#متنوشته_زیبا💞
من میخواستم همیشه کنارم باشی، میخواستم وقتی افتضاحی به بار آوردم، سرزنشم نکنی، به من نزدیکتر شوی و در گوشم بگویی: نترسیها، باهم درستش میکنیم. میخواستم پایهی تمام دیوانگیهام باشی، پایهی تمام نیمهشب، سفرخواستنها و سرصبح قدمزدنها و دم غروب نشستنها و چای نوشیدنها و فیلم نگاه کردنها.
من میخواستم تو تنها کسی باشی که در سختترین لحظات، روی شانههاش حساب میکردم. تنها کسی که همیشه هوای بیقراری و اضطرابهای گاهگاه مرا داشت و بغضهای ناگهانی مرا در آغوش میگرفت، مثل والدی که کودکش را عاشقانه در آغوش میگیرد و از بهانههای مدام او خسته نمیشود. من میخواستم تو خسته نشوی از تکرار بیقراریهای من و حرفهای من و آغوشخواستنهای من، میخواستم خسته نشوی از مثل روز اول نگاه کردن به چشمهای من.
من میخواستم عزیزترین آدمِ زندگیام باشی و عزیزترین آدم زندگیات باشم اما تو همین که مرا داشتهباشی هم برایت کفایت میکرد و غافل بودی از اینکه دوست داشتن و نگه داشتن کافی نیست، کنار هم بودن و به رسم عادت ادامه دادن کافی نیست.
ما برای دوام علاقهمان و برای شاداب ماندن به چیزهای بیشتری نیاز داشتیم و تو همه چیز را حل شده فرض میکردی...
متن از نرگس_صرافیان_طوفان
#بیشتر_برای_هم_وقت_بذاریم♡
🍃@beheshti_sho14🍃