علّامه محمّد باقر مجلسی رَحِمَهُ الله مینویسد ؛
إمام صادق سلام الله علیه فرمود آسمان بر حسین بن علیّ و یحیی بن زکریّا علیهما السّلام گریست ، و بر أحدی غیر ایشان نگریست ، راوی پرسید که گریه آسمان چه بود؟
فرمود چهل روز سرخ طلوع میکرد و سرخ غروب میکرد.
جلاء العیون / باب ۵ ، فصل ۱۶.
#إمام_حسین
#صفر_۲۰
#أربعین
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِالله عليه السّلام ؛
يَا زُرَارَةُ إِنَّ السَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالدَّمِ ، وَ إِنَّ الْأَرْضَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ ، وَ إِنَّ الشَّمْسَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالْكُسُوفِ وَ الْحُمْرَةِ ، وَ إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَتْ ، وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ ، وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَيْنِ ، وَ مَا اخْتَضَبَتْ مِنَّا امْرَأَةٌ وَ لَا ادَّهَنَتْ وَ لَا اكْتَحَلَتْ وَ لَا رَجَّلَتْ حَتَّى أَتَانَا رَأْسُ عُبَيْدِالله بْنِ زِيَادٍ وَ مَا زِلْنَا فِی عَبْرَةٍ بَعْدَهُ.
زرارة از إمام صادق عليه السّلام نقل میکند که حضرتش فرمود ؛
اى زراره آسمان تا چهل روز بر حسين بن علىّ خون باريد ، و زمين تا چهل روز تاريك بود ، و خورشيد تا چهل روز گرفته و نورش سرخ بود ، و كوهها تكه تكه شده و پراكنده گشتند و درياها روان گرديده. و فرشتگان تا چهل روز بر آن حضرت گريستند ، و هيچ زنى از ما أهل بيت خضاب نكرد و روغن به خود نماليد و سرمه نكشيد و موهايش را شانه نزد تا وقتى كه سر عُبيدالله بن زياد را به نزد ما فرستادند و پيوسته بعد از شهادت آن حضرت چشمانمان ، اشك آلود بود.
بحارالأنوار ۴۵ / ۲۰۶ ، حدیث ۱۳ ، عن کامل الزیارات / باب ۲۶ ، حدیث ۶.
#إمام_حسين
#عزاداری
#صفر_۲۰
#أربعین
علّامه محمّد باقر مجلسی رَحِمَهُ الله مینویسد ؛
مؤلّف گوید که حدیث دوات و قلم در صحیح بخاری و مسلم و سایر کتب معتبره أهل سنّت مذکور است به طرق متعدّده ، چنین روایت کرده اند ایشان از ابن عبّاس که او گریست آنقدر که آب دیده اش سنگریزه مسجد را تر کرد ، و میگفت که روز پنجشنبه و چه روز پنجشنبه ، روزی که درد رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ شدید شد و گفت بیاورید دواتی و کتفی تا بنویسم از برای شما کتابی که گمراه نشوید بعد از آن هرگز ، پس نزاع کردند در این ، و سزاوار نبود که نزاع کنند در حضور پیغمبر خود ، عمر گفت رسول خدا هذیان میگوید ، به روایتی دیگر گفت درد بر او غالب شده است ، نزد شما قرآن هست ، بس است ما را کتاب خدا ، پس اختلاف کردند أهل آن خانه و با یکدیگر مخاصمه کردند ، بعضی گفتند بیاورید تا بنویسد رسول خدا برای شما کتابی که بعد از آن گمراه نشوید ، بعضی گفتند که قولْ قولِ عمر است ، چون آوازها بلند شد و اختلاف بسیار شد نزد آن حضرت ، دلتنگ شد و فرمود برخیزید از پیش من.
پس ابن عبّاس میگفت به درستی که مصیبت و بدترین مصیبتها آن بود که مانع شدند میان رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ و میان آنکه آن کتاب را از برای ایشان بنویسد ، به سبب اختلافی که نمودند و آوازها که بلند کردند.
ای عزیز ، آیا بعد از این حدیث که همه عامّه روایت کرده اند هیچ عاقل را مجال آن هست که شک کند در کفر عمر و کفر کسی که عمر را مسلمان داند؟ اگر بقّالی یا علّافی خواهد که وصیّت کند ، کسی مانع وصیّت او شود ، مردم بر او طعنها میکنند ، هرگاه رسول خدا صَلَّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ خواهد وصیّتی کند که صلاح جمیع امّت در آن باشد و کسی مانع او شود ، در چنان حالی آن حضرت را آزرده کند و نسبت هذیان به آن حضرت دهد ، چگونه خواهد بود حال او و حال آنکه حقّ تعالی میفرماید وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی ، یعنی سخن نمیگوید آن حضرت از خواهش نفس خود و نیست سخن او مگر وحی که به او فرستاده میشود ، و میفرماید آنها که آزار میکنند خدا و رسول او را خدا لعنت کرده است ایشان را در دنیا و آخرت. و کدام آزار از این بدتر میباشد که پیغمبر به آن بزرگواری و شفقت و مهربانی را چون بیابند که نزدیک رفتن او شده است دیگر منفعتی از او متصوّر نیست ، کینههای خود را ظاهر کنند و دست از طاعت او بردارند ، هر چند گوید که با لشکر اسامه بیرون روید فرمان نبَرَند ، و فرماید که دوات و قلم بیاورید که وصیّت نامه بنویسم إطاعت نکنند ، برای آنکه مبادا أمر خلافت امیر المؤمنین را واضح تر گرداند ، در همه احوال حضرت داند که غرض ایشان آن است که بعد از آن حضرت انتقام او را از أهل بیت او بکشند ، پس لعنت خدا و رسول بر ایشان باد ، و به هر که ایشان را مسلمان داند و هر که در لعن ایشان توقّف نماید.
جلاء العیون / باب ۱ ، فصل ۴.
#خاتم_الأنبیاء
#صفر_۲۸
@behareteqadat
قدری مطالعه👆👆👆
#مهم🛑