کلاسِ اول دبیرستان بودم ، خواب و خوراکی برایم نمانده بود . . . با فکر به حوزهی علمیه میخوابیدم و با شوقِ آینده بیدار میشدم ! کتاب هایم را میخواندم که زودتر بزرگ شوم تا بتوانم درس طلبگی بخوانم .. اصلا زندگی برایم معنایی نداشت . یادم هست حوالی سیزده - چهارده سالگی بود که دو تا از کتاب های درسی حوزه را خوانده بودم ! رنگ و بوی زندگی ام ، خلاصه اش میشد عشق به حوزهی علمیه ... در کوچه ها و خیابان ها و بازارها و مساجد ، به دنبال ردی از طلبه ها میگشتم .دوست داشتم فقط نگاهشان کنم !
حالا چند سالی میشود که از آن روزهای انتظار ، فاصله گرفته ام . حالا دیگر به آن معشوقِ دوران کودکی و نوجوانی ام ، دست یافته ام . دیگر آن طلبه های جوانِ توی شهر را به چشم دست نیافتی ها نمینگرم ! ...
رویای شب هایم شد یک آمالِ به دستِ آمده . من امروز به قدرِ هزاران سال خوشحالم .. خوشحالم از اینکه توانستم هرآنچه در ذهنم بود را به دست آورم ! #شرححال
داشتم کتاب میخوندم
رسیدم به این جملات:
مگر میشود کسی را که هنوز مَن دارد
تایید کرد ؟ لذا بر خلاف میل باطنیام
تو را شکستم ...!
#خدایاشیشهیمَنیتوغرورماروبشکن:)
یکی از اساتید با انگشت اشاره کتاب ناقوس ها به صدا در میآیند را نشانم داد و گفت : حتما این را بخوان، مطالعه اش برای پروژه ای که کار می کنیم ضرر ندارد، من هم با کنجکاوی صفحاتش را ورق زدم و کتاب را خریدم و خواندم ... و الحمدالله که خریدم ☁️💜 -
این کتاب در واقع رمانی ست درباره امام علی علیه السلام .داستان از کلیسایی آغاز می شود که مردی تاجیک برای فروش کتابی که پیدا کرده به نزد کشیش کلیسا می رود. کتابی با قدمت ۱۴۰۰ سال و دست نوشته هایی از عمروعاص و برخی از یاران و مخالفان امام علی( ع) و جنگهایی که ناخواسته درگیر آنها شد... .کشیش که علاقمند به کتاب های خطی و قدیمی است،با دیدن این کتاب به ارزش تاریخی آن پی می برد اما پس از خواندن آن وبا توجه به مطالبی که قبلا درباره حضرت شنیده است کنجکاو میشود تا بیشتر با شخصیت امام علی علیه السلام اشنا شود و پی به عظمت ایشان ببرد .اما از سوی دیگر کشیش با بدست اوردن این کتاب درگیر جریاناتی میشود .کتاب در دو بعد تاریخی ورمان پیش میرود وضمن مطرح کردن بخشهایی از سخنان حضرت مروری بر وقایع تاریخی وجنگهای مهم ان زمان دارد.اما از نکات خوب کتاب ومتن ساده و دلنشین آن، این بود که خواننده را به مطالعه بیشتر درباره ی حضرت و خواندن نهج البلاغه ترغیب میکند...
#بهخوندشمیارزه #نگیدنگفتم
من همیشه تصور کردهام که بهشت، یک جور کتابخانه است📚🌸🥰 #دفترکارمتومدرسه
نمی دونم چی شد و پیشِ خودش چی فکر کرد که مدیر گفت: ما هم دفتر پرورشی داریم تو مدرسه هم یه کتابخانه بزرگ و مجهز، شما هر جا دوست داری مستقر شو! ولی با توجه به روحیاتی که ازتون سراغ دارم شاید کتابخونه براتون مناسب تر باشه!
.
نمی دونم از کجا فهمیده بود که من عاشق کتاب و کتابخوانی و مطالعه ام! شاید چون همیشه تو تایم های بیکاری منو مشغول مطالعه دیده بود! یا شاید چون دیده بود تو گفت و گوها بچه ها رو سوق می دم سمت مطالعه و کتاب بهشون پیشنهاد می دم! از دست به قلم بودنمم خبر داشت! خلاصه زده بود به هدف 🥰
.
گفتم: بله، درست فرمودید، از اونجایی که علاقه خاصی به کتاب و کتابخوانی دارم، تایم های بیکاری هم مشغول مطالعه ام و می نویسم ترجیحم این هست کتابخونه مستقر بشم و بیشتر وقتم اونجا بگذره، ان شاء الله به مرور حضور دانش آموزان هم بیشتر می شه، من کلی براشون برنامه های جانبی در کتابخانه دارم و می تونیم گَعده های هم اندیشی و کرسی آزاد هم برگزار کنیم حتی سیر مطالعاتی و کلاس های نویسندگی!
| آقا|: لازم است كه مردم را كتاب خوان بكنيم؛ اما از اين واجبتر، آن است كه استعداد نويسندگى را در بين مردم پيدا كنيم و توليد كتاب بكنيم.
آدمهایِ موفق کتابخانه دارند
بقیه آدم ها ...؛
تلویزیون های بزرگ :)🌱📚
#مدرسهما
#منوگلدخترا
#دفترکار
#طلبه
#طلبهگی
#مربیتربیتی
#الهیشکرت
هرگزعلاقههاوفانتزیهایزندگیترو
فراموشنکن،بخشیازتوهستند♥️..
کتاب ، چای ، تنهایی ، خوندن اشعار سهراب سپهری وقتِ غروب ، پرورش گل و گیاه ، خشک کردن همه گل های رزی که هدیه گرفتی ، تماشای پرواز کبوترها ، بیدار موندن تا طلوع خورشید ، دیوونه بازی با دوست های دوران دبستان ، پوشیدن لباس های مامان و بابا ، خوردن قهوه با نیم کیلو شکر ، جروبحث درمورد برد یا باخت تیم مورد علاقت ، قهر کردن ، خوندن نامه های بچگی ، بدو بدو کردن ، تو سوز سرما لباس گرم نپوشیدن ، چیدن گل های توی خیابون و هدیه دادن به مامان ، خالی کردن ادکلن روی لباس مهمونی ، با مایع ظرفشویی حباب درست کردن ، نسکافه خوردن و تماشای فیلم ترسناک کنار رفیقا ، خندیدن از ته دل ، خریدن جوراب های رنگی رنگی ، پاستیل و لواشک ، سینما ، کتابخونه ، هیئت ، صحبت کردن با خودت تو آینه ، شونه کردن موها و قربون صدقه خودت رفتن ... و و و -
هرآدمی یک کوه دلخوشی داره ، نکنه وسط کار و درس و تلاش برای آینده ، دلخوشیاتو فراموش کنیا :)🌿
.