🌙#تاثیرات_مثبت_نماز_شب_دردنیا🌈
📌#نورانیت_و_زیبایی_صورت
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:
« من کثرت صلاته بالیل حسن وجهه بالنهار؛
هر که بیشتر نماز شب بخواند هنگام روز
#زیباونورانی است.»
📒 به نقل از نهج الفصاحه ص ۵۸۰
⛅أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج⛅
💜💜💜💜💜💜
#حدیث_عشق
💠🔹امام حسین علیهالسلام⇩
《مَنْ طَلَبَ رِضَى اللهِ بِسَخَطِ اَلنَّاسِ
كَفَاهُ اَللهُ أُمُورَ اَلنَّاسِ وَ مَنْ طَلَبَ رِضَا اَلنَّاسِ
بِسَخَطِ اللهِ وَكَلَهُ اللهُ إِلَى اَلنَّاسِ》
هر كس رضايت خدا را
به ناخشنودى مردم بخواهد
خداوند او را از مردم بی نياز میکند
و هر كس رضايت مردم را
به ناخشنودى خدا بخواهد
خداوند او را به مردم وا میگذارد
📚بحارالانوار، جلد۷۸، صفحه۱۲۶
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
Panahian - Osol Tazkiyeh Jalase 20.mp3
17.24M
جلسه بیستم آموزشی 👆👆
مبحث🔊
#اصول_تزکیه
[ضرورت احساس ناآرامی برای تغییر وضع موجود]
🔅🌷🕊🌷🕊🌸
#استاد_پناهیان
#دین_نوعی_برنامه_برای_شکوفایی
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
1_1158759853.mp3
2.66M
🎙 #فایل_صوتی
👤 استاد #رائفی_پور
📝 عزیزم مهمترین نکته برای ما جوانان حیاست...
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
بهشت خانواده💞
#دختر_شینا #رمان #قسمت_شصت و پنجم این اولین باری بود که یک هفته بعد از رفتنش هنوز رشتة زندگی دستم ن
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_شصت و شش
چایش را سر کشید و گفت: «جنگ که تمام بشود. یک ماشین می خرم و دور دنیا می گردانمت. با هم می رویم از این شهر به آن شهر.»
به خنده گفتم: «با این همه بچه.»
گفت: «نه، فقط من و تو. دوتایی.»
گفتم: «پس بچه ها را چه کار کنیم.»
گفت: «تا آن وقت بچه ها بزرگ شده اند. می گذاریمشان خانه. یا می گذاریمشان پیش شینا.» سرم را پایین انداختم و گفتم: «طفلی شینا. از این فکرها نکن. حالا حالا ها من و تو دونفری جایی نمی توانیم برویم. مثل اینکه یکی دیگر در راه است.»
استکان چای را گذاشت توی سینی و گفت: «چی می گویی؟!»
بعد نگاهی به شکمم انداخت و گفت: «کِی؟!»
گفتم: «سه ماهه ام.»
گفت: «مطمئنی؟!»
گفتم: « با خانم آقا ستار رفتیم دکتر. او هم حامله است. دکتر گفت هر دویتان یک روز زایمان می کنید.»
می دانستم این بار خودش هم خیلی خوشحال نیست. اما می گفت: «خوشحالم. خدا بزرگ است. توی کار خدا دخالت نکن. حتماً صلاح و مصلحتش بوده.»
بالاخره سنگر آماده شد؛ یک پناهگاه کوچک، یک، در یک و نیم متری. با خوشحالی می گفت: «به جان خودم، بمب هم رویش بخورد طوری اش نمی شود.»
دو سه روز بعد رفت، اما وقتی روحیه و حال مرا دید، قول داد زود برگردد.
این بار خوش قول بود. بیست روز بعد برگشت. بیشتر از قبل محبت می کرد. هر جا می رفت، مهدی را با خودش می برد. می گفت: «می دانم مهدی بچة پرجنب و جوشی است و تو را اذیت می کند.» یک روز طبق معمول مهدی را بغل کرد و با خودش برد؛ اما هنوز نرفته صدای گریة مهدی را از توی کوچه شنیدم. با هول دویدم توی کوچه. مهدی بغل صمد بود و داشت گریه می کرد. پرسیدم: «چی شده؟!»
گفت: «ببین پسرت چقدر بلا شده، در داشبورد را باز کرده و می خواهد کنسرو بخورد.»
گفتم: «خوب بده بهش؛ بچه است.»
مهدی را داد بغلم و گفت: «من که حریفش نمی شوم، تو ساکتش کن.»
گفتم: «کنسرو را بده بهش، ساکت می شود.»
گفت: «چی می گویی؟! آن کنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم. حالا که به مرخصی آمده ام، خوردنش اشکال دارد.»
مهدی را بوسیدم و سعی کردم آرامَش کنم. گفتم: «چه حرف هایی می زنی تو. خیلی زندگی را سخت گرفته ای. این طورها هم که تو می گویی نیست. کنسرو سهمیه توست. چه آنجا، چه اینجا.»
کنسرو را دور از چشم مهدی از توی داشبورد درآورد و توی صندوق عقب گذاشت.
گفت: «چرا نماز شک دار بخوانیم.»
ماه آخر بارداری ام بود. صمد قول داده بود این بار برای زایمانم پیشم بماند؛ اما خبری از او نبود. آذرماه بود و برف سنگینی باریده بود. صبح زود از خواب بیدار شدم. بی سر و صدا طوری که بچه ها بیدار نشوند، یک شال بزرگ و پشمی دور شکمم بستم. روسری را که صمد برایم خریده بود و خیلی هم گرم بود، پشت سرم گره زدم. اورکتش را هم پوشیدم. کلاهی روی سرم گذاشتم تا قیافه ام از دور شبیه مردها بشود و کسی متوجه نشود یک زن دارد برف پارو می کند. رفتم توی حیاط. برف سنگین تر از آنی بود که فکرش را می کردم. نردبان را از گوشة حیاط برداشتم و گذاشتم لب پشت بام. دو تا آجر پای نردبان گذاشتم. با یک دست پارو را گرفتم و با آن یکی دستم نردبان را گرفتم و پله ها را یکی یکی بالا رفتم. توی دلم دعادعا می کردم یک وقت نردبان لیز نخورد؛ وگرنه کار خودم و بچه ساخته بود. بالاخره روی بام رسیدم. هنوز کسی برای برف روبی روی پشت بام ها نیامده بود. خوشحال شدم. این طوری کسی از همسایه ها هم مرا با آن وضعیت نمی دید.
#ادامه_دارد
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
بهشت خانواده💞
#سبک_زندگی ادامه #درس_چهلم 💐🙏 🔷پیامبر اکرم می فرمایند: 💫العبادة عشرة أجزاء،... عبادت ده قسمته
#سبک_زندگی
درس چهل و یکم 💐🙏
ویژگی ششم اصول موضوعه برای سبک زندگی
6️⃣آموختن زندگی جمعی, ظرفیت زندگی تشکیلاتی
پیدا کردن توانمندی برای تعاون بر" بر و تقوی"
که در قرآن کریم تعاون بر "بر" مقدم شد بر تعاون بر"تقوی"
✨تعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوىٰ✨
حالا تقوا نداری ,کار خوب هم نمی خوای انجام بدی؟
👈🏻با هم تشریک مساعی بکنید
⭕️اگر کسی ظرفیت زندگی پیدا نکنه و فقط برای خودش بچه خوبی باشه خب اینم یه نوع سکولاریزم( برید درسهای قبل تعریف سکولار آمده )😊
دیدید تو مساجد چقدر رندانه باهم رفتار میکنند
سلام علیکم
تقبل الله
تقبل الله
خداحافظ شما....شرت کم
میره خونش
اینه مسجد ؟ کار دیگه ای نداره مسجد ؟؟؟ همین ؟ نماز و عزا و روضه ؟؟؟؟؟ مسجد شمام همینجوره ؟ کار دیگه ای داره برای من هم بگید
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
#سبک_زندگی
درس چهل و یکم 💐🙏
🔴میگم بابا عرضه هاتونو باهم به مشارکت بگذارید
🔺10نفر دورهمدیگه جمع بشن یه کارگاه تولیدی راه بندازن خودشونم باهمدیگه کار بکنن. همه صاحب کار نمیتونن بشن که !!
میگه ؛ عهه مگه ما میذاریم؟
عرضه من بیشتره
اون بغل دستیم عرضش کمتره من کار کنم اون پولو ببره؟؟؟
به به به به
🌀منتظرین حضرت رو نگاه
🔻مرحوم شاه آبادی استاد حضرت امام می فرمود دین فردی به ما یاد دادن
🔘کی گفته دین داری در حالت فردی ممکنه؟
❌ممکن نیست
چه برسه به اینکه مطلوب باشه
تا تو در عرصه زندگی جمعی و تشکیلاتی امتحاناتو پس ندی معلوم نیست چه خبره!!! شلوغش نکن
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
#سبک_زندگی
درس چهل و یکم 💐🙏
🔷از امام صادق علیه السلام پرسیدن
شنیدم اگر یه مومنی با یک مومنی تجارت کنه یچیز بهش بفروشه یه سودی بگیره👇🏻رباست ؛ بله؟
🔹فرمود:
نترس‼️این مال الان نیست مال زمان ظهوره. این یعنی چی ؟؟؟
یعنی باید «« یااااد » بگیریم زندگی جمعی رو تا ظهور اتفاق بیوفته !
🔻زندگی جمعی چقدر باید داشت؟
🔻رکن دین نیست؟
🔻مهم نیست؟
ما زندگی جمعی تو مدرسه یاد می گیریم؟؟!!
ششمین بند اصول موضوعه چی شد؟
6️⃣زندگی جمعی
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
خداحافظ محرم🕯🏴
مُحَرَّم مٰاه حُسَيْن خُدٰا نِگَهْدٰارَت
نمیدانم دوباره تو را خواهم دید
یا نه ؟!...
اما اگر وزیدی و از سر کوی من گذشتی
سلامم را به اربابم برسان
و اگر این آخرین محرمم باشد
بگو همیشه برایت مشکی به تن میکرد
و دوست داشت نامش با نام تو عجین شود
گر چه جوانی میکرد اما از اعماق وجودش
تو را از ته دل دوست داشت و اردتمند شما بود
با چای روضه، صفا میکرد
و سرش درد میکرد برای نوکری
محرم جان تو را به خدا میسپارم و دلم
شور میزند برای صَفری که از "سَفَر" میرسد
خداحافظ ماه محرم
خداحافظ تاسوعای عباس
خداحافظ عاشورای حسین
خداحافظ ای گریههای محرم
خداحافظ ای مجلسای پر از غم
خداحافظ ای شور و حال و بکا
خداحافظ ای پرچمهای سیاه
خداحافظ ای ماه پر شور و شین
خداحافظ ای خیمههای حسین
خداحافظ ای سرزمین بلا
خداحافظ ای نینوای کربلا
خداحافظ ای یاس ام البنین
خداحافظ ای مشک روی زمین
خداحافظ ای هجلهگاه خیمهگاه
خداحافظ ای گودی قتلگاه
خداحافظ ای دیدههای پر آب
خداحافظ ای شیرخوار رباب
خـداحـافـظ محـرم
°❀°▪️°▪️°❀°
ـ
🌹اعمـــــال مـــــاه صفـــــر
💠 سفارشات مخصوص بمناسبت ورود به ماه صفرالمظفر:
▪️ماه صفر ماه حزن اهل بیت علیهم السلام و ماه مهم و شریفی هست،
♦️لذا در مفاتیح الجنان اعمالی برای کل این ماه و اعمال مخصوص بعضی روزها آمده است:
۱- خواندن نماز اول ماه
دو رکعت
در رکعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره قلهوالله احد
در رکعت دوم بعد از حمد سی مرتبه سوره قدر
بعد از نماز صدقه دهد.
۲- خوانده دعای؛
" یَا شَدِیدَ الْقُوَى وَ یَا شَدِیدَ الْمِحَالِ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ یَا عَزِیزُ
ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ
فَاکْفِنِی شَرَّ خَلْقِکَ
یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ یَا لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ
وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. "
روزی ۱۰مرتبه که در مفاتیح الجنان آمده.
۳- روز سوم نمازی دارد به این نحو:
دو رکعت
در رکعت اول سوره حمد سوره فتح
و در رکعت دوم حمد و توحید.
بعد از نماز
صد مرتبه صلوات،
صد مرتبه بگوید: اللهم العن آل ابی سفیان و صد مرتبه استغفار کند.
۴- صدقه دادن هم در طول ماه مطلوب است.
🍃🌸🇮🇷ایرانِزیبا🇮🇷🌸🍃
🍃🌴🌷مسجدی بسیاار قدیمی و تاریخی که پس سالها؛ از زیر شن ها و ریگهای کویر بیرون اورده شد؛!!
🍃🌴🌷📸تصاویری از مسجد ريگ مجومرد، شهرستان اشکذر، استان یزد
🍃🌴🌷مسجد ريگ از بناهاي دوره تيموري و متعلق به قرن نهم هجري است که ساليان دراز در زير ريگهاي کوير مدفون شده بود و در سال 1370 از زير ريگ تخليه، مرمت و بازسازي شده است.
🍃🌴🌷 این مسجد نمادی از معماری سنتی و اسلامی است که چندین قبر با کاشی های زمان خود در آن وجود دارد و دارای شبستان و بخش های مختلف است که در دهه 70 شمسی با یک سری اقدامات از خاک بیرون کشیده شده است و این حفاری ها و آثار نشان می دهد که این مسجد بر اثر شن های فراوانی که منتقل شده در زیر آنها مدفون شده بود.
🍃🌴🌷 در تاریخ آمده است که در سال ۹۰۷ هجری با تاجگذاری شاه اسماعیل صفوی در تبریز مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور معرفی شد و فتح یزد بدست قزلباشان صفوی در سال ۹۰۹ هجری اتفاق می افتد حال آنکه بنای مسجد به یک قرن قبل از این واقعه باز می گردد و این نشان از قدمت ورود اسلام در قبل از عصر صفوی بوده.!!
42.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ فردای تلخ نهاد خانواده در غرب
🔺جامعهی اسلامی، بدون بهرهمندی کشور از نهاد خانوادهی سالم، سرزنده و بانشاط، اصلاً امکان ندارد پیشرفت کند. به خصوص در زمینههای فرهنگی و البته در زمینههای غیر فرهنگی، بدون خانوادههای خوب، امکان پیشرفت نیست. پس خانواده لازم است. حالا نقض نشود که شما میگوئید در غرب خانواده نیست، پیشرفت هم هست.
آنچه که امروز در ویرانی بنیاد خانواده در غرب روزبهروز بیشتر دارد نمودارهایش ظاهر میشود، اینها اثرش را خواهد بخشید؛ هیچ عجلهای نباید داشت.
حوادث جهانی و حوادث تاریخی اینجور نیست که زودبازده و زوداثر باشد؛ اینها بتدریج اثر خواهد گذاشت؛ کمااینکه تا حالا هم اثر گذاشته.
🔺 آن روزی که غرب به این پیشرفتها دست پیدا کرد، در آنجا هنوز خانواده سر جای خودش بود؛ حتّی مسئلهی جنسیت با همان رعایتهای اخلاقىِ جنسی - البته نه به شکل اسلامی، بلکه به شکل خاص خودش - وجود داشت.
اگر کسی با معارف غربی آشنا باشد، هم در اروپا و هم بعداً در آمریکا این را می بیند و مشاهده می کند. این مسئلهی رعایتهای اخلاقىِ دو جنس نسبت به یکدیگر، مسئلهی حیا، پرهیز از تهمت، اینها چیزهایی بود که آن روز وجود داشت.
این بی بندوباریها و اباحیگریها بتدریج در آنجا به وجود آمده. آن روز یک زمینههایی فراهم شد و به اینجا رسید. وضع امروز هم فردای بسیار تلخ و سختی را برای آنها رقم میزند.
#نهاد_خانواده_سالم
#ویرانی_بنیادخانواده_درغرب
➡️ ۱۳۹۰/۱۰/۱۴
#همراه_با_بزرگان
شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد:
در بازار بودم، اندیشه مكروهی
در ذهنم گذشت.
سریع استغفار كردم و به راهم ادامه
دادم.!
قدری جلوتر شترهایی قطار وار
از كنارم میگذشتند...
ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت
كه اگر خود را كنار نمیكشیدم،
خطرناك بود
به مسجد رفتم و فكر میكردم
همه چیز حساب دارد.
این لگد شتر چه بود؟!
در عالم معنا گفتند:
شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه
آن فكری بود كه كردی!
گفتم: اما من كه خطاییانجامندادم
گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد!
اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد،
حتی یک تفکر منفی میتواند
تاثیری منفی ایجاد کند...