eitaa logo
کانال بهشهر؛ اشرف‌البلاد
1.2هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
797 ویدیو
26 فایل
این کانال در مهر ۱۳۹۴ در تلگرام ایجاد و سپس در ۲۲ فروردین ۹۷ در ایتا ایجاد شد و در آن، ترجیحا اخبار و مطالب مرتبط با شهرستان بهشهر منتشر می‌شود. 📲 ارتباط با ادمین‌ها: @smbehshahri @Hekmat814 @alireza_p_m_a @alijan_najafi_175
مشاهده در ایتا
دانلود
10.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴انتشار برای اولین بار 📌صوتی شنیده نشده از به زبان فارسی 🎥 حال و هوای لبنان در ایام رحلت امام خمینی (ره) در سال ۱۳۶۸ به روایت سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان (ره) @BehshahrCity
در تصویر زیر دو وسیله ریسندگی و بافندگی می‌بینید. آیا نام این دو وسیله را می‌دانید؟ @BehshahrCity
بعد از رحلت امام خمینی(ره) در سال 1368 و در روز تشییع پیکر مطهر امام در تهران، یک تشییع نمادین در بهشهر برگزار شد. تابوتی از مسجد موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام بهشهر تهیه و پس از کشیدن پارچه سیاه و گل آرایی، این تشییع نمادین در بلوار شهید هاشمی‌نژاد برگزار شد. سیل مردم عزادار در خیابان راه افتاد. مردم به سر و سینه می زدند و برای امام راحل عزاداری می‌کردند. از مراسم آن روز، فقط این دو عکس در دست ماست که برای اولین بار در کانال بهشهر؛ اشرف‌البلاد منتشر می‌شود. ♦️همشهریان محترم اگر از این مراسم، خاطره یا عکسی دارید، لطفا برای ما بفرستید تا با نام خودتون منتشر بشه @BehshahrCity
249330_124.mp3
5.47M
چهره نیلی کن‌ ای صبح صادق خیلی از افراد ده‌های چهل و پنجاه با این آهنگ جانسوز صبح صادق یا همان کاروان رفته منزل به منزل حاج صادق آهنگران که در سال ۶۸ به مناسبت رحلت امام اجرا کرد، خاطره دارند. آهنگ «اشک افشان» نیز دیگر اثری است که او به مناسبت درگذشت امام ساخته و منتشر کرده است. چهره نیلی کن‌ای صبح صادق نـــاله کن با گـــــــــلوی شقایق تا حضور ملائک ســــــــفر کن میهمان خــــــــــــدا را نظر کن وای من این خـــبر از کجا بود از گلــوی کدام آشــــــــــنا بود در گلو بغض سنگین نشسته است آه دل راه بر گــــــریه بسته است صبح بعد از تو صبحی دگر بود من زدل، دل زمن بی خــبر بود @BehshahrCity
9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپی از آهنگ «چهره نیلی کن‌ ای صبح صادق» اثر حاج صادق آهنگران @BehshahrCity
22.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📞 ▪️شهید علی اصغر مهردادی: ای خدا... هرچند که کوچک و خار هستم، ولی لطفی بنما مرا سرباز امام زمان«عج»، پیرو امام خمینی یاور مستضعفان، و سرباز کوچکی برای خدمت به جمهوری اسلامی قرارم ده... ▪️اهل بهشهر مازندران بود.بعنوان بسیجی از لشکر ویژه ۲۵ کربلا رفت جبهه و اونجا بیسیم چی شد. شجاع بود و نترس. در منطقه غرب، خرداد ۱۳۶۶ در کمین کومله به اسارت درآمد و با مجروحیتی هم که داشت مورد شکنجه قرار گرفت اما لب به توهین و انقلاب نگشود و بعد چند روز (۱۳ خرداد ۱۳۶۶) در سن هفده سالگی بر اثر شکنجه به رسید. 🥀شادی روح ملکوتی حضرت امام«ره» و همه فدائیان او صلواتی قرائت بفرمائید. 📌دومیــن کنــگــــره‌ ملّــــــی ۱۴۵۰۰شهید استان مازنــــــدران👇 @jangoderang_ir @BehshahrCity
نقش مازندران در اولین حادثه تاریخ انقلاب @BehshahrCity غلامرضا خارکوهی تاریخ نگار انقلاب اسلامی در حاشیه مراسم سالگرد قیام 15 خرداد در گفتگو با خبرنگار مهر، سالهای رعب آور و دلهره آور قیام 15 خرداد و نقش مردم مازندران را در این قیام سرنوشت ساز روایت می کند و واقعه 15 خرداد را برای مبارزان، نقطه عطفی دانست و گفت: به همین خاطر بعد از آن سال بزرگداشت این قیام در ذهن، قلم و زبان انقلابیون استان پابرجا بوده است. غلامرضا خارکوهی همزمان با پنجاه و یکمین سالگرد قیام 15 خرداد 42 در گفتگو با خبرنگار مهر درباره نقش مازندران در قیام 15 خرداد گفت: این قیام تا پیروزی انقلاب به عنوان گل سرسبد رویدادهای انقلاب شناخته می شود و از بعد از انقلاب تاکنون نیز این رویداد بزرگ مورد تکریم و بزرگداشت مردم مازندران قرار داشته است. نویسنده 14 کتاب درباره انقلاب اسلامی ادامه داد: قیام 15 خرداد 42 مهمترین رویداد انقلاب اسلامی است که در نخستین سال شروع مبارزات حضرت امام راحل بوقوع پیوست و ساواک حضرت امام را دستگیر کرد و چندهزار نفر از منتقدان رژیم را که دست به اعتراض زده بودند به شهادت رساند. وی بیان داشت: به دنبال سخنرانی حضرت امام در عصر عاشورای 42، ساواک امام را در سحرگاه 15 خرداد دستگیر کرده و مردم قم و تهران در اعتراض به این اقدام به پا خواستند که عده زیادی توسط ماموران شهید، مجروح و دستگیر شدند. این نویسنده و تاریخ نگار انقلاب ادامه داد: وقتی خبر دستگیری امام و کشتار مردم قم و تهران به مازندران رسید، روحانیون، بازاریان، دانشگاهیان و مردم متاثر شده و با ابراز انزجار از اقدام رژم حمایت خود را از امام اعلام کردند. اعتصاب بازاریان بهشهر و بابل در اعتراض به دستگیری امام @BehshahrCity خارکوهی ادامه داد: برخی از بازاریان بهشهر و بابل دست به اعتصاب زدند که به دنبال آن صاحبان مغازهایی که اعتصاب کرده بودند و یا می خواستند اعتصاب کنند مورد بازجویی و تهدید ساواک و شهربانی قرار گرفتند. مولف کتاب انقلاب اسلامی به روایت دیگر، افزود: مرحوم آیت الله کوهستانی که از مخالفان رژیم بود، توسط مقامات دولتی بهشهر مورد تهدید قرار گرفت، زیرا خانه وی پناهگاه منتقدان رژیم شاه در 15 خرداد 42 بود، بهمین خاطر بازاریان و مغازدارانی که به دیدن آیت الله کوهستانی می رفتند و توسط وی روشنگری می شدند، به دست ماموران ژاندرمری دستگیر و زندانی می شدند و شدیدا مورد تنبیه قرار می گرفتند. وی افزود: چند تن از روحانیون بزرگ ساری نیز در آن ایام با صدور پیامی، پشتیبانی خود ر از امام اعلام کردند و نسبت به دستگیری امام و کشتار مردم تهران و قم مخالفت خود را ابراز کرده بودند و روحانیانی که اعلامیه ای را در این راستا امضاء کرده بودند، شامل سید رضا سعادت، مرتضی امامی، حاجی عظیمی، شیخ محمد تقی نظری و سید محسن پیشنمازی بوده اند. نویسنده کتاب استان گلستان در انقلاب اسلامی یادآور شد: همچنین اعلامیه های زیادی نیز از تهران و قم به مازندران می رسید و توسط جوانان انقلابی مازندران در بین مردم و مخالفان رژیم پخش می شد، بطوریکه برخی از پخش کنندگان اعلامیه توسط شهربانی و ساواک دستگیر شدند. برگزاری میتینگ های نمایشی مسئولان شاهنشاهی وی ادامه داد: مسئولان رژیم امنیتی سیاسی شاه که از مخالفتهای مردمی در هراس بودند، موازی با اقدامات نظامی خود علیه مبارزان در استان مازندران دست به برنامه های نمایشی زدند تا بگویند مردم با قیام 15 خرداد مخالفند و حامی سیاساتهای شاه هستند. مولف کتاب دفاع مقدس به روایت رهبر انقلاب اظهار داشت: به همین خاطر رئیس ساواک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد و تلگرافات صوری به پیشگاه شاه فرستادند و میتینگی با حضوری تعدادی که به زور از شهرهای مختلف در آن حضور یافته بودند را در ساری برگزار کردند. غلامرضا خارکوهی افزود: با همه اقدامات نمایشی که رژیم برپا می کرد و چتر امنیتی شدیدی که در فضای شهرها و روستاهای استان مازندران بوسیله ساواک، شهربانی، ژاندارمی و بقیه سازمانها گسترده بود، باز هم مردم دلشان با حضرت امام بود و در محافل مختلف ابراز علاقه به امام می کردند و نسبت به کشتار مردم بیگناه مردم تهران و قم ابراز انزاجار می کردند. @BehshahrCity
۴۷ سال پیش در چنین روزی: اولین تظاهرات شهرستان بهشهر علیه حکومت پهلوی @BehshahrCity اولین تظاهرات شهرستان بهشهر علیه حکومت پهلوی توسط تعدادی از جوانان مذهبی و انقلابی در ۱۵ خرداد سال ۱۳۵۶ صورت گرفت که افرادی مانند حاج آقا ییلاقی، سردار سید یحیی حسینی، سردار شهید موسی زاده و سردار شهید مهرزادی و... حضور داشتند. که تعداد آنها حدودا به ۵۰ تا ۶۰ نفر می رسید. قرار شد این افراد از پارک ملت (باغ شاه) به طرف چهارراه امام (چهارراه پهلوی) حرکت کنند و با شعار لا اله الا الله از پارک ملت حرکت کردند. مردم وقتی که آنها را می دیدند سوال برایشان بود كه اين لا اله الا الله براي چيست؟ اگر تشیع جنازه است چرا اینها از پاک ملت به سمت وسط شهر و چهارراه امام حركت می‌كنند؟؟!! آن هم غروب و هیچ خانمی هم در اين جمع وجود نداشت. این افراد وقتی به چهارراه امام رسیدند یک صدا و با فریاد باشعار: «الله اکبر خمینی رهبر»؛ «مرگ بر این سلسله پهلوی» و «مرگ بر شاه» چوب و سنگ برداشتند و به بانکها و مراکز فساد و مشروب‌فروشی‌ها حمله کردند و شیشه‌های این ساختمان‌ها را شکستند. چون این اولین تظاهرات علیه شاه بود مردم عادی خیلی ترسیده بودند، چون تا بحال چنین تظاهراتی در بهشهر بلکه در استان مازندران ندیده بودند. افراد انقلابی با دخالت سریع پلیس و ساواک به طرف خیابان مسجد محمدیه متفرق شده و فرارکردند و تعدادی هم دستگیر شده بودند. من بیرون بودم وقتی شنیدم شهر شلوغ شد. سریع آمدم منزل و دیدم مادرم و زن عمویم (مادر شهید سید عابدین حسینی) داخل حیاط هستند. زن عمویم وقتی مرا دید سریع آمد به طرفم. خیلی پریشان و ناراحت بود گفت آقا یحیی (سردار پاسدار حاج سيد یحیی حسيني) را ندیدی؟ گفتم نه مگر چیزی شده؟! چیزی نگفت. فقط راه می‌رفت و دعا می‌خواند و خیلی ناراحت بود. چون ایشان به سید یحیی خیلی علاقه داشت . بعد فهمیدم که سید یحیی یکی از کسانی بود که تظاهرات آن روز را هدایت می‌کرد. همانطور ناراحت داخل حیاط بودیم یک دفعه صدای زنگ منزل پشت سر هم بصدا در آمد. همه فکر کردیم پلیس است. همه ترسیده بودیم من با احتیاط رفتم درب را باز کردم. دیدیم پسر عموي بسیار عزیزمان شهید سید عابدین حسینی هست. بدون اینکه سلام کند تند و سریع رفت طبقه دوم منزل، همان اتاقی که وسایل سید یحیی آنجا بود. دو تا کیسه تهیه کرد تمام کتابهای مذهبی و سیاسی و اعلامیه های امام خمینی را داخل کیسه ریخت و هیچ حرفی نمی زد؛ نگران بود و فقط گفت: به کسی نگویید که من وسایل را بردم. شهید سید عابدین چون همیشه باسید یحیی همراه بود، از جلسه‌ها و فعالیت‌های انقلابی سید یحیی خبر داشت. یادم می‌آید سید عابدین تمام وسایل را با یک موتور قرمز رنگ هوندا 110 برد . آخر شب ساواک به منزل ما آمد و تمام منزل را بازرسی و زیرورو کردند ولی چیزی بدست نیآوردند و دست خالی رفتند . آری این از زیرکی و هوشیاری شهید سید عابدین بود که ساواک نتوانست چیزی بدست بیآورد ولی متوجه شده بودند که یک نفر سریع وسایل و اعلامیه‌های امام خمینی را از منزل خارج کرد؛ ولی هیچ وقت متوجه نشده بودند که چه کسی این کار را کرده بود. . ساواک وقتی نتوانست سید یحیی را دستگیر کند برادرش سید مرتضی را دستگیر کرد و سید یحیی بعداز چند روز خودش را به ساواک معرفی کرد . لازم بذکر است شهید سید عابدین حسینی خودش یکی از مبارزان علیه رژیم طاغوت بود که چندین بار در این مبارزات مورد ضرب شتم نیروهای پلیس رژیم پهلوی قرار گرفت که حتی یکبارتوسط پلیس دستگیر و دندان ایشان را شکستند. بعد از پیروزی انقلاب پلیس مورد نظر شناسایی و دستگیر شد از ایشان خواستند شکایت کند ولی شهید بزرگوار هیچ وقت شکایت نکرد و پلیس آمد از شهید سید عابدین عذرخواهی کرد. راوی: پاسدار جانباز، کربلایی سید مصطفی حسینی @BehshahrCity
~•~🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸~•~ پرچم دست توست جمع است خاطرم...❤️ 🌺سالــروز آغــاز رهبــری و زعامت علمدار عصر ظهــور حضرتـــ امام خامنــه ای بر امام زمان (عج) و همه ی ولایتمردان مبارک ┈┈••••✾•🌹🌹🌹•✾•••┈┈• @BehshahrCity
«بیا وسط» سی و یکم شهریور همان سال ترتیب مشارکت ما در رژه ای مقابل فرمانده سپاه و امام جمعه را داده بود قبلش یک هفته بی وقفه، صبح تا غروب با ما تمرین میکرد کلی هم با زبان خوش با بچه ها صحبت کرده بود تا سر به راه شویم و دل به تمرین‌ها بدهیم. بعد از یک هفته رفتیم حوزه و آنجا هم برای روز رژه تمرین کردیم. شعری را که با ضرب چهار آماده کرده بودیم خواندیم همه چیز خوب پیش می‌رفت. پوتین و لباس نظامی پوشیده بودیم خیلی آرام و بی‌صدا نشستیم دم حوزه. آقا مصطفی با فرمانده آمد و با دیدن ما که آنقدر ساکت و محجوب شده بودیم گل از گلش شکفت گفت: «ببین اینا چه بچه های مظلومی هستن. ببریدشون رژه نمی خواستند ما را برای رژه ببرند اما وقتی دیده بودند رژه منظمی می رویم و مرتب هستیم قرار شد آخر از همه برویم. روز موعود فرارسید. بعد از آخرین یگان ما رژه را شروع کردیم. اولش طبق برنامه منظم ضرب چهار رفتیم و شعر خواندیم تا رسیدیم مقابل جایگاه يكهو وسط صف رژه یکی از بچه ها چفیه را از دور گردنش باز کرد با یک دست در هوا چرخاند و گفت: «آقا بیا وسط» این عبارت تکیه کلام همیشگی‌اش بود.😂😂 یک دفعه همه چفیه‌ها در هوا چرخ‌زنان و بچه‌ها هوراکشان و سوت‌زنان مراسم رژه مقابل امام جمعه و فرمانده تبدیل شد به مجلس پایکوبی. به پایگاه که رسیدیم مصطفی غضب‌آلود کمربند را کشید و گفت: «میگی بیا وسط؟! حالا بیا وسط !»🤣🤣 قسمتی از کتاب ارزشمند «» که زندگی مجاهد شهید مدافع حرم، «مصطفی صدرزاده» را روایت می‌کند. به همه علاقمندان فرهنگ جهاد و شهادت توصیه می کنم این کتاب رو مطالعه کنند. @BehshahrCity