0⃣5⃣2⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 #شهادت_با_لب_تشنه
🔰به گوش من رسونده بودند که #سجاد لب تشنه در #تاسوعای حسینی شهید شده، موقعی که مجروح شده بود، داشت ازش #خون می رفت، درخواست آب کرد، ولی همرزمانش مانع🚫 شدند و بهش گفتند که اگه بهت #آب بدیم، تو سریع جون میدی و فعلا آب واسه جسمت خوب نیست، لذا بهش ندادند😞
🔰و سجاد لحظات بعد به #شهادت 🕊رسید. وقتی این موضوع رو شنیدم خیلی #غمگین شدم😔 همش به خودم می گفتم که پسرم لب #تشنه شهید شده و کاش بهش آب می دادند😭
🔰 #خواب دیدم که تو یک مکان بزرگی هستم و یک کوه در مقابل منه، سجاد من بالای کوه⛰ افتاده بود و منم داشتم می رفتم سمتش که بهش #آب💧بدم تا یه کم رفتم جلو دیدم که یک خانم چادری با عصا داره میره سمتش😭 #حضرت_زهرا (س) بود
🔰ایستادم و نگاه کردم دیدم سر سجاد رو گذاشت رو #دستانش و داره به سجاد آب میده.من خواستم برم پیشش ازش #تشکر کنم که یه وقت دیدم واسم دست تکون داد👋 که برگردم
🔰(منظورش این بود که بچه ات رو #سیراب کردم و نگران نباش و برگرد)
از وقتی که این #خواب رو دیدم، خیالم راحت شده که سجاد من #سیراب شده است..😔
راوی: مادر شهید
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌷
«شهیدنظرزاده»
🌴🌸🌴🌸🌴🌸🌴🌸
@beheshtzendegi
#خاطرات_شهدا
#روحانی_شهید #سید_هاشم_هاشمی
سر تا پا سبز
«در خواب ديدم که در سنگري نشستهام. سيدي که سر تا پا سبز پوش بود و همچون ماه ميدرخشيد، به طرف سنگر من ميآمد. وقتي کاملاً به سنگرم نزديک شد، پرچمي را که در دست داشت به من داد و گفت: برويم حمله.عدهاي از بچهها بيدار نشدند؛ خواستم با اصرار آنها را بيدار کنم، ولي سيد اجازه نداد. بعد از مدتي بچهها بيدار شدند و به همراه سيد راهي شديم. در بين راه بچهها آب خواستند، سيد گفت: اندکي صبر کنيد، چشمه آب نزديک است. به چشمه که رسيديم، سيد گفت: عاشقان شهادت وضو بگيرند. من و چند نفري وضو گرفتيم. بعد از وضو، گويي حجابي از برابر ديدگانمان به کنار رفت و کربلا، اين نماد خون دادنها براي خدا برملا شد. خواستيم تا به آستانش پرواز کنيم که سيد گفت: صبر کنيد، اين قدمهاي شما بايد قلب دشمنان اسلام را بر لرزه درآورد. اين را گفت و از ما جدا شد.»
به نقل از فرزند شهيد .
#شهدای_روحانی
🇮🇷 روایتگری
💌#خاطرات_شهدا :
🌸یکبار با دو سه تا از دوستان در خانه شان بودیم صحبت می کردیم
🌷شهید گفت : تو 48 ساعت میشه امام زمان رو ببینی؟
🌸ما با خنده گفتیم داش حسین چه میگی
🌷گفت : تاحالا #عاشق شدین
🌸خنده مان گرفت
🌷گفت : جدی میگم ، دیدین یکی عاشق یه دختر میشه لحظه به لحظه و تو هر حالی تو فکر #عشقشه اگه نسبت به امام زمان(عج) اینطور باشین خیلی زود می بینیش و ما درک نکردیم شهید حاج حسین علیخانی چه گفت.
🕊اينجاست كه تعدادي بنر را اگر در شهر ميبينيد كه نوشته شده :
عارف گمنام
🌹#شهيد_حسين_عليخاني 🌹
بي حكمت نيست.
🇮🇷 محتوای روایتگری
@beheshtzendegi
💢شهیدی که عکسش باعث مسلمان شدنِ یک جوان شد...
🔹سرِ مزار امیر بودم که جوانی با ظاهرِ مذهبی اومد و گفت: شما با این شهید نسبتی دارید؟ گفتم: بله! من برادرش هستم. بهم گفت: حقیقتش من مسلمان نبودم؛ اما بنا به دلایلی با اجبار و به ظاهر مسلمون شده؛ ولی قلباً ایمان نیاوردم. تا اینکه بر حسب اتفاق عکس برادر شهیدتون رو دیدم، با دیدن عکس ایشون حال عجیبی بهم دست داد. انگار این عکس با من حرف میزد؛ بعد از اون بود که قلباً مسلمون شدم...
👤خاطرهای از زندگی شهید امیر حاجامینی
📚منبع: پایگاه اینترنتی تبیان به نقل از برادر شهید
🔻خاکریز خاطرات ۱۰۹
📎 #شهدا
📎 #سیره_شهدا
📎 #خاطرات_شهدا
📎 #جهاد_تبیین
با معاونت تبلیغ حوزه
https://eitaa.com/beheshtzendegi