#سنگر شهدا 🌷🌷🌷
#شهید ابوالفضل عباسی 🌷🌷🌷
منبع :برش ها
یک روز چند دقیقه ای می شد که رفته بود سر کار، برگشت و لباس فرمش را درآورد. رفت بیرون و پس از مدتی آمد که برود سرکار.
پرسیدم برای چه برگشتی؟
گفت: در راه که می رفتم، دیدم که همسایه مان آقای بنیادی برای پسرش دوچرخه خریده، او بلد نبود راهش ببرد، خورده بود زمین. برگشتم دوچرخه سواری را کاملا بهش یاد دادم و الان خیالم راحت شد و دوباره بر می گردم سر کار.
همیشه هفته ای یکی دو جلسه به بچه های همکارهایش زبان انگلیسی یاد می داد. با اینکه پدرانشان در دوره آموزشی کشور انگلیس همراهش بودند و زبان بلد بودند؛ اما حال این کار را نداشتند. بعد از درس هم می بردشان بیرون، با آنها فوتبال بازی می کرد.
#سنگر شهدا
# بخشهایی از وصیتنامه شهید باقری🌷🌷
#منبع : دفاع مقدس
فعلاَ انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای همه مستکبرین درآمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان ...
... ما با هیچ دولت و کشوری شوخی نداریم و با تمام مستکبرین جهان هم سرجنگ داریم و در این هدف جنگ با صدام یزید مقدمه است ...
... در این موقعیت زمانی و مکانی، جنگ ما جنگ اسلام و کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت، خیانت به پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) و امام زمان (عج) و پشت پا زدن به خون شهداست و ملت ما باید خود را آماده هرگونه فداکاری بکند ...
... در چنین میدان سویع و این هدف رفیع انسانی و الهی، جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام با خلوص نیت را پیدا کنیم ...
در مورد درآمدها، چیزی به آن صورت ندارم و همین بضاعت مزجات را هم خمسش را دادهام و بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند ... در صورت امکان با لباس سپاه مرا دفن کنید.
درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج)
#سنگر شهدا💐
#زندگینامه شهید غلام حسین افشردی 💐
منبع :برش ها
غلامحسین افشردی که با نام حسن باقری نیز شناخته میشود اسفند سال ۱۳۳۴ در شهر تهران دیده به جهان گشود.
وی پس از گذراندن دوران دبستان در دبیرستان «مروی» ادامه تحصیل داد و با اخذ دیپلم در سال 54 در دانشگاه ارومیه در رشته دامپروری پذیرفته شد.ماجرای ضرب و شتم شهید باقری
چندی بعد به دلیل فعالیتهای مذهبی و مبارزاتی از دانشگاه اخراج و در سال 56 به خدمت سربازی اعزام شد و سرانجام با فرمان حضرت امام(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، سربازی را ترک کرد.
وی با پیروزی انقلاب اسلامی وارد فعالیتهای مختلف فرهنگی و اجتماعی از جمله خبرنگاری (روزنامه جمهوری اسلامی) شد و در سال 59 با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهههای جنوب گشت.
باقری در بدو ورود به اهواز «واحد اطلاعات عملیات رزمی» را برای دستیابی دقیق به موقعیت دشمن راهاندازی کرد که این امر آغازی برای راهاندازی این واحد در ستاد عملیات جنوب شد.
شهید حسن باقری، دانشجوی 25 سالهای که در باور هیچکس نمیگنجید با تاسیس واحد اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، واحدی که بعدها نبض دفاع مقدس هشت ساله مردم ایران را به دست گرفت، مسیر جنگ را عوض کرد.
#سنگر شهدا 🌷
#بخشی از وصیت شهید شیخ حسن آقا خانی🌷 🌷🌷
#منبع: برش ها
از کلیه دوستان و آشنایانم حلالیت می طلبم و از خداوند طلب آمرزش می نمایم و امیدوارم در لحظه آخر سرم را بر روی پای حضرت صاحب و امام حسین علیه السلام مشاهده نمایم و با آنان و با معشوقانم به بارگاه حضرت حق بروم.
والسلام منطقه جنگی فاو
امیدوارم در این عالم تا زندگی می کنید و چشم فرو نبسته اید موفق بر ترک محارم الهی و موید من عند ا... و غلام در خانه اهل بیت عصمت و طهارت (سلام ا... علیهم اجمعین) باشید و همه مانند مادر بچه گم کرده در پی کسب تقرب و طی طریق بوده باشید.
رسیدن به خدا زحمت میخواهد تهذیب میخواهد و دعا. و راز و نیاز کردنها تا به صبح میخواهد و در این راز و نیازهاست که پرده های حجاب کنار میرود و نظاره بر جمال کبریائی و جبروتی بارگاه قدس (حضرت حق جلت عظمه) میکند سعی نمائید از قافله عقب نمانید.
از یادداشتهای شهید محسن آقاخانی.
ما ضامن وظیفه هستیم، نه ضامن نتیجه.
از سخنان شهید محسن آقاخانی (حسن)
.
#سنگر شهدا
#زندگی نامه طلبه شهید شیخ حسن آقاخانی
# منبع: برش ها
🌷🌷🌷طلبه شهید شیخ حسن آقاخانی در سحرگاه روز هشتم خرداد سال 1347 هجری شمسی در یک خانواده مذهبی و محّب اهل بیت عصمت و طهارت دیده به جهان گشود. شهید 7 سال اول زندگی خود را بر خلاف دیگر کودکان که به بازی وتفریح مشغول می شوند علاقه داشت که دائماً در مجالس عزاداری و جشن و سرود ائمه شرکت کند و هر جا مجالسی در این زمینه می یافت سراپا گوش می شد. بعد از این دوران شهید وارد مدرسه شد و با جدیّت و علاقه تمام دوران دبستان و راهنمایی را پشت سر گذاشت و در تمام این سالها جزء موفق ترین شاگردان به شمار می رفت. وی در کنار درسش در جلسات قرآن و مسجد حضور می یافت و از اساتیدی همچون امام جماعت مسجد به نحو احسن در جهت کسب معارف استفاده می کرد و به گفته ی اطرافیان ایشان برای یادگیری مطالب زانو در کنار زانوی اساتید می گذاشت. شهید نه تنها خود در کلاسهای مختلف شرکت می کرد بلکه از زمان ورود به مدرسه راهنمایی برای پسرهای هم سن و یا بزرگتر از خودش هم کلاس تدریس قرآن گذاشت و نیز هیئتی را هم با همین افراد تشکیل دادند که این جلسه هیئت هفتگی بود و در آن مجلس تدریس قرآن، احکام و مسائل مورد لزوم افراد توسط خود او و یک شخص روحانی دیگر بیان می شد. بعد از اتمام شدن امتحانات خرداد سال 1362 قبل از گرفتن نتیجه ی امتحانات به جبهه ی غرب کشور اعزام شد. وی بعد از برگشت از جبهه تصمیم گرفت به حوزه ی علمیه برود. و بدون اینکه به دنبال نتیجه امتحاناتش برود در پاییز همان سال وارد حوزه علمیه حاج آقا مجتهدی در بازار تهران شد.
#سنگر شهدا
# سالروز شهادت شهید حسن ( محسن )آقا خانی
# منبع: برش ها
امام جماعت واحد تعاون بود. حاج آقای آقا خانی صدایش می کردند.روحیه عجیبی داشت. زیر آتش سنگین عراق، پیکر شهدا را به عقب برمی گرداند که در همین رفت و آمدها گلوله مستقیم تانگ سرش را پراند.خودم چند متری اش بودم. وقتی سر بریده اش روی زمین افتاد، صدایی از آن بلند شد: السلام علیک یا ابا عبد الله.
#سنگر شهدا 🌷
🌷شهید مجید بقایی
قبل از «عملیات والفجر»، مقدماتی قرار شد که عدهای از مسئولان و فرماندهان نظامی جنگ، دیداری با حضرت امام خمینی (ره) داشته باشند، اما شهید بقایی گفته بود که باید برای شناسیی این عملیات در منطقه بمانیم، به همین دلیل او به همراه عده ای دیگر از جمله شهید حسن باقری در منطقه عملیاتی ماندند و صبح روز بعد به اتفاق چند تن از فرماندهان دیگر با دو دستگاه جیپ جهت شناسایی منطقه به طرف محل مورد نظر حرکت کردند.
بقایی در طی مسیر مشغول تلاوت قرآن و حفظ سوره «والفجر» بود. او به کمک یکی از دوستانش این سوره شریفه را از حفظ میخواند. پس از رسیدن به مقصد، همگی از ماشین پیاده شده و به طرف سنگر دیدهبانی حرکت کردند. بقایی در بین راه به یکی از همراهانش میگوید: آیا میشود انسان به این درجاتی که خداوند در قرآن فرموده است، برسد که: «یا ایتهاالنَّفس المُطمَئنَّه. ارِجِعی الی ربِّکِ. راضیهً مرضیهً. فَادخُلی فی عِبادی وَادخُلی جَنَّتی». وآیا خدا توفیق این امر مهم را به انسان میدهد که به آن مرحله عالی نیل گردد؟ هنوز کلام مجید به انتها نرسیده بود که خمپاره دشمن به نزدیکی آنان اصابت کرد و او جواب سوال خود را با فوران خون مطهر و قطع پاهایش دریافت کرد و بدین سان عاشقانه و خالصانه به سوی پروردگار خویش پرواز کرد و به درجه قرب و رضوان الهی دست یافت.
#سنگر شهدا
#خاطرات شهيد مجيدبقايي
#منبع : پایگاه اطلاع رسانی ایثار و شهادت
در عمليات فتح بستان ، حدود 60 نفر بوديم كه در نزديكي امام زاده زين العابدين در محاصره تنگ دشمن در گودالي موضع گرفته بوديم . عراقيها براي اسارت ما هر لحظه نزديكتر مي شدند و گفتند:تسليم شويد !
حتي يك نفر برآمد كه ما را بگيرد و ببرد، ولي يكي از برادرها به نام آلوگردي كه از سپاه اهواز و آرپي چي زند بود ، از جا بلند شد و با شهامت و شجاعت خاصي با فرياد " الله اكبر " به آن نفر بر شليك و آن را منفجر كرد ودر همين عمليات مزد جهاد خويش را باشهادت در راه خدا گرفت .
#سنگر شهدا 💐
#زندگی نامه شهید انقلاب شهید قربانعلی داودی 🌷
#منبع:آمار بنیاد شهید
شهید داوودی با شروع انقلاب در سال 1357مبارزات شدیدتری را علیه رژیم طاغوت آغاز می کند و به علت همین فعالیت ها و نصب تصویر حضرت امام خمینی(ره) بر درب مغازه خود چماقداران و ضد انقلابیون چندین مرتبه به مغازه وی حمله و شیشه های مغازه شهدی داووی را می شکنند ولی او از آرمان خود دست بردار نبود.
در عاشورای سال 57 عناصر ضد انقلابی با حمله به مغازه شهید داوودی، وی را زخمی می کنند.
در روز 12 بهمن ماه سال 57 مصادف با ورود حضرت امام خمینی(ره) به ایران در راهپیمایی که به همین مناسبت تدارک دیده شده بود به عنوان یکی از عوامل اصلی راهپیمایی شرکت می کند که درمسیر حرکت از مسجد جامع فارسان به سمت سه راهی باباحیدر درحین راهپیمایی، چماقداران رژیم شاهنشاهی و ضد انقلابیون به تظاهرکنندگان حمله ورشدند که در این میان عده ای زخمی و عده ای هم فرار کردند.
#سنگر شهدا 🌷
# زندگینامه شهید قربانعلی داودی 🌷
#منبع: آمار بنیاد شهید
به خاطر مبارزاتی که علیه نظام پهلوی داشتند چند بار تحت تعقیب قرار گرفتند و بازداشت شدند . با اوج گیری انقلاب در سال 1357 فعالیتهای وی هم شدیدتر شد
شهید قربانعلی داودی دهم تیرماه 1308 در شهر فارسان از توابع استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد . پدرش رجبعلی کارگر بود و مادرش فخری نسا خانه دار . تا پایان دوره ابتدائی درس خواند . سال 1334 ازدواج کرد و صاحب شش پسر و دو دختر شد . وی فردی مومن و متعهد بود که در طول عمر شریف خود مبارزات زیادی را بر علیه نظام ستم شاهی داشتند . علاقه زیادی به ائمه اطهار (ع) داشتند و در سال 1338 به زیارت امام علی (ع) و امام حسین (ع) و شهدا کربلا به عراق سفر داشتند که برداشت وی از این سفر یک کفن بیش نبود . به خاطر مبارزاتی که علیه نظام پهلوی داشتند چند بار تحت تعقیب قرار گرفتند و بازداشت شدند . با اوج گیری انقلاب در سال 1357 فعالیتهای وی هم شدیدتر شد .
به خاطر نصب تمثال امام خمینی (ره) در مغازه خود چنین بار مورد ضرب و شتم قرار گرفتند . در دوازدهم بهمن ماه 1357 که همزمان شده بود با ورود رهبر کبیر انقلاب به میهن اسلامی که در این روز گروههای مختلف مردم برای مبارزه دست به راهپیمایی زده بودند ، از آنجایی که ایشان از بنیانگذاران راهپیمایی در شهر فارسان بودند توسط چماقداران رژیم شاهنشاهی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به خاطر جراحات وارده به شهادت رسید .
او تنها شهیدی بود که در روز دوازدهم بهمن 1357 به شهادت رسید
#سنگر شهدا 💐
#زندگی نامه شهید انقلاب شهید قربانعلی داودی 🌷
#منبع:آمار بنیاد شهید
شهید داوودی با شروع انقلاب در سال 1357مبارزات شدیدتری را علیه رژیم طاغوت آغاز می کند و به علت همین فعالیت ها و نصب تصویر حضرت امام خمینی(ره) بر درب مغازه خود چماقداران و ضد انقلابیون چندین مرتبه به مغازه وی حمله و شیشه های مغازه شهدی داووی را می شکنند ولی او از آرمان خود دست بردار نبود.
در عاشورای سال 57 عناصر ضد انقلابی با حمله به مغازه شهید داوودی، وی را زخمی می کنند.
در روز 12 بهمن ماه سال 57 مصادف با ورود حضرت امام خمینی(ره) به ایران در راهپیمایی که به همین مناسبت تدارک دیده شده بود به عنوان یکی از عوامل اصلی راهپیمایی شرکت می کند که درمسیر حرکت از مسجد جامع فارسان به سمت سه راهی باباحیدر درحین راهپیمایی، چماقداران رژیم شاهنشاهی و ضد انقلابیون به تظاهرکنندگان حمله ورشدند که در این میان عده ای زخمی و عده ای هم فرار کردند.
#سنگر شهدا 🌷
# زندگینامه شهید قربانعلی داودی 🌷
#منبع: آمار بنیاد شهید
به خاطر مبارزاتی که علیه نظام پهلوی داشتند چند بار تحت تعقیب قرار گرفتند و بازداشت شدند . با اوج گیری انقلاب در سال 1357 فعالیتهای وی هم شدیدتر شد
شهید قربانعلی داودی دهم تیرماه 1308 در شهر فارسان از توابع استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد . پدرش رجبعلی کارگر بود و مادرش فخری نسا خانه دار . تا پایان دوره ابتدائی درس خواند . سال 1334 ازدواج کرد و صاحب شش پسر و دو دختر شد . وی فردی مومن و متعهد بود که در طول عمر شریف خود مبارزات زیادی را بر علیه نظام ستم شاهی داشتند . علاقه زیادی به ائمه اطهار (ع) داشتند و در سال 1338 به زیارت امام علی (ع) و امام حسین (ع) و شهدا کربلا به عراق سفر داشتند که برداشت وی از این سفر یک کفن بیش نبود . به خاطر مبارزاتی که علیه نظام پهلوی داشتند چند بار تحت تعقیب قرار گرفتند و بازداشت شدند . با اوج گیری انقلاب در سال 1357 فعالیتهای وی هم شدیدتر شد .
به خاطر نصب تمثال امام خمینی (ره) در مغازه خود چنین بار مورد ضرب و شتم قرار گرفتند . در دوازدهم بهمن ماه 1357 که همزمان شده بود با ورود رهبر کبیر انقلاب به میهن اسلامی که در این روز گروههای مختلف مردم برای مبارزه دست به راهپیمایی زده بودند ، از آنجایی که ایشان از بنیانگذاران راهپیمایی در شهر فارسان بودند توسط چماقداران رژیم شاهنشاهی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به خاطر جراحات وارده به شهادت رسید .
او تنها شهیدی بود که در روز دوازدهم بهمن 1357 به شهادت رسید
#سنگر شهدا 🌷🌷🌷
#شهیدانقلاب شهید محمد ایزدی ارغا
# منبع: آمار شهدای انقلاب
#در سال ۱۳۳۳ش در روستای ارغا از توابع خلیلآباد چشم به جهان هستی گشود. دوران کودکی را در روستا گذراند. در ۱۲ سالگی پدرش را از دست داد و بههمراه مادرش به کاشمر آمد و در آنجا تحصیلاتش را تا دریافت مدرک دیپلم ادامه داد. پس از اتمام دوره سربازی و اشتغال بهکار، ازدواج کرد و دو یادگار از خود بهجای گذاشت. وی جزو نخستین کسانی بود که پس از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به این نهاد مقدس ملحق گردید. شهید ایزدی، نیمی از حقوقش را خرج تبلیغات سپاه میکرد. وی دومین فرمانده عملیات سپاه کاشمر بود. بارها به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد و در مدت زمان حضورش در میدانهای نبرد، از خود رشادتهای فراوانی نشان داد. شهید ایزدی درخصوص حضور جبهههای نور، اظهار میداشت: «عازم دانشگاهی هستیم که مکتب آن شهادت و معلماش حسین (ع) است.» در آخرین مرحله، بهعنوان مسئول طرح و برنامه تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در جبهه شوش حضور یافت و در تاریخ دوازدهم بهمنماه سال ۱۳۶۰ هجری شمسی، همزمان با سالگرد ورود امام شهیدان به کشور، در سن بیست و هفت سالگی به فیض عظمای شهادت نائل گردید و در کنار آرامگاه شهید مدرس به خاک سپرده شد.
#سنگر شهدا
#سالروز شهادت علی همتیان ومحمود بلوری🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
منبع: آمار شهدای انقلاب
آن روزهای بهمن 57 شور انقلابی در همه جای کشور گسترده بود وقتی امام خمینی بعد از 15 سال دوری در 12 بهمن به وطن بازگشت این تلاطم انقلاب بیشتر شد و مردم نیز به شکرانه ورود امامشان که پیش از آن اعلامیه ها و تصاویرش را مخفیانه بین هم رد و بدل می کردند اکنون از حضورش با شعف خاصی به شادی می پرداختند.
یک روز بعد از ورود امام به میهن بود و تظاهرات و شادی های مردم سمنان در حمایت از امام ادامه داشت. مردم انقلابی شهر مهدیشهر نیز برای شرکت در این تظاهرات به سمت سمنان حرکت کردند. علی همتیان 11 ساله و محمود بلوری 8 ساله دو نوجوان مهدیشهری بودند که همراه این کاروان شادی حضور داشتند. کاروانی که از مهدیشهر حرکت کرده بود در جلوی شهربانی سمنان شعار می دادند. اما عوامل شاه آنها را به گلوله بستند که با اصابت گلوله این دو نوجوان مهدیشهری به شهادت رسیدند و جزو اولین شهدای انقلاب استان سمنان در تاریخ نامشان ثبت شد.
به پاسداشت 13 بهمن ماه سالروز شهادت این دو نوجوان شهید بر آن شدیم تا از این دو نوجوان شهید که افتخاری برای مردم مهدیشهر شدند بیشتر بگوییم
#سنگر شهدا 🌷
#زندگی نامه شهيد ناصرگرجي زاده🌷
# منبع آمار شهدای انقلاب
مبارز انقلابي در 24 مهرماه سال 1340 در شهر بندرعباس به دنيا آمد. بيشترين فعاليت هاي اين شهيد در مسجد فاطميه و سرو سامان دادن به تشكيل جلسات و سخنراني هاي روحانيون و مبارزان انقلابي بود.
وي با همكاري دوستانش به تخريب مشروب فروشي ها و ديگر اماكن فساد مي پرداخت.
شهيد گرجي زاده در پخش اعلاميه و شعار نويسي عليه شاه بر روي ديوارهاي شهر تبحر خاص داشت و به همين دليل مدتها تحت تعقيب نيروهاي ساواك بود و سرانجام بعد از مدت ها تعقيب 3 ارديبهشت سال 57 در حال جابه جايي نوار و اعلاميه هاي امام(ره)، روبروي اداره راه و شهرسازي به دست رژيم پهلوي به شهادت رسيد.
مزار اين شهيد انقلابي روبروي گلزار شهداي بندرعباس قراردارد.
شهيد عسكر حسين پور نيز يكي از شهداي انقلاب در حالي كه از محل كارخود بازمي گشت در كنار بازار زيتون بندرعباس به شهادت رسيد. خون اين شهيد انقلاب مدت ها بر در و ديوار شهر قرار داشت. آبان سالروز تسخير لانه جاسوسي آمريكا به دست دانشجويان پيرو خط امام در سال 1358، تبعيد رهبر كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) به دست رژيم پهلوي در سال 1343 به تركيه و بزرگداشت شهادت دانش آموزان معترض به ظلم و ستم و فساد ستمشاهي و استعمار و دخالت هاي آمريكا در امور داخلي ايران در سال 1357 است.
#سنگر شهدا
#خاطرات شهید علی جندقی 🌷🌷🌷
#منبع :برش ها
سربازی که از میوه های باغ پسر محمد رضا شاه نمی خورد!
غلام علی خیلی مواظب لقمه حلال بود.
توی دوران سربازی شده بود راننده قریب؛ پیشکار شاپور غلامرضا پهلوی. همراه او میرفت سرکشی باغهای غلامرضا پهلوی.
توی باغ لب به چیزی نمیزد، آنقدر که بالاخره یک روز صدای غریب درآمده بود که «همه به من التماس میکنند اجازه بدم از میوههای باغ ببرند؛ ولی تو حتی میوههایی که خودم برات کنار میذارم رو هم برنمیداری ببری؟!»
با قریب رفته بود کاخ شاپور غلامرضا، موقع ناهار رسیده بودند. آقای قریب او را برده بود آشپزخانه و سفارش کرده بود که هر چه میخواهد بهش غذا بدهند. آن روز مهمانی بود و آشپزخانه پر از غذا و دسر های مختلف.
بعدها به مادرش تعریف کرد که: «غذای آن روز از گلوم پایین نرفت. رفتم تو کوچه پس کوچههای نانوایی پیدا کردم یه نون خریدم و کمی پنیر و انگور. نشستم کنار جوی آب و جای شما خالی ناهارم رو خوردم».
#سنگر شهدا 🌷
#شهید سیدحسین حسینیگوکی
#منبع: مرکز اسناد انقلاب
این شهید بزرگوار در سال 1334 متولد و تحصیلات خود را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. فقر خانواده مانع از ادامه تحصیلش شد؛ لذا ترک تحصیل کرده و از همان اوان نوجوانی کمک خرج خانواده بود. وی فردی مبارز و مذهبی بوده و همیشه در مجالس مذهبی و تظاهرات و مبارزات انقلابی شرکت میکرد. تا اینکه در تاریخ جمعه بیست و چهار آذر ماه 1357 در واقعه مسجد امام کرمان مورد اصابت گلوله قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت نایل گردید.
#سنگر شهدا
# شهید فرامرز دادبین
منبع: مرکز اسناد انقلاب
در روز نهم شهریور 1330 در کرمان بهدنیا آمد. او خانواده معتقد و پایبند به امور مذهبی داشت که این اعتقاد و ایمان خانواده در او تأثیری شگرف گذاشت و زمینه کشش او را بهمسائل مذهبی فراهم آورد. وی از همان ابتدای تحصیل یکی از بهترین شاگردان کلاس محسوب میشد و پس از اخذ مدرک دیپلم موفق به راهیابی به دانشگاه گردید. فرامرز پس از چهار سال تحصیل در دانشگاه، موفق به اخذ مدرک لیسانس شد. پس از آن به کسوت شریف معلمی در آمد. وی در بحبوحه تظاهرات مردم علاوه بر تدریس به فعالیتهای سیاسی و مذهبی نیز میپرداخت. تا اینکه سرانجام در حادثه حمله مزدوران شاه به مردم انقلابی کرمان در مسجد امام در تاریخ 24/9/1357 مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
#سنگر شهدا 🌷🌷🌷
# شهید حمید نامجو باغینی
#منبع: مرکزاسنادانقلاب
این بزرگوار در سال 1339 در روستای باغین از توابع کرمان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان اربابزاده، دوره راهنمایی را در مدرسه فروغ که اکنون به نام خود او نامگذاری شده و دبیرستان را در مدرسه ای که امروز شریعتی نامیده می شود به پایان رساند. سپس به دانشسرای مقدماتی رفت و در مهر 1357 به استخدام آموزش و پرورش در آمد و در سه کنج ماهان به تدریس مشغول شد. او مرتباً در تظاهرات و مجالس شرکت میکرد و نوارهای امام را گوش میداد و اعلامیههای ایشان را میخواند. بعد از به آتش کشیدن مسجد جامع کرمان، حمید همراه چند معلم دیگر اعتصاب کرد و از ماهان به کرمان آمد.
یک روز ساواکیها از ورود او به مسجد جامع ممانعت کردند و او را دستگیر نمودند. آخر شب که او را آزاد کردند و به خانه آمد و درحالیکه تمام بدنش زیر ضربات عوامل رژیم سیاه و کبود بود، میگفت: «بهخاطر خداست و من دو رکعت نمازی که در زندان خواندم، خیلی برایم لذتبخش بود.»
در 24 آذر 1357 مردم در مسجد امام گرد آمده بودند. چند لحظه بعد از حرکت مردم از مسجد، مأموران رژیم بهسوی مردم آتش گشودند و نزدیک به بیست نفر از جمله حمید نامجو مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و سه نفر شهید شدند. حمید به بیمارستان راضیه فیروز منتقل گردید و پس از چند روز به خیل شهدای انقلاب پیوست.
#سنگر شهدا 🌷
#شهید سید محمود سید رضایی🌷
#منبع: مرکزاسنادانقلاب
سید محمود سید رضایی در سال 1300 در جوشان از توابع بخش گلباف کرمان بهدنیا آمد. او فردی مؤمن بود و چون در یک خانواده مذهبی رشد کردهبود، به ائمه اطهار علاقهمند بود و عشق میورزید. روح او با شروع انقلاب نتوانست آرام گیرد و با شوری بیسابقه در فعالیتهای انقلابی شرکت میجست. در زمان تبعید حضرت امام (ره) اعلامیههای ایشان را به مردم میرساند. با مردم صحبت میکرد و آنها را نسبت به ظلم و ستم پهلوی به مبارزه فرا میخواند. به همین علت چندینبار افراد پاسگاه و چماقبهدستان رژیم تصمیم گرفتند او را از بین ببرند. سرانجام سید محمود سیدرضایی در تاریخ سهشنبه بیست و هشت آذر 1357 به لقاءالله پیوست.
#سنگر شهدا
#شهید حمید سامپور ماهانی
#منبع: مرکز اسناد انقلاب
در چهاردهم خرداد 1341، در شهرستان کرمان چشم به جهان گشود. پدرش ماشاءالله شاغل در آموزش و پرورش بود. او تا دوم متوسطه درس خواند. شانزده ساله بود که در دوم اسفند 1356، در بندرعباس بر اثر شکنجه رژیم طاغوت به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
#سنگر شهدا
🌷#شهیده طلعت علی محمدی🌷
منبع:مرکزاسناد انقلاب
شهیده طلعت علی محمدی در سال 1310 در روستای جوشان از توابع کرمان بهدنیا آمد.. با شروع انقلاب وظیفه خود میدانست که در فعالیتهای مربوط شرکت کند. علاقه شدیدی به شرکت در راهپیماییها و تظاهرات داشت و در تظاهرات فعالانه حضور داشت. سرانجام در اربعین حسینی در سال 1357 در روستای جوشان درحالیکه همراه با مردم در راهپیمایی شرکت کردهبود، هدف گلوله مزدوران پهلوی قرار گرفت و در جلوی ژاندارمری روستا به شهادت رسید. جنازه او را بعد از دو روز با گرفتن پنج هزار تومان تحویل خانوادهاش دادند.
#سنگر شهدا 🌷🌷🌷
#شهید حمید سامپور ماهانی
#منبع:مرکز اسناد انقلاب
در چهاردهم خرداد 1341، در شهرستان کرمان چشم به جهان گشود. پدرش ماشاءالله شاغل در آموزش و پرورش بود. او تا دوم متوسطه درس خواند. شانزده ساله بود که در دوم اسفند 1356، در بندرعباس بر اثر شکنجه رژیم طاغوت به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
#سنگر شهدا🌷
# شهید علی ایزدی
# منبع سایت نوید شاهد
هجدهم خرداد 1342 در خانواده ای بسیار متدین و مذهبی در شهر نجف در کشور عراق چشم به جهان گشود. نام پدر بزرگوار ایشان حسین بود ایشان فردی بسیار مهربان و رئوف بودند و همیشه احساس مسئولیت در برابر برادران دینی خود که در جبهه های نبرد می جنگیدند می کرد او به همین دلیل علاقه زیادی داشت که دوشادوش آنان بجنگد تا حقش را به این دین و میهن دا کند او هرگز به فکر مسائل دنیوی نبود و همیشه به فکر آخرت خود بود به همین دلیل ازاین دنیا دست کشید و برای انجام وظیفه بسیج شد و فعالیت های زیادی داشت تا اینکه از همین طریق عازم جبهه ها ی نبرد حق علیه باطل شد تا اینکه در تاریخ بیست و دوم بهمن 1364 در شهر فاو لبیک گفت
#سنگر شهدا
#سیره اخلاقی شهید عباس بابایی
#منبع سایت برش ها
زير هر تار مويت يك شيطان خوابيده!
شهيد بابايي بيشتر وقتها سرش را با نمره چهار، ماشين مي كرد. اين موضوع علاوه بر وضعيت ظاهري و نوع لباسي كه به تن مي كرد، باعث مي شد كه ما در راه بندهاي مناطق عمليات با مشكل مواجه شويم؛ زيرا معمولاً نام يك سرهنگ شكل و شمايل خاصي را در ذهن عامه مردم القا مي كند، كه چنين شمايلي در شهيد بابايي وجود نداشت.یک روز ازش پرسیدم: «چرا شما سرتان را هميشه ماشين مي كنيد، آخه حيف نيست كه اين موهاي مجعّد و زيبا را مي تراشيد ناسلامتي شما جوانید!».ايشان سكوت كردند و چيزي نگفتند. آن روز گذشت. در يكي از روزها كه در منطقه عملياتي بوديم، من پس از خواندن نماز صبح به جلو آينه رفتم و شروع كردم به شانه زدن موهايم. با توجه به بلند بودن موهايم اين عمل مدّتي طول كشيد؛ تا اينكه صداي خنده آهسته اي مرا به خود آورد به طرف صدا برگشتم ديدم شهيد بابايي است كه در كنار سوله دراز كشيده. او از جايي كه خوابيده بود نيم خيز شده و به من نگاه مي كرد
من شانه داخل جيبم گذاشتم بابايي روي به من كرد و گفت: «مي خواهم يكي از دلايل تراشيدن سرم را برايت بگويم؟ من الان يك ربع تمام است كه مي بينم جلو آينه ايستاده اي و موهايت را چپ و راست مي كني. مي داني كه زير هر تار مويت يك شيطان خوابيده؟ غرور اين موها، تو را در جلو آينه نگه داشته و فكر مي كني كه اگر موهايت را به طرف چپ شانه كني، خوش تيپ تر خواهي شد و يا بالعكس؛ ولي من سرم را از ته تراشيده ام و يك قيافه معمولي به خود گرفته ام؛ قيافه معمولي هم هيچ وقت انسان را مغرور نمي كند.
من ديگر حرفي براي گفتن نداشتم. از صحبتهاي او دريافتم كه چقدر با نفسش مبارزه كرده.