eitaa logo
بحار توحید
791 دنبال‌کننده
288 عکس
291 ویدیو
845 فایل
استاد کاظم ضرّابی حدود ۱۴ سال به خوشه چینی از محضر حضرت علامه طباطبایی در دروس اخلاقی، اعتقادی؛ و حدود ۳۰ سال ضمن شرکت در درس فقه و اصول آیةالله العظمی بهجت از همنشینی، اخلاق، زهد و تقوا و عمل آن عالم ربانی استفاده ها بردند. 📩دریافت نظرات: @behar_110
مشاهده در ایتا
دانلود
(آينه داران آفتاب، ج1، ص 207تا221): 🔸نخستین شهید انقلاب عاشورا، سلیمان بن رزین، غلام و سفیر اباعبدالله الحسین علیه السلام به بصره است؛ او از مدینه همراه امام علیه السلام بود. 🔹روزهای پایانی ماه رمضان، ساز و برگ سفر بست ولی لابه های همسر جوانش راه سفر را بر او بسته است. - سلیمان، من نیز می‌آیم. تاب هجرانم نیست... - عزیزم، خطر در پیش است. راه سخت و طولانی است... - با تو جان می‌دهم. من نیز دلباخته ی راه حسینم... علیه السلام - می‌پذیرم، امید دارم خیر و صلاح تو را نیز در این سفر قرار دهد. 🔹سلیمان همراه با همسرش رهپوی بیابان شد...دیوارهای شهر بصره و انبوه نخلستان‌ها پیش چشم دو مسافر قامت کشیدند...نشانی مسعود بن عمرو را پرسید...مسعود در را گشود. سلیمان آرام سلام کرد و آرامتر گفت: قاصد حسین بن علی هستم. از مکه آمده‌ام. نامه نورانی مولایم را آورده‌ام. مسعود با شوق و شعف در آغوشش فشرد و دو مسافر میهمان، به اندرون آمدند. 🔸مسعود به مسجد رفت. اشراف بصره در مسجد بودند. آنها رای برای فردا به میهمانی در منزلش دعوت کرد: احنف بن قیس، عمرو بن عبیدالله بن معمّر، مالك بن مسمع، منذر بن جارود عبدي. همه گوش بودند و مشتاق شنیدن پیام امام علیه السلام. سلیمان آغاز کرد: بسم اللّه الرحمن الرحیم ... مولایم حسین فرموده است: و علی الإسلام السلام إذ قد بلیت الأمّة براعٍ مثل یزید. اکنون من آماده ام تا شمارا به یاری فرزند پیامبر دعوت کنم. 🔹لحظاتی سکوت بر مجلس حکمفرما شد...منذر بن جارود عبدی با نگاهی، همه تردید و سوء ظن، به سلیمان نگریست و آرام به عمرو بن عبیدالله گفت: مطمئنی او سفیر حسین است و توطئه و نیرنگی در کار نیست؟...منذر نامه و پیام فرزند پیامبر را از سلیمان گرفت و به ابن زیاد [که حاکم بصره بود] رساند...سلیمان را دست بسته به دارالإماره بردند...ابن زیاد فرمان داد فردا صبح دار و داروغه آماده شوند...میدان شهر لبریز جمعیت بود...سلیمان را کنار دار آوردند. 🔸ایستاد. چشم را به نرمی و آرامی چرخاند. همسرش را یافت. تبسّمی زد و نگاهش را گرفت. نباید هیچ چیز در ایمان و اراده اش تزلزل می آفرید. سربلند کرد و نجوا کرد: ربنا أفرغ علینا صبرا و توفّنا مع الأبرار. 🔹دار آماده بود، اما شعله خشم عبیدالله زبانه کشید و جلاد را فرمان داد که کار را تمام کند. در پژواک السلام علیك یا أباعبدالله، سری بر خاک غلتید. 🔸سلیمان نخستین و تنها شهید نهضت حسین علیه السلام در بصره شد. عبیدالله برخاست و به سوی کوفه حرکت کرد. صدای زنی در سکوت میدان پیچید: هنیئا لك الجنّة یا سلیمان؛ سلیمان! بهشت گوارایت باد! ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 💠 کانال رسمی نشر آثار حضرت آيةالله حاج شیخ کاظم ضرّابی مدّ ظلّه العالي: ❁• ایتا: eitaa.com/behar_zarrabi ❁• تلگرام: t.me/behar_zarrabi