eitaa logo
بیمارستان شهید دکتر بهشتی کاشان
2.9هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
335 ویدیو
94 فایل
در این کانال سعی داریم اخبار بیمارستان شهید دکتر بهشتی کاشان را اطلاع رسانی نماییم. شماره تماس بیمارستان: ۵۵۰۰۹۹۹۹-۰۳۱ سامانه پیامک: ۳۰۰۰۱۴۲۳۰۲ رئیس بیمارستان: دکتـر حامــد پهلــوانی مدیربیمارستان: دکتر احمد نجفی @admin_beheshti1
مشاهده در ایتا
دانلود
5.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️یک دقیقه وقت بگذارید.... 💠توصیه آیت‌الله فاطمی نیا برای شب قدر یک سرّی در این عمل است ... التماس دعا 💠💠💠💠 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان @beheshti_hospital_kashan
🔅 ✍ وقتشه قربانی کنیم 🔹کوزه‌ای رو دم‌دست یه میمون می‌ذارن و چند گردو رو جلوی چشم میمون داخل کوزه میندازن. 🔸دهانه‌ کوزه‌ تنگه ولی میمون می‌تونه و دستاش رو می‌بره داخل کوزه و چند گردو رو می‌ذاره تو مشتش. 🔹میمون وقتی می‌خواد دستش رو دربیاره، دست مشت‌کرده‌اش که پر از گردوئه از دهانه‌ کوزه درنمیاد. 🔸این آزمایش رو با هر میمونی که امتحان کنید ساعت‌ها طول می‌کشه که بفهمه چاره‌ای جز این نداره که گردوها رو رها کنه. 🔹خب شاید بگید میمونه و نمی‌فهمه، ولی این داستان درمورد ما انسان‌ها هم صادقه. این، داستان قربانی‌کردنه! زندگی تنها وقتی بهتر می‌شه که حاضر باشیم براش قربانی کنیم. 🔸بعضی‌هامون این‌قدر نگران ازدست‌دادن چندتا از گردوهامون هستیم که آزادی رو براش فدا کردیم. 💢وقتشه قربانی کنیم. •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir 📨3000142302
🔅 ✍ گاهی داشته‌ها و مزیت‌های خود را ببخشیم تا چیزهای بهتری به دست آوریم 🔹یک شركت بزرگ قصد داشت فقط یک نفر را استخدام کند. بدین‌منظور آزمونی برگزار كرد كه فقط یک پرسش داشت. 🔻پرسش این بود: 🔸«شما در یک شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس در حال عبور كردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. ▫️یک پیرزن كه در حال مرگ است. ▫️یک پزشک كه قبلاً جان شما را نجات داده است. ▫️و یک (خانم یا آقا) كه در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. 🔸شما می‌توانید فقط یكی از این سه نفر را برای سوارکردن انتخاب کنید. كدام‌یک را انتخاب خواهید كرد؟ دلیل خود را به‌طور كامل شرح دهید.» 🔹قاعدتاً این آزمون نمی‌تواند نوعی تست شخصیت باشد. زیرا هر پاسخی دلیل خاص خودش را دارد. 🔸پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هرچند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد. 🔹شما باید پزشک را سوار كنید. زیرا قبلاً او جان شما را نجات داده و این فرصتی است كه می‌توانید جبران كنید. اما شاید بعداً هم بتوانید جبران كنید. 🔸شما باید شخص موردعلاقه‌تان را سوار كنید. زیرا اگر این فرصت را از دست دهید ممكن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا كنید. 🔹از ۲۰۰نفری كه در این آزمون شركت كردند، تنها شخصی كه استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. 🔻او نوشته بود: 🔸«سوئیچ ماشین را به پزشک می‌دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به‌همراه همسر رویاهایم متحمل طوفان شده و منتظر اتوبوس می‌مانیم.» 🔹پاسخ زیبا و سرشار از متانتی كه ارائه شد گویای بهترین پاسخ است و مسلما همه می‌دانند كه پاسخ فوق بهترین پاسخ است. اما هیچ‌كس در ابتدا به این پاسخ فكر نمی‌کند، چون ما هرگز نمی‌خواهیم داشته‌ها و مزیت‌هایمان را (ماشین، قدرت، موقعیت و...) از دست بدهیم. 💢اگر قادر باشیم خودخواهی‌ها، محدودیت‌ها و مزیت‌های خود را از خود دور كرده یا ببخشیم، گاهی اوقات می‌توانیم چیزهای بهتری به‌دست بیاوریم. •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir 📨3000142302
🔅 ✍ طرز نگرش خود را درست کنید 🔹روزی خبرنگار جوانی از ادیسون پرسید: آقای ادیسون شنیده‌ام برای اختراع لامپ تلاش‌های زیادی کرده‌ای، اما موفق نشده‌ای. 🔸پس از ۹۹۹ بار شکست همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهی؟ 🔹ادیسون با خونسردی جواب می‌دهد: ببخشید آقا من ۹۹۹ بار شکست نخورده‌ام، بلکه ۹۹۹ روش یاد گرفته‌ام که لامپ چگونه ساخته نمی‌شود! 💢طرز نگرش می‌تواند آنچه را که شکست نامیده می‌شود تبدیل به معجزه کند. •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir 📨3000142302
🔅 ✍ نگاه خداوند 🔹وقتی بزرگی از خداوند درخواست کرد کسی را که از او پیش خدا محبوب‌تر است، نشانش ‌دهد، خداوند او را به پیرزنی که کنار دریا زندگی می‌کرد، راهنمایی کرد. 🔸آن شخص نزد آن پیرزن رفت. دید که او در خرابه‌ای زندگی می‌کند و با بدنی ضعیف و چشمانی نابینا گوشه‌ای نشسته. 🔹زمانی که جلوتر رفت، شنید که پیرزن در حال گفتن ذکری است: خدایا، شکرت که نعمت دادی، کرم کردی، زیبایی دادی، زندگی دادی... 🔸شخص سلام گفت و با اجازه‌ او داخل خرابه‌اش رفت. 🔹پرسید: خداوند به تو چه داده که این‌قدر تشکر می‌کنی؟این شکرگزاری برای چیست؟ 🔸پیرزن گفت: خدا آنچه به من داده بود از من گرفت. به نظر تو وقتی می‌خواست آن‌ها را پس بگیرد، به من نگاه کرده است؟ 🔹شخص گفت: آری اول به تو نگاه کرد، سپس گرفت. 🔸پیرزن گفت: من به همان نگاه او دلخوشم. خدا این نگاه را به دیگری نداشته و به من کرده است؛ پس جای شکر دارد. •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir 📨3000142302
🔅 ✍ نعمت‌های بی‌شمار پروردگار 🔹اگر مشکلات شما در زندگی، به بزرگی یک کشتی‌ست، فراموش نکنید که نعمت‌هایتان، به وسعت یک اقیانوس است. •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir 📨3000142302
🔅 ✍️ سخت‌ترین آزمون قضاوت 🔹در سال ۱۳۵۰ هنگامی که با درجه سرهنگی در ارتش خدمت می‌کردم، آزمونی در ارتش برگزار شد تا افراد برگزیده در رشته حقوق عهده‌دار پست‌های مهم قضایی در دادگاه‌های نظامی ارتش شوند. 🔸در این آزمون، من و ۲۵ نفر دیگر رتبه‌های بالای آزمون را کسب کرده و به دانشگاه حقوق قضایی راه یافتیم. 🔹دوره تحصیلی، یک‌ساله بود و همه با جدیت دروس را می‌خواندیم. 🔸یک هفته مانده به پایان دوره، روزی از درب دژبانی در حال رفتن به سر کلاس بودم که ناگهان دیدم دو نفر دژبان با یک نفر لباس شخصی منتظر من هستند و به‌محض ورود من فرد لباس شخصی که با ارائه مدرک شناسایی خود را از پرسنل سازمان امنیت معرفی می‌کرد، مرا البته با احترام، دستگیر کردند و با خود به نقطه نامعلومی بردند و داخل سلول انفرادی انداختند. 🔹هرچه از آن لباس شخصی علت بازداشتم را می‌پرسیدم، چیزی نمی‌گفت و فقط می‌گفت: من مأمورم و معذور و چیز بیشتری نمی‌دانم! 🔸اول خیلی ترسیده بودم. وقتی داخل سلول انفرادی رفتم و تنها شدم، افکار مختلفی ذهنم را آزار می‌داد. 🔹از زندانبان خواستم تلفنی به خانه‌ام بزند و حداقل خانواده‌ام را از نگرانی خلاص کند که ترتیب اثری نداد و مرا با نهایت غم و اندوه در گوشه بازداشتگاه به حال خود رها کرد. 🔸آن روز، شب شد و روزهای دیگر هم به همان ترتیب گذشت و گذشت، تا اینکه روز نهم، در حالی که انگار صد سال گذشته بود، رسید. 🔹صبح روز نهم مجددا دیدم همان دو نفر دژبان به‌همراه همان لباس شخصی به‌دنبال من آمدند. مرا یک‌راست به اتاق رئیس دانشگاه که درجه سرلشکری داشت، بردند. 🔸افکار مختلف و آزاردهنده لحظه‌ای مرا رها نمی‌کرد و شدیدا در فشار روحی بودم. 🔹وقتی به اتاق رئیس دانشگاه رسیدم، در کمال تعجب دیدم تمام هم‌کلاسی‌های من هم با حال و روزی مشابه من در اتاق هستند و البته همگی بسیار نگران بودند. 🔸ناگهان همهمه‌ای به‌پا شد. در اتاق باز شد و سرلشکر رئیس دانشگاه وارد اتاق شد. ما همگی بلند شدیم و ادای احترام کردیم. 🔹رئیس دانشگاه با خوش‌رویی تمام با تک تک ما دست داد. معلوم بود از حال و روز همه ما کاملا آگاه بود. 🔸سپس این‌چنین به ما پاسخ داد: هرکدام از شما که افسران لایقی هم هستید، پس از فارغ‌التحصیلی، ریاست دادگاهی را در سطح کشور به‌عهده خواهید گرفت و حالا این بازداشتی شما، آخرین واحد درسی شما بود که بایستی پاس می‌کردید. 🔹و در مقابل اعتراض ما گفت: این کار را کردیم تا هنگامی که شما در مسند قضاوت نشستید، قدرتمند شدید و قلم در دستتان بود از آن سوءاستفاده نکنید و از عمق وجودتان حال و روز کسی را که محکوم می‌کنید، درک کنید و بی‌جهت و از سر عصبانیت یا مسائل دیگر کسی را بیش از حد جرمش، به زندان محکوم نکنید! 🔸در خاتمه نیز از همه ما عذرخواهی شد و همه نفس راحتی کشیدیم. ◽زیر پایت چون ندانی، حال مور ◽همچو حال توست، زیر پای فیل •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir ✅ فرم الکترونیکی تقدیر و تشکر https://beheshti.kaums.ac.ir/XZw 🔺 فرم الکترونیکی پیشنهادات و شکایات https://beheshti.kaums.ac.ir/Xdw 📨سامانه پیامک : 3000142302
🔅 ✍️ با افشای راز خود، به خودتان خیانت نکنید 🔹روزی از روزها در جنگلی سرسبز روباهی درصدد شکار یک خارپشت بود. روباه از خارهای خارپشت می‌ترسید و نمی‌توانست به خارپشت نزدیک شود. 🔸خارپشت با کلاغ دوست بود. کلاغ هم به پوشش سخت خارپشت غبطه می‌خورد. 🔹روزی کلاغ به خارپشت گفت: پوشش تو بسیارخوب است؛ حتی روباه هم نمی‌تواند تو را صید کند. 🔸خارپشت با شنیدن تمجید کلاغ گفت: درسته، اما پوشش من نیز نقطه‌ضعفی دارد. 🔹هنگامی که بدنم را جمع می‌کنم، در شکم من یک سوراخ کوچک دیده می‌شود. اگر این سوراخ آسیب ببیند، تمام بدن من شروع به خارش خواهد کرد و قدرت دفاعی من کم خواهد شد. 🔸کلاغ با شنیدن سخنان خارپشت بسیار تعجب کرد و در اندیشه نقطه‌ضعف خارپشت بود. 🔹خارپشت سپس به کلاغ گفت: این راز را فقط به تو گفتم. باید آن را حفظ کنی، زیرا اگر روباه این راز را بداند، مرا شکار خواهد کرد. 🔸کلاغ سوگند خورد و گفت: راحت باش، تو دوست من هستی، چطور می‌توانم به تو خیانت کنم؟ 🔹چندی بعد کلاغ به چنگ روباه افتاد. 🔸زمانی که روباه می‌خواست کلاغ را بخورد، کلاغ به یاد خارپشت افتاد و به روباه گفت: شنیده‌ام که تو می‌خواهی مزه گوشت خارپشت را بچشی. اگر مرا آزاد کنی، راز خارپشت را به تو می‌گویم و تو می‌توانی خارپشت را بگیری. 🔹روباه با شنیدن حرف‌های کلاغ او را آزاد کرد. سپس کلاغ راز خارپشت را به روباه گفت و روباه توانست با دانستن این راز خارپشت بینوا را شکار کند. 🔸هنگامی که روباه خارپشت را در دهان گرفت، خارپشت با ناامیدی گفت: کلاغ، تو گفته بودی که راز من را حفظ می‌کنی؛ پس چرا به من خیانت کردی؟! 🔺این داستان خیانت کلاغ نیست، بلکه خارپشت با افشای راز خود در واقع به خودش خیانت کرد. 💢این تجربه‌ای است برای همه ما انسان‌ها که بدانیم رازی که برای دیگری افشا شد، روزی برای همه فاش خواهد شد. در واقع انسان‌ها هستند که باید رازدار بوده و راز خود را نگه دارند تا کسی از آن مطلع نشود و آن را در معرض خطر و آسیب قرار ندهد. •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir ✅ فرم الکترونیکی تقدیر و تشکر https://beheshti.kaums.ac.ir/XZw 🔺 فرم الکترونیکی پیشنهادات و شکایات https://beheshti.kaums.ac.ir/Xdw 📨سامانه پیامک : 3000142302
✍️ شغل و حقوق، کیفیت زندگی را تغییر نخواهند داد 🔹چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ‌التحصیلی، هر یک شغل‌های مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت‌ها باهم به دانشگاه سابقشان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند. 🔸آن‌ها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف‌هایشان هم شکایت از زندگی بود! 🔹استادشان حین صحبت آن‌ها قهوه آماده می‌کرد. او قهوه‌جوش را روی میز گذاشت و از دانشجو‌ها خواست که برای خود قهوه بریزند. 🔸روی میز لیوان‌های متفاوتی قرار داشت؛ شیشه‌ای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوان‌های دیگر. 🔹وقتی همه دانشجو‌ها قهوه‌هایشان را ریخته بودند و هریک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و بامهربانی گفت: بچه‌ها، ببینید؛ همه شما لیوان‌های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوان‌های زمخت و ارزان‌قیمت روی میز مانده‌اند! 🔸دانشجو‌ها که از حرف‌های استاد شگفت‌زده شده بودند، ساکت ماندند و استاد حرف‌هایش را ادامه داد: در حقیقت چیزی که شما واقعاً می‌خواستید قهوه بود و نه لیوان، اما لیوان‌های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاهتان به لیوان‌های دیگران هم بود. 🔹زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرف‌ها زندگی را تزیین می‌کنند، اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد. 🔸البته لیوان‌های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تأثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجهتان به لیوان باشد و چیز‌های باارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. 🔹پس از حالا به بعد تلاش کنید نگاهتان را از لیوان بردارید و در حالی که چشم‌هایتان را بسته‌اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید. •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir ✅ فرم الکترونیکی تقدیر و تشکر https://beheshti.kaums.ac.ir/XZw 🔺 فرم الکترونیکی پیشنهادات و شکایات https://beheshti.kaums.ac.ir/Xdw 📨سامانه پیامک : 3000142302
🔅 ✍️ زمان، برگشت‌ناپذیره! 🔹خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام برای سوارشدن به هواپیما بود. 🔸بايد ساعات زيادی رو برای سوارشدن به هواپيما سپری می‌کرد و تا پرواز هواپيما مدت زيادی مونده بود، پس تصميم گرفت يه کتاب و یه پاکت شیرینی بخره و با مطالعه اين مدت رو بگذرونه. 🔹اون خانم نشست رو يه صندلی راحتی در قسمتی که مخصوص افراد مهم بود تا هم با خيال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه. 🔸کنار دستش اون جايی که پاکت شيرينی‌اش بود، يه آقايی نشست روی صندلی کنارش و شروع کرد به خوندن مجله‌ای که با خودش آورده بود. 🔹وقتی خانمه اولين شيرينی رو از تو پاکت برداشت، آقاهه هم يه دونه برداشت. خانمه عصبانی شد ولی به روی خودش نياورد، فقط پيش خودش فکر کرد اين آدم عجب رويی داره، اگه حال‌وحوصله داشتم حسابی حالشو می‌گرفتم. 🔸هر يه دونه شيرينی که خانمه برمی‌داشت، آقاهه هم يکی برمی‌داشت. ديگه خانمه داشت راستی‌راستی جوش مياورد ولی نمی‌خواست باعث مشاجره بشه. 🔹وقتی فقط يه دونه شيرينی ته پاکت مونده بود، خانمه فکر کرد، حالا اين آقای پررو چه عکس‌العملی نشون می‌ده. 🔸آقاهه هم با کمال خونسردی شيرينی آخری رو برداشت، دو قسمت کرد و نصفشو داد خانمه و نصف ديگه‌شو خودش خورد. 🔹اين ديگه خيلی رو می‌خواد. خانمه ديگه از عصبانيت کارد می‌زدی خونش درنميومد. 🔸در حالی که حسابی قاطی کرده بود، بلند شد و کتاب و وسایلش رو برداشت و عصبانی رفت برای سوارشدن به هواپيما. 🔹وقتی نشست سر جای خودش تو هواپيما، يه نگاهی توی کيفش کرد تا عينکش رو برداره که يک دفعه غافلگير شد، چون ديد پاکت شيرينی‌ای که خريده بود توی کيفش هست؛ دست‌نخورده و بازنشده. 🔸فهميد که اشتباه کرده و از رفتار خودش شرمنده شد. 🔹اون يادش رفته بود که پاکت شيرينی رو وقتی خريده تو کيفش گذاشته. اون آقا بدون ناراحتی و اوقات‌تلخی شيرينی‌هاشو با اون تقسيم کرده بود. در حالی که اون عصبانی بود و فکر می‌کرد که در واقع اونه که داره شيرينی‌هاشو می‌خوره. 🔸حالا نه فرصتی برای توجيه کار خودش داشت و نه فرصتی برای عذرخواهی از اون آقا. 💢یادمون باشه زمان بعد از اینکه بگذره و سپری بشه، غيرقابل‌جبران و برگشت‌ناپذيره. •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir ✅ فرم الکترونیکی تقدیر و تشکر https://beheshti.kaums.ac.ir/XZw 🔺 فرم الکترونیکی پیشنهادات و شکایات https://beheshti.kaums.ac.ir/Xdw 📨سامانه پیامک : 3000142302
🔅 ✍️ برای انجام کارهایت «ان شاءالله» بگو 🔹‍‌روزی زنی از همسرش پرسيد: فردا چه می‌كنی؟ 🔸مرد گفت: اگر هوا آفتابی باشد به مزرعه می‌روم و اگر بارانی باشد به کوهستان می‌روم و علوفه می‌چينم. 🔹همسرش گفت: بگو ان شاءالله. 🔸مرد گفت: ان شاءالله ندارد. فردا يا هوا آفتابی‌ست يا بارانی! 🔹از قضا فردا در ميان راه به راهزنان رسيد. مرد را گرفتند و كتک زدند و هرچه داشت با خود بردند. 🔸مرد نه به مزرعه رسيد و نه به كوهستان رفت. به خانه برگشت و در زد. 🔹همسرش گفت: كيست؟ 🔸مرد گفت: ان شاءالله كه منم! 💢 همیشه ان شاءالله بگویید، حتی درمورد قطعی‌ترین کارها. 🔰خداوند در قران می‌فرماید: 💠وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَٰلِكَ غَدًا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّه؛ و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام می‌دهم، مگر اینکه [بگویی: اگر] خدا بخواهد. (کهف: ۲۳ و ۲۴) ‍‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌ •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir ✅ فرم الکترونیکی تقدیر و تشکر https://beheshti.kaums.ac.ir/XZw 🔺 فرم الکترونیکی پیشنهادات و شکایات https://beheshti.kaums.ac.ir/Xdw
🔅 ✍️ انواع مردم 🔻بدان که مردم سه دسته‌اند: 1️⃣ بعضی چون غذا هستند که وجودشان برای ما لازم است؛ 2️⃣ بعضی چون دارو هستند که فقط گاهی به آن‌ها نیاز داریم؛ 3️⃣ و برخی مانند بیماری هستند که ما هرگز به آن‌ها نیاز نداریم ولیکن گاهی گرفتارشان می‌شویم که در چنین هنگامی باید صبر و تحمل داشته باشیم تا به سلامت از دست آن‌ها رها شویم. •┈••✾❀🏨❀✾••┈• 💠 روابط عمومی مرکز آموزشی درمانی شهید دکتر بهشتی کاشان 🆔@beheshti_hospital_kashan 🌐beheshti.kaums.ac.ir ✅ فرم الکترونیکی تقدیر و تشکر https://beheshti.kaums.ac.ir/XZw 🔺 فرم الکترونیکی پیشنهادات و شکایات https://beheshti.kaums.ac.ir/Xdw 📨سامانه پیامک : 3000142302