eitaa logo
رسانه بهشت
4.3هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
811 ویدیو
1.6هزار فایل
▢ حوزه فضـــای مجـازی به انــدازه‌ی ، اِنقـــلاب اِسلامــی اهمیــت دارد. | سیـن عَـیـن - بیست‌وشش/دوازده/یک‌هزارسیصدونَــود “ 📨 | پشتیــبان رسـانه بهــشت @Adminn_behesht 🏷 | پشتیــبان تبلیغات @maktabmadaritab_1318
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح پنجشنبه که برای شرکت در کلاس از خانه بیرون رفتم، فکر نمی‌کردم، تا چند ساعت دیگر، دیدن دوباره مادرم، آروزی دست نیافتنی باشد که برای رسیدن به آن به آب و آتش بزنم. نیم ساعت بعد از اذان ظهر کلاس ادامه پیدا کرده بود. بعد از کلاس نگاهی به صفحه‌ی گوشی انداختم. هجده تماس بی‌پاسخ از مامان و خانواده، در همین نیم ساعتی که گوشی را نگاه نکردم. عجیب بود، سابقه نداشت، مامان در نیم ساعت با گوشی لمسی که تازه خریده و خیلی هم به آن تسلط ندارد، پانزده بار زنگ بزند. سه بار دیگر هم کار خواهر بزرگم بود. نشاط کلاس و بی‌خبری از اخبار گوشی هم اجازه نداد، استرس نگیرم. قلبم تند تند می‌زد، چه‌خبر شده بود؟! فکر می‌کردم اتفاقی برای مامان یا یکی از اعضای خانواده افتاده. به مامان زنگ زدم. صدای هق هق گریه‌های مامان، نگرانی‌ام را بیشتر کرد. وسط گریه‌های مامان فهمیدم، در همین ساعت‌هایی که سرکلاس بودیم، کرج ناامن شده. مامان صدایش می‌لرزید و می‌گفت؛ (چه طور میایی خونه؟! کاش نمی‌رفتی؟!) و من از همه جا بی‌خبر، دل داری‌ش می‌دادم که خبری نیست و نگران نباش. بادمجان بم آفت ندارد. صحیح و سالم می‌رسم. گوشی را که قطع کردم، نگاهی به گروه مجازی کلاس بعد انداختم.‌ فیلم‌هایی که فرستاده بودند، باز نشده هم بوی خون و خون‌ریزی و وحشت می‌داد. با سنگ و قمه اتوبان کرج را بسته بودند و به جان مردم افتاده بودند. فیلم کشتن شهید عجمیان، دست به دست می‌شد و من هیچ وقت دل باز کردنش را پیدا نکردم. بچه‌ها رفتند و چون فکر نمی‌کردم کلاس بعد برگزار نشود، توی موسسه تنها ماندم.‌ بچه‌های کلاس بعد یکی یکی زنگ می‌زدند و می‌گفتند، به خاطر ناامنی خیابان‌ها نمی‌آییم. یکی از بچه‌ها تا نزدیکی موسسه آمده بود و چون پدرش دل نگران بود، برگشت. تنها توی موسسه‌ای که نزدیک ناامنی‌ها بود، مانده بودم و به این ماجرای عجیب و غریب فکر می‌کردم. کوچه پس کوچه‌هایی که نیم‌ساعت قبل امن بود، حالا در سالگرد چهلم همشهری‌ که رسانه‌ها سنگش را به سینه می‌زدند برای هزاران دختر دیگر ناامن شده بود. سایه‌ای را پشت در شیشه‌ای موسسه دیدم. شیشه ابری بود و دقیق هویت شخص مشخص نبود. عرق روی پیشانی‌ام نشست. صدای قلبم را می‌شنیدم. دلم می‌خواست وصیتم را داخل گوشی ضبط کنم. منتظر بودم، همین الان در موسسه باز شود و فردی با قمه داخل بیاید. تمام صحنه‌های ترسناک این روزها که در شبکه‌های مجازی دیده بودم، در ذهنم مثل یک فیلم تند مرور شد. در موسسه باز شد. نفس راحتی کشیدم، یکی از بچه‌ها امده بود. دوست داشتم سفت بغلش کنم. دوستی که شاید هیچ وقت فکر نمی‌کردم روزی محتاج در آغوش کشیدنش باشم. دوستی که شاید تا دقایقی دیگر برای از دست دادنش داغ‌دار می‌شدم. کلاس کنسل شد هرچند استاد، خودش را با هر زحمتی بود رسانده بود اما برگزاری کلاس بدون بچه‌ها امکان پذیر نبود. استاد هم دل نگران دختر نوجوانش بود که رفته بود آخر هفته‌، پارک، کمی قدم بزند. کارهای عادی که هر روز بخشی از زندگی ما بود حالا دور از دسترس‌ترین کار ممکن تلقی می‌شد. حال و روز ما از شنیدن خبر تکه پاره شدن مردم، خوب نبود. از موسسه بیرون آمدم، دوستم و همسرش تا خانه همراهم آمدند و مامان برای سلامتی‌شان پانصد بار دانه‌های تسبیح چوبی را بالا و پایین کرد. به خانه که رسیدم، مامان سفت بغلم کرد. انگار از جنگ برگشته بودم. فشارش بالا رفته بود. سعی کردم آرامش کنم. چندبار هم‌ را بغل کردیم و توی بغل هم گریه کردیم‌. مگر کجا رفته بودم؟! یکی یکی به خواهرها خبر دادم که رسیدم از یک کلاس ساده که هر هفته می‌رفتم و راحت برمی‌گشتم. بعدتر خبری شنیدم که حالم را بدتر کرد. همان روز توی همان اتوبان کرج، یکی از آشنایان، دستش زیر این ناامنی شکست. مرد جوانی که در یک روز معمولی داشت سرکار می‌رفت. مرد جوانی که کارگر بود و هنوز هم که هنوز است از جیب هزینه‌های درمان دستش را می‌دهد. معلوم نیست، دست این کارگر دیگر دست شود. به چه جرمی؟! به جرم عبور از اتوبان، برای رفتن سرکار. بی‌گناه کتک خورده بود. هزینه درمان، هزینه اجاره خانه، بدون رفتن سر کار، برای یک کارگر روز مزد، اگر ناامنی نیست، چیست؟ باورم نمی‌شد، چند ساعت ناامنی، خانواده کوچکم را این‌گونه درگیر کرده باشد. حالا بعد گذشت چند هفته، خبری دیدم که مجبورم کرد، اتفاق‌های آن روز کرج را بنویسم. می‌گویند اعدام نکنید. راست می‌گویند، اعدام نکنید، چون آن‌ها هیچ وقت طعم ناامنی را در برج‌های مجلل‌شان مثل ما مردم عادی کف کوچه و خیابان، نچشیدند. چون همیشه، خون ما مردم عادی فدا شده تا آن‌ها در امنیت، پول روی پول بگذارند. اعدام نکنید! تا دیدن عزیزان‌مان بزرگترین آرزوی‌مان شود. اعدام نکنید! تا سلبریتی‌ها و رسانه‌ها از خون ما مردم عادی، زالو وار بخورند و زنده بمانند. 🆔 @behesht_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 طراحی یه پوستر اطلاعیه هیات دیگه 🆔 @behesht_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📻 فقط یک دلیل! 📞 حرف‌های خصوصی حاج حسین یکتا برای فعالان فرهنگی رسانه‌ای / 🆔 @behesht_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی چشم‌ها دروغ می‌گوید. 🆔 @behesht_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 آموزش طراحی پوستر هیات با نرم‌افزار متن‌نگار 🦋 توسط اعضا کانال رسانه بهشت/ سرکارخانم مهمانی/ از کانون دخترانه امام مهربانی‌ها 🌸 شما هم آموزش ضبط کنید. 🆔 @emame_mehrabaniha 🆔 @behesht_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸نوشتن متن موشن در نرم‌افزار الایت موشن 💥منبع: سراوشه 🆔 @behesht_media
آموزش مقدماتی الایت موشن 🆔 @behesht_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔳 لینک دانلود مستقیم نرم افزار های مود شده ، (نسخه طلایی) ویژه ادیت (ویرایش و طراحی) : ❖ | ویرایش ویدئو و انیمشن | ▫️Alight Motion Pro v4.3.1 | الایت موشن ▫️Inshot Video Editor v1.88 | اینشات ▫️ VivaCut Pro v3.0.3 | ویواکات ▫️VN Video Editor Pro v2.0.4 | وی ان ▫️Action Director v7.0.1 | اکشن دایرکتور ▫️ VideoShow Pro v8.2.9 ‌‌| ویدئو شو ❖ | ویرایش عکس | ▪️Picsart GOLD 21.3 | پیکس آرت ;Original Version | نسخه اصلیUnlocked Version | نسخه آنلاک Unlocked Beta Version | نسخه آنلاک بتا ▪️Lightroom Premium v8.0.1 | لایت روم ▪️Photoshop Premium v8.7.10 | فتوشاپ ▪️Remini v3.7.68 | رمینی ▪️Snapseed 2.19.1 | سنپ سیید ▪️Polarr Pro v6.6.9 Unlocked | پولار ▪️Adobe Illustrator Draw v3.7.29 | ادوب دراو ❖ | ویرایش حرفه ای متن | ▫️Matn Negar v7.5.4 | متن نگار ▫️Adoos v3.1 | آدوس ▫️Phonto Text on Photos v1.7.107 | فونتو ✔️ مراجعه در خصوص هرگونه، پیشنهاد درمورد نرم افزار های جدید مورد نظرتان ، سوال ، مشکل در نصب و دانلود ؛ | ادمین بخش نرم افزار | 🆔 @behesht_media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 چند هفته‌ای که در حال تعریف اصطلاحات عکاسی هستیم. دیافراگم، فوکوس، شاتر و ایزو تعریف کردیم. 💥این هفته درباره‌ی عمق میدان باهم صحبت می‌کنیم. 🆔 @behesht_media
تعریف عمق میدان به صورت ساده اینکه وقتی ما با دوربین و گوشی عکس می‌گیریم، لنز روی یک نقطه فوکوس می‌کند. قسمتی در جلو و پشت این نقطه فوکوس امتداد دارد که هنوز هم واضح و شارپ به نظر می رسد. این منطقه تحت عنوان عمق میدان (depth of field یا DoF) شناخته میشه. این فاصله ثابت نیست، اندازه آن تغییر می کند و می تواند به عنوان «کم عمق» (که در آن تنها یک منطقه باریک شارپ به نظر می رسد) یا «عمیق» (که در آن مقدار بیشتری از تصویر شارپ به نظر می رسد) توصیف شود. 🆔 @behesht_media
هر چقدر دیافراگم بازتر باشه، عمق میدان کمتر، این کمک می‌کنه پشت سوژه و جلوی سوژه مات‌تر بشه. این برا سوژه‌هایی که می‌خوایم تمرکز فقط روی اون باشه خوبه. هر چقدر دیافراگم بسته‌تر، عمق میدان بیشتر، فضای بیشتری شفاف داریم. این شاید در عکاسی منظره زیبا بشه. عمق میدان به فاصله ما از سوژه هم بستگی دارد، در این عکس انواع اون رو می‌بینید. 🆔 @behesht_media
اگه بخوایم با دیافراگم کوچک عمق میدان زیاد داشته باشیم: دیافراگم کوچک باشه، مقدار نوری که از لنز رد میشه کمتر، اینجا سرعت شاتر بیشتر می‌کنیم اما این افزایش باعث لرزش دوربین و حرکت سوژه میشه، پس میایم ایزو رو هم بیشتر می‌کنیم، در این حالت میشه با دیافراگم کوچیک عمق میدان بیشتر داشت. 🆔 @behesht_media
در عکاسی پرتره از انسان یا عکاسی از حیوانات، سعی می‌کنند عمق میدان کم باشه تا فضای بیشتری تار بشه و تمرکز بیشتر روی سوژه باشه. 🆔 @behesht_media
هرچی به سوژه نزدیک‌تر عمق میدان کمتر، مثل عکاسی‌های کلوزآپ و بسته که به سوژه نزدیک نزدیک هستیم. 🆔 @behesht_media