💠 #ویدئو_کلیپ
🎥 آزادی 55 زندانی غیرعمد در هفته بسیج
🔸 55 زندانی غیرعمد در زندان مرکزی اصفهان و سایر شهرستان های استان به همت سپاه صاحب الزمان(عج) در هفته بسیج آزاد شدند.
💠 بسیج، پیشرو خدمت، امیدآفرین
🕐 00:02:45
📌 مشاهده با کیفیت بالا
🔗 https://aparat.com/v/6ILJH
#بسیج_مردم
---------------------------------
🌐 مرکز متنا سازمان فضای مجازی بسیج استان اصفهان
©تلگرام : @matna_esf
🔰 اینستاگرام ، گپ، روبیکا، ایتا : @matna_esfahan
💠 واتس آپ:
https://chat.whatsapp.com/E7zI0ZvydUUJwZyJOyESfK
4214e54d-18d3-47f8-bc63-9a54de1f458b
5.26M
خبر چه سنگینه ...
{بانوایسیدرضانریمانی}
#شهید_محسن_فخری_زاده 🌷
#انتقام_سخت
بهشتی شو
#تنها_میان_داعش #قسمت46 💠 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی
#تنها_میان_داعش
#قسمت47
💠 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
💠 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
💠 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
💠 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#تنها_میان_داعش
#قسمت48
💠 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
💠 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
💠 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
💠 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@beheshtishoo
❤️🍃❤️
#هنرهمسرداری
👌وقتی یکی بهت ميگه
تو رو اندازه همه دنيا
دوستـــــــــــــ❤️ـــــــــــت دارم ,
👌اينم حواست باشه
اگه ناراحتــــــــــــ😞ـــــــــــش كنی
💔انگار همون همه دنيا اذيتش كرده ..
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
#مکتب_سردار_کریمان
📜بعد از جلسهای حاج قاسم مرا به خانهی خود دعوت و شام با پنیر و گردو و عسل پذیرایی کرد و بعد از شام نشستیم به صحبت کردن.
گفت: از خدا خواستم اینقدر به من مشغله بدهد که حتی فکر گناه هم نکنم.
راوی: سردار حسین معروفی
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢وقتی ابوالحسن #بنیصدر خائن هم از خیانتهای برجامی شگفت زده میشود...😳
📍آنوقت حسن #روحانی میگه: «بگذارید آنها که تجربه موفق دیپلماسی دارند و بارها آمریکا را شکست دادند، کارشان را انجام بدهند.»😏
✍ آقای روحانی، هنوز جای تجربههای موفق قبلیتان درد میکند؛ لطفا بیخیال تجربههای جدید بشوید 😐
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅