❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
سختترین کار زندگیام درس خواندن است
از درس متنفرم! اما چه می شود کرد که این درس خواندن تکلیف من است و قطعاً همه تکلیفهای انسان سخت و طاقتفرساست پس من برای مبارزه با نفسم، میجنگم و درس میخوانم و این تلخی و سختی را تحمل میکنم
تا تکلیفم را انجام داده باشم
شهید#مصطفی_چمران🕊
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چمران با عزت و عظمت
و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد
و در این دنیا شرف را بیمه کرد
و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛
ما و شما هم خواهیم رفت.
مثل چمران بمیرید!
امام خمینی (ره)
شهید #مصطفی_چمران
(۱۰ مهر سالروز ولادت شهید چمران)
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
خوشحالم که در چنين راهی به شهادت میرسم.
خوشحالم که از عالم و مافيها بريدهام.
همه چيز را ترک گفتهام.
علايق را زير پا گذاشتهام.
قيد و بندها را پاره کردهام.
دنيا و مافيها را سه طلاقه گفتهام
و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم ..
فرازی از وصیتنامه
شهید #مصطفی_چمران
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
20.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سیر مبارزات دانشجویی و سیاسی
شهید چمران در آمریکا
از زبان خودش ..
شهید #مصطفی_چمران
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
14.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پویانگاری زندگینامه
شهید چمران از زبان خودش
شهید #مصطفی_چمران
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
پیاده که شدیم، ما را به رگبار بستند.
تیر به برگ درختان اطراف میخورد
و برگها روی سرمان میریخت،
تیرها از بغل گوشمان
رد میشد ..
درازکش شدم؛
اما چمران سر خم نکرد،
محکم ایستاد. گفتم:
آقای دکتر دراز بکش! تیر میخوری!
گفت: نه برادر رحیم، نگران نباش.
ما اگر دراز بکشیم، اینها پررو میشوند.
نیروها هم کُپ میکنند.
روایت رحیم صفوی از
شهید #مصطفی_چمران
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انشاالله آن روز خواهد آمد
سخنرانی شهید چمران در سال ۵۸
من انتظار دارم روزی بیاید
که آیتالله خمینی عبا را به دوش بکشد
و بگوید به سوی فلسطین ..
و تمام مسلمانها به پشت این مرد
به سوی فلسطین هجوم بیاورند ..
انشاالله تعالی آن روز خواهد آمد
و برادرانی که چنین آرزویی دارند
که در راه بیتالمقدس
و آزادی فلسطین شهید بشوند
باید منتظر آن روز باشند ..
شهید #مصطفی_چمران
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
خدایا بگذار دریا باشم ساکن و ساکت، ڪه طوفانهای سخت هم من را به هیجان نیاورد، قلبم را مثل آسمان صاف و پاک کن که لڪه ڪدورتی از اعمال خلاف دیگران بر ساحتش ننشیند.
شهید #مصطفی_چمران🕊
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
19.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #تماشایی | نجات سوسنگرد
یقین داشتیم اگر عراقیها سوسنگرد رو بگیرند همه بچهها قتلعام خواهند شد
🔻شبانه بنی صدر پیام داد عملیات آزادسازی متوقف بشه!
🔆 روایت آقا از فتح سوسنگرد همراه با دکتر شهید #مصطفی_چمران❤️
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
برشی از خاطرات شهید چمران از ۱۶ آذر۱۳۳۲؛
شهید چمران که آن روزها دانشجوی دانشکده فنی بود و وقایع ۱۶ آذر را از نزدیک نظارهگر بود، در بخشی از خاطراتش چنین میگوید:
◇از آن روز یعنی ۱۶ آذر ۱۳۳۲، ۹ سال میگذرد ولی وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم میبینم؛ صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین میاندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را میلرزاند، آه بلند و ناله جانگداز مجروحان را در میان این سکوت دردناک میشنوم، دانشکده فنی خونآلود را در آن روز و روزهای بعد به رایالعین میبینم.
◇آن روز ساکتترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثهای را نشان میداد، دانشجویان بیاندازه آرام و هوشیار بودند که به هیچ وجه بهانهای به دست کودتاچیان حادثه ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد؟ و چطور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگنیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟
شهید #مصطفی_چمران
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
خوشحالم که در چنین راهی به شهادت میرسم.
خوشحالم که از عالم و ما فیها بریدهام.
همه چیز را ترک گفتهام.
علایق را زیر پا گذاشتهام.
قید و بندها را پاره کردهام.
دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفتهام
و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.
شهید #مصطفی_چمران
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca
🌷 #شهید #مصطفی_چمران
دکتر از روند جنگ خیلی رنج میبرد. یکبار جلسهای با بنیصدر داشت. جلسه خصوصی بود. وقتی برگشت، میتوانستی رنج را از چهرهاش بخوانی. گفتم: چی شده دکتر؟ جوابم را نداد. ساکت بود تا اینکه گفت: فقط به فکر خودشون هستن که حرفشونو به کرسی بشونن، هرچی میگم باید به فکر جوونها و گلهای مردم باشیم که پرپر نشن، هرچی میگم اینها سرمایههای این سرزمین هستن، اصلا گوش نمیکنن، یه گوششون دره و یه گوششون دروازه!
از غصهی دکتر گریهام گرفته بود. یک بار دیگر هم که تلفنی با فرمانده لشکر ۹۲ زرهی، سرهنگ قاسمی، حرف میزد، میگفت: آرپیجی میخوام. سرهنگ میگفت: نمیتونم بدم. دکتر گفت: چرا؟ سرهنگ گفت: دستور ندارم. دکتر گفت: از کی دستور ندارین؟ گفت: از فرماندهی کل قوا، از بنیصدر. باید اون بگه یا لااقل دستورشو کتبی به من بده. دکتر گفت: آخه عزیز من، الآن اون کجاست که من برم گیرش بیارم، بیاد به شما دستورشو بده؟ گفت: این مشکل من نیست، مشکل شماست. دکتر گفت: جنگ که این حرفها رو نداره. گفت: نمیتونم، اصرار نکنین لطفا.
دکتر به گوشی خیره شد، نفس آرامی کشید و با آرامش آن را سر جایش گذاشت و قبل از اینکه کسی حرفی بزند، گفت: مستحق اعدامه. وقتی این حرف را میزد، صورتش سرخ شده بود.
به نقل از محسن اللهداد، کتاب #چمران_مظلوم_بود
بهشت ایران🌷
https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca