eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
زن ها کجای #انتقام هستند؟ مردم دارند به رهبری پیام میدهند و تقاضا میکنند که «هر طور شده انتقام خون حاج قاسم را بگیرید». خب قوم موسی هم که گفتند تو و خدایت بروید مبارزه کنید ما اینجا نشسته ایم! مردم! انتقام را فقط در موشک های #سپاه و ارتش جستجو نکنید. یادتان باشد آمریکایی که حاج قاسم را ناجوانمردانه شهید کرد، همان آمریکایی است که میخواهد حجاب را از سر دختران این کشور بردارد. آمریکایی که در حق سردار اسلام جنایت کرد، همان است که میخواهد واژه مادر در این سرزمین دیگر #مقدس نباشد. ایها الناس! این آمریکای خبیث و این شیطان اکبری که دستش به خون مالک اشتر انقلاب آلوده شد همان آمریکایی است که میلیاردها دلار برای ترویج فساد و فحشا در کشورهای اسلامی هزینه میکند. مردم! آمریکا اگر حاج قاسم را ترور کرد، خیلی سال است که تلاش میکند که #نمیتوانیم را در جان من و توی ایرانی مسلمان فرو کند.. باید باور کنید این آمریکا فقط دشمنِ حاج قاسم نیست.. این آمریکا دشمن خانواده های ماست.دشمن عزت ماست.. دشمن ایمان ماست.دشمن دین ماست چشمتان فقط به موشک های سپاه و ارتش نباشد.اصلا برای #انتقام منتظر مردها هم نباشید.مگر برای #انقلاب معطل مردها ماندیم؟ امروز روزِ #انتقام_فرهنگی است. از قاتلی که دستش به خون خانه و خانواده و ذهن و ایمان مردم ما آلوده است. و نبض این مبارزه فرهنگی دست زنهاست. بسم الله.. اگر چادر به سر داریم مدیون خون حاج قاسم هاییم. ادای دین به شهید، ادامه راه اوست. یعنی مبارزه.. یعنی انتقام همین امروز، همین الان، برای زندگی ات تصمیم بگیر و قیام کن برای ساختن جامعه ای عاری از فرهنگ غربی
▪️دیگر آن خندۀ زیبا به لب مولا نیست ▪️همه هستند ولی هیچ كسی زهرا نیست ▫️قطرۀ اشك علی تا به ته چاه رسید ▫️چاه فهمید كه كسی همچو علی تنها نیست ⚫️ سالروز شهادت مظلومانه‌ بانوی دو عالم، حضرت صدیقه‌ طاهره، فاطمه‌ زهرا سلام‌الله علیها تسلیت و تعزیت باد. 💔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 خاک اینجا خستگی رو از تن آدم می‌تکونه... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #قسمت_چهارم #مصاحبه_باهمسر #شهیدمدافع_حرم_حجت_اسدی ۸.خانم اسدی در طول زندگی مشترک ج
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ۱۱.ارادت خاصه آقاحجت بزرگوار ب کدامیک از معصومین بود ؟ و آیا میان شهادت و این ارادت رابطه ای است؟ اقا حجت ارادت خاص به حضرت زهرا ع داشتند تو روضها چونان نام ایشون رو میاوردن که واقعا حس میکردم مادرشون هستن زمان مکان و نحوه شهادتشون گویای این هست که خانم حضرت زهرا ع هم ایشون رو به فرزندی پذیرفتند ۱۲.با عرض پوزش میشه نحوه شهادت آقاحجت بزرگوار بفرمایید روز قبل از شهادشون زنگ زدم گفتم چه خبر گفتن کارمون ردیف شده ان شاالله یکی دو روزه عازم حلب هستیم دعا کن برام و از من دل بکن چون تو دل بکنی دل کندن من اسون تر میشه من هم براشون ذکر یا قاضی الحاجات گرفتم خوب حاجت مشخص بود شهادت اقا حجت کمک میخواست باید دل میکندم چه لحظهای سختی بود خوب که فکر کردم نهایت عشق یعنی راضی باشی به رضای معشوق دل کندم شاید به قدر لحظه ای فردا تا ظهر بهشون پیام دادم و بعد خبری نشد نزدیک غروب بود دلم بیقرار و بی تاب بودم پیام دادم اقا حجت معلومه دل کندی دیگه پیام نمیدی بعدها ساعت پیام دادنم رو که بررسی میکردم دیدم دقیق لحظه شهادت بوده شب مجتبی بیقرار شد بی دلیل گریه کرد و گفت میخوام بابام برگرده خونه دلم هوری ریخت اقا حجت شب رو تا صبح با دوستانشون بودند صبح پنجره اتاقشون که خیلی نزدیک به حرم بوده باز میکنن و و میگن بی بی جان ۱۵ سال برات نوکری کردم یک شبش رو بخر و شب شهادت مادرتون منم شهید بشم دوستانشون میگن اقا حجت صبر کن فردا تازه میخوایم بریم حلب اقا حجت نگاهی میکنن و میگن نه دیگه باید برم و همون روز مصادف با شهادت مادرشون نزدیک حرم در حمله انتهاری از ناحیه پهلو بازو و صورت آسیب میبینند و به ارزوی خودشون میرسند 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ۱۳.چگونه از شهادت همسر بزرگوارتون مطلع شدید؟ کسی خبر نداشت اقا حجت سوریه هست جز چند نفر از نزدیکان خواهر من شنیده بود اقا حجت تو سوریه شهید شده سراسیمه زنگ زد که مگه اقا حجت سوریه هست من هم چون به اقا حجت قول داده بودم به کسی نگم کجا هستن گفتم نه خواهرم گفت خدا رو شکر اخه میگن اقا حجت تو سوریه شهید شده بی اختیار افتادم دیدم در خونه باز شد و تو لحظه ای خونه پر شد از جمعیت بلند گریه میکرد به خودم اومدم یاد حرفای اقا حجت افتادم که میگفت خانم حواست باشه تا حالا دوستای من شما رو ندیدن صداتو نشنیدن نکنه وقتی من شهید شدم بلند گریه کنی و ساکت شدم و اروم و استین به دهان گریه کردم ۱۴.خواهرجان آقاحجت اولین شهید مدافع حرم استان قزوین از قشر طلبه هستن حستون به لقب چیه؟ لقب و عنوان شهید شاخص بودن مسئولیت ما رو زیاد میکنه بارها گفتم همسر شهید بودن امتیاز نیست بلکه مسئولیت هست دعا بفرمایید سربلند باشیم ۱۵.زمانی که پیکر آقاحجت در معراج الشهدا زیارت کردید به چه چیزی فکر کردید؟ جز یاد عاشورا چیزی در ذهنم نیومد و ذکر سلام علی قلب زینب صبور از زبانم نیفتاد وقتی پیکرشون رو دیدم و دست رو صورتشون کشیدم سرمای تنش تا استخونم نشست اما وجودم پر شد از ارامش و صبر و همونجا خواستم و گفتم اقا حجت حواست باشه بچها هم باید فدایی و شهید بشن و خدا شاهد هست که هر گز از این راه خسته نشدم و جز زیبایی ندیدم و تمام حواسم بود که اقا حجت خواسته بود وقتی پیکر من رو میارن مراقب باش مبادا بی تابی کنی 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ۱۶.بعنوان همسر شهید حجت اسدی بنظرتون شهادت اجر کدام پاداش آقاحجت است؟ چند وقت پیش ازم پرسیدن برای شهادت ذکر خاصی هست گفتم شهادت به طلب کردنه اینکه واقعا بخوای شهید بشی نه زبانن بلکه با تمام وجود و شهادت دل کندن هست دل کندن از هوای نفس از محمد حسین ..... بخوام بگم اقا حجت چی شد شهید شد میگم اخلاص اخلاص اخلاص ۱۷.آیا شهید بزرگوار وصیت نامه داشتن ؟اگه بله لطفا ارسال کنید بله و نکته وصیت شهید اخر وصیت نامه هست که مینویسن وعده دیدار بهشت بعد بهشت رو خط زده و مینویسن جنه الحسین ع ۱۸.خانم اسدی لطفا آدرس مزار شهید بزرگوار بفرمایید شرمنده قطعه و ردیف رو خاطرم نیست مزار شهدای قزوین خانم اسدی عزیز خیلی ممنون که این افتخار به کانال ما دادید واقعا سعادتی بود برامون 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه شهید حجت اسدی🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 سال ۹۴ برای قزوین غیور عطر شهادت مدافعین حرم زینب را دارد سه شهید مدافع حرم از سه قشر متفاوفت و تجربه اولین ها برای دفاع از حرم بی بی زینب رسول پور مراد از قشر دانشجو حمیدسیاهکالی مرادی از پاسداران و حجت اسدی از طلاب یعنی اینکه اگر پای حرم بی بی زینب در میان باشد همه پاسدار حریم ولایت میشویم سال ۹۴ را طوری تموم شد که غیور فرزند قزوین اجر ده سال خادمی اباعبدالله الحسین از مادرشان حضرت زهرا در حرم عقیله بنی هاشم گرفت ❤️ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌀ارسالی اعضای عزیزمون از فرزندانشون و #سلیمانی_های_آینده👏👏 در مراسم تشیع #حاج_قاسم_سلیمانی و با نماد #انتقام_سخت😊👏👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ‍ ✫⇠قسمت :1⃣3⃣ همان شب فکر کردم هیچ مردی در این روستا مثل صمد نیست. هیچ کس را سراغ نداشتم به زنش گفته باشد تکیه گاهم باش. من گوش می دادم و گاهی هم چیزی می گفتم. ساعت ها برایم حرف زد؛ از خیلی چیزها، از خاطرات گذشته، از فرارهای من و دلتنگی های خودش، از اینکه به چه امید و آرزویی برای دیدن من می آمده و همیشه با کم توجهی من روبه رو می شده، اما یک دفعه انگار چیزی یادش افتاده باشد، گفت: «مثل اینکه آمده بودی رختخواب ببری!» راست می گفت. خندیدم و پتویی برداشتم و رفتم توی آن یکی اتاق، دیدم خدیجه بدون لحاف و تشک خوابش برده. زن برادرهای دیگرم هم توی حیاط بودند. کشیک می دادند مبادا برادرهایم سر برسند. ساعت چهار صبح بود. صمد آمد توی حیاط و از زن برادرهایم تشکر کرد و گفت: «دست همه تان درد نکند. حالا خیالم راحت شد. با خیال آسوده می روم دنبال کارهای عقد و عروسی.» وقتی خداحافظی کرد، تا جلوی در با او رفتم. این اولین باری بود بدرقه اش می کردم. ادامه دارد... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ‍ #دختر_شینا ✫⇠قسمت :1⃣3⃣ #فصل_چهارم همان شب فکر کردم هیچ مردی در این روستا مثل صمد ن
👏👏👏👏 پارت جدید از رمان دختر شینا 😍😍😍😍 زندگی نامه واقعی شهید ستار ابراهیمی 😊❤️😊❤️ کاملا واقعی و بسیااارعاشقانه
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 #شهدا_عاشق_ترند ‌ اوایل سر از ڪارش در نمیاوردم، چون هم دوستای مذهبی ارزشی داشټ و هم دوستایی کہ از نظر اعتقادی هیچ شباهتی بهش نداشتن و حتی مخالفش بودن! یه روز ازش علٺ این قضیہ رو پرسیدم🤔 گفٺ:همیشہ آدم باید دو جور دوسٺ داشتہ باشه بعضیا باشن کہ تو از وجودشون استفاده کنی😊 و بعضیا هم باشن از وجودت استفاده کنن کہ در هر دوصورټ این دوستی برای یہ نفر مفیده. می گفت: دوستی با کسایی کہ خودشون بہ ارزش ها مقید هستن خیلی خوبه☺️😍 ولی تو اونا چیزی رو تغییر نمیده. #هنر اینہ کہ بتونی تو قلـبـــــ❣ـــــ کسی که با تو و اعتقاداتت مخالفه #نفوذ کنی و روش تاثیر بزاری. #شهیده_شهناز_حاجی_شاه #زنان_انقلابی 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣3⃣ در روستا، پاییز که از راه می رسد، عروسی ها هم رونق می گیرند. مردم بعد از برداشت محصولاتشان آستین بالا می زنند و دنبال کار خیر جوان ها می روند. دوازدهم آذرماه 1356 بود. صبح زود آماده شدیم برای جاری کردن خطبه عقد به دمق برویم. آن وقت دمق مرکز بخش بود. صمد و پدرش به خانه ما آمدند. چادر سرکردم و به همراه پدرم به راه افتادم. مادرم تا جلوی در بدرقه ام کرد. مرا بوسید و بیخ گوشم برایم دعا خواند. من ترک موتور پدرم نشستم و صمد هم ترک موتور پدرش. دمق یک محضرخانه بیشتر نداشت. صاحب محضرخانه پیرمرد خوش رویی بود. شناسنامه من و صمد را گرفت. کمی سربه سر صمد گذاشت و گفت: «برو خدا را شکر کن شناسنامه عروس خانم عکس دار نیست و من نمی توانم برای تو عقدش کنم. از این موقعیت خوب بهره ببر و خودت را توی هچل نینداز.» ما به این شوخی خندیدیم؛ اما وقتی متوجه شدیم محضردار به هیچ عنوان با شناسنامه بدون عکس خطبه عقد را جاری نمی کند، اول ناراحت شدیم و بعد دست از پا درازتر سوار موتورها شدیم و برگشتیم قایش. همه تعجب کرده بودند چطور به این زودی برگشته ایم. برایشان توضیح دادیم. موتورها را گذاشتیم خانه. سوار مینی بوس شدیم و رفتیم همدان. عصر بود که رسیدیم. پدر صمد گفت: «بهتر است اول برویم عکس بگیریم.» ادامه دارد...✒️ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 🔴 لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ وَأَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ ! . سوگند به کربلا ... که عشق تو ... ما را ... کُشت ... » سوگند به این شهر که تو در آن ساکنی... بلد 1-2 ❤️ای بهترین رفیق من ......... . 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 گفتم آب حیات ؟ گفتا : چای اربعین اباعبدالله ... . #دلم_برا_حرمت_پر_میزنه ... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ‍ ‍ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣3⃣ همدان، میدانِ بزرگ و قشنگی داشت که بسیار زیبا و دیدنی بود. توی این میدان، پر از باغچه و سبزه و گل بود. وسط میدان حوض بزرگ و پرآبی قرار داشت. وسط این حوض هم روی پایه ای سنگی، مجسمه شاه، سوار بر اسب، ایستاده بود. عکاس دوره گردی توی میدان عکس می گرفت. پدر صمد گفت: «بهتر است همین جا عکس بگیریم.» بعد رفت و با عکاس صحبت کرد. عکاس به من اشاره کرد تا روی پیت هفده کیلویی روغنی، که کنار شمشادها بود، بنشینم. عکاس رفت پشت دوربین پایه دارش ایستاد. پارچه سیاهی را که به دوربین وصل بود، روی سرش انداخت و دستش را توی هوا نگه داشت و گفت: « اینجا را نگاه کن.» من نشستم و صاف و بی حرکت به دست عکاس خیره شدم. کمی بعد، عکاس از زیر پارچه سیاه بیرون آمد و گفت: «نیم ساعت دیگر عکس حاضر می شود.» کمی توی میدان گشتیم تا عکس ها آماده شد. پدر صمد عکس ها را گرفت و به من داد. خیلی زشت و بد افتاده بودم. به پدرم نگاه کردم و گفتم: «حاج آقا! یعنی من این شکلی ام؟!» پدرم اخم کرد و گفت: «آقا چرا این طوری عکس گرفتی. دختر من که این شکلی نیست.» عکاس چیزی نگفت. او داشت پولش را می شمرد؛ اما پدر صمد گفت: «خیلی هم قشنگ و خوب است عروس من، هیچ عیبی ندارد.» عکس ها را توی کیفم گذاشتم و راه افتادیم طرف خانه دوست پدر صمد. شب را آنجا خوابیدیم. ادامه دارد...✒️ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃
🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ❤️ ای «بنده حوائج یڪ ساله خود را در می گیرم.» 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃