eitaa logo
به وقت دل | رحمت نژاد
548 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
368 ویدیو
11 فایل
الناز رحمت نژاد ✍️خبرنگار حوزه مقاومت/ مربی تربیتی و مدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت و شاگردی در حال‌ آموختن عظیم‌ترین آرزویی که در سینه‌ام جا خشک کرده؛ پیروزی مقاومت فلسطین است...✌️ 🆔 @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
یه فیلمی که تاحالا ندیدید رو بردارید و شروع کنید ده ثانیه از وسطش ببینید، تصورتون رو راجع به اون سکانس و‌ آدمای توش در ذهنتون نگه دارید ،بعد بشینید فیلم رو از اول ببینید؛ وقتی رسیدید به همون سکانس، میبینید که چقدر تصوراتتون غلط بوده. تو‌ی زندگی هم همینه؛ رو یه نگاه نتیجه‌گیری نکنید، از ریشه بشناسید آدمهارو ...
اگه تاحالا اینو نمی‌دونستی، باید بگم که تو به تنهایی یه راه‌حلی نه یه مشکل. خدا تو رو روی زمین آفرید که زندگی بقیه رو تغییر بدی. تو خیلی باارزشی و یه هدف بزرگ داری. برنامه و مسیر خدا برای تو بزرگتر از اون چیزیه که تو برای خودت تصور می‌کنی. اون برای یه دلیل خاص و بزرگ تو رو آفریده. حتی نمی‌تونی فکرشم کنی که هر روز خدا چقدر روی زندگی بقیه تأثیر میذاری. از همین الان مشغول شو و دنیا رو تغییر بده چون تو به دست خدا ساخته شدی برای اینکه کارهای خارق‌العاده‌ای انجام بدی 🙂
شیعه ی علی علیه السلام  اخلاق و ادبش مانندِ اوست، ما نمایندگان و مظاهرِ علی هستیم دنیا علی را با ما می شناسد! ای شیعیانِ علی اخلاقتان را خوب کنید و برای او زینت باشید کاری نکنید که علی(ع)شرمنده شود ...
آقاامیر المومنین علیه‌السلام درباره حضرت مهدی علیه‌السلام فرمودند: خدایا بیعت با مهدی را پایانی برای اندوه من قرار بده سپس رو کردند به مردی که با ایشان سخن می‌گفت و تمام خلایق و مردم را مخاطب قرار دادند: اگر می توانی او را ملاقات کنی به سوی او بشتاب و وقتی به او رسیدی هیچ‌گاه روی از او نگردان ... -آن‌گاه آقا امیرالمومنین علیه‌السلام دست بر سینه مبارك‌شان گذاشتند به این معنا که چقدر مشتاق دیدار حضرتند -
من برایِ درکِ تو باید امین الله را هزار بار دوره کنم .. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با چِشمایِ پُر از اشکَم، نه یه بار و دو بار و صدبار، بلکه هزاران بار و تا ابد میگم: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَم... به وقت دلی ها عیدتون خیلے مبارك :)🌱
به برگه ی شجره نامه ام نوشته شده «حلال زاده کَنیزی» ز دودمانِ نجف!
حدودا ۱۴ ساله داریم چادر میپوشیم هنوز هم راحته ها! خیلی وقتا قبل رفتن به مهمانی خاصی، وقتی حسابی به خودمون رسیدیم و میبینیم چقدر بدون حجاب بهتریم و قشنگ تر، اون روسری ای که تا جلوی ابروهامون میاریم و چادری که تمام قشنگی لباس و مانتومون رو میپوشونه رو میپوشیم، فقط خودمون میدونیم چقدر داریم به اعتقادمون، به چیزی که واقعا واقعا به خاطر خدا داریم رعایتش میکنیم به سختی اما با عشق عمل میکنیم:) "از سِری تراوشات قبل از مهمونی رفتن"
امروز مترو با روزهای دیگر تفاوت دارد! در روزهای دیگر خیلی کم حضور کودکان به چشم می خورد! چون پدران و مادران همه می روند سرکار و کودکی به همراه ندارند. اما امروز کسی سرکار نمی رفت و همه به یک جشن بزرگ خانوادگی دعوت بودند. به سمت خروج از ایستگاه میدان انقلاب می رویم. دختران و پسران دست در دست پدران و مادرانشان حرکت می کنند. بعضی هایشان روسری لبنانی و چادر به سر کرده اند و بعضی هایشان پیراهن های صورتی و گُل گُلی به تن دارند. گاهی هم که خسته می شوند باباهایشان بغلشان می کنند. از ایستگاه که بیرون آمدم دیدم نه فقط مترو، بلکه امروز تمام شهر سعی دارند خود را به این جشن خانوادگی برسانند. کودکان پرچم سبز رنگ علی ولی الله در دست دارند و آن را تکان می دهند. حتی در شهربازی این جشن ده کیلومتری پُر است از این پرچم های سبز رنگ علی والله. ترامبلی، قصربادی، استخرتوپ، فوتبال دستی و چرخ فلک بازی هایی هستند که در تمام طول این ده کیلومتر قرار دارند. از شهربازی که بگذریم به موکب های توزیع هندوانه، آب معدنی، بستنی، شیرینی، شربت و فلافل می رسیم. از این هم که بگذریم موکب های فرهنگی به چشم می خورد که یا مشغول پاسخ گویی به شبهات هستند یا برای کودکان ایستگاه نقاشی و رنگ آمیزی بر پا کرده اند. نقاشی همان نقاشی معروف است. دست حضرت رسول الله(ص) که در غدیر خم دست علی را در دست گرفت و گفت:" هر کس من مولای او هستم علی نیز مولای اوست" کودکان با کمک گرفتن از خانواده هایشان نقاشی را رنگ می کنند و وسط ها هم می پرسند:"مامان این نقاشی چی می گه؟ بابا کمکم کن بگو دیگه." گروه های سرود خوانی دختران و پسران کودک و نوجوان هم از آن قسمت های پُر بازدید جشن است که وقتی دارند می خوانند دوربین ها بالا می آیند تا عکس بگیرند و ضبط کنند. چه قدر این سرودها، همخوانی دسته جمعی مست نجف، بپر بپرهای ترامبلی، هوراهای فوتبال دستی وقتی گُل می زنند و آه هایشان وقتی گُل می خورند، چرخ و فلکی که بالا و پایین می رود، غرق شدن های استخرتوپ، بادکنک هایی که یکهو می ترکند و جماعتی می ترسند جیغ می کشند این جشن را شاد کرده است. من این را از لبخندهایی که بر روی لبان پدرها و مادرها و فرزندان نقش بسته است می فهمم. از دخترکی که دست پدرش را گرفته است و می گوید:" بابا، بابا تا آخر مراسم بمانیم" مشخص است. از زیراندازهایی که گوشه کنار خیابان پهن کرده اند و خانوادگی نشسته اند می شود فهمید. اینجا همه با هم خانواده هستند. چه قدر اینجا همه چیز ساده و بی آلایش است. چه قدر همدلی و همراهی دیده می شود. چه قدر دِل ها بی غَم است. چه قدر لب ها می خندند. چه قدر خادمی کردن در موکب ها دلچسب است و کسی احساس خجالت که نه بلکه به منصبِ خادمی امروزش افتخار می کند. اینجا دل‌ها آنقدر به هم نزدیک است که به گمانم دعا به اجابت نزدیک است. آنقدر به اجابت نزدیک است که همه یکدل و یکصدا می توانیم از خدا بخواهیم از باقی مانده غیبت تنها وارث غدیر حضرت مهدی(عج) صرف نظر بفرماید و چشم های ما به جمالش روشن شود. به کودک ها و پرچم های علی والله در دستشان نگاه می کنم، کسی چه می داند شاید مسیر ده کیلومتری جشن غدیر تجمع یاران صاحب الزمانی است و این کودکان یارانِ در گهواره خفته حضرت مهدی(عج) باشند ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای این بستنی های اجباری 😅 •از مهمونی ۱۰ کیلومتری دیروز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی حضورشون در جشن ده کیلومتری عید قشنگ غدیر از مترو شروع کردن ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آب بازی کودکان در جشن مهمونی ۱۰ کیلومتری عید قشنگ غدیر😀
کجایِ دنیا دیدین به زور به ملت بستنیِ نذری بدن و ملت شیرینیِ قنادی خودشون رو نذرِ غدیر کنن؟ یا سینیِ شربت‌ها رو نوبتی پُر کنن به مردم بگن اقا شربت خنکه‌ها؛ هوا گرمه، یکی بردارید جیگرتون حال بیاد. نه اقا شما نمی‌دونی اینا همش شویِ حکومته، می‌خواد نذریِ مهمونی غدیر رو به نامِ مردم و خودجوش جا بزنه، وگرنه که مردمِ از دین زده شده‌یِ غم‌زده‌یِ همیشه ناراحت رو چه به این همدلی‌ها و کارا؟ [حرص می‌خورد که نمی‌تواند غرض‌ورزیِ سیاسی کند؛ و توئیت‌ها را پشتِ هم ردیف می‌کند.]
بعضی چیزها رو هر چه قدر بگی و بنویسی و توصیفش کنی باز حقِ مطلب ادا نمی شه! ما خبرنگارها در ۱۳ نقطه این جشن ده کیلومتری مستقر بودیم و من فقط از یه گوشه و محدوده ای که خودم بودم گفتم و توصیف کردم، پس ببینید در گوشه گوشه این جشن باشکوه چه خبر بوده ... تو این مسیر همه چی بود، همدلی بود. همراهی بود. صفا بود. مهربانی بود. عشق به علی و آل علی(ع) بود. حتی گذشت هم بود! ساعت ۱۰ شب تو یکی از موکب ها ارتباط مستقیم از حرم حضرت ابوالفضل(ع) داشتیم. مشغول فیلمبرداری و عکس برداری بودم که یه پاکبانی خورد به من و گوشیم افتاد تو جویِ آب ... بنده خدا پاکبانِ نگران بود! بهم گفت:" خانم من پول ندارم گوشی شما رو درست کنم. به خدا حواسم نبود خوردم به شما..." خَم شدم گوشی رو از جویِ آب در آوردم، نگاش کردم و گفتم: برو آقا، یه آقا و خانمی کنارم بودن، گفتن :" گوشیت سوخت! حداقل پول تعمیر می گرفتی" گفتم:" پس گذشت چی می شه؟ اون آقا گفت من پول ندارم ... من تا ساعت ۱۰ شب تو ماموریت بودم و تمام شد، همینکه ماشین دربستی پیدا کنم و برگردم خونه کافیِ ..."