زندگینامه💫 #شهید_والامقام_حسینعلی_عالی
🌼🍃در ماه محرم سال ۱۳۴۶ هجری شمسی در روستای «جهانگیر» شهرستان«زابل» متولد شد.
🌼🍃با تهاجم نظامی عراق علیه ایران و آغاز جنگ تحمیلی، در حالی که یک دانشآموز 14 ساله بود و جثه کوچکی داشت به جبهه رفت
🌼🍃او خیلی زود رسالت و توانایی خود را در جبهه شناخت و در واحد «اطلاعات-عملیات» لشکر «41 ثارالله» استان کرمان فعال شد و در عملیاتهایی همچون «والفجر8»، «کربلای1» و «کربلای5» حضور یافت.
🌼🍃مدیریت، مسئولیتپذیری، ولایتمداری،اطاعت و فرمانبرداری، احترام و روحیه مشورت از خصوصیات بارز او بود
🍃 و همین ویژگیها موجب شد تا در19 سالگی در عملیات «کربلا5» از سوی حاج قاسم سلیمانی مسئول محور عملیات لشکر ۴۱ ثارالله به او سپرده شود.
🌼🍃قدرت فرماندهی خوبی داشت. ادب و رفتاش باعث جذب رزمندگان به او شده بود. در انجام فرایض و عمل به مستحبات و قرائت قرآن و دعا کوشا بود
🌼🍃تا اینکه در شب نوزدهم دیماه 1365 در حالی که رزمندگان در منطقه «شلمچه» در حال عبور از زمینی پر از آب بودند،
🍃به موانعی همچون میدان مین و 100 متر سیم خاردار فرش شده بر زمین میرسند.
🍂 تخریب چی سیمها را میچیند که در همین لحظه دشمن منور هشدار دهنده را شلیک میکند. در این درگیری گلولهای به پهلوی حسینعلی برخورد میکند اما او برای اینکه رزمندگان دیگر بتوانند از آن مهلکه نجات یابند و خط دشمن شکسته شود خودش را روی سیم خاردارها میاندازد و فریاد میزد از روی من رد شوید.
🌼🍃مگر كسی میتوانست به خودش این اجازه را بدهد و اولین نفری باشد كه از روی حسین رد شود.
🍃 حسین را همه دوستش داشتند و خیلی برایمان عزیز بود. عارف به تمام معنی بود، زاهد بود، انس شدیدی با قرآن داشت، محبوب قلوب بود.
🌼🍃اما حسین همچنان فریاد میزد: «زود باشید! عجله كنید! رد شید! معطل نشید! از روی كمرم بپرید! بپرید و خودتان را به خشكی برسانید وگرنه همه تلف میشویم."
🌼🍃فرمانده گردان، صدایش را بلند كرد و گفت: «حسین! خجالت بكش! كی میتونه پا روی تو بذاره و بگذره. مگه كار راحتی است.»
🌼🍃ولی حسین همچنان التماس میكرد كه معطل نشوید. صبح روز بعد، پیكر بی جان حسین را در حالی كه سیمهای خاردار را در بغل داشت و تیر دشمن پهلوی نازنینش را شكافته بود، در همان نقطه پیدا كردیم و به عقب برگرداندیم و او در آغوش پروردگارش به آرامش ابدی و شهادت میرسد🍂🥀