بهشت خانواده💞
#اصول_تزکیه🍃🌺 🍃🌺#قسمت_نهم خداوند متعال میفرماید: او دشمن شماست و همه علوم رو هم داره. علوم تربیت
#اصول_تزکیه🍃🌺
🍃🌺#قسمت_دهم
🔷ویژگی دیگه اش این باشه که به ما انگیزه بده
👈نه تنها مابدونیم راه چیه از اول تا آخر ها
یعنی بنده که حالا عقبتر از شما هستم از ابتداییترین مکانی که بنده هستم تا اون نقطهای که شما هستید
تا اون نقطهای که حضرت امام بود همه را ببینیم 👉
چه اشکال داره بدونیم تو چه مسیری باید حرکت کنیم تا آخر.👌😍
🌀غیر این معرفت و راه روشنی که باید به ما معرفی بشه که به اقتضاء زمانه و مشکلاتی که عرض کردم این راه روشن باید تعمیق پیدا بکنه.
غیر از این ما باید انگیزه هم پیدا کنیم.✅
آقا یه بحثی برای ما مطرح کنید که ما راحت هم بشه سیر و سلوک مون.
حرکتمون برای رشد معنوی آسون بشه خیلی از سختیها واقعاً مال بی معرفتیه ماست خبر نداریم.😔
آگاهی نداریم. سه، چهارتا آگاهی کار رو آسون میکنه علم خاصیتش اینه منتهی علمِ بهجا، علم نافع👌😌
✨ به فرموده امیرالمومنین علی علیه السّلام که فرمود وَقَفوُا اَسماعَهُم على العِلم النافع لهم...
بعد ما میخواییم این راه روشن رو یک جوری برای خودمون روشن کنیم و انگیزه پیدا بکنیم که هر کجای دنیا رفتیم این رو بگیم طرف قبول کنه. 😏
☢یعنی یه راه جهانی پیدا کنیم ما الآن دیگه واقعا جامعه خودمون رو نمیتونیم از جهان جدا کنیم.
خب الحمدلله آخر خرابیهای جهان اومده تو خونههای ما.
خب شما وقتی که جواب اینها رو بدیم جواب همه جهان رو دادیم.
تشنگی اهل عالم رو برطرف میکنیم.👌✅
اکثر فرماندهان سپاه حضرت ایرانیها هستند خب ایرانیها با چی میرند پای رکاب حضرت کار بکنند❓
با همین معرفتهایی که دارند.👌✅
🔷حالا شما جزو ۳۱۳ نفر اگر تواضع میخوای بکنی میخوای نباشی بگی نه خواهش میکنم حالا بهتر از ما هستند.
ولی تو بدنه ی ۳۱۳ نفر که باید باشی که اونها هر کدوم از اون ۳۱۳ نفر هزاران نفر آدم میخواند اطراف خودشون که همه بفهمند.👌
نمیشه که با جهالت کارو پیش برد 😒یک راهی رو میخواییم برای رشد خودمون طراحی بکنیم که بتونه حتی تو تمام فرهنگهای جهان جواب بده😌
نیاز بشر امروز رو برطرف بکنه ✅
🌟توی این گستره یه راه روشنی رو میخواییم داشته باشیم که بتونیم به فرزندانمون یاد بدیم
و خصوصاً فرزندانمون👌👦🧒
❇️من امروز یک کلماتی از حضرت امام رضوان الله تعالی علیه در باب تزکیه که موضوع بحث ما هست میخوندم
💠 یک دفعهای دیدم که حضرت امام وسط صحبتشون یاد مادرها میافتن.
🧕 بعد هی شروع میکنند به مادرها میفرمایند که مادرها باید این کارها رو برای بچه ها بکنند.
بچه ها حرف مادرها رو بهتر گوش می کنند. مادرا باید اینها رو یاد بگیرند.👌
البته صحبتشون در مورد مادرها نبوده😊
بنده یعنی خندهام گرفته بود از این شرایط که منم هر موقع میآم با دوستان خودم گفتگو کنم یک دفعهای من باید یک اصرار و التماسی برای مادرها داشته باشم😅
که مادرهای محترم شما بیشتر از همه مهمه که این حرف ها رو گوش بکنی✅
🔶 دیدم این مثل اینکه بزرگتر ها هم همینطور هستند فقط ما کوچیکترها نیستیم که همش هی یاد مادرها میافتیم.
بزرگترها هم همینطور هستند. گاهی میبینی مادرها به سادگی مادر مومن، مادر معتقد به سادگی به خاطر رعایت نکردن دو، سه تا کلمه خدا شاهده حالا من شبهای بعد به شما عرض میکنم شما ببینید قضاوت بفرمایید به خاطر در نظر نگرفتن دو، سه تا کلمه بچه خودش رو بد بار میآره😔
بعد میگه حالا بچه من نماز نمیخونه. حجاب نداره. ادب نداره.😒
ما خانواده مذهبی هستیم آخه مادر شما چرا نرفتی وقت بگذاری به صورت کلیدی یه مطالبی رو یاد بگیری⁉️
🔷إن شآءالله خدا به ما مدد بده توی این جلساتی که با همدیگه میخواییم ان شاءالله تو این شبهای آینده صحبت کنیم یک دوره آموزشی فشرده رو از قرآن و روایات از متون دینی اصلی خودمون پیدا بکنیم راه سعادت رو برای خودمون توصیه بکنیم
👈و بتونیم برای دیگران هم این راه رو تسهیل بکنیم .جلوی محکم ترین طوفانها بایستیم🌪
و حتی موجب بشیم که طوفانی در عالم به پا کنیم که این طوفان همه گرد و غبارها رو از روی زمین برداره و به دور بریزه.👌✅
و بعد یک فضای آفتابی برای جهانیان ایجاد بکنیم.🌤
⬅️پس دوستان یادشون باشه ما نمیخواییم یکی، دو، سه تا تذکر به همدیگه بدیم دلنشین و عبور کنیم
البته سعی میکنیم جلساتمون دلنشین باشه دیگه به صورت یک کلاس آموزشی خشک جلسات رو اداره نمیکنیم با گپ و گفت و خندهای هم خواهیم داشت😊
و بریم درخونه اهل بیت اشکی هم بریزیم و صفای جلسات معنویه این چنینی رو سعی میکنیم ان شآءالله حفظ بکنیم ✨🥀
ولی به نور وجودی شما و انگیزه ی شما خدا ان شاءالله به بنده توفیق انجام وظیفه و خدمت عنایت بفرماید.🙏
موضوع بحث ما چیه⁉️
ما میخواییم از اصول و قواعد کلی تزکیه سخن بگیم
🍃تزکیه که هدف انبیا ست.🍃
ادامه داره...
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
سلام
و جمعه شب همه ی شما اعضای محترم کانال بخیر و سلامتی و شادی🌹
ان شاءالله ساعت ۲۲ در خدمتون هستم
با ارائه
چهل و ششمین جلسه مبحث از خانه تا خدا 🌷🕊
بسم الله الرحمن الرحیم
با ذکر سه صلوات به نیت امام عصر
هدیه به پیامبر اکرم صلوات الله علیه
به استقبال درس ۴۶ میریم
🌺🌺🌺
(اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین) ۳
بهشت خانواده💞
#از_خانه_تا_خدا.... #درس چهل و پنجم 👇 💎 " کی با اخلاقه؟ "
#از_خانه_تا_خدا....
#درس چهل و ششم
👇
💎 " سلام کردن، انتقالِ آرامش "
🔹 مثلاً یکی از دستوراتِ اسلام به مؤمنین اینه که وقتی به همدیگه میرسن سلام کنن.✋😊
🚫 هیچ وقت نگفتن وقتی به همدیگه رسیدید، بسم الله الرحمن الرحیم بگید.
🔅 فرمودن بگید: سلام!
چرا؟
✅ چون سلام نشون دهنده آرامش و محبت هست.
💞 درسته که سلام به معنای سلامتی هست امّا یکی از معانیش هم "اظهارِ دوستی و محبت" هست.
✔️ همونطور که توی زیارت عاشورا میخونیم: اِنّی سِلم لِمَن سالَمَکُم....
یعنی من با دوستانِ شما دوست هستم.
🌺 در واقع، وقتی یه نفر به دیگری سلام میکنه میخواد اعلام کنه که باهاش دوست هست. 😊
آقا من با شما دوستما! سلام!😃✋
🌹 طبیعتاً کسی که سلام میکنه اوّلین چیزی که به طرفِ مقابل میده "آرامش" هست.
"انتقالِ محبّت و آرامش توی سلام کردن خیلی مهمه."
💖 در روایت میفرماید وقتی دو نفر با هم سلام میکنن و دست میدن، اونی که محبتش نسبت به دیگری بیشتره، بیشتر ثواب میبره....
👆👆👆💯
واقعاً چقدر دینِ ما به "آرامشِ انسانها" اهمیت میده....
چقدر براش مهمه که انسانها ذرّه ای آرامشِ همدیگه رو بهم نریزن....
🔴 یا گاهی وقتا دیده میشه که یه خانم و آقایی با هم دعواشون میشه، بعد اون آقا کاملاً سکوت میکنه مقابلِ همسرش.
🔹بهش میگی چرا هیچی نگفتی؟
میگه آخه این سکوتِ من براش از صد تا فحش بدتره! 😤
ای بابا این دیگه چجورشه؟ 😒
تو اصلاً فحش بدی خیلی بهتره!!!
🔺🔵🔸🔺
✅ ضمن اینکه سلام باید "خیلی آروم و قشنگ و بامهربانی" گفته بشه.
⭕️ خیلی مسخره هست که یه نفر با اَخم بگه سلام!
🚷 بعضیا با فحش دادن آرامشِ همسرشون رو بهم میریزن و بعضیا هم با سکوت!
✅ به هر جهت آدم باید سعی کنه آرامشِ کسی رو از بین نبره.
💢 کافیه که شما دو دقیقه سکوت کنی و به خاطر همین دو دقیقه، دلِ طرفِ مقابل یه ذره بلرزه....
خدا روزِ قیامت آتیشت میزنه! 🔥🔥
🌷 میفرماید: چرا دل بندۀ منو لرزوندی؟
چرا آرامشش رو خراب کردی؟؟
👌 حرف بزن، تحویل بگیر.
نذار کسی دلش ازت بلرزه.
✔️ نذار کسی "به خاطرِ تو" آرامشش بهم بخوره .....
✅🔹🔶➖💖🌹
خب تا همین جا کافی باشه 🌺
🕊❤️🕊اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
و العن اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین
🕊❤️🕊
بهشت خانواده💞
#از_خانه_تا_خدا.... #درس چهل و ششم 👇 💎 " سلام کردن، انتقالِ آرامش "
ابتدای جلسه تدریس ۴۶🌹 😊
#خدا_نوشت
( شرحی عاشقانه بر احادیث قدسی)
[ لِکَيْلا تَأْسَوْا عَلي ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ حدید/ ۲۳]
🌪. ناگهان جریان دنیا تغییر میکند ؛ و تو را مصائبی پی در پی دربر میگیرند!
⚡️از دست میدهی آنچه که بدان امیدوار بودی!
⚡️رهایت میکند، آنکه بدو تکیه داشتی!
⚡️میدَرَد تو را آنکه روزی آرام جانت بود ...
✋ تا بیاموزی داراییها و آدمهای زندگیات، طرف حساب تو نیستند!
نه از داشتنشان سرخوش باش،
و نه با ازدستدادنشان ، به ناکامی مبتلا.... ⚠️
✨. زندگی؛ فقط یک طرف حساب دارد؛ خــــدا ✨
☜ تمام آنچه میان تو و اوست، را، از میان بردار...!
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ استاد #رائفی_پور
🎤صحبتهای صریح استاد رائفی پور با جوانان ...
«وای به حال برخی پدر و مادرها»❗️
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
بهشت خانواده💞
#دختر_شینا #رمان #قسمت_نود و دوم صمد چایش را برداشت. بدون اینکه شیرین کند، سرکشید و گفت: «قدم! ماند
#دختر_شینا
#رمان
#قسمت_نود سوم
تا آمدم چیزی بگویم، دیدم رفته. نشستم روی پله ها و رفتم توی فکر.
دلم گرفته بود. به بهانة آوردن نفت رفتم توی حیاط. پیت نفت را از گوشة حیاط برداشتم. سنگین بود. هنّ وهن می کردم و به سختی می آوردمش طرف بالکن. هوا سرد بود. برف های توی حیاط یخ زده بود. دمپایی پایم بود. می لرزیدم. بچه ها پشت پنجره ایستاده بودند. پتو را کنار زده بودند و داشتند نگاهم می کردند. از پشت پتویی که کنار رفته بود، چشمم به عکس صمد افتاد که روی طاقچه بود. کنار همان قرآنی که وصیت نامه اش را لایش گذاشته بود.
می گفت: «هر وقت بچه ها بهانه ام را گرفتند، این عکس را نشانشان بده.»
نمی دانم چرا هر وقت به عکس نگاه می کردم، یک طوری می شدم. دلم می ریخت، نفسم بالا نمی آمد و هر چه غم دنیا بود می نشست توی دلم. اصلاً با دیدن عکس هزار تا فکر بد و ناجور به سرم می زد. پیت را دوباره برداشتم ببرم توی اتاق که یک دفعه پایم لیز خورد و افتادم زمین.
از درد به خودم می پیچیدم. پایم مانده بود زیر پیت نفت. هر طور بود پیت را از روی پایم برداشتم. درد مثل سوزن به مغز استخوانم فرومی رفت. بچه ها به شیشه می زدند. نمی توانستم بلند شوم. همان طور توی حیاط روی برف ها نشسته بودم و از درد بی اختیار، به پهنای صورتم اشک می ریختم.
ناخن شست پایم سیاه شده بود. دلم ضعف می رفت. بچه ها که مرا با آن حال و روز دیدند، از ترس گریه می کردند. همان وقت دوباره چشمم افتاد به عکس. نمی خواستم پیش بچه ها گریه کنم. با دندان محکم لبم را گاز می گرفتم تا بغضم نترکد؛ اما توی دلم فریاد می زدم: «صمد! صمد جان! پس تو کی می خواهی به داد زن و بچه هایت برسی. پس تو کی می خواهی مال ما باشی؟!»
هنوز پیشانی ام از داغی بوسه اش گرم بود. به هر زحمتی بود، بلند شدم و آمدم توی اتاق. بچه ها گریه می کردند. هیچ طوری نمی توانستم ساکتشان کنم. از طرفی دلم برایشان می سوخت. به سختی بلند شدم. عکس را از روی طاقچه پایین آوردم. گفتم: «بیایید بابایی! ببینید بابایی دارد می خندد.»
بچه ها ساکت شدند. آمدند کنار عکس نشستند. مهدی عکس صمد را بوسید. سمیه هم آمد جلو و به مهدی نگاه کرد و مثل او عکس را بوسید. زهرا قاب عکس را ناز می کرد و با شیرین زبانی بابا بابا می گفت. به من نگاه می کرد و غش غش می خندید. جای دست و دهان بچه ها روی قاب عکس لکه می انداخت.
با دست، شستم را گرفته بودم و محکم فشار می دادم. به سمیه گفتم: «برای مامان یک لیوان آب بیاور.»
آب را خوردم و همان جا کنار بچه ها دراز کشیدم؛ اما باید بلند می شدم. بچه ها ناهار می خواستند. باید کهنه های زهرا را می شستم. سفرة صبحانه را جمع می کردم.
نزدیک ظهر بود. باید می رفتم خدیجه و معصومه را از مدرسه می آوردم. چند تا نارنگی توی ظرفی گذاشتم. همین که بچه ها سرگرم پوست کندن نارنگی ها شدند، پنهان از چشم آن ها بلند شدم. چادر سرکردم و لنگ لنگان رفتم دنبال خدیجه و معصومه.(پایان قسمت هجدهم)
#ادامه_دارد
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
#یادداشت_روز
🔺ریشهی بسیاری از اضطرابها و آرامشها....
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14