eitaa logo
بدون مرز
195 دنبال‌کننده
153 عکس
67 ویدیو
1 فایل
اینجا قرار است از آنسوی مرزهایمان بنویسیم؛ از داستان بیداری ملت‌های جهان
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 روایت زنان مقاومت این قسمت سیده سُهام موسوی همسفر تا بهشت 🔻همیشه در کنار نام فرماندهان و شهدا نام زنی همراه و صبور می‌درخشد. زنی که یا محبت مادری را به جهاد بخشیده یا عشق و عاشقی همسرانه را با مقاومت تقسیم کرده است اما اینبار سخن از زنی است که تصمیم گرفت علاوه‌ بر مقام صابران، به مقام شهادت نیز، برسد. زنی به نام شهیده سیده سُهام موسوی. کسی که با تولدش در سرزمین پر فراز و نشیب ، مسیر زندگیش را طوری انتخاب کرد که به جای تماشاچی، بازیگر میدان باشد. این روحیه‌ی سهام زمانی تقویت شد که - دبیرکل حزب‌الله لبنان - را به عنوان همسر برگزید و از همان روزهای طلبگی در نجف، مسیر کنشگریش را نه تنها به عنوان همسر یک مجاهد که به عنوان یک زن جهادگر طوری ترسیم کرد که عاقبتش شهادت باشد. این است که وقتی داشت همراه همسرش، بلندی‌های جبل‌الصافی را بالا می‌رفت، ناگهان سیدعباس به او خیره شد و گفت: "ام یاسر! اگر خوش شانس باشید گلوله‌های توپخانه‌ی اسرائیلی نصیبتان خواهد شد". سیده سهام هم در وظایف خانه و هم در فعالیت‌های جهادی، در سطوح عالی بود. آنچنان که به تعبیر عبدالقدوس الامین در کتاب "هم‌قسم" : می‌توانست آنقدر زمان را کِش دهد تا به همه‌ی کارهایش برسد. او تعلیمات نظامی دیده بود و با سپاه پاسداران ارتباط داشت. خانه‌اش را محل پذیرایی و جلسات هسته‌های مقاومت کرده بود. پس از بازگشت از نجف و آموختن علوم دینی در حوزه‌ی علمیه‌ی الزهراء تدریس می‌کرد. مراکز فرهنگی و حسینیه‌های جبل‌عامل و بقاع را سر و سامان می‌داد. یکی از وظایفی که برای خودش تعریف کرده بود رسیدگی به اوضاع خانواده‌های نیازمند علی‌الخصوص خانواده‌ی شهدا بود و به محض رسیدن خبر شهادت یکی از نیروهای حزب‌الله، خودش را به خانواده‌ی شهید می‌رساند تا از آنان دلجویی کند. سهام وقتی با سید عباس ازدواج کرد و راهی نجف شد، دختر جوان و کم سن و سالی بود. زندگی سخت و فشارهای مالی رویشان زیاد بود. اما او به جای آنکه سر ناسازگاری بگذارد، شروع کرد به تهذیب نفس. این بود که بعد از بازگشت به لبنان، خانه‌اش خانه‌ی امید نیازمندان شد. در خاطرات مردم لبنان چنین ماندگار شده که: روزی نیازمندی درب خانه‌ی او را زد. وقتی سُهام درب را باز کرد به آن فرد مستمند گفت: پولی در خانه ندارم، بیا و اگر از وسایل چیزی به درد تو می‌خورد بردار. فرد نیازمند گفت که زمستان است و هوا سرد، زیراندازی در خانه نداریم آنگاه سهام فرش خانه‌اش را جمع کرد و به او داد! با اینحال فعالیت‌های فرهنگی مانع از آن نمی‌شد که او در تربیت فرزندانش کوتاهی کند. سهام بسیار به تاثیر دعا اعتقاد داشت و معتقد بود یکی از راه‌های تربیت کودکان، خواندن دعاست. این بود که وقتی می‌خواست دعای طولانی چون ندبه بخواند، وضو می‌گرفت، چادرش را سر می‌کرد و بچه‌هایی که توان همراهی داشتند را می‌نشاند کنار خودش تا هرکدام بخشی از دعا را بخوانند و در آخر برای یکی از رزمندگان نیروهای مقاومت، دعا کنند. پس از ربوده شدن و شهادت ، جامعه‌ی نوپای مقاومت لبنان نیاز داشت که برای تقویت خود به رهبری مقتدر چون تکیه کند. ام یاسر به امام خمینی تعلق خاطر ویژه‌ای داشت و خبرها، پیام‌ها و سخنرانی‌هایش را به دقت پیگیری می‌کرد و هر آنچه از امام می‌آموخت به دیگران نیز آموزش می‌داد. در یکی از سفرهای سیدعباس به ایران او هم همراه همسرش آمد و به دیدار امام رفت. سال‌ها شوق شهادت را در دلش پرورانده بود. می‌دانست که امام خمینی به چهره‌ی هیچ زنی نگاه نمی‌کند. با خود گفت اگر نگاه امام ولو به قدر ثانیه‌ای به او بیافتد، ان‌شاالله به آرزوی دیرینه‌ی خود یعنی شهادت همراه همسرش، می‌رسد. وقتی چشم امام به او افتاد قلبش روشن شد که ان‌شاالله آرزویش براورده خواهد شد. سرانجام در ۲۷ بهمن سال ۱۳۷۰ پس از حضور در مراسم سالگرد و در حال بازگشت به بیروت، در حالیکه کوچکترین فرزندش را در آغوش داشت و همراه همپای همیشگی یعنی درون خودروی شخصیشان بودند، مورد حمله هوایی اسرائیل قرار گرفت و به آرزوی شهادت خود رسید. 🇱🇧 🌍با بدون مرز همراه باشید! @bedun_e_marz