»، و خود دختر سؤال كند و به او گفت:
«زنان بيشتر از روحيات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بيشتر ميدانند.
آنچه در جريان صحبت عقيل و حُزام بن خالد مورد نظر است و الگوی خانوادههای
امروز می تواند باشد، موارد زير است👇👇
۱_👈اكرام و احترام به ميهمان حتی اگر ناشناس بوده و هدفش نيز ناشناخته باشد.
۲_👈احترام متقابل ميهمان نسبت به ميزبان و حفظ آداب و رسوم آنان چنان كه عقيل انجام داد
۳_👈صداقت خانواده عروس در بيان حقايق اگر چه به نفع آنان نباشد.
۴_ 👈صراحت بيان خانواده داماد و عدم توجه به معيارهای غير منطقی چون ثروت و مقام و شهری بودن و...
۵_👈توجه پدران به نظر مادرها در امر ازدواج دخترهايشان.
« با اینکه غرض ورزان میگویند اعراب به میل خود دختران رو شوهر میدادن»
۶_👈توجه و اهميت دادن به نظر دختر برای انتخاب همسر آينده اش« ضمن اینکه غرض ورزان میگویند که اعراب اصلاً نظر دختران برایشان مهم نبوده»
در نظر گرفتن نكات خاص روانشناسي اگر چه سطحي باشد در مسايل خانواده و مراعات ادب.
سخنان اين
دو بزرگوار، عقيل و حُزام، به پايان رسيد و حُزام به سوي دختر بافضيلت خود،ام البنين آمد براي شنيدن پاسخ نهايي از وي...
وقتي پدرام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش موهايام البنين را شانه ميزند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن ميگويد...
در روز خواستگاری ام البنين در حالی كه مادرش موهاي او را شانه ميكرد خوابي را كه شب گذشته ديده بود براي مادر تعريف ميكرد و خواستار تعبير آن بود؛
او گفت «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوههاي فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان ميدرخشيدند و من به آنها چشم دوخته بودم و در باره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر ميكردم.
در مورد آسمان كه بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنين روشني ماه و ستارگان... در اين افكار غرق بودم كه ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع ميشد كه چشمها را خيره ميكرد.
در حال تعجب و تحير بودم كه سه ستاره نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را ميشنيدم ولي او را نمي ديدم گفت:
بشراكِ فاطمةُ بسادة الغُرَر *
ثلاثة انجم و الزاهر القمر
ابوهم سيّد في الخلق قاطبة *
بعد الرسول كذا قد جاء في الخبر
یعنی«فاطمه
مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسانهاست بعد از پيامبر گرامي و اينگونه در خبر آمده است. »
پس از خواب بيدار شدم در حالي كه ميترسيدم. مادرم! تاويل رؤياي من چيست؟!
مادر به دخترك فهيمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم به زودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج ميكني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب ۴ فرزند ميشوي كه اولين آنها مثل ماه چهره اش درخشان است «یعنی حضرت ابوالفضل سلام الله» وسه تاي ديگر چونان ستارگانند«یعنی عثمان،عبدالله،جعفر» »
منبع:
کتاب مولد عباس ابن علی علیه السلام نوشته:محمدعلي الناصري، صفحه۳۶_۳۸
وكتاب مادر مهتاب
#یا_اُمُّ_ٱلْعباسْ▪️
جاے زهرا ، بعد زهرا ، مثل زهرا مادرے
هر چہ مادر هست ، قربان چنین نامادرے...