...واقعا یکسال گذشت و وقت نشد تا من بیام، خاطرهم رو بگم...🥺 آدمیزاده و عمری که مممیگذره عین ابری که تو باد بره ....⛅️🌪
تو تیممون بهش میگیم #قاعده ی #مشمول_زمان 😵💫
....
بهجای #قصه_شب 📻
#اربعین طبق هرسال برا چند منظور 🥯 سیبخشک برده بودم با خودم عراق؛
تقریبیِ عمود یکِ مسیر اصلی، یه موکبی بود که اهالیش ظاهرا السابقونِ خادمین #اربعین و اصالتا نجفی بودن؛
بحال زار و با خستگیی که از تنمون درنیومده بود بابت شلوغی و عدم زیارت نجف، نصفهشبی اومده بودیم که نماز صبح رو بخونیم و بخوابیم و از شر گرمای صبح، محفوظ باشیم؛
صبح، سر صبحانه، صاحب موکب، سنگ تمام گذاشت!
پسرکوچیکهی فسقلیمون هم یه حرکتی زد که عثن دیگه خانوادهعراقی غش و ضعف رفتهبودن براش!😍
اینکه وقتی بهش "سیب" داده بودن ، و سیبرو که میگرفته ، بلند گفته بود "تفاح!" 🤓☝️
و خانومِصاحب موکب که عشق کرده بود که یه بچهایرانی، به عربی👏گفته اسم میوه رو🍎
تا عصر که ما اونجا بودیم، هرکس از فامیلاشون که برا کمک به تهیه غذا و باقی کارهای موکب میومد، پسر مارو بهشون نشون میداد و بههمون لهجهعراقی -که ما بهزور ازش با درکمطلب، سر درمیاریم- براشون تعریف میکرد!📡
وقتی محض میهماننوازی و محبتزیادشون، به ایشون بستهی دستساز سیبخشک رو تعارف کردم، با شوخی گفتم "تفاح"😅🤌
یکم نگاه کرد🤔 و بعد گفت هااا !😯 "مجوّفَه"
و من🙄 یه چند لمحه ، تو کامپیوتر مغزم، همهکلمات زیر و رو شد تا یهو💡یافتم! و گفتم
😲هاااااااان ! جاااف!🤩 ای ای ! 👌
تفاحمجوفه !! 🍎➕🔆🥯
فَضَّل !
@TvaC_team ✨(اپلیکیشن بله)
@BehrouzTeam 🌤
1683234560_-1276399222.mp3
14.1M
📻 #قصه_شب
قصّه ی پروانه شو 🦋
🍃 #یکی_بود_یکی_نبود
کرمِ قصّهی ما گرچه کوچیک بود🐛 ، اما چون فکر میکرد، کوچیک باقی نموند...✨
🎙 با صدای #عمه_ساره
🎚 تنظیم #پسری_در_پشت_مه
#پروانه_شو
@BehrouzTeam 🌤
@MahsoolateBehrouz 🛍
( کانال فعال در اپلیکیشن بله)
بِهْروز☀️
@BehrouzTeam🌤️
منزل اول : همدان
در عرض کمتر از ۲۰ساعت پیش، خیلی ضربتی، از شدّت دلگرفتگی -و قطعا خریدهشدن دلشکستهدستجمعمون- زدم به سیمآخر وبه دوتا از رفقای تیم #بهروز زنگ زدم که بیایید فردا راهی شیم...
یکی لنگِ پاسپورت و روادید شوهرش بود و یکی لنگِ کاروانی که حالا که همسرش نیست، با پسرش ، با "همراه" راهی شن؛
و ما ، لنگِ رضایتِ دلِ پس بزرگه برای همراهی بودیم و بودن یه دونفر همپا برا مسیری که ما ایرانیها، به شیوههای متفاوتی عازمش میشیم اما اکثرا #بازخورد و برآیندی ازش منتشر نمیکنیم و تجربیات، معمولا خیلی شخصیسازی شدهست و از کارهای تیمی و کاروانی معمولا یا خبرهای خوبی نمیرسه یا ما SJها ، رنده میشیم با کاروانهایی که معمولا مسئول کاروانش ، Pشدیدی داره( یکی از مولفه های شخصیت شناسی mbti)
و خدانیاره که بلغممزاج هم باشه🥲 که دیگه رسما فااااتحه به اعصابمون!☠️
😁
خلاصه که علیالحساب، مارو هم ، خریدن برای مرحله اول! مرحلهی راهی شدن..
و بقول حاجآقا قرائتی اصل بر هر سه مرحلهست و گرچه "عاقبت" خیلی مهمه ولی گاهی خود "شیوه"ی انجام، عاقبت رو تعیین میکنه؛ پس هم باید شروع و اولکار درست باشه، هم وسطکار و هم آخر کار !
اینجا... تو بیآنتی جاده، دارم مینویسم تا ایشالا به مرحله دوم هم برسیم👌
راهی شدن،
تو راه ماندن و استقامت و صبر بر سختیها،
رهاشدن... و "رشد"
ایشالا یه #قصه_شب طلبتون؛ قصّهی بِهشدن🤌
#نارنج_منعنع
#MBTI #زیست_جمعی
#طریق #تو_آسمانی_ترین_زمینی #طرف_درست_تاریخ #مسیر_نور #اربعین
پ.ن:
لیست درخواستی درحال پخش است؛ با صدا ببینید🔊
#خوشا_هرآنکس_که_دوست_دارد_نفس_کشیدن_در_این_هوا_را 😭✨
#برای_این_دل_تو_تمام_عشقی
#تو_دل_نشینی #حب_الحسین_یجمعنا
#ای_قربون_امام_حسینی_که_نه_تکرار_شد_نه_تکراری
#دل_باید_بسپری_به_اونی_که_بلد_باشه_دل_نگه_داره 🤌
۲۸مرداد
@BehrouzTeam 🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#قصه_شب 📻
این داستان "مسیر اختصاصی"
امروز چهارشنبه ۳۱مرداد۱۴۰۳ بود؛ آرزویی نبود که بهزبون آورده باشم و بیجواب مونده باشه🤌🤩🥲
از طواف حریم #اميرالمؤمنين -تو دلم گفته بودمش اصلا! که آقا... ینی نمیشه دوباره دور حرمت بچرخم و باید فقط از یهدر بیام تو و ازهمون برم بیرون!؟- ،
تا خیار ،
تا بیدمشکِ رگهی پدری -برزوک!!- ،
تا سالاد
و تا ریحون!
تا فلافلِ بستهبندی دونفره تااااچندنفره!!
نوشابه کیستال، نه یی بلکه یه کَتِ مردونهابالفضلی! ،
تا زیارت هود و صالح پیامبر ، و آیهالله قاضی برای اولین بار،
تا زیارت شهید #رئیسعلی_دلواری از "قریب" ،
تا آلوسرخ و خاکشیر ، عصیر بُرتقال و و و....
و از همه مهمتر تا پیدا کردن یه اسباببازی قدیمی که برای پسرکم دنبالش بودیم بطور خاص و عجیبی!!
دیگه گفتم لاقل بنویسم که من دیگه امروز آرزویی نموند که بهش نرسیده باشم😭✋️
و براتون آااارزو میکنم که چنین روزی رو تجربه کنید!!
#هنه_منه_ای !🤌 کلمهی لُری این مسیر خاث!
پ.ن:
#تجربه_زیسته #اربعین #اربعین_با_بچه #سفرنامه
@BehrouzTeam 🌤
#قصه_شب 📻
یک روایت تصویری و ساده، برای پرورشِ خیال ...
روز #چهل_و_هشتم -بهگویش مِشَدیا- رفتهبودیم زیارت #ابن_بابویه ؛ خیللللی تو ذهنم داستان شروع شد... یه عالمه قصه شد تو لابهلای خاطراتِ خودم از افراد مختلفی که از دست دادم ...
و چقدر سنگقبرهای متلاشی و اسمهایی که دیگه اصلا وجود خارجی و ما بهازای ماهُوی ندارند؛
یهو دمآخری تو برگشتن به سمت در خروجی، نمیدونم چرا این سنگ قبر تمیز و سالم اما قدیمی نظرمو جلبکرد؛
واقعا قدمتند داشتیم میرفتیم و فقط کلمه "آشیانه" باعث شد بایستم و یکعکس بگیرم و تو طول عکسگرفتن متوجه شدم که فقط یکنفر ، اینجا دفن نیست...
کلمهای مثل "تصادم" که اصلا برای بچههای دهه۸۰به بعد حتی جزو "شنیده"هاشونم نیست اما اسمهایی که بشدت "آشنا" ن...
و
تاریخ نزدیکی مثل "اول مرداد" ؛
هرچی که هست... بهنظرم یکی از عزیزان این افراد-شده حتی عصازنان- میاد و تمیز میکنه این سنگقبر رو🥺
و شاید بیربط اما ... مدام درسرم میپیچه #اگر_شهید_نشوی_میمیری ...😞
و...
یا #امام_رضا ...
یه زمانی جاده فیروزکوه/آمل ، از همین مسیر آبعلی، اصلیترین مسیر ِ آمدن به زیارتِ شما بود...
[ یه عالمه نوشتم اما یهو با یه عقبگرد اشتباه، همش پرید!😵... و من درحیرتم که شاید این مناجات😓نباید نوشته میشد...]
خودت هرآنچه صلاح میدونی امشب بر پروندهی همهی ما بنویس و آرزویِ عاقبتبخیریِ #شهادت رو از خدا برامون بخواه✨️
#یا_رئوف ... #ای_مهربان_تر_از_پدر_و_مادرم 🤌
@BehrouzTeam 🌤
#قصه_شب 📻
#یکی_بود_یکی_نبود
سارا پنجتا خاله داشت، پنجتا دایی ...
وقتی بچهبودن و هفتهی دوم عید میرفتن شمال-که بعد از گذروندن هفتهاول عید تو برهوت و پوستاندازونِ گرمای رگهی کاشی بود- و همهکه دورهم جمع میشدن، شبها اوناکه خونهشون تو اون شهرکوچیکِ ساحلی نبود، زنونه/مردونه میکردن و زنها تو اتاق عریضی که "پذیرایی " محسوب میشد و بهش میگفتن "سالن" میخوابیدن...
دو تا پنکهسقفی، تو اتاق بود که سارا گاهی بهشون نگاه میکرد؛ ولی اهمیتی براش نداشتن تاااااااا سالها بعد؛
#سواله_برام و یهو تو تاریکی اتاق یادش افتادم🔮
که آیا میدونستید زیر پنکهسقفی بخوابید، ممکنه تهوع که هیچ، اسهال بگیرید؟؟..
میدونستید فشارهوایی که این پنکهها ایجاد میکنند، اگر تو #معماری ، از نظر قواعد #فیزیک و محاسبات ریاضی، بررسی نشده باشن برای بچهای که تو همچین اتاقی میخوابه موجب مشکلات فراوانی بشه که روی تحصیلش هم اثر میگذاره؟؟...
بله؛ #اثر_داره ...
خیلی از همینچیزهای بیاهمیت رو درسخوندن یا نخوندن، خوشاخلاق بودن یا بداخلاق بودن، سرحال بودن یا نبودن یه بچه موثره!
و سارا ، اینا رو میدونه چون هنوز بزرگ نشده!🙃
🤔الان منتظر چییین دقیقن!؟
هیچیدیگه!😐 قصه همینه که یه مخزِ نخوابی، اومد مغزهای دیگهرم بیمار کنه و بره! والا🫤
بقولِ بچگیای پسرکوچیکه: شپپِخِهههه!🤤
# 😴
@BehrouzTeam 🌤
خیلی دلم میخواد ، حالا که خواب به چشمام نمیاد ، #قصه_شب 📻 بنویسم اما...
جانینمونده از شدت گریههای پیاپی😭
اگر بگم سیّد " عزیزتر از پدر" بود برا سارا ؛ نه دروغ گفتم نه گزاف و نه حتی غلو کردم!!😓
سیّد ، "اذا جاء نصرالله "ِ #داستان_سارا بود ؛
سیّد ، نماد و سمبلِ حقیقتِ ایمانِ سارا بود؛
سیّد ، خلاصه و عصارهی نو-جوانیِ سارا بود...
کاش سردرد ، امان میداد🤕... باز لب برمیچینم😮💨
#یکی_بود_یکی_نبود
یه دختری بود ، حضرتعبّاسی ! ابالفضلی! غیرتی!
بهش میگفتن #دخترپسرو
قربونِ تفکراتِ باباش که هیچ، قربونِ ریشاش هم میرفت!!...
همین دختر ، یه روزی، یه جایی، رسید به پوچی!
رسید به هیچ!
رسید به اینکه هرکی کربلایی نیست / هرکی که حسینی نیست /پس اصن آدم نیست!
و حسینی بودن به ادعا نیست!
به ریش و چادر و بچهفلان آقا و عضو فلان پایگاه و کارمند فلان ارگان بودن نیست!
بلکه ....
اشک امان نمیده😭
بزارید نگم از کلمه مقدس "حزبالله" که چچچقدر شکنجهمون دادن خیلی ازین متحجرین دگممغزِ همهکارهی هیچکاره... که فقققققط امثال "سیّد" جورِ پاکنگهداشتنِ این شجرهطیبه رو بهدوش کشیدند...
@BehrouzTeam 🌤
📚 #معرفی_کتاب
جزو وصایا و توصیههای #سردار_دلها مطالعهی کتاب الغارات بود ...
اگر #عبرت گرفتن و استفاده از #تجربه_زیسته ی دیگران رو یه اصلِ عقلانی تو زندهگیمون قرار بدیم، تو خیلی از بزنگاهها نه شوکه میشیم نه حیران میشیم نه انقدر #تشخیص ِ سره از ناسره سخت میشه!
نهتنها مردم #ساسکاچوان ، بلکه بسیاری از بومیانِ قاره آمریکا، حدود ۲۰۰ساله داغدار کودکان #زنده_به_گور شدهای هستند که اونها هم عدد نبودند! هرکدوم "دنیا"یی بودند برای خودشون و خانوادهشون 😞
...از لمحهای تصورش هم میلرزم😣 و زبانم - اینوقت شب - قاصره از گفتن #قصه_شب 📻
ولی خودتون بزنید سرچ/جستجو :
جنبش #تی_شرت_نارنجی های #بومی #کانادا
نهصدای ما به اونها میرسه و نه صدا اونها بهما🤕
و #سید_حسن_نصرالله برای من #اسطوره ای بود که فهمیدم چچچقدر برخی از مدعیان حزبلاهی وطنی، اشتباه میرن و حاااال من و امثال من که مردم معمولی و قشر خاکستری جامعه بودیم رو بهممیزدن🤢 و دورمون میکردن از "حزبالله" حقیقی😱....
بماند که نوشتنِ این حقایق واقعا صعب و جانکاهه😷
و همون بهتر که زبانسرخ در غلاف بماند!😑
#دوستلات ❤️🩹
پ.ن:
#اگه_یه_کبوتر_بودم ...🕊
@BehrouzTeam 🏴
بهجای #قصه_شب 📻
...بارها تجربه کردم که "جوینده ، یابنده است!"
از دیروز هی تو ذهنم بود، الان این آقای #مترجم کجاست و چه میکنه؟؟🙄
الان ناگهان مجدد یادم اومدم و زدم جستجوی اسمشون رو تو مرورگر ( سلطان مقدم ) ؛
و این متن رو ☝️ دیدم و ساعتش رو که ... مال همین امروزه!
پینوشت:
اگر خواستید مطالعهش کنید👇
https://www.hamshahrionline.ir/news/886447/گفت-و-گوی-احساسی-با-مترجم-سخنرانی-های-سیدحسن-نصرالله-هنوز-شهادتش
@BehrouzTeam 🏴
حدود ۴۰ روز از شهادت سیّد میگذره ...
چندروز پیش ،خیلی اتفاقی یادم افتاد وحساب کردم دیدم ۳۳روز گذشته و یاد "حرب تموز" افتادم و مرور کردم سر جنگ ۳۳روزه چقدر پرتوشوت بودم و ناگهانی از اتوبوسهایِ شهرکغرب(قدس!)-متروی دانشگاه شریف ، رسیده بودم سر خیابون آزادی و دیدم ملت ریختن دارن شیرینی میدن🥳 و پلاکاردها و پوسترهایی با نوشتههای اذا جاء نصرالله و الفتح و عکسهای سیّدحسن دستشونه و یه آقایی سمتم اومد و جعبهی شیرینی محبوبم -چندسال بعد، اسمش برام شد "گلمحمدی" - رو گرفت جلوم و گفت بفرمایید...
گفتم ببخشید چیشده؟؟ گفت حزبالله پیروز شد تو جنگ!
و منِ بیخبر از جهان؛
.... و آه چه گران میگذره این عمرِ گذرا !
و #عبرت ِ این نو جوانیِ رفته ، دقیقا چیه؟🤔
چهچیز ازین #تجربه_زیسته باید منتقل شه به نسل یا نسلهای بعد؟ #یکم_فکر_کنیم
بهجای #قصه_شب 📻
#داستان_سارا #یکی_بود_یکی_نبود
خیلی بیربط:
دلم میخواد سهتا کتاب معرفی کنم که همه نوجوانها بخونن؛
شبهای پیشاور ، ثم اهتدیت و خاطرات مستر همفر
دو تا کتاب اول و دوم که حقیقی هست اما درباره کتاب سوم تشکیک هست که ححححتی اگر رمانتخیلی باشه ولی چون مستندات زیادی درموردش هست، خوندنش رو مفید میدونم!
پ.ن:
#معرفی_کتاب
@BehrouzTeam 🌤
* آخرین امتحان عصر ظهور*
ای کسیکه مثلمن ، تمام سرمایهی جوانیتو بجای ورزش(قوهی جسمی و روحی)کردن ، بجای کسب درآمد (و یادگیری مهارت و راههای شکوفایی اقتصادی برای پیشبرد اهداف سبکزندگی اسلامناب) ، فقط رفتی کلاس اصولعقاید ! فقط رفتی و رفتیم این تجمع و اون تجمع و این کلاس اخلاق و اون کلاس سیاسی، و... سُکسککردنهای بیفایدهکه هیچ! پرضرر ؛ بیا دوست من... بیا و دمیبنشین!!...
بیا #یکم_فکر_کنیم 🫴
بیا با خودمون صادق باشیم😔جوانیمون رفت و کاااااااش وقتی ۱۴سالهمون بود این حرفها رو میشنیدیم ☝️
#حاجاقا هم دیگه پیر شده😣 وقتی به خطبه *قاصعه* #اميرالمؤمنين اشاره میکنن و برمیگردم به عقب نگاه میکنم و میبینم ایشون همسن خودم بود که من سهشنبهها بعد از نماز مسجد دانشگاه، پای منبرشون مینشستم....
ازینکه همونزمان پای درس خیلی از خانومهای اساتید معروف تو تهران هم میرفتم...
که ممممحضرضایخدا ، یک استاد خانوم از خیل اووونهمه اساتیدی که ما کلاسشون رو رفتیم، بهمون توصیه به #ورزش و قوهی بدنی برای #مادر شدن نکردن!
که اااااینهمه جا نشست و همایش #فرزندپروری و #فرزندآوری و #ازدواج_آسان گذاشتن اما... نه راهکاری نه راهحلی برای "قوی" شدن بهمون ندادن!
مدام سلبی ، مدام پرهیز از چیزهای کمفایده؛
و ...#ورزش و امان از ورزش!
که همهجا فقط تیتر و تابلو میزدن به در و دیوار بسیج و حوزه و مکتب که * " تهذیب، تحصیل، ورزش" * اما... تو کدوم حوزهی خانومها کلاس آیکیدو یا #دفاع_شخصی بود!؟
کجا بهمون یاد دادن اگر #کرسی_آزاد_اندیشی باشه، میشه بدون جدل و تمسخر و مقابلهبهمثل های #دوقطبی_ساز ، همه "قوت" در "استدلال" رو یاد بگیرن!؟
کجا به ما یاد دادند که * عقلسالم در بدن سالم* !؟
که #بگو_چه_میخوری_تا_بگویم_کیستی !؟
که *ورزش* .... برای زایمان، برای افسردگی پس از زایمان، برای مبتلا نشدن به هموروئید/بواسیر ، از اوووووووجب واجباته
وقتی به اینها فکر میکنم از همهشون متنفر میشم!😖
ازینکه یکککککنفر ازون خانومهای مدعی قاطبهی امت! هرگز توصیهی حقیقی و درست به ورزش نکردند و اگر هم چیزی بود لقلقهی زبان بود!
مای نوجوان و جوان، چی بهدست آوردیم اززززون حجم کلاس!؟
الان تو مرز چهلسالگی چه فایده که پی میبرم کل رااااه رو اشتباه رفتم!
و مگر این سرمایه ، برمیگرده!؟؟.....😰😣
و اگر هنوز کسی تو #بهروز هست که بخواد سجاده آببکشه، با خود کلام اميرالمؤمنين، با پشت دست! میزنم تو دهانی که بخواد بیموقع باز بشه🤐 ببند دهانت رو و گوش بده به کلام👇#انظر_ما_قال_و_لا_تنظر_من_قال
✍#دوستلات
پ.ن:
بهجای #قصه_شب ، برای دقمرگیهای شبانهی #ما_مادر ها ، و یا...هرررر اسمی که میخوای رو این متن بزار دوست من!
فقط بیا #یکم_فکر_کنیم !!
@BehrouzTeam 🌤
بِهْروز☀️
آخرین امتحان عصر ظهور ای کسیکه مثلمن ، تمام سرمایهی جوانیتو بجای ورزش(قوهی جسمی و روحی)کردن ،
بیا با خودمون صادق باشیم😔جوانیمون رفت و کاااااااش وقتی ۱۴سالهمون بود این حرفها رو میشنیدیم ☝️
#حاجاقا هم دیگه پیر شده😣 وقتی به خطبه قاصعه #اميرالمؤمنين اشاره میکنن و برمیگردم به عقب نگاه میکنم و میبینم ایشون همسن خودم بود که من سهشنبهها بعد از نماز مسجد دانشگاه، پای منبرشون مینشستم....
ازینکه همونزمان پای درس خیلی از خانومهای اساتید معروف تو تهران هم میرفتم...
که ممممحضرضایخدا ، یک استاد خانوم از خیل اووونهمه اساتیدی که ما کلاسشون رو رفتیم، بهمون توصیه به #ورزش و قوهی بدنی برای #مادر شدن نکردن!
که اااااینهمه جا نشست و همایش #فرزندپروری و #فرزندآوری و #ازدواج_آسان گذاشتن اما... نه راهکاری نه راهحلی برای "قوی" شدن بهمون ندادن!
مدام سلبی ، مدام پرهیز از چیزهای کمفایده؛
و ...#ورزش و امان از ورزش!
که همهجا فقط تیتر و تابلو میزدن به در و دیوار بسیج و حوزه و مکتب که " تهذیب، تحصیل، ورزش" اما... تو کدوم حوزهی خانومها کلاس آیکیدو یا #دفاع_شخصی بود!؟
کجا بهمون یاد دادن اگر #کرسی_آزاد_اندیشی باشه، میشه بدون جدل و تمسخر و مقابلهبهمثل های #دوقطبی_ساز ، همه "قوت" در "استدلال" رو یاد بگیرن!؟
کجا به ما یاد دادند که عقلسالم در بدن سالم !؟
که #بگو_چه_میخوری_تا_بگویم_کیستی !؟
که ورزش .... برای زایمان، برای افسردگی پس از زایمان، برای مبتلا نشدن به هموروئید/بواسیر ، از اوووووووجب واجباته
وقتی به اینها فکر میکنم از همهشون متنفر میشم!😖
ازینکه یکککککنفر ازون خانومهای مدعی قاطبهی امت! هرگز توصیهی حقیقی و درست به ورزش نکردند و اگر هم چیزی بود لقلقهی زبان بود!
مای نوجوان و جوان، چی بهدست آوردیم اززززون حجم کلاس!؟
الان تو مرز چهلسالگی چه فایده که پی میبرم کل رااااه رو اشتباه رفتم!
و مگر این سرمایه ، برمیگرده!؟؟.....😰😣
و اگر هنوز کسی تو #بهروز هست که بخواد سجاده آببکشه، با خود کلام اميرالمؤمنين، با پشت دست! میزنم تو دهانی که بخواد بیموقع باز بشه🤐 ببند دهانت رو و گوش بده به کلام👇#انظر_ما_قال_و_لا_تنظر_من_قال
✍#دوستلات
پ.ن:
بهجای #قصه_شب ، برای دقمرگیهای شبانهی #ما_مادر ها ، و یا...هرررر اسمی که میخوای رو این متن بزار دوست من!
فقط بیا #یکم_فکر_کنیم !!
@BehrouzTeam 🌤