پُرسیدَم‌ا‌َز‌خودَم‌کِه‌چِرا‌زِندِه‌اَم‌هَنوز؟! عِشقَت‌کِشید‌یِک‌تَنِه‌جورِ‌جَواب‌را..❤️‍🩹" #یاحسین #امام_حسین

🔆همه چی از رفاقت شروع میشه . . ❤️با اینکار با امام زمانت رفیق شو🕊✨ #امام_زمان

آقای‌من..!❤️ نگاهم کن تا نفسِ صحرا زده ام جان بگیرد مثل طراوتِ بوستان ها بعد از باران..🌳 #امام_زمان

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هـَرچه‌قـَدرهم‌ڪِه‌ . . طوفـٰان‌هـٰاسـَھمگین‌بـٰاشـَند بـٰاڪۍ‌نیست‌چـِراڪِه نـٰاخـُدا؎مـٰامـَھدیست..!✨🕊 #امام_زمان

هرڪس‌پےدرمان‌غمش‌ڪارےڪرد من‌نام‌تورابردم‌وآرام‌شدم..❤️" #یاحسین

هَـرروزدیدهِ‌میشوۍ . . اماکسی‌تورانشناخت❤️‍🩹 اِۍغریبهِ‌تَرین‌آشناۍِشهر..!(:" #امام_زمان

دل‌آزرده‌مارابه‌نسیمی‌بنواز✨❤️ یعنی‌آن‌جانِ‌زتن‌رفته‌به‌تن‌بازرسان..ｼ" اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج🕊 #امام_زمان #مذهبی_ها

#حکایت عارف و نانوا عارفی معروف به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.  مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟  گفت: نه.  مردگفت: فلان عابدبود.  نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد.  نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد.  وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد پاسخ داد : "دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی ولی برای رضایت دل بندۀ خدا یک آبادی را نان دادی."

"🦋" "ما دمت أعیش أرنی وجهَك یا مولای" ‌ تا‌زندھ‌ام‌بدھ‌رخ‌نشانمـ‌اۍ‌مولاۍ‌من #یاایهاالعزیز🥀 #السلام_علیک_یا_قائم‌آل‌محمد #اݪلّہُمَـ‌عَجِّݪ‌ݪِوَݪیڪ‌اݪّفَرَج🤲🏻

🔸توسّـــل‌به همــــــه‌کارهٔ عالَـــم یامحمد، یاعلی، یافاطمة، یاصاحب‌الزمان،اَدْرِکْنــــــي و لا تُهْلِکْنــــــي #امام_زمان #استاد_هاشمی_نژاد