﷽| پدرم امام جماعت بود و...
پدرم روحانی بود با وارستگیهای خاص خودش و کوشش داشت مردم را ارشاد بکند. امام جماعت بود و در مسجد وعظ میکرد، علاوه بر این، مراجعات مردم به او در منزل زیاد بود و در این مراجعات هم میکوشید که باز مردم را با اخلاق و وظایف اسلامی آشنا کند. خوب یادم میآید که در هر مناسبتی وظیفهی خودش میدانست آیه یا حدیثی برای مراجعین بخواند و معنی کند و توضیح بدهد. در شهر اصفهان در مسجد محله لنبان که محل ما بود و یک مسجد دیگر، مسجد مستهلک، اقامه جماعت میکرد. در دو سه روستا هم برای اقامهی جماعت میرفت. خصوصاً به طور منظم در دورهی جوانی به روستای حسین آباد در پنجاه کیلومتری اصفهان میرفت که آنجا بیشتر مردم چوپان و روستاییان خیلی سادهای بودند. سالی یکی دوباره ایشان به آنجا میرفت و این روستاییها هم به منزل ما میآمدند و من از این روستاییان، از خواستهها و نیازهایشان، از خصلتها و مردانگیهایشان و از صفای آنها خاطرهها دارم. ایشان در سال ۱۳۴۱ در سن هفتاد و یک سالی به رحمت ایزدی پیوست.
📚من محمد حسینی بهشتی هستم، صص۴۳-۴۴
🌹 #روز_پدر مبارکها باد
#سید_فضل_الله_حسینی_بهشتی
@beheshtium_ir