مگه میشه آدم عقلش درست کار کنه
چشمش درست ببینه؟
اینجا قلب حکم میکنه
ولی اونم درست نمیزنه
دستت رو اگه از روی قلبت برداشتی
دوباره بزار همون جا
خیلی آروم
تند میزنه نه؟
دیدی گفتم
' درست نمیزنه؟!'
ولی خب
درستِ ماها اینه
وقتی آروم میزنه غلطه!
خلاصه قلب باید همینجوری برای امامش بتپه.
همهی اینهارو تا شبِ قدر
حداقل رویاپردازی کنین
اینها رویای ماهای بچهشیعهست
که از قضا صاحب هم داریم.
-رویای بیصاحبها چیه؟
بماند ..
بچهها برای قٌرب باید در به دری کشید.
پاشید حداقل دستتون به دستگیرهی درِ اتاقتون برسه.
به اونجا رسیدی؟
خب بقیهشم برو قربونت.
برو و
قدمهای بین اتاق تا
همونجایی که وضو میگیری رو
نذر کن ، ' نذر ظهور مولا '
بخدا اینها کارساز ترن.
بعد لحظهی سبز ظهور
بهت بگن چند قدم برای ظهور برداشتی
اون لحظه لال میشی، اما یکی هست که
بگه ازون نپرسین، اون حسابش جداست
رو ملک خدا بی وضو راه نمیرفته هیچ
قدماشم نذر ظهورِ من بود.
آقای صاحب، عاشقونه هوامونو داره.
بیایید ماهم بیکلنجار عاشقونه عاشقی کنیم.
آره اون یک نفری که
باز باز باز پیدا میشه
همون صاحبه.
بیایید حرمتِ کلمهی عشق رو نگه داریم.
بعد یهو میبینیم تو حرمت نگه داشتنها
خودمونم عاشق شدیم.
میدونیچطور؟
وقتی پروندهی قطورتو باز میکنن
هی ورق که میزنن
ورق
ورق
ورق
وقتی رسیدن به این شب دومیه
خیلی برات آشناست و میشه نقطهی روشن
اونم دقیقا همونجایی که بال بال میزنی
یه نور پیدا کنی.. یه کارِ خوبِ بااخلاص پیداکنی.
فعلا تنها چیزی که میدونیم اینه که
کارای بیاخلاص رَدن
بی چک و چونه!
البته اصلا مطرح نمیشه
که امضای رد یا قبولی بهش بخوره
بعد تو میخوای مطرحش کنی
مطرحم میکنیا
اما قشنگ میارن جلوی چشمات
که چیشد از ' برای خدا بودن ' در اومد.
اونجا بشینی زجه هم بزنی بدرد نمیخوره
اول و اخر خودتی که میسوزی.
بیا برای نسوختنمون حداقل
یه نمازشب تو پروندمون بزاریم.
همونجا که داریم زجه میزنیم و میسوزیم
یهو صفحه ای رو بیارن که " بلندشده بودی
نماز بخونی و دستتم به دستگیرهی در رسید و
یاد اومد حالا که تا اینجا اومدی ، بقیهی راه رو هم بری و تازشم قدماتم نذر ظهور کردی. "
ببین چندتا شد؟
منکه از دستم در رفت.
بیایید یه کاری کنیم که
تعداد نمازشب هامون از دستمون در بره.
یادت اومد؟
همین امشب رو داره میگه ها.
حالا تو نمازشب هات
تا میتونی زجه بزن
زجه بزن بخواه که بدرد امام زمانعج بخوریم.
تا میتونیم بدرد بخور بشیم..
اینجا تو نمازشب زجه بزنی
شرفی که داره اینه که
خدا بهت محل میندازه
میری تو راس دیدِ مولا
ابر و باد و مه و..
کلا فلک در کاره که
کاری کنه تو یه خم به ابروت نیاد.
ولی امان از زجه های صحرای محشر
هیچکی بهت محل بنداز نیست..
اما ..
یکی که باز بهت محل میندازه
اونجاهم سرشو برات پایین میندازه پیش خدا
آقا امام زمانه .. اهالی حدیث کسان..
- خدایا؟
رسم در زدن یادم میدی؟
ما تازه میخواییم رسم در زدن رو یاد بگیریم .
-میدونی برای کجاست؟
همونجا که سر به خاکِ تربت زدی
به قصد طولانی کردنِ سجده برای قرب
به قصد اشک ریختن و زجه زدن در قریبترین جای به خدا.
به قصدِ کُشتنِ هوسهای نفس.
به قصد در به دری کشیدن.
به قصدِ ' او '
به قصدِ ' او '
به قصدِ ' او '
اینطوری در بزنین.
اینو بدونید که
با خرده شیشه نمیشه صاف شد.
نمیشه 'آیینه' شد.
خرده شیشه چقد طول میکشه که ریخته بشه دور؟
ولی خب،
ما عجولِ صبوریم.
میخواستم بگم عجولِ فقیر
دیدم رفته عجولِ صبور
خدا میدونه این تناقض چه حکمتی داره.
چقدر جالب
یکیتون قشنگ جدا کرد
گفت:
خورده شیشه ای: فلانی
کِی برسه که مولا ماهارو سوا کنه برای خودش خدا میدونه.
بگه؛
سوا شده: فلانی.
بعد پینوشت بزنه
سواش کردم برای خودم.
نظرکرده: فلانی.
بعد حضرت مادر
قد خمیدهشون رو صافتر کنن و بگن
نظر این شخص با من بود.
برای پسرم مهدی یار بود
خوشگل حق فرزندی رو بجا میاورد
منم حال دادم بهش.
نکته داره!
اینکه خوشگل حق فرزندی رو بجا بیارین.
به مرتبتی میرسین که نگاهِ حضرت مادر سلام الله بهتون میرسه.
امتحانش که ضرر نداره خلاصه.
مطمئن باشید الان که اینجائید و دارید وقت میزارید و با هیئت همراهیمون کنید دعوت شده اید
حیفه حتما وقت بزارید بخونید
شاید رب ساعتی فقط وقت ببره خوندنش
اما در همین حین تلنگری بشه برای تمام عمر
و حالتو خوب کنه
ساده نگذریم...
راستی رفقا یه پیام دادن و نظر دادن در مورد هیئت خیلی وقتتون رو نمیگیره
ولی برای ما خیلی مهمه
پس دریغ نکنید با معرفتا
هر حرف و نظر و پیشنهادی راجع به هیئت امروزمون داشتید با ما در میون بزارید
https://harfeto.timefriend.net/16468449971095
زندگی به سبک رمضان ۴.m4a
13.68M
#زندگی_به_سبک_رمضان ۴
#سلامتی=روزه
🇮🇷بسم رب الشهداءوالصدیقین🇮🇷
در روایت هست که 👈 صوموا تصحوا
روزه بگیرید تا سالم باشید✅
طبق این روایت جامعه پزشکی باید از روزه دفاع کنن
چرا بعضی ها مثل آب خوردن روزه خواری می کننن؟؟؟😒
نشون میده که هنوز روزه خواری زشت نشده
منکر نیست😐
چرا که هنوز نتونستیم با این ادبیات از ماه رمضون دفاع کنیم
بنده ی خدا روزه نگیری سلامتی تو به خطر میفته😊
الان مثلا ماسک نزدن چقدر قبیح شده؟؟
یا کمربند ایمنی نبستن چقدر قبیح شده؟؟
ایا روزه نگرفتن هم این قدر قبیحه؟؟؟؟
اگه اونا سلامتی تو رو به خطر میندازن، روزه نگرفتن هم به خطر می ندازه✅
خوشبختانه جامعه پزشکی یه مقاله در این زمینه نوشتن
اما یدونه خیلی کم هستش😖
باید هزاران مقاله نوشته بشه
باید از دستورات الهی مستند درست کرد
چقدر ما مستندهای غیر دینی جذاب داریم😐
خب چی میشه دستورات دینی رو هم با مستند به مردم نشون داد؟؟؟؟
این سبکی باید از دستورات خدادحرف زد👌
سوال
اگه ما بخاییم از بین این همه اهدافی که روزه داره
یدونه رو به عنوان مهم ترین هدف انتخاب کنیم کدومه؟؟؟
در یه خط میگم
👈 خدا ماه رمضون رو طراحی کرده برا تحول انسان ها؛هم فردی و هم اجتماعی
اما مهم اینه که بدونیم خدا چجوری طراحی کرده تا این تحول اتفاق بیفته؟؟
بالاخره قراره خدا چجوری با این ماه انسان رو جهشی و فشرده متحول کنه؟؟؟
تحولی که هم ماندگار باشه و هم مقطعی نباشه✅
در روایت هست که جابه جا کردن کوه خیلی راحت تر از جابه جا کردن دل هاس
حالا ماه رمضون چه قدرتی داره که میتونه دل رو متحول کنه؟؟؟؟
سفره تا باز شود زود گدا می آید
مثل هر بار به دنبال عطا می آید
آمد از عرش نوایی که بیایید همه
راه گم کرده به دنبال صدا می آید
همه سرمایه ی یک ساله ی خود باخته ام
بنده ی باخته ی بی سر و پا می آید
یک نفر نیست بگوید که میان پاکان
این گنه کار زمین خورده کجا می آید
آن کسی که همه جا رفته و طردش کردند
تا تعارف بزنی اشَ که بیا ، می آید
هر چه خیر است درِ خانه ی زهرا باشد
مادر ما صف محشر پِیِ ما می آید
زهرا به دوستانش قول بهشت داده
بر روی گفته خویش او پا نمیگذارد
همین طور هم هست....قیامت تا پیغمبر میفرماید زهرا جان وارد بهشت شو....حضرت
داخل نمیشن....عرضه بدارند بابا جان یا رسول الله تا محبین و گریه کن های حسینم
سوا نکنم وارد بهشت نمیشم روایت میگه مثل مرغی که دانه از زمین جمع میکنه
محبین وشیعیان خودش رو سوا میکنه.....
اباعبدالله...با یه حالتی دلشکسته صدا زد حسین جان خیلی گشتم تا پیدات کردم
آقاجان قیامتم تو بگرد منو پیدا کن......آره والله قیامت تو اون شلوغی محشر من خیلی
بهت نیاز دارم....حسین جان دستمو بگیر آقا......
امشب میخوام بگم من یه خانمی رو هم میشناسم اونم حسینشو گم کرد...آخه زینب تا
وارد گودال قتلگاه شد.... هرچی نگاه کرد حسینشو پیدا نکرد.....هی صدا میزد ...
انشاءالله قیامت اربابمون مارو فراموش نمیکنه.....آخه میگه اون شخص از اهالی قم
عازم کربلا شد...نزدیکی های کربلا که رسید راه رو گم کرد....سرگردان شد...خیلی
تلاش کرد وبه زحمت افتاد تا بالاخره راه رو پیدا کرد....تا رسید درآستانه درب حرم
گلی گم کرده ام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم او را
گل من یه نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
وصال شیرازی در زبان شعر می گوید، زینب)ع( که نتوانست بدن برادر را بشناسد ،
بلکه حسین)ع( از حلقوم بریده، خواهر را صدا زد: :
می گفت و می گریست چه جانسوز ناله ای
کآمد ز حنجر شه لب تشنگان برون
کی عندلیب گلش جان، آمدی بیا
ره گم نکرده، خوش به نشان آمدی،بیا
تا زینب درکنار بدن برادر نشست ،......... با ناله ای دردناک و دلی شکسته، صدا زد:
یا مُحمَّداهُ، صَلّی عَلَیکَ ملائِکَهُ السَماءِ، هذا حُسَینُ مُرَمَّلُ بِالدِماءِ
پس با زبان پرگله، آن بضعة الرسول
رو کرد درمدینه که یا أیها الرسول
این کشتة فتاده به هامون حسین تست
وین صید دست وپا زده درخون حسین است