✅ #گزارشهای_خواهران_بهبود_یافته😍 ✅
4️⃣4️⃣ نفر چهل و چهارم👇👇👇
🌹 سهیلا نیداوی 🌹
متن گزارش ایشان⬇️⬇️⬇️
🧡 سلام علیکم
بااجازه خانم حسینی،منم سالهاست که درگیروسواس درریزش ادرار بودم خیلی معذب بودم وقتی میرفتم دستشویی خیلی آب میریختم،تامی اومدم بیرون دوباره برمیگشتم وچندبار این عمل تکرار میشد ،مخصوصا وقتی مهمان داشتم یا وقتی به مهمانی میرفتم از نوار بهداشتی استفاده میکردم،به جایی رسیده بودم که کمتر به مهمانی میرفتم ،چه دعاها وتوسلها وگریه ها که نکردم ،خداراشکربعد ازاینکه بااین کانال آشنا شدم خانم مدیر عزیز ویس خانم (استاد) رو گذاشتن باشنیدن این ویس وخواندن پیامهایی که گذاشتن تصمیم گرفتم باتوکل به خدا اعتنا نکنم و همینطور هم شد وخداراصدهزارمرتبه شکر همون روز اول تونستم شیطون رو شکست بدم وپیروز بشم
،همون روز اول که اعتنایی نکردم دیگه اون حالت به من دست نمیده وراحت شدم هم مهمانی میرم وهم مهمان که میاد دیگه اذیت نمیشم واین رو مدیون فرشته هایی هستم که خدا برام فرستاد،ان شاءالله که عاقبت بخیر بشین وسعادت دنیا وآخرت نسیبتون بشه ،ان شاءالله همیشه سلامت وتندرست وشادکام باشیدفرشته های زمینی.
👌👌از خواهران عزیز وسواسی خواهشمندم که ناامید نشوند ونگویند که نمیشه ونمیتونن ،باتوکل به خدا سعی کنند اعتنا نکنند ،بذار فوقش یک روز اعصابشون بهم بریزه ولی تحمل کنند واعتنا نکنند وتکرار نکنندباورکنید می تونم قسم بخورم که من با یک بار بی اعتنایی کنار گذاشتم ودیگه اون حالتی که بمن دست میداد وفکر میکردم ریزش ادرار ،دیگه اصلا بهم دست نمیده ومثل بقیه خیلی راحت دارم میشورم ومیام بیرون.علاوه بر این من وسواس درغسل وعادت ماهانه هم داشتم که به لطف خدا وباکمک این عزیزان برطرف شدفقط مونده وسواس درنمازکه خداراشکرچیزی نمونده وسواسم برطرف بشه که ان شاءالله اونهم باتوکل وعنایت اهل بیت برطرف خواهد شد.(چیزی که خوشحالم کرده ،یه نوه خواهری 8ساله دارم که هروقت می اومد خونمون ،ازبس وضومیگرفتم کلافه میشد میگفت پس کی نمازت تموم میشه ،چرااینقدر وضو میگیری،چند روز پیش که اومدگفت نمازت چقدر زود تموم شد دیگه نرفتی وضو بگیری،نمیدونید چقدر خوشحال شدم که این بچه حواسش بهم هست ومتوجه شده که تکرار وضو ندارم) ان شاءالله همه عزیزان وسواسی باتوکل برخدا وتوجه به حرفهای عزیزان زحمت کش وبی اعتنایی به وسواس به زندگی عادی خودشون برگردن واز آن لذت ببرند.ممنون ازخانم مدیر عزیز ودیگر عزیزانی که باحوصله جوابگوی سؤالات ماهستند وبرای به آرامش رسوندن ما تلاش میکنند.خیلی از شما ممنون ومتشکریم
شرمنده که پیام طولانی شد.ممنون از محبتتون🧡
#جهاد_اکبرتون_قبول 😍🌼
✅ #گزارشهای_خواهران_بهبود_یافته😍 ✅
5️⃣4️⃣ نفر چهل و پنجم 👇👇👇
🌹خانم مبارز 🌹
متن گزارش ایشان⬇️⬇️⬇️
#درمان_شده_از_وسواس_فکری☺️
❤️«به نام خدا »❤️ خانمی سی و سه ساله هستم ، سیزده ساله که ازدواج کردم و هدیه قشنگ خداوند به من یه شوهر خیلی خوب و خوش اخلاق و یک پسر دوازده ساله و یه دختر نه ساله است . در موقع مجردی خاستگارهای زیادی داشتم و فقط شوهرم را انتخاب کردم ، و زندگی ساده و بی آلایش داریم که خدا را شکر راضی هستم ، تا جایی که تونستم احکام الهی را به جا آوردم نمازم ، روزه کمک به دیگران ، خوش اخلاقی و مهربانی ، قرآن و نیایش و دیگر چیزهای عبادیم را به جا آوردم ، شوهرم ازم خیلی راضی و خوشحال هست خدا را شکر ،در فامیل و اقوام ، و خانواده همه از من راضی بودن و همه از من تعریف میکنند ، بیشتر مواقع در کارها دیگران را راهنمایی میکردم اگر کسی با کسی خصومتی داشت بین آنها آشتی بر قرار میکردم ، تا یک سال پیش همه چیز به خوبی میگذشت ولی ، یه روز پسر داییم بهم یه زنگ زد و بعدشم هرروز و شب بهم پیام میداد ، پسر داییم قبلا منو میخواسته و من هم اونو میخواستمش ولی نه من و نه اون از این علاقه به همدیگر چیزی نگفتیم ، من فکر میکردم که شاید منو نمیخواهد و دوستم نداره و اونم رو این فکر بوده که شاید من نمیخواهمش و فکرم رو کسی دیگر است به این خاطر ، چون نمیدونستم که دوستم داره از بین خاستگارام یکی از خاستگارام شوهر گلم بوده 😂جواب دادم و من زودتر ازدواج کردم و بعد از دو سال دیگه پسر داییم به زور و اجبار پدر و مادرش ازدواج میکنه ، یک سال پیش همهی جریان علاقه خودش را به من برام گفت و من هم گفتم که منم مثل تو عاشق بودم و تو را میخواستم ولی نمیدونستم که تو منو دوست داری و خلاصه از این حرفها ، هر روز بیشتر بهم زنگ میزد، پیام میداد تو تعریفاش و پیامهاش قربون صدقه ام میرفت ، حرفها و چت های عاطفی میزد روزی چند بار میگفت عزیزم الهی درون بگردم خیلی دوست دارم کاش پیشم بودی کاش تو از من بودی برات میجنگم تا تو را به دست بیارم، دلم میخواد بوست کنم دستتو بگیرم با هم عکس بگیریم کنارم بشینی ، دلم برات تنگ شده خونتون را باید بیارید تو شهر من 🙈، خلاصه از این حرفها ، منم که شیطون رفته بود تو جلدم تحت تاثیر حرفهاش قرار گرفته بودم منم جوابشو مثل خودش میدادم ، دلم براش تنگ میشد، و خلاصه از این حرفها مدتی طول کشید ، در این مدت روال زندگیم از دستم رفته بود ، عصبی بودم کم حوصله شده بودم ، دوست داشتم تنها باشم ، نمیخواستم با کسی حرف بزنم ، الکی گریه میکردم ، حوصله شوهر و بچه هام را نداشتم ، زود رنج شده بودم تو این مدت همه میگفتن چقدر تعقیرکرده ایی چی شده ،،،،خلاصه اصلا دلم نمیخواست کارهای خونه ام را هم انجام بدهم همهی کارهام مونده بود حوصله یه پرنده را نداشتم بیاد و جیک جیک کنه انگارباهمه دعوا داشتم ، نمازم را سر وقت نمیخوندم، با امام زمانم دیگه حرف نمیزدم ، به خدا میگفتم چرا من که اینقدر پسر داییم را دوست داشتم و اون هم منو اینقدر دوست داشته چرا بهم نرسوندی ، و خیلی ناراحت بودم، از خدا شاکی بودم😔،
،،،،،،،،ولی خوشبختانه خوشبختانه 😂، (((((((یه روز نشسته بودم تو ایون خونمون و به آسمان نگاه میکردم و گریه میکردم ، به خدا گفتم خدا جون خسته شدم دیگه از این کارها کمکم کن تا از این پیام و چتهای عاطفی خلاص بشم و تو و امام زمانم را دوباره به دست بیارم چون خیلی برای اون روزهایی که شما را داشتم دلم تنگه تنگ شده خدا جون کمکم کن )))))))
خدا را شکر خداوندحرف منو فهمید🙏 و دستم را گرفت به قرآن به خدا ، به جان بچهام دو ساعت طول نکشید که خداوند کمکم کرد و منو از این باطلاق شیطانی 🦁نجات داد ، دستم را گرفت «امام زمانم» را بهم رسوند و باز منو با خودشون تو راه راست قرارم دادن ،، یه خانم خیلی خیلی خیلی خیلی محترم را سر راه من قرار داد تا به من کمک کنه تا من خودم را پیدا کنم من خودم را گم کرده بودم ، ولی اون خانم عزیز و بزرگوار به کمک خداوند زندگی خوب و امام زمانی و پر از عشق شوهر و بچه ام و خانواده ام را به من رسوند ، آری عزیزان من خودم را گم کرده بودم.، گم کرده بودم در بین دشمن ، شر مکافات ، شیطان ، افکار شیطانی، تماسها و چت های شیطانی ،کارهای بی بندو بار شیطانی ، و از این قبیل ، ولی خدا را شکر باز دوباره خداوند من را به خود من رسوند به خود ، خودم که بهترین بودم و از همه بدترشده بودم ، اون خانم عزیزوقتی از حال دلم با خبر شد بهم گفتند توبه کن بهترین کار نزد خداوند توبه انسان خطا کار است گفتم من خیلی بد بودم گفت اشکال ندارد ، خداوند توبه پذیر است منم که از کار های زشتم پشیمان شده بودم توبه کردم و قسم خوردم دیگر حتی با بهترین بهترین انسان نامحرم تو زندگیم این کار را نکنم ،😊خداوند در حدیث قدسی می فرماید «اگر آنهایی که به من پشت کرده اند میدانستند که من چه اندازه انتظار دیدن آنها رامیکشم وچقدر مشتاق توبه و بازگشت آنها هستم هر آینه از شدت شور و شوق نسبت به من جان میدادندو تمام بند بند اعضایشان به خاطر عشق به من از هم جدا میشد »😊
آری من توبه کردم و با توکل بر خداوند و توسل به اهل بیت ، همین که خداوند ستارالعیوب است و نگذاشت که کسی از گناهم چیزی بفهمد خیلی برام مهمه ، و فهمیدم تا وقتی که گناه در زندگی باشد ما نمیتوانیم با آرامش الهی برسیم ،خداوند منبع آرامشه ، و هرچی ازش فاصله بگیریم اضطراب و استرس در زندگی ما بیشتر میشه و هر چی بهش نزدیکتر بشیم آرامش سراسر زندگی ما را فرا میگیرد ، تصمیم من این بود که خودم را برسونم به اون ارزش واقعی که داشتم و تلاش کنم تا دوباره به دستش بیارم ، من فهمیدم تمام وجود و زیباییهای ما کارهای نیک و کلام عاشقانه ی ما فقط باید برای یک نفر باشد اونم شریک زندگی ما همسرمون باشه نه دیگران وقتی اینطور شود خواهیم دید که چقدر زندگی باصفا میشه و روح و روانمان راحت میشه ارزشی که خداوند به زن داده است خیلی خیلی بالاست پس ما باید ارزش خودمون را حفظ کنیم تا کسی نیاید و راه شیطانی را در زندگی عاشقانه ی ما باز کند و ما را نابود کند، پس منم تصمیم گرفتم مثل قبل ، هر روز چند دقیقه ای با امام زمانم صحبت کنم درد دل کنم ، به آدمهای نامحرم وا ندم ، دل ندم نگاه نکنم ، محکم باشم تا کسی نتونه بهم حرف بد بزنه جلوش وایستم و ........ هر روز بیشتر از روزهای دیگه خدا را سپاس گویم ☺️☺️☺️☺️،(((((( خدایا شکرت خیلی ازت ممنونم که باز خودت ، امام زمانم و اهلبیتت و خانواده ام را را دوباره به من رسوند ی )))))خدایا به خاطر همه چیز ازت ممنونم شکرت، شکر ،شکر، شکر ، 🙏🙏🙏
#جهاد_اکبرتون_قبول 😍🌼
✅ #گزارشهای_خواهران_بهبود_یافته 😍 ✅
6⃣4⃣ نفر چهل و ششم 👇👇👇
🌹 آراد:🌹
متن گزارش ایشان⬇️⬇️⬇️
🧡 سلام خانم حسینی خوبین
میخوام یه گزارش از خودم بدم
من به وسواس ی و افسردگی شدید گرفتار شدم همه چیز پیشم نجس بوده در دیوار دسته در و کلید برق و... بچم روزی پنج مرتبه خودم هم روزی ۷ و ۸ مرتبه حمام میدادم نمازم ترک کرده بودم و فقط گریه و گریه و گریه و همش به فکر خودکشی که خودم راحت کنم و اطرافیانم راحت بشن ۱۵ کیلو کم کردم اصلا غذا میخوردم شوهرم هم با این حال من بهم سرد شده بود و اصلا طرفم نمیکند و همش پیش دوستاش وخیلی مشکلات دیگه رفتم دکتر و قرص اعصاب و آرام بخش بهم داد من دو ماه خوردم خودم بعد دو ماه ولش کردم همش خواب بودم و بی حال و بی خیال ولی الان قرصام که ول کردم دیگه پسرم حمام نمیدم فقط برای تمیزی میبرم خودم هم فقط حمام واجب باشم میرم شروع کردم پمپرز از پسرم بگیرم منی که حالم بد میشد وقتی بهم می گفتن چرا پمپرزی از بچت نمیگیری گفتم همه ی خونم نمی میشه ولی خودمو کنترل کردم و دارم بچم از پمپرزی میگیرم شاد و سر حال شدم غذا میخورم به شوهرم و زندگیم بچم میرسم من ۹۵ درصد از وسواسیم کنار گذاشتم فقط دسشویی رفتم مونده که پام نشورم بیام بیرون که خوب خوب میشم خدایا شکرت بابت همه چیز و الان تمام نمازم اول وقت میخونم حال خوبم رو از نماز اول وقت دارم و قرآن خوندم و از خانم مدیر هم متشکرم که خیلی کمکم کردن سپاس گزارم🧡
#جهاد_اکبرتون_قبول 😍🌼
✅ #گزارشهای_خواهران_بهبود_یافته 😍 ✅
7⃣4⃣ نفر چهل و هفتم 👇👇👇
🌹Hanieh:🌹
متن گزارش ایشان ⬇️⬇️⬇️
❤️ سلام من اول وسواس در همه چیز داشتم😢
یعنی به همه چیز داشتم دستم به یه چیز میخورد و یا پام به جایی میخورد باید اب می کشیدم ، دست خودم نبود با خودم گفتم من وسواسی شدم و بعدها فهمیدم که علت وسواس شدنم اگاهی نداشتن از احکام دینی بوده.
نمی دونستم و حتی بعضی موفع ها لباس هایی که میشستم و نجس بود. ابی که ازشیر به روم مپاشید میگفتم نجس شد😢 دست به دستگیره ی خودم و یا کسان دیگری میخورد میگفتم نجس شدم😭😔 خلاصه ازاین حرفا.
بعد اشناییم یواش یواش با احکام بیشتر اشنا شدم😊 از اینور سعادت داشتم خداراشکر خانم حسینی عزیز رادر سرراهم گذاشت خدایی خیلی برام زحمت کشید وهمیشه دعاگویش هستم
وناگفته هم نماند من اینم نمیدونستم
👈 که حتما به یه چیز که میگیم نجسه باید یقین صدرصد قسمی داشته باشیم 👉
وهرچندکه ان چیز در واقعیت نجس باشد چون ما یقین نداریم برامون ان چیز پاک پاک است 😍😍
ومن اول فکر میکردم خیلی دین نسبت به طهارت ونجاست سخت گرفته ولی اشتباه فکر میکردم ☺️☺️
خیلی هم راحت تر ازاون که من فکر میکردم بود والان خدارا ه شکر میکنم که احکامو برام فهموندند ومن یادگرفتم والان خانم حسینی عزیزم خواهر گرامیم را دعا میکنم❤️
#جهاد_اکبرتون_قبول 😍🌼
✅ #گزارشهای_خواهران_بهبود_یافته😍✅
8️⃣4️⃣ نفر چهل و نهم 👇👇
🌹 خانم مبارز 🌹
🌸 سلام خانم حسینی عزیزم
خسته نباشین خدا قوت
میخواستم ازتون تشکر کنم کمتر از یک ماهه که با شما و گروه بسیار عالیتون آشنا شدم
من وسواس شدید داشتم مخصوصا دستشویی رفتن برام خیلی سخت بود چون بعد هر بار دسشویی اکثرا لباسمو عوض میکردم فکر میکردم نجس شده تو این یک ماهه خیلی خیلی بهتر شدم
کلا تو دسشویی چشمامو میبندم خونمون هم وقتی مهمون با بچی کوچیک میاد اصلا دیگه نه پاهاشون نگاه میکنم نه هم وقتی دسشویی میرن وقتی میان به لباسشون توجه نمیکنم
قبلا نگاه میکردم و وقتی پاهاشون خیس بود نمیتونستم به مامانشون یا خودشون چیزی بگم که خودم سر درد شدید میشدم و کلا فکر میکردم کل فرشا نجس شده
ولی الان تو این یک ماهه خدارو شکر خیلی خیلی بهتر شدم بینهایت ازتون ممنونم اجرتون با اما حسین(ع)🌸
#جهاد_اکبرتون_قبول 😍🌼